The BIRTH of ENGLISH (from Latin influence) 🔴LIVE stream - English Addict - 297 / Sun 23rd JUNE 2024

It is a lovely day today.

امروز یک روز دوست داشتنی است.

And we are back with you.

و ما با شما برگشتیم

Back in good old.

بازگشت به گذشته خوب

You know where it is?

میدونی کجاست؟

It is the birthplace of the English language.

زادگاه زبان انگلیسی است.

You know where it is. I know where it is. We all know where it is.

میدونی کجاست من میدانم کجاست. همه می دانیم کجاست.

Because it is England.

چون انگلستان است.

It's.

این است.

De de

de de de de de de de de de de de de de de de.

de de de de de de de de de de de de de de

de.

Oh. There you will.

اوه وجود دارد.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr.

این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so. Are you happy? I hope you are happy.

امیدوارم. آیا شما خوشحال هستید؟ امیدوارم خوشحال باشی.

I'm just fiddling.

من فقط کمانچه می کشم.

I'm just twiddling my knobs.

من فقط دستگیره هایم را می چرخانم.

I hope you don't mind.

امیدوارم مشکلی نداشته باشی یکی

We had a couple of technical problems. Just a few seconds ago.

دو تا مشکل فنی داشتیم. همین چند ثانیه پیش

Mr. Steve pointed something very important out to me, so I had to deal with that.

آقای استیو به نکته بسیار مهمی به من اشاره کرد، بنابراین مجبور شدم با آن برخورد کنم.

Anyway, we are here.

به هر حال ما اینجا هستیم.

We are back in good old England.

ما به انگلیس خوب قدیمی برگشتیم.

I have to say, it does feel strange being back.

باید بگویم، برگشتن احساس عجیبی دارد.

I don't know what it is.

نمی دانم این چیست.

Whenever you've been away from your home for a long time and then you return, everything seems slightly different

هر وقت برای مدت طولانی از خانه خود دور بودید و سپس برمی گردید، همه چیز کمی متفاوت به نظر می رسد

and I don't know why.

و نمی دانم چرا.

It's a very weird feeling when you come back after a long break from being at home.

وقتی بعد از یک وقفه طولانی در خانه برمی گردی، احساس بسیار عجیبی است.

Anyway, we are here, we've made it here and we are back with you safe and sound.

به هر حال، ما اینجا هستیم، ما به اینجا رسیدیم و سالم و سلامت با شما برگشتیم.

Of course, it's not just me.

البته فقط من نیستم.

No it isn't because we are doing things slightly different today.

نه به این دلیل نیست که ما امروز کارها را کمی متفاوت انجام می دهیم.

You may have noticed that we are earlier than usual, and there is only one person we can blame for that.

شاید متوجه شده باشید که ما زودتر از حد معمول هستیم و فقط یک نفر را می توانیم به خاطر آن سرزنش کنیم.

And you know who it is.

و میدونی کیه

Of course the person is Mr. Steve. Here he comes.

البته آن شخص آقای استیو است. اینجا او می آید.

Are you ready?

اماده ای؟

Here he comes right now with a little bit of Italian music.

او همین الان با کمی موسیقی ایتالیایی می آید.

And hello, hello, Mr.

و سلام، سلام، آقای

Duncan. Hello. Wonderful viewers from across the globe.

دانکن. سلام. بینندگان شگفت انگیز از سراسر جهان.

And yes, as Mr. Duncan pointed out, we're a bit earlier today.

و بله، همانطور که آقای دانکن اشاره کرد، امروز کمی زودتر هستیم.

No, it this isn't a permanent thing.

نه، این یک چیز دائمی نیست.

It's just a one off just for today, because I've got to go to a rehearsal.

فقط برای امروز تعطیل است، چون باید به تمرین بروم.

As you know, I do a lot of amateur dramatics.

همانطور که می دانید من دراماتیک آماتور زیادی انجام می دهم.

And we have a rehearsal this afternoon at 2 p.m..

و امروز بعدازظهر ساعت 2 بعدازظهر تمرین داریم.

Yeah, well, I love Steve. Steve, what I love is you told me.

آره، خوب، من استیو را دوست دارم. استیو، چیزی که دوست دارم این است که تو به من گفتی.

At the very last minute.

در لحظه آخر

So I didn't really have much time to prepare, so I didn't know what to do.

بنابراین واقعاً زمان زیادی برای آماده شدن نداشتم، بنابراین نمی دانستم چه کار کنم.

I thought if we go on earlier, that means I have to prepare everything much earlier than I normally would.

فکر می کردم اگر زودتر ادامه دهیم، به این معنی است که باید همه چیز را خیلی زودتر از حد معمول آماده کنم.

So I've been rushing around.

بنابراین من با عجله در اطراف.

So if anything appears to be missing or or if anything appears not as it should, that is the reason why.

بنابراین، اگر چیزی گم شده است یا اگر چیزی آنطور که باید ظاهر نمی شود، دلیل آن است.

Anyway, we are here.

به هر حال ما اینجا هستیم.

It feels very strange to be here because normally I would still be half asleep on a Sunday morning.

اینجا بودن خیلی عجیب است زیرا معمولاً یکشنبه صبح هنوز نیمه خواب بودم.

So it is six minutes past midday here in the UK.

بنابراین اینجا در بریتانیا شش دقیقه از ظهر گذشته است.

We have had a very busy time, haven't we, Steve?

ما اوقات بسیار شلوغی را سپری کردیم، اینطور نیست، استیو؟

We've been away on holidays.

ما در تعطیلات نبودیم

We we went to Italy, we had a wonderful time.

ما به ایتالیا رفتیم، لحظات فوق العاده ای داشتیم.

We met up with some of our students as well, some of our lovely viewers in Rome.

ما با برخی از دانش آموزان خود نیز ملاقات کردیم، برخی از بینندگان دوست داشتنی خود در رم.

We met there.

آنجا با هم آشنا شدیم.

We also travelled to some other places as well.

به جاهای دیگر هم سفر کردیم.

We will be looking at some of the things we did

ما در یک ساعت آینده به برخی از کارهایی که انجام دادیم نگاه خواهیم کرد

in the next hour.

.

So over the next hour, thank you to Mr.

بنابراین در یک ساعت آینده، از آقای

Steve for being with us because he is a very busy man and we will be talking about that also.

استیو به خاطر حضور در کنار ما سپاسگزاریم زیرا او مردی بسیار پرمشغله است و ما نیز در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

We have lots of gifts as well.

ما هم هدایای زیادی داریم.

You can't quite see them at the moment on camera.

در حال حاضر نمی توانید آنها را در دوربین کاملاً ببینید.

I will give you the wider angle there.

من زاویه وسیع تری را در آنجا به شما می دهم.

If you look there, you can see there are lots of lovely gifts as well that we received whilst we were away.

اگر به آنجا نگاه کنید، می بینید که هدایای دوست داشتنی زیادی نیز وجود دارد که در زمانی که نبودیم دریافت کردیم.

We will be looking at those as well.

ما به آنها نیز نگاه خواهیم کرد.

In one word, Mr.

در یک کلام، آقای

Steve, I know it's difficult for you in one word,

استیو، می دانم که در یک کلمه برای شما سخت است،

Italy.

ایتالیا.

In one word exciting comes to mind.

در یک کلمه هیجان انگیز به ذهن می رسد.

cultured comes to mind.

فرهنگی به ذهن می آید فوق

wonderful. I think I would say never been before.

العاده فکر می‌کنم می‌گویم قبلاً نبوده‌ام.

We've got Laura, who is in Roma right now watching us.

ما لورا را داریم که در حال حاضر در رم است و ما را تماشا می کند.

So hello to Laura. That was three words.

پس سلام به لورا. این سه کلمه بود.

I'd like to give a shout out to Laura because she's watching us right now.

من می خواهم به لورا فریاد بزنم زیرا او در حال حاضر ما را تماشا می کند.

And, so we've got a connection there with a place we went to visit.

و بنابراین ما آنجا با مکانی که برای بازدید آن رفتیم ارتباط برقرار کرده ایم.

It was exciting.

هیجان انگیز بود.

It was perilous at times.

گاهی اوقات خطرناک بود.

There were there were some moments where things did not go right.

لحظاتی بود که همه چیز درست پیش نمی رفت.

I did have an accident.

من تصادف کردم

I think everyone now has seen my wounds.

فکر می کنم الان همه زخم های من را دیده اند.

So I'm not going to bore anyone with them again.

بنابراین من دیگر هیچ کس را با آنها خسته نمی کنم.

But they are healing up rather nicely.

اما آنها به خوبی بهبود می یابند. می

You see, my hand is slowly healing massive and also my knee as well.

بینید، دست من به تدریج در حال بهبود است و همچنین زانوی من.

I mess up tooth watching as Hi there.

من به عنوان سلام به تماشای دندان به هم می ریزم.

as asked about your wounds.

همانطور که در مورد زخم های شما پرسیده شد.

So now you've given an update?

خب الان آپدیت دادی؟

Yes. it was.

آره. بود.

We've got Frank. I was watching us as well. Hello, Franco.

ما فرانک را داریم. من هم ما را زیر نظر داشتم. سلام فرانکو

yes. So, yes, we we had a few.

آره. بنابراین، بله، ما تعداد کمی داشتیم.

Well, I think I think in Rome, we've got to call it Roma because that's it's all Roma.

خب، فکر می‌کنم در رم، ما باید آن را روما بنامیم، زیرا این همه رم است.

because you can't just say Rome. It's not.

چون نمیشه فقط روم گفت این نیست.

It's not still to say that we have very little time.

هنوز نمی توان گفت که زمان بسیار کمی داریم.

I know we do, but I'm. Well, let me talk.

من می دانم که انجام می دهیم، اما من هستم. خب بذار حرف بزنم

Yeah, he's cutting me off already. Viewers.

آره، او از قبل من را قطع کرده است. بینندگان

Got to be. We've got to be succinct. Oh, what do you want me to say?

باید باشد. ما باید مختصر باشیم اوه چی میخوای بگم به ما

We had a lovely time.

خوش گذشت

We met some wonderful people.

ما با افراد فوق العاده ای آشنا شدیم.

you nearly had heatstroke in Rome, and then you fell over.

تقریباً در رم دچار گرمازدگی شدید و سپس زمین خوردید. پس

so later on, it was eventful.

بعداً پر حادثه بود.

Yes, but wonderful. Overall, a wonderful trip.

بله، اما فوق العاده است. به طور کلی، یک سفر فوق العاده است.

If you've never been to Italy, you need to go.

اگر هرگز به ایتالیا نرفته اید، باید بروید.

And we will definitely be going again.

و قطعاً دوباره خواهیم رفت.

Definitely.

قطعا.

Just to give you a flavour of what we actually saw

فقط برای اینکه به شما طعمی از آنچه واقعاً دیدیم

and what happened.

و اتفاقی که افتاد به شما بدهم.

This is a very brief video showing you

این یک ویدیوی بسیار کوتاه است که به شما نشان می دهد

what we did on our first day in Italy.

در اولین روزمان در ایتالیا چه کردیم.

Are you ready for it, Mr. Steve?

آیا برای آن آماده هستید، آقای استیو؟

I'm ready.

من آماده ام.

Here it comes right now. Hello my lovely, lovely viewers.

همین الان می آید. سلام بینندگان عزیز و دوست داشتنی من.

Guess what?

حدس بزن چی شده؟

We are now at Manchester Airport, waiting for our plane

اکنون در فرودگاه منچستر هستیم و منتظر هواپیمایمان هستیم

to take us to Rome.

تا ما را به رم ببرد. به

That literally was our first day. And that's what we did.

معنای واقعی کلمه اولین روز ما بود. و این کاری است که ما انجام دادیم.

We went to visit Saint Peter's Square and of course, Vatican City.

برای بازدید از میدان سنت پیتر و البته واتیکان رفتیم.

A lot of people did say, Mr. Duncan, is it?

بسیاری از مردم گفتند، آقای دانکن، اینطور است؟

It isn't Rome, it's Vatican City.

این رم نیست، شهر واتیکان است.

But they are so fussy.

اما اونا خیلی دمدمی مزاج هستند

Some of our viewers are very, very fussy and pedantic.

برخی از بینندگان ما بسیار، بسیار دمدمی مزاج و متحجر هستند.

So that was the first thing we did when we arrived, wasn't it, Steve?

پس این اولین کاری بود که وقتی وارد شدیم، اینطور نیست، استیو؟

It was straight off the plane, straight to the Vatican.

مستقیم از هواپیما خارج شد، مستقیم به واتیکان.

so yes, it was. Are we?

بنابراین بله، این بود. ما هستیم؟

We come from sort of 12 degrees in the, in the UK to probably 36 degrees in Rome.

ما از حدود 12 درجه در انگلستان تا احتمالاً 36 درجه در رم آمده‌ایم.

And we certainly didn't lounge around in the, hotel room.

و ما مطمئناً در اتاق هتل استراحت نکردیم.

We went straight out there to, get some action and we certainly did.

ما مستقیماً به آنجا رفتیم تا اقداماتی انجام دهیم و مطمئناً انجام دادیم.

By the way, can I just say we've got somebody new watching us?

به هر حال، فقط می توانم بگویم که یک نفر جدید داریم که ما را تماشا می کند؟

Probably because we're on a bit earlier. Farouk.

احتمالاً به این دلیل است که ما کمی زودتر در راه هستیم. فاروک. زبان

English learner.

آموز انگلیسی.

there's no doubt while you're on here, if that's the name that you've put on there.

شکی نیست تا زمانی که اینجا هستید، اگر این نامی است که در آنجا قرار داده اید. پس

So welcome to you.

به شما خوش آمدید.

and, yes, I hope you, enjoy today's lesson.

و بله، امیدوارم از درس امروز لذت ببرید.

And Mr.

Duncan has hundreds and hundreds of English teaching and videos that you can watch on his channel.

و آقای

دانکن صدها و صدها آموزش و ویدیو انگلیسی دارد که می توانید در کانالش تماشا کنید.

Yes, that is true.

بله، این درست است.

So today we are looking at some of the things we did, some of the things we saw.

بنابراین امروز به برخی از کارهایی که انجام دادیم، برخی از چیزهایی که دیدیم نگاه می کنیم.

We had the most amazing time on our full final day

ما شگفت‌انگیزترین زمان را در روز کامل پایانی خود سپری کردیم،

where we went to a place and we witnessed the most amazing event.

جایی که به مکانی رفتیم و شگفت‌انگیزترین رویداد را شاهد بودیم.

We are going to show you that a little bit later on, but we saw something that blew us away.

ما قرار است کمی بعد این را به شما نشان دهیم، اما چیزی دیدیم که ما را غافلگیر کرد.

Even you, Steve, you were deeply affected by the thing we are going to see later.

حتی تو، استیو، عمیقاً تحت تأثیر چیزی بودی که بعداً خواهیم دید.

I was

من

English addict, something a little different.

معتاد انگلیسی بودم، چیزی کمی متفاوت.

We are on earlier because of Mr.

ما به خاطر آقای

Steve and his show business activities,

استیو و فعالیت‌های تجاری نمایشی‌اش زودتر حضور داریم،

but we that's stretching it a bit.

اما این موضوع را کمی افزایش می‌دهیم.

Well, yes, it is show business.

خب، بله، این کار نمایشی است.

I would say this this this is show business as well.

من می‌توانم بگویم این هم تجارت نمایشی است.

It is very much probably more people watching you today then will get seeing

احتمالاً افراد بیشتری که امروز شما را تماشا می‌کنند، بعد از آن شاهد

watching my show that I'm in next week, week after I, I'm not sure about that.

تماشای برنامه من باشند که من در آن هفته آینده، هفته بعد از من، در مورد آن مطمئن نیستم.

We're only on for an hour, aren't we, Mr. Duncan? By the way, we have to point that out.

ما فقط یک ساعت روشن هستیم، اینطور نیست، آقای دانکن؟ اتفاقاً باید به آن اشاره کنیم.

Steve is with us until 1:00 because he is a very busy man.

استیو تا ساعت 1:00 با ما است زیرا او مرد بسیار شلوغی است.

I might stay on for a little bit longer afterwards, but this is not two hours.

ممکن است بعد از آن کمی بیشتر بمانم، اما این دو ساعت نیست.

I can tell you now.

الان میتونم بهت بگم

It won't be two hours long.

دو ساعت نمیشه

Oh, oh, we have some nice things to show today.

اوه، اوه، امروز چیزهای خوبی برای نشان دادن داریم.

We had some lovely gifts given to us whilst we were in Rome.

زمانی که در رم بودیم هدایای زیبایی به ما داده بودند. آیا

Can I first of all say thank you very much to Claudia?

می توانم اول از همه از کلودیا تشکر کنم؟

Thank you Claudia, for your lovely gift.

با تشکر از شما کلودیا، برای هدیه دوست داشتنی شما.

I'm not even sure if that is showing up on my camera.

من حتی مطمئن نیستم که در دوربین من نشان داده شود یا خیر.

Hopefully not.

امیدوارم که نه.

There it is.

ایناهاش.

Oh, that's better, a couple of little lovebirds.

اوه، بهتر است، چند مرغ عشق کوچک.

Isn't that lovely?

دوست داشتنی نیست؟

So thank you, Claudia, for sending that to me via

بنابراین از شما متشکرم، کلودیا، که آن را از طریق بئاتریس برای من ارسال کردید،

Beatrice, who we are going to see next week in Bristol.

که هفته آینده در بریستول خواهیم دید.

So we are going to pop over to Bristol.

بنابراین ما به بریستول می رویم.

It's not that far away and we are going to see Beatrice next week.

خیلی دور نیست و هفته آینده قرار است بئاتریس را ببینیم.

Of course.

البته.

We met Beatrice last week as well in Rome.

ما بئاتریس را هفته گذشته در رم نیز ملاقات کردیم.

Wow, so much to get through today.

وای، خیلی باید از امروز گذشت.

We had speakers on today, Duncan as well. We haven't seen Mika for a long time.

ما امروز بلندگو داشتیم، دانکن نیز. خیلی وقته که میکا رو ندیدیم.

Say hello to Mika. Hello, Mika. Watching in Japan. I know why you are here.

به میکا سلام کن. سلام میکا تماشا در ژاپن میدونم چرا اینجایی

Is. It's because we are on earlier and you don't have.

است. این به این دلیل است که ما زودتر در حال کار هستیم و شما ندارید.

You don't have to worry about going to bed,

لازم نیست نگران رفتن به رختخواب باشید،

so that's quite good.

پس این خیلی خوب است.

We had some lovely guests.

چند تا مهمون دوست داشتنی داشتیم

I want to get through the gifts very quickly because we have so much to do.

من می خواهم خیلی سریع از هدایا عبور کنم زیرا کارهای زیادی برای انجام دادن داریم.

Thank you very much

for these lovely gifts. Now, Mr.

بابت این هدایای زیبا بسیار سپاسگزارم. حالا، آقای

Steve isn't sure if one of these gifts is for him, but these were given to us by Francesca.

استیو مطمئن نیست که یکی از این هدایا برای او باشد یا خیر، اما اینها توسط فرانچسکا به ما داده شده است.

Look at those. Aren't they lovely?

به اونها نگاه کن دوست داشتنی نیستند؟

So they are special drinking container, but they keep everything hot or cold, depending on what you put in them.

بنابراین آنها ظرف مخصوص نوشیدنی هستند، اما بسته به آنچه در آنها قرار می دهید، همه چیز را سرد یا گرم نگه می دارند.

So can I say thank you very much for those.

بنابراین می توانم بگویم از آنها بسیار سپاسگزارم.

I was using this last Wednesday during my live stream and I can safely say they do work very well.

من چهارشنبه گذشته در جریان پخش زنده خود از آن استفاده می کردم و به جرات می توانم بگویم که آنها بسیار خوب کار می کنند.

My coffee was kept very, very hot, but I have a feeling one of these might be for you, Mr.

قهوه من خیلی خیلی داغ نگه داشته شد، اما من احساس می کنم یکی از اینها ممکن است برای شما باشد، آقای

Steve.

استیو.

So well, we can't ask at the moment because Francesca isn't on at the moment.

خب، فعلاً نمی‌توانیم بپرسیم، زیرا فرانچسکا در حال حاضر حضور ندارد.

Probably because she's expecting to come on at 2:00.

احتمالاً به این دلیل که او انتظار دارد ساعت 2:00 بیاید.

but, never mind. We can always keep.

اما بیخیال. ما همیشه می توانیم نگه داریم. فوق

It was wonderful. We went there.

العاده بود ما به آنجا رفتیم.

We saw lots of our lovely YouTube followers.

ما تعداد زیادی از فالوورهای دوست داشتنی یوتیوب خود را دیدیم.

because they were some of them were able to come to, to Italy, to Roma and, in fact, some of them lived in Roma.

زیرا برخی از آنها توانستند به ایتالیا بروند، به رم بیایند و در واقع، برخی از آنها در رم زندگی می کردند.

I'm going to say Rome again, because most people just say Rome.

من دوباره می گویم رم، زیرا اکثر مردم فقط می گویند رم.

I'm going to say Rome, I'm going to say Rome.

می روم می گویم رم، می روم می گویم روم.

People know where you mean. People know what I mean?

مردم می دانند منظور شما کجاست. مردم می دانند منظور من چیست؟

And, they gave us these,

و اینها را به ما دادند،

you know, it was heartwarming.

می دانید، دلگرم کننده بود.

They gave us gifts because we travelled over there and

آنها به ما هدایایی دادند زیرا ما به آنجا سفر کردیم و

it's a little embarrassing, but we can't remember some of the who gave us some of the gifts and one in particular.

این کمی خجالت آور است، اما ما نمی توانیم برخی از آنها را به یاد بیاوریم که برخی از هدایا و یکی را به طور خاص به ما داده اند.

And we've had a bit of an argument about that, but we'll come to that later.

و ما کمی در مورد آن بحث کرده ایم، اما بعداً به آن خواهیم رسید.

Yeah.

آره

Well, well, it's strange

خوب، خوب، عجیب است

because we were walking around Much Wenlock yesterday and we saw something that reminded us of Italy.

زیرا ما دیروز در اطراف موچ ونلاک قدم می زدیم و چیزی دیدیم که ما را به یاد ایتالیا انداخت.

Yes, I will show you right now on the screen.

بله، همین الان روی صفحه نمایش به شما نشان خواهم داد.

So this is something we saw yesterday.

پس این چیزی است که دیروز دیدیم.

So this this was actually in Much Wenlock yesterday.

پس این در واقع در Much Wenlock دیروز بود.

Look at that.

Parked in the high street, a little Italian Lambretta.

به آن نگاه کنید.

پارک شده در خیابان بزرگ، یک لامبرتا ایتالیایی کوچک.

Look at that.

به آن نگاه کنید.

And that was on the street of well, the high street in Much Wenlock yesterday

و این در خیابان چاه بود، خیابان بزرگ در Much Wenlock دیروز

whilst we were walking around and we couldn't believe it.

در حالی که ما در حال قدم زدن بودیم و نمی توانستیم آن را باور کنیم.

Everyone was looking at it.

همه به آن نگاه می کردند.

Yes, it certainly did stand out, but we couldn't believe the coincidence because, well,

بله، مطمئناً برجسته بود، اما ما نمی‌توانستیم این تصادف را باور کنیم، زیرا، خوب،

we were in Italy just a few days ago and I'm going to show you the video now where Mr.

ما همین چند روز پیش در ایتالیا بودیم و اکنون می‌خواهم ویدیویی را به شما نشان دهم که در آن آقای

Steve helps Francesca

استیو به فرانچسکا کمک می‌کند

reverse her motorcycle.

موتور سیکلتش را عقب براند.

Would you like to see Mr.

آیا دوست دارید آقای

Steve helping Francesca? Here we go.

استیو را در حال کمک به فرانچسکا ببینید؟ در اینجا ما می رویم.

So here is Steve.

پس اینجا استیو است.

Now, at first I thought Steve was going to push Francesca out into the traffic.

حالا، ابتدا فکر می کردم استیو می خواهد فرانچسکا را به داخل ترافیک هل دهد.

If you watch, it looks as if he's going to push her in front of a car.

اگر تماشا کنید، به نظر می رسد که او قصد دارد او را جلوی ماشین هل دهد.

Look at that.

به آن نگاه کنید. به

It looks as if the car is going to hit the back of Francesca, but it doesn't.

نظر می رسد که ماشین قرار است به پشت فرانچسکا برخورد کند، اما اینطور نیست.

The issue Francesca has had was that's quite a heavy bike.

مشکل فرانچسکا این بود که یک دوچرخه کاملا سنگین است.

And the, bike was pointed downwards.

و دوچرخه رو به پایین بود.

so it was very difficult for Francesca to push the bike up the it doesn't

بنابراین برای فرانچسکا خیلی سخت بود که دوچرخه را بالا بکشد، نمی‌توان آن را

you can't see it on there because she goes down by Francesca, by five of she goes into the night.

در آنجا دید، زیرا او از کنار فرانچسکا پایین می‌آید، تا پنج ساعت او تا شب می‌رود.

Loretta is watching us as well.

لورتا نیز ما را زیر نظر دارد.

Okay. from Rome, who we met, of course. So.

باشه. از رم که البته با او آشنا شدیم. بنابراین.

Hello. Hello.

سلام. سلام.

So Mr.

Steve saved, helped and assisted Francesca.

بنابراین آقای

استیو نجات داد، کمک کرد و به فرانچسکا کمک کرد.

And that leads me on to the next gift.

و این مرا به سمت هدیه بعدی سوق می دهد.

Because we we received a lovely gift.

چون ما یک هدیه دوست داشتنی دریافت کردیم.

This is the one that Mr. Steve was talking about.

این همان چیزی است که آقای استیو در مورد آن صحبت می کرد.

He can't remember who gave this to us, but I know, I know, this was given to us by Francesca.

او نمی تواند به خاطر بیاورد که این را چه کسی به ما داده است، اما می دانم، می دانم، این را فرانچسکا به ما داده است.

It was Francesca, wasn't Mr. Duncan

فرانچسکا بود، مگه آقای دانکن

with Giovanni it says, no, wait.

با جیووانی نبود، میگه نه صبر کن.

There it can. I just do this first?

آنجا می تواند. من فقط اول این کار را انجام دهم؟

So for Mr.

بنابراین برای آقای

Steve sprinter, Steve and I still think this was given

استیو دونده سرعت، من و استیو هنوز فکر می‌کنیم که این را فرانچسکا داده بود،

by Francesca because of course Francesca was riding the motorbike.

زیرا فرانچسکا موتور سوار بود.

So I think that's who gave it to us.

بنابراین من فکر می کنم آن کسی است که آن را به ما داده است.

But if, if we are wrong, if we have made a mistake there, then please let us know.

اما اگر، اگر اشتباه می کنیم، اگر در آنجا اشتباه کرده ایم، لطفاً به ما اطلاع دهید.

But I'm pretty sure that was given to us by Francesca.

اما من کاملاً مطمئن هستم که فرانچسکا به ما داده است.

Yvonne Romano

ایوان رومانو

gave that to me.

آن را به من داد.

I am 100% certain because I remember getting upset because seeing that Lambretta reminded me

من 100% مطمئن هستم زیرا یادم می آید که ناراحت شدم زیرا دیدم لامبرتا به من یادآوری کرد که

we were all having a meal together and, Giovanna gave me that.

همه با هم غذا می خوریم و جیوانا آن را به من داد.

Well, I think, and, it reminded me of my mother, who in London,

خوب، فکر می‌کنم، و این مرا به یاد مادرم می‌اندازد که در لندن،

when she was expecting me as a baby in 1961.

زمانی که در سال 1961 در انتظار نوزادی من بود.

my father had a Lambretta in London, and my mother fell off while she was pregnant with me.

پدرم یک لامبرتا در لندن داشت و مادرم در حالی که من را باردار بود از پا افتاد.

And I got a bit upset about it at the time.

و من در آن زمان کمی از این موضوع ناراحت شدم.

so it's strange.

بنابراین عجیب است

Lambretta is given to me as a gift memory of my mother riding a Lambretta.

لامبرتا به عنوان هدیه ای از مادرم که سوار بر لامبرتا بود به من داده می شود .

And then yesterday we see a Lambretta parked in Much Wenlock.

و سپس دیروز ما یک لامبرتا را می بینیم که در Much Wenlock پارک شده است.

What?

چی؟

What are the signs telling us? Mr. Duncan are telling us nothing.

نشانه ها به ما چه می گویند؟ آقای دانکن چیزی به ما نمی گوید.

They are coincidences. Coincidences?

آنها تصادفی هستند. تصادفات؟

But are they telling us we need to buy a Lambretta?

اما آیا آنها به ما می گویند که باید یک لامبرتا بخریم؟

Or are they telling us we need to live in Italy? Well, there's one thing I do know.

یا به ما می گویند که باید در ایتالیا زندگی کنیم؟ خوب، من یک چیز را می دانم. هیچ

There is no way I'm riding a motorbike on the roads here in England because people are too crazy.

راهی وجود ندارد که من در جاده های اینجا در انگلیس موتور سوار شوم زیرا مردم بیش از حد دیوانه هستند.

But isn't that just amazing?

اما آیا این فقط شگفت انگیز نیست؟

And everything works as well? Look, you can, you can actually turn

و همه چیز هم کار می کند؟ ببینید، شما می توانید، در واقع می توانید

the column.

ستون را بچرخانید.

The steering column actually works.

ستون فرمان در واقع کار می کند.

It might even start up.

حتی ممکن است راه اندازی شود.

It might actually be a miniature working Lambretta.

ممکن است در واقع یک لامبرتای مینیاتوری باشد. آیا

Wouldn't that be amazing?

این شگفت انگیز نخواهد بود؟

That was that was I mean, was that a coincidence yesterday that we saw Lambretta, Much Wenlock?

منظورم همین بود، آیا دیروز که ما لامبرتا، موچ ونلاک را دیدیم، تصادفی بود؟

It was. I never seen it before. Steve. It was a coincidence.

بود. من قبلاً آن را ندیده بودم. استیو این یک اتفاق بود.

Sometimes I think there's other things going on known as influences coming from above.

گاهی اوقات فکر می کنم چیزهای دیگری در جریان است که به عنوان تأثیرات از بالا شناخته می شود.

No, nothing is coming from it.

نه، چیزی از آن در نمی آید.

Maybe it was the Pope, Mr. Duncan. No, nothing is coming from above.

شاید پاپ بود، آقای دانکن. نه، چیزی از بالا نمی آید.

You're opening this door, Steve, so I might have to

تو این در را باز می کنی، استیو، بنابراین من ممکن است مجبور شوم

step in and talk about that particular subject, but I'm not going to.

وارد عمل شوم و در مورد آن موضوع خاص صحبت کنم، اما من این کار را نمی کنم.

So I think this is from Francesca.

بنابراین من فکر می کنم این از فرانچسکا است.

We have to sort this out now, the Giovanni.

جیووانی، ما باید الان این موضوع را حل کنیم.

So is Giovanni Steve here?

پس جووانی استیو اینجاست؟

Okay, Steve. Steve says this is from Giovanni.

باشه، استیو. استیو می گوید این از جیووانی است.

I say this is from Francesca because Mr.

من می گویم این از فرانچسکا است زیرا آقای

Steve was helping her with her bike. So that's what I think anyway.

استیو در مورد دوچرخه به او کمک می کرد. پس به هر حال این چیزی است که من فکر می کنم.

And we also brought, oh there's another one here as well.

و ما هم آوردیم، اوه یکی دیگه هم اینجا هست.

There's another one here. Sorry. I beg your pardon.

اینجا یکی دیگه هست متاسف. ببخشید.

I don't know if you can see that on the camera, but that is a small glass paperweight.

نمی دانم می توانید آن را روی دوربین ببینید یا نه، اما این یک وزن کاغذ شیشه ای کوچک است.

And there is a laser.

و لیزر وجود دارد.

So this is actually made by a laser.

بنابراین این در واقع توسط لیزر ساخته شده است.

There is a laser engraving inside.

داخل آن حکاکی لیزری وجود دارد.

I don't know how they do that.

نمی دانم چگونه این کار را می کنند.

They must fire the laser at the piece of glass and it goes through, but leaves that mark.

آنها باید لیزر را روی تکه شیشه شلیک کنند و از بین می رود، اما آن علامت را باقی می گذارد.

We gave you that, Mr. Duncan,

ما آن را به شما دادیم، آقای دانکن،

who gave this to me?

چه کسی این را به من داده است؟

Giovanni.

جیووانی

You see, so at least I got this right.

می بینید، پس حداقل من این را درست متوجه شدم.

So isn't that lovely? And his lovely wife.

پس دوست داشتنی نیست؟ و همسر دوست داشتنی اش

And for those wondering who.

و برای کسانی که تعجب می کنند چه کسی.

Let me just have a look who that is.

بذار ببینم کیه

I'm going to show you the picture.

من می خواهم عکس را به شما نشان دهم.

You can see that I'm not very well prepared today due to Mr.

می بینید که امروز به خاطر آقای

Steve. It's all Mr. Steve's fault.

استیو آمادگی چندانی ندارم. همه اینها تقصیر آقای استیو است.

So that there is actually

به طوری که در واقع

this chap.

این فصل وجود دارد.

Can you see him?

ایا مینوانید او را ببینید؟

So there he is, there he is.

پس او آنجاست، او آنجاست.

And that actually is Victor Emmanuel.

و در واقع ویکتور امانوئل است.

The second riding his horse.

دومی سوار بر اسبش.

And there are there are two versions of this particular statue.

و دو نسخه از این مجسمه خاص وجود دارد.

The one we saw, of course, was outside the big capital building on, on the

چیزی که ما دیدیم، البته، بیرون از ساختمان بزرگ پایتخت بود، در همان

what they call Capitol Hill, the building that looks a little bit like a typewriter.

جایی که کاپیتول هیل می نامند، ساختمانی که کمی شبیه ماشین تحریر است.

So thank you very much, Giovanni, for your lovely, lovely gift.

پس از شما بسیار سپاسگزارم، جیووانی، برای هدیه دوست داشتنی و دوست داشتنی شما.

We also brought a souvenir as well, didn't we?

یک سوغاتی هم آوردیم، نه؟

This lovely souvenir of a beautiful place that we visited called San

این سوغاتی دوست داشتنی از یک مکان زیبا که ما بازدید کردیم به نام سان

gee, you know my namo

گی، تو نام من را می دانی

not, not not no, no, I know I was going to get that wrong, Sanji.

نه، نه نه، نه، می دانم که اشتباه می کردم، سانجی.

And I've been saying that so well over the past couple of weeks, and now I can't say it at all.

و من این را به خوبی در چند هفته گذشته گفته ام، و اکنون اصلاً نمی توانم آن را بگویم.

It's because I've been rushing around because of Mr.

دلیلش این است که به خاطر مستر استرنج به این طرف عجله کرده ام

Strange. Nero.

. نرون.

There's no R at the end,

هیچ R در پایان وجود ندارد،

San Gennaro.

سن جنارو.

No, no it's.

نه، نه این است.

No. Oh, no no.

نه. اوه، نه نه.

Yeah, but you keep saying r as if there's an R engine.

آره، اما شما همچنان r می گویید انگار یک موتور R وجود دارد.

But there is.

ولی اینجا هست.

Yeah. No, there's a Sam in San Jim in Yarra.

آره نه، یک سم در سن جیم در یارا وجود دارد.

anyway. Right. Haha.

به هر حال. درست. هاها

Talking of which, Mr.

آقای

Steve, we were in that particular place.

استیو، ما در آن مکان خاص بودیم.

We went there twice and you might not believe it, but we went there just by chance.

ما دو بار به آنجا رفتیم و شاید باورتان نشود، اما اتفاقی به آنجا رفتیم.

We didn't arrange anything.

ما چیزی ترتیب ندادیم

We went there just by coincidence and there was a huge festival

ما به طور تصادفی به آنجا رفتیم و جشنواره بزرگی

taking place which is held once a year, and we were lucky enough to witness it.

برگزار شد که سالی یک بار برگزار می شود و ما خوش شانس بودیم که شاهد آن بودیم.

Would you like to have a look at it? Because we were quite overwhelmed.

دوست دارید نگاهی به آن بیندازید؟ چون ما کاملا غرق شده بودیم.

I know, Mr. Steve. Totally.

من می دانم، آقای استیو. کاملا.

Mr. Steve was very overwhelmed, weren't you?

آقای استیو خیلی غرق شده بود، نه؟

I was I became very emotional.

من بودم خیلی احساساتی شدم

and I don't know why I burst into tears, in fact.

و من نمی دانم چرا در واقع اشک ریختم.

So let's find out, what was making Mr.

پس بیایید دریابیم، چه چیزی آقای

Steve so emotional right now?

استیو را در حال حاضر اینقدر احساساتی کرده است؟

There it was.

آنجا بود.

The place where we visited, and we spent quite a lot of time there.

مکانی که ما از آن بازدید کردیم و زمان زیادی را در آنجا گذراندیم.

We went there twice, and we couldn't believe how wonderful the spectacle was.

ما دوبار به آنجا رفتیم و باورمان نمی‌شد که چقدر تماشایی فوق‌العاده بود.

Wasn't it amazing, Steve?

شگفت انگیز نبود استیو؟

It was amazing.

شگفت انگیز بود.

We weren't expecting that.

ما انتظار چنین چیزی را نداشتیم. این

It's normally quite a quiet sort of, town.

شهر معمولاً کاملاً آرام است.

And, we just happened to go there

و، ما اتفاقاً

on the last day of, a festival that they'd had going which had been going for 30 years.

در آخرین روز به آنجا رفتیم، جشنواره ای که آنها می رفتند و 30 سال بود که برگزار می شد.

Now they do it every year and around the same, period of time in June.

اکنون آنها این کار را هر سال و تقریباً در همان دوره زمانی در ژوئن انجام می دهند.

And, it's a festival, celebrating, but dating back to medieval times.

و، این یک جشنواره، جشن است، اما قدمت آن به قرون وسطی باز می گردد.

But the what you can't get across from that video

اما چیزی که نمی‌توانید از آن ویدیو دریافت کنید،

is the impact of the individual instruments

تأثیر تک تک سازهایی است

that were playing the drums, the sound of the drums, the marching

که در حال نواختن طبل، صدای طبل، و راهپیمایی

just.

هستند.

They had loudspeakers as well with other music playing, and they had a compere.

آنها بلندگوهایی هم داشتند که موسیقی های دیگر پخش می شد و یک کامپر هم داشتند.

He was very good.

او خیلی خوب بود.

They had a profound emotional impact on me, and I don't even know why.

آنها تأثیر عاطفی عمیقی روی من گذاشتند و من حتی نمی دانم چرا.

I just totally took me by surprise.

من فقط کاملا غافلگیر شدم.

I could not for ages for probably an hour afterwards I was fighting, holding back very strong emotions

احتمالاً تا یک ساعت بعد از آن نمی‌توانستم بجنگم، احساسات بسیار قوی را مهار می‌کردم

and I'm not quite sure why, but because it just had a it was just a very emotional experience.

و کاملاً مطمئن نیستم که چرا، اما از آنجا که این فقط تجربه‌ای داشت، فقط یک تجربه بسیار احساسی بود.

It went on all day.

تمام روز ادامه داشت.

Those, those people that took part, there must have been hundreds

آن افرادی که شرکت کردند، باید صدها نفر در

marching up and down the streets playing instruments, drums and brass instruments.

خیابان ها بالا و پایین راهپیمایی می کردند و ساز، طبل و سازهای برنجی می زدند.

The sound was so loud, it just sort of effected you on a very deep level.

صدا خیلی بلند بود، فقط در سطح بسیار عمیقی روی شما تاثیر گذاشت.

Yes. All day they were marching up and down

آره. تمام روز آنها بالا و پایین راهپیمایی می کردند

and we arrived as they started and we at around 10:00 and we left at 8:00 and they were still doing it.

و ما همانطور که آنها شروع کردند رسیدیم و ما حدود ساعت 10:00 و ما ساعت 8:00 حرکت کردیم و آنها همچنان مشغول این کار بودند.

Well, they were just, just coming to an end then.

خوب، آنها فقط، فقط در آن زمان به پایان رسیدند.

But it was it was fabulous.

ولی افسانه بود

The amount of work and effort they must have been all volunteers.

مقدار کار و تلاش آنها باید همه داوطلب بوده باشند.

I would doubt that many of them were being paid at all.

من شک دارم که بسیاری از آنها اصلاً حقوق می گرفتند.

to do that.

برای انجام آن.

All local people, celebrating their history.

همه مردم محلی، تاریخ خود را جشن می گیرند.

And it was amazing.

و شگفت انگیز بود.

Yes. It's interesting that they, they often refer to to places like that as cities.

آره. جالب است که آنها اغلب از چنین مکان هایی به عنوان شهر یاد می کنند.

So they are actually fortresses built on hills, rocky hills.

بنابراین آنها در واقع دژهایی هستند که بر روی تپه ها، تپه های صخره ای ساخته شده اند.

And they are they are classed as cities.

و آنها به عنوان شهرها طبقه بندی می شوند.

Even though for me, from my point of view, I view them as small towns.

با وجود اینکه از نظر من، آنها را شهرهای کوچکی می‌دانم.

But it was the most amazing experience and we were not expecting that.

اما این شگفت انگیزترین تجربه بود و ما انتظار آن را نداشتیم.

We thought we were just going to visit there and have something to eat, and then maybe a little bit

فکر می‌کردیم فقط می‌خواهیم آنجا را ببینیم و چیزی برای خوردن داشته باشیم، و بعد شاید کمی

of ice cream.

بستنی.

But then all of this was going on around us and it kind of swept us away, didn't it?

اما پس از آن همه اینها در اطراف ما در حال وقوع بود و به نوعی ما را با خود برد، اینطور نیست؟

It did, it did. It affected you as well, but in a slightly different way.

انجام داد، انجام داد. شما را نیز تحت تأثیر قرار داد، اما به روشی کمی متفاوت.

But it was amazing.

اما شگفت انگیز بود.

Hats off as we say.

به قول خودمون کلاه بردار

Congratulations to the local people for what must have been logistically

به مردم محلی تبریک می گویم برای آنچه که باید از نظر لجستیکی

a very, very difficult, must have been very difficult to to organise that.

بسیار بسیار دشوار باشد، سازماندهی آن باید بسیار دشوار باشد.

But they've been doing it for 30 years.

اما آنها 30 سال است که این کار را انجام می دهند.

So, and the with hundreds, thousands of people there and wonderful.

بنابراین، و با صدها، هزاران نفر در آنجا و فوق العاده است.

Sanji Yano,

سانجی یانو،

a wonderful Jemmy Nance and Gimignano, a wonderful, wonderful place that we will definitely be going back to.

جیمی ننس و جیمینیانو فوق العاده، مکانی فوق العاده و فوق العاده که قطعاً به آن باز خواهیم گشت.

And it's worth mentioning that they have this every year around June.

و قابل ذکر است که هر سال در حوالی خرداد این را دارند.

So we were there on the final day.

بنابراین ما در روز پایانی آنجا بودیم.

So they do this three days in a row.

بنابراین آنها این کار را سه روز متوالی انجام می دهند.

So all of that work and all of that effort takes place over three days, and we were lucky to catch it on.

بنابراین تمام آن کار و تمام آن تلاش در طول سه روز انجام می شود و ما خوش شانس بودیم که آن را به دست آوردیم.

On its final day.

در روز آخرش

So a lot of things were going on. A lot of things were happening.

بنابراین خیلی چیزها در جریان بود . اتفاقات زیادی در حال رخ دادن بود.

There is something else I want to quickly show if I can, let me just find it.

چیز دیگری وجود دارد که می خواهم به سرعت نشان دهم اگر بتوانم آن را پیدا کنم.

Oh dear.

اوه عزیزم.

So the problem is today, the problem is there was I was rushing around because, well, let's face it,

بنابراین مشکل امروز است، مشکل اینجاست که من با عجله به اطراف می چرخیدم، زیرا، خوب، اجازه دهید آن را بپذیریم،

it's been a busy one.

یک محل شلوغ بود. در روز دومی که آنجا بودیم

We met up with some of our lovely viewers

با تعدادی از بینندگان دوست داشتنی خود ملاقات کردیم

on the second day we were there.

.

We actually went along to the Coliseum.

ما در واقع به کولیسئوم رفتیم.

And this short video gives you a an idea, a flavour of what happened

و این ویدیوی کوتاه به شما ایده ای می دهد، طعمی از آنچه

on that particular occasion.

در آن مناسبت خاص اتفاق افتاده است.

Yeah.

آره

There we were all together at the Colosseum.

آنجا همه با هم در کولوسئوم بودیم.

And one thing I should mention that particular day was one of the hottest days of the year in Rome.

و یک نکته را باید ذکر کنم که آن روز خاص یکی از گرم ترین روزهای سال در رم بود.

It was 36 degrees, and we were in the Coliseum, and it was so hot.

هوا 36 درجه بود و ما در کولیسئوم بودیم و هوا خیلی گرم بود.

It was like being in a large oven when you were inside the Coliseum, the actual centre of it,

وقتی داخل کولیزئوم، مرکز واقعی آن بودید، مثل این بود که در یک اجاق بزرگ باشید، مثل این

it was like all of the heat was being radiated towards the middle.

بود که تمام گرما به سمت وسط تابش می‌کرد.

It was so hot.

خیلی گرم بود

My phone stopped working and actually broke down.

گوشی من از کار افتاد و در واقع خراب شد.

Was so hot your phone switched off.

خیلی داغ بود گوشیت خاموش بود

So that's probably an indication that was too hot for us.

بنابراین این احتمالاً نشانه ای است که برای ما خیلی داغ بود.

In fact, you were quite ill later and you had to go back to the hotel and I'm sure you'd had heatstroke.

در واقع، شما بعداً کاملاً مریض شدید و مجبور شدید به هتل برگردید و من مطمئن هستم که دچار گرمازدگی شده اید.

Well, heat exhaustion anyway.

خب، به هر حال گرمازدگی.

Yes, I was a little bit, just a little bit tired because I'd been busy anyway.

بله، من کمی خسته بودم، فقط کمی خسته بودم، زیرا به هر حال مشغول بودم.

And of course, then on the Sunday we had the live stream, which you can watch again, and that was very eventful.

و البته، بعد از آن روز یکشنبه پخش زنده را داشتیم که می توانید دوباره آن را تماشا کنید، و این بسیار پر حادثه بود.

We had lots of lovely people, as you said, we had, Giovanni came along with his wife.

ما افراد دوست داشتنی زیادی داشتیم، همانطور که شما گفتید، داشتیم، جیووانی با همسرش آمد.

I want to say. Laurie.

من میخواهم بگویم. لوری.

Yes. Sorry. She.

آره. متاسف. او.

And also the day before we had Franco and Tania as well.

و همچنین روز قبل فرانکو و تانیا را نیز داشتیم.

And let's not forget also Alessandra and.

و همچنین الساندرا و.

Oh, I'm trying to think, oh my goodness, I can't remember his.

اوه، دارم سعی می کنم فکر کنم، خدای من، نمی توانم او را به یاد بیاورم.

Oh my, I'm trying to remember now. Salvadore.

اوه من الان دارم سعی میکنم یادم بیاد سالوادور

I think it was Salvadore.

فکر کنم سالوادور بود.

Yes, you're right, Mr. Duncan.

بله حق با شماست آقای دانکن.

Oh, there's so many names to remember.

اوه، نام های زیادی برای به خاطر سپردن وجود دارد.

So much going on.

خیلی در جریان است.

My brain is still going around and around, to be honest, from all of the activities and of course,

صادقانه بگویم، مغز من هنوز از تمام فعالیت‌ها و البته

all of the work that I've been doing for today as well.

تمام کارهایی که برای امروز انجام می‌دهم، دور و بر می‌چرخد.

But Franco's on now, Franco with a event with a wonderful, surname.

اما فرانکو در حال حاضر است، فرانکو با یک رویداد با نام خانوادگی فوق العاده.

Ferrari.

ماشین فراری.

you couldn't get a more Italian name than that.

شما نمی توانید نام ایتالیایی تر از آن پیدا کنید.

and yeah, we only met them briefly, but it was wonderful.

و بله، ما فقط به طور خلاصه با آنها ملاقات کردیم، اما فوق العاده بود.

We had a little, little meal together and a drink.

با هم یک غذای کوچک و کمی خوردیم و یک نوشیدنی.

but it co of course was there.

اما البته آن هم وجود داشت.

Who was in your first video with Christina, Francesca and Beatrice.

چه کسی در اولین ویدیوی شما با کریستینا، فرانچسکا و بئاتریس بود.

and Giovanni and Loretta, his wife.

و جووانی و لورتا، همسرش.

so, yes, it was a wonderful time.

بنابراین، بله، زمان فوق العاده ای بود.

And, we we will we will never be repeated.

و ما هرگز تکرار نخواهیم شد.

Not quite in that same way.

نه کاملاً به همین شکل.

This is the tragedy of it all.

این تراژدی همه چیز است.

We've got it here on film, but we will never be able to quite recreate exactly that same thing again.

ما آن را در اینجا در فیلم گرفته‌ایم، اما هرگز نمی‌توانیم دقیقاً همان چیزی را دوباره بسازیم.

It was a one off, but we hope to meet everybody again.

این یک بار بود، اما ما امیدواریم که دوباره همه را ملاقات کنیم.

In fact, we could stay all over Italy. Mr.

در واقع، ما می توانستیم در سراسر ایتالیا بمانیم. آقای

Duncan, we've had quite a few offers to go and stay, so we might take you up on it. Yes.

دانکن، ما چند پیشنهاد برای رفتن و ماندن داشته‌ایم، بنابراین ممکن است شما را در این مورد قبول کنیم. آره.

The one thing you should never do is invite us to stay with you.

تنها کاری که هرگز نباید انجام دهید این است که ما را دعوت کنید تا با شما بمانیم.

Because we will.

زیرا ما خواهیم کرد.

We will come.

ما خواهیم آمد.

We will knock on your door with our suitcases and we will say, how long can we stay for?

با چمدان هایمان در خانه ات را می زنیم و می گوییم تا کی می توانیم بمانیم؟

Is it a month? Is it two months? Maybe a year?

یک ماهه؟ دو ماهه؟ شاید یک سال؟

Perhaps we can take 12 months out from our lives to come and come and stay with you.

شاید بتوانیم 12 ماه از زندگی مان بیرون بیاییم و بیاییم و پیش تو بمانیم.

We've got to remember across a poor Christina ended up in hospital on one night. Yes.

باید به خاطر داشته باشیم که کریستینا فقیری یک شب در بیمارستان بستری شد. آره.

thankfully, it wasn't anything serious, and it was resolved.

خوشبختانه چیز جدی نبود و حل شد.

And, Salvatore, of course, was was robbed on the on the, on a train.

و سالواتوره، البته، در قطار مورد سرقت قرار گرفت.

They said there were lots of things going on on this train.

آنها گفتند در این قطار چیزهای زیادی در جریان است.

This is not a good advert for Italy.

این تبلیغ خوبی برای ایتالیا نیست.

Well, I guess, but but anyway, there were,

خوب، حدس می‌زنم، اما به هر حال،

there was lots there was a lot of sort of incidental things happening around us going.

اتفاقات زیادی در اطراف ما افتاد.

Yeah, I felt a bit guilty in a way, because a lot of those things wouldn't have happened if we didn't go to Italy.

بله، به نوعی احساس گناه می کردم، زیرا اگر ما به ایتالیا نمی رفتیم، بسیاری از این اتفاقات رخ نمی داد.

But yes, good life for that doesn't that doesn't make any sense. I know it's just life isn't.

اما بله، زندگی خوب برای آن معنی ندارد. من می دانم که این فقط زندگی نیست.

Think of all the things that have happened today that have nothing to do with you, that are far more tragic

به همه چیزهایی که امروز اتفاق افتاده و هیچ ربطی به شما ندارد، فکر کنید که بسیار غم انگیزتر

than that.

Even though losing your money on the, Metro isn't isn't much fun.

از آن است.

اگرچه از دست دادن پول خود در مترو چندان سرگرم کننده نیست.

But at least we we all had a good time.

اما حداقل به همه ما خوش گذشت.

And it was, to be honest with you, it was like.

و صادقانه بگویم، اینطور بود.

It was like travelling at light speed because everything was was just coming past us so quickly.

مثل سفر با سرعت نور بود چون همه چیز خیلی سریع از کنار ما می گذشت.

Especially in Rome.

به خصوص در رم.

Yeah.

Can I just say, if you've never been to Rome before, it is an absolutely crazy place, but in a nice way.

آره

می‌توانم فقط بگویم، اگر قبلاً هرگز به رم نرفته‌اید، این یک مکان کاملاً دیوانه‌کننده است، اما به روشی خوب.

People are friendly, they are warm, they are polite, the motorists are all wonderful.

مردم صمیمی هستند، خونگرم هستند، مودب هستند، رانندگان همه فوق العاده هستند.

They are so kind to the pedestrians.

آنها با عابران پیاده بسیار مهربان هستند.

Very polite to pedestrians. They just stop and let you cross.

بسیار مودب با عابران پیاده آنها فقط می ایستند و به شما اجازه عبور می دهند.

It was it was very strange to us because we are used to motorists being angry and always violent.

برای ما خیلی عجیب بود زیرا عادت کرده ایم رانندگان عصبانی و همیشه خشن باشند.

Well, we were asking.

خب داشتیم میپرسیدیم

Apparently it's the law in Italy if a pedestrian steps into the road.

ظاهراً اگر عابر پیاده وارد جاده شود، در ایتالیا قانون است.

This cars must stop to let the pedestrians cross.

این خودروها باید بایستند تا عابران پیاده عبور کنند.

If you did that in the UK, you'd just be run over.

اگر این کار را در بریتانیا انجام می دادید، فقط زیر گرفته می شدید.

The cars wouldn't stop, they'd blast their horns at you and, yeah, I mean, there was a law that was introduced to

ماشین‌ها نمی‌ایستند، بوق می‌زدند و بله، یعنی قانونی وجود داشت که

to the cars are supposed to stop for pedestrians, but everyone ignores it.

قرار بود ماشین‌ها برای عابران پیاده توقف کنند، اما همه آن را نادیده می‌گیرند.

Well,

خب

yes. Well, that's because that's because we are a different breed.

بله. خوب، به این دلیل است که ما یک نژاد متفاوت هستیم.

We are.

ما هستیم.

We are often angry about everything that is that is the British person.

ما اغلب در مورد هر چیزی که شخص بریتانیایی است عصبانی هستیم.

Complete, complete angry, very polite.

کامل، کاملا عصبانی، بسیار مودب.

On the roads. It was.

در جاده ها. بود.

It was lovely.

دوست داشتنی بود.

In fact,

در واقع،

and the other thing I want to mention is, well, that the hotel we stayed at, they were very kind to us

و نکته دیگری که می‌خواهم به آن اشاره کنم این است که هتلی که در آن اقامت داشتیم، زمانی که من تصادف کردم با ما بسیار مهربان بودند

when I had my accident.

.

And also the other hotel, as well, that we visited for all afternoon meals.

و همچنین هتل دیگری که برای تمام وعده های غذایی بعد از ظهر از آن بازدید کردیم.

And they were also very, very generous, very helpful to us

و آنها همچنین بسیار بسیار سخاوتمندانه بودند و با دادن چیزهایی به ما کمک کردند

by giving us some, some things to, to help my, my poor wounds.

تا به زخم های بیچاره من کمک کنند.

So thank you very much.

خوب، خیلی ممنون.

I can't remember the name of the the hotel that we walked to in Pensacola.

نمی‌توانم نام هتلی را که در پنساکولا به آنجا رفتیم، به خاطر بیاورم. آیا

Can you remember it, Steve?

می توانی آن را به خاطر بسپاری، استیو؟

Oh, it's somebodies name.

اوه، این نام کسی است.

It's, It's oh, I think yes. No, I can't remember. But they were very, very.

این است، اوه، من فکر می کنم بله. نه، یادم نمی آید. اما آنها بسیار بسیار بودند.

We walk to this, we walk, we were walking to this, little village called Pango,

ما به این سمت می رویم، پیاده می رویم، به این دهکده کوچک به نام پانگو می رفتیم،

and because it was they told us there was a nice cafe there.

و چون آنجا بود به ما گفتند یک کافه خوب آنجاست.

Turned out it was a sort of a hotel.

معلوم شد این یک جور هتل است.

Yeah, it was lovely, but yes, they were very helpful, but I, I had to inflict severe pain on Mr.

آره، دوست داشتنی بود، اما بله، خیلی کمک کننده بودند، اما من، مجبور شدم درد شدیدی به آقای

Duncan because, so Mr.

دانکن وارد کنم، زیرا آقای

Duncan had these open wounds which are bleeding, these scrapes and.

دانکن این زخم های باز را داشت که خونریزی می کند، این خراش ها و.

Well, whatever. Yes. And Mr. Steve decided to put some iodine.

حالا هرچی. آره. و آقای استیو تصمیم گرفت مقداری ید بگذارد.

Well, I, I had it here, but it's vanished. It's upstairs. Mr..

خب، من، اینجا داشتم، اما ناپدید شد. طبقه بالاست آقای.. حدس می

I guess you've taken it.

زنم شما آن را گرفته اید.

Well, you see, we don't have this in the UK, but if you get scrapes, grazes and cuts in Italy,

خوب، می بینید، ما این را در بریتانیا نداریم، اما اگر در ایتالیا دچار خراش، چرا و بریدگی شدید،

the popular thing to put on it is this iodine solution.

چیز محبوبی که باید روی آن قرار دهید این محلول ید است.

which is like a yellow colour.

که مانند رنگ زرد است.

It's like a disinfectant.

مثل یک ماده ضد عفونی کننده است. از

They use it, they use it in surgery and you dab it on the wound? Yes. Over here.

آن استفاده می کنند، در جراحی استفاده می کنند و شما آن را روی زخم می زنید؟ آره. اینجا

They use it before you have surgery, and, I've never seen it here in the UK.

آنها قبل از جراحی از آن استفاده می کنند، و من هرگز آن را اینجا در بریتانیا ندیده ام.

We would tend to put an antiseptic cream on, but they use this iodine in Italy, this iodine solution.

ما تمایل داریم یک کرم ضد عفونی کننده بگذاریم، اما آنها از این ید در ایتالیا استفاده می کنند، این محلول ید.

and it was it. Well, anyway, it worked a treat.

و همین بود خوب، به هر حال، آن را به درمان.

Yes. Even though it was painful. Extremely painful when it went on.

آره. با اینکه دردناک بود وقتی ادامه پیدا کرد خیلی دردناک بود

But it worked because your wounds healed up almost overnight. Yes.

اما کار کرد زیرا زخم های شما تقریباً یک شبه خوب شدند. آره.

I mean, look at all these.

یعنی به همه اینها نگاه کن

All these already on my arm so you can see all of these.

همه اینها از قبل روی بازوی من است، بنابراین شما می توانید همه اینها را ببینید.

All of the wounds are healing very nicely.

همه زخم ها خیلی خوب خوب می شوند.

The ones on my hand are healing up now.

آنهایی که روی دست من هستند الان در حال بهبودی هستند.

And also the one, the one, the big one on my knee is also healing very nicely.

و همچنین یکی، یکی، بزرگ روی زانوی من نیز بسیار خوب خوب می شود.

Yes. Well.

آره. خوب.

So let's guess.

پس بیایید حدس بزنیم. هیچ

No carry on method asks what? And somebody else asked earlier as well.

روشی نمی پرسد که چیست؟ و شخص دیگری نیز قبلاً پرسید.

What food did you enjoy Claudio?

کلودیو از چه غذایی لذت بردی؟

Or asked what food did you enjoy in Italy as well?

یا پرسیدند در ایتالیا هم از چه غذایی لذت بردید؟

I can't say there was only one dish.

نمی توانم بگویم فقط یک ظرف بود.

We didn't like everything else we loved.

ما هر چیز دیگری را که دوست داشتیم دوست نداشتیم.

Yes we have.

بله ما داریم.

We had this dreadful meal.

ما این غذای وحشتناک را خوردیم.

Ravioli with with green cheese inside.

راویولی با پنیر سبز داخل.

And it was disgusting.

و منزجر کننده بود.

However, we did eat quite a lot of lasagne.

با این حال، ما خیلی لازانیا خوردیم. فکر

I think four times we ate lasagne, didn't we?

کنم چهار بار لازانیا خوردیم، نه؟

yes.

so lasagne is something that everybody knows in the UK

آره.

بنابراین لازانیا چیزی است که همه در بریتانیا آن را

as an Italian dish, but it's always usually very poor quality here.

به عنوان یک غذای ایتالیایی می شناسند، اما همیشه در اینجا کیفیت بسیار پایینی دارد.

People tend to buy lasagne over here as a sort of a microwave food.

مردم تمایل دارند از اینجا لازانیا را به عنوان نوعی غذای مایکروویو بخرند.

It's bought frozen in, containers.

در ظروف منجمد خریداری شده است.

And people put it in the microwave and eat it, you know, quick.

و مردم آن را در مایکروویو می گذارند و سریع می خورند.

It's a quick meal. It's a cheap version of it.

این یک غذای سریع است. این یک نسخه ارزان قیمت از آن است.

It's a cheap version of it.

این یک نسخه ارزان قیمت از آن است. خیلی

It was delicious in. So that was probably our top favourite food.

خوشمزه بود. پس احتمالاً بهترین غذای مورد علاقه ما بود.

But the other one I think we both enjoyed and it's also a favourite with Francesca

اما یکی دیگر که فکر می کنم ما هر دو لذت بردیم و همچنین مورد علاقه فرانچسکا

is, eggplant with parmesan cheese.

است، بادمجان با پنیر پارمزان است.

and that was also delicious.

و این هم خوشمزه بود

In fact, if you combine the two together, you get this wonderful dish half.

در واقع، اگر این دو را با هم ترکیب کنید، نصف این غذای فوق‌العاده به دست می‌آید.

I think they ought to do that in Italy.

من فکر می کنم آنها باید این کار را در ایتالیا انجام دهند.

It's like a fusion food.

مثل یک غذای فیوژن است. به

I think it should be eggplant and parmesan on one side

نظر من یک طرف بشقاب شما باید بادمجان و پارمزان باشد، طرف

of your plate, lasagne on the other, because the two really complement each other.

دیگر لازانیا، زیرا این دو واقعا مکمل یکدیگر هستند.

but anyway, that's what we enjoyed the most.

اما به هر حال، این چیزی است که ما بیشتر از همه لذت بردیم.

But the pizzas were gorgeous.

ولی پیتزاها عالی بود

You can't get pizzas like you can in Italy.

شما نمی توانید مانند ایتالیا پیتزا تهیه کنید.

In the UK, and like, you might be able to in some restaurants, but let us not forget the gelato.

در بریتانیا، و مانند آن، ممکن است در برخی از رستوران ها بتوانید، اما اجازه دهید ژلاتو را فراموش نکنیم.

The ice cream.

بستنی.

Absolutely incredible.

کاملا باور نکردنی.

We did sample quite a lot of that, didn't we?

ما مقدار زیادی از آن را نمونه برداری کردیم، اینطور نیست؟

Doppelganger.

دوپلگانگر

Doppelganger.

دوپلگانگر

4827 is inviting us to the white House in the US,

4827 ما را به کاخ سفید در ایالات متحده دعوت می کند

and said that we'll get the right to stay.

و می گوید که ما حق اقامت را خواهیم گرفت.

Well, you know, I don't mind getting citizenship to another country.

خوب، می دانید، من بدم نمی آید که تابعیت کشور دیگری را بگیرم.

Well, lots of I don't know, I think I'm quite fussy about the places where I stay.

خوب، بسیاری از آنها را نمی دانم، فکر می کنم در مورد مکان هایی که در آن اقامت می کنم کاملاً دمدمی مزاج هستم.

It depends who gets in it. Yeah, it depends who gets in at the next election.

بستگی دارد چه کسی وارد آن شود. بله، بستگی دارد چه کسی در انتخابات بعدی شرکت کند.

We might not be very welcome

at the white House if you get my meaning.

اگر منظور من را متوجه شوید، ممکن است در کاخ سفید چندان خوشامد نباشیم.

So we had a good time in Italy.

بنابراین ما در ایتالیا اوقات خوبی را سپری کردیم.

Would we recommend Italy?

آیا ما ایتالیا را توصیه می کنیم؟

From my own point of view, I would say yes.

از دیدگاه خودم می گویم بله.

My only advice would be give yourself plenty of time to explore,

تنها توصیه من این است که به خودتان زمان زیادی برای کاوش بدهید،

because I felt as if we could have stayed there for at least another week.

زیرا احساس می کردم که می توانستیم حداقل یک هفته دیگر آنجا بمانیم.

So give yourself maybe two weeks or even slightly longer to explore the many places.

بنابراین شاید دو هفته یا حتی کمی بیشتر به خود فرصت دهید تا مکان های زیادی را کشف کنید.

Yes, we only had ten days,

بله، فقط ده روز فرصت داشتیم،

but we probably should have gone for 14 days because then we could have done a bit more travelling.

اما احتمالاً باید 14 روز می رفتیم، زیرا در آن صورت می توانستیم کمی بیشتر سفر کنیم.

We wanted to see Christina, who lives in northern Italy, but we didn't have the time to do that, unfortunately.

می خواستیم کریستینا را ببینیم که در شمال ایتالیا زندگی می کند، اما متأسفانه وقت آن را نداشتیم.

yes.

آره.

people smoke a lot in Italy.

مردم در ایتالیا زیاد سیگار می کشند.

but that's fine, because they don't. Indoors. It's only outside.

اما این خوب است، زیرا آنها این کار را نمی کنند. در داخل خانه. فقط بیرون است

But lots of people are smoking.

اما بسیاری از مردم سیگار می کشند.

what else was I going to say? I was going to say something else, but I can't remember.

دیگه چی میخواستم بگم می خواستم چیز دیگری بگویم اما یادم نمی آید.

That's good.

خوبه.

I might be the highlight of today's live stream.

من ممکن است نقطه برجسته پخش زنده امروز باشم.

Sorry.

متاسف.

I'm having difficulty here because I am suffering from hayfever.

من اینجا مشکل دارم چون از تب یونجه رنج می برم.

I don't know why. I seem to be suffering lots of things.

نمی دانم چرا. به نظر می رسد من از چیزهای زیادی رنج می برم.

Injuries, falls, hay fever and Mr.

جراحات، زمین خوردن، تب یونجه و آقای

Steve. I have to suffer him every single day.

استیو. من باید هر روز او را تحمل کنم.

I got this medicine yesterday.

من دیروز این دارو رو گرفتم

I don't know if it will work for my hayfever, but the only thing I do know at the moment is

نمی‌دانم برای تب یونجه‌ام مؤثر است یا نه، اما تنها چیزی که در حال حاضر می‌دانم این است که

my hay fever is dreadful.

تب یونجه‌ام وحشتناک است.

All of the pollen and all of the the dust in the air, it's going up my nose and it's causing me a lot of trouble.

همه گرده ها و همه گرد و غبار موجود در هوا، از بینی من بالا می رود و برای من دردسرهای زیادی ایجاد می کند.

We only have 15 minutes left with Mr.

ما فقط 15 دقیقه با آقای استیو فرصت داریم،

Steve, so if there is anything you want to say.

بنابراین اگر چیزی می خواهید بگویید.

By the way, it was.

اتفاقا همینطور بود.

It was Giovanni who gave you the motorbike.

این جیووانی بود که موتور را به تو داد.

Yes. I,

آره. من،

I knew it was because.

می دانستم به این دلیل است.

Yes. It's up. No, it's on here.

آره. تمام شد. نه، اینجا هست

We've had it confirmed. right.

ما آن را تایید کرده ایم. درست.

Okay. From, Loretta.

باشه. از، لورتا.

so. Yes.

بنابراین. آره.

because I remember getting quite upset

چون یادم می‌آید که خیلی ناراحت شدم،

because I was it reminded me of my that story I just told about my mother when she was expecting me.

زیرا این داستان مرا به یاد آن داستانی می‌اندازد که در مورد مادرم وقتی منتظرم بود، تعریف کردم.

I was going to put the photograph up, but I can't find it. Okay.

میخواستم عکس رو بذارم ولی پیداش نکردم باشه.

so we'll share that next time.

بنابراین دفعه بعد آن را به اشتراک خواهیم گذاشت.

There is a photograph of my mother on a Lambretta.

عکسی از مادرم روی لامبرتا هست.

When she was expecting me at the time. Incredible.

وقتی اون اون موقع منتظر من بود باور نکردنی

And once again, I will say it officially and I will get it right this time.

و یک بار دیگر رسماً می گویم و این بار درست می گیرم.

Thank you very much, Giovanni, for the little and Laurie,

خیلی ممنون، جیووانی، برای کوچولو و لوری، می

you know, so hopefully they're not sound at the moment.

دانی، پس امیدوارم در حال حاضر سالم نباشند.

Well,

خوب،

Giovanni isn't on at the moment, but hopefully, he will be able to watch that later.

جیووانی در حال حاضر فعال نیست، اما امیدوارم بتواند بعداً آن را تماشا کند.

He's probably working hard today.

او احتمالا امروز سخت کار می کند.

in his job,

در شغلش،

but yes.

اما بله.

How long were we in Italy? Says Masood.

چقدر در ایتالیا بودیم؟ مسعود می گوید. سه

We were there for ten days in three. Said it wasn't long enough.

روز ده روز اونجا بودیم . گفت به اندازه کافی طولانی نیست.

We should have had 14.

ما باید 14 می داشتیم.

Yes, that would be my only advice.

بله، این تنها توصیه من بود.

The only advice?

تنها توصیه؟

If you go to a place, you've got it. Give yourself plenty of time, especially Rome.

اگر به جایی بروید، آن را دارید. به خودتان زمان زیادی بدهید، مخصوصاً رم.

You could probably spend a week in Rome, to be honest and and explore everything.

شما احتمالاً می توانید یک هفته را در رم بگذرانید، صادق باشید و همه چیز را کشف کنید.

Oh, but we also won't go on set.

اوه، اما ما سر صحنه فیلمبرداری نمی رویم.

We we we also went to Florence as well.

ما به فلورانس هم رفتیم.

That was nice.

خوب بود

We had a few moments there that were rather unusual as well, but we had a great time.

ما لحظاتی را در آنجا سپری کردیم که نسبتاً غیرمعمول نیز بود، اما به ما خوش گذشت.

It was it was fantastic. We used the train service in Italy.

فوق العاده بود ما از خدمات قطار در ایتالیا استفاده کردیم.

The trains are amazing.

قطارها شگفت انگیز هستند.

Oh, talking of transport now, we were we were at Manchester Airport, weren't we.

اوه، حالا صحبت از حمل و نقل است، ما که در فرودگاه منچستر بودیم، نه.

Leaving and coming back from Italy. And today

ترک و بازگشت از ایتالیا. و امروز

the, the airport has been shut down because of a power failure.

فرودگاه به دلیل قطع برق تعطیل شده است.

So there are now hundreds of people waiting at Manchester airport waiting to get on their planes.

بنابراین اکنون صدها نفر در فرودگاه منچستر منتظر هستند تا سوار هواپیمای خود شوند.

And they are all delayed and many have been cancelled as well.

و همه آنها با تأخیر هستند و بسیاری نیز لغو شده اند.

Sorry Steve, you were saying no, I was going to say just another.

متاسفم استیو، تو داشتی نه می‌گفتی، من می‌خواستم یکی دیگر را بگویم.

Just to add on to that,

فقط برای اضافه کردن به آن،

what you're saying about Manchester, Manchester Airport was voted as the worst airport in the UK, by the way,

آنچه شما در مورد منچستر می گویید، فرودگاه منچستر به عنوان بدترین فرودگاه در بریتانیا انتخاب شد،

and the fact that they've just had a power cut to probably adds into that.

و این واقعیت که آنها به تازگی برق را قطع کرده اند احتمالاً به آن اضافه می کند.

no ice cream. We forgot about the gelato. I've mentioned it.

بدون بستنی ما ژلاتو را فراموش کردیم. من به آن اشاره کرده ام.

Have you? Yes.

دارید؟ آره.

All right. If I wasn't listening, we had. Well, I had the mango.

خیلی خوب. اگر گوش نمی دادم، داشتیم. خوب، من انبه را داشتم.

I had this huge mango ice cream.

من این بستنی بزرگ انبه را داشتم.

And I still remember Mr.

و هنوز به یاد دارم که آقای

Steve asked the young lady who was serving is he asked for mango and she said, just mango.

استیو از خانم جوانی که در حال خدمت بود پرسید که آیا انبه خواسته است و او گفت: فقط انبه.

So? So that's all I had in my big Coke cone was just lots and lots of mango ice cream.

بنابراین؟ پس این تنها چیزی بود که من در مخروط کوکای بزرگم داشتم، فقط مقدار زیادی بستنی انبه بود.

She seemed quite surprised

او کاملاً متعجب به نظر می رسید

because most people two choose 2 or 3 different flavours because there are many, many flavours.

زیرا اکثر مردم دو یا دو طعم مختلف را انتخاب می کنند زیرا طعم های بسیار بسیار زیادی وجود دارد.

But I have to say mango.

اما باید بگویم انبه.

And also the big revelation, Mr.

و همچنین کشف بزرگ، آقای

Steve for us was how gorgeous chocolate ice cream is.

استیو برای ما این بود که بستنی شکلاتی چقدر زرق و برق دار است.

Yes, you can't get good chocolate ice cream here in England. You can't.

بله، اینجا در انگلیس نمی توانید بستنی شکلاتی خوبی تهیه کنید. شما نمی توانید.

It always tastes like like filth chemicals.

همیشه طعمی شبیه به مواد شیمیایی چرک دارد.

But it's chocolate coloured. But it doesn't taste of chocolate.

اما رنگش شکلاتی است اما مزه شکلات ندارد. پس

So again, the the ice cream.

دوباره بستنی.

The chocolate ice cream.

بستنی شکلاتی.

Absolutely incredible.

کاملا باور نکردنی.

It is the best ice cream I think I've ever tasted.

این بهترین بستنی است که فکر می کنم تا به حال چشیده ام.

Now there is something we haven't mentioned about Italy.

اکنون چیزی وجود دارد که ما در مورد ایتالیا به آن اشاره نکرده ایم.

Something we both criticised.

چیزی که ما هر دو انتقاد کردیم.

What if I said to Mr.

اگر به آقای

Steve that something was very hard to bite into and chew?

استیو بگویم که گاز گرفتن و جویدن چیزی بسیار سخت است، چه؟

Yes. We were quite surprised that the bread I the bread was quite tough.

آره. ما کاملا شگفت زده شدیم که نان من نان کاملا سفت بود.

but I think what was happening with us, Mr.

اما من فکر می‌کنم اتفاقی که با ما می‌افتاد، آقای

Duncan, is that we the where we were eating at restaurants and at the hotel,

دانکن، این است که ما جایی که در رستوران‌ها و هتل غذا می‌خوردیم، فکر می‌کنم

I think they were cutting the bread up in advance.

آنها از قبل نان را بریده بودند.

So it dried out by the time we got it on the table.

بنابراین تا زمانی که آن را روی میز گذاشتیم خشک شد.

Okay.

So because there were 1 or 2 occasions where I saw the hotel bringing out fresh

باشه.

بنابراین، چون 1 یا 2 بار دیدم که هتل نان تازه بریده شده را بیرون می آورد،

cut bread, and that was nice and soft because I was expected Italian bread to be quite soft,

و این خوب و نرم بود، زیرا از من انتظار می رفت نان ایتالیایی کاملاً نرم باشد،

because you expect French bread to be quite hard and crusty.

زیرا شما انتظار دارید نان فرانسوی کاملا سفت و سفت باشد.

But I thought Italian bread was soft, but maybe I was wrong, but I think it was because

اما من فکر می کردم نان ایتالیایی نرم است، اما شاید اشتباه می کردم، اما فکر می کنم به این دلیل بود که

where we were going to restaurants, they were cutting it up in advance and we were getting it,

جایی که ما به رستوران می رفتیم، آنها از قبل آن را برش می دادند و ما داشتیم آن را می گرفتیم،

but it was dried out by the time we got it. But this is everywhere we went.

اما تا رسیدن ما خشک شد. آی تی. اما این همه جاست که رفتیم.

The bread was very similar in quality and maybe this is the thing.

نان از نظر کیفیت بسیار شبیه بود و شاید موضوع همین باشد.

And I noticed that Giovanni, he, he actually brought his own bread

و متوجه شدم که جیووانی، او، در واقع نان خود را

to one of the meals that we had, and he had a little package of, of soft bread.

به یکی از وعده های غذایی که ما داشتیم آورده بود، و او یک بسته کوچک از نان نرم داشت.

So, so perhaps it is maybe it is a thing that a lot of the bread

بنابراین، شاید این موضوع است که بسیاری از نان ها

in Italy is very hard or very tough and very hard to bite into.

در ایتالیا بسیار سخت یا بسیار سفت هستند و گاز گرفتن آنها بسیار سخت است.

The best one was something we had at the airport before we left. Yes.

بهترین آن چیزی بود که قبل از حرکت در فرودگاه داشتیم. آره.

You had some kind of there was a name for it, a certain type of bread.

شما یک نوع نان داشتید، یک نام برای آن وجود داشت. یه

It was sort of flat, about that thick, like a sandwich.

جورایی صاف بود، تقریباً ضخیم، مثل ساندویچ.

It was cut in the filling, cut in half.

آن را در پر کردن، به نصف بریده شد.

And then inside our had salami and cheese.

و سپس داخل ما سالامی و پنیر بود.

But you couldn't eat it. You.

اما نتونستی بخوریش شما.

It was like eating a piece of cardboard

مثل خوردن یک تکه مقوا در

there. Oh.

Giovanni Romano is on because his wife Lauretta called, Giovanni was having lunch on Sundays.

آنجا بود. اوه

جووانی رومانو روشن است چون همسرش لورتا زنگ زد، جیووانی یکشنبه ها ناهار می خورد.

I never work a big hug to both of you and all the viewers. Thank you very much.

من هیچ وقت برای هر دوی شما و همه بیننده ها در آغوش نمی گیرم. بسیار از شما متشکرم.

And thank you again for the, the Lambretta.

و دوباره از شما برای لامبرتا تشکر می کنم.

And if you watch this early,

و اگر این را زود تماشا کنید،

if you watch this back again, you'll see that we saw a Lambretta in Much Wenlock yesterday.

اگر دوباره این را تماشا کنید، خواهید دید که دیروز یک لامبرتا را در Much Wenlock دیدیم.

which, that which I thought was quite interesting as we had just been to Italy.

چیزی که به نظرم خیلی جالب بود چون تازه به ایتالیا رفته بودیم.

The one thing about Giovanni

تنها چیزی که در مورد جیووانی

I noticed, because it was the first time we met him, he did make a very big and I suppose deep impression.

متوجه شدم، چون اولین باری بود که با او ملاقات کردیم، او تأثیر بسیار بزرگی بر جای گذاشت و فکر می‌کنم عمیقاً تأثیرگذار بود.

Now, I made a joke because

حالا شوخی کردم چون

Giovanni, you seem to be very similar to me in many, many ways.

جووانی، به نظر می رسد تو از بسیاری جهات بسیار شبیه من هستی .

In fact, I actually thought that Giovanni may have been me

در واقع، من واقعاً فکر می کردم که ممکن است جووانی من

from the future who had travelled back in time to tell me

از آینده باشد که به گذشته سفر کرده بودم تا به من بگوید

not to not to make certain mistakes.

اشتباهات خاصی را مرتکب نشو.

But it wasn't so.

اما اینطور نبود.

Giovanni, it was a pleasure meeting you and also Laurie Franco ten.

جیووانی، دیدار با شما و همچنین لوری فرانکو ده بسیار خوشحالم.

Yeah, I know I'm good. Who, who? Who else? Steve.

آره میدونم خوبم کی کی؟ کی دیگه؟ استیو

Who else? Steve, you were on our trip.

کی دیگه؟ استیو، تو در سفر ما بودی.

You mean Beatrice?

منظورت بئاتریس است؟

Francesca. Cristina.

فرانچسکا کریستینا

Maurizio. Maurizio.

مائوریتزیو مائوریتزیو

Giovanni. Norbert.

جیووانی نوربرت.

Tania. Alessandra.

تانیا. الساندرا

Alessandra. Vera. And, Going.

الساندرا ورا و رفتن

I can't remember Alexandra's husband name.

نام شوهر الکساندرا را به خاطر نمی آورم.

Salvadori. Salvadori? Yes.

سالوادوری سالوادوری؟ آره.

but yes, it was wonderful.

اما بله فوق العاده بود

Absolutely wonderful.

کاملا فوق العاده است.

This the thing is, and this is the problem, we only have

مسئله این است و مشکل این است، ما

you only have to remember one name or two names,

فقط باید یک نام یا دو نام را به خاطر بسپاریم،

but we we have to remember seven or 8 or 9 names.

اما ما باید هفت یا 8 یا 9 نام را به خاطر بسپاریم.

And sometimes we do get confused, slightly confused.

و گاهی اوقات ما گیج می شویم، کمی گیج می شویم.

But it was absolutely incredible. We had the most amazing time.

اما کاملاً باورنکردنی بود. شگفت انگیزترین زمان را سپری کردیم.

I know we keep talking about it, but it was a wonderful experience.

می دانم که ما همچنان در مورد آن صحبت می کنیم، اما تجربه فوق العاده ای بود.

Noah, you said Steve, you said that it might be one of the best holidays we've had.

نوح، تو گفتی استیو، گفتی که شاید یکی از بهترین تعطیلات ما باشد.

With that, without a doubt. without a doubt.

با آن، بدون شک. بدون شک. وقتی

talking to

با

Brad, I tak for Dan in Turkey is saying that they have the best

برد صحبت می‌کنم، دن را در ترکیه می‌گویم که آنها بهترین

bread, and, they're inviting us over, because they cook their own bread.

نان را دارند، و ما را دعوت می‌کنند، چون خودشان نان می‌پزند.

So, yes, we have been to Turkey on several occasions.

بنابراین، بله، ما چندین بار به ترکیه رفته ایم.

Yes. Mr.

آره. آقای

Duncan has videos, that you can watch on his channel.

دانکن ویدیوهایی دارد که می توانید در کانالش تماشا کنید.

If you didn't know that, we had a holiday.

اگر این را نمی دانستید، ما تعطیلات داشتیم.

Two holidays, at least two holidays in Turkey. Yes. Mr. Duncan's done some lessons there.

دو تعطیلات، حداقل دو تعطیلات در ترکیه. آره. آقای دانکن چند درس در آنجا انجام داده است.

Well, I'm. I made a whole lesson.

خوب، من هستم. کلی درس درست کردم

There was a whole lesson on my YouTube channel that I made in Turkey all about going on holiday.

یک درس کامل در کانال یوتیوب من وجود داشت که در ترکیه همه چیز را در مورد رفتن به تعطیلات ساختم.

So I think we've covered most of what we did and the things we saw.

بنابراین فکر می کنم بیشتر کارهایی که انجام دادیم و چیزهایی که دیدیم را پوشش داده ایم.

Even though I do feel as if we've missed a lot of it out

با وجود اینکه احساس می‌کنم خیلی از آن‌ها را از دست داده‌ایم،

because there was so many things going on, a lot of the things were were happy.

زیرا چیزهای زیادی در جریان بود ، بسیاری از چیزها خوشحال بودند.

We did have 1 or 2 problems, mainly because of me, with my big

ما 1 یا 2 مشکل داشتیم، عمدتاً به خاطر من، با

long body falling over and getting into all sorts of

افتادن بدن دراز من و قرار گرفتن در انواع

difficult situations.

موقعیت های دشوار.

But, but but generally I would say, Steve, that it was good.

اما، اما به طور کلی، می گویم، استیو، که خوب بود.

It was a good trip. Overwhelmingly positive.

این یک سفر خوب بود. بسیار مثبت است.

You're always going to get, challenges, let's call them challenges when you go on holiday.

شما همیشه قرار است چالش‌هایی داشته باشید، اجازه دهید وقتی به تعطیلات می‌روید آنها را چالش بنامیم.

But we did not have a boring holiday.

اما تعطیلات خسته کننده ای نداشتیم.

It was not a typical British holiday where you go abroad, sit on the beach, get sunburned, eat and drink too much.

این یک تعطیلات معمولی بریتانیایی نبود که به خارج از کشور بروید، در ساحل بنشینید، آفتاب سوخته شوید، زیاد بخورید و بنوشید.

meeting people, making friends is was the highlight of the holiday.

ملاقات با مردم، دوست یابی از نکات برجسته این تعطیلات بود.

And, I think they'll all be friends for life.

و من فکر می کنم که همه آنها تا آخر عمر با هم دوست خواهند بود.

And, that's what will be memorable about the holiday.

و این چیزی است که در مورد تعطیلات به یاد ماندنی خواهد بود.

In the end.

در پایان.

It's always about people because we're human beings and we're very sociable.

همیشه در مورد مردم است زیرا ما انسان هستیم و بسیار اجتماعی هستیم.

animal.

حیوان

And, really, if you haven't got other people in your life, other human beings,

و، واقعاً، اگر در زندگی خود افراد دیگری، انسان های دیگر را ندارید،

and you're making friends, what's the point?

و در حال دوستیابی هستید، چه فایده ای دارد؟

Okay. Has nobody want to be on their own?

باشه. آیا هیچ کس نمی خواهد تنها باشد؟

So I would say the key is food and friendship.

بنابراین من می گویم کلید غذا و دوستی است.

Food and friendship.

غذا و دوستی.

Those those are the important things. Giovani says. You know me very well.

اینها چیزهای مهم هستند. جیوانی می گوید. تو منو خیلی خوب میشناسی

Well, every time, every time I clean my plate now with the bread,

خوب، هر بار، هر بار که الان بشقابم را با نان تمیز می کنم،

I will always think of you, Giovani and your.

همیشه به تو، جیوانی و تو فکر خواهم کرد.

Your little shoe.

کفش کوچک شما

That's what you called it. So?

اسمش همین بود بنابراین؟

So if you wipe the sauce off your plate with the bread, they call it the little shoe.

بنابراین اگر سس را با نان از روی بشقاب خود پاک کنید، به آن کفش کوچک می گویند.

And that's what I'm always going to remember every time I, I have my food.

و این چیزی است که من همیشه هر بار که غذای خود را دارم به یاد خواهم آورد.

And if I use some bread on the plate, I will always think of that time.

و اگر از مقداری نان در بشقاب استفاده کنم، همیشه به آن زمان فکر خواهم کرد.

And Giovanni, with his little shoe,

و جیووانی با کفش کوچکش

I'll tell you something that was very expensive in Turkey.

چیزی را به شما می گویم که در ترکیه بسیار گران بود.

sorry. In Italy?

متاسف. در ایتالیا؟

Yeah.

آره

Was the taxes, they were very, very expensive.

مالیات بود، آنها بسیار بسیار گران بودند.

I'm sure I could have hired a car for an entire day for less than we paid for some of the taxes,

من مطمئن هستم که می توانستم یک روز کامل یک ماشین را با کمتر از مقداری که برای برخی از مالیات ها پرداخت کرده بودیم کرایه کنم،

but I think we were probably being ripped off a bit.

اما فکر می کنم احتمالاً کمی ما را از بین می بردند.

The thing is.

No, no.

چیزی که است. نه

نه.

I'm going to disagree with you.

من با شما مخالفم

Of course, I think.

البته فکر می کنم.

I think they are doing something that they have to do because it's seasonal.

من فکر می کنم آنها کاری انجام می دهند که باید انجام دهند زیرا فصلی است.

So taxi drivers in that particular region might not get much work out of season.

بنابراین رانندگان تاکسی در آن منطقه خاص ممکن است خارج از فصل کار زیادی نداشته باشند.

So they have to make their income during the summer months when the tourists are all arriving.

بنابراین آنها باید در ماه های تابستان که همه گردشگران وارد می شوند درآمد خود را به دست آورند.

So I think that is the reason why.

بنابراین من فکر می کنم دلیل این امر است.

So maybe they are charging quite a lot,

بنابراین شاید آنها هزینه زیادی می گیرند،

but but they are trying to make a living during a very short period of time.

اما سعی می کنند در مدت زمان بسیار کوتاهی امرار معاش کنند.

So out of season they probably don't have much, much work to do.

بنابراین در خارج از فصل آنها احتمالاً کار زیادی برای انجام دادن ندارند.

Certainly made their money out of us, they said.

آنها گفتند که مطمئناً از ما پول درآورده اند.

But but think of all the things.

اما به همه چیز فکر کنید.

Think of all the wonderful things we were able to see because of that taxi driver.

به همه چیزهای شگفت انگیزی که به خاطر آن راننده تاکسی توانستیم ببینیم فکر کنید. می

I know, I know, we were charged €30 for a ten minute taxi drive.

دانم، می دانم، برای ده دقیقه رانندگی تاکسی 30 یورو از ما دریافت کردند.

Yes, and one and two occasions.

بله، و یک و دو مناسبت.

But I didn't like to argue because you know, you don't know who you are. Hahaha.

اما من دوست نداشتم بحث کنم چون می دانی، نمی دانی کی هستی. هاهاها

Mind you, having said that, we.

توجه داشته باشید، پس از گفتن این، ما.

But we stopped going to that because time is running out. Yes. Well, now you're the one that keeps talking.

اما ما از رفتن به آن منصرف شدیم زیرا زمان در حال اتمام است. آره. خوب، حالا شما هستید که به حرف زدن ادامه می دهید.

Steve, we've got two minutes. Mr.. Steve will be going in a moment.

استیو، دو دقیقه وقت داریم. آقای استیو یک لحظه دیگر می رود.

So thank you very much for joining us.

بنابراین از اینکه به ما پیوستید بسیار سپاسگزاریم.

He is going out to attend a rehearsal for a show that he's in, and hopefully I'm

او برای شرکت در تمرین نمایشی که در آن حضور دارد بیرون می‌رود، و امیدوارم

keeping my fingers crossed that next Sunday it will be back to normal at 2 p.m.

دست‌هایم را کنار بگذارم که یکشنبه آینده ساعت 2 بعد از ظهر به حالت عادی باز خواهد گشت. به

UK time. Don't hold your breath, Mr. Duncan, can I just ask you now?

وقت انگلستان نفس خود را حبس نکنید، آقای دانکن، می توانم همین الان از شما بپرسم؟

Steve, are you planning to to not be here next Sunday?

استیو، آیا قصد داری یکشنبه آینده اینجا نباشی؟

Well, let me put it this way.

خب بذار اینجوری بگم

There is, an orchestral rehearsal next Sunday.

یکشنبه آینده یک تمرین ارکستر وجود دارد.

Test drive.

تست درایو.

You will be.

شما خواهید بود.

Will have to go to, But I'll find out more about that, today.

باید بروم، اما امروز در مورد آن اطلاعات بیشتری خواهم یافت.

Guess if anyone's interested.

حدس بزنید اگر کسی علاقه مند است.

I'm in, a not so well known operetta called Gypsy Love.

من در یک اپرت نه چندان شناخته شده به نام عشق کولی هستم.

It's by somebody called Leo.

این توسط شخصی به نام لئو است.

who wrote a number of operettas,

او

in the early 19th century.

در اوایل قرن نوزدهم تعدادی اپرت نوشت.

So that's what I'm doing today.

پس این کاری است که من امروز انجام می دهم.

and we have a show which is a week on Friday is opening night, and we're doing three performances.

و ما یک نمایش داریم که یک هفته در جمعه شب افتتاحیه است و ما در حال انجام سه اجرا هستیم.

So if anyone watching in in any part of the world, if you want to fly over here in coming, see Mr.

بنابراین اگر کسی در هر نقطه ای از جهان تماشا می کند، اگر می خواهید در آینده به اینجا پرواز کنید، آقای

Steve in his show. Anyway, Steve, it's time to go.

استیو را در برنامه اش ببینید. به هر حال، استیو، وقت رفتن است.

Yeah, because we need to sell the tickets. Right. Mr. Duncan, it's been lovely being here.

بله، چون باید بلیط ها را بفروشیم. درست. آقای دانکن، حضور در اینجا بسیار دوست داشتنی است.

Yeah, seeing you all, talking to you all and, and reminiscing about our lovely holiday.

بله، همه شما را می بینم، با همه شما صحبت می کنم، و خاطرات تعطیلات دوست داشتنی خود را به یاد می آوریم.

I hope you, don't.

امیدوارم شما، نکن.

Didn't find it too boring us talking about a holiday in Italy.

صحبت در مورد تعطیلات در ایتالیا را خیلی خسته کننده ندیدم .

lovely to see some of the people that we saw in Italy on there today.

دیدن برخی از افرادی که امروز در ایتالیا دیدیم، دوست دارم.

No doubt.

بدون شک.

a number of people, would be expecting us to be on at 2 p.m., so they'll have to watch us later.

تعدادی از مردم انتظار دارند که ما ساعت 2 بعدازظهر حضور داشته باشیم، بنابراین آنها باید بعداً ما را تماشا کنند.

Okay. Great.

باشه. عالی.

Lovely to be here and see you all again very soon.

خوشحالم که اینجا هستم و خیلی زود دوباره همه شما را می بینم.

And, Mr. Duncan, you staying on for a bit longer? I will stay a little bit longer.

و آقای دانکن، شما برای مدتی بیشتر در آنجا می مانید؟ من کمی بیشتر می مانم.

I have some things to talk about.

چیزهایی برای صحبت کردن دارم.

The origins of English and some of the influences that might come from,

ریشه زبان انگلیسی و برخی از تأثیراتی که ممکن است

from Latin, because I suppose we could talk about that because we were in Italy last week.

از لاتین باشد، زیرا فکر می‌کنم می‌توانیم در مورد آن صحبت کنیم زیرا هفته گذشته در ایتالیا بودیم.

Thank you, Mr. Steve. And hopefully, maybe, perhaps.

متشکرم، آقای استیو. و امیدوارم، شاید، شاید.

See you next week.

هفته آینده می بینمت.

I'll give the door a little knock before I go so that you know where I'm going, Mr. Duncan.

قبل از اینکه بروم کمی در را می زنم تا بدانید کجا می روم آقای دانکن. باشه خداحافظ

Okay, bye!

!

Sheep shearing was taking place last week.

چیدن گوسفندان هفته گذشته در حال انجام بود.

Unfortunately, we were not here to see it, so I thought I would show the video

متأسفانه، ما اینجا نبودیم تا آن را ببینیم، بنابراین فکر کردم ویدیویی را

that I filmed last year when the sheep were being sheared here in Much Wenlock.

که سال گذشته وقتی گوسفندها را اینجا در Much Wenlock می‌بریدند، فیلم‌برداری کردم.

And that the second video was yesterday when we were walking around and we noticed that

و اینکه ویدیوی دوم دیروز بود که داشتیم در اطراف قدم می زدیم و متوجه شدیم که

many of the farmer's fields have not been used this year because of the terrible weather we've been having.

بسیاری از مزارع کشاورز امسال به دلیل آب و هوای بدی که داشتیم استفاده نشده است.

We had a lot of water, a lot of mild weather, and many of the farmers could not use their land.

ما آب زیادی داشتیم، هوای معتدل زیادی داشتیم و بسیاری از کشاورزان نمی توانستند از زمین خود استفاده کنند.

So where normally there would be crops growing,

بنابراین در جایی که به طور معمول محصولاتی رشد می‌کردند، در

there was actually poppies coming up out of the ground instead.

واقع خشخاش از زمین بیرون می‌آمد.

So I couldn't resist showing those to you as well.

بنابراین من نمی توانستم در مقابل نشان دادن آنها به شما مقاومت کنم.

English Addict is with you on this Sunday.

انگلیسی معتاد در این یکشنبه با شماست.

A little bit different today because we are on earlier.

امروز کمی متفاوت است زیرا ما در اوایل کار هستیم.

Mr. Steve will be going out in a little while for his rehearsal,

آقای استیو تا مدتی دیگر برای تمرینش بیرون خواهد رفت،

and I thought it'd be interesting to take a quick look, just a very quick look.

و من فکر کردم جالب است که نگاهی سریع بیندازم، فقط یک نگاه خیلی سریع. به هر حال

Nothing too deep, nothing to

هیچ چیز خیلی عمیقی نیست، چیزی که

taxing for my brain anyway.

به مغزم فشار بیاورد.

And I thought it would be interesting to take a look quickly at the influence of Latin on English.

و من فکر کردم جالب است که نگاهی سریع به تأثیر لاتین بر زبان انگلیسی بیندازم.

So this is very brief, and I was interested to take a look at this and have a deep look at it.

بنابراین این بسیار مختصر است و من علاقه مند بودم که به این نگاه کنم و نگاهی عمیق به آن داشته باشم.

So here is a brief explanation.

بنابراین در اینجا یک توضیح مختصر است.

Excellent explanation.

توضیح عالی

I wish I could speak.

کاش میتونستم حرف بزنم

Of how it works.

از نحوه عملکرد آن

Although English is viewed as Germanic, there are instances of Latin influence.

اگرچه انگلیسی به عنوان آلمانی در نظر گرفته می شود، مواردی از نفوذ لاتین وجود دارد.

Two so you might find in the English language.

دو تا در زبان انگلیسی پیدا کنید.

Even though we often look at English as being one particular thing with one definite influence,

اگرچه ما اغلب به انگلیسی به عنوان یک چیز خاص با یک تأثیر مشخص نگاه می کنیم،

there are other influences as well that come into play.

تأثیرات دیگری نیز وجود دارد که وارد عمل می شوند.

So you might look at Greek, of course,

بنابراین شما ممکن است به یونانی، البته،

where many words stem from, and of course Latin as well.

جایی که بسیاری از کلمات از آن سرچشمه می گیرند، و البته لاتین نیز نگاه کنید.

Much of the influence is in direct when we are talking about the Latin influence on the English language.

وقتی در مورد تأثیر لاتین بر زبان انگلیسی صحبت می کنیم، بیشتر تأثیر مستقیم است.

So if something is indirect, it means it has not come straight from that point.

بنابراین اگر چیزی غیرمستقیم است، به این معنی است که مستقیماً از آن نقطه نیامده است.

Normally it goes somewhere else first and then it comes to you.

معمولاً ابتدا به جای دیگری می رود و سپس به سراغ شما می آید.

So much of the influence is indirect, coming via those who had contact with Roman people.

بسیاری از تأثیرات غیرمستقیم از طریق کسانی است که با مردم روم تماس داشتند.

So when we talk about people who have contact during the times, of course, when the Romans invaded

بنابراین وقتی صحبت از افرادی می‌شود که در زمان‌های مختلف با هم ارتباط داشتند، البته زمانی که رومی‌ها به

this country, local people would have contact with Roman citizens or Roman soldiers,

این کشور حمله کردند، مردم محلی با شهروندان رومی یا سربازان رومی ارتباط برقرار می‌کردند

and some of the word usage would be transferred or adapted or adopted.

و برخی از کاربردهای کلمه منتقل یا اقتباس یا اتخاذ می‌شد.

So that is one of the other reasons why you might find Latin

بنابراین این یکی از دلایل دیگری است که ممکن است متوجه شوید لاتین

has has quite an influence on the English language.

تأثیر زیادی بر زبان انگلیسی دارد.

Again, not directly,

باز هم نه به طور مستقیم،

indirectly.

غیر مستقیم.

Many words used today in English derive from Latin words borrowed from Greek.

بسیاری از کلماتی که امروزه در زبان انگلیسی استفاده می شود، از کلمات لاتین وام گرفته شده از یونانی گرفته شده اند.

So you might find that words that come from the Greek language were adopted

بنابراین ممکن است متوجه شوید که کلماتی که از زبان یونانی می آیند

by the Romans and were introduced into Latin, and then of course, later,

توسط رومی ها پذیرفته شده و به لاتین وارد شده اند، و البته بعداً،

as some of that influence spread to this country, to us that influence also carried on.

همانطور که بخشی از این تأثیر به این کشور سرایت کرد، این تأثیر بر ما نیز ادامه یافت.

So that is why you will find a lot of Latin

بنابراین، به همین دلیل است که خواهید دید بسیاری از زبان لاتین

has has been absorbed into the English language,

در زبان انگلیسی جذب شده است،

but even so, much of that originated in Greek.

اما با این وجود، بسیاری از آنها از یونانی سرچشمه گرفته اند.

Original religious text was first translated into Greek, which in turn influenced Latin.

متن اصلی مذهبی ابتدا به یونانی ترجمه شد که به نوبه خود بر زبان لاتین تأثیر گذاشت.

So you might say that there is a route that is taken in that particular situation.

بنابراین ممکن است بگویید که مسیری وجود دارد که در آن موقعیت خاص طی می شود.

You might find that there is a certain way in which these things happened.

ممکن است متوجه شوید که روش خاصی وجود دارد که این اتفاقات رخ داده است.

Much of the Latin influence on English exists in the grouping or naming of things existing in nature.

بیشتر تأثیر لاتین بر زبان انگلیسی در گروه بندی یا نامگذاری چیزهای موجود در طبیعت وجود دارد.

So you might find that Latin is used quite often in things connected to science.

بنابراین ممکن است متوجه شوید که لاتین اغلب در موارد مرتبط با علم استفاده می شود.

Or maybe the words have been adopted to, to form

یا شاید کلمات برای تشکیل

other words or to be part of words.

کلمات دیگر یا بخشی از کلمات اقتباس شده باشند.

So I think it is fair to say that the influence of Latin

بنابراین فکر می کنم منصفانه است که بگوییم تأثیر لاتین

is not always, or for most of the time it is not direct.

همیشه نیست، یا در بیشتر مواقع مستقیم نیست.

Some names of parts of the human body derive from Latin.

نام برخی از اعضای بدن انسان از لاتین گرفته شده است.

And I know before anyone, says Mr.

آقای دانکن می گوید و من قبل از هرکسی می دانم که

Duncan, most of the parts of the body derived from Greek words.

بیشتر اعضای بدن از کلمات یونانی گرفته شده است.

I know that, but you will find also there is a lot of Latin in there as well.

من این را می دانم، اما خواهید دید که بسیاری از زبان لاتین نیز در آنجا وجود دارد.

So the Latin words we are talking about, such as abdomen, this area of your body where your belly is,

بنابراین کلمات لاتینی که ما در مورد آنها صحبت می کنیم، مانند شکم، این ناحیه از بدن شما که در آن شکم شما قرار دارد،

your humerus, which of course is the upper arm,

استخوان بازو، که البته بالای بازو است،

the bone also inside the arm as well the oculus.

استخوان همچنین داخل بازو و همچنین چشم.

When we talk about oculus we are referring to site or the the eyes

وقتی در مورد چشم صحبت می کنیم به محل یا ساق چشم اشاره می کنیم،

tibia, tibia once again is part of the body.

درشت نی یک بار دیگر بخشی از بدن است.

It is in your leg.

در پای شماست.

And also we have femur femur as well.

و همچنین فمور فمور نیز داریم.

The femur,

استخوان ران،

the long thigh bone which of course

استخوان ران بلند که البته

looks a little bit like a flute.

کمی شبیه فلوت است.

And that is the reason why it is called a femur.

و به همین دلیل است که به آن فمور می گویند.

It is actually named after a flute, because it looks a little bit like one of those musical instruments.

این در واقع از یک فلوت نامگذاری شده است، زیرا کمی شبیه به یکی از آن آلات موسیقی است.

Then we have the digits, which of course is used in a lot of words connected to the fingers.

سپس ارقام را داریم که البته در بسیاری از کلمات متصل به انگشتان استفاده می شود.

Then we have the cerebrum, the cerebrum refers to your brain.

سپس ما مخ را داریم، مغز به مغز شما اشاره دارد.

We have caput.

ما کاپوت داریم.

Now this is an interesting one because caput is the Latin word

اکنون این یک مورد جالب است زیرا caput کلمه لاتین

for head, hence the word cap.

برای سر است، از این رو کلمه کلاه است.

A covering, or maybe a small covering for something is often referred to as a cap,

یک پوشش، یا شاید یک پوشش کوچک برای چیزی اغلب به عنوان کلاه نامیده می شود،

and that is derived from the word caput, which is for your head once again in Latin.

و این از کلمه caput گرفته شده است که یک بار دیگر در لاتین برای سر شما است.

Then we have orris, orris.

سپس ما اوریس، اوریس داریم.

Can you guess what Orris is referring to?

آیا می توانید حدس بزنید که اوریس به چه چیزی اشاره می کند؟

I'll give you a clue.

من به شما یک سرنخ می دهم.

And then we have corpuscle.

و سپس ما جسمانی داریم.

Corpuscle, of course, small cells quite often referred to when we are talking about blood blood corpuscles.

البته زمانی که در مورد گلبول های خون صحبت می کنیم به سلول های کوچک اشاره می شود.

So you can see there is a lot of influence in general terms on the English language

بنابراین می توانید ببینید که تأثیر زیادی در عبارات کلی بر زبان انگلیسی

and terms that we use to describe certain things.

و اصطلاحاتی که ما برای توصیف موارد خاص استفاده می کنیم وجود دارد.

It would be fair to say that much of the influence of Latin on English is lexical in nature.

منصفانه است که بگوییم بسیاری از تأثیرات لاتین بر زبان انگلیسی ماهیت واژگانی دارد.

That means that parts of Latin have been absorbed into the words, and that is why you will see

این بدان معناست که بخش هایی از زبان لاتین در کلمات جذب شده است و به همین دلیل است که اغلب

quite often in certain words, there is an influence of Latin, the word animal,

در برخی از کلمات می بینید که تأثیری از لاتین وجود دارد،

for example, is often used in different ways, and that derives from Latin as well.

برای مثال کلمه حیوان اغلب به روش های مختلف استفاده می شود و از آن ناشی می شود. از لاتین نیز

So Latin shapes the forms of English words.

بنابراین لاتین فرم کلمات انگلیسی را شکل می دهد.

They are not necessarily taken directly from Latin, but there is an influence on the language,

آنها لزوماً مستقیماً از لاتین گرفته نشده اند، اما تأثیری بر زبان

and certainly in the way certain terms or words are formed.

و قطعاً در نحوه شکل گیری برخی اصطلاحات یا کلمات وجود دارد.

The most common root, of course, is Greek,

البته رایج‌ترین ریشه یونانی است،

where we we often find many words, especially relating to nature or parts of the human body.

جایی که ما اغلب کلمات زیادی را می‌یابیم، مخصوصاً مربوط به طبیعت یا بخش‌هایی از بدن انسان.

We often find that they are derived from the Greek language.

اغلب متوجه می شویم که آنها از زبان یونانی گرفته شده اند.

So I do find it quite interesting that even though Latin is a language that many people have heard of,

بنابراین به نظر من بسیار جالب است که حتی اگر لاتین زبانی است که بسیاری از مردم نام آن را شنیده‌اند،

there isn't as much influence on English as as we might be led to believe.

آنقدر که ما تصور می‌کنیم تأثیری بر زبان انگلیسی وجود ندارد .

I hope that's interesting.

امیدوارم جالب باشه

Anyway, it's something I wanted to mention at the end of our conversation about Italy.

به هر حال، این چیزی است که می خواستم در پایان گفتگویمان در مورد ایتالیا به آن اشاره کنم.

Thank you very much for your company today.

از شرکت امروز شما بسیار سپاسگزارم.

I hope you've enjoyed this very different live stream.

امیدوارم از این پخش زنده بسیار متفاوت لذت برده باشید.

It is a little bit shorter today, but don't worry because there are lots of new things coming your way.

امروز کمی کوتاهتر است، اما نگران نباشید زیرا چیزهای جدید زیادی در راه است.

You may have noticed I have been very busy making new English lessons and there will be a new lesson coming.

ممکن است متوجه شده باشید که من بسیار مشغول ساختن درس های جدید انگلیسی بودم و یک درس جدید در راه است.

Maybe tomorrow or on Tuesday we will see. See what happens.

شاید فردا یا سه شنبه ببینیم. ببین چه اتفاقی افتاده.

But there will be new lessons coming.

اما درس های جدیدی در راه است.

So don't forget I'm here.

پس فراموش نکنید که من اینجا هستم.

I'm not going anywhere. I will be making new lessons.

من هیچ جا نمیروم. درس های جدید خواهم ساخت

I will carry on making my live streams no matter what happens, no matter what people say.

مهم نیست که چه اتفاقی بیفتد، مهم نیست که مردم چه می گویند، به پخش زنده خود ادامه می دهم.

I will be here with you as often as I can.

من تا جایی که بتوانم با شما خواهم بود.

Thank you for your company.

ممنون از همراهی شما

I think we will wrap it up, which means end or finish.

من فکر می کنم ما آن را به پایان می رسانیم، که به معنای پایان یا پایان است.

Thank you very much for joining us.

از اینکه به ما پیوستید بسیار سپاسگزاریم.

I hope you've enjoyed all of this today.

امیدوارم امروز از همه اینها لذت برده باشید.

Thank you to Mr.

از آقای

Steve because I know and I know I was joking earlier with Mr.

استیو متشکرم چون می دانم و می دانم که قبلاً با آقای

Steve about his show, but he is a very busy person.

استیو درباره برنامه اش شوخی می کردم، اما او فردی بسیار شلوغ است.

Thank you very much for joining us. I will be back with you.

از اینکه به ما پیوستید بسیار سپاسگزاریم. من با شما بر می گردم.

I might be with you on Wednesday, but I will definitely be with you next Sunday.

من ممکن است چهارشنبه با شما باشم، اما قطعا یکشنبه آینده با شما خواهم بود. اینکه

Whether or not Mr.

آیا آقای

Steve will be here remains to be seen.

استیو اینجا خواهد بود یا نه، باید دید.

I'm not actually sure.

من در واقع مطمئن نیستم.

Thank you for joining us.

با تشکر از شما برای پیوستن به ما.

Take care of yourselves. And of course, until the next time we meet here.

مراقب خودت باش. و البته تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ببینیم.

You know what's coming next.

میدونی بعدش چی میاد

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Today I will leave you with another beautiful sight of,

امروز من شما را با منظره زیبای دیگری از،

for me, one of the most beautiful places that I've ever visited in my life. And.

برای من، یکی از زیباترین مکان هایی که در عمرم از آن بازدید کرده ام، باقی می گذارم. و.

And an experience that I will never, ever forget.

و تجربه ای که هرگز فراموش نمی کنم.

And of course, until the next time we meet here.

و البته تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ببینیم.

Are you still here?

هنوز اینجایی؟

Aravadeci, ta ta for now.

Aravadeci، تا تا در حال حاضر.