🔨'BREAK THE MOULD' & Being Unique / English Addict ep-221/ LIVE chat / Sun 6th November 2022

Oh, hello, everyone.

اوه، سلام، همه.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I hope your sunday is going as well as can be expected.

امیدوارم روز یکشنبه شما به خوبی پیش برود.

Here we are out and about at the moment we are having our usual Saturday walk.

در این لحظه ما در حال انجام پیاده روی معمول شنبه خود هستیم.

Unfortunately, it has started raining.

متاسفانه باران شروع شده است.

It is now raining.

الان داره بارون میاد.

It is pouring down.

داره میباره پایین

So we are taking shelter under

بنابراین ما زیر چند درخت پناه می گیریم

some trees.

.

We are and we are having a very nice time sheltering from the rain.

ما هستیم و در پناه باران لحظات بسیار خوبی را سپری می کنیم.

And we couldn't resist doing a few moments of filming

و ما نتوانستیم در مقابل چند لحظه فیلمبرداری مقاومت کنیم

because of course today it is

زیرا البته امروز

Sunday where you are

یکشنبه است که شما در آن هستید

because now we are live streaming on YouTube.

زیرا اکنون ما در یوتیوب به صورت زنده پخش می کنیم.

And of course coming up today, we also have everyone's favourites.

و البته که امروز در راه است، ما همچنین موارد مورد علاقه همه را داریم.

Mr. Steve, are you excited? A very.

آقای استیو، آیا شما هیجان زده اید؟ خیلی

Mr. DUNCAN And we'll tell you later all about the exciting Guy Fawkes Night

آقای دانکن و ما بعداً همه چیز را در مورد شب هیجان‌انگیز گای فاکس

and all the firework and celebrations that went on in this area, if there were any.

و تمام آتش‌بازی‌ها و جشن‌هایی که در این منطقه برگزار می‌شد، خواهیم گفت.

Yes, because people about them, because today is the 5th of November.

بله، چون مردم درباره آنها هستند، زیرا امروز پنجم نوامبر است.

We just gave the robins some of their food.

ما فقط به رابین ها مقداری از غذای آنها را دادیم.

They are now very friendly towards us because when they see

آنها اکنون با ما بسیار دوستانه هستند زیرا وقتی ما را می

us, they know that there will be some food given very promptly.

بینند، می دانند که مقداری غذا به سرعت داده می شود .

Any of them came and landed on your hands.

هر کدام از آنها آمد و روی دستان تو فرود آمد.

That's how friendly they are.

آنها چقدر صمیمی هستند.

It didn't really, by the way, before anyone gets amazed.

اتفاقاً قبل از اینکه کسی شگفت زده شود واقعاً اینطور نبود.

Do you like my hat?

ایا از کلاه من خوشت می یاد؟

Talking of hats, this is a very unusual hat.

صحبت از کلاه، این یک کلاه بسیار غیر معمول است.

I don't normally wear this hat, but I thought today I would

من معمولاً این کلاه را بر سر نمی‌گذارم، اما امروز فکر

because it matches my my shirt, I think my shirt.

می‌کردم چون با پیراهن من مطابقت دارد، فکر می‌کنم با پیراهن من، این کار را بکنم.

You see, it goes with the shirt.

ببینید، با پیراهن می آید.

Anyway, we will let you carry on with your Sunday.

به هر حال به شما اجازه می دهیم یکشنبه خود را ادامه دهید.

I hope you will enjoy today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت ببرید.

We are talking all about being unique and special,

ما در مورد منحصر به فرد بودن و خاص بودن صحبت می کنیم،

which I think is very suitable for us because a lot of people say, Mr.

که فکر می کنم برای ما بسیار مناسب است، زیرا بسیاری از مردم می گویند، آقای

Duncan, Mr. Steve, there is no one else like you.

دانکن، آقای استیو، هیچ کس دیگری مانند شما وجود ندارد.

They definitely broke the mould when they made you.

وقتی شما را ساختند قطعا قالب را شکستند.

Not sure if that's a compliment or not.

مطمئن نیستم که این یک تعریف است یا نه.

Find out what that means a little bit later on.

کمی بعد معنی آن را بیابید.

But now let's get on with today's

اما حالا بیایید به

Live Stream.

پخش زنده امروز بپردازیم.

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

We are back, everyone.

همه برگشتیم

Yes, English and it is with you once more

بله، انگلیسی و یک بار دیگر

for a Sunday afternoon UK time.

برای یکشنبه بعدازظهر به وقت بریتانیا با شماست.

Hi everybody.

سلام به همه.

Yes, I'm late.

آره دیر اومدم

I had some technical problems.

چند مشکل فنی داشتم

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so. Are you happy?

امیدوارم. آیا شما خوشحال هستید؟

I hope you are feeling happy.

امیدوارم احساس خوشبختی کنید

It's been very stressful here.

اینجا خیلی استرس داشت

Lots of things going wrong besides my computer

علاوه بر این که رایانه من

deciding not to connect to the internet.

تصمیم گرفت به اینترنت وصل نشود، بسیاری از چیزها اشتباه پیش می روند.

We've also had some strange

ما همچنین

things happening with the electricity,

اتفاقات عجیبی در مورد برق داشته ایم،

so I'm not sure if they are about

بنابراین مطمئن نیستم که آیا آنها قصد دارند

to cut the electricity off in this area.

برق این منطقه را قطع کنند یا خیر.

Something very strange is going on, I have to say.

باید بگویم یک چیز بسیار عجیب در حال وقوع است.

Anyway, we are here.

به هر حال ما اینجا هستیم.

We've made it. Finally.

ما آن را ساخته ایم. سرانجام.

Nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

It is English addict with myself, Mr. Duncan.

من با خودم معتاد انگلیسی هستم، آقای دانکن.

I love English.

من عاشق زبان انگلیسی هستم.

I am one of those up there.

من یکی از اون بالا هستم

Have you noticed?

آیا توجه کرده اید؟

I'm an English addict and I have a feeling you might be as well.

من یک معتاد انگلیسی هستم و احساس می کنم ممکن است شما هم معتاد باشید.

So, first of all, apologies for being a little late.

پس اول از همه بابت تاخیر کمی عذرخواهی میکنم.

I was here early.

اوایل اینجا بودم

Believe it or not, I was actually here.

باور کنید یا نه، من در واقع اینجا بودم.

We've plenty of time to spare,

ما زمان زیادی برای وقت

but unfortunately I have a slight technical problem.

گذاشتن داریم، اما متأسفانه من یک مشکل فنی جزئی دارم.

I don't know what it was.

نمیدونم چی بود

It seems to be something that happens from time to time.

به نظر می رسد این چیزی است که هر از گاهی اتفاق می افتد.

Unfortunately, the time that it decided to do it

متأسفانه، زمانی که امروز تصمیم گرفت این کار را انجام

today was just as I was going on to the live stream.

دهد، درست زمانی بود که من به پخش زنده می رفتم.

So I do apologise for that. Anyway, we are here.

بنابراین من بابت آن عذرخواهی می کنم. به هر حال ما اینجا هستیم.

My name is Duncan and now we all know

نام من دانکن است و اکنون همه ما می دانیم

that that is the case.

که این مورد است.

How how is your week being how is it being a good one?

هفته شما چگونه است چگونه خوب است؟

We are here together again.

ما دوباره اینجا با هم هستیم.

We have made it all the way to the end of another weekend

ما آن را به پایان یک آخر هفته دیگر

and also the end of another week as well.

و همچنین پایان یک هفته دیگر رساندیم.

How is you? We can be in a yes.

چطوری؟ ما می توانیم در یک بله باشیم.

It is Sunday.

یکشنبه است.

Beep, beep, beep, beep, beep, beep.

بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ.

Beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep.

بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ

So the story

بنابراین داستان

so far is as follows I am late because I had some technical problems.

تا اینجا به این صورت است که من دیر آمدم زیرا مشکلات فنی داشتم.

Also, the lights keep going off here in the studio now and again.

همچنین، چراغ‌ها همیشه در استودیو خاموش می‌شوند.

So there might be a slight problem with the electricity

بنابراین ممکن است مشکل جزئی با برق وجود داشته باشد

because we've had a lot of rain this morning, a little bit of wind.

زیرا امروز صبح باران زیادی داشتیم ، کمی باد.

But enough about Mr.

اما در مورد آقای استیو استوماچ کافی است، که در مورد آن

Steve Stomach, talking of which, we have Mr.

صحبت می کنیم، ما آقای

Steve coming in a moment because we are late

استیو را داریم که یک لحظه دیگر می آید زیرا ما دیر

and we did have technical problems, but Mr.

آمدیم و مشکلات فنی داشتیم، اما آقای

Steve will be here in a few moments time.

استیو تا چند لحظه دیگر اینجا خواهد بود.

He's just getting ready.

تازه داره آماده میشه

He's just doing some stretching.

او فقط کمی کشش انجام می دهد.

In fact, Steve has been busy in the garden this week doing all sorts of things.

در واقع، استیو این هفته در باغ مشغول انجام انواع کارها بوده است.

We might talk about that.

ما ممکن است در مورد آن صحبت کنیم.

Lots of things to talk about today. In fact,

امروز چیزهای زیادی برای صحبت کردن. در واقع،

we are talking about being unique.

ما در مورد منحصر به فرد بودن صحبت می کنیم.

A person who is special or maybe unusual

فردی که خاص است یا شاید غیرعادی است

or maybe something that exists

یا شاید چیزی که وجود دارد

that is unlike anything else

که شبیه هیچ چیز

that exists anywhere else in the world.

دیگری در هر جای دیگر جهان نیست.

It is something that is unique.

چیزی است که منحصر به فرد است.

We will be talking about that a little bit later on.

کمی بعد در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

Can I say hello to the live chat?

آیا می توانم به چت زنده سلام کنم؟

Thank you very much for you, for your patience.

از صبر و شکیبایی شما بسیار سپاسگزارم.

Thank you for being patient today.

ممنون که امروز صبور بودید

Very nice to see that you are waiting for me.

خیلی خوشحالم که میبینم منتظرم هستی

I am having a little bit of a confusing morning

من کمی صبح گیج کننده ای را سپری می کنم

because we've had some technical problems, but it doesn't matter.

زیرا مشکلات فنی داشتیم، اما مهم نیست.

It makes no difference.

فرقی نمی کند.

I am here anyway.

به هر حال من اینجا هستم.

Can I say hello to Mohsin?

میتونم به محسن سلام کنم؟

You were first

on my first attempt

تو اولین تلاش من برای

at having today's live stream, so congratulations, Mohsin.

داشتن پخش زنده امروزی بودی، پس تبریک میگم محسن.

And also congratulations to Anna.

و همچنین به آنا تبریک می گویم.

Anna Wall.

آنا دیوار.

Guess what? You were first on today's live chat

حدس بزن چی شده؟ شما

for the second time during my second attempt.

برای دومین بار در اولین تلاش من در چت زنده امروز حضور داشتید.

So well done.

خیلی خوبه

And I know what you're saying.

و میدونم چی میگی

I know what you're thinking.

میدونم به چی فکر میکنی

You're thinking, where is Mr. Steve?

شما فکر می کنید، آقای استیو کجاست؟

Well, he might be here in the moment.

خوب، او ممکن است در این لحظه اینجا باشد.

He might be here in the studio at any moment, if you wish hard enough.

او ممکن است هر لحظه اینجا در استودیو باشد، اگر شما به اندازه کافی بخواهید.

He might appear right after this.

او ممکن است بلافاصله پس از این ظاهر شود.

What a morning. We've had a very strange morning.

چه صبحی صبح خیلی عجیبی داشتیم

We I think we might have a power cut at some point today.

ما فکر می کنم ممکن است امروز در مقطعی برق قطع شود.

I don't know what is going on, but lots of things are happening.

نمی دانم چه اتفاقی می افتد، اما اتفاقات زیادی در حال رخ دادن است.

And yes, this is English addict.

و بله، این معتاد انگلیسی است.

We finally sorted out all the problems and we are here.

بالاخره همه مشکلات را حل کردیم و اینجا هستیم.

To and

به و

and then you.

و سپس شما.

Here we are again a little bit different.

در اینجا ما دوباره کمی متفاوت هستیم.

And it's not my fault.

و تقصیر من نیست

Trust me. It's nothing I've done

به من اعتماد کن. من اینجا هیچ کاری نکرده ام

here is.

Any warning, Mr. Duncan.

هر اخطاری، آقای دانکن.

I gave you no warning. Well, I thought you would realise.

من هیچ هشداری به شما ندادم خب فکر کردم متوجه میشی

You normally play that little bit of music and then the things.

شما معمولاً آن کمی موسیقی و سپس چیزها را پخش می کنید.

Go well. It's all changed.

خوب برو همه چیز تغییر کرده است.

Well, tell me about these things.

خوب، در مورد این چیزها به من بگویید.

I didn't get any emails, Mr.

من هیچ ایمیلی دریافت نکردم، آقای

Duncan, to tell me changes in the way that you do the live stream.

دانکن، که تغییراتی را در نحوه پخش زنده به من بگوید.

Over the next couple of weeks, you will notice some changes taking place here on the live stream,

در طی دو هفته آینده، شما متوجه تغییراتی خواهید شد که اینجا در جریان زنده اتفاق می افتد،

some changes with the appearance, some changes with the music,

برخی تغییرات در ظاهر، برخی تغییرات با موسیقی،

some changes with everything except us.

برخی تغییرات در همه چیز به جز ما.

Unfortunately, we will stay the same and there will be no difference

متأسفانه ما همینطور می مانیم و هیچ تفاوتی

in the appearance of him and also may as well.

در ظاهر او و همچنین ممکن است وجود نداشته باشد.

Hello, by the way.

سلام اتفاقا

Hello to everybody.

سلام به همه

I've been waiting, Mr. Duncan.

من منتظر بودم، آقای دانکن.

I've been waiting to come on.

منتظر اومدن بودم

I've been chomping at the bit, as they say.

همانطور که می گویند من در حال غوطه ور شدن هستم.

That means you're excited. Actually, it's.

یعنی شما هیجان زده اید. در واقع، این است.

It's like a horse.

مثل اسب است.

It's champing.

این قهرمان است.

Champing, not chomping.

چمپ کردن، نه چمپ کردن.

A lot of people get that one wrong.

بسیاری از مردم آن یکی را اشتباه می گیرند.

It's time for The Closer.

زمان The Closer است.

Well, well done, Mr. Duncan.

آفرین، آقای دانکن.

I was wondering how long it take you to to realise I'd make that mistake.

داشتم فکر می کردم چقدر طول می کشد تا بفهمی من این اشتباه را انجام خواهم داد.

You see, I thought I'd just a little test for Mr.

می بینید، فکر کردم فقط یک تست کوچک برای آقای

Duncan. Then he passed it. It didn't.

دانکن انجام دهم. سپس از آن گذشت. این کار را نکرد.

It didn't take very long for me to notice.

خیلی طول نکشید که متوجه شدم.

So champing at the bit like it, like presumably like a horse.

خیلی شبیه به آن می‌جنگید، احتمالاً مثل اسب.

Yes. You're raring to go. Yes.

آره. تو داری میری آره.

But it sounds like chomping.

اما به نظر می رسد که کوبیدن است.

That is, you're eating something. It's not, but.

یعنی داری یه چیزی میخوری. این نیست، اما.

Yes, sir. Yes.

بله قربان. آره.

Well done.

آفرین.

I'm glad you spotted that.

خوشحالم که متوجه شدی

I deliberately put that in there.

من عمداً آن را در آنجا گذاشتم.

You did, Mr. Duncan, to see if you would spot it.

شما این کار را کردید، آقای دانکن، تا ببینید آیا آن را متوجه خواهید شد یا خیر.

And, you know, you know, just to show all the viewers.

و، می دانید، می دانید، فقط برای نشان دادن همه بینندگان.

Okay, you are.

باشه تو هستی

Right.

درست.

That's oh, on.

همین آه، روشن است.

Yes. People I like in my Sarina says I like your camouflage shirt.

آره. افرادی که در سارینا دوستشان دارم می گویند پیراهن استتاری شما را دوست دارم.

Yes, yes.

بله بله.

I thought I'd wear something different today, Mr.

فکر کردم امروز یه چیز متفاوت بپوشم آقای

Duncan. It's certainly different.

دانکن. قطعا متفاوت است.

You might.

You might even describe it as unique.

شما ممکن است.

حتی ممکن است آن را منحصر به فرد توصیف کنید.

Yes, it's a unique shirt.

بله، این یک پیراهن منحصر به فرد است.

I don't think there's any others like this in the world.

من فکر نمی کنم هیچ کس دیگری مانند این در جهان وجود داشته باشد.

I haven't worn this for years.

سالهاست که این را نپوشیده ام

So why should that be?

پس چرا باید اینطور باشد؟

I'll bet it's ten years since I wore this shirt.

شرط می بندم ده سال از پوشیدن این پیراهن می گذرد.

Yes, well, this shirt is a shirt I used to wear when we first met.

بله، خوب، این پیراهن پیراهنی است که من در اولین ملاقاتمان می پوشیدم.

So this shirt you've had for over 30 years, you.

بنابراین، این پیراهن را که بیش از 30 سال است، دارید.

Used to wear it? Yes. This shirt is so old.

استفاده شده برای پوشیدن آن؟ آره. این پیراهن خیلی قدیمیه

You do realise that. Now it is my shirt there. Isn't it?

شما متوجه این موضوع هستید حالا پیراهن من آنجاست. اینطور نیست؟

It is your shirt.

پیراهن توست

But I would sometimes wear Mr.

اما من گاهی اوقات لباس های

Steve's clothes because we do have similar body shapes.

آقای استیو را می پوشم زیرا ما فرم های بدنی مشابهی داریم.

So I can wear Mr.

بنابراین من می توانم

Steve's clothes sometimes, except for the dresses and the skirts.

گاهی اوقات لباس های آقای استیو را بپوشم، به جز لباس ها و دامن ها.

I don't wear those.

من آن ها را نمی پوشم

I just leave those for Mr.

من فقط آنها را برای آقای

Steve to wear the tested.

استیو می گذارم تا لباس آزمایش شده را بپوشد.

It's a vintage shirt.

این یک پیراهن قدیمی است.

Yes, it. Is.

بله آن. است.

So it's and in other words, it's an old shirt.

بنابراین، و به عبارت دیگر، یک پیراهن قدیمی است.

It is.

این است.

Why are you saying it's vintage?

چرا می گویید وینتیج است؟

Because we told you it was 30 years old

چون ما به شما گفتیم 30 ساله است

or because you're looking at it and saying that looks like a very old fashioned shirt.

یا به این دلیل که به آن نگاه می کنید و می گویید که به نظر یک پیراهن بسیار قدیمی است.

Maybe the person wearing it is vintage.

شاید فردی که آن را پوشیده است قدیمی باشد.

I well, I think it is quite nice actually.

من خوب، من فکر می کنم آن را در واقع بسیار خوب است.

It just I could resurrect this shirt for everyday use.

فقط می توانم این پیراهن را برای استفاده روزمره احیا کنم.

Well, what.

خب چی

I like about that, what I like Steve is it matches

من در مورد آن دوست دارم، چیزی که استیو را دوست دارم این است که با

my little thing on my shirt.

چیز کوچک من روی پیراهن من مطابقت دارد.

So it's actually the same colours that are being used in this and also that I.

بنابراین در واقع همان رنگ‌هایی هستند که در این مورد استفاده می‌شوند و همچنین رنگ‌های I.

Sort of if you resurrect something, by the way. Yes.

اتفاقاً اگر چیزی را احیا کنید. آره.

Like an idea or something, it means it was dead and you brought it back to life.

مانند یک ایده یا چیزی ، یعنی مرده بود و شما آن را زنده کردید.

So an idea or relationship, you can resurrect something.

بنابراین یک ایده یا رابطه، می توانید چیزی را احیا کنید.

It means you just bring it back.

یعنی شما فقط آن را برگردانید.

It was dead, you'd forgotten about it and you bring it back to life again.

مرده بود، فراموشش کرده بودی و دوباره زنده اش می کنی.

So this shirt, I've resurrected it, Mr. Duncan.

پس این پیراهن را دوباره زنده کردم، آقای دانکن.

So it. Was dead?

بنابراین آن را. مرده بود؟

It was dead. It was.

مرده بود بود.

Yeah. Well, it's a metaphor, isn't it?

آره خوب، این یک استعاره است، اینطور نیست؟

So it's out of use.

بنابراین از کار افتاده است.

Not in use. And I brought it back to life.

بلااستفاده. و من آن را به زندگی بازگرداندم.

It is now being viewed and admired across the world.

در حال حاضر در سراسر جهان در حال مشاهده و تحسین است.

You might say that it's come back from obscurity.

ممکن است بگویید که از گمنامی بازگشته است.

Yes, that's in other words. Yeah.

بله، به عبارت دیگر. آره

So something that is obscure is no longer around

بنابراین چیزی که مبهم است دیگر در اطراف نیست

or has been forgotten about a little bit like me, rather like me.

یا کمی مانند من فراموش شده است .

A lot of people say I'm now obsolete, obscure

بسیاری از مردم می گویند من در حال حاضر منسوخ، مبهم

or forgotten, and I need resurrecting.

یا فراموش شده ام، و من نیاز به زنده شدن دارم.

That's not very nice, Palmira says.

پالمیرا می گوید که این خیلی خوب نیست.

It's her colours of the colours of the earth.

این رنگ های او از رنگ های زمین است.

That's what it is.

همین است.

I could go out into the bush in time, Mr. Duncan.

من می توانم به موقع به داخل بوته بروم، آقای دانکن.

Yes, and I would be in disguise.

بله، و من در لباس مبدل بودم.

It's been a while since I've been near any bushes.

مدتی است که نزدیک هیچ بوته ای نبوده ام.

Unlike me, and I've been outside planting bushes

بر خلاف من، و من بیرون کاشت بوته

or to be more accurate, conifer plants. Yes.

یا به عبارت دقیق تر، گیاهان مخروطی بوده ام. آره.

So we are at the moment starting to put right

بنابراین ما در حال حاضر شروع به رفع

some of the problems that we have in the garden, but not today because it's raining.

برخی از مشکلاتی که در باغ داریم، داریم، اما امروز نه به دلیل بارندگی.

We have a lot of rain.

باران زیاد داریم.

It's a little bit miserable.

کمی بدبخت است.

But enough about Mr. Steve

اما در مورد آقای استیو فلورانس کافی است

Florence.

.

Yvonne Ro Basser says that the t shirt

Yvonne Ro Basser می گوید که تی شرت

or the shirt is unique, as are so as are you, both of us.

یا پیراهن منحصر به فرد است، همانطور که شما، هر دوی ما، منحصر به فرد هستید .

Okay. So getting into the theme of your programme.

باشه. بنابراین وارد موضوع برنامه خود شوید.

Yes, I'm not sure if I'm I'm not unique.

بله، من مطمئن نیستم که آیا من منحصر به فرد نیستم.

I think you. Are.

من فکر می کنم شما. هستند.

So I was I was I was about to finish that off with another sentences, but I forgot it now.

پس من بودم که می خواستم آن را با جملات دیگری تمام کنم، اما اکنون آن را فراموش کردم.

Anyway, it's gone.

به هر حال از بین رفت.

Yes, quite a few people are calling it a t shirt.

بله، افراد زیادی به آن تی شرت می گویند.

It's not actually technically a t shirt. This isn't.

این در واقع یک تی شرت نیست. این نیست

No, I know.

نه من میدونم.

I'm just saying some people are calling it a t shirt.

من فقط می گویم بعضی ها به آن می گویند تی شرت.

Not a t shirt. It's got long sleeves.

تی شرت نیست آستین بلند داره

Long sleeves. It's not a it's a dress shirt.

آستین بلند. این یک پیراهن لباس نیست.

It's a dress shirt dress or a smart casual shirt.

این یک لباس پیراهن یا یک پیراهن غیررسمی هوشمند است.

Yeah.

آره

So it's a shirt with a collar collars on the arms collars.

بنابراین این یک پیراهن با یقه یقه روی یقه بازو است .

This button, and.

این دکمه، و.

You have cuffs and collars.

سرآستین و یقه داری

So the collar is there and the cuffs are there still manhandling me?

پس یقه آنجاست و سرآستین‌ها هنوز مرا درگیر می‌کنند؟

Mr. Duncan.

آقای دانکن

Yeah.

آره

Manhandled.

دستکاری شده.

You say that even if you were.

این را می گویی حتی اگر بودی.

If I was a woman, you would still say manhandle.

اگر من زن بودم، باز هم می گفتی مرد دست.

Even if I was a woman, which I'm not, he would still.

حتی اگر من یک زن بودم، که نیستم، او باز هم می کرد.

You don't say woman handled not.

شما نمی گویید زن رسیدگی نشده است.

Not today anyway.

به هر حال امروز نیست.

I think tomorrow you're a woman. On.

فکر کنم فردا زن باشی بر.

Mondays.

دوشنبه ها

Mondays and Thursdays.

دوشنبه ها و پنجشنبه ها.

Mr. Steve is a woman.

آقای استیو یک زن است.

I'm all man, Mr. Duncan.

من همه مرد هستم، آقای دانکن.

And if you were to have filled me early, you to see me outside digging and hauling

و اگر زود مرا پر می کردی، می دیدی که من بیرون را در حال کندن و کشیدن

thick mud and get around like a true man?

گل غلیظ می بینم و مثل یک مرد واقعی دور می گردم؟

Only men do that.

فقط مردها این کار را می کنند.

Look, I'm joking, because women can do that sort of work as well.

ببین، شوخی می کنم، چون زن ها هم می توانند این جور کارها را انجام دهند.

But, you know, you could you know, you just have these manly Mr.

اما، می‌دانی، می‌توانی بدانی، اگر من را زودتر دیده بودی، فقط این آقای

Gender if you'd seen me earlier.

جنسیت مردانه را داری.

Interesting.

جالب هست.

Interestingly enough. You are protesting too much.

به اندازه کافی جالب. خیلی اعتراض میکنی

You haven't felt me doing the putting the trees in have you.

شما احساس نکردید که من درختان را در آن قرار می دهم.

I can't be bothered.

نمی توانم اذیت شوم.

No. Me film everything that moves well. No.

نه. من هر چیزی را که خوب حرکت می کند فیلم می کنم. نه

Even a leaf.

حتی یک برگ.

Yeah, but the problem is, if I film you, you can you complain, you say, oh.

بله، اما مشکل این است که اگر من از شما فیلم بگیرم، می توانید شکایت کنید، می گویید آه.

I don't complain. You've always filming me.

من شکایت نمی کنم. تو همیشه از من فیلم گرفتی

I never complain.

من هرگز شکایت نمی کنم.

You never tell me so. So when?

تو هیچوقت اینطوری به من نمیگی بنابراین، هنگامی که؟

When I don't film you, you complain.

وقتی ازت فیلم نمیگیرم گله میکنی

I call when something.

وقتی چیزی زنگ میزنم

Going on, something else going on, not quite sure what, but we'll get to the bottom of it.

ادامه دارد، چیز دیگری در جریان است، کاملاً مطمئن نیستم که چیست، اما ما به ته آن خواهیم رسید.

So unfortunately you cannot see what I've been doing in the garden because Mr.

بنابراین متأسفانه شما نمی توانید ببینید که من در باغ چه کار می کردم زیرا آقای

Duncan has neglected to film it.

دانکن از فیلمبرداری آن غفلت کرده است.

Does anyone want to see Francesca? The Colours of Autumn?

آیا کسی می خواهد فرانچسکا را ببیند؟ رنگ های پاییز؟

Yes, that's right.

بله درست است.

It is autumn as I am in the autumn of my year. Yes.

همانطور که من در پاییز سالم هستم، پاییز است. آره.

No. Autumn, I think maybe.

نه. پاییز، فکر کنم شاید.

Maybe mid-winter.

شاید اواسط زمستان.

You say you are in the autumn of your years.

می گویی در پاییز سال هایت هستی.

It means that you are probably over 60. Yeah.

این بدان معنی است که شما احتمالاً بیش از 60 سال دارید. بله.

You're in the third quarter of your existence.

شما در ربع سوم وجود خود هستید.

Okay.

باشه.

Which is, you know, if you're going to live till 75.

یعنی، می دانید، اگر قرار است تا 75 سالگی زندگی کنید

Yeah, it's about 60 yet but actually now I think going come by the autumn.

.

Why did you do that?

چرا این کار را کردی؟

I always do that.

I always count with my fingers just like a child.

من همیشه این کار را انجام می دهم.

من همیشه مثل یک بچه با انگشتانم می شمارم.

You do your arithmetic like a five year old.

شما مثل یک بچه پنج ساله حساب خود را انجام می دهید.

I've always done that, Mr. Duncan. Oh, that's.

من همیشه این کار را کرده ام، آقای دانکن. اوه همینه.

Catarina says I can match the camouflage shirt with a pair of white pants.

کاتارینا می گوید می توانم پیراهن استتار را با یک شلوار سفید ست کنم.

I could do.

من می توانستم انجام دهم.

I could do. Yes.

من می توانستم انجام دهم. آره.

What, you mean underwear? I'm.

منظورت لباس زیر چیه؟ من هستم.

Anyway, I'm distracting Mr.

به هر حال، من حواس آقای

Duncan about because we're late anyway. So we've got a lot to pack in.

دانکن را در مورد این موضوع پرت می کنم زیرا به هر حال ما دیر کرده ایم . بنابراین ما چیزهای زیادی برای جمع کردن داریم.

We've got to wear late.

باید دیر بپوشیم.

So this is going to be short, shorter than normal, because we had some technical problems.

بنابراین این کوتاه خواهد بود، کوتاهتر از حد معمول، زیرا ما مشکلات فنی داشتیم.

I don't know what the problem is.

من نمی دانم مشکل چیست.

I think it might be I'm not sure if it's connected to my computer

فکر می‌کنم ممکن است مطمئن نباشم به رایانه‌ام

or the software that I'm using to stream

یا نرم‌افزاری که برای پخش جریانی استفاده می‌کنم وصل است

with or it's something to do with the Internet connexion.

یا ارتباطی با اتصال اینترنت دارد.

I'm not sure.

مطمئن نیستم.

I haven't worked out what it is, but we we definitely had a major problem today.

من متوجه نشدم که چیست، اما ما قطعا امروز یک مشکل اساسی داشتیم.

It wouldn't work.

این کار نمی کند.

It just would not work.

این فقط کار نمی کند.

And everything stopped working and then everything locked up.

و همه چیز از کار افتاد و سپس همه چیز قفل شد.

So I think it might be connected to this actual software that I'm using now.

بنابراین من فکر می کنم ممکن است به این نرم افزار واقعی که اکنون از آن استفاده می کنم متصل باشد.

I think it might.

من فکر می کنم ممکن است.

I'm not sure we will see.

مطمئن نیستم ببینیم.

Time to ditch and switch.

زمان خندق و جابجایی است.

Yeah.

What ditch and switch. Okay.

آره

چه خندق و سوئیچ. باشه.

Is a is an expression that is used.

Is a عبارتی است که استفاده می شود.

Never heard of it. Ditching switch. Yes.

هرگز در مورد آن نشنیده اید. سوئیچ دیچینگ. آره.

So if you they use it a lot in with energy companies.

بنابراین اگر از آن در شرکت های انرژی استفاده زیادی می کنند.

So if you can find a cheaper energy company, which you can't at the moment,

بنابراین اگر می‌توانید یک شرکت انرژی ارزان‌تر پیدا کنید، که در حال حاضر نمی‌توانید آن را پیدا کنید،

then you ditch it and switch to achievable.

آن را کنار می‌گذارید و به شرکت قابل دستیابی تغییر می‌دهید.

Same with car insurance has insurance ditch and switch.

همینطور بیمه ماشین دارای خندق و سوئیچ بیمه است.

So I'm saying with your provide you've got to ditch and switch. Yes.

بنابراین من می‌گویم با ارائه‌ی خود شما باید دست از کار بکشید و تغییر دهید. آره.

Well, it's not so much a provider, it's more just software that exists.

خوب، این خیلی یک ارائه دهنده نیست، بیشتر نرم افزاری است که وجود دارد.

Yes, that's it.

Change the software to market and switch it.

آره همینه.

نرم افزار را به بازار تغییر دهید و آن را تغییر دهید.

Yes, in my computer, unfortunately.

بله، در کامپیوتر من، متاسفانه.

So it is a dull day.

بنابراین روز کسل کننده ای است.

There's not much light.

نور زیاد نیست

It's it's been raining.

داره بارون میاد

It's starting to feel like autumn

شروع به احساس پاییز

and of course, leading towards winter.

و البته به سمت زمستان می کند.

And of course, at this time of year, today is the 6th of November.

و البته در این موقع از سال امروز ششم نوامبر است.

But yesterday it was the 5th of November, which was, wasn't it, Steve,

اما دیروز پنجم نوامبر بود، مگر نه، استیو،

which is traditionally something called bonfire night,

که به طور سنتی چیزی به نام شب آتش‌سوزی است،

where people mark or they commemorate

جایی که مردم

the failed attempt

تلاش ناموفق برای

at blowing up the Houses of Parliament by Guy Fawkes.

انفجار خانه‌های پارلمان توسط گای فاکس را جشن می‌گیرند یا یادگاری می‌کنند.

A long time ago.

مدتها قبل.

So last night we had fireworks.

پس دیشب آتش بازی داشتیم.

Well, actually, there weren't that many going off, were there?

خوب، در واقع، تعداد زیادی از آنها خارج نمی شدند، وجود داشت؟

No, the neighbours, certainly nobody in our

نه، همسایه ها، مطمئناً هیچ کس در مجاورت ما نیست

vicinity.

.

Yes, in our vicinity.

بله، در مجاورت ما.

That sort of near to us. Okay.

اینجوری به ما نزدیکه باشه.

Oh, excuse me.

And I'm near vicinity.

اوه ببخشید

و من نزدیکم

Had any fireworks and I think the reason, Mr.

آتش بازی داشتم و من فکر می کنم دلیلش، آقای

Duncan, is because everybody moans, because everyone's got Blue Dogs.

دانکن، این است که همه ناله می کنند، زیرا همه سگ های آبی دارند.

As soon as anyone puts any fireworks into the air,

به محض اینکه کسی آتش بازی را به هوا می اندازد،

everyone goes on the local village website.

همه به وب سایت دهکده محلی می روند.

They think about dogs.

آنها به سگ فکر می کنند.

Before you put the fireworks on.

قبل از اینکه آتش بازی را انجام دهید.

Which really annoys us, doesn't it?

که واقعا ما را آزار می دهد، اینطور نیست؟

Fireworks on before you set off fireworks.

آتش بازی قبل از اینکه آتش بازی را به راه بیندازید.

Think your neighbours have got dogs?

فکر می کنید همسایه های شما سگ دارند؟

Well, once a year, if you know it's guy Fawkes Night and there's going to be fireworks,

خوب، یک بار در سال، اگر می‌دانید که شب فاکس است و قرار است آتش‌بازی برگزار شود،

then take your bloomin dogs inside and stick your fingers in.

سگ‌های شکوفه‌تان را داخل آن ببرید و انگشتانتان را داخل آن بچسبانید.

This is

این به این

because otherwise you're going to have to say

دلیل است که در غیر این صورت مجبور خواهید بود

the same thing on New Year's Day as well.

همان چیزی را در سال نو بگویید. روز هم همینطور

If you've got a dog or a pet that doesn't like fireworks,

اگر سگ یا حیوان خانگی دارید که آتش بازی را دوست ندارد،

then you need to do something because there's always going to be fireworks.

باید کاری انجام دهید زیرا همیشه آتش بازی وجود دارد.

Why should we change our lives?

چرا باید زندگی خود را تغییر دهیم؟

Because just because you've got a dog, that's my that's my moan of the day.

چون فقط به این دلیل که شما یک سگ دارید، این ناله روز من است.

That's my whinge. That's my rant.

این شلاق من است. این حرف من است.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

So I'm.

منم همین طور.

Allowed to have a little rant, sir, you said I kind of.

اجازه دارم کمی فحاشی کنم، آقا، شما گفتید من یک جورهایی.

Kind of just.

یه جورایی فقط

My leash right now is if I was a dog, which I'm not,

افسار من در حال حاضر این است که اگر سگ بودم، که نیستم،

who doesn't like fireworks?

چه کسی آتش بازی را دوست ندارد؟

I'll be taking you to the vet in a minute.

یه دقیقه دیگه میبرمت دامپزشک

And have you put down.

و آیا شما را زمین بگذارید.

So yesterday was firework night,

پس دیروز شب آتش بازی بود، شب آتش بازی

bonfire night with all of the beautiful fireworks going off.

با تمام آتش بازی های زیبا .

You can see them on the screen right now.

شما می توانید آنها را در حال حاضر روی صفحه نمایش ببینید.

Isn't that lovely?

دوست داشتنی نیست؟

You are getting a sense a sense.

شما در حال دریافت یک حس هستید.

Of what didn't happen here last night.

از اتفاقی که دیشب اینجا نیفتاد.

There weren't that many.

آنقدرها هم نبودند.

I think I think what's happening, Steve, is people can't afford to spend money on fireworks.

استیو، فکر می‌کنم اتفاقی که می‌افتد این است که مردم نمی‌توانند پول خرج آتش بازی کنند.

The recession is biting. And why would you.

رکود گزنده است. و چرا شما.

And talking of recession, I love the Bank of England governor has warned.

و صحبت از رکود، من عاشق بانک مرکزی انگلستان هشدار داده است.

I mean, imagine this on the news. He's not holding back.

منظورم این است که این را در اخبار تصور کنید. او خودداری نمی کند.

We do like him, don't we?

ما او را دوست داریم، نه؟

We like our Bank of England governor because he just tells it how it is.

ما رئیس بانک انگلستان را دوست داریم زیرا او فقط به آن می گوید که چگونه است.

I mean, he came on the television the other night and said it's going to be the worst depression

منظورم این است که او یک شب به تلویزیون آمد و گفت که این بدترین افسردگی

in 100 years.

100 سال اخیر خواهد بود.

What's his name?

اسم او چیست؟

Okay, now. Okay, that's good.

باشه الان باشه. اون خوبه.

The previous one was Mark Carney.

قبلی مارک کارنی بود.

I can't remember his name.

اسمش یادم نمیاد

Mark Stevens?

مارک استیونز؟

No, no. And I can't give his name. Okay. No, no.

نه نه. و من نمی توانم نام او را بدهم. باشه. نه نه.

But you don't know.

اما شما نمی دانید.

I don't know. Well, I didn't say I knew.

من نمی دانم. خب من نگفتم میدونم

But it might be Mark Stevens.

اما ممکن است مارک استیونز باشد.

It's not.

I know it's not that I can, but. Yes. So, yeah.

این نیست.

میدونم این نیست که میتونم ولی آره. پس آره.

Look forward to two years of the worst recession in 100 years.

منتظر دو سال بدترین رکود 100 ساله باشید.

Why do you sell something up?

چرا چیزی رو میفروشی؟

Why do you sound so happy about it?

چرا انقدر ازش خوشحال میشی؟

I know. I ought to get another job, Mr.

میدانم. من باید شغل دیگری پیدا کنم، آقای

Duncan, because otherwise we'd be in a recession with me out of work.

دانکن، زیرا در غیر این صورت با من بیکار در رکود اقتصادی خواهیم بود.

I don't.

من این کار را نمی کنم.

I don't know.

من نمی دانم.

I just. I don't know. Anyway, over to you, Mr. Downer.

من فقط. من نمی دانم. به هر حال، به شما، آقای داونر.

I'm still I'm still disappointed by the fact that my stupid computer didn't work.

من هنوز هم از این واقعیت که کامپیوتر احمق من کار نمی کند ناامید هستم.

I wanted to smash everything up with a hammer.

می خواستم همه چیز را با چکش خرد کنم.

Today, I really did.

امروز واقعا این کار را کردم.

He will do that one day.

او یک روز این کار را خواهد کرد.

I will do that one day.

من یک روز این کار را خواهم کرد.

I know it will happen.

می دانم که این اتفاق خواهد افتاد.

Definitely. Right. Mr.

قطعا. درست. آقای

Duncan, what's what's what's occurring so far?

دانکن، چه چیزی تاکنون رخ داده است؟

You've really depressed me.

واقعا منو افسرده کردی

Having depressed you.

افسرده شدنت

My depressed. You.

افسرده من شما.

You've just been talking about recession for the next ten divided.

شما فقط در مورد رکود برای ده تقسیم بعدی صحبت کردید.

Thank you, Autumn. That's okay, then. There you go.

ممنون پاییز اشکالی نداره پس شما بروید.

I couldn't remember.

یادم نمی آمد.

It was Andrew.

اندرو بود.

Then I got the first name. Right.

بعد اسم کوچک را گرفتم. درست.

Well, that's no good. You said it.

خب این خوب نیست تو گفتی

And then it wasn't that.

و بعد این نبود.

Well, it. Wasn't that when.

خوب، آن را. اون موقع نبود

I got the first name. Right.

اسم کوچک را گرفتم درست.

40%. Yes, right. Is not good enough.

40 درصد بله درسته. به اندازه کافی خوب نیست

Mr. Duncan, when it comes to a name. It was right.

آقای دانکن، وقتی صحبت از اسم می شود. درست بود.

It's like saying his name is Andrew,

مثل این است که بگوییم نام او اندرو است،

saying Duncan Mendez, and then it's Luis Mendez.

بگوییم دانکن مندز، و سپس لوئیس مندز است.

Okay.

باشه.

I feel quite cheery.

من کاملا احساس شادی می کنم.

I quite know that.

من کاملا می دانم که.

That is not cheery.

که خوشحال کننده نیست.

That is psychotic.

این روان پریشی است.

If that means that vows. Yeah, I've done it. Sorry.

اگر این بدان معناست که نذر می کند. آره انجامش دادم متاسف.

Yes. No.

Carry on, Mr. Duncan.

آره. نه. ادامه

بده، آقای دانکن.

I say words clearly so we can understand.

من کلمات را واضح می گویم تا بتوانیم بفهمیم.

I'll drink.

من می نوشم.

I think I'm going to drink as well.

فکر کنم من هم بنوشم.

I've got some water here.

من اینجا مقداری آب دارم

Your vodka in my England cup.

ودکای شما در جام انگلستان من.

We don't want vodka any more, do we?

ما دیگر ودکا نمی خواهیم، ​​نه؟

It's up to no good drink any more.

دیگر هیچ نوشیدنی خوبی وجود ندارد.

I know.

میدانم.

Welcome to Russia.

به روسیه خوش آمدید.

Isn't that vodka

آیا این ودکا

supposed to be boycotting things with Russia?

قرار نیست مسائل را با روسیه تحریم کند؟

So you are anti-Russia?

پس شما ضد روسیه هستید؟

Well, I'm not saying I'm anti Russia, but I'm not anti Russia.

خوب، من نمی گویم که مخالف روسیه هستم، اما من ضد روسیه نیستم.

Anti leaders of Russia.

ضد رهبران روسیه

You can buy some British vodka

می توانید مقداری ودکای بریتانیایی تهیه

made from potatoes and.

شده از سیب زمینی و.

Now it's got to be very clear about that.

اکنون باید در مورد آن کاملاً روشن شود.

We are not anti-Russia or anti Russians at all,

ما اصلاً ضد روسیه یا ضد روسیه

but we are certainly anti asset in person who's in charge.

نیستیم، اما قطعاً شخصاً که مسئول است، ضد سرمایه هستیم.

But anyway, that's that we will not go down that road.

اما به هر حال، این است که ما آن مسیر را طی نخواهیم کرد.

Controversial. Oh.

بحث برانگیز. اوه

I see.

I'm trying to be cheerful, Mr. Juncker.

می بینم.

من سعی می کنم شاد باشم، آقای یونکر.

You know. This this is not cheerful.

میدونی. این شاد نیست

By the way, there are psychiatrists watching this at the moment, making notes,

به هر حال، در حال حاضر روانپزشکانی هستند که این را تماشا می کنند و یادداشت می کنند،

but they're writing notes down for their next seminar.

اما آنها در حال نوشتن یادداشت برای سمینار بعدی خود هستند.

And you will you are going to be the subject

و اگر امروز کار کنید، سوژه

if you work today.

خواهید شد.

Yes. Well, as soon as I get on the live chat, no matter

آره. خوب، به محض اینکه وارد چت زنده می شوم، مهم نیست

what's happening in my life

که در زندگی من چه اتفاقی می افتد

or who's upset me, which I get cheerful.

یا چه کسی من را ناراحت کرده است، که خوشحال می شوم.

Which is not it's not much, by the way.

که نه، اتفاقاً زیاد نیست.

There's not much going on at the moment in our lives.

در حال حاضر چیز زیادی در زندگی ما اتفاق نمی افتد.

Maybe that's a good thing.

شاید این چیز خوبی باشد.

Mr. Duncan. You're the one that's being depressive.

آقای دانکن شما فردی هستید که افسرده می شود.

Symptoms move all I.

علائم تمام من را حرکت می دهد.

No, I'm. Glad there isn't much going on.

نه، من هستم. خوشحالم که چیز زیادی در جریان نیست.

It's nice to relax. Finally, after.

این خوب است که استراحت کنید. بالاخره بعد از

We were whining and dining.

غر می زدیم و ناهار می خوردیم.

Yes, well, not wining and dining.

بله، خوب، نه برنده شدن و نهارخوری.

We wrote we were in a local cafe yesterday.

نوشتیم دیروز در یک کافه محلی بودیم.

If there's one thing I would not describe, what we were doing yesterday, as is wining and dining.

اگر چیزی باشد که نمی‌توانم توصیف کنم، کاری که ما دیروز انجام می‌دادیم، مثل خوردن و خوردن غذا.

Well, we were in a cafe. In a cafe and.

خب تو یه کافه بودیم در یک کافه و.

Eating cake and coffee.

خوردن کیک و قهوه.

Yes, I would hardly call that wining and dining.

بله، من به سختی می توانم آن را خوردن و غذا خوردن بنامم.

Yes, but other people were wining and dining

بله، اما افراد دیگر ساعت 3 بعد از ظهر برنده می شدند و ناهار می خوردند

3:00 in the afternoon and I was aghast.

و من هول شده بودم.

Aghast, surprised.

متحیر، متعجب

That means surprised.

یعنی متعجب

Yes. Surprise, surprise that people were drinking wine at 3:00 in the afternoon.

آره. تعجب، تعجب که مردم در ساعت 3 بعد از ظهر شراب می نوشند.

And it does not compute.

و محاسبه نمی کند.

Does not compute. Oh.

محاسبه نمی کند. اوه

I you know to me drinking. I know.

من می دانی که من نوشیدن می کنم. میدانم.

I know. Lots of people are.

میدانم. افراد زیادی هستند.

Are you sure you haven't been drinking?

مطمئنی که مشروب نخوردی؟

They were all sipping away on wine.

همگی در حال نوشیدن شراب بودند.

Yes, it's.

Okay.

بله آن است.

باشه.

Daytime drinking of alcohol is allowed in this country.

نوشیدن الکل در طول روز در این کشور مجاز است.

Where do you think this is? Qatar.

به نظر شما اینجا کجاست؟ قطر.

I just thought it was.

من فقط فکر می کردم اینطور است.

You know, it's not something I have ever really done.

می دانید، این کاری نیست که من واقعاً انجام داده باشم.

I mean, call me boring, but I'm not a big drinker.

منظورم این است که مرا خسته کننده خطاب کنید، اما من اهل نوشیدنی زیاد نیستم.

Oh, were you? Hello? Boring.

اوه، تو بودی؟ سلام؟ حوصله سر بر.

So just to go out to, like, for cafe and drink wines.

بنابراین فقط برای رفتن به بیرون، مانند، برای کافه و نوشیدن شراب.

I don't know. Maybe I should try it.

من نمی دانم. شاید باید امتحانش کنم

Maybe we ought to try that, Mr. Duncan.

شاید ما باید آن را امتحان کنیم، آقای دانکن.

But it's not unusual for people to go out for afternoon or even lunchtime

اما این غیرعادی نیست که مردم برای بعدازظهر یا حتی

dinners or to eat or drink and have alcohol.

شام ناهار بیرون بروند یا برای خوردن یا نوشیدن و نوشیدن الکل.

It's not unusual. You should try it in Paris.

این غیر معمول نیست. شما باید آن را در پاریس امتحان کنید.

We were in Paris and there are wine bars everywhere. Yes.

ما در پاریس بودیم و همه جا بارهای شراب وجود دارد. آره.

And they're open during the day.

و در طول روز باز هستند.

So. So I don't think drinking alcohol

بنابراین. بنابراین من فکر نمی کنم نوشیدن الکل

during the day is all that unusual.

در طول روز آنقدرها هم غیرعادی باشد.

I mean, most pubs, most bars in the UK open

منظورم این است که بیشتر میخانه ها، بیشتر بارها در بریتانیا

at around about 10:00 in the morning, some of them or 11:00 in the morning.

حدود ساعت 10 صبح باز می شوند، برخی از آنها یا 11 صبح.

And there's always someone in there.

و همیشه یک نفر آنجاست

I find I do find it amazing that people can't wait

به نظرم شگفت‌انگیز است که مردم نمی‌توانند صبر کنند

to actually have alcohol because I don't

تا واقعاً الکل مصرف کنند، زیرا من

I don't ever feel that need to have it.

هرگز نیازی به مصرف آن احساس نمی‌کنم.

We've all got our vices.

همه ما بدی های خود را داریم.

Our vices are addictions.

رذایل ما اعتیاد است.

Yours is sugar and chocolate.

مال شما شکر و شکلات است.

Yes, I like a little bit of chocolate. Now is mine.

بله، من کمی شکلات دوست دارم. الان مال منه

Can you believe it?

Yesterday we went to the local shop after having a half hour wining and dining.

می تونی باور کنی؟

دیروز بعد از نیم ساعت خوردن و صرف غذا به مغازه محلی رفتیم.

It was not either of those things, but

این یکی از این چیزها نبود، اما

we went into the shop and I wanted to get a packet of Kit.

ما به مغازه رفتیم و من می خواستم یک بسته کیت بگیرم.

Kats.

کاتس.

And Steve told me I couldn't have any.

و استیو به من گفت که نمی توانم هیچ کدام را داشته باشم.

You know, you can't have any Kit Kats, Mr.

می دانید، شما نمی توانید هیچ کیت کتی داشته باشید، آقای

Duncan.

دانکن.

Can I just say I really enjoyed that.

فقط میتونم بگم واقعا ازش لذت بردم

I can't begin to tell you how much I enjoyed that.

من نمی توانم شروع کنم به شما بگویم که چقدر از آن لذت بردم.

So I thought you were going to punch me in the face.

پس فکر کردم می خواهی به صورتم مشت بزنی.

No, that was no.

نه، این نه بود.

Because, you know, we are trying to be healthy. Yes.

زیرا، می دانید، ما سعی می کنیم سالم باشیم. آره.

And we had already bought some Jaffa cakes and big box of Jaffa cakes.

و ما قبلاً چند کیک یافا و جعبه بزرگ کیک یافا خریده بودیم.

So, Mr.

Duncan, as I know, we get towards the tail and in many shops

بنابراین، آقای

دانکن، همانطور که من می دانم، ما به سمت دم می رسیم و در بسیاری از مغازه ها

when you get near the till, there's all the tempting chocolate bars and sweets.

وقتی نزدیک تار می شوید ، همه شکلات و شیرینی های وسوسه انگیز وجود دارد.

Yes, why not?

بله چرا که نه؟

And so while you're waiting there, Mr.

و بنابراین در حالی که شما آنجا منتظر هستید، آقای

Duncan is. Oh, look at that.

دانکن است. اوه، به آن نگاه کنید.

And I forbid him.

و او را نهی می کنم.

I begged him to

بهش التماس کردم که

buy. Well, I didn't actually stop you.

بخره. خوب، من در واقع مانع شما نشدم.

I just said, oh, no, Mr. Duncan. Well, you. Did.

من فقط گفتم، اوه، نه، آقای دانکن. خب تو انجام داد.

You did stop me.

تو منو متوقف کردی

You said you don't want those. Is that. Money?

گفتی که اینها را نمیخواهی آیا آن است. پول؟

He said, don't get those.

او گفت، اینها را نگیرید.

Don't get those.

It was like it was like I was a child with his mother

آنها را نگیرید

انگار من با مادرش بچه بودم و مادرش به

and he was being told off by his mother because he wanted some sweets.

او می گفت چون شیرینی می خواست.

And his mummy said, No, you can't have any sweets.

و مامانش گفت: نه، نمی‌توانی شیرینی بخوری.

I'm thinking of your health and your figure. Mr.

من به سلامتی و اندام شما فکر می کنم. آقای

Duncan. Hmm?

دانکن هوم؟

Tell me. Hello, Tomek? Yes, we are doing well.

به من بگو. سلام تومک؟ بله، ما خوب هستیم.

Yes, we are doing okay. It's a good job.

بله، کارمان خوب است. کار خوبی است.

You are late because we were two.

دیر اومدی چون ما دوتا بودیم

Yes, we were very late because of technical

بله، به دلیل مشکلات فنی خیلی دیر آمدیم

problems.

.

Oh, do I eat dark chocolates? Yes. Yes.

اوه، آیا من شکلات تلخ بخورم؟ آره. آره.

You know what? This might be the last time I ever do this.

میدونی چیه؟ شاید این آخرین باری باشد که این کار را انجام می دهم.

Why? I don't.

چرا؟ من این کار را نمی کنم.

I just don't want to do it anymore.

فقط دیگه نمیخوام اینکارو بکنم

Mr. Jim could. Yes. Come on, Mr. Duncan.

آقای جیم می توانست. آره. بیا آقای دانکن

What were you planned? This.

چه برنامه ای داشتی؟ این.

This is just terrible.

این فقط وحشتناک است.

What we're doing at the moment is awful. Is it?

کاری که ما در حال حاضر انجام می دهیم افتضاح است. آیا این است؟

Is this awful?

آیا این افتضاح است؟

Tell us.

به ما بگو.

I'm watching this that really wants to watch it.

من این را تماشا می کنم که واقعاً می خواهد آن را تماشا کند.

Or have you just have you just fallen over?

یا تازه به زمین افتاده اید؟

Maybe you've slipped over on something and you've fallen over and your iPad has gone

شاید روی چیزی لغزیده باشید و به زمین افتاده باشید و آی پد شما

across the room and it's still playing this live stream.

از اتاق عبور کرده باشد و همچنان این پخش زنده را پخش کند.

But you can't move to cruel towards your

اما شما نمی توانید به سمت ظالمانه نسبت به دستگاه رایانه خود حرکت کنید

computer device to change.

تا تغییر دهید.

Well, you need to resurrect this live stream, Mr.

خوب، شما باید این پخش زنده را دوباره زنده کنید، آقای

Duncan. This this just me.

دانکن. این فقط منه

This this live stream is dead on arrival.

این پخش زنده در بدو ورود تمام شده است.

There is nothing that can be done.

هیچ کاری نمی توان کرد.

There is no no science in the world that can that can resurrect any of this.

هیچ علمی در جهان وجود ندارد که بتواند هر یک از اینها را احیا کند.

But is this any good?

اما آیا این خوب است؟

I think this is terrible.

من فکر می کنم این وحشتناک است.

Quite that way. You're going with this, Mr.

کاملا همینطور شما با این کار می کنید، آقای

Duncan? Is this I think what we're doing today is awful.

دانکن؟ آیا این به نظر من کاری که ما امروز انجام می دهیم افتضاح است؟

I think this is the worst thing

من فکر می کنم این بدترین چیزی است

that might be the worst thing on YouTube at the moment.

که ممکن است بدترین چیز در YouTube در حال حاضر باشد.

It might be. Well, do something there, Mr. Duncan.

شاید باشه. خب، آقای دانکن، آنجا کاری بکن.

You think it's going the way you want it to do something.

شما فکر می کنید که آن طور که شما می خواهید انجام می شود.

Everything went wrong.

همه چیز اشتباه شد.

It's not now.

الان نیست

It's working.

آن کار می کند.

Oh, don't, don't, don't, don't get angry with me.

اوه، نکن، نکن، نکن، با من قهر نکن.

I know this, but I don't. Right, right.

من این را می دانم، اما نمی دانم. درسته، درسته

I just wonder sometimes I just.

من فقط تعجب می کنم گاهی اوقات من فقط.

I'm doing this sometimes and I'm going.

من گاهی این کار را می کنم و می روم.

Oh, I think, what the hell am I doing?

اوه، فکر می کنم، لعنتی دارم چه کار می کنم؟

I mean, that's probably not the sort of thing you should be saying on a live stream.

منظورم این است که احتمالاً این چیزی نیست که شما باید در جریان مستقیم بگویید.

I'm a 50.

من یک

Seven year old man and I'm here.

مرد 50 ساله هستم و اینجا هستم.

Do I tell you what?

بهت بگم چی؟

Why don't I why don't you just end it there, Mr.

چرا من نمی گویم چرا شما فقط به همین جا ختم نمی کنید، آقای

Duncan, and

دانکن،

you obviously clearly not in the mood for doing this today.

و واضح است که شما امروز روحیه ای برای انجام این کار ندارید.

So I think you're just joking.

پس فکر کنم داری شوخی میکنی

I'm joking by you.

من با شما شوخی می کنم.

Yeah. Oh, good, good.

آره اوه، خوب، خوب.

That's good. Then.

خوبه. سپس.

There's a lot of people come on to watch us today, Mr.

امروز افراد زیادی برای تماشای ما آمده اند، آقای

Duncan, and.

دانکن، و.

Yes, so, you know, we need to provide the English

بله، بنابراین، می دانید، ما باید آموزش زبان انگلیسی را ارائه کنیم

teaching that they have come here for.

که آنها برای آن به اینجا آمده اند.

And, you know, I'm up for it. Mr.

و، می دانید، من آماده آن هستم. آقای

Duncan, are you the problem?

دانکن، شما مشکل دارید؟

We're doing this, and I'm going to say now is

ما این کار را انجام می‌دهیم، و اکنون

I I'm not I'm not a person

می‌خواهم بگویم که آیا من نیستم، من فردی نیستم

who is interesting enough

که

for anyone to me anywhere,

برای هر کسی در هر کجا و

anywhere on the Internet.

هر کجای اینترنت به اندازه کافی برایم جالب باشد.

YouTube thinks

یوتیوب فکر می کند

I'm just garbage.

من فقط یک زباله هستم.

What do you think, Steve?

نظرت چیه استیو؟

I don't know what to say.

من نمی دانم چه بگویم.

To be honest, Mr.

Duncan, I really don't know what to say.

صادقانه بگویم آقای

دانکن، من واقعاً نمی دانم چه بگویم.

I was just frustrated because my stupid computer didn't work and then the internet didn't work.

من فقط ناامید بودم زیرا کامپیوتر احمق من کار نمی کرد و سپس اینترنت کار نمی کرد.

I had to shut everything. All.

مجبور شدم همه چیز را ببندم. همه.

Have we know, Mr. Duncan?

آیا می دانیم آقای دانکن؟

We know that. But it's working now. But I just.

ما آن را میدانیم. ولی الان داره کار میکنه اما من فقط

I hate it when it happens, but I don't think you're in any position

وقتی این اتفاق بیفتد از آن متنفرم، اما فکر نمی‌کنم شما در موقعیتی

to criticise me because you want to see him when his computer doesn't work.

باشید که از من انتقاد کنید، زیرا می‌خواهید وقتی کامپیوترش کار نمی‌کند او را ببینید.

Yeah, but I'm not live on

بله، اما من نمی توانم

talking to lots of people.

با افراد زیادی صحبت کنم.

But app them anyway.

اما به هر حال آنها را برنامه ریزی کنید.

Let's carry on. Right.

ادامه بدیم درست.

So what's the theme of today? Unique.

پس موضوع امروز چیست؟ منحصر بفرد.

This would be a unique live stream and we watch it like this is it.

این یک پخش زنده منحصر به فرد خواهد بود و ما آن را اینگونه تماشا می کنیم.

There is nothing unique about any of us.

هیچ چیز منحصر به فردی در مورد هیچ یک از ما وجود ندارد.

Trust me.

به من اعتماد کن.

And just finding Steve up there.

و تازه استیو را در آنجا پیدا کردم.

You're doing a very good job, Mr. Duncan. So very.

شما کار بسیار خوبی انجام می دهید، آقای دانکن. خیلی زیاد.

Good job.

آفرین.

I take. It seriously.

من میگیرم. آن را به طور جدی.

It's only the Internet. That's what I always say.

فقط اینترنت است. این چیزی است که من همیشه می گویم.

So we were out yesterday.

پس دیروز بیرون بودیم

We had a lovely walk, we had a lovely meal.

پیاده روی خوبی داشتیم، غذای خوشمزه ای خوردیم.

We were wining and dining and cake and coffee, weren't we?

داشتیم می‌خوردیم و می‌خوردیم، کیک و قهوه می‌خوردیم ، اینطور نیست؟

Yes, I've just said that. Yeah.

بله همین الان گفتم آره

And we were sitting there, we realised that the place was,

و ما آنجا نشسته بودیم، متوجه شدیم که آن مکان بود

the place was full of people

، مکان پر از جمعیت بود

and it's a new place we should what we should do.

و جای جدیدی است که باید کاری انجام دهیم.

Steve, here's my thought.

استیو، این فکر من است.

We should get sponsorship from that place.

ما باید از آن مکان اسپانسر بگیریم.

We won't say the name of the place now because we want to save it.

ما اکنون نام مکان را نمی گوییم زیرا می خواهیم آن را ذخیره کنیم.

So we might go in next week and we might say,

بنابراین ممکن است هفته آینده وارد شویم و ممکن است بگوییم،

Hey, we have a live stream

هی، ما یک پخش زنده داریم

that goes out on YouTube and we have on average

که در یوتیوب منتشر می شود و به طور متوسط

55 or maybe 56 people watching sometimes.

55 یا شاید 56 نفر گاهی اوقات تماشا می کنند.

Would you like to sponsor our show?

آیا می خواهید اسپانسر نمایش ما شوید؟

And they might say, yes, yes.

و ممکن است بگویند، بله، بله.

And we will give you free coffee and cake every week

و

if you mention our business.

اگر به کسب و کار ما اشاره کنید، هر هفته به شما قهوه و کیک رایگان می دهیم.

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

Yeah, but the problem is when we tell them that

بله، اما مشکل این است که وقتی به آنها می گوییم

nobody's watching in the UK,

هیچ کس در بریتانیا تماشا نمی کند

they might think that it's not really going to help to grow their business.

، ممکن است فکر کنند که واقعاً به رشد کسب و کارشان کمکی نمی کند.

Well, what I call that is much an investment because they might travel here.

خوب، چیزی که من آن را می نامم بسیار سرمایه گذاری است زیرا آنها ممکن است به اینجا سفر کنند.

One day, they might come here, they might visit the UK and the first thing they will do

یک روز، آنها ممکن است به اینجا بیایند، ممکن است از بریتانیا دیدن کنند و اولین کاری که انجام می دهند این

is go to much Wenlock and they will visit that particular place.

است که به بسیاری از Wenlock بروند و از آن مکان خاص بازدید کنند.

Peter says Let's talk about uniqueness, which is the theme of this lesson,

پیتر می‌گوید بیایید در مورد منحصربه‌فرد بودن صحبت کنیم، که موضوع این درس است،

which I keep trying to get you to do. Mr. Duncan.

که من مدام تلاش می‌کنم شما را به انجام آن وادار کنم. آقای دانکن

That's good.

خوبه.

You have obviously prepared things for this live stream.

واضح است که شما چیزهایی را برای این پخش زنده آماده کرده اید.

I tried my best.

من تمام تلاشم را کردم.

I did a lot of work today, which is why I was so upset.

امروز خیلی کار کردم برای همین خیلی ناراحت شدم.

I was going to bring in a new segment, a new thing today as well.

امروز هم قرار بود یک بخش جدید بیاورم، یک چیز جدید.

A new little quiz, very similar to the sentence game.

یک مسابقه کوچک جدید، بسیار شبیه به بازی جمله.

Very so who remembers the sentence game?

خیلی پس کی بازی جمله رو یادش میاد؟

So I was going to do something today called fill in the blanks to say to that.

بنابراین من قرار بود امروز کاری به نام پر کردن جاهای خالی انجام دهم تا به آن بگویم.

Hmm, yes.

هوم، بله.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

So I was going to show some sentences on the screen

بنابراین می‌خواستم جملاتی را روی صفحه نمایش

and then I was going to ask you

بدهم و سپس از شما

viewer out there

بیننده‌ای که در آن‌جا وجود

to to give some suggestion of the missing words.

دارد می‌خواهم تا برخی از کلمات گمشده را پیشنهاد دهید.

But I don't think I'd be doing that because I don't have time.

اما فکر نمی کنم این کار را بکنم چون وقت ندارم.

You see, we are talking about Steve,

می بینید، ما در مورد استیو صحبت می کنیم،

right?

درست است؟

Steve, today we are talking about being unique.

استیو، امروز در مورد منحصر به فرد بودن صحبت می کنیم.

Yes. Yes.

آره. آره.

I think Mr. Steve is a unique person.

من فکر می کنم آقای استیو فردی منحصر به فرد است.

We all are.

ما همه هستیم.

We're all unique of us.

همه ما منحصر به فرد هستیم

But some more unique.

اما برخی منحصر به فرد تر.

Some people stand out more than others.

برخی از افراد بیشتر از دیگران برجسته می شوند.

Some people

برخی از

have certain characteristics, like some people.

افراد مانند برخی افراد ویژگی های خاصی دارند.

Some people are slightly odd.

برخی افراد کمی عجیب و غریب هستند.

Some people are unusual.

برخی افراد غیرعادی هستند.

Strange, weird.

عجیب، عجیب

And all of those things can also be unique.

و همه این چیزها همچنین می توانند منحصر به فرد باشند.

So a person who is doing things differently from others

بنابراین، شما می گویید، فردی که کارها را متفاوت از دیگران انجام می دهد،

might be described as unique,

ممکن است منحصر به فرد توصیف

would you say? Definitely, yeah.

شود؟ قطعا، آره

But anybody that everybody is unique

اما هر کسی که همه منحصر به فرد است

because we are all, you know, created unique.

، زیرا همه ما منحصر به فرد هستیم.

There's never anybody else like Mr.

هیچ کس دیگری مثل آقای

Duncan, like me, like anybody watching now.

دانکن، مثل من، مثل کسی که الان تماشا می کند، وجود ندارد.

There never will be anybody else exactly like us.

هیچ کس دیگری دقیقاً مانند ما وجود نخواهد داشت.

We're one offs, all of us. Yes,

همه ما یک نفریم.

of course.

بله حتما.

In an infinite universe, then that probably we will live again.

در یک جهان نامتناهی، پس احتمالاً ما دوباره زندگی خواهیم کرد.

But that's another thing altogether.

اما این یک چیز دیگر است.

I won't go into that.

من وارد آن نمی شوم.

But yet certainly on this planet.

اما با این حال قطعا در این سیاره.

Well.

Yes, in this space and time, I will never be anybody else like any of us ever again.

خوب.

بله، در این فضا و زمان، دیگر هرگز مانند هیچ یک از ما هیچ کس دیگری نخواهم بود.

It might be somebody similar, very similar.

ممکن است کسی مشابه باشد، بسیار شبیه.

You know, you might have a child that's very similar.

می دانید، ممکن است فرزندی داشته باشید که بسیار شبیه به آن باشد.

It inherits a lot of your characteristics.

بسیاری از ویژگی های شما را به ارث می برد.

Yeah.

آره

Or you might have

یا ممکن است

a twin.

یک دوقلو داشته باشید.

Yeah, a twin.

آره دوقلو

But even.

اما حتی.

Logical genetic.

ژنتیکی منطقی

Twins, even twins are unique, I suppose each one,

دوقلوها، حتی دوقلوها هم منحصر به فرد هستند، فکر می کنم هر کدام،

because they're not exactly the same, they're always slightly different.

چون دقیقاً یکسان نیستند، همیشه کمی متفاوت هستند.

Well, that that's the interesting thing, isn't it. Yes.

خوب، این چیز جالب است، اینطور نیست. آره.

In characteristic.

در مشخصه.

Yes. So even though a twin

آره. بنابراین حتی اگر یک

twins are genetically identical,

دوقلو از نظر ژنتیکی یکسان هستند،

they will still be different because they will have slightly different experiences.

آنها همچنان متفاوت خواهند بود زیرا آنها تجربیات کمی متفاوت خواهند داشت.

So the end result, what you end up with as an adult will be slightly different.

بنابراین نتیجه نهایی، آنچه در بزرگسالی به آن دست می‌یابید کمی متفاوت خواهد بود.

Yes, one might be slightly slimmer than the other one.

بله، ممکن است یکی کمی لاغرتر از دیگری باشد.

The other one might have might have gone into a different field, a different job.

دیگری ممکن است وارد رشته دیگری شده باشد، شغل دیگری.

So they will therefore develop different characteristics and different behaviours

بنابراین آنها ویژگی های مختلف و رفتارهای متفاوتی را ایجاد می کنند

that might cut the hair differently. Yes.

که ممکن است موها را به طور متفاوتی کوتاه کنند. آره.

So yes.

درنتیجه بله.

Which just shows you this nurture nature argument is true

که فقط به شما نشان می دهد که این استدلال طبیعت پرورش در مورد

to how you're nurtured.

نحوه پرورش شما صادق است.

What happens as you grow up makes you unique person.

اتفاقی که وقتی بزرگ می‌شوی از تو فردی منحصر به فرد می‌سازد.

I mean, if I've been born, I've often thought of this.

منظورم این است که اگر به دنیا آمده باشم، اغلب به این فکر کرده ام.

If you or anybody had been if we'd been born now,

اگر شما یا هر کس دیگری بودید اگر ما الان به دنیا می آمدیم،

okay, then our experience of we'd be totally different people.

خوب، پس تجربه ما از ما افراد کاملا متفاوتی بودیم.

Or if I was born whenever even if I was born when I was born, which is 1961,

یا اگر هر وقت به دنیا می آمدم، حتی اگر در زمان تولدم، یعنی سال 1961، به دنیا می آمدم،

you know, if I had got

می دانید، اگر

a different set of friends or gone into a different career,

مجموعه دوستان متفاوتی پیدا کرده بودم یا به حرفه ای متفاوت

I would be now a very different person to what I am now, because we make these choices,

می رفتم، اکنون با آن چیزی که داشتم بسیار متفاوت بودم. اکنون هستم، چون ما این انتخاب‌ها را انجام می‌دهیم،

these different pathways come up in your life and you go down different forks in the road

این مسیرهای مختلف در زندگی شما پیش می‌آیند و شما از انشعابات مختلف در جاده پایین

and you end up being different to what you otherwise would have been.

می‌روید و در نهایت با آنچه در غیر این صورت می‌بودید متفاوت می‌شوید.

So we could live probably 100 lives and we'd be different people.

بنابراین ما می توانستیم 100 زندگی داشته باشیم و افراد متفاوتی باشیم.

So I could be better than this if I'd been born on a Saturday.

بنابراین اگر شنبه به دنیا می آمدم می توانستم بهتر از این باشم.

Absolutely. Mr. Duncan. Yes, yes.

کاملا. آقای دانکن بله بله. وقتی به آن فکر کنید،

Anything can be better than this fairly when you think about it.

هر چیزی می تواند بهتر از این باشد.

So anything.

بنابراین هر چیزی.

There we go. Yeah.

ما میرویم آنجا. آره

So Telmex very excited because he thinks that the sentence game is coming back.

بنابراین تلمکس بسیار هیجان زده است زیرا فکر می کند که بازی جمله در حال بازگشت است.

Okay. What about all the other people in my lifetime?

باشه. در مورد همه افراد دیگر در طول زندگی من چطور؟

I'm just making that comment because you did talk about this new Hello Valentine.

من فقط این نظر را می‌نویسم زیرا شما درباره این سلام ولنتاین جدید صحبت کردید.

I will say hello to Valentine. Hello, Palmira.

من به ولنتاین سلام خواهم کرد. سلام پالمیرا

Are you ready to pay $8 to be on Twitter?

آیا حاضرید برای حضور در توییتر 8 دلار بپردازید؟

Mr. Duncan Well, I don't have to worry about it because I'm not verified.

آقای دانکن خب، لازم نیست نگران این موضوع باشم چون تایید نشده ام.

I don't have a blue tick on Twitter or on YouTube.

من تیک آبی در توییتر یا یوتیوب ندارم.

Can you believe that?

آیا می توانید آن را باور کنید؟

I do not even have a verified tick or a little checkmark

من حتی یک تیک تأیید شده یا یک علامت کوچک

here on YouTube.

در اینجا در YouTube ندارم.

I've only been doing it for 16 years and only have over a million subscribers, but I'm not even verified.

من فقط 16 سال است که این کار را انجام می دهم و فقط بیش از یک میلیون مشترک دارم، اما من حتی تأیید نشده ام.

Isn't that lovely?

دوست داشتنی نیست؟

Isn't that great steak great?

آیا آن استیک عالی عالی نیست؟

I think it goes back to what I was saying earlier.

فکر می کنم به همان چیزی که قبلا گفتم برمی گردد.

You think so? No, I don't.

شما اینطور فکر می کنید؟ نه، نه.

I don't worry about the $8 or

من نگران 8 دلار

the £6.50,

یا 6.50 پوند

I suppose, if it was converted into pounds

نیستم، فکر می کنم، اگر به پوند تبدیل شده باشد

and no, I'm not really worried about it because I'm not verified.

و نه، من واقعاً نگران آن نیستم زیرا تأیید نشده ام.

I am on Twitter, but I don't I don't have a checkmark, so I don't have to worry about it.

من در توییتر هستم، اما علامتی ندارم، بنابراین لازم نیست نگران آن باشم.

And I'm certainly not going to buy one because that's pretty sad and desperate

و من مطمئناً قصد ندارم یکی بخرم زیرا اگر با شما صادق باشم بسیار ناراحت کننده و ناامید کننده است

if I was honest with you.

.

Now I'm not on Twitter.

الان تو توییتر نیستم

PALMERI You are. Correct. Yes.

PALMERI شما هستید. درست. آره.

Uh. Steve, Steve is just about on the Internet.

اوه استیو، استیو فقط در اینترنت است.

I haven't got time for social media.

من برای شبکه های اجتماعی وقت ندارم.

I just haven't got time.

فقط وقت ندارم

I'd much rather be doing something more interesting.

ترجیح می دهم کار جالب تری انجام دهم.

You know,

learning some new music or something or, you know, I don't know.

شما می دانید،

یادگیری یک موسیقی جدید یا چیزی یا، می دانید، من نمی دانم.

It's why I don't get into Facebook because I just haven't got the time to keep one.

به همین دلیل است که وارد فیس‌بوک نمی‌شوم زیرا وقت کافی برای نگه‌داشتن آن ندارم.

She's me.

But he answering all these queries, reading everybody's posts, liking things.

اون منم

اما او به همه این پرسش‌ها پاسخ می‌دهد، پست‌های همه را می‌خواند، چیزهایی را لایک می‌کند.

I can't be bothered.

نمی توانم اذیت شوم.

I'm just too old for that. Mr. Duncan.

من برای آن خیلی پیر هستم. آقای دانکن

Yes. Also, you don't know how to use it.

آره. همچنین، شما نمی دانید چگونه از آن استفاده کنید.

Some perhaps just, you know, perhaps I'm anti-social.

برخی شاید فقط، می دانید، شاید من ضد اجتماعی هستم.

Perhaps that's what it is. You're anti-social media?

شاید همین باشد. شما ضد رسانه های اجتماعی هستید؟

Uh, yeah.

اوه، آره

I mean, I think I may have just invented a new phrase there.

منظورم این است که فکر می‌کنم ممکن است یک عبارت جدید در آنجا اختراع کرده باشم.

Well, we've got a friend who's the same age as me, a couple of years younger, maybe,

خوب، ما دوستی داریم که هم سن من است ، شاید چند سال کوچکتر،

and she doesn't use email, let alone

و او از ایمیل استفاده نمی کند، چه رسد به

Twitter or any social media.

توییتر یا هیچ رسانه اجتماعی.

The only way, you know, she doesn't even like using the phone.

تنها راه، می دانید، او حتی دوست ندارد از تلفن استفاده کند.

The only way you can communicate with her is by writing a letter.

تنها راهی که می توانید با او ارتباط برقرار کنید نوشتن نامه است.

I mean, that's taking things to the extreme.

منظورم این است که همه چیز را به سمت افراط می برد.

But anyway, Mr.

اما به هر حال، آقای

Duncan, we need to talk about uniqueness.

دانکن، ما باید در مورد منحصر به فرد بودن صحبت کنیم.

Well, I do think.

خوب، من فکر می کنم.

Well, that's unique

خوب، این امروزه منحصر به فرد

nowadays.

است.

A person who just doesn't use email or even have a mobile phone or a smartphone

فردی که فقط از ایمیل استفاده نمی کند یا حتی تلفن همراه یا تلفن هوشمند ندارد،

might be described as unique because because everyone else has one.

ممکن است منحصر به فرد توصیف شود، زیرا همه افراد دیگر این را دارند.

So that's that's probably a good example of emotion.

پس این احتمالاً نمونه خوبی از احساسات است.

What's your Twitter. Account? My Twitter.

توییتر شما چیست؟ حساب؟ توییتر من

Are you sure that you want it, though?

آیا مطمئن هستید که آن را می خواهید؟

Because on Twitter, I am a little bit more uncensored on Twitter.

چون در توییتر، من در توییتر کمی بدون سانسور هستم.

Oh, yes, I do say things.

اوه، بله، من چیزهایی می گویم.

For example, at the moment I've got I've got a post on there where I talk about

به عنوان مثال، در حال حاضر من یک پست در آنجا دارم که در آن

the hypocrisy of Budweiser

درباره ریاکاری Budweiser به

being one of the main sponsors of the FIFA World Cup

عنوان یکی از حامیان اصلی جام جهانی فوتبال

in a country where alcohol is virtually banned

در کشوری که الکل عملاً ممنوع است

and and carefully controlled as guys.

و با دقت کنترل می شود صحبت می کنم. بچه ها

So Budweiser are actually that one of the main sponsors

بنابراین Budweiser در واقع یکی از حامیان

of the FIFA World Cup, which is being held in Qatar,

اصلی جام جهانی فوتبال است که در قطر برگزار می شود،

which happens to be a place where alcohol cannot be

جایی که اتفاقاً جایی است که به هیچ وجه نمی توان الکل را

imported in any way because you will be sent to prison for a very long time.

وارد کرد زیرا شما برای مدت طولانی به زندان خواهید رفت .

And it's also carefully controlled world as well.

و همچنین جهان به دقت کنترل می شود.

As I understand it, women can't drink alcohol and are not allowed into bars.

همانطور که فهمیدم، زنان نمی توانند الکل بنوشند و اجازه ورود به کافه ها را ندارند.

Bars don't really exist and yet

بارها واقعا وجود ندارند و با این حال

one of the main sponsors is an alcohol company.

یکی از حامیان اصلی یک شرکت الکلی است.

And I said, Can you believe it?

و من گفتم: باورت میشه؟

And that's one of the posts on my Twitter account.

و این یکی از پست‌های من در حساب توییتر من است.

I don't like hypocrisy when people

من از ریاکاری خوشم نمی‌آید وقتی مردم

try to pretend to be something they are not to

سعی می‌کنند وانمود کنند چیزی هستند که نیستند

to give an to other people to seem better than other people.

تا به دیگران بهتر از دیگران به نظر برسند.

But but in fact, they're not.

اما در واقع، آنها نیستند.

They're not because everyone everyone

آنها به این دلیل نیستند که هر

it's some point in their lives is a hypocrite, maybe even me, maybe even Mr.

کس در نقطه ای از زندگی خود منافق است، شاید حتی من، شاید حتی آقای

Steve.

استیو.

But I like to think that we are not really very often hypocrites.

اما من دوست دارم فکر کنم که ما واقعاً اغلب منافق نیستیم.

So that's the sort of thing you can find on my Twitter as well.

بنابراین این همان چیزی است که می توانید در توییتر من نیز پیدا کنید.

What is it then?

اونوقت چیه؟

Do you hold?

What do you do? You have a name too? I don't know how it works. Twitter.

نگه دارید؟

چه کار میکنی؟ شما هم اسمی دارید؟ من نمی دانم چگونه کار می کند. توییتر.

I can't even remember what it is.

حتی یادم نمیاد چیه

I don't use it very often.

من زیاد ازش استفاده نمیکنم

Well, that's it.

So, Mr.

خب همین.

بنابراین، آقای

Jenkins not really doing anything on it?

جنکینز واقعاً کاری روی آن انجام نمی دهد؟

Well, I do things on it, but I don't post all the time I write, but I think it's Mr.

خوب، من کارهایی روی آن انجام می دهم، اما همیشه پست نمی گذارم، اما فکر می کنم آقای

Duncan.

دانکن است.

Just put Twitter and just put Mr.

فقط توییتر را بگذارید و فقط آقای

Duncan.

دانکن را بگذارید.

But you don't really do much on it, so it's not really worth going onto as Mr.

اما شما واقعاً کار زیادی در مورد آن انجام نمی‌دهید، بنابراین واقعاً ارزش رفتن به آن را ندارد زیرا آقای

Duncan not posting lots.

دانکن تعداد زیادی پست نمی‌گذارد.

There are some very interesting posts on there,

پست‌های بسیار جالبی در آنجا وجود دارد،

but I'm not if you would like to read them,

اما من نمی‌خواهم آن‌ها را بخوانم،

because that's the place where I like to type my my angry moments.

زیرا اینجا جایی است که من دوست دارم لحظات عصبانیتم را تایپ کنم.

I remember where we read that stuff like that.

یادم می آید کجا چنین مطالبی را خواندیم.

So have a look. Anyway, you might like it.

پس نگاه کن به هر حال، ممکن است آن را دوست داشته باشید.

You might not.

شما ممکن است.

I can't wait to the World Cup begins.

بی صبرانه منتظر شروع جام جهانی هستم.

I really can't because I'm pretty sure

من واقعاً نمی توانم زیرا مطمئن هستم که

we're going to hear some horror stories, especially

داستان های ترسناکی خواهیم شنید، به خصوص

when when the good folk of Qatar

زمانی که مردم خوب

come into contact with English

قطر با هواداران فوتبال انگلیسی در تماس باشند

football fans.

.

Can I just say that English football fans do have a reputation for getting drunk

آیا می توانم فقط بگویم که طرفداران فوتبال انگلیسی به مست شدن شهرت دارند

and maybe a little bit rowdy as well,

و شاید کمی هم مزاحم هم باشند،

so I can't wait to see what happens when those two cultures

بنابراین من نمی توانم صبر کنم تا ببینم وقتی این دو فرهنگ

meet in the middle.

در وسط یکدیگر را ملاقات می کنند چه اتفاقی می افتد.

It's sure to be controversial.

مطمئناً بحث برانگیز خواهد بود.

This whole World Cup is going to be very controversial.

کل این جام جهانی بسیار بحث برانگیز خواهد بود.

And don't even get me started on David Beckham.

و حتی من را با دیوید بکهام شروع نکنید.

What an absolute bananas

چه موز مطلقی

banana.

Is this Twitter or YouTube? Mr. Duncan?

.

این توییتر است یا یوتیوب؟ آقای دانکن؟

This is like it's turning into Twitter.

این مثل اینکه در حال تبدیل شدن به توییتر است.

Well, if it was Twitter, I would say something slightly more explicit.

خوب، اگر توییتر بود، چیزی کمی صریح تر می گفتم.

But here he's a banana.

اما اینجا او یک موز است.

He's a hypocritical banana for taking millions

او یک موز ریاکار است که میلیون‌ها

and millions and millions and millions of pounds

و میلیون‌ها و میلیون‌ها و میلیون‌ها پوند

to talk about how wonderful Qatar is.

می‌گیرد تا درباره شگفت‌انگیز بودن قطر صحبت کند.

And then in the past, he's he's also spoken out

و سپس در گذشته، او همچنین

against certain countries, and there are ways of treating people.

علیه برخی کشورها صحبت کرده است، و راه‌هایی برای رفتار با مردم وجود دارد.

So he's a hypocrite.

پس او منافق است.

He's a he's a very, very wealthy hypocrite.

او یک منافق بسیار بسیار ثروتمند است.

Anything else I know I have no comment to make whatsoever on that subject.

هر چیز دیگری که می دانم، هیچ نظری در مورد آن موضوع ندارم.

No. Well, I think it's a reasonable subject to talk about.

نه. خوب، من فکر می کنم این موضوع منطقی برای صحبت کردن است.

And I know we don't have many people watching in that country, so I think I'm okay.

و من می دانم که ما در آن کشور افراد زیادی نداریم که تماشا کنند، بنابراین فکر می کنم خوب هستم.

Is anyone watching from Qatar?

آیا کسی از قطر تماشا می کند؟

Please let us know what you think of the World Cup. Yes.

لطفا نظر خود را در مورد جام جهانی با ما در میان بگذارید . آره.

And everything that's going to be going on.

و همه چیزهایی که قرار است اتفاق بیفتد.

Maybe we should go there because.

شاید باید به آنجا برویم زیرا.

Because I've heard that there are lots of lovely places where you and I would be very welcome.

چون شنیده ام که مکان های دوست داشتنی زیادی وجود دارد که من و شما از آنها بسیار استقبال می کنیم.

We have been warned not to go.

به ما هشدار داده شده که نرویم.

By the local police stations.

توسط ایستگاه های پلیس محلی

We have been. Warned and the morality police.

بوده ایم. هشدار داد و پلیس اخلاق.

Not to go to. Qatar.

نه رفتن به. قطر.

Well, not us in person.

خوب، نه ما شخصا.

Well, us and other people

خوب، ما و سایر افرادی

who have similar displays.

که نمایشگرهای مشابهی دارند.

And so we say similar.

و بنابراین ما می گوییم مشابه.

Similar,

مشابه،

but most of us are looking for well, just escape.

اما بیشتر ما به دنبال چاه هستیم، فقط فرار کنیم.

Well, anyone really anyone if you like drinking

خوب، هر کسی واقعاً اگر دوست دارید مشروب بنوشید

and fighting in the streets, that's the that's the part I'm looking forward to

و در خیابان دعوا کنید، این همان قسمتی است که من منتظرش

because I don't think they realise yet what they are actually letting themselves in for.

هستم زیرا فکر نمی کنم آنها هنوز متوجه نشده باشند که واقعاً برای چه چیزی به خود اجازه ورود می دهند.

But I think they will have lots of police.

اما من فکر می کنم آنها پلیس زیادی خواهند داشت.

They're ready to quell, to quell, to crush, to stop

آنها آماده اند تا

any form of violence, alcoholism.

هر شکلی از خشونت و اعتیاد به الکل را سرکوب کنند، سرکوب کنند، سرکوب کنند.

Alcoholism.

اعتیاد به الکل

And you know, the things that are generally associated with sort of football

و می دانید، چیزهایی که به طور کلی با نوعی متعصب فوتبال مرتبط است

fanatics and not fanatics.

و نه متعصب.

Football most of word and looking for people. Go, madam.

فوتبال بیشتر کلمه و به دنبال مردم است. برو خانم

Football matches, don't they.

مسابقات فوتبال، اینطور نیست.

The violence associated with football.

خشونت مرتبط با فوتبال

Yes, but it is all sport is pretty corrupt anyway.

بله، اما این همه ورزش به هر حال بسیار فاسد است.

I mean, that's that's how Qatar got the World Cup in the first place.

منظورم این است که قطر اول جام جهانی را به این ترتیب به دست آورد.

It was just bribery.

فقط رشوه بود

Who remembers Sepp Blatter

چه کسی سپ بلاتر را

poss possibly the most corrupt person who's ever lived.

احتمالاً فاسدترین فردی که تا به حال زندگی کرده است به یاد می آورد.

And he was he was getting money from all over the place

و او از همه جا پول می

to put forward all of these lovely countries that wanted to sponsor

گرفت تا همه این کشورهای دوست داشتنی را که می خواستند اسپانسر

or be a part of the World Cup,

یا بخشی از جام جهانی باشند را معرفی کند،

which is why the World Cup is being held

به همین دلیل است که جام جهانی

three weeks before Christmas and a country

سه هفته قبل از کریسمس برگزار می شود و کشوری

that doesn't have any history of playing football

که هیچ سابقه فوتبالی ندارد

and had to build all of their stadiums from scratch.

و مجبور شد همه استادیوم های خود را از ابتدا بسازد.

So really, I'm sure no corruption took place.

بنابراین واقعاً، من مطمئن هستم که هیچ فسادی رخ نداده است.

I'm pretty sure of it. Absolutely Not

من تقریباً از آن مطمئن هستم. کاملاً نه

all above board.

همه موارد بالا.

I'm sure it was all completely on the level.

من مطمئن هستم که همه چیز کاملاً در سطح بود.

Aboveboard.

بالای صفحه

That means legitimate.

یعنی مشروع.

Legal, no funny business going on.

قانونی، هیچ تجارت خنده‌داری در جریان نیست.

Yeah.

آره

If you're if you're a straight person who doesn't drink

اگر فردی مستقیم هستید که مشروب نمی

and is very moderating in their behaviour

نوشید و در رفتار خود بسیار معتدل

you will have a very nice time on the show and.

هستید، اوقات بسیار خوبی را در برنامه خواهید داشت.

And not a woman.

و نه یک زن

So you have to be not a woman as well anyway.

پس به هر حال باید زن نباشید.

Yes. Restraining Mr. Jenkins low enough.

آره. مهار کردن آقای جنکینز به اندازه کافی.

Could we afford to go that in the first place? Of course.

آیا ما می توانیم در وهله اول از پس آن برویم؟ البته.

That is a crucial. Yes.

این امری حیاتی است. آره.

QUESTION.

پرسش.

Well, I don't want to I don't want to go there anyway.

خب، من نمی خواهم، به هر حال نمی خواهم به آنجا بروم.

We wouldn't be welcome.

ما استقبال نمی کنیم.

I don't go to countries.

من به کشورها نمی روم

Thankfully, it looks like nobody from Qatar is actually right.

خوشبختانه، به نظر می رسد که هیچ کس از قطر واقعاً درست نمی گوید.

Well, I know that already.

خوب، من از قبل می دانم.

That's good.

خوبه.

I can find out.

You see, I have ways of finding out where you are watching.

من می توانم بفهمم.

می بینید، من راه هایی دارم که بفهمم کجا را تماشا می کنید.

And before.

و قبل از

Before I started talking about this subject, I did make sure that we don't have many people

قبل از شروع صحبت در مورد این موضوع، مطمئن شدم که

watching in Qatar. And we don't. We don't.

در قطر تماشاگران زیادی نداریم. و ما این کار را نمی کنیم. ما نمی کنیم.

Well, anyway, if the word I think there would be like minded people

خوب، به هر حال، اگر این کلمه به نظر من وجود داشته باشد، افراد همفکر

very open and, you know, free in their thinking.

بسیار باز و، می دانید، در تفکرشان آزاد خواهند بود.

No, not fixed minds.

نه، ذهن ثابت نیست.

See people that come to watch as Mr. Duncan.

افرادی را ببینید که به عنوان آقای دانکن برای تماشا می آیند.

People with flexible mindsets.

افرادی با ذهنیت انعطاف پذیر.

Yeah.

آره

And that's what I always appreciate when when I see the comments on the live chat

و این چیزی است که من همیشه وقتی نظرات را در چت زنده می بینم این

is that a lot of people are like minded aren't they, on your channel, Mr.

است که در کانال شما، آقای دانکن، اینطور نیست که فکر می کنم بسیاری از مردم چنین هستند

Duncan?

And they're not closed minded, they are open minded.

؟

و آنها ذهن بسته نیستند، آنها ذهن باز هستند.

They're assessing things, thinking about things, forming opinions

آنها چیزها را ارزیابی می کنند، در مورد چیزها فکر می کنند، نظرات خود را شکل می دهند

and not being told how to think.

و به آنها گفته نمی شود که چگونه فکر کنند.

That's it. They're free thinking people. That's what you.

خودشه. آنها افراد آزاداندیشی هستند. این چیزی است که شما.

Said. It can't be a bad thing.

گفت. نمی تواند چیز بدی باشد.

Of course, having, having, having a mind

البته داشتن، داشتن، داشتن ذهنی

where you are able to think about things rationally

که بتوانید در مورد مسائل منطقی فکر کنید،

can be a bad thing, especially in certain places,

می تواند چیز بدی باشد، به خصوص در مکان های خاص،

certain countries, certain parts of the world thinking

برخی کشورها، برخی نقاط جهان،

is almost illegal.

تفکر تقریبا غیرقانونی است.

And of course, I put China on that list as well.

و البته چین را نیز در آن لیست قرار دادم.

Definitely.

قطعا.

So today we are looking at uniqueness.

بنابراین امروز ما به منحصر به فرد بودن نگاه می کنیم.

I think this is a unique live stream.

من فکر می کنم این یک پخش زنده منحصر به فرد است.

I think there is nothing else like it.

من فکر می کنم هیچ چیز دیگری مانند آن وجود ندارد.

There is nothing else on YouTube like this.

هیچ چیز دیگری مانند این در یوتیوب وجود ندارد.

Definitely.

I'm pretty sure this shirt we've already

قطعا.

من تقریباً مطمئن هستم که این پیراهن

already decided that this is a unique shirt.

قبلاً تصمیم گرفته ایم که این یک پیراهن منحصر به فرد است.

I bet there is not one other shirt like this in the world in existence

شرط می بندم که هیچ پیراهن دیگری مانند این در دنیا وجود

because I've had it for 30 years and it wasn't even popular then.

ندارد زیرا من 30 سال است که آن را دارم و حتی در آن زمان محبوبیت نداشت.

I never saw anybody wearing it then.

آن موقع هرگز ندیدم کسی آن را بپوشد.

So I'm hoping that this is probably unique because I keep all my clothes.

بنابراین من امیدوارم که این احتمالا منحصر به فرد باشد زیرا من تمام لباس هایم را نگه می دارم.

I didn't throw them out unless they get holes in them

من آنها را بیرون نینداختم مگر اینکه در آنها سوراخ شوند

and we haven't got moths in our cupboards.

و ما در کمدهایمان پروانه نداشته باشیم.

So thankfully this has survived.

پس خوشبختانه این زنده مانده است.

But anyway. Yes, Mr. Duncan, carry on.

ولی به هر حال. بله، آقای دانکن، ادامه دهید.

But I have you on to say.

اما من باید شما را بگویید.

That. These sort of slides proposed.

که این نوع اسلایدها پیشنهاد شده است.

When I was enjoying the guided tour of our wardrobe

وقتی از گشت و گذار با راهنما در کمد لباسمان

I enjoyed that being unique. Mr.

لذت می بردم از این منحصر به فرد بودن لذت بردم. آقای

Steve and you might notice I've spelt the word unique

استیو و شما ممکن است متوجه شوید که من کلمه منحصر به فرد را

with different letters.

با حروف مختلف املا کرده ام.

Different font sizes.

اندازه های مختلف فونت

And to show that this spelling or this appearance of the word

و نشان دهد که این املا یا این ظاهر کلمه

unique is itself unique.

منحصر به فرد خود منحصر به فرد است.

Probably never, ever in the history of

احتمالا هرگز، هرگز در

the world has unique been.

تاریخ جهان منحصر به فرد نبوده است.

Displayed. In that way.

نمایش داده. در آن راه.

Yes, look at that.

بله، به آن نگاه کنید.

So look how uniquely I have presented the word unique there.

بنابراین نگاه کنید که چقدر منحصر به فرد کلمه منحصر به فرد را در آنجا ارائه کرده ام.

It's amazing.

این شگفت انگیز است.

Is anyone still watching?

آیا کسی هنوز تماشا می کند؟

Yes, lots of people watching.

بله، افراد زیادی تماشا می کنند.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

Carry on.

ادامه دادن.

I can almost sense the whole of the Middle East

تقریباً می توانم احساس کنم که کل خاورمیانه

clicking away and blocking me.

کلیک می کند و من را مسدود می کند.

And the word unique means special

و کلمه منحصر به فرد به معنای خاص است

and that nothing else like it exists.

و هیچ چیز دیگری مانند آن وجود ندارد.

So that is the basic use of the word unique.

بنابراین استفاده اساسی از کلمه منحصر به فرد است.

Unique is a word that describes

منحصر به فرد کلمه ای است که

something that is so special

چیزی را توصیف می کند که آنقدر خاص است

that nothing else like it exists.

که هیچ چیز دیگری مانند آن وجود ندارد.

Anywhere.

هر جا.

Well, on this planet, maybe somewhere else in the universe.

خوب، در این سیاره، شاید در جای دیگری در جهان.

As Mr.

Steve said earlier, it might exist somewhere else,

همانطور که آقای

استیو قبلاً گفت، ممکن است در جای دیگری وجود داشته باشد،

but we don't really know because we can't see it.

اما ما واقعاً نمی دانیم زیرا نمی توانیم آن را ببینیم.

But right now probably not.

اما در حال حاضر احتمالا نه.

A unique thing like Mr.

یک چیز منحصر به فرد مثل آقای

Steve, it's like nothing else.

استیو، شبیه هیچ چیز دیگری نیست.

It is the only one of its kind.

این تنها در نوع خود است.

So I think, I think everyone is individual.

بنابراین من فکر می کنم، من فکر می کنم هر کسی فردی است.

You are right what you said earlier.

حرف شما درست است.

But I think some people I don't know

اما فکر می‌کنم برخی از افراد که نمی‌دانم

why they just stand out more.

چرا بیشتر برجسته می‌شوند.

They appear to have more charisma.

به نظر می رسد که آنها کاریزما بیشتری دارند.

Oh, that's a good word. Charisma.

اوه، این کلمه خوبی است. جذابیت.

Charisma.

جذابیت.

It's something that they have in their personality.

این چیزی است که آنها در شخصیت خود دارند.

And you can't quite explain what it is.

و شما نمی توانید کاملاً توضیح دهید که چیست.

So it's very, very interesting.

پس خیلی خیلی جالبه

So a unique thing is like nothing else, it is the only one of its kind.

بنابراین یک چیز منحصر به فرد شبیه هیچ چیز دیگری نیست، در نوع خود تنها است.

A rare thing or something unusual

یک چیز نادر یا چیزی غیر معمول

from everything else might be described as unique.

از هر چیز دیگری ممکن است منحصر به فرد توصیف شود.

So something unusual, something different,

بنابراین چیزی غیر معمول، چیزی متفاوت،

a rare thing, perhaps.

یک چیز نادر، شاید.

Maybe something you only see or find ever so often.

شاید چیزی که شما اغلب می بینید یا پیدا می کنید.

It can still be unique.

هنوز هم می تواند منحصر به فرد باشد.

Maybe something that happens only every hundred years is unique

شاید چیزی که فقط هر صد سال اتفاق می افتد منحصر به فرد باشد

because it only happens occasionally

زیرا فقط گاهی اتفاق می افتد

and you might not be alive to see it again.

و شما ممکن است زنده نباشید تا دوباره آن را ببینید.

Like the blood moon on on Tuesday there is a blood moon.

مانند ماه خونی در روز سه شنبه، ماه خونی است.

The moon will turn red and angry

ماه قرمز و عصبانی خواهد شد

and I don't think there's another one until 2025.

و من فکر نمی کنم تا سال 2025 ماه دیگری وجود داشته باشد.

So we have to wait a little bit longer. So that's unique.

بنابراین باید کمی بیشتر صبر کنیم. بنابراین این منحصر به فرد است.

I mean, yes, that's unique for this year.

منظورم این است که بله، این برای امسال منحصر به فرد است.

Then it's also the midterm elections in the United States on Tuesday.

سپس انتخابات میان دوره ای در ایالات متحده در روز سه شنبه است.

So. So the moon might not be the only thing turning red.

بنابراین. بنابراین ماه ممکن است تنها چیزی نباشد که قرمز می شود.

Do you like that? You like what? I did that.

آن را دوست داری؟ دوست داری چی؟ من انجامش دادم.

Yes, that was clever, Mr. Duncan.

بله، این باهوش بود، آقای دانکن.

Yeah, I mean. I mean the colour of the party.

آره منظورم اینه منظورم رنگ مهمانی است.

I know, I know.

میدونم میدونم.

Not the.

نه

The blue. Yes.

آبی. آره.

You mean the same colour as a certain politician's red cap.

منظور شما همان رنگ کلاه قرمز فلان سیاستمدار است.

Yes. Yes. He wears a lot of.

آره. آره. او زیاد می پوشد.

I have to.

مجبور هستم.

Say, if you want to make a good entrance, land in a jumbo jet

بگویید، اگر می خواهید ورودی خوبی داشته باشید، با یک جامبو جت فرود

and come out from the jumbo jet

بیایید و از جامبو جت بیرون بیایید

and then go straight to the podium where you're going to give your speech.

و سپس مستقیماً به سمت تریبونی بروید که در آن قرار است سخنرانی خود را انجام دهید.

I think that is the best way to make an entrance.

به نظر من این بهترین راه برای ایجاد ورودی است.

No one makes an entrance like Donald Trump.

هیچ کس مانند دونالد ترامپ وارد نمی شود.

I think so. A rare thing or something unusual.

من هم اینچنین فکر میکنم. یک چیز نادر یا چیز غیر معمول.

You might say that Donald Trump is unique.

شاید بگویید که دونالد ترامپ بی نظیر است.

There is nothing.

چیزی نیست.

In other words, you could use to describe Donald Trump.

به عبارت دیگر، می توانید برای توصیف دونالد ترامپ استفاده کنید.

There's nothing else like him.

هیچ چیز دیگری شبیه او نیست

It's a kind. Word.

این یک نوع است. کلمه.

We are we are thankful that there's no one else like him.

ما سپاسگزاریم که هیچ کس دیگری مانند او وجود ندارد.

A unique thing can be described as one of a kind.

یک چیز منحصر به فرد را می توان به عنوان یک نوع توصیف کرد.

I like that.

One of a kind.

من آن را دوست دارم.

یک نوع.

A thing that is one of a kind.

چیزی که در نوع خود بی نظیر است.

You won't find it anywhere else like this.

در هیچ جای دیگری مثل این پیدا نخواهید کرد.

This live stream.

این پخش زنده

You won't see this anywhere else.

این را در هیچ جای دیگری نخواهید دید.

Nothing like this.

هیچ چیز شبیه این نیست.

Anywhere. Yeah.

هر جا. آره

Yeah.

آره

Which, you know, has its positive and negative

که می دانید، نکات مثبت و منفی خود

things attached to it.

را به آن متصل می کند.

But what's I think is the people that watch this channel as well.

اما آنچه من فکر می کنم مردمی هستند که این کانال را نیز تماشا می کنند.

Yes, I keep saying that.

بله، این را مدام می گویم.

But you are all wonderful, unique people.

اما همه شما افراد فوق العاده و منحصر به فردی هستید.

I think some here we have to talk and communicate

من فکر می‌کنم در اینجا باید

with like minded people across the globe.

با افراد همفکر در سراسر جهان صحبت کنیم و ارتباط برقرار کنیم.

People think I'm being I'm sucking up to your viewers.

مردم فکر می کنند من دارم از بینندگان شما غافل هستم.

Does this sound a bit patronising?

آیا این کمی حمایت کننده به نظر می رسد؟

Oh, well, I don't mean it to be patronising.

اوه، خب، منظورم این نیست که حامی باشد.

I actually do mean it.

در واقع منظورم این است

Um, but anyway.

اوم، اما به هر حال.

Anyway, so a unique thing can be one of a kind.

به هر حال، بنابراین یک چیز منحصر به فرد می تواند در نوع خود بی نظیر باشد.

A work of art or rare natural

یک اثر هنری یا رویداد طبیعی نادر

event might be referred to as unique.

ممکن است منحصر به فرد باشد.

So we often think of works of art.

بنابراین ما اغلب به آثار هنری فکر می کنیم.

Definitely.

قطعا.

So you might see something hanging

بنابراین ممکن است چیزی را

in a museum, a work of art by one of the greats.

در یک موزه ببینید، اثر هنری یکی از بزرگان.

Can you think of a famous artist?

آیا می توانید به یک هنرمند مشهور فکر کنید؟

Yeah. Picasso. Picasso.

آره پیکاسو پیکاسو

Very obvious, but. Yeah. So he is unique.

خیلی واضحه ولی آره بنابراین او منحصر به فرد است.

His style was unique when he started making his

سبک او زمانی منحصر به فرد بود که شروع به ساخت

his rather unusual abstract artwork.

آثار هنری انتزاعی نسبتاً غیرمعمول خود کرد.

A lot of people say that's very unusual, it's unique.

بسیاری از مردم می گویند که این بسیار غیر معمول است، منحصر به فرد است.

So that's a good choice.

پس این انتخاب خوبی است.

Actually, I like that one because you because.

در واقع، من آن یکی را دوست دارم زیرا شما.

Yeah.

Picasso was very unique as an individual,

آره

پیکاسو به عنوان یک فرد بسیار منحصر به فرد بود،

but also the way the way he he created his art was very unusual as well.

اما روشی که او هنر خود را خلق کرد نیز بسیار غیرعادی بود.

The way he represented the human face.

شیوه ای که او چهره انسان را نشان می داد.

He would put all of the details of someone's face on one side

او تمام جزئیات صورت یک نفر را در یک طرف قرار می داد

so the eyes would be on the side of a person's face.

تا چشم ها به سمت صورت یک فرد باشد.

Some of them.

برخی از آنها.

This is someone that's got a very appropriate name

این کسی است که امروز نام بسیار مناسبی

for this particular subject matter today.

برای این موضوع خاص دارد.

Unique Life Design. Hello.

طراحی منحصر به فرد زندگی سلام.

You need a special mention today because of your name fitting

به دلیل تطابق

in with the subject of today's livestream? Yes.

نامتان با موضوع پخش زنده امروز، نیاز به ذکر خاصی دارید؟ آره.

So yes, you recognise that you are unique.

بنابراین بله، شما تشخیص می دهید که منحصر به فرد هستید.

I wonder why you chose that name.

تعجب می کنم که چرا این نام را انتخاب کردید.

Is that your handle?

این دسته شماست؟

Yes. Maybe it's something you do in your in your real life.

آره. شاید این کاری باشد که در زندگی واقعی خود انجام می دهید.

Maybe you design things, maybe it's

شاید شما چیزهایی طراحی می کنید،

the name of your company, maybe something like that, but something that is unique,

شاید نام شرکت شما باشد، شاید چیزی شبیه به آن، اما چیزی که منحصر به فرد است،

something that is rare.

چیزی که کمیاب است.

There are many other artists as well, some people

بسیاری از هنرمندان دیگر نیز وجود دارند، برخی از افرادی که

over the years who have made an impression.

در طول سال ها تأثیر گذاشته اند.

A couple of people mention it such arenas as a Caravaggio.

چند نفر از آن به عنوان عرصه هایی به عنوان Caravaggio یاد می کنند.

Oh yeah. And what's a unique painter?

اوه بله. و یک نقاش منحصر به فرد چیست؟

Portraits and Salvador Dali.

پرتره و سالوادور دالی

Mm hmm.

مم هوم

Of course.

Very unique.

البته.

بسیار منحصر به فرد.

Yes, surreal.

بله، سورئال.

So he was another one of the surrealists

بنابراین او یکی دیگر از سوررئالیست‌هایی

who would paint things, but he would add them into unusual locations,

بود که اشیا را نقاشی می‌کرد، اما آنها را به مکان‌های غیرمعمول اضافه می‌کرد،

or maybe make them appear in a different form to how they normally appear.

یا شاید آنها را به شکلی متفاوت با حالت عادی ظاهرشان نشان می‌داد .

So, yes.

درنتیجه بله.

So, Art, I think art is a very good example

بنابراین، هنر، من فکر می کنم هنر نمونه بسیار خوبی

of something that is unique because quite often when you have one

از چیزی است که منحصر به فرد است، زیرا اغلب وقتی یک

individual piece of work artwork

اثر هنری فردی دارید

and it can be a painting, it can be a sculpture, it can be anything really.

و می تواند یک نقاشی باشد ، می تواند یک مجسمه باشد، می تواند واقعاً هر چیزی باشد.

It can be described as unique.

می توان آن را منحصر به فرد توصیف کرد.

Yes, Anarchy Talks mentions Bach,

بله، Anarchy Talks از باخ

the composer, presumably Bjork.

، آهنگساز، احتمالاً بیورک، نام می برد.

You know, Bach is

می دانید، باخ به صورت

spelled B, A, C, H,

B، A، C، H نوشته می شود

which in

که

in English.

در انگلیسی.

You wouldn't actually pronounce it Bach, would you?

شما در واقع آن را باخ تلفظ نمی کنید، درست است؟

In fact, I knew somebody that I always remember when I was a child.

در واقع، من کسی را می‌شناختم که در کودکی همیشه به یاد او هستم.

Somebody came around to visit.

یک نفر برای بازدید آمد.

My father was very keen piano player, and

پدرم خیلی نوازنده پیانو بود و یک

somebody came around to visit

نفر برای ملاقات آمد

who thought that they knew a lot about music

که فکر می‌کرد در مورد موسیقی چیزهای زیادی می‌دانند

and saw this music that my my father had been playing

و این موسیقی را که پدرم می‌نواخت، دید

and said, Oh, that's

و گفت: اوه،

I like the music of back.

من موسیقی بک را دوست دارم.

It's like, you've got to be careful.

مثل اینه که باید مواظب باشی

Yes. Let's just say they were unique.

آره. بیایید بگوییم که آنها منحصر به فرد بودند.

They were.

آنها بودند.

Anyway, my parents talked about that for weeks and I remember it to this day how we mocked them.

به هر حال، پدر و مادرم هفته ها در این مورد صحبت کردند و تا به امروز به یاد دارم که چگونه آنها را مسخره کردیم.

Now, I'm only joking.

الان فقط دارم شوخی میکنم

Your family sounds delightful.

خانواده شما لذت بخش به نظر می رسد

They were horrible.

آنها وحشتناک بودند.

I'm only joking. I'm a teacher, but.

من فقط شوخی می کنم. من معلمم اما

A never before.

قبلا هرگز.

Moments of time can be described as unique like this.

لحظه‌های زمان را می‌توان به این شکل منحصربه‌فرد توصیف کرد.

Just what just happened, Mr.

فقط چه اتفاقی افتاد، آقای

Steve?

استیو؟

Talking about a very strange moment of time

صحبت در مورد یک لحظه بسیار عجیب از زمان

that you might say is unique or was unique where someone

که ممکن است بگویید منحصر به فرد است یا منحصر به فرد است، جایی که کسی

tried to

read something and they made a very silly mistake.

سعی کرد

چیزی بخواند و اشتباه بسیار احمقانه ای مرتکب شد.

And because Mr.

و به این دلیل

Steve's family are complete and utter snobs.

که خانواده آقای استیو کاملاً فضول هستند.

Nothing.

هیچ چی.

That they they made fun of that poor person because they they couldn't read the note.

اینکه آن بیچاره را مسخره کردند چون نمی توانستند یادداشت را بخوانند.

To their face only behind their back once they'd gone.

به چهره آنها فقط یک بار که رفته بودند پشت سرشان.

Oh, that's not so bad.

اوه، این خیلی بد نیست.

So that's not bad.

پس بد نیست.

As I say that, you know, people are mentioning it's interesting, people are mentioning

همانطور که من می گویم، می دانید ، مردم ذکر می کنند که جالب است، مردم از افراد

very unique people, very distinctive people, artists,

بسیار منحصر به فرد، افراد بسیار متمایز، هنرمندان،

singers, things like that.

خواننده ها، چیزهایی از این قبیل نام می برند.

But as I've mentioned earlier on, we are all unique.

اما همانطور که قبلاً اشاره کردم، همه ما منحصر به فرد هستیم.

It's just that some people stand out more than others.

فقط این است که برخی افراد بیشتر از دیگران برجسته می شوند.

You could say that they are.

می توان گفت که آنها هستند.

I don't think they're any more unique.

من فکر نمی کنم آنها منحصر به فرد تر باشند.

I mean, know, lots of people who are not famous, they don't stand out,

منظورم این است که می‌دانم، بسیاری از افرادی که مشهور نیستند، متمایز نیستند،

but they're very unique as people, their characters, the way they dress.

اما به عنوان مردم، شخصیت‌هایشان، طرز لباس پوشیدنشان بسیار منحصربه‌فرد هستند .

So we are all unique.

بنابراین همه ما منحصر به فرد هستیم.

So, you know. Yes, just like you said.

بنابراین شما می دانید. بله همونطور که گفتی

There is hope for everyone.

امید برای همه وجود دارد.

There is a guy that goes down to the local park and he hides in the bushes and he comes out

پسری هست که به پارک محلی می رود و در بوته ها پنهان می شود و

sometimes in his raincoat and he opens his raincoat and is completely naked underneath.

گاهی با بارانی اش بیرون می آید و بارانی اش را باز می کند و زیر آن کاملا برهنه است.

And then he closes his raincoat and he runs back into the bushes.

و سپس بارانی اش را می بندد و دوباره به داخل بوته ها می دود.

He's unique because no one else is doing that.

او منحصر به فرد است زیرا هیچ کس دیگری این کار را نمی کند.

Controversial. Controversial?

بحث برانگیز. بحث برانگیز؟

Yes. No, no.

آره. نه نه.

We went out, you know, was just pointing out the meaning of the words. Yes.

ما بیرون رفتیم، می‌دانی، فقط به معنی کلمات اشاره می‌کردیم. آره.

But yeah, well done.

اما آره، آفرین.

And a very interesting

و یک تسبیح بسیار جالب

rosaries.

.

Is that enough roses going?

آیا گل رز کافی است؟

Rosa is just realised that

رزا تازه متوجه شده

the time is very precious.

که زمان بسیار گرانبهایی است.

Rosa.

رزا

Okay, yes, but I can't see that yet.

خوب، بله، اما من هنوز نمی توانم آن را ببینم.

See you later, Rosa.

بعدا میبینمت رزا

See you later.

بعدا میبینمت.

We'll try better next week. Thanks.

هفته آینده بهتر تلاش خواهیم کرد. با تشکر.

He says being unique is simply being different. Yes.

او می گوید منحصر به فرد بودن به سادگی متفاوت بودن است. آره.

But we are all unique.

اما همه ما منحصر به فرد هستیم.

Yeah, yeah.

آره آره.

You don't have to stand out.

شما مجبور نیستید متمایز شوید.

We are, by definition, all unique.

ما طبق تعریف، همه منحصر به فرد هستیم.

And the age, as you know, nobody else will ever be like us ever again, by.

و در سن، همانطور که می دانید، هیچ کس دیگر هرگز مانند ما نخواهد بود.

The Lord, God Almighty, He picked the rib from Adam

خداوند متعال دنده را از آدم برداشت

and he said, I'm going to make lots of these and I'm sure it will catch on.

و گفت من از اینها زیاد درست می کنم و مطمئنم که خواهد گرفت.

And I can't see any problems occurring from having lots of human beings on this planet.

و من نمی توانم هیچ مشکلی را از وجود انسان های زیاد در این سیاره ببینم.

I'm sure it will. It will go perfectly all right.

من مطمئن هستم که خواهد شد. کاملاً درست پیش خواهد رفت.

I'm pretty sure of it.

من تقریباً از آن مطمئن هستم.

I'm sure everything will be all right.

مطمئنم همه چی درست میشه

I can't imagine anyone, anyone deciding to commit violence or murder in my name.

من نمی توانم تصور کنم کسی، کسی تصمیم به خشونت یا قتل به نام من بگیرد.

I think it's going to go perfectly all right.

من فکر می کنم همه چیز به خوبی پیش می رود.

I'm pretty sure of it.

من تقریباً از آن مطمئن هستم.

I'm about 60% sure that there won't be any problems.

من حدود 60 درصد مطمئن هستم که هیچ مشکلی وجود نخواهد داشت.

Thank you for your nice comments, Rosa.

ممنون از نظرات خوبت رزا

We will see you next week. See Rosa,

هفته آینده شما را خواهیم دید. رزا رو

catch you later.

ببین بعدا میگیرمت

We will try harder next week, I promise.

قول می دهم هفته آینده بیشتر تلاش خواهیم کرد.

I'm putting everything.

من همه چیز را می گذارم.

I'm putting 110% in Mr. Duncan.

من 110% را در آقای دانکن می گذارم.

Something unique and something that is different is not necessarily the same thing

چیزی منحصر به فرد و چیزی که متفاوت است لزوماً یک چیز نیست

because difference can still be a group.

زیرا تفاوت هنوز می تواند یک گروه باشد.

So a group can still be put together as being different.

بنابراین یک گروه هنوز هم می تواند به عنوان متفاوت کنار هم قرار گیرد .

Unique is normally an individual

منحصر به فرد معمولاً فردی است

that can be put aside or highlighted.

که می توان آن را کنار گذاشت یا برجسته کرد.

So difference is not necessarily the same as unique.

بنابراین تفاوت لزوماً همان منحصر به فرد نیست.

Difference is can be can be many things.

تفاوت این است که می تواند چیزهای زیادی باشد.

So many things can be different from other things.

خیلی چیزها می توانند با چیزهای دیگر متفاوت باشند.

But you nique often refers

اما you nique اغلب

to one thing, one individual thing that stands out

به یک چیز اشاره دارد، یک چیز فردی که

from all the rest.

از بقیه متمایز است.

A unique moment of time.

یک لحظه بی نظیر از زمان.

And I think today, today, I will be honest with you, Steve, I think today is unique.

و من فکر می کنم امروز، امروز، من با شما صادق خواهم بود، استیو، فکر می کنم امروز منحصر به فرد است.

It is a unique one today an offer.

امروز یک پیشنهاد منحصر به فرد است.

Will you like this?

آیا این را دوست خواهید داشت؟

Mr. Steve likes offers because.

آقای استیو پیشنهادات را دوست دارد زیرا.

Because you spend hours and hours trying to find a bargain.

زیرا ساعت ها و ساعت ها برای یافتن یک معامله صرف می کنید.

Oh, yes, thank you.

اوه، بله، متشکرم.

I don't want to pay over the odds.

من نمی خواهم بیش از شانس پرداخت کنم.

If you

اگر

are paying over the odds means you pay more than you should do

بیش از شانس پرداخت می کنید به این معنی است که بیشتر از آنچه باید پرداخت می

so. Yes.

کنید. آره.

I don't like to. Yes, I like to look for bargains.

من دوست ندارم. بله، من دوست دارم به دنبال معامله باشم.

Definitely.

قطعا.

Alfie and his going, See you later, Alfie.

آلفی و رفتنش، بعدا می بینمت، الفی.

And you are feeling tired.

و شما احساس خستگی می کنید.

You often you are feeling sleepy.

شما اغلب احساس خواب آلودگی می کنید.

This live stream does have that effect on most people.

این پخش زنده چنین تأثیری را روی اکثر مردم دارد.

You will feel a little drowsy.

کمی احساس خواب آلودگی خواهید کرد.

You will find your eyes becoming heavy and you might fall asleep now and.

متوجه خواهید شد که چشمانتان سنگین شده و ممکن است اکنون به خواب بروید.

Again for lots of people.

باز هم برای بسیاری از مردم.

Don't forget that because the clocks have changed.

این را فراموش نکنید زیرا ساعت ها تغییر کرده اند.

It's an hour later for them.

برای آنها یک ساعت بعد است.

So because we're coming on an hour later.

بنابراین چون یک ساعت بعد می آییم.

So a lot of people are maybe you ought to start up one rather than two.

بنابراین بسیاری از مردم شاید شما باید یک راه اندازی کنید تا دو.

I can't even start it to to be honest, without problems.

من حتی نمی توانم آن را شروع کنم، صادقانه بگویم، بدون مشکل.

So so giving myself less time to prepare is not a good idea either.

بنابراین دادن زمان کمتری برای آماده شدن ایده خوبی نیست.

I really don't think so.

من واقعا اینطور فکر نمی کنم.

Anyway, unique things are only good.

به هر حال، چیزهای منحصر به فرد فقط خوب هستند.

It is impossible to say a unique crime, for example.

نمی توان مثلاً یک جرم منحصر به فرد را گفت.

Well, you can.

خوب، شما می توانید.

You can have a unique crime.

شما می توانید یک جنایت منحصر به فرد داشته باشید.

It would be something unique.

چیزی منحصر به فرد خواهد بود.

So we can use unique to describe something that is negative.

بنابراین ما می توانیم از منحصر به فرد برای توصیف چیزی که منفی است استفاده کنیم.

Yes. A unique thing is just something that doesn't exist or hasn't happened before.

آره. یک چیز منحصر به فرد فقط چیزی است که وجود نداشته یا قبلاً اتفاق نیفتاده است.

So it can be something negative as well.

بنابراین می تواند یک چیز منفی نیز باشد.

But Mr. Steve likes to get bargains.

اما آقای استیو دوست دارد معامله کند.

A unique offer or a unique thing

یک پیشنهاد منحصر به فرد یا یک چیز منحصر به فرد

that is offered to you, an offer that is being made

که به شما پیشنهاد می شود، پیشنهادی که به

to a certain group of people can be described as unique.

گروه خاصی از افراد ارائه می شود را می توان منحصر به فرد توصیف کرد.

And Mr.

Steve likes to find those bargains on the Internet.

و آقای

استیو دوست دارد این معامله ها را در اینترنت پیدا کند.

Francesca asks Why?

فرانچسکا می پرسد چرا؟

Why is that?

چرا اینطور است؟

What was the title of this livestream break the moment?

عنوان این لایو استریم شکست لحظه ای چه بود؟

Oh well, that is something I'm going to mention. Spotted.

اوه خوب، این چیزی است که من قصد دارم به آن اشاره کنم. خال خال.

Yes, later.

بله بعدا.

Well spotted.

خوب لکه دار

And we will answer that. Mr.

و ما به آن پاسخ خواهیم داد. آقای

Duncan is prepared to answer that question.

دانکن آماده پاسخ به این سوال است.

It's coming up.

داره بالا میاد

We are offering you the unique chance to grab a bargain.

ما به شما فرصتی منحصر به فرد برای چنگ زدن به یک معامله را ارائه می دهیم.

So that is the sort of thing that gets Mr.

بنابراین این همان چیزی است که آقای

Steve very, very excited.

استیو را بسیار بسیار هیجان زده می کند.

Here is your unique chance to own a luxury beach house.

در اینجا شانس منحصر به فرد شما برای داشتن یک خانه ساحلی لوکس است.

So a special offer that might not be available to

بنابراین یک پیشنهاد ویژه که ممکن است برای همه در دسترس نباشد را

everyone can be described as unique.

می توان منحصر به فرد توصیف کرد.

Something is unique.

چیزی منحصر به فرد است.

A unique thing is a one off,

یک چیز منحصر به فرد یک چیز است،

something that will never be repeated.

چیزی که هرگز تکرار نخواهد شد.

It will never be repeated or equalled.

هرگز تکرار و یا برابر نخواهد شد.

Something is unique, a unique moment of time.

چیزی منحصر به فرد است، یک لحظه منحصر به فرد از زمان.

I'm sure can think of some moment in your life

من مطمئن هستم که می توانم به لحظه ای از زندگی شما فکر کنم

that was unique or maybe special.

که منحصر به فرد یا شاید خاص باشد.

I'm sure we can we can all think of those little moments

من مطمئن هستم که همه ما می توانیم به آن لحظات کوچک

or maybe something we we saw or heard

یا شاید چیزی که دیدیم یا

that we've never seen or heard again.

شنیدیم که هرگز ندیده یا نشنیده ایم فکر کنیم.

And that word is often overused, of course

و این کلمه اغلب بیش از حد استفاده می شود،

the word unique is often overused, isn't it?

البته کلمه منحصر به فرد اغلب بیش از حد استفاده می شود، اینطور نیست؟

Particularly when companies are promoting things and giving offers.

به خصوص زمانی که شرکت ها چیزهایی را تبلیغ می کنند و پیشنهاد می دهند.

They say this is a unique one off offer, never to be repeated.

آنها می گویند این یک پیشنهاد منحصر به فرد است که هرگز تکرار نمی شود.

But of course it always is repeated because they want to sell more stuff.

اما البته همیشه تکرار می شود زیرا آنها می خواهند چیزهای بیشتری بفروشند.

Inaki says.

ایناکی می گوید. بارها و بارها از

I am called by on my telephone

طریق تلفن با من تماس می گیرند

again and again, and all the offers they make are unique.

و همه پیشنهادهایی که می دهند منحصر به فرد است.

Yeah.

آره

It is.

این است.

It is something that happens a lot in sales.

این چیزی است که در فروش زیاد اتفاق می افتد.

Yes. They're never unique because they will need

آره. آنها هرگز منحصر به فرد نیستند زیرا

to carry on selling stuff.

باید به فروش کالا ادامه دهند.

Another

یکی دیگر

one, something that is one in a million,

، چیزی که یک در میلیون است،

is a unique thing that is hard to achieve.

چیز منحصر به فردی است که به سختی به دست می آید.

One in a million maybe something you do, you might do it,

یک در میلیون شاید کاری را انجام دهید، ممکن است آن را انجام دهید،

I don't know, 999 times and you might fail.

نمی دانم، 999 بار و ممکن است شکست بخورید.

Then the next time you do it, you might actually do it

سپس دفعه بعد که آن را انجام می دهید، ممکن است واقعاً آن را به

right, or you might do it very well.

درستی انجام دهید، یا ممکن است آن را خیلی خوب انجام دهید.

So imagine doing something almost a million, but on your millionth attempt

بنابراین تصور کنید کاری را تقریباً یک میلیون انجام می دهید، اما در تلاش میلیونی

you actually do it well, or you do it in a special way.

خود واقعاً آن را به خوبی انجام می دهید یا آن را به روشی خاص انجام می دهید.

Something is one in a million.

چیزی یک در میلیون است.

You don't often see it.

شما اغلب آن را نمی بینید.

It doesn't often happen.

اغلب اتفاق نمی افتد.

It's unique.

بی نظیره.

You're one in a million, aren't you?

تو یک در میلیون هستی، نه؟

Yes, you are one in a million.

بله، شما یک در میلیون هستید.

Literally. Literally.

به معنای واقعی کلمه. به معنای واقعی کلمه.

Mr. Duncan has just over a million subscribers.

آقای دانکن کمی بیش از یک میلیون مشترک دارد.

So each one of you is one in a million? Yes.

پس هر یک از شما یک در میلیون هستید؟ آره.

Tristan Tomic

تریستان تومیک

asks, what was the highest number of viewers during the live stream?

می پرسد، بیشترین تعداد بیننده در جریان پخش زنده چقدر بوده است؟

I can answer that straight away.

من می توانم بلافاصله به آن پاسخ دهم.

It was over 2000.

بیش از 2000 بود.

2000 people were watching a live stream that I did

2000 نفر در حال تماشای پخش زنده ای بودند

on my mobile phone a few years ago.

که من چند سال پیش با تلفن همراه خود انجام دادم.

I think it was five years ago.

فکر کنم پنج سال پیش بود.

And the following week when I went back on again,

و هفته بعد که دوباره ادامه دادم،

I only got about 40 or 50

فقط 40 یا 50

because I think YouTube made a mistake.

گرفتم چون فکر می کنم یوتیوب اشتباه کرده است.

They had they had let people actually watch me,

آنها به مردم اجازه داده بودند واقعاً مرا تماشا کنند،

but they soon put it right.

اما به زودی آن را درست کردند.

They soon made sure that no one could see me

آنها به زودی مطمئن شدند که هیچ کس نمی تواند من را

the following week when I tried to do it again.

در هفته بعد که دوباره سعی کردم این کار را انجام دهم، ببیند.

That happened a few times.

چند بار این اتفاق افتاد.

And if you changed your device that you went to do a live stream on a different phone,

و اگر دستگاه خود را تغییر دهید که برای پخش جریانی زنده در تلفن

a different computer, somehow you would get thousands of people watching. Yes.

دیگری، رایانه دیگری رفته اید، به نحوی هزاران نفر را تماشا می کنید. آره.

But then when you go back your normal computer or that they. Yes.

اما پس از آن زمانی که شما به کامپیوتر معمولی خود و یا آنها. آره.

Something or the following the following week, I do it again.

چیزی یا هفته بعد، دوباره آن را انجام می دهم.

I'm the same on the.

من در مورد همین هستم.

Air and suddenly it's nowhere near that.

هوا و ناگهان به آن نزدیک نیست.

So around 2000, I once had 2000 people watching one of my live streams that I did,

بنابراین در حدود سال 2000، من یک بار 2000 نفر داشتم که یکی از پخش زنده من را تماشا می کردند،

and I know when it was it was when I was making pancakes in the kitchen for the first time.

و می دانم زمانی بود که برای اولین بار در آشپزخانه پنکیک درست می کردم.

And I

و من

don't know how it happened, but it's the only time it's ever happened

نمی دانم چگونه این اتفاق افتاد، اما این تنها بار است که تا به حال اتفاق افتاده است

because the week it didn't happen again and it's never happened again.

زیرا هفته ای که دوباره تکرار نشد و هرگز تکرار نشد.

Which just goes to show funny things go on.

که فقط نشان می دهد که چیزهای خنده دار ادامه دارند.

So in YouTube, that is.

بنابراین در یوتیوب، یعنی.

A very good example of how YouTube manipulate all of this.

یک مثال بسیار خوب از اینکه چگونه یوتیوب همه اینها را دستکاری می کند.

It's all manipulated.

همش دستکاری شده

That's why only I only have 76 people watching at the moment.

به همین دلیل است که در حال حاضر فقط من 76 نفر تماشا می کنم.

I could have 20,000 people watching.

من می توانستم 20000 نفر تماشا کنند.

But unfortunately, as I said earlier, I don't fit the criteria.

اما متأسفانه همانطور که قبلاً گفتم من با معیارها مناسب نیستم.

I my face doesn't fit.

من صورتم مناسب نیست

I'm maybe I'm too old, maybe I'm too boring.

من شاید خیلی پیر شده ام، شاید خیلی خسته ام.

Maybe I have the wrong opinions.

شاید من نظرات اشتباهی داشته باشم.

Quite possibly. Mr. Duncan.

کاملاً ممکن است. آقای دانکن

Maybe Elon Musk should buy YouTube.

شاید ایلان ماسک باید یوتیوب را بخرد.

I may.

Maybe things will be better.

من ممکن است.

شاید اوضاع بهتر شود.

Maybe I will have more people watching.

شاید من افراد بیشتری را تماشا کنم.

Well, maybe you could. Onto Twitter, Mr. Duncan.

خب شاید بتونی وارد توییتر، آقای دانکن.

You could be completely you might just wipe the floor with everybody.

می‌توانی کاملاً باشی، فقط می‌توانی زمین را با همه پاک کنی.

But I can't do live streams on the ground.

اما من نمی توانم پخش زنده روی زمین انجام دهم.

You do livestreams on Twitter?

شما پخش زنده در توییتر انجام می دهید؟

No. You are really, really restricted by what you can do on Twitter.

نه. شما واقعاً، واقعاً توسط کارهایی که می توانید در توییتر انجام دهید محدود شده اید.

However, it looks as if that might be changing,

با این حال، به نظر می رسد که ممکن است تغییر کند،

because I've heard some rumours that the new Twitter

زیرا من برخی شایعات را شنیده ام مبنی بر اینکه توییتر جدید

might have

ممکن است

videos, live streaming and also ad revenue.

ویدیو، پخش زنده و همچنین درآمد تبلیغاتی داشته باشد.

WhatsApp, YouTube, your days are numbered.

واتس اپ، یوتیوب، روزهای شما به شماره افتاده است.

So I think Elon Musk might be thinking that he can turn Twitter

بنابراین فکر می کنم ایلان ماسک ممکن است به این فکر کند که می تواند توییتر

into something very similar to YouTube.

را به چیزی بسیار شبیه به یوتیوب تبدیل کند.

Well, they need competition.

خوب، آنها به رقابت نیاز دارند.

They need competition because that they're like a totalitarian state.

آنها به رقابت نیاز دارند زیرا مانند یک دولت توتالیتر هستند.

They control everything and

آنها همه چیز را کنترل می کنند و

it's wrong.

این اشتباه است.

There needs to be competition in the marketplace so that it's healthy. Yes.

باید در بازار رقابت وجود داشته باشد تا سالم باشد. آره.

You can't have one organisation dominate eating something.

شما نمی توانید یک سازمان بر خوردن چیزی تسلط داشته باشید.

It's the same in pharmaceuticals, it's the same and everything.

در داروسازی هم همینطور است و همه چیز همین است.

If one company dominates a particular area,

اگر یک شرکت بر یک منطقه خاص تسلط داشته

then it starts to get starts to have too much control.

باشد، شروع به کنترل بیش از حد می کند.

Yes, I think so.

بله، من اینطور فکر می کنم.

I think I think certainly with with companies like Google,

من فکر می‌کنم مطمئناً با شرکت‌هایی مانند گوگل،

they have been caught out many times manipulating

آنها بارها در حال دستکاری

search engines and how things are discovered on the Internet.

موتورهای جستجو و نحوه کشف چیزها در اینترنت دستگیر شده‌اند.

And I have no reason to doubt that

و من هیچ دلیلی برای شک ندارم که

YouTube is

یوتیوب

very similar, very similar in the way it conducts its business.

بسیار شبیه است، بسیار شبیه به روشی که تجارت خود را انجام می دهد.

But yeah, he'll be, I think, some big challenges oddly.

اما بله، من فکر می کنم او چالش های بزرگی خواهد بود.

No, I'm not I'm not saying allegedly.

نه، نمی گویم ظاهراً نمی گویم.

I'm saying it's been proven.

میگم ثابت شده

Yes. Amazing mentions of Google in 2007.

آره. اشاره های شگفت انگیز از گوگل در سال 2007.

Okay. There's that, too. When it all went wrong.

بسیار خوب. اون هم هست وقتی همه چیز خراب شد.

Well, it know when it went wrong was actually 2011.

خوب، می‌دانیم که چه زمانی اشتباه شد در واقع سال 2011 بود.

A lot of people don't realise this, but in January 2011,

بسیاری از مردم این را نمی‌دانند، اما در ژانویه سال 2011،

YouTube introduced many of the new algorithms and it was during the first couple of weeks

یوتیوب بسیاری از الگوریتم‌های جدید را معرفی کرد و در هفته‌های

of January in 2011,

اول ژانویه سال 2011،

during the Arab Spring, when there were many protests taking place.

در طول دوره بهار عربی، زمانی که اعتراضات زیادی در جریان بود.

So everyone was distracted by,

بنابراین همه حواسشان پرت شده بود

of course, the new year had just arrived,

، البته، سال جدید تازه فرا رسیده بود،

but also there was lots of stuff happening around the world, a lot of chaos.

اما همچنین اتفاقات زیادی در سراسر جهان رخ داد، هرج و مرج زیادی.

And YouTube started using its new algorithm system.

و یوتیوب شروع به استفاده از سیستم الگوریتم جدید خود کرد.

And since then.

و از آن زمان.

That was. When my was. Sneaky.

بود. وقتی من بودم موذی.

That was when my world stopped being what it was

آن زمان بود که دنیای من دیگر آن چیزی که بود متوقف شد

and I can pinpoint it to that very, very that actual point of time.

و می توانم آن را دقیقاً در همان نقطه واقعی زمان مشخص کنم.

And that's why they'd have like you because they know you're still around.

و به همین دلیل است که آنها مانند شما خواهند داشت زیرا می دانند که شما هنوز در اطراف هستید.

And you can remember that I was nobody on YouTube.

و می توانید به یاد داشته باشید که من هیچ کس در یوتیوب نبودم.

Now will remember that moment.

حالا آن لحظه را به یاد می آورید.

I am a bad memory.

من خاطره بدی هستم

I'm a stain on YouTube and I don't want to sound

من در یوتیوب لکه‌ای هستم و نمی‌خواهم اینطور به نظر

as if I'm a victim because I don't want to do that because everyone's doing that now.

بیایم که قربانی شده‌ام، زیرا نمی‌خواهم این کار را انجام دهم، زیرا اکنون همه این کار را می‌کنند.

But I am. I'm like a stain.

اما من هستم. من مثل یک لکه هستم

They won't go away and YouTube wishes

آنها از بین نخواهند رفت و یوتیوب آرزو می کند

that I would just go because I've been on since 2000 and.

که من فقط می رفتم زیرا از سال 2000 در آن حضور داشتم.

Six he's that he is the crucial question

شش او این است که او سوال بسیار مهمی

from Tomek who is very you know yeah.

از تومک است که خیلی می دانید بله.

Do you really.

Why would they do that rather than manipulate algorithms.

شما واقعا.

چرا آنها این کار را به جای دستکاری الگوریتم ها انجام می دهند.

Not necessarily about me personally,

نه لزوماً در مورد من شخصاً،

but groups because algorithms can can pinpoint

بلکه گروه‌ها چون الگوریتم‌ها می‌توانند

one person or one thing.

یک شخص یا یک چیز را مشخص کنند.

And that's why algorithms are so brilliant,

و به همین دلیل است که الگوریتم ها بسیار درخشان هستند،

because you can decide what you allow and what you don't allow.

زیرا شما می توانید تصمیم بگیرید که چه چیزی را مجاز و چه چیزی را مجاز نکنید.

That's how China is now being run.

اکنون چین به این شکل اداره می شود.

China has now turned its all

چین اکنون

whole surveillance into a big

تمام نظارت خود را به یک الگوریتم بزرگ تبدیل کرده

algorithm.

است.

What?

چی؟

But what is it? Because they want you.

اما این چی هست؟ چون تو را می خواهند.

Lots of young people

بسیاری از جوانان

do they like prefer young people because that brings more ad revenue.

دوست دارند جوانان را ترجیح دهند زیرا درآمد تبلیغاتی بیشتری به همراه دارد.

Is that is that what it's all about is.

آیا این چیزی است که همه چیز در مورد آن است.

That the problem is when I

این مشکل این است که

when I signed up for YouTube to create my account

وقتی من برای ایجاد حساب کاربری خود در YouTube ثبت نام

I have to give all of my details age,

کردم، باید تمام جزئیات سن

my gender, my location.

، جنسیت و موقعیت مکانی خود را ارائه کنم.

And of course, that information never goes away.

و البته، این اطلاعات هرگز از بین نمی روند.

It's always there.

همیشه آنجاست.

You can't change it because it's imprinted into what you do.

شما نمی توانید آن را تغییر دهید زیرا در کاری که انجام می دهید نقش بسته است.

It's there.

آنجاست.

It's like it's like having an X-ray.

مثل این است که یک عکس اشعه ایکس داشته باشید.

You go, your skeleton is always.

تو برو، اسکلتت همیشه هست.

The question is, but why?

سوال اینجاست اما چرا؟

Why would that happen?

چرا این اتفاق می افتد؟

But I'm just about to tell you, right?

اما من فقط می خواهم به شما بگویم، درست است؟

So so all of that information is kept.

بنابراین تمام این اطلاعات حفظ می شود.

It never stops.

هرگز متوقف نمی شود.

And of course, since 2006,

و البته، از سال 2006،

to this point, I've actually got older.

تا به اینجا، من در واقع پیرتر شده ام.

So I was young in 2006,

بنابراین من در سال 2006 جوان بودم،

but in 2022, I'm not young anymore.

اما در سال 2022، دیگر جوان نیستم.

So that's one of the big things that's changed.

بنابراین این یکی از چیزهای بزرگی است که تغییر کرده است.

Also,

همچنین

there is only so much ad revenue

، فقط درآمد یا پول تبلیغات زیادی وجود دارد

or money that YouTube can pay

که YouTube می‌تواند

to publishers or creators that.

به ناشران یا سازندگان بپردازد.

Money doesn't suddenly increase or become more so.

پول به طور ناگهانی افزایش یا بیشتر نمی شود.

There is only a certain amount of money that YouTube will pay to

فقط مقدار مشخصی پول وجود دارد که YouTube

the people that create.

به افرادی که ایجاد می کنند پرداخت می کند.

So you can't have too many people at the top.

بنابراین شما نمی توانید افراد زیادی را در بالای صفحه داشته باشید.

There has to be some sort of control.

باید نوعی کنترل وجود داشته باشد.

So those people at the top

بنابراین آن افراد در بالا

and those people at the bottom.

و آن افراد در پایین.

That says, by the way, that's us.

این می گوید، اتفاقا، این ما هستیم.

But not you.

اما شما نه.

But not you. Anymore.

اما شما نه. دیگر.

But that's but it is.

اما همین است اما هست.

But it is.

You see, this is Alexander says don't blame the mirror.

اما آن است.

می بینی، این اسکندر است که می گوید آینه را سرزنش نکن.

I don't even know what that means.

من حتی نمی دانم معنی آن چیست.

But I'm not blaming the mirror. But I am blaming

اما من آینه را مقصر نمی دانم. اما من

a lot of things.

خیلی چیزها را مقصر می دانم.

You know what I'm talking about?

میدونی دارم راجع به چی حرف میزنم؟

You know what I'm talking about.

شما می دانید من در مورد چه صحبت می کنم.

A lot of people have been talking.

افراد زیادی صحبت کرده اند.

About the unique. Yes, they are.

در مورد منحصر به فرد. بله، آنها هستند.

Yes, it's all over. It's all over.

بله، همه چیز تمام شد. همه چیز تمام شد.

You can can watch all about that.

شما می توانید همه چیز را در مورد آن تماشا کنید.

Yeah. It's not it's not a level playing field.

آره این یک زمین بازی برابر نیست.

No it's not, it's not fair for everybody in the same way.

نه اینطور نیست، برای همه به یک شکل عادلانه نیست.

Just like it's just like the world Cup, just like the World Cup.

درست مثل جام جهانی، درست مثل جام جهانی.

It's all manipulated.

همش دستکاری شده

It's all changed and altered.

این همه تغییر و دگرگون شده است.

It isn't what it is.

این چیزی که هست نیست

Well, that's the trouble, Valentine.

خب، مشکل همین است، ولنتاین.

There aren't any other platforms we're making.

هیچ پلتفرم دیگری که ما می سازیم وجود ندارد.

There is only one platform where you can do this, and that's why we need competition.

تنها یک پلتفرم وجود دارد که می توانید این کار را انجام دهید و به همین دلیل است که ما به رقابت نیاز داریم.

So hopefully Elon Musk will.

بنابراین امیدوارم ایلان ماسک این کار را انجام دهد.

I mean, you can there are others where you can put short form videos on them.

منظورم این است که می‌توانید دیگرانی وجود داشته باشند که می‌توانید ویدیوهای کوتاهی را روی آنها قرار دهید.

Well, there's Tik Tok. Well that's for idiots.

خوب، تیک توک وجود دارد. خوب این برای احمق ها است.

Yeah.

You wouldn't want to do an English teaching high on Tik Tok.

آره

شما نمی خواهید در تیک توک آموزش زبان انگلیسی را با کیفیت بالا انجام دهید.

I would.

Never, ever. And it's not going to happen.

من می خواهم.

هرگز. و قرار نیست اتفاق بیفتد.

I'm never going to be on Tik Tok because unfortunately

من هرگز در تیک توک حضور نخواهم داشت زیرا متأسفانه

again I know you're going to you can you going to hate me for this?

دوباره می دانم که به سراغ شما می روید آیا می توانید به خاطر این کار از من متنفر باشید؟

But most of the people on there are complete idiots, unfortunately.

اما متأسفانه اکثر افرادی که در آنجا هستند احمق کامل هستند .

So we, we hope for competition

بنابراین، ما امیدواریم که رقابت

to to shake up the market and make things.

برای تکان دادن بازار و ساختن چیزها وجود داشته باشد.

Oh, and also it's owned by China, right?

اوه، و همچنین متعلق به چین است، درست است؟

So yes, probably.

بنابراین بله، احتمالا.

Yeah.

آره

But I'm.

Not about to put all my personal details into something that has. Its.

اما من هستم.

قرار نیست تمام جزئیات شخصی خود را در چیزی قرار دهم. آن

Database in Beijing or Shanghai. 2.0.

پایگاه داده در پکن یا شانگهای. 2.0.

That's another reason as well.

این هم دلیل دیگری است

But there isn't an alternative, you see, to YouTube that that's why it's so powerful

اما می بینید که جایگزینی برای یوتیوب وجود ندارد که به همین دلیل است که اینقدر قدرتمند است

and that's why it is able to treat us the way it does.

و به همین دلیل است که می تواند با ما همانطور که می کند رفتار کند.

It can treat us however it chooses because there's no alternative.

می تواند هر طور که بخواهد با ما رفتار کند زیرا هیچ جایگزینی وجود ندارد.

However, I think Elon Musk might be might be coming up

با این حال، من فکر می‌کنم ایلان ماسک ممکن

with a new way of running or designing Twitter because it won't happen yet.

است راه جدیدی برای اجرا یا طراحی توییتر ارائه دهد، زیرا هنوز این اتفاق نخواهد افتاد.

It's too early. It's too soon.

خیلی زود است. خیلی زوده

He's only just walked into the building.

او تازه وارد ساختمان شده است.

He's busy at the moment, firing all of those people who are spending all day

او در حال حاضر مشغول است و تمام افرادی را که تمام روز

playing on their on their arcade machines and table tennis.

را با ماشین‌های آرکید و تنیس روی میز خود مشغول بازی می‌کنند، اخراج می‌کند .

Anyway, we're supposed to be teaching English, Mr.

به هر حال، ما قرار است انگلیسی تدریس کنیم، آقای

Duncan.

We are not teaching English. Yeah, we're. Talking.

دانکن.

ما انگلیسی تدریس نمی کنیم. آره، ما هستیم. صحبت کردن.

We're talking.

داشتند صحبت می کردند.

This is has definitely been a unique livestream.

این قطعا یک پخش زنده منحصر به فرد بوده است.

Are you going to keep it on or delete it?

آیا می خواهید آن را روشن نگه دارید یا حذف کنید؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

The phrase that was mentioned earlier, break the mould.

عبارتی که قبلا ذکر شد، قالب را بشکنید.

If you break the mould, well, quite often when you create something,

اگر قالب را بشکنید، خیلی وقت‌ها وقتی چیزی می‌سازید،

maybe something such as a sculpture

شاید چیزی مانند مجسمه

or something that you want to make from plaster, you want it to look a certain way

یا چیزی که می‌خواهید از گچ بسازید، می‌خواهید به شکلی خاص

or in a certain shape.

یا شکل خاصی به نظر برسد.

Quite often you will use a mould.

اغلب شما از قالب استفاده می کنید.

So mould refers to something

بنابراین کپک به چیزی اطلاق می

that is forming the shape of a thing.

شود که شکل یک چیز را می سازد.

So if you break the mould after making

بنابراین اگر بعد از ساختن

just one thing from that mould, then you can't make any more.

فقط یک چیز از آن قالب، قالب را بشکنید، دیگر نمی توانید بسازید.

You can't make anymore.

دیگه نمیتونی درست کنی

You break the mould.

قالب رو میشکنی

There is only one of that particular thing.

فقط یکی از آن چیز خاص وجود دارد.

So it is often used as a phrase to say

بنابراین اغلب به عنوان یک عبارت برای گفتن

that that thing is individual and unique.

اینکه آن چیز فردی و منحصر به فرد است استفاده می شود.

Yes, you say, Oh, they broke the mould when they

بله، شما می گویید، اوه، وقتی که او را ساختند، قالب را شکستند،

when they made him or her

is a phrase you can use to express

عبارتی است که می توانید برای بیان

how unique that particular person they might talk in a certain way.

اینکه آن شخص خاص چقدر منحصر به فرد است، ممکن است به روشی خاص صحبت کند.

They might usually.

آنها ممکن است معمولا

That refers to somebody's behaviour doesn't it?

این به رفتار کسی اشاره دارد، اینطور نیست؟

But yeah, often when somebody, people will say

اما بله، اغلب وقتی کسی، مردم می گویند

oh well nobody else like her,

اوه خوب هیچ کس دیگری او را دوست ندارد،

they broke the mould or they made her. Hmm.

آنها قالب را شکستند یا او را ساختند. هوم

And it's just a phrase to encapsulate

و این فقط یک عبارت است برای بیان

what, how unique that person was.

اینکه آن شخص چقدر منحصر به فرد بوده است.

So it is the essence of that person that can't be repeated or will never be repeated ever again.

بنابراین این جوهر آن شخص است که نمی تواند تکرار شود یا هرگز تکرار نخواهد شد.

You have

broken the mould.

قالب را شکستی

That thing will never exist again

آن چیز دیگر هرگز وجود نخواهد

because there was only ever one made mould.

داشت زیرا فقط یک قالب ساخته شده است.

Yes, it's yes.

بله، بله است.

That's the spelling of mould

املای قالب

can be with O or o u,

می تواند با O یا o u باشد،

but o on its own mouldy is American English.

اما o به خودی خود قالب انگلیسی آمریکایی است.

So in American English it is.

بنابراین در انگلیسی آمریکایی چنین است.

And 0ld not a u

و 0ld not a u

l d which is the British English spelling.

l d که املای انگلیسی بریتانیایی است.

So that's the difference.

پس این تفاوت است.

That said, so those wondering what the.

که گفت، بنابراین کسانی که در تعجب چه.

Mould, of course, has other meetings, but we won't go into that.

مولد البته جلسات دیگری هم دارد، اما وارد این موضوع نمی شویم.

Yes, well, mould can be something that forms

بله، خوب، کپک می تواند چیزی باشد که

on the surface of food, a fungus.

روی سطح غذا شکل می گیرد، قارچ.

So a type of fungus that is growing

بنابراین یک نوع قارچ که

when your food is left out

وقتی غذای شما را

for many, many days will go green.

برای بسیاری از روزها کنار گذاشته شود، رشد می کند، سبز می شود.

We can say that your food has gone mouldy.

می توان گفت غذای شما کپک زده است.

There is. Mould.

وجود دارد. قالب.

Yes. On your food.

آره. روی غذای شما

So it is basically spelt the same way, but the meaning is very different.

بنابراین اساساً به یک شکل نوشته می شود، اما معنی آن بسیار متفاوت است.

She is a one off.

او یک نفر است.

She is a one off.

او یک نفر است.

There is no one else like that girl or that woman.

هیچ کس دیگری مانند آن دختر یا آن زن وجود ندارد.

She is a one off.

او یک نفر است.

I can think of someone that you might say

من می توانم به کسی فکر کنم که شما ممکن است بگویید غیرعادی

is a one off.

است.

Margaret Thatcher.

مارگارت تاچر.

Well,

خوب،

now she was just one off her trolley.

حالا او فقط یکی از چرخ دستی هایش بود.

She was one of the.

او یکی از آن ها بود.

One of Shirley. Bassey. Shirley Bassey, yes. A one off.

یکی از شرلی بسی. شرلی باسی، بله. یک خاموش.

Shirley Bassey.

شرلی باسی.

I want you to speed it up a bit there, right? Yes.

من می خواهم شما آن را کمی سرعت دهید، درست است؟ آره.

She is a one off.

او یک نفر است.

There is no one else like Shirley Bassey.

هیچ کس دیگری مانند شرلی باسی وجود ندارد.

She is unique.

او منحصر به فرد است.

Yes. There's nothing about the way she sings

آره. هیچ چیز در مورد نحوه آواز خواندن

or performs is like anybody

یا اجرای او شبیه هر کسی

or you know.

یا شما نیست.

And that's why, of course, she's stayed popular throughout all these many decades.

و به همین دلیل است که او در تمام این چندین دهه محبوبیت خود را حفظ کرده است.

So it's somebody that is very, very unique.

بنابراین این کسی است که بسیار بسیار منحصر به فرد است.

And if they've got a following and people like them, what they do,

و اگر طرفدارانی داشته باشند و مردم آنها را دوست داشته باشند، کاری که انجام می دهند، در

then they will have longevity.

این صورت طول عمر خواهند داشت.

They will continue for a long period of time. Yes.

آنها برای مدت طولانی ادامه خواهند داشت. آره.

As long as you can keep doing what you're doing

تا زمانی که بتوانید کاری را که انجام می دهید ادامه دهید

and keep doing it in a unique way.

و آن را به روشی منحصر به فرد انجام دهید.

Or you might say that something that it occurs, something that happens.

یا ممکن است بگویید چیزی که اتفاق می افتد، چیزی که اتفاق می افتد.

You might say that goal was one in a million.

شاید بگویید آن هدف یک در میلیون بود.

That goal that that footballer scored.

گلی که آن فوتبالیست زد.

Oh, the goal goal. That type of a goal.

اوه، هدف گل. این نوع از یک هدف

Yeah. Right.

آره درست.

That's not something you're aiming to get towards.

این چیزی نیست که شما به دنبال آن هستید.

That's it. Yes. A goal.

خودشه. آره. هدف.

That's it.

خودشه.

Yes. If you're playing football, that goal was one in a million.

آره. اگر فوتبال بازی می کنید، آن گل یک در میلیون بود.

Maybe he kicked the ball from the other side of the pitch

شاید او توپ را از آن طرف زمین پرت کرد

and it went all the way across and went into the goal.

و توپ تمام طول کشید و وارد دروازه شد.

You might say that goal was one in a million.

شاید بگویید آن هدف یک در میلیون بود.

Like a hole in one on a golf course.

مثل سوراخی در زمین گلف.

Some people just one whack and it goes.

برخی از مردم فقط یک ضربه محکم می زنند و می رود.

And that's a

و این یک مورد

unique one that maybe nobody else has ever done

منحصر به فرد است که شاید هیچ کس دیگری هرگز

that at that particular hole on that

آن را در آن سوراخ خاص در آن

golf course.

زمین گلف انجام نداده باشد.

So that could be unique and may never be repeated.

بنابراین می تواند منحصر به فرد باشد و هرگز تکرار نشود.

It's not people winning lots of championships.

این نیست که مردم قهرمانی های زیادی را ببرند.

Uh, in tennis

اوه، در تنیس

like that.

مانند آن.

I can't remember a name as she's a, she's got a sister

من نمی توانم نامی را به خاطر بیاورم که او یک خواهر است، او یک خواهر

American played lots of tennis, lots one more matches than anyone else can't remember.

آمریکایی دارد که تنیس زیادی بازی کرده است، یک مسابقه بیشتر از آن چیزی که هیچ کس دیگری به یاد نمی آورد.

But if anybody does that that's you know, it's unique.

اما اگر کسی این کار را انجام دهد که شما می دانید، منحصر به فرد است.

It probably never be ever ever done again.

احتمالاً هرگز دوباره انجام نخواهد شد.

Oh, Venus.

اوه، زهره.

That's it's.

همین است.

Venus Williams.

ونوس ویلیامز.

That's right.

درست است.

Sister Serena.

خواهر سرنا.

That's I can't remember who's won most matches now.

این است که من نمی توانم به یاد بیاورم که در حال حاضر چه کسی بیشتر مسابقات را برده است.

Venus.

سیاره زهره.

That's right.

درست است.

But probably no one else will beat that record ever.

اما احتمالا هیچ کس دیگری هرگز آن رکورد را شکست نخواهد داد.

Probably.

So you might say that she is a one off as well.

شاید.

بنابراین ممکن است بگویید که او نیز یک نفر است.

Here's another one.

There is nothing else like this particular diamond.

اینم یکی دیگه

هیچ چیز دیگری مانند این الماس خاص وجود ندارد.

There are things that might be everywhere,

چیزهایی هستند که ممکن است در همه جا وجود داشته باشند،

but something can still be unique.

اما چیزی هنوز هم می تواند منحصر به فرد باشد.

So Diamonds are everywhere,

بنابراین الماس در همه جا وجود دارد،

but you can still have a unique diamond.

اما شما هنوز هم می توانید یک الماس منحصر به فرد داشته باشید.

Something about that particular stone is from all the rest.

چیزی در مورد آن سنگ خاص از بقیه است.

Quite often we think of the size.

اغلب ما به اندازه فکر می کنیم.

So if a diamond is huge and there are one or two that are huge,

بنابراین اگر یک الماس بزرگ است و یک یا دو الماس بزرگ هستند،

think the Queen, or should I say now the King of England.

به ملکه فکر کنید یا اکنون بگویم پادشاه انگلیس.

His crown has one of the largest diamonds in the world.

تاج او یکی از بزرگترین الماس های جهان را دارد.

Actually, in the crown. It's I think it's priceless.

در واقع، در تاج. این است که من فکر می کنم آن را بی ارزش است.

It's so valuable you can't even put a price on it.

آنقدر ارزشمند است که حتی نمی توانید قیمتی برای آن قائل شوید.

So there is nothing else like this particular thing.

بنابراین هیچ چیز دیگری مانند این چیز خاص وجود ندارد.

The diamond is different from all the other diamonds.

الماس با تمام الماس های دیگر متفاوت است.

It is unique because it's large.

بی نظیر است زیرا بزرگ است.

Or maybe it is something that looks unusual

یا شاید چیزی است که غیرعادی به نظر می رسد

or maybe the colour it produces is unusual.

یا شاید رنگی که تولید می کند غیرعادی باشد.

This diamond is one of a kind.

این الماس در نوع خود بی نظیر است.

There is.

وجود دارد.

Nothing. Else. The world like it.

هیچ چی. دیگر دنیا آن را دوست دارد.

This unique.

این منحصر به فرد

Finally,

در نهایت،

we can use the word unique in many ways.

ما می توانیم کلمه منحصر به فرد را به طرق مختلف به کار ببریم.

Unique, exclusive, special, inimitable.

منحصر به فرد، منحصر به فرد، خاص، تکرار نشدنی.

I like that one.

It's not easy to say inimitable.

من آن را دوست دارم.

گفتن تکرار نشدنی آسان نیست.

Inimitable. Inimitable.

تکرار نشدنی تکرار نشدنی

It's a bit of a tongue

این یک کمی زبان

incomparable.

غیر قابل مقایسه است.

Something that cannot be compared to anything else is unique,

چیزی که با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست، روحی منحصر به فرد،

incomparable or incomparable

غیرقابل مقایسه یا غیرقابل مقایسه

soul.

است.

One thing.

یک چیز.

So when we talk about the word soul, it means one thing.

بنابراین وقتی از کلمه روح صحبت می کنیم یک معنی دارد.

Maybe if there is a plane crash

شاید اگر یک هواپیما سقوط کند

and almost everyone on the plane is killed.

و تقریباً همه افراد در هواپیما کشته شوند.

But there was one survivor here,

اما یک بازمانده در اینجا وجود داشت،

we will describe that person as the sole survivor.

ما آن شخص را به عنوان تنها بازمانده توصیف می کنیم.

That means that person, unlike

این بدان معناست که آن شخص، بر خلاف

all the other people who died, survived.

تمام افرادی که مرده اند، زنده مانده است.

So they are unique in the fact that they survived the plane crash.

بنابراین آنها در این حقیقت که از سقوط هواپیما جان سالم به در برده اند منحصر به فرد هستند.

We might say that something is never to be

ممکن است بگوییم که هیچ‌وقت چیزی

like today's livestream.

شبیه پخش زنده امروزی نیست.

I think today will never be repeated in the same way

من فکر می کنم امروز هرگز تکرار نخواهد شد به

it is one of the one of a kind.

همان شکلی که در نوع خود بی نظیر است.

Mr. Steve is one of a kind

آقای استیو بی نظیر است

and maybe you are as well.

و شاید شما هم همینطور باشید.

Perhaps they are.

Perhaps you've been described as one of a kind

شاید آنها هستند.

شاید شما را به عنوان یک نوع

and finally a one off.

و در نهایت منحصر به فرد توصیف کرده اند.

You might describe a person as a one off.

شما ممکن است یک فرد را به عنوان یک فرد توصیف کنید.

Never to be found again, just one in the world.

هرگز دوباره پیدا نمی شود، فقط یکی در جهان.

There is nothing else like it.

هیچ چیز دیگری مانند آن وجود ندارد.

It is unique.

بی نظیر است.

It's often a boat that's designed by somebody

این اغلب یک قایق است که توسط شخصی

that's very rich or a car

بسیار ثروتمند یا یک ماشین طراحی شده است

and is a one off.

و منحصر به فرد است.

There's nothing else like it.

هیچ چیز دیگری مانند آن وجود ندارد.

People do like to do that with their cars.

مردم دوست دارند این کار را با ماشین هایشان انجام دهند.

They like to something

آنها چیزی

like a Ford Fiesta, which we know has now been discontinued.

مانند فورد فیستا را دوست دارند که می دانیم اکنون تولید آن متوقف شده است.

They are not making them anymore.

آنها دیگر آنها را نمی سازند.

So, you know, there is nothing unique about a Ford Fiesta.

بنابراین، می دانید، هیچ چیز منحصر به فردی در مورد فورد فیستا وجود ندارد.

There were millions of them made.

میلیون ها نفر از آنها ساخته شد.

Yes, they were all slightly different models. But

بله، همه آنها مدل های کمی متفاوت بودند. اما

if you wanted it to be unique,

اگر می‌خواهید منحصربه‌فرد باشد،

a very popular car with millions

یک ماشین بسیار محبوب با میلیون‌ها

and millions of them being sold, you could create that uniqueness by putting a striped

و میلیون‌ها نفر از آن‌ها فروخته شده است، می‌توانید با قرار دادن یک نوار

down the side or putting some kind of spoiler kit on it or a spoiler on the roof or something.

راه راه در کناره یا قرار دادن نوعی کیت اسپویلر روی آن یا یک اسپویلر بر روی سقف، آن منحصربه‌فرد بودن را ایجاد کنید. چیزی

Or maybe having it sprayed in a in a strange colour. Yes.

یا شاید اسپری کردن آن به رنگی عجیب. آره.

So you could make it unique even though basically it looks like all the other foods.

بنابراین شما می توانید آن را منحصر به فرد کنید، حتی اگر اساساً شبیه همه غذاهای دیگر باشد.

Yes, it is.

بله همینطور است.

So, yes. A one off. Hmm.

درنتیجه بله. یک خاموش. هوم

And that was it.

و همین بود.

That was today's subject, which was being unique.

این موضوع امروز بود که منحصر به فرد بود.

You know what? I've started to enjoy myself.

میدونی چیه؟ من شروع کردم به لذت بردن از خودم

Now it's a bit late because pursuing.

حالا کمی دیر شده است چون پیگیر است.

It is not going that. Well. I am. Because I'm hungry.

اینطور نمی شود. خوب. من هستم. چون گرسنه ام

I'm okay.

Banked on this, giving it for you.

خوبم.

بانکی در این، آن را برای شما.

See, I planned my food and.

ببینید، من برای غذای خود برنامه ریزی کردم و.

You know what life is like?

میدونی زندگی چطوریه؟

Life is unpredictable.

زندگی غیر قابل پیش بینی است.

You must always be aware that things might change.

همیشه باید آگاه باشید که همه چیز ممکن است تغییر کند.

Well, I was going to say, Mr.

خب، می‌خواستم بگویم، آقای

Duncan, that was a good job you were late on because it timed it perfectly to 4:00 anyway.

دانکن، کار خوبی بود که دیر آمدید، زیرا به هر حال ساعت 4:00 بود.

If you'd started earlier, we'd have run out of things to say.

اگر زودتر شروع کرده بودید، چیزهایی برای گفتن تمام شده بود.

But we.

اما ما.

Well, we have.

خوب، ما داریم.

We won't, because I have my new game, you see.

نمی‌خواهیم، ​​چون من بازی جدیدم را دارم، می‌بینی.

So we could play that, you see.

بنابراین ما می توانیم آن را بازی کنیم، می بینید.

Now we've got my new way.

اکنون ما راه جدید خود را داریم.

We've got 20 more minutes. You mean the sentence game?

20 دقیقه دیگر وقت داریم منظورت بازی جمله هست؟

The sentence game resurrected? Yeah.

بازی جمله زنده شد؟ آره

It's all the new version of.

این همه نسخه جدید است.

Right. Okay, then let's have a play.

درست. باشه پس بیا یه بازی داشته باشیم

Mr. Duncan.

آقای دانکن

Let's end on a high.

بیایید در اوج به پایان برسانیم.

I mean, I don't want to tie you out

منظورم این است که نمی‌خواهم تو را بندازم

because I know you were a little bit tired this week because you've been doing work in the garden.

چون می‌دانم این هفته کمی خسته بودی چون در باغ کار می‌کردی.

He was complaining about his back.

از کمرش شاکی بود.

Oh, my back.

اوه پشتم

Because the soil that we have here is thick, heavy clay.

چون خاکی که اینجا داریم سفالی غلیظ و سنگین است.

It's very hard.

خیلی سخته.

And when it's been raining, it is very difficult to to

و هنگامی که باران می بارد،

manipulate the soil, dig it, break it up.

دستکاری خاک، کندن آن، شکستن آن بسیار دشوار است.

It's very horrible. So you have to lift it.

خیلی وحشتناکه پس باید آن را بلند کنید.

Oh, Mr. Duncan, I was slippery as well.

اوه، آقای دانکن، من هم لیز بودم.

I was sliding around anyway.

به هر حال داشتم می لغزیدم.

So you think you woke up this morning and you were all stiff?

پس فکر می کنید امروز صبح از خواب بیدار شده اید و همگی سفت شده اید؟

Exactly. I was. He woke up this morning.

دقیقا. من بودم. امروز صبح از خواب بیدار شد.

Steph and I got a bad back as well.

من و استف هم وضعیت بدی داشتیم.

I like.

من دوست دارم.

Yeah, the old ones in the bath.

آره، قدیمی ها در حمام.

It's been a long time since that happened.

خیلی وقت است که این اتفاق افتاده است.

I can say. We're not going yet.

می توانم بگویم. ما هنوز نمی رویم

Don't go.

نرو

We're not going. Stay, stay. Please stay. Please.

ما نمی رویم بمان، بمان لطفا بمان. لطفا.

Mr. Duncan's got a new game. He's going to play with you.

آقای دانکن یک بازی جدید دارد. او قرار است با شما بازی کند.

I think there are people still joining.

من فکر می کنم هنوز افرادی هستند که به آن ملحق می شوند.

Brown.

رنگ قهوه ای.

Who are finding as by accident,

کسانی که به طور تصادفی،

a very, very unfortunate and tragic accident.

یک حادثه بسیار بسیار ناگوار و غم انگیز را پیدا می کنند.

We know at least one person will stay if

ما می دانیم که

if it's anything like the sentence, at least one person's going to stay.

اگر چیزی شبیه به این جمله باشد، حداقل یک نفر باقی خواهد ماند.

So even if one person is only left on the live stream, we will continue.

بنابراین حتی اگر فقط یک نفر در پخش زنده باقی بماند، ما ادامه خواهیم داد.

Okay.

Well, actually, we won't.

باشه.

خوب، در واقع، ما این کار را نخواهیم کرد.

There was no way I'm doing that.

هیچ راهی وجود نداشت که من این کار را انجام دهم.

If there's any one person watching, there is absolutely

اگر یک نفر در حال تماشا باشد، مطلقاً

no way in the world that that's happening.

هیچ راهی در دنیا وجود ندارد که این اتفاق بیفتد.

Hurry on then let's say let's compromise on 15 minutes.

عجله کنید پس بیایید بگوییم بیایید در 15 دقیقه سازش کنیم.

I will hurry on and we will hurry.

من عجله خواهم کرد و ما عجله خواهیم کرد.

On as I'm hungry.

روشن چون گرسنه ام

To something I'm going to call this.

به چیزی که من این را می نامم.

I haven't decided what to call it exactly.

من تصمیم نگرفتم دقیقا اسمش را چه بگذارم.

And it's game.

و این بازی است.

But it might be the sentence game.

اما ممکن است بازی جمله باشد.

You see, it's very similar to the sentence game,

ببینید، خیلی شبیه به بازی جمله است،

but we are about to play something called Fill in the.

اما ما قرار است چیزی به نام Fill in the را بازی کنیم.

Blanks and the

جای خالی و

interview

مصاحبه

and I am

و من هستم

and WhatsApp.

و واتس اپ.

What say, Steve? Nothing.

چی میگی، استیو؟ هیچ چی.

All right.

Okay, Steve. Steve was whispering to me.

خیلی خوب.

باشه، استیو. استیو با من زمزمه می کرد.

He was. Still there.

او بود. هنوز آنجاست.

Are you still.

شما هنوز.

He's still there. Hello?

او هنوز آنجاست. سلام؟

Hello?

سلام؟

Hello?

سلام؟

Are you still there?

هنوز آنجا هستی؟

Oh, you.

آه تو.

Oh, you are. Oh, that's good.

اوه، تو هستی. آه آن خوب است.

Yes. Right.

آره. درست.

What is this?

این چیه؟

Excite new game, Mr. Duncan, yet.

بازی جدید هیجان انگیز آقای دانکن، هنوز.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

So I'm going to show you a sentence.

بنابراین من یک جمله را به شما نشان می دهم.

It's very similar to the sentence game.

خیلی شبیه بازی جمله است.

Some people might say that it's exactly the same as the sentence game.

ممکن است برخی بگویند که دقیقاً شبیه بازی جمله است.

Some people might, but they would be wrong. And I would.

برخی از مردم ممکن است، اما آنها اشتباه می کنند. و من این کار را خواهم کرد.

I would take you outside and I would fight you.

من شما را بیرون می بردم و با شما دعوا می کردم.

I would fight you on the lawn at the front of our house and I would fight

روی چمن جلوی خانه مان با تو دعوا می کردم و با تو دعوا می کردم

with you.

.

Found me.

مرا پیدا کرد.

Was getting excited about this.

از این موضوع هیجان زده شده بود.

I would I would fight bare knuckles and everything.

من می خواهم با زانوهای برهنه و همه چیز مبارزه کنم.

I me 2000 people are watching Mr.

من 2000 نفر در حال تماشای آقای

Duncan because you mentioned sentence game.

دانکن هستند زیرا شما به بازی جمله اشاره کردید.

Oh, that's incredible.

اوه، این باور نکردنی است.

It's never going to happen. It's somehow gone out there.

این هرگز قرار نیست اتفاق بیفتد. به نحوی از بین رفته است.

That is a unique moment.

آن لحظه بی نظیر است.

That will never happen again. Thank you. YouTube.

که دیگر هرگز تکرار نخواهد شد. متشکرم. یوتیوب.

Oh, Alexander said he would be the last person because he's been watching you for 16 years.

اوه، الکساندر گفت که او آخرین نفر خواهد بود زیرا 16 سال است که شما را تماشا می کند.

Good, good. So that to them.

خوب، خوب به طوری که به آنها.

Hmm. That's good.

هوم خوبه.

I wouldn't.

من نمی خواهم.

I wonder one day if we will do the live stream and only two or three people will be watching.

نمی دانم یک روز پخش زنده را انجام می دهیم و فقط دو یا سه نفر تماشا می کنند.

I thought the lesson was I even said Vitoria.

من فکر کردم درس این بود که حتی ویتوریا را گفتم.

So desire. Yes, yes.

پس آرزو کن بله بله.

Mr. Steve wants to go through it.

آقای استیو می خواهد از آن عبور کند.

I You can go.

من تو میتونی بری

No, no, I'll stay. I want to see, but I'm intrigued.

نه، نه، من می مانم. میخوام ببینم ولی کنجکاو شدم

Okay, then.

So here we go.

باشه پس

پس بزن که بریم.

Well, I'm going to do is show you a sentence with some missing words.

خوب، من قصد دارم این کار را انجام دهم این است که یک جمله با چند کلمه از دست رفته را به شما نشان دهم.

What I want you to do is put in those missing words.

کاری که من از شما می خواهم انجام دهید این است که آن کلمات گم شده را بنویسید.

They're not hard ones.

آنها سخت نیستند.

And that's the difference, because I was always accused

و این تفاوت است، زیرا همیشه

unfairly my tired

خسته ام به ناعادلانه متهم می شدم

that my sentence game was too hard.

که بازی جملاتم خیلی سخت است.

So we have a new game called fill in the

بنابراین ما یک بازی جدید داریم به نام fill in the

by that it means the missing words.

by که به معنای کلمات از دست رفته است.

So here is the first one. We will see what happens here.

بنابراین در اینجا اولین مورد است. ما خواهیم دید که در اینجا چه اتفاقی می افتد.

It might be great

ممکن است عالی باشد

or it might be a load of pants.

یا ممکن است شلوار زیادی باشد.

Fingers at the ready. Fingers at the ready.

انگشتان آماده انگشتان آماده

Ready, everyone.

آماده، همه.

So I know people like Tomic

بنابراین من افرادی مانند تومیک را می شناسم

whose level of English is much higher.

که سطح زبان انگلیسی آنها بسیار بالاتر است.

I know you're going to spoil this. I got it.

میدونم اینو خراب میکنی دریافت کردم.

I already know you're going to try really nice things.

من قبلاً می دانم که شما چیزهای بسیار خوبی را امتحان خواهید کرد.

Ready? There you go. So here it is.

آماده؟ شما بروید. پس اینجاست.

Please.

لطفا.

Something out of my something.

چیزی خارج از چیزی من.

Is it related to today's? No.

به امروز مربوطه؟

It's not related to anything.

نه به هیچی ربطی نداره

And that's what makes it fun.

و این چیزی است که آن را سرگرم کننده می کند.

So it's a sentence.

پس یک جمله است.

It's an easy sentence. It's not difficult.

جمله آسانی است. دشوار نیست.

So I can't make these any simpler.

بنابراین من نمی توانم اینها را ساده تر کنم.

So we haven't even got a clue as to how many letters there are in each.

بنابراین ما حتی سرنخی هم نداریم که در هر کدام چند حرف وجود دارد.

And in some cases you might be able to put more than one word in there.

و در برخی موارد ممکن است بتوانید بیش از یک کلمه را در آن قرار دهید.

Oh, that's the other thing.

اوه، این چیز دیگری است.

So what I'm getting you to do is to think more openly

بنابراین کاری که من شما را وادار به انجام آن می کنم این است که بازتر

about this sentence and the possibilities.

در مورد این جمله و احتمالات فکر کنید.

So there might be more than one.

بنابراین ممکن است بیش از یک وجود داشته باشد.

There might be more answer. More than one answer.

ممکن است پاسخ بیشتری وجود داشته باشد. بیش از یک پاسخ.

And maybe the answer I have will be different from yours.

و شاید پاسخی که من دارم با پاسخ شما متفاوت باشد.

Now, you are very intrigued. Oh, Mr. Duncan.

حالا خیلی کنجکاو شدی اوه، آقای دانکن.

Mr. Duncan, suddenly, suddenly your live stream has picked up.

آقای دانکن، ناگهان، ناگهان پخش زنده شما بالا گرفت.

It's more and more interesting. That's quite clever, Mr.

این بیشتر و بیشتر جالب است. این کاملا هوشمندانه است، آقای

Duncan, because then there are no winners and no losers.

دانکن، زیرا در این صورت هیچ برنده و بازنده ای وجود ندارد.

There are no winners and no losers.

هیچ برنده و بازنده ای وجود ندارد.

Well, besides that, we know.

خوب، علاوه بر این، ما می دانیم.

We know that we are a couple of losers.

می دانیم که چند بازنده هستیم.

I'm not. Mr.. Speak for yourself, Mr. Duncan.

من نیستم. آقای دانکن از طرف خودت صحبت کن.

Speak for yourself. So fill in the blanks. Come on.

برای خودت صحبت کن پس جاهای خالی را پر کنید. بیا دیگه.

Now. We've already got lots of suggestions.

اکنون. ما قبلاً پیشنهادهای زیادی داریم.

Michael says, please go out of my car.

مایکل می گوید، لطفا از ماشین من بیرون برو.

Please go out of my car interesting.

لطفا از ماشین من بیرون بروید جالب است.

Please get out of my room. Says

لطفا از اتاق من برو بیرون می گوید

Mad Palmira says Get out of my mind.

مد پالمیرا می گوید از ذهن من خارج شو.

That's what a lot of people say about us when they watch this live stream.

این چیزی است که بسیاری از مردم هنگام تماشای این پخش زنده در مورد ما می گویند.

They never forget it.

آنها هرگز آن را فراموش نمی کنند.

And sometimes they want to they want to forget this, but they can't can't get it out of their mind.

و گاهی اوقات آنها می خواهند این را فراموش کنند، اما نمی توانند آن را از ذهن خود خارج کنند.

It won't go away.

از بین نخواهد رفت

Oh, Leo says, please stay out of my way, huh?

اوه، لئو می گوید، لطفا از سر راه من دوری کنید، ها؟

That's a good one.

این یکی خوب است.

Yes, please. We're going to mark these out of ten.

بله لطفا. اینها را از ده علامت می زنیم.

No, we're not.

نه ما نیستیم.

Going to we're not making this complicated.

رفتن به این موضوع را پیچیده نمی کنیم.

Jury says I prefer this game is more creative.

ژوری می گوید ترجیح می دهم این بازی خلاقانه تر باشد.

If anything, I've realised that sometimes I make things too difficult.

در هر صورت، متوجه شده ام که گاهی اوقات کار را خیلی سخت می کنم.

So. So this is easy. Yeah.

بنابراین. بنابراین این آسان است. آره

We're going to do this next week if it works.

اگر نتیجه داد هفته آینده این کار را انجام خواهیم داد.

So we're dumbing down, then I'll bring Mr. Duncan.

پس ما داریم خنگ میشیم، بعد من آقای دانکن رو میارم.

How many joking?

چند نفر شوخی کردند؟

He's thinking this is news at that.

او فکر می کند این یک خبر است.

Please.

Something out of my.

لطفا.

چیزی خارج از من.

Yes, I see. Yes, yes.

بله متوجه ام. بله بله.

Please answer my boy.

لطفا جواب پسرم را بده

I like that one. Please get out of my life.

من آن را دوست دارم. لطفا از زندگی من برو بیرون

A lot of people have said that to me over the years.

در این سال‌ها خیلی‌ها این را به من گفته‌اند.

Many people, you know, parents can be quite harsh sometimes.

بسیاری از مردم، می دانید، والدین گاهی اوقات می توانند بسیار خشن باشند .

Alexander says, Please get out of my way.

اسکندر می گوید، لطفا از سر راه من برو.

Oh, that's a good one.

اوه، این یکی خوب است.

Yes, that's similar to stay out of my way.

بله، این شبیه به دور ماندن از راه من است.

Similar in the meeting.

مشابه در جلسه.

Get please get out of my way.

برو لطفا از سر راه من برو

You would say to somebody if you were running

به کسی می گویید اگر

for to catch a train and there were lots of people on the platform, please.

برای گرفتن قطار می دوید و افراد زیادی روی سکو بودند، لطفا.

Please get out of my way. I'm late.

لطفا دست از سرم بردارید من دیر کردم.

I'm trying to get through.

دارم سعی میکنم بگذرم

This is what a lot of you are saying on Sundays at 2 p.m.

این چیزی است که بسیاری از شما یکشنبه ها ساعت 2 بعد از ظهر می گویید.

UK time when you are trying desperately to get to your computers to watch Mr.

زمانی که در انگلستان ناامیدانه سعی می کنید به رایانه های خود بروید و آقای

Duncan to other family members, you are saying, please get out of my way.

دانکن را برای سایر اعضای خانواده تماشا کنید، می گویید لطفا از سر راه من دست بردارید.

Yes, I need to watch Mr. Duncan's live stream. Mr.

بله، من باید پخش زنده آقای دانکن را تماشا کنم. آقای

Duncan will be coming on in a moment with his exciting live stream.

دانکن در یک لحظه با پخش زنده هیجان انگیز خود وارد صحنه خواهد شد.

That is really, really amazing.

این واقعاً شگفت انگیز است.

Please get out of my home.

لطفا از خانه من برو بیرون

Yes, yes.

بله بله.

Please get out of my house.

لطفا از خانه من برو بیرون

Please get out of my sight again.

لطفا دوباره از جلوی چشمم دور شو

A lot of people have said that to me. Well, I don't care sense.

خیلی ها این را به من گفته اند. خوب، من اهمیتی نمی دهم.

Please get out of my view.

لطفا از دید من دور شو

Hmm. Couldn't was that. Is that.

هوم نمیتونست اینطور باشه آیا آن است.

Yeah. Yes.

آره آره.

Get out of my view.

از دید من دور شو

You might say that someone is in your view,

ممکن است بگویید یک نفر در نظر شماست،

but we don't often say get out of my view.

اما ما اغلب نمی گوییم از دید من دور شو.

Out of my sight.

دور از چشم من

Out of my sight.

دور از چشم من

Just get out of my sight.

فقط از چشم من دور شو

Yes. Uh,

آره. اوه

please, Mr.

، لطفاً آقای

Duncan, get out of my head.

دانکن، از سر من خارج شوید.

You are always on my mind, says Claudia. Oh.

کلودیا می گوید تو همیشه در ذهن من هستی. اوه

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

Hello You're always in our minds because we're always thinking about what you're cooking.

سلام شما همیشه در ذهن ما هستید زیرا ما همیشه به این فکر می کنیم که شما چه چیزی درست می کنید.

And that's why I'm feeling hungry.

و به همین دلیل است که احساس گرسنگی می کنم.

So here's so all you getting the idea now?

پس این همه چیزی است که شما اکنون ایده دارید؟

I am.

من هستم.

But yes, there must be another way

اما بله، به جای اینکه لطفاً از چیزی خارج شوید، باید روش دیگری برای این عبارت وجود داشته باشد

of thinking this phrase instead of Please get out of my something. Hmm.

. هوم

There must be other suggestions.

باید پیشنهادهای دیگری نیز وجود داشته باشد.

We've had a lot of people.

ما افراد زیادی داشته ایم.

Please.

لطفا.

How could I really dirty? Well.

چگونه می توانم واقعا کثیف؟ خوب.

I bet you have, Mr. Jenner. I've got. I've got.

شرط می بندم که دارید، آقای جنر. من دارم. من دارم.

If I said what I'm thinking at the moment, you would leave.

اگر آنچه را که در حال حاضر به آن فکر می کنم می گفتم، شما می روید.

You would never watch me again.

دیگر هرگز مرا تماشا نخواهی کرد

YouTube would close me down, and I think.

یوتیوب من را می بندد، و فکر می کنم.

They'd be looking for an excuse.

دنبال بهانه می گردند

For the neighbours would come and they would come and they would

چون همسایه ها می آمدند و می آمدند و

drag us out of the house and they would feed us to the sheep.

ما را از خانه بیرون می کشیدند و به گوسفندان می خوردند.

They really would.

آنها واقعا این کار را خواهند کرد.

So I'm not going to say what I'm thinking, but it is rude to go.

بنابراین من نمی خواهم آنچه را که فکر می کنم بگویم، اما رفتن بی ادبانه است.

Good one from Garcia on a slightly different theme.

یکی خوب از گارسیا با موضوعی کمی متفاوت.

Please stay out of my life. Yes.

لطفا از زندگی من دوری کن آره.

Again, a lot of people have

باز هم افراد زیادی

said this to me in the past. Yes.

در گذشته این را به من گفته اند. آره.

Here's an interesting.

در اینجا یک چیز جالب است.

Madam Tomic,

خانم تومیک،

please get out of my hair, huh?

لطفا از موهای من بیرون بیایید، ها؟

Good one.

یکی خوبه

That is a good one. Yes. Figure it is.

این یکی خوب است. آره. این را رقم بزنید.

Figurative because if you say get out of my hair,

تصويري چون اگر مي گويي از موهاي من بيرون برو،

it means you don't want them near you. Yes.

يعني نمي خواهي آنها نزد خودت باشند. آره.

Get out of my hair.

از موهام برو بیرون

It means they are too close to you far too close.

این بدان معنی است که آنها به شما خیلی نزدیک هستند.

You can use it ironically as well.

می توانید از آن به صورت طعنه آمیزی نیز استفاده کنید.

Yes. So, yes, that's a good one because you can say that.

آره. بنابراین، بله، این خوب است زیرا می توانید آن را بگویید.

And it does mean that, doesn't it? Please.

و این به این معنی است، اینطور نیست؟ لطفا.

Yeah. Get away from. Me.

آره دور شوید. من

If you want somebody somebody out of your hair, it means you want them out of your life.

اگر می‌خواهید کسی از موهایتان خارج شود، به این معنی است که می‌خواهید او را از زندگی‌تان حذف کنید.

You don't want to know them anymore. Get out of my hair.

شما دیگر نمی خواهید آنها را بشناسید. از موهام برو بیرون

I want you out of my hair.

می خواهم تو را از موهایم بیرون کنی.

There are knowing you that you close to your back.

شما را می شناسند که به پشت خود نزدیک می شوید.

Maybe they're shouting at me.

شاید دارند سر من فریاد می زنند.

I don't. Know.

I just don't want them in my life anymore. Yeah, it could be that.

من این کار را نمی کنم. بدانید.

من فقط آنها را دیگر در زندگی من نمی خواهم. بله، ممکن است همین باشد.

Yes To do that. Yes.

بله برای انجام آن. آره.

Run out of my house, please.

لطفا از خانه من فرار کن

Run out of my house.

از خانه من فرار کن

I'm not sure why you would run out my house.

من مطمئن نیستم که چرا شما از خانه من فرار می کنید.

It could do, yes,

این می تواند انجام دهد، بله،

but yeah, you wouldn't probably say that.

اما بله، شما احتمالا این را نمی گویید.

You'd say, please get out of my house and.

می گویید لطفا از خانه من برو بیرون و

So we might use the word stay or get

بنابراین ممکن است از کلمه اقامت یا گرفتن استفاده

or we can also use the word move as.

کنیم یا می توانیم از کلمه حرکت به عنوان استفاده کنیم.

Well, please move out of my way.

خوب، لطفا از سر راه من برو.

Which is the one you said earlier. Did I?

همونی که قبلا گفتی آیا من؟

Well, please get out of my way. Yes.

خب لطفا دست از سرم بردارید آره.

When people are rushing to their computers.

وقتی مردم با عجله به سمت کامپیوترهایشان می روند.

So please move out of my way.

پس لطفا از سر راه من حرکت کن

Please get out of my way.

لطفا دست از سرم بردارید

So the one the sentence I had and here it is.

بنابراین همان جمله ای که من داشتم و اینجاست.

I will give you the one that I had.

اونی که داشتم رو بهت میدم

Please get out of my house.

لطفا از خانه من برو بیرون

Now, who said that?

حالا کی گفته؟

A person. Well, it's not the right answer.

یک شخص. خب جواب درستی نیست

There's no right answer.

هیچ پاسخ درستی وجود ندارد

But somebody did say that. That's it.

اما یک نفر این را گفت. خودشه.

But I never said, please get out of my house.

اما من هرگز نگفتم لطفا از خانه من برو بیرون.

That's a yes. Yes.

این یک بله است. آره.

But there's no right answer to this collapse. Not a good.

اما هیچ پاسخ درستی برای این فروپاشی وجود ندارد. خوب نیست

No, no, we're joking.

نه، نه، شوخی می کنیم.

We're not. We're not.

We're not assigning winners, because if we're just going

نبود. نبود.

ما برندگان را تعیین نمی کنیم، زیرا اگر بخواهیم فقط

to comment on the ones that are grammatically correct,

در مورد مواردی که از نظر گرامری صحیح هستند نظر بدهیم،

so many.

تعداد آنها بسیار زیاد است.

Right. Found there.

درست. آنجا پیدا شد.

Yes, that's. Worse.

بله همینطور است. بدتر

So let's have another one.

پس بیایید یکی دیگر داشته باشیم.

Oh, right.

درسته.

I'm certainly enjoying today's livestream.

من مطمئنا از پخش زنده امروز لذت می برم.

This is the best part.

این بهترین قسمت است.

Anyone watching?

کسی تماشا می کند؟

Can you please skip forward to

آیا می توانید لطفا به ساعت 4:05 به جلو بروید

4:05.

.

Oh. If you are watching the repeat,

اوه اگر تکرار را تماشا می کنید

it starts to get much better.

، شروع به بهتر شدن می کند.

Don't say something to me.

به من چیزی نگو

That's something.

این چیزی است که.

Right?

درست؟

Don't say something to me that something.

به من چیزی نگو آن چیزی.

So you might.

بنابراین شما ممکن است.

You might find this an angry way of expressing yourself.

ممکن است این را یک راه عصبانی برای بیان خود بیابید.

Because normally if a sentence begins with the word don't, quite often

زیرا معمولاً اگر جمله ای با کلمه don't شروع می شود ، اغلب

it is being said as warning

به عنوان هشدار

or maybe something that you are angry about, maybe something that is annoying

یا شاید چیزی گفته می شود که از آن عصبانی هستید، شاید چیزی که

you and you want that person to stop doing it.

شما را آزار می دهد و می خواهید آن شخص از انجام آن دست بردارد.

So quite often we begin a sentence

بنابراین معمولاً وقتی در حال صدور اخطار یا دستورالعمل هستیم، جمله ای را

in English with the word don't

در انگلیسی با کلمه don't

when we are issuing a warning

شروع می کنیم

or an instruction, maybe something that has to be said

، شاید چیزی که باید به دیگران گفته شود

to others.

.

Don't something to

به

me that something

من چیزی نگو که چیزی

don't say to me that rubbish.

به من نگو ​​آن آشغال.

I like that one.

من آن را دوست دارم.

Don't say to me that rubbish.

این مزخرفات رو به من نگو

That's not quite grammatically correct.

از نظر گرامری کاملاً درست نیست.

No, it's.

Not great with grammar,

نه، این است.

از نظر گرامر عالی نیست،

but I know what you're going with.

اما می دانم که با چه چیزی پیش می روید.

Yes, very interesting. I like that.

بله خیلی جالبه من آن را دوست دارم.

I won't give you any other suggestions because that's for you to do.

من هیچ پیشنهاد دیگری به شما نمی دهم زیرا این کار شماست.

It's not for me.

این برای من نیست.

This is your content.

این مطالب شماست

Not quite grammatically correct, but

از نظر گرامری کاملاً صحیح نیست، اما

maybe another word would fit in there that would be more grammatically correct.

شاید کلمه دیگری در آن جا قرار گیرد که از نظر گرامری صحیح تر باشد.

Maybe.

Oh, yes, yes, yes. Claudia.

شاید.

اوه، بله، بله، بله. کلودیا

Very good one.

یکی خیلی خوبه

That's a very good one.

I like that one. Claudia Don't talk.

این یکی خیلی خوب است.

من آن را دوست دارم. کلودیا حرف نزن

Don't talk to me that way.

با من اینطوری صحبت نکن

Don't talk to me that way.

با من اینطوری صحبت نکن

Yes See, that's grammatically correct.

بله ببینید، از نظر گرامری درست است.

Don't talk to me that way.

با من اینطوری صحبت نکن

Don't do to me that way is not grammatically correct.

اینطوری با من نکن از نظر گرامری درست نیست.

No, we don't normally use in that sense.

نه، ما معمولاً به این معنا استفاده نمی کنیم.

Don't do to.

انجام نده به

Me and you can't say don't say to me that doesn't make sense.

من و تو نمی توانی بگویی به من نگو ​​که منطقی نیست.

That's not grammatically correct.

این از نظر گرامری درست نیست.

What you actually need there is maybe a verb of some sort in there.

چیزی که واقعاً در آنجا به آن نیاز دارید ، شاید نوعی فعل در آنجا باشد.

Don't say something.

چیزی نگو

Quite often an action will be in.

اغلب اوقات یک عمل انجام می شود.

Don't

tell me that something.

این چیزی را به من نگو.

But that's good.

اما این خوب است.

That's good. I like. That.

خوبه. من دوست دارم. که

Don't sell to me that junk that that's not grammatically correct.

آن آشغال هایی را که از نظر گرامری درست نیست به من نفروشید.

I'm sorry, but thank you.

متاسفم ولی ممنون

No, thank you for suggesting it.

نه ممنون از پیشنهادت

But yes, yes.

اما بله، بله.

This is an interesting one because it's easy.

این جالب است زیرا آسان است.

Get the grammar wrong. Yeah.

گرامر را اشتباه بگیرید. آره

The the state the sentences. We understand the sentences.

حالت جملات. ما جملات را می فهمیم.

But to get the grammar right, you need to have specific words that fit.

اما برای درست کردن دستور زبان ، باید کلمات خاصی داشته باشید که مناسب باشند.

It would actually be the other way round.

در واقع برعکس خواهد بود.

So don't

پس

give me that something.

اون چیزی رو به من نده

So you wouldn't need to put the words to in there.

بنابراین لازم نیست کلمات را در آنجا قرار دهید.

Don't give me that.

آن را به من نده

Yeah, whatever the word is. Don't sell me.

بله، کلمه هر چه باشد. من را نفروش

Yes. Don't sell me that junk. Yes.

آره. آن آشغال ها را به من نفروش آره.

Don't give me that excuse.

این بهانه را به من نده

So the word to would be missing.

بنابراین کلمه to گم می شود.

You wouldn't need to do that. Yeah.

شما نیازی به انجام این کار ندارید. آره

So you're expressing in a different way.

بنابراین شما به روش دیگری بیان می کنید.

So you're right.

پس حق با شماست.

But just you would. Yeah.

اما فقط تو این کار را می کنی. آره

You wouldn't need to put the word to.

شما نیازی به قرار دادن کلمه در آن ندارید.

Go see it.

برو ببینش

Don't talk to me that way.

با من اینطوری صحبت نکن

That's a very good one, right? Yes.

این یکی خیلی خوب است، درست است؟ آره.

Of course there are.

البته وجود دارد.

There are alternate.

جایگزین وجود دارد.

Is another one where if you change if you got rid of the word too, it would make sense.

یکی دیگر از مواردی است که اگر شما هم از شر کلمه خلاص شوید، آن را تغییر دهید، منطقی خواهد بود.

Don't do to me that way my combines if you took the two

با من این کار را نکنید اگر این دو را انتخاب کردید، اگر این دو

it was a come don't do me that way which is grammatically correct.

را انتخاب کردید، این کار را انجام ندهید که از نظر گرامری صحیح است.

And also very rude.

و همچنین بسیار بی ادب.

But also very. Rude, as do anyone.

اما همچنین بسیار. بی ادب، مثل هر کسی.

That way

به این

you might do someone, of course, if you are doing something bad to them as well,

ترتیب ممکن است به کسی کاری انجام دهید، البته اگر به او هم بدی می‌کنید، کاری کنید که به کسی بدی کنید

to do someone to do someone over or to do someone harm.

یا به کسی آسیب بزنید.

But yes, I see where you are going with that.

اما بله، می بینم که با آن به کجا می روید.

But that that could be rather rude as well.

اما این می تواند نسبتاً بی ادبانه نیز باشد.

If we take the word out.

اگر کلمه را بیرون بیاوریم.

I have speak and way

من حرف دارم و اینطوری با من

don't speak to me that way. Yes.

صحبت نکن. آره.

So that's the suggestion I had speak so quite often we will put maybe a verb in there.

بنابراین این پیشنهادی است که من داشتم خیلی اوقات صحبت می کنم که شاید یک فعل را در آنجا قرار دهیم.

Something you are asking that person not to do to you or to do a certain thing.

چیزی که از آن شخص می‌خواهید با شما انجام ندهد یا کار خاصی را انجام ندهد.

And of course that will be normally

و البته این

a verb of some sort some type of action.

معمولاً فعل نوعی عمل خواهد بود.

Don't turn to me that back.

اینطوری به من برنگرد

See that the correct grammatical way of saying that is, don't turn your back on me. Hmm.

ببین روش درست دستوری این است که به من پشت نکن. هوم

That's the.

همین است.

There's only one way of saying that you can't mix the words up.

فقط یک راه برای گفتن وجود دارد که نمی توانید کلمات را با هم مخلوط کنید.

So you would, if you wanted to say, don't turn your back on.

پس اگر می خواستی بگویی، پشتت را برنگردان.

If you wanted somebody to say you don't walk away from me and ignore me,

اگر می‌خواستی یکی بگوید از من دور نمی‌شوی و مرا نادیده می‌گیری،

because when you use the phrase, don't turn your back on me, it means don't ignore me.

چون وقتی از این عبارت استفاده می‌کنی به من پشت نکن، یعنی من را نادیده نگیر.

Yes, you have to say it in that way.

بله باید اینطوری بگی

Don't turn your back on me.

به من پشت نکن

You can't change the words around.

شما نمی توانید کلمات اطراف را تغییر دهید.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Would you like another one?

آیا یکی دیگر را می خواهید؟

Okay, well, I think we've got time.

خوب، خوب، فکر می کنم وقت داریم.

We've got about another 5 minutes.

حدود 5 دقیقه دیگر فرصت داریم.

And don't move into me.

و به درون من حرکت نکن

That, I think isn't dramatic.

به نظر من این دراماتیک نیست.

Correct? Okay.

درست؟ باشه.

Yeah. Can you.

آره میتوانی.

Moving on, Steve, can you something.

ادامه بده، استیو، می تونی چیزی بکنی.

Me too.

من هم همینطور.

Something. My something. Oh. Oh, Mr.

یه چیزی چیزی من اوه اوه، آقای

Duncan, I know what you've done.

دانکن، من می دانم که شما چه کار کرده اید.

You've made it a little bit harder.

کمی سخت ترش کردی

You've made hard.

سختی کشیدی

Just came out as a last one. Fun.

فقط به عنوان آخرین بیرون آمد. سرگرم کننده.

You just need to make it grammatically correct.

فقط باید آن را از نظر گرامری درست کنید.

Again, like a lot of those, you need to take out the word, too.

دوباره، مانند بسیاری از آنها، شما نیز باید کلمه را حذف کنید.

Don't send me that video.

آن ویدیو را برای من نفرست

Yes, I put the two in. That's not grammatically correct.

بله، من این دو را وارد کردم. این از نظر گرامری صحیح نیست.

So it doesn't actually fit in that sentence.

بنابراین در واقع در آن جمله نمی گنجد.

But thank you again for your suggestion. Hmm.

ولی بازم ممنون از پیشنهادتون هوم

So yeah, we're looking for grammar.

بنابراین بله، ما به دنبال دستور زبان هستیم.

Because send is already expressing that word.

زیرا ارسال قبلاً آن کلمه را بیان می کند.

Say express reaction.

بگو واکنش سریع.

With we're looking for grammar as well as not just the words that fit. It.

با ما به دنبال دستور زبان و همچنین نه فقط کلمات مناسب هستیم. آی تی.

We're looking for it to be grammatically.

ما به دنبال آن هستیم که از نظر دستوری باشد.

That's it.

There we go. Hello, Al-Kurd.

خودشه.

ما میرویم آنجا. سلام الکرد.

Yes, that's a good one.

بله، این یکی خوب است.

Can you help me

آیا می توانید به من کمک کنید

to clean my car?

تا ماشینم را تمیز کنم؟

Perfect. That fits. Perfect town.

کامل. مناسب است. شهر ایده آل

That fits perfectly.

که کاملا مناسب است.

And also it is grammatically correct. And

و همچنین از نظر گرامری صحیح است. و

yes, I will help you to clean your car.

بله، من به شما کمک خواهم کرد تا ماشین خود را تمیز کنید.

I will also help you to polish it as well,

برای پولیش هم به شما کمک می

because I like polishing cars. Uh,

کنم چون پولیش ماشین ها را دوست دارم. اوه،

we will only pick out the ones

ما فقط آنهایی را انتخاب می کنیم که

rather than I don't like picking out.

من دوست ندارم انتخاب کنم.

I like saying when the grammar is not right.

من دوست دارم وقتی گرامر درست نیست بگویم.

My next Vittoria has one that's come around.

ویتوریا بعدی من یکی دارد که به بازار آمده است.

Steve, can you help me to do my homework?

استیو، می‌توانی به من کمک کنی تا تکالیفم را انجام دهم؟

Yes. Perfect.

آره. کامل.

Can you help me to do my homework?

آیا می توانید در انجام تکالیف به من کمک کنید؟

Nice one. Victoria Good one.

ایول! احسنت. ویکتوریا خوب.

Can you help me to carry my bag? Hmm?

آیا می توانید به من کمک کنید تا کیفم را حمل کنم؟ هوم؟

Francesca.

Yes, correct.

فرانچسکا

بله درسته

Grammatically correct.

از نظر گرامری صحیح است.

So I think it's fair to say that in this space,

بنابراین من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم در این فضا،

hear the word help,

کلمه help،

help or maybe an alternative word from help,

help یا شاید یک کلمه جایگزین از help را بشنوید،

but with a similar definition,

اما با تعریفی مشابه،

could also be added to this point as well.

می توان به این نکته نیز اضافه کرد.

So I'm giving you a slight clue that it.

بنابراین من به شما یک سرنخ مختصر می دهم که آن را نشان می دهد.

Can you trust me to help my mother?

آیا می توانی به من اعتماد کنی تا به مادرم کمک کنم؟

Can you trust me to.

میشه به من اعتماد کنی

It's sort of grammatically correct, but

از نظر گرامری درست است، اما

Would you actually say that sentence?

آیا واقعاً آن جمله را می‌گویید؟

Not really, no.

نه واقعا نه

No, it doesn't work grammatically.

نه، از نظر گرامری کار نمی کند.

But can you trust me to

اما آیا می توانی به من اعتماد کنی

shut my mouth?

که دهنم را ببندم؟

Can you trust me to shut my mouth?

آیا می توانی به من اعتماد کنی که دهنم را ببندم؟

So maybe there is a secret, you see that you've told someone and you don't want me to tell anyone else?

پس شاید رازی هست، می بینی که به کسی گفته ای و نمی خواهی من به دیگری بگویم؟

And I might say, Well, tell me, please, can you trust me

و من ممکن است بگویم، خوب، به من بگو، لطفا، آیا می توانی به من اعتماد کنی

to shut my mouth, to not tell what the secret is?

که دهانم را ببندم تا نگویم راز چیست؟

So that's the nearest we could get to that particular sentence.

بنابراین این نزدیکترین چیزی است که می توانیم به آن جمله خاص برسیم.

Can you

آیا شما

and you let me to know my record and that that's not grammatically correct.

و شما می توانید به من اجازه دهید سابقه من را بدانم و اینکه از نظر گرامری صحیح نیست.

Can teach me to stop my

می تواند به من یاد بدهد که موتور یا ماشینم را متوقف کنم

engine or my car.

.

Can you teach me to

آیا می توانید به من یاد بدهید

or drive my car?

یا ماشینم را رانندگی کنم؟

Can you teach me to drive my car? Hmm.

می تونی به من یاد بدی که با ماشینم رانندگی کنم؟ هوم

Here's a good one.

اینجا یکی خوبه

Can you help me

آیا می توانید به من کمک کنید

to improve my

تا انگلیسی خود را تقویت کنم

English?

؟

I can't believe nobody came with that one.

باورم نمیشه کسی با اون یکی نیامده

Can you help me to improve my English?

آیا می توانید به من کمک کنید تا انگلیسی خود را تقویت کنم؟

So there are many ways.

بنابراین راه های زیادی وجود دارد.

Can you assist me to finish my task? Yes.

آیا می توانید به من کمک کنید تا کارم را تمام کنم؟ آره.

And you could replace the word task with lots of things.

و شما می توانید کلمه وظیفه را با چیزهای زیادی جایگزین کنید.

Can you assist me to finish my homework?

آیا می توانید به من کمک کنید تا تکالیفم را تمام کنم؟

Can you assist me to my

آیا می توانید به من در باغبانی کمک کنید

gardening? Hmm?

؟ هوم؟

Can you assist me to finish my task? Yes.

آیا می توانید به من کمک کنید تا کارم را تمام کنم؟ آره.

Thank you, Leo. No, that doesn't fit.

ممنون لئو نه، این مناسب نیست.

Can you thank me to Leo?

میشه از لئو تشکر کنی؟

Can you?

No, that's not actually a suggestion.

میتوانی؟

نه، این در واقع یک پیشنهاد نیست.

Victoria is a

ویکتوریا

good one.

Steve Yes.

خوب است.

استیو بله.

So my suggestion, yes.

بنابراین پیشنهاد من، بله.

Can you help me to find my shoes?

آیا می توانید به من کمک کنید کفش هایم را پیدا کنم؟

Alexander Yeah, I'd like shoes to be replaced, but lots of things.

الکساندر آره، من دوست دارم کفش عوض بشه، اما خیلی چیزها.

So you can see here we are asking the question, can you and quite often what we ask a person

بنابراین می‌توانید ببینید که در اینجا ما این سوال را می‌پرسیم، آیا شما می‌توانید و غالباً چه چیزی را از یک

for something

شخص می‌خواهیم

as a.

Good one for Michael.

.

برای مایکل خوبه

Okay, come on.

باشه بیا

No comment.

بدون شرح.

Oh, okay.

اوه، باشه

Can you normally.

می توانید به طور معمول.

We would put help.

کمک می کردیم

Can you help me too?

شما هم می توانید به من کمک کنید؟

So quite often help would be there

بنابراین اغلب اوقات کمک وجود دارد

and I have my own choices here.

و من انتخاب های خود را در اینجا دارم.

Can I just say yes? Go on. Okay.

آیا می توانم فقط بگویم بله؟ ادامه دادن. باشه.

Garcia has got a good one for today.

گارسیا یک بازی خوب برای امروز دارد.

Can you help me to fix my computer?

آیا می توانید به من کمک کنید تا کامپیوترم را تعمیر کنم؟

Yeah.

You definitely need Mr. Duncan.

آره

شما قطعا به آقای دانکن نیاز دارید.

Definitely, sir.

حتماً آقا

Can you help me to carry my suitcase from my coat? Yes.

آیا می توانید به من کمک کنید تا چمدانم را از کتم حمل کنم؟ آره.

Yes, I can.

بله می توانم.

You get me to finish my work?

به من اجازه می دهی کارم را تمام کنم؟

It's amazing.

این شگفت انگیز است.

Steve wants it to go in now.

استیو می‌خواهد الان وارد شود.

I can't move on. Here we go.

من نمی توانم ادامه دهم. در اینجا ما می رویم.

Steve, I have.

استیو، من دارم.

Can you help me?

میشه به من کمک کنید؟

Yes, to push my car.

بله، برای هل دادن ماشینم.

Oh, data. Someone.

اوه داده ها کسی.

Someone is owning a very old Ford Fiesta.

شخصی صاحب یک فورد فیستا بسیار قدیمی است.

I think so. Because of. Race.

من هم اینچنین فکر میکنم. به خاطر اینکه. نژاد.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

Can you help me to push my car? Yeah.

آیا می توانید به من کمک کنید تا ماشینم را هل دهم؟ آره

And I think I think we are going to have one more up.

و من فکر می کنم فکر می کنم ما یک بار دیگر خواهیم داشت.

One more.

یکی بیشتر.

Would you like one more?

آیا یکی دیگر را دوست دارید؟

Do you want one more?

یکی دیگه میخوای؟

Oh, are you enjoying this?

اوه، آیا شما از این لذت می برید؟

So would you like one more? Please let me know.

پس دوست داری یکی دیگه؟ لطفا مرا در جریان قرار بدهید.

We need if you.

Help me to find my wallet.

ما نیاز داریم اگر شما

به من کمک کن تا کیف پولم را پیدا کنم.

Yes, yes.

بله بله.

I would love to help you find your wallet as long as

من خیلی دوست دارم به شما کمک کنم تا کیف پول خود را پیدا کنید تا زمانی

there is a reward. Yes.

که پاداشی وجود دارد. آره.

Money says yes.

پول می گوید بله.

I think this could be a popular one. Mrs.

من فکر می کنم این می تواند محبوب باشد. خانم

says yes, exclamation mark. Yes.

می گوید بله علامت تعجب. آره.

Come on, Mr. Duncan, we want another one.

بیا، آقای دانکن، ما یکی دیگر می خواهیم.

Yes, yes, please.

بله، بله، لطفا.

I make some more for next week if this goes well.

اگر خوب پیش برود، برای هفته آینده مقدار بیشتری درست می کنم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

So here's another one.

پس اینم یکی دیگه

One more, please.

یکی دیگه لطفا

Okay. Thank you, Claudia.

باشه. متشکرم، کلودیا.

Thank you, Reuben.

متشکرم، روبن.

Thank you, Michael.

ممنون، مایکل.

In fact, everyone is saying, yes.

در واقع همه می گویند بله.

This is.

این هست.

You've got a winner, Mr. Duncan.

شما یک برنده دارید، آقای دانکن.

That's I thought this up in my own little brain.

من این را در مغز کوچک خودم فکر کردم.

So to do this.

Sure, that's fine, you know, right?

بنابراین برای انجام این کار.

مطمئنا، خوب است، می دانید، درست است؟

Never.

هرگز.

So this is another instruction, never

بنابراین این یک دستورالعمل دیگر است، هرگز

something to something on.

چیزی به چیزی در مورد.

Something.

یه چیزی

So this might be something that a person is saying not to do.

بنابراین این ممکن است چیزی باشد که شخص می‌گوید نباید انجام دهید.

So the word never is giving you a clue to this sentence.

بنابراین کلمه هرگز به شما سرنخی از این جمله می دهد.

So you are once again issuing or giving some sort of instruction

بنابراین شما یک بار دیگر در حال صدور یا دادن نوعی دستورالعمل

or perhaps a warning of some sort.

یا شاید یک نوع هشدار هستید.

We will see what happens and then we will definitely go after this.

خواهیم دید چه اتفاقی می‌افتد و بعد قطعاً دنبال این خواهیم شد.

We're going to have a cup of tea.

قرار است یک فنجان چای بخوریم.

That sounds very nice. I'm

به نظر خیلی قشنگه من

still struggling to think of what.

هنوز درگیر این هستم که به چه چیزی فکر کنم.

Mr. Duncan. Oh, I see.

آقای دانکن اوه می فهمم.

Yes. Never go to town on a break.

آره. هرگز در زمان استراحت به شهر نروید.

Never go to town on a break.

هرگز در زمان استراحت به شهر نروید.

Well, if town is not a good place to go, then

خوب، اگر شهر مکان خوبی برای رفتن نیست، پس

that would be right?

درست است؟

Yes. To make sense, cut and edit a short clip of the new game to promote your channel.

آره. برای منطقی، یک کلیپ کوتاه از بازی جدید را برای تبلیغ کانال خود برش داده و ویرایش کنید.

Mm hmm. What could.

مم هوم چه چیزی می تواند.

What do you think will happen?

به نظر شما چه اتفاقی خواهد افتاد؟

This is what we need.

این چیزی است که ما نیاز داریم.

We need people.

ما به مردم نیاز داریم.

We need somebody who's clever with promotion.

ما به کسی نیاز داریم که در ارتقاء باهوش باشد.

Help us.

Well, you have to pay if you want promoting on YouTube.

به ما کمک کنید.

خوب، اگر می خواهید در یوتیوب تبلیغ کنید، باید هزینه کنید.

You have to pay YouTube.

باید به یوتیوب پول پرداخت کنید.

You have to give them piles and piles of money.

باید انبوه و انبوه پول به آنها بدهید.

That's how you that's another way, by the way.

به هر حال شما که راه دیگری است.

That's another way of becoming popular on YouTube.

این راه دیگری برای محبوب شدن در یوتیوب است.

You literally pay YouTube to make you popular.

شما به معنای واقعی کلمه به یوتیوب پول می دهید تا محبوب شوید.

That's another. Way. We tried that. It didn't work.

اون یکی دیگه مسیر. ما آن را امتحان کردیم. این کار نکرد.

Well, we we we we tried it, but we only tried it in a very small way because we don't have much money.

خوب، ما ما آن را امتحان کردیم، اما ما فقط آن را در یک روش بسیار کوچک امتحان کردیم زیرا پول زیادی نداریم.

But you have to do is you have to spend a lot of money to promote things.

اما باید انجام دهید این است که باید پول زیادی را برای تبلیغ چیزها خرج کنید.

Never to sing on a. Stage.

هرگز روی یک آواز نخواند. صحنه.

I know what you mean. Then I sing. On that song. Yeah. Oh, yeah, yeah.

من میدونم منظورت چیه. سپس آواز می خوانم. روی اون آهنگ آره اوه، آره، آره

I know what you mean, Tomic. I know what you mean.

می دانم منظورت چیست، تومیک. من میدونم منظورت چیه.

You could, I mean you could put it on Twitter and Facebook.

شما می توانید، منظورم این است که می توانید آن را در توییتر و فیس بوک قرار دهید.

But people still need to find it.

اما مردم هنوز باید آن را پیدا کنند.

It's the discovery of that thing.

این کشف آن چیز است.

That's the problem. Well, we can try and

مشکل همینه خوب، ما می توانیم تلاش کنیم و

never try to sing on a stage.

هرگز سعی نکنیم روی صحنه بخوانیم.

Well, if you don't like singing then.

خوب، اگر آواز خواندن را دوست ندارید.

Yes, yes.

بله بله.

Never try. To.

هیچ وقت امتحان نکن. به.

Normally people do sing on a stage, but if you.

معمولاً مردم روی صحنه می خوانند، اما اگر شما.

Well, somebody might try to do it because they're drunk.

خوب، ممکن است کسی سعی کند این کار را انجام دهد زیرا مست هستند.

Oh yes.

آه بله.

Never try to sing on a stage.

هرگز سعی نکنید روی صحنه آواز بخوانید.

I suppose you could continue that sentence

فکر می کنم بعد از مصرف زیاد الکل بتوانید این جمله را ادامه دهید

after drinking lots of alcohol.

.

Right.

So Valentyn explains that when you're at work, it's forbidden to go into town.

درست.

بنابراین والنتین توضیح می دهد که وقتی سر کار هستید، رفتن به شهر ممنوع است.

So therefore that sentence does make sense.

بنابراین، این جمله معنی دارد.

Never go to town on a break.

هرگز در زمان استراحت به شهر نروید.

But yes. Uh.

اما بله. اوه

You might say never go to town on a Saturday.

شاید بگویید هرگز شنبه ها به شهر نروید.

Never go to town on a Saturday.

هرگز شنبه به شهر نروید.

Oh, well, Victoria says never go to work on a Sunday. Yes.

اوه، خوب، ویکتوریا می گوید هرگز یکشنبه ها سر کار نرو. آره.

So that's very similar.

بنابراین بسیار شبیه است.

She's correct Victoria. Yes, that's it.

راست میگه ویکتوریا آره همینه.

Never go to work on a Sunday if you aren't if you're not supposed to go to work on a Sunday,

اگر قرار نیست یکشنبه سر کار بروید، هرگز یکشنبه به سر کار نروید،

then yes.

پس بله.

And if they ask you to just refuse to say no,

و اگر از شما بخواهند که فقط از نه گفتن خودداری کنید،

I don't want to,

من نمی خواهم،

we have time for a couple of more suggestions.

ما برای چند پیشنهاد دیگر وقت داریم.

Never phoned to me on the weekend.

هیچ وقت آخر هفته با من تماس نگرفت.

Never.

هرگز.

You would have to take out the word to that for that to be granted.

شما باید این کلمه را برای آن اعطا کنید.

Never phoned me on a weekend.

هیچ وقت آخر هفته با من تماس نگرفت.

Yes, it.

بله آن.

Would be grammatically correct, you'd have to take the two out.

از نظر گرامری درست است، شما باید این دو را حذف کنید.

So wince because.

پس خست چون.

Because we are using phone as communication.

زیرا ما از تلفن به عنوان ارتباط استفاده می کنیم.

So the action is already expressed.

بنابراین عمل قبلاً بیان شده است.

So you don't need to say to the right you don't need it.

بنابراین نیازی نیست که به راست بگویید نیازی به آن ندارید.

Couple of more seconds and then we will go because now we are overrunning.

چند ثانیه دیگر و سپس میریم چون الان داریم غلبه می کنیم.

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

First of all, we were under running because I was late

اولاً ما زیر دوش بودیم چون من دیر آمدم

and they were overrunning because we don't want to leave you.

و آن ها هم چون نمی خواهیم شما را رها کنیم هجوم آوردند.

Isn't that nice? Maybe

این خوب نیست؟ شاید

you. Ever go?

تو. تا حالا رفتی؟

Yes, sir.

That's never go to job on a bus.

بله قربان.

که هرگز در اتوبوس سر کار نروید.

Instead of a job. You can say work?

به جای شغل میشه بگی کار؟

Yes. Never go to work on a bus.

آره. هرگز با اتوبوس سر کار نروید.

I would say that. Yes, yes.

من می گویم که. بله بله.

That job is doesn't quite that's not grammatically correct.

این کار کاملاً از نظر گرامری درست نیست.

But if you replace the word job with work, that would be.

اما اگر کلمه کار را با کار جایگزین کنید، اینطور می شود.

Never go to work on a bus.

هرگز با اتوبوس سر کار نروید.

Never come to my own on a monday.

هیچ وقت دوشنبه به خودم نیایم.

I don't like public transport used to I used to use public transport a lot.

من از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده نمی کنم.

So that is actually very good advice.

بنابراین این در واقع توصیه بسیار خوبی است.

Okay. I will give you the answer that I have.

باشه. من جوابی را که دارم به شما می دهم.

So there are no correct

بنابراین هیچ صحیحی

there are only answers that are grammatically correct.

وجود ندارد، فقط پاسخ هایی وجود دارد که از نظر گرامری صحیح هستند.

So mine is

بنابراین مال من

never talk to strangers on a train.

هرگز در قطار با غریبه ها صحبت نمی کند.

Never. Yeah.

هرگز. آره

Because they will look at you as if you are crazy.

زیرا آنها طوری به شما نگاه خواهند کرد که گویی دیوانه هستید.

So never sit down on a train and speak to someone nearby

بنابراین هرگز در قطار ننشینید و با کسی که در آن نزدیکی است صحبت

because they will think you are completely mad.

نکنید زیرا آنها فکر می کنند شما کاملا دیوانه هستید.

That's what your parents often say to you.

این چیزی است که والدینتان اغلب به شما می گویند.

Never talk to strangers on a train. Yeah.

هرگز در قطار با غریبه ها صحبت نکنید. آره

Or on a. Bus or anywhere. On the street.

یا روی یک. اتوبوس یا هر جا. در خیابان.

Yeah, well, you were. You were then, say, on the street.

آره خب تو بودی تو اون موقع مثلا تو خیابون بودی.

Or or anyone driving a van with its windows blank.

یا هرکسی که ون را با شیشه هایش خالی می کند.

Don't never forget to celebrate on a birthday.

جشن تولد را هرگز فراموش نکنید.

Victoria. Yeah.

ویکتوریا آره

Good one. Yes.

یکی خوبه آره.

Sneak that one in just at the end.

دزدکی آن یکی را فقط در انتها.

So yes.

The, the other thing I've noticed, Steve, how dark it has become behind is because now

درنتیجه بله.

نکته دیگری که متوجه شدم، استیو، این است که هوا تاریک شده است، زیرا اکنون

as winter approaches, you can see that the days are getting shorter

با نزدیک شدن به زمستان، می بینید که روزها کوتاه

and already it is getting dark outside the window.

تر می شوند و هوا بیرون از پنجره تاریک می شود.

It's already starting to get.

در حال حاضر شروع به گرفتن است.

Yes, my shirt is now standing out more.

بله، پیراهن من اکنون بیشتر خودنمایی می کند.

I'm no longer in camouflage.

من دیگر در استتار نیستم.

Okay, Mr.

Duncan, I'm going to go off, make a cup of tea with some resurrected that live stream.

بسیار خوب، آقای

دانکن، من می روم، یک فنجان چای با چند پخش زنده زنده درست می کنم.

Well, there was no dark place.

خب جای تاریکی نبود.

There was nothing wrong with it.

ایرادی نداشت.

I was only messing around.

من فقط در حال گند زدن بودم

Right. Lovely to be here, Mr.

درست. خوشحالم که اینجا هستم، آقای

Duncan. Lovely to see you all.

دانکن. از دیدن همه شما خوشحالم

And we will be back next week

و ما هفته آینده

for this.

I will be back next week.

برای این کار برمی گردیم.

هفته آینده برمی گردم.

I might be here on on on Wednesday.

من ممکن است چهارشنبه اینجا باشم.

And are we going to have the the filling

و آیا قرار است

in the Blanks game again next Sunday?

یکشنبه آینده دوباره بازی Blanks را پر کنیم؟

Mr. Duncan We might do it again.

آقای دانکن ممکن است دوباره این کار را انجام دهیم.

It depends how popular it is.

بستگی به محبوبیت آن دارد.

If it's popular, we will do it again.

اگر محبوب باشد، دوباره آن را انجام خواهیم داد.

If it isn't, then I will forget about it completely.

اگر اینطور نباشد، من آن را به طور کامل فراموش خواهم کرد.

I think people have enjoyed the new game.

فکر می کنم مردم از بازی جدید لذت برده اند.

Oh, and because, as you say, it's not a race

اوه، و چون، همانطور که شما می گویید، مسابقه ای نیست که

for somebody to win like the sentence game, it means that lots of people

کسی مانند بازی جملات برنده شود، به این معنی است که افراد زیادی

can be right with the set, but it relies more on getting the grammar right.

می توانند با مجموعه درست رفتار کنند، اما بیشتر به درستی گرامر متکی است.

So think carefully about the grammar.

پس در مورد گرامر با دقت فکر کنید.

Right.

درست.

See you soon.

به زودی میبینمت.

Thank you, Mr. C. And there Mr. Steve goes.

متشکرم، آقای سی. و آقای استیو می رود.

Good bye.

خداحافظ.

For now, Mr. Stevens.

در حال حاضر، آقای استیونز.

Mr. Steve is now Wolf came to the door, he's

آقای استیو حالا گرگ اومد دم در،

going into the kitchen and he's a cup of tea.

داره میره تو آشپزخونه و داره یه فنجان چای میخوره.

Oh, very nice.

اوه خیلی خوبه

I can't wait to sample Mr.

من نمی توانم صبر کنم تا

Steve's cup of tea.

از فنجان چای آقای استیو استفاده کنم.

I am going now.

الان دارم میرم

I will see you on Wednesday from 2 p.m.

چهارشنبه از ساعت 14 می بینمت.

UK time.

به وقت انگلستان

Wednesday is when I'm back with you.

چهارشنبه زمانی است که من با شما برگشتم.

And yes, I carry on for those worried that I might quit.

و بله، من برای کسانی که نگران هستند کار را ترک کنم ادامه می دهم.

I won't quit.

من ترک نمی کنم

I think if I was going to quit I would have done it a long time ago.

فکر می کنم اگر قرار بود ترک کنم خیلی وقت پیش این کار را می کردم.

Thanks for your company.

با تشکر از شرکت شما

You can see I'm starting to disappear now.

می بینید که الان دارم ناپدید می شوم.

I look like a floating head.

من شبیه یک سر شناور هستم.

I look like a head that's floating.

من شبیه یک سر هستم که شناور است.

See you on Wednesday 2 p.m.

چهارشنبه ساعت 14 میبینمت

UK time. Mr.

به وقت انگلستان

Steve might be here as well.

ممکن است آقای استیو نیز اینجا باشد.

He might pop in to say hello.

او ممکن است برای سلام کردن وارد شود.

It would be very nice to see your face at my door.

خیلی خوب است که چهره شما را در خانه من ببینم.

Very nice indeed.

خیلی قشنگه واقعا

Thanks for watching.

ممنون از ملاحظه تان.

I hope you've enjoyed today's livestream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

See you on Wednesday.

چهارشنبه می بینمت.

Enjoy the rest of your Sunday.

از بقیه یکشنبه خود لذت ببرید.

Enjoy the rest of your weekend and I will see you on Wednesday

از بقیه تعطیلات آخر هفته خود لذت ببرید و من شما را در روز چهارشنبه

and of course until the next time we meet here.

و البته تا دفعه بعد که اینجا ملاقات خواهیم کرد، خواهم دید.

You know what's coming next.

میدونی بعدش چی میشه

yes you do... stay happy, just like me

بله، شما ... خوشحال بمانید، درست مثل من

ta ta for now

فعلا