'Kick-Off' time / The 'final whistle' - start stop words - English Addict | 224 / Sun 27th Nov 2022

Mm hmm.

مم هوم

Are you in the mood.

حالشو داری.

For a live chat?

برای چت زنده؟

Are you ready to chat? Live?

آیا برای چت آماده هستید؟ زنده؟

Right now, here we are, together again once more.

در حال حاضر، اینجا هستیم، یک بار دیگر با هم هستیم.

Yes, it is.

بله همینطور است.

English addict coming to you live and direct

معتاد انگلیسی به صورت زنده و مستقیم

from the birthplace of the English language, which just happens to be.

از محل تولد زبان انگلیسی که اتفاقاً به شما مراجعه می کند.

Well, you know where it is. We all know where it is.

خوب میدونی کجاست همه می دانیم کجاست.

It's England.

انگلستان است.

And and.

و و.

Yeah. Oh,

آره اوه،

here we are.

Oh, it's so exciting to be here with you today.

ما اینجا هستیم.

آه، خیلی هیجان انگیز است که امروز اینجا با شما هستم.

Hi, everybody. This is Mr.

سلام به همه. این آقای

Duncan in England. How are you today? Are you okay?

دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so. Are you happy?

امیدوارم. آیا شما خوشحال هستید؟

I hope you are feeling happy today because we are back together once again.

امیدوارم امروز احساس خوشبختی داشته باشید چون ما دوباره با هم برگشتیم.

We are doing it live.

ما آن را به صورت زنده انجام می دهیم.

And I hope you are in the mood

و امیدوارم در

to have a few smiles as well during the live stream.

حین پخش زنده این روحیه داشته باشید که چند لبخند نیز داشته باشید.

We are back together again.

ما دوباره با هم برگشتیم.

My name is Mr. Duncan. I am one of those up there.

اسم من آقای دانکن است. من یکی از اون بالا هستم

A lot of people say that.

خیلی ها این را می گویند.

They say that Mr.

آنها می گویند که آقای

Duncan is one of those.

دانکن یکی از آنهاست.

He is an English addict.

او یک معتاد انگلیسی است.

And I have a feeling perhaps maybe

و من این احساس را دارم که شاید

you are an English addict as well.

شما هم یک معتاد انگلیسی هستید.

Can I say welcome to everyone to the live chat today

می توانم به همه خوش آمد بگویم امروز به چت زنده خوش آمدید

and yes, we are here for 2 hours,

و بله، ما 2 ساعت اینجا هستیم،

but one hour, 2 hours

اما هر یکشنبه یک ساعت، 2 ساعت به صورت

every Sunday live on YouTube.

زنده در YouTube.

So if it is your first time and you don't know what this is,

بنابراین اگر اولین بار است که نمی دانید این چیست،

I like the English language and many people

من زبان انگلیسی را دوست دارم و بسیاری از افرادی

that join me here on the live stream, they also like English as well.

که در اینجا در جریان زنده به من می پیوندند، آنها نیز انگلیسی را دوست دارند.

That's the reason why we all get together

به همین دلیل است که همه ما هر یکشنبه دور هم جمع

every single Sunday and do this because we love English.

می شویم و این کار را انجام می دهیم زیرا عاشق انگلیسی هستیم.

We are crazy about English.

ما دیوانه انگلیسی هستیم.

We are

ما در مورد آن صحبت می

talking of which

I remember many years ago when I was living in China.

کنیم که سال ها پیش زمانی که در چین زندگی می کردم به یاد دارم.

There was a guy who was very popular in China.

پسری بود که در چین بسیار محبوب بود.

His name was Li Yang,

نام او لی یانگ

and he had a very unique method

بود و روش بسیار منحصر به فردی برای

of teaching English what he would do.

آموزش انگلیسی داشت.

He would get large groups of English students

او گروه های بزرگی از دانش آموزان انگلیسی را

to to shout the words, to scream the words.

وادار می کرد تا کلمات را فریاد بزنند، کلمات را فریاد بزنند.

In fact, I don't know why my throat is very strange today.

در واقع نمی دانم چرا امروز گلویم خیلی عجیب است.

I'm sure Mr.

مطمئنم که آقای

Steve has given me one of his bugs.

استیو یکی از اشکالاتش را به من داده است.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

I blame Mr.

من آقای

Steve for this.

استیو را به خاطر این موضوع سرزنش می کنم.

I'm sure it has something to do with him.

مطمئنم ربطی به اون داره

So there was this guy called Li Yang,

بنابراین این مرد به نام لی یانگ وجود داشت

and he would teach English in a very strange way.

و انگلیسی را به شیوه ای بسیار عجیب تدریس می کرد.

He would get all of the students to scream the words, to shout them.

او همه دانش آموزان را وادار می کرد که کلمات را فریاد بزنند، آنها را فریاد بزنند.

And he thought that

و فکر کرد

it would help them to remember certain words.

که به خاطر آوردن برخی از کلمات به آنها کمک می کند.

I haven't done this for a long time.

خیلی وقته این کارو انجام ندادم

I'm going to do it now though.

با این حال می خواهم این کار را انجام دهم.

We're going to have a quick break.

ما یک استراحت سریع خواهیم داشت.

I need to have a big cough.

من باید یک سرفه شدید داشته باشم.

Excuse me.

ببخشید.

Very nice.

بسیار خوب.

Okay. I think that's better.

باشه. من فکر می کنم که بهتر است.

I don't know what happened today.

نمیدونم امروز چی شد

I'm having a a strange moment today with my voice.

امروز با صدایم لحظات عجیبی را سپری می کنم.

It doesn't normally happen, but today it is happening.

معمولاً این اتفاق نمی افتد، اما امروز در حال وقوع است.

Okay, I'm back.

باشه من برگشتم

So there's this guy called Li

بنابراین این مرد به نام لی

Lang, Li Yang and what he would do.

لانگ، لی یانگ و آنچه که او انجام می داد وجود دارد.

He would get all of the students to scream

او همه دانش‌آموزان را وادار می‌کرد تا

the words at the top of their voices.

کلمات را با صدای بلند فریاد بزنند.

And he said that that was a good way of getting them to

و او گفت که این راه خوبی برای ترغیب آنها

to learn English and talk about English and use

به یادگیری زبان انگلیسی و صحبت در مورد انگلیسی و استفاده از

English and also gain confidence.

انگلیسی و همچنین کسب اعتماد به نفس بود.

But in fact, all it did

اما در واقع، تنها کاری که انجام داد این

was give them a very sore throat like mine today.

بود که گلو درد بسیار زیادی مانند امروز من به آنها داد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

But he was very big.

اما او خیلی بزرگ بود.

I wonder what he's doing now in China.

من تعجب می کنم که او اکنون در چین چه می کند.

Things are a. Little.

چیزها الف هستند. مقدار کمی.

Unsettled in China at the moment.

در حال حاضر در چین مستقر نیست.

I was saying to Steve a couple of nights ago, I said to Steve, I'm

چند شب پیش داشتم به استیو می‌گفتم، به استیو گفتم،

very glad that I'm not in China anymore

خیلی خوشحالم که دیگر در چین نیستم،

because I don't think it would be

زیرا

a very pleasant experience

if I was in China at the moment.

فکر نمی‌کنم در حال حاضر در چین باشم، تجربه چندان خوشایندی نخواهد بود. .

I don't think it would be so.

من فکر نمی کنم اینطور باشد.

I'm rather relieved, to say the least,

حداقل از

that I'm not in China anymore.

این که دیگر در چین نیستم، خیالم راحت است.

I am in England and some people say

من در انگلیس هستم و برخی می گویند

maybe that's not such a good thing either.

شاید این هم چیز خوبی نباشد.

Oh, it's a nice day today, by the way.

اتفاقاً امروز روز خوبی است.

We have a very strange day.

روز خیلی عجیبی داریم.

It looks very much like autumn is in the air

به نظر می رسد که پاییز در هوا است،

because you can see it's very misty in the distance, but it's not too bad.

زیرا می توانید ببینید که از دور بسیار مه آلود است، اما خیلی بد نیست.

It's not cold.

سرد نیست.

I don't think it's cold today, but it is rather nice today.

من فکر نمی کنم امروز سرد باشد، اما امروز نسبتا خوب است.

The weather is lovely.

هوا دوست داشتنی است.

It is what I call a typical autumn day, very typical.

آن چیزی است که من آن را یک روز معمولی پاییزی می نامم، بسیار معمولی.

So when you think of autumn weather, quite often

بنابراین وقتی به آب و هوای پاییز فکر می کنید، اغلب اوقات

you will think of this sort of weather.

به این نوع آب و هوا فکر می کنید.

So it's a lovely day.

پس یک روز دوست داشتنی است.

You can see many of the trees now are in their lovely autumn colour.

اکنون می توانید ببینید که بسیاری از درختان در رنگ پاییزی دوست داشتنی خود هستند.

And I suppose also I should mention that we are coming

و من فکر می کنم همچنین باید اشاره کنم که

towards the end of November, December

به اواخر نوامبر می

is just around the corner and we are going to have

رسیم، دسامبر نزدیک است و ما

a lot of fun in December.

در دسامبر بسیار سرگرم خواهیم بود.

This little piece of paper here

این تکه کاغذ کوچک در اینجا

is going to tell us all about it later on.

قرار است بعداً همه چیز را در مورد آن به ما بگوید.

So we have something special coming up next weekend.

بنابراین آخر هفته آینده چیز خاصی داریم.

We have something very special coming up

ما در ماه دسامبر چیز بسیار ویژه ای داریم

during the month of December.

.

A lot of things going on, including Christmas.

چیزهای زیادی در جریان است، از جمله کریسمس.

Of course,

البته،

we can't forget that, can we?

ما نمی توانیم این را فراموش کنیم، می توانیم؟

And here in much Wenlock, everyone is preparing for the arrival of Christmas.

و اینجا در بسیاری از Wenlock، همه در حال آماده شدن برای رسیدن کریسمس.

Yes, Christmas is just around the corner.

بله، کریسمس نزدیک است.

As December approaches and already here in much Wenlock,

با نزدیک شدن به دسامبر و در حال حاضر در ونلاک،

people are starting to get ready

مردم شروع به آماده شدن

for the festive season.

برای فصل جشن می کنند.

Yes, it really feels as if Christmas is approaching

بله، واقعاً به نظر می رسد که کریسمس نزدیک است

and already here in much Wenlock.

و در حال حاضر اینجا در ونلاک بسیار است.

Lots of people, lots of shopkeepers have put their Christmas lights

بسیاری از مردم، بسیاری از مغازه داران چراغ های کریسمس خود

on the front of their shops and also quite a few shops

را در جلوی مغازه های خود قرار داده اند و همچنین تعداد کمی از مغازه

have put Christmas trees in their windows.

ها درختان کریسمس را در ویترین خود قرار داده اند.

It is English addict for a Sunday afternoon.

برای یکشنبه بعدازظهر معتاد انگلیسی است.

I hope you're having a good day to day.

امیدوارم روزهای خوبی را سپری کرده باشید

I am okay.

من خوب هستم.

Even though my voice I don't know what is happening to my voice today,

با وجود اینکه صدای من نمی دانم امروز چه بلایی سر صدایم می آید

but it's it's gone a little bit wrong, unfortunately.

، اما متاسفانه کمی خراب شده است.

Oh, can you see the sheep, by the way?

اوه، می توانید گوسفند را ببینید، اتفاقا؟

There are some sheep just over my shoulder.

چند گوسفند درست بالای شانه من هستند.

There they are.

آنجا هستند.

And that is alive.

و این زنده است.

You out of the window.

تو از پنجره بیرون

You can see everything is looking very autumnal

می بینید که در حال حاضر همه چیز بسیار پاییزی

at the moment and the sheep are just over my shoulder and there they are

به نظر می رسد و گوسفندها درست بالای شانه من هستند و آنها

now having some lovely, well-deserved grass.

اکنون علف های دوست داشتنی و شایسته ای دارند.

I have a confession to make.

من باید اعتراف کنم

I woke up very late today.

امروز خیلی دیر از خواب بیدار شدم.

We both got up late

هر دو

at 10:30, which for me is a disaster.

ساعت 10:30 دیر بیدار شدیم که برای من یک فاجعه است.

So normally I get up at around about 830 on a Sunday to prepare this,

بنابراین به طور معمول من حدود ساعت 830 یک روز یکشنبه بیدار می شوم تا این را آماده کنم،

but today I got up at 10:30

اما امروز ساعت 10:30 بیدار

and I felt quite sleepy, I will be honest with you.

شدم و احساس خواب آلودگی کردم، با شما صادق خواهم بود.

So I woke up.

پس بیدار شدم.

It took me a very long time to open my eyes,

خیلی طول کشید تا چشمانم را باز کنم

and that's the reason why maybe, perhaps

و به همین دلیل است که شاید

I seem a little disorientated today,

امروز کمی سرگردان به نظر می‌رسم،

but my voice, I don't know what's happened to my voice.

اما صدایم، نمی‌دانم چه بلایی سر صدایم آمده است.

It's very strange.

خیلی عجیب است.

I still say that I've picked something up from Mr.

هنوز هم می گویم که از آقای استیو چیزی گرفته ام

Steve.

.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

He keeps going out and mixing with people

او مدام بیرون می رود و با افرادی

who, by the way, on Friday, last Friday,

که اتفاقاً جمعه، جمعه گذشته،

I went to the dentist and I can report now

به دندانپزشکی رفتم، اختلاط می کند و اکنون می توانم گزارش

that my dental hygienist, Lydia, that's her name, said

بدهم که متخصص بهداشت دندانم، لیدیا، اسمش، گفته است

that my teeth are excellent.

که دندان های من عالی هستند.

She said, Your teeth are amazing.

او گفت: دندان هایت شگفت انگیز است.

You have taken such good care of your teeth

شما به خوبی از دندان های خود مراقبت کرده اید

and now they are amazing.

و اکنون آنها شگفت انگیز هستند.

Well, she said you've done well, so I have to go back now

خوب، او گفت شما خوب کار کردید، بنابراین من باید الان برگردم

to have my teeth looked at again in four months from now.

تا چهار ماه دیگر دوباره دندان هایم را بررسی کنم.

So I'm feeling really happy about that.

بنابراین من واقعاً از این بابت احساس خوشحالی می کنم.

To be honest, I was determined

راستش را بخواهید

when I went to the dentist last Friday.

جمعه گذشته که رفتم دندانپزشک مصمم بودم.

I was determined to get a thumbs up from my dental hygienist

مصمم بودم از متخصص بهداشت دندانم تشکر کنم

and she was very pleased about it.

و او از این بابت بسیار راضی بود.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Yes, we are all here together on Sunday.

بله، یکشنبه همه با هم هستیم.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Nice to see you all here today.

خوشحالم که امروز همه شما را اینجا می بینم.

Who was first, I wonder?

من تعجب می کنم که اولین کسی بود؟

Oh, very interesting.

اوه خیلی جالبه

Very interesting situation here.

وضعیت بسیار جالب اینجاست.

We have first

ما برای اولین بار

on today's live chat Ma was

در چت زنده امروز ما بود

ma ma.

ما مادر.

Oh, it's so nice to see you here, Ma.

اوه، خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم، مامان.

And guess what you are first on today's live chat.

و حدس بزنید که اولین بار در چت زنده امروز چه هستید.

We have so much to tell you today.

امروز چیزهای زیادی برای گفتن داریم.

We have some good news.

یه خبر خوب داریم

We have some amazing news and we have some fantastic news today.

ما خبرهای شگفت انگیزی داریم و امروز خبرهای خارق العاده ای داریم.

So please don't go away.

پس لطفا نروید

We also have Mr.

ما همچنین آقای

Steve coming up in around about 15 minutes.

استیو را در حدود 15 دقیقه دیگر داریم.

Will I last?

دوام خواهم آورد؟

Will I survive?

آیا زنده خواهم ماند؟

Will my voice keep working for the next 15 minutes?

آیا صدای من تا 15 دقیقه آینده به کار خود ادامه می دهد؟

Because if it breaks, if my voice stops working,

چون اگر خراب شود، اگر صدای من از کار بیفتد،

you will have to have one and a half hours of Mr.

شما باید یک ساعت و نیم از آقای

Steve, and I'm not sure anyone is ready for that.

استیو داشته باشید و مطمئن نیستم کسی برای این کار آماده باشد.

If I was honest with you, by the way, if you want to watch today's live

اگر با شما روراست بودم، اتفاقاً، اگر می‌خواهید پخش زنده امروز را تماشا

stream, can I just say you do need a good sense of humour?

کنید، می‌توانم بگویم که به حس شوخ طبعی نیاز دارید؟

A lot of people comment on my humour.

بسیاری از مردم در مورد طنز من نظر می دهند.

They say, Mr. Duncan, sometimes you are very funny.

می گویند آقای دانکن، گاهی اوقات خیلی بامزه می شوی.

You say some funny things.

چیزهای خنده داری می گویید.

So I hope if you are watching now, you have a good sense of humour

بنابراین امیدوارم اگر اکنون تماشا می کنید ، حس شوخ طبعی خوبی داشته باشید

because we do like to have fun here on the live chat.

زیرا ما دوست داریم اینجا در چت زنده سرگرم شویم.

Talking of which, hello, Francesca.

صحبت از آن، سلام فرانچسکا.

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

Hello. Also Palmira.

سلام. همچنین پالمیرا.

Hello to Florence. Hello, Florence.

سلام به فلورانس سلام فلورانس

We also have.

ما همچنین داریم.

Oh, Claudia.

اوه، کلودیا.

Hello, Claudia. Nice to see you here today.

سلام، کلودیا. خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

And I suppose I should ask

و فکر می کنم باید سوالی را

the question that I always ask

بپرسم که همیشه

whenever I see Claudia on the live chat.

هر زمان که کلودیا را در چت زنده می بینم می پرسم.

And that question. Is, what's cooking?

و اون سوال آیا آشپزی چیست؟

Claudia, what have you got in the pot?

کلودیا، چه چیزی در گلدان داری؟

What's cooking?

آشپزی چیست؟

Claudia is it something spicy and hot?

کلودیا چیزی تند و تند است؟

Is it something salty or not?

چیز شوری هست یا نه؟

Or Claudia

یا کلودیا

What is in the pot?

در گلدان چیست؟

What is in the pot?

در گلدان چیست؟

Claudia Please let us know on the live chat.

کلودیا لطفا در چت زنده به ما اطلاع دهید.

You know, the school,

میدونی مدرسه

whenever we say, you know

هر وقت میگیم

the school, it means you know what happens.

مدرسه رو میشناسی یعنی میدونی چی میشه.

You are aware of the situation.

شما از وضعیت آگاه هستید.

You know what is going to happen or you know what is going to happen next.

شما می دانید چه اتفاقی قرار است بیفتد یا می دانید که در آینده چه اتفاقی قرار است بیفتد.

You know the school you know the situation,

شما مدرسه را می شناسید، وضعیت را می شناسید،

what's cooking?

آشپزی چیست؟

Claudia, what have you got in your pot?

کلودیا، در گلدانت چه داری؟

Hello, Alexis. Hello, Alexis.

سلام الکسیس سلام الکسیس

I don't recognise your name.

من اسم شما را نمی شناسم

Hello, Venezuela.

سلام، ونزوئلا.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Watching today, we also have

در حال تماشای امروز، ما همچنین

Rosa Valentine

روزا ولنتاین را داریم

and of course, joining us again,

و البته، با پیوستن دوباره به ما،

Luis Mendez is here again today.

لوئیس مندز دوباره امروز اینجاست.

Hello, Louis.

سلام، لویی.

And I hope you had a good week last week.

و امیدوارم هفته قبل هفته خوبی داشته باشید.

Thank you very much for your email that you sent as well.

از ایمیلی که ارسال کردید نیز بسیار متشکرم.

I hope you had a super duper time with your family as well.

امیدوارم شما هم در کنار خانواده لحظات فوق العاده ای را سپری کرده باشید .

Hello, Mario. Hello, Mario.

سلام ماریو سلام ماریو

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We also have the Zika.

ما هم زیکا داریم.

We also have

ما همچنین

a oh, that's interesting.

یک آه، جالب است.

We might have some new people watching today

ممکن است امروز چند نفر جدید داشته باشیم

and of course, some of my regular viewers.

و البته تعدادی از بینندگان همیشگی من.

Olga, hello, Olga.

اولگا، سلام، اولگا.

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

Welcome to the live chat.

به چت زنده خوش آمدید.

I will be silent on the live chat, but I am here with you.

من در چت زنده سکوت خواهم کرد، اما من اینجا با شما هستم.

I am listening.

دارم گوش میدم

Hello, Olga.

سلام، اولگا.

Are you listening? At the moment?

گوش می کنی؟ درحال حاضر؟

That is the question.

مساله این است.

Hello to Sue.

سلام به سو.

Ah, Lee, who says Mr.

آه، لی، که می گوید آقای

Duncan screaming in English.

دانکن در حال جیغ زدن به انگلیسی.

It sounds like the sort of thing that John Lennon

به نظر می رسد مانند کاری که جان لنون

and Yoko Ono used to do.

و یوکو اونو انجام می دادند.

Hello, Mr.

Duncan. Hello, Sue Ali.

سلام آقای

دانکن سلام سو علی.

Nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

One of the things that people often say about Yoko Ono,

یکی از چیزهایی که مردم اغلب در مورد یوکو اونو می گویند،

because if you are old like me, you will know that

زیرا اگر شما هم مثل من پیر باشید، می دانید که

Yoko Ono is often blamed

یوکو اونو اغلب به

for splitting the Beatles.

خاطر جدایی از بیتلز سرزنش می شود.

Some people don't like her.

بعضی ها او را دوست ندارند

But the other thing that people often comment on

اما چیز دیگری که مردم اغلب در

about Yoko Ono is her singing,

مورد یوکو اونو نظر می دهند، آواز خواندن او است،

because quite often, well, when we say singing,

زیرا اغلب، خوب، وقتی می گوییم آواز خواندن

it's more like screaming.

، بیشتر شبیه جیغ زدن است.

If you've never heard Yoko Ono singing,

اگر هرگز آواز یوکو اونو را نشنیده‌اید،

I'm sure there must be something on YouTube

مطمئنم در یوتیوب چیزی وجود دارد

with Yoko Ono singing one of his songs.

که یوکو اونو یکی از آهنگ‌هایش را می‌خواند.

But yes.

اما بله.

Yeah.

آره

Hello. Also, who else is here?

سلام. همچنین، چه کسی دیگر اینجاست؟

We also have Ricardo. Hello, Ricardo.

ریکاردو را هم داریم. سلام ریکاردو

I have just arrived.

من تازه رسیده ام.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Better late than never.

دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.

I knew that was going to fall off.

می دانستم که قرار است از بین برود.

Hello.

Also to Alexandra,

سلام.

همچنین به الکساندرا،

Alex Sanders says something

الکس سندرز می گوید که

frustrating happened this week.

این هفته اتفاق ناامیدکننده ای رخ داده است.

I went for an interview last Friday for an English teaching role

جمعه گذشته برای نقش تدریس زبان انگلیسی برای مصاحبه رفتم

and then fortunately I wasn't approved.

و خوشبختانه تایید نشدم.

As they told me,

همانطور که به من گفتند

I have a British accent.

من لهجه انگلیسی دارم.

I've never heard of that before.

من قبلاً در مورد آن چیزی نشنیده بودم.

I've never heard of anyone being turned away

من هرگز نشنیده ام که کسی به دلیل داشتن

from an English teaching position

لهجه انگلیسی از تدریس زبان انگلیسی رویگردان شود

for having an English accent.

.

But yes, you might be you might be one of those people who unfortunately has met

اما بله، ممکن است شما از آن دسته افرادی باشید که متأسفانه با

a person who has a certain way

فردی آشنا شده اید که

of thinking about the English language, and then maybe their their thoughts

طرز تفکر خاصی در مورد زبان انگلیسی دارد، و سپس شاید افکار آنها

might be slightly prejudicial

ممکن است به نحوی کمی تعصب آمیز باشد

in some way, maybe towards the British accent

، شاید نسبت به لهجه بریتانیایی.

or even the British people.

یا حتی مردم بریتانیا.

How could you how could you hate

چطور تونستی چطور از

English people? How?

انگلیسی ها متنفر بشی؟ چگونه؟

It seems impossible.

غیر ممکن به نظر می رسد.

How could you hate this?

چگونه می توانید از این متنفر باشید؟

Honestly,

صادقانه بگویم،

I'm sorry to

از

hear about that experience, but it does happen sometimes.

شنیدن این تجربه متاسفم، اما گاهی اوقات این اتفاق می افتد.

It can happen.

ممکن است اتفاق بیفتد.

There can be sometimes a certain prejudice or bias

گاهی اوقات ممکن است تعصب یا سوگیری

towards a certain way of speaking English.

خاصی نسبت به شیوه خاصی از صحبت کردن انگلیسی وجود داشته باشد.

But as I always say, there is only one

اما همانطور که همیشه می گویم، فقط یک

English language, only one English.

زبان انگلیسی وجود دارد، فقط یک زبان انگلیسی.

There are many different accents, and American English

لهجه های مختلفی وجود دارد و انگلیسی آمریکایی

is just another accent.

فقط یک لهجه دیگر است.

I often get into trouble for that. I do.

من اغلب برای آن دچار مشکل می شوم. انجام میدهم.

I often get into a lot of trouble.

من اغلب دچار مشکلات زیادی می شوم.

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

Talking about mobile phones.

صحبت در مورد تلفن همراه

Oh, I see.

اوه می فهمم.

I'm not going to say what's happening there

نمی‌خواهم بگویم آنجا چه اتفاقی می‌افتد،

because I just realised as I was reading the comment,

زیرا همین‌طور که داشتم کامنت را می‌خواندم،

I realised that I probably shouldn't be reading the comment.

متوجه شدم که احتمالاً نباید کامنت را بخوانم.

So sorry about that.

پس برای آن متاسفم.

One of the things we're talking about today, by the way, is sharing things,

اتفاقاً یکی از چیزهایی که امروز در مورد آن صحبت می کنیم، به اشتراک گذاری چیزها،

sharing information on the Internet,

اشتراک گذاری اطلاعات در اینترنت،

maybe telling people about our personal lives

شاید گفتن به مردم در مورد زندگی شخصی خود

or maybe things that we share with other people

یا شاید چیزهایی است که ما با دیگران به اشتراک می گذاریم و دیگران

that other people don't want to know about.

نمی خواهند بدانند. در باره.

So that's one of the things we're looking at today with Mr.

بنابراین این یکی از چیزهایی است که امروز به همراه آقای

Steve joins us in a few moments.

استیو به ما ملحق می شود تا چند لحظه دیگر.

We are talking about oversharing,

ما در مورد

sharing too much with other people.

اشتراک گذاری بیش از حد، اشتراک گذاری بیش از حد با افراد دیگر صحبت می کنیم.

And if you look at Facebook now, I have a Facebook page

و اگر اکنون به فیس بوک نگاه کنید، من یک صفحه فیس بوک

and I've noticed

دارم و متوجه شده ام

that some people are not saying who, but they often share

که برخی افراد نمی گویند چه کسی، اما اغلب

too much information about their lives.

اطلاعات زیادی در مورد زندگی خود به اشتراک می گذارند.

Maybe personal information, maybe personal details,

شاید اطلاعات شخصی، شاید جزئیات شخصی،

but also things that you don't really want to know about, to be honest.

اما همچنین چیزهایی که واقعاً نمی خواهید در مورد آنها بدانید.

Like what they had for breakfast. Why?

مثل چیزی که برای صبحانه خوردند. چرا؟

Why are people posting information about what they had to eat for breakfast?

چرا مردم اطلاعاتی در مورد آنچه که برای صبحانه باید بخورند ارسال می کنند؟

Why? Well, maybe they keep showing pictures of their newborn baby all the time.

چرا؟ خوب، شاید آنها همیشه عکس های نوزاد تازه متولد شده خود را نشان می دهند.

Thousands of pictures of their baby

هزاران عکس از نوزادشان در

when really you only need one.

حالی که واقعاً فقط به یکی نیاز دارید.

You only need one picture of your baby, because we can remember what it looks like.

شما فقط به یک عکس از کودک خود نیاز دارید، زیرا ما می توانیم به یاد بیاوریم که چگونه به نظر می رسد.

To be honest with you, all babies look the same.

صادقانه بگویم، همه نوزادان شبیه هم هستند.

They do.

They all look like Winston Churchill, I think.

انجام می دهند.

به نظر من همه آنها شبیه وینستون چرچیل هستند.

Say hello to Claudia.

به کلودیا سلام کن.

What are you having, Claudia?

کلودیا چی داری؟

I can't see what you are having for your lunch today.

من نمی توانم ببینم امروز برای ناهار خود چه می خورید.

What are you talking about with your food?

در مورد غذای خود چه صحبتی می کنید؟

Oh, Claudia

اوه،

is not cooking.

کلودیا آشپزی نمی کند.

There is nothing cooking.

هیچ چیز پخت و پز وجود ندارد.

Claudia has nothing in the pot.

کلودیا چیزی در گلدان ندارد.

I'm surprised. Very surprised.

من شگفت زده ام. خیلی تعجب کرد.

Hello to Catarina.

سلام به کاتارینا.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

So many people joining in on the live chat.

افراد زیادی در چت زنده شرکت می کنند.

Lots of things happening in December.

اتفاقات زیادی در ماه دسامبر رخ می دهد.

This piece of paper that I have here, this leaflet,

این تکه کاغذی که من اینجا دارم، این جزوه،

this leaflet, it will be explaining all about what is happening next week.

این بروشور، همه چیز را در مورد آنچه در هفته آینده اتفاق می افتد توضیح خواهد داد.

We have a special live stream next Saturday.

شنبه آینده یک پخش زنده ویژه داریم.

Hopefully if the weather is good,

امیدوارم اگر هوا خوب باشد،

if the weather is bad, then we won't be having it.

اگر هوا بد باشد، دیگر آن را نخواهیم داشت.

So it really depends on what the weather is like.

بنابراین واقعاً بستگی به آب و هوا دارد.

But yes, we have some special things, some special livestreams prepared for December.

اما بله، ما چیزهای خاصی داریم، چند پخش زنده ویژه برای دسامبر آماده شده است.

That's all I'm saying. For now.

این تمام چیزی است که من می گویم. در حال حاضر.

It will be a busy month

ماه شلوغی خواهد بود

and I hope you will be able to join us as well for that month.

و امیدوارم شما هم بتوانید در آن ماه به ما بپیوندید.

It is English addicts and yes, we all live

این معتادان انگلیسی هستند و بله، همه ما

right now across the internet.

در حال حاضر در اینترنت زندگی می کنیم.

I hope you all are enjoying the programme so far.

امیدوارم همه شما تا اینجا از برنامه لذت برده باشید.

Please stick around.

لطفا بچسبید

Yes, just to prove it.

بله، فقط برای اثبات آن.

We are in. I live with English addict.

ما وارد شده ایم. من با معتاد انگلیسی زندگی می کنم.

I hope you are having a good day.

امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید.

So far, Santa Reno. Since yesterday.

تا اینجای کار، سانتا رنو. از دیروز.

Yesterday we have.

دیروز داریم.

We had a water bomb.

ما یک بمب آبی داشتیم.

What is a water bomb?

بمب آبی چیست؟

Does that mean a heavy downpour refrain

آیا این به معنای رکود باران شدید

or something else a little bit more sinister?

یا چیز دیگری است که کمی شوم تر است؟

I'm not sure.

مطمئن نیستم.

So what do you mean when you say water bomb?

پس وقتی می گویید بمب آبی منظورتان چیست؟

Do you mean you had a lot of rain?

یعنی خیلی بارون اومدی؟

Because I know certain parts of the world are having very heavy rain in the United States.

چون می‌دانم مناطق خاصی از جهان در ایالات متحده باران بسیار شدیدی می‌بارد.

They've had snow.

برف خورده اند

We have had no snow because it's too warm.

ما برف نداشتیم چون هوا خیلی گرم است.

I don't know what's happening with the weather.

من نمی دانم چه اتفاقی برای هوا می افتد.

It's too warm.

خیلی گرم است.

We're not having any snow at the moment.

فعلا برف نداریم

And it would appear that we won't be having any snow at all over the next few weeks.

و به نظر می رسد که در چند هفته آینده اصلا برف نخواهیم داشت.

I don't know what is going on. Very strange.

من نمی دانم چه خبر است. خیلی عجیب.

Of course, I suppose we can't

البته فکر می‌کنم

have the live stream without mentioning one event that is happening at the moment.

بدون ذکر یک رویداد که در حال حاضر در حال وقوع است، نمی‌توانیم پخش زنده را داشته باشیم.

Of course, football.

البته فوتبال

A lot of people talking about football right now

در حال حاضر بسیاری از مردم در مورد فوتبال صحبت می کنند

because the World Cup is taking place

زیرا جام جهانی در حال برگزاری است

and England were playing the other night.

و انگلیس شب گذشته بازی می کرد.

They were playing the United States.

آنها با آمریکا بازی می کردند.

They drew nil, nil, no goals.

آنها تساوی صفر، صفر، بدون گل زدند.

But next week it will be interesting.

اما هفته آینده جالب خواهد بود.

Well, not for me, because I don't really follow football,

خوب، برای من نه، زیرا من واقعاً فوتبال را دنبال نمی کنم،

but a lot of people are getting excited because next week

اما بسیاری از مردم هیجان زده می شوند زیرا هفته آینده

it is England playing against Wales.

انگلیس با ولز بازی می کند.

That should be very interesting.

این باید خیلی جالب باشد.

I just saw, my nipples.

من تازه نوک سینه هام رو دیدم

Did you see them?

آنها را دیدی؟

Yes. Football is taking place.

آره. فوتبال در حال برگزاری است.

A lot of football is going on at the moment with the World Cup.

در حال حاضر فوتبال زیادی با جام جهانی در جریان است.

Who is your favourite team?

تیم مورد علاقه شما کیست؟

Which team are you hoping will win the World Cup?

امیدوارید کدام تیم قهرمان جام جهانی شود؟

Of course, there have been some some very strange moments

البته

during this particular World Cup for various reasons

در طول این جام جهانی به دلایل مختلف لحظات بسیار عجیبی رخ داده است

which we might talk about in a few moments.

که ممکن است در چند لحظه در مورد آنها صحبت کنیم.

Hello, Rose.

سلام رز

So we are also talking about sharing things on the Internet, on the Internet,

بنابراین ما در مورد به اشتراک گذاری چیزهایی در اینترنت، در اینترنت،

too much information that you give out

اطلاعات بیش از حدی که

to other people when you are leaving posts

هنگام گذاشتن پست ها در اختیار افراد دیگر قرار می دهید

or maybe you are publishing photographs of your new baby,

یا شاید در حال انتشار عکس های نوزاد جدید خود هستید،

or maybe something that you had to eat for breakfast

یا شاید چیزی که مجبور به خوردن آن هستید صحبت می کنیم. برای صبحانه ای

that you want to share with the whole world.

که می خواهید با تمام دنیا به اشتراک بگذارید.

Rosa says it is bizarre when putting information

رزا می‌گوید وقتی اطلاعاتی را ارائه می‌کند

that a person is in the hospital

که فردی

for some regular exam or something like that.

برای معاینه منظم یا چیزی شبیه به آن در بیمارستان است، عجیب است.

I have noticed that. I've noticed on Twitter.

من متوجه شده ام که. من در توییتر متوجه شده ام.

I think it happens more on Twitter that people are posting

فکر می‌کنم بیشتر در توییتر اتفاق می‌افتد که مردم چاه‌شان را پست

that their well,

می‌کنند،

they're putting photographs on the Internet of themselves in a hospital bed.

عکس‌هایی از خودشان روی تخت بیمارستان در اینترنت قرار می‌دهند.

Maybe they're having some sort of treatment or surgery.

شاید آنها در حال انجام نوعی درمان یا جراحی هستند.

But if I was in hospital,

اما اگر در بیمارستان بودم،

I think the last thing the last thing I would think about

فکر می‌کنم آخرین چیزی که به آن فکر می‌کنم

is posting something on social media.

پست کردن چیزی در شبکه‌های اجتماعی است.

I really would I would not be posting photographs on Twitter or Facebook

من واقعاً اگر در بیمارستان بودم عکسی در توییتر یا فیس بوک پست

if I was in hospital, I would not do it.

نمی کردم، این کار را نمی کردم.

Mr. Steve will be with us in a few moments.

آقای استیو تا چند لحظه دیگر با ما خواهد بود.

I would imagine that you can't wait for that.

من تصور می کنم که شما نمی توانید برای آن صبر کنید.

Well, you won't have to wait much longer because he will be here in a few moments from now.

خوب، شما مجبور نخواهید بود خیلی بیشتر صبر کنید زیرا او چند لحظه دیگر اینجا خواهد بود.

Don't go away.

نرو

I love Autumn.

من عاشق پاییز هستم.

I'm sure you know that.

من مطمئن هستم که شما این را می دانید.

I love Autumn very much. And There.

من پاییز را خیلی دوست دارم. و آنجا.

We had some lovely autumn sites talking of lovely sights.

ما چند سایت پاییزی دوست داشتنی داشتیم که از مناظر دوست داشتنی صحبت می کردند.

There is a sight coming up in a moment.

در یک لحظه منظره ای نمایان می شود.

A beautiful image coming onto your screen.

یک تصویر زیبا روی صفحه نمایش شما می آید.

You know what's coming next.

میدونی بعدش چی میاد

I'm sure you do.

من مطمئن هستم که شما انجام می دهید.

And he becomes.

و او می شود.

Hello.

سلام.

Hello, Mr. Duncan.

سلام آقای دانکن

Hello, beautiful, wonderful viewers from across the world, across the universe, even.

سلام، بینندگان زیبا و شگفت انگیز از سراسر جهان، حتی از سراسر جهان.

Yes. ACTOR It's lovely to be here today, Mr. Duncan.

آره. بازیگر خیلی خوب است که امروز اینجا هستم، آقای دانکن.

I haven't been I it looks lovely outside, but I haven't been outside today,

من نرفته‌ام، بیرون دوست‌داشتنی به نظر می‌رسد، اما امروز بیرون نبوده‌ام

haven't had any natural light on me at all.

، اصلاً نور طبیعی روی من نبوده است.

And you did refer to the reason why we did get up extremely late this morning.

و شما به دلیل اینکه امروز صبح خیلی دیر بیدار شدیم اشاره کردید.

We did.

ما انجام دادیم.

I think it was pound me or somebody was saying, I don't know how it's possible

فکر می‌کنم به من ضربه می‌زد یا کسی می‌گفت، نمی‌دانم چطور ممکن است

these lay in bed until 1030.

اینها تا سال 1030 در رختخواب دراز بکشند.

Well, it is very possible.

خب، خیلی ممکن است.

You don't normally do it that normally on Sunday

شما معمولاً این کار را انجام نمی‌دهید که معمولاً یکشنبه،

my routine on Sunday is busy.

روال من در یکشنبه شلوغ است.

We normally get up about 830

ما معمولاً در حدود 830 بلند می شویم،

where I normally start preparing the live stream.

جایی که من به طور معمول شروع به تهیه استریم زنده می کنم.

Then we have a little break for a cup of tea.

سپس کمی استراحت برای یک فنجان چای داریم.

I have a cup of tea with Steve and then I continue.

من با استیو یک فنجان چای می نوشم و سپس ادامه می دهم.

But, but it's stop right until the end of my live stream

اما، اما درست تا پایان پخش زنده من

and even afterwards and this is something that people don't realise.

و حتی پس از آن متوقف می شود و این چیزی است که مردم متوجه نمی شوند.

Even after I finish the live stream, I have to carry on working

حتی پس از اتمام پخش زنده ، باید به کار ادامه

because then I have to prepare the live stream

دهم، زیرا پس از آن باید پخش زنده را

for its processing on YouTube, which includes processing

برای پردازش آن در یوتیوب آماده کنم، که شامل پردازش

and generating all of the subtitles

و تولید

thousands and thousands of words.

هزاران و هزاران کلمه زیرنویس است.

Yes. Well, yeah.

آره. اره.

Thank you for your your your greetings, your well-wishes.

از سلام و احوالپرسی شما سپاسگزارم

Thank you very much for that.

بابت آن بسیار ممنونم.

Of course, it's really my fault.

البته واقعا تقصیر من است.

I'm going to blame myself.

من خودم را مقصر می دانم.

Yeah, because I was late back last night.

آره چون دیشب دیر برگشتم

Didn't get back till midnight.

تا نیمه شب برنگشت

A lot of things yesterday you went first of all, you went to see you, too.

خیلی چیزها دیروز اول رفتی، به دیدنت هم رفتی.

Yeah. Oh, no, I was.

آره اوه، نه، من بودم.

Well, I'm interested.

خب من علاقه مندم

I'm interested to find out.

من علاقه مند هستم که بدانم.

I want to know all about it, you see.

من می خواهم همه چیز را در مورد آن بدانم، می بینید.

Well, the reason I was laid back is, yes, I went to see my sister and we started to

خوب، دلیل اینکه من عقب مانده بودم این است که بله، به دیدن خواهرم رفتم و شروع کردیم به

sort out things in my mother's house.

جور کردن کارها در خانه مادرم.

So that was

بنابراین

not a very nice task to start, but we have to start it.

شروع کار چندان خوبی نبود، اما باید آن را شروع کنیم.

So we started it.

بنابراین ما آن را شروع کردیم.

But then on the way back, I went to see some friends of mine in Birmingham.

اما پس از آن در راه بازگشت، به دیدن برخی از دوستانم در بیرمنگام رفتم.

So that's halfway

پس نیمه راه

back from where my mother used to live, back to our house here.

برگشت از جایی که مادرم زندگی می کرد، برگشت به خانه ما اینجا.

Haven't seen them for a long time and of course

خیلی وقته که ندیدمشون و البته

we have a little bit of a party now.

الان یه جشن کوچولو داریم.

And my friend Courtney was cooking

و دوست من کورتنی در حال

his delicious chicken meals

پختن غذای مرغ لذیذش بود و ما لحظات خوبی را سپری

and and we just had a lovely time.

کردیم.

And some of the friends of his came round and I didn't get back until midnight.

و چند نفر از دوستانش آمدند و من تا نیمه شب برنگشتم.

So it's Steve's fault he got back at midnight, and then he said,

پس تقصیر استیو است که نیمه شب برگشت و بعد گفت،

I don't want to go to bed yet because I've just eaten lots of food.

من هنوز نمی خواهم به رختخواب بروم، زیرا به تازگی غذای زیادی خورده ام.

So we had to sit up for another hour.

بنابراین مجبور شدیم یک ساعت دیگر بیدار بنشینیم.

So I didn't go to bed till 1:00 and then I didn't even realise

بنابراین تا ساعت 1:00 به رختخواب نرفتم و بعد از آن حتی متوجه

it was so late this morning we woke up and I looked at the clock and I said, It's 1030

نشدم که امروز صبح آنقدر دیر است که از خواب بیدار شدیم و به ساعت نگاه کردم و گفتم: 1030 است

and I should now be halfway through preparing today's live stream.

و اکنون باید در نیمه راه آماده سازی امروز باشم. پخش زنده.

And I wasn't so, so very panicky.

و من خیلی وحشتناک نبودم.

I was panicking.

وحشت داشتم.

Anyway, we're here.

به هر حال ما اینجا هستیم

That's the main thing.

نکته اصلی همین است.

And yes, I had a lovely time last night.

و بله، دیشب به من خوش گذشت.

My friend, his partner is from Bulgaria.

دوست من، شریک او اهل بلغارستان است.

Oh, not from Bulgaria. Yes, from Bulgaria.

اوه، نه از بلغارستان. بله از بلغارستان

That is correct. From Bulgaria.

این صحیح است. از بلغارستان

And it's interesting because we've got somebody from a country not too far away on.

و جالب است زیرا ما کسی را از کشوری نه چندان دور داریم.

Is anyone from Bulgaria watching?

آیا کسی از بلغارستان تماشا می کند؟

Have we got anybody calling people from Bulgaria?

آیا کسی را داریم که از بلغارستان با مردم تماس بگیرد؟

Are you watching. Anyone?

داری تماشا میکنی هر کسی؟

This friend of mine, his name is Yan and

این دوست من، اسمش یان است و

I think that's a shortened version of his name.

فکر می کنم این یک نسخه کوتاه شده از نام او باشد.

And so we had a good time

و بنابراین دیشب به ما خوش

last night, but I noticed there was somebody called Marianne from Georgia

گذشت، اما متوجه شدم شخصی به نام ماریان از گرجستان در

watching that movie, which is I presume it's the country,

حال تماشای آن فیلم است، که فکر می کنم این کشور،

Georgia or is it Georgia in America?

گرجستان یا گرجستان در آمریکا است؟

I'm presuming it's the country because your English was very good.

من حدس می زنم این کشور است زیرا انگلیسی شما بسیار خوب بود.

Yeah.

آره

Said that they are in love with your channel.

گفت که آنها عاشق کانال شما هستند.

Oh, thank you very much.

آه از شما بسیار سپاسگزارم.

So thank you very much for that comment.

پس از این نظر بسیار سپاسگزارم.

If it is the country, Georgia, then it's just a cross.

اگر این کشور، گرجستان است، پس فقط یک صلیب است.

I looked it up.

من آن را نگاه کردم.

It's just across the Black Sea from Bulgaria, the opposite side.

درست آن سوی دریای سیاه از بلغارستان، طرف مقابل.

So lots of people watching from that area.

بنابراین افراد زیادی از آن منطقه تماشا می کنند.

But have we got anybody actually from Bulgaria watching?

اما آیا واقعاً کسی از بلغارستان در حال تماشا هستیم؟

Yeah, it would be nice to know all that.

بله، دانستن همه اینها خوب است.

Any Bulgarians watching.

هر بلغاری که تماشا می کند.

My shirt is vintage, says Palmira.

پالمیرا می گوید پیراهن من وینتیج است.

We call this type of shirt batik.

به این نوع پیراهن باتیک می گوییم.

I don't know.

من نمی دانم.

Yes, it's it's normal, sort of cotton material.

بله، این طبیعی است، نوعی جنس پنبه است.

Yes, it's an image.

بله، این یک تصویر است.

I've never seen a shirt like this before.

تا حالا پیراهنی مثل این ندیده بودم

I was thinking it looks like a newspaper stand.

داشتم فکر می کردم شبیه غرفه روزنامه است.

I've had it for many, many years and but I bring it out every now and then to surprise people.

من آن را برای سال های بسیار زیادی دارم و هر از گاهی آن را بیرون می آورم تا مردم را شگفت زده کنم.

So thanks for that. Yes.

بنابراین برای آن متشکرم. آره.

You were talking about the football museum.

شما در مورد موزه فوتبال صحبت می کردید.

Football is happening.

فوتبال در حال وقوع است.

It's coming home. It's coming home.

داره میاد خونه داره میاد خونه

It might be, although I think it might not be.

ممکن است باشد، اگرچه من فکر می کنم ممکن است نباشد.

But it will be interesting because there is this match on.

اما جالب خواهد بود زیرا این مسابقه در حال برگزاری است.

We've got to we've got to win, haven't we, on on Tuesday, you know if we beaten

ما باید برنده شویم، مگر نه، در روز سه‌شنبه، می‌دانید اگر

the United States on the other day, we would have got through.

روز دیگر آمریکا را شکست می‌دادیم، از پس آن برمی‌آمدیم.

But because we've got to now beat Wales, which if we don't,

اما از آنجایی که اکنون باید ولز را شکست دهیم، که اگر این کار را نکنیم،

we'll be incredibly embarrassing considering Iran beat Wales the other day.

با توجه به اینکه ایران روز گذشته ولز را شکست داد، بسیار شرم آور خواهیم بود.

So and England beat Iran six two or something

بنابراین، انگلیس

didn't they, at the start of the year, at the start of the tournament.

در ابتدای سال، در شروع مسابقات، ایران را شش دو یا چند شکست داد.

So we've got to, we've got to beat Wales ready, otherwise it really will not be very good. But

بنابراین ما باید، باید ولز را آماده شکست دهیم، در غیر این صورت واقعاً خیلی خوب نخواهد بود. اما

I've got a rehearsal Tuesday night.

سه شنبه شب تمرین دارم.

Okay. At seven. O'clock. Why are you sharing this?

باشه. ساعت هفت. ساعت. چرا این را به اشتراک می گذارید؟

Because a lot of this is just showing the mindset of people who are interested in football.

چون خیلی از اینها فقط نشان دادن طرز فکر افرادی است که به فوتبال علاقه دارند.

A lot of people at last week's rehearsal said, I'm

بسیاری از مردم در تمرین هفته گذشته گفتند، من

not coming to the rehearsal next week because England could playing.

هفته آینده به تمرین نمی آیم زیرا انگلیس می تواند بازی کند.

And if they don't beat America, it means we're going to have to stay at home and watch it.

و اگر آنها آمریکا را شکست ندهند، به این معنی است که ما باید در خانه بمانیم و آن را تماشا کنیم.

It'll be too exciting.

خیلی هیجان انگیز خواهد بود

So people are, you know, deciding not to come to rehearsals,

بنابراین، می دانید، مردم تصمیم می گیرند که سر تمرین نیایند،

to go and watch football matches because it's so, you know, interesting and absorbing for.

بروند و مسابقات فوتبال را تماشا کنند، زیرا این بسیار جالب و جذاب است.

People so wonderful.

مردم خیلی فوق العاده

The irony of this is that we don't follow football.

طنز ماجرا این است که ما فوتبال را دنبال نمی کنیم.

We couldn't care less. Well.

ما نمی توانستیم اهمیتی بدهیم. خوب.

I'll probably be the only man there at the rehearsal

احتمالاً من تنها مرد حاضر در تمرین خواهم بود

because all the other men are all talking about football.

زیرا همه مردان دیگر همه در مورد فوتبال صحبت می کنند.

So that's something with me.

پس این یک چیزی با من است.

That is something when you are the only man in the room.

این چیزی است که شما تنها مرد اتاق هستید.

I may well be the only man in the rehearsal next week.

شاید تنها مرد حاضر در تمرین هفته آینده باشم.

That's only because everyone else is women.

این فقط به این دلیل است که بقیه زن هستند.

I don't think the people in charge of the rehearsal realise that there's

فکر نمی‌کنم مسئولان تمرین متوجه باشند که

going to be a very poor attendance on Tuesday.

روز سه‌شنبه حضور بسیار ضعیفی خواهد داشت.

Okay, well, I can't believe that we've spent 4 minutes not anywhere.

خوب، خب، من نمی توانم باور کنم که ما 4 دقیقه را در هیچ جایی صرف نکرده ایم.

Well, it's interesting, isn't it, how people make decisions on what to do.

خوب، جالب است، نه، مردم چگونه تصمیم می گیرند که چه کاری انجام دهند.

As somebody said, I haven't written a contract

همانطور که یکی گفت، من قراردادی

to be in this particular company because obviously it's all amateur, so.

برای حضور در این شرکت خاص ننوشته ام، زیرا بدیهی است که همه چیز آماتور است، بنابراین.

Right. And they're right, you know,

درست. و حق با آنهاست، می دانید،

and that's it.

و بس.

Okay.

باشه.

Talking of which, talking of sharing things

صحبت در مورد آن، صحبت از اشتراک گذاری چیزهایی است

that are things that are don't

که چیزهایی نیستند

people often people often share things on the Internet.

که مردم اغلب چیزهایی را در اینترنت به اشتراک می گذارند.

And I think this is a very good thing to talk about.

و من فکر می کنم این موضوع بسیار خوبی برای صحبت کردن است.

Do you know anyone who shares too much information on the Internet now?

آیا کسی را می شناسید که در حال حاضر اطلاعات زیادی را در اینترنت به اشتراک بگذارد؟

When I say too much information, I mean maybe things that are going on in their lives

وقتی اطلاعات زیادی می گویم، شاید منظورم چیزهایی است که در زندگی آنها اتفاق می افتد

that they think are interesting to other people.

که فکر می کنند برای دیگران جالب است.

I think the most common one is having a baby.

من فکر می کنم رایج ترین آنها بچه دار شدن است.

They have a baby and then they give birth the baby.

بچه دار می شوند و بعد بچه را به دنیا می آورند.

And then for the next three or four years,

و سپس برای سه یا چهار سال آینده،

it's a non-stop stream

این یک جریان بدون وقفه

on their Facebook or their Twitter feed

در فیس بوک یا فید توییتر آنها

of pictures of this this baby changing

از تصاویر این نوزاد است

ever so slightly over three or four years.

که در طی سه یا چهار سال کمی تغییر می کند.

And they seem to assume that we all want to see

و به نظر می رسد آنها تصور می کنند که همه ما می خواهیم

this baby as it slightly changes, just alterations,

این نوزاد را در حالی که کمی تغییر می کند، فقط تغییرات،

maybe a new hair or maybe a new tooth coming through.

شاید یک موی جدید یا شاید یک دندان جدید ببینیم.

Or maybe it does something huge junk

یا شاید کار آشغال بزرگی انجام می‌دهد

and like maybe it's sick over itself

و مثل اینکه ممکن است خودش مریض باشد

and they say, Oh, my little baby had an accident today.

و بگویند، اوه، بچه کوچک من امروز تصادف کرد.

Oh, look, it's it's been sick.

اوه، ببین، این مریض بوده است.

Would you like to see my baby vomiting?

آیا دوست دارید کودک من را در حال استفراغ ببینید؟

Oh. Yes.

اوه آره.

This can.

این می تواند.

You've got to realise that even though you and I may

شما باید متوجه باشید که حتی اگر من و شما

not be particularly interested in babies, not you.

علاقه خاصی به نوزادان نداشته باشیم، نه شما.

Enough of.

People. Are.

به اندازه کافی از.

مردم. هستند.

Yes. Well, well, it's a general question.

آره. خب، خب، این یک سوال کلی است.

I know. I know.

میدانم. میدانم.

I'm just taking the the the opposite view.

من فقط دیدگاه مخالف را دارم.

The contrary in view. That's a good sign.

برعکس از نظر. این نشانه خوبی است.

It is a very good word.

کلمه بسیار خوبی است.

So do people share too much stuff on the Internet?

بنابراین آیا مردم چیزهای زیادی را در اینترنت به اشتراک می گذارند؟

The trend that I've noticed is when people go into hospital now

روندی که من متوجه شدم این است که مردم اکنون به بیمارستان

and they will take lots of selfies of themselves

می‌روند و

in their hospital bed, which I always find quite

در تخت بیمارستان از خود سلفی‌های زیادی می‌گیرند، که من همیشه

odd really, because the last thing you should be thinking about

آن را واقعاً عجیب می‌دانم، زیرا آخرین چیزی که

if you are going into hospital or you are in a hospital bed, is sending selfies

اگر قصد رفتن به آن را دارید باید به آن فکر کنید. بیمارستان یا روی تخت بیمارستان هستید ، ارسال سلفی

and letting people see that you are in a hospital bed.

و اجازه دادن به مردم برای دیدن اینکه شما روی تخت بیمارستان هستید.

I always find that very, very strange because it seems like a very personal thing

من همیشه آن را بسیار بسیار عجیب می دانم زیرا به نظر می رسد یک چیز بسیار شخصی است

that you wouldn't just keep sharing with other people.

که شما نمی توانید آن را با دیگران به اشتراک بگذارید.

Well, you see, some people like do like to share everything.

خوب، می بینید، برخی از افراد دوست دارند همه چیز را به اشتراک بگذارند.

I know I've got one or two friends or acquaintances,

می‌دانم که یکی دو دوست یا آشنا

I would say, that are always sharing

دارم، می‌توانم بگویم که همیشه در حال

their illnesses. Yes.

شریک بیماری‌هایشان هستند. آره.

For example, I know somebody who was in a amateur

برای مثال، فردی را می شناسم که در یک

dramatic group that I was in

گروه نمایشی آماتوری که من در آن حضور داشتم،

who is very sadly suffering from cancer.

بسیار متأسفانه از سرطان رنج می برد.

Okay.

But puts everything

باشه.

اما همه چیز را

on to the Internet about that condition.

در مورد آن شرایط در اینترنت قرار می دهد.

Now, some people would think that that was

حالا، برخی از مردم فکر می‌کنند که این

something that they wouldn't want to share,

چیزی است که نمی‌خواهند آن را به اشتراک بگذارند،

but they like to share it with everybody.

اما دوست دارند آن را با همه به اشتراک بگذارند.

And of course, they get a lot of people giving

و البته از خیلی ها

sympathy and likes and things like that.

دلسوزی و لایک و اینجور چیزا میگیرن.

So maybe that helps

بنابراین شاید این به آن شخص کمک کند تا در

that person through that difficult time in their lives.

آن دوران دشوار زندگی خود بگذرد.

I think that support, you know,

من فکر می‌کنم این حمایت، می‌دانید،

maybe it does some people who like to stay private with that

شاید برخی از افرادی که دوست دارند با آن خصوصی بمانند،

that may be some people just get that support that

ممکن است برخی از افراد فقط آن حمایت را دریافت کنند

that helps them through what is a very difficult period.

که به آنها کمک می‌کند تا در دوره‌ای بسیار سخت گذرانده شوند.

I don't know personally, I wouldn't want to share everything like that, but some people do.

من شخصاً نمی دانم، نمی خواهم همه چیز را اینطور به اشتراک بگذارم، اما برخی از مردم این کار را می کنند.

Well, my example, of

خوب، مثال من،

course, would be would be my mother, who is in a care home now.

البته، مادرم خواهد بود، که اکنون در خانه نگهداری است.

She's not very well. She has Alzheimer's.

حالش زیاد خوب نیست او آلزایمر دارد.

But we go to see her and I do take some photographs, but I don't take them to share with anyone else.

اما ما به دیدن او می رویم و من چند عکس می گیرم، اما آنها را نمی گیرم تا با دیگران به اشتراک بگذارم.

And that's that's the point I'm trying to make, is that sometimes

و این نکته ای است که من سعی می کنم به آن اشاره کنم، این است که گاهی اوقات

personal things should remain personal.

چیزهای شخصی باید شخصی باقی بمانند.

So I'm not talking about what you just said, but I'm talking about generally in other areas.

بنابراین من در مورد آنچه شما گفتید صحبت نمی کنم، بلکه به طور کلی در زمینه های دیگر صحبت می کنم.

So I would not publish even on here,

بنابراین من حتی در اینجا منتشر نمی کنم،

I wouldn't share any photographs of my mother in her home bed

هیچ عکسی از مادرم در تخت خانه اش به اشتراک نمی

because I don't think it's I don't think it's a good thing to do.

گذارم زیرا فکر نمی کنم این کار خوبی باشد.

I think that's something that's in our life.

من فکر می کنم این چیزی است که در زندگی ما وجود دارد.

So I think there has to be sometimes a line

بنابراین من فکر می کنم گاهی اوقات باید یک خط

that you that you draw a cross, I suppose,

وجود داشته باشد که شما یک صلیب بکشید، فکر می کنم،

because I have apparently I'm a public figure.

زیرا من ظاهراً یک شخصیت عمومی هستم.

Did you know that I'm a public figure?

آیا می دانستید که من یک شخصیت عمومی هستم؟

Apparently, according to Facebook,

ظاهراً طبق گفته فیس بوک،

that's why I have my little blue tick.

به همین دلیل است که من تیک آبی کوچک خود را دارم.

So myself and Tom Cruise, we both have the same little tick

بنابراین من و تام کروز، ما هر دو یک تیک کوچک در

next to our name because we are public figures.

کنار نام خود داریم، زیرا ما چهره های عمومی هستیم.

But but there are things that I would not share here on the Internet.

اما چیزهایی وجود دارد که من در اینجا در اینترنت به اشتراک نمی گذارم.

I wouldn't publish photographs of certain areas around my house

من عکس هایی از مناطق خاصی در اطراف خانه ام

or maybe certain people that I know.

یا شاید افرادی که می شناسم را منتشر نمی کنم.

Or maybe there are people who have said to me that they don't

یا شاید افرادی هستند که به من گفته اند که نمی

want to be photographed or on my live stream.

خواهند از آنها عکس بگیرند یا در پخش زنده من عکس بگیرند.

So there are lots of things you have to you have to make sure you control.

بنابراین چیزهای زیادی وجود دارد که باید انجام دهید تا مطمئن شوید که کنترل می کنید.

And I think my mother is a good example of that.

و فکر می کنم مادرم مثال خوبی برای آن است.

So I wouldn't publish a photograph of my mother in the state that she's in at the moment

بنابراین من عکسی از مادرم در وضعیتی که در حال حاضر

because it just it just seems to is

در آن است منتشر نمی‌کنم، زیرا به نظر می‌رسد

if I'm doing it to get some sort of attention or some sort of sympathy.

این کار را برای جلب توجه یا نوعی همدردی انجام می‌دهم.

So I think that sort of thing should should always be kept away.

بنابراین من فکر می کنم که این نوع چیزها باید همیشه دور نگه داشته شوند.

I think a lot of people do it

من فکر می کنم بسیاری از مردم این کار را به خوبی انجام می

well. Are we getting any unique life?

دهند. آیا ما زندگی منحصر به فردی داریم؟

Design is from Bulgaria. Hello.

طراحی از بلغارستان است. سلام.

And you've probably told that before, but I've forgotten to apologise for that.

و احتمالا قبلاً این را گفته اید، اما من فراموش کرده ام که بابت آن عذرخواهی کنم.

So, yes.

درنتیجه بله.

So that's two people from Bulgaria that I have interacted

بنابراین این دو نفر از بلغارستان هستند که من

with in the last 24 hours

در 24 ساعت گذشته با آنها تعامل

and I saw an actual live person from Bulgaria.

داشته‌ام و یک شخص زنده واقعی از بلغارستان را دیدم.

This English is very good, by the way. Yes.

اتفاقا این انگلیسی خیلی خوبه. آره.

Well, yes. A friend of mine.

خب بله. دوست من.

A friend is English is very good.

دوست انگلیسی خیلی خوبه

Yeah. Is it true?

آره آیا حقیقت دارد؟

Is it true that your friend Courtney.

آیا این درست است که دوست شما کورتنی؟

Courtney. Hello? Courtney is not watching.

کورتنی سلام؟ کورتنی تماشا نمی کند.

I know you're. Not.

He's a man, but he can be a woman or man's name.

میدونم که هستی نه.

او مرد است، اما می تواند نام زن یا مرد باشد.

That's it.

It is.

خودشه.

این است.

It can be either way. Yes.

هر دو طرف می تواند باشد. آره.

These days a lot of things can be either way.

این روزها خیلی چیزها می توانند در هر دو طرف باشند.

But I isn't he said he wants to be on our live stream one week.

اما من نمی گویم که او می خواهد یک هفته در جریان مستقیم ما باشد.

Oh, he definitely has. Okay.

اوه، او قطعا دارد. باشه.

That he would love to be on the live stream.

اینکه او دوست دارد در پخش زنده باشد.

You should never say things like that. He's very outgoing.

شما هرگز نباید چنین چیزهایی بگویید . او بسیار برون گرا است.

Yeah. He's got a lovely speaking voice, actually.

آره او در واقع صدای صحبت کردن دوست داشتنی دارد.

He's always been because his field of work he's e-books is sales on the telephone.

او همیشه به این دلیل بوده است که زمینه کاری او کتاب های الکترونیکی فروش تلفنی است.

Yeah.

آره

And he's got an ideal voice for this and apparently people are always commenting on his voice.

و او صدای ایده آلی برای این کار دارد و ظاهرا مردم همیشه در مورد صدای او نظر می دهند.

So maybe, you know, maybe

بنابراین شاید، می دانید، شاید

we've always wanted to do the have guests on the show.

ما همیشه می خواستیم مهمانان برنامه را داشته باشیم.

Yeah.

آره

I was hoping to have famous guests.

امیدوارم مهمانان معروفی داشته باشم.

Well, you know, for people.

خوب، می دانید، برای مردم.

What about me, Mr. Duncan? I thought I was a famous kid.

من چطور، آقای دانکن؟ فکر می کردم بچه معروفی هستم.

But you're always here.

اما تو همیشه اینجایی

Yes, so we'd love to.

بله، پس ما دوست داریم.

But what do you think?

اما نظر شما چیست؟

Would you like to see other people

آیا می‌خواهید افراد دیگری را

on our livestream?

در جریان زنده ما ببینید؟

Although I have been I have been tricked in the past

اگر چه من قبلاً توسط افرادی فریب خورده ام

by people who say, we want to come on,

که می گویند، می خواهیم بیاییم،

we to come on.

بیاییم.

But then they at the last minute, they decide they don't want to

اما بعد در آخرین لحظه تصمیم می گیرند که نمی

and they suddenly become afraid and they change their mind.

خواهند و ناگهان می ترسند و نظرشان تغییر می کند.

So so it isn't an easy.

بنابراین آسان نیست.

Thing to do. Yes.

کاری که باید انجام داد. آره.

So yes to make is is not very well.

پس بله درست کردن خیلی خوب نیست.

As we know. Tomek is ill. And is after a bit of sympathy.

همانطور که می دانیم. تومک بیمار است. و به دنبال کمی همدردی است.

Tomic has a bad estimate.

تومیک تخمین بدی دارد.

So Tomic is this is like social media in a way.

بنابراین Tomic این است که به نوعی مانند رسانه های اجتماعی است.

So we are all friends of Tomic, so we are going to well, certainly I am.

بنابراین ما همه دوستان تومیک هستیم، بنابراین خوب خواهیم شد، مطمئناً من هستم.

You are not going to waste time.

قرار نیست وقت را تلف کنید.

It gets over his stomach very, very quickly. That's okay.

خیلی سریع روی شکمش می گذرد. اشکالی ندارد.

That's all right.

But please don't send a photograph of your stomach to us.

مشکلی نیست.

اما لطفا عکس شکم خود را برای ما نفرستید.

See, that's the point.

ببینید، نکته همین است.

That's the point I'm making earlier that you can share information verbally,

این نکته ای است که من قبلاً به آن اشاره کردم که می توانید اطلاعات را به صورت شفاهی به اشتراک بگذارید،

but but sometimes you can go too far and share far too much stuff.

اما گاهی اوقات می توانید بیش از حد پیش بروید و چیزهای بسیار زیادی را به اشتراک بگذارید.

Babies.

نوزادان.

I Oh, the latest one, Steve.

من اوه، آخرین مورد، استیو.

The latest one is peck.

آخرین مورد پک است.

Peck.

نوک زدن.

Oh, look at my joke.

اوه به شوخی من نگاه کن

Look at my thumb to tell you it's looking. It's boom.

به انگشت شست من نگاه کن تا بهت بگم داره نگاه میکنه این رونق است.

Oh, would you would you like to take photograph.

اوه، دوست داری عکس بگیری

Share pictures of that.

تصاویر آن را به اشتراک بگذارید

Yeah. Steve,

آره استیو

the internet now is just full of packed pictures.

، اینترنت اکنون پر از عکس های پر است.

If, you know, if you go on to Facebook

اگر می دانید، اگر به فیس بوک

or onto Twitter, it's just nothing but pets.

یا توییتر بروید، چیزی جز حیوانات خانگی نیست.

Their pets doing cute things all.

حیوانات خانگی آنها همه کارهای ناز انجام می دهند.

Look, my. Pet.

ببین من حیوان خانگی

Look, look, Mike.

ببین، ببین، مایک

There are people that like attention.

افرادی هستند که توجه را دوست دارند.

The latest craze, by the way, the latest craze.

اتفاقاً جدیدترین دیوانگی.

Have you heard Hancock.

هنکاک رو شنیدی

Is as another person that likes lots of tension.

به عنوان شخص دیگری است که تنش زیادی را دوست دارد.

Yes. Go on latest craze.

آره. برو به آخرین جنون

I don't I don't know what that is all about.

من نمی دانم من نمی دانم این در مورد چیست.

Attention. Okay.

توجه باشه.

Uh, I've lost my train of thought again,

اوه، من دوباره رشته افکارم را گم کرده ام،

whether.

چه.

Rewind, rewind.

عقب، عقب.

No one knows who Matt Hancock is.

هیچ کس نمی داند مت هنکاک کیست.

But I can explain it. But I'd rather you didn't.

اما من می توانم آن را توضیح دهم. اما من ترجیح می دهم شما این کار را نکنید.

I'm after

من بعد از

I had, I had a lovely thing to to say then.

آن، یک چیز دوست داشتنی برای گفتن داشتم.

And I did.

و من انجام دادم.

I promise you, it's gone. It's gone.

بهت قول میدم از بین رفت آن رفته.

Never mind.

بیخیال.

Yes, we do hope that you recover very quickly.

بله، امیدواریم خیلی سریع بهبود پیدا کنید.

I'm sure you will hope it's not COVID.

مطمئنم امیدوارید که کووید نباشد.

You don't get COVID in the stomach, do you?

شما کووید را در معده نمی گیرید، درست است؟

Well, you can be sick, can't you?

خوب، شما ممکن است بیمار باشید، نمی توانید؟

If you can carry that, you can feel sick.

اگر بتوانید آن را حمل کنید، ممکن است احساس بیماری کنید.

So, yeah, flu is the flu season because winters here isn't in Europe.

بنابراین، بله، آنفولانزا فصل آنفولانزا است زیرا زمستان‌های اینجا در اروپا نیست.

So it's the flu season. Yeah.

پس فصل آنفولانزا است. آره

And the northern hemisphere.

و نیمکره شمالی.

So maybe it is a stomach flu. It's horrible.

پس شاید آنفولانزای معده باشد. این وحشتناک است.

We don't know the details, but we're assuming that, you know,

ما جزئیات را نمی دانیم، اما فرض می کنیم که، می دانید،

things are coming up.

چیزهایی در راه است.

Yeah. Not staying.

آره نه ماندن

It's really not staying down.

واقعا پایین نمیمونه

As good as the cheering is all up today Steve.

به همان اندازه که استیو امروز همه چیز را تشویق کرد.

Yes well get well soon tarmac.

بله خوب به زودی آسفالت.

That's all I can say. But please, no photographs.

این تمام چیزی است که می توانم بگویم. اما لطفا، بدون عکس.

We don't want to see any pictures of vomit or anything else.

ما نمی خواهیم هیچ عکسی از استفراغ یا چیز دیگری ببینیم.

It comes out of

از هر کدام بیرون می آید

any. And I meant to say hello as well to our mela spec.

. و من می خواستم به مشخصات ملامان سلام کنم.

Nobody. Oh okay.

هيچ كس. اوه باشه

Who I haven't seen on the live stream before.

کسی که قبلاً در پخش زنده ندیده بودم.

So just because that's what was on the back of that piece of paper

بنابراین فقط به این دلیل که این همان چیزی است که در پشت آن تکه کاغذی بود

that I just held up.

که من آن را بالا نگه داشتم.

Hello. From France, I presume there.

سلام. از فرانسه، فکر می کنم آنجاست.

From France.

It says hello from French.

از فرانسه.

از فرانسوی سلام می گوید.

I think you mean France, but I haven't seen your name before.

فکر کنم منظورت فرانسه هست ولی من تا حالا اسمت رو ندیده بودم.

So I'm Mel Melly. Welcome.

پس من مل ملی هستم. خوش آمدی.

Well, somebody new.

خوب، یک نفر جدید.

So in the latest trend, this is what I was going to say.

بنابراین در آخرین روند، این چیزی است که من می خواستم بگویم.

Please don't say anything else.

لطفا چیز دیگه ای نگو

Don't interject as I'm talking now, I'll do this.

الان که دارم حرف می زنم دخالت نکن، این کار را می کنم.

The latest trend on Instagram

آخرین روند در اینستاگرام

and I think it might be on Facebook as well.

و من فکر می کنم ممکن است در فیس بوک نیز باشد.

But I think it's mainly Instagram is where a person will get their child

اما من فکر می‌کنم که عمدتاً اینستاگرام جایی است که شخص از فرزندش

to film the parent having a dance.

می‌خواهد از رقص والدینش فیلم بگیرد.

But what they don't

اما چیزی که

realise is they've actually got the camera facing towards the child.

آنها متوجه نمی شوند این است که در واقع دوربین را به سمت کودک گرفته اند.

So all they're actually doing is filming the reaction of the child as the person is dancing.

بنابراین تنها کاری که آنها در واقع انجام می دهند این است که از عکس العمل کودک در حالی که آن فرد در حال رقصیدن است فیلم می گیرند.

However, there is a slight problem with that

با این حال، یک مشکل جزئی در آن وجود دارد

and that's the fact that most people use

و آن این واقعیت است که اکثر مردم

the rear camera, the camera that's at the back that has high quality.

از دوربین عقب استفاده می کنند، دوربینی که در پشت قرار دارد و کیفیت بالایی دارد.

So if you are doing that, then surely you will see that the camera is pointed at the person.

بنابراین اگر این کار را انجام می دهید، مطمئناً خواهید دید که دوربین به سمت شخص نشانه رفته است.

If it is the camera that's on the screen

اگر دوربین روی صفحه است

that on the same side is the screen.

که در همان سمت صفحه نمایش قرار دارد.

So I always find that quite strange, but that's the latest trend.

بنابراین من همیشه آن را بسیار عجیب می دانم، اما این آخرین روند است.

So the adult will dance in front of their child,

بنابراین بزرگسالان جلوی فرزندشان می رقصند،

but really they're filming their reaction of the child.

اما در واقع از واکنش خود نسبت به کودک فیلم می گیرند.

Are they doing that deliberately?

آیا آنها از روی عمد این کار را انجام می دهند؟

It's a yes. It's a it's a massive trend.

این یک بله است. این یک روند عظیم است.

If you go onto Instagram now, there are loads of videos of children just going

اگر اکنون وارد اینستاگرام شوید ، ویدیوهای زیادی از کودکان وجود دارد که به تازگی آن را

through.

مرور می کنند.

And that's it.

و بس.

That's that's the latest trend.

این آخرین روند است.

Where you see we're so old, you.

جایی که می بینی ما خیلی پیر شدیم، تو.

Know, it's nothing to do with. Age. You don't it's. Only.

بدان ربطی ندارد سن. تو نیستی فقط.

Those things interesting. But it's older people doing it.

اون چیزا جالبه اما افراد مسن این کار را انجام می دهند.

I know.

میدانم.

I'm just saying, you know, it's maybe I don't know who's more who's watching it

فقط می‌گویم، می‌دانی، شاید من نمی‌دانم چه کسی بیشتر

than most people, old people. It's just a trend.

از بیشتر مردم، افراد مسن، آن را تماشا می‌کند. این فقط یک روند است.

It's got time for all this. Sorry, Steve.

برای همه اینها وقت است متاسفم استیو

It's the trend.

این روند است.

It's not people enjoying watching it.

این مردم نیستند که از تماشای آن لذت ببرند.

It's the trend of actually doing it as most.

این روند در واقع انجام آن را به عنوان بسیاری از.

Things I the summer.

چیزهایی که من در تابستان.

And that's it. So everyone's now doing it.

و بس. بنابراین همه در حال انجام آن هستند.

Oh, I'm having a dance.

اوه من دارم میرقصم

But really I'm, I'm filming the reaction of my child and I'm going to share it with you all.

اما واقعاً هستم، دارم از واکنش فرزندم فیلم می‌گیرم و آن را با همه شما به اشتراک می‌گذارم.

Fascinating. Yes.

شگفت انگیز. آره.

I still haven't got time for I haven't got time for all this.

من هنوز وقت ندارم برای همه اینها وقت ندارم.

It's like Facebook.

مثل فیس بوک است.

I've got a Facebook account, but I just haven't got time to keep

من یک حساب فیس بوک دارم، اما فقط وقت ندارم که آن را حفظ

I mean, I don't get many messages because I'm not really on it.

کنم، یعنی پیام های زیادی دریافت نمی کنم زیرا واقعاً در آن کار ندارم.

But I just once you open that box

اما من فقط یکبار آن جعبه را باز

because I know people, I've got friends similar

می‌کنم، چون من افراد را می‌شناسم، دوستانی هم

age to me who have been on Facebook

سن و سال من دارم که در فیس‌بوک بوده‌اند

and then come off it because they said it almost becomes like a full time thing.

و بعد از آن کنار می‌روند، زیرا می‌گویند تقریباً مانند یک چیز تمام وقت می‌شود.

They haven't got time yet to keep sending messages back to people reacting to things

آنها هنوز وقت ندارند به ارسال پیام به افرادی که نسبت به چیزها واکنش نشان می دهند ادامه

and they feel the pressure of having to like something that somebody else has put on

دهند و احساس می کنند که مجبورند چیزی را دوست داشته باشند که دیگری گذاشته است

or they feel as though then, you know, people think that they're not being supportive.

یا احساس می کنند که در آن صورت، می دانید، مردم فکر می کنند که آنها اینطور نیستند. حمایت کننده بودن

So, yes, I think we I you know, it's a personal thing, isn't it?

بنابراین، بله، فکر می کنم ما می شناسیم، این یک چیز شخصی است، اینطور نیست؟

But I just feel I don't really know how to use Facebook.

اما من فقط احساس می کنم که واقعاً نمی دانم چگونه از فیس بوک استفاده کنم.

I get quite confused with this.

من با این کاملا گیج می شوم

Is another main reason why you don't use it because you don't know how to do. It.

دلیل اصلی دیگری است که چرا از آن استفاده نمی کنید زیرا نمی دانید چگونه این کار را انجام دهید. آی تی.

I just, you know, coming from that generation where we didn't have that, I just find it annoying.

من فقط، می دانید، از آن نسلی می آیم که ما آن را نداشتیم، فقط آن را آزاردهنده می دانم.

Yeah.

To constantly have to if I want to speak to a friend or to either go and see them or pick up the phone,

آره

اگر بخواهم با دوستی صحبت کنم یا بروم و او را ببینم یا تلفن را بردارم،

use things or

از چیزها یا

emails or I've got to tell, you know, you think you can get 20, 30 messages a day

ایمیل‌هایی استفاده کنم یا باید بگویم، اگر می‌خواهم با دوستی صحبت کنم، مجبور باشم، فکر می‌کنی می‌توانی 20، 30 پیام دریافت کنی. روز

and I've got I've got the time or the interest means I've got many friends.

و من وقت دارم یا علاقه به این معنی است که دوستان زیادی دارم.

Okay, you can have virtual friends.

خوب، شما می توانید دوستان مجازی داشته باشید.

I think if people were honest, if people were honest,

من فکر می کنم اگر مردم صادق بودند، اگر مردم صادق بودند،

they would say that they don't have many friends in their personal life.

می گفتند که در زندگی شخصی خود دوستان زیادی ندارند.

And I think that's the reason why people love going on social media, because it

و فکر می‌کنم این دلیلی است که مردم دوست دارند وارد شبکه‌های اجتماعی شوند، زیرا

then gives them the feeling of having lots of friends, and that includes me.

این احساس به آنها می‌دهد که دوستان زیادی دارند، و این شامل من نیز می‌شود.

So I don't have a huge circle of friends

بنابراین من دایره بزرگی از دوستان

and I wouldn't say that we do, but we do know people.

ندارم و نمی گویم که داریم، اما ما افراد را می شناسیم.

But on the Internet, of course, you can you can know lots of people.

اما مطمئناً در اینترنت می توانید افراد زیادی را بشناسید.

We know you, you see.

ما شما را می شناسیم، می بینید.

And that's the reason why we love doing this.

و این دلیلی است که ما عاشق انجام این کار هستیم.

We love coming on here and sharing our time with you

ما دوست داریم به اینجا بیاییم و وقت خود را با شما به اشتراک بگذاریم

and hopefully you enjoy the same thing.

و امیدوارم شما هم از همین کار لذت ببرید.

Tommy Thomas says.

تامی توماس می گوید.

We've got to move on, Tomic says.

تومیک می‌گوید ما باید ادامه دهیم.

I will not send any

من هیچ

photographs of my vomit or anything else.

عکسی از استفراغم یا چیز دیگری ارسال نمی کنم.

We'd like to see, but we've never seen any pictures of tarmac.

ما دوست داریم ببینیم، اما هیچ عکسی از آسفالت ندیده ایم.

We don't want to make that sign, but it's, you know, vomit would be something

ما نمی‌خواهیم آن علامت را بسازیم ، اما می‌دانی، استفراغ چیزی

really sweet seeing pictures, something of Toby, right?

واقعاً شیرین خواهد بود، دیدن عکس‌ها، چیزی از توبی، درست است؟

Couple of new people.

چند نفر جدید.

Hey, Mr.

سلام، آقای

Duncan, I haven't seen before saying hi on the live stream.

دانکن، من قبلاً ندیده بودم که در پخش زنده سلام کنم.

I would be careful of that one. Really?

حواسم به اون یکی باشه واقعا؟

And what about this one?

و در مورد این یکی چطور؟

Hello, Hannah.

سلام هانا

Hello.

سلام.

Hannah Palin from Egypt.

هانا پیلین از مصر.

Uh. Hello.

اوه سلام.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

And, yeah, it's nice to meet people watching,

و، بله، دیدن افرادی که تماشا می‌کنند

but we don't often, don't often make comments in the live stream.

خوب است، اما ما اغلب در جریان مستقیم نظر نمی‌دهیم.

It's nice to know that you're there.

خیلی خوبه که بدونی اونجا هستی

We also have Myanmar watching as well.

ما همچنین میانمار را تماشا می کنیم.

Hello to Myanmar. Very nice to see you here.

سلام به میانمار خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I know we do have a lot of people watching in Myanmar as well.

من می دانم که ما در میانمار نیز افراد زیادی داریم که تماشا می کنند.

Yes. Alessandra Is here

آره. الساندرا در اینجا

reacting to

به وتوها واکنش نشان می دهد

vetoes because veto is making lots of jokes as usual.

زیرا وتو طبق معمول شوخی های زیادی می کند.

So I think it is possible to share too much on the Internet.

بنابراین فکر می کنم امکان اشتراک گذاری بیش از حد در اینترنت وجود دارد.

And quite often I think what you said earlier, not necessarily

و اغلب اوقات من به آنچه قبلاً گفتید فکر می کنم، نه

in reference to what you said about your friend, but I think a lot of people do these things

لزوماً به آنچه در مورد دوست خود گفتید، اما فکر می کنم بسیاری از مردم این کارها

because they do want to get a reaction of some sort, maybe praise

را انجام می دهند زیرا می خواهند واکنشی دریافت کنند، شاید تمجید

or maybe sympathy or something like that.

یا شاید همدردی یا همدردی. یه چیزی شبیه اون.

So I think the Internet is a very powerful tool

بنابراین فکر می‌کنم اینترنت ابزار بسیار قدرتمندی

for for receiving some sort of encouragement,

برای دریافت نوعی تشویق است،

if you can't get it from real people,

اگر نمی‌توانید آن را از افراد واقعی دریافت کنید،

you go onto the Internet

وارد اینترنت می‌شوید

and try to get it from complete strangers.

و سعی می‌کنید آن را از افراد کاملاً غریبه دریافت کنید.

So you may maybe that that is it. Maybe we've cracked it.

پس شاید شما همینطور باشد. شاید ما آن را کرک کرده ایم.

Maybe that's the reason why people do it.

شاید به همین دلیل است که مردم این کار را انجام می دهند.

Lina Singh Hello.

لینا سینگ سلام.

And so Bashir as well. Uh,

و همینطور بشیر. اوه،

nice too to

خیلی خوب است

have people saying hello and people are getting replies back from, from Turkey, from Myanmar as well.

که مردم سلام می کنند و مردم از ترکیه و میانمار نیز پاسخ می گیرند.

So yes, I can't pronounce your first name, so I'm going to call you too.

پس بله، من نمی توانم اسم شما را تلفظ کنم، بنابراین من هم می خواهم شما را صدا کنم.

So we don't I think, if you don't mind.

بنابراین فکر نمی کنم، اگر شما مشکلی ندارید.

I think it's too Colonel.

فکر کنم خیلی زیاده سرهنگ

I think it's actually Tuka. Oh yes. I think you like Mr.

من فکر می کنم در واقع توکا است. آه بله. من فکر می کنم شما آقای

Tucker. Yes.

تاکر را دوست دارید. آره.

Hello, Tucker.

سلام تاکر

Watching in Myanmar isn't a.

تماشا کردن در میانمار این نیست.

Lot of new people coming on the line.

افراد جدید زیادی وارد خط می شوند.

Live chat today and this is a very friendly place.

چت زنده امروز و اینجا مکانی بسیار دوستانه است.

So, you know, but whatever you like, as long as it's not rude and you want.

پس میدونی ولی هر چی دوست داری به شرطی که بی ادبی نباشه و بخوای.

To see me oversharing.

برای دیدن اشتراک گذاری بیش از حد من

Well, I think we do tend to overshare.

خوب، من فکر می کنم که ما تمایل به اشتراک گذاری بیش از حد داریم.

So this is we're talking not oversharing

بنابراین، ما در مورد اشتراک گذاری بیش از حد

on social media, but this is sort of we, you know, like social media.

در رسانه های اجتماعی صحبت نمی کنیم، اما این چیزی است که ما، می دانید، مانند رسانه های اجتماعی.

We do share a lot of our personal lives.

ما بسیاری از زندگی شخصی خود را به اشتراک می گذاریم.

On a lot of it.

روی بسیاری از آن.

But there is a there is a lot of it that you don't see.

اما چیزهای زیادی وجود دارد که شما نمی بینید.

So so we do control it.

بنابراین ما آن را کنترل می کنیم.

But you do you want to see me? Oversharing now?

اما تو میخوای منو ببینی؟ در حال حاضر اشتراک گذاری بیش از حد؟

I'm not sure. On the screen.

مطمئن نیستم. روی صفحه نمایش.

So this is my morning tweet.

بنابراین این توییت صبحگاهی من است.

This is the tweet that I sent this morning

این توییتی است که امروز صبح

on my Twitter page.

در صفحه توییتر خود ارسال کردم.

Mr. Duncan,

آقای دانکن، به

I think that is inappropriate.

نظر من این نامناسب است.

Do you think that. No, I don't think that's inappropriate.

آیا فکر می کنید که. نه، فکر نمی کنم این کار نامناسب باشد.

I think that's brilliant.

من فکر می کنم که فوق العاده است.

Just steamed English teacher.

معلم انگلیسی فقط بخارپز.

That is some great sharing.

این یک اشتراک گذاری عالی است.

So that sort of thing.

بنابراین این نوع چیزها.

Best pouf in ages.

بهترین پوف در سنین مختلف

Came with.

آمد با.

A big smiley face and lots of hearts.

یک صورتک بزرگ و قلب های فراوان.

They should invent a new emoji

آنها باید یک ایموجی جدید

for for someone who's just had the best pouf ever.

برای کسی اختراع کنند که به تازگی بهترین پوف را داشته است.

I'm I'm not.

من هستم من نیستم.

I'm not to comment on that.

من در مورد آن اظهار نظر نمی کنم.

But we know that you like to tell everybody about your poops.

اما ما می دانیم که شما دوست دارید در مورد مدفوع خود به همه بگویید.

You like to talk about poops.

دوست دارید در مورد مدفوع صحبت کنید.

Okay, Steve. Which occurs quite frequently.

باشه، استیو. که اغلب اتفاق می افتد.

It's not it's not that I enjoy talking about it.

اینطور نیست که از صحبت کردن در مورد آن لذت می برم.

It's just that it happens and everyone does it.

فقط این اتفاق می افتد و همه آن را انجام می دهند.

Thank you.

متشکرم.

But don't share it, Steve.

اما آن را به اشتراک نگذار استیو.

Don't share a photograph.

عکس را به اشتراک نگذارید

Can I just say that? Because.

فقط همینو بگم؟ زیرا.

Because that is one thing.

چون این یک چیز است.

No one no one wants to see.

هیچکس که هیچکس نمیخواهد ببیند

If I was honest.

اگر صادق بودم

To cut to.

برش دادن به.

Is that correct? To cut to.

درسته؟ برش دادن به.

Oh, we can we can call you ice fox.

اوه، ما می توانیم شما را روباه یخی بنامیم.

Oh I say I think I will stick with Ice Fox.

اوه می گویم فکر می کنم با آیس فاکس بچسبم.

And what is to cut toe.

و چه چیزی برای بریدن انگشت پا است.

Is that correct. Have we pronounced that name correctly?

درسته. آیا این نام را درست تلفظ کرده ایم؟

Because we'd like to call you by your proper name or at least your handle on hair.

زیرا ما می خواهیم شما را به نام خود یا حداقل دسته موی شما صدا کنیم.

For a moment.

You see, I thought it was it was one of those names.

برای یک لحظه

می بینید، فکر می کردم یکی از آن نام هاست.

That sounds like a rude word.

به نظر یک کلمه بی ادبانه می آید.

That's why I was very careful.

برای همین خیلی مراقب بودم.

You see how I said it? They tramp says that Freud,

دیدی چطوری گفتم؟ آنها می گویند که فروید

the famous psychologist, would love that tweet.

، روانشناس معروف، آن توییت را دوست دارد.

Freud must show something.

فروید باید چیزی را نشان دهد.

Yes. Your inner workings of the mind.

آره. عملکرد درونی شما در ذهن.

Well, it just means that I like expressing myself

خوب، این فقط به این معنی است که من دوست دارم خودم را

in varied ways.

به روش های مختلف بیان کنم.

I think we should do it more.

من فکر می کنم ما باید این کار را بیشتر انجام دهیم.

Correct. We've got it correct?

درست. ما آن را درست فهمیدیم؟

Yes, you were correct, Mr. Duncan.

بله، درست گفتید آقای دانکن.

Good, sir.

خوب آقا

Will we always like to think is I'll forget it.

آیا همیشه دوست داریم فکر کنیم که فراموشش می کنم؟

So next week you come on to Cat and I will have forgotten how to pronounce your name.

بنابراین هفته آینده به سراغ گربه می روید و من فراموش کرده ام که چگونه نام شما را تلفظ کنم.

Yeah, maybe not.

بله، شاید نه.

You often forgetting how to pronounce your own name.

شما اغلب فراموش می کنید که چگونه نام خود را تلفظ کنید.

That's true.

درست است.

It is very true today, by the way, we're talking about starting and stopping

امروز بسیار درست است، اتفاقاً ما در مورد شروع و توقف

starting things and stopping.

شروع کارها و توقف صحبت می کنیم.

So when we start something, we begin we.

بنابراین وقتی چیزی را شروع می کنیم، ما شروع می کنیم.

We progress after the beginning, we start doing something.

ما بعد از شروع پیشرفت می کنیم، شروع به انجام کاری می کنیم.

And of course, the word that a lot of people

و البته کلمه ای که

shout at us every Sunday, stop it.

هر یکشنبه خیلی ها سر ما فریاد می زنند، بس کنید.

Stop. No, please stop

متوقف کردن. نه، لطفاً

is what they say.

این چیزی است که آنها می گویند بس کنید.

So that's one of the things also we're talking about.

بنابراین این یکی از مواردی است که ما در مورد آن صحبت می کنیم.

Can I now make a big announcement?

اکنون می توانم یک اعلامیه بزرگ ارائه کنم؟

Are you ready for this, Steve?

آیا برای این آماده ای استیو؟

Brace yourselves.

خودتان را آماده کنید.

Yes. Even you don't know about this.

آره. حتی شما هم در این مورد نمی دانید

In my hand, I have something.

تو دستم یه چیزی دارم

Would you like to see it?

دوست دارید آن را ببینید؟

Do you want to see what I have in my hand? Okay.

میخوای ببینی چی تو دستمه؟ باشه.

It is a leaflet all about the much Wenlock Christmas Fair

این یک جزوه همه چیز در مورد نمایشگاه کریسمس Wenlock

which is taking place next Saturday.

است که شنبه آینده برگزار می شود.

We will be there

ما آنجا خواهیم بود

live weather permitting. Yes.

که آب و هوا اجازه دهد. آره.

If the weather is okay, if it's raining or snowing, we won't be there.

اگر هوا خوب باشد، اگر باران یا برف ببارد، ما آنجا نخواهیم بود.

But we will go there and do some recordings for Sunday.

اما ما به آنجا می رویم و برای یکشنبه چند ضبط انجام می دهیم.

But if the weather is okay next Saturday, we will be there live.

اما اگر شنبه آینده هوا خوب باشد، ما به صورت زنده آنجا خواهیم بود.

We will set up the camera and we will be there live at the Much Wenlock

ما دوربین را نصب می کنیم و شنبه آینده در نمایشگاه کریسمس Much Wenlock به صورت زنده آنجا خواهیم بود

Christmas Fair next Saturday because December is beginning.

زیرا دسامبر شروع می شود.

And guess what, Steve?

و حدس بزنید، استیو؟

We have a whole month of special live streams coming up.

ما یک ماه کامل پخش زنده ویژه داریم.

This is your announcement.

این اطلاعیه شماست

This is the announced announce.

این اعلامیه اعلام شده است.

It's a big announcement.

این یک اعلامیه بزرگ است.

So during the month, listen up.

بنابراین در طول ماه، گوش فرا دهید.

During the month of December, December,

در ماه دسامبر، دسامبر،

there will be some special live streams, lots of live streams.

پخش‌های زنده ویژه، پخش‌های زنده زیادی وجود خواهد داشت .

And this is how they will begin.

و اینگونه آغاز خواهند شد.

Yeah, and that's what we're doing during the month of December.

بله، و این کاری است که ما در ماه دسامبر انجام می دهیم.

Lots of extra live streams, lots more of myself and also Mr.

بسیاری از پخش زنده اضافی، تعداد بیشتری از من و همچنین آقای

Steve as well.

استیو.

The interview and.

مصاحبه و.

Oh Mr.

اوه آقای

Steve, I am so excited by that.

استیو، من از این موضوع بسیار هیجان زده هستم.

This is mean I've got to do extra work in December.

این بدان معناست که من باید در ماه دسامبر کار اضافی انجام دهم.

It might mean that you will be on not not every time.

ممکن است به این معنی باشد که نه هر بار روشن خواهید شد.

You don't have to be with me every time.

لازم نیست هر بار با من باشی.

But we are doing some extra live streams

اما تقریباً هر روز در ماه دسامبر چند پخش زنده اضافی انجام می دهیم

in December, almost

every day.

.

Is it like December?

مثل دسامبر است؟

Well, a few years ago I did something called

خوب، چند سال پیش من کاری به نام

December drop in, but they were not live, they were recorded.

دسامبر drop in انجام دادم، اما آنها زنده نبودند، ضبط شده بودند.

But this is going to be live streams, special live streams

اما این قرار است پخش زنده ، پخش زنده ویژه

during the whole of December and that includes

در کل ماه دسامبر باشد و شامل

Wait for it Christmas as well.

Wait for it Christmas نیز می شود.

We will be doing some live streams and I'm hoping this year we will be able to do

ما چند پخش زنده انجام خواهیم داد و امیدوارم امسال بتوانیم

the thing that we used to do, which was the live stream

کاری را که قبلا انجام می دادیم، که پخش زنده ای

that we did on bank on Boxing Day.

بود که در بانک در روز باکسینگ انجام دادیم، انجام دهیم.

Weather permitting. The day after Christmas.

آب و هوا اجازه می دهد. روز بعد از کریسمس.

So that's something we've done maybe two or three times.

بنابراین این کاری است که ما شاید دو یا سه بار انجام داده ایم.

I think we've done it three times.

من فکر می کنم ما آن را سه بار انجام داده ایم.

So this year I would like to do it again.

بنابراین امسال می خواهم دوباره این کار را انجام دهم.

So we have a very busy month of live streams coming up

بنابراین ما یک ماه بسیار شلوغ از پخش جریانی زنده

during the month of December and I hope you will stay with us.

در ماه دسامبر داریم و امیدوارم با ما بمانید.

For those, by the way, the phrase weather permitting is a phrase that's commonly used in British

اتفاقاً برای آن‌ها، عبارت weather permitting عبارتی است که معمولاً در انگلیسی بریتانیایی استفاده می‌شود

English, just to indicate that you will do something

، فقط برای اینکه نشان دهد

as long as the weather is good enough. Yes.

تا زمانی که هوا به اندازه کافی خوب باشد کاری انجام خواهید داد. آره.

So if you say we will do livestreams

بنابراین اگر می‌گویید

outside in December, weather permitting,

در ماه دسامبر در خارج از خانه پخش زنده انجام می‌دهیم، اگر آب و هوا اجازه دهد،

you are indicating that you won't do that if it's raining

نشان می‌دهید که اگر باران می‌بارد

or you won't do them if it's

این کار را انجام نمی‌دهید یا اگر بیرون بودن

very cold or very uncomfortable to be outside,

خیلی سرد یا خیلی ناراحت کننده باشد،

it's that you say, Oh, let's go for a walk tomorrow into town, weather permitting. Yes.

این کار را انجام نمی‌دهید، این همان چیزی است که می‌گویید. اوه، بیایید فردا برای پیاده روی به شهر برویم، اگر هوا اجازه دهد. آره.

So permits means allow.

پس مجوز یعنی اجازه.

So weather allowing.

بنابراین آب و هوا اجازه می دهد.

If the weather is good, we will do it.

اگر هوا خوب باشد این کار را می کنیم.

If the weather is terrible, we won't do it.

اگر هوا وحشتناک باشد، این کار را نمی کنیم.

So if the weather allows us to do it,

بنابراین اگر آب و هوا به ما اجازه این کار را بدهد،

we will do it.

آن را انجام خواهیم داد.

But it's often a phrase you put at the end of something.

اما اغلب عبارتی است که شما در انتهای چیزی قرار می دهید.

If it involves going outside.

اگر شامل بیرون رفتن باشد.

So the match when is this fair is happening?

پس مسابقه کی این نمایشگاه برگزار می شود؟

And oh, there's so much to look forward to at the Christmas fair.

و اوه، چیزهای زیادی برای انتظار در نمایشگاه کریسمس وجود دارد.

There is the well, it starts off in the morning

آنجا چاه است، صبح

with the opening of the Christmas fair

با افتتاح نمایشگاه کریسمس

by the world's tallest town crier.

توسط بلندترین شهرک جهان شروع می شود.

Outside is very tall.

بیرون خیلی بلنده

I think he was there last year.

فکر کنم پارسال اونجا بود

Black eyed Susans at 10 a.m..

سوزان چشم سیاه ساعت 10 صبح.

Were they?

بودند؟

We're not going to be there that early show. No, we won't be there.

ما در آن نمایش اولیه آنجا حضور نداریم. نه، ما آنجا نخواهیم بود.

That's a. Myth that. There's definitely no chance of.

این یک افسانه که. قطعا هیچ شانسی وجود ندارد

That centre will be arriving at his little grotto,

آن مرکز به غار کوچک او می رسد

the place where he sits

، مکانی که او

at 11 a.m..

در ساعت 11 صبح می نشیند.

So Santa will be arriving in much Wenlock at 11 a.m..

بنابراین بابانوئل ساعت 11 صبح به ونلاک زیادی

I'm not sure if we'll be there for that.

می رسد. مطمئن نیستم که برای این کار آنجا باشیم یا نه.

I might be still in bed asleep to be honest.

صادقانه بگویم شاید هنوز در رختخواب بخوابم.

So maybe after 2:00.

پس شاید بعد از ساعت 2:00.

Let's see what happens at 10:00.

بیایید ببینیم ساعت 10:00 چه اتفاقی می افتد.

2:00 we have the Iron Man and the Seven Guilders.

2:00 ما مرد آهنی و هفت گیلدر را داریم.

Maurice and.

موریس و.

Sarah was there every year. The Morris dancers.

سارا هر سال آنجا بود. رقصندگان موریس

I didn't know who the iron men are, so that'll be interesting.

من نمی دانستم مردان آهنین چه کسانی هستند، بنابراین جالب خواهد بود.

Yeah, I'm presuming they're strong, tough, sort of well-built men.

آره، من حدس می زنم که آنها مردانی قوی، سرسخت و خوش اندام هستند.

There was a group of Morris dancers who got into a lot of trouble a few years ago

گروهی از رقصندگان موریس بودند که چند سال پیش با مشکلات زیادی مواجه شدند

because part of their routine involves them blacking their faces.

زیرا بخشی از روتین آنها شامل سیاه کردن صورتشان است.

Okay.

باشه.

And they got into a lot of trouble.

و دچار دردسرهای زیادی شدند.

Because that's tradition so.

چون این سنت است.

That was tradition. But they had to stop doing it.

این سنت بود. اما مجبور شدند این کار را متوقف کنند.

They.

You mean they buckled to the unfair social pressure?

آنها.

یعنی آنها در برابر فشارهای ناعادلانه اجتماعی خم شدند؟

Well, a lot of people just said.

خب خیلی ها همین الان گفتند.

Something that they've been doing for centuries, probably.

کاری که آنها برای قرن ها انجام داده اند، احتمالا.

Anyway, we won't go into. Okay, Steve,

به هر حال وارد نمی شویم. باشه، استیو،

if you want to

die on that hill, you are more than welcome to.

اگر می

خواهی روی آن تپه بمیری، خیلی خوش آمدی.

Also, Santa is leaving at 2 p.m..

همچنین، بابانوئل ساعت 2 بعد از ظهر می رود.

Where is he. Going?

Isn't that strange, though? He's.

او کجاست. رفتن؟

با این حال عجیب نیست؟ او هست.

He's going to leave as we start on.

همانطور که ما شروع می کنیم، او می رود.

His sleigh and they're. Down.

سورتمه او و آنها هستند. پایین.

So I think that Santa Clause already knows that we're going to be there because he's over.

بنابراین من فکر می کنم که بابانوئل از قبل می داند که ما آنجا خواهیم بود زیرا او تمام شده است.

He's going to leave.

او می رود.

He's going to leave at 2:00.

او ساعت 2:00 می رود.

Well, there's a lot going on is what we're trying to say.

خوب، چیزهای زیادی در حال انجام است، چیزی است که ما می خواهیم بگوییم.

And we will be probably illegally filming most of it.

و احتمالا بیشتر آن را غیرقانونی فیلمبرداری خواهیم کرد.

And assuming we didn't oversleep.

و با فرض اینکه زیاد نخوابیدیم.

But we will see what happens.

اما خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

So if the weather is okay, we'll be live.

بنابراین اگر هوا خوب باشد، ما زنده خواهیم بود.

If the weather is not okay, we'll go there and we will

اگر هوا خوب نباشد می رویم آنجا و

we will do a little bit of filming and then show it on Sunday. But

کمی فیلمبرداری می کنیم و یکشنبه نمایش می دهیم. اما

what I really want to say

چیزی که واقعاً می

is I will be with you on

خواهم بگویم این است که یکشنبه با شما خواهم بود

Sunday.

.

Thursday,

پنجشنبه،

because Thursday is the 1st of December.

زیرا پنجشنبه اول دسامبر است.

So I'm going to actually be with you on Thursday.

بنابراین من در واقع پنجشنبه با شما خواهم بود.

This week.

این هفته.

I'm on Wednesday.

من چهارشنبه هستم

Not Wednesday, so I won't with you on Wednesday.

چهارشنبه نیست، پس چهارشنبه با شما نخواهم بود.

So make the most of this.

پس از این بهترین استفاده را ببرید.

This is actually the last live stream of November.

این در واقع آخرین پخش زنده ماه نوامبر است.

I won't be with you on Wednesday, but I will be with you on Thursday, Sunday

من چهارشنبه با شما نخواهم بود، اما پنجشنبه، یکشنبه

and also Saturday and Sunday as well.

و همچنین شنبه و یکشنبه با شما خواهم بود.

And then as December

و سپس با ادامه ماه دسامبر

continues, we will do regular live streams

،

almost every day, not every day, almost every day.

تقریباً هر روز، نه هر روز، تقریبا هر روز، پخش‌های مستقیم مستقیم را انجام خواهیم داد.

So there it is a very, very exciting,

بنابراین دسامبر بسیار بسیار هیجان انگیز و

busy December coming up.

شلوغی در راه است.

To good time points out that Santa is coming all the way from Finland

به وقت خوب اشاره می کند که بابانوئل تمام مسیر را از فنلاند می آید زیرا آنجاست

because that's

where we always think of ways Santa is coming from Finland.

که ما همیشه به راه هایی فکر می کنیم که بابانوئل از فنلاند می آید.

Yes, I'm somewhere sort of, you know,

بله، من یک جایی هستم، می دانید،

northern Europe, cold.

شمال اروپا، سرد است.

Finland is this sort of mysterious country, isn't it?

فنلاند این کشور مرموز است، اینطور نیست؟

To us it's always sort of. It's the North Pole.

برای ما همیشه اینطور است. این قطب شمال است.

Yes. That's where Santa lives.

آره. همان جایی است که بابانوئل زندگی می کند.

He lives in a small.

او در یک کوچک زندگی می کند.

Did you ever see Superman?

تا حالا سوپرمن رو دیدی؟

The first Superman.

اولین سوپرمن

It's a bit like his Fortress of Solitude.

کمی شبیه قلعه تنهایی اوست.

Well, Santa Claus has the same thing.

خب، بابا نوئل هم همین را دارد.

Finland is quite close to the North Pole.

فنلاند بسیار نزدیک به قطب شمال است.

I think they don't get very much light

فکر می‌کنم

in winter because of, you know,

در زمستان به

the way the way it's tilted and all that.

دلیل نحوه کج شدن و همه اینها، نور چندانی دریافت نمی‌کنند.

But yes, Finland is a sort of mysterious country.

اما بله، فنلاند نوعی کشور مرموز است.

It's sort of, you know, cold.

یه جورایی سرده

He has he paints picture.

او دارد نقاشی می کند.

It's been painted to me over years of thinking about Finland.

در طول سال ها فکر کردن به فنلاند برای من ترسیم شده است.

Is it sort of, you know, very mysterious, sort of magical sort of country?

آیا این یک کشور بسیار مرموز و جادویی است؟

Well, they've had a lot of a lot of well, I wouldn't want to say war, but

خوب، آنها چاه های زیادی داشته اند، نمی خواهم بگویم جنگ، اما

they've had a lot of disagreements with other countries and trying to keep their national identity.

آنها با کشورهای دیگر اختلاف نظر زیادی داشته اند و سعی می کنند هویت ملی خود را حفظ کنند.

So quite an interesting thing.

خیلی چیز جالبیه

Also, they used to make televisions very good television.

همچنین تلویزیون های بسیار خوبی را می ساختند.

They did in Finland, a brand

آنها در فنلاند این کار را کردند، برندی

that doesn't exist now, unfortunately called Finlandia.

که اکنون وجود ندارد، متأسفانه فنلاندیا نام دارد.

And I used to have a Finlandia television.

و من قبلا تلویزیون فنلاندیا داشتم.

So Finland very well known for lots of things.

بنابراین فنلاند برای بسیاری از چیزها بسیار شناخته شده است.

I I'm not going to say Lena is also not very well today.

من نمی خواهم بگویم لنا نیز امروز خیلی خوب نیست.

As you can tell, winter is upon us. Yes.

همانطور که می توانید بگویید، زمستان در راه است. آره.

Because all the sort of cold and sort of gloomy things are starting to come out and yet

زیرا همه چیزهای سرد و غم انگیز شروع به بیرون آمدن کرده اند و با این

people are

حال مردم

still coming on the live stream, even though they're not feeling very well.

هنوز در پخش زنده می آیند، حتی اگر احساس خوبی ندارند.

And hoping that we will cheer them up and make them feel better.

و امیدواریم آنها را شاد کنیم و حالشان را بهتر کنیم.

So hopefully news about the Christmas fair.

بنابراین امیدواریم اخبار مربوط به نمایشگاه کریسمس.

Yeah, filming that, weather permitting.

بله، فیلمبرداری آن، اگر آب و هوا اجازه دهد.

And also Mr.

و همچنین

Duncan's extra livestreams in December would have cheered you up no end.

پخش زنده اضافی آقای دانکن در ماه دسامبر شما را بی نهایت خوشحال می کرد.

If you haven't already noticed.

اگر قبلاً متوجه نشده اید.

Christmas is on its way.

کریسمس در راه است.

Christmas is on its way.

کریسمس در راه است.

December is just around the corner.

دسامبر نزدیک است.

I bet you're excited, Steve.

شرط می بندم که هیجان زده ای، استیو.

Well, surprised, Mr.

خوب، متعجب، آقای

Duncan, because it's not even December yet.

دانکن، زیرا هنوز دسامبر هم نرسیده است.

And normally your rule is nothing should be mentioned about Christmas until December.

و به طور معمول قانون شما این است که هیچ چیزی در مورد کریسمس تا دسامبر ذکر نشود.

But obviously we've this coming up so we have to advertise that yes,

اما بدیهی است که ما این موضوع را در پیش داریم، بنابراین باید تبلیغ کنیم که بله،

there'll be it'll be an event packed.

رویدادی مملو از آن برگزار خواهد شد.

Phew.

Well one day there's lots of bands playing

فوو

خوب یک روز گروه های زیادی در حال نواختن هستند

and people doing things in the street. Yes.

و مردم کارهایی را در خیابان انجام می دهند. آره.

Lots of stalls selling food and things for Christmas.

غرفه های زیادی که برای کریسمس غذا و چیزهایی می فروشند.

And hopefully it will be just sort of a cold day, maybe overcast.

و امیدوارم که فقط یک روز سرد، شاید ابری باشد.

So if we say overcast, it means cloudy yes or maybe.

پس اگر می گوییم ابری یعنی ابری بله یا شاید.

Yeah, not raining because I don't know what the long range forecast is.

بله، باران نمی بارد، زیرا نمی دانم پیش بینی دوربرد چقدر است.

That's the only thing for Saturday.

این تنها چیز برای شنبه است.

I'm just if it rains, the answer is no, we won't be doing it.

من فقط اگر باران ببارد، پاسخ منفی است، ما آن را انجام نمی دهیم.

If it's if it's dry and cold, even if it's cold, it doesn't matter.

اگر خشک و سرد باشد، حتی اگر سرد باشد، فرقی نمی کند.

We'll still do it.

ما هنوز آن را انجام خواهیم داد.

But we will start at 2:00 next Saturday at the Christmas fair.

اما ما از ساعت 2:00 شنبه آینده در نمایشگاه کریسمس شروع خواهیم کرد.

Don't forget also, I'm back with you on Thursday,

همچنین فراموش نکنید، من در روز پنجشنبه، اول دسامبر، با شما هستم

which is the 1st of December.

.

And then, of course, next Sunday, it's usual we're doing the Sunday live streams as normal

و سپس، البته، یکشنبه آینده، معمول است که ما پخش زنده یکشنبه را به طور معمول انجام می دهیم

and then some extra live streams for the rest of

و سپس برخی از پخش زنده اضافی را برای بقیه زمان

I won't mention it again, because a lot of people will say, Mr.

انجام می دهیم، دیگر به آن اشاره نمی کنم، زیرا بسیاری از مردم خواهند گفت، آقای

Duncan okay, we get the message.

دانکن خوب، ما پیام را دریافت می کنیم.

All right. Mr.

خیلی خوب. آقای

Duncan Few.

دانکن چند.

People are saying that are getting excited about Christmas, but

مردم می گویند که در مورد کریسمس هیجان زده می شوند، اما

also Christine is saying, I don't like Christmas because I'm not a religious person.

کریستین نیز می گوید، من کریسمس را دوست ندارم زیرا من یک فرد مذهبی نیستم.

Which is ironic considering that you've been the name Christine.

با توجه به اینکه نام شما کریستین بوده است طعنه آمیز است .

Yes. But, you know, you didn't choose the name.

آره. اما، می دانید، شما نام را انتخاب نکردید.

You literally chose the name.

شما به معنای واقعی کلمه نام را انتخاب کردید.

You literally have Christ in your name.

شما به معنای واقعی کلمه مسیح را به نام خود دارید.

And you're not religious. So that's Norway.

و تو مذهبی نیستی پس این نروژ است.

That's irony.

این طنز است.

I'm a practising atheist, obviously.

بدیهی است که من یک آتئیست عملی هستم.

I what do you practise?

من چی تمرین میکنی

That's nothing.

این چیزی نیست.

That's why it's so easy. Yes.

به همین دلیل است که بسیار آسان است. آره.

Well, you see, a lot of a lot of people aren't particularly religious,

خوب، می بینید، بسیاری از مردم به ویژه مذهبی نیستند،

but they can separate the religious part of Christmas from the sort of fun buying presents side of it

اما می توانند بخش مذهبی کریسمس را از نوع سرگرمی خرید هدایا

and family coming together and all that, which is so a lot of people

و دور هم جمع شدن خانواده و همه چیزهای دیگر، که بسیار زیاد است، جدا کنند. مردم

can celebrate Christmas, but they're not necessarily religious.

می توانند کریسمس را جشن بگیرند، اما لزوماً مذهبی نیستند.

No, they just like the good feeling that comes with it

نه، آنها فقط از حس خوبی که به همراه دارد

and buying presents for people and decorating them like, you know.

و خریدن کادو برای مردم و تزیین آن‌ها را دوست دارند.

I just think it's just the festivity.

من فکر می کنم این فقط جشن است.

Well, that's it. Yeah, that's what I'm saying.

خب همین. آره منم همینو میگم

To the.

به.

Religious to enjoy Christmas.

مذهبی برای لذت بردن از کریسمس.

You don't have to that. It's like Easter.

شما مجبور نیستید که مثل عید است.

Most people who who have Easter eggs

اکثر افرادی که تخم مرغ عید پاک می

and eat lots of chocolate during Easter are not religious.

خورند و در طول عید مقدار زیادی شکلات می خورند، مذهبی نیستند.

They don't they couldn't care less, really, to be honest.

آنها نمی توانند به آنها اهمیت بدهند، واقعاً، صادقانه بگویم.

Yes. But I think

آره. اما من فکر می کنم

yeah, it's good to enjoy because there are positive things about Christmas. Yes.

بله، لذت بردن از آن خوب است زیرا چیزهای مثبتی در مورد کریسمس وجود دارد. آره.

You might disagree with all the all this sort of excess buying, which I would tend to disagree with all that.

شما ممکن است با این همه خرید اضافی مخالف باشید، که من تمایل دارم با همه اینها مخالف باشم.

But it's supposed to boost the economy, everything.

اما قرار است اقتصاد را تقویت کند، همه چیز.

But, you know, it's wasteful of resources, but you can enjoy families coming together,

اما، می‌دانید، این اتلاف منابع است، اما می‌توانید از دور هم جمع شدن خانواده‌ها،

having meals, just having a bit of fun, a bit of a break from the usual routine,

صرف غذا، صرف کمی تفریح، کمی فاصله گرفتن از روال معمول لذت ببرید،

which is what how we tend to think of Christmas.

این همان چیزی است که ما به کریسمس فکر می‌کنیم.

That's it.

خودشه.

And last Friday, I was trying to find a lovely gift for Mr.

و جمعه گذشته، من سعی می کردم یک هدیه دوست داشتنی برای آقای

Steve in the Black Friday sales, and I noticed that

استیو در فروش جمعه سیاه پیدا کنم، و متوجه شدم

there were very few bargains this year.

که امسال بسیار کم بود.

So I think a lot of manufacturers and shops

بنابراین من فکر می کنم بسیاری از تولید کنندگان و فروشگاه ها

and websites are not giving good discounts.

و وب سایت ها تخفیف خوبی نمی دهند.

In fact, some of them are actually tricking people

در واقع، برخی از آنها در واقع مردم را فریب می دهند

into believing that they have lowered the price.

تا باور کنند که قیمت را پایین آورده اند.

But in fact, all they've done just before the Black Friday sales,

اما در واقع، تمام کاری که آنها درست قبل از فروش جمعه سیاه انجام داده‌اند،

they put the prices up slightly and then reduce them and looks.

قیمت‌ها را کمی بالا می‌برند و سپس آن‌ها و ظاهر را کاهش می‌دهند.

Is it then that they've reduced the price by a lot when in fact they haven't?

آیا پس از آن است که آنها قیمت را بسیار کاهش داده اند در حالی که در واقع این کار را نکرده اند؟

You're paying virtually the same price as you normally would.

شما تقریباً همان قیمتی را می پردازید که معمولاً می پردازید.

So I couldn't find anything in the Black Friday sales.

بنابراین من نتوانستم چیزی در فروش جمعه سیاه پیدا کنم.

I thought there would be something, but there wasn't anything.

من فکر می کردم چیزی وجود دارد، اما چیزی وجود نداشت.

All the prices seemed still too high.

همه قیمت ها هنوز خیلی بالا به نظر می رسید.

So I think this Christmas, maybe people are going to spend less money.

بنابراین فکر می‌کنم امسال کریسمس، شاید مردم پول کمتری خرج کنند.

Well, I think they will, because they've got to save money for

خوب، من فکر می کنم آنها این کار را خواهند کرد، زیرا آنها باید برای

paying your energy bills

پرداخت قبوض انرژی

and your increased mortgage payments because of high interest rates.

و افزایش پرداخت های وام مسکن شما به دلیل نرخ های بهره بالا، پول پس انداز کنند.

But we don't want to bring it down to December.

اما ما نمی خواهیم آن را به دسامبر کاهش دهیم.

We still I mean, my mother used to tell me that she was always excited at Christmas

هنوز هم منظورم این است که مادرم به من می گفت که او همیشه در کریسمس

by just getting an orange

با گرفتن یک پرتقال

in a sock.

در جوراب هیجان زده است.

I think you know, people didn't get it spent.

فکر می کنم می دانید، مردم آن را خرج نکردند.

Did she hit you over the head with it?

آیا او با آن به سر شما زد؟

Yeah, that's what she said she used to get for Christmas.

بله، این همان چیزی است که او می گفت که برای کریسمس می گرفت.

Like an orange or some nuts.

مثل یک پرتقال یا مقداری آجیل.

Mm. It wasn't big presents because they didn't have very much money.

مم هدایای بزرگی نبود چون پول زیادی نداشتند.

But my parents would put the gifts in, in a pillowcase.

اما پدر و مادرم هدایا را داخل یک روبالشی می گذاشتند.

Mm. Yes.

مم آره.

Yes So they would put these.

بله پس آنها اینها را قرار می دادند.

But one year I got my present

اما یک سال هدیه ام را گرفتم

and it was just a pillow inside and that was it.

و فقط یک بالش داخل آن بود و تمام.

They just took the pillow off one of the beds and that was my gift.

آنها فقط بالش را از روی یکی از تخت ها برداشتند و این هدیه من بود.

Now I say, right. Yes.

حالا من می گویم، درست است. آره.

So you have people. Yes.

پس شما مردم دارید. آره.

I mean,

منظورم این است که

few people have said that they they just like to enjoy the feeling of Christmas.

افراد کمی گفته اند که دوست دارند از احساس کریسمس لذت ببرند.

Beatrice says that. Yeah, as well.

بئاتریس این را می گوید. آره همینطور

It's a time to have fun.

این زمان برای تفریح ​​است.

You don't have to feel a conflict there because,

شما لازم نیست در آنجا احساس تعارض کنید زیرا،

I mean, it's fairly well documented that,

منظورم این است که کاملاً مستند است که،

you know, even if you are religious, you know, Jesus wasn't born at Christmas anyway.

می دانید، حتی اگر مذهبی باشید، می دانید، به هر حال عیسی در کریسمس به دنیا نیامده است.

It wasn't

even he wasn't.

حتی او هم نبود.

Born at Christmas.

در کریسمس متولد شد.

Well, not in not not on the 25th of December

خوب، نه در نه در 25 دسامبر،

you know, it's been fairly well documented, hasn't it?

می دانید که به خوبی مستند شده است، اینطور نیست؟

Well, Mr. Duncan.

خب آقای دانکن

I'm laughing because you just said Jesus wasn't, born at Christmas.

من می خندم چون فقط گفتی که عیسی در کریسمس متولد نشده است.

That's literally what Christmas is. No.

این به معنای واقعی کلمه کریسمس است. نه.

On the 25th December, when you. Say.

در 25 دسامبر، زمانی که شما. گفتن.

Is don't listen to what I'm saying,

آیا به آنچه من می گویم گوش

it's fairly well

ندهید، کاملاً

documented that that probably wasn't the date anyway.

مستند است که احتمالاً آن تاریخ به هر حال نبوده است.

So if if you are celebrating the birth of Christ,

بنابراین اگر میلاد مسیح

then you're probably celebrating it on the wrong day anyway because then they change it.

را جشن می گیرید، احتمالاً به هر حال آن را در روز اشتباهی جشن می گیرید زیرا آنها آن را تغییر می دهند.

Well, I mean, religious scholars.

خب منظورم علمای دین است.

June Yeah, exactly.

جون آره دقیقا

It's supposed to be it's sometime in June.

قرار است زمانی در ماه ژوئن باشد.

And they change it to, to, to annoy the pagan. Yes.

و آن را به، به، برای آزار بت پرست تغییر می دهند. آره.

All the pagans were dancing around naked and having a good time.

همه مشرکان برهنه دور هم می رقصیدند و خوش می گذراندند.

And the religions, the religious people thought, we're going to put a stop to that.

و دین‌ها، مذهبی‌ها فکر می‌کردند، ما آن را متوقف می‌کنیم.

They're having too much fun.

آنها بیش از حد سرگرم می شوند.

And that's it.

و بس.

That's why Christmas Day is the 25th of December just to annoy all of those pagans.

به همین دلیل است که روز کریسمس 25 دسامبر است فقط برای آزار دادن همه آن مشرکان.

But you know who, knows what you can you can believe what you want.

اما شما می دانید که چه کسی می داند که شما می توانید آنچه را که می خواهید باور کنید.

We're not going to criticise that

ما نمی‌خواهیم از صحبت درباره کریسمس انتقاد کنیم

talking of Christmas, you know, they associate that with snow, don't you, Mr.

، می‌دانی، آنها آن را با برف مرتبط می‌کنند، اینطور نیست، آقای

Denver? Yes, we've had no snow. We've had no snow.

دنور؟ بله برف نخورده ایم برف نخورده ایم

But I have a big problem.

اما من یک مشکل بزرگ دارم.

We know. That.

ما میدانیم. که

And that is to because it's like, do you want me to talk about cars and tolls?

و این به این دلیل است که آیا می خواهید در مورد اتومبیل و عوارض صحبت کنم؟

I know you. You got to. We haven't got. Time.

من شما را می شناسم. شما باید. ما نگرفتیم زمان.

You know, every year you don't realise this, Steve,

می‌دانی، استیو، هر سال این را متوجه نمی‌شوی،

but every year, just as winter approaches, at some point

اما هر سال، درست با نزدیک شدن به زمستان، در نقطه‌ای

on the live stream, we will talk about your winter tyres.

از پخش زنده، در مورد لاستیک‌های زمستانی شما صحبت خواهیم کرد.

Well it's a yes because it's you have a minute.

خوب این یک بله است زیرا شما یک دقیقه فرصت دارید.

I will give a minute.

من یک دقیقه وقت می دهم.

It's 321.

این 321 است.

You have until 323.

شما تا 323 فرصت دارید.

Lots of people across Europe at this time of the year

بسیاری از مردم در سراسر اروپا در این زمان از سال

by law will have to change their summer ties to winter tires.

طبق قانون باید لاستیک های تابستانی خود را به لاستیک های زمستانی تغییر دهند.

Germany And Finland, almost certainly lots

آلمان و فنلاند، تقریباً مطمئناً بسیاری

of these cold countries in the UK, it's not law.

از این کشورهای سرد در بریتانیا، قانون نیستند.

We don't have to do it because we don't get much snow.

ما مجبور نیستیم این کار را انجام دهیم زیرا برف زیادی نمی بارد.

But I'm always, you know, my mind is always in conflict.

اما من همیشه، می دانید، ذهن من همیشه در تضاد است.

What should I do?

باید چکار کنم؟

Because I have to go out at night to rehearsals.

چون باید شب برای تمرین بیرون بروم.

Should I buy winter tires or should I buy all season tires or should I?

لاستیک زمستانی بخرم یا لاستیک تمام فصل بخرم یا باید؟

Because the chances of getting snow is very slim in the UK,

چون احتمال بارش برف در انگلستان بسیار کم است،

but I, I might just get stuck, you know, one night to rehearse, I come out, it's snowing.

اما من، ممکن است گیر کنم، می دانید، یک شب برای تمرین، می آیم بیرون، برف می بارد.

I can't get home to Mr. Duncan.

من نمی توانم به خانه آقای دانکن برسم.

Should I spend all that money on

آیا باید این همه پول را

winter tires or all season tires, or should I just them on snow socks,

برای لاستیک های زمستانی یا لاستیک های تمام فصل خرج کنم یا فقط آنها را برای جوراب های برفی

which I can put over the tires to get me home if I get stuck

بگذارم که می توانم آنها را روی لاستیک ها بگذارم تا در صورت گیر کردن دوباره به خانه برگردم

again?

I've done that in less than a less than a minute. Mr.. Well.

؟

من این کار را در کمتر از یک دقیقه انجام دادم. آقای ... خب

And I think it was actually getting off to.

و من فکر می کنم که در واقع در حال شروع شدن بود.

Just get excited about tires.

فقط در مورد لاستیک ها هیجان زده باشید.

That was 2 minutes.

2 دقیقه بود

I do. Was it?

انجام میدهم. بود؟

It's just coming up to 23. Here we go.

الان به 23 می رسد.

You will see. It will take to 23. So I've got more time.

خواهید دید. این به 23 می رسد. بنابراین من زمان بیشتری دارم.

So I'm so excited about about tires.

بنابراین من در مورد لاستیک بسیار هیجان زده هستم.

I just like the smell of them looking at treads and knowing that I'm going to be safe

من فقط بوی آنها را دوست دارم که به آج ها نگاه می کنند و می دانند که

with a winter pattern.

با یک الگوی زمستانی ایمن خواهم بود.

Tread on my tire so I can get home safely to Mr.

لاستیکم را زیر پا بگذار تا اگر شب در بیرون ماندم، بتوانم با خیال راحت به خانه برسم و به آقای

Duncan if I'm stuck out at night.

دانکن برسم.

Of course.

البته.

The other thing is just don't go out, stay at home.

نکته دیگر این است که بیرون نروید، در خانه بمانید.

If there's a snowfall.

اگر برف ببارد

And no, I'm not going to spend lots of money on winter.

و نه، من پول زیادی برای زمستان خرج نمی کنم.

It's an expense, an unnecessary expense.

این یک هزینه است، یک هزینه غیر ضروری.

Steve, your time is up.

استیو، وقتت تمام شده

I must say, you fitted quite a lot in that.

باید بگویم، شما خیلی در آن جا افتادید.

Does anybody else get excited about tires?

آیا کسی دیگر در مورد لاستیک هیجان زده می شود؟

Know you are the only you are the only person. I'm going.

بدانید که شما تنها هستید. من دارم میروم.

To start I'm going to start a YouTube channel about tires in.

برای شروع، می‌خواهم یک کانال یوتیوب در مورد لاستیک‌ها راه‌اندازی کنم.

You could you could call it feeling tired.

می‌توانید آن را احساس خستگی بنامید.

Well, if you weren't before you watched it you will be after it's

خوب، اگر قبل از تماشای آن نبودید، بعد از آن خواهید بود

oh, Macarena says my winter tires are not good.

، ماکارنا می‌گوید لاستیک‌های زمستانی من خوب نیستند.

They are too old.

آنها خیلی پیر هستند.

Right? Okay. Yes, I. Suppose you do have to be careful.

درست؟ باشه. بله، من. فرض کنید باید مراقب باشید.

Seriously, though, you have to be careful if you are driving around

به طور جدی، هر چند، اگر در حال رانندگی

in the cold conditions, the snow.

در شرایط سرد، برف هستید، باید مراقب باشید.

The problem is where we are.

مشکل اینجاست که ما کجا هستیم.

It's all right if we were still living in Wolverhampton because all the roads would be salted

اشکالی ندارد اگر ما هنوز در ولورهمپتون زندگی می‌کردیم، زیرا همه جاده‌ها نمک زده می‌شد

and I wouldn't have to worry about it because we are living out in the country,

و من نباید نگران این موضوع باشم، زیرا ما در خارج از کشور زندگی می‌کنیم،

they don't salt the roads so it's very difficult to get downhills hills to get to our house.

آنها به جاده‌ها نمک نمی‌زنند، بنابراین رسیدن به سرازیری بسیار دشوار است. تپه ها برای رسیدن به خانه ما

So it would be, you know, I would feel safer with I'm going to wait till the summer tires wear out,

بنابراین، می‌دانید، من احساس امنیت بیشتری می‌کنم، اگر صبر کنم تا لاستیک‌های تابستانی فرسوده شوند،

then I'm going to fit all season tires and then I don't have to worry about that.

سپس لاستیک‌های تمام فصل را جا بزنم و دیگر نگران این موضوع نباشم.

Mr. Duncan Sounds good. To me. Right? That's the decision made.

آقای دانکن به نظر خوب می رسد. به من. درست؟ این تصمیم گرفته شده است.

Thank you very much for listening to me. Goodnight.

خیلی ممنون که به من گوش دادید. شب بخیر.

So when will you start or stop doing it?

پس چه زمانی انجام آن را شروع یا متوقف می کنید؟

So when will you stop using your normal tyres

پس چه زمانی استفاده از لاستیک های معمولی خود را متوقف می کنید

and start using your your winter tyres or?

و شروع به استفاده از لاستیک های زمستانی خود می کنید یا؟

Maybe some people like you, you want to have both.

شاید برخی از افراد مانند شما، شما می خواهید هر دو را داشته باشید.

You want to have tyres that work in both winter and and in the dry conditions.

شما می خواهید لاستیک هایی داشته باشید که هم در زمستان و هم در شرایط خشک کار کنند.

Well, which also means that I can mention today's subject

خوب، این بدان معناست که من می توانم به

stop and start words and phrases.

کلمات و عبارات توقف و شروع موضوع امروز اشاره کنم.

I'm a addict, says Francesca.

فرانچسکا می گوید: من یک معتاد هستم.

You are right.

حق با شماست.

I have got this strange obsession with tyres.

من این وسواس عجیب را در مورد لاستیک دارم.

I like looking at websites about tyres, reading about reviews of tyres,

من دوست دارم به وب‌سایت‌های مربوط به لاستیک‌ها نگاه کنم، درباره بررسی‌های لاستیک‌ها مطالعه کنم

which ones are the quietest, which ones have the best grip in the wet or the snow or the dry?

، کدام‌یک‌ها ساکت‌ترین هستند، کدام‌ها بهترین چسبندگی را در مرطوب یا برف یا خشک دارند؟

Yeah, I just love reading about it.

بله، من فقط خواندن در مورد آن را دوست دارم.

I don't know what it is.

نمی دانم این چیست.

I always be excited about tyres instead of.

من همیشه به جای لاستیک هیجان زده هستم.

Oh. Maybe it's the rubber.

اوه شاید از لاستیک باشد.

Now I know.

الان میدانم.

Now I know why you're wearing no underpants today.

حالا می دانم چرا امروز زیر شلواری نپوشی.

It's because he's getting too excited.

به این دلیل است که او بیش از حد هیجان زده می شود.

Yes, we have turned on our heating system and it's true.

بله، ما سیستم گرمایشی خود را روشن کرده ایم و این درست است.

But I'm controlling it.

اما من آن را کنترل می کنم.

Yes, I'm controlling it like a dictator.

بله، من آن را مانند یک دیکتاتور کنترل می کنم.

Anyway, Steve as usual.

به هر حال استیو طبق معمول.

I have control of the heating.

من کنترل گرمایش را دارم.

We have a format to follow.

ما یک قالب برای دنبال کردن داریم.

And we have more.

و ما بیشتر داریم.

Hassan, the columnist, Mr.

حسن، ستون نویس، آقای

Duncan talking about tyres.

دانکن در مورد لاستیک صحبت می کند.

Stop to cease to end

توقف برای پایان دادن به پایان

to finish, to bring something to an end.

تا پایان، برای پایان دادن به چیزی.

We are talking about stopping, first of all, stopping things.

ما در مورد توقف، اول از همه، توقف کارها صحبت می کنیم.

You might stop by choice

ممکن است با انتخاب

or you might stop by force.

متوقف شوید یا به زور متوقف شوید.

Something happening at the moment in China a lot of people

در حال حاضر اتفاقی در چین رخ می دهد که بسیاری از مردم

protesting, a lot of people getting quite angry.

اعتراض می کنند، بسیاری از مردم کاملاً عصبانی شده اند.

And the authorities are trying to stop the protests.

و مقامات در تلاش هستند تا اعتراضات را متوقف کنند.

They are trying to bring something to an end.

آنها سعی می کنند چیزی را به پایان برسانند.

They are trying to stop it by force.

آنها سعی می کنند با زور جلوی آن را بگیرند.

In fact, there are people now I've seen some very strange pictures

در واقع، اکنون افرادی هستند که من تصاویر بسیار عجیبی را دیده ام

coming from China with people queuing up to get their COVID tests.

که از چین آمده است و مردم در صف ایستاده اند تا آزمایشات کووید خود را انجام دهند.

And there are now and this is something I've never seen before in China, there are armed police

و اکنون وجود دارد و این چیزی است که من قبلاً هرگز در چین ندیده بودم، پلیس مسلح

with guns, with machine guns or semi-automatic rifles

با اسلحه، با مسلسل یا تفنگ نیمه اتوماتیک در

as the people are queuing.

حالی که مردم در صف ایستاده اند وجود دارد.

So it's quite yes, it's.

بنابراین کاملاً بله، همینطور است.

A. Lot queuing for their COVID tests.

الف. تعداد زیادی برای آزمایش‌های کووید خود در صف هستند.

They've got machine guns.

آنها مسلسل دارند

Yes. It is.

آره. این است.

This was posted this morning on the Internet.

این مطلب صبح امروز در اینترنت منتشر شد.

There's loads of footage at the moment all across China, Wu Han,

در حال حاضر تعداد زیادی فیلم در سراسر چین، وو هان،

Chengdu, other parts of China north, south, east, west.

چنگدو، سایر نقاط چین در شمال، جنوب، شرق، غرب وجود دارد.

A lot of people getting rather angry about the measures that are taking place.

بسیاری از مردم نسبت به اقداماتی که در حال انجام است عصبانی می شوند.

So you might stop something because you want to,

بنابراین ممکن است کاری را متوقف کنید زیرا می خواهید،

but you might also stop something because you are being forced to stop doing it.

اما همچنین ممکن است کاری را متوقف کنید زیرا مجبور به توقف آن هستید.

So to force an annoying thing, to stop,

بنابراین برای اجبار یک چیز مزاحم، متوقف کردن

to force something

، مجبور کردن چیزی

to come to an end, the thing in question is causing a disturbance.

به پایان برسد ، چیزی که مورد بحث است باعث ایجاد اختلال می شود.

So that relates to what I just mentioned about China, things

بنابراین این مربوط به چیزی است که من در مورد چین به آن اشاره کردم، چیزهایی

that are trying to be stopped.

که تلاش می شود جلوی آنها گرفته شود.

Please don't do that anymore. Oh, I'm sure.

لطفا دیگر این کار را نکنید. اوه، مطمئنم.

I'm sure you've said this many times and I've said it to Steve.

مطمئنم شما این را بارها گفته اید و من به استیو گفته ام.

I've said it many times.

بارها گفته ام

Don't do that anymore.

دیگه اینکارو نکن

If you want to bring something to a stop

اگر می خواهید چیزی را متوقف کنید

or you want something not to happen again,

یا می خواهید چیزی دوباره اتفاق نیفتد،

you will ask them to stop.

از آنها می خواهید که متوقف شوند.

Please don't do that any more.

لطفا دیگر این کار را نکنید

You want them to stop?

شما می خواهید آنها را متوقف کنند؟

Here's a good one, Steve.

اینم یکی خوبه، استیو.

Do you like that one?

آیا آن یکی را دوست دارید؟

Cut it out.

Cut it. Out.

بس کن.

ببرش. بیرون. اگر می توانید

Cut it out

آن را قطع کنید

if you can.

If you can.

.

اگه میتونی.

I was waiting for more of that.

منتظر چیزهای بیشتری بودم.

Okay. All right. Yeah. So, yeah, yeah, yeah.

باشه. خیلی خوب. آره بنابراین، بله، بله، بله.

If somebody annoys you, maybe they're talking too much.

اگر کسی شما را آزار می دهد، شاید بیش از حد حرف می زند.

Maybe about tires or something like that.

شاید در مورد لاستیک یا چیزی شبیه به آن.

Maybe they're just.

شاید آنها فقط هستند.

Or maybe they sort of poking you and annoying you in some way.

یا شاید آنها به نوعی به شما ضربه می زنند و به نوعی شما را آزار می دهند.

I will never complain about that.

من هرگز از آن شکایت نخواهم کرد.

You will.

شما خواهد شد.

You might say, yeah, not cut it out.

ممکن است بگویید، بله، آن را قطع نکنید.

Or maybe that it could be anything.

یا شاید این می تواند هر چیزی باشد.

They could be saying, Oh, you're wonderful, you're beautiful.

آنها می توانند بگویند، اوه، تو فوق العاده ای، تو زیبا هستی.

Oh, I adore you, you know. And then you cut it out.

اوه، من تو را می پرستم، می دانی. و سپس آن را قطع می کنید.

If you think that they're

اگر فکر می کنید که آنها

saying something that's sort of maybe overexaggerate.

چیزی می گویند که ممکن است اغراق آمیز باشد.

Yeah.

آره

Or annoying in some.

یا در برخی آزار دهنده است.

Way or insincere.

راه یا غیر صادقانه.

Or insincere. Stop it. Cut it out.

یا غیر صادقانه بس کن بس کن.

I'll cut it out.

قطعش میکنم

You could say that.

شما می توانید این را بگویید.

It could be you could it in a friendly way.

این می تواند شما می توانید آن را در راه دوستانه.

You could say that you could be serious about it.

می توانید بگویید که می توانید در مورد آن جدی باشید.

Cut it out.

بس کن.

You could say that to a child is annoying.

می توانید بگویید که برای یک کودک آزار دهنده است.

You stop doing that.

تو دست از این کار بردار

Cut it out.

بس کن.

Okay, Steve.

باشه، استیو.

So you might just say friendly.

بنابراین شما ممکن است فقط بگویید دوستانه.

You know, someone's

می‌دانی، یک نفر

saying nice things about you and, you know, cut it out.

چیزهای خوبی در مورد شما می‌گوید و می‌دانید، آن را قطع کنید.

That's silly.

این احمقانه است.

Sue, are Lee is now going

سو، آیا لی اکنون می رود

because it's midnight in Korea.

زیرا نیمه شب در کره است.

It is after midnight in Korea.

بعد از نیمه شب در کره است.

So I going now.

پس الان میرم

I hope it is not oversharing.

امیدوارم بیش از حد به اشتراک گذاشته نشود.

No, that's okay. Rosie is going as well. Yes.

نه، اشکالی ندارد. رزی هم داره میره آره.

So have a lovely week, both of you.

پس هفته خوبی داشته باشید هردوتون

See you later. You later.

بعدا میبینمت. شما بعدا

And don't forget, I'm back with you on Thursday with a whole month

و فراموش نکنید، من در روز پنجشنبه با یک ماه

of super duper live streams.

کامل پخش زنده فوق العاده دوپر با شما برگشتم.

So tickets is to end or stop.

بنابراین بلیط باید به پایان برسد یا متوقف شود.

You might have to. Remove.

ممکن است مجبور شوید. برداشتن.

The annoying thing.

چیز مزاحم

Take them away.

آنها را بردارید.

Maybe you have to kick the habit.

شاید باید این عادت را ترک کنید.

If you kick the habit then you are trying

اگر این عادت را کنار بگذارید، در این صورت سعی

to force yourself to stop doing something smoking.

می کنید خود را مجبور کنید که سیگار کشیدن را ترک کنید.

Maybe a person who smokes, they try to kick the habit.

شاید فردی که سیگار می کشد سعی کند این عادت را ترک کند.

They want to stop doing that thing.

آنها می خواهند از این کار دست بردارند.

They want to kick the habit.

آنها می خواهند این عادت را ترک کنند.

You might tell someone to leave it out.

ممکن است به کسی بگویید آن را کنار بگذارد.

Leave it out.

آن را کنار بگذارید.

Don't even think about doing that thing.

اصلا به انجام این کار فکر نکن

Leave it out. Don't do it.

آن را کنار بگذارید. انجامش نده

Whatever you are thinking of doing, doing, leave it out.

هر کاری که به انجام آن فکر می کنید، انجام دهید ، آن را کنار بگذارید.

Don't say it.

نگو

Don't do it. And

انجامش نده

It will you.

If you are going to say something, it is if you are going to for example,

و شما را خواهد کرد.

اگر قرار است چیزی بگویید ، مثلاً

if I was going to talk about tyres

اگر قرار است در مورد لاستیک ها صحبت

and you knew I was going to talk about and I started me Mr.

کنم و شما می دانستید که قرار است در مورد آن صحبت کنم و من آقای

Seaver, leave it out.

سیور را شروع کردم، آن را کنار بگذارید.

Let's move on to something else.

بریم سراغ چیز دیگه.

So that's very similar to cut it out isn't it. Yeah.

بنابراین بسیار شبیه به بریدن آن است، اینطور نیست. آره

That's it.

Cut it out. Leave it out.

خودشه.

بس کن. آن را کنار بگذارید.

Don't do that thing. Yeah.

این کارو نکن آره

And you know you stopping somebody using it quite.

و می‌دانید که استفاده از آن را کاملاً متوقف می‌کنید.

Often though you will use this before it happens.

اگر چه شما اغلب از این قبل از وقوع استفاده خواهید کرد.

You Might, so you might suggest doing something or they might say they're going to do something.

شما ممکن است، بنابراین ممکن است پیشنهاد کنید کاری انجام دهید یا ممکن است بگویند که قصد انجام کاری را دارند.

You say leave it out.

شما می گویید آن را کنار بگذارید.

They even have don't even think about doing that thing.

آنها حتی فکر انجام این کار را هم ندارند.

Here's a good one. Knock it on the head.

اینجا یکی خوبه بزن به سرش

Right. You knocked something on the head, but.

درست. یه چیزی به سرت زدی اما

Literally. No.

به معنای واقعی کلمه. نه.

So it's being used figuratively.

بنابراین به صورت مجازی استفاده می شود.

You knock it on the head, you bring something to a permanent.

به سرش می زنید، چیزی را به حالت دائمی می آورید.

And maybe if you're talking about you've got a point of view

و شاید اگر در مورد چیزی صحبت می کنید، دیدگاهی

on something and you're having arguments with people.

در مورد چیزی دارید و با مردم بحث می کنید.

You, you know, you keep talking about your point of view and people

شما، می دانید، مدام در مورد دیدگاه خود صحبت می کنید و مردم

are sick to death of you constantly talking about something.

از این که مدام در مورد چیزی صحبت می کنید، از مرگ بیمار هستند .

They might just say, gee, I'll knock it on the head.

آنها فقط ممکن است بگویند، هی، من آن را به سر می کوبم.

Will you just stop going on and on about whatever it is you're moaning about?

آیا از ادامه دادن و ادامه دادن به هر چیزی که در مورد آن ناله می کنید دست می کشید؟

Maybe you're moaning about something, maybe moaning about the weather.

شاید برای چیزی ناله می کنید، شاید برای آب و هوا ناله می کنید.

Oh, the weather's always don't want to go outside for a walk.

اوه، آب و هوا همیشه نمی خواهد برای پیاده روی بیرون برود.

You can't go outside.

شما نمی توانید بیرون بروید.

Oh, knock it on the head because they're sick of you moaning

اوه، بکوب به سرش که از اینکه ناله می کنی و از چیزی شاکی می کنی حالشان به هم می خورد

and complaining about something.

.

It doesn't mean literally knocking somebody on the head.

این به معنای واقعی ضربه زدن به سر کسی نیست.

It's just a phrase to say, Oh, for goodness sake, just stop doing that.

این فقط یک عبارت است برای گفتن، اوه، به خاطر خدا، این کار را متوقف کنید.

And you would probably shout it as you said it.

و احتمالاً همانطور که گفتید فریاد خواهید زد.

Oh, for goodness sake, knock it on the head. Yes.

خداروشکر بکوب سرش. آره.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

This is something a person might tell you to do if you keep doing something might be illegal

این چیزی است که ممکن است یک شخص به شما بگوید اگر به انجام کاری ادامه دهید که ممکن است غیرقانونی باشد

or harming someone, you might tell them to cease

یا به کسی آسیب برساند، ممکن است به او بگویید دست از کار بکشد و دست

and desist.

بکشد.

Stop what you are doing.

کاری را که انجام می دهید متوقف کنید.

Quite often in legal terms, you have to stop doing that thing

اغلب از نظر حقوقی، شما باید از انجام آن کار دست بکشید

or you will face further action.

وگرنه با اقدامات بعدی روبرو خواهید شد.

Yeah, maybe someone is writing things about that are untrue.

بله، شاید کسی در مورد آن چیزهایی می نویسد که صحت ندارد.

You might send them a letter telling them to stop.

ممکن است برای آنها نامه ای بفرستید و به آنها بگویید متوقف شوند.

In legal terms we call it cease and desist.

در اصطلاح حقوقی ما آن را توقف و دست کشیدن می نامیم.

You are telling that person that they must stop doing that thing.

شما به آن شخص می گویید که باید این کار را انجام ندهد.

That you can say that to somebody in a sort of a jokey by uh,

این که می توانید در یک جوک به کسی بگویید اوه،

yeah, you can it doesn't have to be used as a legal term.

بله، لازم نیست به عنوان یک اصطلاح قانونی استفاده شود.

That is what it is normally used as

این همان چیزی است که معمولاً از آن استفاده می شود

you might get a letter mightn't you.

زیرا ممکن است نامه ای دریافت کنید.

I'm telling you to cease and desist if you are.

من به شما می گویم که اگر هستید دست بردارید و دست بردارید.

I don't know, maybe you're stalking somebody

نمی دانم، شاید شما در حال تعقیب کسی هستید

or maybe you're sending letters to somebody.

یا شاید برای کسی نامه می فرستید.

Or maybe you're annoying your neighbour in some way

یا شاید به نوعی همسایه خود را آزار

and you might get a court order to cease and desist.

می‌دهید و ممکن است دستور توقف و انصراف از دادگاه دریافت کنید.

Stop to stop doing what you're doing or we won't take you to court.

از انجام کاری که انجام می دهید دست بردارید وگرنه شما را به دادگاه نمی بریم.

Yes, but you can.

بله، اما شما می توانید.

Some people do sometimes say that in a sort of

برخی از افراد گاهی اوقات می گویند که در یک

friendly way in conversation, they cease and desist.

مکالمه به نوعی دوستانه، دست از کار می کشند و دست بردارند.

Will you cease and desist if they keep pestering you in some way?

آیا اگر آنها به نوعی شما را اذیت کنند دست از کار می کشی و دست بر می داری؟

It's still that it still sounds as if you're annoyed that.

هنوز هم به نظر می رسد که شما از این موضوع ناراحت هستید.

Yes, I think you would be you wouldn't use that unless you

بله، من فکر می‌کنم شما از آن استفاده نمی‌کنید

you're almost threatening people with legal action with that one finally.

مگر اینکه در نهایت مردم را با اقدام قانونی تهدید کنید.

Oh, right. Yes.

درسته. آره.

You might put a stop to something.

ممکن است جلوی چیزی را بگیرید.

You put a stop to something.

شما جلوی چیزی را گرفتید.

You stop that thing.

شما آن چیز را متوقف کنید.

So to put a stop to something means to end it.

بنابراین توقف چیزی به معنای پایان دادن به آن است.

You are doing something that will end that thing.

شما دارید کاری انجام می دهید که به آن کار پایان می دهد.

I will put a stop to your noisy parties

من به مهمانی های پر سر و صدا شما

to express the intention to stop something.

پایان می دهم تا قصد جلوگیری از چیزی را بیان کنید.

You will put a stop.

توقف خواهید کرد.

Or maybe you have already done it.

یا شاید قبلاً آن را انجام داده اید.

You have put a stop to it.

شما جلوی آن را گرفته اید.

You have made sure that it never happens again.

شما مطمئن شده اید که هرگز دوباره تکرار نمی شود.

Somebody in charge might say that is somebody at work is behaving

یکی از مسئولین ممکن است بگوید که فردی در محل کار درست رفتار می کند

or not working properly, not working hard enough, or well,

یا کار نمی کند، به اندازه کافی سخت کار نمی کند، یا خوب،

maybe they're annoying somebody, you and you're somebody in a position of authority, you might say,

شاید آنها کسی را آزار می دهند، شما و شما فردی در مقامی هستید، ممکن است بگویید،

right, somebody lots of people might come and complain to you

درست است، یک نفر ممکن است افراد زیادی بیایند و از رفتار یک نفر به شما شکایت

about the way somebody is behaving and they listen to everything.

کنند و به همه چیز گوش دهند.

And then they say, right, I'm going to put a stop to that. Hmm.

و سپس آنها می گویند، درست است، من این را متوقف می کنم. هوم

So they are then going to have a word with that particular person.

بنابراین آنها سپس با آن شخص خاص صحبت خواهند کرد.

So usually said by somebody in authority, maybe.

این را معمولاً یکی از مقامات می گوید، شاید.

But you could

اما

if, for example, the neighbour's

اگر مثلاً

dog kept running around in your garden and pooping in your garden.

سگ همسایه مدام در باغ شما می دود و در باغ شما مدفوع می کند، می توانید.

Yeah.

آره

You might say.

ممکن است بگویید.

Right, I'm Going round to see the neighbours.

درست است، من می روم تا همسایه ها را ببینم.

I'm going to put a stop to that.

من قصد دارم به آن پایان دهم.

Meaning that you're going to complain to them.

یعنی ازشون شکایت میکنی

Bring it to bring it to an end. And yes.

آن را بیاور تا به پایان برسد. و بله.

So we've had stop now let's.

بنابراین ما تا به حال توقف در حال حاضر اجازه دهید.

Have usually said if you're annoyed about something isn't it.

معمولاً می گویند اگر از چیزی عصبانی هستید، اینطور نیست.

You're I'm just trying to, you know, if you're annoyed about something

شما فقط سعی می کنم ، می دانید، اگر در مورد

you would use that phrase, I'm going to put a stop to that.

چیزی که از آن عبارت استفاده می کنید عصبانی هستید، من آن را متوقف می کنم.

It's not used in a in a sort of friendly way is it.

این است که در یک نوع در راه دوستانه استفاده نمی شود.

No. No.

نه. نه.

Start words and phrases.

کلمات و عبارات را شروع کنید.

Just before you do that Mr. Duncan.

درست قبل از انجام این کار آقای دانکن.

Sorry to interrupt,

با عرض پوزش برای قطع صحبت،

Adalberto

آدالبرتو

Gomez wants to say hello from Caracas in Venezuela.

گومز می خواهد از کاراکاس در ونزوئلا سلام کند.

Hello to Venezuela.

سلام به ونزوئلا

It's nice to see you. Here and.

از دیدنت خوشحالم اینجا و.

Have lots of people watching us from that part of the world.

افراد زیادی از آن نقطه از جهان ما را تماشا می کنند.

So we have start words and phrases to express

بنابراین ما کلمات و عبارات شروعی برای

the intention to begin something

بیان قصد شروع کاری داریم،

so you might say that you will start something

بنابراین ممکن است بگویید که کاری را شروع می کنید

or you will begin doing something.

یا شروع به انجام کاری خواهید کرد.

I will begin learning English next year.

از سال آینده شروع به یادگیری زبان انگلیسی خواهم کرد.

I will start learning English next week.

از هفته آینده شروع به یادگیری زبان انگلیسی خواهم کرد.

So something you will begin or something you will start.

بنابراین چیزی که شما شروع خواهید کرد یا چیزی که شروع خواهید کرد.

You will commence.

شما شروع خواهید کرد.

I like that word.

من آن کلمه را دوست دارم.

You commence something.

شما چیزی را شروع می کنید

You start something.

شما چیزی را شروع می کنید.

This evening's performance will commence in 5 minutes.

اجرای این شب 5 دقیقه دیگر آغاز می شود.

It will start in 5 minutes.

5 دقیقه دیگر شروع می شود.

To start is to put something into action.

شروع کردن به معنای انجام کاری است.

So you start something.

پس شما کاری را شروع می کنید.

You start doing something.

شما شروع به انجام کاری می کنید.

To begin a process or maybe launch a plan.

برای شروع یک فرآیند یا شاید راه اندازی یک طرح.

You start something.

شما چیزی را شروع می کنید.

Quite often in politics, you will often see governments.

اغلب در سیاست ، اغلب دولت ها را می بینید.

They will start to do something, they take a certain action.

آنها شروع به انجام کاری می کنند، اقدام خاصی انجام می دهند.

I suppose another word you could use is implement.

فکر می کنم کلمه دیگری که می توانید استفاده کنید پیاده سازی است.

You implement something, you bring something into action.

شما چیزی را اجرا می کنید، چیزی را وارد عمل می کنید.

You start doing that.

شما شروع به انجام این کار می کنید.

Implement the plan.

طرح را اجرا کنید.

The first time something is done is the start.

اولین باری که کاری انجام می شود شروع است.

We use the word inaugural.

ما از کلمه افتتاحیه استفاده می کنیم.

So that's an interesting word, maybe one you've never heard before,

بنابراین این یک کلمه جالب است، شاید کلمه ای که قبلاً هرگز نشنیده باشید،

something that is the first time that it's happened.

چیزی که اولین بار است که اتفاق می افتد.

But it is also the point where something starts.

اما همچنین نقطه شروع چیزی است.

Maybe ship, a large ship is being launched.

شاید کشتی، یک کشتی بزرگ در حال راه اندازی است.

It is starting off of its

its first voyage in org or rule.

اولین سفر خود را در سازمان یا حکومت آغاز می کند.

I like that word.

من آن کلمه را دوست دارم.

It is often used for performances in

اغلب برای اجرا در

maybe a play or film showing or an orchestra.

نمایشنامه یا نمایش فیلم یا ارکستر استفاده می شود.

Its first performance of a particular piece of music, the inaugural performance,

اولین اجرای آن از یک قطعه موسیقی خاص، اجرای افتتاحیه

the first time that they've done it.

، اولین باری که آنها آن را اجرا کردند.

So they've been practising for a long time and then they've got their opening night.

بنابراین آنها برای مدت طولانی تمرین کرده اند و سپس شب افتتاحیه خود را دارند.

Opening night would be another phrase opening night

شب افتتاحیه عبارتی دیگر از شب

or inaugural performance the first time.

افتتاحیه یا اجرای افتتاحیه اولین بار است.

So the start of something the start of something that will go on and on.

بنابراین شروع چیزی شروع چیزی است که ادامه خواهد داشت.

The first I was going to say you could say so your your first

اولین باری که می‌خواستم بگویم می‌توانید بگویید، بنابراین

your inaugural performer in December is your first of your series of December shows.

اولین اجراکننده افتتاحیه‌تان در ماه دسامبر، اولین سریال شما در برنامه‌های دسامبر است.

You have to call your first day on the 1st of December.

شما باید روز اول خود را در 1 دسامبر تماس بگیرید.

When is that? Is that this week as this way? That's Thursday.

چه زمانی است؟ آیا این هفته اینگونه است؟ اونم پنجشنبه قبل از انجام این کار،

I'm going to measure the oil levels in the tank before we do that, right?

می خواهم سطح روغن در مخزن را اندازه گیری کنم، درست است؟

Yeah. Good. Thanks for reminding me and good luck.

آره خوب ممنون که یادآوری کردی موفق باشی

The first of many things, the start of a business, maybe.

اولین مورد از بسیاری از چیزها ، شروع یک تجارت، شاید.

We started with one shop, now we have 50.

ما با یک مغازه شروع کردیم، اکنون 50 فروشگاه داریم.

So you started at a certain point,

بنابراین شما در یک نقطه خاص

maybe in business we often start out in business,

شروع به کار کردید، شاید در تجارت ما اغلب در تجارت

you start your business, you launch your business, you begin trading.

شروع می کنیم، شما کسب و کار خود را راه اندازی می کنید، شما کسب و کار خود را راه اندازی می کنید، تجارت خود را شروع می کنید.

So the first of many things, the first thing

بنابراین اولین چیز از بسیاری چیزها، اولین چیز این

is what you start with and then you continue, you go on.

است که با چه چیزی شروع می کنید و سپس ادامه می دهید، ادامه می دهید.

You can have a Start-Up business, can't you?

شما می توانید یک کسب و کار استارت آپ داشته باشید، اینطور نیست؟

Yes, literally.

بله، به معنای واقعی کلمه.

You can have what's called a Start-Up business.

شما می توانید چیزی به نام کسب و کار استارت آپ داشته باشید.

It might be

ممکن است

a new in a new field of something.

در یک زمینه جدید چیزی جدید باشد.

Yes, it's a school.

بله، مدرسه است.

They call it a Start-Up business.

به آن می گویند کسب و کار استارت آپ.

When when you when you are maybe it's a new field in some.

زمانی که وقتی شما هستید، شاید این یک زمینه جدید در برخی است.

It's normally a new field of something, isn't it. That done before.

این معمولاً یک زمینه جدید چیزی است ، اینطور نیست. که قبلا انجام شده است.

Or maybe maybe a brand new business that has very little funding.

یا شاید یک تجارت کاملاً جدید که بودجه بسیار کمی دارد.

And so you're just starting small.

و بنابراین شما تازه شروع به کار کوچک کرده اید.

That's it.

خودشه.

Where they often have places where

جایی که آن‌ها اغلب مکان‌هایی دارند که

Start-Up businesses can, can, can,

کسب‌وکارهای نوپا می‌توانند، می‌توانند، می‌توانند،

can start literally where you used to have your studio.

می‌توانند به معنای واقعی کلمه از جایی شروع کنند که شما قبلا استودیوی خود را داشتید.

Yes, in Wolverhampton there were lots of businesses in this building, small businesses.

بله، در ولورهمپتون مشاغل زیادی در این ساختمان وجود داشت، مشاغل کوچک.

They might have just employed one or two people and they're just starting

آنها ممکن است به تازگی یک یا دو نفر را استخدام کرده باشند و تازه شروع به کار کرده باشند

and they call them Start-Up Businesses and then they run for six months or so,

و آنها را کسب و کار نوپا می نامند و سپس شش ماه یا بیشتر کار می کنند،

and then if they're successful, they will then move on to bigger premises.

و سپس اگر موفق شوند، سپس به محل های بزرگتر می روند.

And it could be anything, be a shop, they might be selling something

و ممکن است هر چیزی باشد، یک مغازه باشد ، ممکن است چیزی را

that nobody sold before or a new concept in something.

بفروشند که قبلاً کسی آن را نفروخته یا یک مفهوم جدید در چیزی.

What you were doing was a starter business.

کاری که شما انجام می دادید یک کسب و کار آغازین بود.

Yeah.

آره

Anyway, yeah.

به هر حال آره

The I was going to say something then.

اون موقع میخواستم یه چیزی بگم

Oh yes.

آه بله.

We have, we have a question about your Christmas concert.

در مورد کنسرت کریسمس شما سوالی داریم.

I do. I've got

انجام میدهم. من

three or

سه یا

four Christmas concerts with with the different groups coming up.

چهار کنسرت کریسمس با گروه های مختلف دارم.

The first ones are a week this Friday.

اولین ها این جمعه یک هفته است.

So we're doing lots of rehearsals for those.

بنابراین ما تمرین های زیادی برای آن ها انجام می دهیم.

So yeah, I have I think it's three actually, but now it's four.

بنابراین بله، من فکر می کنم در واقع سه است، اما اکنون چهار شده است.

I mean another one as well with somebody else I can never turn down the Christmas concert.

منظورم یکی دیگر نیز با شخص دیگری است که هرگز نمی توانم کنسرت کریسمس را رد کنم.

So you're doing full concerts for Christmas?

پس برای کریسمس کنسرت های کامل برگزار می کنید؟

Concerts before Christmas, all amateur.

کنسرت های قبل از کریسمس، همه آماتور.

So I'm not being paid.

پس من حقوق نمیگیرم

You never get paid for any of these.

شما هرگز برای هیچ یک از اینها پول دریافت نمی کنید.

And in fact, I have to pay to go.

و در واقع برای رفتن باید پول بدهم.

We have to pay to be a members of these these amateur groups.

ما برای عضویت در این گروه های آماتور باید هزینه کنیم.

The strange irony that Steve has to actually pay, by the way, if you want to hear Steve singing

طنز عجیبی که استیو باید واقعاً بپردازد ، اتفاقاً، اگر می‌خواهید استیو

some Christmas songs, there is a video that I will keep the link

چند آهنگ کریسمس را می‌خواند، ویدیویی وجود دارد که من لینک

to later underneath this video.

آن را بعداً در زیر این ویدیو نگه خواهم داشت.

And there are some lovely songs that Steve is actually

و چند آهنگ دوست داشتنی وجود دارد که استیو در واقع

for Christmas time.

برای کریسمس است.

What do you think about that?

شما در مورد آن چه فکر میکنید؟

I did those last year, the year before.

من آن ها را پارسال انجام دادم، سال قبل.

I think it was I think. It was two years ago.

فکر کنم این بود فکر کنم دو سال پیش بود.

Yes, two years.

بله دو سال

I think the start of a game or match.

فکر می کنم شروع یک بازی یا مسابقه است.

And you can see what I've done.

و می توانید ببینید من چه کرده ام.

You can see what I've done there.

می توانید ببینید من آنجا چه کرده ام.

The start of a game or match, maybe a football match.

شروع یک بازی یا مسابقه، شاید یک مسابقه فوتبال.

We we can describe this or describe it as getting under way.

ما می توانیم این را توصیف کنیم یا آن را به عنوان در حال انجام توصیف کنیم.

If something starts, we can say that it is getting way.

اگر چیزی شروع می شود، می توانیم بگوییم که در حال پیشرفت است.

It is just starting.

تازه داره شروع میشه

It's beginning the match or the game is

بازی شروع شده یا بازی در

getting underway.

حال انجام است.

Just a chance. The chess match is now getting underway.

فقط یک شانس مسابقه شطرنج هم اکنون در حال برگزاری است.

The football match is getting underway and it normally indicates something that sort of starts slowly

مسابقه فوتبال در حال شروع است و معمولاً نشان‌دهنده چیزی است که

as a football match, sort of it doesn't just the plays don't just come on in the match start straightaway

به‌عنوان یک مسابقه فوتبال به آرامی شروع می‌شود، به نوعی اینطور نیست که نمایش‌ها فقط در بازی شروع نمی‌شوند، بلکه

they come

on the national anthem and that sort of shaking hands with each other.

سرود ملی و آن جور می‌آیند. از دست دادن با یکدیگر

There's a lot of business going on, isn't there?

تجارت زیادی در جریان است، اینطور نیست؟

And then so you can say, well, shortly the match will be getting underway.

و سپس می توانید بگویید، خوب، به زودی مسابقه آغاز خواهد شد.

But in the meantime, you're watching things happen in the play as all

اما در این بین، شما شاهد اتفاقاتی هستید که در نمایشنامه رخ می دهد، به عنوان همه

sort of warming up and national anthems being played, things like that.

نوع گرم کردن و پخش سرودهای ملی ، چیزهایی از این قبیل.

Everyone taking their knees.

همه زانوهایشان را می گیرند.

In 5 minutes, the football match will get underway.

5 دقیقه دیگر مسابقه فوتبال آغاز می شود.

It could be anything in football.

این می تواند هر چیزی در فوتبال باشد.

In football we describe the start as the kick-off.

در فوتبال ما شروع را به عنوان شروع بازی توصیف می کنیم.

So beginning of a football match is normally referred to as the KICK-OFF.

بنابراین شروع یک مسابقه فوتبال معمولاً به عنوان KICK-OFF شناخته می شود.

It is the start of the football match.

شروع مسابقه فوتبال است.

It is the first kick of the ball in that game.

این اولین ضربه توپ در آن بازی است.

So we might be going to a football match and you might say,

بنابراین ممکن است ما به یک مسابقه فوتبال برویم و ممکن است بگویید

what time is the kick off?

، شروع بازی ساعت چند است؟

What time the match actually

بازی واقعاً چه ساعتی

begin?

شروع می شود؟

The kick off starts the game.

شروع بازی شروع می شود.

And then of course we have the opposite.

و البته ما برعکس داریم.

The final whistle ends the game.

سوت پایان بازی به پایان می رسد.

So the beginning of a football match is the kick-off

بنابراین شروع یک مسابقه فوتبال، شروع

the end of a football match is the final whistle.

بازی پایان یک مسابقه فوتبال، سوت پایان است.

That is hope.

این همان امید است.

Next Tuesday,

سه شنبه

the final whistle will be in England's favour.

هفته آینده سوت پایان بازی به نفع انگلیس خواهد بود.

Three nil.

سه صفر

That's what I'm predicting. Really.

این چیزی است که من پیش بینی می کنم. واقعا

Three nil to Wales.

سه صفر به ولز.

No, that will be a disaster for England.

نه، این یک فاجعه برای انگلیس خواهد بود.

So think that England are going to win next week.

بنابراین فکر کنید که انگلیس هفته آینده برنده خواهد شد.

Well, if they don't, it will probably be the most embarrassing match

خوب، اگر این کار را انجام ندهند، احتمالاً شرم آورترین مسابقه

that England have ever played.

ای خواهد بود که انگلیس تا به حال انجام داده است.

So not because I'm denigrating Wales in any way.

بنابراین نه به این دلیل که من به هیچ وجه ولز را تحقیر می کنم.

Denigrating, denigrating.

تحقیر کننده، تحقیر کننده.

Criticising, putting down.

انتقاد کردن، تحقیر کردن.

I'm not.

من نیستم.

But but you know, the fact that Wales lost to Iran,

اما می دانید، این که ولز به ایران باخت

the fact that you England beat Iran quite

، این که شما انگلیس ایران را شکست دادید

means that if we don't beat Wales

به این معنی است که اگر ما ولز را شکست

it will be a disaster for the English teams.

دهیم، برای تیم های انگلیسی فاجعه خواهد بود.

I think losing to a country that really doesn't have much history of football

من فکر می کنم باخت به کشوری که واقعاً سابقه چندانی در فوتبال ندارد

such as Iran, I think that is embarrassing.

مانند ایران، به نظر من شرم آور است.

Well, we didn't win. We didn't lose.

خب ما برنده نشدیم ما نباختیم

But the thing is that.

اما موضوع این است.

Well, that's why I said that that would be embarrassing.

خب، به همین دلیل گفتم که خجالت آور است.

But Wales, you see people think Wales haven't been in the World Cup for about 50 years or something.

اما ولز، می بینید که مردم فکر می کنند ولز حدود 50 سال است که در جام جهانی حضور نداشته است.

I think it's a. Long time.

من فکر می کنم این یک است. مدت زمان طولانی.

Because they don't really, you know, football

چون واقعاً نمی دانند، فوتبال

in Wales isn't their, their main game is rugby,

در ولز مال آنها نیست، بازی اصلی آنها راگبی است،

they don't really focus on football but they happen to be in the World Cup this year.

آنها واقعاً روی فوتبال تمرکز ندارند اما اتفاقاً امسال در جام جهانی هستند.

And chasing sheep around.

و در تعقیب گوسفندان در اطراف.

That's their other sport.

این ورزش دیگر آنهاست.

We won't go into that.

ما وارد آن نمی شویم.

Well, maybe they should cease and desist.

خوب، شاید آنها باید دست از کار بکشند و دست بردارند.

That's what the sheep would say Tuesday.

این چیزی است که گوسفندان روز سه شنبه می گویند.

Maybe it may be that maybe the sheep enjoy it.

شاید ممکن است گوسفندها از آن لذت ببرند.

To start is begin, commence.

برای شروع شروع است، شروع کنید.

Maybe you switch on something.

شاید چیزی را روشن کنید.

So maybe you you start your car engine,

بنابراین شاید شما موتور ماشین خود را روشن می کنید

the engine of your car you start the engine, you switch on the engine,

، موتور ماشین خود را روشن می کنید، موتور را روشن می کنید،

you start something so quite often with a piece of machinery,

اغلب چیزی را با یک قطعه ماشین روشن می کنید،

something that has an an engine or a motor,

چیزی که یک موتور یا موتور دارد،

you start that thing up, you switch it on, get going,

شما آن را روشن می کنید. روشن می‌شوید، آن را روشن می‌کنید،

you set off on a journey, you start your journey,

می‌روید، به سفر می‌روید، سفرتان را شروع می‌کنید،

you get going, activate,

می‌روید، فعال

you activate, you start your computer

می‌کنید، فعال می‌کنید، رایانه‌تان

in the morning, you the button on your computer

را صبح روشن می‌کنید، دکمه‌ی روی رایانه‌تان

to start, the computer to activate, to turn on.

برای شروع، کامپیوتر برای فعال کردن، برای روشن کردن.

And I suppose we could also use the word ignite as well.

و من فکر می کنم می توانیم از کلمه ignite نیز استفاده کنیم.

If you start a fire, you ignite,

اگر آتشی

you cause something to start burning

به راه بیندازید، شعله ور شوید، چیزی شروع به سوختن کنید

and then it will be a fire.

و سپس آتش شود.

A match will ignite a fire,

یک کبریت آتش را شعله ور می کند،

but now a manual will

اما اکنون یک کتابچه راهنمای

some wood.

مقداری چوب می گیرد.

Hmm. Example?

هوم مثال؟

Yes. Yes.

آره. آره.

How would you start the fire?

چگونه آتش را شروع می کنید؟

I will ignite it with imagine.

من آن را با خیال مشتعل خواهم کرد.

Or start

یا

with the my. Started.

با my شروع کنید. آغاز شده.

So to ignite something.

بنابراین برای آتش زدن چیزی.

So there are many words, many phrases we can use in those situations.

بنابراین کلمات و عبارات زیادی وجود دارد که می توانیم در آن موقعیت ها استفاده کنیم.

Look at that.

به آن نگاه کنید.

We have 14 minutes still to go.

هنوز 14 دقیقه فرصت داریم.

So I kind of talk for longer about tyres.

بنابراین من مدت بیشتری در مورد لاستیک صحبت می کنم.

No, no, no, that's good.

نه، نه، این خوب است.

It's not I'm not I'm not saying that we've got too much time.

این نیست من نیستم، نمی گویم که زمان زیادی داریم.

Quite the opposite. We've got.

کاملا مخالف. ما داریم.

We can now relax. You see, I like this.

اکنون می توانیم استراحت کنیم. ببین من اینو دوست دارم

This is something that rarely ever happens at the end.

این چیزی است که به ندرت در پایان اتفاق می افتد.

So, Steve, what we are going to do, we are going to play one round of

بنابراین، استیو، کاری که می‌خواهیم انجام دهیم، یک دور

fill in

پر

the blanks.

کردن جاهای خالی را انجام می‌دهیم.

How exciting.

چقدر هیجان انگیز.

Well, let's hope that that's hope that certain people

خوب، بیایید امیدوار باشیم که این امید است

who aren't very round today are still paying attention.

که افراد خاصی که امروز خیلی دور نیستند، هنوز به آن توجه دارند.

Okay. I hope everyone is paying attention.

باشه. امیدوارم همه توجه داشته باشند.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

Very easy.

بسیار آسان.

I will show you a sentence and all you have to do is give me

من یک جمله به شما نشان خواهم داد و تنها کاری که باید انجام دهید این است که چند کلمه به من بدهید

some words that you can put in those spaces.

که بتوانید در آن فضاها قرار دهید.

It's as simple as that.

به همین سادگی.

I will put it on the screen now.

الان میذارمش روی صفحه

We'll just do one for this week.

ما فقط یک مورد را برای این هفته انجام می دهیم.

So this is something that might refer to a subject

بنابراین این چیزی است که ممکن است به موضوعی اشاره داشته باشد که

we were talking about recently about neighbours.

اخیراً در مورد همسایگان صحبت می کردیم.

So here it is.

پس اینجاست.

You something, something, me,

تو یه چیزی، یه چیزی، من،

my something back.

یه چیزی برگشتی.

But as we know, our wonderful viewers

اما همانطور که می دانیم، بینندگان فوق العاده

will probably come up with other alternatives that Mr.

ما احتمالاً گزینه های دیگری را ارائه می دهند که آقای

Duncan has a suggestion, but it might not be the same your suggestion.

دانکن پیشنهادی دارد، اما ممکن است همان پیشنهاد شما نباشد.

And as long as it's grammatically correct,

و تا زمانی که از نظر گرامری صحیح است، از نظر

grammatically correct, think about what you're putting in those blanks.

گرامری صحیح است، به این فکر کنید که چه چیزی را در آن جاهای خالی قرار می دهید.

It's got to make sense from a grammatical standpoint.

از منظر دستوری باید معنا پیدا کند.

Then we will reward you with a clap.

سپس با کف زدن به شما پاداش می دهیم.

Yeah. Well, I guess.

آره خوب من حدس میزنم.

Mr. Steve Week, he threatens people with kisses.

آقای استیو ویک، او مردم را با بوسه تهدید می کند.

You do not want to kiss Mr.

شما نمی خواهید آقای

Steve. Trust me.

استیو را ببوسید. به من اعتماد کن.

So. Yeah.

So that's it. Fill in the blanks

بنابراین. آره

پس همین است. جاهای خالی را پر کنید

and we await your various suggestions.

و منتظر پیشنهادات مختلف شما هستیم.

But make sure it's grammatically correct.

اما مطمئن شوید که از نظر گرامری درست است.

Please don't just put words in because they seem to fit.

لطفا فقط کلمات را وارد نکنید زیرا به نظر می رسد مناسب هستند.

Think about the grammar behind it.

به دستور زبان پشت آن فکر کنید.

Yes, because we know a lot of you are very good at writing English.

بله، چون می دانیم که بسیاری از شما در نوشتن انگلیسی بسیار خوب هستید.

Maybe not so good at speaking it.

شاید در بیان آن چندان خوب نباشد.

A lot of you are here because you want to learn how to pronounce words and speak English better,

بسیاری از شما اینجا هستید زیرا می خواهید یاد بگیرید که چگونه کلمات را تلفظ کنید و انگلیسی را بهتر صحبت کنید،

but you might be very good at writing English,

اما ممکن است در نوشتن انگلیسی بسیار خوب باشید،

which is we know this game is all about.

که ما می دانیم که این بازی همه چیز در مورد آن است.

I always think it should be fun anyway, whatever it is,

من همیشه فکر می کنم به هر حال باید سرگرم کننده باشد، هر چه که باشد،

if you are right or wrong, sometimes it is a good way of learning.

اگر حق با شما باشد یا اشتباه، گاهی اوقات راه خوبی برای یادگیری است.

It is a good way of learning.

روش خوبی برای یادگیری است.

So I like to think that this game allows you to

بنابراین من دوست دارم فکر کنم که این بازی به شما این امکان را می دهد که

to expand your mind

ذهن خود را گسترش دهید

and, maybe also learn some new phrases and words

و شاید عبارات و کلمات جدید

or uses or ways of using those words in sentences.

یا استفاده یا روش های استفاده از آن کلمات را در جملات یاد بگیرید.

So grammar is of it.

بنابراین دستور زبان از آن است.

But as I always say, grammar is not all of English and certainly when you're learning English,

اما همانطور که همیشه می گویم، گرامر تمام انگلیسی نیست و مطمئناً زمانی که شما در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید،

but today we are this fill in the blanks.

اما امروز ما این جاها را پر می کنیم.

Do we have any

آیا

suggestions?

پیشنهادی داریم؟

What have we got here?

اینجا چی داریم؟

We've got Francesca you will left me

ما فرانچسکا را داریم، تو

my home back.

مرا به خانه ام رها خواهی کرد.

Sorry, Francesca doesn't quite make grammatical sense.

با عرض پوزش، فرانچسکا از نظر دستوری کاملاً معنی ندارد.

You will do well.

شما خوب انجام خواهید داد.

Or you could say you will give me my home back. Hmm?

یا می توانید بگویید خانه ام را به من پس می دهید. هوم؟

You? Yes.

شما؟ آره.

You could say give me my home back.

می توانید بگویید خانه ام را به من برگردانید.

You could say that. But left to me.

شما می توانید این را بگویید. اما به من سپرده شد

That doesn't quite fit with the word left in there.

این کاملاً با کلمه ای که در آنجا باقی مانده است مطابقت ندارد.

You will, Olga.

خواهی کرد، اولگا.

You will bring me

you will bring me my keys back.

تو برایم می آوری، کلیدهایم را برمی گردانی.

So I think you've got the right idea there with that sentence,

بنابراین من فکر می کنم شما ایده درستی در مورد آن جمله دارید،

because the sentence is actually imperative.

زیرا این جمله در واقع ضروری است.

You are actually asking someone something.

شما در واقع از کسی چیزی می پرسید.

So I would say here you are stating that a person

بنابراین من می گویم در اینجا شما بیان می کنید که یک شخص

must something

باید چیزی

back.

را پس بگیرد.

So think of a situation where you might have to do that,

بنابراین به موقعیتی فکر کنید که ممکن است مجبور شوید این کار را انجام دهید،

where you might need a person to

جایی که ممکن است به فردی نیاز داشته

do something in return to what you've asked.

باشید که در ازای آنچه شما خواسته اید کاری انجام دهد.

So if you say you bring me my keys back, that doesn't

بنابراین اگر می گویید کلیدهایم را به من باز می گردانید،

you would need a word in for that to sound right.

برای درست به نظر رسیدن به کلمه ای نیاز ندارید.

You would need something like something else

شما نیاز به چیزی شبیه به چیز دیگری

in front of the you. Hmm?

در مقابل خود دارید. هوم؟

Please, will you bring me

خواهش می کنم، آیا

my keys back? Yes.

کلیدهای مرا پس می آورید؟ آره.

So I'm giving a clue here.

بنابراین من در اینجا یک سرنخ می دهم.

I mean, unless you were shouting it, you would bring me my keys back. Yes.

یعنی تا زمانی که فریاد نمی زدی، کلیدهای مرا پس می گرفتی. آره.

In which case, yes, that's grammatically correct.

در این صورت، بله، از نظر گرامری درست است.

But you're angry, you're saying?

اما شما عصبانی هستید، می گویید؟

Or it could be.

یا می تواند باشد.

You would bring me my anything back. Yeah.

تو هرچی من رو برمیگردونی آره

My wife,

my camera, my lawnmower, my use.

همسرم، دوربین من، ماشین چمن زنی من، استفاده من.

If you say that phrase.

اگر آن عبارت را بگویید.

So it is grammatically correct, but you have to sort of say it with a bit of anger

بنابراین از نظر گرامری درست است، اما باید آن را با کمی عصبانیت

behind your voice and maybe an exclamation mark after the back.

پشت صدایتان و شاید یک علامت تعجب بعد از پشت بگویید.

So yeah.

پس آره.

So that's good.

پس این خوب است.

Thank you for that.

بابت آن تشکر می کنم.

And that's what we got here.

و این چیزی است که ما به اینجا رسیدیم.

Uh, so that's.

اوه، پس همین است.

Like Florence, you will give me my passport back.

پاسپورتم را مثل فلورانس به من پس می دهی.

You will? There is.

شما می خواهید؟ وجود دارد.

Another word we can use instead of will.

کلمه دیگری که می توانیم به جای اراده استفاده کنیم.

So the clue is in the fact that this is imperative

بنابراین سرنخ در این واقعیت است که این امر ضروری است

and imperative is normally an instruction or a warning.

و ضروری است که معمولاً یک دستورالعمل یا یک هشدار است.

It is telling you that you must do something.

این به شما می گوید که باید کاری انجام دهید.

And I think I may have even given you the answer.

و من فکر می کنم حتی ممکن است پاسخ شما را داده باشم.

They push says you can hit me my lower back.

فشار می آورند می گویند می توانی کمرم را بزنی.

See that?

می بینیم که؟

That's I know what you're trying to say, but that

این را می‌دانم که می‌خواهید بگویید، اما

you would have

for that to be grammatically correct, you would have to that

برای اینکه از نظر گرامری درست باشد، باید

you can hit me in my lower back.

به من ضربه بزنید.

He would have to put in in there

too for that to be grammatically correct.

برای اینکه از نظر گرامری درست باشد، باید آن را هم وارد می کرد.

So close.

خیلی نزدیک.

Uh, you should ask me my words back

اوه، باید همین الان حرفم را از من بپرسی

now. See that again?

. دوباره آن را ببینید؟

That's not grammatically correct. Uh.

این از نظر گرامری درست نیست. اوه

Unfortunately, Trump has a good one.

متأسفانه ترامپ یک مورد خوب دارد.

Okay, let's have a look here.

خوب، بیایید اینجا را بررسی کنیم.

Uh, I can't see that right at.

اوه، من نمی توانم آن را درست در آن ببینم.

The very bottom.

خیلی پایین.

You. Oh, there's one before that retirement.

شما. اوه، یکی قبل از آن بازنشستگی وجود دارد.

You have promised me my money back.

تو قول دادی پولم را پس بدهی

Oh, you have promised me

اوه، تو به من قول دادی

you have promised to give me

که قول داده ای پولم را پس بدهی

my money back would be a better

، عبارت بهتری بود

phrase.

.

Yes, you have promised.

بله قول داده اید.

But the clue.

اما سرنخ

Yeah, now.

That just weren't. A clue.

آره الان

که فقط نبودند. یک سرنخ.

The clue is in the fact that this is imperative.

سرنخ در این واقعیت است که این امر ضروری است.

It is.

این است.

It is something that you are you are saying and it has to be done.

این چیزی است که شما می گویید و باید انجام شود.

Well, here's one from Florence.

خوب، اینجا یکی از فلورانس است.

You will give me my passport back. Yeah.

پاسپورتم را به من پس می دهی. آره

Yes. So here is the suggestion.

آره. بنابراین پیشنهاد اینجاست.

To charge you.

برای شارژ شما.

You will give me my money back.

شما پولم را پس می دهید.

But it's. Yeah, it's not quite. Yes.

اما این. بله، این کاملا نیست. آره.

Whereas you sent me my letter that you sent me my

در حالی که نامه مرا برایم فرستادی که موکلم را برایم فرستادی

client. Yes.

. آره.

I was gonna give my answer back.

قرار بود جوابمو پس بدم

Yeah, yeah.

Okay, let's give the answer because we are running out of time.

آره آره.

باشه جواب بدیم چون وقتمون کم میشه

Okay, so

خوب، پس

this is what I've got.

این چیزی است که من دارم.

You must give me my loan. I'm back.

تو باید وامم را بدهی من برگشتم

Oh, yeah, yeah. So we are using the word.

اوه، آره، آره بنابراین ما از کلمه استفاده می کنیم.

So the important word here is actually the word must.

بنابراین کلمه مهم در اینجا در واقع کلمه باید است.

You must

شما باید

because we are saying that you have no choice.

چون ما می گوییم چاره ای ندارید.

Well, I'm not that you can if you want.

خب من آنقدر نیستم که بخواهی.

I'm saying you must.

من می گویم باید.

You must give me my lawnmower back.

باید ماشین چمن زنی ام را پس بدهی

And this relates to what we were talking about recently about neighbours.

و این مربوط به چیزی است که ما اخیراً در مورد همسایگان صحبت می کردیم.

So maybe a neighbour will come round and borrow something.

پس شاید همسایه ای بیاید و چیزی قرض بگیرد .

It happens all the time.

همیشه اتفاق میفته.

So nature has got it. Absolutely. Spot on.

بنابراین طبیعت آن را دریافت کرده است. کاملا. نقطه در.

Yeah. You must give me my money back.

آره باید پولم را پس بدهی

Yeah. Yes.

آره آره.

So. So this type of sentence is called an imperative.

بنابراین. پس این نوع جمله را امری می گویند.

It's something you are giving them no choice about.

این چیزی است که شما هیچ انتخابی در مورد آن به آنها نمی دهید.

Normally a warning or an instruction.

معمولاً یک هشدار یا یک دستورالعمل.

And Beatrice has got it right.

و بئاتریس درست فهمیده است.

You will give me my answer back.

شما جواب من را پس خواهید داد.

You've got.

شما دارید.

Yes, you will give me.

بله به من می دهید.

You must of you will give me a yes.

شما باید از شما به من یک بله بدهید.

That works grammatically, but yes, not quite sure what you mean

این از نظر گرامری کار می کند، اما بله، کاملاً مطمئن نیستید که منظور شما

by it.

از آن چیست.

Yes, I forget. You have promised me, right? Yeah.

بله، فراموش می کنم. تو به من قول دادی، درسته؟ آره

You have promised to give me my money back is how you would phrase one.

تو قول داده ای که پولم را به من پس بدهی اینطوری که می گویی.

Tomek Uh.

تومک اوه.

So this.

پس این

So this is using the word must and it's a good word

بنابراین این استفاده از کلمه باید است و کلمه خوبی است

because it's a way of expressing

زیرا راهی برای

the immediate need for something must.

بیان نیاز فوری به چیزی است.

And it is, I think it is a word that we often use in, in sentences

و فکر می‌کنم این کلمه‌ای است که اغلب در جملاتی

where we are giving an order or maybe asking

که در آن دستور می‌دهیم یا شاید

for something that we want.

چیزی را می‌خواهیم استفاده می‌کنیم.

But you could put should in there as well.

اما شما می توانید باید در آنجا نیز قرار دهید.

So you could put you should give me my back.

بنابراین شما می توانید قرار دهید شما باید به من پشتم.

Hmm. Depending on what the other sentence is around that.

هوم بسته به اینکه جمله دیگر پیرامون آن چیست.

That's it.

And if you are expecting the money to be given back to you,

خودشه.

و اگر انتظار دارید که پول به شما بازگردانده شود،

you can say you should.

می توانید بگویید که باید به شما بازگردانده شود.

You should give me my money.

تو باید پولم را بدهی

But you should give me my book back.

اما شما باید کتابم را به من پس بدهید.

I want my book back. You should give me my book.

من کتابم را پس می خواهم. شما باید کتابم را به من بدهید.

Or if you want to be more in insisting,

یا اگر می خواهی بیشتر اصرار

you must give me my book back or I'm going to punch you in the face.

کنی، باید کتابم را پس بدهی وگرنه با مشت می زنم تو صورتت.

Okay?

باشه؟

It could be an additional phrase on the end of that.

این می تواند یک عبارت اضافی در انتهای آن باشد.

I don't recommend that any.

من آن را توصیه نمی کنم.

Witnesses you must give me my wallet back. Good.

شاهدان شما باید کیف پولم را به من پس بدهید. خوب

You would say to somebody who was robbing you or something

شما به کسی می گویید که از شما یا چیزی سرقت می کند

and it could be you could replace the word wallet with lots of other things.

و ممکن است کلمه کیف پول را با بسیاری چیزهای دیگر جایگزین کنید.

Okay, that's it, Steve. Thank you, everybody. That's it.

باشه، همین است، استیو. از همه متشکرم. خودشه.

We finished.

تموم کردیم

We might actually be finishing at 4:00.

در واقع ممکن است ساعت 4:00 به پایان برسیم.

So under lots of people.

بنابراین تحت بسیاری از مردم.

So I'm just saying,

بنابراین من فقط می گویم،

you will bring my keys back.

شما کلیدهای من را پس خواهید گرفت.

You will you just replace that with you must or you should.

شما فقط آن را با باید یا باید جایگزین می کنید.

And then that becomes correct.

و سپس آن درست می شود.

Yes, but well, that's imperative as well. The word will.

بله، اما خب، این نیز ضروری است. کلمه اراده.

Yeah, you will. You will.

بله، شما می خواهید. شما خواهد شد.

Yeah, I'll go.

آره من میرم

That is also used as an imperative.

که به عنوان یک امر ضروری نیز استفاده می شود.

You will do it, so I'll do it.

تو این کار را خواهی کرد، پس من انجامش می دهم.

You will. Correct.

شما خواهد شد. درست.

Then it is definitely going to happen.

سپس قطعاً این اتفاق خواهد افتاد.

I'm hungry, Mr. Duncan. It's.

من گرسنه هستم، آقای دانکن. این است.

It's time for you to go. Time for me to go.

وقت رفتنت است وقتشه که برم

So lovely to be here again.

خیلی دوست داشتنی است که دوباره اینجا هستم.

Thank you for all your contributions to the live stream, the live chat.

بابت همه مشارکت شما در پخش زنده، چت زنده از شما متشکریم.

And I look forward to you possibly on Wednesday.

و احتمالاً چهارشنبه منتظر حضور شما هستم.

I will keep that.

من آن را حفظ خواهم کرد.

No, Thursday then.

نه، پنجشنبه.

Yeah, not Thursday, not Wednesday. Thursday.

آره نه پنجشنبه نه چهارشنبه پنج شنبه.

I might be here, I might make a special appearance.

من ممکن است اینجا باشم، ممکن است ظاهر خاصی داشته باشم.

Yes I hope so.

بله، امیدوارم اینطور باشد.

So I'm counting on it. All right, bye for now.

بنابراین من روی آن حساب می کنم. باشه فعلا خداحافظ

You must appear on Thursday.

شما باید پنجشنبه حاضر شوید.

He must.

او باید.

He must be here on Thursday.

او باید پنجشنبه اینجا باشد.

We hope so.

امیدواریم.

So that's almost it for me.

بنابراین برای من تقریباً همینطور است.

For today.

برای امروز.

It's almost time for me to say good bye.

تقریباً وقت آن است که خداحافظی کنم.

I hope

امیدوارم

you've enjoyed today's live stream and I hope it has been interesting.

از پخش زنده امروز لذت برده باشید و امیدوارم جالب بوده باشد.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

Thank you for joining me.

از این که من را همراهی میکنید متشکرم.

It's very nice to see you all.

خیلی خوشحالم که همه شما را می بینم.

Here we are back on Thursday.

اینجا ما پنجشنبه برگشتیم.

Don't forget, because December begins on Thursday.

فراموش نکنید، زیرا دسامبر از پنجشنبه آغاز می شود.

I will also be here on Thursday and we have a whole month

من هم پنجشنبه اینجا خواهم بود و یک ماه

of special live streams, things happening.

کامل پخش زنده ویژه داریم، اتفاقاتی که در حال رخ دادن است.

Mr. Steve will be joining in and hopefully you will be there as well.

آقای استیو به آن ملحق خواهد شد و امیدوارم شما نیز آنجا باشید.

This is Mr.

Duncan in the birthplace of English for the last time

این آقای

دانکن در زادگاه انگلیسی برای آخرین بار

in November saying Thanks for watching.

در ماه نوامبر است که می گوید از تماشای شما تشکر می کنم.

See you on Thursday

پنجشنبه

from 2 p.m.

از ساعت 14 می بینمت.

UK time.

به وقت انگلستان

Not Wednesday, Thursday and of course until the next time we meet here.

نه چهارشنبه، پنجشنبه و البته تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را می بینیم.

You know what's coming next yes you do...

می‌دانی بعد از آن چه می‌آید، بله می‌کنی...

enjoy the rest of November and of course...

از بقیه ماه نوامبر و البته...

ta ta for now.

تا تا فعلا لذت ببر.