OUT in the SUNSHINE 🌞- Learn English 🔴LIVE stream - English Addict / 5th MAY 2024

Here we are again.

ما دوباره اینجا هستیم.

We are back together.

ما دوباره با هم هستیم.

Hi, everybody.

سلام به همه

This is Mr.

این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟ حالت

Are you okay?

خوبه؟

I hope so.

امیدوارم اینطور باشد.

Are you feeling happy?

آیا احساس خوشبختی می کنید؟

I hope you are.

امیدوارم که باشی

Because we are back

چون

together again.

دوباره با هم برگشتیم.

Live on YouTube.

زنده در یوتیوب.

But already

اما قبلاً

you may have noticed something

ممکن است چیزی

slightly different.

Because we are outside today.

کمی متفاوت را متوجه شده باشید.

چون امروز بیرون هستیم.

We are doing a live stream

ما در حال پخش زنده

in the garden because

در باغ هستیم زیرا

it's a beautiful day.

روز زیبایی است.

It really does feel as if spring

واقعاً انگار بهار

has sprung.

آمده است.

That's what we normally say.

این چیزی است که ما معمولاً می گوییم.

So whenever the weather changes,

بنابراین هر زمان که آب و هوا تغییر می کند،

especially

به خصوص

when the weather is dramatic

زمانی که هوا به نحوی چشمگیر است،

in some way,

when you go from cold, wet days

زمانی که از روزهای سرد و مرطوب می روید

and suddenly you have bright

و ناگهان

sunny days like this,

روزهای آفتابی درخشانی مانند این دارید،

it really does

واقعاً

feel as if spring has sprung

احساس می کنید که بهار آمده است

and summer is definitely

و تابستان قطعاً

on the way.

در راه است. .

I hope you're feeling good today.

امیدوارم امروز حالتون خوب باشه

We are live here on YouTube

ما در حال حاضر اینجا در یوتیوب زنده هستیم

right now.

.

For those who don't know

برای کسانی که نمی دانند

what this is.

این چیست.

English Addict is what it is.

انگلیسی معتاد همان چیزی است که هست.

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

I've been

teaching English here on YouTube

من برای مدت طولانی

اینجا در یوتیوب انگلیسی تدریس می کنم

for such a long time.

.

Can you believe it?

باورت میشه؟

It's now been nearly

اکنون نزدیک به

18 years on YouTube.

18 سال در YouTube می گذرد.

So in October this year

بنابراین در اکتبر امسال

it will be 18 years.

18 سال می شود.

And I've been doing this.

و من این کار را انجام داده ام.

Are you crazy?

آیا شما دیوانه هستید؟

Mr. Duncan?

Well, maybe just a little bit.

آقای دانکن؟

خوب، شاید فقط کمی.

Maybe just ever so slightly.

شاید تا به حال خیلی کم.

So I'm out in the garden today.

بنابراین من امروز در باغ هستم.

If I sound

اگر به نظر می رسد که

as if I've been running.

انگار در حال دویدن هستم.

And that is because I have.

و این به این دلیل است که من دارم.

I had to run from the studio

مجبور شدم از استودیو

to my position here in the garden.

به سمت موقعیتم اینجا در باغ بدوم.

And I have to say, I'm

و باید بگویم که

a little bit out of breath.

کمی نفسم بند آمده است.

I'm still recovering

من هنوز در حال بهبودی

from yesterday

because we went

از دیروز هستم

زیرا دیروز

for the most amazing

برای شگفت انگیزترین

walk yesterday.

پیاده روی رفتیم.

We had a lovely walk.

پیاده روی قشنگی داشتیم

Did you see the video

ویدیویی

that I played

که

just a few moments ago?

چند لحظه پیش پخش کردم رو دیدی؟

That particular video

آن ویدیوی خاص

was filmed yesterday.

دیروز فیلمبرداری شده است.

We went for a walk

رفتیم

amongst the bluebells.

بین زنگ‌ها قدم بزنیم.

One of the wonderful things

یکی از چیزهای شگفت انگیز

at this time of year,

در این زمان از سال،

if you are very lucky,

اگر خیلی خوش شانس باشید،

you can find an area where

می توانید منطقه ای را پیدا کنید که در آن

one of the most beautiful flowers

یکی از زیباترین گل هایی

that you can imagine grows.

که می توانید تصور کنید رشد می کند.

Bluebells grow around here.

زنگ آبی در اینجا رشد می کند.

So yesterday we went for a walk

پس دیروز به پیاده روی رفتیم

and that is the video that you saw

و آن ویدیویی است که

just a few moments ago.

چند لحظه پیش دیدید.

So I hope you are feeling

بنابراین امیدوارم

super duper on this Sunday.

در این یکشنبه احساس فوق العاده احمقانه داشته باشید.

It is Sunday.

یکشنبه است.

It is now a new month as well.

الان هم یک ماه جدید است.

We have May

ما اردیبهشت داریم

everyone may has arrived.

همه ممکن است رسیده باشند.

It is the fifth day of May,

روز پنجم ماه مه است،

just a few weeks. By the way.

فقط چند هفته است. به هر حال.

I think it's around about

فکر می کنم

maybe five weeks.

حدوداً پنج هفته است.

We will be meeting up

ما

in Rome.

در رم ملاقات خواهیم کرد.

Mr. Steve and myself.

آقای استیو و من.

We will be roaming around Rome.

ما در اطراف رم پرسه خواهیم زد.

That is what we will be doing.

این کاری است که ما انجام خواهیم داد.

If you

اگر

are interested in meeting up.

علاقه مند به ملاقات هستید

The email address is underneath

آدرس ایمیل زیر

my video lesson.

درس ویدیوی من است.

So if you would

بنابراین اگر می‌خواهید

like to

join us at the start of June,

در ابتدای ژوئن به ما بپیوندید،

I won't give the exact date,

تاریخ دقیقی را اعلام نمی‌کنم،

but if you are interested

اما اگر مایل

in meeting up,

به ملاقات هستید،

then send me an email

یک ایمیل به من ارسال کنید

and I will let you know

و من به شما اطلاع خواهم داد که

what is going on.

چه خبر است.

It's very nice to be here.

اینجا بودن خیلی خوبه

It's been a long time

مدت زیادی است

since I've done a live stream

که من یک پخش زنده

like this in the garden,

مانند این را در باغ انجام نداده ام،

so I've spent all morning

بنابراین تمام صبح را صرف

preparing this

تهیه آن کرده ام

and I hope

you will enjoy it as well.

و امیدوارم

شما هم از آن لذت ببرید. فکر می

I suppose

کنم

I should say hello

باید

to the live chat,

به چت زنده سلام کنم،

because it wouldn't

زیرا

be English addict without you

بدون اینکه شما نیز در کنار من باشید، معتاد انگلیسی نمی شود

being there

with me as well.

.

Hello to the live chat!

سلام به چت زنده!

I wonder who is first.

من تعجب می کنم که چه کسی اول است.

Oh, interesting.

اوه جالبه

As usual,

طبق معمول

a Vitesse is here first today.

امروز یک Vitesse اول اینجاست.

Congratulations, Vytas

تبریک می گویم، Vytas آیا از

Did you enjoy that?

آن لذت بردید؟

It sounds like buttocks

صدای باسن

on wet marble.

روی سنگ مرمر خیس است.

Hello to Valentin.

سلام به والنتین

We also have Beatrice.

ما بئاتریس را هم داریم.

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

I hope you can hear me.

امیدوارم صدایم را بشنوی

Well.

خوب آیا

Are you in the mountains today?

امروز در کوه هستید؟

I wondering where you are.

من تعجب می کنم شما کجا هستید. آیا

Are you at home?

در خانه هستید؟

Are you on the flat ground

آیا در زمین صاف هستید

or are you up in the mountains?

یا در کوهستان هستید؟

And if you are,

و اگر هستید،

I hope

you are

امیدوارم

getting a good signal today.

امروز سیگنال خوبی دریافت کنید.

And I hope you can hear me

و امیدوارم شما هم بتوانید صدای من را

all right as well.

خوب بشنوید.

Something different for a Sunday.

چیزی متفاوت برای یکشنبه.

And I thought, why not?

و فکر کردم چرا که نه؟

Because the weather is so nice.

چون هوا خیلی خوبه

We have sunshine,

ما آفتاب داریم،

we have birds flying around.

پرندگانی داریم که در اطراف پرواز می کنند.

We even have Mr.

ما حتی آقای

Steve coming up in a few moments

استیو را هم در چند لحظه داریم

as well.

.

Steve will be

استیو

joining us here in the garden.

اینجا در باغ به ما خواهد پیوست.

We do have a subject

to talk about today.

امروز موضوعی برای صحبت داریم.

For those wondering

برای کسانی که نمی‌دانند

if we are talking about anything,

آیا ما در مورد چیزی صحبت می‌کنیم،

and because at the moment

و چون در حال حاضر

a lot of people

افراد زیادی

are talking about politics,

در مورد سیاست صحبت می‌کنند،

I thought today

we would talk about sense

فکر کردم امروز در مورد

حس

a ship, words, phrases connected

کشتی، کلمات، عبارات مرتبط

to this particular subject.

با این موضوع خاص صحبت کنیم.

Some might say

برخی ممکن است بگویند

that it is a

که این

controversial subject,

موضوع بحث برانگیزی است،

but because at the moment,

اما به این دلیل که در حال حاضر،

especially around the world,

به ویژه در سراسر جهان،

so not just here in the UK,

نه فقط در اینجا در بریتانیا،

but everyone has gone

بلکه

election crazy this year.

امسال همه دیوانه شده اند.

I think it's over

من فکر می کنم بیش از

half of the planet,

نیمی از کره زمین،

half of the country is,

نیمی از کشور است،

or almost all of the countries,

یا تقریباً همه کشورها،

the major countries around

کشورهای بزرگ در سراسر

the world

جهان

are having elections this year.

امسال انتخابات دارند.

So we had some local elections

بنابراین ما چند روز پیش چند انتخابات محلی داشتیم

a couple of days ago,

and lots of people

و بسیاری از مردم

have been getting very excited

about that.

در مورد آن بسیار هیجان زده شده اند.

Also, maybe Latin later

همچنین، شاید لاتین اواخر

this year.

امسال.

This is breaking news everyone.

این خبر فوری برای همه است.

Later this year

اواخر امسال

there might be a general election

ممکن است یک انتخابات عمومی در

here in the UK.

اینجا در بریتانیا برگزار شود.

So all of that looks

بنابراین همه اینها به نظر می رسد که در

as if it is about to be announced

شرف اعلام است

because the government

زیرا دولت

at the moment

در حال حاضر

has has suffered

quite a big defeat

شکست بزرگی را

in the local elections.

در انتخابات محلی متحمل شده است.

So I thought it would be

بنابراین فکر کردم

a good idea

ایده خوبی است که امروز در

to talk about this particular

مورد این موضوع خاص صحبت کنم

subject today.

.

Words and phrases connected to it.

کلمات و عبارات مرتبط با آن.

Maybe you have

شاید شما

had your own experience

تجربه خود را

of censorship,

از سانسور داشته اید،

maybe some sort of control

شاید نوعی کنترل

over your freedom,

بر آزادی خود،

maybe freedom of places

شاید آزادی مکان ها

to, to travel to or to visit,

، برای سفر یا بازدید،

or maybe your free freedom

یا شاید آزادی بیان آزاد شما

of expression as well.

نیز همینطور.

We often talk about a person's

ما اغلب در مورد آزادی بیان یک فرد صحبت می کنیم

freedom of expression.

.

So quite often

بنابراین اغلب

when we talk about censorship,

وقتی از سانسور صحبت می کنیم، در مورد

we do talk a lot about

freedom of expression,

آزادی بیان و

expressing yourself.

بیان خود صحبت می کنیم.

It isn't always about speech.

همیشه در مورد گفتار نیست.

It can also be about writing

همچنین می تواند در مورد نوشتن

or even art.

یا حتی هنر باشد.

So over the years,

بنابراین در طول سال ها،

there have been situations

موقعیت هایی وجود داشته

where art has been

که هنر به دلایل مختلف

banned, censored

ممنوع، سانسور

or even destroyed

یا حتی نابود شده است

for various reasons.

.

Quite often

اغلب

due to some sort of censorship.

به دلیل نوعی سانسور.

Hello to Rosa.

سلام به رزا

Hello, Rosa.

سلام رزا

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We also have.

ما هم داریم.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

Boram.

بورام.

Hello, Boram.

سلام برام

It's nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Where are you watching

at the moment, I wonder?

من تعجب می کنم که در حال حاضر کجا را تماشا می کنید؟

Mario Yan is here as well.

ماریو یان هم اینجاست.

Hello, Marianne.

سلام ماریان

Nice to see you.

از دیدنت خوشحالم

Also we have Claudia.

همچنین ما کلودیا را داریم.

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

What is cooking?

آشپزی چیست؟

Claudia,

کلودیا، تو

what do you have in your pot?

گلدانت چی داری؟

What's cooking?

آشپزی چیست؟

Claudia.

کلودیا

Is it something spicy and hot?

آیا چیزی تند و تند است؟

Is it something salty or not?

چیز نمکی هست یا نه؟

Oh, Claudia, what is in your pot?

اوه، کلودیا، در گلدان شما چیست؟

We had my lovely

aubergine

and potato bake last night.

دیشب بادمجان و سیب زمینی دوست داشتنی من را پختیم.

It was absolutely delicious.

کاملا خوشمزه بود

And I have to say,

و باید بگم

I put so much garlic.

خیلی سیر گذاشتم.

Quite a lot of garlic.

سیر بسیار زیاد.

In fact, it was on Friday night.

در واقع شب جمعه بود.

I beg your pardon?

ببخشید؟

It was on Friday night.

شب جمعه بود.

We did it

ما این کار را کردیم

and I made it.

و من موفق شدم.

And I put so much garlic.

و من خیلی سیر گذاشتم.

Too much maybe.

شاید خیلی زیاد. نمی

I don't know

دانم تا

if you've ever done this,

but have you ever

به حال این کار را کرده اید یا نه،

اما آیا تا به حال

eaten too much garlic?

سیر بیش از حد خورده اید؟

It does some very strange things

کارهای بسیار عجیبی

to your body.

با بدن شما انجام می دهد.

I think maybe

من فکر می کنم شاید

it affects your brain in some way.

به نوعی روی مغز شما تأثیر بگذارد.

So have you ever eaten

پس آیا تا به حال

too much garlic?

سیر زیاد خورده اید؟

And I think Mr.

و من فکر می‌کنم آقای

Steve and myself on Friday night,

استیو و خودم جمعه شب، فکر می‌کنم

I think

we did have too much garlic,

سیر زیادی داشتیم،

because I did put a lot

زیرا من مقدار زیادی سیر را

in my lovely aubergine

در

and potato hot pot

قابلمه داغ بادمجان و سیب‌زمینی

with lots of tomatoes, onions

با مقدار زیادی گوجه‌فرنگی، پیاز

and plenty of garlic.

و سیر فراوان گذاشتم.

By the way, I was

اتفاقا

criticised last week.

هفته پیش هم مورد انتقاد قرار گرفتم.

A few people wrote

چند نفر

to me and said, Mr.

به من نامه نوشتند و گفتند آقای

Duncan, why did you say eggplant?

دانکن چرا گفتی بادمجان؟

Because eggplant

چون بادمجان

is American English,

انگلیسی آمریکاییه

but you are British, Mr.

ولی شما بریتانیایی جناب

Duncan, why did you say eggplant

دانکن چرا

instead of aubergine?

به جای بادمجان گفتید بادمجان؟

Well, there is a reason for that.

خوب، دلیلی برای آن وجود دارد. به

I think eggplant sounds fun.

نظر من بادمجان سرگرم کننده به نظر می رسد.

Eggplant?

بادمجان؟ به

It sounds mischievous.

نظر شیطونی میاد

It sounds fun, it sounds exciting.

جالب به نظر می رسد، هیجان انگیز به نظر می رسد.

Aubergine is what it actually is.

بادمجان همان چیزی است که در واقع هست.

So we normally

بنابراین ما معمولاً

call it an aubergine, but

آن را بادمجان می نامیم، اما

I also sometimes call it eggplant

من گاهی اوقات آن را بادمجان می نامم

because that is the American word

زیرا این کلمه آمریکایی

for that particular thing.

برای آن چیز خاص است.

I really do hope

من واقعاً امیدوارم که

we've cleared that problem up.

این مشکل را برطرف کرده باشیم. در حال

Now. I really do.

حاضر. من واقعا دارم.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

Mr.

Putin is here.

آقای

پوتین اینجاست.

Prove it to Mr.

این را به آقای پوتین ثابت کنید

Putin.

.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We also have Christina.

کریستینا را هم داریم.

Hello, Christina.

سلام کریستینا

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

By the way,

we do have some confirmed

به هر حال،

ما افراد تایید شده ای داریم که

people coming.

می آیند.

They are definitely coming.

حتما می آیند.

So we do have

بنابراین ما

some people who are going

افرادی را داریم که

to join us

when we get together in Rome.

وقتی در رم دور هم جمع می شویم به ما ملحق می شوند.

Yes, you heard me correctly.

بله درست شنیدید

Rome in Italy.

رم در ایتالیا

So we will be roaming

بنابراین

around

Rome at the start of June.

در آغاز ژوئن در اطراف رم پرسه می زنیم.

If you want to

اگر می‌خواهید به

join us, please

ما بپیوندید، لطفاً

drop me an email at the address

به آدرسی

which is under this video

که در زیر این ویدیو در مورد

talking of

doing things.

انجام کارها صحبت می‌کند، ایمیل بزنید.

Please give me a like.

لطفا به من لایک کنید

If you like this

اگر این را دوست دارید

then please give me a lovely

پس لطفا به من هم یک لایک دوست داشتنی بدهید

like as well.

.

And maybe you will make the day

و شاید روز را

even sunnier than it is now.

حتی آفتابی‌تر از الان کنید.

Who knows.

چه کسی می داند.

Hello also to editor.

سلام به سردبیر.

Hello editor

سلام سردبیری

who is watching in Poland.

که در لهستان تماشا می کند.

Hello, Poland,

سلام، لهستان،

nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Very very nice.

خیلی خیلی قشنگه

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

Oh yes, of course

اوه بله، مطمئناً بدون آن

it would not be a live stream

پخش زنده نخواهد بود

without.

.

Luis Mendez.

لوئیس مندز

Sorry, there's no echo.

متأسفم، اکو وجود ندارد.

I don't have my echo box out here.

من اکو باکس خود را در اینجا ندارم.

Unfortunately.

متاسفانه

Luis Mendez is here today.

لوئیس مندز امروز اینجاست.

Hello, Lewis.

سلام، لوئیس.

Nice to see you back

خوشحالم که شما را دوباره

with us as well.

با ما می بینم.

Mr.

Steve was being very

آقای

استیو

naughty last week.

هفته پیش خیلی شیطون بود.

What was

Steve talking about last week?

استیو هفته گذشته در مورد چه چیزی صحبت می کرد؟ آیا

Can you remember?

می توانید به یاد داشته باشید؟

It was talking about people

در مورد افراد مسن صحبت می شد

who are older.

.

Older people.

افراد مسن تر.

In fact, I think he used the word

در واقع، من فکر می کنم او از کلمه افراد مسن استفاده کرد

elderly people

who stand in the supermarket

که در سوپرمارکت ایستاده اند

and quite often

و اغلب

they will just want to talk

آنها فقط می خواهند در

and talk about things.

مورد مسائل صحبت کنند و صحبت کنند.

And then of course, it holds

و البته،

the rest of the people up

بقیه افراد را

in the queue.

در صف نگه می دارد.

So I was a bit worried.

بنابراین من کمی نگران بودم.

I thought it was a bit offensive,

من فکر می کردم کمی توهین آمیز بود،

but apparently

اما ظاهرا

everyone thought Mr.

همه فکر می کردند که آقای

Steve made a very good point.

استیو نکته بسیار خوبی را بیان کرده است.

So for those who were worried,

بنابراین برای کسانی که نگران بودند،

including me, that Mr.

از جمله من، که آقای

Steve had had been offensive

استیو

last week, he hadn't.

هفته گذشته توهین آمیز بوده است، او اینطور نبود.

So everyone

بنابراین همه به

sort of agreed with Mr.

نوعی با آقای استیو موافق بودند

Steve

that sometimes

که گاهی اوقات

if you are in a hurry

اگر عجله دارید

and you are buying something

و

from the supermarket

از سوپرمارکت چیزی می‌خرید

and there are people

و افرادی

in front of you

در جلوی شما هستند

who are growing very slowly,

که به کندی رشد می‌کنند،

maybe they are not packing

شاید خریدهای خود را جمع و جور نمی‌کنند

their shopping away,

،

or maybe they keep talking

یا شاید. آنها مدام

to the person

با شخصی

who is behind the checkout.

که پشت صندوق است صحبت می کنند.

It can be rather annoying.

می تواند نسبتاً آزاردهنده باشد.

So.

So I was really worried.

بنابراین.

بنابراین من واقعا نگران بودم.

I thought

فکر کردم

we might be.

شاید باشیم

Censored.

سانسور شده

I thought

maybe last week

من فکر کردم

شاید هفته گذشته

there might be some censorship

ممکن است کمی سانسور وجود داشته باشد

because Mr.

زیرا آقای

Steve was being very naughty.

استیو بسیار شیطون بود.

We will be finding

out in a few moments what Mr.

ما

تا چند لحظه دیگر متوجه خواهیم شد که آقای

Steve has been up to.

استیو چه کاری انجام داده است.

We had the most glorious day

ما دیروز باشکوه ترین روز را داشتیم که در

yesterday

walking around amongst

میان

the bluebells.

زنگ های آبی راه می رفتیم.

If you want to see the video,

اگر می خواهید ویدیو را ببینید،

it is now available

اکنون

on my YouTube channel.

در کانال یوتیوب من موجود است.

Who else is here today

چه کسی دیگر امروز اینجاست

I want to say hello to Rose.

من می خواهم به رز سلام کنم.

Cecilia, hello to you.

سیسیلیا، سلام به تو.

It's nice to see you as well.

از دیدن شما هم خوشحالم.

Giovanni.

جیووانی

Honey River tea.

چای رودخانه عسل.

I will pronounce it in my own

من آن را به روش خاص خودم تلفظ خواهم کرد

special way.

.

I'm sure Mr.

مطمئنم آقای

Steve will pronounce it

استیو

in his special way later.

بعداً آن را به روش خاص خود تلفظ خواهد کرد.

Hello two Bangtan boys.

سلام دو پسر بنگتان.

Hello Bangtan Boys,

سلام پسران بنگتان،

are you a group?

شما یک گروه هستید؟

Are you a musical group?

آیا شما یک گروه موسیقی هستید؟

Are you a pop group?

آیا شما یک گروه پاپ هستید؟ به نظر

It sounds like something.

چیزی شبیه است.

Maybe from maybe

شاید از

South Korea.

کره جنوبی.

One of those boybands

یکی از آن گروه های پسر

from South Korea

از کره جنوبی

that you can never escape.

که هرگز نمی توانید از آن فرار کنید.

Whenever you go on Twitter

هر زمان که به توییتر

or any of the other

یا هر یک از

social media sites,

سایت‌های رسانه اجتماعی دیگر مراجعه می‌کنید،

there are always pictures

همیشه عکس‌ها

and memes

و میم‌هایی وجود دارد که

featuring all of the K-pop boys.

همه پسران کی‌پاپ را نشان می‌دهند.

Hello also to Zeekr.

سلام به زیکر.

Hello Sica,

سلام سیکا،

nice to see you as well.

از دیدن شما هم خوشحالم. فرانچسکو می گوید

Mr.

آقای

Steve will be with us

استیو تا چند لحظه دیگر با ما خواهد بود،

in a few moments from now,

so don't worry, Francesco says.

پس نگران نباشید.

Francesco says

فرانچسکو می گوید

you have generated

شما با گفتن بادمجان

an important diplomatic issue

یک مسئله دیپلماتیک مهم ایجاد کرده اید

by saying eggplant.

.

How can you mean to figure it out?

چگونه می توانید آن را بفهمید؟

Well, this happens sometimes.

خوب، گاهی اوقات این اتفاق می افتد.

By the way,

if you're wondering

به هر حال،

اگر تعجب می‌کنید که

what that sound

آن صدا

is, that is an angry chaffinch.

چیست، این صدای خشمگینی است.

That chaffinch is getting angry

اون چفیه داره عصبانی میشه

because I am disturbing.

چون من مزاحمم.

It's feeding time.

زمان تغذیه است

So that sound you can hear.

بنابراین آن صدا را می توانید بشنوید.

It's not a squeaky wheel.

چرخ جیرجیر نیست. در

It is actually a chaffinch.

واقع یک کله پاچه است. کله

Male chaffinch.

نر.

And he's.

و او است.

He's not very happy.

او خیلی خوشحال نیست.

Let's just say.

فقط بگوییم.

But yes, yes.

اما بله، بله.

Sometimes you can say things,

گاهی اوقات می توانید چیزهایی بگویید،

maybe an innocent comment,

شاید یک نظر بی گناه،

maybe something that

شاید چیزی که

you don't even want

حتی نمی خواهید

to offend people with.

با آن مردم را آزار دهید.

It is possible sometimes

گاهی اوقات ممکن است

to say things

چیزهایی بیان شود

that might offend people.

که ممکن است باعث رنجش مردم شود.

So you do have to be careful.

بنابراین شما باید مراقب باشید.

It does happen

quite often in politics.

اغلب در سیاست اتفاق می افتد.

In politics,

در سیاست،

people will often say

مردم اغلب

things by accident.

چیزهایی را تصادفی می گویند.

They don't mean to say it,

آنها قصد ندارند آن را بگویند،

but they do say it.

اما آن را می گویند. به

Has gone there.

آنجا رفته است.

So that was a chaffinch

بنابراین در پس‌زمینه این یک خرچنگ بود که

getting rather angry

نسبتاً عصبانی می‌شد،

in the background there,

because I am just

زیرا من فقط

disturbing it.

مزاحم آن هستم.

Today's theme,

موضوع امروز،

by the way, is censorship.

اتفاقا، سانسور است.

We are talking all about

ما همه چیز درباره

censorship, blocking

سانسور، مسدود کردن

people, stopping

مردم، جلوگیری

people from saying things.

از گفتن چیزهایی از سوی مردم صحبت می کنیم.

Or maybe

یا شاید

you are stopping their freedom

شما

of expression in some way.

به نوعی آزادی بیان آنها را متوقف می کنید.

When we talk

about political regime

وقتی

از رژیم سیاسی

or maybe politics,

یا شاید سیاست صحبت می کنیم،

we often talk about

اغلب در مورد

different types of censorship.

انواع مختلف سانسور صحبت می کنیم.

Some countries have very strong

برخی از کشورها سانسور بسیار قوی دارند

censorship, whilst others don't.

، در حالی که برخی دیگر اینطور نیستند. یک

Another angry bird.

پرنده عصبانی دیگر.

So that particular bird is

بنابراین آن پرنده خاص در

actually I think it's a blue tit.

واقع من فکر می کنم که یک جوان آبی است.

So there is now an angry

بنابراین اکنون یک

blue tit.

دختر آبی عصبانی وجود دارد.

Sorry. I'm sorry.

متاسفم متاسفم

I'm doing a live stream.

من در حال پخش زنده هستم.

I'm ever so sorry.

من همیشه خیلی متاسفم

I'm making all the birds

من امروز همه پرنده ها را

very angry today

خیلی عصبانی می کنم

because I'm disturbing the.

زیرا مزاحم آنها هستم. این

It's it's my garden.

باغ من است

If I want to come into my garden

اگر بخواهم به باغم بیایم

and do this, I could.

و این کار را انجام دهم، می توانم.

The birds will not stop me.

پرندگان جلوی من را نمی گیرند.

So that is today's subject.

پس این موضوع امروز است.

By the way, Pedro, today's

اتفاقا پدرو،

subject is all about

موضوع امروز همه چیز درباره

censorship.

سانسور است. امسال

Lots of elections

انتخابات زیادی

taking place this year.

برگزار می شود.

And as I mentioned

a few moments ago,

و همانطور که

چند لحظه پیش اشاره کردم،

we might be having one

ممکن است

in this country.

در این کشور یکی داشته باشیم.

A big general election

یک انتخابات عمومی بزرگ

might be taking place over

ممکن است در

the next few weeks.

چند هفته آینده برگزار شود.

We will have to wait and see

باید منتظر بمانیم و ببینیم

what happens there.

آنجا چه اتفاقی می افتد.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

Marut SEO.

Marut SEO.

Hello Marut SEO.

سلام ماروت سئو.

Hello. Marut SEO.

سلام. Marut SEO. به

It looks as if Marut SEO

نظر می رسد که Marut SEO

might be joining us in Italy.

ممکن است در ایتالیا به ما بپیوندد.

We will be in Rome in around

حدود پنج هفته دیگر در رم خواهیم بود

about five weeks from now.

.

If you are interested

اگر علاقه مند

in joining us.

به پیوستن به ما هستید.

Inaki

ایناکی

says the chaffinch

می‌گوید چفیه به

seems to be mocking you.

نظر می‌رسد شما را مسخره می‌کند.

I think so, yes.

من فکر می کنم اینطور است، بله.

There is something going on there.

آنجا چیزی در جریان است.

Well, they've gone now.

خب الان رفتند

Bye bye birds.

خداحافظ پرندگان

Bye bye.

خداحافظ

Don't worry,

I won't be here for long.

نگران نباش،

من برای مدت طولانی اینجا نخواهم بود.

You can come back later

می توانید بعداً برگردید

and have your food.

و غذای خود را بخورید.

Thank you very much

for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

We do have quite a few people

ما افراد زیادی به

joining me.

من می پیوندند.

I want to mention Pacini.

می خواهم به پاچینی اشاره کنم.

Hello, Pacini.

سلام، پاچینی.

Thank you very much

for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

Something different.

یه چیز متفاوت

I am in the garden.

من در باغ هستم.

It's a beautiful afternoon.

بعدازظهر زیبایی است

There is no wind.

باد وجود ندارد.

There is very little cloud.

ابر بسیار کمی وجود دارد.

We have sunlight,

ما نور خورشید داریم،

we have everything.

همه چیز داریم.

And in a few moments from now,

و تا چند لحظه دیگر،

we also have Mister Steve,

ما نیز مستر استیو را داریم

who will be

که

joining us on the live chat.

در چت زنده به ما خواهد پیوست.

So I'm really

looking forward to that.

بنابراین من واقعا مشتاقانه

منتظر آن هستم.

If I was honest with you.

اگر با شما صادق بودم

Hello from Ukraine.

سلام از اوکراین

Hello Ukraine,

سلام اوکراین،

nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

I hope everything is okay

امیدوارم اینجا که هستی همه چیز خوب باشه

where you are.

And I think you know

و فکر می‌کنم

what I mean by that.

منظور من از آن را می‌دانید.

We also have Chara.

چارا هم داریم.

I said hello Shahrazad,

گفتم سلام شهرزاد این

where are you

watching at the moment?

لحظه کجا نگاه میکنی؟

I know what you're saying.

میدونم چی میگی

You're saying?

شما می گویید؟

Mr.

Duncan, you are so nosy.

آقای

دانکن، شما خیلی فضول هستید.

Why?

You always want to know

چرا؟

شما همیشه می خواهید بدانید که

where people are.

مردم کجا هستند.

You always want

شما همیشه می خواهید

to know where they are.

بدانید که آنها کجا هستند.

It's okay.

I'm just interested.

اشکالی ندارد. من

فقط علاقه مندم.

I'm just intrigued

من فقط کنجکاو هستم

to find out.

که بفهمم.

So we might have another person

بنابراین ممکن است فرد دیگری

joining us in June

در ماه ژوئن

for our lovely meetup in Rome.

برای ملاقات دوست داشتنی ما در رم به ما ملحق شود.

I am looking forward

من

to that very much.

خیلی مشتاقانه منتظر آن هستم.

Hello Hamza.

سلام حمزه.

Hamza, hello to you as well.

حمزه سلام به شما هم

Watching in Egypt,

تماشای مصر،

a place I've never been to.

جایی که هرگز نرفته ام.

I have to be honest with you.

من باید با شما صادق باشم.

I've never been to Egypt.

من هرگز به مصر نرفته ام.

It always looks like a place

همیشه جایی به نظر می رسد

that a lot of people put on their

که بسیاری از افراد آن را در

bucket list.

لیست سطل خود قرار می دهند. آیا در

Have you heard of

مورد

that bucket list?

آن لیست سطلی شنیده اید؟

Your bucket list

لیست سطلی شما

is a list of things

لیستی از کارهایی است که

you would like to do

دوست دارید

before you die.

قبل از مرگ انجام دهید.

So a lot of people do have bucket

بنابراین بسیاری از مردم

lists,

لیست های سطلی دارند،

things that they write

چیزهایی که یادداشت می کنند

down, things

، کارهایی

that they would like to do

که دوست دارند

at some point in their life

در مقطعی از زندگی خود

before they die.

قبل از مرگ انجام دهند.

So a lot of people

بنابراین بسیاری از مردم

would like to see

دوست دارند

certain places,

مکان های خاص،

certain parts of the world, maybe

نقاط خاصی از جهان را ببینند، شاید

Egypt

مصر

is on your bucket

در لیست سطل شما باشد

list.

. در

Here's another bird

اینجا یک پرنده سیاه دیگر است

Blackbird.

.

That sound was a blackbird.

آن صدا یک مرغ سیاه بود.

We have lots of blackbirds

ما در حال حاضر تعداد زیادی پرنده سیاه داریم که در

at the moment flying around

اطراف این باغ پرواز می کنند،

because many chicks

زیرا جوجه های زیادی

have recently hatched out

به تازگی در

around this garden, so

اطراف این باغ بیرون آمده اند، بنابراین در حال حاضر

there are many blackbirds

تعداد زیادی پرنده سیاه به

feeding their babies

بچه های خود غذا می دهند

at the moment.

. در حال حاضر

It is absolutely crazy

کاملاً دیوانه است

at the moment.

.

Did you hear that?

شنیدی؟ این

So that was the

sound of a blackbird

صدای یک مرغ سیاه بود که

getting very frightened

بسیار ترسیده

and alarming.

و نگران کننده می شود.

So that's what we call it.

پس این چیزی است که ما آن را می نامیم.

Whenever a bird

هرگاه پرنده ای

becomes frightened,

بترسد،

they will always make

همیشه

a distressed sound.

صدای پریشان از خود در می آورد.

And that was just the sound

و این فقط صدای

of a blackbird feeling very

یک مرغ سیاه بود که بسیار

distressed.

مضطرب بود.

But don't worry, I'm not

اما نگران نباشید،

harming the birds

before anyone

قبل از اینکه کسی

complains and says, Mr.

شکایت کند و بگوید آقای

Duncan, why are you harming

دانکن، چرا به پرنده ها آسیب می رسانید، به

the birds?

I am not harming the birds.

پرندگان آسیب نمی رسانم؟

من به پرندگان آسیب نمی رسانم. برای آنها

There is plenty of food

غذای زیادی وجود دارد

over there for them.

.

You can see

می‌توانید ببینید که

there is lots of food

غذای زیادی برای پرندگان وجود دارد

for the birds

and they will be coming down

و

after I have finished.

بعد از اتمام من، آنها پایین می‌آیند.

Who else is here?

I don't want to miss anyone out

کی دیگه اینجاست؟

من نمی خواهم کسی را از دست بدهم

and then hopefully Mr.

و امیدوارم آقای

Steve will be with us as well

استیو نیز

in a few moments from now.

در چند لحظه دیگر با ما باشد.

I will take a very quick break

من یک استراحت بسیار سریع خواهم داشت

and then I will prepare Mr.

و سپس آقای

Steve for his arrival

استیو را برای ورودش به

here on the live stream.

اینجا در جریان زنده آماده خواهم کرد.

Please don't go away.

لطفا دور نشو

We will be right

ما بلافاصله

back.

برمی گردیم.

I'm a big boy now.

من الان پسر بزرگی هستم.

Are we on?

آیا ما در حال حرکت هستیم؟

I think we.

من فکر می کنم ما.

I think we're on.

من فکر می کنم ما در حال حرکت هستیم.

I had to I had to run around.

مجبور شدم باید بدوم.

I had to dash about.

من مجبور شدم در مورد

I had to do all sorts of things.

باید همه کارها را انجام می دادم.

Just.

فقط

But look, everyone.

اما ببین همه

He is he, it's Mr.

او اوست، آقای

Steve and.

استیو است و.

Yes,

بله،

he is here alive,

او اینجا زنده است

and we are in the garden.

و ما در باغ هستیم.

For those wondering

what is going on,

برای کسانی که می‌پرسند

چه خبر است،

we are in the garden.

ما در باغ هستیم.

You can go over

می تونی

a little bit, Steve.

کمی بیشتر از این بگذری، استیو.

There we go.

آنجا می رویم.

Look at that.

There's plenty of people

به آن نگاه کنید. در

see me about already.

حال حاضر افراد زیادی من را می بینند.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

I'm not bossing you around.

من در اطراف شما رئیس نیستم.

Look, I'm.

ببین من هستم

I'm trying to be nice to Mr.

من امروز سعی می کنم با آقای استیو خوب باشم

Steve today because.

زیرا.

Because, a couple of weeks ago,

چون یکی دو هفته پیش

he said I was horrible to him.

گفت من برایش وحشتناک هستم.

So today it is

پس امروز

be kind to Mr.

با آقای استیو مهربان باشیم

Steve.

.

no, that is boring.

نه، خسته کننده است

Mr.

Duncan, without you,

آقای

دانکن، بدون تو،

I want you to be nasty to me

می‌خواهم با من بد رفتار کنی

so that I get lots of sympathy

تا از بینندگان شما همدردی زیادی دریافت کنم

from your, viewers.

.

watch this across to.

تماشای این در سراسر به.

Hello. Hello.

سلام. سلام.

And, lovely

و،

welcome for myself

to all you lovely viewers

به همه شما بینندگان دوست داشتنی

from across the globe

از سراسر جهان

and the universe,

و کیهان خوش آمد می گویم،

you know how I love you.

شما می دانید که چقدر شما را دوست دارم.

It is true.

درست است.

And it's exciting

و این هیجان انگیز است

to be here again on Sunday.

که دوباره یکشنبه اینجا باشید. تا

to teach you

something about English.

چیزی در مورد انگلیسی به شما یاد بدهم

And it is strange

و عجیب است

because we're next to each other.

زیرا ما در کنار هم هستیم.

So.

Because over the past five months,

بنابراین.

زیرا در طول پنج ماه گذشته،

we've had

the new arrangement in the studio,

تنظیم جدید را در استودیو داشتیم

and of course, we've been apart.

و البته از هم جدا بودیم.

So it feels very

بنابراین احساس بسیار

it feels very strange to be so,

عجیبی است که

so close to Mr.

اینقدر به آقای

Steve.

استیو نزدیک است.

Rather annoying,

خیلی آزاردهنده است،

but to say,

اما به

by the way,

هر حال،

if you want to get close to us,

اگر می خواهید به ما نزدیک شوید،

you will have a chance to do that

in around about five weeks.

حدوداً پنج هفته دیگر این فرصت را خواهید داشت.

Because we are meeting together,

از آنجا که ما با هم ملاقات می کنیم،

we are going to have a roam

قرار است در

around roam.

اطراف پرسه زدن داشته باشیم.

And if you would like to join us

و اگر مایلید

when we are in Rome, Italy,

زمانی که ما در رم، ایتالیا هستیم به ما بپیوندید،

we might even go

حتی ممکن است برویم

and have a private chat

و با پاپ یک گفتگوی خصوصی داشته باشیم

to the Pope and see if he's in,

و ببینیم که آیا او در آنجا حضور دارد یا نه،

because apparently he's he's quite

زیرا ظاهراً او

often in.

اغلب در آنجا حضور دارد.

And so we might go round

و بنابراین ممکن است دور بزنیم

and knock on his door.

و در بزنیم. روی درب او

You know those, those guys

آنها را می شناسید، آن بچه هایی

with the big long sticks,

با چوب های بلند بزرگ،

the Swiss guards.

نگهبانان سوئیسی.

So they are

the guys

بنابراین آنها کسانی هستند

that take care of the Pope

که از پاپ مراقبت می کنند

and make sure that people like us

و مطمئن می شوند که افرادی مانند ما

stay away from him.

از او دوری می کنند.

But I've got a private audience

اما من مخاطب خصوصی

with him. Mr.

Duncan, didn't you know

با او دارم. آقای

دانکن، آیا نمی دانستید که

I'm favoured in the the

من در

the high echelons

رده های بالای

of the Catholic Church.

کلیسای کاتولیک مورد علاقه هستم.

And I'm hoping

و من امیدوارم

for a private meeting,

که یک ملاقات خصوصی

you know, with, his excellent

با

excellence, Excellency,

جناب عالی داشته باشم، فکر می

I think you mean your

his holiness. Holiness?

کنم منظور شما حضرت

عالی است. تقدس؟

Yeah. Well, that as well.

آره خوب، آن را نیز.

I doubt it, though.

I don't think we're really.

هر چند من شک دارم

من فکر نمی کنم که ما واقعا هستیم.

You know,

I don't think they're down

می دانی،

فکر نمی کنم آن ها دلشان به هم بخورد،

with, you know, we are.

می دانی، ما هستیم.

We are not

ما

Catholic material.

مواد کاتولیک نیستیم.

Let's just say let's just

بیایید فقط بگوییم

let's just leave it at that.

بیایید فقط آن را رها کنیم.

By the way,

راستی،

have you got your ring on? Yes.

حلقه ات را گرفتی؟ بله

Oh, yeah.

اوه، آره

She said you thought I'd forget.

گفت فکر کردی فراموش می کنم

Talking of which, yes.

صحبت از آن، بله.

Mr. Steve is wearing, you know.

آقای استیو پوشیده است، می دانید.

Hello to everybody.

سلام به همه

Yes, it's busy

بله،

today on the live chat. Very busy.

امروز در چت زنده مشغول است. خیلی شلوغه

Giovanni is on.

جیووانی روشن است. یکی

Hasn't been on

for a couple of weeks.

دو هفته است که فعال نشده است.

I noticed that

متوجه شدم که

I noticed these things

متوجه این چیزها شدم

and people aren't there.

و مردم آنجا نیستند.

does he

آیا او

know about our upcoming trip?

از سفر آینده ما خبر دارد؟

Well, I've mentioned it twice.

خب من دوبار بهش اشاره کردم

Well,

خوب،

I'm just wondering

من فقط تعجب می کنم که

whether he's twigged twigs.

آیا او شاخه های شاخه دار است یا خیر.

If you twig something,

اگر چیزی را شاخه می‌زنی،

it means whether you understand.

یعنی می‌فهمی یا نه.

That's a good phrase, Mr. Duncan.

این جمله خوبی است، آقای دانکن.

Have you.

تو را دارم

You twigged something?

چیزی تیکه انداختی؟

Have you? Twigged means.

دارید؟ شاخه دار یعنی. می

Do you understand?

فهمی؟

T w

I g a bit

کمی

like a small piece of wood.

شبیه یک تکه چوب کوچک است.

Twig? Yes, twig.

شاخه؟ بله، شاخه.

So twig can be used as a verb.

بنابراین twig می تواند به عنوان یک فعل استفاده شود.

It means

you suddenly realise something.

یعنی

ناگهان متوجه چیزی می شوید.

You.

شما

You twig something,

شما چیزی را ترک می کنید،

you suddenly realise.

ناگهان متوجه می شوید.

So maybe you have realised

بنابراین شاید متوجه شده باشید

that you will have a chance

که فرصتی خواهید داشت که

to press flesh with us.

با ما تماس بگیرید.

Oh

اوه

well, it's the weekend, Giovanni

خوب، آخر هفته است، جیوانی به

show you.

شما نشان می دهد.

You're not working at the weekend.

آخر هفته کار نمی کنی

Or are you such a hard worker

یا آنقدر سخت کوش هستید

that you'll be working?

که کار می کنید؟

Or over a weekend anyway,

یا به هر حال در یک آخر هفته،

if you want to email Mr.

اگر می خواهید به آقای

Duncan.

Yeah. Tell you the date.

دانکن ایمیل بزنید.

آره تاریخ را بگو

Yeah.

We're not announcing it here,

آره

ما اینجا آن را اعلام نمی کنیم،

but Mr.

Duncan will tell you

اما آقای

دانکن به شما خواهد گفت که

when we're going to be in Rome.

چه زمانی قرار است در رم باشیم.

Yes, because you know what

بله، چون می‌دانید که

it's like being famous.

معروف بودن چگونه است.

Like us. Yes.

مثل ما. بله

On the internet,

در اینترنت،

there are some crazy people

افراد دیوانه ای هستند

who might

که ممکن است

who might want to do something.

بخواهند کاری انجام دهند.

Tours for Jodie Foster.

تورهایی برای جودی فاستر.

You see,

ببینید،

because it happened

چون

to Ronald Reagan.

برای رونالد ریگان اتفاق افتاده است.

If it can happen to Ronald Reagan,

اگر برای رونالد ریگان اتفاق بیفتد،

it can happen to us.

ممکن است برای ما هم بیفتد.

So, yeah, no, I think so.

بنابراین، بله، نه، من فکر می کنم.

World leaders

رهبران جهان

don't think anyone's

فکر نمی کنند کسی

particularly interested

علاقه خاصی

in, you know, anyway,

به این موضوع داشته باشد، می دانید، به هر حال،

let's not talk about that.

اجازه دهید در مورد آن صحبت نکنیم.

That's a bit negative.

این یک مقدار منفی است.

yes, it was.

بله، این بود.

It said,

well, paper,

گفت

خوب کاغذ،

but where are we today?

اما ما امروز کجا هستیم؟

We're in the garden.

ما در باغ هستیم

Where are we?

ما کجا هستیم؟

We're in the garden.

ما در باغ هستیم

Somebody said they had a cuckoo.

یکی گفت فاخته دارند.

No, it'll be pigeons.

نه، این کبوتر خواهد بود.

Pigeons?

کبوتر؟

It's too early for cuckoos.

برای فاخته ها خیلی زود است.

But we heard one yesterday.

اما دیروز یکی شنیدیم.

The one hour long walk.

پیاده روی یک ساعته صدای

We heard a cuckoo.

فاخته را شنیدیم.

Really? Yeah.

واقعا؟ آره

No, that's.

That's a woodpecker. Woodpecker?

نه، همین است.

اون دارکوبه دارکوب؟

Yeah.

آره

That's what I meant

about woodpeckers

منظورم

از دارکوب ها

and cuckoos

و فاخته ها

are completely different birds.

کاملاً متفاوت است.

I'm still trying to be nice to Mr.

من هنوز هم سعی می کنم با آقای استیو خوب باشم

Steve, even though he's, he's he's

، اگرچه او خوب است، اما او

just getting everything wrong.

همه چیز را اشتباه می کند.

Well,

you know,

خوب،

می دانید،

it's strange

being in this position out here.

بودن در این موقعیت عجیب است.

It is alien.

بیگانه است.

Something feels alien to you.

چیزی برای شما بیگانه است.

I'm teaching

من

English is interesting.

انگلیسی تدریس می کنم جالب است.

Then we ate it.

بعد خوردیمش

It is unusual.

غیر معمول است.

It feels,

احساس می کنید،

you know, you feel uncomfortable.

می دانید، احساس ناراحتی می کنید.

It's not quite

این کاملاً آن

what you're used to.

چیزی نیست که شما به آن عادت کرده اید.

The opposite.

برعکس.

Just like if you met an alien,

همانطور که اگر با یک موجود بیگانه ملاقات کنید،

you would feel uncomfortable.

احساس ناراحتی می کنید.

so if you if you, you know,

بنابراین اگر شما، می دانید،

if this this environment is alien

اگر این محیط

to me is a phrase you can use,

برای من بیگانه است، عبارتی است که می توانید استفاده کنید، به

it means that you're not

این معنی است که شما در

where you usually are

جایی که معمولا هستید نیستید

and you feel uncomfortable.

و احساس ناراحتی می کنید.

It's just scared.

این فقط می ترسد.

The birds are going silent.

پرنده ها ساکت می شوند.

That normally means

is a catastrophe on the way.

این معمولاً به این معنی است که

یک فاجعه در راه است.

Well, I think it's

because we're here.

خوب، فکر می کنم به این

دلیل است که ما اینجا هستیم.

So? So you are right.

پس؟ پس حق با شماست.

There is a catastrophe

فاجعه ای

on the way.

در راه است.

Hello, Mr.

Duncan, can I learn with ChatGPT?

سلام آقای

دانکن میتونم با ChatGPT یاد بگیرم؟

Says Sahel?

می گوید ساحل؟

Can I just tell you something?

فقط میتونم یه چیزی بهت بگم؟

I think

من فکر می کنم

that all of the fuss

که همه هیاهوها

and all of the interest

و همه علاقه

in that particular

به آن

type of artificial intelligence

نوع خاص از هوش مصنوعی

will slowly fade away.

به آرامی محو خواهد شد.

So I think at the moment

بنابراین من فکر می کنم در حال حاضر

it is just a type of gimmick.

این فقط یک نوع حقه است.

It is something that

people are using and talking about

این چیزی است که

مردم از آن استفاده می کنند و درباره آن صحبت می کنند

because it's new.

زیرا جدید است.

But I think over time

اما فکر می کنم با گذشت زمان

and this is something

و این چیزی است که

I've always said, people

همیشه گفته ام، مردم

prefer to have

ترجیح می دهند که

real human beings

انسان های واقعی

talking to them.

با آنها صحبت کنند.

So if if you feel as if

بنابراین اگر احساس می‌کنید که

something is artificial or fake,

چیزی مصنوعی یا ساختگی است،

or maybe

یا شاید

something is being created

چیزی با

using a computer

استفاده از رایانه ساخته می‌شود

and these days

و این روزها

it can be anything,

می‌تواند هر چیزی باشد،

when you think about it,

وقتی به آن فکر می‌کنید،

it could be a person,

ممکن است یک شخص باشد،

it could be their voice.

می‌تواند صدای او باشد.

It could be everything

این می تواند هر چیزی باشد که

you see, you see in the video.

در ویدیو می بینید.

Everything

همه چیز

could be artificial intelligence

می تواند هوش مصنوعی باشد که

creating it.

But this is not, by the way,

آن را ایجاد کند.

اما این نیست، اتفاقاً

we have two real solid

ما در حال حاضر اینجا دو انسان واقعی جامد داریم

human beings here right now.

.

But I think over time,

اما من فکر می کنم با گذشت زمان،

all of this, this interest

همه اینها، این علاقه

in things like jet

به چیزهایی مانند جت

chat, GPT

چت، GPT

will slowly fade away

به آرامی محو می شود

because people always want to have

زیرا مردم همیشه می خواهند ارتباطات

real human

انسانی واقعی داشته باشند

connections, whatever it is,

، هر چه که باشد،

even if it's through the internet,

حتی اگر از طریق اینترنت باشد،

it's still more reassuring.

باز هم اطمینان بیشتری دارد.

If you can talk to a real person,

اگر بتوانید با یک انسان واقعی صحبت کنید،

a real human being.

یک انسان واقعی.

And that is what I believe anyway.

و به هر حال من به این اعتقاد دارم.

But I think those

اما من فکر می کنم

those types of things

این نوع چیزها

and of course

there are many different services

و البته

بسیاری از خدمات مختلف

on the internet

در اینترنت وجود دارد

that you can use to help

که می توانید از آنها برای کمک

with your spelling

به املا

and your pronunciation.

و تلفظ خود استفاده کنید.

I suppose one of

من فکر می کنم یکی از

the most popular ones

محبوب ترین آنها

is Rosetta Stone,

روزتا استون است

and also another one is Grammarly.

و یکی دیگر از آنها Grammarly است.

A lot of people use Grammarly,

بسیاری از افراد از Grammarly استفاده می کنند،

and that also uses

و

AI as well

همچنین از هوش مصنوعی

in its programs.

در برنامه های خود استفاده می کند.

But I think, to be honest

اما من فکر می کنم، صادقانه

with you,

با شما،

people always want to have

مردم همیشه می خواهند

real human interaction.

تعامل انسانی واقعی داشته باشند.

So if you feel as if

بنابراین اگر احساس می کنید که

something might be fake, Mr.

ممکن است چیزی جعلی باشد، آقای

Steve or something

استیو یا چیزی

might be artificially generated,

ممکن است به طور مصنوعی ساخته شده باشد،

I don't think it's the same thing.

فکر نمی کنم این همان چیزی باشد.

I think people will feel

من فکر می کنم مردم احساس می کنند که

as if as if it's not genuine.

انگار واقعی نیست.

You really do want to speak

شما واقعاً می خواهید

to someone

or have contact with someone,

با کسی صحبت کنید

یا با کسی ارتباط برقرار کنید

or watch something

یا چیزی را

that has been made by a person.

که توسط یک شخص ساخته شده است تماشا کنید.

Yeah, which is why, of course,

بله، به همین دلیل است که، البته،

all of you want to meet up with us

همه شما می خواهید با ما

in Rome.

در رم ملاقات کنید.

Mauricio,

مائوریسیو،

Luchi says that they might be.

لوچی می گوید که آنها ممکن است باشند.

They're busy,

آنها سرشان شلوغ است،

but they might be with this

اما ممکن است در ایتالیا با این کار باشند

in Italy.

.

Just send an email to Mr.

فقط یک ایمیل به آقای دانکن ارسال کنید

Duncan.

He'll let you know the dates,

.

او تاریخ‌ها،

the dates that we are there, and,

تاریخ‌هایی که ما آنجا هستیم را به شما اطلاع می‌دهد،

And then

و سپس

what will happen

is you'll get into a will,

آنچه اتفاق می‌افتد

این است که شما وارد یک وصیت می‌شوید،

will form a group, and,

گروهی تشکیل می‌دهید،

and then we can communicate

و سپس می‌توانیم با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم.

with each other.

Yes. Just send me an email.

بله فقط به من ایمیل بفرست برای

Send you an email,

شما یک ایمیل بفرستید،

and we'll go from there.

و ما از آنجا می رویم.

The email address is underneath

آدرس ایمیل زیر

this actual live stream.

این پخش زنده واقعی است.

Even only.

حتی فقط.

Even if it's only for

حتی اگر فقط برای

half an hour,

نیم ساعت باشد،

it would be worth it. Yeah.

ارزشش را دارد. آره

To hug and kiss

برای در آغوش گرفتن و بوسیدن

you will have a chance.

شما فرصتی خواهید داشت.

You will have a chance

to meet up with us,

شما فرصتی خواهید داشت

که با ما ملاقات کنید

and you will find out

و خواهید فهمید که

just how tall I really am.

من واقعاً چقدر قد دارم.

Hello!

Also two.

سلام!

همچنین دو.

Oh, we have

اوه، ما

sat a Renault is here today.

نشستیم یک رنو امروز اینجاست.

Hello sat a Renault.

سلام یک رنو نشست.

I was wondering where you were.

داشتم فکر میکردم کجایی

Nice to see you here. As well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. همینطور.

Today

we are talking about censorship.

امروز در

مورد سانسور صحبت می کنیم.

Now this is

حالا این

something that I think is

چیزی است که به نظر من

is a good subject.

موضوع خوبی است.

It's a big subject.

موضوع بزرگی است.

I know, but

من می دانم، اما

because there are many elections

چون امسال انتخابات زیادی

taking place this year,

برگزار می شود،

we had some local elections

take place a couple of days ago.

چند روز پیش چند انتخابات محلی برگزار شد.

And to be honest with you,

و صادقانه بگویم،

it did cause a lot of excitement

این باعث هیجان

and also

و همچنین

a lot of disappointment

ناامیدی بسیاری

as well for certain people.

برای افراد خاص شد.

So it looks as if

بنابراین به نظر می رسد که

we might be

ما ممکن است خیلی زود در

getting a general election here

اینجا انتخابات عمومی برگزار کنیم،

very soon in fact,

today I was noticing on the news

امروز در اخبار متوجه شدم که

people seem

مردم فکر می کنند

to think it might be coming

ممکن است

much sooner than we think.

خیلی زودتر از آنچه ما فکر می کنیم برگزار شود.

So we might be voting

بنابراین شاید تا چند هفته دیگر

for a new leader of this country

به یک رهبر جدید این کشور رای دهیم

in maybe just a

few weeks from now.

.

I think it will be

when we're in Rome.

فکر می کنم

زمانی که ما در رم باشیم این اتفاق خواهد افتاد.

It would

really like to be away

واقعا دوست دارد

from all this rubbish.

از این همه آشغال دور باشد.

I would not be surprised

تعجب نخواهم کرد

if the general election here

اگر انتخابات عمومی اینجا

in the UK occurs

در بریتانیا

at the same time

همزمان با

that we are away in Italy.

دوری از ایتالیا برگزار شود.

I wouldn't be surprised at all.

من اصلا تعجب نمی کنم.

A lot of people

have been talking about

بسیاری از مردم

در مورد

what's been going on in

آنچه در

these sort of local elections.

این نوع انتخابات محلی می گذرد صحبت کرده اند.

I think a few people

have got the wrong

من فکر می کنم چند نفر

end of the stick,

انتهای چوب را اشتباه گرفته اند،

wrong end of the stick.

انتهای چوب اشتباه است. یک

There's another phrase

عبارت دیگر هم وجود دارد که باید

to misunderstand.

متوجه اشتباه شود.

To misunderstand?

بد فهمیدن؟

it's actually, labour

این در واقع کارگرانی هستند

that have won a lot of seats back.

که کرسی های زیادی را به دست آورده اند.

The conservatives

محافظه کاران چیزهای

have, have lost a lot.

زیادی از دست داده اند.

So when we talk,

بنابراین وقتی صحبت می‌کنیم،

I suppose

I should explain

فکر می‌کنم

باید توضیح بدهم

because it does vary

زیرا در

around the world.

So so the,

سراسر جهان متفاوت است.

بنابراین،

the blue team in this country

تیم آبی در این کشور

are the conservative or Tories.

محافظه‌کاران یا محافظه‌کاران هستند. باشه

Okay.

I'm just explaining the colours

من فقط رنگ ها را توضیح می دهم

because they're back to front.

زیرا آنها پشت به جلو هستند.

Yeah, yeah in the United States.

بله، بله در ایالات متحده.

So I think that's where

بنابراین فکر می‌کنم

the confusion comes.

سردرگمی اینجاست.

So blue here

بنابراین آبی در اینجا

is conservative.

محافظه کار است.

So think of that as, as Republican

بنابراین به این فکر کنید که

red here

قرمز جمهوریخواه در اینجا

is more towards the left.

بیشتر به سمت چپ است.

So we talk about Labour

بنابراین ما در مورد حزب کارگر صحبت می کنیم

which of course

is the opposite way

که البته

برعکس

round from the United States,

ایالات متحده است،

which is of course

که البته

has has the colours

رنگ های متفاوتی دارد

the other way

round,

which can cause some confusion.

که می تواند باعث سردرگمی شود.

But at the moment

اما در حال حاضر

we have a conservative government.

ما یک دولت محافظه کار داریم.

But it does appear that if,

اما به نظر می رسد که اگر

if there is an election

انتخاباتی

taking place,

برگزار شود،

we might have a

ممکن است یک

brand new government

دولت کاملاً جدید

and a brand new party

و یک حزب کاملاً جدید

and a brand new leader

و یک رهبر کاملاً جدید در

as well within the country.

داخل کشور داشته باشیم. از نظر

Strength,

it will be interesting

قوت،

جالب خواهد بود

to see what happens there.

که ببینیم در آنجا چه اتفاقی می افتد.

Christina, echoes

کریستینا،

a lot of feeling that people have

احساسات زیادی را که مردم

when it comes to politics.

در مورد سیاست دارند، تکرار می کند.

and says that I haven't

و می گوید که من

when I have to,

وقتی مجبورم،

vote in an election.

در انتخابات رای نمی دهم.

It's a dilemma

because I have lost

این یک معضل است،

زیرا

faith in politics,

ایمان من به سیاست را از دست داده است،

and that's a general feeling

و این یک احساس عمومی

across in a lot of countries

در بسیاری از کشورها است

that people have

sort of lost faith

که مردم به

نوعی ایمان خود را از دست داده اند،

because politicians

زیرا سیاستمداران در حال

have been caught out lying

دروغ گویی

and, mishandling situations.

و سوء مدیریت موقعیت ها دستگیر شده اند.

And we sort of lost our faith in,

و ما به نوعی ایمان خود را

in the whole institute.

به کل مؤسسه از دست دادیم.

but and

اما و

also, there's not

همچنین، دیگر

much difference

تفاوت زیادی

between the parties anymore.

بین طرفین وجود ندارد.

Well, when we talk about politics,

خوب، وقتی در مورد سیاست صحبت می کنیم،

we normally talk about sides.

معمولاً در مورد طرف ها صحبت می کنیم.

and quite often

و اغلب اوقات

you've got the left side

شما سمت چپ

and the right side, but

و سمت راست را دارید، اما

right in that situation

راست در آن موقعیت به

doesn't mean correct.

معنای درست نیست.

It just means

این فقط به معنای

towards a certain type of view

یک نوع نگاه

or a certain type of politics.

یا نوع خاصی از سیاست است.

So but nowadays

بنابراین، اما امروزه

everyone seems to be

به نظر می رسد همه

in the middle,

در وسط هستند،

so everyone agrees

بنابراین همه

with everyone else.

با دیگران موافق هستند.

So there isn't really

بنابراین واقعاً هیچ

any strong point of view.

دیدگاه قوی وجود ندارد.

And of course

و البته

when there is quite often

زمانی که اغلب وجود دارد

it is criticised or you might find

مورد انتقاد قرار می گیرد یا ممکن است متوجه شوید

that there is

که

censorship,

سانسور وجود دارد،

which happens to be

که اتفاقا

today's subject.

موضوع امروزی است.

We will start talking about that

ما

in a few moments

تا چند لحظه

from now, but it is interesting.

دیگر در مورد آن صحبت خواهیم کرد، اما جالب است.

I think a lot of people

من فکر می‌کنم بسیاری از مردم از این موضوع

have just got bored

خسته شده‌اند،

with the whole thing

because

زیرا

nothing ever really changes.

هیچ چیز واقعاً تغییر نمی‌کند.

It doesn't matter

who you vote for.

مهم نیست به

چه کسی رای می دهید. آیا به

Have you noticed that?

آن توجه کرده اید؟

I've noticed

من متوجه شده‌ام

and I've been around

و سال‌هاست که در اطرافم بوده‌ام،

for many years, and I've noticed

و متوجه شده‌ام

that whoever

که هر کسی

runs the country, it always it

کشور را اداره می‌کند، همیشه به نظر می‌رسد

always seems to be chaotic

هرج و مرج است

and nothing

و هیچ چیز

ever seems to get better.

بهتر نمی‌شود. البته از زمان برگزیت،

There's been chaos,

هرج و مرج وجود دارد

of course, since, since Brexit.

.

Yes.

بله

Anyway, I'm just saying

به هر حال، من فقط می گویم که

it's been chaos since then

از آن زمان تاکنون هرج و مرج به وجود آمده است،

because nothing has gone right.

زیرا هیچ چیز درست پیش نرفته است.

And,

و

whether you agree with

چه با

what happened or not,

آنچه اتفاق افتاده موافق باشید چه نباشید،

certainly the conservative

مسلما محافظه‌کار

has not handled it very well.

آن را به خوبی مدیریت نکرده است.

and,

و،

you know,

so that's caused

می دانید،

بنابراین

a lot of problems.

مشکلات زیادی ایجاد کرده است.

anyway, Mr. Salih.

به هر حال، آقای صالح.

Hello, Mr.

Duncan,

سلام آقای

دانکن

today

I have a problem with my IELTS.

امروز

با آیلتس مشکل دارم.

I want to improve

من می خواهم

my listening and reading.

شنیدن و خواندن خود را بهبود بخشم. فکر می

I suppose the most basic advice

کنم ابتدایی ترین توصیه ای که

I can give to anyone

می توانم به هر کسی بدهم این است که

is to practice.

تمرین کند.

So one of the reasons

بنابراین یکی از دلایلی

why we do this

که ما این کار را انجام می دهیم این است

is so you have a chance to listen.

که شما فرصتی برای گوش دادن داشته باشید.

So listening to us now,

بنابراین اکنون به ما گوش می دهید، با

talking to you live

شما به صورت زنده صحبت می کنیم

and this is live

و این زنده است

so it's not recorded.

بنابراین ضبط نمی شود.

I know most English teachers,

من اکثر معلمان انگلیسی را می شناسم،

they record their things

آنها چیزهای خود را ضبط می کنند،

but we are we are here live

اما ما در حال حاضر اینجا هستیم و

talking to you directly right now.

مستقیماً با شما صحبت می کنیم.

So everything that happens

بنابراین هر اتفاقی که می افتد

is real.

واقعی است.

It's not been created in

به

any other way.

It is completely real.

هیچ طریق دیگری ایجاد نشده است.

کاملا واقعی است.

So I would say

بنابراین می‌گویم

listen to my videos,

به ویدیوهای من گوش دهید،

look at the captions.

به شرح‌ها نگاه کنید.

If you can find them.

اگر بتوانید آنها را پیدا کنید.

There are captions.

زیرنویس وجود دارد.

Even on the live stream

حتی در پخش زنده

there are captions.

زیرنویس وجود دارد.

So two

بنابراین دو

good ways

راه خوب

of improving your listening

برای بهبود شنیدن

and your reading as well,

و همچنین خواندن،

both important

هر دو

things.

چیز مهم هستند.

I hope that helps.

امیدوارم که کمک کند.

I was waiting for Mr.

منتظر بودم که آقای

Steve

استیو

to come in there

with something dramatic.

با چیزی دراماتیک وارد آنجا شود.

Now nothing. Mr.

حالا هیچی آقای

Duncan, I've got nothing.

دانکن، من چیزی ندارم.

Oh, okay.

اوه، باشه

Well,

I don't know anything

خوب،

من چیزی

about IELTS,

در مورد آیلتس نمی دانم،

so it's it's not something

بنابراین این چیزی نیست که

I can comment on.

بتوانم در مورد آن نظر بدهم.

not, you know,

نه، می دانید،

I'm not being a formal

من یک

English teacher like yourself, Mr.

معلم رسمی انگلیسی مثل شما نیستم، آقای

Dragon.

اژدها.

You know

more about that than I do anyway.

به هر حال شما بیشتر از من در مورد آن می دانید.

I'm just your meek assistant.

من فقط دستیار مهربان شما هستم.

Meek?

حلیم؟

I suppose

فکر می کنم

that's one way of describing Mr.

این یکی از راه های توصیف آقای

Steve.

استیو باشد. اتفاقاً

English addict is with you today,

معتاد انگلیسی امروز با شماست

by the way.

We are in the garden.

.

ما در باغ هستیم.

And if you like what you see,

و اگر چیزی را که می بینید دوست دارید،

please give us a like.

لطفا به ما لایک کنید.

I know it sounds very desperate,

می دانم که بسیار ناامیدکننده به نظر می رسد،

but this this can be

اما این می تواند

the difference between Mr..

تفاوت بین آقای

Mr.

Duncan having some bread next week

دانکن باشد که هفته آینده مقداری نان دارد

and not having any bread

و نانی به

this like.

این شکل ندارد.

Can you believe it.

باورت میشه

It makes big such

a big difference.

این

یک تفاوت بزرگ ایجاد می کند.

You have no idea.

شما هیچ ایده ای ندارید. دیروز

We went for a lovely walk

برای یک پیاده روی دوست داشتنی در

yesterday

around the Bluebell field.

اطراف میدان Bluebell رفتیم.

We went to a lovely place.

رفتیم یه جای دوست داشتنی

You may have seen the video

just a few moments ago.

شاید چند لحظه پیش این ویدیو را دیده باشید.

I played it

من آن را بازی کردم

and we had the most amazing time.

و شگفت انگیزترین زمان را سپری کردیم.

What?

I didn't realise that we.

چی؟

من متوجه نشدم که ما

We've actually got lots

ما در واقع تعداد زیادی

of bluebells in our garden

زنگ آبی در باغ خود در

around us,

اطراف خود داریم،

so we don't

بنابراین

have to even go into the forest

حتی مجبور نیستیم

to find any,

برای یافتن آنها به جنگل برویم،

even though we did that yesterday.

حتی اگر دیروز این کار را انجام دادیم.

But we have bluebells

اما ما

in the garden as well.

در باغ هم زنگ آبی داریم. آیا

Isn't that amazing?

But you know,

این شگفت انگیز نیست؟

اما می دانید،

we've only got a few compared

ما در مقایسه

to what we saw yesterday,

با آنچه دیروز دیدیم،

which was a carpet.

که یک فرش بود، فقط تعداد کمی داریم.

It was amazing.

شگفت انگیز بود.

A carpet of bluebells,

فرشی از زنگ‌های آبی،

obviously a lot.

مشخصاً زیاد.

and it was pretty amazing.

و بسیار شگفت انگیز بود

I think we just caught it

فکر می‌کنم یک هفته دیگر

at the right time

در زمان مناسب آن را گرفتیم

another week

because they don't last very long.

زیرا دوام زیادی ندارند.

Bluebells.

بلزهای آبی

No, it's a very short season.

نه، فصل خیلی کوتاهی است.

Yeah.

They're taking their advantage

آره

when the before

زمانی که قبل از

the leaves on the trees come out

بیرون آمدن برگ های درختان

and the light goes down.

و خاموش شدن نور، از مزایای خود استفاده می کنند.

Yeah.

آره

Under the canopy.

زیر سایبان.

They've got their chance

آنها شانس خود را

to quickly

برای

grow and flower and seed

رشد سریع و گل دهی و بذر دارند

and of course

a lot of in deciduous woodland,

و البته

بسیاری از گیاهان در جنگل های برگریز،

a lot of plants have to

بسیاری از گیاهان باید

grow very quickly

before the leaves form,

قبل از تشکیل برگ ها خیلی سریع رشد کنند،

because there won't

زیرا

be enough light

for them to grow afterwards.

نور کافی

برای رشد آنها وجود نخواهد داشت. .

That's true.

این درست است.

So that's

پس این همان

what we were doing yesterday.

کاری است که ما دیروز انجام می دادیم.

I was talking earlier,

by the way, Steve, about

اتفاقاً، استیو، قبلاً در مورد

bucket lists.

لیست های سطلی صحبت می کردم. آیا در

Have you heard of a bucket list?

مورد لیست سطلی شنیده اید؟

You made a list of things

شما فهرستی از کارهایی

that you want to do,

که می خواهید

before you die.

قبل از مرگ انجام دهید تهیه کردید.

Yes. people have.

بله مردم دارند.

Yes. Bucket lists.

بله لیست های سطلی

Do you have a you.

آیا شما دارید؟

I'm just wondering

if you have one.

من فقط تعجب می کنم که

آیا شما یکی دارید؟

No, I don't

نه، من

I don't have a bucket list.

یک لیست سطلی ندارم.

yeah,

بله،

I know, I just I don't have one.

می دانم، من یکی ندارم.

No, no, the things I want to do.

نه، نه، کارهایی که می خواهم انجام دهم.

But it's not like

اما اینطور نیست که

I'm going to have

من

this list of things

این لیست از چیزها را داشته باشم

and tick them off.

Oh, I've done that.

و آنها را علامت بزنم.

اوه، من این کار را کردم.

I've climbed Everest,

من اورست را صعود کرده ام، در

I've been to the,

2000 Leagues Under the Sea.

2000 لیگ زیر دریا بوده ام.

What? I've,

چی؟ من

I've cycled from Land's

از Land's

End to John O'Groats.

End تا John O'Groats دوچرخه سواری کرده ام.

People do this journey.

مردم این سفر را انجام می دهند.

They want to visit

آنها می خواهند از

lots of countries.

بسیاری از کشورها بازدید کنند.

Too many things

کارهای زیادی که

they want to do,

آنها می خواهند انجام دهند،

such as an activity of some sort,

مانند یک نوع فعالیت،

or maybe a place

یا شاید جایی که

they would like to go to,

دوست دارند به آنجا بروند،

something

they would like to do before.

کاری که

قبلا دوست دارند انجام دهند.

Before they can't do it anymore.

قبل از اینکه دیگر نتوانند این کار را انجام دهند.

I suppose travel has always

فکر می‌کنم سفر همیشه

been a big part of our lives,

بخش بزرگی از زندگی ما بوده است،

certainly since we met.

مطمئناً از زمانی که ملاقات کردیم.

Mr.

Steve is the first person

آقای

استیو اولین کسی است

that I actually travelled

که من واقعاً با هواپیما

to another country

به کشور دیگری سفر کردم

by plane with.

.

So the first time I ever flew on

بنابراین اولین باری که من با

a plane was with Mr.

یک هواپیما پرواز کردم با آقای

Steve, and I have to say,

استیو بود، و باید بگویم،

it was the most

این

amazing experience,

شگفت‌انگیزترین تجربه بود،

and I was so glad

that I got to share

و من بسیار خوشحال بودم

که

that that magic moment with Steve,

آن لحظه جادویی را با استیو به اشتراک گذاشتم،

because it was

زیرا این بود

and we went to Corfu,

و ما به کورفو،

a beautiful Greek island.

جزیره زیبای یونانی رفتیم.

That was many,

many years ago, by the way.

اتفاقا این خیلی سال پیش بود.

I think

I think almost 30 years ago.

فکر می کنم

تقریباً 30 سال پیش فکر می کنم.

More than that.

بیشتر از این.

Yes. Well, I think it is.

بله خوب، من فکر می کنم آن است.

I think it is about 30,

فکر می کنم حدود 30 سال است،

about 30 years ago

حدود 30 سال پیش

since we went to Corfu.

که ما به کورفو رفتیم.

That's incredible.

این باور نکردنی است.

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم. آیا

Can I just show something?

می توانم فقط چیزی را نشان دهم؟

You can see me.

شما می توانید من را ببینید.

Oh,

اوه،

okay.

باشه

This this

این

is probably not going to go well.

احتمالاً به خوبی پیش نخواهد رفت.

Oops.

There we go.

اوه

آنجا می رویم.

Try not to knock everything over.

سعی کنید همه چیز را به هم نزنید.

That's the dahlia.

آن کوکب است.

So for those wondering about Mr.

بنابراین برای کسانی که در مورد کوکب آقای استیو تعجب می کنند

Steve's dahlia,

،

it's just coming up.

این تازه در راه است.

There it is.

There we go. I've had to.

آنجاست.

آنجا می رویم. مجبور شدم

I've had to put slug pellets down

من مجبور شدم گلوله های حلزون را پایین بیاورم،

because,

زیرا

the slugs keep eating the leaves.

راب ها به خوردن برگ ها ادامه می دهند.

Please don't drop this on my foot.

لطفا این را روی پای من نریزید.

I'm covered in dirt now.

من الان در خاک هستم.

Thanks, Steve.

ممنون، استیو.

That was

این بود که

that was excellent.

عالی بود

So I it I've put it outside.

پس من آن را بیرون گذاشته ام.

The frost is gone.

یخبندان رفته است.

So now it's safe

بنابراین اکنون می توانید

to let it grow in the garden.

اجازه دهید در باغ رشد کند.

And hopefully we'll have lovely

و امیدوارم که

blooms,

شکوفه ها،

blooms and flowers.

شکوفه ها و گل های دوست داشتنی داشته باشیم.

Flowers,

گل،

probably around

sort of August time.

احتمالاً در حدود

زمان اوت.

Yeah.

آره

Giovanni says

جیووانی می گوید

if you are afraid of flying,

اگر از پرواز می ترسی،

the best thing is to have

بهترین چیز داشتن

a best friend.

یک دوست صمیمی است.

That is true.

این درست است. آیا

Can you imagine flying by plane

می توانید تصور کنید که با هواپیما پرواز کنید

and being on your own?

و تنها باشید؟

And maybe you are terrified,

و شاید شما ترسیده باشید،

but you have no one to hold onto.

اما کسی را ندارید که به او بچسبید.

Do you remember that time

یادت هست آن زمان که

we came back?

I think it was

برگشتیم؟

فکر می کنم

when we came back from Paris

زمانی بود که از پاریس برگشتیم

and the plane was

و هواپیما

was bouncing all over the place,

همه جا می پرید،

but we weren't sitting

اما ما

together, were we?

با هم نمی نشستیم، نه؟

That's true. We were apart.

این درست است. از هم دور بودیم

And there was this lovely lady

و این خانم دوست داشتنی بود

who was sitting next to me,

که کنار من نشسته بود

and I was getting really upset

و من واقعاً ناراحت می شدم

because the plane was,

زیرا هواپیما بود ،

was, was going all over

بود ، همه

the place

was very windy

جا را می چرخید با تلاطم

بسیار باد بود

with the turbulence,

and I was a little afraid.

و من کمی ترسیدم.

But this lady,

اما این خانم بازوی

she kept holding my

من را در دستم نگه داشت

my arm in my hand

and she comforted me

و به من دلداری داد

and I thought that was lovely.

و من فکر کردم که دوست داشتنی است.

The the care,

مراقبت،

the love and care of a stranger

عشق و مراقبت از یک غریبه

is an amazing thing.

چیز شگفت انگیزی است.

That Saturday night, that is the,

آن شب شنبه، یعنی

Dahlia plant.

گیاه کوکب.

Because I showed that because

چون من این را نشان دادم چون

Giovanni asked

جیووانی در

a question about it.

مورد آن سوال پرسید.

And just to show that it.

و فقط برای نشان دادن آن.

That's just what it looks like

این همان چیزی است که برای

when it's first coming up.

اولین بار به نظر می رسد.

Yeah, it does

آره،

look a bit like Basil.

کمی شبیه ریحان است.

You're right.

حق با شماست.

But it's a dahlia plant

اما این گیاه گل محمدی است

and it will grow and grow.

و رشد خواهد کرد و رشد خواهد کرد.

It will be very, very tall,

بسیار بسیار بلند خواهد بود،

probably about four foot tall.

احتمالاً حدود چهار فوت قد.

And it will have lovely pink

و شکوفه های قرمز صورتی دوست داشتنی خواهد داشت

red blooms.

.

Pink, red,

صورتی، قرمز،

sort of pinky red, sort of,

نوعی قرمز صورتی، نوعی،

scarlet, a scarlet colour.

مایل به قرمز، یک رنگ مایل به قرمز.

But Giovanni is very pleased.

اما جیوانی بسیار راضی است.

He's very pleased to see

او بسیار خوشحال است که می بیند

that your dahlia is doing well.

گل کوکب شما خوب است.

Giovanni has got some as well.

جیووانی نیز تعدادی دارد.

Yeah.

آره

Let's say of that.

بیایید از آن بگوییم. با

Met you. Right.

شما آشنا شد درسته

Okay, great.

باشه عالیه

So we we can compare our flowers,

بنابراین می‌توانیم گل‌هایمان،

our blooms, when they're out.

شکوفه‌هایمان را وقتی بیرون می‌روند، مقایسه کنیم. برای

Do send us a picture.

ما عکس بفرستید

You can email Mr. Duncan.

می توانید به آقای دانکن ایمیل بزنید.

but we've got a few months

اما ما چند ماه فرصت داریم

to wait before we see the flowers.

تا گل ها را ببینیم.

We have a why?

Unfortunately,

چرا داریم؟

متأسفانه،

I would imagine they will come out

تصور می‌کنم

whilst we are in Italy.

تا زمانی که ما در ایتالیا هستیم، آنها بیرون بیایند.

You probably were able

شما احتمالاً زودتر از ما توانستید مال

to put yours out,

خود را بیرون بیاورید،

earlier than us,

because I would imagine that your.

زیرا من تصور می کردم که شما.

But you you I think you do

اما شما فکر می کنم

get sometimes frosts in Italy.

گاهی اوقات در ایتالیا سرما می خورید.

But certainly

we have to be careful

اما مطمئناً

باید مراقب باشیم

because dahlias

زیرا گل محمدی

do not like the frost.

یخبندان را دوست ندارد.

It kills them.

آنها را می کشد.

So I can't leave them.

بنابراین من نمی توانم آنها را ترک کنم.

Probably in Italy

you can probably leave them

احتمالاً در ایتالیا

می توانید آنها را در

in the garden all year round.

تمام طول سال در باغ رها کنید.

But we can't in the UK

اما ما در بریتانیا نمی توانیم

because the frost kills

زیرا یخبندان لامپ ها را می کشد

the bulbs over.

.

They're cold

آنها سرد هستند

and so the roots underground

و بنابراین ریشه های زیر زمین از

will perish. It will.

بین می روند. خواهد شد.

It will rot

because of the all of the frost.

به دلیل تمام یخبندان می پوسد.

But so we have to dig them up

اما بنابراین ما باید آنها را حفر کنیم

and then we have to

و سپس

put them back in the ground.

آنها را دوباره در زمین قرار دهیم.

But is is that lovely though?

اما آیا این دوست داشتنی است؟

Peter says

the rhododendron

پیتر می گوید

رودودندرون

has already bloomed in my garden.

قبلاً در باغ من شکوفا شده است.

Yes.

You see, it's

not come into flower here yet.

بله

ببینید،

اینجا هنوز به گل نرسیده است. من فکر می

I was,

I think, another couple of weeks.

کنم یکی دو هفته دیگر بودم.

Yes.

بله

Well, I think,

I think ours has a bit,

خوب، فکر می کنم،

فکر می کنم مال ما کمی،

a bit longer than that.

کمی طولانی تر از آن دارد.

Yeah.

The rhododendron I'm on about.

آره

رودودندرونی که من در مورد آن هستم.

Oh the road.

آه جاده

Oh yes.

اوه بله.

Oh, oh, Mr.

اوه، اوه، آقای

Steve, I wish we could have shown

استیو، ای کاش می توانستیم

the rhododendron in the garden.

گلابی را در باغ نشان دهیم.

Oh my goodness,

وای خدای من

it's going crazy this year.

امسال داره دیوونه میشه داره

It's going crazy.

دیوونه میشه

I will definitely film

من مطمئناً

the rhododendron

as the flowers come out,

با بیرون آمدن گل ها از رودودندرون فیلم خواهم گرفت،

because this year I think

زیرا امسال فکر می کنم

it's going to be

quite spectacular.

بسیار دیدنی خواهد بود.

So yeah, it's gardening time.

پس بله، زمان باغبانی است.

And in fact,

و در واقع،

at this time of the year

در این زمان از سال

in the UK,

در انگلستان،

as the winter has ended,

با پایان یافتن زمستان،

spring is in full swing.

بهار در اوج است.

As we say,

همانطور که می گوییم،

if something is in full swing,

اگر چیزی در جریان است، به این

it means it's really going well,

معنی است که واقعاً خوب پیش می رود،

isn't it?

اینطور نیست؟

like a party is in full swing.

مثل یک مهمانی در نوسان است.

It means everything's happening.

یعنی همه چیز داره اتفاق میفته

Everyone's talking.

همه دارن حرف میزنن

It's the main sort of part of it.

این نوع اصلی بخشی از آن است.

So, spring is in full swing, and.

بنابراین، بهار در اوج است، و.

But what you've got

اما چیزی که

to control yourself in

برای کنترل خود در

the garden is the weeds.

باغ دارید علف های هرز است.

Because if you're not careful,

they grow like mad anyway.

زیرا اگر مراقب نباشید،

به هر حال آنها مانند دیوانه رشد می کنند.

And you've got to get rid of them

و به هر حال باید از شر آنها خلاص شوید

anyway.

. دارم

I'm getting thin.

لاغر میشم

I've just noticed

من همین الان متوجه شدم

as I'm standing here,

که اینجا ایستاده ام،

I can see myself on the camera

می توانم خودم را در دوربین ببینم

and then I'm sure

و سپس مطمئن هستم که

I'm losing weight again.

دوباره وزنم را کم می کنم.

Let's say thin.

بیایید بگوییم نازک. باشه

okay.

Look,

ببین،

I, I've been so nice to Steve,

من، من با استیو خیلی خوب بودم،

and now he is insulting me.

و حالا او به من توهین می کند.

So.

So can we just have this

بنابراین.

پس آیا می توانیم این را فقط

for the record?

برای ثبت داشته باشیم؟

That I'm being nice

اینکه من خوب هستم

and Steve is insulting me?

و استیو به من توهین می کند؟

Just so.

همینطور.

Just so we are all sure of that.

فقط به این دلیل که همه ما از آن مطمئن هستیم.

Thank you very much.

خیلی ممنون. فکر

I think I am,

می کنم هستم، فکر می

I think I've lost

کنم

a little bit of weight.

کمی وزن کم کرده ام.

You know what,

میدونی چیه،

I think I will be wearing my

فکر می کنم

my super tight jeans

when we are in Rome.

وقتی در رم باشیم شلوار جین خیلی تنگم را خواهم پوشید.

I think. So

من فکر می کنم. بنابراین، من

that's the

end of the live chat there,

I think.

فکر می کنم این پایان چت زنده در آنجا است. کریستینا

How many kinds of flowers do

چند نوع گل

you have in your garden,

در باغ داری

Christina?

؟

How many flowers do

you have in your English country?

در کشور انگلیسی خود چند گل دارید؟

God.

خدایا

And there are lots actually.

و در واقع تعداد زیادی وجود دارد.

Well, I it's not many flowers,

خوب، من فکر می کنم گل های زیادی نیست،

flowers, I suppose.

گل ها.

Well, when you say flowers,

خوب، وقتی می گویید گل، فکر می کنم

I suppose you mean plants.

منظورتان گیاهان است.

Well, if it is flowers, we don't.

خوب، اگر گل باشد، نداریم.

We're not big on flowers.

ما به گل نمی خوریم

I prefer sort of shrubs

من انواع بوته ها

and bushes. Yeah.

و بوته ها را ترجیح می دهم. آره

And they do,

و آنها می کنند، نمی

I don't know,

I wouldn't like to count them.

دانم،

من دوست ندارم آنها را بشمارم.

We've got some roses.

ما چند گل رز داریم

I've got a nice rose here.

من اینجا یک گل رز خوب دارم. چیزهای

There are a lot

زیادی وجود دارد

that somebody gave us

که یکی به ما داده است،

when we, when we did our little,

وقتی ما کارهای کوچک خود را انجام دادیم،

you know, last year,

می دانید، سال گذشته،

there's a nice rose there.

یک گل رز خوب آنجا بود.

We'll show the photos of that.

ما عکس های آن را نشان خواهیم داد.

But I'm not picking that up

اما من آن را انتخاب نمی کنم

because it weighs a ton.

زیرا یک تن وزن دارد.

That weighs a lot.

که وزن زیادی دارد.

It's huge.

این بزرگ است.

I'm not picking that up.

من آن را انتخاب نمی کنم.

I've only just repaired my back.

من فقط کمرم را ترمیم کردم

Which is better,

by the way, for those wondering,

اتفاقاً برای کسانی که می‌پرسند،

my back is better.

پشت من بهتر است.

So I.

I'm almost 100%

بنابراین من.

من تقریبا 100٪

saccharine.

I have basil

ساخارین هستم.

من ریحان

and Rosemary on her balcony.

و رزماری در بالکن او دارم.

Do you use it for cooking?

آیا برای پخت و پز استفاده می کنید؟

Do you cook with it?

باهاش ​​آشپزی میکنی؟

I would imagine you do,

تصور می‌کنم این کار را می‌کنی،

because I can't

چون نمی‌توانم

imagine

why you would have them otherwise.

تصور کنم

چرا در غیر این صورت آنها را داشته باشی.

Rosemary, of course, goes

البته رزماری

very well with lamb.

با گوشت بره بسیار خوب است.

They're also names as well.

آنها نیز نام هستند.

They are.

آنها هستند.

A person can be called Basil,

یک نفر را می توان ریحان نامید

or a man,

یا مرد

or a person can be called

یا فردی را

Rosemary.

رزماری.

It's got to be.

باید باشد.

To be fair, those are very not

منصفانه بگویم،

wouldn't say

they were popular

names at the moment, I think.

من فکر می‌کنم آن‌ها نام‌های محبوب در حال حاضر نیستند.

I think Rosemary is

من فکر می کنم رزماری

it's a beautiful name.

نام زیبایی است.

There have been many songs

over the years written

در طول سال‌ها آهنگ‌های زیادی

all about Rosemary Rose,

درباره رزماری رز نوشته شده است،

Rosemary,

رزماری،

you are the one

تو

for me,

برای من یکی هستی،

but you get flagged for that.

اما تو به خاطر آن پرچم می‌گیری.

No, it's not even a real song.

نه، حتی یک آهنگ واقعی هم نیست.

that's my song.

این آهنگ من است

Copyright Mr.

حق نسخه‌برداری آقای

Duncan 2024.

دانکن 2024.

Yes, it's it's amazing

بله، شگفت‌انگیز است که

how many people, particularly

چه تعداد از مردم، به ویژه

in English,

به زبان انگلیسی،

I don't know about in

در

other countries

کشورهای دیگر

whose, Christian names,

که نام‌های مسیحی‌شان

based on plants.

بر اساس گیاهان است را نمی‌شناسم.

Rose on rosemary.

گل رز روی رزماری.

Basil is a plant.

ریحان یک گیاه است.

There are lots of names

نام های زیادی وجود دارد

where people are derived

که افراد از گیاهان مشتق شده اند،

from plants,

particularly ladies names.

به ویژه نام های خانم ها.

Ivy. Ivy? Yes.

پیچک. پیچک؟ بله

That was my mother's name.

این اسم مادرم بود.

His mother's name was Ivy.

مادرش آیوی نام داشت.

That's right.

درست است.

And that's the type of plant.

و این نوع گیاه است.

Lots of people

are named after plants

بسیاری از افراد

به نام گیاهان

or nice flowers.

یا گل های زیبا نامگذاری می شوند.

Ivy is a funny thing

آیوی چیز خنده‌داری است

to call somebody

که کسی را صدا بزنی

because Ivy would.

چون آیوی این کار را می‌کرد.

You wouldn't think

شما فکر نمی کنید

that was particularly nice.

که به خصوص زیبا بود.

Plant.

گیاه. یه

It sort of creeps around.

جورایی به اطراف می خزد

We used to joke

with mum about that,

ما عادت داشتیم

با مامان شوخی کنیم،

how Ivy gets everywhere

آیوی چطور به هر جایی می رسد

it does, isn't it, Ivy?

، اینطور نیست، آیوی؟

It's like a it's like a sort of a

مثل این است که

it's a

clings on

to other plants

به گیاهان دیگر می چسبد

and grows up, doesn't it?

و بزرگ می شود، اینطور نیست؟

All grows up.

You're more like a vine.

همه بزرگ می شوند.

تو بیشتر شبیه تاک هستی

Yes.

بله

Anyway, English addict is with you

به هر حال معتاد انگلیسی امروز با شماست

today and.

و.

Oh my goodness,

وای خدای من،

I can't believe it's already 3:03

باورم نمیشه که

o'clock Sunday afternoon.

ساعت 3:03 بعد از ظهر یکشنبه است.

We are live in the garden

ما

just for a change.

فقط برای تغییر در باغ زندگی می کنیم.

Normally we are in the studio,

به طور معمول ما در استودیو هستیم،

but today we are outside.

اما امروز بیرون هستیم.

I think we will

فکر می کنم

talk about our subject,

در مورد موضوع خود صحبت کنیم

which I think is a good subject.

که به نظر من موضوع خوبی است.

It's an interesting subject.

موضوع جالبی است

It might be

ممکن است این

something that

some people feel strongly about,

چیزی باشد که

برخی افراد به شدت در مورد آن احساس می کنند،

but I think it is

اما من فکر می کنم این

something that quite often

چیزی است که اغلب اوقات در مورد آن

is talked about

صحبت می شود

when we are talking about.

.

I suppose if we discuss elections

فکر می‌کنم اگر درباره انتخابات

or certain types of government,

یا انواع خاصی از حکومت بحث کنیم،

we often discuss censorship.

اغلب درباره سانسور بحث می‌کنیم.

And I think it's fair to say

و من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم

that there is censorship

in most countries

در اکثر کشورهای

around the world,

جهان

even in this country.

حتی در این کشور سانسور وجود دارد.

We do have censorship, don't we?

ما سانسور داریم، اینطور نیست؟ آیا

Do we? Yes.

ما؟ بله

You got to be careful

باید مراقب

what you say.

Is that what you're talking about?

حرف زدنت باشی این همان

چیزی است که شما در مورد آن صحبت می کنید؟

Well, not necessarily

خوب، نه لزوماً

about that, but just things.

در مورد آن، بلکه فقط چیزها.

You write things

شما چیزهایی را می نویسید که چیزهایی را به

you show things you, you

شما نشان می دهید، شما که

you you display.

نشان می دهید.

So, for example, you can't

بنابراین، برای مثال، شما نمی توانید بدون لباس در

walk around the streets

خیابان ها راه بروید

with no clothes on.

. آیا

Did you

see that video

آن فیلم را

last week of the man

هفته گذشته دیدید که مردی که در

running along the road in London

امتداد جاده لندن دویده بود

being chased by the police, and he

توسط پلیس تعقیب می‌شد و

he had no clothes on?

او لباسی به تن نداشت؟

You see, that,

می بینید، به

I suppose, is

نظر من، این

something that would be censored.

چیزی است که سانسور می شود.

But then I suppose

اما من فکر می‌کنم

that sort of thing is all about

همه چیز مربوط به نجابت است که به

decency

offending people,

مردم توهین می‌کند،

because some people

زیرا ممکن است برخی از مردم

might be offended

by seeing a naked man,

با دیدن یک مرد برهنه،

especially on the video or on TV.

به خصوص در فیلم یا تلویزیون، آزرده شوند.

They might swoon and faint

ممکن است مانند گذشته بیهوش شوند و بیهوش شوند

like they used to.

You see, I think it's the people,

.

می بینید، من فکر می کنم این مردم هستند،

the two with the men

آن دو با مردان

that are with streak.

که با خط هستند.

they're never

آنها هرگز

particularly attractive either.

جذابیت خاصی ندارند.

You never see

شما هرگز مردی

a really sort of young,

واقعاً جوان،

fit, healthy man

تناسب اندام و سالم

with a lovely body streaking.

با بدنی زیبا را نمی بینید.

You never see that that always

شما هرگز نمی بینید که همیشه

sort of fat, overweight.

چاق و دارای اضافه وزن است.

I think people

that don't look after them.

من فکر می کنم افرادی

که از آنها مراقبت نمی کنند.

So you

بنابراین شما

clearly did not see the video

به وضوح ویدیویی را که

that that was being shown

last week. Really? Yeah.

هفته گذشته در حال نمایش بود ندیدید. واقعا؟ آره

He was a bit of an athlete.

او کمی ورزشکار بود.

Well,

خوب،

I wonder if it is it on YouTube.

من نمی دانم که آیا آن را در یوتیوب است.

Mr.

Duncan, I might have a look later.

آقای

دانکن، ممکن است بعداً نگاهی بیندازم.

Anyway, let's not lose any more.

به هر حال دیگه ضرر نکنیم.

no, we don't grow vegetables.

نه، ما سبزیجات نمی کاریم.

Can't be bothered.

نمی توان اذیت شد.

So we are talking

بنابراین ما

about censorship.

در مورد سانسور صحبت می کنیم.

Mr..

Steve, we've got to move on

آقای

استیو، ما باید

to the subject.

به موضوع بپردازیم.

Censorship.

سانسور.

When we do that, we

وقتی این کار را انجام می دهیم،

we can say that

we censor something.

می توانیم بگوییم که

چیزی را سانسور می کنیم.

So I always think

بنابراین من همیشه فکر می کنم

this is an interesting word

این کلمه جالبی است

because it always looks

زیرا همیشه به نظر می رسد که

as if it's spelt incorrectly.

املای آن اشتباه است.

So I always

I always think that this word

بنابراین من

همیشه فکر می کنم که این کلمه در

is actually not spelt right,

واقع درست املای ندارد،

but it is censor.

اما سانسور است.

So this is actually the the verb.

پس این در واقع همان فعل است.

You censor something,

چیزی را سانسور می‌کنید،

you you remove something,

چیزی را حذف می‌کنید،

you take something away

چیزی را برمی‌دارید

or you hide something,

یا چیزی را پنهان می‌کنید،

maybe a thing that a person

شاید کاری را که شخصی

has said or done.

گفته یا انجام داده است.

So can you think of an example

بنابراین آیا می توانید مثالی

of something

that that might be censored films?

از چیزی

که ممکن است فیلم های سانسور شده باشد فکر کنید؟

Yes, it's a popular one.

بله، این یک مورد محبوب است.

Good one.

یکی خوبه

There is a censorship board

یک هیئت سانسور

for films,

isn't there, to make sure that,

برای فیلم‌ها وجود دارد،

مگر نه، تا مطمئن شود که

films that,

فیلم‌هایی که

the public see, up to

عموم مردم می‌بینند، تا

whatever the standard is

حد استاندارد

or whatever is allowed?

یا هر چیزی که مجاز است؟

Yeah.

آره

Takes it for different age groups.

برای گروه های سنی مختلف مصرف می کند.

So, so quite often films

بنابراین، اغلب فیلم‌هایی

that are for teenagers

که برای نوجوانان

or older people

یا افراد مسن‌تر هستند،

that they might start from,

from 13 years old, upwards.

از 13 سالگی به بالا شروع می‌شوند.

So over 13,

بنابراین بالای 13 سال،

and then you

have to be

و پس از آن

باید

accompanied by an adult.

یک بزرگسال همراه باشید.

But I remember growing up,

اما یادم می‌آید که بزرگ‌تر شدم،

the films

فیلم‌هایی

that everyone wanted to see

که همه می‌خواستند ببینند دارای

were the, the X rated.

رتبه X بودند.

So we used to have

بنابراین ما قبلاً

a very different type

نوع بسیار متفاوتی

of classification for films

از طبقه‌بندی برای فیلم‌ها داشتیم

and the worst ones,

و بدترین‌ها،

the really naughty films

فیلم‌های واقعاً شیطنت‌آمیز

or the ones that

یا آن‌هایی که

everyone wanted to see

همه می‌خواستند ببینند دارای

were were X rated

رتبه X بودند

and the ones that were

و آنهایی که

for everyone.

برای همه بودند. آیا

Can you remember when it was

می توانید به یاد داشته باشید زمانی که

for everyone?

برای همه بود؟ حرف U

It was you

تو بودی،

U the letter U,

which meant which meant universal

که به معنای جهانی

for everyone

so anyone could watch it.

برای همه بود

تا همه بتوانند آن را تماشا کنند.

So you are right films.

پس حق با شما فیلم هاست.

So I suppose there are two ways

بنابراین من فکر می کنم دو راه برای

that a film would be censored.

سانسور شدن یک فیلم وجود دارد.

Mr. Steve.

آقای استیو

it might be censored because of

ممکن است به دلیل

what is shown.

آنچه نشان داده می شود سانسور شود.

Maybe there there is nudity,

شاید برهنگی وجود داشته باشد،

maybe there are people running

شاید افرادی

around with no clothes on.

بدون لباس در اطراف می دوند.

So perhaps

پس شاید

you have to censor that thing.

باید آن چیز را سانسور کنید.

Or maybe what is said

یا شاید

in the film as well.

هم آنچه در فیلم گفته می شود.

Maybe you have to make sure

شاید باید مطمئن شوید

that the things

that are being discussed

که مواردی

که در حال بحث هستند

or the subject might offend

یا موضوع ممکن است باعث آزار

certain people in other countries.

افراد خاصی در کشورهای دیگر شود.

I know over the years

من می‌دانم که در طول سال‌ها

in Hollywood,

در هالیوود،

they've often remade

اغلب

certain parts of movies

قسمت‌های خاصی از فیلم‌ها را

for for certain markets,

برای بازارهای خاص،

such as the Chinese market.

مانند بازار چین، بازسازی کرده‌اند.

So quite often films

بنابراین اغلب فیلم هایی

that are connected to ghosts

که به ارواح

or the paranormal in China,

یا ماوراء الطبیعه در چین مرتبط هستند،

people are

مردم

not very happy

about that being shown.

از نمایش آن چندان خوشحال نیستند.

So sometimes that

بنابراین گاهی اوقات به

it has to be changed

because of it.

دلیل آن باید تغییر کرد.

Yes.

If something is censored,

بله

اگر چیزی سانسور می شود،

if a film is censored,

اگر فیلمی سانسور می شود،

a bit of writing is censored.

یک مقدار نوشته سانسور می شود.

It means that you can't see it.

یعنی نمیتونی ببینیش

basically it's banned.

اساسا ممنوع است

That's it.

همین است.

or at least

یا حداقل

it could be banned for certain

می تواند برای

categories or age groups.

دسته ها یا گروه های سنی خاص ممنوع شود.

but usually if a film is censored,

اما معمولاً اگر فیلمی سانسور شود به این

it means it's banned, isn't it?

معنی است که توقیف شده است، اینطور نیست؟

Yes.

Quite often

بله

اغلب

we talk about censorship.

ما در مورد سانسور صحبت می کنیم.

Maybe something is covered.

شاید چیزی پوشیده شده باشد.

So if a person is on the screen,

بنابراین اگر شخصی روی صفحه باشد،

perhaps if they are naked,

شاید اگر برهنه باشد،

you might cover

ممکن است

that particular area

آن ناحیه خاص را

with a black square

با یک مربع سیاه بپوشانید

so people can't see it.

تا مردم نتوانند آن را ببینند. پس

So that also is censorship.

این هم سانسور است.

So you are

بنابراین شما

allowing that film to be shown,

اجازه می‌دهید آن فیلم نمایش داده شود،

but you are covering up

اما

the things

چیزهایی را

that might be offensive.

که ممکن است توهین‌آمیز باشد، پنهان می‌کنید.

That part may

ممکن است آن قسمت

maybe the whole film isn't

کل فیلم نباشد

or the whole bit of writing isn't,

یا کل قسمت نوشته اینطور نباشد،

but maybe parts of it are

اما شاید قسمت هایی از آن باشد

and so part of

و بنابراین بخشی از

it would be censored.

آن سانسور می شود.

So you can still show the,

بنابراین می‌توانید

the whole of the whole film

as long as certain bits

تا زمانی که قسمت‌های خاصی

are cut out. Yes.

قطع شده باشد، کل فیلم را نشان دهید. بله

and you would say that those bits

و شما می گویید که آن بیت ها

have been censored,

سانسور شده اند، به

have been removed due to

دلیل

of public decency or,

نجابت عمومی حذف شده اند

or it might not be nudity,

یا ممکن است برهنگی نباشد،

it could be the subject itself.

ممکن است خود موضوع باشد.

Yes. Or swearing.

بله یا فحش دادن.

Bad language.

بد زبانی

Swearing bad language,

فحش دادن به زبان بد،

like on here.

مثل اینجا.

You see,

ببینید،

because we are always swearing

چون ما همیشه فحش می دهیم

but always being censored.

اما همیشه سانسور می شویم.

We're always being censored.

ما همیشه در حال سانسور هستیم

They normally, they normally cover

آنها به طور معمول، آنها به طور معمول

the sound of the word

صدای کلمه ای که

being spoken with a bleep.

گفته می شود را با بلیپ می پوشانند.

Beep beep beep beep.

بوق بیپ بیپ بیپ.

Mr.

آقای

Steve,

you are a beep beep beep beep

استیو،

شما یک بیپ بیپ بیپ بیپ بیپ بیپ

beep beep beep. Yes.

بیپ بیپ هستید. بله به طوری

So that if we do,

که اگر این کار را انجام دهیم،

if you hear the beep,

اگر صدای بوق را شنیدید، به این

it means it's censored.

معنی است که سانسور شده است.

Yes.

بله

comes from

از کاتارینا می آید

Catarina says that

می گوید که

the word censorship

کلمه سانسور

comes from the Latin to assess.

از لاتین برای ارزیابی می آید.

Yes, to censor sincere.

بله، برای سانسور صادقانه.

I believe it is.

من معتقدم که هست.

And it means to assess.

و به معنای ارزیابی است.

You are deciding on something,

شما در مورد چیزی تصمیم می گیرید،

maybe the validity of something,

شاید اعتبار چیزی،

or maybe whether

یا شاید اینکه

something should be shown or not.

چیزی باید نشان داده شود یا نه.

So that is kind of

بنابراین

where the word censor comes from.

کلمه سانسور از آنجا می آید.

You are deciding,

شما در حال تصمیم گیری هستید،

you are making a decision

about a particular thing

در مورد یک چیز خاص

or a certain body of people

یا گروه خاصی از افراد

who are deemed to be experts

که متخصص به نظر می رسند

or are very good at weighing

یا در سنجش خوب و بد بسیار خوب هستند تصمیم می گیرید.

up what's good, what's bad.

there'll

be censorship bodies, won't there?

ارگان های سانسور وجود خواهند داشت، اینطور نیست؟

Will departments? Yes.

آیا ادارات؟ بله

That sort of expert people

آن دسته از افراد متخصص

who will sit around and assess

که دور هم می نشینند و

welfare.

We often talk about the censors.

رفاه را ارزیابی می کنند.

ما اغلب در مورد سانسورها صحبت می کنیم.

So that can also be used

بنابراین می توان از آن به

as a noun.

عنوان اسم نیز استفاده کرد.

So the censors

بنابراین سانسورچی ها

censor

the things they will censor.

چیزهایی را که سانسور خواهند کرد سانسور می کنند.

They will check to make sure.

برای اطمینان بررسی خواهند کرد.

So that word can also be used

بنابراین می توان آن کلمه را

as, as both a noun

هم به عنوان اسم

and also a verb as well.

و هم به عنوان فعل استفاده کرد.

Here's another word.

اینجا یک کلمه دیگر است.

Yes, there

could be many reasons why.

بله،

دلایل زیادی می تواند وجود داشته باشد.

Why something is sense.

چرا چیزی منطقی است

It doesn't have to be news.

لازم نیست خبری باشه

It can be

این می تواند

could be the content

محتوای

of what you're saying.

آنچه شما می گویید باشد.

It might be against.

ممکنه مخالف باشه

It just might offend people.

این فقط ممکن است مردم را آزار دهد. این

It's something that you do,

کاری است که شما انجام می دهید،

something

کاری

that could offend people.

که می تواند مردم را آزار دهد.

particularly

if you offend certain religions

به خصوص

اگر به ادیان خاصی توهین کنید

and things

و چیزهایی

like that,

you know, might get might end up

از این قبیل،

ممکن است در نهایت

being censored.

سانسور شوند.

Politics, political films.

سیاست، فیلم های سیاسی.

I remember many years ago

یادم می آید سال ها پیش

there was a film called,

فیلمی بود به نام، فکر می کنم

I think it was

Seven Years in Tibet.

هفت سال در تبت بود.

I'm sure someone is going

مطمئنم یکی داره

to correct me.

منو اصلاح میکنه

I think it was Brad Pitt,

فکر کنم برد پیت بود،

am I right?

درسته؟

And that film at the time

و آن فیلم در آن زمان

caused a lot of controversy

جنجال‌های زیادی برانگیخت،

because it was all about Tibet,

زیرا همه چیز درباره تبت بود،

about the country, about,

درباره کشور، در مورد، فکر می‌کنم در

I think it was set during the time

زمانی اتفاق می‌افتد

when China

که چین

was starting to move in,

شروع به نقل مکان کرد

and I think it was Brad Pitt.

و فکر می‌کنم برد پیت بود.

I'm sure it was.

مطمئنم اینطور بود.

Someone will tell me,

یکی به من می گوید،

I'm sure you will go to Google

من مطمئن هستم که شما به گوگل می روید

and Google it.

و آن را گوگل می کنید.

But it caused a big controversy

اما در آن زمان جنجال بزرگی ایجاد کرد

at the time because it was talking

زیرا در

about the political situation

مورد وضعیت سیاسی

and the the politics within Tibet.

و سیاست درون تبت صحبت می کرد.

And I do remember it did cause

و من یادم می‌آید که باعث

quite a lot of,

controversy. Yes.

جنجال‌های زیادی شد. بله

So something caused

بنابراین چیزی باعث

a lot of controversy.

بحث و جدل های زیادی شد.

Often it could be censored

اغلب ممکن است سانسور شود

because you don't want

زیرا شما نمی خواهید

to cause public unrest.

ناآرامی عمومی ایجاد کنید.

And so something like that

و بنابراین چیزی شبیه به آن

or or political unrest.

یا ناآرامی سیاسی.

Yes.

So often people

بله

بنابراین اغلب مردم

weigh up the situation,

وضعیت را می سنجند، به

look at it

and decide whether that is deemed

آن نگاه می کنند

و تصمیم می گیرند که آیا

to be suitable for

برای

public consumption.

مصرف عمومی مناسب است یا خیر.

yes.

Christina makes a very good point.

بله

کریستینا به نکته بسیار خوبی اشاره می کند.

Now, even

الان حتی

the news on TV is censored.

اخبار تلویزیون هم سانسور شده است.

Everything that is true

هر چیزی که حقیقت دارد را

can be obscured by false news.

می توان با اخبار نادرست پنهان کرد. به

I think it's very interesting

نظرم

what has happened over the past.

اتفاقی که در گذشته افتاده خیلی جالب است.

I would say five years,

من می گویم پنج سال،

but in fact,

اما در واقع،

I think

فکر می کنم

it's changed over the past

در طول 15 سال گذشته تغییر کرده است

15 years.

.

Certainly since

مطمئناً از

2010, things have changed

سال 2010، همه چیز

in the way

در

in which we consume everything

نحوه مصرف ما از همه

movies, TV shows,

فیلم ها، برنامه های تلویزیونی،

music and also news.

موسیقی و همچنین اخبار تغییر کرده است.

It has become big business,

تبدیل به یک تجارت بزرگ شده است،

hasn't it?

اینطور نیست؟

News is big business

اخبار تجارت بزرگی است

and what news normally does

و معمولاً در مورد چه اخباری

it will talk about or discuss

صحبت می کند یا درباره

the things it will get.

چیزهایی که به دست می آورد بحث می کند.

The biggest react from others.

بزرگترین واکنش دیگران

In fact,

در واقع دیروز در

we talked about this

مورد این موضوع صحبت کردیم

yesterday, didn't we?

، اینطور نیست؟

When we were on our walk,

زمانی که در حال پیاده روی بودیم، در

we were talking about the way

مورد روشی صحبت می کردیم

in which certain things are used

که از برخی چیزها

to get a reaction.

برای ایجاد واکنش استفاده می شود.

And news has become

و اخبار

a little bit like that.

کمی شبیه آن شده است.

So this is probably the reason

بنابراین احتمالاً به همین دلیل است

why certain things are

که برخی چیزها

always talked about on the news

همیشه در اخبار صحبت می شود

or discussed,

یا مورد بحث قرار می گیرد

and sometimes they are exaggerated

و گاهی اوقات

as well to get a reaction

نیز برای دریافت واکنش مبالغه می شود

because they need people

زیرا آنها نیاز دارند که مردم

to watch their news channel

کانال خبری

or their news reports.

یا گزارش های خبری آنها را تماشا کنند. جیوانی می‌گوید،

So that's a good way of

بنابراین این یک راه خوب برای

making sure that you get

اطمینان از

lots of people watching,

تماشای افراد زیادی است.

Giovani says.

In Italy, in the past,

در ایتالیا، در گذشته،

when there was a certain dictator

زمانی که دیکتاتور خاصی

in charge, certain

مسئول بود، برخی

English words

کلمات

and phrases were censored.

و عبارات انگلیسی سانسور می شدند.

Yeah.

آره

So it just means

بنابراین فقط به این معنی است

that those particular words

که آن کلمات خاص

were banned

for whatever reason at the time.

به هر دلیلی در آن زمان ممنوع بودند.

But that would have suited that

اما این می‌توانست

particular dictator

in terms of his political

از نظر

or her political aims,

اهداف سیاسی یا سیاسی آن دیکتاتور خاص مناسب باشد،

would have been a hey,

I'm sure

I have to say

مطمئناً

باید بگویم که من

I've become quite fascinated

کاملاً شیفته

with Italian history

تاریخ ایتالیا

and certainly in recent times

و قطعاً در زمان‌های اخیر

as well.

نیز شده‌ام.

It's very interesting

بسیار جالب است که

looking at how things changed

ببینیم اوضاع

in that particular country.

در آن کشور خاص چگونه تغییر کرده است.

And I've watched

و من

a couple of documentaries

over the past

couple of weeks about the

در طی

دو هفته گذشته چند مستند در مورد

the change is

تغییر

the political changes, especially,

تغییرات سیاسی تماشا کرده ام، به خصوص، فکر

I suppose, before,

می کنم، قبل،

during and after

در طول و بعد از

the Second World War.

جنگ جهانی دوم.

And the story is quite,

و داستان کاملاً و

quite involved

کاملاً

with lots of different changes.

با تغییرات مختلف زیادی همراه است.

And yes, you are right,

و بله، شما درست می گویید،

there was a lot of censorship

سانسور زیادی

taking place.

صورت می گرفت. آیا

Can they sense

آنها می توانند

of the internet society arena?

عرصه جامعه اینترنتی را درک کنند؟

They certainly can.

آنها قطعا می توانند.

Certainly they can certainly can.

مطمئناً آنها می توانند. آیا

Can certain countries consensus

برخی کشورها می توانند بر روی

certain websites

وب سایت ها

and social media sites.

و سایت های رسانه های اجتماعی خاص اجماع داشته باشند؟

so yeah,

بنابراین بله،

you can definitely have

قطعاً می‌توانید

bans taking place, but it's

ممنوعیت‌هایی داشته باشید، اما اینطور

wouldn't you say

نیست که بگویید

the internet

اینترنت

is a very interesting place

مکان بسیار جالبی است

because it is always viewed

زیرا همیشه به عنوان

as being outside

خارج از

the law,

قانون در نظر گرفته می‌شود،

whatever happens.

هر اتفاقی که بیفتد.

So the idea,

بنابراین ایده،

the original concept of

مفهوم اصلی

the internet

was to give freedom to everyone.

اینترنت،

دادن آزادی به همه بود.

So that means

پس این یعنی

freedom of expression,

آزادی بیان،

freedom of choice.

آزادی انتخاب.

And I suppose

و من فکر می کنم

a way of expressing

راهی برای بیان

your own opinions and feelings

نظرات و احساسات خود به

so that that is really

گونه ای که واقعاً

the whole, the whole,

کل، کل باشد، فکر

I suppose you might say

می کنم شما ممکن است بگویید

it's, it's the,

این است،

the atom or the core.

اتم یا هسته است.

If the internet is complete

اگر اینترنت کامل

and utter freedom.

و آزادی مطلق باشد.

So generally speaking, law

بنابراین به طور کلی، قانون

cannot really touch the internet.

واقعاً نمی تواند اینترنت را لمس کند.

And that's the reason why

و به همین دلیل است که اگر در حال پخش برنامه هستید،

you can do more

می توانید کارهای بیشتری

through the internet

از طریق اینترنت انجام دهید

if you are broadcasting,

than if you are bound

تا اینکه

by the local rules

به قوانین محلی

of that particular country.

آن کشور خاص مقید باشید.

So it is it is very,

بنابراین بسیار

very interesting how that works,

بسیار جالب است که این کار چگونه کار می کند،

because they've been talking a lot

زیرا آنها در مورد

about trying to censor it

تلاش برای سانسور آن صحبت کرده اند

and trying to

because of course,

و سعی کرده اند که

البته،

when something is free and open,

وقتی چیزی آزاد و باز است،

the concept, the original concept,

مفهوم، مفهوم اصلی

or the philosophy behind

یا فلسفه پشتش

it might have been very good.

شاید خیلی خوب بود

but of course, what happens

اما البته، اتفاقی که می افتد

is that bad people get hold of it

این است که افراد بد آن را به دست می گیرند

and use it to,

و از آن

for their own ends, to make money

برای اهداف خود، برای کسب درآمد

and to pervert information.

و انحراف اطلاعات استفاده می کنند.

And so probably, you know,

و بنابراین احتمالاً، می‌دانید،

you probably do have to,

احتمالاً مجبور هستید،

introduce some bans here

برخی ممنوعیت‌ها را اینجا

and there,

و آنجا اعمال کنید،

certainly certain

certain countries, definitely.

قطعاً برخی از

کشورها، قطعاً.

do ban

آیا ممنوعیتی

that YouTube, for

که یوتیوب به عنوان

example, is banned in China is.

مثال در چین ممنوع شده است.

Yeah. Well, things like that.

آره خب اینجور چیزا

The thing with China, I think,

موضوع چین، من فکر می‌کنم،

I always think

China is a good one to talk about

من همیشه فکر می‌کنم

چین کشور خوبی برای صحبت کردن است،

because they've become

زیرا آنها

almost a hermit state again.

دوباره تقریباً به یک ایالت زاهد تبدیل شده‌اند.

When we talk about the internet,

وقتی در مورد اینترنت صحبت می کنیم،

the internet is once again

اینترنت بار دیگر در

enclosed within,

داخل کشور محصور می شود،

a service

سرویسی

that is within China.

که در چین است.

And that is one

و این یکی

of the reasons why,

از دلایلی است که

if you go on Tik-Tok in China,

اگر شما در چین به تیک توک بروید،

it is a very

different type of website

نوع وب سایتی بسیار متفاوت

than the Tik Tok

از تیک توک است

that we know in the West.

که ما در غرب می شناسیم.

So Tik Tok in

بنابراین تیک توک در

China is more of an

چین بیشتر یک

educational website.

وب سایت آموزشی است.

It has a lot of people teaching

افراد زیادی در آن تدریس می کنند

and information that is given

و اطلاعاتی که

in a certain type of way.

به روش خاصی داده می شود.

Whereas in the West, Tik

در حالی که در غرب، تیک

Tok is people dancing around

توک افرادی است که

in the street

در خیابان می رقصند و

doing their

their jiving in their boogieing

در بوگیینگ

and things like that,

و چیزهایی از این قبیل،

or a dog riding a skateboard,

یا سگی که اسکیت سواری می کنند، در خیابان می رقصند

things like that.

.

So it's very different.

بنابراین بسیار متفاوت است.

So I think China

is a very good example of that,

بنابراین من فکر می کنم چین

نمونه بسیار خوبی برای آن است،

because their internet over

زیرا اینترنت آنها در طول

the years has become that, that

سال ها به آن تبدیل شده است،

their own

internal internet system.

سیستم اینترنت داخلی خودشان.

So they have

بنابراین آنها

they have all of the websites

همه وب‌سایت‌هایی را دارند

that we have

که ما

very similar in certain respects,

از جنبه‌های خاصی شبیه به آنها هستیم،

like social media, for example,

مانند رسانه‌های اجتماعی، به عنوان مثال،

they have their own

آنها

social media sites in China,

سایت‌های رسانه‌های اجتماعی خود را در چین دارند،

but outside China,

اما در خارج از چین،

those things are forbidden.

این چیزها ممنوع است.

And YouTube is a very good example

و یوتیوب نمونه بسیار خوبی

of that

از آن نمونه

very good

example indeed.

بسیار خوب است

. ایناکی می گوید

Every dictatorship on earth

هر دیکتاتوری روی زمین

is based on lies, says Inaki.

بر اساس دروغ است.

I think over the years,

من فکر می‌کنم در طول سال‌ها،

if there's one thing

that history always shows,

اگر

تاریخ همیشه یک چیز را نشان می‌دهد،

it's that quite often in politics,

این است که اغلب در سیاست،

people do lie

مردم به این دلیل دروغ می‌گویند که

because you want something,

شما چیزی را می‌خواهید،

and quite often

when you want something,

و اغلب اوقات

وقتی چیزی را می‌خواهید،

or if you want people

یا اگر می‌خواهید مردم

to follow you in a certain way,

به روشی خاص شما را دنبال کنند. ،

then I think it is very hard

پس من فکر می کنم

not to lie, to be honest.

راستش دروغ نگفتن خیلی سخت است.

So I might sympathise a little bit

بنابراین من ممکن است کمی

with people who are in power

با افرادی که در قدرت هستند

who might have to change things

که ممکن است مجبور به تغییر اوضاع

or manipulate things,

یا دستکاری چیزها شوند، همدردی کنم،

but I suppose it

اما فکر می‌کنم این

depends how it's done

بستگی به نحوه انجام این کار

and what the effect is

و تأثیر

by that religion.

آن مذهب دارد.

You know,

people, people in power

می دانید،

مردم، افراد صاحب قدرت

are generally, psychopathic.

عموماً روانی هستند.

If you

if you're the sort of person

اگر شما از آن

دسته افرادی هستید

that wants to get into power

که می‌خواهید به قدرت برسند

and control people

و مردم را کنترل کنند،

because that's face it,

that's what it's about

زیرا درست است،

becoming prime minister, becoming

نخست وزیر شدن و

the leader of a big religion.

رهبر یک دین بزرگ این است.

It's all about trying

همه چیز در مورد تلاش

to control people.

برای کنترل مردم است.

So ultimately you'll probably do

بنابراین در نهایت شما احتمالاً هر کاری را که برای رسیدن به آن نیاز دارید انجام می دهید

and say whatever

you need to do to get there.

و می گویید. فکر

I think, I think,

می‌کنم، فکر می‌کنم، به

I think another thing as well,

چیز دیگری هم فکر می‌کنم،

but another thing as well

اما یک چیز دیگری نیز

with the psych,

در مورد روان،

the psychology of a person

روان‌شناسی فردی

who wants to be a ruler or to gain

که می‌خواهد حاکم باشد یا

power is is basically about ego,

قدرت بگیرد، اساساً مربوط به نفس است،

but also being remembered as well.

اما همچنین به یاد ماندن است.

They're trying to sort of

آنها سعی می کنند

put their imprint

on history

in certain ways as well.

به طرق خاصی نیز نقش خود را در تاریخ بگذارند.

So so they have to do things

بنابراین آنها باید کارهایی انجام دهند

to make sure that their,

تا مطمئن شوند که

their character

شخصیت آنها

is always remembered

همیشه

in a nice way.

به شیوه ای خوب به یاد می آورد. همانطور که همه ما می دانیم

It doesn't always happen,

همیشه این اتفاق نمی افتد.

as we all know.

Do.

I like Cuban cigars, says Pedro.

انجام دهید.

پدرو می گوید من سیگار کوبایی را دوست دارم.

Well, I've never tried one.

خب من تا حالا امتحان نکردم

I have smoked cigars in the past.

من قبلاً سیگار سیگار می کشیدم.

When I was younger,

وقتی جوانتر بودم،

big fat cigars,

سیگارهای چاق بزرگ،

which is a I can't imagine Mr.

که نمی توانم تصور کنم آقای

Steve with a big cigar

استیو سیگار بزرگی از

hanging out of his mouth.

دهانش آویزان است.

But when you're young,

اما وقتی جوان هستید،

you try everything, don't you?

همه چیز را امتحان می کنید، اینطور نیست؟

So, yes,

I used to go with friends of mine,

بنابراین، بله،

من با دوستانم می رفتم

and we used to smoke cigars.

و سیگار می کشیدیم.

Oh, obviously,

the bigger the cigar you've got,

اوه، بدیهی است که هر چه

سیگار برگ شما بزرگتر باشد،

the more impressive it is.

تاثیرگذارتر است.

Yes,

and there's none

بله،

و هیچ کدام

bigger than the Cuban cigars.

بزرگتر از سیگارهای کوبایی وجود ندارد.

Talking of censorship,

صحبت از سانسور شد،

they're banned in.

آنها ممنوع هستند.

I don't know

نمی دانم الان

if they are still now,

هم هستند یا نه،

but they used to be

اما قبلاً

banned in America.

در آمریکا ممنوع بودند.

now, if I remember correctly,

حالا اگه درست یادم باشه

I'm sure again, some will say, Mr.

بازم مطمئنم بعضیا میگن آقای

Duncan, you were wrong.

دانکن اشتباه کردی.

I think they relaxed the law

من فکر می کنم آنها قانون

concerning Cuban cigars

مربوط به سیگارهای کوبایی

in the United States,

در ایالات متحده را تسهیل کردند،

am I right or did

آیا من درست می گویم یا

I just dream that one night

فقط خواب دیدم که یک شب

anyone from America watching

کسی از آمریکا که تماشا می کند

can probably tell us. And,

احتمالاً می تواند به ما بگوید. و،

Well, you should be able to get.

خوب، شما باید بتوانید دریافت کنید.

I would have thought

you would have.

من فکر می کردم

شما داشته باشید.

You have you tried it, Pedro?

تو امتحان کردی پدرو؟

I'm sure you can get them.

من مطمئن هستم که شما می توانید آنها را دریافت کنید.

I'm pretty sure are in Brazil.

من کاملا مطمئن هستم که در برزیل هستند.

I would imagine so.

من چنین تصور می کنم.

but there was a famous

اما یک

advert, for, a certain, certain

تبلیغ معروف برای یک نوع سیگار

make of cigar

سیگار

that used to be in the 1970s.

که قبلا در دهه 1970 بود وجود داشت.

I can't think what make

من نمی توانم فکر کنم که چه چیزی

it was now. Good.

بود در حال حاضر. خوب

when people used to smoke cigars,

وقتی مردم سیگار سیگار می کشیدند،

they didn't really smoke cigars.

واقعاً سیگار سیگار نمی کشیدند.

And I can't remember

و نمی توانم

the last time I ever saw

آخرین باری را که

anybody smoking a cigar.

کسی را در حال کشیدن سیگار دیدم به یاد بیاورم.

They are still very popular, but

آنها هنوز هم بسیار محبوب هستند، اما

the big fat ones have gone

چاق های بزرگ

out of fashion now.

اکنون از مد افتاده اند.

Yes, a lot of people smoke

بله، بسیاری از مردم

the very small cigars.

سیگارهای بسیار کوچک را می کشند.

And the thin ones,

و لاغرها

apparently, they're.

ظاهراً هستند.

They're more fashionable

آنها شیک تر از

that you use.

I mean, smoking

آنچه شما استفاده می کنید.

منظورم این است که سیگار

generally isn't popular anymore.

به طور کلی دیگر رایج نیست. پس

So what was this advert then?

این تبلیغ چه بود؟

Yeah.

The advert,

آره در

این تبلیغ،

there was a famous advert

آگهی معروفی

for a certain brand of cigar

برای یک برند سیگار برگ

in the UK in the sort of 1970s.

در بریتانیا در دهه 1970 وجود داشت.

And there was this,

و این،

this, very attractive.

این، بسیار جذاب بود.

Let's just say

بیایید بگوییم که

she looked like

او شبیه

she was from Cuba or Brazil

کوبا یا برزیل

or something like that.

Very exotic looking, dark

یا چیزی شبیه به آن بود. با

ظاهری عجیب،

haired lady,

خانمی با موهای تیره،

you know,

with a very flimsy top on showing.

می‌دانید،

با یک تاپ بسیار شل و ول به نظر می‌رسد.

You know her

شما او را خوب می شناسید،

well, she was she almost naked

او تقریباً برهنه بود

and she was rolling this cigar

و این سیگار را

on the inside of her thigh.

روی قسمت داخلی ران خود می پیچید. باشه

Okay. No one can see that.

هیچ کس نمی تواند آن را ببیند.

well, I'm just demonstrate.

خوب، من فقط نشان می دهم.

So imagine Mr.

بنابراین تصور کنید آقای

Steve is doing

استیو در حال انجام

something on his thigh.

کاری روی ران خود است.

Well, I'm just I've explained

خب، من فقط توضیح دادم

it, Mr. Duncan.

، آقای دانکن.

So there's a young, attractive

بنابراین یک خانم جوان و جذاب

lady in a bikini

با بیکینی وجود دارد که

rolling a cigar on her thigh.

سیگار را روی ران خود می چرخاند.

That was an advert in the 1970s.

این یک تبلیغ در دهه 1970 بود.

Okay, it wasn't censored, but,

خوب، سانسور نشده بود، اما

obviously it was designed

بدیهی است که برای تشویق

to get men

excited

مردان

into buying these giant cigar.

برای خرید این سیگارهای غول پیکر طراحی شده بود.

I can't remember what,

من نمی توانم به یاد بیاورم چه،

what was a famous cigar brand

یک برند سیگار برگ معروف

that would have been

که

around in the 1970s?

در دهه 1970 وجود داشت، چه بود؟

I can't think now.

الان نمیتونم فکر کنم

But anyway, as another Mr..

اما به هر حال، من به عنوان یک آقای

Steve, I'm talking about,

استیو دیگر صحبت می کنم،

another story for Mr. Steve.

داستان دیگری برای آقای استیو.

But of course, Freud said

اما البته فروید گفت

that the cigar

که سیگار

is a phallic symbol.

یک نماد فالیک است.

So many men like to have

بنابراین بسیاری از مردان دوست دارند

the big cigar

سیگار بزرگ را

hanging out of their mouth,

از دهانشان آویزان کنند

and they like to use the cigar

و دوست دارند از سیگار استفاده کنند

because it

it's an extension

زیرا این سیگار

امتداد

of their masculinity,

مردانگی آنها است،

just like a sports car.

درست مانند یک ماشین اسپرت.

But you go,

اما تو برو،

you can't fit one of those

نمی‌توانی یکی از آن‌ها را

in your mouth.

در دهانت بگذاری.

But that's what they often say.

اما این چیزی است که آنها اغلب می گویند.

The longer the bonnet, you know?

هر چه کاپوت بلندتر باشد، می دانید؟

Yeah. On the car.

آره روی ماشین

Anyway. Cigars.

به هر حال. سیگار برگ.

So cigars are often used as a

بنابراین سیگار اغلب به عنوان

is a male symbol

نمادی مردانه

for something that

shows authority or status.

برای چیزی است که

نشان دهنده اقتدار یا موقعیت است.

Yes.

But of course, hardly

بله

اما البته، به ندرت

anyone smoking.

کسی سیگار می کشد.

Now, you don't see me.

حالا تو منو نمی بینی

Well, that would work.

خوب، این کار می کند.

We've got a surprising

number of people that still smoke.

ما تعداد شگفت انگیزی

از مردم داریم که هنوز سیگار می کشند.

A lot of people.

بسیاری از مردم.

Can you believe it?

باورت میشه؟

Generally, it's. It's dropped off.

به طور کلی، این است. رها شده است.

Yeah. Dramatically.

آره به طور چشمگیری.

Yeah,

بله،

but there's still hundreds

اما هنوز صدها

and hundreds of

thousands of people

و صدها

هزار نفر

in this country smoking.

در این کشور سیگار می کشند.

It's there.

It's something like £20

آنجاست. من فکر می کنم

for a packet of 20 cigarettes

برای یک پاکت 20 سیگار چیزی حدود 20 پوند است

I believe.

Yes, I believe,

.

بله، من فکر می کنم،

I think it's about £14

فکر می کنم حدود 14 پوند

for one packet of cigarettes.

برای یک پاکت سیگار است.

Might be more than that. Mr..

شاید بیشتر از این باشد آقای...

And there are still people smoking

و هنوز هم افرادی هستند که سیگار می کشند

cigarettes, despite the fact that,

، علیرغم این واقعیت که،

you know, all of the health issues

می دانید، همه مسائل بهداشتی

and all of the dangers,

و همه خطرات، هنوز

there are still people doing it.

هم افرادی هستند که این کار را انجام می دهند.

So it just shows, doesn't it?

بنابراین فقط نشان می دهد، اینطور نیست؟ نمی

I don't know what it shows,

دانم چه چیزی را نشان می دهد،

but it shows something.

اما چیزی را نشان می دهد.

But yes, I mean,

اما بله، منظورم این است که

cigars were

سیگار

seen as somebody who,

به عنوان فردی در نظر گرفته می شد که

if you've got money and wealth,

اگر پول و ثروت داشته باشید،

you would smoke a cigar.

سیگار بکشید.

It showed that

you were wealthy, powerful.

این نشان داد که

شما ثروتمند و قدرتمند هستید.

because of course

they are quite expensive.

زیرا البته

آنها بسیار گران هستند.

Or at least they were then.

یا حداقل در آن زمان بودند.

I actually grew tobacco

من در واقع وقتی کوچکتر بودم، تنباکو تولید می‌کردم،

when I was younger

because my dad smoked a lot,

زیرا پدرم زیاد سیگار می‌کشید،

and I used to like growing

و من عادت داشتم

tobacco plants.

گیاهان تنباکو بکارم.

I used to like growing

من عادت داشتم

unusual plants, and I grew tobacco

گیاهان غیرعادی بکارم و گیاهان تنباکو را پرورش دادم

plants and actually made cigars.

و در واقع سیگار برگ درست کردم.

I've still got one upstairs, some

من هنوز یکی را در طبقه بالا دارم، چند

many, many years.

سال بسیار زیاد.

I'm decades old now, but yeah,

من اکنون ده ها سال سن دارم، اما آره،

it's quite easy to grow

پرورش

tobacco plants.

گیاهان تنباکو بسیار آسان است.

And,

و

I didn't roll them on my thighs.

من آنها را روی رانم نغلتیدم.

I don't think

فکر نمی‌کنم

that would have done

این کار

much for my farm.

چندان برای مزرعه من مفید باشد.

But he did smoke 1 or 2 of them.

اما او 1 یا 2 تا از آنها را دود کرد.

I was going to go into business.

من قصد داشتم وارد تجارت شوم. می

I could have made.

توانستم درست کنم. حالا

I could have been

a multi-millionaire,

من می توانستم

یک مولتی میلیونر باشم،

now, couldn't I?

نه؟

Making my own brand of cigars.

ساختن برند سیگار برگ خودم.

But anyway.

اما به هر حال.

Well, that was that was all good.

خوب، این همه خوب بود.

That was good.

این خوب بود.

Good, good story, good story.

خوب، داستان خوب، داستان خوب.

Thank you. Pedro,

متشکرم. پدرو،

you played

too late for that.

خیلی دیر بازی کردی.

Please, please.

لطفا، لطفا.

Like this.

مثل این.

Well, even Freud

خب، حتی فروید هم

has had got the right to be wrong.

حق داشته که اشتباه کند.

And then he went nuts.

و بعد دیوانه شد.

Well, yes, of course, I suppose.

خب، بله، البته، من فکر می کنم.

Over the years,

در طول سال‌ها،

the thoughts of Freud

افکار فروید

have been somewhat dismissed

تا حدودی به

as being the.

عنوان یک موضوع رد شده است.

Well,

it might it might actually appear,

خوب،

ممکن است واقعاً به نظر برسد،

looking back at Freud

نگاه کردن به گذشته فروید

was the one that was obsessed

کسی بود که

with all of the things

به همه چیزهایی

that he was accusing everyone else

که دیگران را متهم به

of being obsessed by.

وسواس می‌کرد، وسواس داشت.

So maybe he was the one

بنابراین شاید او کسی بود

that was just interested

که فقط

in all of those particular thing.

به همه آن چیزهای خاص علاقه داشت.

Yes.

بله

When we go to,

وقتی به ایتالیا می رویم،

when we go to, Italy, Mr.

وقتی به ایتالیا می رویم، آقای

Duncan,

دانکن،

we might well go to we might

ممکن است به آنجا برویم، ممکن است

I do some other visiting while

تا زمانی که

we're there. We don't know.

But if we went to see,

آنجا هستیم، بازدیدهای دیگری انجام دهم. ما نمی دانیم.

اما اگر

for example,

مثلاً

the statue of David,

مجسمه داوود را ببینیم،

that famous statue is,

آن مجسمه معروف،

certain parts of

قسمت های خاصی از

his anatomy censored.

آناتومی او سانسور شده است.

You know,

می‌دانی،

it's says something covering his,

چیزی می‌گوید که

you know, private parts.

اندام‌های عمویش را می‌پوشاند.

Why? Well, I don't know.

چرا؟ خوب، من نمی دانم.

I'm just I'm just saying,

فقط میگم

you know,

میدونی

is it censored

or can it all be shown in Italy?

سانسور شده

یا میشه تو ایتالیا همشو نمایش داد؟

Oh, I'm guessing yes.

اوه، حدس می زنم بله.

Who knows?

We might go to Florence.

چه کسی می داند؟

ممکن است به فلورانس برویم.

We might.

There we go. Yes, yes.

ما ممکن است.

آنجا می رویم. بله، بله. یک

There's another Christian name

نام مسیحی دیگر وجود دارد

that people often take give to.

که مردم اغلب به آن می گویند.

Well, they used to to women.

خوب، آنها به زنان عادت داشتند.

Florence.

فلورانس. باشه

Okay.

yeah. Thank you.

بله متشکرم.

Yeah.

France.

آره

فرانسه

Good.

خوب

But that could be censored often,

اما می‌بینید که اغلب سانسور می‌شود،

you see, like, if,

مثلاً اگر

if you

if the news want to show

اگر اخبار بخواهید

something or a program

چیزی یا برنامه‌ای را نشان دهید

and there's a naked person,

و یک فرد برهنه وجود داشته باشد،

there might be something

ممکن است چیزی وجود داشته باشد که

covering the,

you know, intimate part. Yes.

بخش صمیمی را پوشش می‌دهد. بله

They normally blurs it.

آنها معمولا آن را تار می کنند.

They normally put some blur

آنها معمولاً مقداری تاری روی آن قرار می دهند

over it.

.

little box that will blur

جعبه کوچکی که

everything out

همه چیز را

a bit,

like when

someone is talking on camera

کمی محو می کند،

مانند زمانی که

شخصی در حال صحبت با دوربین است

and they don't want

to be identified.

و نمی خواهد

شناسایی شود.

Maybe they will blur their

شاید صورتشان را تار کنند

face so they can't be seen.

تا دیده نشوند.

Lovely.

دوست داشتنی

You got some good sound there, Mr.

شما صدای خوبی در آنجا دارید، آقای

Duncan.

دانکن.

Yes, well,

بله، خوب،

this is what I was doing.

این کاری بود که من انجام می دادم.

Suppress.

سرکوب کنید.

So this is a very, very,

بنابراین این یک کلمه بسیار، بسیار،

expression,

بیان،

expression word.

بیان است.

A word.

یک کلمه

When you are pushing something

وقتی چیزی را به

back, you are pressing against it.

عقب هل می دهید، به آن فشار می آورید.

You are saying that that thing

شما می گویید این کار

should not be done.

نباید انجام شود.

You suppress something,

شما چیزی را سرکوب می کنید،

you push something down.

چیزی را پایین می آورید.

So maybe

بنابراین ممکن است

certain types of discussions

انواع خاصی از بحث ها

or maybe certain

یا شاید

types of politics,

انواع خاصی از سیاست،

or maybe a person

یا شاید فردی

who has a certain view

که دیدگاه خاصی دارد

and they are trying

to get other people

و سعی می کند

افراد دیگر را

to join in as well.

نیز وادار کند که به آن بپیوندند.

Mr..

Steve just squashed my foot

آقای

استیو فقط پای من را فشار داد

and I've just noticed

و من تازه متوجه شدم که

you haven't got any shoes on.

شما هیچ کفشی به پا ندارید.

No, I haven't

نه، ندارم

because I want to

make myself shorter for you.

چون می‌خواهم

خودم را برای تو کوتاه‌تر کنم.

You see.

می بینید.

So then,

بنابراین،

because if I wore my shoes,

چون اگر کفش هایم را می پوشیدم، به

I would be so tall anyway.

هر حال آنقدر قد بلند می شدم.

Suppress

you push something down

quite often.

Associated with

اغلب اوقات چیزی را به سمت پایین فشار می دهید.

مرتبط با

censorship.

سانسور.

When we censor something,

وقتی چیزی را سانسور می کنیم،

we suppress that thing.

آن چیز را سرکوب می کنیم.

We are pushing it down.

ما آن را پایین می آوریم.

We are trying to hide it

ما سعی می کنیم آن را پنهان کنیم

or prevent it.

یا از آن جلوگیری کنیم.

rising up like a

قیام مثل

you could suppress

a political group.

یک گروه سیاسی می توانید سرکوب کنید.

Or a group of people,

یا گروهی از افراد،

you want to suppress them.

می خواهید آنها را سرکوب کنید.

you want to stop them

شما می خواهید

rising maybe in popularity

by putting out some misinformation

با انتشار برخی اطلاعات نادرست

or bad information.

یا اطلاعات بد از افزایش محبوبیت آنها جلوگیری کنید.

You can suppress

شما می توانید

weeds in your garden.

علف های هرز را در باغ خود از بین ببرید.

That's another use of the phrase

این هم استفاده دیگری از عبارت

I want to suppress

می خواهم

the weeds in my garden.

علف های هرز باغم را سرکوب کنم.

You might put some, matting down

شما ممکن است مقداری از

or some bark,

پوست را

okay, over your garden.

روی باغچه خود قرار دهید، یا کمی پوست.

And that suppresses

و این باعث سرکوب

the weed growth.

رشد علف های هرز می شود.

It stops

جلوی اتفاقی را می گیرد،

something happening,

in this case, wheat growth.

در این مورد، رشد گندم را.

So another word

بنابراین کلمه دیگری که

we could probably use is control.

احتمالاً می توانیم استفاده کنیم کنترل است.

So control can be used

بنابراین می توان از کنترل

for censorship.

برای سانسور استفاده کرد.

And also for Mr.

و همچنین برای آقای

Steve's Weeds as well.

استیو ویدز نیز.

You are trying to control

شما سعی می کنید

a certain thing.

چیز خاصی را کنترل کنید.

And quite often

censorship

و اغلب از

سانسور

will be used to control something.

برای کنترل چیزی استفاده می شود.

You can control freedom,

شما می توانید آزادی را کنترل کنید،

but you can also control Mr.

اما همچنین می توانید

Steve's weeds in the garden.

علف های هرز آقای استیو را در باغ کنترل کنید.

You are trying to make sure

شما سعی می کنید مطمئن شوید

that those weeds don't

که آن علف های هرز

take over the whole garden.

کل باغ را در اختیار نگیرند.

You want to control them.

شما می خواهید آنها را کنترل کنید. ما

We. So yeah, control that.

پس آره، کنترلش کن

That's a big word.

این یک کلمه بزرگ است.

We could use that

ما می توانیم از آن

in a number of different ways.

به روش های مختلف استفاده کنیم.

Mr..

you might want

آقای...

شاید بخواهید

there's all sorts of things

انواع چیزهایی وجود دارد که

you can control.

می توانید کنترل کنید.

You can control your heating

شما می توانید گرمایش

in your house

خانه خود را

with a little thermostat,

با کمی ترموستات کنترل کنید،

you can control

می توانید

the temperature of your house.

دمای خانه خود را کنترل کنید.

In general.

There's lots of things

به طور کلی.

چیزهای زیادی وجود دارد که

you can control.

می توانید کنترل کنید.

It just means you've got some

این فقط به این معنی است که شما

way of adjusting.

راهی برای تنظیم دارید.

Yes.

بله

What you want to achieve.

آنچه می خواهید به آن برسید.

Yes.

بله

But it could be a whole

اما این می تواند یک

amount of things. Yes.

مقدار کلی از چیزها باشد. بله

To to take control of something

به کنترل چیزی

as well.

نیز.

You take control.

شما کنترل را به دست بگیرید.

Maybe you are controlling

شاید شما در حال کنترل

a certain type of vehicle.

نوع خاصی از وسیله نقلیه هستید.

You take control of it,

شما کنترل آن را به دست می گیرید،

you steer, you're in charge.

شما هدایت می کنید، شما مسئول هستید. آیا

shall I take control of this

کنترل این

live stream? Mr.

پخش زنده را در دست بگیرم؟ آقای

Duncan,

this is this how

دانکن،

اینگونه با

you fly an aeroplane?

هواپیما پرواز می کنید؟

Is that it?

این است؟

Is that how you.

Because I've always seen

تو اینطوری

چون من همیشه

that on TV.

آن را در تلویزیون دیده ام.

When people fly aeroplanes.

وقتی مردم با هواپیما پرواز می کنند. به

They seem to be doing

that sometimes.

نظر می رسد آنها

گاهی اوقات این کار را انجام می دهند.

And I'm wondering why?

و من تعجب می کنم که چرا؟

Because they don't go

چون آنها به

round corners, do they?

گوشه های گرد نمی روند، نه؟

Like in a car.

مثل ماشین

But they,

they do a lot of that, don't they,

اما آنها،

خیلی از این کارها را انجام می دهند،

as well.

So when you're flying a plane

همینطور نیست.

بنابراین وقتی در حال پرواز با هواپیما هستید،

you do that sometimes.

گاهی این کار را انجام می دهید.

But I don't know why.

اما نمی دانم چرا.

But you do a lot of that.

اما شما خیلی از این کارها را انجام می دهید.

I think that is to go to go up

من فکر می کنم رفتن برای بالا رفتن

and go down isn't it.

و پایین رفتن است، اینطور نیست.

Yeah. That's it.

آره همین است.

Because obviously a plane

زیرا واضح است که یک هواپیما

can go side to side like a car can

می تواند مانند یک ماشین به سمت دیگر برود

and it can go up and down.

و می تواند بالا و پایین برود.

I've never

من هرگز

I've never seen a plane

ندیده ام که هواپیما

turn round.

بچرخد.

I've seen it slowly

من دیده ام که به آرامی

change its course.

مسیر خود را تغییر می دهد.

But not, not go round like that.

اما نه، اینطور دور نرو. آیا

Can you imagine censorship

می توانید سانسور

to the Apollo statue

مجسمه آپولو

or so many pictures

یا بسیاری

of famous painters?

از تصاویر نقاشان مشهور را تصور کنید؟

Claudia,

کلودیا، به

you make a very good point.

نکته بسیار خوبی اشاره کردی.

There.

وجود دارد.

Because if you go round

چون

many museums, Mr.

آقای استیو اگر موزه های زیادی را دور بزنید،

Steve,

you will often see naked people

اغلب افراد برهنه را

on the portraits.

روی پرتره ها خواهید دید.

Or if you go to to Greece

یا اگر به یونان بروید

and you

و

see all of those Greek gods

همه آن خدایان یونانی را ببینید

and quite often they

و اغلب

they have no clothes

آنها هیچ لباسی ندارند

on whatsoever.

.

You can see everything.

شما می توانید همه چیز را ببینید.

You can see they dingle dangle,

شما می توانید ببینید که آنها آویزان می شوند،

you can see everything.

شما می توانید همه چیز را ببینید.

And that's never censored

و این هرگز سانسور نمی شود

because for some

زیرا بنا به

reason that is art.

دلایلی این هنر است.

So I think sometimes art

بنابراین فکر می کنم گاهی هنر

is one of those strange things

یکی از آن چیزهای عجیب است

that is often not censored

که اغلب به دلایلی سانسور نمی شود

for some reason.

.

And of course

و البته

lots of painting

paintings and portraits as well.

بسیاری از

نقاشی ها و پرتره ها نیز.

So you might see

بنابراین ممکن است

lots of paintings depicting

نقاشی های زیادی را ببینید که

naked people.

افراد برهنه را به تصویر می کشند.

And it doesn't matter,

و این مهم نیست،

because it's art and it's okay.

زیرا این هنر است و اشکالی ندارد.

Art often has its own rules.

هنر اغلب قوانین خاص خود را دارد.

And and if something

و اگر چیزی

is seen as art,

به عنوان هنر دیده شود،

often it's become

اغلب

almost becomes untouchable.

تقریباً غیرقابل لمس می شود.

I mean, some of the things

منظورم این است که برخی از چیزهایی

that you see, portrayed

که در گالری‌های هنری خاص به تصویر کشیده شده‌اند

in certain

art galleries, you know,

، می‌دانید،

they sometimes have dead

آنها گاهی

bodies, don't they?

اجساد دارند، اینطور نیست؟

over

بیش از

all sorts of bizarre modern art,

انواع هنر مدرن عجیب و غریب،

which, I mean,

you couldn't

که منظورم این است که

شما نمی‌توانید

just display a dead body anywhere,

یک جسد را در هر جایی به نمایش بگذارید،

but you can or have certain

بلکه می‌توانید یا

sort of organs on display

انواع خاصی از اندام‌ها

and things like that.

و چیزهایی از این قبیل را به نمایش بگذارید.

You can't do that normally.

شما نمی توانید این کار را به طور معمول انجام دهید.

But if it's in the situation of

اما اگر در شرایطی است که

I would like an art gallery,

من یک گالری هنری می‌خواهم،

if it's classes, art,

اگر کلاس‌ها، هنر است، به

then somehow

نوعی

you can get away with it.

می‌توان از آن دور شد.

Well, that was that famous

خوب، آن

Damien Hirst.

دیمین هرست معروف بود.

He cut a sheep in half, half.

یک گوسفند را از وسط نصف کرد.

He had a sheep

او یک گوسفند داشت

that was cut right down the middle

که دقیقاً از وسط بریده شده بود

and you could see

و می شد

the inside of the sheep.

داخل گوسفند را دید.

He cut it in half

آن را از وسط نصف کرد

and it was displayed

و

in a large glass box.

در یک جعبه شیشه ای بزرگ نمایش داده شد.

And that was art.

و این هنر بود.

I don't know,

نمی‌دانم،

I don't know what type of art,

نمی‌دانم چه نوع هنری،

but apparently it was art.

اما ظاهراً هنر بوده است.

And I think that's the reason

و من فکر می‌کنم به همین دلیل است که وقتی هنر سانسور می‌شود

why people become so outraged

مردم بسیار خشمگین می‌شوند،

when art is censored,

because we often see art

زیرا اغلب می‌بینیم که هنر

is something

that can't be controlled.

چیزی است

که نمی‌توان آن را کنترل کرد.

It is the expression

این بیان

of the of the inner

soul, as it were.

روح درونی است، همانطور که بود.

That is a frightened

آن

bird, frightened blackbird.

پرنده ترسیده، مرغ سیاه ترسیده.

We're frightening the birds today.

ما امروز پرنده ها را می ترسانیم.

Unfortunately, Lewis

متأسفانه لوئیس

has a very interesting point.

یک نکته بسیار جالب دارد.

When I arrived in France,

وقتی به فرانسه رسیدم،

the newspaper

روزنامه

Le Monde

لوموند

belonged to the journalists.

متعلق به روزنامه نگاران بود.

It was my paper.

کاغذ من بود

It was independent.

مستقل بود.

It could say things

می تواند چیزهایی

against the power or in favour.

علیه قدرت یا به نفع خود بگوید.

But today it belongs

اما امروز متعلق

to a billionaire.

به یک میلیاردر است.

I can tell you now

اکنون می توانم به شما بگویم

that's very similar to here

که بسیار شبیه اینجا

in the UK.

در بریتانیا است.

So many of our big newspapers

بسیاری از روزنامه های بزرگ ما

are owned by multi-millionaires

متعلق به مولتی میلیونرهایی هستند

who want to use that newspaper

که می خواهند از آن روزنامه

to express their own

برای بیان

points of view.

دیدگاه های خود استفاده کنند.

I suppose

most people think of

فکر می کنم

بیشتر مردم به

Rupert Murdoch.

روپرت مرداک فکر می کنند.

He's probably the most famous

او احتمالاً مشهورترین

of all of the newspaper owners

صاحب روزنامه

over the years,

در طول سال‌هاست که از

who has used those newspapers to

آن روزنامه‌ها برای

to cause mischief

ایجاد شرارت

or chaos in the places

یا هرج‌ومرج در مکان‌هایی

where those newspapers

که آن روزنامه‌ها

are circulated?

پخش می‌شوند استفاده کرده است؟ فکر می کنم

I think so,

اینطور است،

but I think, yes,

اما فکر می کنم، بله، فکر می کنم

I think it does happen.

این اتفاق می افتد. فکر می

I think newspapers these days,

کنم این روزها روزنامه ها هستند

and I think most people

و فکر می کنم بیشتر مردم

know, don't they?

می دانند، اینطور نیست؟

They know that

آنها می دانند که

those newspapers are taking

آن روزنامه ها

a certain

یک

side or a certain point of view.

طرف یا یک دیدگاه خاص را می گیرند.

I think most people know it

فکر می کنم این روزها بیشتر مردم آن را می دانند

these days.

.

But you are right, Lewis.

اما حق با شماست، لوئیس.

It it is happened

here in the UK as well.

اینجا در بریتانیا هم اتفاق افتاده است.

It has happened here.

اینجا اتفاق افتاده است.

Anything happening on the live

هر چیزی که در چت زنده اتفاق بیفتد

chat, Mr..

Steve have we we've,

، آقای

استیو اگر داشته باشیم،

we've discussed most of it.

بیشتر آن را مورد بحث قرار داده ایم.

I think Mr. Duncan.

فکر کنم آقای دانکن

yes.

yeah, yeah, yeah I think we have

بله

بله، بله، بله، فکر می کنم

witnesses.

شاهدانی داریم.

Is Mr.

آیا آقای

Duncan, do you remember the statue

دانکن، مجسمه را

when you were in Paris?

در زمانی که در پاریس بودید به یاد دارید؟

Oh, yes.

اوه، بله.

Well done, well done.

آفرین، آفرین.

Yes.

There was a big statue

بله

above where we were standing

when we did the live stream.

وقتی پخش زنده را انجام دادیم بالای جایی که ایستاده بودیم مجسمه بزرگی بود.

And the man had no clothes on,

و آن مرد لباسی به تن نداشت

and it was

و

just above me, and

درست بالای سرم بود و

I was looking up and I it

من به بالا نگاه می کردم و

it was like they're hanging down,

انگار آویزان بودند و

looking at me.

به من نگاه می کردند.

So every time I looked up there,

بنابراین هر بار که به آنجا نگاه می کردم،

it was, it was saying hello,

این بود که می گفت سلام،

hello.

سلام.

Good memory, by the way.

اتفاقاً حافظه خوبی است.

Very good memory.

حافظه خیلی خوب

Have you got any more words, Mr.

آیا حرف دیگری دارید، آقای

Duncan?

I have, I've got

دانکن؟

من دارم،

I've got about another 50,

حدود 50 مورد دیگر دارم،

but that's it

اما این به این دلیل است که

because we haven't got long,

زمان زیادی نداریم،

so we've got to get through them.

بنابراین باید از آنها عبور کنیم.

That's okay.

اشکالی ندارد.

So I like the way Mr.

بنابراین من دوست دارم که آقای

Steve has suddenly become

استیو به طور ناگهانی

the producer.

تهیه کننده شود.

Hide.

پنهان کردن

You can hide something.

شما می توانید چیزی را پنهان کنید.

So to hide

بنابراین برای پنهان کردن

something away, you can conceal.

چیزی، می توانید پنهان کنید.

So I suppose hide or conceal

بنابراین من فکر می کنم پنهان کردن یا پنهان کردن

can be a form of censorship.

می تواند نوعی سانسور باشد.

Maybe something

شاید چیزی

that perhaps

که شاید

people in power

افراد صاحب قدرت

don't want other people

نمی خواهند دیگران از آن

to find out about.

مطلع شوند.

Oh, oh, they will make sure

اوه، اوه، آنها مطمئن خواهند شد

that that thing is hidden.

که آن چیز پنهان است.

They will try to hide that thing.

آنها سعی خواهند کرد آن چیز را پنهان کنند.

So you might say

بنابراین ممکن است بگویید

that's censorship.

این سانسور است.

Sometimes it's just making sure

گاهی اوقات فقط اطمینان از این است

that people don't find out

که مردم

certain things,

چیزهای خاصی را متوجه نمی شوند،

maybe embarrassing things,

شاید چیزهای خجالت آور باشد،

because we all,

زیرا همه ما،

you know what it's like.

شما می دانید که چگونه است.

We all like scandals.

همه ما رسوایی را دوست داریم.

We all like a nice scandal.

همه ما یک رسوایی خوب را دوست داریم.

Erase, remove

پاک کن،

something

maybe from the internet, Mr.

شاید چیزی را از اینترنت حذف کن، آقای

Steve.

استیو.

Maybe you erase

شاید شما

that particular thing.

آن چیز خاص را پاک کنید.

You take it away, you remove it,

شما آن را بردارید، حذفش کنید،

you erase for remove,

پاک کنید برای حذف،

you can, you can,

می توانید، می توانید،

you can use an eraser,

می توانید از یک پاک کن استفاده کنید،

can't you, on a piece of paper

نمی توانید، روی یک تکه کاغذ

to another use of that word is to

استفاده دیگر از آن کلمه این است که

if you've

written something in pencil

اگر

چیزی نوشته اید با مداد

and you want

و می خواهید

you've made a mistake,

اشتباه کرده اید،

you can erase it.

می توانید آن را پاک کنید.

Using an eraser is a good word.

استفاده از پاک کن کلمه خوبی است.

Purge.

پاکسازی

Quite often you will purge.

اغلب اوقات شما پاکسازی خواهید کرد.

Maybe you push away or you remove

ممکن است شما را کنار بزنید یا حذف کنید

or you you take something away

یا چیزی را بردارید

or hide it.

یا پنهان کنید.

You are taking

شما معمولاً

a certain type of action

نوع خاصی از عمل را انجام می دهید

quite often to

تا

to push against something.

به چیزی فشار بیاورید.

You can have

شما می توانید

a, you can have a religious purge,

یک پاکسازی مذهبی داشته باشید،

can't you?

You can have

نمی توانید؟

شما می

a, you can have a purge

توانید یک پاکسازی داشته باشید

where you get rid

که در آن از شر

of all the bad stuff

همه چیزهای بد

for what you perceive

as the bad stuff.

برای آنچه که به

عنوان چیز بد تصور می کنید خلاص شوید.

so sometimes you

بنابراین گاهی اوقات

can go to the toilet

می توانید به توالت بروید

and have a good purge, can't you?

و یک پاکسازی خوب داشته باشید، نمی توانید؟

It just means

you're removing something

این فقط به این معنی است که

شما چیزی را حذف می کنید

that you is

که شما هستید،

you, you you feel is bad

احساس می کنید بد است

or is not doing you any good.

یا برای شما خوب نیست.

You can have a purge

شما می توانید

of a political party.

از یک حزب سیاسی پاکسازی کنید.

Yes.

بله

Where you get rid of people

جایی که از شر افرادی

who are not

که موافق نیستند خلاص می‌شوید،

agreeing,

maybe with your point of view

شاید با دیدگاه شما

or people

that are not particularly

یا افرادی

که

nice people.

افراد چندان خوبی نیستند.

You can have a purge

شما می توانید یک پاکسازی داشته باشید

and religions often

و مذاهب

do that as well.

نیز اغلب این کار را انجام می دهند.

In the past,

در گذشته،

that was a means

این وسیله ای بود

to get rid of stuff

برای خلاص شدن از شر چیزهایی که

you don't like. Is it?

دوست ندارید. آیا این است؟ البته

There was a movie,

یه فیلمی بود

of course, called The Purge.

به اسم پاکسازی.

a very interesting concept

یک مفهوم بسیار جالب

where once a year

که در آن سالی یک بار می‌توانستید

you could commit crime,

مرتکب جنایت شوید

and quite often

و اغلب

people would settle

افراد

their scores with others.

حساب خود را با دیگران تسویه می‌کنند.

Limit as well.

همچنین محدود کنید.

You can limit something.

شما می توانید چیزی را محدود کنید.

You can make sure that people only

می توانید مطمئن شوید که مردم فقط

see certain things.

چیزهای خاصی را می بینند.

Quite often the media is accused

اغلب رسانه ها متهم می شوند

of limiting information

که اطلاعات را محدود می کنند

to make

تا

sure people don't see

مطمئن شوند مردم

certain things.

چیزهای خاصی را نمی بینند.

I suppose we can have

من فکر می کنم ما می توانیم

this word as well. Limit.

این کلمه را نیز داشته باشیم. محدود کنید.

You have limit.

شما محدودیت دارید

It just means you, you,

این فقط به این معنی است که شما، شما،

you can only do so much

فقط با چیزی می توانید کارهای زیادی انجام دهید،

with something doesn't it.

اینطور نیست. یک

There's a like a speed limit.

محدودیت سرعت وجود دارد.

So it means that your car can

بنابراین به این معنی است که ماشین شما احتمالاً می تواند

probably do 150 miles an hour.

150 مایل در ساعت انجام دهد.

But you're limited,

اما شما محدود هستید،

you can only go up to a certain

فقط می‌توانید تا سرعت مشخصی

speed

like 30 miles an hour in a town

مانند 30 مایل در ساعت در شهر

or 60 or 70 miles

یا 60 یا 70 مایل

an hour on a motorway.

در ساعت در بزرگراه بروید.

So it's used as a noun and a verb.

بنابراین به عنوان اسم و فعل استفاده می شود.

So the noun is the limit,

پس اسم حد است،

it's the level.

سطح است.

But as a verb

اما به عنوان یک فعل

you are controlling something.

شما چیزی را کنترل می کنید.

You limit something

شما چیزی را محدود می کنید

so you can push against something

تا بتوانید به چیزی فشار بیاورید

to stop people

from seeing it curtail.

تا مردم نتوانند

آن را محدود کنند.

Oh very nice.

اوه خیلی خوبه

A very fancy pants.

یه شلوار خیلی شیک

Were there curtail

محدود

to curtail is to control.

به محدود کردن وجود داشت برای کنترل است.

You are

maybe controlling

شما

ممکن است کنترل کنید که

how something is done

چگونه کاری انجام می شود

or what people say

یا اینکه مردم چه می گویند

you are controlling it.

شما آن را کنترل می کنید.

Maybe thing.

شاید چیزی

Yes.

بله توقف

Stopping things.

کارها

Good, a good word.

خوب، یک کلمه خوب.

We've got so many here restrict.

ما در اینجا محدودیت های زیادی داریم.

We often talk about restrictions,

ما اغلب در مورد محدودیت ها صحبت می کنیم،

maybe during a war or a battle.

شاید در طول جنگ یا نبرد.

Maybe there are

شاید

certain restrictions.

محدودیت های خاصی وجود داشته باشد.

The the journalists or the media

روزنامه نگاران یا رسانه ها

might not be able to report

ممکن است نتوانند

certain things.

موارد خاصی را گزارش کنند.

They might be restricted

آنها ممکن است

by the local government.

توسط دولت محلی محدود شوند.

You might be restricted

ممکن است

from going to certain places

از رفتن به مکان‌های خاصی منع شده باشید

because you don't have,

زیرا

permission

مجوز

to access those particular areas.

دسترسی به آن مناطق خاص را ندارید.

You might be restricted,

for example,

به عنوان مثال، ممکن است

in in the amount of information

در میزان اطلاعاتی

that you can see at work

که در محل کار

on the computer about maybe

روی رایانه می‌توانید در مورد اینکه ممکن است دارید مشاهده کنید، محدود شده باشید.

you you've got

the company

has lots of information

on people's contact details,

date of birth, things like that.

But you might be restricted

اما ممکن است

in what you can actually see,

در آنچه واقعاً می توانید ببینید محدود شده باشید،

because you don't have enough

زیرا

authority to actually see it.

اختیار کافی برای دیدن واقعی آن را ندارید.

Restrict.

محدود کردن.

It's a great word.

این یک کلمه عالی است.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Oh, now,

اوه، اکنون،

this is a very powerful,

این یک کلمه بسیار قدرتمند و

strong word

قوی

to remove something completely.

برای حذف کامل چیزی است.

So you completely remove

بنابراین شما آن چیز خاص را کاملا حذف می کنید.

that particular thing.

You are

making sure that no one gets

شما

مطمئن می شوید که هیچ کس نمی تواند

to see it or to find out about it.

آن را ببیند یا درباره آن باخبر شود.

You eliminate

شما

a certain type of information.

نوع خاصی از اطلاعات را حذف می کنید.

You might also eliminate a person

شما همچنین ممکن است یک شخص را حذف کنید

as well.

.

I mean, to get rid of,

منظورم این است که خلاص شدن از چیزی، خلاص شدن

to get rid of something,

از چیزی،

to eliminate

از بین بردن

something you means

to get rid of it,

چیزی، یعنی خلاص شدن

از شر آن،

to cut back

کوتاه کردن

on what a person can say,

چیزی که یک فرد می تواند بگوید،

you kerb what they say.

آنچه را که می گویند مهار می کنید.

So this is another

بنابراین این یک

interesting word that can be used

کلمه جالب دیگر است که می تواند

as a noun

به عنوان اسم

or a verb.

یا فعل استفاده شود.

So the kerb is the thing

بنابراین محدودیت چیزی است

that is in place.

که در جای خود قرار دارد.

And to kerb

و مهار

something is to restrict

چیزی به معنای محدود کردن

or control how something is done.

یا کنترل نحوه انجام کاری است.

And of

course we have the simple word cut

و

البته ما یک کلمه ساده داریم cut

you cut something, maybe a movie,

you cut something، شاید یک فیلم،

maybe there's a part of the movie

شاید بخشی از فیلم وجود دارد

that people don't want you to see.

که مردم نمی خواهند شما آن را ببینید.

They cut that part out.

آن قسمت را بریدند.

Maybe if you want to restrict

شاید اگر بخواهید دید

what people can see,

افراد را محدود کنید،

you might have a blackout.

ممکن است دچار خاموشی شوید.

So this means

بنابراین این بدان معناست که

you are disconnecting

شما در حال جدا کردن

one thing from another.

یک چیز از چیز دیگر هستید.

Electricity

برق

can be disconnected,

می تواند قطع شود و

causing a blackout.

باعث خاموشی شود.

There can be a news blackout.

ممکن است خاموشی خبری باشد.

Comment where reporting

در جایی که گزارش

about a certain

در مورد یک

thing is not allowed.

چیز خاص مجاز نیست نظر دهید.

Maybe until

شاید تا زمانی که

maybe there isn't

شاید

enough information

اطلاعات کافی

on something

در مورد چیزی

that's being reported.

که گزارش می شود وجود نداشته باشد.

So they have a

بنابراین

a news blackout

until they've got more information

تا زمانی که به

and more facts

instead of speculating

جای حدس و گمان در

about something.

مورد چیزی، اطلاعات بیشتر و حقایق بیشتری به دست نیاورند، یک خاموشی خبری دارند.

Although these days with

اگرچه این روزها با

24 hour news,

اخبار 24 ساعته،

we don't tend to have blackouts.

تمایلی به خاموشی نداریم.

They just tend to speculate

آنها فقط تمایل دارند تا حدس بزنند

until they do know what

تا زمانی که

the facts are. That's true.

واقعیت ها را بدانند. این درست است.

Delete is another one.

حذف یک مورد دیگر است.

Delete something

چیزی را حذف کنید

to remove something.

تا چیزی را حذف کنید.

Quite often these days,

اغلب این روزها،

if you

maybe you have an angry morning

اگر

ممکن است صبحی عصبانی داشته باشید

and you're feeling unhappy,

و احساس ناراحتی کنید،

you might

ممکن است در لحظه عصبانیت

put something on the internet

چیزی را در اینترنت قرار دهید،

in a moment of anger,

and then later

و بعداً

you will delete that thing

آن چیز را حذف خواهید کرد،

because you realise

زیرا متوجه می شوید که

maybe you went too far

شاید زیاده روی کرده اید.

with what you said.

آنچه شما گفتید

Yes, you get rid of it,

بله، شما از شر آن خلاص می شوید،

you remove it, delete.

آن را حذف می کنید، حذف می کنید. در

Here's another one

اینجا یکی دیگر

to redact.

برای ویرایش است.

Oh, now this is a good one.

اوه، حالا این یکی خوب است.

Quite often

اغلب

when certain types of information

زمانی که انواع خاصی از اطلاعات

is released

منتشر می شود

may be government document.

ممکن است سند دولتی باشد.

Yes.

بله

Sometimes they have

گاهی اوقات

to remove parts

مجبورند قسمت هایی

of the document.

از سند را حذف کنند.

They have to hide it

آنها باید آن را پنهان کنند

so people can't see what it says.

تا مردم نتوانند آنچه می گوید را ببینند.

They will often redact.

آنها اغلب ویرایش می کنند.

They cover something up.

چیزی را می پوشانند.

A thing that is being shown

چیزی که نشان داده می شود

is covered up or hidden.

پوشیده یا پنهان است.

You redact because it might be

شما ویرایش می کنید زیرا ممکن است

that you want to protect

بخواهید از

certain names of people.

نام های خاصی از افراد محافظت کنید.

Often when

اغلب

when they release documents,

وقتی اسنادی را منتشر می کنند

that were previously

که قبلاً

classified document,

اسناد طبقه بندی شده بودند،

you will see that document,

آن سند را می بینید،

but there are lots of

اما تعداد زیادی از

it will be blanked out,

آنها خالی می شود،

because they've redacted

زیرا آنها

certain information,

because it could be sensitive

اطلاعات خاصی را ویرایش کرده اند،

زیرا ممکن است حساس باشد

and it could contain

و می تواند حاوی

people's names,

نام افراد باشد.

or something

یا چیزی

that could identify people

که می تواند افراد را شناسایی کند

and it could affect their safety.

و بر ایمنی آنها تأثیر بگذارد.

It could in fact,

در واقع می تواند اطلاعات

it could also be top secret

فوق سری نیز باشد

information.

.

Obfuscate is another word

مبهم کلمه دیگری است که

we can use to cover something up

می توانیم برای پوشاندن چیزی و

to hide it.

پنهان کردن آن استفاده کنیم.

You obfuscate.

مبهم می کنی

Now there is a word

حالا کلمه ای هست که

I haven't used for a long time.

خیلی وقته استفاده نمی کنم.

You obfuscate something.

شما چیزی را مبهم می کنید.

Isn't that great?

Words ban.

این عالی نیست؟

ممنوعیت کلمات

There we go.

آنجا می رویم.

Straight.

مستقیم.

Straight away.

بلافاصله.

We know this word ban.

ما این کلمه ممنوعیت را می دانیم.

Ban smoking,

ممنوعیت سیگار کشیدن،

ban drinking

ممنوعیت نوشیدن مشروبات الکلی ممنوعیت

ban women driving

رانندگی زنان

cars ban.

ممنوع است.

Mr. Steve and Mr.

آقای استیو و آقای

Duncan from YouTube.

دانکن از یوتیوب.

You ban something,

شما چیزی را ممنوع می کنید،

you stop that thing from

اجازه نمی دهید آن چیز را

being allowed.

مجاز کنید.

Book might be banned.

ممکن است کتاب ممنوع شود

It just means

فقط به این معنی است

that it's not allowed

که

for people to see it.

دیدن آن برای مردم مجاز نیست.

I think this is the most common

من فکر می کنم

when we think of censorship ban.

وقتی به ممنوعیت سانسور فکر می کنیم این رایج ترین است.

Because you stop that thing

چون از انجام آن کار جلوگیری می کنید،

from being done,

you are controlling it

آن را کنترل می کنید

or you are taking the

یا

the ability to do that thing away.

توانایی انجام آن کار را از بین می برید.

That book has been banned.

آن کتاب توقیف شده است.

That film has been banned, usually

آن فیلم توقیف شده است، معمولاً

because it might

به این دلیل که ممکن است

cause public unrest,

باعث ناآرامی عمومی و

outrage.

خشم شود.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Why?

چرا؟

Now there's an interesting thing

حالا یک چیز جالب

to wipe.

Something you are normally erasing

برای پاک کردن وجود دارد.

چیزی که معمولاً در حال پاک کردن

a certain type of media,

نوع خاصی از رسانه،

maybe a tape,

شاید یک نوار،

or maybe you are

یا شاید در حال

removing information

حذف اطلاعات

from a certain document

از یک سند خاص هستید

that is stored electronically.

که به صورت الکترونیکی ذخیره شده است.

You wipe that data, you wipe

شما آن داده‌ها را پاک می‌کنید،

that video, you take it away,

آن ویدیو را پاک می‌کنید، آن را می‌برید،

you remove it

حذف می‌کنید

so it can't be seen,

تا دیده نشود،

just as if you

درست مثل اینکه

you wipe

the surface of a table

سطح میز را

with a cloth.

با یک پارچه پاک کنید.

It removes something

چیزی را

from that table.

از آن جدول حذف می کند.

here we go.

So we've got some positive ones.

اینجا ما می رویم.

بنابراین ما چند مورد مثبت داریم.

Now, before we go,

حالا، قبل از رفتن،

we have some lovely positive

چند کلمه مثبت دوست داشتنی داریم

words.

.

Mr.

Steve.

آقای

استیو

openness.

باز بودن

So when we talk about the opposite

بنابراین وقتی در مورد مخالف

of censorship and control,

سانسور و کنترل صحبت می کنیم،

we can talk about openness,

می توانیم در مورد باز بودن،

the openness

باز بودن

of a society or a country,

یک جامعه یا کشور،

the openness,

باز بودن،

the ability to speak freely

توانایی صحبت آزادانه

or the ability to

یا توانایی

to have very few restrictions

داشتن محدودیت های بسیار کمی

on what you can say and do.

در مورد آنچه می توانید بگویید صحبت کنیم. انجام دهید.

Think there is a lot

فکر کنید

from country to country.

از کشوری به کشور دیگر چیزهای زیادی وجود دارد.

we often see ourselves in

ما اغلب خود را در

Europe, in

اروپا، در

America as being

آمریکا،

a very open society

جامعه‌ای بسیار باز می‌بینیم

where we can

که می‌توانیم

freely express our views,

آزادانه نظرات خود را بیان کنیم،

although quite often

اگرچه

we feel these days

این روزها اغلب احساس می‌کنیم

that maybe we can't

که شاید

always express our views.

همیشه نتوانیم نظرات خود را بیان کنیم.

And there are certain

و

parts of society

بخش‌های خاصی از جامعه

that's trying to control,

تلاش می‌کنند تا

what information goes out.

اطلاعاتی که منتشر می‌شوند را کنترل کنند.

But I suppose

اما فکر می کنم

that's always been the case,

همیشه همینطور بوده است

I think.

So it's always

.

بنابراین همیشه

there's always been

a certain amount

of misinformation, information

مقدار مشخصی

اطلاعات نادرست وجود داشته است، اطلاعاتی که

that is given out

that might be misleading

ممکن است به نوعی گمراه کننده باشد

in some way.

.

Here's a nice food.

اینم یه غذای خوب

We're ending on something

ما در حال پایان دادن به یک چیز

nice and jolly.

خوب و شاد هستیم.

Freedom, freedom.

آزادی، آزادی.

The freedom to do.

آزادی انجام دادن

The freedom to move, the freedom

آزادی حرکت، آزادی

to speak, the freedom to express.

صحبت، آزادی بیان.

But you might believe that

اما ممکن است باور داشته باشید که

in this country,

in the UK or in England,

در این کشور،

در انگلستان یا در انگلستان،

there is a lot of

freedom of expression.

آزادی بیان زیادی وجود دارد.

But the there are certain things

اما چیزهای خاصی وجود دارد که

you can't say or do,

نمی توانید بگویید یا انجام دهید،

certain things that might create

چیزهای خاصی وجود دارد که ممکن است

a feeling of fear or terror

احساس ترس یا وحشت ایجاد کند

or something

یا چیزی

that might be attacking

که ممکن است

another group of people unfairly.

ناعادلانه به گروه دیگری از مردم حمله کند.

So, even in this country,

بنابراین، حتی در این کشور،

there are

certain types of control.

انواع خاصی از کنترل وجود دارد.

But generally speaking,

اما به طور کلی،

we have relative

ما آزادی نسبی داریم

freedom.

.

Two more,

دو مورد دیگر،

only two more

تنها دو

choice to have the choice

انتخاب دیگر برای

to have the ability to choose

داشتن حق انتخاب

between certain things.

بین چیزهای خاص.

Maybe if you turn

شاید اگر

the television on at night,

شب تلویزیون را روشن کنید،

you might hear one

ممکن است یک دیدگاه بشنوید،

point of view,

but then you can turn the channel,

اما سپس می توانید کانال را روشن کنید،

you can retune your TV to

می توانید تلویزیون خود را به

another channel,

کانال دیگری بازگردانید،

and then you will hear

و سپس

another opinion, the opposite

نظر دیگری،

opinion or a different opinion.

نظر مخالف یا نظر دیگری را خواهید شنید. . پس

So choice.

انتخاب

Although these days in the UK

اگرچه این روزها در بریتانیا

you often don't get that a most,

اغلب متوجه نمی‌شوید که

most,

اکثر اخبار

mainstream TV

جریان اصلی تلویزیون

news is quite left wing biased.

کاملاً مغرضانه جناح چپ هستند.

and so you tend to get much

و بنابراین شما تمایل دارید که

of the same opinion

no matter what

بدون توجه به

channel you're watching.

کانالی که تماشا می کنید، نظرات یکسانی را دریافت کنید.

But we have got a new channel

اما ما یک کانال جدید

called GB news, which is,

به نام GB news داریم که

tend to take the opposite view.

دیدگاه مخالف را دارد. فکر می‌کنم

I think it's, I think it's,

اینطور است، فکر می‌کنم این است،

just to be fair, by the way,

فقط برای انصاف، اتفاقا،

just to be balanced,

فقط برای متعادل بودن،

I think I think

فکر می‌کنم اغلب

quite often the BBC

اوقات بی‌بی‌سی

has been criticised over the years

در طول سال‌ها به‌طور معمول مورد انتقاد قرار می‌گرفته است که

normally for being

both at sometimes

هر دوی آنها در

some points

they are described

برخی موارد به‌عنوان

as being left leaning,

سمت چپ توصیف می‌شوند. تکیه می دهند،

but other people say

اما افراد دیگر می گویند

they are right leaning.

حق با آنهاست.

So I think it does

بنابراین من فکر می کنم

depend sometimes

on a person's own point of view

گاهی اوقات بستگی

به دیدگاه خود شخص دارد

where you can hear things

که در آن شما می توانید چیزهایی را که

being said,

گفته می شود بشنوید،

and then you will assume

و سپس فرض می کنید

that is the only thing

که این تنها چیزی است

that they will talk about

که آنها در مورد آن صحبت می کنند

or the side they take.

یا طرفی که می گیرند.

But I think sometimes

اما من فکر می کنم گاهی اوقات

the BBC is criticised unfairly.

بی بی سی مورد انتقاد ناعادلانه قرار می گیرد.

However, there are also

با این حال،

moments and instances

لحظات و مواردی نیز وجود دارد

where the BBC have definitely

که بی‌بی‌سی قطعاً

shown a certain

bias towards

تعصب خاصی نسبت به

a particular type of view.

نوع خاصی از دیدگاه نشان داده است.

Finally, Mr.

در نهایت، آقای

Steve,

استیو،

there we go.

ما به آنجا برویم.

For all the French people

برای همه فرانسوی‌هایی که

watching Liberty,

لیبرتی را تماشا می‌کنند،

a lot of people think of that

بسیاری از مردم

when they think about French, the

وقتی به فرانسه،

the France culture,

فرهنگ فرانسه،

the French flag, Liberty.

پرچم فرانسه، لیبرتی فکر می‌کنند، به این موضوع فکر می‌کنند.

Yes, Lady Liberty.

بله لیدی لیبرتی

And of course,

that's the reason why the Statue

و البته، به

of Liberty stands in New York,

because of the support

دلیل حمایتی

that the United States

که ایالات متحده

gave to France.

از فرانسه کرد، مجسمه آزادی در نیویورک ایستاده است.

And the Statue of Liberty

و مجسمه آزادی

was given as a gift.

به عنوان هدیه داده شد.

Liberty, freedom,

آزادی، آزادی،

the freedom to express,

آزادی بیان،

to move around,

حرکت در اطراف،

to have complete women's liberty.

داشتن آزادی کامل زنان.

Women's lib,

آزادی زنان،

a movement in the 1960s to

جنبشی در دهه 1960 برای

to give more equality to women.

دادن برابری بیشتر به زنان.

in society.

در جامعه

and Claudia talks

و کلودیا

about when she worked

در مورد زمانی که

as a teacher.

به عنوان معلم کار می کرد صحبت می کند.

she was,

او

banned from wearing trousers.

از پوشیدن شلوار منع شده بود.

Yes. So that's it.

Quite often,

بله پس همین است.

اغلب،

styles of dress could be banned.

سبک لباس پوشیدن ممکن است ممنوع شود.

And of course, we know in certain

و البته، ما در برخی

countries, certain

religious countries,

کشورها،

کشورهای مذهبی خاصی را می شناسیم،

and there are restrictions

و محدودیت هایی

on what people can wear.

برای پوشیدن افراد وجود دارد.

so that is quite,

بنابراین در

quite common around the world,

سراسر جهان کاملاً رایج است،

but not here.

اما اینجا نیست.

you can pretty much wear

شما تقریباً می توانید

what you like.

آنچه را که دوست دارید بپوشید.

You get in trouble

is if you wear what you like

شما دچار مشکل می شوید

این است که اگر لباسی را که دوست دارید بپوشید

and it's a bit silly,

و کمی احمقانه باشد،

you might get beaten up

ممکن است

by other people.

توسط افراد دیگر مورد ضرب و شتم قرار بگیرید.

Members of the public.

اعضای مردم.

People beat other people up.

مردم دیگران را کتک می زنند.

Well, you know, if

خوب، می دانید، اگر بخواهید با

if you were to go around

dressed looking a bit silly,

لباس پوشیدن کمی احمقانه به اطراف بروید،

then, you might get a criticism.

ممکن است مورد انتقاد قرار بگیرید.

You're allowed to do it,

شما مجاز به انجام آن هستید،

but you might be criticised by,

اما ممکن است توسط

other members of the public.

سایر افراد جامعه مورد انتقاد قرار بگیرید.

I know the feeling,

من این احساس را می دانم،

but probably not very much.

اما احتمالاً نه خیلی زیاد.

You could probably

احتمالاً می‌توانید

pretty much wear

what you like and people do,

چیزی را که دوست دارید و مردم انجام می‌دهند، بپوشید،

and some of you might look,

و برخی از شما ممکن است نگاه کنید،

but they won't

really say anything.

اما

واقعاً چیزی نمی‌گویند.

Not these days,

because we've

این روزها نه،

چون

got a lot of freedom.

آزادی زیادی داریم.

Well,

I suppose

if a woman can wear trousers,

خب،

من فکر می کنم

اگر یک زن می تواند شلوار بپوشد،

then I suppose a man

پس من فکر می کنم یک مرد

can wear a skirt or a ladies

می تواند دامن بپوشد یا

frock. Why not?

لباس زنانه. چرا نه؟

And of course, in Scotland men do,

و البته، در اسکاتلند مردان این کار را می کنند،

although they don't.

اگرچه این کار را نمی کنند.

Yeah, they wear a kilt,

آره، کت و شلوار می پوشند،

but it's not any, it's not worn.

اما هیچی نیست، پوشیده نیست.

commonly every day.

معمولا هر روز

it tends to be just worn,

معمولاً

at certain ceremonial times.

در زمان‌های تشریفاتی خاص پوشیده می‌شود.

They can't be very nice

آنها نمی توانند در زمستان خیلی خوب باشند

in the winter.

. تصور می‌کنم

I would imagine

the cold goes

سرما

straight up the front

مستقیماً از جلو می‌رود

and you end up

و شما

with a very cold cassock.

با یک روسری بسیار سرد مواجه می‌شوید.

That's supposed to be very good

قرار است آنجا خیلی خوب باشد

there, isn't it? For you.

، اینطور نیست؟ برای شما

What's that thing?

اون چیه؟

Oh, no.

Sporran,

اوه، نه.

اسپوران،

I beg your pardon, sporran.

عذرخواهی می کنم، اسپوران.

The thing that hangs

چیزی که

down at the front on a kilt

در قسمت جلویی روی کت آویزان است،

is called a sporran.

اسپوران نامیده می شود.

There's nothing worse

هیچ چیز بدتر

than a cold sporran

از سرماخوردگی

in the morning.

در صبح نیست.

Anyway, that's almost it, Mr.

به هر حال، تقریباً همین است، آقای

Steve. I can't believe it.

استیو. من نمی توانم آن را باور کنم.

We're done.

ما تمام شدیم.

Tom. Tucker.

Patty. Yes? You,

تام تاکر.

پتی بله؟ شما،

do you have your energy today?

آیا امروز انرژی خود را دارید؟

No. I'm fine, Mr. Duncan. Yeah?

نه. من خوبم، آقای دانکن. آره؟

Can I just let you in

آیا می توانم فقط

on a little secret?

یک راز کوچک را به شما بگویم؟

Just a little secret?

فقط یک راز کوچک؟

Mr.

آقای

Steve has started doing something

استیو شروع به انجام کاری کرده است

that he hasn't done

که مدتهاست انجام نداده است

for a long time.

.

You get it

now, in the morning, don't you?

الان صبح میگیری، نه؟

Early.

اوایل.

And he goes for a walk.

و به پیاده روی می رود.

So you take you

on a little morning run

بنابراین شما را

به یک دویدن صبحگاهی از

up the top up there, over there.

بالای آن بالا، آن طرف می برید.

So Mr.

Steve goes for a little walk

بنابراین آقای

استیو صبح خیلی زود کمی پیاده روی می کند

and run around

و می دود

very early in the morning.

.

And. Yeah.

و. آره

So would you say it's

پس آیا می گویید که به

it's been helping you? Yes.

شما کمک کرده است؟ بله

I don't normally go for exercise

من معمولاً اول صبح برای ورزش نمی روم

first thing in the morning.

.

I tend to feel

من تمایل دارم که احساس کنم

I don't feel like it,

but actually I feel

دوست ندارم،

اما در واقع احساس می کنم که

as if it's

really improved my health.

واقعاً سلامتی من را بهبود می بخشد.

So I'm going to carry on doing it.

بنابراین من به انجام آن ادامه خواهم داد.

Good.

خوب

Is there a difference

آیا

between freedom and liberty?

بین آزادی و آزادی تفاوتی وجود دارد؟ فکر می کنم می

would you say

گویید

they were synonymous or synonyms,

آنها مترادف یا مترادف بودند؟

I suppose.

Oh, hello. Jemmy.

اوه، سلام. جمی.

Jemmy from Hong Kong.

جیمی از هنگ کنگ.

Well, I

خوب، من

think I think maybe for you

فکر می کنم شاید برای شما

this particular subject,

این موضوع خاص،

might be one that you've been

ممکن است موضوعی باشد که

probably hearing a lot

احتمالاً در

about anyway, where you are.

مورد آن جایی که هستید، زیاد شنیده اید.

So we talk about liberty

بنابراین ما در مورد آزادی

and freedom. Yes.

و آزادی صحبت می کنیم. بله فکر می کنم

I suppose you might say

ممکن است بگویید

that they are synonymous

که آنها مترادف

with each other.

یکدیگر هستند.

So to have liberty

بنابراین داشتن آزادی

is to have

یعنی داشتن

the freedom to do things.

آزادی انجام کارها.

So you might have liberty

بنابراین ممکن است شما آزادی

and freedom, and quite often

و آزادی داشته باشید، و اغلب

they are seen as,

آنها به عنوان

as very similar things.

چیزهایی بسیار مشابه در نظر گرفته می شوند.

Freedom as a thing.

آزادی به عنوان یک چیز. به نظر من

That is a right,

این یک حق است،

I suppose, something

چیزی

that is definitely something

که قطعاً

you should be able to do

باید بتوانید

as a human right

به عنوان یک حق انسانی انجام دهید،

is to have liberty.

داشتن آزادی است.

So I suppose in that sense

بنابراین گمان می‌کنم از این نظر

we often see liberty

ما اغلب آزادی را

is something that is stated, as,

چیزی می‌بینیم که بیان می‌شود، به

as a thing that can't be changed

عنوان چیزی که

or moved in any way.

به هیچ وجه قابل تغییر یا حرکت نیست.

That is almost it.

تقریباً همین است.

We are coming up to five minutes

away from 4:00.

از ساعت 4:00 تا پنج دقیقه فاصله داریم.

I hope you've enjoyed

this live stream.

امیدوارم از

این پخش زنده لذت برده باشید.

It's been different, hasn't it?

فرق کرده است، اینطور نیست؟

Yes, we've been outside.

بله، ما بیرون بوده ایم.

The weather's lovely.

هوا دوست داشتنی است

You can hear the birds singing.

می توانید آواز پرندگان را بشنوید.

Have we have any birds on

آیا ما پرنده ای

to the feed as well?

نیز برای تغذیه داریم؟

We've been on.

ما بوده ایم.

Somebody answer the air about

یک نفر در مورد

about wanting

اینکه می خواهد

to put bird feeders

غذای پرنده را

in their garden. Oh.

در باغچه خود بگذارد، پاسخ دهد. اوه

And,

و،

Yes, what Mr.

بله، چیزی که آقای

Duncan has discovered

دانکن کشف کرده

is that the birds

این است که پرندگان

really like the dried,

واقعاً خشک شده را دوست دارند،

grubs, don't they?

اینطور نیست؟

Yes. What are they, Mr.

بله اونا چی هستن آقای

Duncan?

دانکن؟

mealworms.

The mealworms.

کرم های خوراکی

کرم های خوراکی

They like the mealworms.

آنها کرم های خوراکی را دوست دارند.

They also like the fat

آنها همچنین توپ های چاق را دوست دارند

ball balls.

.

They're made of suet or suet.

آنها از سوت یا سوت ساخته شده اند.

So imagine

پس تصور کنید

imagine something that it's boiled

چیزی بجوشد

and then it goes hard.

و بعد سخت شود.

It's very similar to,

این بسیار شبیه به

to the fat

چربی است

that you get around

که هنگام سرد شدن غذا در اطراف

the edge of your food

لبه غذای خود به دست می آورید

when it goes cold.

.

Some of the animal fat,

مقداری از چربی حیوانی

especially meat,

مخصوصاً گوشت

and they often put seeds in it.

و اغلب در آن دانه می گذارند.

The nuts. Yes.

آجیل. بله

And the birds like that.

و پرنده ها مثل آن

You can get this sort of popular

شما می توانید این نوع

seed mix,

مخلوط دانه های محبوب را تهیه کنید،

but they and they put lots of,

اما آنها و آنها مقدار زیادی

grain in there like wheat too.

دانه مانند گندم نیز در آنجا قرار می دهند.

That turns out it's a bit messy.

معلوم است که کمی آشفته است.

Yes.

بله

So you've discovered

بنابراین شما متوجه شده اید

that they really like the.

که آنها واقعا دوست دارند.

And they like sunflower hearts.

و آنها قلب های آفتابگردان را دوست دارند.

My advice if you want to put food

توصیه من اگر می خواهید

outside for the birds.

برای پرندگان بیرون غذا بگذارید.

Sunflower hearts,

قلب آفتابگردان،

maybe some peanuts as well.

شاید مقداری بادام زمینی نیز.

Maybe you can.

شاید بتوانید.

You can crush the peanuts slightly

می توانید بادام زمینی ها را کمی خرد کنید

so the birds can take them away

تا پرندگان راحت تر آن ها را از بین ببرند

easier.

.

maybe also the,

شاید همان

as I said,

طور که گفتم،

the suet balls over there

توپ های سوت آن طرف هم باشند

so you can see those yellow things

تا بتوانید آن چیزهای زرد

hanging there.

آویزان را ببینید.

Those are actually suet.

اینها در واقع مظلوم هستند.

It's a type of fatty

این یک نوع

material that has sat hard.

ماده چرب است که به سختی نشسته است.

They like lots of energy

آنها انرژی زیادی را

to fats, a good source of energy.

نسبت به چربی ها که منبع خوبی از انرژی هستند، دوست دارند.

I could tell you that in

من می توانم به شما بگویم که

the birds go

پرندگان

absolutely crazy over those.

کاملاً دیوانه می شوند.

And that's the reason why

و به همین دلیل است که

the birds

پرندگان

have been complaining today

امروز شکایت می کنند

that they've been getting

که

a bit frustrated.

کمی ناامید شده اند.

I wonder if any birds have

من نمی دانم که آیا پرنده ای

come on there.

به آنجا آمده است؟

Well, there's one

there just right,

خوب، یکی وجود دارد،

so I could just see on the camera.

بنابراین من فقط می توانستم در دوربین ببینم.

Then there was one bird

بعد یک پرنده داشت

pecking away.

دور می زد.

Thank you very much

for your company. It's been good.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم. خوب بوده

I think I've enjoyed this.

فکر می کنم از این کار لذت برده ام.

I have to say,

باید بگویم که

it's been a long time

خیلی وقت است

since we've done this.

که این کار را نکرده ایم.

I outside now

من بیرون الان

the weather's getting better.

هوا داره بهتر میشه

I'm sure we'll do it again.

مطمئنم دوباره این کار را خواهیم کرد.

We will see.

خواهیم دید.

But it's been great

اما

being here, isn't it, Mr. Duncan?

حضور در اینجا عالی بود، اینطور نیست، آقای دانکن؟

Yeah.

آره

And,

we look forward

و

ما مشتاقانه منتظر

to seeing you next week.

دیدار شما در هفته آینده هستیم.

And you can watch this live stream

و همچنین می توانید این پخش زنده را

all over again as well.

دوباره تماشا کنید.

You can replay

می‌توانید بازپخش

the captions

زیرنویس‌ها احتمالاً فردا در

will be available

دسترس خواهد بود

probably tomorrow.

.

So if you want to watch it

بنابراین اگر می‌خواهید آن را

with captions,

با زیرنویس تماشا کنید،

they will eventually appear

در نهایت ظاهر می‌شوند

because YouTube always takes

زیرا یوتیوب همیشه

a very long time

زمان بسیار زیادی

to process the video.

برای پردازش ویدیو می‌برد.

And that, I think, is that.

و من فکر می کنم همین است.

Thank you very much

for joining us.

از اینکه به ما پیوستید بسیار سپاسگزاریم.

Thank you Christina.

ممنون کریستینا

Thank you. Laugh.

متشکرم. بخند

Thank you Alessandra.

ممنون الساندرا

I don't think we said hello to you

فکر نمی کنم قبلاً به شما سلام کرده باشیم

earlier.

.

So hello and goodbye Alessandra.

پس سلام و خداحافظ الساندرا.

Thank you very much, Joe.

خیلی ممنون، جو.

You who say Antonio

شما که می گویید آنتونیو

Tapia Torres as well.

تاپیا تورس هم همینطور.

Watching in Mexico.

تماشا در مکزیک

Catch you again later.

بعدا دوباره دستگیرت کنم

We are back next Sunday, Mr.

ما یکشنبه آینده برمی گردیم، آقای

Steve, aren't we?

We are indeed. Yes.

استیو، اینطور نیست؟

ما واقعا هستیم. بله

And so look forward to that.

و بنابراین مشتاقانه منتظر آن باشید.

And, I should go inside now

و، من باید الان بروم داخل

and make Mr.

Duncan a cup of tea,

و برای آقای

دانکن یک فنجان چای درست کنم،

and I shall have

و من باید

something to eat, so.

چیزی بخورم، بنابراین.

Well, see you next week.

خب هفته بعد میبینمت

Thank you, Mr.

ممنون آقای

Steve.

استیو.

Tonight wander off.

امشب سرگردان

You can wander off

شما می توانید سرگردان شوید

because I have no

زیرا من

buttons to press.

دکمه ای برای فشار دادن ندارم.

There he was.

او آنجا بود.

That was Mr.

Steve saying goodbye eventually.

در نهایت آقای استیو خداحافظی کرد.

Thank you for joining us today.

از اینکه امروز به ما پیوستید متشکریم.

I hope you've enjoyed the past

امیدوارم از دو ساعت گذشته لذت برده باشید

two hours.

.

I can't believe

باورم نمی شود

I've been standing here

for two hours.

دو ساعت است اینجا ایستاده ام.

Catch you again next Sunday.

یکشنبه آینده دوباره شما را بگیرم.

Don't forget, 2 p.m.

فراموش نکنید ساعت 2 بعد از ظهر

UK.

Time is when I'm back with you.

انگلستان

زمان زمانی است که من با تو برگردم.

And of course,

و البته

until the next time we meet here.

تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ببینیم.

If you want to meet up with us

اگر می خواهید

in real life.

در زندگی واقعی با ما ملاقات کنید.

Real life?

زندگی واقعی؟

Can you believe that?

باورت میشه؟

You could.

You could

شما می توانید. آیا می‌توانی

stand in front of us and touch us

جلوی ما بایستی و همه ما را لمس کنی

all over?

؟

Well, not all over,

خوب، همه چیز تمام نشده است،

but you get the idea.

اما شما ایده را دریافت می کنید.

We will be meeting up

in Rome

in around

about five weeks from now.

حدود پنج هفته دیگر در رم ملاقات خواهیم کرد.

If you are interested in joining

اگر مایل به پیوستن به

us, please send me an email.

ما هستید، لطفاً یک ایمیل برای من ارسال کنید.

That is it.

همین است.

That is all for today.

این همه برای امروز است.

This is Mr.

این آقای

Duncan in the birthplace

دانکن در زادگاه

of English

انگلیسی است که

saying thanks for watching.

می گوید از تماشای شما تشکر می کنم.

See you soon.

به زودی می بینمت.

And of course,

until the next time we meet,

و البته،

تا دفعه بعد که ما ملاقات می کنیم،

you know what's coming next.

شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید. شاد

Stay happy.

بمان. هنگامی که در میان نسل بشر قدم می زنید،

Keep that smile upon your face

آن لبخند را بر لبان خود نگه دارید

as you walk

amongst the human race.

.

And I will see you next Sunday.

و یکشنبه آینده می بینمت.

And of course,

و البته،

you know what's coming next.

شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

If you do.

اگر انجام دهید. تا

Ta ta for now.

تا فعلا

Have a good week.

هفته خوبی داشته باشید

See you next Sunday.

یکشنبه آینده می بینمت.

Okay, birds.

باشه پرنده ها

I will leave you to eat

من شما را رها می کنم که بخورید

because you must be very hungry.

زیرا باید خیلی گرسنه باشید.

Right.

درسته