Learn English with the BEST LIVE stream show… it’s English addict - 304 - Sun 11th August 2024

It's a lovely day for walking around.

روز خوبی برای قدم زدن است.

It's a beautiful August day.

یک روز زیبای اوت است.

In fact, I would say that today is a perfect day

در واقع می‌توانم بگویم که امروز یک روز عالی

for walking and maybe even doing a live stream.

برای پیاده‌روی و شاید حتی پخش زنده است.

What do you think, Mr. Steve?

نظر شما چیست آقای استیو؟

Shall we do a live stream today? Well. We're here.

آیا امروز یک پخش زنده داشته باشیم؟ خوب ما اینجا هستیم

You've set the camera up.

شما دوربین را تنظیم کرده اید.

You've got a microphone in your hand.

شما یک میکروفون در دست دارید.

Yeah.

آره

So, we suppose we've got nothing else better to do.

بنابراین، ما فرض می کنیم که هیچ چیز بهتری برای انجام دادن نداریم.

Oh, look, Mr. Duncan.

اوه، نگاه کن، آقای دانکن.

Dog patrol, dog patrols.

گشت سگ، گشت سگ.

We have to be careful because there are dogs around here.

ما باید مواظب باشیم چون این اطراف سگ ها هستند.

They might bite us at any moment, but of course, we're not doing any harm.

هر لحظه ممکن است ما را گاز بگیرند، اما البته ما هیچ آسیبی نمی‌رسانیم.

We're nice people.

ما مردم خوبی هستیم

It's almost as if the dogs around here, the guard dogs, especially, know that we are all right.

تقریباً انگار سگ های این اطراف، مخصوصاً سگ های نگهبان می دانند که حال ما خوب است.

You see, that's a prohibited area.

ببینید، این یک منطقه ممنوعه است.

Yes. Behind us. Yes. We will talk about this in a moment.

بله. پشت سر ما بله. ما در این مورد در یک لحظه صحبت خواهیم کرد.

But where is Steve?

اما استیو کجاست؟

Oh, there you are. Hi, everybody.

اوه، شما اینجا هستید. سلام به همه

This is Mr. Duncan and Mr.

این آقای دانکن و آقای

Steve in England. How are you today? Are you okay?

استیو در انگلیس هستند. امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so. Are you happy?

امیدوارم اینطور باشد. آیا شما خوشحال هستید؟

I hope you are feeling happy today. We are here.

امیدوارم امروز احساس خوشبختی کرده باشید. ما اینجا هستیم.

We are alive, everyone.

ما زنده ایم، همه.

We have everything ready.

ما همه چیز را آماده کرده ایم.

Mr. Steve is wearing his big sun hat.

آقای استیو کلاه آفتابی بزرگش را بر سر دارد.

And we have.

و داریم.

We have the bench here.

ما اینجا نیمکت را داریم.

We have a place to sit just in case Mr.

برای اینکه آقای استیو خسته شود، جایی برای نشستن داریم

Steve gets tired.

.

Which is, to be honest with you.

یعنی صادقانه با شما.

It's very likely.

احتمالش خیلی زیاده

And of course. Look,

و البته. ببین

I'm wearing my shorts today.

من امروز شورتمو میپوشم

I'm wearing my shorts and there's nothing anyone can do about it.

من شورتم را پوشیده ام و هیچ کس نمی تواند در مورد آن انجام دهد.

I need my sunglasses on. Mr. Duncan, when you've got those shorts.

من نیاز به عینک آفتابی دارم آقای دانکن، وقتی آن شورت را دارید.

Because your legs are so white.

چون پاهایت خیلی سفیده

The glare from the sun is making me blind.

تابش نور خورشید مرا کور می کند.

Isn't that lovely?

دوست داشتنی نیست؟

That's very kind of you, Steve.

این از شما بسیار مهربان است، استیو.

I hope I can repay that compliment later.

امیدوارم بتوانم بعداً آن تعریف را جبران کنم.

Here we are, then.

پس ما اینجا هستیم.

We are here together.

ما اینجا با هم هستیم.

Live from Much Wenlock as promised.

همانطور که قول داده بودید از Much Wenlock پخش کنید.

I said we would be live and we would be outside.

گفتم زنده می شویم و بیرون.

And we are.

و ما هستیم.

We are right here with you on a Sunday afternoon.

بعدازظهر یکشنبه اینجا با شما هستیم.

Something different.

یه چیز متفاوت

Of course we are in a very excited mood today.

البته ما امروز در روحیه بسیار هیجان انگیزی هستیم.

Do you know why?

میدونی چرا؟

Well, today is our anniversary.

خب امروز سالگرد ماست

One year ago today we decided to do the civil partnership thing just to prove it.

یک سال پیش امروز تصمیم گرفتیم که کار مشارکت مدنی را فقط برای اثبات آن انجام دهیم.

Oh, dear.

اوه عزیزم

So now we've had one year of that and

بنابراین در حال حاضر ما یک سال از آن را داشته ایم و

so far it's not going to badly.

تا کنون آن را بد نیست.

Also tomorrow.

همینطور فردا

Don't forget tomorrow.

فردا را فراموش نکن

It's my birthday. Tomorrow.

تولد من است فردا

It's my birthday tomorrow.

فردا تولدمه

Tomorrow, Mr. Steve, I hope.

فردا، آقای استیو، امیدوارم.

I hope you've got something nice for me.

امیدوارم چیز خوبی برای من داشته باشی

You'll find out in due course.

به مرور زمان متوجه خواهید شد.

Okay, well, if you say in due course, it means you'll find out in a short while.

خوب، خوب، اگر به موقع بگویید، به این معنی است که در مدت کوتاهی متوجه خواهید شد.

Yes. As time goes by, you will find out at the appropriate moment.

بله. با گذشت زمان، در لحظه مناسب متوجه خواهید شد.

You will find out.

متوجه خواهید شد.

Which for you is tomorrow.

که برای شما فردا است.

It's for the 12 of. Of August.

این برای 12 از. ماه اوت.

Tomorrow is the 12th of August.

فردا 12 مرداد است.

We also met for the first time.

ما هم برای اولین بار ملاقات کردیم.

Tomorrow is the anniversary of the first time we ever met on the 12th of August.

فردا سالگرد اولین ملاقات ما در 12 آگوست است.

Wait for it.

منتظرش باش

You're not going to believe this.

اینو باور نمیکنی

We actually met in the 1980s.

ما در واقع در دهه 1980 با هم آشنا شدیم.

Oh, yes.

اوه، بله.

Oh, that was a long time ago, Mr. Duncan.

اوه، خیلی وقت پیش بود، آقای دانکن.

I was only 20.

من فقط 20 سال داشتم.

How I would do it have been 24 or something like that. No. Only six.

چگونه این کار را انجام می دادم 24 یا چیزی شبیه به آن. نه فقط شش.

I was 24.

من 24 ساله بودم.

You were 28? Was 28. Blimey.

تو 28 ساله بودی؟ 28 ساله بود. بلیمی.

I was a bit late to the party.

من برای مهمانی کمی دیر آمدم.

Yeah. Same symptoms of dating.

آره همان علائم آشنایی

So Mr. Steve and myself, we.

بنابراین آقای استیو و من، ما.

And there we go.

و ما به آنجا می رویم.

I was wondering how long it would be before Mr.

من فکر می کردم چقدر طول می کشد تا آقای

Steve started sneezing, and we didn't have to wait very long.

استیو شروع به عطسه کند، و لازم نبود خیلی منتظر بمانیم.

That's because there's a lot of dust and pollen.

دلیلش این است که گرد و غبار و گرده زیادی وجود دارد.

it's quite windy here, but thankfully, we want the wind because that's going to make it cool.

اینجا کاملاً بادی می‌وزد، اما خوشبختانه، ما وزش باد را می‌خواهیم، ​​زیرا آن را خنک می‌کند.

We're not going to get overheated.

ما قرار نیست بیش از حد گرم شود.

Yes, it's good today. It's we have a nice breeze.

بله، امروز خوب است. این است که ما یک نسیم خوب داریم.

It's not too hot.

خیلی گرم نیست.

It's warm, but it's not really, really, really, really, really, really hot.

گرم است، اما واقعا، واقعا، واقعا، واقعا، واقعا، واقعاً گرم نیست.

So it's not too bad.

پس خیلی هم بد نیست.

And of course, you can see the lovely view behind us as well.

و البته، شما می توانید منظره دوست داشتنی پشت سر ما را نیز ببینید.

Looking over there.

نگاه کردن به آنجا

That is part of Much Wenlock.

این بخشی از Much Wenlock است.

So we are just outside the town centre on a place called Windmill Hill.

بنابراین ما درست خارج از مرکز شهر در مکانی به نام Windmill Hill هستیم.

We are very close to a very well-known landmark here in Much Wenlock called Windmill Hill.

ما در اینجا در Much Wenlock به یک نقطه عطف بسیار شناخته شده به نام Windmill Hill بسیار نزدیک هستیم.

Can I say hello to the live chat as well?

آیا می توانم به چت زنده هم سلام کنم؟

Also, can I say hello to Maurizio

همچنین، می‌توانم به مائوریتزیو

for your lovely,

به خاطر کمک مالی دوست‌داشتنی،

big, lovely, kind, generous, very nice donation that I received a couple of days ago.

بزرگ، دوست‌داشتنی، مهربان، سخاوتمندانه و بسیار خوب شما که چند روز پیش دریافت کردم، سلام کنم.

Thank you. So thank you.

متشکرم. پس متشکرم.

And if you want to make a donation to celebrate my birthday, or to help this continue

و اگر می خواهید برای جشن تولد من کمک مالی کنید، یا برای ادامه این امر کمک کنید

because I spend all of my time and also the past

زیرا من تمام وقتم و همچنین

18 years of my life doing this, if you want to.

18 سال گذشته زندگی ام را صرف این کار می کنم، اگر بخواهید.

The address is underneath this live stream if you want to.

اگر بخواهید آدرس زیر این پخش زنده است.

Thank you once again, Mauricio, for your lovely donation on my PayPal.

یک بار دیگر از شما متشکرم، مائوریسیو، برای کمک مالی زیبای شما در پی پال من.

Mr. Steve wants to say something. I can tell.

آقای استیو می خواهد چیزی بگوید. من می توانم بگویم.

I can feel that Steve wants to say something.

می توانم احساس کنم استیو می خواهد چیزی بگوید.

No, I've got nothing.

نه من چیزی ندارم

Nothing's come to my mind, Mr. Duncan.

چیزی به ذهن من نمی رسد، آقای دانکن.

I was going to say. You said that we were on windmill Hill. Yes.

قرار بود بگم گفتی که ما روی تپه آسیاب بادی بودیم. بله.

So that gives an indication or a suggestion that there could be a hill with a windmill on it.

به طوری که نشان می دهد یا پیشنهاد می کند که ممکن است تپه ای با آسیاب بادی روی آن وجود داشته باشد.

Well, what what we do have is not quite a windmill.

خوب، آنچه ما داریم یک آسیاب بادی نیست.

I will I will briefly show the windmill.

من به طور خلاصه آسیاب بادی را نشان خواهم داد.

I have to be careful because I don't want to lose the signal.

من باید مراقب باشم زیرا نمی خواهم سیگنال را از دست بدهم.

But there it is, over there.

اما آنجاست، آنجاست.

So the windmill is is over there.

پس آسیاب بادی آنجاست.

Although the windmill has not

اگرچه آسیاب بادی

worked for around 200 years,

حدود 200 سال است که کار نکرده است،

so it hasn't worked for a very long time.

بنابراین برای مدت طولانی کار نکرده است.

In case anyone is wondering if the windmill still works, I can tell you now it does not.

اگر کسی فکر می کند که آیا آسیاب بادی هنوز کار می کند، می توانم به شما بگویم که این کار نمی کند.

It certainly would have been a good place to have a windmill, because it's on top of a hill

مطمئناً مکان خوبی برای داشتن یک آسیاب بادی بود، زیرا بالای یک تپه است

and as you can see, it doesn't have the veins. No.

و همانطور که می بینید، رگه ندارد. نه

The sails.

بادبان ها.

The sails are no longer there, which is why it doesn't function anymore.

بادبان ها دیگر آنجا نیستند، به همین دلیل است که دیگر کار نمی کند.

In fact, that is the second.

در واقع، آن دوم است.

I didn't know this.

من این را نمی دانستم

That is actually the second windmill to be built there.

این در واقع دومین آسیاب بادی است که در آنجا ساخته می شود.

There was one there before, so this one was built about 400 years ago,

قبلاً یکی در آنجا وجود داشت، بنابراین این یکی حدود 400 سال پیش،

a very long time ago, and no one knows what it did.

بسیار طولانی پیش ساخته شد، و هیچ کس نمی داند چه کار کرده است.

They just know that it's very old, and they know that it might be around

آنها فقط می دانند که بسیار قدیمی است، و می دانند که ممکن است حدود

three, 400 years old, but no one really knows what it did.

سه، 400 سال قدمت داشته باشد، اما هیچ کس واقعاً نمی داند چه کار کرده است.

So some people believe that maybe it was grinding grain

بنابراین برخی از مردم بر این باورند که ممکن است

wheat, wheat, wheat or some sort of grain, but they don't really know.

گندم دانه، گندم، گندم یا نوعی غلات آسیاب شود، اما آنها واقعا نمی دانند.

I know one thing they did.

من یک کار را می دانم که آنها انجام دادند.

They would have had to have carried heavy sacks of grain all the way up the hill.

آنها باید کیسه های سنگین غلات را تا بالای تپه حمل می کردند.

they would have had horses though.

اگرچه آنها اسب داشتند.

That's true.

این درست است.

You are right, Mr. Duncan. They would have had horses.

حق با شماست آقای دانکن. آنها اسب داشتند.

Yes I know.

I didn't think they would carry it on their own.

بله می دانم.

فکر نمی کردم خودشان آن را حمل کنند.

I think they would have some sort of horse or maybe donkeys.

فکر می کنم آنها نوعی اسب یا شاید الاغ داشته باشند.

There used to be lots of donkeys in this area.

قبلاً در این منطقه خرهای زیادی وجود داشت.

So around Much Wenlock.

بنابراین در اطراف خیلی Wenlock.

I don't know why, but I think they used to be used on the quarries.

نمی دانم چرا، اما فکر می کنم قبلاً در معادن از آنها استفاده می شد.

So there were lots of quarries around here.

بنابراین معدن های زیادی در این اطراف وجود داشت.

And in fact, there's one just behind us which is now full of water

و در واقع، پشت سر ما یکی وجود دارد که اکنون پر از آب است

that lots of people like to go swimming in at this time of year.

که بسیاری از مردم دوست دارند در این زمان از سال در آن شنا کنند.

But what I was going to say is this area used to have lots of donkeys,

اما آنچه می خواستم بگویم این است که این منطقه قبلاً الاغ های زیادی داشت

and this area was was known for its wild donkeys.

و این منطقه به خاطر الاغ های وحشی اش معروف بود.

Can you believe that?

باورت میشه؟

Yes, and very possibly near an area near here, near where we live, used to be called Donkey Town.

بله، و احتمالاً نزدیک منطقه ای نزدیک به اینجا، نزدیک محل زندگی ما، قبلاً شهر الاغ نامیده می شد.

Yes, because all the donkeys were kept there.

بله، چون همه الاغ ها آنجا نگهداری می شدند.

Isn't that weird?

این عجیب نیست؟

So? So there you go.

پس؟ بنابراین شما بروید.

A little bit more history of this area.

کمی بیشتر تاریخچه این منطقه.

If you can see that fence behind us. There.

اگر می توانید آن حصار را پشت سر ما ببینید. وجود دارد.

just the other side of that fence is a disused quarry

فقط طرف دیگر آن حصار یک معدن بی استفاده است

where they used to get stone to build the local buildings.

که از آنجا برای ساختن ساختمان های محلی سنگ می گرفتند.

But as Mr.

اما همانطور که آقای

Duncan said, it's now full with water.

دانکن گفت، اکنون پر از آب است. به

They call it the Blue Lagoon. Yes, because it is blue.

آن مرداب آبی می گویند. بله، چون آبی است.

And, local teenagers like to flock here in their cars to swim in it.

و نوجوانان محلی دوست دارند با ماشین های خود به اینجا بروند تا در آن شنا کنند.

But it's been bought by somebody now, and they have managed to try

اما اکنون کسی آن را خریده است، و آنها توانسته اند

and do their best to stop people going in there because it's now private property.

تمام تلاش خود را برای جلوگیری از ورود مردم به آنجا انجام دهند، زیرا اکنون مالکیت خصوصی است.

Well, I think the thing is it's dangerous.

خوب، من فکر می کنم موضوع این است که خطرناک است.

It's dangerous to swim in a, in a disused quarry because you don't know what's under the water.

شنا کردن در یک معدن غیرقابل استفاده خطرناک است زیرا نمی دانید زیر آب چه چیزی وجود دارد.

And around the country, there are many of these disused quarries around.

و در سرتاسر کشور، بسیاری از این معادن معادن بلااستفاده در اطراف وجود دارد.

And many people have died.

و افراد زیادی مرده اند.

They've died. They've drowned.

آنها مرده اند غرق شده اند

And whilst swimming in the disused quarries.

و در حین شنا در معادن بلااستفاده.

So? So it is.

پس؟ همینطور است.

It is not a safe place to swim.

جای امنی برای شنا نیست.

If you want to cool yourself off with some water.

اگر می خواهید خود را با مقداری آب خنک کنید.

You could always go to the local swimming pool, I suppose.

فکر می کنم همیشه می توانید به استخر محلی بروید.

The live chat.

چت زنده.

We haven't forgotten, Mr. Steve.

ما فراموش نکردیم، آقای استیو.

I can see that you're very excited.

می بینم که خیلی هیجان زده ای.

I wonder who was first on the live chat. Yes.

من تعجب می کنم که چه کسی اولین بار در چت زنده بود. بله.

We have a lot of people here today, by the way.

اتفاقاً امروز اینجا افراد زیادی داریم.

Oh my goodness.

وای خدای من.

I've just realised we have a very busy live stream.

من تازه متوجه شدم که ما یک پخش زنده بسیار شلوغ داریم. هوا

It's quite sunny and we have, we have protected ourselves.

کاملا آفتابی است و ما داریم، از خودمان محافظت کرده ایم.

The test is first marshmallow.

تست اول مارشمالو است.

Hello, marshmallow. Haven't seen you here for a very long time.

سلام مارشمالو خیلی وقته اینجا ندیدمت

Thank you very much for joining us as well.

از اینکه به ما هم پیوستید بسیار سپاسگزاریم.

We also have who else is here?

ما هم داریم کی دیگه اینجاست؟

Cactus.

کاکتوس.

Hello, cactus. Watching in Russia?

سلام کاکتوس در روسیه تماشا می کنید؟

A big private to you, watching in Russia.

یک خصوصی بزرگ برای شما که در روسیه تماشا می کنید.

Beatrice is here as well.

بئاتریس هم اینجاست. ما

We also have Claudia.

کلودیا را هم داریم.

Claudia is here as well.

کلودیا هم اینجاست.

And of course, Mr. Steve

و البته، آقای استیو

Lewis Mendez is here today.

لوئیس مندز امروز اینجاست.

Hello, Luis.

سلام، لوئیس.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

What are you doing, Steve?

داری چیکار میکنی استیو؟

I wonder if Lewis is, is following the Olympics.

من نمی دانم که آیا لوئیس دارد، المپیک را دنبال می کند.

Well, the Olympics finishes today, does it?

خوب، المپیک امروز تمام می شود، اینطور نیست؟

It's the end.

این پایان است.

It's the end of the Olympic Games today.

امروز بازی های المپیک به پایان می رسد.

And I don't know if you saw it yesterday.

و نمیدونم دیروز دیدی یا نه

Did anyone watch the breakdancing?

کسی بریک دنس را تماشا کرد؟

Now, I don't want to seem like an old fussy fart,

حالا، من نمی‌خواهم مثل یک گوز قدیمی به نظر بیایم،

but why is there breakdancing in the Olympic Games?

اما چرا در بازی‌های المپیک بریک‌دنسی وجود دارد؟

It is hardly a sport.

به سختی یک ورزش است.

You might as well have, I don't know.

شما هم ممکن است داشته باشید، نمی دانم.

Hopscotch or skipping rope or,

هاپسکاچ یا طناب زدن یا،

I don't know, just bouncing a ball on your head as a sport in the Olympics.

نمی دانم، فقط پریدن توپ روی سر به عنوان یک ورزش در المپیک.

Very controversial, Mr. Duncan.

خیلی بحث برانگیز است، آقای دانکن.

there was trying to introduce new sports.

تلاش برای معرفی ورزش های جدید وجود داشت.

Aren't they into the Olympics?

آیا آنها وارد المپیک نشده اند؟

I did, yeah.

انجام دادم، آره

I did breakdancing once. I fell down the stairs and broke my leg.

من یک بار بریک دنس انجام دادم. از پله ها افتادم پایین و پایم شکست.

You know, I did a bit of that in Italy, didn't you? Breakdancing.

می دانید، من کمی از این کار را در ایتالیا انجام دادم، نه؟ رقص بریک.

I did, we will be talking about that later on.

من انجام دادم، بعداً در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

We do have a subject, Steve. Good.

ما موضوعی داریم، استیو. خوب

We actually have a subject today.

ما در واقع امروز یک موضوع داریم.

Can you believe it? You don't have to stand so close to the camera.

باورت میشه؟ لازم نیست خیلی نزدیک به دوربین بایستید.

Let's enjoy the view.

بیایید از منظره لذت ببریم.

There it is.

آنجاست.

I like to read the live chat, Mr. Duncan.

من دوست دارم چت زنده را بخوانم، آقای دانکن. به

That's why I'm standing close to the camera.

همین دلیل نزدیک دوربین ایستاده ام.

Anyway, we have a subject today.

به هر حال امروز یک موضوع داریم.

I hope you will join in as well.

امیدوارم شما هم شرکت کنید

On the live chat, we are talking about things that we've done

در چت زنده، ما در مورد کارهایی صحبت می کنیم که انجام داده ایم

that we are slightly embarrassed about,

و کمی از آنها خجالت می کشیم،

or maybe something foolish or stupid that we've done in the past.

یا شاید چیز احمقانه یا احمقانه ای که در گذشته انجام داده ایم.

For instance, for example, Steve just said something that I did whilst we were on holiday.

به عنوان مثال، استیو فقط چیزی گفت که من در تعطیلات انجام دادم.

I decided to to try and jump from a height

تصمیم گرفتم تلاش کنم و از بلندی بپرم

and I think maybe I was, I

و فکر می‌کنم شاید بودم،

was being to to daring with my effort

با تلاشم جرأت می‌کردم

and instead of landing on my feet, I landed on my knees and on my elbows and on my hands.

و به جای فرود آمدن روی پاهایم، روی زانوها و آرنج‌ها و دستانم فرود آمدم.

So there is a good example of doing something really, really stupid which I should not have done.

بنابراین یک مثال خوب از انجام یک کار واقعاً احمقانه وجود دارد که من نباید انجام می دادم.

I remember at the time, Steve, just before I jumped,

به یاد دارم در آن زمان استیو، درست قبل از اینکه بپرم،

I knew I was making a mistake and we do this.

می دانستم که دارم اشتباه می کنم و ما این کار را می کنیم.

Sometimes we do something, even though we kind of know deep down that it might be a bad idea.

گاهی اوقات ما کاری را انجام می دهیم، حتی اگر در اعماق خود می دانیم که ممکن است ایده بدی باشد.

Now I'm just wondering, is there anything you've done, Steve, that you might describe

حالا من فقط تعجب می کنم، آیا کاری هست که انجام داده ای، استیو، که ممکن است آن را

as foolish or silly or stupid or clumsy?

احمقانه یا احمقانه، احمقانه یا ناشیانه توصیف کنی؟

Well, you know, you told me this was the subject while we walked here.

خوب، می دانید، وقتی ما اینجا قدم می زدیم، به من گفتی موضوع این بود.

And, you know, in my entire life, I can't think that I've ever done anything stupid, really, Mr.

و، می دانید، در تمام زندگی ام، من نمی توانم فکر کنم که تا به حال کار احمقانه ای انجام داده ام، واقعاً آقای

Duncan? No, silly.

No, I've been faultless. Faultless.

دانکن؟ نه احمقانه

نه، من بی عیب بوده ام. بی عیب

Absolutely faultless. Can I just say that is not true?

کاملا بی عیب و نقص فقط میتونم بگم درست نیست؟

I remember the time when you put.

یادمه زمانی که گذاشتی

I remember the time when you put petrol in your diesel car a few years ago.

یادم می آید چند سال پیش در ماشین دیزلی خود بنزین می ریختید .

So you were there putting the the petrol into the car, and then you suddenly realised

بنابراین شما آنجا بودید و بنزین را داخل ماشین می ریختید، و ناگهان متوجه شدید

that you were putting petrol into your diesel car.

که دارید به ماشین دیزلی خود بنزین می زدید.

So there is a good example of something very silly.

بنابراین یک مثال خوب از چیزی بسیار احمقانه وجود دارد.

I remember when I was little, are you going to let me talk about that?

یادمه وقتی کوچیک بودم اجازه میدی در موردش حرف بزنم؟

Oh, okay then. Yeah.

اوه، باشه پس آره

Yes. So

بله. بنابراین

it's very easy, at least in the UK, to put petrol in your diesel engine.

، حداقل در بریتانیا، گذاشتن بنزین در موتور دیزل بسیار آسان است.

You can't do it. The other way round because the nozzles won't fit.

شما نمی توانید آن را انجام دهید. برعکس چون نازل ها جا نمی شوند.

but it is possible because there's different sized nozzles on petrol and diesel in the UK.

اما این امکان وجود دارد زیرا نازل های با اندازه های مختلف روی بنزین و گازوئیل در بریتانیا وجود دارد. در

I don't know about in other countries, if you try to do it the other way around, the thing won't go in.

مورد کشورهای دیگر نمی‌دانم، اگر سعی کنید برعکس این کار را انجام دهید، مشکل پیش نمی‌آید.

No you can't.

نه، نمی‌توانید.

It's very difficult to put diesel into a petrol engine because the nozzle won't fit. Yes.

قرار دادن دیزل در موتور بنزینی بسیار دشوار است زیرا نازل آن جا نمی شود. بله.

So I did accidentally put petrol in the diesel engine.

بنابراین من به طور تصادفی بنزین را در موتور دیزل ریختم.

Now I didn't have to have the,

حالا من مجبور نبودم آن را داشته باشم،

the fuel tank flushed out because I read that if you just put a little bit in, it's okay.

باک بنزین تخلیه شد، زیرا خواندم که اگر فقط کمی داخل آن بگذارید، اشکالی ندارد.

Oh, so I think it's up to 5 or 10%.

اوه، پس فکر می کنم تا 5 یا 10 درصد است.

I can't remember what it was, but luckily it was okay.

یادم نمیاد چی بود ولی خوشبختانه مشکلی نداشت.

But I think if you put too much in you, I drove off. It was all right.

اما من فکر می کنم اگر بیش از حد در خودت بگذاری، من رانده شدم. همه چیز درست بود.

Good. You've got to be careful because you can obviously break the engine.

خوب شما باید مراقب باشید زیرا به وضوح می توانید موتور را خراب کنید.

That was a bit silly.

این کمی احمقانه بود.

I think a lot of us have probably done that, over time.

من فکر می کنم بسیاری از ما احتمالاً در طول زمان این کار را انجام داده ایم.

Probably wrecked our engines. And it's,

احتمالا موتورهای ما را خراب کرده است. و این

something a bit silly.

یک چیز کمی احمقانه است.

In a bit stupid.

The other thing I do on the roads, Mr.

در کمی احمقانه.

کار دیگری که من در جاده ها انجام می دهم، آقای

Duncan, is argue, get into arguments with other people on the road. Yes.

دانکن، بحث کردن است، درگیری با افراد دیگر در جاده. بله.

so this is really silly and stupid.

پس این واقعا احمقانه و احمقانه است.

Yes. Maybe a stupid thing would be picking a fight with another person on the road.

بله. شاید یک چیز احمقانه دعوا با شخص دیگری در جاده باشد.

Because when you think about it, Steve and I think that this is a serious subject.

چون وقتی به آن فکر می کنید، من و استیو فکر می کنیم که این یک موضوع جدی است.

I suppose when you think about it, you might.

فکر می کنم وقتی به آن فکر می کنید، ممکن است.

Why? What are you doing, Steve?

چرا؟ داری چیکار میکنی استیو؟

I thought I was doing the live chat. Where did I go?

فکر می کردم دارم چت زنده را انجام می دهم. کجا رفتم؟

You just

تو همین

there, right in the middle.

جا، درست وسط

But good.

ولی خوبه

Everyone is enjoying your finger.

همه از انگشت شما لذت می برند.

Okay, from this one. Carry on. Okay, good. Yes.

باشه از این یکی ادامه دهید. باشه خوبه بله.

This is great.

این عالی است.

Yeah. Please tell us any silly things which you wish to share.

آره لطفا هر چیز احمقانه ای را که می خواهید به اشتراک بگذارید به ما بگویید.

Any stupid things? Any

هر چیز احمقانه ای؟ آیا

silly things which you want to share with foolish things?

چیزهای احمقانه ای که می خواهید با چیزهای احمقانه به اشتراک بگذارید؟

I remember when I was a kid, I brought a brand new bicycle, a brand new bike.

یادم هست وقتی بچه بودم، یک دوچرخه کاملا نو آوردم، یک دوچرخه کاملا نو.

When I was, I think I was about 18 and I brought this lovely bike.

وقتی بودم، فکر می کنم حدود 18 سال داشتم و این دوچرخه دوست داشتنی را آوردم.

I bought it from a shop brand new, and the second day that I had the bike,

من آن را از یک مغازه کاملا نو خریدم و روز دومی که دوچرخه را داشتم،

can you guess what I did?

می توانید حدس بزنید چه کار کردم؟

I drove, I rode my bike into the back of a car and destroyed the bike.

من راندم، سوار دوچرخه ام به عقب ماشین رفتم و دوچرخه را از بین بردم.

Brand new, I'd had it for one day, 24 hours.

کاملا نو، من آن را برای یک روز، 24 ساعت داشتم.

I had the bike.

من دوچرخه رو داشتم

And because I was not concentrating on the road, because I was being distracted

و چون روی جاده تمرکز نمی کردم، چون حواسم پرت می شد

and not paying attention to the road, guess what happened?

و به جاده توجه نمی کردم، حدس بزنید چه اتفاقی افتاده است؟

I destroyed my bike by running into the back of a car.

با دویدن به عقب ماشین دوچرخه ام را نابود کردم.

Now that is a very stupid thing.

حالا این یک چیز بسیار احمقانه است.

And yes, I know it was my fault quite often.

و بله، می‌دانم که اغلب اوقات تقصیر من بود.

If you are not paying attention, if you are being careless did it completely right.

اگر توجه نمی کنید، اگر بی احتیاطی می کنید کاملاً درست انجام داده اید.

The bike off it did. It bent everything.

دوچرخه خاموش شد. همه چیز را خم کرد.

The frame, the front forks where the front wheel attaches to everything was destroyed.

قاب، چنگال های جلویی که چرخ جلو به همه چیز وصل می شود از بین رفت.

So I had to scrap this brand new bike.

بنابراین مجبور شدم این دوچرخه کاملاً جدید را از بین ببرم.

So no insurance, nothing like that.

پس نه بیمه، نه چیزی شبیه آن.

So that I was about 18 at the time and I had been saving up

به طوری که من در آن زمان حدود 18 سال داشتم و

for many, many weeks for this bike, so I knew I wanted the bike.

هفته های بسیار زیادی برای این دوچرخه پس انداز کرده بودم، بنابراین می دانستم که دوچرخه را می خواهم.

He got a bit of a habit with bikes.

او کمی با دوچرخه عادت کرد.

I mean, I remember when we were together, you you purchased a bike, motorbike for the road.

منظورم این است که یادم می آید وقتی با هم بودیم، برای جاده دوچرخه، موتور خریدی.

Yes, a motorbike, a motorbike.

بله، موتور، موتور.

And,

و ای

Dude, only you hadn't even gone out on it.

رفیق، فقط تو حتی بیرون نرفته بودی.

Not even the first time.

حتی اولین بار هم نیست.

And you were doing something and you dropped the bike.

و تو داشتی یه کاری میکردی و دوچرخه رو انداختی.

I was just moving it, and it fell onto its handlebars and broke something off.

داشتم حرکت می دادم که روی دسته اش افتاد و چیزی شکست.

One of the brake levers that you use when you want to apply the brakes snapped off. So.

یکی از اهرم‌های ترمز که هنگام ترمزگیری از آن استفاده می‌کنید، قطع شد. بنابراین.

So that that's another stupid thing I did.

به طوری که این کار احمقانه دیگری است که انجام دادم.

I decided to move the motorbike, but I lost my balance and dropped it, and I hadn't even ridden it on the road yet.

تصمیم گرفتم موتور را جابجا کنم اما تعادلم را از دست دادم و آن را رها کردم و هنوز در جاده سوار آن نشده بودم.

So I I've, I've managed to destroy a bicycle

بنابراین من توانسته ام یک دوچرخه را از بین ببرم

and I've also managed to, to damage a motorbike without even trying.

و همچنین توانسته ام بدون تلاش به موتورسیکلت آسیب بزنم.

I've also damaged myself and I remember as well, when you purchased quite an expensive camera, which you were able to do.

من همچنین به خودم آسیب رسانده ام و همچنین به یاد دارم، زمانی که شما یک دوربین بسیار گران قیمت خریدید، که توانستید انجام دهید.

Thank thanks to lovely donations. Yeah.

با تشکر از کمک های مالی دوست داشتنی. آره

Do you really want to tell the story, though? Yes, it was very traumatic.

آیا واقعاً می خواهید داستان را بگویید؟ بله، خیلی آسیب زا بود.

So you bought this lovely camera out of donations from from lovely people that watch you.

بنابراین شما این دوربین دوست داشتنی را با کمک های مالی افراد دوست داشتنی که شما را تماشا می کنند خریداری کردید.

And, you hadn't even used it.

و، شما حتی از آن استفاده نکرده بودید.

You were setting it up outside.

داشتی بیرون راه می انداختی

It was quite an expensive camera.

دوربین بسیار گران قیمتی بود.

And I've still got, by the way, the camera still works perfectly.

و من هنوز دارم، اتفاقاً، دوربین هنوز هم عالی کار می کند.

It isn't destroyed before anyone asks, but.

قبل از اینکه کسی بخواهد نابود نمی شود، اما.

Well, that's the no point to me telling the story now is the.

خوب، این دیگر فایده ای ندارد که من داستان را بگویم.

And you were setting it up on the tripod, and there was a gust of wind and you fell over.

و تو آن را روی سه پایه قرار می دادی، باد شدیدی آمد و تو افتادی.

And as you fell over, you hit the tripod and the brand new camera

و همانطور که از روی زمین افتادید، به سه پایه برخورد کردید و دوربین کاملاً جدید

smashed onto our concrete patio at the back.

به پاسیو سیمانی ما در پشت کوبید.

Yeah, I quite, quite dramatic as well.

بله، من هم کاملاً دراماتیک هستم.

Very dramatic.

خیلی دراماتیک

And the lens cover broke off and smashed.

و پوشش لنز پاره شد و شکست.

How it still worked, I'll never know.

چگونه هنوز کار می کرد، من هرگز نمی دانم.

But you hadn't even used it. Well, I'm going to. Well, I had used it.

اما شما حتی از آن استفاده نکرده بودید. خوب، من می روم. خب من استفاده کرده بودم

I had it for about two days. Again.

من حدود دو روز داشتمش. دوباره

I don't know how I do it, Steve.

من نمی دانم چگونه این کار را انجام دهم، استیو.

I don't know how I do it, but I managed to break things.

نمی دانم چگونه این کار را انجام می دهم، اما توانستم همه چیز را بشکنم.

But this particular camera, the camera we're talking about is not smashed or broken.

اما این دوربین خاص، دوربینی که در مورد آن صحبت می کنیم شکسته یا شکسته نیست.

It is wonderful Japanese technology.

این تکنولوژی فوق العاده ژاپنی است.

That's all I'm going to say.

این تمام چیزی است که می خواهم بگویم.

It's Japanese technology and it works perfectly in fact, it is my Panasonic camera that I use for a lot of things.

این فناوری ژاپنی است و در واقع کاملاً کار می کند، این دوربین پاناسونیک من است که برای بسیاری از چیزها از آن استفاده می کنم. در

A lot of my filming I use that particular camera for.

بسیاری از فیلمبرداری هایم از آن دوربین خاص استفاده می کنم.

It's very distracting when I'm Steve doing that.

وقتی استیو این کار را انجام می دهد، خیلی حواس پرتی است.

And I think on the light you keep looking at the live chat.

و من فکر می کنم در نوری که شما به چت زنده نگاه می کنید.

Anything on there?

Now please tell us, please tell us your, foolish things that you've done that might have been embarrassing, but certainly foolish.

چیزی در آنجا وجود دارد؟

حالا لطفاً به ما بگویید، لطفاً کارهای احمقانه‌ای که انجام داده‌اید و ممکن است خجالت‌آور باشد، اما مطمئناً احمقانه به ما بگویید.

And you might want to share them with the rest of us.

و ممکن است بخواهید آنها را با بقیه ما به اشتراک بگذارید.

we've all we've all done silly things.

همه ما کارهای احمقانه انجام داده ایم.

I mean, I've done silly things.

یعنی کارهای احمقانه ای انجام داده ام.

and, maybe at work, sometimes embarrassing things when you're giving a presentation

و، شاید در محل کار، گاهی اوقات چیزهای خجالت آور در هنگام ارائه یک سخنرانی

and then you lose your place and you forget what you want to say, and, you're all embarrassed.

و سپس جای خود را از دست می دهید و فراموش می کنید که چه می خواهید بگویید، و همه شما خجالت می کشید.

You might have the wrong notes, things like that.

ممکن است یادداشت های اشتباهی داشته باشید، چیزهایی مانند آن.

I've done a lot of that when I'm having to, to do talks to people at work or to customers.

زمانی که مجبور به گفتگو با افراد در محل کار یا مشتریان هستم، بسیاری از این کارها را انجام داده ام.

Sometimes we'll have to.

گاهی مجبوریم فقط

I can I just say I've done loads of stupid things on the live stream, things

می توانم بگویم کارهای احمقانه زیادی در پخش زنده انجام داده ام، کارهایی

that I've forgotten to do or things that I've forgotten to say when I wanted to.

که فراموش کرده ام انجام دهم یا چیزهایی که فراموش کرده ام زمانی که می خواستم بگویم.

For example, last Wednesday, can you believe last Wednesday

به عنوان مثال، چهارشنبه گذشته، باورتان می شود چهارشنبه گذشته

I put I had the wrong date on my live stream because I was rushing to set up the live stream.

من تاریخ اشتباهی را در پخش زنده خود قرار دادم زیرا عجله داشتم تا پخش زنده را تنظیم کنم.

So you know what happened?

پس میدونی چی شد؟

I kept the old date. In fact, it was.

تاریخ قبلی را حفظ کردم. در واقع اینطور بود.

It was a very old date.

تاریخ خیلی قدیمی بود

It was July.

جولای بود.

So I think it said the 25th of July, even though it wasn't the 25th of July.

بنابراین فکر می‌کنم 25 جولای نوشته شده بود، هرچند که 25 جولای نبود.

So very, very strange.

خیلی خیلی عجیبه

So that is a stupid thing to do is a foolish thing, especially when you're rushing

بنابراین این یک کار احمقانه است، یک کار احمقانه است، به خصوص وقتی عجله می کنید،

sometimes when you rush, you make mistakes.

گاهی اوقات وقتی عجله می کنید، اشتباه می کنید.

And quite often those mistakes are silly.

و اغلب این اشتباهات احمقانه هستند.

Foolish mistakes.

اشتباهات احمقانه

Yes. Please share.

بله. لطفا به اشتراک بگذارید.

I keep saying it, but please tell us of something silly you've done.

من مدام این را می گویم، اما لطفاً از کار احمقانه ای که انجام داده اید به ما بگویید.

Maybe recently.

شاید اخیرا

It could be.

می تواند باشد.

For example, I was cooking some bread in the bread maker.

مثلاً من در نان ساز مقداری نان می پختم.

not long after we'd had it, and I forgot to put, the liquid in,

مدت زیادی بعد از خوردن آن نگذشته بود، و من فراموش کردم مایع را داخل آن بریزم،

so it baked the whole bread cycle, which takes about four hours.

بنابراین کل چرخه نان پخته شد، که حدود چهار ساعت طول می کشد.

And, when I took the lid off, it was just burnt flour.

و وقتی درب را برداشتم، فقط آرد سوخته بود.

Yes. It was, it wasn't very good. So.

بله. بود، خیلی خوب نبود بنابراین.

So needless to say, we did not eat that bread.

پس نیازی به گفتن نیست که ما آن نان را نخوردیم.

We definitely did not eat that bread. And last night, Mr.

ما قطعا آن نان را نخوردیم. و دیشب، آقای

Duncan, I cooked his a shitty con calm, and, I forgot to put the, I forgot to put the, beans in,

دانکن، من یک غذای مزخرفش را پختم، و یادم رفت لوبیا را بگذارم، یادم رفت لوبیا را داخل آن بریزم،

so we just plate basically had a plate of mince, which is, a bit silly, but never mind.

بنابراین ما فقط بشقاب غذا را اساساً یک بشقاب چرخ کرده داشتیم، که کمی احمقانه است. ، اما مهم نیست.

So it is possible sometimes when you're not paying attention, or maybe when you are doing something,

بنابراین ممکن است گاهی اوقات زمانی که شما توجه نمی کنید، یا شاید زمانی که کاری انجام می دهید،

one thing, or if you are trying to do too many things as well as a man coming out of my ear.

یک کار، یا اگر سعی می کنید کارهای زیادی انجام دهید و همچنین یک مرد از گوش من خارج می شود.

Oh, oh, that was painful.

اوه اوه دردناک بود

Did you see that? Somebody just came out of my ear.

دیدی که؟ یه نفر از گوشم اومد بیرون

people out for a walk.

مردم برای پیاده روی

maybe I can say I don't know that I know that.

شاید بتوانم بگویم نمی دانم که این را می دانم.

Okay, Steve, I think they were illegally trying to swim in the in the Blue Lagoon.

خوب، استیو، فکر می کنم آنها به طور غیرقانونی سعی می کردند در تالاب آبی شنا کنند.

but, hopefully they might get caught, and then we can catch it all on camera.

اما، امیدوارم که آنها ممکن است دستگیر شوند، و سپس ما بتوانیم همه چیز را در دوربین بگیریم.

Oh, okay.

اوه، باشه

I think actually, they're picking wildflowers.

من فکر می کنم در واقع، آنها در حال چیدن گل های وحشی هستند.

One of the areas around here.

یکی از مناطق اطراف.

Well, this particular area that that they've, they've actually reserved

خوب، این منطقه خاص که آنها دارند، در واقع

this area for, for the wildlife to grow, to grow and

این منطقه را برای رشد حیات وحش رزرو کرده اند، تا رشد کند و

some people like to come up here and pick the wild flowers.

برخی از مردم دوست دارند به اینجا بیایند و گل های وحشی را بچینند.

So I think that's what they were doing.

بنابراین فکر می کنم این همان کاری بود که آنها انجام می دادند.

And they're just behind us now going off into the distance.

و الان پشت سر ما هستند و به دوردست می روند.

I wonder if they they know there they are now starring in our live stream today. Mr..

نمی دانم آیا آنها می دانند که اکنون در جریان مستقیم امروز ما در حال بازی هستند. آقای

Steve, there are, of course, lots of, wild orchids, orchids,

استیو، البته، ارکیده‌های وحشی، ارکیده‌های وحشی زیادی وجود دارد،

everybody, everybody gets excited when you mention orchids.

همه وقتی به ارکیده‌ها اشاره می‌کنید، همه هیجان‌زده می‌شوند.

In the UK, because there's something exotic about an orchid

در بریتانیا، زیرا چیزی عجیب و غریب در مورد یک ارکیده وجود دارد

and they're like a protected species in the UK.

و آنها مانند یک گونه حفاظت شده در بریتانیا هستند.

So if you see an orchid you go look at the orchid and you tell everybody about it and you get lots of kudos.

بنابراین، اگر یک ارکیده دیدید، به ارکیده نگاه کنید و به همه در مورد آن بگویید و بسیار تحسین کنید.

because there's something in the UK about orchids that everybody gets very excited about.

زیرا در بریتانیا چیزی در مورد ارکیده وجود دارد که همه در مورد آن بسیار هیجان زده می شوند.

Can I just say I've never, ever heard anyone ever, in the history of my existence ever get excited, always on about orchids, Mr.

آیا می توانم فقط بگویم که هرگز، هرگز نشنیده ام که کسی هرگز، در تاریخ وجود من، همیشه در مورد ارکیده ها هیجان زده شود، آقای

Duncan, if you find orchids somewhere on a field, for example, you immediately.

دانکن، مثلاً اگر در جایی در یک مزرعه گل ارکیده پیدا کردید، بلافاصله.

You couldn't build on that field. You couldn't use it for anything.

شما نمی توانستید در آن میدان بسازید. برای هیچ کاری نمیتونستی ازش استفاده کنی

They suddenly becomes a site of Special Scientific Interest.

آنها ناگهان به یک سایت با علاقه علمی ویژه تبدیل می شوند.

Well, I think that's preserved area.

خوب، من فکر می کنم این منطقه حفاظت شده است.

Well, I think that's good for certain types of plant life because, well, this is something that, that

خوب، فکر می‌کنم این برای انواع خاصی از زندگی گیاهی خوب است، زیرا، خوب، این چیزی است که

I think we've become aware of around here during certain times of the year, especially when the weather is very unusual.

فکر می‌کنم ما در زمان‌های خاصی از سال، به‌ویژه زمانی که هوا بسیار غیرعادی است، از آن آگاه شده‌ایم.

You can find that in nature things actually change.

می توانید دریابید که در طبیعت چیزها واقعاً تغییر می کنند.

They become quite strange.

آنها کاملاً عجیب و غریب می شوند.

I've noticed this year we have a lot of grasshoppers around everywhere.

من متوجه شده ام که امسال ما ملخ های زیادی در همه جا داریم.

So we were walking here this morning and there were grasshoppers everywhere.

بنابراین ما امروز صبح اینجا قدم می زدیم و همه جا ملخ بود.

I've never seen so many grasshoppers hopping around to be honest.

صادقانه بگویم هرگز این همه ملخ را ندیده بودم که به اطراف بپرند.

It's it's so whenever the weather changes or if there is some sort of difference

هر زمان که آب و هوا تغییر می کند یا تفاوتی

in the air quality, or maybe there is more sunshine or more rain.

در کیفیت هوا وجود دارد، یا شاید آفتاب بیشتر یا باران بیشتر باشد، این چنین است.

You quite often find that nature does something different as well, so I always find that quite interesting.

شما اغلب متوجه می شوید که طبیعت نیز کار متفاوتی انجام می دهد، بنابراین من همیشه آن را بسیار جالب می دانم.

People are,

مردم

getting a bit anxious.

کمی مضطرب می شوند.

Kristie. And, hello, Christine and Inaki.

کریستی. و سلام، کریستین و ایناکی.

Hello.

And Aki are concerned that the sun is out and, that we may not have sun cream.

سلام.

و آکی نگران این است که آفتاب خاموش شود و ممکن است ما کرم ضد آفتاب نداشته باشیم.

Well, we some there's something we're not doing today that stupid

خوب، ما برخی از کارهایی که امروز انجام نمی دهیم، احمقانه این

is that we have already prepared ahead of time.

است که ما قبلاً از قبل آماده کرده ایم.

And I am well protected against the sun with factor 30 sunscreen.

و با ضد آفتاب فاکتور 30 ​​به خوبی در برابر آفتاب محافظت می‌شوم.

So we are both wearing sun protection today.

بنابراین امروز هر دوی ما از ضد آفتاب استفاده می کنیم.

So if anyone is worried that we are going to have old wrinkly

بنابراین اگر کسی نگران است که ما پوست پیری چین و چروک داشته باشیم

skin, don't worry about it because we do have,

، در مورد آن نگران نباشید زیرا ما

super duper factor factor 50.

فاکتور فاکتور 50 فوق العاده دوپر داریم.

Is it 30?

آیا این 30 است؟

Factor 30? Oh that's okay. That's not so bad then.

فاکتور 30؟ اوه اشکالی نداره اونوقت خیلی هم بد نیست

So it's a very strong sun protection

بنابراین یک محافظ بسیار قوی در برابر آفتاب است

and it will keep us looking young and fresh forever and ever.

و ما را برای همیشه و همیشه جوان و شاداب نگه می دارد.

so don't worry too much about it.

پس زیاد نگرانش نباش

Giovana is excited about the orchids. Yes.

جیووانا در مورد ارکیده ها هیجان زده است. بله.

They're they're all over the place.

آنها همه جا هستند.

We've never seen so many this year.

امسال این همه تعداد را ندیده بودیم.

In fact, the field behind us, is full of, what they call.

در واقع میدان پشت سر ما پر از چیزی است که آنها می گویند.

I think that's the spotted orchid. Something like that.

من فکر می کنم این ارکیده خالدار است. یه همچین چیزی

Yes, the spotted orchid. There are lots around this year.

بله، ارکیده خالدار. در این سال موارد زیادی وجود دارد.

Because what's happened?

چون چه اتفاقی افتاده؟

Because we've had a crazy year with the weather.

چون سال دیوانه‌واری را با آب و هوا پشت سر گذاشتیم.

Hello there. they were being joined by some local. We have.

سلام. تعدادی محلی به آنها ملحق شدند. ما داریم.

We have walkers. We're off to the Windmill Trust.

واکر داریم ما به سمت آسیاب بادی تراست می رویم.

Oh I see, oh, I love the windmill trust.

اوه می بینم، آه، من عاشق اعتماد آسیاب بادی هستم.

And now you, I know you, and now you.

و حالا تو، من تو را می شناسم و حالا تو.

See you. You are the windmill. Distressed.

ببینمت تو آسیاب بادی مضطرب.

how do you like that?

چگونه آن را دوست دارید؟

There is a committee of people that, that look after them. Yeah.

کمیته ای از افراد وجود دارد که از آنها مراقبت می کند. آره به

Tell us what you do. What?

ما بگویید چه کار می کنید. چی؟

So what exactly do you do in 2000?

پس دقیقاً در سال 2000 چه کار می کنید؟

And who are you?

و تو کی هستی؟

Well, I'm Mr.

خوب، من آقای

Duncan, and that's Mr. Steve, and we teach English.

دانکن هستم، و آن آقای استیو، و ما انگلیسی تدریس می کنیم.

And at the moment we are live across the world.

و در حال حاضر ما در سراسر جهان زندگی می کنیم.

Oh, can you believe it? come.

اوه، باورت میشه؟ بیا

Well, in 2002, a group of people spoke to,

خوب، در سال 2002، گروهی از مردم با

the local landowner, Wenlock Estate and asked about taking on this field in the woods

مالک محلی، Wenlock Estate صحبت کردند و از آنها پرسیدند که این میدان را در جنگل

and also the old tower, as a trust,

و همچنین برج قدیمی را به عنوان یک تراست،

which, in fact, they set up as a charity trust eventually.

که در واقع آنها به عنوان یک تراست خیریه راه اندازی کردند. در نهایت

And, one of the stipulations was that, firstly to repair the tower.

و یکی از شروط این بود که اولاً برج را تعمیر کنند.

Got it in a,

آن را در یک

safe condition.

وضعیت امن دریافت کردم.

and for this, which they did, they raised the money and did it.

و برای این کار که کردند پول جمع کردند و انجام دادند.

And, the second one, of course, is, our interest is more in the land

و البته مورد دوم این است که اکنون علاقه ما بیشتر به مدیریت زمین است

management now, I've just retired as chairman after 14, you know,

، من به تازگی بعد از 14 سالگی بازنشسته شدم،

so I think when I was one of, these men, that's one of that, one of the trustees.

بنابراین فکر می کنم زمانی که من یکی از این افراد بودم، این یکی از آن موارد بود. ، یکی از معتمدین

I'm a trustee.

من یک متولی هستم

I'm not a trustee anymore because we've got new people on.

من دیگر یک متولی نیستم زیرا افراد جدیدی را وارد کار کرده ایم.

But, you know, the idea is that we look after the the land, and here's our ecologist.

اما، می دانید، ایده این است که ما از زمین مراقبت کنیم، و اینجا بوم شناس ماست.

Oh, I say yes, I saw some people earlier picking flowers and picking plans, actually.

اوه، من می گویم بله، من قبلاً برخی از مردم را دیدم که در حال چیدن گل و چیدن نقشه بودند.

Oh, well, there's lots of there's lots of ragwort around this year.

اوه، خوب، در این سال مقدار زیادی راگورت وجود دارد.

There is we're actually we actually have the, the old this top,

در واقع ما واقعاً داریم، این قله قدیمی،

this top plateau will be cut, unveiled, and removed.

این فلات بالا بریده می‌شود، رونمایی می‌شود، و حذف می‌شود.

and then harrowed.

و سپس آزاردهنده

the idea of that is it will spread everything around

ایده این است که همه چیز را در اطراف پخش می کند

and, give it a, you know, you know, spread everything around.

و به آن می گویید، می دانید، می دانید، همه چیز را در اطراف پخش می کند.

And the orchids, of course.

و البته ارکیده ها.

since we started doing it have multiplied, though, and we do an orchid count every year.

با این حال، از زمانی که ما شروع به انجام آن کردیم، چندین برابر شده است، و ما هر سال شمارش ارکیده را انجام می دهیم.

sometime in July.

زمانی در ماه جولای به

Normally, first time we did it, we had about 1800.

طور معمول، اولین بار که این کار را انجام دادیم، حدود 1800 عدد داشتیم.

last year we had 5700.

سال گذشته 5700 عدد داشتیم.

Oh, that's that's a lot of orchids.

اوه، این تعداد ارکیده است.

the pyramidal, orchid we did not many columns potted.

هرمی، ارکیده ما بسیاری از ستون گلدان نیست.

They'd gone over in the heat.

آنها در گرما رفته بودند.

this year we had, it was 4000 ish.

امسال که داشتیم 4000 بود.

4200 people to something.

4200 نفر به چیزی.

And and and, and, but, you know, this is how things go.

و و و، و، اما، می دانید، اوضاع اینگونه پیش می رود.

But John is the he's the man who, it was sold to do all this.

اما جان همان مردی است که برای انجام همه این کارها فروخته شد.

it's an ecologist.

این یک بوم شناس است

He came on board about ten years ago, and he's got it all sorted.

او حدود ده سال پیش وارد کشتی شد و همه چیز را حل کرده است.

He's the man to talk to about it.

او مردی است که باید در مورد آن صحبت کرد.

Well, I say, well, we I tell you what we were doing. We always come up.

خوب، من می گویم، خوب، ما به شما می گویم که چه کار می کردیم. ما همیشه بالا می آییم.

We always come up here and admire the windmill that we.

ما همیشه به اینجا می آییم و آسیاب بادی را تحسین می کنیم.

Steve, we always come up here to admire the windmill you used to chair the the when.

استیو، ما همیشه به اینجا می‌آییم تا آسیاب بادی را تحسین کنیم که قبلاً در آن صندلی می‌کردی.

Hello.

If you want, if you just tuned in, it's Mr. Duncan live on YouTube.

سلام.

اگر بخواهید، اگر تازه وارد شده باشید، آقای دانکن به صورت زنده در یوتیوب است.

And we appear to have some, some special guests joining in.

و به نظر می رسد که تعدادی مهمان ویژه داریم که به آن ملحق می شوند.

I hope you're enjoying this rather different live stream.

امیدوارم از این پخش زنده نسبتا متفاوت لذت ببرید.

So what we have going on here, I think

بنابراین آنچه که ما اینجا داریم، فکر می کنم

these these folks have come up here to pick some of the rarer flowers,

این افراد به اینجا آمده اند تا برخی از گل های کمیاب تر را بچینند،

because this whole area has been reserved.

زیرا کل این منطقه رزرو شده است.

So all of the plants can grow naturally.

بنابراین همه گیاهان می توانند به طور طبیعی رشد کنند.

And so Tony, Tony, who is overseeing

و بنابراین تونی، تونی، که بر

this project is is doing that today.

این پروژه نظارت دارد، امروز این کار را انجام می دهد.

And he's brought to ecologists as well.

و او را نزد اکولوژیست ها نیز آورده اند.

Hello, Florence.

سلام فلورانس از

Nice to see you, Florence. Hello, Florence. Yes, I am live at the moment.

دیدنت خوشحالم، فلورانس. سلام فلورانس بله، من در حال حاضر زنده هستم.

And we have we have a group of people up here joining is as well on Wenlock

و ما گروهی از مردم داریم که در اینجا به

Hill or Windmill Hill as many people know, it has.

تپه Wenlock یا Windmill Hill می‌پیوندند، همانطور که بسیاری از مردم می‌دانند.

Look at that.

Isn't that nice a little group I don't think we've have ever had such a big group of people

به آن نگاه کنید.

آیا این یک گروه کوچک خوب نیست، من فکر نمی‌کنم تا به حال چنین گروه بزرگی از مردم

joining us here in Much Wenlock.

در اینجا در Much Wenlock به ما ملحق شده باشند.

Hello, Christina.

سلام کریستینا

Christina says, can we have another pronunciation?

کریستینا می گوید، آیا می توانیم تلفظ دیگری داشته باشیم؟

Hello.

سلام.

Hello to. Oh, Pedro is here.

سلام به. اوه، پدرو اینجاست.

Pedro Belmont is here today, watching in

پدرو بلمونت امروز اینجاست و در برزیل تماشا می کند

Brazil.

.

It's the pink of your shirt.

این صورتی پیراهن شماست.

Yeah. Yes.

آره بله.

As you can see, Steve is getting very excited.

همانطور که می بینید، استیو بسیار هیجان زده می شود.

Now, what is happening?

حالا، چه اتفاقی می افتد؟

So we are live today, and it's a beautiful day.

بنابراین ما امروز زنده هستیم و روز زیبایی است.

Sunday.

یکشنبه.

And our email is,

و ایمیل ما،

yes, much, much easier than this is a back up.

بله، بسیار ساده تر از این است که پشتیبان گیری باشد.

And from.

و از.

Oh, God. Right.

اوه خدا درسته

You give me your email address, I'll add you to the list.

شما آدرس ایمیل خود را به من بدهید، من شما را به لیست اضافه می کنم.

Isn't this

آیا این

I almost feel as if I don't need to say anything.

تقریباً احساس می کنم که لازم نیست چیزی بگویم.

I wish I could just go over there enjoying the conversation

ای کاش می توانستم فقط به آنجا بروم و از مکالمه لذت ببرم

and then you say yes

و بعد شما بله

and then.

و بعد بگویید.

Here's your email.

ایمیل شما اینجاست

So that. Yeah. So what's going on, Steve?

به طوری که. آره پس چه خبر است، استیو؟

So, I'm going to send an email address here so that I can join the the local orchid.

بنابراین، من می خواهم یک آدرس ایمیل در اینجا بفرستم تا بتوانم به ارکیده محلی بپیوندم.

You look at the local orchid county line.

شما به خط منطقه ارکیده محلی نگاه می کنید.

So every year and you like to tell us what you do, then tell us about it.

بنابراین هر سال و دوست دارید به ما بگویید چه کار می کنید، سپس در مورد آن به ما بگویید.

Well, well we can't we can't orchid.

خوب، ما نمی توانیم، ما نمی توانیم ارکیده کنیم.

So we've got a wonderful orchid up here. The pyramidal orchid.

بنابراین ما یک ارکیده فوق العاده در اینجا داریم. ارکیده هرمی.

There are very few places in Shropshire. And this 5000.

مکان های بسیار کمی در Shropshire وجود دارد. و این 5000.

So we have to count 5000 in 2 hours.

پس باید در 2 ساعت 5000 بشماریم.

So we need 20 or 30 people.

بنابراین ما به 20 یا 30 نفر نیاز داریم.

We line them up with a piece of string to bit between each person, so that they stay in the line.

آنها را با یک ریسمان ردیف می کنیم تا بین هر نفر گاز بگیریم تا در خط بمانند.

And we walk across the field, and you count the orchids between yourself and the person to your right.

و ما در سراسر مزرعه قدم می زنیم، و شما ارکیده ها را بین خود و شخص سمت راست خود بشمارید.

And it's been going up every year since we started putting it

و از زمانی که ما مدیریت بسیار خوبی را شروع کردیم، هر سال افزایش یافته است،

into really good management, because they used to have horses on here, donkeys.

زیرا آنها قبلاً اینجا اسب داشتند، الاغ.

Yeah. Now it's cut for hay. It's absolutely wonderful.

آره حالا برای یونجه بریده شده است. این کاملا فوق العاده است.

And we're now up to about 5000 permanent orchids.

و اکنون به حدود 5000 ارکیده دائمی رسیده ایم.

That's a lot.

این خیلی است.

The population in the whole of Shropshire, that is a lot of orchids as well.

جمعیت در کل Shropshire، که تعداد زیادی ارکیده نیز هست.

It's fantastic when you count them.

وقتی آنها را بشماری فوق العاده است.

It's amazing when you count them.

وقتی آنها را بشماری شگفت انگیز است.

It's this because the donkeys aren't here anymore that they've come back.

این به خاطر این است که الاغ ها دیگر اینجا نیستند و دوباره آمده اند.

Yes, but particularly because it's it's not grazed.

بله، اما به خصوص به این دلیل که چرا نمی شود.

It's now, a hard cut.

اکنون یک برش سخت است.

So a contractor, a farmer will come in, cut everything,

بنابراین یک پیمانکار، یک کشاورز وارد می شود، همه چیز را قطع می کند، می

let it, dry off in the sun.

گذارد، در آفتاب خشک می شود.

Put it up into rows, put it up into big bales and take it away to feed, to stock.

آن را در ردیف ها قرار دهید، آن را در عدل های بزرگ قرار دهید و آن را برای تغذیه، ذخیره کنید.

So it's going to be fed to cattle, to horses.

بنابراین به گاوها و اسب ها تغذیه می شود. به

Which is why we have to take the ragwort out.

همین دلیل است که ما باید غلات را از بین ببریم.

Because dry ragwort is poisonous.

زیرا راگورت خشک سمی است.

so, so the animals, the ragwort, the animals don't like the record.

بنابراین، بنابراین، حیوانات، راگورت، حیوانات رکورد را دوست ندارند.

It can be very serious to them. It's more than that.

می تواند برای آنها بسیار جدی باشد. بیش از این است.

They don't like it. It can.

آنها آن را دوست ندارند. می تواند.

When it's dry, it can have serious effects on them.

وقتی خشک است، می تواند اثرات جدی روی آنها بگذارد.

For those wondering, by the way, ragwort is is a tall flower and you have lots

برای کسانی که متعجب هستند، به هر حال، راگورت یک گل بلند است و شما تعداد زیادی

of little yellow yellow petals on them and lots of flowers with yellow petals.

گلبرگ زرد کوچک روی آنها و تعداد زیادی گل با گلبرگ های زرد دارید.

But the very few ragwort left because we've been pulling it for the last five weeks.

اما تعداد بسیار کمی راگورت باقی مانده است زیرا ما آن را در پنج هفته گذشته کشیده ایم.

So that's that's why there's which is why that's why there's not at the moment, you see.

بنابراین به همین دلیل است که وجود دارد و به همین دلیل است که در حال حاضر وجود ندارد.

Because they've all been taken away.

چون همه آنها را برده اند.

Because if you give ragwort, it is a type of plant.

چون اگر راگورت بدهید یک نوع گیاه است.

I'm sure you will look it up on Google somewhere.

من مطمئن هستم که شما آن را در جایی در گوگل جستجو خواهید کرد.

If you look it up on the internet, you will find that it is.

اگر در اینترنت سرچ کنید متوجه می شوید که هست.

It is not always growing in all parts of the UK.

همیشه در تمام نقاط بریتانیا در حال رشد نیست.

So it is quite interesting when you find a certain type of plant that is rare

بنابراین بسیار جالب است که نوع خاصی از گیاه را پیدا کنید که

growing in many places, but this particular area is a type of reserve.

در بسیاری از نقاط نادر است، اما این منطقه خاص یک نوع ذخیره است.

So you might describe this area as a type of reserve where all of the plant life is allowed

بنابراین شما ممکن است این منطقه را به عنوان یک نوع ذخیره‌گاه توصیف کنید که در آن تمام حیات گیاهی اجازه

to flourish naturally and to

شکوفا شدن و

survive.

بقای طبیعی را دارد.

And it's very interesting.

و بسیار جالب است.

So our friends behind us, a couple of them are involved with preserving the windmill.

بنابراین دوستان ما پشت سر ما، چند نفر از آنها درگیر حفظ آسیاب بادی هستند.

And the other two, the second couple that joined is they are ecologists.

و دو نفر دیگر، زوج دومی که به آن پیوستند، بوم شناس هستند.

They are people who are interested in nature, the environment, and sometimes

آنها افرادی هستند که علاقه مند به طبیعت، محیط زیست و گاهی

preserving or making sure that certain types of plants

حفظ یا نگهداری یا اطمینان از

are not destroyed or damaged by mankind.

عدم تخریب یا آسیب دیدن انواع خاصی از گیاهان توسط انسان هستند.

You know, the sort of thing that I'm talking about, I'm sure it's very interesting.

می‌دانید، چیزهایی که من در مورد آن صحبت می‌کنم، مطمئنم که بسیار جالب است.

So this is very I have to say, I was not expecting this today.

بنابراین این بسیار است که باید بگویم، امروز انتظار چنین چیزی را نداشتم.

I'm not sure if the live live chat is still you won't be in the live chat still going.

مطمئن نیستم که آیا چت زنده همچنان ادامه دارد، شما همچنان در چت زنده حضور ندارید.

It is interesting to listen to another type of pronunciation.

گوش دادن به نوع دیگری از تلفظ جالب است.

They are very friendly. Thank you. Christina Christina is here.

آنها بسیار دوستانه هستند. متشکرم. کریستینا کریستینا اینجاست.

Hello Christina, I hope you are feeling much better now with your little drama.

سلام کریستینا، امیدوارم الان با درامای کوچولو حالتون خیلی بهتر شده باشه.

That's all I'm saying.

این تمام چیزی است که من می گویم.

Your drama with the dreaded Luigi.

درام شما با لوئیجی مخوف.

I hope you are feeling

امیدوارم حالتون

okay.

خوب باشه

Unexpected things are quite nice, Mr. Duncan.

چیزهای غیرمنتظره خیلی خوب هستند، آقای دانکن.

You are right. Yes.

حق با شماست. بله.

When something happens that you're not expecting, I suppose.

فکر می کنم وقتی اتفاقی می افتد که انتظارش را ندارید.

It can be interesting sometimes.

گاهی اوقات می تواند جالب باشد.

Not always, but sometimes it can be.

همیشه نه، اما گاهی اوقات ممکن است.

For those wondering where we are, I am broadcasting live from England

برای کسانی که نمی‌دانند کجا هستیم، من در حال پخش زنده از انگلستان هستم

and we are in Much Wenlock,

و در Much Wenlock،

a nice place in Shropshire, and we are at the top of the hill next to the windmill.

مکانی زیبا در Shropshire هستیم، و در بالای تپه در کنار آسیاب بادی هستیم.

If you want to come along you can say hello to us.

اگر می خواهید بیایید، می توانید به ما سلام کنید.

You can say hello, Mr.

می توانید سلام کنید، آقای

Duncan, I've just seen you on YouTube. You come to say hello to you.

دانکن، من به تازگی شما را در یوتیوب دیدم. اومدی بهت سلام کنم

Oh, hello, Inaki.

اوه، سلام، ایناکی. ایناکی از

It's nice to see you here,

دیدنت خوشحالم

Inaki.

.

Egypt is here as well. Hello. Edit.

مصر نیز اینجاست. سلام. ویرایش کنید.

Thank you very much.

خیلی ممنون.

See you later, isn't it?

بعدا می بینمت، اینطور نیست؟ آیا

Wasn't that amazing to see some ragwort in a minute?

دیدن مقداری راگورت در یک دقیقه شگفت انگیز نبود؟

because they're picking the ragwort because it's bad for the.

زیرا آنها در حال چیدن گل سرخی هستند زیرا برای آنها مضر است.

The bad for the cattle, apparently, yes.

بد برای گاو، ظاهرا، بله.

I just mentioned this very briefly that certain plants are not good for cattle.

من فقط به این نکته خیلی مختصر اشاره کردم که گیاهان خاصی برای گاو خوب نیستند.

So if you gather the grass, if you take all of this grass and feed it to the animals, you have to make sure

بنابراین اگر علف ها را جمع آوری کنید، اگر همه این علف ها را بردارید و به حیوانات بدهید، باید مطمئن شوید

that there are no poisonous plants that could cause harm to them.

که هیچ گیاه سمی وجود ندارد که بتواند به آنها آسیب برساند.

Yes, because they're going to to cut this for hay, dry it, and then feed it to animals.

بله، زیرا آنها می خواهند این را برای یونجه قطع کنند، خشک کنند و سپس به حیوانات بدهند.

But if you've got the ragwort in there, it it's poisonous to them.

اما اگر شما راگورت را در آنجا داشته باشید، برای آنها سمی است.

so why they're picking that out before the farmer comes and,

پس چرا آنها آن را قبل از اینکه کشاورز بیاید

and cuts the cuts the hay, for the cattle.

و یونجه را برای گاوها قطع کند، انتخاب می کنند.

So not only do they look for the orchids that are very nice and quite often rare, Mr.

بنابراین نه تنها به دنبال ارکیده‌هایی می‌گردند که بسیار زیبا و اغلب کمیاب هستند، آقای

Steve said earlier that a lot of people get excited, and I think I think they were getting very excited by the orchids.

استیو قبلاً گفت که بسیاری از مردم هیجان‌زده می‌شوند، و من فکر می‌کنم که آنها با ارکیده‌ها بسیار هیجان‌زده می‌شوند.

So maybe you're right, Steve.

پس شاید حق با شما باشد، استیو.

Maybe you are actually right about what you said about people getting excited

شاید واقعاً در مورد آنچه در مورد هیجان زده شدن مردم

by the orchids because they were getting very excited by them. Yes.

توسط ارکیده ها گفتید درست می گویید زیرا آنها بسیار هیجان زده شده بودند. بله.

They, they're counting them.

آنها، آنها را می شمارند.

we can see them, actually.

ما می توانیم آنها را ببینیم، در واقع.

What they nice to to come on camera.

چه خوششان می آید جلوی دوربین می آیند.

So they're at the moment, they are walking through the field.

بنابراین آنها در حال حاضر هستند، آنها در حال قدم زدن در میدان هستند.

There we go. We have it now on camera.

آنجا می رویم. اکنون آن را روی دوربین داریم.

And they're looking for this ragwort, which is, at all

و آنها به دنبال این گل سرخ می گردند، که

tallish flower with yellow petals.

گلی است با گلبرگ های زرد.

As we said, it's poisonous to the, to the animals.

همانطور که گفتیم، برای حیوانات سمی است.

if they were to cut the hair and give it to the as feed to the animals.

اگر موها را بتراشند و به عنوان خوراک به حیوانات بدهند.

So they're, because they're looking after this area.

بنابراین آنها هستند، زیرا آنها از این منطقه مراقبت می کنند.

They've got this trust.

آنها این اعتماد را دارند

The land is being looked after by this group of people, local people getting involved, helping the local community

این گروه از مردم از زمین مراقبت می‌کنند، مردم محلی درگیر می‌شوند، به جامعه محلی کمک می‌کنند

and ensuring that this land is looked after and, is in particular today

و اطمینان می‌دهند که از این زمین مراقبت می‌شود، و به‌ویژه امروز

making sure that there's no ragwort in, in the hay. Yes.

اطمینان حاصل می‌کند که در یونجه‌ها هیچ گونه خاکشیر وجود ندارد. بله.

So I'm sure you will look it up online.

بنابراین مطمئن هستم که آن را به صورت آنلاین جستجو خواهید کرد.

Our ag w o r t is how you spell it.

ag w o r t ما نحوه املای آن است.

RAC wart, although you don't normally see it in in abundance.

زگیل RAC، اگرچه معمولاً آن را به وفور نمی بینید.

When we say abundance, we mean lots and lots of.

وقتی می گوییم فراوانی، به معنای زیاد و زیاد است.

But this year, because we've had such a crazy spring and a very strange summer,

اما امسال، چون بهار دیوانه‌وار و تابستان بسیار عجیبی را سپری کرده‌ایم،

apparently there is more ragwort around the normal

ظاهراً در حد معمولی بیشتر از حد معمول وجود دارد

than usual, and a lot of people have been complaining that it's everywhere.

و بسیاری از مردم شاکی هستند که همه جا وجود دارد.

Some people live it whilst other people don't like it.

برخی از مردم آن را زندگی می کنند در حالی که دیگران آن را دوست ندارند.

Mainly farmers.

عمدتا کشاورزان.

But you're right Steve, wasn't that a lovely moment of time?

اما حق با شماست استیو، آیا آن لحظه زمان خوبی نبود؟

So I think that gives you an idea of what people are like around here.

بنابراین فکر می‌کنم این به شما ایده می‌دهد که مردم اینجا چگونه هستند.

People are quite friendly.

مردم کاملا دوستانه هستند.

They will speak, they will say good morning.

صحبت خواهند کرد، صبح بخیر خواهند گفت.

They will say good afternoon as you pass them by.

وقتی از کنارشان می گذری، بعد از ظهر بخیر خواهند گفت.

And so there is always there is always an interesting warmth that comes.

و بنابراین همیشه گرمای جالبی وجود دارد که می آید.

Steve. Yes.

استیو بله.

I don't think they realised quite what you were doing, Mr.

فکر نمی‌کنم آنها کاملاً متوجه باشند که شما چه کار می‌کنید، آقای

Duncan, that you were live to the world.

دانکن، که شما در دنیا زنده هستید.

I think afterwards I think they understood, but I don't think they did at first.

فکر می‌کنم بعداً فکر می‌کنم آن‌ها فهمیدند، اما فکر نمی‌کنم در ابتدا متوجه شوند.

I don't think they quite understood.

من فکر نمی کنم آنها کاملا متوجه شده باشند.

But one of those gentlemen that I was very, was very up with the latest techno ology.

اما یکی از آن آقایانی که من خیلی دوستش داشتم، با جدیدترین فناوری های فنی آشنا بود.

Yes, one.

I heard one of them say we'll be we'll be live streamed around the world.

بله، یکی.

من شنیدم که یکی از آنها می گفت ما خواهیم بود ما در سراسر جهان پخش زنده خواهیم داشت.

And I think, I think he gets it. I bet it was the ecologist.

و من فکر می کنم، فکر می کنم او آن را دریافت می کند. شرط می بندم که بوم شناس بود.

Yeah, he was the ecologist.

آره، او اکولوژیست بود.

And I studied ecology, Mr. Duncan.

و من اکولوژی خواندم آقای دانکن.

And did you.

و آیا شما.

When I was at uni, yes I did, it was one of my favourite subjects.

وقتی در دانشگاه بودم، بله، یکی از موضوعات مورد علاقه من بود.

I didn't tell them that. Of course I didn't want to show off.

من این را به آنها نگفتم. البته من نمی خواستم خودنمایی کنم.

I could have done no doubt.

من می توانستم بدون شک انجام دهم.

When he sends me an email inviting me to the local orchid count.

وقتی او برای من ایمیلی می فرستد که مرا به شمارش ارکیده محلی دعوت می کند.

That happens every year, I can't imagine that.

هر سال این اتفاق می افتد، من نمی توانم آن را تصور کنم.

Apparently there are just dozens and dozens of people walking through this field, counting how many orchids there are.

ظاهراً فقط ده ها و ده ها نفر در این میدان قدم می زنند و تعداد گل های ارکیده را شمارش می کنند.

So we didn't think we were going to be talking about orchids today. Mr..

بنابراین ما فکر نمی کردیم که امروز قرار است در مورد ارکیده صحبت کنیم . آقای.

Don't know.

Just shows you when you get out and about in amongst the public, you never know what's going to happen.

نمی دانم.

فقط به شما نشان می دهد که وقتی در میان مردم بیرون می روید و می روید، هرگز نمی دانید قرار است چه اتفاقی بیفتد.

And of course, the public around here are very nice, which is

و البته، مردم اطراف اینجا بسیار خوب هستند، که

which leads me on briefly to something else.

من را به طور خلاصه به چیز دیگری هدایت می کند.

You may have seen in the news that there have been some problems here in England.

شاید در اخبار دیده باشید که اینجا در انگلیس مشکلاتی پیش آمده است.

So this hopefully this will will reset

بنابراین امیدواریم که این اراده

all of those

doubts that perhaps people have about about coming here to England.

همه آن

شک و تردیدهایی را که شاید مردم در مورد آمدن به اینجا به انگلیس دارند، بازگرداند.

You see, if you come to certain parts of England, you will meet lovely people, you will meet nice people.

ببینید، اگر به مناطق خاصی از انگلیس بیایید، با افراد دوست داشتنی ملاقات خواهید کرد، با افراد خوب ملاقات خواهید کرد.

The wind is really blowing now.

الان واقعا باد می وزد.

So if you can see the camera moving, it's because the wind is blowing quite strongly at the moment.

بنابراین اگر می‌توانید دوربین را در حال حرکت ببینید، به این دلیل است که در حال حاضر باد کاملاً شدیدی می‌وزد.

But there are lovely people around and I hope, Steve, I hope what we just

اما افراد دوست داشتنی در اطراف هستند و امیدوارم استیو، امیدوارم کاری که ما

did has proved that that is true.

انجام دادیم ثابت کرده باشد که این درست است.

Yes, lovely people everywhere, including us, Mr.

بله، همه جا مردم دوست داشتنی، از جمله ما، آقای

Duncan.

دانکن.

and of course, lots of people are watching today of matters and can vouch for that.

و البته، بسیاری از مردم امروز به مسائل نگاه می کنند و می توانند آن را تضمین کنند.

Yeah, that's a good word. Vouch if you've met us.

آره حرف خوبیه ضمانت کنید اگر ما را ملاقات کرده اید.

If you've met us for real in real life, please tell us now.

اگر در زندگی واقعی ما را ملاقات کرده اید، لطفاً همین الان به ما بگویید.

Or tell everyone else what it's like meeting us for real.

یا به دیگران بگویید ملاقات واقعی با ما چگونه است.

Is it is it a good experience?

آیا تجربه خوبی است؟

So was it terrible?

پس وحشتناک بود؟

Now, I was just going to explain about the word vouch.

حالا میخواستم در مورد کلمه ضمانت توضیح بدم.

If you vouch for something or vouch for somebody, it means that you you, stand up for them.

اگر چیزی را تضمین می کنید یا برای کسی ضمانت می کنید، به این معنی است که شما، از او دفاع کنید.

You can verify that they are in this case.

شما می توانید بررسی کنید که آنها در این مورد هستند.

If I'm saying that we are good people, then, other people. You.

اگر من می گویم ما آدم های خوبی هستیم، پس آدم های دیگر. شما

It's like getting, information from somebody else that substantiate what you've said. Yes.

این مانند دریافت اطلاعات از شخص دیگری است که آنچه شما گفته اید را ثابت می کند. بله.

To vouch for someone is just to say that person is all right.

تضمین کردن برای کسی فقط به این معنی است که بگوییم آن شخص خوب است.

I will vouch for them.

من برای آنها تضمین خواهم کرد.

I will guarantee myself that that person is a good person.

من به خودم ضمانت می دهم که آن شخص آدم خوبی است.

Exactly. Mr.

دقیقا. آقای

Duncan, and, we can vouch for the fact that they were very nice people because we've met them.

دانکن، و، ما می توانیم این واقعیت را تضمین کنیم که آنها افراد بسیار خوبی بودند، زیرا ما آنها را ملاقات کرده ایم.

And you could see that online. Very willing to share that information.

و شما می توانید آن را آنلاین ببینید. بسیار مایل به اشتراک گذاری آن اطلاعات هستم.

I found that quite fascinating.

من آن را بسیار جذاب یافتم.

Normally you don't find people who are members of the public who were so willing to to talk like that

معمولاً شما افرادی را نمی‌یابید که اعضای جامعه باشند که آنقدر مایل باشند که چنین صحبت کنند

and share their information, but there are certain things you think about what they're doing on this field.

و اطلاعات خود را به اشتراک بگذارند، اما چیزهای خاصی وجود دارد که در مورد کارهایی که در این زمینه انجام می‌دهند فکر می‌کنید.

I would imagine I would imagine the first gentleman, Tony,

تصور می‌کنم اولین جنتلمن، تونی را تصور می‌کنم،

I would imagine he's been interviewed by all sorts of people in the past.

تصور می‌کنم او در گذشته با همه جور آدم‌ها مصاحبه شده است.

Yes. You see, he was going to give me information about the orchid count.

بله. ببینید، او قصد داشت اطلاعاتی در مورد تعداد ارکیده به من بدهد.

but he said it's all in the local, Wenlock Herald,

اما او گفت که همه اینها در محلی است، Wenlock Herald،

which is a newspaper that we get, through the post for free. Yes.

که روزنامه ای است که ما از طریق پست به صورت رایگان دریافت می کنیم. بله.

We have a little local newspaper and all of the information is in there.

ما یک روزنامه محلی کوچک داریم و همه اطلاعات در آنجا موجود است.

It's a little bit too religious for my dust, to be honest.

راستش را بخواهید برای من کمی مذهبی است.

Colleagues said, oh, no, you won't do it.

همکاران گفتند، اوه، نه، شما این کار را نمی کنید.

Not newspapers.

نه روزنامه ها

well, let's do it by email.

خوب، بیایید آن را از طریق ایمیل انجام دهیم.

So he was into all the latest technology.

بنابراین او به تمام آخرین فن آوری ها مشغول بود.

Obviously, email is not latest technology, but, the one gentleman was still on the printed page,

بدیهی است که ایمیل جدیدترین فناوری نیست، اما، یکی از آقایان هنوز در صفحه چاپ شده بود،

and the other one was, we wanted to exchange email addresses, which is fine.

و دیگری، ما می خواستیم آدرس های ایمیل را رد و بدل کنیم، که خوب است.

my CEO says yes, the meeting in Rome with you was very nice.

مدیر عامل من می گوید بله، ملاقات در رم با شما بسیار خوب بود.

I remember Maurizio bought us all married. SEO

به یاد دارم که مائوریتزیو همه ما را متاهل خرید. SEO

did he not by his email.

او را با ایمیل خود انجام نداد. به

Didn't tell you, but to me.

تو نگفتم ولی به من

We had pizza in that place.

ما در آن مکان پیتزا خوردیم.

That was the place where Christina had her.

آنجا جایی بود که کریستینا او را داشت.

Her slight problem.

مشکل جزئی او

I think that was the same day, wasn't it?

فکر کنم همون روز بود، نه؟

But yes, we had to.

اما بله، مجبور شدیم.

And also we had a ride in his car as well.

و همچنین سوار ماشین او شدیم.

We did a very nice car. It was too. so thank you for that.

ما ماشین خیلی خوبی ساختیم همینطور بود. بنابراین از شما برای آن متشکرم

by the way, we better explain why, when you say Christina had a problem, it sounds like could sounds very mysterious.

به هر حال، بهتر است توضیح دهیم که چرا وقتی می گویید کریستینا مشکل داشت، به نظر می رسد که می تواند بسیار مرموز به نظر برسد.

Well, I'm going to.

I'm going to keep it mysterious because it's, you know, it's a it's a thing that happened to.

خوب، من می روم. می‌خواهم

آن را مرموز نگه دارم ، زیرا می‌دانی، این یک اتفاق است که برای آن اتفاق افتاده است.

No, no, it's all all nice and okay again, by the way, Christina is with us.

نه، نه، همه چیز خوب و خوب است، اتفاقاً کریستینا با ماست.

Oh, Christine is with us today.

اوه، کریستین امروز با ماست.

Feeling much better after, her second drama.

بعد از درام دومش احساس خیلی بهتری داشت.

I don't know, another.

نمی دانم، دیگری

Chris. Christina, can you do is a favour. Can you do me a favour?

کریس کریستینا، می توانی لطفی بکنی. میشه یه لطفی به من بکنید؟

Can you.

Can you stop having dramas?

می تونی

آیا می توانید از نمایش درام خودداری کنید؟

Thank you very much.

خیلی ممنون.

Because.

چون.

Because my poor little heart can't take the shock.

چون قلب کوچولوی بیچاره من نمی تواند شوک را تحمل کند.

What other drama has Christina been having?

کریستینا چه درام دیگری داشته است؟

Well, we're not going to talk about it now, Steve.

خوب، ما در حال حاضر در مورد آن صحبت نمی کنیم، استیو.

We'll talk about it when we're not doing a live stream. I thought it was on the live stream.

وقتی پخش زنده انجام نمی دهیم در مورد آن صحبت خواهیم کرد. فکر کردم در پخش زنده است.

No, no.

نه، نه.

That's okay.

Stay right.

اشکالی ندارد.

درست بمان

Okay. That's fine.

I, I feel as if I have to explain literally everything.

باشه این خوب است.

من، احساس می کنم که باید همه چیز را به معنای واقعی کلمه توضیح دهم.

Well I didn't, I thought I don't Steve at the drama missed Steve out on some crop near my zone.

خوب من این کار را نکردم، فکر می‌کردم که استیو در این درام از دست دادن استیو در نزدیکی منطقه من غافل شد.

There are lots of that weed and we call it sunny.

تعداد زیادی از آن علف های هرز وجود دارد و ما آن را آفتابی می نامیم.

Cindy Sheehan, who's sitting here.

سیندی شیهان، که اینجا نشسته است.

Tony, send a tone to saccharine.

تونی یه تون به ساخارین بفرست

I must have looked that up on the internet. Yes. It's very.

حتما تو اینترنت سرچ کردم بله. این خیلی

I didn't realise that, but it's very bad for cattle.

من متوجه نشدم، اما برای گاو بسیار بد است.

They get quite sick on it, and particularly if it's dried,

آنها کاملاً بیمار می شوند، مخصوصاً اگر خشک شده باشد،

because I don't suppose they would notice that was in the feed.

زیرا فکر نمی کنم آنها متوجه شوند که در خوراک وجود دارد.

the winter feed, which is all the hay.

غذای زمستان که همه یونجه است.

Whereas if it was here in the wild, they would

در حالی که اگر اینجا در طبیعت بود،

be able to smell it and they would avoid eating it.

بوی آن را حس می کردند و از خوردن آن اجتناب می کردند.

But if it's mixed in with the hay when it's, harvested,

اما اگر هنگام برداشت با یونجه مخلوط شود،

then, they might eat it and not know that they eat it and be very sick.

ممکن است آن را بخورند و ندانند که آن را می خورند و به شدت بیمار شوند.

Yeah.

آره

So so it is, it is important sometimes to, to make sure that you're not giving things

بنابراین، گاهی اوقات مهم است که مطمئن شوید چیزهایی را

to, to the cattle or to the cows that might cause them some harm. Oh,

به گاوها یا گاوها نمی دهید که ممکن است به آنها آسیب برساند. اوه،

there's a bumble bee just crashed into my face then did you see that?

یک زنبور عسل به صورت من برخورد کرد، آن وقت دیدی؟

One of the things I've noticed today, Steve, there aren't many flies around now.

یکی از چیزهایی که امروز به آن توجه کرده ام، استیو، این است که اکنون مگس زیادی در اطراف وجود ندارد.

This year we have been literally.

امسال به معنای واقعی کلمه بوده ایم.

I'm not I'm not being dramatic here.

من نیستم اینجا دراماتیک نیستم.

We have been plagued this year.

امسال گرفتار شدیم.

There have been so many flies in the house buzzing around.

مگس های زیادی در خانه بوده اند که در اطراف وزوز می کنند.

And you know, that flies are really annoying.

و می دانید که مگس ها واقعا آزاردهنده هستند.

They're also disgusting as well because they they do all sorts of horrible things.

آنها همچنین منزجر کننده هستند زیرا آنها انواع کارهای وحشتناک را انجام می دهند.

That nice. Dave.

خیلی خوبه دیو

Yes, flies like to congregate around, excrement poo,

بله، مگس ها دوست دارند در اطراف جمع شوند، مدفوع،

as we all know, because that's where they lay their eggs and the maggots hatch out.

همانطور که همه ما می دانیم، زیرا آنجاست که آنها تخم های خود را می گذارند و حشره ها بیرون می آیند.

It's actually, we know their life cycle.

این در واقع، ما چرخه زندگی آنها را می دانیم.

but yes, because we live in the country, of course.

اما بله، زیرا ما در کشور زندگی می کنیم، البته.

And there are cattle farmers around here.

و در این اطراف دامداران هستند.

Then there will be big piles of poo everywhere.

آن وقت انبوهی از پو در همه جا وجود خواهد داشت.

And we had what I can only describe as a near plague of flies all this week.

و ما در تمام این هفته چیزی را داشتیم که من فقط می توانم آن را به عنوان یک طاعون نزدیک مگس توصیف کنم .

we've had to keep the windows shut. Mr. Duncan's been killing them.

ما مجبور شدیم پنجره ها را بسته نگه داریم. آقای دانکن دارد آنها را می کشد.

I've lost count of how many flies we've had to kill in the house this year.

حسابی از دست داده ام که امسال چند مگس را باید در خانه بکشیم.

Now, the next time you described me to someone, you might be tempted to say, Mr.

حالا، دفعه بعد که مرا برای کسی تعریف کردید، ممکن است وسوسه شوید که بگویید آقای

Duncan. So lovely he wouldn't hurt a fly.

دانکن. خیلی دوست داشتنی است که به مگسی آسیب نمی رساند.

Can I just say that's not true?

فقط می توانم بگویم که این درست نیست؟

Because they are annoying.

چون آزاردهنده هستند.

They are disgusting because they.

آنها منزجر کننده هستند زیرا آنها هستند.

They land in the poo, they eat the poo, and then they come into your house, and then they land on your food,

آنها در حوض فرود می آیند، آنها پو را می خورند، و سپس به خانه شما می آیند، و سپس روی غذای شما فرود می آیند،

and all of the poo is on their feet, and then the poo goes everywhere.

و همه پو روی پاهای آنها هستند، و سپس پو همه جا می رود.

And then you eat the poo and then you're ill and you become really sick.

و پس از آن شما مدفوع می خورید و بعد بیمار می شوید و واقعاً بیمار می شوید.

You have a bad stomach and then you can't stop pooing, and then everything just gets completely out of hand.

معده بدی داری و نمی‌توانی جلوی مدفوع را بگیری، و بعد همه چیز کاملاً از کنترل خارج می‌شود.

So that's the reason why we don't like flies.

پس این دلیلی است که ما مگس را دوست نداریم.

I was reading an article this morning about mosquitoes in the UK.

امروز صبح داشتم مقاله ای در مورد پشه ها در بریتانیا می خواندم.

Okay. because of course we, we read about, global warming.

باشه چون البته ما در مورد گرم شدن کره زمین می خوانیم.

And here in the UK, we don't have we have mosquitoes.

و اینجا در بریتانیا، ما پشه نداریم.

We do.

We have 35 species of mosquito in the UK.

ما انجام می دهیم.

ما 35 گونه پشه در بریتانیا داریم.

Most of them are very small,

بسیاری از آنها بسیار کوچک هستند،

but we don't have any that carry serious diseases like malaria.

اما ما هیچ بیماری جدی مانند مالاریا نداریم.

That's a good thing, isn't it?

این چیز خوبی است، اینطور نیست؟

Because we don't we don't actually get malaria in this country.

از آنجا که ما نه، ما در واقع در این کشور مالاریا نمی گیریم.

So. Because even though we have mosquitoes, yes, we don't get malaria.

بنابراین. چون با وجود اینکه پشه داریم، بله، مالاریا نمی گیریم.

Mosquitoes carry lots of other diseases like yellow fever,

پشه ها ناقل بسیاری از بیماری های دیگر مانند تب زرد هستند،

dengue fever is a very serious disease as well.

تب دنگی نیز یک بیماری بسیار جدی است.

because the reason we don't we don't have those particular species of mosquito that carry

به دلیل این که ما آن گونه های خاص پشه را نداریم که حامل

those particular diseases because, they can't survive the cold winters that we have here.

آن بیماری های خاص هستند، زیرا آنها نمی توانند در زمستان های سردی که ما اینجا داریم زنده بمانند.

which is just as well, because apparently we do get a lot of,

که به همین خوبی است، زیرا ظاهراً ما بسیاری از

certain species of mosquito that will carry malaria.

گونه های خاص پشه را دریافت می کنیم که ناقل مالاریا هستند.

They come in on the lorries and the boats, front that come from foreign countries delivering goods.

آنها با کامیون ها و قایق ها وارد می شوند، جلویی که از کشورهای خارجی برای تحویل کالا می آیند.

And apparently around some of the ports, they have discovered some of these species of mosquito

و ظاهراً در اطراف برخی از بنادر، آنها برخی از این گونه های پشه را کشف کرده اند

that could potentially carry malaria, but they can't survive the cold winters.

که به طور بالقوه می توانند ناقل مالاریا باشند، اما آنها نمی توانند در زمستان های سرد دوام بیاورند.

But in the future, if winters get milder, a milder global warming, there's a very real possibility that we could get,

اما در آینده، اگر زمستان‌ها ملایم‌تر شود، گرمایش جهانی ملایم‌تر شود، احتمال ابتلا به

a species of mosquito that survives the winter and we could get malaria in the UK.

گونه‌ای از پشه‌ها وجود دارد که در زمستان زنده می‌مانند و ما می‌توانیم به مالاریا در بریتانیا مبتلا شویم.

But it's unlikely. Very unlikely. So don't worry.

اما بعید است. بسیار بعید است. پس نگران نباشید.

If you come to the UK, you won't have to worry at the moment about catching malaria from the mosquitoes. But.

اگر به بریتانیا آمدید، در حال حاضر نگران ابتلا به مالاریا از پشه نخواهید بود. اما

But at least the fly is have have relatively

اما حداقل این مگس نسبتاً

disappeared.

ناپدید شده است. به

There don't seem to be so many flies around now, by the way, we're also being watched by a buzzard.

نظر می رسد که اکنون این همه مگس در اطراف وجود ندارد، اتفاقاً ما نیز توسط یک بازو زیر نظر هستیم.

There is a huge buzzard flying over us, circling around.

یک وزوز عظیم الجثه بر فراز ما پرواز می کند و در اطراف ما می چرخد.

Yes, you can hear it. Can you hear it?

بله، شما می توانید آن را بشنوید. آیا می توانید آن را بشنوید؟

Can can you hear the buzzard?

آیا می توانید صدای وزوز را بشنوید؟

Oh, it's stopped now.

اوه الان متوقف شده

So, so quite often we get lots of birds of prey around here.

بنابراین، اغلب اوقات ما پرندگان شکاری زیادی را در اینجا می‌بینیم.

Buzzards, kestrels.

گاوزبان، کاستر.

now that's that's not.

حالا که این نیست.

there it is.

آنجاست

There's two of them.

دو تا از آنها وجود دارد.

There's two.

دو تا هست در

There's actually two buzzards.

واقع دو کاوشگر وجود دارد.

Can you hear?

می شنوید؟

Did you hear that sound?

آن صدا را شنیدی؟

Those are actually buzzards flying. Flying over our heads.

اینها در واقع وزوزهایی هستند که در حال پرواز هستند. پرواز بالای سر ما

I think they're waiting for us to collapse on the floor so they can peck at all our corpses.

من فکر می کنم آنها منتظرند تا ما روی زمین بریزم تا بتوانند به تمام اجساد ما نوک بزنند.

Yes, yes, lots of buzzards around here.

بله، بله، بسیاری از بازوها در این اطراف.

It's a sort of a medium sized predatory bird that will probably take mice and voles and think maybe.

این یک نوع پرنده درنده با جثه متوسط ​​است که احتمالاً موش و موش را می گیرد و فکر می کند شاید.

Well, they can actually pick up.

خوب، آنها در واقع می توانند انتخاب کنند.

You might not believe this, Dave, but buzzards can actually pick up babies.

ممکن است این را باور نکنی، دیو، اما گاومیش ها واقعاً می توانند بچه ها را بلند کنند.

Rabbits.

خرگوش ها

They can actually pick a rabbit up a small rabbit and take it away.

آنها در واقع می توانند یک خرگوش را از یک خرگوش کوچک بلند کرده و ببرند.

And we've got lots of rabbits around here.

و ما خرگوش های زیادی در این اطراف داریم.

The farmers don't like buzzards because, they can, in fact, and have been known

کشاورزان کاسه را دوست ندارند، زیرا در واقع می توانند

to, take out the eyes of baby sheep for ill.

چشمان بچه گوسفندان را برای بیماری از بین ببرند.

That's that's horrible.

این وحشتناک است.

Yes, they will attack sheep and they, they don't can't kill them directly.

بله، آنها به گوسفندان حمله خواهند کرد و نمی توانند مستقیماً آنها را بکشند.

because obviously the buzzards, I think the wingspan of a buzzard is about six foot.

چون بدیهی است که بال‌ها، من فکر می‌کنم طول بال‌های یک گاومیش تقریباً شش فوت است.

Is it something like.

آیا چیزی شبیه به آن است.

It is. It is large.

هست. بزرگ است.

They are they're, they are actually quite big birds a couple of metres across, something like that, maybe not quite that big but.

آنها هستند، آنها در واقع پرندگان بسیار بزرگی هستند که عرض چند متر دارند ، چیزی شبیه به آن، شاید نه چندان بزرگ اما.

So they couldn't carry off a baby lamb. Not.

بنابراین آنها نمی توانستند یک بچه بره را حمل کنند. نه.

But they can kill the bird by pecking at its eyes.

اما آنها می توانند پرنده را با نوک زدن به چشمانش بکشند.

Kill the lamb. And then, they can do that.

بره را بکش و سپس، آنها می توانند این کار را انجام دهند.

Then the lamb would, would die and then it can eat it then on the ground.

سپس بره می میرد و سپس می تواند آن را روی زمین بخورد.

So farmers tend to kill the buzzards if they, if they're hovering around near the near the lambing season.

بنابراین، کشاورزان تمایل دارند که اگر در نزدیکی فصل بره زایی در اطراف معلق باشند، آنها را بکشند.

The only problem now is you can't kill them, Steve.

تنها مشکل اکنون این است که شما نمی توانید آنها را بکشید، استیو.

It's actually a legal.

در واقع قانونی است.

It's a you can't you can't touch any bird of prey and you will go to prison if you kill a bird of prey.

این است که شما نمی توانید به هیچ پرنده شکاری دست نزنید و اگر یک پرنده شکاری را بکشید به زندان خواهید رفت.

So we have buzzards around here, another bird of prey that I absolutely love.

بنابراین، ما در اینجا کاسه‌ها داریم، پرنده‌ی شکاری دیگری که من کاملاً دوستش دارم.

And I was very lucky to see one the other day flying very close to our house.

و من خیلی خوش شانس بودم که روز دیگر یکی را دیدم که در نزدیکی خانه ما پرواز می کرد.

And that was a red kite.

و آن بادبادک قرمز بود.

Very rare.

بسیار نادر.

But, you don't see them very often.

اما، شما اغلب آنها را نمی بینید.

They tend to be very timid.

آنها تمایل دارند بسیار ترسو باشند.

And in the past they used to be lots, but they were they were virtually hunted into extinction.

و در گذشته آنها مقدار زیادی بودند، اما آنها عملاً در حال انقراض بودند.

But now, fortunately, due to the preservation of that particular

اما اکنون خوشبختانه با توجه به حفظ آن

type of bird, fortunately, their numbers are starting to increase again.

نوع خاص از پرندگان، خوشبختانه تعداد آنها دوباره شروع به افزایش می کند.

But another beautiful bird, the red kite.

اما یک پرنده زیبا دیگر، بادبادک قرمز.

Can we say hi to arena? Yes we can.

آیا می توانیم به آرنا سلام کنیم؟ بله ما می توانیم.

Hello arena. Hello arena.

سلام عرصه سلام عرصه سلام

hi there.

And, welcome.

و، خوش آمدید.

Welcome to the channel. If you haven't been here before, I hope you're enjoying.

به کانال خوش آمدید اگر قبلاً اینجا نبوده اید، امیدوارم لذت برده باشید.

We're not normally talking about.

ما معمولاً در مورد آن صحبت نمی کنیم.

We're not normally talking about mosquitoes and wildlife, but today

ما معمولاً در مورد پشه ها و حیات وحش صحبت نمی کنیم، اما امروز

we are not normally standing on a hill on a,

معمولاً در یک روز مرداد روی تپه نمی ایستیم

an August day.

.

But, you know, things are slightly different all.

اما، می دانید، همه چیز کمی متفاوت است.

By the way, just in case you haven't heard the news, it's my birthday tomorrow,

به هر حال، فقط در صورتی که خبر را نشنیده باشید، فردا تولد من است،

so don't forget to send all those lovely birthday greetings on Facebook.

پس فراموش نکنید که همه آن تبریک های تولد دوست داشتنی را در فیس بوک ارسال کنید.

And of course, if you want to send a lovely donation as well to to celebrate my birthday, I am another year older.

و البته، اگر می خواهید یک کمک مالی دوست داشتنی نیز برای جشن تولدم بفرستید، من یک سال دیگر بزرگتر شده ام.

Tomorrow, another journey around the sun has taken place.

فردا سفر دیگری به دور خورشید صورت گرفته است.

How many more will there be?

چند نفر دیگر وجود خواهند داشت؟

I don't know really, but I hope it's a few.

واقعا نمیدونم ولی امیدوارم چند تا باشه

I hope it's a few more.

امیدوارم چند تا دیگه باشه

Anyway, final reports asks do we have a bald?

به هر حال، گزارش های نهایی می پرسد آیا ما طاس داریم؟

Do we have bald eagles here?

اینجا عقاب کچل داریم؟

No we don't. we have bald humans.

نه ما نداریم. ما انسان های کچل داریم

but I don't think we do in this area.

اما من فکر نمی کنم که ما در این زمینه انجام دهیم.

I think there probably be more in up in Scotland.

من فکر می کنم که احتمالاً در اسکاتلند چیزهای بیشتری وجود دارد.

They may have some in Scotland, I don't know.

آنها ممکن است در اسکاتلند داشته باشند، من نمی دانم.

but, Eagle is, quite rare

اما، فکر می‌کنم عقاب در بریتانیا بسیار نادر است

I think in the UK, that they're normally found more warmer climes,

، که معمولاً در آب‌وهوای گرم‌تری یافت می‌شوند،

the United States, certainly across the American continent, there are lots of eagles.

ایالات متحده، قطعاً در سراسر قاره آمریکا، عقاب‌های زیادی وجود دارد.

In fact, it's the symbol of the the American,

در واقع، این نماد هویت آمریکایی، به

I suppose, the American identity, the US, a identical identity.

گمان من، هویت آمریکایی، ایالات متحده، یک هویت یکسان است.

We often talk about the, the bald eagle.

ما اغلب در مورد عقاب طاس صحبت می کنیم.

Quite often it will feature on many of the USA emblem homes.

اغلب اوقات در بسیاری از خانه های نشان ایالات متحده دیده می شود.

Christine is very concerned about us being out in the sun.

کریستین بسیار نگران است که ما در زیر نور خورشید باشیم.

Thank you for your concern, Christina.

از نگرانی شما متشکرم کریستینا.

well, I'm getting I do want to know what I'm doing.

خوب، دارم می‌خواهم بدانم دارم چه کار می‌کنم.

I'm actually getting lots of sun on my legs.

من در واقع آفتاب زیادی روی پاهایم می گیرم.

Look, look.

نگاه کن ببین

Can you see my lovely, lovely legs?

آیا می توانی پاهای دوست داشتنی و دوست داشتنی من را ببینی؟

Look at that.

به آن نگاه کنید.

So I'm actually wearing my shorts.

بنابراین من در واقع شورتم را می پوشم.

These are the same shorts that I wore when we were in Italy.

اینها همان شورت هایی هستند که من در ایتالیا می پوشیدم.

And I have to say, it's rather nice walking around in my shorts.

و باید بگویم، قدم زدن با شلوارکم خیلی خوب است.

I feel as if I want to do a little bit of break dancing, like in the Olympics.

احساس می کنم می خواهم کمی بریک رقص انجام دهم، مثل بازی های المپیک.

I sort of should. I should be doing some breakdancing. Mr. Steve,

من به نوعی باید. من باید کمی بریک دانسی انجام دهم. آقای استیو،

do you?

شما؟

Did you enjoy my breakdancing then?

آن موقع از بریک دانسی من لذت بردی؟

I think that deserves maybe a silver medal.

فکر می کنم شایستگی یک مدال نقره را دارد.

I think bronze,

من فکر می کنم برنز،

bronze is all you're going to get for that, Mr.

برنز تمام چیزی است که شما برای آن خواهید گرفت، آقای

Duncan?

دانکن؟

yeah. Mosquitoes.

بله پشه ها

back to mosquitoes.

بازگشت به پشه ها

Oh, okay.

اوه، باشه

Beatrice was saying that they get dengue fever in Argentina.

بئاتریس می گفت که در آرژانتین تب دنگی می گیرند.

yes. They're trying to develop a vaccine against that.

بله آنها در حال تلاش برای ساخت واکسنی علیه آن هستند.

So let's hope there is success, because that can cause your brain to swell up.

پس بیایید امیدوار باشیم که موفقیت حاصل شود، زیرا این امر می تواند باعث تورم مغز شما شود.

it's not very nice, that one. It might.

خیلی قشنگ نیست اون یکی ممکن است.

It might do you good, though, Steve.

اگرچه ممکن است برای شما مفید باشد، استیو.

thanks. You might. You might have a normal sized brain.

با تشکر شما ممکن است. شما ممکن است یک مغز با اندازه طبیعی داشته باشید.

This is the trouble when we go on holiday to particularly Greece.

این مشکل زمانی است که ما برای تعطیلات به ویژه یونان می رویم.

as well.

همچنین.

Renowned for having a lot of mosquitoes, particularly on the islands.

به خاطر داشتن پشه های زیاد، به ویژه در جزایر معروف است.

And you cannot go out at night without

و شب ها بدون دیت نمی توانید بیرون بروید

Deet.

.

Deet is the best thing to put all over you.

Deet بهترین چیزی است که می توان روی خود گذاشت.

Deet. What does that do? It, it

دیت چه کاری انجام می دهد؟ این،

the mosquitoes don't like the smell of it.

پشه ها بوی آن را دوست ندارند.

It's a it's it's mosquito repellent.

این یک دافع پشه است.

It's a repellent developed actually, for, the Army.

این یک ماده دافع است که در واقع برای ارتش ساخته شده است. من فکر می کنم

back in the Second World War, I think, and, to, to stop them getting malaria.

در جنگ جهانی دوم و برای جلوگیری از ابتلای آنها به مالاریا.

and, so, we can, we can put it on our skin, but it it smells horrible.

و بنابراین، ما می توانیم، می توانیم آن را روی پوست خود بگذاریم، اما بوی وحشتناکی دارد.

And apparently it it dissolves plastics.

و ظاهراً پلاستیک ها را حل می کند.

so if you've got a pair of Speedos on, made out of, material that isn't cotton, you might find that that

بنابراین، اگر یک جفت Speedo بر روی خود داشته باشید، از موادی که نخی نیستند، ممکن است متوجه شوید که

that your speedo is dissolve, you know, because it's not going to oily, horrible oily liquid.

اسپیدو شما حل شده است، می دانید، زیرا به مایع روغنی و وحشتناک تبدیل نمی شود.

It can't be very good for your liver. That's not necessarily a bad thing, though.

نمی تواند برای کبد شما خیلی خوب باشد. هرچند این لزوما چیز بدی نیست.

I suppose it depends whose speed those are melting away.

من فکر می کنم بستگی به سرعت آن ها دارد که در حال ذوب شدن هستند.

Talking of which, by the way, we were in Much Wenlock yesterday having a cup of tea and a cake,

اتفاقاً دیروز در Much Wenlock بودیم و یک فنجان چای و یک کیک می‌نوشیدیم،

and we couldn't help but notice there were many men, many gentlemen,

و نمی‌توانستیم توجه نکنیم که مردان زیادی، آقایان زیادی،

riding around on bicycles, wearing tight lycra.

سوار بر دوچرخه می‌چرخند و لایکرای تنگ به تن داشتند.

Oh, and can I just say something?

اوه، و می توانم فقط چیزی بگویم؟

And I know, I know, this is going to sound really horribly mean.

و می‌دانم، می‌دانم، این واقعاً وحشتناک به نظر می‌رسد.

Come back a bit, Steve.

کمی برگرد، استیو.

That's better. And trying to read that I.

این بهتر است. و سعی می کنم آن را بخوانم.

That's okay.

اشکالی ندارد.

It's all right.

همه چیز درست است.

Just for a second, Steve, I want to I want to engage in conversation. You see,

فقط برای یک ثانیه، استیو، من می خواهم که می خواهم در یک مکالمه شرکت کنم. ببینید،

yesterday we noticed there were lots of men.

دیروز متوجه شدیم که تعداد زیادی مرد وجود دارد.

Now these were were not young men and they were not slim men.

حالا اینها نه مردان جوان بودند و نه مردان لاغر اندام.

Let's just say some of them were rather overweight, but they were wearing this

بیایید بگوییم برخی از آنها نسبتاً اضافه وزن داشتند، اما آنها این

tight lycra for these very tight shorts.

لیکرای تنگ را برای این شورت بسیار تنگ پوشیده بودند.

And the even the shirt they were wearing, the shirts were very tight.

و با پیراهنی که پوشیده بودند، پیراهن ها بسیار تنگ بودند.

But the blokes, the men were really, really fat and they were riding around on bicycles and we couldn't help noticing that.

اما آن‌ها، مردان، واقعاً چاق بودند و با دوچرخه سوار می‌شدند و ما نمی‌توانستیم متوجه این موضوع نشویم.

Well, it wasn't, let's just say it wasn't a nice sight when you are eating your lunch.

خوب، اینطور نبود، فقط بگوییم وقتی ناهار می خورید منظره خوبی نبود.

No, men over 30 should not be wearing Lycra.

نه، مردان بالای 30 سال نباید لایکرا بپوشند.

I'm sorry.

متاسفم

It's offensive.

توهین آمیز است.

So I don't really find it offensive.

بنابراین من آن را واقعا توهین آمیز نمی دانم.

because obviously the riding a bike cycling is very popular.

زیرا بدیهی است که دوچرخه سواری بسیار محبوب است.

and if you, if you say you've, you've lost your figure,

و اگر می گویید که دارید، هیکل خود را از دست داده اید،

it's not very pleasant for other people to have to see you

برای دیگران خیلی خوشایند نیست که مجبور شوند شما را

in Lycra showing all those bits that you don't want to see of men over a certain age.

در Lycra ببینند که تمام آن قطعاتی را که نمی خواهید از مردان بالای یک سن خاص ببینید. . می

you know, I mean, if you're in your 20s and just slim and good looking, get bring it on.

دانید، منظورم این است که اگر در 20 سالگی هستید و فقط لاغر و خوش تیپ هستید، آن را به همراه داشته باشید.

The more, well, the better.

هر چه بیشتر، خوب، بهتر است.

This is it.

این است.

You see, I think things like that.

ببینید، من چنین چیزهایی را فکر می کنم.

Tight clothing.

لباس تنگ.

Very tight clothing, if you are over a certain age or a certain size, maybe.

لباس های خیلی تنگ، اگر سن و سایز خاصی دارید، شاید.

Maybe wearing that sort of clothing isn't a good idea.

شاید پوشیدن چنین لباسی ایده خوبی نباشد.

I know it sounds as if we are being judgemental, but I'm sure there are lots of other people

می‌دانم که به نظر می‌رسد که ما قضاوت می‌کنیم، اما مطمئن هستم که افراد زیادی هستند که

looking and watching and thinking oh dear, oh dear, I think maybe he should cover that up.

نگاه می‌کنند، تماشا می‌کنند و فکر می‌کنند اوه عزیز، اوه عزیز، من فکر می‌کنم شاید او باید این موضوع را بپوشاند.

I always remember Steve, there should be a sign in all the tea

من همیشه استیو را به یاد می‌آورم، باید در همه چای‌فروشی‌ها تابلویی باشد

shops and much, much more because of course people go out for a soccer ride

و خیلی چیزهای دیگر، زیرا مسلماً مردم برای یک فوتبال سواری بیرون می‌روند

and they want to end up at a tea shop somewhere to have a nice cup of tea and some cake.

و می‌خواهند در جایی به چای‌فروشی بروند تا یک فنجان چای و مقداری چای بخورند. کیک

But there should be notices on all the windows of tea shops.

اما روی تمام ویترین های چای فروشی ها باید اخطاریه باشد.

So throughout the UK that you that lycra is banned.

بنابراین در سراسر بریتانیا که لیکرا ممنوع است.

That's it. They just are over a certain age.

همین است. آنها فقط بالای یک سن خاص هستند.

But of course I suppose that would then be a little bit unfair to some people.

اما البته من فکر می کنم که در این صورت برای برخی افراد کمی ناعادلانه خواهد بود .

Joking of course.

البته شوخی

but this should be somebody.

اما این باید کسی باشد

Well, when you go to a shop, if you are a cyclist and you like cycling, and then you go to the shop

خوب، وقتی به یک مغازه می روید، اگر دوچرخه سوار هستید و دوچرخه سواری را دوست دارید، و سپس به مغازه می روید

and you're buying your bike, you're buying all your gear, all the stuff that you need to go on a bike.

و دوچرخه خود را می خرید، همه وسایل خود را می خرید، همه چیزهایی را که باید بروید. روی دوچرخه

there should be somebody in that shop.

باید کسی در آن مغازه باشد

There should be a licence that is given out.

باید مجوزی وجود داشته باشد که صادر شود.

And you are not allowed to buy Lycra unless you fit a certain profile. So?

و شما مجاز به خرید Lycra نیستید مگر اینکه مشخصات خاصی داشته باشید. پس؟

So maybe some people would not be allowed to actually buy the like for shorts because.

بنابراین شاید برخی از افراد حق نداشته باشند چنین چیزی را برای شورت بخرند زیرا.

Because they would not pass the test.

چون در این آزمون موفق نمی شوند.

It's offensive.

It's offensive to everybody else.

توهین آمیز است.

برای بقیه توهین آمیز است

And it shouldn't be allowed. In fact, it is.

و نباید اجازه داد در واقع همینطور است.

I mean, you would never see men sharing all their bits in Lycra shorts.

منظورم این است که شما هرگز مردانی را نخواهید دید که تمام تکه های خود را در شورت لایکرا به اشتراک بگذارند.

you know, even

20 years ago when I grew up, you know, men used to cover up everything.

می دانید، حتی

20 سال پیش که من بزرگ شدم، می دانید، مردان عادت داشتند همه چیز را پنهان کنند.

They didn't want to show it rule.

آنها نمی خواستند آن را حکومت نشان دهند.

Well, I think nowadays, you see, it's become trendy.

خوب، من فکر می کنم امروزه، می بینید، مد شده است.

It's become fashionable, like owning a dog.

مد شده است، مثل داشتن سگ.

So lots of people like to own dogs and also lots of middle aged men.

بنابراین بسیاری از مردم دوست دارند سگ داشته باشند و همچنین بسیاری از مردان میانسال.

Like, I like to.

دوست دارم.

Okay, if you just shirts at the same time.

بسیار خوب، اگر همزمان فقط پیراهن می پوشید.

Sorry, but what do you say, Steve?

متاسفم، اما شما چه می گویید، استیو؟

Yeah.

I think I think I like to show that I packages.

آره

فکر می کنم فکر می کنم دوست دارم نشان دهم که بسته بندی می کنم.

I think they get a thrill out of it.

من فکر می کنم آنها یک هیجان از آن می گیرند.

that's what Steve said.

این چیزی است که استیو گفت.

But, you know, if you're, you know, 15, 16 stone with a big, big belly.

اما، می دانید، اگر شما، می دانید، 15، 16 سنگ با شکم بزرگ و بزرگ.

Okay. Steve. Steve.

باشه استیو استیو

Okay. Steve. Steve. Steve.

باشه استیو استیو استیو

Okay.

Sorry about that.

باشه

از این بابت متاسفم.

If I if there is anyone watching who likes wearing Lycra, I'm very sorry.

اگر کسی در حال تماشا باشد که دوست دارد لایکرا بپوشد، بسیار متاسفم.

It's Steve that's saying that Steve.

این استیو است که می گوید استیو.

And he's not joking.

و او شوخی نمی کند.

He means every single word that he's saying.

منظورش تک تک کلماتی است که می گوید.

Well, it was putting me off my scone. It was.

خب، این مرا از ذهنم دور می کرد. بود.

But then again, some people might say the same thing about us going into a tea shop together.

اما باز هم ممکن است بعضی‌ها همین حرف را بزنند که ما با هم به چای‌فروشی رفته‌ایم.

They might say that we are disgusting to look at and they shouldn't have to look at us.

ممکن است بگویند ما از نگاه ما منزجر کننده هستیم و نباید به ما نگاه کنند.

So, you know, sometimes what is good for one person

بنابراین، می دانید، گاهی اوقات آنچه برای یک نفر خوب است

might not be good for another, but but sometimes we have to.

ممکن است برای دیگری خوب نباشد، اما گاهی اوقات ما مجبور هستیم.

We have to just live, live together and understand

ما باید فقط زندگی کنیم، با هم زندگی کنیم و

each other's differences, no matter how disgusting they are.

تفاوت های یکدیگر را درک کنیم، مهم نیست چقدر منزجر کننده هستند. به

I nearly threw up anyway, Mr.

هر حال من تقریباً بیرون زدم، آقای

Duncan, it is getting quite hot in the sun, I think.

دانکن، فکر می کنم زیر آفتاب بسیار گرم است.

Christine, it might be right to be, slightly concerned because even though

کریستین، شاید درست باشد که کمی نگران باشد، زیرا با وجود اینکه

I've got factor 30 on, I can almost feel my skin wrinkling.

فاکتور 30 ​​را دارم، تقریباً می توانم چروک شدن پوستم را احساس کنم.

Well, you can go.

خب میتونی بری

You can go if you want. Oh, that's some young men with their tops off.

اگه خواستی میتونی بری اوه، این چند مرد جوان هستند که تاپشان را پایین آورده اند.

okay. It's time to, leave Steve.

باشه وقت آن است که استیو را ترک کنی.

So I. Steve. Yes. You're sort of going off. You're going.

پس من استیو. بله. یه جورایی داری میری تو داری میری

Are we going to keep it on?

آیا قرار است آن را ادامه دهیم؟

We want people to keep watching as the random thoughts of Mr.. Steve.

ما می‌خواهیم مردم همچنان افکار تصادفی آقای استیو را تماشا کنند.

You can go if you want. Steve. You can always go back home.

اگه خواستی میتونی بری استیو شما همیشه می توانید به خانه برگردید.

I can just carry on doing this by myself.

من فقط می توانم این کار را به تنهایی ادامه دهم.

I didn't say I wanted to go home.

نگفتم میخوام برم خونه

Oh, okay.

You just literally said, I'm getting worried about standing here in the heat.

اوه، باشه

شما فقط به معنای واقعی کلمه گفتید، من دارم نگران ایستادن اینجا در گرما هستم.

Well, yeah, well, we're just talking because people are concerned about our well-being.

خوب، بله، خوب، ما فقط داریم صحبت می کنیم زیرا مردم نگران رفاه ما هستند. ما

We're okay. We're all right. Don't worry.

خوب هستیم حال ما خوب است. نگران نباشید.

If we collapse on the floor, if we disappear suddenly and we're lying on the floor

اگر روی زمین سقوط کنیم، اگر ناگهان ناپدید شویم و روی زمین دراز بکشیم و

with buzzards pecking our eyes out, then you will know that.

وزوزهایی که چشمانمان را به بیرون نوک می‌زنند، آن وقت متوجه خواهید شد.

That things are all really, really bad.

که همه چیز واقعاً بد است.

Besides that, we're okay.

علاوه بر این، ما خوب هستیم.

Yeah.

So I'm just reading the live chat here, looking for something interesting.

آره

بنابراین من فقط در حال خواندن چت زنده اینجا هستم و به دنبال چیز جالبی هستم.

Can't find anything yet.

هنوز چیزی پیدا نکردم

that tea could go down the wrong pipe, says Giovanni.

جیووانی می‌گوید که چای ممکن است در لوله اشتباهی فرو برود.

Yes, it certainly could.

بله، قطعا می تواند.

I'm going to.

من می روم.

There's Steve sneezing.

استیو داره عطسه میکنه

That's, by the way, if you are keeping count, that is two sneezes for Mr.

این، اتفاقاً، اگر شمارش را حفظ می کنید، امروز برای آقای استیو دو عطسه است

Steve today.

.

Two sneezes. You're dominating the screen by the way.

دو تا عطسه اتفاقاً شما بر صفحه نمایش تسلط دارید.

Read the live chat, Mr.. Guys, just just do it casually. Just see okay.

چت زنده را بخوانید، آقای... بچه ها، فقط این کار را معمولی انجام دهید . فقط ببین خوبه

I'm just reading something that.

من فقط دارم چیزی میخونم که

Oh casually I do it.

اوه به طور تصادفی این کار را انجام می دهم.

Christine. It's a Spain is full of mosquitoes.

کریستین این اسپانیا پر از پشه است.

that is not true.

که درست نیست

I don't know anyway.

به هر حال نمی دانم.

But certainly certainly we know that it is full of mosquitoes

اما مطمئناً ما می دانیم که در یونان پر از پشه است

in, on Greece.

.

because, as you're falling asleep in the hotel room, you hear that telltale?

چون وقتی در اتاق هتل به خواب می روید، این خبر را می شنوید؟

E going past your ear, which is very distracting.

از کنار گوش شما می گذرد که بسیار حواس پرتی است.

And it's dark, and, you know, you're not going to sleep,

و هوا تاریک است، و می‌دانی، قرار نیست بخوابی،

because if you don't get that mosquito, you're going to wake up with a big bite Mark.

زیرا اگر آن پشه را نگیری، با یک نیش بزرگ از خواب بیدار می‌شوی.

I think we just put.

من فکر می کنم ما فقط قرار داده ایم.

Are you sure? Are you sure that that's not me leaving the bite mark?

مطمئنی؟ مطمئنی که این من نیستم که جای گزش را ترک کنم؟

Well, maybe in the morning those days, but not.

خوب، شاید در صبح آن روزها، اما نه.

No, not anymore

نه،

anyway.

به هر حال دیگر نه.

But maybe younger, maybe. Yes.

اما شاید جوان تر، شاید. بله.

but you can buy those plug in devices. They're very effective.

اما شما می توانید آن دستگاه های پلاگین را خریداری کنید. آنها بسیار موثر هستند.

Well, well. What's it? Oh, you're still talking about?

خوب، خوب. این چیه؟ اوه، شما هنوز در مورد آن صحبت می کنید؟

Which thing are you talking about now that plugs in.

الان که وصل شده در مورد کدام چیزی صحبت می کنید.

Oh yes. Yes.

اوه بله. بله.

You can plug in these insecticide.

می توانید این حشره کش ها را به برق بزنید.

Oh. See genes that give off vapour into the air that kill them. Okay.

اوه ژن هایی را ببینید که در هوا بخار می کنند و آنها را می کشد. باشه

This is fascinating by the way. And they're very effective.

اتفاقاً این جذاب است. و بسیار موثر هستند.

I'm glad 20 people have just clicked away as we started talking about that.

خوشحالم که 20 نفر از آنجا که ما شروع به صحبت در مورد آن کردیم، کلیک کردند.

It's fascinating. This this

این جذاب است. این

what a fat

چه فربه،

what a fascinating, fascinating, absolutely

چه چیز جذاب، جذاب و کاملاً

fascinating thing we were talking about then.

جذابی بود که ما در آن زمان در مورد آن صحبت می کردیم.

Absolutely. So fascinating.

کاملا. خیلی جذاب

Did you enjoy that?

آیا از آن لذت بردید؟

Steve is choking on his water

استیو با کمی کمک من در آبش خفه می شود

with a little bit of help from me.

.

It's my birthday tomorrow.

فردا تولدمه

It is my birthday.

تولد من است.

I will be another year old, tomorrow.

من فردا یک سال دیگر می شوم.

And Mr.

و آقای

Steve is going to buy me something nice.

استیو قرار است برای من چیز خوبی بخرد.

I think perhaps. Yes, maybe.

فکر می کنم شاید بله، شاید.

I'm not entirely sure.

من کاملا مطمئن نیستم.

I suppose it depends how how well-behaved I've been today.

فکر می کنم بستگی به این دارد که چقدر امروز رفتار خوبی داشته ام.

When you think about it,

وقتی بهش فکر میکنی

how are you going to buy me something when we're going?

چطوری میخوای برام چیزی بخری که بریم؟

Are we going into town after this?

آیا بعد از این به شهر می رویم؟

Are we going straight home?

آیا مستقیم به خانه می رویم؟

We could walk into town, but I have no money on me.

ما می توانستیم به شهر برویم، اما من پول ندارم.

Oh, notarise. So we'll just.

اوه، محضر. بنابراین ما فقط.

We could actually find some orchids and sell those, couldn't we?

ما واقعاً می‌توانیم تعدادی ارکیده پیدا کنیم و آن‌ها را بفروشیم، اینطور نیست؟

maybe we could sell those to the local local people.

شاید بتوانیم آن ها را به مردم محلی بفروشیم.

I could sell my body again at the back of the Shire Hall.

می توانستم دوباره بدنم را در پشت سالن شایر بفروشم.

yeah, but that didn't, that didn't end very well. Last time I did not.

بله، اما این اتفاق نیفتاد، پایان چندان خوبی نداشت. آخرین بار که نکردم.

No, I spent the next day giving out all the refunds. Yes.

نه، من روز بعد را صرف بازپرداخت تمام پول کردم. بله.

And we had to go to, the local,

و ما مجبور شدیم به بیمارستان محلی برویم

hospital.

.

I forget you checked out for, for, certain diseases.

فراموش می کنم که برای بیماری های خاصی معاینه شده اید.

Not again,

نه دوباره،

not again, Mr.

نه دوباره، آقای

Duncan. Not again.

دانکن. دوباره نه.

Well, that's.

خوب، همین است.

You really know how to kill a live stream.

شما واقعاً می دانید که چگونه یک پخش زنده را بکشید.

By the way, Steve, you really did want to do a live stream for your birthday, Mr.

به هر حال، استیو، شما واقعاً می خواستید برای تولدتان یک پخش زنده پخش کنید، آقای

Duncan? I'm not sure, because we won't be here tomorrow.

دانکن؟ مطمئن نیستم، چون فردا اینجا نخواهیم بود.

We're going out tomorrow for my birthday.

فردا برای تولدم میریم بیرون

Well, as far as I'm aware, in fact, I've just realised.

خوب، تا آنجا که من مطلع هستم، در واقع، من تازه متوجه شده ام.

Do you know what I've just realised?

میدونی من الان متوجه شدم چیه؟

I have absolutely no idea what we're doing tomorrow for my birthday.

من اصلاً نمی دانم فردا برای تولدم چه می کنیم.

I don't actually know.

من در واقع نمی دانم.

Christina is so concerned about it. I've just drink some water.

کریستینا خیلی نگران این موضوع است. من فقط کمی آب خوردم

So anyway, it's not that hot.

بنابراین به هر حال، آنقدرها هم گرم نیست.

It's not like, you know, it's not 38 degrees. It's.

اینطور نیست که می دانید 38 درجه نیست. این است.

Christina is concerned about me, by the way, not you. Oh, right.

کریستینا نگران من است، نه شما. اوه، درست است.

Yes, it's. I mean, I would probably say it's about

بله، این است. منظورم این است که احتمالاً می توانم بگویم

25 degrees out here.

اینجا حدود 25 درجه است.

It's not that hot.

آنقدرها هم گرم نیست.

It looks hotter than it is. Yes.

گرمتر از آنچه هست به نظر می رسد. بله.

I think the high temperature today here is about 27 Celsius. Yes.

من فکر می کنم دمای بالا امروز اینجا حدود 27 درجه سانتیگراد است. بله.

And it's windy.

So we're not, we're not too concerned.

و باد می وزد.

بنابراین ما نه، ما خیلی نگران نیستیم.

We had we put the factor 30 on us before we came out.

قبل از بیرون آمدن، فاکتور 30 ​​را روی خودمان گذاشته بودیم.

Yeah. I drink lots of water before we started the live stream.

آره من قبل از شروع پخش زنده آب زیادی مینوشم.

I've just had some.

من تازه مقداری خوردم

Do you want to have some?

آیا می خواهید مقداری داشته باشید؟

Do you want to get some water? I'm fine. Don't worry about me.

آیا می خواهید کمی آب بیاورید؟ من خوبم نگران من نباش

My kidneys are strong and robust.

کلیه های من قوی و قوی هستند.

Sometimes I can go through a whole day and only have one really wee.

گاهی اوقات من می توانم یک روز کامل را پشت سر بگذارم و فقط یک روز واقعاً ناز داشته باشم.

That's very bad, Mr. Duncan.

این خیلی بد است، آقای دانکن.

yes. You got to remember that in the UK, when the sun comes out, it's never that hot or very rarely.

بله باید به خاطر داشته باشید که در بریتانیا، وقتی خورشید بیرون می‌آید، هرگز آنقدر داغ نیست یا به ندرت.

So it's, you know, 26, probably about 26 degrees here of a thing, which is

بنابراین، می دانید، 26، احتمالاً حدود 26 درجه در اینجا، که

fairly mild.

نسبتاً خفیف است.

really, it's just comfortable.

واقعاً راحت است

I don't feel too hot.

خیلی احساس گرما نمیکنم

so, yeah, we're fine, we're fine.

بنابراین، بله، ما خوب هستیم، ما خوب هستیم.

I hate the sound of mosquitoes, says Christina.

کریستینا می گوید از صدای پشه ها متنفرم.

do you know what else I. I hate the sound of?

میدونی من چی دیگه. از صداش متنفرم؟

There is another noise that I really, really hate. And it's not Mr.

صدای دیگری وجود دارد که من واقعاً از آن متنفرم. و این آقای

Steve snoring.

استیو نیست که خروپف می کند.

It is the sound of a smoke alarm going off this morning

این صدای زنگ هشدار دود است که امروز صبح

at around about 4:30 in the morning.

حدود ساعت 4:30 صبح به صدا درآمده است.

We are talking.

داریم صحبت می کنیم.

I am.

من هستم.

The smoke alarm went off because the battery was was a little bit low.

آلارم دود خاموش شد زیرا باتری کمی کم شده بود.

Oh, there's another person who doesn't understand the country code.

اوه، یک نفر دیگر هم هست که کد کشور را نمی فهمد.

Just let your dog run around free when it should be on the lead.

فقط اجازه دهید سگتان در زمانی که باید جلودار باشد، آزادانه بدود.

There's always one is and there's always one.

همیشه یکی هست و همیشه یکی هست.

And they think the rules don't apply to them. Yeah. So there we were.

و آنها فکر می کنند قوانین در مورد آنها صدق نمی کند. آره بنابراین ما آنجا بودیم.

Follow the rules. Do it.

قوانین را رعایت کنید. انجامش بده

There it goes. Look.

آنجا می رود. نگاه کن

Can you see I've got that dog just running around loose.

آیا می توانید ببینید که من آن سگ را شل و ول کرده ام.

Should be on a lead public space

اگر در یک فضای عمومی سربی بودیم،

there we

در آنجا

were fast asleep and then suddenly jolted out of sleep by the

عمیقاً به خواب می‌رفتیم و ناگهان با

this horrible, hideous, piercing sound of the smoke alarm.

صدای وحشتناک، هولناک و نافذ هشدار دود، از خواب پریدیم.

Mr. Duncan thought the house was on fire. It wasn't.

آقای دانکن فکر کرد خانه در حال آتش گرفتن است. این نبود.

It was the battery going low.

باتریش کم شده بود

There they are behind us now.

اونجا الان پشت سر ما هستن

And they. They think the rules of the land don't. Don't apply to them.

و آنها آنها فکر می کنند قوانین زمین اینطور نیست. به آنها صدق نکن

But I bet if those if those trustees of the, of the wind know

اما شرط می بندم که اگر آن معتمدین باد

the windmill, trust people that we, interviewed earlier,

آسیاب بادی را می شناسند، به افرادی که قبلاً با آنها مصاحبه کرده بودیم اعتماد کنند،

if they saw them, I think they would go up to them and tell them to put that don't under the.

اگر آنها را ببینند، فکر می کنم آنها به سراغ آنها می روند و به آنها می گویند که آن ها را زیر بار نگذارند. .

Yeah, but it should be on the lead that's why. Yeah. So. Right.

بله، اما به همین دلیل باید پیشرو باشد. آره بنابراین. درسته

Well that's not right, you stupid people talking about stupid thing that that's a stupid thing to do

خوب این درست نیست، شما مردم احمق که در مورد چیزهای احمقانه صحبت می کنید،

is that's a stupid thing to do, especially in an area where you don't know if there are any people around.

این کار احمقانه ای است، به خصوص در منطقه ای که نمی دانید افرادی در اطراف هستند یا خیر.

You shouldn't have your dog off the lead.

شما نباید سگ خود را از سرب خارج کنید.

You should, it should be on the lead, especially that type of dog, because it's a big dog.

شما باید، باید پیشرو باشد، به خصوص آن نوع سگ، زیرا سگ بزرگی است.

And, you know, if you don't control your dog, you will end up in all sorts of trouble.

و، می دانید، اگر سگ خود را کنترل نکنید، در نهایت با انواع مشکلات روبرو خواهید شد.

So the smoke alarm went off this morning, woke me up the battery.

بنابراین امروز صبح زنگ دود به صدا درآمد، باتری را از خواب بیدار کرد.

You know what? You know what happens when

میدونی چیه؟ می دانید

when the, smoke alarm goes off?

وقتی زنگ هشدار دود خاموش می شود چه اتفاقی می افتد؟

Sometimes it makes that beep, beep, beep noise.

گاهی اوقات صدای بوق، بیپ، بیپ را ایجاد می کند.

And it did this morning, and I jumped out of bed because I thought the house was on fire.

و امروز صبح انجام شد و من از رختخواب بیرون پریدم زیرا فکر می کردم خانه در حال آتش گرفتن است.

But it turns out it was just the battery was low on the smoke alarm.

اما معلوم شد که فقط باتری در زنگ هشدار دود کم بود.

Did you know that there is actually nuclear

آیا می دانستید که در واقع

radioactive material inside?

مواد رادیواکتیو هسته ای در داخل آن وجود دارد؟

Smoke alarms?

آلارم دود؟

There is, Mr. Duncan. Yes.

وجود دارد، آقای دانکن. بله.

it doesn't travel very far, so it's quite safe.

خیلی دور سفر نمی کند، بنابراین کاملاً ایمن است.

Good. Yeah.

خوب آره

Whatever the radioactivity is only travels a short distance.

رادیواکتیویته هر چه باشد فقط مسافت کوتاهی را طی می کند.

But yes. You don't want to.

اما بله. شما نمی خواهید.

You don't want to, eat the, the innards of, a smoke alarm or.

شما نمی خواهید، غذای درونی، زنگ هشدار دود یا.

No, no, I don't think.

نه، نه، فکر نمی کنم.

I don't think it's it's something you want to do.

من فکر نمی کنم این چیزی باشد که شما می خواهید انجام دهید.

So if you are thinking of taking your smoke alarm to pieces and eating all of the parts

بنابراین اگر به این فکر می کنید که زنگ هشدار دود خود را تکه تکه کنید و تمام قسمت های

inside, please don't, because some of it is radioactive.

داخل آن را بخورید، لطفاً این کار را نکنید، زیرا برخی از آن رادیواکتیو هستند.

Is that not the detection?

آیا این تشخیص نیست؟

system requires that I don't I don't know how it works.

سیستم نیاز دارد که من نمی دانم چگونه کار می کند.

I'm not a technical person. I'm not afraid of dogs.

من آدم فنی نیستم من از سگ نمی ترسم

But I am afraid of stupid people who don't put their dogs on the lead just in case the dog decides to do something crazy.

اما من از آدم‌های احمقی می‌ترسم که سگ‌هایشان را در موقعیتی قرار نمی‌دهند که سگ تصمیم به انجام کاری دیوانه‌کننده بگیرد.

There is a big difference. You see, I don't hate dogs.

تفاوت زیادی وجود دارد. می بینید، من از سگ متنفر نیستم.

I hate people who are not able to control their their dogs.

من از افرادی که قادر به کنترل سگ های خود نیستند متنفرم.

There's a very big difference. You see 40 degrees in Italy.

خیلی فرق داره شما 40 درجه را در ایتالیا می بینید.

Anarchy I think said it was 42 degrees.

آنارشی فکر کنم گفت 42 درجه بود.

yeah, sure.

بله، مطمئنا

He said it was, 42 degrees. It, where anarchy is so.

گفت 42 درجه است. آن، جایی که هرج و مرج چنین است.

Yeah.

So we wouldn't be standing outside in 42 degree heat.

آره

بنابراین در گرمای 42 درجه بیرون نمی ایستیم.

But it's quite acceptable here at 27, 26,

اما اینجا در 27، 26، 27 کاملا قابل قبول است

27, although the the sun is very, very, very hot on my back.

، اگرچه خورشید خیلی خیلی خیلی خیلی روی پشت من گرم است.

and so yes, I'm not sure if I can stand much more of this Mr..

و بنابراین بله، من مطمئن نیستم که بتوانم بیشتر از این آقای

John for Mr.. Steve.

جان را برای آقای استیو تحمل کنم.

You see, you see, he can't he can't take it.

می بینی، می بینی، او نمی تواند او نمی تواند آن را تحمل کند.

Not like as young people, I'm much younger than Mr. Steve.

نه مثل جوانان، من خیلی جوانتر از آقای استیو هستم.

You see.

می بینید.

Can you tell I can I can just take this. It's no problem.

می تونی بگی من می تونم من فقط می تونم اینو بگیرم مشکلی نیست

For a young person like me.

برای جوانی مثل من.

I don't want to get, I don't want to get premature ageing of my skin, through the UV rays of the sun.

من نمی خواهم به پیری زودرس پوستم از طریق اشعه UV خورشید مبتلا شوم.

I think it's a bit too late for that, Steve.

من فکر می کنم برای آن کمی دیر شده است، استیو.

It's too late.

خیلی دیر شده است.

Especially that close up. Now.

مخصوصا از نزدیک در حال حاضر.

Have you, Roger? Friends of the camera.

دارید، راجر؟ دوستان دوربین.

That is not a great shot.

این شوت عالی نیست.

who else is he?

او دیگر کیست؟

Who else is here? Steve?

کی دیگه اینجاست؟ استیو؟

Mr.. Steve.

آقای استیو.

Could could canoe.

می تواند قایق رانی.

Canoe has her say, you know is here.

کانو می گوید، می دانید اینجاست.

Hello, teachers. Hello to you as well.

سلام اساتید سلام به شما هم.

Thank you very much for joining us today. That's very nice to see you here.

از اینکه امروز به ما پیوستید بسیار سپاسگزاریم . خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I think it might be your first time on the live chat.

فکر می کنم شاید اولین بار باشد که در چت زنده حضور دارید.

It's very nice to see you here.

خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We've had a very interesting day here on Windmill Hill in Much Wenlock.

ما یک روز بسیار جالب را اینجا در Windmill Hill در Much Wenlock داشتیم.

We could always share.

We could always end by going, if you wanted to, going and showing people that lovely pool in the disused quarry, I think.

ما همیشه می توانستیم به اشتراک بگذاریم. فکر می‌کنم،

اگر می‌خواهید، همیشه می‌توانیم با رفتن و نشان دادن آن استخر دوست‌داشتنی در معدن بلااستفاده به مردم پایان دهیم.

Yeah, I think, I think the signal might disappear. Right.

بله، فکر می کنم، فکر می کنم سیگنال ممکن است ناپدید شود. درسته

If we go, if we go down there, I think the signal will vanish.

اگر ما برویم، اگر به آنجا برویم، فکر می کنم سیگنال ناپدید می شود.

Always with a signal.

همیشه با سیگنال

Well, well, if we don't have the signal, Steve, people can't see us.

خوب، خوب، اگر ما سیگنال را نداشته باشیم، استیو، مردم نمی توانند ما را ببینند.

Oh, here is here in Brittany. Brittany.

اوه، اینجا در بریتنی است. بریتنی

Oh. Lewis is in Brittany visiting his family.

اوه لوئیس در بریتانی است و خانواده اش را ملاقات می کند.

25 degrees. So that's very similar to here.

25 درجه. پس خیلی شبیه اینجاست.

so yes, that's a very pleasant temperature.

بنابراین بله، این یک دمای بسیار دلپذیر است.

I would say the climate in Brittany is very similar to here in Britain.

من می توانم بگویم آب و هوا در بریتانی بسیار شبیه به اینجا در بریتانیا است.

And when we were in Tuscany, earlier this year, it was well,

و زمانی که ما در توسکانی بودیم، اوایل امسال، هوا خوب بود،

but only a few weeks ago, really, it was around this same temperature, so it was quite pleasant to walk around.

اما فقط چند هفته پیش، واقعاً در حدود همین دما بود، بنابراین قدم زدن در اطراف بسیار لذت بخش بود.

yes.

بله

It was very easy to walk around.

راه رفتن خیلی راحت بود.

We have a new person. Just come on, Steve.

ما یک فرد جدید داریم. فقط بیا استیو

Hello to Tisha.

سلام به تیشا.

Tisha. Justice Shani. Hello, Tisha.

تیشا. قاضی شانی. سلام تیشا

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

What are you watching at the moment?

در حال حاضر چه چیزی را تماشا می کنید؟

Somewhere nice, I hope.

یه جای خوب امیدوارم

Somewhere pleasant and somewhere comfortable.

جایی دلپذیر و جایی راحت. من هم

I hope as well.

امیدوارم.

Well, it's been interesting, hasn't it?

خوب جالب بود، نه؟

It has.

دارد.

I mean, we weren't expecting to interview local people who are looking after this land.

منظورم این است که ما انتظار نداشتیم با مردم محلی که مراقب این سرزمین هستند مصاحبه کنیم.

I thought they were going to throw us off. I thought they were going.

فکر می کردم می خواهند ما را بیرون کنند. فکر می کردم می روند.

The first person said, who are you?

نفر اول گفت تو کی هستی؟

What are you doing here? Well, first of all, this is public land.

اینجا چیکار میکنی؟ خب اولا این زمین عمومی است.

It is public land, and they can't throw us off.

زمین عمومی است و نمی توانند ما را بیرون کنند.

And, I should have said we were thinking of having a barbecue.

و، باید می گفتم که ما به کباب کردن فکر می کردیم.

That's what I should have said, because there's one thing you shouldn't be doing in the summer

این چیزی است که باید می گفتم، زیرا یک کار وجود دارد که نباید در تابستان

in an area with lots of dry grass.

در منطقه ای با علف های خشک زیادی انجام دهید.

Is having a barbecue.

در حال کباب کردن است.

because obviously you could set fire to the whole area.

زیرا بدیهی است که می توانید کل منطقه را آتش بزنید.

That makes sense.

این منطقی است.

And then they wouldn't be counting, any orchids later on this year.

و بعداً در این سال هیچ ارکیده ای را حساب نمی کنند.

And that's all I've got to say on the matter, Mr.

و این تمام چیزی است که من باید در این مورد بگویم، آقای

Duncan.

دانکن.

So we've had a lot to look at today. We've been looking at the windmill.

بنابراین ما امروز چیزهای زیادی برای بررسی داریم. ما به آسیاب بادی نگاه می کردیم.

We've been looking at orchids.

ما به ارکیده ها نگاه کرده ایم.

We've been looking at ragwort, we've been looking it we've been looking at Mr.

ما به راگورت نگاه می‌کردیم، به آن نگاه می‌کردیم، به آقای استیو نگاه می‌کردیم

Steve, which is pretty much the same thing is ragwort,

، که تقریباً همان راگورت است،

something that grows,

چیزی که رشد می‌کند، می‌خزد

creeps and can be quite annoying and poisonous and poisonous as well.

و می‌تواند بسیار آزاردهنده، سمی و سمی نیز باشد. .

Yeah. It's very similar to Mr. Steve.

آره خیلی شبیه آقای استیو است.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I hope you've enjoyed today's live stream. It's been different.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید. متفاوت بوده است.

We've been on for one hour and 17 minutes.

ما یک ساعت و 17 دقیقه روشن بودیم.

It feels longer.

طولانی تر احساس می شود.

It feels longer for the viewers as well, I think.

فکر می کنم برای بینندگان نیز طولانی تر است.

Thank you very much for watching today and I hope you've enjoyed

از اینکه امروز را تماشا کردید بسیار متشکرم و امیدوارم از

this rather unusual live stream with other people getting involved today.

این پخش زنده نسبتاً غیرمعمول با افراد دیگری که امروز درگیر آن هستند لذت برده باشید .

Steve, we actually had an interview with some people who were just passing by.

استیو، ما در واقع با چند نفری که در حال عبور بودند مصاحبه ای داشتیم.

Yes, that wasn't planned.

بله، این برنامه ریزی نشده بود.

If you think if you think that was planned, it wasn't.

اگر فکر می کنید اگر فکر می کنید برنامه ریزی شده بود، اینطور نبود.

We never planned anything. That's true.

ما هیچ وقت برنامه ریزی نکردیم. این درست است.

One of the beauties of doing this is you never plan too much because you should plan something.

یکی از زیبایی های انجام این کار این است که شما هیچ وقت زیاد برنامه ریزی نمی کنید زیرا باید برای چیزی برنامه ریزی کنید.

You know what happens? It always goes wrong.

میدونی چی میشه؟ همیشه اشتباه می شود.

There were always problems.

همیشه مشکلات وجود داشت.

So it is my birthday tomorrow. We might

پس فردا تولدمه ممکن است

appear tomorrow

فردا

to celebrate my birthday, but I'm not sure what's happening.

برای جشن تولدم ظاهر شویم، اما مطمئن نیستم چه اتفاقی می افتد.

I don't know if Mr. Steve has a surprise for me.

نمی دانم آقای استیو برای من سورپرایز دارد یا نه.

I have no idea. I'm judging by the look on Mr.

من هیچ نظری ندارم. من از روی قیافه آقای استیو قضاوت می کنم

Steve's face, I'm going to say no.

، می خواهم بگویم نه.

No, sir. We might be with you tomorrow.

نه آقا شاید فردا با شما باشیم

I might be just lying in bed, taking it easy, being pampered by Mr.

من ممکن است فقط در رختخواب دراز بکشم، آرام بگیرم، توسط آقای استیو ناز و نوازش شوم

Steve, pampered as a good word. Pampered?

، به عنوان یک کلمه خوب متنعم شوم. متنعم؟

I don't fit as I.

من به اندازه خودم مناسب نیستم.

We've talked much English today, Mr. Duncan.

امروز خیلی انگلیسی صحبت کردیم، آقای دانکن.

We have.

We've been doing nothing but teaching English.

ما داریم.

ما هیچ کاری جز آموزش زبان انگلیسی انجام نداده ایم.

Everything we've done today is teaching English.

هر کاری که امروز انجام دادیم آموزش زبان انگلیسی است.

If you pamper somebody, it means.

اگر کسی را نوازش کنی، به این معنی است.

And it's often done at birthdays, a special time for somebody.

و اغلب در روزهای تولد انجام می شود، زمان خاصی برای کسی.

Maybe they've got a wedding.

شاید عروسی گرفته اند

but normally you pamper somebody your loved one on their birthday means that you just do special things for them.

اما معمولاً شما در روز تولد کسی را که دوستش دارید نوازش می کنید به این معنی است که فقط کارهای خاصی برای او انجام می دهید. برای

Bring them a cup of tea in bed, cook them breakfast.

آنها یک فنجان چای در رختخواب بیاورید، صبحانه را برای آنها بپزید.

let them sit there and do what they want.

بگذار آنجا بنشینند و هر کاری می خواهند بکنند.

Take them out somewhere.

آنها را یک جایی بیرون ببرید.

You pamper them, pamper you, treat them kindly with lots of favours and gifts.

شما آنها را ناز می‌کنید، شما را ناز می‌کنید، با محبت‌ها و هدایای فراوان با آنها رفتار می‌کنید.

You give them a very comfortable time or a comfortable life.

شما به آنها یک زمان بسیار راحت یا یک زندگی راحت می دهید.

You pamper someone, you fuss them rather like a mother fussing her, her baby, you.

شما یک نفر را ناز می‌کنید، مثل مادری که او، بچه‌اش، شما را اذیت می‌کند، او را عصبانی می‌کنید .

They pamper their baby.

نوزادشان را ناز می کنند.

In fact, I believe there are diapers, a brand of diapers

در واقع، من معتقدم پوشک وجود دارد، یک مارک پوشک

called Pampers as well, so that might be connected to the word.

به نام پمپرز نیز، به طوری که ممکن است به این کلمه مرتبط باشد.

Who knows?

چه کسی می داند؟

Hello, Olga.

سلام، اولگا.

Olga is here. Hello, Olga.

اولگا اینجاست سلام، اولگا.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We are going. I think we will go now. Okay.

ما داریم می رویم. فکر کنم الان بریم باشه

Because I can tell that Mr. Steve is starting to look weary.

چون می توانم بگویم که آقای استیو کم کم خسته به نظر می رسد.

He's looking tired.

او خسته به نظر می رسد.

And the one thing I don't want to happen.

و تنها چیزی که من نمی خواهم اتفاق بیفتد.

I don't want Mr. Steve to collapse on the floor.

من نمی خواهم آقای استیو روی زمین بیفتد.

And then we will have to call the the helicopter, the air ambulance to come and take Mr.

و سپس باید با هلیکوپتر، آمبولانس هوایی تماس بگیریم تا بیایند و آقای

Steve away.

استیو را ببریم. آقای دانکن

They wouldn't let the air ambulance land on this precious piece of ground, Mr.

اجازه نمی دادند آمبولانس هوایی روی این قطعه زمین گرانبها فرود بیاید،

Duncan, because it might destroy all the local wildlife.

زیرا ممکن است تمام حیات وحش محلی را نابود کند.

But it has in the past. I know, I'm joking. I'm joking.

اما در گذشته چنین بوده است. میدونم شوخی میکنم شوخی می کنم.

It has.

I think yesterday, I think maybe yesterday there was a, ambulance landing.

دارد.

فکر می کنم دیروز، فکر می کنم شاید دیروز یک آمبولانس فرود آمد.

Thank you for your beautiful scenery in Much Wenlock.

از مناظر زیبای شما در Much Wenlock سپاسگزاریم.

Thank you very much. Thank you. Vitus.

خیلی ممنون. متشکرم. ویتوس.

Thank you. Inaki.

متشکرم. ایناکی.

Thank you.

Rosa. Hello, Rosa.

متشکرم.

رزا سلام رزا

Oh, we're not going just yet.

اوه، ما هنوز نمی رویم.

Oh, it's Father's Day, apparently in Brazil.

اوه، روز پدر است، ظاهراً در برزیل.

Hello, Brazil.

سلام برزیل

It is Father's Day today.

امروز روز پدر است.

Hello. All you fathers in Brazil?

سلام. همه شما پدران برزیل؟

there was a horrible plane crash in Brazil, wasn't there?

یک سقوط هواپیمای وحشتناک در برزیل رخ داد، اینطور نیست؟

So, we, we we feel your pain for what's happened there in Brazil.

بنابراین، ما، ما درد شما را برای اتفاقی که در برزیل روی داده است احساس می کنیم.

quite dramatic as well.

کاملا دراماتیک نیز هست

Traumatic? Yes.

آسیب زا؟ بله.

horrible.

وحشتناک

Horrible.

وحشتناک.

But, yes.

اما، بله.

Thank you very much, Vitesse.

خیلی ممنون ویتسه.

It's very kind.

خیلی مهربان است.

And also, we had quite a few people coming on today who we haven't seen for a long time.

و همچنین، ما امروز افراد زیادی را داشتیم که مدتهاست آنها را ندیده بودیم.

Alessandra is here as well.

الساندرا هم اینجاست.

Thank you very much for watching us today.

از اینکه امروز ما را تماشا کردید بسیار متشکرم.

We will be back.

ما برمی گردیم.

Normally

به طور معمول یکشنبه آینده

it's our normal time and normal place

زمان عادی و مکان عادی ماست

next Sunday, so everything will be back to normal next week.

، بنابراین هفته آینده همه چیز به حالت عادی بازخواهد گشت.

And whatever normal is with us, I'm not quite sure.

و هر چیزی که با ما عادی است، من کاملاً مطمئن نیستم.

of course we might be with you tomorrow.

البته ممکن است فردا با شما باشیم

Tomorrow is my birthday.

فردا تولدمه

Happy birthday to me for tomorrow. And,

تولدم برای فردا مبارک و

I don't know what Mr. Steve is going to do.

من نمی دانم آقای استیو قرار است چه کار کند.

Whether he has a nice treat for me, something nice.

این که آیا او یک رفتار خوب برای من دارد، یک چیز خوب.

I just don't know already.

من فقط از قبل نمی دانم.

He's shaking his head.

سرش را تکان می دهد.

Don't get your hopes up.

امیدت را از دست نده

I never do is what we say to somebody if you are trying to,

من هرگز کاری را انجام نمی دهم که به کسی می گوییم، اگر سعی می کنی،

reduce their expectations, lower their expectations

توقعاتش را کم کن، توقعاتش را

about something, you say to them, don't get your hopes up.

در مورد چیزی کم کن، به او می گویی، امیدت را زیاد نکن.

you might invite somebody to a party.

ممکن است کسی را به یک مهمانی دعوت کنید

They might say, well, I'm very excited.

آنها ممکن است بگویند، خوب، من بسیار هیجان زده هستم.

What's it going to be like?

قرار است چگونه باشد؟

And you might say, don't get your hopes up, kerb your enthusiasm.

و ممکن است بگویید، امید خود را از دست ندهید، شور و شوق خود را مهار کنید.

Yes. You know, it's not going to be as good as that other person thinks it is.

بله. می‌دانی، آنقدر که دیگران فکر می‌کنند خوب نخواهد بود.

So you say, you know, but as I always say, never expect anything in life.

بنابراین شما می گویید، می دانید، اما همانطور که همیشه می گویم، هرگز در زندگی انتظار هیچ چیز را نداشته باشید.

And you will always be pleasantly surprised. You normally say it sarcastically,

و شما همیشه شگفت زده خواهید شد. شما معمولاً آن را به طعنه می گویید،

right?

درست است؟

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

We are going now.

الان میریم

We're going to walk over here.

قراره اینجا قدم بزنیم

They're going to see if we can find any orchids,

آنها می خواهند ببینند که آیا ما می توانیم ارکیده ای پیدا کنیم،

and maybe we can take them back home and look at them

و شاید بتوانیم آنها را به خانه برگردانیم و به آنها نگاه کنیم

and remember this wonderful time that we spent on this August day

و این زمان فوق العاده ای را که در این روز اوت

at the top of Windmill Hill.

در بالای تپه آسیاب بادی گذراندیم، به یاد بیاوریم.

Hello and see Cat.

سلام و گربه را ببینید.

Hello and see Cat.

سلام و گربه را ببینید.

Where are you watching at the moment? Sri Lanka, Sri Lanka.

در حال حاضر کجا را تماشا می کنید؟ سریلانکا، سریلانکا.

Hello Sri Lanka, it's nice to see you watching today.

سلام سریلانکا، خوشحالم که امروز شما را تماشا می کنم.

Very nice.

خیلی خوبه

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم. به

We will see you soon.

زودی شما را خواهیم دید.

Maybe tomorrow for my birthday.

شاید فردا برای تولدم

We're not sure at the moment. We just don't know, do we.

ما در حال حاضر مطمئن نیستیم. ما فقط نمی دانیم، نه.

We don't know. I don't know what we're going to do.

ما نمی دانیم. نمی دانم قرار است چه کار کنیم.

Mr. Duncan certainly doesn't.

آقای دانکن قطعا این کار را نمی کند.

But there could be a surprise in store.

اما ممکن است یک شگفتی در انتظار شما باشد.

Who knows?

چه کسی می داند؟

Hello, King Cham, who says are you in China?

سلام شاه چم کی میگه تو چین هستی؟

I am not in China. Not anymore. I used to be.

من در چین نیستم. دیگر نه. من قبلا بودم

I used to live in China.

من قبلاً در چین زندگی می کردم.

But now I am here in England.

اما الان اینجا در انگلیس هستم. به

See you soon.

زودی می بینمت.

Take care of yourselves.

مواظب خودت باش

I might be with you on Wednesday as well.

شاید چهارشنبه هم با شما باشم.

We will see what happens.

خواهیم دید چه اتفاقی می افتد.

A very busy week ahead.

هفته بسیار شلوغی در پیش است

Because Mr. Steve is not working this week.

چون آقای استیو این هفته کار نمی کند.

He's going to have a lovely week holiday, a lovely week

او یک هفته تعطیلات دوست داشتنی خواهد داشت، یک هفته مرخصی دوست داشتنی

off from work.

از محل کار. من

I look forward to that.

مشتاقانه منتظر آن هستم.

I've got to relax, de-stress, which means staying as far away from Mr.

من باید آرامش داشته باشم، استرس را از بین ببرم، یعنی تا حد امکان از آقای دانکن دور بمانم

Duncan as possible.

.

And it works both ways, by the way.

و اتفاقاً به هر دو صورت کار می کند. به

It works both ways, trust me.

هر دو صورت کار می کند، به من اعتماد کنید.

Thank you very much. We might be with you tomorrow.

خیلی ممنون. شاید فردا با شما باشیم

We will see what happens.

خواهیم دید چه اتفاقی می افتد.

Happy birthday to me. Happy birthday to me.

تولدم مبارک. تولدم مبارک.

And of course, until the next time we meet, you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که ما ملاقات می کنیم، شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Do you want to say it first, Mr.

آیا می خواهید اول آن را بگویید، آقای

Steve? I thought we normally say it together.

استیو؟ فکر می کردم معمولاً با هم می گوییم.

We do when it works. Okay, here we go. Try.

وقتی کار می کند انجام می دهیم. خوب، ما می رویم. امتحان کنید.

Are you ready?

آیا شما آماده اید؟

Yes. See you soon.

بله. به زودی می بینمت.

And of course.

و البته.

Ta ta for now.

تا تا فعلا

It's my birthday tomorrow.

فردا تولدمه

Are you going to send something nice to me?

آیا قرار است چیز خوبی برای من بفرستید؟

Are you going to send a nice Christmas card or a birthday card?

آیا می خواهید یک کارت کریسمس زیبا یا یک کارت تولد بفرستید؟ اون

Did I say Christmas card then?

موقع گفتم کارت کریسمس؟

That doesn't sound right, does it? Christmas card.

درست به نظر نمی رسد، اینطور نیست؟ کارت کریسمس.

Birthday card? Not Christmas yet, is it?

کارت تولد؟ هنوز کریسمس نیست، اینطور است؟

What is Christmas?

کریسمس چیست؟

Is it Christmas yet?

آیا هنوز کریسمس است؟

I don't think it's Christmas.

فکر نکنم کریسمس باشه

I think it's too early to talk about Christmas.

فکر می کنم هنوز برای صحبت در مورد کریسمس زود است.

I think it's definitely too early to talk about Christmas.

من فکر می کنم برای صحبت در مورد کریسمس قطعا خیلی زود است.

We can't talk about Christmas at the moment is far, far too early.

در حال حاضر نمی توانیم درباره کریسمس صحبت کنیم، خیلی زود است.

Is that an orchid? Steve?

آیا آن ارکیده است؟ استیو؟

Is that an orchid?

آیا آن ارکیده است؟

No. Is it is that an orchid?

نه. آیا این ارکیده است؟

Is that an orchid?

آیا آن ارکیده است؟

No idea.

ایده ای نیست.

We haven't got the experts here to. We just.

ما در اینجا متخصص نداریم. ما فقط

I don't know what orchids look like.

من نمی دانم ارکیده ها چه شکلی هستند.

I think they're purple and they're covered with spots, but I'm not quite sure

من فکر می کنم آنها بنفش هستند و با لکه هایی پوشانده شده اند، اما من کاملاً مطمئن نیستم

if there are any here.

که اینجا وجود داشته باشد.

There are lots of purple flowers,

گل های ارغوانی زیادی وجود دارد،

but I don't think they are orchids, to be honest.

اما صادقانه بگویم، فکر نمی کنم آنها ارکیده باشند.

Anyway.

به هر حال.

Let us go.

بذار بریم

It's time to say goodbye.

وقت خداحافظی است.

It's time to say farewell from England.

زمان خداحافظی از انگلیس فرا رسیده است.

And of course, until the next time we meet here.

و البته تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ببینیم.

I'm going over there.

من دارم میرم اونجا

By the way. By.

به هر حال. توسط.

There's an aeroplane.

یه هواپیما هست

An aeroplane flying.

یک هواپیما در حال پرواز