'Rise Above' / 'Fall Below' / English Addict EXTRA 🚨LIVE CHAT🚨 - Wednesday 11th January 2023

You may have already noticed

شاید قبلاً متوجه شده باشید

that the weather is looking a little rough today.

که امروز هوا کمی بد به نظر می رسد.

We are having some terrible weather and well, at least it's not cold.

هوای بدی داریم و خوب، حداقل هوا سرد نیست.

It's quite mild today.

امروز خیلی خفیف است

Here we are again once more with you.

اینجا ما یک بار دیگر با شما هستیم.

Life from the birthplace of the English language, which just happens to be.

زندگی از زادگاه زبان انگلیسی که اتفاقاً همینطور است.

Oh, my goodness, I don't believe it.

وای خدای من باور نمیکنم

Is it possible? Yes, it is.

آیا امکان دارد؟ بله همینطور است.

It's England.

انگلستان است.

Are you ready?

اماده ای؟

Hello.

سلام.

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

You are right, Mr. Duncan.

حق با شماست آقای دانکن.

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

And we're inside.

و ما داخل هستیم

Safe from the elements outside.

ایمن از عوامل بیرونی

When we say the elements, we mean the weather.

وقتی می گوییم عناصر، منظور آب و هوا است.

Yes, the wind.

بله باد.

The rain.

Maybe the hot sunshine.

باران.

شاید آفتاب داغ

But today we have wind and rain.

اما امروز باد و باران داریم.

Even though it's rather mild, it feels very warm.

اگرچه نسبتاً ملایم است، اما بسیار گرم است.

A lot of people were watching at the weekend. So, yes.

بسیاری از مردم در آخر هفته تماشا می کردند. درنتیجه بله.

And they were saying the same thing that across Europe it was also unusually mild.

و آنها همین را می گفتند که در سراسر اروپا نیز به طور غیرعادی ملایم بود.

In fact, in Switzerland, they have a shortage of snow.

در واقع در سوئیس کمبود برف دارند.

Yes, I think in Italy as well, there isn't enough snow

بله، فکر می‌کنم در ایتالیا نیز برف

and a snow for all those very rich Europeans

و برف کافی برای همه آن اروپایی‌های بسیار ثروتمند وجود ندارد که بتوانند

to go onto the the pistes and and have fun.

به پیست‌ها بروند و تفریح ​​کنند.

No, you don't have to be rich to be to ski, do you, really?

نه، برای اسکی کردن لازم نیست پولدار باشید، درست است؟

But you do if you want to travel

اما اگر می خواهید

to Switzerland from the UK.

از انگلستان به سوئیس سفر کنید، این کار را انجام می دهید.

So probably if you live in

بنابراین احتمالاً اگر در

Switzerland or in Italy or where there's a nice snowy mountain in Europe,

سوئیس یا ایتالیا زندگی می کنید یا در جایی که یک کوه برفی زیبا در اروپا وجود دارد،

you probably can ski quite cheaply.

احتمالاً می توانید بسیار ارزان اسکی کنید.

But if we've got to get there, well Switzerland's very expensive isn't it.

اما اگر باید به آنجا برسیم، خب سوئیس خیلی گران نیست.

Mr. De I think it is, It is to us and it was always seen when I was a child growing up.

آقای دی فکر می کنم اینطور است، برای ماست و همیشه در دوران کودکی که بزرگ می شدم دیده می شد.

If you went on holiday to Switzerland, you knew that family had lots of money

اگر برای تعطیلات به سوئیس می رفتید، می دانستید که خانواده پول زیادی دارند

because it was always expensive even back in the 1970s.

زیرا حتی در دهه 1970 همیشه گران بود.

I have to say though, in the 1970s, growing up, I used to think people

هرچند باید بگویم، در دهه 1970، وقتی بزرگ شدم، فکر می‌کردم افرادی

who had things like double glazing, if a person had double glazing,

که چیزهایی مانند شیشه دوجداره دارند، اگر شخصی شیشه دوجداره داشته باشد،

that means that their windows will supply

به این معنی است که پنجره‌های آنها

or give lots of extra insulation.

عایق زیادی را تامین می‌کنند یا می‌دهند.

I used to think they were they were posh or very wealthy.

قبلاً فکر می کردم آنها شیک پوش یا بسیار ثروتمند هستند.

The other thing as well, if people had posh toilet paper,

نکته دیگر نیز، اگر مردم دستمال توالت شیک داشتند،

I always used to think they were really posh.

همیشه فکر می‌کردم آنها واقعا شیک هستند.

And of course if a family had a car, if you had a car,

و البته اگر خانواده ای ماشین داشت، اگر شما ماشین داشتید،

if your family had a car during the 1970s,

اگر خانواده تان ماشین داشتند در دهه 1970،

you were considered to be quite well-off

شما را کاملاً ثروتمند می دانستند،

because my family didn't have a car.

زیرا خانواده من ماشین نداشتند.

In fact, we never did and I never learnt to drive and my father couldn't drive

در واقع ما هرگز این کار را نکردیم و من هرگز رانندگی را یاد نگرفتم و پدرم رانندگی نمی توانست

and we didn't have a car at all.

و ما اصلاً ماشین نداشتیم.

So I always thought that we were really, really poor and living in poverty.

بنابراین همیشه فکر می کردم که ما واقعاً، واقعاً فقیر هستیم و در فقر زندگی می کنیم.

You were, because we we couldn't we couldn't drive around anywhere.

تو بودی، چون ما نمی‌توانیم، نمی‌توانستیم هر جا رانندگی کنیم.

So I had to walk all over the place.

بنابراین مجبور شدم همه جا را پیاده روی کنم.

Good job.

You've got long legs, Mr. Duncan.

آفرین.

شما پاهای درازی دارید، آقای دانکن.

Well, that would have made it more difficult for you.

خوب، این کار را برای شما سخت تر می کرد.

Maybe that's why you were so skinny when you were young.

شاید به همین دلیل است که شما در جوانی بسیار لاغر بودید .

I think it was because you had no transport, so you had to literally walk everywhere.

فکر می کنم به این دلیل بود که حمل و نقل نداشتید، بنابراین باید به معنای واقعی کلمه همه جا را پیاده روی می کردید.

I did.

And I bought a bicycle later, but I used to walk to school.

من کردم.

و بعداً یک دوچرخه خریدم، اما پیاده تا مدرسه می رفتم.

Nowadays, I don't know why.

این روزها نمی دانم چرا.

Even if your school is not very far away from the house,

حتی اگر مدرسه شما خیلی دور از خانه نباشد،

people will still drive to school to take their children and drop them off

مردم همچنان با ماشین به مدرسه می روند تا فرزندان خود را ببرند و

outside the school gates.

بیرون از دروازه مدرسه رها کنند.

We used to walk to school in most weather

ما امروزه در اکثر آب و هوا به مدرسه می رفتیم

nowadays, parents won't allow that.

، والدین اجازه نمی دهند.

They won't let their kids walk to school on their own

آن‌ها اجازه نمی‌دهند بچه‌هایشان خودشان به مدرسه بروند

in case well, in case anything something happens to them.

، اگر اتفاقی برایشان بیفتد.

And I also think that the kids are a little bit spoilt.

و همچنین فکر می کنم که بچه ها کمی خراب هستند.

And so you see, the school I used to go to was

و بنابراین می بینید، مدرسه ای که من قبلاً در آن می رفتم

probably about nine or ten miles away, so I had to catch a bus,

احتمالاً حدود 9 یا 10 مایل دورتر بود، بنابراین باید اتوبوس می گرفتم،

but I had to walk to the bus stop

اما باید پیاده تا ایستگاه اتوبوس می رفتم

and you know, in all weathers

و می دانید، در هر شرایط آب و هوایی

we were tougher back then, much tougher.

ما در آن زمان سخت تر بودیم. ، خیلی سخت تر

These kids today, they don't know they're born well.

این بچه های امروز، نمی دانند خوب به دنیا آمده اند.

But it's interesting how how we perceive well, certainly

اما جالب است که ما چگونه درک خوبی داریم، مطمئناً

when you are at the bottom of the social ladder.

وقتی شما در انتهای نردبان اجتماعی هستید.

And I think my family was pretty low down there.

و من فکر می کنم خانواده من در آن پایین بسیار ضعیف بودند.

We didn't have much money, but I always found certain things

ما پول زیادی نداشتیم، اما همیشه چیزهای خاصی را پیدا می‌کردم

that my friends had to be to be quite amazing.

که دوستانم برای شگفت‌انگیز بودن باید داشته باشند.

And I always thought it was a sign of their wealth.

و من همیشه فکر می کردم این نشانه ثروت آنهاست.

Another one was having one of those automatic washing machines.

یکی دیگر داشتن یکی از آن ماشین لباسشویی های اتوماتیک بود .

Yes, that you put the washing in the front.

بله، که شستشو را در جلو قرار دهید.

We had this old fashioned washing machine

ما این ماشین لباسشویی قدیمی را داشتیم

and you had to put everything in the top and it took ages to do the washing. So.

و شما مجبور بودید همه چیز را در بالا قرار دهید و شستن آن زمان زیادی طول کشید. بنابراین.

Jane Tub.

جین تاب.

Yeah, it's a twin tub.

بله، این یک وان دوقلو است.

Well we didn't even have that right.

خب ما حتی این حق را هم نداشتیم.

We had just one, one single washing machine.

ما فقط یک ماشین لباسشویی داشتیم.

You put everything in and then afterwards there was a big thing at the top,

شما همه چیز را در آن قرار دادید و بعد از آن یک چیز بزرگ در بالا وجود داشت،

a big set of rollers that would squawk and mangle.

مجموعه ای بزرگ از غلتک ها که جیغ می زد و درهم می رفت.

Mangle? Yes.

مانگل؟ آره.

It would squash all of the washing and squeeze the water out.

تمام شست و شو را له می کرد و آب را می فشارد.

And I thought you told me that your mother used to take her washing down to the local river,

و فکر کردم به من گفتی که مادرت لباس‌هایش را به رودخانه محلی می‌برد،

and that's where you used to have your clothes washed.

و آنجا بود که لباس‌هایت را می‌شویند.

It wasn't quite as bad as that, but it wasn't that bad for me.

آنقدرها هم بد نبود، اما برای من آنقدرها هم بد نبود.

I don't know how we got onto this.

من نمی دانم چگونه به این موضوع رسیدیم.

That's how Mary Steve was.

مری استیو اینطور بود.

Before we do the live chat

قبل از اینکه یک هفته چت زنده را انجام دهیم

one week, Mr.

، آقای

Steve will get this right.

استیو این موضوع را درست خواهد فهمید.

Hello to the live chat, by the way.

سلام به چت زنده، اتفاقا.

Hello, I'm Duncan.

سلام من دانکن هستم

In case you haven't realised, Mr. Duncan, and this is Mr.

اگر متوجه نشده اید، آقای دانکن، و این آقای

Steve, and we are breaking the boundaries where we are.

استیو است، و ما در حال شکستن مرزها در جایی که هستیم.

We're breaking down those boundaries of.

ما در حال شکستن این مرزها هستیم.

Of what teaching English on YouTube is all about.

آموزش زبان انگلیسی در یوتیوب به چه معناست.

And this is the best place to come.

و این بهترین مکان برای آمدن است.

If you want an environment of English,

اگر می خواهید محیطی به زبان انگلیسی داشته باشید،

this is the best place to be.

اینجا بهترین مکان برای بودن است.

So hello to the live chat.

پس سلام به چت زنده.

Very interesting today.

امروز خیلی جالبه

First on today's live chat.

اول در چت زنده امروز.

Sash, Sash, hello to you and congratulations.

ساش، ساش، سلام به شما و تبریک.

You are first on the live chat today.

امروز اولین بار در چت زنده هستید.

Not that it's a competition.

نه اینکه مسابقه باشد.

No, it isn't a competition, but I always think it's a bit of fun.

نه، این یک مسابقه نیست، اما من همیشه فکر می کنم که کمی سرگرم کننده است.

A bit of fun to start everything else. Sash.

برای شروع همه چیز کمی سرگرم کننده است. ارسی.

Sash, whose name is doesn't trip off the term, does it? No.

ساش که اسمش از این اصطلاح خارج نمی شود، اینطور نیست؟ نه.

We were discussing before we came on live

ما قبل از پخش زنده در حال بحث بودیم

and we noticed that Sash Sash was first.

و متوجه شدیم که ساش ساش اول است.

I was going to I was going to say double sex.

داشتم میرفتم میخواستم بگم سکس دوبل.

What can we call you?

شما را چه صدا کنیم؟

That's easier to say.

گفتنش راحت تره

Double such. Uh, sassy.

دو برابر این. اوه، احمقانه

How about sassy?

ساسی چطور؟

That sounds awful. Sassy or SRS.

افتضاح به نظر می رسد. ساسی یا SRS.

Oh, no, maybe not. SRS double sash.

اوه، نه، شاید نه. ارسی دوتایی SRS.

How about Sassy? Do you like sassy?

ساسی چطور؟ آیا شما ساسی را دوست دارید؟

That's awful.

این افتضاح است. به

It sounds like Saffy Saffy Which is that?

نظر می رسد Saffy Saffy کدام است؟

Which is an English name as a double f i.

که یک نام انگلیسی به صورت f i دوبل است. به

Some people are called Saffy, aren't they? Why?

بعضی ها سافی می گویند، اینطور نیست؟ چرا؟

But it's a girl's name.

اما این اسم دخترانه است.

I've never heard of that name ever. Saffy.

من هرگز اسم آن را نشنیده ام سافی

Saffy Yeah, I say double f I never heard of it.

Saffy بله، من می گویم دو برابر است من هرگز در مورد آن نشنیده ام.

I never heard of that name over.

من هرگز نام آن را نشنیده بودم

Has anyone heard of the name? Saffy?

کسی اسمش رو شنیده؟ سافی؟

Well, I have.

خوب، من دارم.

Well, it's it's, it's in it's in the music and I'm in at the moment, so.

خوب، آن است، آن را در آن در موسیقی است و من در حال حاضر، بنابراین.

Yeah, but that's probably from 200 years ago too.

بله، اما احتمالاً مربوط به 200 سال پیش است.

So it's probably a name that was only used twice in the in the 19th century.

بنابراین احتمالاً این نامی است که فقط دو بار در قرن نوزدهم استفاده شده است.

Maybe we're very close on the sash sashes heels was Beatrice,

شاید ما خیلی نزدیک به ارسی پاشنه بئاتریس،

Paolo and Palmira.

پائولو و پالمیرا بود.

Yeah.

آره

Hello, Paolo. Nice to see you here as well. And Claudia.

سلام، پائولو. خوشحالم که شما را اینجا می بینم. و کلودیا

Claudia is here.

کلودیا اینجاست فکر می کنم

I suppose we should ask the question that we always ask every week when Claudia appears.

باید سوالی را بپرسیم که همیشه هر هفته وقتی کلودیا ظاهر می شود می پرسیم.

The question is, you know what it is?

سوال این است که می دانید چیست؟

What's cooking? Claudia?

آشپزی چیست؟ کلودیا؟

What have you got in the pot?

چه چیزی در گلدان دارید؟

What's cooking? Claudia?

آشپزی چیست؟ کلودیا؟

Is it something spicy and hot?

آیا چیزی تند و تند است؟

Is it something salty or not?

چیز شوری هست یا نه؟

Or. Claudia

یا. کلودیا

What is in the pot?

در گلدان چیست؟

We don't. We'll find out what is in the pot.

ما نمی کنیم. خواهیم فهمید که چه چیزی در گلدان است.

Claudia, Please let us know.

کلودیا، لطفا به ما اطلاع دهید.

In the live chat, Palmira asks,

در گفتگوی زنده، پالمیرا می پرسد،

Are we talking about poverty and richness today?

آیا امروز در مورد فقر و ثروت صحبت می کنیم؟

No, It just so happened that it's a good.

نه، اتفاقاً خوب است.

It's a good subject.

موضوع خوبی است.

We might do that on Sunday. That's a bit.

ممکن است یکشنبه این کار را انجام دهیم. این کمی است.

Why don't we do that on Sunday, Mr.

چرا ما یکشنبه این کار را نمی کنیم، آقای

Duncan? On Sunday? Yes.

دانکن؟ یکشنبه؟ آره.

I suppose we have a few things lined up,

فکر می‌کنم ما چند چیز را آماده کرده‌ایم،

a few things planned for Sunday, but I think that's a good one.

چند چیز را برای یکشنبه برنامه‌ریزی کرده‌ایم، اما فکر می‌کنم این موضوع خوبی است.

Living, living the wealthy life.

زندگی کردن، زندگی ثروتمند.

I, I'm always amazed

من همیشه در شگفتم که

how fascinated people are with rich people.

چقدر مردم مجذوب افراد ثروتمند هستند.

I never understand that obsession.

من هرگز آن وسواس را درک نمی کنم.

And of course, everyone at the moment is talking about

و البته، در حال حاضر همه در مورد

the royal family here in the UK and other people.

خانواده سلطنتی اینجا در بریتانیا و افراد دیگر صحبت می کنند.

We're not going to mention this because everyone is talking about it.

ما به این موضوع اشاره نمی کنیم زیرا همه در مورد آن صحبت می کنند.

I am not going to give it any oxygen.

قرار نیست بهش اکسیژن بدم

When you give something oxygen.

وقتی به چیزی اکسیژن می دهید.

It is a great way of

این یک راه عالی برای

expressing the fact that you are talking about something.

بیان این واقعیت است که شما در مورد چیزی صحبت می کنید.

You are allowing something to spread, maybe a story, maybe a person who is in the news.

شما اجازه می دهید چیزی منتشر شود، شاید یک داستان، شاید فردی که در اخبار است.

So I'm not going to mention anything else about that,

بنابراین نمی‌خواهم چیز دیگری در این مورد ذکر کنم،

but I'm always amazed how obsessed,

اما همیشه تعجب می‌کنم که چقدر وسواس دارند،

especially the media, they're obsessed with rich people.

به خصوص رسانه‌ها، آنها نسبت به افراد ثروتمند وسواس دارند.

How rich is that person?

آن شخص چقدر ثروتمند است؟

How much money do they have?

چقدر پول دارند؟

How many private jets do they own?

آنها چند جت شخصی دارند؟

And I never understand that obsession. I really don't.

و من هرگز این وسواس را درک نمی کنم. من واقعا این کار را نمی کنم.

Well, it's just because they live a different life isn't it, Mr.

خوب، فقط به این دلیل است که آنها زندگی متفاوتی دارند، اینطور نیست، آقای

Duncan?

دانکن؟

Anyway, we can talk about this on Sunday.

به هر حال ما می توانیم یکشنبه در مورد این موضوع صحبت کنیم.

Sunday? Yes, I think that's a good idea.

یکشنبه؟ بله، فکر می کنم این ایده خوبی است.

That's a good subject.

Thank you, Palmira.

موضوع خوبی است.

متشکرم پالمیرا

Yes, we will. We will talk about that. But on Sunday.

بله انجام خواهیم داد. در مورد آن صحبت خواهیم کرد. اما روز یکشنبه

But of course we could just because when we come on the livestream, you know what my brain is like, Mr.

اما مطمئناً ما می‌توانیم فقط به این دلیل که وقتی به پخش زنده می‌آییم، می‌دانی مغز من چگونه است، آقای

Duncan just fires off in all direction.

دانکن فقط به هر طرف شلیک می‌کند.

And we could be on any subject.

و ما می توانستیم در هر موضوعی باشیم.

We could be talking about anything on Sunday.

ما می توانیم یکشنبه در مورد هر چیزی صحبت کنیم.

Anything. Anything. We could talk about anything today.

هر چیزی. هر چیزی. امروز می توانستیم در مورد هر چیزی صحبت کنیم.

But I'm sure Mr.

Duncan does have a theme, a theme for today.

اما من مطمئن هستم که آقای

دانکن یک موضوع دارد، موضوعی برای امروز.

We are looking at words and phrases connected to above and below.

ما به کلمات و عبارات مرتبط با بالا و پایین نگاه می کنیم.

There are many ways of expressing things above and things below.

راه های زیادی برای بیان چیزهای بالا و موارد زیر وجود دارد.

We are talking about that.

ما در مورد آن صحبت می کنیم.

We can talk about anything, though. Maybe you

با این حال، ما می توانیم در مورد هر چیزی صحبت کنیم. شاید

have something that you want to talk about.

چیزی دارید که می خواهید در مورد آن صحبت کنید.

Well, listen to us talk about and express in the English.

خوب، به صحبت های ما در مورد و بیان آن به زبان انگلیسی گوش دهید.

So. So you can always say, Mr.

بنابراین. بنابراین شما همیشه می توانید بگویید، آقای

Duncan, please talk about horses.

دانکن، لطفا در مورد اسب ها صحبت کنید.

I don't think we've ever talked about horses ever.

فکر نمی کنم تا به حال در مورد اسب ها صحبت کرده باشیم.

We've talked about words connected to horses.

ما در مورد کلمات مرتبط با اسب صحبت کرده ایم.

But I suppose you could talk about horses, as in the sense

اما فکر می‌کنم می‌توانید درباره اسب‌ها صحبت کنید، مثلاً به معنای

of being powerful, powerful creatures, for example.

موجودات قدرتمند و قدرتمند.

Well, Mr.

خوب، آقای

Steve knows all about horse power because of engines,

استیو همه چیز را در مورد قدرت اسب به خاطر موتورها می داند،

so I don't know where that originated.

بنابراین من نمی دانم منشأ آن کجاست.

I think it originated from horses

فکر می کنم از اسب هایی سرچشمه گرفته است

that were pulling maybe ploughs.

که شاید گاوآهن می کشیدند.

Now we're going back a very long time.

حالا ما به زمان بسیار طولانی برمی گردیم.

So I think I think that term does derive

بنابراین فکر می‌کنم این اصطلاح

from from the actual strength of a horse.

از قدرت واقعی یک اسب ناشی می‌شود.

And I think somehow they've converted it into a measurement of, of, of

و من فکر می کنم که آنها به نوعی آن را به اندازه گیری

combustion in an engine.

احتراق در یک موتور تبدیل کرده اند.

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

I think it was I think it did derive from the fact that, you know,

فکر می‌کنم از این واقعیت ناشی می‌شود که، می‌دانید،

how fast how much power is there in a horseman?

سرعت یک سوارکار چقدر است؟

I mean, do you think that a Ford Mustang, Mr.

یعنی به نظر شما فورد موستانگ جناب

Duncan, has around 500 horsepower?

دانکن حدود 500 اسب بخار قدرت داره؟

That's a lot.

A lot of horses. So that's equivalent.

آن خیلی زیاد است.

تعداد زیادی اسب. پس این معادل است. آن

What would that be right then?

وقت چه چیزی می تواند باشد؟

It's equivalent to 500 horses.

معادل 500 اسب است.

It doesn't sound likely, does it? No.

محتمل به نظر نمی رسد، اینطور است؟ نه.

But then again, you know, it's a five litre engine.

اما باز هم می دانید، این یک موتور پنج لیتری است.

Think of the mass with eight cylinders.

به جرم هشت سیلندر فکر کنید.

So probably it is likely to probably is quite powerful.

بنابراین احتمالاً احتمالاً کاملاً قدرتمند است.

I mean, can a horse gallop at, you know, 200 miles an hour.

منظورم این است که آیا اسب می تواند با سرعت 200 مایل در ساعت تاخت.

No, but 500 might if there were all.

نه، اما اگر همه وجود داشت ممکن بود 500.

Yeah.

آره

That's the way if they were all feeling very excited.

اگر همه آنها خیلی هیجان زده بودند، به همین ترتیب است.

But imagine all the poop, imagine all the horse poop

اما تمام مدفوع را تصور کنید، تمام مدفوع اسبی را که باید

you would have to clear up after 500 horses.

بعد از 500 اسب پاک کنید، تصور کنید.

Well, the equivalent to that would be all the CO2

خوب، معادل آن تمام CO2 است

that's emitted by a large eight cylinder engine.

که توسط یک موتور بزرگ هشت سیلندر منتشر می شود.

Yes. Anyway, we don't want to talk about cars.

آره. به هر حال ما نمی خواهیم در مورد خودرو صحبت کنیم.

That's interesting, because I was just thinking it must have been awful.

این جالب است، زیرا من فقط به این فکر می کردم که باید افتضاح باشد.

Do you remember the days?

روزها را یادت هست؟

Well, we don't remember it because we're very, very young people.

خوب، ما آن را به خاطر نمی آوریم، زیرا ما افراد بسیار بسیار جوانی هستیم.

But in the past there were only horses

اما در گذشته فقط اسب‌ها

and and horses pulling carriages and trailers.

و اسب‌هایی بودند که کالسکه و تریلر می‌کشیدند.

That's all there was.

تمام چیزی که وجود داشت همین بود.

So imagine the mess, the mess on the roads.

بنابراین بی نظمی، به هم ریختگی در جاده ها را تصور کنید.

There must have been so much horse or spook.

باید اسب یا شبح زیادی وجود داشته باشد.

There was. I think they said something else.

وجود داشت. فکر کنم چیز دیگری گفتند.

So there was a lot.

پس زیاد بود.

It used to be a big problem. Yes.

قبلا مشکل بزرگی بود آره.

So? So you think about the problem now on the roads

بنابراین؟ بنابراین شما به مشکل اکنون در جاده ها فکر می کنید

and I imagine all all the poop everywhere.

و من تمام مدفوع را در همه جا تصور می کنم.

But if I remember rightly, I think

اما اگر درست یادم باشد، فکر می‌کنم

people were required and I might be wrong here,

مردم ملزم بودند و شاید در اینجا اشتباه می‌کنم،

but I think they were required to clean up after their animals.

اما فکر می‌کنم آنها موظف بودند حیوانات خود را تمیز کنند.

I didn't think so.

من اینطور فکر نمی کردم.

I think a lot of horses and carriages used to have a little bucket

من فکر می‌کنم بسیاری از اسب‌ها و کالسکه‌ها قبلاً یک سطل کوچک داشتند

and that bucket would be used

و

in case the the horses decided to do a puppy.

در صورتی که اسب‌ها تصمیم می‌گرفتند که توله‌سوز کنند، از آن سطل استفاده می‌شد.

From what I've read, they couldn't keep stopping, could they?

با توجه به آنچه من خوانده ام، آنها نمی توانند متوقف شوند، می توانند؟

From what I've read, the streets of London

طبق آنچه خوانده‌ام، خیابان‌های لندن

were sort of just, you know, knee deep in horse poo. Yes.

تا حدودی تا زانو در پوسیدگی اسب بودند. آره.

So it couldn't have been very pleasant few hundred years ago.

بنابراین چند صد سال پیش نمی توانست خیلی خوشایند باشد.

Yes. I mean, there's only so much you need for your roses, isn't there?

آره. منظورم این است که برای گل های رز خود به مقدار زیادی نیاز دارید، اینطور نیست؟

Well, I suppose that's where it all came from.

خوب، فکر می کنم همه چیز از همین جا شروع شد.

The the the idea of using poop on your garden and on the land.

ایده استفاده از مدفوع در باغ خود و در زمین.

So maybe that's, that's where it all came from.

پس شاید از همین جاست، همه چیز از آنجا سرچشمه گرفته است.

What people used to chuck their own human poop out of the windows, didn't they?

چه مردمی مدفوع انسان خود را از پنجره بیرون می زدند، اینطور نیست؟

They did. Into passing. In some parts of the UK.

انجام دادند. در حال گذر. در برخی از مناطق بریتانیا.

They still do.

آنها هنوز هم انجام می دهند.

They still do in some parts of the UK hedgerows here and Hello Pedro.

آنها هنوز هم در برخی از بخش‌های پرچین بریتانیا در اینجا و سلام پدرو انجام می‌دهند.

And people are asking

و مردم می پرسند

has Pedro managed to survive the

آیا پدرو توانسته است از

the clashes that are going on, clashes in Brazil.

درگیری هایی که در جریان است، درگیری های برزیل جان سالم به در ببرد؟

That's right. Oh that clashes Did they.

درست است. آه که درگیری ها انجام دادند.

They stormed now I always remember at school doing doing an essay

آنها هجوم آوردند، من همیشه به یاد دارم که در مدرسه مشغول انجام یک انشا بودم

and this is strange how these things come back and I did an essay about

و این عجیب است که چگونه این چیزها برمی گردند و من یک انشا در مورد

modern buildings around the world

ساختمان های مدرن در سراسر جهان نوشتم

and and I decided to use the

و تصمیم گرفتم از ساختمانی استفاده کنم که

I believe it's called the Congress building or something like that.

فکر می کنم به نام ساختمان کنگره یا چیزی شبیه به آن است. .

And it was the most amazing building when it was actually constructed in the 1970s.

و این شگفت انگیزترین ساختمان زمانی بود که واقعاً در دهه 1970 ساخته شد.

It's a beautiful white building and it has these large bowls on top.

این یک ساختمان سفید زیبا است و این کاسه های بزرگ را در بالای آن قرار داده است.

It's a very iconic building.

این یک ساختمان بسیار نمادین است.

I'm sure you know, the one I'm on about, and it's in Brasilia.

من مطمئنم که شما می دانید، یکی که من در مورد آن هستم، و در برازیلیا است.

Brasilia, of course, is the capital of Brazil.

البته برازیلیا پایتخت برزیل است.

But this week, a lot of people who were slightly annoyed,

اما در این هفته، بسیاری از مردم که دست کم اذیت شده بودند،

to say the least, decided to storm the buildings.

تصمیم گرفتند به ساختمان‌ها حمله کنند.

Sounds familiar.

آشنا به نظر می رسد.

They did a lot of damage, though, in this particular case.

با این حال، آنها در این مورد خاص آسیب زیادی وارد کردند.

They did.

انجام دادند.

They did all sorts of I think they destroyed one of the buildings,

آنها همه جور کارهایی انجام دادند که فکر می کنم یکی از ساختمان ها را خراب کردند،

which but it's a very famous building.

اما این یک ساختمان بسیار معروف است.

And I always remember when it was built many years ago, a very famous designer built this,

و همیشه به یاد می‌آورم زمانی که سال‌ها پیش ساخته شد، یک طراح بسیار معروف این را ساخت،

constructed it, designed it, and it was built and it was quite, quite ahead of its time.

ساخت، طراحی کرد، و ساخته شد و کاملاً جلوتر از زمان خود بود.

It was it was seen as something that was that was ahead of its time

این چیزی بود که از زمان خود جلوتر بود

and quite, quite different really, for a design of buildings.

و برای طراحی ساختمان ها کاملاً متفاوت بود.

Well, of course, we know what happened when Donald Trump lost the election.

خوب، البته، ما می دانیم که وقتی دونالد ترامپ در انتخابات شکست خورد چه اتفاقی افتاد.

That is no doubt it's a sort of a copycat affair going on.

بدون شک این یک نوع ماجرای کپی برداری است.

I mean, Pedro says that

یعنی پدرو می گوید که

he wasn't there, but of course, we know that he was there.

او آنجا نبوده است، البته ما می دانیم که او آنجا بوده است.

We know, you know, we weren't saying the thing without saying the thing.

می‌دانیم، می‌دانی، ما چیزی را بدون گفتن چیزی نمی‌گفتیم.

I bet Pedro started it. Exactly.

شرط می بندم پدرو شروعش کرد. دقیقا.

So I thought he was there, you know, with a storming up the steps.

بنابراین فکر کردم او آنجاست، می دانید، با طوفانی از پله ها بالا می رود.

But we won't tell anyone.

اما ما به کسی نمی گوییم.

But there aren't any steps we don't want you to get into.

اما هیچ مرحله ای وجود ندارد که ما نخواهیم وارد آن شوید.

There's always steps into big buildings.

همیشه پله هایی به سمت ساختمان های بزرگ وجود دارد.

This one doesn't have steps.

این یکی مراحل نداره

We don't want you to get into any trouble.

ما نمی‌خواهیم شما دچار مشکل شوید.

But the strange thing is, it looks like a building

اما نکته عجیب این است که به نظر می رسد ساختمانی

that I'm surprised has not been stormed in the past.

که من متعجبم در گذشته مورد هجوم قرار نگرفته است.

Because it's all glass. There's lots of glass.

چون همش شیشه ای شیشه زیاد است

I always think glass buildings look very fragile and vulnerable.

من همیشه فکر می کنم ساختمان های شیشه ای بسیار شکننده و آسیب پذیر به نظر می رسند.

So I'm surprised it didn't happen sooner.

بنابراین من متعجبم که زودتر اتفاق نیفتاد.

The glass buildings are very environmentally friendly.

ساختمان های شیشه ای بسیار سازگار با محیط زیست هستند.

Modern buildings are all made of glass, aren't they?

ساختمان های مدرن همه از شیشه ساخته شده اند، اینطور نیست؟

But yeah, they're freezing cold in the winter.

اما بله، آنها در زمستان سرد هستند.

Say you've got to heat them up because insulation is poor

بگویید که باید آنها را گرم کنید زیرا عایق بندی ضعیفی

when you've got lots of glass, even if it's double glazed.

در هنگام داشتن شیشه زیاد است، حتی اگر شیشه دو جداره باشد.

And then in the winter, in the summer they get really hot because they're like a greenhouse.

و سپس در زمستان، در تابستان آنها بسیار گرم می شوند زیرا مانند یک گلخانه هستند.

They have air conditioning and they've got it right in hot

آنها تهویه مطبوع دارند و آن را درست در

places like France and Spain, where

مکان های گرم مانند فرانسه و اسپانیا، جایی که

where you have shutters, you know, shutters over the windows to keep the sun out.

شما می دانید، کرکره هایی روی پنجره ها دارید تا از نور خورشید جلوگیری کنید.

Yeah. And that's the way the building stays cool inside.

آره و این روشی است که ساختمان در داخل خنک می ماند.

It doesn't it just didn't make any sense the way they build modern buildings.

این درست نیست که روشی که آنها ساختمان های مدرن می سازند معنی ندارد.

And when we watch these homes, when people are doing up their homes, aren't they?

و وقتی این خانه‌ها را تماشا می‌کنیم، وقتی مردم خانه‌هایشان را بالا می‌برند، اینطور نیست؟

There's lots of programmes in the UK about.

برنامه های زیادی در بریتانیا در مورد وجود دارد.

So some people are building their own home, building their own homes and it's just glass all the way round.

بنابراین برخی از مردم خانه خود را می سازند، خانه های خود را می سازند و تمام راه فقط شیشه است.

But modern buildings you see that have lots of glass there.

اما ساختمان های مدرنی را می بینید که شیشه های زیادی در آنجا وجود دارد.

There's the special types of glass that reflect the heat.

انواع خاصی از شیشه وجود دارد که گرما را منعکس می کند.

So they allow certain things in during certain seasons.

بنابراین آنها در فصول خاصی به چیزهای خاصی اجازه ورود می دهند.

But this particular building in Brasilia was built in the 1970s

اما این ساختمان خاص در برازیلیا در دهه 1970 ساخته شد،

when when glass was quite popular, glass

زمانی که شیشه بسیار محبوب بود، شیشه

and concrete, we called it Do you know what they called it?

و بتن، آن را می‌گفتیم. آیا می‌دانید اسمش چیست؟

They called it brutalism. Brutalism.

اسمش را بروتالیسم گذاشتند. وحشی گری

It's a type of yes, a type of design of building.

این یک نوع بله، یک نوع طراحی ساختمان است.

They were normally very bold and normally involving

آنها معمولاً بسیار پررنگ بودند و معمولاً شامل

lots of concrete and lots of grey concrete.

مقدار زیادی بتن و مقدار زیادی بتن خاکستری بودند.

So Brutalism was actually a form of building that was very popular

بنابراین بروتالیسم در واقع شکلی از ساختمان بود که

in the they I think it was around in the fifties and sixties

در دهه‌های پنجاه و شصت بسیار محبوب بود

and also it carried on into the seventies,

و همچنین تا دهه هفتاد ادامه داشت،

but then suddenly disappeared without trace.

اما ناگهان بدون هیچ اثری ناپدید شد.

And there are a lot of people nowadays who who don't like that type of building.

و امروزه افراد زیادی هستند که این نوع ساختمان را دوست ندارند.

In fact many of them now have been demolished.

در واقع بسیاری از آنها اکنون تخریب شده اند.

They've been knocked down in London,

آنها در لندن سرنگون شده‌اند،

but there are one or two old buildings

اما یکی دو ساختمان قدیمی وجود دارند

that have this brutalist design

که این طراحی وحشیانه را دارند

and that they were actually being saved.

و در واقع در حال نجات بودند.

I'm sure Prince Charles would have objected to them all the time, but they're being saved.

من مطمئن هستم که شاهزاده چارلز همیشه به آنها اعتراض می کرد، اما آنها در حال نجات هستند.

So some of these these buildings that people don't like, the look of are actually now

بنابراین برخی از این ساختمان‌ها که مردم دوست ندارند، ظاهرشان در واقع اکنون

being preserved because so many of them have been demolished tonight.

حفظ شده‌اند، زیرا بسیاری از آنها امشب تخریب شده‌اند.

Mr. Duncan, Fascinating.

آقای دانکن، جذاب.

I think it is fascinating because when you look at certain cities

من فکر می کنم جذاب است زیرا وقتی به شهرهای خاصی نگاه می کنید

and I think Paris is a very

و فکر می کنم پاریس

good example of a city that that's not really been spoilt that much.

نمونه بسیار خوبی از شهری است که واقعاً آنقدرها خراب نشده است.

I know there are one or two tall buildings now in Paris,

من می دانم که در حال حاضر یک یا دو ساختمان بلند در پاریس وجود دارد،

but most most of the Planning Commission

اما بیشتر اعضای کمیسیون برنامه ریزی

there does not allow tall buildings or large

در آنجا اجازه ساختن ساختمان های بلند یا

monstrous buildings not within a certain radius from the centre level.

ساختمان های هیولایی بزرگ را نمی دهند که در شعاع خاصی از سطح مرکز نباشند.

So probably tell us, tell us that.

پس احتمالا به ما بگویید، به ما بگویید.

Yes, I mean there are lots of skyscrapers but that are all on the out there on the edges of the city.

بله، منظورم این است که آسمان‌خراش‌های زیادی وجود دارد، اما همه آن‌ها در گوشه‌های شهر هستند.

Yes, there are some very interesting buildings

بله، ساختمان های بسیار جالبی هستند

that have been constructed in Paris over the past few years.

که در چند سال گذشته در پاریس ساخته شده اند.

Double sash is what we can call sash.

ارسی دوبل همان چیزی است که می توانیم ارسی بنامیم.

We don't condition.

ما شرط نمی گذاریم

I like that, but I like Sassy

من آن را دوست دارم، اما ساسی را

as a S-H.

به عنوان یک S-H دوست دارم.

Why would you object to that?

چرا به آن اعتراض می کنید؟

By the way, nobody's mentioned my shirt today.

به هر حال، امروز کسی به پیراهن من اشاره نکرده است.

Yes, I normally get nice comments about my shirt, so I feel very hurt.

بله، من معمولا نظرات خوبی در مورد پیراهنم دریافت می کنم، بنابراین احساس می کنم خیلی آسیب دیده ام.

Nobody's said anything.

هیچکس چیزی نگفته

It's slightly sombre, but this is a shirt that we've had for many years.

کمی تیره است، اما این پیراهنی است که ما سال هاست آن را داریم.

You have worn it before, by the way.

اتفاقاً قبلاً آن را پوشیده اید.

I've had this shirt for for probably 20 years.

من احتمالا 20 سال است که این پیراهن را دارم.

If you. It's 30 years probably.

اگر شما. احتمالاً 30 سال است.

But when we first met, I used to wear this shirt as well.

اما وقتی اولین بار با هم آشنا شدیم، من هم این پیراهن را می پوشیدم.

I used to borrow. It smells a bit

قرض می گرفتم بوی

strange things as if

چیزهای عجیبی می دهد که انگار

I just joke.

فقط شوخی می کنم.

Oh, right

اوه، همین

now? Yes.

الان؟ آره.

I used to wear this when we first met.

وقتی اولین بار با هم آشنا شدیم این را می پوشیدم.

I used to borrow a lot of Steve's clothes.

من خیلی از لباس های استیو را قرض می گرفتم.

Sometimes I'd borrow his his shirts, sometimes his underwear.

گاهی پیراهن‌هایش را قرض می‌گرفتم، گاهی لباس‌های زیرش را.

But he never knew about that.

اما او هرگز از این موضوع خبر نداشت.

He did not sense because you were so poor.

او حس نکرد چون تو خیلی فقیر بودی.

That's it. I still am.

خودشه. من هنوز هستم.

That's come to think of. It's true.

این به فکر است. درسته.

Actually, there wasn't that much of the scarab bees.

در واقع، تعداد زیادی از زنبورهای اسکاراب وجود نداشت.

And Lewis mentioned I mentioned this word before that the scarab bees

و لوئیس اشاره کرد که من قبلاً به این کلمه اشاره کردم که زنبورهای اسکاراب

are is it is it a certain

هستند آیا این یک

type of people, the scarab bees?

نوع خاص از مردم است، زنبورهای اسکاراب؟

So the scarabs disappeared.

بنابراین اسکراب ها ناپدید شدند.

I mentioned that in connection with Pedro.

من در رابطه با پدرو به آن اشاره کردم.

Okay. What was going on?

باشه. چه خبر بود؟

I have no idea. Yes,

هیچ نظری ندارم. بله،

that's a word I've never heard of.

این کلمه ای است که من هرگز آن را نشنیده بودم.

So you can teach us, Lewis? Yes.

پس تو میتونی به ما یاد بدی لوئیس؟ آره.

What are the scarabs?

اسکاراب ها چیست؟

I'm not sure if it sounds like a disease.

مطمئن نیستم که به نظر بیماری است یا نه.

It's not scabies, is it, though?

این گال نیست، اینطور نیست؟

I don't know.

من نمی دانم.

We don't know.

ما نمی دانیم.

Scabies used to be very popular.

گال در گذشته بسیار محبوب بود.

It's a horrible disease of the skin.

این یک بیماری وحشتناک پوستی است.

Popping is probably not the word to use.

احتمالاً پاپ کردن کلمه ای نیست که از آن استفاده کنید.

Well, well, popular. It was popular with scabies.

خوب، خوب، محبوب است. با گال محبوب بود.

Scabies was very please, prevalent, prevalent skin disease.

گال خیلی لطفا، شایع بود، بیماری پوستی شایع بود.

All your skin would flake and go horrible scabies.

تمام پوست شما پوسته پوسته می شود و دچار گال وحشتناک می شود.

Can't remember what caused that.

نمی توانم به خاطر بیاورم که چه چیزی باعث آن شده است.

I think it said fleas or something spread by fleas.

فکر کنم نوشته بود کک یا چیزی که توسط کک پخش میشه.

I think it's an inch or something.

من فکر می کنم یک اینچ یا چیزی است.

Yes, it's an insect. I think it burrows under your skin.

بله، این یک حشره است. فکر کنم زیر پوستت سوراخ میکنه

That's right.

درست است.

I think it lives under their roof.

فکر کنم زیر سقفشون زندگی میکنه

That's like making me itch, Mr. Duncan.

این مثل این است که باعث خارش من شود، آقای دانکن.

Just thinking about there's a television program on at the moment and it it's.

فقط به این فکر می‌کنم که در حال حاضر یک برنامه تلویزیونی در حال اجراست و هست.

It's monster in my body.

این هیولا در بدن من است.

It's called.

نامیده می شود.

And it's his pretty awful.

و این خیلی افتضاح است.

This is a tapeworm. It's all it's.

این یک کرم نواری است. این همه چیز است.

No, it's worse than that.

نه از این بدتره

It's worse.

این بدتر است.

Tapeworm living in your stomach is nothing on this show.

کرم نواری که در شکم شما زندگی می کند در این نمایش چیزی نیست.

They actually pull things that are living inside people's ears and in their brain.

آنها در واقع چیزهایی را می کشند که در گوش و مغز مردم زندگی می کنند.

What's living inside your brain?

چه چیزی در مغز شما زندگی می کند؟

Apparently, lots of things can.

ظاهراً خیلی چیزها می توانند.

They can crawl into your ear, lay their eggs, and then 20 years later, you start getting headaches.

آنها می توانند داخل گوش شما بخزند، تخم بگذارند و بعد از 20 سال، شما شروع به سردرد می کنید.

And when they examined your skull,

و وقتی جمجمه شما را معاینه کردند

they find that it's full of worms and they have to pull them out one by one,

متوجه می شوند که پر از کرم است و باید یکی یکی آنها را بیرون بکشند

and then they film it for our entertainment.

و بعد برای سرگرمی ما از آن فیلم می گیرند.

It's disgusting because what are they?

منزجر کننده است زیرا آنها چیست؟

Are they breeding in them?

آیا در آنها پرورش می یابند؟

What are they doing?

آنها چه کار می کنند؟

What are they living off sucking the blood out of you or something?

آنها با مکیدن خون شما یا چیزی دیگر چه زندگی می کنند؟

Yes, I think that that. Well, they are.

بله، من فکر می کنم که. خوب، آنها هستند.

That's what they're doing.

این کاری است که آنها انجام می دهند.

Tapeworms are pretty disgusting.

کرم های نواری بسیار منزجر کننده هستند.

Thank God.

If you want to lose weight.

خدا را شکر.

اگر می خواهید وزن کم کنید.

By the way, don't forget the surgery.

به هر حال، جراحی را فراموش نکنید.

Forget weight loss surgery.

جراحی کاهش وزن را فراموش کنید

You just get a tapeworm because you will.

شما فقط یک کرم نواری دریافت می کنید زیرا می توانید.

You will definitely lose weight and they can live in symbiosis inside you.

شما قطعا وزن کم خواهید کرد و آنها می توانند در درون شما در همزیستی زندگی کنند.

And you know, you can feed it and do it probably a bit uncomfortable, I don't know.

و می دانید، می توانید آن را تغذیه کنید و این کار را احتمالا کمی ناراحت کننده انجام دهید، نمی دانم.

But yeah, they're good for weight loss.

اما بله، آنها برای کاهش وزن خوب هستند.

Sounds awful. Yeah.

افتضاح به نظر می رسد. آره

At least these days.

Well, some people I know that people have done that to lose weight,

حداقل این روزها

خوب، برخی از افرادی را که من می‌شناسم، این کار را برای کاهش وزن انجام داده‌اند،

so they actually put a worm inside them deliberately on purpose themselves with a tapeworm.

بنابراین آنها عمداً خودشان با کرم نواری یک کرم را درون آنها قرار می‌دهند. حال به هم

That's disgusting.

زنه.

By eating some out of licking the soil or something. Yes.

با خوردن مقداری از لیسیدن خاک یا چیزی. آره.

I'm not sure we get tapeworms from it comes out.

من مطمئن نیستم که کرم نواری از آن بیرون می آید.

Is faeces related anyway, isn't it.

آیا به هر حال مدفوع مربوط می شود، اینطور نیست.

This is, this is not the road I was.

این است، این جاده ای نیست که من بودم.

The eggs are in faeces of animals so I think you know guaranteed in some cow dung.

تخم‌ها در مدفوع حیوانات هستند، بنابراین فکر می‌کنم شما مطمئن باشید که در مقداری مدفوع گاو وجود دارد.

Okay, so that's my weight loss.

خوب، پس این کاهش وزن من است.

Can I just say now just, just, just to cover us from any

فقط می توانم بگویم فقط، فقط، فقط برای اینکه ما را از هرگونه

legal action,

اقدام قانونی محافظت کند،

we are not encouraging anyone to go out and eat poop off the pavement.

ما کسی را تشویق نمی کنیم که بیرون برود و مدفوع را از پیاده رو بخورد.

So please don't do that.

پس لطفا این کار را نکنید.

But I think you can get it from dogs.

اما من فکر می کنم شما می توانید آن را از سگ دریافت کنید.

Dogs and cats is mainly where people get it.

سگ و گربه عمدتاً جایی است که مردم آن را دریافت می کنند.

The scarabs, by the way, are a type of insect

به هر حال، اسکاراب ها نوعی حشره هستند

that reproduces in cow poop.

که در مدفوع گاو تولید مثل می کنند.

Yes, people are using your word now.

بله، مردم در حال حاضر از کلمه شما استفاده می کنند.

I think it's scabies. I think that's where it comes from.

فکر کنم گال باشه فکر می کنم از همین جا می آید.

I don't know.

من نمی دانم.

We don't know.

ما نمی دانیم.

Oh, I'm not saying I do know, but yeah, that sounds.

اوه، من نمی گویم که می دانم، اما بله، به نظر می رسد. به

That sounds like those two things connect.

نظر می رسد که این دو چیز به هم متصل می شوند.

I didn't say I know. Yeah, I didn't say. I know.

نگفتم میدونم آره نگفتم میدانم.

I said it sounds like it.

گفتم به نظر می رسد.

You can't think of something without it being necessarily true, but it seems to connect.

شما نمی توانید به چیزی فکر کنید بدون اینکه لزوماً درست باشد، اما به نظر می رسد که ارتباط برقرار می کند.

So don't worry.

پس نگران نباشید. ما

There we go. I was that. Above

میرویم آنجا. من اون بودم بالا

and below is what we are talking about today.

و پایین چیزی است که امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

Mr. Steve. Okay, Right.

آقای استیو باشه، درسته

Not above and beyond.

نه بالاتر و بالاتر.

Not not above and beyond, which is a different thing altogether.

نه بالاتر و فراتر از آن، که کاملاً چیز دیگری است.

That's more of a direction.

این بیشتر یک جهت است.

If you go above and beyond, it means you do more than is expected of you, doesn't it? Mr.

اگر فراتر از آن بروید، به این معنی است که بیش از آنچه از شما انتظار می رود انجام می دهید، اینطور نیست؟ آقای

Duncan Beyond, of course, is very far away.

دانکن فراتر، البته، بسیار دور است.

So if you go above and beyond, it means you are doing something

بنابراین اگر فراتر از آن بروید، به این معنی است که کاری را انجام می دهید

that is more than you need.

که بیش از نیاز شماست.

Mr. Duncan This is going to be a good sentence

آقای دانکن این یک جمله خوب

above and beyond in his production

و فراتر از آن در تولید

of a of English teaching lessons.

درس های آموزش انگلیسی او خواهد بود.

So he's done more than you would expect. Yeah.

بنابراین او بیش از آنچه شما انتظار دارید انجام داده است. آره

I mean, that's not true of this thing.

منظورم این است که در مورد این موضوع صادق نیست.

We are breaking down the barriers now. Why we are.

اکنون در حال شکستن موانع هستیم. چرا ما هستیم.

I keep saying that. Why do you why do you question that?

این را مدام می گویم. چرا این را زیر سوال می بری؟

We are someone said last week we had a lovely comment and this is the problem with Steve.

ما کسی هستیم که هفته گذشته گفت ما یک نظر دوست داشتنی داشتیم و این مشکل با استیو است.

He never looks at the comments.

او هرگز به نظرات نگاه نمی کند.

He never read the comments under my videos.

او هرگز نظرات زیر ویدیوهای من را نخواند.

We had a lovely message at the live stream.

در پخش زنده یک پیام دوست داشتنی داشتیم.

We had a lovely message come through on one of the comments saying how

ما یک پیام دوست داشتنی در یکی از نظرات دریافت کردیم که می گفت چقدر

great it is to join us because we have we have fun here.

خوب است که به ما بپیوندید زیرا اینجا به ما خوش می گذرد.

We have fun, we have games, we have lots of interesting conversation,

ما خوش می گذرانیم، بازی داریم، گفتگوهای جالب زیادی داریم،

very different, very lively, sometimes funny as well, especially where Mr.

بسیار متفاوت، بسیار پر جنب و جوش، گاهی اوقات خنده دار، مخصوصاً جایی که آقای

Steve says something.

استیو چیزی می گوید.

A lot of people, they roll around on the floor laughing.

بسیاری از مردم با خنده روی زمین می چرخند.

So it's nice to have something that's positive and fun for a change.

بنابراین خوب است که چیزی مثبت و سرگرم کننده برای تغییر داشته باشید.

So that's what we do, you see.

پس این کاری است که ما انجام می دهیم، می بینید.

So thank you very much for your lovely comments.

پس از نظرات زیبای شما بسیار سپاسگزارم.

And I do read them. I read them.

و من آنها را می خوانم. آنها را خواندم.

He doesn't he never looks well.

او نمی کند او هرگز خوب به نظر نمی رسد.

I'm I don't look at things after they've gone well it's your own channel.

من به چیزها نگاه نمی کنم بعد از اینکه خوب پیش رفتند این کانال خودتان است.

You, you would look at the comments.

شما، شما به نظرات نگاه کنید.

Why would I look. I'm looking at the live stream.

چرا نگاه کنم من به پخش زنده نگاه می کنم.

You might be amazed how often you are mentioned in the in the message,

ممکن است تعجب کنید که چقدر در پیام از شما نام برده می شود،

but I'm not I'm not the sort of person who needs to have his ego boost.

اما من از آن دسته افرادی نیستم که نیاز به تقویت نفس خود داشته باشم.

And sometimes by looking at comments and sometimes

و گاهی با نگاه کردن به کامنت ها و گاهی

and sometimes those comments are complimentary.

و گاهی آن کامنت ها تعارف می کنند.

Sometimes.

گاهی.

Thank you. Yes.

متشکرم. آره.

Sometimes they say nice things about you. Tell me. Anyway. So.

گاهی اوقات آنها چیزهای خوبی در مورد شما می گویند. به من بگو. به هر حال. بنابراین.

But thank you.

Thank you for your lovely comments that you make after that live streamed.

به هرحال متشکرم.

ممنون از نظرات زیبای شما که بعد از پخش زنده می گذارید.

And we will endeavour to continue to produce content

و ما تلاش خواهیم کرد به تولید محتوایی

that is worthy of you. Yes.

که شایسته شما باشد ادامه دهیم. آره.

Well, I like to think that we do push the boundaries or break the boundaries

خوب، من دوست دارم فکر کنم که ما مرزها را پشت سر می گذاریم یا مرزها را می شکنیم

because there is so much stuff on YouTube.

زیرا چیزهای زیادی در YouTube وجود دارد.

So I think it's good to find something.

بنابراین فکر می کنم پیدا کردن چیزی خوب است.

And when you do find us, by the way, you have come across, you have discovered

و وقتی ما را پیدا کردید، اتفاقاً با

the best kept secret on YouTube.

بهترین رازهای پنهان شده در YouTube آشنا شده اید.

It's not it's true.

این درست نیست.

You are now part of an exclusive club being here with all the other English addicts.

شما اکنون بخشی از یک باشگاه انحصاری هستید که در اینجا با سایر معتادان انگلیسی حضور دارید.

I just want to correct the spelling of the word

فقط می خواهم املای کلمه

faeces.

مدفوع را اصلاح کنم.

I believe there's an A in there. Some.

من معتقدم یک A در آنجا وجود دارد. مقداری.

I think it's f a, isn't it. Faeces. Yes.

من فکر می کنم این f a است، اینطور نیست. مدفوع. آره.

I think you might find in American English it's spelled differently.

من فکر می کنم ممکن است در انگلیسی آمریکایی املای آن متفاوت باشد.

It might well be that in British English I think he's f a e, yes C.

ممکن است در انگلیسی بریتانیایی من فکر کنم که او یک فرد است، بله C.

S but yeah, thank you for that technical term.

S، اما بله، از شما برای آن اصطلاح فنی متشکرم. می

You know, poop is the word Mr.

دانید، مدفوع کلمه ای است که آقای

Duncan uses and other people have gotten down to that.

دانکن از آن استفاده می کند و افراد دیگر به آن توجه کرده اند.

The technical term is faeces, poop?

اصطلاح فنی مدفوع است، مدفوع؟

Uh, poo?

اوه، پو؟

Yes, people poo placed in British English.

بله، افراد به زبان انگلیسی بریتانیایی poo می کنند.

We would spend afac0 okay.

ما aac0 را خرج می کنیم.

I think you just told us that.

فکر کنم همین الان به ما گفتی

I know, but I'm just repeating it because guys.

من می دانم، اما من فقط آن را تکرار می کنم، زیرا بچه ها.

Yeah, they can always just rewind. You see the faeces.

بله، آنها همیشه می توانند به عقب برگردند. مدفوع را می بینید.

That's what happened to me about 10 minutes before we went on live today.

این همان چیزی است که حدود 10 دقیقه قبل از اینکه امروز روی آنتن زنده برود برای من اتفاق افتاد.

I am about, I would say about a pound and a half lighter now

تقریباً می توانم بگویم در حال حاضر حدود یک و نیم پوند سبک تر

than I was 10 minutes before the livestream.

از 10 دقیقه قبل از پخش زنده هستم.

But anyway, we won't go into that.

اما به هر حال ما وارد این موضوع نمی شویم.

Well, as usual, today's live stream has has branched off into all sorts of different directions.

خب، طبق معمول، پخش زنده امروزی به انواع مختلف منشعب شده است.

I was going to mention my new health regime as well that started on Monday.

من قصد داشتم به رژیم سلامتی جدیدم که از دوشنبه شروع شده است اشاره کنم.

I'm now having my big bowl of hot porridge in the morning.

من الان صبح کاسه بزرگ فرنی داغ میخورم .

So every morning since Monday,

بنابراین از دوشنبه هر روز صبح

I know it's only Wednesday and I'm also having a walk every day and I feel good.

می دانم که فقط چهارشنبه است و همچنین هر روز پیاده روی می کنم و احساس خوبی دارم.

I feel better already.

من از قبل احساس بهتری دارم.

It's strange, isn't it?

عجیب است، اینطور نیست؟

I could already already feel the difference.

قبلاً می توانستم تفاوت را احساس کنم.

I feel like my insides are thanking me.

احساس می کنم درونم از من تشکر می کند.

They are saying, Thank you, Mr.

آنها می گویند، آقای دانکن از شما متشکرم که

Duncan, for taking care of us after all of those months of neglect.

بعد از این همه ماه غفلت از ما مراقبت کردید.

Number two.

Yes, it is another way of describing.

شماره دو.

بله، روش دیگری برای توصیف است.

Yeah, well, I'm going to you know, normally at this point I would ridicule Mr.

بله، خوب، من می روم پیش شما، معمولاً در این مرحله من آقای

Duncan and take the mickey,

دانکن را مسخره می کنم و میکی را می گیرم،

but I'm not going to because I want him to stay on his health regime or regimen.

اما این کار را نمی کنم زیرا می خواهم او در رژیم یا رژیم بهداشتی خود بماند.

Regimen that you may, as you recall it in

رژیمی که ممکن است، همانطور که در آمریکا به یاد می آورید

in America and and just not say anything.

و فقط چیزی نگویید.

I'm saying nothing.

هیچی نمیگم

I'm just going to let Mr.

من فقط به آقای

Duncan do it in his own time, in his own way.

دانکن اجازه می دهم این کار را در زمان خودش و به روش خودش انجام دهد.

I'm not going to ridicule and laugh at the Mickey.

قرار نیست میکی را مسخره کنم و بخندم.

Not like you normally do.

نه مثل شما معمولا

No. Going to resist because that might put you off.

نه. مقاومت کنید، زیرا ممکن است شما را ناامید کند.

Yeah, well, maintaining this healthy life was very good at discouraging me.

بله، خوب، حفظ این زندگی سالم در دلسرد کردن من بسیار خوب بود.

Well, it's just nice to have you do the same to me.

خوب، خیلی خوب است که شما هم همین کار را با من انجام دهید.

We always take the mickey out of each other.

ما همیشه میکی را از همدیگر خارج می کنیم.

We make fun of each other.

ما همدیگر را مسخره می کنیم.

One of the things about knowing each other for over 33 years,

یکی از چیزهایی که در مورد بیش از 33 سال شناختن یکدیگر است،

I still can't believe that.

هنوز نمی توانم آن را باور کنم.

By the way, we've known each other for over 33 years.

به هر حال، ما بیش از 33 سال است که یکدیگر را می شناسیم.

We met each other in the 1980s,

ما در دهه 1980 یکدیگر را ملاقات کردیم،

so our relationship

بنابراین رابطه ما

began in the 1980s when everything was so different.

در دهه 1980 شروع شد، زمانی که همه چیز بسیار متفاوت بود.

It was it was so different.

خیلی متفاوت بود

It's very different.

خیلی متفاوت است.

See, if I'd murdered somebody in 1980, I'd been out of prison by now. Yes.

ببینید، اگر در سال 1980 کسی را به قتل رسانده بودم، تا به حال از زندان خارج شده بودم. آره.

You don't even get that.

شما حتی آن را متوجه نمی شوید.

You don't get that for murder.

شما آن را برای قتل دریافت نمی کنید.

If you murder someone, you only go to prison for about 15 years.

اگر کسی را به قتل برسانید، فقط 15 سال به زندان می روید.

I don't know what this is then.

من نمی دانم آن وقت این چیست.

I don't know what crime we've committed.

نمی دانم چه جرمی مرتکب شده ایم.

Wants to see all my personal belongings,

می خواهد تمام وسایل شخصی،

clothes, jewellery, books, domestic utensils.

لباس ها، جواهرات، کتاب ها، ظروف خانگی من را ببیند.

There is no jewellery.

جواهراتی وجود ندارد.

There's no jewellery.

جواهراتی وجود ندارد

No, I'm not into jewellery.

نه، من اهل جواهرات نیستم.

We don't.

We're not into glittering things.

ما نمی کنیم.

ما اهل چیزهای پر زرق و برق نیستیم.

Any jewellery.

هر جواهری

I don't have any jewellery. No jewellery, nothing.

من هیچ جواهری ندارم نه جواهرات نه هیچی

So it's just there any thieves or robbers or burglars watching.

بنابراین هر دزد یا سارق یا سارقی در آنجا تماشا می کند.

We no jewellery.

ما جواهرات نداریم

I do have my father's wedding ring. Okay. That's probably

من حلقه ازدواج پدرم را دارم باشه. احتمالا

so. I do have that, but I don't wear it.

همینطور است. من آن را دارم، اما آن را نمی پوشم.

I've never worn, I don't like, I don't like jewellery,

من هرگز نپوشیده ام، دوست ندارم، جواهرات را دوست ندارم،

I don't like rings and necklaces and bracelets.

حلقه و گردنبند و دستبند را دوست ندارم.

I find them annoying.

من آنها را آزار دهنده می دانم.

I just I'm always conscious of them.

من فقط همیشه حواسم به آنهاست.

I just want to get It's the same with watches I don't like.

من فقط می خواهم آن را دریافت کنم در مورد ساعت هایی که دوست ندارم هم همین طور است.

I must be very sensitive.

من باید خیلی حساس باشم می

You know, to my skin is very sense.

دانی، برای پوست من بسیار منطقی است.

I've noticed you don't wear watches because you never wear the one I bought you.

متوجه شده ام که ساعت نمی زنی چون هرگز ساعتی را که من برایت خریده ام نمی پوشی.

I do when I do wear it, but I can't wear it all the time.

من وقتی آن را می پوشم انجام می دهم، اما نمی توانم همیشه آن را بپوشم.

It annoys me and jewellery annoys me when it's on me.

این من را آزار می دهد و جواهرات وقتی روی من است من را آزار می دهد.

And I know I know people, too many people

و می‌دانم که افرادی را می‌شناسم، افراد زیادی

that wear wedding rings and have had their fingers written off.

که حلقه ازدواج می‌بندند و انگشتانشان نوشته شده است.

Yeah, well, how many people do you know who've had that happen?

بله، خوب، چند نفر را می شناسید که این اتفاق افتاده است؟

At least two.

And I know of other incidences where, you know people know of other people,

حداقل دو.

و من حوادث دیگری را می شناسم که در آن، شما می دانید که مردم از افراد دیگر می شناسند،

where, you know, somebody is playing tennis.

جایی که، می دانید، کسی در حال بازی تنیس است.

And I think you got ripped off and you know, it is.

و من فکر می کنم شما از بین رفته اید و می دانید که همینطور است.

But yes, is this story going anywhere now?

اما بله، آیا این داستان اکنون به جایی می رسد؟

I'm just saying I'm might the point is, I'm not keen on jewellery, so I don't like hearing.

من فقط می گویم شاید هدف این است که من مشتاق جواهرات نیستم، بنابراین از شنیدن خوشم نمی آید.

So you don't know me.

پس منو نمیشناسی

You don't wear rings just in case your finger gets ripped off.

فقط برای اینکه انگشتتان کنده شود انگشتر نمی زنید.

But I suppose earrings, they're the ones that always look vulnerable.

اما من فکر می کنم گوشواره ها، آنهایی هستند که همیشه آسیب پذیر به نظر می رسند.

And can you believe it?

و آیا می توانید آن را باور کنید؟

During the early 1990s, I had an earring.

در اوایل دهه 1990، من یک گوشواره داشتم.

You did? I did.

شما انجام دادید؟ من کردم.

You did have any regrets?

پشیمون شدی؟

About six, maybe five or six years.

حدود شش، شاید پنج یا شش سال.

I had an earring.

گوشواره داشتم

Don't ask which ear it was because I can't remember.

نپرسید کدام گوش بود چون یادم نمی آید.

I think it was this. There sure is this one.

فکر کنم این بود حتما این یکی هست

Was it this one? I can't remember now.

این یکی بود؟ الان یادم نمیاد البته

I can't remember of course, nowadays men don't really wear jewellery.

یادم نمی آید ، امروزه مردان واقعاً جواهرات نمی پوشند. دیگر

You don't see men wearing gold rings and things anymore.

مردانی را نمی بینید که انگشترها و چیزهای طلایی به دست دارند.

It always looks a bit too ostentatious.

همیشه کمی بیش از حد خودنمایی به نظر می رسد.

So I. I don't think they do it anymore.

بنابراین من. فکر نمی کنم آنها دیگر این کار را انجام دهند.

You don't see many men wearing lots of jewellery and when they do,

شما مردان زیادی را نمی بینید که جواهرات زیادی می پوشند و وقتی می پوشند،

it looks a little ostentatious and it looks very garish.

کمی خودنمایی به نظر می رسد و بسیار شیک به نظر می رسد. فکر

I don't think you see many women wearing

نمی‌کنم شما زنان زیادی را ببینید که

jewellery, not as much as they used to say in the eighties and nineties.

جواهرات می‌پوشند، نه آنقدر که در دهه‌های هشتاد و نود می‌گفتند.

And remember, women used to wear a lot of jewellery. Not so much.

و به یاد داشته باشید، زنان قبلاً جواهرات زیادی می پوشیدند. نه چندان. به

That's jewellery is going out of fashion, I think.

نظر من جواهرات از مد افتاده است. به

I think delicate jewellery is very popular.

نظر من جواهرات ظریف بسیار محبوب هستند.

But I think the the ostentatious jewellery that looks like you're

اما من فکر می کنم جواهرات خودنمایی که به نظر می رسد شما در حال

showing off and being extravagant, I think a lot of that has disappeared.

خودنمایی و ولخرجی هستید، بسیاری از آنها ناپدید شده اند.

Maybe it's also for safety as well.

شاید برای ایمنی هم باشد.

Yes, because if you're walking down the road with lots of I think they call it drip

بله، چون اگر در جاده با مقدار زیادی پنیر راه می روید، فکر می کنم آن را پنیر چکه ای می نامند

cheese, you know that I didn't.

، می دانید که من این کار را نکردم.

It is the street slang for jewellery.

این عامیانه خیابانی برای جواهرات است.

You have drip.

چکه داری

So when you have drip, it means the gold

بنابراین هنگامی که شما قطره چکان دارید، به این معنی است که طلا به

is literally dripping off you because you were wearing lots of jewellery.

معنای واقعی کلمه از روی شما چکه می کند زیرا جواهرات زیادی پوشیده بودید.

Yes. No, Mr.

آره. نه آقای

Duncan, you are very cool. In downtown.

دانکن، شما خیلی باحالید. در مرکز شهر.

Pedro used to sell a fake Rolex watches.

پدرو یک ساعت رولکس تقلبی می فروخت.

I can't believe that that's what you do.

من نمی توانم باور کنم که این کاری است که شما انجام می دهید.

You've used the word copy.

شما از کلمه کپی استفاده کرده اید.

We would probably say fake. Yes.

احتمالاً می گوییم جعلی. آره.

So you can use copy?

بنابراین می توانید از کپی استفاده کنید؟

Yeah, you can, but no me hands.

بله، شما می توانید، اما نه دست من.

Yeah.

Well, I think if you earn a living from that, why not?

آره

خوب، من فکر می کنم اگر از این راه امرار معاش می کنید، چرا که نه؟

Of course. My favourite word.

البته. کلمه مورد علاقه من

If something is fake, you can say that it is counterfeit.

اگر چیزی جعلی است، می توانید بگویید که تقلبی است.

I like that word.

من آن کلمه را دوست دارم.

I think it's derived from French and not. Not original.

من فکر می کنم از فرانسه گرفته شده است و نه. اصل نیست.

I think it comes from that.

من فکر می کنم از آن ناشی می شود.

It is against the original or against the original version.

مخالف نسخه اصلی یا اصلی است.

So the counterfeit, the fake Rolex.

بنابراین تقلبی، رولکس تقلبی.

I think a lot of people wear fake watches or fake jewellery.

من فکر می کنم بسیاری از مردم ساعت های تقلبی یا جواهرات تقلبی می پوشند.

The only problem is you might get you might get beaten up or robbed in the street,

تنها مشکل این است که ممکن است در خیابان مورد ضرب و شتم یا دزدی قرار بگیرید،

even if you are wearing plastic or fake jewellery.

حتی اگر جواهرات پلاستیکی یا تقلبی بپوشید.

So that's the only problem.

پس تنها مشکل همین است.

So you might not spend much money on your jewellery, but you still might be robbed

بنابراین ممکن است پول زیادی برای جواهرات خود خرج نکنید، اما همچنان ممکن است مورد سرقت

or attacked or even worse, Paris says, Hello, Paris.

یا حمله یا حتی بدتر از آن قرار بگیرید، پاریس می گوید: سلام پاریس. به

I think a necklace makes a man look very attractive. Mm.

نظر من یک گردنبند یک مرد را بسیار جذاب می کند. مم

And it can. Yes, it can.

و می تواند. بله می شود.

I mean, you see some people sometimes. An earring.

منظورم این است که شما بعضی وقت ها را می بینید. یک گوشواره

Do you remember bros? The pop group.

برادران را به یاد دارید؟ گروه پاپ

Pop group Brosnan.

گروه پاپ Brosnan.

They used to wear earrings and it looked attractive.

گوشواره می زدند و جذاب به نظر می رسید.

There is something sometimes attractive about somebody if they've got a certain look,

گاهی اوقات چیزی در مورد کسی جذاب است که ظاهر خاصی داشته باشد،

if they've got the hair and the clothes to go with it,

اگر موها و لباس های مناسب با آن را داشته باشد،

it can look attractive.

می تواند جذاب به نظر برسد.

And but of course, I mean, culturally now it's more acceptable for men to wear it.

و البته منظورم این است که از نظر فرهنگی اکنون پوشیدن آن برای مردان قابل قبول تر است.

But when I grew up in the sort of seventies, if men wore jewellery,

اما وقتی در دهه هفتاد بزرگ شدم، اگر مردان جواهرات می‌پوشیدند،

you would be instantly described as being, well,

شما را فوراً به‌عنوان

you know, slang words for.

واژه‌های عامیانه توصیف می‌کردند.

Yeah, you can imagine what you know, I don't actually know what you're about.

بله، شما می توانید تصور کنید که چه چیزی را می دانید، من در واقع نمی دانم شما در مورد چه چیزی هستید.

Oh, look at that.

اوه، به آن نگاه کنید.

Oh, very jewellery.

اوه، خیلی جواهرات

I don't think so.

من اینطور فکر نمی کنم.

They did in the 1970s. Not now.

آنها در دهه 1970 انجام دادند. الان نه.

They wouldn't.

I think men met wearing medallions or jewellery.

آنها نمی خواهند.

فکر می کنم مردان با مدال یا جواهرات با هم آشنا شدند.

I think in certain cultures, maybe street culture,

فکر می‌کنم در فرهنگ‌های خاصی، شاید فرهنگ خیابانی،

maybe urban culture, maybe black culture, that sort of thing.

شاید فرهنگ شهری، شاید فرهنگ سیاه‌پوستان، این جور چیزها. به نظر من

Jewellery has always been a big part of the trend, I think.

جواهرات همیشه بخش بزرگی از این روند بوده است .

So if you listen, I think generally speaking, I think I think jewellery is less common.

بنابراین اگر گوش کنید، به طور کلی فکر می‌کنم، فکر می‌کنم جواهرات کمتر رایج است.

When I grew up, men had to be men, you know, You couldn't.

وقتی بزرگ شدم، مردها باید مرد می شدند، می دانید، نمی توانید.

You couldn't.

شما نتوانستید.

I mean, I remember my, my parents being aghast, aghast.

یعنی یادم می‌آید که پدر و مادرم متحیر و متحیر بودند.

That's a good word for you.

این یک کلمه خوب برای شما است.

I mean, shocked.

یعنی شوکه شده

Oh, a word that literally no one uses anymore.

آه، کلمه ای که به معنای واقعی کلمه دیگر هیچ کس استفاده نمی کند.

Aghast.

غمگین.

If you are aghast or aghast, I mean, just shocked.

اگر شما متحیر یا متحیر هستید، منظورم این است که فقط شوکه شده اید.

Oh, look at that of men with long hair in the seventies.

اوه، به مردان با موهای بلند در دهه هفتاد نگاه کنید.

It was the trend to have men to have grow their hair longer.

این روند این بود که مردان موهای خود را بلندتر کنند.

My and my parents, particularly my father, saying, look, that was it.

من و پدر و مادرم، مخصوصاً پدرم، می‌گفتند ببین، همین بود.

Cut your hair.

موهایت را کوتاه کن.

Cut your hair.

موهایت را کوتاه کن.

He used to say to people, I mean, I never had long hair.

به مردم می گفت یعنی من هیچ وقت موهای بلند نداشتم.

You didn't have to worry.

شما لازم نیست نگران باشید.

You don't have to worry about that anymore.

دیگر لازم نیست نگران آن باشید.

Yes, well, I know. Do I? But they did.

بله، خوب، من می دانم. آیا من؟ اما آنها انجام دادند.

If you wore long hair, men with jewellery.

اگر موهای بلند می پوشید، مردانی با جواهرات.

Unless you looked like what a man,

مگر اینکه شبیه مردی به نظر می رسیدید،

you were immediately labelled as being gay

بلافاصله به شما برچسب همجنس گرا بودن می زدند

and all the phrases you know, you would call all the names under the sun Puff

و تمام عباراتی که می دانید، همه نام ها را زیر آفتاب پاف کوییر صدا می کردید

Queer.

.

Whereas now it doesn't matter.

در حالی که الان مهم نیست.

Imagine if we were growing up.

تصور کن ما بزرگ می شدیم.

Now that's an uphill gardener.

حالا که باغبان سربالایی است.

I never understood that word.

من هرگز آن کلمه را نفهمیدم.

I don't understand Uphill Garden. Yes.

من متوجه باغ سربالایی نیستم. آره.

Oh no, not fake. Beautiful.

اوه نه جعلی نیست زیبا.

Oh, Batliboi.

اوه، باتلبوی.

That's a good one.

این یکی خوب است.

A lot of I think that's that's another black slang word.

بسیاری از من فکر می کنم این یک کلمه عامیانه سیاه دیگر است.

If you a batty boy.

اگر شما یک پسر بچه دار هستید.

I mean, you're gay.

یعنی تو همجنس گرا هستی پسر

Very nice

بسیار خوب

guy, friendly, you know.

، دوستانه، می دانید.

Doesn't Nigerian a man. No.

نیجریه ای مرد نیست نه.

It's down to personal taste.

این به سلیقه شخصی بستگی دارد.

That's it, isn't it.

همین است، اینطور نیست.

Maybe on Sunday, maybe I'll wear a necklace.

شاید یکشنبه، شاید گردنبند ببندم.

No, I wouldn't because I've got lots of stage jewellery. Yes.

نه، این کار را نمی کنم زیرا جواهرات صحنه زیادی دارم . آره.

Which I wore, particularly in the King and I, I thought we had no jewellery.

که من و به خصوص در کینگ و من می پوشیدم، فکر می کردم جواهرات نداریم.

I know.

میدانم.

That's for stage use.

این برای استفاده در صحنه است.

Is it just plastic?

فقط پلاستیکه؟

No, it's metal.

نه، این فلز است.

I mean, it's not gold.

یعنی طلا نیست.

Obviously it's copper or something or plated.

بدیهی است که مس یا چیزی یا آبکاری شده است.

Obviously we would have, we would have sold it a long time ago.

بدیهی است که داشتیم، خیلی وقت پیش آن را می فروختیم.

Well if we have a break I'll go and fetch one and put it on and see if people think I don't know

خوب اگر استراحتی داشته باشیم می روم یکی بیارم و می پوشم و ببینم که آیا مردم فکر می کنند نمی دانم

maybe sun I say the

شاید خورشید من می گویم

we'll do that Sunday when we're talking about wealth you say because it will fit with that.

آن یکشنبه را انجام می دهیم وقتی در مورد ثروت صحبت می کنیم زیرا شما می گویید متناسب با آن

So we are looking at wealth and poverty on Sunday because Mr.

بنابراین ما در روز یکشنبه به ثروت و فقر نگاه می کنیم زیرا آقای

Steele said so.

استیل چنین گفته است.

So that's so that's what we're doing now.

بنابراین این همان کاری است که ما اکنون انجام می دهیم.

Marius suggested it. Yes, it's a good idea.

ماریوس پیشنهاد داد. بله، ایده خوبی است.

I like it. I like it a lot.

خوشم می آید. این را بسیار دوست دارم.

Yeah. Oh,

آره اوه،

what Mr.

آنچه آقای

Duncan said we're talking about

دانکن گفت، ما در مورد یک حرف صحبت می کنیم،

a but not above and below.

اما نه بالا و پایین.

Yes. Things that can be related to being high up above

آره. چیزهایی که می تواند مربوط به بالا بودن

or deep down below.

یا در اعماق پایین بودن باشد.

All of that coming in a few moments.

همه اینها در چند لحظه می آید.

We'll have a quick break and then we will come back and we will talk about these things.

ما یک استراحت سریع خواهیم داشت و سپس برمی گردیم و در مورد این موارد صحبت خواهیم کرد.

So please, whatever you do today,

پس لطفاً، هر کاری که امروز انجام می دهید،

don't go away.

دور نشوید.

Visiting lovely cows, Aren't they lovely?

بازدید از گاوهای دوست داشتنی، آیا آنها دوست داشتنی نیستند؟

They are so lovely.

خیلی دوست داشتنی هستن

They really are

آنها واقعا

English, are they?

انگلیسی هستند، آنها؟

Is here to day every Wednesday and Sunday You know the time 2 p.m.

امروز هر چهارشنبه و یکشنبه اینجاست. ساعت 2 بعد از ظهر را می دانید.

UK. Time is when we're here with you.

انگلستان. زمان زمانی است که ما اینجا با شما هستیم.

Don't forget to like Mr.

فراموش نکنید که

Duncan's video please this live stream

ویدیوی آقای دانکن را لایک کنید، لطفاً این پخش زنده را بپسندید،

because then people will other people will see this

زیرا در این صورت افراد دیگر این را خواهند دید

because that's how YouTube are the number of likes you get more likes.

زیرا تعداد لایک‌هایی که شما لایک‌های بیشتری دریافت می‌کنید به این ترتیب است.

It gets sent out by YouTube into more parts of the world due to its our.

این توسط YouTube به نقاط بیشتری از جهان ارسال می شود که دلیل آن ما است.

We don't know how it works, but

ما نمی دانیم چگونه کار می کند، اما

lots of likes means more people see Mr.

تعداد لایک های زیاد به این معنی است که افراد بیشتری آقای دانکن را می بینند

Duncan.

.

Yes, and therefore his channel will live on for longer.

بله، و بنابراین کانال او برای مدت بیشتری زنده خواهد ماند. چه

When do you do this?

You see, it counts his approval.

زمانی این کار را انجام می دهید؟

ببینید، تایید او به حساب می آید.

So it means a viewer has approved of that content.

بنابراین به این معنی است که بیننده آن محتوا را تایید کرده است.

And the more of these you get, the more approval YouTube will then give you.

و هرچه تعداد بیشتری از این موارد دریافت کنید، YouTube تأیید بیشتری به شما خواهد داد.

So it's a very simple system actually, with those algorithms.

بنابراین در واقع یک سیستم بسیار ساده با آن الگوریتم ها است.

So please give us a lovely like if you like, to Mr.

پس لطفا اگر دوست دارید یک لایک دوست داشتنی به

Steve and myself and we will well we'll say

من و آقای استیو بدهید و ما به خوبی از

thank you very much like that.

شما تشکر خواهیم کرد.

Where is it Mr.

Duncan.

کجاست آقای

دانکن

Where is the like somewhere down here somewhere.

کجاست مثل یک جایی پایین اینجا جایی.

Hello. Please, please.

سلام. لطفا لطفا.

Can you give him a like I will send you a knighthood. Yes.

میشه یه لایک بهش بدی من برایت نشان شوالیه میفرستم. آره.

And don't mention my bloody son.

و از پسر خونی من یاد نکن.

Please don't mention him.

لطفا به او اشاره نکنید

Which one?

کدام یک؟

He's a pain in the arse.

او یک درد در آرس است.

It's been shocking.

تکان دهنده بوده است.

He would never speak that way.

او هرگز اینطور صحبت نمی کرد.

He was, you know, he just swear.

او بود، می دانید، او فقط قسم خورد.

Apparently.

ظاهرا

Apparently King Charles swears a lot.

ظاهرا شاه چارلز زیاد قسم می خورد.

Everybody. Does he say, Well, you.

همه آیا او می گوید، خوب، شما.

Well, then.

خب پس

Not in public.

نه در ملاء عام

No, he has.

نه، او دارد.

He swore in public.

در ملاء عام فحش داد.

I'm happy.

من خوشحالم.

That bloody man who said that.

اون مرد خونگی که اینو گفت

Could you move away that bloody ink.

آیا می توانید آن جوهر خون آلود را از بین ببرید.

I hate doing this bloody job.

من از انجام این کار خونین متنفرم.

So he is very well known for swearing.

بنابراین او به فحش دادن بسیار معروف است.

And don't forget, also, his father used to swear a lot.

و همچنین فراموش نکنید که پدرش زیاد فحش می داد.

I remember he.

من او را به یاد می آورم.

He was having a photograph taken with some other people and he says

او داشت با چند نفر دیگر عکس گرفته بود و می‌گوید

just take the effing photograph.

فقط این عکس را بگیرید.

And that was the Duke of Edinburgh.

و آن دوک ادینبورگ بود.

Love the old man.

عاشق پیرمرد آیا

Can you imagine him saying that? But look it up.

می توانید تصور کنید که او این حرف را بزند؟ اما نگاه کن

It's on the Internet.

در اینترنت است.

The Internet never forgets

اینترنت هرگز فراموش نمی کند که

it should

باید به

reach him.

او برسد.

He's going hopefully see you again on Sunday.

او می رود امیدوارم دوباره یکشنبه شما را ببیند.

We are back on Sunday.

یکشنبه برگشتیم

Today, we are looking at some very interesting words and phrases connected

امروز، ما به چند کلمه و عبارات بسیار جالب مرتبط

to going above and below you.

با بالا و پایین رفتن شما نگاه می کنیم.

You might be above something

شما ممکن است بالاتر از چیزی باشید که

a lot of people say when they talk about heaven

بسیاری از مردم وقتی در مورد بهشت

or maybe God, they often look up

یا شاید خدا صحبت می کنند، اغلب به بالا نگاه می کنند

and when they think about evil things

و وقتی به چیزهای بد

and wicked things, they look down.

و چیزهای بد فکر می کنند، به پایین نگاه می کنند.

You mean hail hell.

منظورت تگرگ جهنم هست

So heaven is up there. Hello.

پس بهشت ​​آنجاست. سلام.

And down there is the fiery pits of hell,

و در پایین گودال های آتشین جهنم وجود دارد

which, when you think about it on a on a

که وقتی به آن در

on a sort of scale of the universe.

مقیاسی از جهان فکر می کنید.

Doesn't make sense, does it?

منطقی نیست، اینطور نیست؟

I don't know.

من نمی دانم.

Well, it doesn't, because when you're looking up, you're looking up

خوب، اینطور نیست، زیرا وقتی به بالا نگاه می کنید،

millions of miles up into the universe.

میلیون ها مایل به بالا در جهان نگاه می کنید.

And then you're looking down here, Looking down.

و سپس شما به اینجا نگاه می کنید، به پایین نگاه می کنید.

There is no up and down in space, is there? No.

هیچ بالا و پایینی در فضا وجود ندارد، وجود دارد؟ نه.

But I said actually makes sense.

اما من گفتم واقعا منطقی است.

But what I like is the centre of the earth is like hell.

اما آنچه من دوست دارم مرکز زمین است مانند جهنم.

So I always like that sort of reference because when you do look down,

بنابراین من همیشه این نوع مرجع را دوست دارم زیرا وقتی به پایین نگاه می کنید، در

you actually are looking down towards a fiery pit

واقع به سمت یک گودال آتشین به پایین نگاه می کنید

because the centre of the earth is just liquid lava maxima.

زیرا مرکز زمین فقط حداکثر گدازه مایع است.

I love that word because people didn't.

من این کلمه را دوست دارم زیرا مردم آن را دوست نداشتند.

Yeah. Anybody. Yes.

آره هر شخصی. آره.

So but that's the simplest to use.

بنابراین، اما این ساده ترین برای استفاده است.

We often look up at things and we look down.

ما اغلب به چیزها نگاه می کنیم و به پایین نگاه می کنیم.

I wonder where I'm going.

تعجب می کنم که کجا می روم.

Do you think I'm going to heaven or hell?

فکر می کنی به بهشت ​​می روم یا جهنم؟

I think I'm going down there actually.

فکر می کنم در واقع دارم به آنجا می روم.

Depends whether you believe in that. Mr. Duncan.

بستگی داره بهش اعتقاد داشته باشی آقای دانکن

I think I'm going to hell.

فکر کنم دارم میرم جهنم

A lot of people used to say that.

خیلی ها این را می گفتند.

You say, Mr.

Duncan, go to hell.

شما می گویید آقای

دانکن برو به جهنم.

So above and below things that are higher

بنابراین بالا و پایین چیزهایی که بالاتر

than something we often say above.

از چیزی است که ما اغلب در بالا می گوییم.

So we think of higher things, things that are up,

بنابراین ما به چیزهای بالاتر فکر می کنیم، چیزهایی که بالا هستند،

things that are above so higher than something is above

چیزهایی که بالاتر از چیزی بالاتر هستند

and of course, lower than something is below.

و البته پایین تر از چیزی پایین تر هستند.

Above higher than below, lower that.

بالاتر از پایین، آن را پایین بیاورید.

So that's the simplest way of expressing those words.

بنابراین این ساده ترین راه برای بیان آن کلمات است.

So above can be used as an adverb. Mr.

بنابراین بالا می تواند به عنوان یک قید استفاده شود. آقای

Steve In its simple sense, when we are talking

استیو به معنای ساده آن، هنگامی که ما در

about the location of something in a very simple form of sentence,

مورد مکان چیزی در یک جمله بسیار ساده صحبت می کنیم،

my friend lives in the apartment above,

دوست من در آپارتمان بالا زندگی می کند،

so you can see here that we are using it as an adverb.

بنابراین می توانید در اینجا ببینید که ما از آن به عنوان قید استفاده می کنیم.

We are saying that that's where he is, that's where he inhabits.

ما می گوییم که او آنجاست، آنجا ساکن است.

My friend lives in the apartment above.

دوست من در آپارتمان بالا زندگی می کند.

We can also say

همچنین می توانیم

pillow as an adverb.

pillow را به عنوان قید بگوییم.

My friend lives in the apartment below.

دوست من در آپارتمان زیر زندگی می کند.

So again, you are giving the position and you are also expressing

پس باز هم شما موقعیت می دهید و همچنین بیان می کنید که

how that person lives and where they are.

آن شخص چگونه زندگی می کند و کجاست.

At the same time, we could also say above

در عین حال، ما می توانیم در بالا

as a preposition and a lot of people like prepositions.

به عنوان حرف اضافه نیز بگوییم و بسیاری از افراد حروف اضافه را دوست دارند.

You might you might be surprised how often we use them in English, I think.

شاید تعجب کنید که فکر می‌کنم چقدر از آنها در انگلیسی استفاده می‌کنیم.

I think they are quite common, other than maybe nouns.

من فکر می کنم آنها کاملاً رایج هستند، غیر از شاید اسم ها.

We do use prepositions quite often.

ما اغلب از حروف اضافه استفاده می کنیم.

So maybe the position of something, the the

بنابراین شاید موقعیت یک چیزی،

the way something is positioned

نحوه قرارگیری چیزی

or the the place that it is,

یا مکانی که

for example, above can be used in this way.

مثلاً در بالا قرار دارد را بتوان به این ترتیب استفاده کرد.

The keys are hanging above the light switch.

کلیدها بالای کلید چراغ آویزان هستند.

So you are stating that is the position of them, which is of course

بنابراین شما بیان می کنید که این جایگاه آنهاست، که البته

when we use prepositions, etc..

زمانی است که ما از حروف اضافه و غیره استفاده می کنیم.

Okay.

باشه.

Below of course can also be used as a preposition.

البته زیر نیز می تواند به عنوان حرف اضافه استفاده شود.

The keys are hanging below the cupboard.

کلیدها زیر کمد آویزان هستند.

So again you are showing the location, but

بنابراین شما دوباره مکان را نشان می دهید، اما

also you are saying the position, the exact position.

همچنین می گویید موقعیت، موقعیت دقیق.

And of course we often use prepositions

و البته ما اغلب از حروف اضافه

to help people find something.

برای کمک به مردم برای یافتن چیزی استفاده می کنیم.

So I always imagine that if you are searching

بنابراین من همیشه تصور می کنم که اگر

for something quite often we will give instructions based on the location of other things

اغلب به دنبال چیزی هستید، دستورالعمل هایی را بر اساس مکان چیزهای دیگر

and quite often the relation between one thing and another.

و اغلب رابطه بین یک چیز و چیز دیگر ارائه می دهیم.

And that's why we use prepositions

و به همین دلیل است که ما از حروف اضافه استفاده می کنیم

and we do use them quite a lot.

و از آنها بسیار استفاده می کنیم.

Above can also be used as a nice adjective as well.

بالا همچنین می تواند به عنوان یک صفت خوب نیز استفاده شود.

So this is unusual.

بنابراین این غیرعادی است.

And even in the dictionary they often put this separately.

و حتی در فرهنگ لغت اغلب این را جداگانه قرار می دهند.

So when they are describing the meaning of above, they often use this

بنابراین هنگامی که آنها معنای بالا را توصیف می کنند، اغلب از این استفاده می کنند

or put it separately in another section.

یا آن را به طور جداگانه در بخش دیگری قرار می دهند.

So above as an adjective means

بنابراین بالا به عنوان یک صفت به این معنی است که

the above information, for example, must be memorised.

اطلاعات بالا، برای مثال، باید به خاطر بسپارند.

It's something you've already discussed, something you've already

این چیزی است که قبلاً در مورد آن بحث کرده اید، چیزی است که قبلاً در

talked about, maybe a

مورد آن صحبت کرده اید، شاید

topic you've already talked about recently.

موضوعی که اخیراً درباره آن صحبت کرده اید.

So the above information

بنابراین اطلاعات فوق

must be memorised.

باید به خاطر بسپارند.

It is a thing you've already talked about,

این موضوعی است که قبلاً در مورد آن صحبت کرده اید،

so you are referring back to it

بنابراین شما به

a topic that is already being discussed.

موضوعی که قبلاً در حال بحث است به آن اشاره می کنید.

I'm sure you've been in many meetings, Steve, where people have done that.

من مطمئن هستم که شما در جلسات زیادی شرکت کرده اید، استیو، جایی که مردم این کار را انجام داده اند.

You've read something, looked at something

شما چیزی را خوانده اید، به چیزی نگاه کرده اید

and then they refer back to that thing.

و سپس آنها به آن موضوع اشاره می کنند.

They refer to it as the above

از آن به عنوان قسمت فوق یاد می کنند

passage.

.

Yes, for the above information.

بله، برای اطلاعات بالا.

The above information, please read the above.

اطلاعات بالا را لطفا مطالعه کنید

So it's a very interesting moment

بنابراین لحظه بسیار جالبی است

where we are using above as an adjective.

که در بالا به عنوان صفت استفاده می کنیم.

And of course, higher is above, far down is below.

و البته، بالاتر، بالا، بسیار پایین پایین است.

So we say something is high up.

بنابراین ما می گوییم چیزی بالا است.

If it is at a very high position,

اگر در موقعیت بسیار بالایی قرار داشته باشد،

maybe high up in the sky or far down

ممکن است در بالای آسمان یا بسیار پایین تر

beneath the ground, a balloon is high up in the sky

از زمین، یک بالون در بالای آسمان

or the aeroplane is high up in the sky

یا هواپیما در بالای آسمان قرار داشته باشد

and the miners are digging the coal far down

و معدنچیان در حال حفر زغال سنگ

beneath the earth fall down.

در زیر زمین هستند. زمین سقوط کرد

So high up fighter can just be the general direction as well.

بنابراین جنگنده بالا می تواند فقط جهت کلی باشد . به سمت

Upward and downwards, high up

بالا و پایین، بالا

or far down. And

یا خیلی پایین. و در

here we go.

اینجا ما می رویم.

Phrases Now, Mr.

عبارات اکنون، آقای

Steel Above you might use the phrase above all to mean

فولاد در بالا ممکن است از عبارت بالاتر از همه به معنای

the highest, the best, or maybe the most important.

بالاترین، بهترین یا شاید مهم ترین استفاده کنید.

So maybe you were talking about a certain subject

بنابراین شاید در مورد موضوع خاصی صحبت می کردید

and you want to highlight the most important thing above all,

و می خواهید مهم ترین چیز را برجسته کنید،

maybe the secrets to learning English.

شاید رازهای یادگیری زبان انگلیسی.

You might ask Mr. Duncan why?

شاید از آقای دانکن بپرسید چرا؟

How do we learn English successfully?

چگونه انگلیسی را با موفقیت یاد بگیریم؟

I might say you need patience, you need time.

ممکن است بگویم شما به صبر نیاز دارید، به زمان نیاز دارید.

But above all, you need to give yourself a chance to learn.

اما مهمتر از همه، باید به خودتان فرصتی برای یادگیری بدهید.

Don't give up.

تسلیم نشو

And I think that's quite a common thing

و من فکر می‌کنم

when you are giving a list of things that must be remembered.

وقتی فهرستی از چیزهایی را ارائه می‌دهید که باید به خاطر بسپارید، این یک چیز کاملاً رایج است.

And when we talk about the most important thing we use

و وقتی در مورد مهم‌ترین چیز صحبت می‌کنیم،

above all, the highest thing,

بالاتر از همه چیز استفاده می‌کنیم، بالاترین چیز،

the best thing or or the most important thing.

بهترین چیز یا مهم‌ترین چیز.

And again, I'm sure you've had this done to you, Mr.

و دوباره، من مطمئن هستم که شما در گذشته این کار را با شما انجام داده اید، آقای

Steve, in the past, when we're talking about the things

استیو، زمانی که ما در مورد چیزهایی صحبت می کنیم

that are the most important of all.

که از همه مهمتر هستند.

Yes, that's it. Yes.

آره همینه. آره.

It's somebody who describes a list of things and then they say,

این کسی است که لیستی از چیزها را توصیف می کند و سپس می گوید،

above all, remember this point, You could be at a meeting

مهمتر از همه، این نکته را به خاطر بسپار، شما می توانید در یک جلسه باشید

and it could be a sales meeting, for example, that if you're in over an office meeting

و می تواند یک جلسه فروش باشد، برای مثال، اگر در یک جلسه اداری هستید

and they're talking about lots of ways of attracting new customers, maybe they might.

و آنها در مورد راه های زیادی برای جذب مشتریان جدید صحبت می کنید، شاید آنها ممکن است.

So above all, remember that the customer is always right, For example.

بنابراین مهمتر از همه، به یاد داشته باشید که همیشه حق با مشتری است، برای مثال.

Yes, whatever, whatever.

بله، هر چه باشد، هر چه باشد.

Above all, remember, the customer's always right.

مهمتر از همه، به یاد داشته باشید که همیشه حق با مشتری است.

That's a good one because the customer's always right in sales,

این یک جمله خوب است زیرا همیشه حق با مشتری در فروش است،

because that's always the phrase that's used.

زیرا همیشه این عبارتی است که استفاده می شود.

It's a good way of stressing the most important thing. Yes.

این یک راه خوب برای تاکید بر مهمترین چیز است. آره.

You're saying the most important thing is this.

شما می گویید مهم ترین چیز این است.

When you

use the phrase above all.

وقتی از

عبارت بالاتر از همه استفاده می کنید.

So quite often we will use above to mean a better standard

بنابراین اغلب ما از بالا به معنای استاندارد بهتر

or maybe better quality.

یا شاید کیفیت بهتر استفاده می کنیم.

So above is often used when we are talking about something

بنابراین از بالا اغلب زمانی استفاده می شود که ما در مورد چیزی صحبت می کنیم

that is good or better than good.

که خوب یا بهتر از خوب است.

It is above the standard.

بالاتر از استاندارد است.

It is a better standard.

استاندارد بهتری است.

It is high quality.

کیفیت بالایی دارد.

Or or when we are comparing two things

یا زمانی که ما دو چیز را با هم مقایسه می کنیم،

you might say that is above

ممکن است بگویید که بالاتر از آن چیزی است که

what we expect.

ما انتظار داریم.

It is much better than what we want it.

خیلی بهتر از آن چیزی است که ما می خواهیم.

And of course the opposite.

و البته برعکس.

You can have a worse standard below.

در زیر می توانید استاندارد بدتری داشته باشید.

So something that is not as good as you want it to be,

بنابراین چیزی که آنطور که می‌خواهید خوب نیست،

something that is not as high a quality as you actually want it.

چیزی که به آن کیفیتی که واقعاً می‌خواهید نیست.

So you can use above and below in both of those ways.

بنابراین می توانید از بالا و پایین به هر دو روش استفاده کنید.

So you might say something is below par.

بنابراین ممکن است بگویید چیزی پایین تر از حد است.

Mm hmm.

مم هوم

I'm sure you've heard of that expression, Mr. Steve.

مطمئنم این عبارت را شنیده اید، آقای استیو.

I have, yes.

دارم، بله

It just means something.

فقط یه معنی داره

The standard is lower than it should be. The tennis.

استاندارد کمتر از چیزی است که باید باشد. تنیس.

The tennis match was below par.

مسابقه تنیس پایین تر از حد بود.

Was was not as good as you would expect or the football game.

آنطور که انتظار دارید یا بازی فوتبال خوب نبود.

I went and watched Chelsea and Man United

من رفتم و بازی چلسی و منچستریونایتد را

playing at Wembley Stadium, but the quality of the football was below par.

در ورزشگاه ومبلی تماشا کردم، اما کیفیت فوتبال پایین‌تر بود.

It was not as good as you would expect.

آنطور که انتظار داشتید خوب نبود.

I think that might come from golf.

من فکر می کنم که ممکن است از گلف باشد.

I think it's also from

فکر کنم از استاندارد هم باشه

the standard.

So your par is your normal standard

بنابراین همتراز شما استاندارد معمولی

or the average standard. Yes.

یا استاندارد متوسط ​​شماست. آره.

So the average thing is what you expect.

بنابراین میانگین چیزی است که شما انتظار دارید.

So in golf, they was they would say either

بنابراین در گلف، آنها می گفتند یا

a hole has a certain part, isn't it?

یک سوراخ قسمت خاصی دارد، اینطور نیست؟ به

Which means that the the average.

این معنی که میانگین.

I don't know.

من نمی دانم.

Yes, that's right. So a certain

بله درست است. بنابراین،

one of the how you have to you have to be able

یکی از مواردی که باید انجام دهید، باید بتوانید

to get the golf ball into the hole in so many

توپ گلف را با تعداد زیاد وارد سوراخ کنید

go so not before

تا قبل از آن

is four is the par for that particular hole on the golf course.

چهار نباشد، همتراز آن سوراخ خاص در زمین گلف است.

So if you don't get it in in four which is what most people

بنابراین، اگر شما آن را در چهار مورد که اکثر مردم

do, then you're below par.

انجام می‌دهند، به دست نیاورید، در این صورت شما در سطح پایین‌تر هستید.

If you get it in in three or two and you're above par.

اگر شما آن را در سه یا دو و شما بالاتر از حد.

And that's how they measure success in golf, isn't it?

و موفقیت در گلف را اینگونه می سنجند، اینطور نیست؟

Yes, it's all that sort I think.

بله، من فکر می کنم همه چیز این گونه است.

I think in general terms it means a poor performance

من فکر می کنم به طور کلی به معنای عملکرد ضعیف

or less than average, less than what is expected.

یا کمتر از حد متوسط ​​است، کمتر از آنچه انتظار می رود.

It is below par.

زیر سطح است.

So it's quite good this and we do use it quite often.

بنابراین بسیار خوب است و ما اغلب از آن استفاده می کنیم.

I think you might find in business or maybe in manufacturing where you are doing

من فکر می کنم ممکن است در تجارت یا شاید در تولید جایی که در حال انجام

something, maybe the performance of the company

کاری هستید پیدا کنید، شاید عملکرد شرکت

hasn't been as good as it was last year.

به خوبی سال گذشته نبوده است.

They might say are performance or profits are below par

آنها ممکن است بگویند عملکرد یا سود کمتر

like what's expected or par for the course.

از حد انتظار است یا برای دوره.

If you use the phrase par for the course, it means it's just average.

اگر از عبارت par برای دوره استفاده کنید، به این معنی است که فقط متوسط ​​است.

So somebody if you I used to be in sales.

پس کسی اگر شما من قبلا در فروش بودم.

So if you just came in on your target, it's what was expected.

بنابراین اگر شما فقط به هدف خود وارد شدید، همان چیزی است که انتظار می رفت.

You would just say that, that during that year I was I was on par.

شما فقط می گویید که در آن سالی که من بودم در حد و اندازه بودم.

I was doing what was expected, nothing more, nothing less. Mm.

من کاری را که انتظار می رفت انجام می دادم، نه بیشتر، نه کمتر. مم

And that's, that's they use that

و این، این است که آنها از آن

in golf to describe how many,

در گلف استفاده می کنند تا توضیح دهند که

how many hits of the ball you need to take before you get it in the hole.

قبل از اینکه توپ را وارد سوراخ کنید، چند ضربه، چند ضربه بزنید.

And every hole is different of course isn't it.

و هر سوراخ متفاوت است البته اینطور نیست.

Some further away so that they take more hits

بعضی ها دورتر به طوری که ضربه های بیشتری می گیرند

and there's a closer tie because I think it's a shot isn't. It.

و یک تساوی نزدیک تر وجود دارد، زیرا فکر می کنم ضربه ای نیست. آی تی.

Is it a shot or a swing?

شلیک است یا تاب؟

Yes, I think I think that's what they call it when you hit the golf ball.

بله، فکر می‌کنم وقتی توپ گلف را می‌زنید، به آن می‌گویند.

I'm not a golfer. Can you sail

من گلف باز نیستم آیا می توانید

above suspicion?

بیش از حد مشکوک حرکت کنید؟

You can be above suspicion.

شما می توانید فراتر از شک باشید.

If you are always presumed to be innocent, you are above suspicion.

اگر همیشه فرض بر این است که شما بی گناه هستید، بیش از حد مشکوک هستید.

Maybe a person who has a very good character.

شاید فردی که شخصیت بسیار خوبی دارد.

I would say that you are a bit like that, Mr. Steve. Mr.

من می گویم که شما کمی اینطور هستید، آقای استیو.

Steve would always be above suspicion

if maybe you worked in a small environment,

اگر شاید شما در یک محیط کوچک،

maybe an office, and then things were going missing

شاید یک دفتر کار می کردید، اگر در یک محیط کوچک کار می کردید، و آن وقت همه چیز گم می شد

and they, they might think, hmm, I wonder if Mr.

و آنها ممکن است فکر کنند، اومم، من نمی دانم که آیا آقای

Steve keeps stealing all of that food from the fridge,

استیو به دزدی همه آن غذاها از غذا ادامه می دهد، آقای استیو همیشه بیش از حد مشکوک بود. یخچال،

but then someone will say, No, no, I don't think Mr.

اما بعد یکی می‌گوید، نه، نه، فکر نمی‌کنم آقای

Steve would do that.

استیو این کار را انجام دهد. می

We can say that you are above suspicion because you have such a good character.

توانیم بگوییم که شما بیش از حد مشکوک هستید زیرا شخصیت خوبی دارید.

So a person who is always presumed

بنابراین شخصی که همیشه

to be innocent, that person is presumed

بی گناه فرض می شود، آن شخص بدون اینکه اصلاً مورد بازجویی قرار گیرد،

to be not guilty or innocent

بی گناه یا بی گناه فرض می شود

without being questioned at all.

.

So you can be above suspicion.

بنابراین شما می توانید فراتر از شک باشید.

It means you are,

این بدان معنی است که شما

because of your character so

به دلیل شخصیت شما

wonderful and because people have known you for a long time.

فوق العاده هستید و مردم شما را برای مدت طولانی می شناسند.

Erm your they know that you're not dishonest or they know that you are not,

بفرمایید آنها می دانند که شما نادرست نیستید یا می دانند که نیستید،

you don't commit crimes and things.

شما مرتکب جنایت و چیزهایی نمی شوید.

Usually somebody would have to know you for a long time and some of them, I mean I think we've had some,

معمولاً کسی باید برای مدت طولانی شما را بشناسد و برخی از آنها، یعنی فکر می‌کنم مقداری خورده‌ایم،

some food's been stolen from our fridge you might say.

شاید بگویید مقداری غذا از یخچال ما به سرقت رفته است.

Is it. Did Tony do it in his house.

آیا آن است. آیا تونی این کار را در خانه خود انجام داد؟

No. Tony's above suspicion.

نه.

Yes. Or was it, was it Mr. Steve.

آره. یا این بود، آقای استیو بود.

Because he's never done that before.

چون قبلاً این کار را نکرده بود.

So Mr. Steve would never steal anything.

بنابراین آقای استیو هرگز چیزی را نمی دزدد.

But as they say, looks can be deceptive.

اما همانطور که می گویند، ظاهر می تواند فریبنده باشد.

Never judge a book by its cover.

هیچوقت یک کتاب را با جلدش قضاوت نکن.

You might be pleasantly surprised.

ممکن است به طرز خوشایندی شگفت زده شوید.

Oh, she is going you might be pleasantly surprised or shocked.

اوه، او می رود، ممکن است شما به طرز خوشایندی شگفت زده یا شوکه شوید.

And finally,

و در نهایت،

you might be above the law.

شما ممکن است فراتر از قانون باشید.

A person who behaves in a way

آدمی که طوری رفتار می کند که

where they think that they can't be punished, they are not punishable.

فکر می کند قابل مجازات نیست، مجازات نمی شود.

You can't punish that person.

شما نمی توانید آن شخص را مجازات کنید.

They are above the law.

آنها فراتر از قانون هستند.

They they carry out their own justice.

آنها عدالت خود را اجرا می کنند.

They think that the the police and all of the laws

آنها فکر می کنند که پلیس و تمام قوانین

connected to the country don't apply to them.

مرتبط با کشور در مورد آنها صدق نمی کند.

They are above the law.

آنها فراتر از قانون هستند.

And sometimes this happens as well.

و گاهی هم این اتفاق می افتد.

People do behave in a way where they think they think they

مردم به گونه ای رفتار می کنند که فکر می کنند

that the rules of the law don't apply to them.

قواعد قانون در مورد آنها اعمال نمی شود.

So they believe they are above the law.

بنابراین آنها معتقدند که فراتر از قانون هستند.

A person who behaves lawlessly

فردی که غیرقانونی رفتار می کند

and you often use that phrase or who do that.

و شما اغلب از آن عبارت استفاده می کنید یا آن را انجام می دهید.

Do you think you're above the law?

آیا فکر می کنید فراتر از قانون هستید؟

In other words, it doesn't necessarily

به عبارت دیگر، لزوماً نمی تواند

it can be just sort of rules as well, rules in the workplace or something like that.

فقط نوعی قوانین باشد، قوانین در محل کار یا چیزی شبیه به آن.

Do you think you're above the law?

آیا فکر می کنید فراتر از قانون هستید؟

You can't behave like that.

نمیتونی اینطوری رفتار کنی

You know do you think you're just going to get away with it?

میدونی فکر میکنی فقط میخوای از پسش بر بیای؟

You're not above the law.

شما فراتر از قانون نیستید

It is a good way of saying to someone, be careful.

این یک راه خوب برای گفتن به کسی است، مراقب باش.

You are not above the law. Yes.

شما فراتر از قانون نیستید. آره.

So you can use it also as a warning towards someone if you believe they are

بنابراین می‌توانید از آن به عنوان هشداری برای کسی استفاده کنید، اگر فکر می‌کنید

maybe doing things they shouldn't, you can say, look, you will be punished one day.

ممکن است کارهایی را انجام دهد که نباید انجام دهد، می‌توانید بگویید، ببین، روزی مجازات می‌شوی.

You are not above the law.

شما فراتر از قانون نیستید.

And that, as they say, is

و این، همانطور که می گویند، این است

that I was going to show you a photograph of Madonna.

که من قصد داشتم یک عکس از مدونا را به شما نشان دهم.

But we will do that on Sunday.

اما ما این کار را یکشنبه انجام خواهیم داد. یه

Another phrase I thought I Mr..

جمله دیگه که فکر کردم من آقای..

Something about being above you can say that

یه چیزی در مورد بالا بودنت می تونی بگی از

you're above it all, can't you?

همه چیز بالاتری، نه؟

Oh, yes.

آه بله.

If you say that you say there's gossip going on

اگر بگویید که می گویید

in, in the office or with the neighbours.

در داخل، در دفتر یا با همسایه ها شایعاتی در جریان است.

And then somebody asked you a question about a particular person

و سپس شخصی از شما سوالی در مورد شخص خاصی پرسید

that gossiping about you, you might say, I'm sorry, I'm no comment.

که در مورد شما غیبت می کند، ممکن است بگویید، متاسفم، من نظری ندارم.

I'm above all that.

من بالاتر از همه اینها هستم

So what you're indicating is that you are better than them

بنابراین آنچه شما نشان می‌دهید این است که شما

in terms of the way you think

از نظر روشی که فکر می‌کنید

you're not going to lower yourself to their level.

خود را به سطح آنها پایین نمی‌آورید بهتر از آنها هستید.

If you let yourself down to somebody else's level,

اگر خودتان را به سطح دیگران پایین بیاورید،

then maybe those people are not very nice.

شاید آن افراد خیلی خوب نباشند.

They're always gossiping, they're always being nasty to other people

آنها همیشه غیبت می کنند، همیشه با دیگران بد رفتار می کنند

and you won't lower yourself down to their level.

و شما خود را به سطح آنها پایین نمی آورید.

You're you're above it all.

تو بالاتر از همه هستی

You're you're I'm thinking, John, I think that phrase I'm thinking of, your standards are higher than theirs.

تو هستی من فکر می کنم جان، فکر می کنم این عبارتی که به آن فکر می کنم، استانداردهای تو از آنها بالاتر است.

Yes, those standards are much higher than theirs.

بله، این استانداردها بسیار بالاتر از استانداردهای آنهاست.

So those people who like to gossip and talk about other people and let me be me, me, me, me.

بنابراین کسانی که دوست دارند شایعات کنند و در مورد دیگران صحبت کنند و بگذارند من، من، من، من باشم.

But you are not like that because you are above us all.

اما تو اینطور نیستی چون بالاتر از همه ما هستی.

You are.

شما هستید.

You have a much higher standard of behaviour. Yes.

شما استانداردهای رفتاری بسیار بالاتری دارید. آره.

And and you wouldn't level yourself to get involved

و شما خودتان را برای درگیر شدن

in those kind of trivial conversation.

در این نوع گفتگوهای بی اهمیت سطح نمی کنید.

And it could be gossip, it could be all sorts of things.

و این می تواند شایعات باشد، ممکن است همه چیز باشد.

So we will be back on Sunday 2 p.m.

بنابراین ما یکشنبه ساعت 14 برمی گردیم.

UK Time is when we're back with you.

زمان انگلستان زمانی است که با شما برگردیم.

So don't forget we are back with you on Sunday.

پس فراموش نکنید که ما یکشنبه در کنار شما هستیم.

We are talking about wealth and poverty,

ما در مورد ثروت و فقر،

being wealthy, being rich, having lots of money.

ثروتمند بودن، ثروتمند بودن، داشتن پول زیاد صحبت می کنیم.

Also, we are looking at something that happened here in the UK this week,

همچنین، ما در حال بررسی اتفاقی هستیم که این هفته در اینجا در بریتانیا رخ داد،

something that was expected to be a historic moment,

چیزی که انتظار می‌رفت لحظه‌ای تاریخی باشد،

but it's unfortunately turned into a damp squib.

اما متأسفانه به یک حشره مرطوب تبدیل شده است.

We'll be talking about that on Sunday.

ما یکشنبه در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

It's it's another one from AM.

این یکی دیگر از AM است.

It's okay about punching above your weight.

در مورد مشت زدن بیشتر از وزن شما اشکالی ندارد.

Yes, if you mention that.

بله، اگر به آن اشاره کنید.

No, we didn't mention it. Yeah.

نه، ما به آن اشاره نکردیم. آره

If you punch above your weight, it means again,

اگر بیشتر از وزن خود مشت بزنید، به این معنی است که

you're doing more than people would expect you to do. Yes.

شما بیشتر از آنچه مردم انتظار دارند انجام می دهید. آره.

The indication being that

نشانه این است که

it could be a small person in the boxing ring

می تواند یک فرد کوچک در رینگ بوکس

in a fight with a larger person.

در دعوا با یک فرد بزرگتر باشد.

But the smaller person wins or at least doesn't get knocked out very quickly.

اما شخص کوچکتر برنده می شود یا حداقل خیلی سریع ناک اوت نمی شود.

They're doing more than they expect, punching above your weight.

آنها بیشتر از آنچه انتظار دارند انجام می دهند و بیشتر از وزن شما مشت می زنند.

And because people might have judged you beforehand

و از آنجایی که ممکن است مردم از قبل درباره شما

and the meaning of that, they're not going to be very good at that.

و معنای آن قضاوت کرده باشند، در این کار خیلی خوب عمل نخواهند کرد.

And then they certainly do do well at it.

و سپس مطمئناً در آن به خوبی عمل می کنند.

And you're punching above your weight.

و شما بیشتر از وزن خود مشت می زنید.

You're doing more than people would expect you to do.

شما بیشتر از آنچه مردم انتظار دارند انجام می دهید.

We often say to a man when he is he's trying to to get a girlfriend.

ما اغلب به مردی می گوییم که وقتی در حال تلاش است دوست دختر پیدا کند.

Maybe he he sees a girlfriend, a girl,

شاید او یک دوست دختر، یک دختر،

and she's beautiful, like a model from a magazine.

و او زیبا، مانند یک مدل از یک مجله می بیند.

But the man is quite plain looking.

اما مرد کاملاً ساده به نظر می رسد.

And they might say, Oh, you have no chance with that girl.

و آنها ممکن است بگویند، اوه، شما شانسی با آن دختر ندارید.

You are definitely punching above your weight.

مطمئناً بیشتر از وزن خود مشت می زنید.

Yes. You are trying to pursue something that that is out of your your your field.

آره. شما سعی می کنید چیزی را دنبال کنید که خارج از رشته شماست.

It is it is something that you probably won't be able to get or won't be able to do.

این چیزی است که احتمالاً نمی توانید به دست آورید یا نخواهید توانست انجام دهید.

Yeah.

So that phrase can be used in a positive way, but it can also be used in a negative way as well.

آره

بنابراین می توان از آن عبارت به صورت مثبت استفاده کرد، اما می توان آن را به صورت منفی نیز به کار برد.

So we are definitely going, as I said, we are back on Sunday from 2 p.m.

پس حتما میریم همونطور که گفتم یکشنبه از ساعت 14 برگشتیم. به

UK time and we will see you there

وقت انگلستان و ما شما را در آنجا خواهیم دید

and I hope you have a good rest of your week.

و امیدوارم استراحت خوبی در هفته داشته باشید.

No thank you.

I think we want we want this, you know, we like, we like these,

نه ممنون

من فکر می کنم ما می خواهیم ما این را می خواهیم، ​​می دانید، ما دوست داریم، ما اینها را دوست داریم،

we like people to put their suggestions forward.

ما دوست داریم مردم پیشنهادات خود را مطرح کنند.

You know, this is what we love the live chat about. It's not a problem.

می دانید، این همان چیزی است که ما عاشق چت زنده در مورد آن هستیم. مشکلی نیست.

So we will see you on Sunday.

بنابراین یکشنبه شما را خواهیم دید. ساعت

Don't forget 2 p.m. UK time.

2 بعد از ظهر را فراموش نکنید به وقت انگلستان

I always mentioned the time because a lot of people still ask, Can you believe it?

همیشه زمان را ذکر می‌کردم، زیرا هنوز بسیاری از مردم می‌پرسند، باورتان می‌شود؟

People still ask Mr.

مردم هنوز از آقای

Duncan, what time do you do your live streams?

دانکن می پرسند، چه ساعتی پخش زنده خود را انجام می دهید؟

It is always the same time to make it easier to PM

UK time is when we're here with you

زمانی که ما اینجا با شما هستیم

and we will be back with you on Sunday.

و روز یکشنبه با شما برمی گردیم، همیشه برای آسان کردن PM به وقت انگلستان است.

So thanks for your company and all I have to say now on behalf of Mr.

بنابراین از همراهی شما و تمام آنچه که اکنون باید بگویم از طرف آقای

Steve and myself, thank you very much for watching

استیو و خودم متشکرم، از تماشای شما بسیار سپاسگزارم

and we will see you on Sunday from 2 p.m.

و ما شما را یکشنبه از ساعت 2 بعدازظهر خواهیم دید.

UK Time is when we're back with you.

زمان انگلستان زمانی است که با شما برگردیم.

Don't forget to give us a thumbs up as well.

فراموش نکنید که ما را نیز تشویق کنید.

Before you go.

قبل از اینکه بری.

And of course, until the next time we meet here, you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که در اینجا ملاقات می کنیم، می دانید که چه اتفاقی می افتد.

Are you ready, Mr. Steve?

آیا آماده اید، آقای استیو؟

I'm ready until the next time we meet.

من آماده ام تا دفعه بعد که همدیگر را ببینیم.

ta ta for now.

تا تا فعلا