'Protesting' + Eating Insects @EnglishAddict - Episode 218 - LIVE Learning - Sun 16th Oct 2022

Mm hmm.

مم هوم

We have a busy one today.

امروز یه کار شلوغ داریم

So many things to talk about.

چیزهای زیادی برای صحبت کردن.

So many things to show you.

چیزهای زیادی برای نشان دادن شما

So many things to say to each other.

خیلی چیزها برای گفتن به یکدیگر.

Here we are again with another English addict.

اینجا دوباره با یک معتاد انگلیسی دیگر هستیم.

Live stream.

پخش زنده.

This is no ordinary English lesson.

این یک درس انگلیسی معمولی نیست.

It is very unusual, to say the least.

حداقل می توان گفت بسیار غیر معمول است.

Coming to you live from the birthplace of the English language,

از زادگاه زبان انگلیسی

which just happens to be England.

که اتفاقاً انگلستان است، به شما می‌آیم.

Hoo! Mr.

هوو آقای

Duncan, do. Oh!

دانکن، انجام بده. اوه!

Hi, everybody. This is Mr.

سلام به همه. این آقای

Duncan in England. How are you today? Are you okay?

دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

I hope you all feeling super duper today.

امیدوارم امروز همه شما احساس فوق العاده احمقانه داشته باشید.

I hope everything is going your way.

امیدوارم همه چیز طبق خواسته شما پیش برود.

I hope everything in the world is happy, bright and gay.

امیدوارم همه چیز در جهان شاد، روشن و همجنس گرا باشد.

Here we go again with another one of these.

در اینجا ما دوباره با یکی دیگر از اینها می رویم.

Yes. This is another live stream English addict with myself, Mr.

آره. این هم یکی دیگر از معتادان پخش زنده انگلیسی با خودم، آقای

Duncan. I am one of those up there.

دانکن. من یکی از اون بالا هستم

I am an English addict.

من یک معتاد انگلیسی هستم.

And I think you might be one as well.

و من فکر می کنم شما نیز ممکن است یکی باشید.

Live from the birthplace of the English language.

زندگی از زادگاه زبان انگلیسی.

Yes, we are now officially celebrating 1000

بله، ما در حال حاضر رسما 1000

years of English.

سال زبان انگلیسی را جشن می گیریم.

That's a lot of candles, by the way.

اتفاقاً تعداد زیادی شمع است.

That would be a very big cake,

این یک کیک بسیار بزرگ خواهد بود،

although I think I would still be able

اگرچه من فکر می کنم هنوز هم بتوانم

to eat all of it, to be honest.

همه آن را بخورم، صادقانه بگویم.

The English language is what we talk about.

زبان انگلیسی چیزی است که در مورد آن صحبت می کنیم.

I love English.

من عاشق زبان انگلیسی هستم.

You might say that I am really, really crazy

شاید بگویید من واقعاً

about English.

دیوانه انگلیسی هستم.

So it's good to see you.

پس از دیدنت خوشحالم.

And of course, we have made it all the way to the end of another weekend and another week.

و البته، ما آن را به پایان یک آخر هفته دیگر و یک هفته دیگر رساندیم.

We are virtually halfway through October.

تقریباً در نیمه ماه اکتبر هستیم.

I can't believe already we've made it all the way to the middle of October as well.

من نمی توانم باور کنم که در حال حاضر ما آن را به اواسط اکتبر نیز رسانده ایم.

Yes, it's Sunday.

بله، یکشنبه است.

Beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep,

بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ،

beep, beep, beep, beep, beep.

بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ

We are back together at the end of a busy week

ما در پایان یک هفته شلوغ از انگلیس با هم برگشتیم

from England.

.

Or should I say what is left of England?

یا باید بگویم از انگلیس چه چیزی باقی مانده است؟

What a week it's been here.

چه هفته ای بود اینجا

It is never a dull moment in British politics right now.

در حال حاضر هرگز لحظه ای کسل کننده در سیاست بریتانیا نیست.

I think it is safe to say it is not dull

فکر می‌کنم می‌توان گفت که اصلاً

at all talking of things that are not dull.

کسل‌کننده نیست صحبت درباره چیزهایی که کسل‌کننده نیستند.

We have a lovely day today.

امروز روز خوبی داریم

Can you see the colour now?

الان رنگشو میبینی؟

We are definitely into autumn.

قطعا وارد پاییز شدیم

Look at the leaves on the trees.

به برگ های درختان نگاه کنید.

Oh my goodness. I love this so much.

اوه خدای من. من این را خیلی دوست دارم.

I think I don't think I'm going to be on camera today.

فکر نمی کنم امروز جلوی دوربین باشم.

I think instead I'm just going to to leave this on the screen.

من فکر می کنم در عوض من فقط می خواهم این را روی صفحه بگذارم.

So what we actually need is this view all the time.

بنابراین چیزی که ما در واقع به آن نیاز داریم این دیدگاه است که همیشه.

So we won't be looking at me today.

بنابراین ما امروز به من نگاه نمی کنیم.

There would be none of me.

هیچ کدام از من وجود نخواهد داشت.

We will just stare at the beautiful autumn leaves,

ما فقط به برگ های زیبای پاییزی خیره خواهیم شد،

because to be honest with you, I think it's far more attractive.

زیرا صادقانه بگویم، فکر می کنم خیلی جذاب تر است.

It is.

این است.

A lot of people say that.

خیلی ها این را می گویند.

They say, Mr.

می گویند آقای

Duncan, we don't like to look at your ugly face.

دانکن ما دوست نداریم به چهره زشت شما نگاه کنیم.

Can we see something else instead?

آیا می توانیم در عوض چیز دیگری ببینیم؟

So there are some beautiful autumn leaves.

بنابراین چند برگ زیبای پاییزی وجود دارد.

I think that looks much better than me.

فکر می کنم خیلی بهتر از من به نظر می رسد.

If you had a choice.

اگر انتخابی داشتی

So what would you rather see?

پس ترجیح می دهید چه چیزی را ببینید؟

Would you rather look at the leaves?

آیا ترجیح می دهید به برگ ها نگاه کنید؟

Or would you rather look at my lovely, beautiful face?

یا ترجیح می دهی به صورت دوست داشتنی و زیبای من نگاه کنی؟

Please let me know on the live chat

لطفاً در چت زنده به من اطلاع دهید

or not.

یا نه.

Of course.

البته.

Talking of the live chat, yes.

صحبت از چت زنده، بله.

It would not be a live stream without you here with me.

بدون شما در اینجا با من پخش زنده نخواهد بود.

For those who have never watched this before, maybe it's your first time.

برای کسانی که قبلا این را تماشا نکرده‌اند، شاید اولین بار باشد.

This is not your usual English lesson.

این درس انگلیسی معمولی شما نیست.

It's very different.

خیلی متفاوت است.

We talk about all sorts of subjects.

ما در مورد انواع موضوعات صحبت می کنیم.

Sometimes we talk about things that might be a little naughty or a little rude.

گاهی اوقات ما در مورد چیزهایی صحبت می کنیم که ممکن است کمی شیطنت یا کمی بی ادبانه باشد.

If you were watching last week, we had Mr.

اگر هفته گذشته تماشا می کردید، ما آقای

Steve here

استیو

in his underpants.

را با زیرشلوار اینجا داشتیم.

If you missed it last week,

اگر هفته گذشته آن را از دست دادید

you really did miss quite a sight, to be honest.

، راستش را بخواهید واقعاً یک منظره را از دست داده اید.

So we are here today live. Yes.

بنابراین ما امروز به صورت زنده اینجا هستیم. آره.

A lot of people ask, are you live?

خیلی ها می پرسند زنده ای؟

We are live right behind me.

ما درست پشت سر من زندگی می کنیم.

That is the view right now looking across

این منظره ای است که در حال حاضر در سراسر

the Shropshire landscape, you can see everything is looking

منظره Shropshire نگاه می کند، می توانید ببینید که همه چیز در

very golden right now because autumn is definitely here.

حال حاضر بسیار طلایی به نظر می رسد زیرا پاییز قطعاً اینجاست.

Autumn is officially here.

پاییز رسما اینجاست.

And I think it's safe to say that everything

و من فکر می کنم می توان گفت که همه

is looking rather nice.

چیز نسبتاً زیبا به نظر می رسد.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Oh, very interesting.

اوه خیلی جالبه

Who was first today on the live chat?

چه کسی امروز اولین بار در چت زنده بود؟

Congratulations once again to our super champion.

یک بار دیگر به قهرمان فوق العاده کشورمان تبریک می گویم.

You know who I'm talking about?

میدونی در مورد کی حرف میزنم؟

Vitesse is here and you are first on today's live chat.

Vitesse اینجاست و شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Congratulations to you.

تبریکات فراوان به شما.

We also have in second place Luis Mendez

ما همچنین در جایگاه دوم قرار داریم، لوئیز مندز

is here today.

امروز اینجاست.

Hello, Louis.

سلام، لویی.

Nice to see you back as well on the live chat.

خوشحالم که دوباره شما را در چت زنده می بینم.

It's lovely to see you all here.

خوشحالم که همه شما را اینجا می بینم.

We also have a Marois.

مارویس هم داریم.

Marois, I haven't seen you for a while.

مارویس، مدتی است که تو را ندیده ام.

Where have you been, I wonder, Valentin?

تعجب می کنم کجا بودی والنتین؟

We have beaches that Zika.

ما سواحل زیکا داریم.

We also have.

ما همچنین داریم.

Who else is here today? Olga. Hello, Olga.

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟ اولگا. سلام، اولگا.

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

A lot of people joining in already today.

بسیاری از مردم در حال حاضر به پیوستن امروز.

Flower Hello Flower Espoir.

گل سلام گل اسپویر.

I hope your day is going as well as it can.

امیدوارم روز شما به خوبی پیش برود.

Also, who else is here?

همچنین، چه کسی دیگر اینجاست؟

Valentin Robert Diaz.

والنتین رابرت دیاز.

Hello, Roberto.

سلام روبرتو

Should I say Roberto Diaz?

آیا باید بگویم روبرتو دیاز؟

I don't recognise your name.

من اسم شما را نمی شناسم

Is it your first time?

آیا اولین بار است؟

Hello.

Also, Serge, you carry on or carry on?

سلام.

همچنین، سرژ، شما ادامه می دهید یا ادامه می دهید؟

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I don't recognise your name.

من اسم شما را نمی شناسم

Is it your first time?

آیا اولین بار است؟

Also David Lee.

همچنین دیوید لی.

Hello David Lee.

سلام دیوید لی

Welcome to this live stream on a Sunday afternoon.

به این پخش زنده در بعدازظهر یکشنبه خوش آمدید.

It's Sunday.

امروز یکشنبه است.

It is 2:12 o'clock here in England

اینجا در انگلستان

on a beautiful autumn day.

در یک روز زیبای پاییزی ساعت 2:12 است.

We have lots of things to talk about today, lots of things from the news.

ما امروز چیزهای زیادی برای صحبت داریم، چیزهای زیادی از اخبار.

I don't normally talk about news items, all things relating to the current news.

من معمولاً در مورد اخبار صحبت نمی کنم، همه چیزهایی که به اخبار فعلی مربوط می شود.

However, today I thought we would

با این حال، امروز فکر کردم که ما

for something a little different.

برای چیز کمی متفاوت هستیم.

So we are talking about

بنابراین ما در مورد

maybe something that's a hot topic,

چیزی صحبت می کنیم که شاید یک موضوع داغ باشد،

maybe something that some people feel sensitive about protesting.

شاید چیزی که برخی از مردم نسبت به اعتراض آنها احساس حساسیت می کنند .

Protesting, going out, showing your anger or your dissatisfaction

اعتراض، بیرون رفتن، نشان دادن خشم یا نارضایتی خود

over something maybe in your local area,

در مورد چیزی که شاید در منطقه شما باشد،

maybe something you object to

شاید چیزی که به آن اعتراض دارید

that your government is doing.

که دولتتان انجام می دهد.

A lot of people are protesting at the moment for various reasons,

بسیاری از مردم در حال حاضر به دلایل مختلف،

including here in the UK

از جمله اینجا در بریتانیا، اعتراض می کنند،

because across the country yesterday lots of people

زیرا دیروز در سراسر کشور تعداد زیادی از مردم

were protesting in supermarkets

در سوپرمارکت ها تظاهرات

and they were doing it in a very unusual way.

کردند و آنها این کار را به شیوه ای بسیار غیرعادی انجام می دادند.

We will talk about that later on.

بعداً در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

Also, apparently talking about food and supermarkets

همچنین، ظاهرا در مورد غذا و سوپر مارکت ها

apparently in the future.

ظاهرا در آینده صحبت می شود.

And this is something that many people are now predicting as

و این چیزی است که بسیاری از مردم اکنون پیش‌بینی می‌کنند که

we start

ما شروع

to change the way we do things, maybe we become more kinder

به تغییر روش انجام کارها می‌کنیم، شاید

or kinder to the environment and the animals around us.

با محیط و حیوانات اطرافمان مهربان‌تر یا مهربان‌تر شویم.

There are people now who believe that in the next few years

اکنون افرادی هستند که معتقدند در چند سال

we will begin eating insects in our normal food.

آینده ما شروع به خوردن حشرات در غذای معمولی خود خواهیم کرد.

So instead of having meat, instead of having protein

بنابراین به جای داشتن گوشت، به جای داشتن پروتئین

from meat sources, instead

از منابع گوشتی، در عوض

they will come from insects.

از حشرات می آیند.

We'll talk about that a little bit later on.

کمی بعد در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

Also, of course, we are here to talk about the English language

همچنین، البته، ما اینجا هستیم تا در مورد مسائل زبان انگلیسی در

things relating to hard and easy.

رابطه با سخت و آسان صحبت کنیم.

Sometimes in life, things are hard,

گاهی اوقات در زندگی، کارها سخت است،

sometimes they are difficult, they are not easy to do.

گاهی اوقات دشوار است، انجام آنها آسان نیست.

And also we are looking at words and phrases connected to easy,

و همچنین ما به کلمات و عبارات مرتبط با آسان نگاه می

something that is not hard to do,

کنیم، کاری که انجام آن سخت نیست،

something that is simple, easy.

چیزی که ساده و آسان است.

Some people say learning English is easy.

برخی افراد می گویند یادگیری زبان انگلیسی آسان است.

Some people say that English is a very hard language to learn.

برخی از مردم می گویند که انگلیسی زبان بسیار سختی برای یادگیری است.

So we will be talking about that later on as well.

بنابراین ما در آینده نیز در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

So I was out and about this week, walking around,

بنابراین من در این هفته بیرون بودم و قدم می زدم و

enjoying the beautiful autumn sites.

از مکان های زیبای پاییزی لذت می بردم.

Would you like to see them?

آیا دوست دارید آنها را ببینید؟

Okay, let's share them together right now.

خوب، بیایید همین الان آنها را با هم به اشتراک بگذاریم.

So there it was some lovely views that I filmed this week

بنابراین ، من این هفته

whilst I was about walking amongst nature.

در حالی که در حال قدم زدن در میان طبیعت بودم، از مناظر زیبایی فیلم گرفتم.

It's lovely, it's really nice.

دوست داشتنی است، واقعا زیباست.

I have a

feeling that lots of people these days enjoy doing that.

من این

احساس را دارم که این روزها افراد زیادی از انجام این کار لذت می برند.

To be honest with you, it is English addict.

صادقانه بگویم، این معتاد انگلیسی است.

And yes, we are live on a Sunday with myself, Mr.

و بله، ما یک یکشنبه با خودم زنده هستیم، آقای

Duncan, don't worry.

دانکن، نگران نباشید.

I know what you are thinking at the moment.

من می دانم که در حال حاضر به چه چیزی فکر می کنید.

You are thinking, where is Mr. Steve?

داری فکر می کنی آقای استیو کجاست؟

Is he here?

او اینجاست؟

The answer is yes.

پاسخ بله است.

He will be with us.

او با ما خواهد بود.

And around about 10 minutes from now.

و حدوداً 10 دقیقه دیگر.

Lots of things to talk about.

چیزهای زیادی برای صحبت کردن.

Oh, can I say hello to Natalie?

اوه، می توانم به ناتالی سلام کنم؟

Natalie. Hello, Natalie.

ناتالی. سلام ناتالی

Hello, Mr.

Duncan.

سلام آقای

دانکن

I watched your videos on YouTube for some years.

من چندین سال ویدیوهای شما را در یوتیوب تماشا کردم.

Many years.

خیلی سال.

In fact, I really enjoy watching your videos.

در واقع من از تماشای ویدیوهای شما بسیار لذت می برم.

They always cheer me up.

آنها همیشه به من روحیه می دهند.

Thanks for that.

برای آن متشکرم.

And greetings from Germany.

و سلام از آلمان.

Hello to you, Natalie. Watching in Germany.

سلام به تو ناتالی تماشا در آلمان

So always nice to hear from you.

بنابراین همیشه خوشحالم که از شما می شنوم.

Sometimes I know

گاهی اوقات می‌دانم که

it can be hard

typing your messages and pressing,

تایپ کردن پیام‌ها و فشار دادن شما ممکن است سخت باشد،

and sometimes it takes a little bit of courage because maybe you feel awkward

و گاهی اوقات کمی شجاعت می‌خواهد، زیرا ممکن است

about doing it, or perhaps a little bit shy.

در انجام آن احساس ناراحتی کنید، یا شاید کمی خجالتی باشید.

Maybe.

شاید.

But please say hello today on the live chat.

اما لطفاً امروز در چت زنده سلام کنید.

If you have never done it before, feel free to do it.

اگر قبلاً آن را انجام نداده اید، با خیال راحت این کار را انجام دهید.

Talking of which, here is something I want to mention very quickly.

در اینجا چیزی است که می خواهم خیلی سریع به آن اشاره کنم.

It's quite important.

بسیار مهم است.

So I'm going to mention this and talk about it for a few moments.

بنابراین من قصد دارم به این موضوع اشاره کنم و چند لحظه در مورد آن صحبت کنم.

But YouTube have made some changes.

اما یوتیوب تغییراتی ایجاد کرده است.

It is now much easier to get in touch with me here on YouTube

اگر در

if you are sending a message or a comment or anything

حال ارسال پیام یا نظر یا هر چیز دیگری هستید

or if you want to find my content easily on YouTube.

یا اگر می خواهید محتوای من را به راحتی در YouTube پیدا کنید، اکنون بسیار راحت تر است که در اینجا در YouTube با من در تماس باشید.

If you look in the corner, you will see there is a new address

اگر در گوشه ای نگاه کنید، می بینید که آدرس جدیدی وجود دارد

that you can use to contact me.

که می توانید از آن برای تماس با من استفاده کنید.

So YouTube dot com at English addict

بنابراین YouTube dot com در انگلیسی معتاد است،

so now this particular handle

بنابراین اکنون این دسته خاص به این

because that's what YouTube have decided to call these things they are handles

دلیل است که YouTube تصمیم گرفته است این چیزها را دسته‌ها بنامد،

so now you can contact me or find my content

بنابراین اکنون می‌توانید با من تماس بگیرید یا محتوای من را

very easily on YouTube.

به راحتی در YouTube پیدا کنید.

So you will see this on your screen

بنابراین شما این را روی صفحه نمایش خود خواهید دید

and that is my handle.

و آن دسته من است.

It means the thing that I can be easily recognised

این به معنای چیزی است که می توانم به

ized with or by here on YouTube.

راحتی با یا توسط اینجا در YouTube شناسایی شوم.

So that is my handle.

پس این دسته من است.

Can you see it there? It is very important

اونجا میتونی ببینیش؟ این بسیار مهم است

and I

و من

suppose over the next few weeks you will hear more about this.

فکر می کنم در چند هفته آینده بیشتر در مورد آن خواهید شنید.

Maybe you will get some notifications from YouTube telling you all about it.

شاید اعلان هایی از YouTube دریافت کنید که همه چیز را به شما می گوید.

So there is my handle if you want to get in touch

بنابراین اگر می‌خواهید با ما تماس بگیرید

or if you want to find any of my videos,

یا می‌خواهید هر یک از ویدیوهای من،

including my English Channel,

از جمله کانال انگلیسی من را پیدا کنید، دستگیره من

there it is.

وجود دارد.

There is my lovely handle and I will be publicising

دستگیره دوست داشتنی من وجود دارد و من

this quite a lot over the next few days

این موضوع را در چند روز آینده بسیار تبلیغ خواهم کرد

and that is the reason why I am showing it today up there on the screen.

و به همین دلیل است که امروز آن را روی صفحه نمایش می دهم.

So you will know what it is.

پس خواهید فهمید که چیست.

Quite an interesting thing, in fact, and I'm I'm rather

در واقع یک چیز بسیار جالب است و من از

pleased to see that YouTube are making some changes

اینکه می بینم YouTube در حال ایجاد برخی تغییرات است

which might make it easier

که ممکن است

for you to find me here on YouTube.

پیدا کردن من در اینجا در YouTube را برای شما آسان تر کند خوشحالم.

We will see what happens.

ما خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

Can I say hello to.

میتونم بهش سلام کنم

Oh, we have.

اوه، ما داریم.

I haven't seen you for a while.

مدتیه که ندیدمت

Pedro Beaumont is here today.

پدرو بومونت امروز اینجاست.

Hello, Pedro.

سلام پدرو

Thank you for joining me as well.

از اینکه به من هم پیوستید متشکرم

Watching in Brazil, Magdalena is here also watching.

ماگدالنا در حال تماشای برزیل، اینجا نیز در حال تماشا است.

Thank you very much. Nice to see you here.

بسیار از شما متشکرم. خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Don't forget, you can contact me

فراموش نکنید، با

very easily here on YouTube using my handle.

استفاده از دستگیره من می توانید به راحتی در اینجا در YouTube با من تماس بگیرید.

And this is something that YouTube have started doing very recently.

و این کاری است که یوتیوب اخیراً شروع به انجام آن کرده است.

In fact, I think I might be one of the first people

در واقع، من فکر می کنم ممکن است یکی از اولین افراد

or groups of people here on YouTube to have one of these.

یا گروه هایی از مردم در اینجا در YouTube باشم که یکی از این موارد را داشته باشم.

So I'm feeling rather honoured, to be honest.

بنابراین، صادقانه بگویم، احساس افتخار می کنم.

Hello. Sandra Gonzales.

سلام. ساندرا گونزالس.

All this is here as well.

همه اینها اینجا هم هست.

It's so nice to see you back where you belong.

خیلی خوب است که شما را به جایی که به آن تعلق دارید می بینم.

We are talking about a big subject,

ما در مورد یک موضوع بزرگ صحبت می کنیم،

lots of things happening in the news, many things happening this week here.

چیزهای زیادی در اخبار اتفاق می افتد، چیزهای زیادی در این هفته در اینجا اتفاق می افتد.

First of all, we had a change in our government,

اول از همه، ما تغییری در دولت خود داشتیم

the person who is in charge of the spending

، فردی که مسئول هزینه ها است

and how we all pay our tax and how we all have

و اینکه چگونه همه ما مالیات خود را پرداخت می کنیم و چگونه همه باید

to pay our bills and survive.

صورت حساب های خود را بپردازیم و زنده بمانیم.

The Chancellor,

صدراعظم

the head of the finance here in the UK went.

، رئیس امور مالی اینجا در بریتانیا رفت.

He's only been doing the job for less than four weeks

او تنها کمتر از چهار هفته است که این کار را انجام می دهد

and already he has been sacked.

و در حال حاضر اخراج شده است.

And so now we have a new chancellor, a

و بنابراین اکنون ما یک صدراعظم جدید داریم، یک

new head of the financial purse strings.

رئیس جدید کیف پول.

I love that. I love that expression.

من آن را دوست دارم. من آن بیان را دوست دارم.

When we talk about the purse strings, we talk about the money and where it's kept.

وقتی در مورد رشته های کیف پول صحبت می کنیم، در مورد پول و محل نگهداری آن صحبت می کنیم.

So it is often used figuratively

بنابراین اغلب به صورت مجازی استفاده می شود،

so when we talk about the purse strings, we are talking about the place

بنابراین وقتی در مورد رشته های کیف پول صحبت می کنیم، در مورد مکانی صحبت می کنیم

where all the money is kept, or maybe a person

که تمام پول در آن نگهداری می شود، یا شاید شخصی

who is in charge of the money.

که مسئول پول است.

They are in charge of the purse strings.

آنها مسئول سیم های کیف هستند.

They hold the purse strings.

آنها رشته های کیف را نگه می دارند.

I love that expression.

من آن بیان را دوست دارم.

So that's one of the things that changed this week.

بنابراین این یکی از چیزهایی است که این هفته تغییر کرد.

We also had some sad news this week. I

این هفته هم خبرهای ناراحت کننده ای داشتیم.

when I was a child, I was a big fan of Disney

من وقتی بچه بودم، از طرفداران پر و پا قرص دیزنی

and one of my favourite films as a kid was a film called

بودم و یکی از فیلم‌های مورد علاقه‌ام در کودکی، فیلمی بود به نام

Bedknobs Bedknobs and Broomsticks.

دستگیره‌های تختخواب، دسته جاروها.

It's not an easy thing to say.

گفتنش کار راحتی نیست.

And one of the stars of that movie was a lovely lady called Angela Lansbury.

و یکی از ستاره های آن فیلم خانمی دوست داشتنی به نام آنجلا لنزبری بود.

Sadly, she died this week.

متأسفانه او این هفته درگذشت.

But she was working and doing things right up to the end,

اما او تا انتها کار می کرد و کارها را انجام می داد،

very similar to another actress who I've always admired

بسیار شبیه به بازیگر دیگری که من همیشه او را تحسین می کردم

called Debbie Reynolds.

به نام دبی رینولدز.

And as you probably know, she died in 2006,

و همانطور که احتمالا می دانید، او در سال 2006،

one day after her own daughter, Carrie Fisher.

یک روز پس از دختر خودش، کری فیشر، درگذشت.

So another great actress who carried on working

بنابراین بازیگر بزرگ دیگری که

right up until the end of her life, and Angela Lansbury, who sadly passed away

تا پایان عمرش به کار ادامه داد ، و آنجلا لنزبری، که متأسفانه

this week, was another one of those actresses, another actor who carried on

این هفته درگذشت، یکی دیگر از آن بازیگران زن بود، بازیگر دیگری

did all of those things

که تمام کارهایی را

that she loved doing right up to the end.

که دوست داشت درست انجام دهد را ادامه داد. تا انتها

So I have to say, I thought

بنابراین باید بگویم، فکر

it was a really nice moment looking at some of the work

می‌کردم این لحظه واقعاً خوبی بود که به برخی از کارهایی

that she's done in the past, and she's been in many things.

که او در گذشته انجام داده بود، و او در بسیاری از چیزها حضور داشته است.

One of my favourite movies is The Manchurian

یکی از فیلم های مورد علاقه من کاندیدای منچوری است

Candidate, the original version,

، نسخه اصلی،

and Angela Lansbury was in that playing a very sinister,

و آنجلا لنزبری در آن نقش بسیار شوم و

nasty role, which was very unusual

زننده ای بازی کرد، که بسیار غیرعادی بود

because a lot of people think of Angela Lansbury as being this lovely lady.

زیرا بسیاری از مردم آنجلا لنزبری را به عنوان این بانوی دوست داشتنی تصور می کنند.

But in

اما در

early days she played a lot of diva.

روزهای اول او بازیگران زیادی را بازی می کرد.

Yes, sinister characters.

بله، شخصیت های شیطانی.

If you ever get a chance to see The Manchurian Candidate.

اگر فرصتی پیدا کردید کاندیدای منچوری را ببینید.

It's a brilliant film, by the way.

اتفاقاً فیلم درخشانی است.

It was remade later, but not as good.

بعدا بازسازی شد، اما نه به خوبی.

So the original black and white version of The Manchurian Candidate, if you can see it, watch it.

پس نسخه اصلی سیاه و سفید The Manchurian Candidate، اگر می توانید آن را ببینید، آن را تماشا کنید.

It's brilliant. It's a really good movie.

فوقالعادهست. واقعا فیلم خوبیه

And in some ways, it also

و از جهاتی

echoes the the politics of now.

بازتاب سیاست کنونی است.

That's all I'm saying. Yes.

این تمام چیزی است که من می گویم. آره.

The chancellor, the person who is in charge of the government's

صدراعظم ، فردی که مسئولیت کیف پول دولت را بر عهده دارد

purse strings,

،

was sacked this week because he came up with a plan

این هفته برکنار شد زیرا طرحی را ارائه کرد

that was not very good.

که چندان خوب نبود.

In fact, his plan was so bad

در واقع برنامه او آنقدر بد بود

it almost destroyed the economy of this country.

که تقریباً اقتصاد این کشور را نابود کرد.

It did cause a lot of problems.

مشکلات زیادی ایجاد کرد

So now he has gone.

بنابراین اکنون او رفته است.

He has been replaced.

او جایگزین شده است.

He did not last very long.

او خیلی دوام نیاورد.

I think actually we've had four,

من فکر می کنم در واقع ما در چهار ماه گذشته چهار،

four chancellors

چهار صدراعظم

over the past four months.

داشته ایم.

Not very good, really, when you think about it,

خیلی خوب نیست، واقعاً، وقتی به آن فکر می کنید،

Senator Dino says, yes, I know the actress.

سناتور دینو می گوید، بله، من بازیگر را می شناسم.

She was in murder.

او در قتل بود.

She wrote, Yes.

او نوشت، بله.

Did you know that murder?

آیا شما آن قتل را می دانستید؟

She wrote, which starred Angela Lansbury, was was created

او نوشت که آنجلا لنزبری در آن بازی کرد،

by the same people who created Columbo.

توسط همان افرادی خلق شد که کلمبو را خلق کردند.

The same people.

همین مردم.

Hello, Tomic. Oh, hello, Tomic.

سلام تومیک اوه، سلام، تومیک.

Yes, you are rather tardy today.

بله، شما امروز نسبتاً تأخیر دارید.

You are late.

دیر کردی.

Where have you been? Oh, another one.

کجا بودی؟ اوه یکی دیگه البته

Another bit of sad news, of course, was the death of the actor

خبر تاسف بار دیگر درگذشت

who played Hagrid in Harry Potter as well.

بازیگر نقش هاگرید در هری پاتر نیز بود.

I almost forgot about that. Sorry about that.

من تقریباً آن را فراموش کردم. از این بابت متاسفم.

I almost, almost forgot that because I know around the world there are many

تقریباً فراموش کردم که چون می‌دانم در سرتاسر جهان جادوگران زیادی وجود دارند

wizards who like

که دوست دارند

wizarding and watching Harry Potter.

جادوگری کنند و هری پاتر را تماشا کنند.

So yes, I almost forgot that.

پس بله، تقریباً آن را فراموش کردم.

Hello.

سلام.

Viet Cong Nguyen win.

ویت کنگ نگوین برنده شد.

Or should I say Blue Thunder?

یا باید بگویم تندر آبی؟

Because I will always think of you

چون همیشه

with your original name, which was Blue Thunder.

با نام اصلیت که آبی تندر بود به تو فکر خواهم کرد.

So hello to you as well.

پس سلام به شما هم

It's very busy here today.

امروز اینجا خیلی شلوغه

We have a packed programme.

ما یک برنامه فشرده داریم.

We have a full house.

ما یک خانه کامل داریم.

We have lots of things going on.

ما چیزهای زیادی در حال انجام است.

And to make things even better, we have Mr.

و برای بهتر کردن اوضاع، آقای

Steve coming up as well.

استیو را هم داریم.

So please don't go away.

پس لطفا نروید

Stay with us.

We have lots to talk about today.

با ما بمان.

امروز خیلی چیزها برای گفتن داریم.

Don't disappear.

ناپدید نشو

Stay exactly where you are.

دقیقا همان جایی که هستید بمانید.

I know it will happen.

می دانم که این اتفاق خواهد افتاد.

It will happen soon.

به زودی اتفاق خواهد افتاد.

We will have a holiday.

تعطیلات خواهیم داشت.

I'm pretty sure of it.

من تقریباً از آن مطمئن هستم.

Maybe not in 2022, but maybe next year we will see what happens.

شاید نه در سال 2022، اما شاید سال آینده ببینیم چه اتفاقی می افتد.

Yes, we are back, everyone.

بله همه برگشتیم

I say we are back.

میگم برگشتیم

We haven't been anywhere.

ما هیچ جا نبودیم

Oh, Mr. Duncan. Oh.

اوه، آقای دانکن. اوه

Um hmm.

اوم هوم

Hello.

سلام.

Well, there is one way of starting.

خوب، یک راه برای شروع وجود دارد.

Hello. Hi, Mr. Duncan. That was just.

سلام. سلام آقای دانکن فقط همین بود

I just saw your dimples.

من تازه گودی تو رو دیدم

That was disgusting. I wasn't ready. I wasn't ready.

این منزجر کننده بود. من آماده نبودم من آماده نبودم

I'm in a rush. I'm in a rush.

من عجله دارم من عجله دارم

And more and more of a tease.

و بیشتر و بیشتر از مسخره کردن.

I'm pretty sure that no one wanted to see the inside of your mouth.

من کاملا مطمئن هستم که هیچ کس نمی خواست داخل دهان شما را ببیند.

There.

آنجا.

What are you eating?

چی میخوری؟

Banana, by the way.

اتفاقاً موز.

That's better.

این بهتر است.

Yes, I was like a banana.

بله، من مثل موز بودم.

Just give me a little boost of energy before we embark on the next

فقط قبل از شروع یک

hour and a half of fun and frivolity.

ساعت و نیم بعدی سرگرمی و بیهودگی کمی انرژی به من بدهید.

Well, I hope so.

خب امیدوارم.

I do.

I hope it will be fun.

انجام میدهم.

امیدوارم سرگرم کننده باشد.

Well, as people have said, we've got a full house.

خوب، همانطور که مردم گفته اند، ما یک خانه کامل داریم.

We've got all the lovely people here today, all the regulars, all the regulars, and hopefully

ما امروز همه افراد دوست داشتنی را اینجا داریم، همه افراد معمولی، همه افراد معمولی، و امیدوارم

some new people as well who will be tuning in and discover the magic, the wonderful world of Mr.

افراد جدیدی نیز که هماهنگ شوند و جادو را کشف کنند، دنیای شگفت انگیز آقای

Jenkins living this lesson, I was going to say all the regulars

جنکینز که در این درس زندگی می کند. بگویم همه منظم ها

and also all the irregulars,

و همچنین همه نامنظم ها،

maybe a few abuses, maybe we will have some abuses.

شاید چند مورد سوء استفاده، شاید ما سوء استفاده هایی داشته باشیم.

Okay. We seem to get one every week.

باشه. به نظر می رسد ما هر هفته یکی را دریافت می کنیم.

So I'm just going to say, moderators, be on your toes, ready

بنابراین من فقط می‌خواهم بگویم، ناظران، آماده باشید

to cancel the lot of the horrible people that come on and try and abuses.

تا تعداد افراد وحشتناکی را که می‌آیند و تلاش می‌کنند و سوءاستفاده می‌کنند، لغو کنید.

Although we like it.

اگرچه ما آن را دوست داریم.

It's been a while since anyone's abused me

مدتی است که کسی از من سوء استفاده

in any way.

نکرده است.

You mean physically? In any way?

منظورت از نظر فیزیکیه؟ به هر نحوی؟

Every week we get somebody coming on saying something nasty,

هر هفته یک نفر را وادار می‌کنیم که حرف‌های زننده‌ای بزند،

and we've got some wonderful moderators who do that job very well indeed.

و ما مدیران فوق‌العاده‌ای داریم که این کار را واقعاً به خوبی انجام می‌دهند.

Good.

خوب

And they do it for nothing.

و آنها این کار را بیهوده انجام می دهند.

They do it for nothing.

بیهوده این کار را می کنند.

You really?

شما واقعا؟

I suppose I walked into that. That's nice. Yes. Yes.

فکر می کنم وارد آن شدم. خوبه. آره. آره.

You do it for nothing.

بیهوده این کار را می کنی

I do it for nothing.

بیهوده این کار را می کنم.

The moderators can never complain because I also do this for nothing.

مدیران هرگز نمی توانند شکایت کنند، زیرا من نیز بیهوده این کار را انجام می دهم.

Virtually nothing.

عملا هیچی.

It it just feels like I'm almost like a charity now.

این احساس می‌کند که الان تقریباً مثل یک موسسه خیریه هستم.

I should have charity status.

من باید وضعیت خیریه داشته باشم.

People don't have eating.

مردم غذا ندارند

I noticed before I came on, I was vigilant.

قبل از آمدن متوجه شدم، هوشیار بودم.

Vigilant, visible, visually vigilant.

هوشیار، قابل مشاهده، از نظر بصری هوشیار.

You mean always sort of watching, listening as you are prepared, prepared,

منظور شما این است که همیشه به نوعی تماشا کنید، گوش کنید در حالی که آماده هستید، آماده هستید،

watching for something that could happen.

تماشای چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد.

Yeah, like like Charles Bronson. Yes. Vigilant.

آره، مثل چارلز برونسون. آره. هوشیار.

He was a vigilante.

او فردی هوشیار بود.

He was? Yes. On the lookout.

او بود؟ آره. در نگاه.

Triple threat.

تهدید سه گانه.

And if there was any trouble, Charles Bronson would find them.

و اگر مشکلی پیش می آمد، چارلز برانسون آنها را پیدا می کرد.

He would hunt them down and he would serve his own unique brand of punishment.

او آنها را شکار می کرد و مجازات منحصر به فرد خود را اجرا می کرد.

We'd secretly we'd all like to do that to people

ما پنهانی دوست داریم این کار را با افرادی

who have wronged us in the past.

که در گذشته به ما ظلم کرده اند انجام دهیم.

Yes, we all have.

بله، همه ما داریم.

And we all would say we all have that feeling there.

و همه ما می گوییم که همه ما این احساس را در آنجا داریم.

That way we all sometimes we can't control it.

به این ترتیب همه ما گاهی اوقات نمی توانیم آن را کنترل کنیم.

Yeah.

Revenge, I think now I know

آره

انتقام، فکر می‌کنم اکنون

that I'm probably going to say something really wrong here,

می‌دانم که احتمالاً می‌خواهم چیزی واقعاً اشتباه بگویم،

but I think revenge sometimes can be quite sweet.

اما فکر می‌کنم انتقام گاهی می‌تواند بسیار شیرین باشد.

Revenge?

انتقام؟

Somebody does something to you, someone does something to you,

کسی کاری با شما انجام می دهد، کسی با شما کاری انجام می دهد،

or maybe they do something across you, which is a great expression.

یا ممکن است کاری را در مقابل شما انجام دهد، که یک بیان عالی است.

It means they've wronged to you, they've done something bad towards you.

یعنی به شما ظلم کرده اند، در حق شما بدی کرده اند.

So sometimes I think revenge is a natural urge,

بنابراین گاهی اوقات فکر می کنم انتقام یک انگیزه طبیعی است،

even though the consequences of revenge can be quite harsh.

حتی اگر عواقب انتقام می تواند بسیار سخت باشد.

So, so, so maybe sometimes you have to hold back.

بنابراین، بنابراین، بنابراین شاید گاهی اوقات مجبور شوید خودداری کنید.

You have to take a deep breath before you do anything.

قبل از هر کاری باید یک نفس عمیق بکشید.

This is the Bible.

این کتاب مقدس است.

Say that you can take revenge. I know. I'm sure it does.

بگو که می توانی انتقام بگیری. میدانم. من مطمئن هستم که انجام می دهد.

Can I just say the Bible tells you to do everything?

آیا می توانم فقط بگویم کتاب مقدس به شما می گوید که هر کاری را انجام دهید؟

Yes. I'm sure that revenge is okay and then it tells you not to do it.

آره. من مطمئن هستم که انتقام مشکلی ندارد و بعد به شما می گوید که این کار را نکنید.

And I might be wrong on that.

و ممکن است در این مورد اشتباه کنم.

And then it tells you to do it again

و سپس به شما می گوید که این کار را دوباره انجام دهید

as we won't get into the Bible.

زیرا ما وارد کتاب مقدس نمی شویم.

Yes. Yeah.

I notice that people are talking of eating or is eating my banana there.

آره. آره

متوجه شدم که مردم از خوردن صحبت می کنند یا موز من را آنجا می خورند.

Yes, we know. We did notice.

بله، ما می دانیم. متوجه شدیم

I like to have a banana just before I come on online with Mr.

من دوست دارم درست قبل از اینکه با آقای دانکن آنلاین شوم، یک موز بخورم

Duncan.

.

It gives me a little energy boost.

کمی به من انرژی می دهد.

Okay, good to last there.

خوب، خوب است که آنجا دوام بیاورم.

It tends to run out after about an hour.

معمولا بعد از یک ساعت تمام می شود.

So what's the point?

پس فایده چیست؟

The point is that I noticed people were talking about eating insects.

نکته اینجاست که متوجه شدم مردم در مورد خوردن حشرات صحبت می کنند.

Yes, well, we are talking about that today because there are many people

بله، خوب، ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم، زیرا اکنون افراد زیادی

now who are pushing their own agenda, their thoughts, their feelings.

هستند که برنامه ، افکار و احساسات خود را پیش می برند.

They want changes to be made to the way that we do things.

آنها می خواهند تغییراتی در نحوه انجام کارها ایجاد شود.

And one of them is the way in which we eat animals.

و یکی از آنها نحوه خوردن حیوانات است.

So instead of getting your protein

بنابراین به جای اینکه پروتئین خود را

from cows and sheep

از گاوها و گوسفندها

and all the other little fluffy and furry animals,

و سایر حیوانات پشمالو و پشمالوی دیگر دریافت کنید، در

instead they are suggesting in the future, maybe the next five years,

عوض آنها پیشنهاد می کنند در آینده، شاید در پنج سال آینده،

we might all be eating on slugs and snails

همه ما روی راب ها و حلزون

and worms, caterpillars and locusts and grasshoppers.

ها و کرم ها، کرم ها و ملخ ها بخوریم. ملخ ها

The Frenchies we know, like love their snails.

فرانسوی‌هایی که ما می‌شناسیم، عاشق حلزون‌هایشان هستند.

I think it's a particular type of snail species.

من فکر می کنم این نوع خاصی از گونه های حلزون است.

It's not your ordinary common or garden garden.

این باغ معمولی یا باغچه شما نیست.

Come in and garden what?

بیا داخل باغچه چی؟

Not your everyday garden.

نه باغ روزمره شما

A communal garden. Garden snail.

یک باغ مشترک حلزون باغچه.

You mean just a garden state? Yes.

منظور شما فقط یک باغ است؟ آره.

Not your everyday guys.

نه بچه های روزمره شما

It's a special species.

این یک گونه خاص است.

Anyway, snails are the one thing they haven't mentioned.

به هر حال، حلزون ها چیزی هستند که آنها به آن اشاره نکرده اند.

So I just did that as a joke. Snails, insects.

بنابراین من این کار را به عنوان یک شوخی انجام دادم. حلزون ها، حشرات.

But I didn't think they had a molluscs something.

اما من فکر نمی کردم آنها چیزی نرم تن داشته باشند.

Okay. Anyway, yes. Snails are not on the list.

باشه. به هر حال، بله. حلزون ها در لیست نیستند.

What about cockroaches?

سوسک ها چطور؟

Can you eat cockroaches?

آیا می توانید سوسک بخورید؟

Because I know that cultures, certain

زیرا می دانم که فرهنگ ها، برخی

countries, insects are an important part of the diet.

کشورها، حشرات بخش مهمی از رژیم غذایی هستند.

Ladies and gentlemen, if you are at the moment eating

خانم ها و آقایان، اگر در حال حاضر

anything, please, I apologise.

چیزی می خورید، لطفاً عذرخواهی می کنم.

Oh, Francesca says I'm eating. I am. Francesca is eating

اوه فرانچسکا میگه دارم میخورم. من هستم. فرانچسکا در حال

her sandwich.

خوردن ساندویچش است.

Oh, so maybe where is it?

اوه، پس شاید کجاست؟

Is it a locust sandwich?

آیا ساندویچ ملخ است؟

I don't think so.

من اینطور فکر نمی کنم.

But I think it might be might be putting her off her food.

اما من فکر می کنم ممکن است او را از خوردن غذا کنار بگذارد.

But apparently what's happening is because because there are many people now who are so concerned

اما ظاهراً اتفاقی که در حال رخ دادن است به این دلیل است که از آنجایی که اکنون افراد زیادی هستند که

about the animals, you must stop eating the sheep

نگران حیوانات هستند، شما باید از خوردن گوسفند

and the cows and the pigs.

و گاو و خوک دست بردارید.

Instead, we should be eating locusts

در عوض، ما باید ملخ

and grasshoppers and mealworms.

و ملخ و کرم آرد را بخوریم.

The thing is, you're going to have to

مسئله این است که شما باید

how are they going to actually farm?

بدانید که آنها واقعاً چگونه کشاورزی می کنند؟

They're going to have to be great big.

آنها باید بزرگ و بزرگ باشند.

You know, you're going to need a lot of insects to replace the amount of protein in a cow, for example.

می دانید ، به عنوان مثال، برای جایگزینی مقدار پروتئین در گاو به حشرات زیادی نیاز خواهید داشت.

Well, how many locusts would it take?

خوب، چند ملخ لازم است؟

Well, it will be a form of farming.

خوب، این یک شکل کشاورزی خواهد بود.

I believe there are places now already that exist

من معتقدم اکنون مکان هایی وجود دارد

where they farm certain types of insects and what happens.

که در آن انواع خاصی از حشرات پرورش می دهند و چه اتفاقی می افتد.

So it does sound disgusting.

بنابراین به نظر منزجر کننده است.

It does sound a little bit disgusting, but I think a lot of these things

کمی مشمئز کننده به نظر می رسد، اما من فکر می کنم بسیاری از این چیزها

are going to just be additives that are put into food.

فقط افزودنی هایی هستند که در غذا قرار می گیرند.

So you don't have to actually go to the supermarket and buy something that looks

بنابراین لازم نیست واقعاً به سوپرمارکت بروید و چیزی بخرید که به نظر وحشتناک به نظر می رسد

terrible, like like this, for example,

، مثلاً مانند این،

so it doesn't have to look like this.

بنابراین لازم نیست اینطور به نظر برسد.

So there is something.

پس یه چیزی هست

So that is actually something that is on sale you can buy this now

بنابراین این در واقع چیزی است که در فروش است، اکنون می توانید این را بخرید،

it is a type of food and you can see fresh grasshoppers

این یک نوع غذا است و می توانید ملخ های تازه را ببینید

and you can actually buy these to eat.

و در واقع می توانید آنها را برای خوردن بخرید.

Well, does anybody is anybody watching us that eats grasshoppers because we

خوب، آیا کسی ما را تماشا می کند که ملخ می خورد، زیرا ما

you know, we appreciate there are different colour energy tastes

می دانیم که ما از وجود طعم انرژی رنگ

in different countries, I would imagine.

های مختلف در کشورهای مختلف قدردانی می کنیم، تصور می کنم.

I don't know what you do with that.

من نمی دانم با آن چه می کنید.

You fry them up, you know and I spicy curry sauce something.

شما آنها را سرخ می کنید، می دانید و من یک چیزی سس کاری تند دارم.

Well I think the idea is you do fry them or you fry them with batter

خوب من فکر می کنم ایده این است که آنها را سرخ کنید یا آنها را با خمیر سرخ کنید

so that they are covered and then you eat them.

تا پوشانده شوند و سپس آنها را بخورید.

But but I don't want to talk about other cultures because in other cultures, yes, some people do.

اما من نمی خواهم در مورد فرهنگ های دیگر صحبت کنم زیرا در فرهنگ های دیگر، بله، برخی از مردم این کار را می کنند.

But I'm all about us. I'm on about the West.

اما من همه چیز در مورد ما هستم. من در مورد غرب هستم.

Everyone, everyone.

همه، همه

Within the next five years, we might be going to the shops instead of buying a piece of meat.

در طی پنج سال آینده، ممکن است به جای خرید یک تکه گوشت به مغازه ها برویم.

We might just be buying a packet of grasshoppers

ممکن است فقط یک بسته ملخ بخریم

or some meal would rather go vegetarian than it was.

یا یک وعده غذایی ترجیح می دهیم گیاهخواری کنیم.

Yes, I say, well, this is it.

بله، من می گویم، خوب، این است.

But but the thing is, I think it will take a while.

اما مسئله این است که فکر می کنم کمی طول بکشد.

I think it will be longer than five years to get people to stop eating meat.

من فکر می کنم بیش از پنج سال طول خواهد کشید تا مردم از خوردن گوشت خودداری کنند.

I think it's going to take a little bit longer than that because there are people

من فکر می‌کنم کمی بیشتر از این طول می‌کشد، زیرا افرادی هستند

who love eating meat and they might also not like the idea

که عاشق خوردن گوشت هستند و همچنین ممکن است

of having fresh grasshoppers for their evening meal.

از داشتن ملخ تازه برای عصرانه خود خوششان نیاید.

I can't say it's really making me feel hungry.

نمی توانم بگویم که واقعاً باعث می شود احساس گرسنگی کنم.

Maggie Magdalena He is often eating insects, okay?

مگی ماگدالنا او اغلب حشرات می خورد، باشه؟

And she's riding her bike because they go into her mouth like that.

و او دوچرخه سواری می کند زیرا آنها به این ترتیب وارد دهان او می شوند.

But that is not on purpose. That's accidental.

اما این عمد نیست. این اتفاقی است.

And she says, I have to swallow the small flies

و او می‌گوید، من باید مگس‌های کوچک را قورت دهم،

this is true as they fly into my mouth.

این درست است زیرا آنها در دهان من پرواز می‌کنند.

Yes, we've all have that. It's a bit dangerous, isn't it?

بله، همه ما آن را داریم. کمی خطرناک است ، اینطور نیست؟

Sometimes you get like a big bee that's quite dangerous.

گاهی اوقات شما مانند یک زنبور بزرگ می شوید که بسیار خطرناک است.

Like when I go running, sometimes, you know, a bee sort of, you know, I've had a bee in my mouth.

مثل زمانی که می دوم، گاهی، می دانید، یک جورهایی زنبور ، می دانید، من یک زنبور در دهانم داشته ام.

A bee? Yes.

یک زنبور عسل؟ آره.

I was horrified.

من وحشت کردم.

So WASP are a big, very big fly.

بنابراین WASP یک مگس بزرگ و بسیار بزرگ است.

It was an alpha.

یک آلفا بود.

You would know if you had a bee.

اگر زنبور داشتید می فهمید.

And I know.

Well, it didn't go right in that it sort of needed it.

و من میدانم.

خوب، از این جهت درست پیش نرفت که به نوعی به آن نیاز داشت.

You can imagine you choke on something like that can anaphylactic shock

می‌توانید تصور کنید که از چیزی شبیه به آن خفه می‌شوید، ممکن است شوک آنافیلاکسی داشته

you can't you can swallow anything really I suppose accidentally

باشید، نمی‌توانید هر چیزی را قورت دهید، واقعاً فکر می‌کنم تصادفاً

I suppose if something big like a a wasp or a bee

فکر می‌کنم اگر چیزی بزرگ مانند زنبور یا

does go into your mouth, I think swallow it straight away.

زنبور وارد دهانتان شود، فکر می‌کنم فوراً آن را قورت دهید.

Okay.

She went inside of it because before it can sting it. Yes.

باشه.

او به داخل آن رفت زیرا قبل از اینکه نیش بزند. آره.

Well, it might.

خوب، ممکن است.

I wouldn't.

من نمی خواهم.

Please don't take Mr. Steve's advice there.

لطفاً توصیه های آقای استیو را آنجا نگیرید.

But Christina, who's writing a lot on on here today.

اما کریستینا، که امروز در اینجا زیاد می نویسد.

Okay. So, you know, I've noticed.

باشه. بنابراین، می دانید، من متوجه شده ام.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Prefers a bag of calamari. You.

کیسه کالاماری را ترجیح می دهد. شما.

Oh, it's a squid, isn't it?

اوه، این یک ماهی مرکب است، اینطور نیست؟

Yes, it's good. It's a type.

بله خوبه. این یک نوع است.

Yeah, it's a type of sea creature with lots of legs. Yes.

بله، این یک نوع موجود دریایی است که پاهای زیادی دارد. آره.

Very nice.

بسیار خوب.

Well, yes, I mean, if it's chopped up and you you can't, but you can.

خب، بله، منظورم این است که اگر خرد شده باشد و شما نتوانید، اما می توانید.

It's sort of round isn't it.

این یک جور دور است، اینطور نیست.

But with you can always tell calamari but it's the legs it is chopped them.

اما با شما همیشه می توانید کالاماری را تشخیص دهید، اما این پاها است که آنها را خرد می کند.

Yes. It's like a cross section, it's like a hula hoop.

آره. این مثل یک مقطع است، مانند یک هولا هوپ است.

Disgusting. It's like a hula hoop made of squid

چندش آور. مانند یک هولا هوپ از ماهی مرکب

that it's a bit rubbery.

است که کمی لاستیکی است.

I found that.

من آن را پیدا کردم.

But, you know, I can't I can't eat that.

اما، می دانید، من نمی توانم، نمی توانم آن را بخورم.

But but it's not about that anyway.

اما به هر حال در مورد آن نیست.

It's about it's about saving all of these creatures, including squids.

این در مورد نجات همه این موجودات، از جمله ماهی مرکب است.

So I would imagine they would be on the list of animals

بنابراین تصور می‌کنم آنها در لیست حیواناتی باشند

that people want protecting from human beings because we like eating meat.

که مردم می‌خواهند از آنها در برابر انسان محافظت کنند، زیرا ما خوردن گوشت را دوست داریم.

But Inaki says if you eat prawns, you could probably easily eat a grasshopper. Hmm.

اما ایناکی می گوید اگر میگو بخورید، احتمالاً می توانید به راحتی ملخ بخورید. هوم

Yes. That's sort of you know, they've got legs on that.

آره. این طور است که می دانید، آن ها روی آن پا گذاشته اند.

There is a similarity.

شباهتی وجود دارد.

Isn't that sort of grasshoppers

آیا این نوع ملخ

are like land borne prawn, jumbo?

ها مانند میگوی زمینی، جامبو نیستند؟

Well, they're like prawns on the land that fly. Hello.

خوب، آنها مانند میگوهای روی زمین هستند که پرواز می کنند. سلام.

Welcome to Nature today, where Mr.

امروز به طبیعت خوش آمدید، جایی که آقای

Steve is saying things that don't sound quite right, probably related, probably.

استیو چیزهایی می گوید که کاملاً درست به نظر نمی رسند ، احتمالاً مرتبط هستند.

You know, millions of years ago, a prawn crawled out of the sea,

می‌دانید، میلیون‌ها سال پیش، یک میگو از دریا بیرون خزید، از

got rid of its

باله‌هایش خلاص شد

fins and developed wings and then flew on.

و بال‌هایش رشد کرد و سپس پرواز کرد.

The prawns have fins.

میگوها باله دارند.

I don't know what they've got something to manoeuvre haven't they.

من نمی دانم آنها چه چیزی برای مانور دادن دارند، نه.

They must have something sort of little flags or something if you have come

اگر شما برای کسب اطلاعات در مورد طبیعت آمده اید، آنها باید یک نوع پرچم کوچک یا چیز دیگری داشته

for information about nature, then you may be in the wrong place.

باشند، ممکن است در مکان اشتباهی قرار داشته باشید.

Like they sort of beat their legs and if they go for the water like that, they tread water.

مثل اینکه یک جورایی پاهایشان را می زنند و اگر آنطور دنبال آب رفتند، آب را زیر پا می گذارند.

Yeah, it's they sort of that's that's what they do.

بله، آنها به نوعی این کار را انجام می دهند.

They do that in the water.

آنها این کار را در آب انجام می دهند.

It looks like they are running, but they're not actually sort of on any surface.

به نظر می رسد که آنها در حال اجرا هستند، اما در واقع روی هیچ سطحی نیستند.

They just through the ocean like that and they also poop a lot.

آنها فقط از طریق اقیانوس این را دوست دارند و همچنین زیاد مدفوع می کنند.

Another reason why I don't want to eat prawns, because quite often their poop is still inside them.

دلیل دیگر اینکه من نمی خواهم میگو بخورم، زیرا اغلب مدفوع آنها هنوز داخل آنها است.

And after that, there's no way I'm eating prawn poop.

و بعد از آن، هیچ راهی برای خوردن مدفوع میگو وجود ندارد.

But, you know, people are watching even though they're really busy.

اما، می دانید، مردم با وجود اینکه واقعاً مشغول هستند، تماشا می کنند.

Tom is very busy today, so I'm swamped with work.

تام امروز خیلی شلوغ است، بنابراین من غرق کار هستم.

Oh, that's a good one.

اوه، این یکی خوب است.

One high season in retail around the corner.

یک فصل پرفروش در خرده فروشی در گوشه و کنار.

Yes, Christmas is coming.

بله، کریسمس در راه است.

Oh, so it's going to get busy.

اوه، پس مشغول می شود.

Well, you know, if you need any help

خوب، می دانید، اگر

with the extra work, I'm doing nothing at the moment.

برای کار اضافی نیاز به کمک دارید، من در حال حاضر هیچ کاری انجام نمی دهم.

Feel free to send some my way and I'll only charge,

به راحتی می توانید مقداری از میگو را بفرستید و من فقط

you know, £100 an hour as long as you're not doing anything connected to prawns,

100 پوند در ساعت می گیرم تا زمانی که هیچ کاری مرتبط با میگو انجام ندهید،

because I don't think Steve knows anything about them to be honest, I haven't.

زیرا فکر نمی کنم استیو چیزی در مورد آنها می داند صادقانه بگویم. نداشته اند.

They don't mention Christmas yet. It's too early.

آنها هنوز به کریسمس اشاره ای نکرده اند. خیلی زود است.

It's too early for Christmas. And I am.

برای کریسمس خیلی زود است. و من هستم.

You know what I'm waiting for, Steve, don't you?

میدونی منتظر چی هستم، استیو، نه؟

I'm we said no, I'm waiting for

من گفتیم نه، من منتظر

Easter.

عید پاک هستم.

I'm waiting for people.

من منتظر مردم هستم

Or maybe someone in government to tell us

یا شاید کسی در دولت به

that we can't have our Christmas lights this year,

ما بگوید که امسال نمی‌توانیم چراغ‌های کریسمس خود را داشته باشیم،

not us personally, but everyone.

نه شخصاً، بلکه همه.

So I'm waiting for it because, you know, there is an energy crisis at the moment.

بنابراین من منتظر آن هستم زیرا، می دانید، در حال حاضر یک بحران انرژی وجود دارد.

I am waiting.

من منتظرم.

It hasn't happened yet, but I'm saying it now for the first time.

هنوز این اتفاق نیفتاده است، اما الان برای اولین بار می گویم.

And you you said it last week, Mr. Duncan.

و شما آن را هفته گذشته گفتید، آقای دانکن.

Yeah, and the week before. It's still me saying it.

بله، و هفته قبل. هنوزم من دارم میگم

No one has time today.

امروز هیچ کس وقت ندارد.

No one else has said it.

هیچ کس دیگری آن را نگفته است.

Well, they are putting the Christmas lights up in much Wenlock Town Centre, but will they be switched on.

خوب، آنها چراغ های کریسمس را در مرکز شهر Wenlock روشن می کنند، اما آیا آنها روشن خواهند شد.

Well it's been now, now

خب الان بوده، الان

it's been very mild here and usually mild. Yes.

اینجا خیلی خفیف بوده و معمولا خفیف بوده. آره.

For this time of the year the weather has been nice. Yes.

برای این فصل از سال هوا خوب بوده است. آره.

So I mean I know because we're nearly into November and we've hardly had the heating on at all.

بنابراین منظورم این است که می‌دانم زیرا تقریباً به ماه نوامبر رسیده‌ایم و اصلاً گرمایش را روشن نکرده‌ایم.

Now, there have been years

حالا، سال‌هایی بوده

when even during September, it's been so cold, the heating has been on all the time.

که حتی در ماه سپتامبر، هوا خیلی سرد بوده ، گرمایش همیشه روشن بوده است.

Okay.

باشه.

So I'm thinking I'm we've almost saved two months work,

بنابراین من فکر می کنم که تقریباً دو ماه کار،

two months worth of energy.

دو ماه انرژی صرفه جویی کرده ایم.

Yeah.

So maybe we won't have an energy crisis because that was the big fear.

آره

بنابراین شاید ما دچار بحران انرژی نشویم زیرا این ترس بزرگ بود.

If it was a very, very cold winter.

اگر زمستان بسیار بسیار سردی بود.

Well, so it's only I know that we've already saved.

خوب، پس فقط من می دانم که قبلاً ذخیره کرده ایم.

Yes. Energy last two months. Yeah. September.

آره. انرژی دو ماهه آره سپتامبر.

October. Steve, Steve, it's. It's only October.

اکتبر. استیو، استیو، همین است. فقط اکتبر است.

Well I know, but it's going to be mild next week.

خوب می دانم، اما هفته آینده خفیف خواهد بود.

Is it mild right now?

الان خفیف هست؟

But it is entering is it mild in other parts of Europe?

اما در حال ورود است آیا در سایر نقاط اروپا خفیف است؟

Is it unusual, any mild in Italy?

آیا این غیرعادی است، در ایتالیا خفیف است؟

France, it's not really, but it's not really winter yet.

فرانسه، واقعاً نیست، اما هنوز واقعاً زمستان نیست.

I know, but it can be cold at this time of year.

من می دانم، اما ممکن است در این زمان از سال سرد باشد.

But but you might end having to have your heating on every day for 24 hours if it gets really cold.

اما اگر هوا واقعا سرد شود، ممکن است مجبور شوید هر روز به مدت 24 ساعت گرمایش را روشن کنید.

And what I'm waiting for.

و چیزی که منتظرش هستم

This is what I'm waiting for, Steve. I'm waiting

این چیزی است که من منتظر آن هستم، استیو. من منتظرم که

to be told by our government

دولتمان به من

that we can't have our Christmas lights.

بگوید که ما نمی توانیم چراغ های کریسمس خود را داشته باشیم.

I don't think they will.

من فکر نمی کنم آنها انجام دهند.

Oh, I don't think they will. But you don't know.

اوه، من فکر نمی کنم آنها انجام دهند. اما شما نمی دانید.

You see, after after two years of lockdown,

ببینید، پس از دو سال قرنطینه،

I think I think they can tell us anything to do.

فکر می‌کنم آنها می‌توانند به ما هر کاری بگویند.

Anything.

هر چیزی.

I mean, they might they don't dare do that.

منظورم این است که آنها ممکن است جرات این کار را نداشته باشند.

We might have power cuts. We know that.

ممکن است برق را قطع کنیم ما آن را میدانیم.

But they won't specifically say that because, you know, everyone likes Christmas lights.

اما آنها به طور خاص این را نمی گویند زیرا، می دانید، همه چراغ های کریسمس را دوست دارند.

Yes. Well,

آره. خب،

we all like many things, but we can't have them.

همه ما خیلی چیزها را دوست داریم، اما نمی توانیم آنها را داشته باشیم.

I don't think they'll do that. Mr. Chairman. I will wait.

من فکر نمی کنم آنها این کار را انجام دهند. آقای رئیس. من صبر خواهم کرد.

I'm saying it now.

الان دارم میگم

You can say I heard Mr.

می توانید بگویید من شنیدم که آقای

Duncan say that no one else was talking about it.

دانکن می گفت هیچ کس دیگری در مورد آن صحبت نمی کرد.

There we go.

ما میرویم آنجا.

It's warm in Italy, unusually warm.

هوا در ایتالیا گرم است، به طور غیر معمول گرم است.

It's unusually warm.

هوا به طور غیرعادی گرم است.

Yes, that's very nice as it's warmer there.

بله، خیلی خوب است زیرا آنجا گرمتر است.

So, yes, the longer this carries on, even if it does get very cold, you're still busy.

بنابراین، بله، هر چه مدت طولانی تری ادامه یابد، حتی اگر هوا بسیار سرد شود، شما همچنان مشغول هستید.

We're all saving fuel at the moment.

همه ما در حال حاضر در مصرف سوخت صرفه جویی می کنیم.

So I mean, but of course, what about Germany's

بنابراین منظورم این است، اما مطمئناً، در مورد آلمان چه

anyone watching from Germany and Germany gets very cold in the winter.

کسی از آلمان تماشا می کند و آلمان در زمستان بسیار سرد می شود.

Okay. Balkans, I think everywhere it is, you know.

باشه. بالکان، فکر می کنم همه جا هست، می دانید.

So, yes.

درنتیجه بله.

What about Amsterdam? Amsterdam? What about.

آمستردام چطور؟ آمستردام؟ چه در مورد.

Yeah, kind of. And Sweden.

به نوعی. و سوئد.

Are you just going to list every single country?

آیا قرار است فقط تک تک کشورها را فهرست کنید؟

Is it cold?

Is it warmer than usual in Sweden, for example?

سرد است؟

آیا مثلاً در سوئد گرمتر از حد معمول است؟

Anybody watching from Sweden, we want to know,

کسی که از سوئد تماشا می کند، می خواهیم بدانیم،

is there anybody watching in Sweden at the moment?

آیا در حال حاضر کسی در سوئد تماشا می کند؟

We would like to hear from you. No

ما دوست داریم از شما بشنویم. نه

racist.

نژادپرست

There is not really that God's taking revenge.

واقعاً انتقام خدا وجود ندارد.

As for some things, I'm not quite sure what what for?

در مورد برخی چیزها، من کاملاً مطمئن نیستم که برای چه؟

Yes, Maxim says, I get confused with two words.

بله، ماکسیم می گوید، من با دو کلمه گیج می شوم.

Lie and lie. Yes.

دروغ و دروغ. آره.

Would you make it clear, please?

توضیح می دهید لطفا؟

Well, lie is when you do actually go from

خب، دروغ زمانی است که شما واقعاً از

one position to another, you lie down.

یک موقعیت به موقعیت دیگر می روید، دراز می کشید.

So that means you are going from upright to down.

بنابراین این بدان معناست که شما از حالت قائم به پایین می روید.

I'm very tired.

خیلی خسته ام.

I'm going to lie down.

من می روم دراز بکشم.

But if you lay on the bed, that means you are there.

اما اگر روی تخت دراز کشیدید، یعنی آنجا هستید.

You are expressing the actual action of being on the bed.

شما عمل واقعی بودن روی تخت را بیان می کنید.

You lie, you lie on the bed.

دراز می کشی، روی تخت دراز می کشی.

You lie on the bed.

روی تخت دراز میکشی

You are actually there. Yes. You wouldn't say I'm tired.

شما در واقع آنجا هستید. آره. شما نمی گویید من خسته هستم.

I'm going. Well, you could say I'm going to lie on the back foot.

من دارم میروم. خوب، می توان گفت من می روم روی پا دراز بکشم.

You are going to lie on the bed.

قراره روی تخت دراز بکشی

Yes, but that's just the action, isn't it? Yes.

بله، اما این فقط عمل است، اینطور نیست؟ آره.

To lie down like you don't.

طوری دراز بکشی که انگار نه

I lay down unless you are putting something down physically on the ground.

من دراز می کشم مگر اینکه چیزی را به صورت فیزیکی روی زمین بگذاری.

You lay down your gun, you lay down your weapon.

تفنگت را بگذار، سلاحت را بگذار.

You are putting it down.

شما آن را زمین می گذارید.

But when you lay down on the bed, you you are going flat.

اما وقتی روی تخت دراز می کشید، صاف می روید.

You are actually going on the bed.

شما در واقع روی تخت می روید.

You lie on the bed, you lie on the bed.

روی تخت دراز می کشی، روی تخت دراز می کشی.

You are lying on the bed. Hmm.

تو روی تخت دراز کشیده ای. هوم

That's sort of interchangeable.

این به نوعی قابل تعویض است.

Just to sell to a degree.

فقط برای فروش تا حدی

To a degree, yes.

تا حدی بله.

I should have got you to explain it. Really?

باید میخواستم توضیح بدی واقعا؟

It's very warm in Italy as well.

در ایتالیا نیز بسیار گرم است.

No, Christine, I've never

نه، کریستین، من هرگز

insects tend to have no intention.

حشرات تمایلی به هیچ قصدی نداشتم.

I thought you were to be.

من فکر می کردم تو باید باشی

But didn't you eat a B or a wasp?

اما آیا شما یک B یا یک زنبور را نخوردید؟

Well, not intentionally so.

خوب، عمدا اینطور نیست.

Uh, but yes.

اوه، اما بله

Yes. Apparently, I'm too expensive to for me.

آره. ظاهراً من برای من خیلی گران هستم.

Oh, okay. That.

اوه، باشه که

Well, you know, make me an offer.

خوب، می دانید، به من پیشنهاد بدهید.

I do it for less. Okay.

با کمترین هزینه انجامش میدم باشه.

Uh, definitely.

اوه، قطعا

Christine asks earlier, why was the Chancellor sacked?

کریستین قبلاً می پرسد، چرا صدراعظم برکنار شد؟

Yes, because he was rubbish.

بله، چون او آشغال بود.

I've already.

من قبلا.

I've always of.

من همیشه از

How can I speak today?

چگونه می توانم امروز صحبت کنم؟

I've already explained.

قبلا توضیح دادم

I have you. Yes.

من تو را دارم آره.

I mentioned his little faux pas,

من به اشتباه کوچک او اشاره کردم،

his little mistake with the mini budget

اشتباه کوچک او با بودجه کوچک

where he wanted to change everything,

که می خواست همه چیز را تغییر دهد،

which led to the economy in this country almost collapsing completely.

که منجر به تقریباً سقوط کامل اقتصاد در این کشور شد.

And our our pound became almost worthless.

و پوند ما تقریباً بی ارزش شد.

In fact,

در واقع،

they were thinking of printing new notes,

آنها به چاپ اسکناس های جدید فکر می کردند،

maybe a £100 note or a £500 note because things were going to get bad.

شاید یک اسکناس 100 پوندی یا یک اسکناس 500 پوندی، زیرا اوضاع بد می شد.

It's a little bit like in some countries when inflation starts going up

کمی شبیه به برخی از کشورها است که تورم شروع به افزایش می کند

and the cost of everything goes up and then suddenly they have to print much larger

و هزینه همه چیز بالا می رود و ناگهان مجبور می شوند پول های بسیار بزرگ تری چاپ

denominations of money.

کنند.

So £1,000 note because everything becomes so expensive.

بنابراین اسکناس 1000 پوندی چون همه چیز بسیار گران می شود.

Yes. Unfortunately, we've got a new prime minister who was voted in

آره. متأسفانه، ما نخست‌وزیر جدیدی داریم که به او رأی داده شد،

because she promised lots of tax cuts

زیرا او وعده کاهش مالیات‌های زیادی را

to the rich and to businesses and that type of thing, whereas her rival

به ثروتمندان و کسب‌وکارها و مواردی از این دست داده بود، در حالی که رقیب او

said that we shouldn't do this,

گفت که ما نباید این کار را انجام دهیم،

but of course people would always want tax cuts, so they voted in.

اما مطمئناً مردم این کار را خواهند کرد. همیشه خواهان کاهش مالیات هستند، بنابراین آنها رای دادند.

Basically the new prime minister just bribed

اساساً نخست وزیر جدید

everybody to vote for him by promising big tax cuts.

با وعده کاهش مالیات های بزرگ به همه رشوه داد تا به او رای دهند.

So then she went ahead with it and the financial markets

بنابراین او آن را ادامه داد و بازارهای مالی

said, hang on a minute, okay, Steve, you can't do this

گفتند، یک دقیقه صبر کن، باشه، استیو، تو نمی‌توانی این کار را انجام دهی

by you going to pay for it.

که هزینه آن را بپردازی.

This sounds like a phone call to your friends rather than just expanding any bit more detail than you did.

این به نظر می رسد یک تماس تلفنی با دوستان شما باشد تا اینکه جزییات بیشتری را نسبت به شما گسترش دهید.

So yeah. So in some yeah.

پس آره. بنابراین در برخی از بله.

So we, we lost all the financial markets, lost all trust in the UK.

بنابراین ما، همه بازارهای مالی را از دست دادیم، اعتماد خود را به بریتانیا از دست دادیم.

Okay.

باشه.

So it could be very serious.

بنابراین می تواند بسیار جدی باشد.

We had a complete meltdown

ما یک فروپاشی کامل

in the financial markets and things aren't

در بازارهای مالی داشتیم و اوضاع

much better even now because the wrong person went,

حتی الان خیلی بهتر نیست، زیرا شخص اشتباهی رفت،

Yeah, some people say this is the problem we've got now in politics, Steve, is

آره، برخی می گویند این مشکلی است که ما اکنون در سیاست داریم، استیو، این است

that people are getting into power promising,

که مردم در حال به قدرت رسیدن هستند. امیدوار کننده،

I think promising too much that the country can't afford.

من فکر می کنم قول دادن بیش از حدی که کشور توان پرداخت آن را ندارد.

They just want to get into power and they'll promise anything to get into power and people will fall for it.

آنها فقط می خواهند به قدرت برسند و هر چیزی را برای رسیدن به قدرت قول می دهند و مردم در دام آن خواهند افتاد.

That's just the way it's always been.

این همان راهی است که همیشه بوده است.

Hasn't always been like that.

همیشه اینطور نبوده

It has hasn't always been like that.

همیشه اینطور نبوده است.

Mr.. Have President Clinton what about this country?

آیا رئیس جمهور کلینتون در مورد این کشور چطور؟

Yes, but I'm going about what you said. Politics.

بله، اما من به آنچه شما گفتید ادامه می دهم. سیاست.

Yeah, well, that's it. This is trouble.

آره خب همینه این دردسر است.

If you keep promising things you can't deliver, then you know this causes problems.

اگر به وعده‌هایی ادامه می‌دهید که نمی‌توانید انجام دهید، پس می‌دانید که این باعث ایجاد مشکلاتی می‌شود.

We don't move forward.

ما جلو نمی رویم

That's what they all do. I was reading an article today.

این کاری است که همه آنها انجام می دهند. امروز داشتم یه مقاله میخوندم

Oh, we're empowering Italy to the UK

اوه، ما ایتالیا را به بریتانیا قدرت می‌دهیم،

because you know, a lot, mostly a lot of people know that

زیرا می‌دانید، بسیاری، اکثراً بسیاری از مردم می‌دانند که

Italy has had problems with that economy and this, that and the other over the years.

ایتالیا در طول سال‌ها با آن اقتصاد و این، آن و دیگران مشکلاتی داشته است.

And apparently they think it's an it's

و ظاهراً آنها فکر می کنند که

not going to do better than we are over the next five, ten years.

این کار در پنج، ده سال آینده بهتر از ما نخواهد بود.

Everybody's going to do better than we are. Exactly.

همه بهتر از ما کار خواهند کرد. دقیقا.

Because sadly, you know, and if I weren't going to that right back

زیرا متأسفانه، می دانید، و اگر من

to eating insects out amongst Golia is going to do better than we are.

به خوردن حشرات در میان گلیا برنمی گشتم، بهتر از ما عمل می کردم.

Their economy is going to be better than ours with too many old people.

اقتصاد آنها با افراد مسن بسیار بهتر از اقتصاد ما خواهد بود.

That's the problem was.

مشکل همین بود

Yeah, too many old people, not enough young people to to work.

بله، افراد مسن زیاد، جوانان کافی برای کار کردن نیستند.

So apparently all the old people vote for parties that will give them higher pensions.

بنابراین ظاهراً همه افراد مسن به احزابی رای می دهند که به آنها حقوق بازنشستگی بیشتری می دهند.

And unfortunately they don't they're not working.

و متاسفانه آنها کار نمی کنند.

And there aren't enough young people coming along in the population

و به اندازه کافی جوان در میان جمعیت وجود ندارد

to do all the work, to generate the income, to pay for these pensions.

که همه کارها را انجام دهند ، درآمدزایی کنند و این حقوق بازنشستگی را بپردازند.

So it's just, you know, a bit of a problem.

پس این فقط کمی مشکل است.

So the problem is old people.

پس مشکل از افراد مسن است.

It's old Tony, old people, not enough young people.

این تونی پیر است، افراد مسن، جوانان کافی نیستند.

Oh, well, anything that happens in this world,

اوه، خوب، هر اتفاقی در این دنیا بیفتد،

it always ends up being the fault of the older people. Yes.

همیشه تقصیر افراد مسن است . آره.

And by the way, we're not very far away from old people.

و اتفاقاً ما خیلی از افراد مسن دور نیستیم.

And Lewis makes a very good point

و لوئیس به نکته بسیار خوبی اشاره می کند

that pensions are at risk because pension funds have lost a lot of their value.

که حقوق بازنشستگی در معرض خطر است زیرا صندوق های بازنشستگی ارزش زیادی را از دست داده اند.

They have.

آنها دارند.

This is a big problem for people.

این یک مشکل بزرگ برای مردم است.

But anybody that starts a pensions that's not that's okay.

اما هر کسی که حقوق بازنشستگی را شروع کند، مشکلی ندارد.

But yeah, it is okay.

اما آره اشکالی نداره

Steve, I can I can I whenever you start talking about these things,

استیو، من می‌توانم، می‌توانم، هر وقت شروع به صحبت در مورد این چیزها کردی،

I watch the view in number just slow the go down.

من نما را به تعداد تماشا می‌کنم فقط پایین آمدن را کم کنم.

It drops it literally drops rubbish.

آن را رها می کند به معنای واقعی کلمه زباله می ریزد.

Rubbish.

آشغال.

Yes. That's what you normally talk. Yes.

آره. این چیزی است که شما معمولاً صحبت می کنید. آره.

People hanging on my every word aren't you.

افرادی که به تک تک کلمات من آویزان هستند، شما نیستید.

Here is

something I haven't seen this year, something I haven't seen for a while.

اینجا

چیزی است که امسال ندیده ام، چیزی که مدتی است ندیده ام.

In fact, I haven't seen them at all this year.

راستش من امسال اصلا ندیدمشون.

What this happened, Mr.

این چه اتفاقی افتاد، آقای

Steve to the ladybirds.

استیو برای کفشدوزک ها.

Oh yeah, that's interesting.

اوه بله، جالب است.

This though this is America.

گرچه اینجا آمریکاست

The viewership are going down as we speak.

در حالی که ما صحبت می کنیم بینندگان کاهش می یابد.

Nobody's interested in Lady Bird. It's all connected, Steve.

هیچ کس به لیدی برد علاقه ای ندارد. همه چیز به هم متصل است، استیو.

It's all connected today.

همه چیز امروز وصل شده است.

Where have the lady birds gone?

پرندگان خانم کجا رفته اند؟

We always.

ما همیشه.

We always get loads of lady birds at this time of year.

ما همیشه در این زمان از سال تعداد زیادی پرنده خانم دریافت می کنیم.

They're everywhere. Maybe people are eating them,

آنها همه جا هستند. شاید مردم در حال خوردن آنها باشند،

but you can't eat them because they taste awful.

اما شما نمی توانید آنها را بخورید زیرا طعم افتضاحی دارند.

Well, maybe maybe people are catching them in nets. Yes.

خوب، شاید مردم آنها را در تور می گیرند. آره.

And and eating them.

و خوردن آنها.

No, you can't eat them.

نه، شما نمی توانید آنها را بخورید.

Well, maybe you can process, they produce

خوب، شاید بتوانید پردازش کنید، آنها

they produce a slimy yellow substance which tastes foul.

یک ماده زرد لزج تولید می کنند که مزه بدی دارد.

Maybe two birds.

شاید دو پرنده

Yeah.

I think it would be bad for us as well.

آره

فکر می کنم برای ما هم بد باشد.

So that's the reason why they read, you see, as a warning

به همین دلیل است که آنها می‌خوانند ، به عنوان هشداری

to birds and other predators that I taste really bad.

برای پرندگان و دیگر شکارچیان که من طعم بسیار بدی دارم.

Don't eat me, please.

منو نخور لطفا

Olga says.

اولگا می گوید.

I've eaten too much banana.

من خیلی موز خوردم

I've actually only eaten half of it.

من در واقع فقط نیمی از آن را خورده ام.

Look as to what the other half left.

ببینید نصف دیگر چه چیزی باقی مانده است.

But no, I don't know.

اما نه، نمی دانم.

I'm energetic today.

من امروز پر انرژی هستم

Maybe I'm just high on life.

شاید من فقط در زندگی بالا هستم.

Maybe I'm just excited to be here with all these lovely people.

شاید من فقط هیجان زده باشم که اینجا با این همه آدم دوست داشتنی هستم.

Which is true.

که درست است.

Hi online.

سلام آنلاین

Hi online.

Fiasco.

سلام آنلاین

شکست مفتضحانه.

It's 17 degrees in Rotterdam.

در روتردام 17 درجه است.

It's been a mild autumn in the Netherlands.

در هلند پاییز معتدلی بود.

So, yes, you see, I'm right.

بنابراین، بله، می بینید، من درست می گویم.

You know what we're talking about today?

می دانید امروز در مورد چه چیزی صحبت می کنیم؟

We're talking about things that are hard.

ما در مورد چیزهایی صحبت می کنیم که سخت هستند.

No, don't say it. Don't say anything.

نه نگو هیچی نگو

I was talking about my banana and things that are easy.

داشتم در مورد موز و چیزهایی که آسان هستند صحبت می کردم.

I've met a few people in my time.

من در زمان خودم با چند نفر آشنا شدم.

Some people used to say I'm easy,

بعضی‌ها می‌گفتند من آسان هستم،

but we are talking about things that are difficult, things that are not easy to do

اما ما در مورد چیزهایی صحبت می‌کنیم که سخت هستند، کارهایی که انجام دادنشان آسان نیست

and things that are easy to do and things that

و کارهایی که انجامشان آسان است و

don't require much effort.

کارهایی که نیاز به تلاش زیادی ندارند.

I wish doing this was easy, but it isn't, is it?

ای کاش انجام این کار آسان بود، اما اینطور نیست، اینطور نیست؟

Especially when Mr.

به خصوص وقتی که آقای

Steve is here, to be honest.

استیو اینجاست، صادقانه بگویم.

So what is it? Sam says Mr.

پس چیست؟ سام می گوید که آقای

Duncan does too. Mr.

دانکن هم همین کار را می کند. آقای

Steve is speaking exactly the same thing James Corden did to Patrick Stewart.

استیو دقیقاً همان چیزی را می گوید که جیمز کوردن با پاتریک استوارت کرد.

Oh, I said yes, cutting me off.

آه، گفتم بله، حرفم را قطع کرد.

So any any resemblance

بنابراین، هر شباهتی

between me and James Corden, I take great offence,

بین من و جیمز کوردن وجود داشته باشد،

although I don't take great offence being likened to Patrick Stewart.

من به شدت توهین می‌کنم، اگرچه تشبیه شدن به پاتریک استوارت را توهین نمی‌کنم.

Well, you do have some similarities.

خوب، شما شباهت هایی دارید.

Bald head. Yes.

سر کچل. آره.

Thespian.

تسپیان.

Sorry.

متاسف.

Thespian. Thespian. Thespian.

تسپیان. تسپیان. تسپیان.

I thought you said lesbian thespian. It's

فکر کردم گفتی لزبین تسپین.

15 degrees as we test for Matthew.

همانطور که ما برای متیو آزمایش می کنیم، 15 درجه است.

That was saving energy.

این صرفه جویی در انرژی بود.

You know, the saving energy that Putin's plan to do

می دانید، صرفه جویی در انرژی که طرح پوتین برای انجام آن،

destroys Europe

اروپا را

by restricting energy supplies isn't working because you haven't been using.

با محدود کردن منابع انرژی نابود می کند، کارساز نیست، زیرا شما از آن استفاده نکرده اید.

But do you know what the end of your sentence is going to be when you're talking?

اما آیا می دانید وقتی در حال صحبت هستید، پایان جمله شما چه خواهد بود؟

So do you know?

پس میدونی؟

Are you aware what you're going to say as you're constructing sentence?

آیا می دانید در هنگام ساختن جمله چه می خواهید بگویید؟

No. Often I just open my mouth and talk and then hopefully

نه. اغلب من فقط دهانم را باز می کنم و صحبت می کنم و امیدوارم که

a coherent sentence will come out.

یک جمله منسجم بیرون بیاید.

How do we get from lady birds to whatever Mr.

چگونه از لیدی بردز به هر آنچه که آقای

Steve was just talking about?

استیو فقط در مورد آن صحبت می کرد برسیم؟

If I it's a lovely day, by the way.

اتفاقاً اگر روز دوست داشتنی باشد.

It's a lovely day, but it's going to get wet this week.

روز خوبی است، اما این هفته خیس خواهد شد.

We're going to have rain every day this week.

این هفته هر روز باران خواهیم داشت.

And I'm not happy about 22 degrees in Italy.

و من از 22 درجه در ایتالیا خوشحال نیستم.

Very nice.

بسیار خوب.

Yes, it's it's quite pleasant.

بله، این بسیار لذت بخش است.

Well, it's nice here today.

خوب، امروز اینجا خوب است.

I mean, behind there it is.

یعنی پشت سرش هست

That's now that's that's that's outside right now.

همین الان همین الان بیرون است.

So that's not a recording over there.

بنابراین این یک ضبط در آنجا نیست.

That's that's now everything there is now the trees and the even the traffic going by.

این همان چیزی است که در حال حاضر درختان و حتی ترافیک وجود دارد.

If you look carefully, you'll see maybe a car or a lorry

اگر با دقت نگاه کنید، احتمالاً اتومبیل یا کامیون

or a bus going by about ladybird.

یا اتوبوسی را خواهید دید که در حال عبور از کفشدوزک است.

No ladybirds.

بدون کفشدوزک.

I don't know

where they've gone that we know we normally get a bit of a plague.

من نمی دانم

آنها کجا رفته اند که می دانیم معمولاً کمی طاعون می گیریم.

Where have all the lady birds gone?

این همه پرنده خانم کجا رفته اند؟

We normally get a plague of them around this time of the year

ما معمولاً در این زمان از سال به طاعون آنها مبتلا می

and we have to be careful to keep the windows shut because they come in and hibernate

شویم و باید مراقب باشیم که پنجره ها را بسته نگه داریم زیرا آنها وارد می شوند و به خواب زمستانی می روند

and all the window frames and then in the spring

و تمام قاب پنجره ها و سپس در بهار

they all that they will come back to life.

همه آنها زنده می شوند.

They come flying all in the room.

همه در اتاق پرواز می کنند.

They all resurrect, do they?

همه آنها زنده می شوند، نه؟

They do, yes.

دارند، بله.

And then you accidentally squashed them as you shut the window.

و سپس هنگام بستن پنجره به طور تصادفی آنها را له کردید.

They like to get inside the door frames.

آنها دوست دارند وارد چارچوب درها شوند.

You remember that one year they were just all over the windows.

یادت می‌آید که یک سال آن‌ها فقط پشت پنجره بودند.

It was literally plague, a plague like a plague of locusts, which if we did have

این به معنای واقعی کلمه طاعون بود، طاعون مانند طاعون ملخ، که

a plague of locusts, it would be quite good because we could catch the locusts

اگر طاعون ملخ داشتیم، بسیار خوب بود زیرا می توانستیم ملخ ها را بگیریم

and eat them.

و بخوریم.

But why?

Bill talks a lot about plagues of locusts, doesn't it?

اما چرا؟

بیل در مورد طاعون ملخ ها زیاد صحبت می کند، اینطور نیست؟

But yes.

اما بله.

And it talks about a lot of things.

و در مورد خیلی چیزها صحبت می کند.

So I would have thought, you know what I find?

بنابراین من فکر می کردم، می دانید چه چیزی پیدا کردم؟

So really? Yes.

پس واقعا؟ آره.

The locusts eat all the crops which is bad.

ملخ ها همه محصولات را می خورند که بد است.

Yeah.

Oh you've got to do is catch the locusts, eat them and that's the risk of the crops haven't you.

آره

اوه شما باید انجام دهید این است که ملخ ها را بگیرید، آنها را بخورید و این خطری است که محصولات شما این کار را نکرده اید.

I've no.

من ندارم

Here. Okay.

اینجا. باشه.

Well no that's true.

خوب نه این درست است.

I just thought of that, my doing.

من فقط به این فکر کردم، کار من.

Do I need to call a doctor live on or a priest.

آیا باید با یک دکتر در حال حاضر تماس بگیرم یا یک کشیش.

I just thought of how to solve it.

من فقط به این فکر کردم که چگونه آن را حل کنم.

If you get a plague of locusts. Yes.

اگر آفت ملخ گرفتی. آره.

Eating all your crops, you think.

فکر می کنی که تمام محصولاتت را می خوری.

Oh, my goodness, oh, my crops have been eaten by locusts.

وای خدای من، آه ، محصولم را ملخ خورده است.

What am I going to do?

چه هستم من رفتن به انجام؟

All you've got to do is catch the locusts and eat them.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که ملخ ها را بگیرید و آنها را بخورید.

So the locals eat the crops.

بنابراین مردم محلی این محصولات را می خورند.

They've turned the crops into protein.

آنها محصولات را به پروتئین تبدیل کرده اند.

You eat the locusts.

شما ملخ ها را می خورید. صادقانه بگویم،

You're probably better off than the crops, to be honest, because it's more protein, the locust.

احتمالاً وضعیت شما بهتر از محصولات کشاورزی است، زیرا پروتئین بیشتری دارد، ملخ.

So that's it.

پس همین است.

Nothing to fear about a plague of locusts

دیگر چیزی برای ترسیدن در مورد طاعون ملخ

anymore might be the most ridiculous thing I've ever heard.

ممکن است مضحک ترین چیزی باشد که تا به حال شنیده ام.

Well, they should have done that in biblical times.

خوب، آنها باید این کار را در زمان های کتاب مقدس انجام می دادند.

What are you.

تو چی هستی

Are you converting to Christianity or something?

آیا به مسیحیت گروید یا چیزی؟

I think I am a bit, actually.

من فکر می کنم کمی هستم، در واقع.

It's it's over since November.

از نوامبر تموم شده

And, you know, going to the church service, nothing makes you think makes you think, doesn't about,

و، می دانید، رفتن به مراسم کلیسا، هیچ چیز باعث نمی شود فکر کنید شما را وادار به فکر کردن نمی کند،

you know, what's coming. After what?

نمی دانید، می دانید که چه چیزی در راه است. بعد از چی؟

After what? Well, after the live stream.

بعد از چی؟ خب بعد از پخش زنده

The cup of tea.

فنجان چای.

I hope

there's a cup of tea coming after the live stream.

امیدوارم بعد از پخش زنده یک فنجان چای در راه باشد.

After the end.

پس از پایان.

The end of the livestream. Yes.

پایان پخش زنده آره.

The end of life as we know it.

پایان زندگی همانطور که ما می شناسیم.

Oh, shut up, Maryland.

اوه، خفه شو مریلند.

Hello, Maryland. A tune. Hello, hello to you.

سلام مریلند یک آهنگ سلام، سلام بر شما.

And nice to see you here on this beautiful autumn day here in England.

و خوشحالم که شما را در این روز زیبای پاییزی اینجا در انگلیس می بینم.

Very nice to see you. Hello.

خیلی خوشحالم از دیدنت سلام.

After I regularly watch your English addict

بعد از اینکه به طور مرتب ویدیوهای ضبط شده معتاد انگلیسی شما را تماشا می کنم

recorded videos, but today I am enjoying the live stream more.

، اما امروز از پخش زنده بیشتر لذت می برم.

It's always better live.

همیشه بهتر است زندگی کنید.

It's always better in real time.

همیشه در زمان واقعی بهتر است.

And we are of course, here with you every Sunday.

و البته ما هر یکشنبه اینجا با شما هستیم.

So every Sunday, not sometimes.

بنابراین هر یکشنبه، نه گاهی اوقات.

Not like other people on YouTube who sometimes do a live stream

نه مانند سایر افراد در یوتیوب که گاهی اوقات یک پخش زنده انجام می دهند

and then they can't be bothered because it's too much hard work.

و بعد نمی توانند اذیت شوند زیرا کار بسیار سختی است.

We are here every single Sunday, every Sunday.

ما هر یکشنبه، هر یکشنبه اینجا هستیم.

Resolute,

مصمم،

determined, loyal to our lovely viewers.

مصمم، وفادار به بینندگان دوست داشتنی ما.

We are always upright and ready to go apart from when something unforeseen happened.

ما همیشه راست و آماده هستیم تا از زمانی که اتفاقی پیش بینی نشده رخ دهد جدا شویم.

Well, of course, yes.

خوب، البته، بله.

Then you must excuses because life

پس باید بهانه بیاوری چون زندگی

sometimes comes to surprise you.

گاهی غافلگیرت می کند.

Talking of surprises, I was talking to a friend of mine in Birmingham last night

در مورد غافلگیری ها، دیشب داشتم با یکی از دوستانم در بیرمنگام صحبت می کردم

who's very keen to appear on your live stream now.

که خیلی مشتاق است اکنون در پخش زنده شما ظاهر شود.

Well, only you are only allowed to appear on here.

خوب، فقط شما مجاز به حضور در اینجا هستید.

If you bring something you useful and fun.

اگر چیزی بیاورید مفید و سرگرم کننده است.

I think he would.

من فکر می کنم او خواهد بود.

I think he would.

من فکر می کنم او خواهد بود.

Okay.

We can discuss that after the live stream.

باشه.

می توانیم بعد از پخش زنده در مورد آن صحبت کنیم.

Maybe we can discuss it now.

شاید الان بتوانیم درباره آن بحث کنیم.

Have a big argument which would be very amusing for everybody to not have an argument.

یک بحث بزرگ داشته باشید که برای همه بسیار سرگرم کننده است که بحث نداشته باشند.

No, well well, there's no argument because I just say no.

نه، خب، هیچ بحثی وجود ندارد، زیرا من فقط می گویم نه.

It is your you are the boss.

این شما هستید که رئیس هستید.

I am the boss. I'm in charge.

من رئیسم. من مسئول هستم.

I have authority here.

من اینجا اختیار دارم

It's the only place in the world where I actually have authority.

این تنها جایی در جهان است که من در آن اقتدار دارم.

And everywhere else, people just spit at me, walk all over you.

و در هر جای دیگر، مردم فقط به من تف می کنند، همه روی شما راه می روند.

They walk all over me.

همه سر من راه می روند.

Not literally.

نه به معنای واقعی کلمه.

Fortunately, that's that's the saying, isn't it?

خوشبختانه، این همان ضرب المثل است، اینطور نیست؟

It is an expression. Expression.

یک بیان است. اصطلاح.

If somebody walks all over you,

اگر کسی سرتاسر شما را راه می‌اندازد، به

it means that they're getting the better of you, that they you badly treat you badly.

این معنی است که او از شما بهتر می‌شود، که شما بد رفتاری با شما دارید.

They are

they take it from you.

آنها آن را از شما می گیرند.

They take advantage of you. Yes.

آنها از شما سوء استفاده می کنند. آره.

So maybe they are a person who is living with you or may be married to you

بنابراین شاید آنها فردی هستند که با شما زندگی می کنند یا ممکن است با شما ازدواج

and they treat you badly.

کرده باشند و با شما بد رفتار کنند.

Quite often, actually, wives

اغلب، در واقع، همسران

woo. Wives

خواستگاری می کنند. همسران

can sometimes walk all over their husbands.

گاهی اوقات می توانند در سراسر شوهر خود راه بروند.

We've met many married couples like this

ما با زوج‌های متاهل زیادی از این قبیل ملاقات کرده‌ایم

and the man is like it's like is all, hello, hello.

و مرد مثل همه است، سلام، سلام.

Nice to meet you.

از ملاقات شما خوشبختم.

And the wife is.

و همسر است.

Yes, hello. Yes, yes. I tell him what to do.

بله سلام. بله بله. بهش میگم چیکار کنه

I walk all over him.

سرتاسرش راه می روم

Yes. A lot of a lot of wives do

آره. بسیاری از زنان

choose husbands that they can dominate

شوهرانی را انتخاب می‌کنند که می‌توانند در فرهنگ‌های خاصی بر آنها مسلط شوند

in certain cultures.

.

Nice.

خوب.

I don't think it would work in certain parts of the world.

فکر نمی‌کنم در بخش‌های خاصی از جهان کار کند.

Okay But, you know, if you want a wimpy

خوب، اما، می دانید، اگر یک شوهر بداخلاق می خواهید

husband, ladies come to the UK because there's plenty of them here.

، خانم ها به بریتانیا می آیند زیرا تعداد زیادی از آنها در اینجا وجود دارد.

We call them cooks modern cooks, see? Yes.

ما به آنها می گوییم آشپزها آشپزهای مدرن، می بینید؟ آره.

I can't say what it means because I would be taken immediately off air,

نمی‌توانم معنی آن را بگویم، زیرا من بلافاصله از اکران خارج می‌شوم،

but it's c u c k,

اما c u c k است،

and it's two words that are joined together.

و این دو کلمه هستند که به هم متصل شده‌اند.

I'm sure you can think of what the first word is.

من مطمئن هستم که می توانید به کلمه اول فکر کنید.

Oh, is it cook? Hold.

اوه، آشپز است؟ نگه دارید.

No. Yes.

خیر بله.

No, don't say anything

don't say anything if if a wife is.

نه هیچی نگو اگر زن هست چیزی نگو.

Because I remember when I was playing the King of Siam,

چون یادم می‌آید وقتی پادشاه سیام را بازی می‌کردم

there was a line I had to say, I am cuckold in my own palace.

، یک خطی بود که باید بگویم، من در قصر خودم بدجنس هستم.

So in other words, somebody who's sort of, you know,

بنابراین، به عبارت دیگر، کسی که به نوعی، می دانید،

has dominated in some way or is been emasculated, it has nothing to do with that.

به نوعی تسلط داشته است یا تحقیر شده است، ربطی به آن ندارد.

It is a combination of two words to one of them, very rude words.

ترکیبی از دو کلمه به یکی از آنها، کلمات بسیار بی ادبانه است.

There's something about the rudest word that exists.

چیزی در مورد بی ادبانه ترین کلمه ای که وجود دارد وجود دارد.

But yes, you you sometimes find this person will walk over another person.

اما بله، گاهی اوقات متوجه می شوید که این شخص از روی شخص دیگری عبور می کند.

They will treat them badly or take advantage of them.

آنها با آنها بد رفتار خواهند کرد یا از آنها سوء استفاده خواهند کرد.

That's not very nice.

این خیلی خوب نیست.

No. Well, you know, it's all relationships work in different ways.

نه. خوب، می دانید، همه اینها روابط به روش های مختلف کار می کنند.

So, you know, whatever is good for you, they do.

بنابراین، می دانید، هر کاری که برای شما خوب است، انجام می دهند.

But of course, then there are many men.

اما البته، پس از آن مردان بسیاری وجود دارد.

I mean, traditionally, when I say traditional is probably not the right word traditionally.

منظورم این است که به طور سنتی، وقتی می گویم سنتی احتمالاً کلمه درست سنتی نیست.

But when I think of my mother and father, see, dad was the dominant one in that relationship.

اما وقتی به مادر و پدرم فکر می کنم، می بینم که پدر در آن رابطه غالب بود.

His men used to be the dummy.

افراد او قبلا آدمک بودند.

You know, they were the breadwinners. They went out to work and

می دانید، آنها نان آور خانه بودند. آنها برای کار و

work in the factory.

کار در کارخانه بیرون رفتند.

The woman was at home looking after the children, cooking

زن در خانه از بچه‌ها مراقبت می‌کرد، آشپزی می‌کرد

and culturally men had that dominant position.

و مردان از نظر فرهنگی آن موقعیت مسلط را داشتند.

And that has changed in some places.

و این در بعضی جاها تغییر کرده است.

It still is that.

هنوز هم همین است.

Well, exactly. In some cultures or countries.

خوب دقیقا در برخی فرهنگ ها یا کشورها.

And, you know, there are riots going on in various in particularly one particular country at the moment.

و، می دانید، در حال حاضر شورش هایی در کشورهای مختلف به ویژه در یک کشور خاص در جریان است.

Yes. We're talking about that later on. Right.

آره. بعداً در مورد آن صحبت می کنیم. درست.

We are talking about protesting later on

صحبت از این است که بعداً چند وقت دیگر اعتراض

a little while from now.

کنیم.

But yes.

اما بله.

Yes, there are there are many, many ways of expressing

بله، راه‌های زیادی برای

the dominant cult of one person over another.

بیان کیش غالب یک فرد بر دیگری وجود دارد.

Dean is on fire today on this livestream.

دین امروز در این پخش زنده در آتش است.

Hello, Christina.

سلام کریستینا

Yes, she's sending loads of messages and here's a nice one.

بله، او پیام های زیادی می فرستد و این یک پیام خوب است.

I'm eating chocolate with marzipan during this livestream.

من در طول این پخش زنده شکلات با مارزیپان می خورم.

That's a very interesting combination. Yes.

این یک ترکیب بسیار جالب است. آره.

I never think about it.

من هرگز به آن فکر نمی کنم.

I never think of chocolate and marzipan going together.

من هرگز به این فکر نمی کنم که شکلات و مارزیپان با هم باشند.

They don't seem like they would be suitable for each other.

به نظر نمی رسد که آنها برای یکدیگر مناسب باشند.

Are they combined into something?

آیا آنها در چیزی ترکیب شده اند؟

Or if you've got a block of marzipan and, a block of chocolate

یا اگر یک بلوک مارزیپان و یک تکه شکلات دارید

and he's just taking bites out of each one,

و او فقط از هر یک لقمه می گیرد،

or is it some kind of sweet where the chocolate is wrapped in marzipan?

یا نوعی شیرینی است که شکلات در مارزیپان پیچیده شده است؟

We need more details, Christine.

ما به جزئیات بیشتری نیاز داریم، کریستین.

It is it is something I can't eat much of marzipan.

این چیزی است که من نمی توانم زیاد مارزیپان بخورم.

It has a very strong, pungent taste.

طعم بسیار تند و تند دارد.

It's made from almonds, isn't it?

از بادام درست می شود، اینطور نیست؟

It is almond almonds and sort of I don't know what else.

این بادام است و یک جورهایی دیگر نمی دانم چیست.

Maybe a bit of wheat.

شاید کمی گندم

I don't know. It's made from almonds and other things.

من نمی دانم. از بادام و چیزهای دیگر درست می شود.

Willian. Steve? Yes.

ویلیان استیو؟ آره.

Willian on the live chat says cockroaches are hard to kill.

ویلیان در چت زنده می گوید که کشتن سوسک ها سخت است.

And yes, you are right, because apparently

و بله، شما درست می گویید، زیرا ظاهراً

after a nuclear war, apparently

بعد از جنگ هسته ای،

did you remember the story is that they said that only cockroaches

ظاهراً یادتان افتاده است که داستان این است که می گفتند

would be left in any area

در هر منطقه ای

that had had nuclear weapons dropped on or near.

که سلاح هسته ای در آن یا نزدیک آن رها شده باشد، فقط سوسک باقی می ماند.

Yes. And only cockroaches would survive.

آره. و فقط سوسک ها زنده می مانند.

That's all they would be left.

این تنها چیزی است که آنها باقی می مانند.

Very interesting. I was reading something.

بسیار جالب. داشتم یه چیزی می خوندم

There's lots of stories on the Internet at the moment about how to survive

در حال حاضر داستان های زیادی در اینترنت در مورد چگونگی زنده ماندن از

a nuclear blast.

یک انفجار هسته ای وجود دارد.

I do think there is a way

من فکر می کنم راهی وجود دارد که

to shrink yourself down to a cockroach size or hide.

بتوانید خودتان را به اندازه سوسک کوچک کنید یا پنهان شوید.

Maybe you cover yourself in cockroaches. Yes, you could.

شاید شما خود را در سوسک ها می پوشانید. بله، شما می توانید.

You could get cockroach idea.

شما می توانید ایده سوسک را دریافت کنید.

Yes, that's what I'm saying.

بله همین را می گویم.

Now, the good idea that I have,

حالا، ایده خوبی که من دارم،

you could cover yourself in cockroaches.

می توانید خود را در سوسک بپوشانید.

And then that said you could

و سپس گفت که

you could get them all to crawl onto you and then just stand very still, train them.

شما می توانید همه آنها را به سمت خود بکشانید و سپس فقط بی حرکت بایستید، آنها را آموزش دهید.

I mean.

منظور من این است که.

Yes, train them or just put something on your body that that cockroach, cockroaches,

بله، آنها را آموزش دهید یا فقط چیزی را روی بدن خود قرار دهید که آن سوسک، سوسک،

like maybe some smelly old meat or maybe some some out-of-date McDonald's

مانند گوشت قدیمی بدبو یا شاید برخی از مک دونالدهای قدیمی

and and the cockroaches will all go over you, and then you stand very still.

و و سوسک ها همه روی شما بگذرند، و سپس شما خیلی ساکن می ایستید.

Well, the cockroaches position themselves, position themselves

خوب، سوسک ها خود را در موقعیت قرار می دهند، خود را در موقعیت قرار می دهند

and get comfortable act as a radiation shield.

و به عنوان یک سپر تشعشع عمل می کنند.

And then and then kaboom.

و سپس و سپس کابوم.

And then you just wait and you go, Oh, get off.

و سپس شما فقط صبر می کنید و می روید، اوه، پیاده شوید.

Get off.

And you're okay. Protected.

پیاده شو

و تو خوب هستی حفاظت شده.

What a good idea.

چه فکر خوبی.

That wasn't one of the strategies

این یکی از راهبردهایی

that was mentioned in several articles been reading about.

نبود که در چندین مقاله در مورد آن ذکر شد.

Mainly it's stay indoors

عمدتاً

for at least 72 hours and go to the centre of the house.

حداقل 72 ساعت در داخل خانه بماند و به مرکز خانه بروید.

But the cockroaches did not come up.

اما سوسک ها بالا نیامدند.

But that is worth mentioning.

اما این قابل ذکر است.

I'm going to find that article because I am doing this a lot now.

من می خواهم آن مقاله را پیدا کنم زیرا اکنون این کار را زیاد انجام می دهم.

Oh yeah.

اوه بله.

I'm reading articles thinking about nuclear war

من مقالاتی را می خوانم که به جنگ هسته ای فکر می کنم در

while I'm reading articles on the Internet,

حالی که مقالاتی را در اینترنت می

and then I'm making comments.

خوانم و سپس نظر می دهم.

And, you know, it's a bit

و، می دانید، انجام این کار

of a dangerous thing to do because you could say something that could get you into trouble.

کمی خطرناک است زیرا می توانید چیزی بگویید که می تواند شما را به دردسر بیاندازد.

But if I read another article about how to survive a nuclear attack, yeah,

اما اگر مقاله دیگری در مورد چگونگی زنده ماندن از حمله هسته ای بخوانم، بله،

I'm going to say that in the comment section.

این را در بخش نظرات بیان خواهم کرد.

That's a very good idea.

این ایده بسیار خوبی است.

Okay, cover yourself.

باشه خودتو بپوش

And cockroaches.

و سوسک ها.

Just get cockroaches to crawl on my view and then wait.

فقط سوسک ها را بیاور تا روی منظره من بخزند و سپس منتظر بمانند.

You've got to be very still because you can't let.

باید خیلی بی حرکت باشی چون نمیتونی اجازه بدی

The cockroaches fall off.

سوسک ها می افتند.

Well, that's it. Game over.

خب همین. بازی تمام شد.

So you got to keep very still and get the cockroaches to stay on you.

بنابراین باید خیلی ساکن بمانید و سوسک ها را مجبور کنید روی شما بمانند.

Okay.

باشه.

Well, here's an idea now.

خوب، اکنون یک ایده وجود دارد.

Now, I'll just give in as an idea now. Oh, okay.

حالا من فقط به عنوان یک ایده تسلیم می شوم. اوه، باشه

I want so to cost a costume of cockroaches for my son for a school show.

من می خواهم برای یک نمایش مدرسه برای پسرم یک لباس سوسک هزینه کنم.

Yeah, so that you don't have to train them.

بله، برای اینکه مجبور نباشید آنها را آموزش دهید.

You can just kill a lot of cockroaches so them on to a garment.

شما فقط می توانید تعداد زیادی سوسک را بکشید تا آنها را روی یک لباس بکشید.

Okay, you know, your your.

باشه، خودت میدونی

Your favourite trousers and shirt, and then they act.

شلوار و پیراهن مورد علاقه شما، و سپس آنها عمل می کنند.

Is this radiation shield.

آیا این سپر تشعشع است.

Do you have to put them down your underpants, though?

با این حال، آیا باید آنها را از زیر شلواری خود پایین بیاورید؟

I'm not sure if I want a large cockroach in my underwear.

مطمئن نیستم که یک سوسک بزرگ در لباس زیرم بخواهم یا نه.

Depends whether you want to, you know, have a baby or not.

بستگی داره بخوای بچه دار بشی یا نه.

What? Well, because you need protection for you.

چی؟ خوب، زیرا شما نیاز به محافظت برای خود دارید.

Yeah, yeah.

آره آره.

I was seed.

من دانه بودم

I thought that was a great joke coming up there. No,

من فکر کردم که شوخی بزرگی بود که به آنجا آمد. نه،

nothing, I guess.

هیچی، حدس می‌زنم.

You mean you wouldn't need a very large cockroach? No.

یعنی به یک سوسک خیلی بزرگ نیاز ندارید؟ نه.

To to cover that part of your body?

برای پوشاندن آن قسمت از بدن؟

No What was the joke then?

نه اونوقت شوخی چی بود؟

No. Well, I don't know what the joke was, but I thought you would come up with one.

نه، من نمی دانم شوخی چه بود، اما فکر می کردم شما یکی از آن ها را در نظر بگیرید.

Well, I just did.

خوب، من فقط انجام دادم.

You did not. Yes, that's it.

شما انجام نمی. آره همینه.

Uh, she has nits.

اوه، او نیش دارد.

Trump says put yourself into the fridge.

ترامپ می گوید خودت را در یخچال بگذار.

Uh, someone's been. Yes, I know what you've been.

اوه، کسی بوده است. بله، من می دانم که شما چه بوده اید.

You've been watching Indiana Jones.

شما ایندیانا جونز را تماشا کرده اید.

That's why you've been watching the Indiana Jones movie, the

به همین دلیل است که شما فیلم ایندیانا جونز را تماشا کرده اید

the latest one where they had the the stupid aliens.

، آخرین فیلمی که در آن بیگانگان احمق را داشتند.

Can you believe it.

می تونی باور کنی.

Who would have thought that Indiana Jones

چه کسی فکر می کرد که ایندیانا جونز

would end up having to fight aliens?

در نهایت مجبور به مبارزه با بیگانگان شود؟

What a stupid idea.

چه ایده احمقانه ای

It does sound pretty stupid. It was made.

خیلی احمقانه به نظر می رسد ساخته شد.

It was a movie. It was an actual movie.

یک فیلم بود. یک فیلم واقعی بود

Indiana Jones and the Crystal Skull.

ایندیانا جونز و جمجمه کریستالی.

They find an artefact that looks

آنها یک مصنوع پیدا می کنند که به

suspiciously like an alien's head.

طرز مشکوکی شبیه سر یک بیگانه است.

And everyone knew straight away it was an alien.

و همه بلافاصله فهمیدند که این یک بیگانه است.

It's an alien. And everyone.

این یک بیگانه است. و همه.

But in the movie, they go, Oh, what could it be?

اما در فیلم، آنها می گویند، اوه، چه چیزی می تواند باشد؟

What could this large, strange shaped skull be?

این جمجمه بزرگ و عجیب و غریب چه می تواند باشد؟

And everyone was going, It's an alien.

و همه می رفتند، این یک بیگانه است.

We can see it's an alien.

ما می توانیم ببینیم که یک بیگانه است.

It's aliens, isn't it?

بیگانگان است، اینطور نیست؟

And at the end they go, Oh, my goodness, oh no, it's aliens.

و در پایان می روند، خدای من، اوه نه، این بیگانگان است.

But we already knew because we could tell that the Crystal Skull

اما ما قبلاً می دانستیم زیرا می توانستیم بگوییم که جمجمه کریستالی

was shaped exactly like an alien.

دقیقاً شبیه یک موجود بیگانه است.

This is Harrison Ford in this movie.

این هریسون فورد در این فیلم است.

He is right. They're making a new one,

حق با اوست. آنها در حال ساخت یک جدید هستند،

right?

Well, I think the new one, they actually dig up Indiana Jones.

درست است؟

خوب، من فکر می کنم جدید، آنها در واقع ایندیانا جونز را حفاری می کنند . به گفته ویلیام که به برخی از سوسک های سایبورگ اختصاص داده شده است

He's he's actually one of the relics that they did get,

، او در واقع یکی از یادگارهایی است که آنها به دست آوردند

according to William assigned to some making cyborg cockroaches.

.

They are

آنها

so they can control them.

طوری هستند که بتوانند آنها را کنترل کنند.

So you got obviously some remote control and you of.

بنابراین شما به وضوح کنترل از راه دور و شما از.

Yeah, well, that's it.

That's how to do it.

آره خب همینه

اینطوری میشه انجامش داد.

That's how to get them all to climb over you jeering.

به این ترتیب می توان همه آنها را وادار کرد تا از فراز شما بالا بروند.

Anyway, let's not talk about nuclear attack.

به هر حال بیایید در مورد حمله هسته ای صحبت نکنیم.

They call them digital fox.

آنها به آنها روباه دیجیتال می گویند.

Well, it sounds really mystical.

خوب، واقعاً عرفانی به نظر می رسد.

Well, that's what they call them on the website I was looking at anyway.

خب، به هر حال در وب‌سایتی که من به آن نگاه می‌کردم، آنها را به این می‌نامند.

Right. Okay,

درست. خوب،

so what else are we talking about today?

پس امروز در مورد چه چیز دیگری صحبت می کنیم؟

What do we talking about?

در مورد چه چیزی صحبت می کنیم؟

We've talked about the insect.

ما در مورد حشره صحبت کرده ایم.

Yes, we have the talking now.

بله، ما در حال حاضر صحبت می کنیم.

We don't want to eat them now.

ما الان نمی خواهیم آنها را بخوریم.

We are talking about another thing here is another subject coming up now.

ما در مورد چیز دیگری صحبت می کنیم که در اینجا موضوع دیگری مطرح می شود.

Good one. I hope you're enjoying this.

یکی خوبه امیدوارم از این کار لذت برده باشید

Any protests, Steve?

اعتراضی دارید، استیو؟

Everyone. Everyone is getting angry.

هر کس. همه دارند عصبانی می شوند.

Everyone Everyone, Steve is getting angry.

همه همه، استیو در حال عصبانی شدن است.

I'm getting angry.

دارم عصبانی میشم

Cockroaches are getting angry. Cockroaches are not happy.

سوسک ها عصبانی می شوند. سوسک ها خوشحال نیستند.

They're not happy.

آنها خوشحال نیستند.

Now, after they they've heard this, they'll they'll all be hiding away

حالا، پس از شنیدن این موضوع، همه آنها را پنهان می کنند

because they might be they might be being used as clothing.

زیرا ممکن است از آنها به عنوان لباس استفاده شود.

Protest is a great word.

اعتراض کلمه بزرگی است.

Sometimes people need

گاهی اوقات مردم نیاز

to express their dissatisfaction

دارند که نارضایتی خود را از این موضوع ابراز کنند

with that, be a good way of describing you're just that is

، روش خوبی برای توصیف شما باشید، فقط این است

that I was going I'm sure I'm having a stroke

که من می رفتم، مطمئنم که دارم سکته می

your dissatisfaction so to protest is to vent one's dissatisfaction

کنم نارضایتی شما، بنابراین اعتراض، تخلیه نارضایتی

to protest is to show your anger and disagreement.

برای اعتراض است. عصبانیت و عدم توافق خود را نشان دهید

And quite often at the moment, there are many people protesting and we've had it here

و اغلب در حال حاضر، بسیاری از مردم معترض هستند و ما در اینجا شاهد

many protests taking place connected to the environment,

اعتراضات بسیاری در ارتباط با محیط زیست بوده ایم،

maybe the treatment of animals, maybe for those who

شاید رفتار با حیوانات، شاید برای کسانی که

consuming animals in their diet, maybe they are eating meat.

در رژیم غذایی خود از حیوانات استفاده می کنند، شاید آنها گوشت می خورند.

And yesterday we had lots of protests taking place around the country where people were going

و دیروز ما تظاهرات زیادی در سراسر کشور داشتیم که در آن مردم

into supermarkets and they were just pouring milk

به سوپرمارکت‌ها می‌رفتند و آنها فقط شیر را

everywhere on the floor in the supermarkets.

روی زمین در سوپرمارکت‌ها می‌ریختند.

And this has been going on for a while now.

و این مدتی است که ادامه دارد.

So it is a form of

بنابراین این شکلی

now they normally describe this as direct action.

است که آنها معمولاً این را به عنوان اقدام مستقیم توصیف می کنند.

So you are not just protesting.

پس شما فقط معترض نیستید.

You are actually doing something, doing something against the thing

شما در واقع دارید کاری انجام می دهید، علیه چیزی

that you are protesting about.

که به آن اعتراض دارید، کاری انجام می دهید.

Yeah. Yes.

آره آره.

There are always protests out there

همیشه اعتراض‌هایی

for different things and it's, you know, a Democratic

برای چیزهای مختلف وجود دارد و می‌دانید، این حق دموکرات است

right that you are able to do this, although there have been laws

که شما قادر به انجام این کار هستید، اگرچه قوانینی وجود داشته است

to try and kerb that being introduced and in certain you know other countries,

که تلاش می‌کند تا معرفی‌شده را مهار کند و به‌طور خاص شما کشورهای دیگر را می‌شناسید،

they come down more harshly on protesters than others.

این قوانین بیشتر پایین می‌آیند. به شدت نسبت به معترضان نسبت به دیگران.

We don't need to, you know, to actually specifically mention no

نیازی نیست، می دانید، در واقع هیچ

particular events that have happened in the past

رویداد خاصی را که در گذشته اتفاق افتاده و در

where, you know, protesters get killed.

آن معترضان کشته می شوند، ذکر کنیم.

People don't get killed here

مردم اینجا

in the UK, usually by protesting.

در بریتانیا معمولاً با اعتراض کشته نمی شوند.

No. Well, we don't do anything to do well, we don't do anything now.

نه، خوب، ما هیچ کاری نمی کنیم که خوب کار کنیم، الان هم کاری نمی کنیم.

They certainly do in other parts of the world.

آنها مطمئناً در سایر نقاط جهان انجام می دهند.

Over the past few years, the way protesters in this country,

طی چند سال گذشته ، نحوه برخورد با معترضان در این کشور،

in the UK are treated when they protest is much different.

در بریتانیا، هنگام اعتراض بسیار متفاوت است.

So I remember there were protests in the 1970s

بنابراین من به یاد دارم که در دهه 1970 اعتراضاتی وجود داشت،

when people were going on strike, coal miners.

زمانی که مردم اعتصاب می کردند، کارگران معدن زغال سنگ.

And if you look on YouTube in search for coal miner

و اگر به جستجوی معترضان معدن زغال سنگ

protesters, 1970s, you will see

در دهه 1970 در یوتیوب نگاه کنید،

some of the harshest treatment of protesters.

برخی از خشن ترین رفتارها را با معترضان خواهید دید.

The police would chase them.

پلیس آنها را تعقیب می کرد.

They would beat them with their sticks and they would spray water on them.

آنها را با چوب می زدند و روی آنها آب می پاشیدند.

And violence would normally be part of of that situation.

و خشونت معمولاً بخشی از این وضعیت است.

So in the past in this country, we would deal

بنابراین در گذشته در این کشور، ما

with protesters quite harshly, violently.

با معترضان به شدت و با خشونت برخورد می کردیم.

But over the years, everything has some off.

اما با گذشت سالها، همه چیز کمی از بین می رود.

And so now if you are in a supermarket

و بنابراین اکنون اگر در سوپرمارکت هستید و

protesting by damaging someone else's property,

با آسیب رساندن به اموال شخص دیگری اعتراض

you will you will probably get a little tap on the shoulder and say,

می کنید، احتمالاً کمی به شانه خود ضربه می زنید و می گویید،

excuse me, would you would you mind not destroying my supermarket?

ببخشید، آیا می خواهید سوپرمارکت من را خراب نکنید؟

And that's it. That's all you can do.

و بس. این تنها کاری است که می توانید انجام دهید.

You can't do anything else.

کار دیگه ای نمیتونی بکنی

If you do anything else, you will end up in trouble.

اگر کار دیگری انجام دهید در نهایت دچار مشکل خواهید شد.

Yes, that's a problem. Litigation.

بله، این یک مشکل است. دعوی قضایی

So if if police were to restrain

بنابراین اگر پلیس بخواهد

somebody who's taking this direct, direct action,

کسی را که این اقدام مستقیم و مستقیم را انجام می دهد،

as long as it's not against another person, then I think the police would intervene.

تا زمانی که علیه شخص دیگری نباشد، مهار کند، فکر می کنم پلیس مداخله می کند.

But, you know, they've come under a lot of criticism.

اما، می دانید، آنها مورد انتقادات زیادی قرار گرفته اند.

They've been sued.

از آنها شکایت شده است

The police are going a very difficult job now because they've got to be very careful

پلیس اکنون کار بسیار دشواری را پیش می‌برد، زیرا باید بسیار

not to be seen as too heavy handed, heavy handed, i.e.

مراقب باشد که به‌عنوان آدم‌های خیلی سنگین، دست‌های سنگین، یعنی

they are.

آنها دیده نشوند.

Well, they're handling things brutally. Yes.

خوب، آنها به طرز وحشیانه ای با مسائل برخورد می کنند. آره.

They're using brutality and violence towards the people

آنها نسبت به مردم

protesting or the people that they feel are in the wrong.

معترض یا افرادی که احساس می کنند در اشتباه هستند از خشونت و خشونت استفاده می کنند.

But here now, maybe here, a lot of people are saying that they've gone too far the other way,

اما اکنون اینجا، شاید اینجا، بسیاری از مردم می گویند که از راه دیگری خیلی دور شده اند،

where now you can do anything and people will just stand back and allow you to do it.

جایی که اکنون شما می توانید هر کاری انجام دهید و مردم فقط عقب می مانند و به شما اجازه انجام آن را می دهند.

This is actually happening also the United States,

این در واقع در ایالات متحده نیز اتفاق می افتد،

where a lot of police reforms over the years

جایی که بسیاری از اصلاحات پلیس در طول سال

have made the enforcement of the law

ها اجرای قانون را

much harder, that there are there are moments where people are now walking into supermarkets

بسیار سخت تر کرده است، لحظاتی وجود دارد که مردم اکنون وارد سوپرمارکت ها می شوند

and just looting the place, just taking what they want and then walking out.

و فقط مکان را غارت می کنند و فقط چیزی را می گیرند. آنها می خواهند و سپس بیرون می روند.

And no one can do anything about it.

و هیچ کس نمی تواند کاری در مورد آن انجام دهد.

So it has almost become like that also in certain

بنابراین در

parts of the United States as well.

بخش‌های خاصی از ایالات متحده نیز تقریباً همین‌طور شده است.

So I suppose protesting is something that

بنابراین فکر می کنم اعتراض چیزی است

a person feels that they have the right to do.

که شخص احساس می کند حق انجام آن را دارد.

And I suppose you can always think of one thing,

و من فکر می کنم همیشه می توانید به یک چیز فکر

at least one thing that you would like to protest about.

کنید، حداقل یک چیز که دوست دارید به آن اعتراض کنید.

Maybe you don't want to pay tax anymore,

شاید دیگه نمیخوای مالیات بدی،

maybe you

شاید

want to go into the street and scream and shout.

میخوای بری تو خیابون جیغ بزنی و داد بزنی.

I don't want to pay the tax anymore.

من دیگر نمی خواهم مالیات بدهم.

I don't have enough money to get by and survive on.

من پول کافی برای زندگی و زندگی ندارم.

So there are many things, maybe laws, certain laws

بنابراین چیزهای زیادی وجود دارد، شاید قوانین، قوانین

that are brought into place, they are brought forward and you object to them.

خاصی که در جای خود قرار می گیرند، مطرح می شوند و شما به آنها اعتراض می کنید.

But at the moment we have a lot of environmentalists and animal

اما در حال حاضر ما تعداد زیادی از طرفداران محیط زیست و

rights groups protesting in various ways.

گروه های حقوق حیوانات را داریم که به طرق مختلف اعتراض می کنند.

A couple of days ago, there was two young girls.

چند روز پیش دو دختر جوان بودند.

They threw tins of tomato soup over one of the most expensive

آنها قوطی های سوپ گوجه فرنگی را روی یکی از گران قیمت

paintings ever produced by Van Gough.

ترین نقاشی های ون گوف انداختند.

It was it Van Gogh?

این ون گوگ بود؟

It could be. It could be either. We don't know.

میتونه باشه. می تواند هر دو باشد. ما نمی دانیم.

It could be.

میتونه باشه.

So they threw the tomato soup over it and then they glued themselves to the wall.

پس سوپ گوجه را روی آن انداختند و سپس خود را به دیوار چسباندند.

Oh, I didn't see the gluing. Yes, they glued themselves.

اوه، من چسبندگی را ندیدم. بله خودشان را چسب زدند.

I would have. Now, this is what I would have done.

من خواهم داشت. حالا، این کاری است که من انجام می دادم.

I would have left them there.

من آنها را آنجا رها می کردم.

Just leave them there.

فقط آنها را آنجا رها کن

So if someone is gluing themselves to something, Steve, just leave them there

بنابراین، اگر کسی خودش را به چیزی می‌چسباند، استیو، فقط او را رها کنید

and see how long it takes before they think, Oh, hang on a second.

و ببینید چقدر طول می‌کشد تا فکر کند، اوه، یک ثانیه صبر کنید.

Oh, well, first of all, I'm a bit hungry

اوه، خب، اول از همه، من یک مقدار

and I need a wee wee and a puppy.

گرسنه هستم و به یک توله سگ نیاز دارم.

And I stuck myself to the wall

و خودم را به دیوار چسباندم

and see how long it takes for them to say, Oh, excuse me, excuse me.

و دیدم چقدر طول می کشد تا بگویند اوه، ببخشید، ببخشید.

I think I may have made a mistake here because I glued to the wall

فکر می کنم شاید اینجا اشتباه کرده باشم چون به دیوار چسبیده ام

and now I need to eat some food.

و حالا باید کمی غذا بخورم.

And either way, we need to poop at this protest.

و در هر صورت، ما باید در این اعتراض مدفوع کنیم.

Second, delirious in Paris right now?

دوم، هذیان در پاریس در حال حاضر؟

Oh, thousands, hundreds of thousands of people protesting

اوه، هزاران، صدها هزار نفر

from nations greater a public square.

از ملت‌ها در یک میدان عمومی بیشتر تظاهرات می‌کنند.

And a few people are asking, what are they protesting against?

و چند نفر می پرسند به چه چیزی اعتراض می کنند؟

Do you know, Louis, are you protesting as well?

میدونی لویی تو هم اعتراض میکنی؟

Can I just say, are you one of the protesters?

فقط می توانم بگویم شما از معترضان هستید؟

I think there's always a protest

من فکر می کنم همیشه یک اعتراض

or a demonstration taking place in France, in Paris.

یا تظاهرات در فرانسه، در پاریس برگزار می شود.

That is that is probably true.

این احتمالاً درست است.

I think I think it's hard now to know which group it is.

فکر می‌کنم الان سخت است بدانیم کدام گروه است.

Who is it? This week? Is that the yellow vests?

کیه؟ این هفته؟ اون جلیقه زرده؟

The blue vests, the pink vests

جلیقه های آبی، جلیقه های صورتی

or the orange vests with yellow dots?

یا جلیقه های نارنجی با نقطه های زرد؟

Are you protesting Levis?

آیا به لویس اعتراض می کنید؟

Have you ever protested?

تا حالا اعتراض کردی؟

Is it has anyone who is watching today, have you ever protested something, something you believed in?

آیا کسی امروز دارد که تماشا می کند، آیا تا به حال به چیزی اعتراض کرده اید، چیزی که به آن اعتقاد داشته اید؟

Maybe.

شاید.

And if you have, please tell us.

و اگر دارید لطفا به ما بگویید.

You know, we won't be judging.

می دانید، ما قضاوت نخواهیم کرد.

You know, we just want to know, what was it like?

میدونی ما فقط میخوایم بدونیم چطور بود؟

Did you get up by the police? Did you get arrested? Yes.

توسط پلیس بلند شدی؟ دستگیر شدی؟ آره.

Have we ever protested?

آیا تا به حال اعتراض کرده ایم؟

I don't think we have. Well, I suppose we be.

فکر نمی کنم داشته باشیم. خب، من فکر می کنم ما هستیم.

We've been on marches. Pride marches.

ما در راهپیمایی ها بوده ایم. راهپیمایی غرور.

Yes, there there are.

There are often pride marches that take place.

بله، وجود دارد.

اغلب راهپیمایی های غرور برگزار می شود.

But that was going back many years ago, in the early 1990s,

اما این به سال‌ها پیش برمی‌گشت، در اوایل دهه 1990،

when the World for US was a very different place indeed.

زمانی که جهان برای ایالات متحده واقعاً مکان متفاوتی بود .

Very different.

خیلی متفاوت.

In fact, it was different for many people and much better and much easier now.

در واقع، برای بسیاری از افراد متفاوت بود و اکنون بسیار بهتر و بسیار آسان تر بود.

But I suppose we have in a way, but I suppose in a way

اما من فکر می‌کنم که ما به نوعی داریم، اما فکر می‌کنم به نوعی

protesting is often seen now as being

اعتراض اغلب به عنوان

something that might be almost anti-social so.

چیزی تقریباً ضداجتماعی تلقی می‌شود.

There are people blocking the roads, so the traffic has to stop.

افرادی هستند که جاده ها را مسدود کرده اند، بنابراین ترافیک باید متوقف شود.

There are people now going into supermarkets and they are pouring the milk

اکنون افرادی هستند که به سوپرمارکت ها می روند و شیر

all over the floor as a protest and that's

را به عنوان اعتراض روی زمین می ریزند و این

what happened yesterday across the UK.

همان چیزی است که دیروز در سراسر بریتانیا اتفاق افتاد.

So I suppose direct action is very different

بنابراین فکر می‌کنم کنش

from just marching through the street with with your

مستقیم با راهپیمایی در خیابان با

your signs saying down with

نشانه‌های شما که

with that sort of thing, less of that.

با آن چیزها روبه‌رو می‌شوند بسیار متفاوت است، کمتر از آن.

We don't want any more of that.

ما بیشتر از این نمی خواهیم.

Maybe, maybe what we need is a protest outside YouTube headquarters

شاید، شاید چیزی که ما نیاز داریم اعتراضی در خارج از مقر یوتیوب

for Mr.

برای

Duncan's channel so that you get more viewers and are protesting

کانال آقای دانکن باشد تا بینندگان بیشتری داشته باشید و به الگوریتم ها اعتراض کنید

against the algorithms, the unfairness of the algorithm.

، ناعادلانه بودن الگوریتم.

The last time someone went to YouTube headquarters to protest it did not end well.

آخرین باری که شخصی برای اعتراض به دفتر مرکزی یوتیوب رفت، عاقبت خوبی نداشت.

That is true.

این درست است.

They did go to extreme lengths to make their protest known.

آنها برای اعلام اعتراض خود تا حد زیادی دست به کار شدند.

Yeah, let's just put it that way.

بله، اجازه دهید آن را به این صورت بیان کنیم.

I wouldn't encourage anyone to do that.

من کسی را به انجام این کار تشویق نمی کنم.

No, we are not.

نه ما نیستیم.

Let me retract.

اجازه دهید من را پس بگیرم.

Yes, I'd say that we are definitely not

بله، می‌توانم بگویم که ما قطعاً

trying to get people to protest anywhere.

تلاش نمی‌کنیم که مردم به جایی اعتراض کنند.

I can't say anything.

من نمی توانم چیزی بگویم.

Please don't do it.

لطفا این کار را نکنید.

Distances.

Please just stay at home, make a cup of tea and watch.

فاصله ها.

لطفا فقط در خانه بمانید، یک فنجان چای درست کنید و تماشا کنید.

As Christina protested many years ago in a peaceful protest

همانطور که کریستینا سال‌ها پیش در اعتراضی مسالمت‌آمیز

against what Farty says, We are protesting here

به آنچه فارتی می‌گوید اعتراض کرد، ما

in Morocco against the cost of living that's going to increase probably

در مراکش به هزینه‌های زندگی اعتراض می‌کنیم که احتمالاً

energy costs, food bills, inflation going up.

هزینه‌های انرژی، قبوض غذا و تورم را افزایش می‌دهد.

The rich are getting richer, the poorer getting poorer.

ثروتمندان ثروتمندتر می شوند، فقیرتر فقیرتر می شود.

And that's when you end up having riots, isn't it, when you get civil unrest?

و آن وقت است که در نهایت با شورش مواجه می شوید، اینطور نیست، زمانی که ناآرامی های مدنی به سراغ شما می آید؟

Yeah.

آره

Well, maybe a large group of people feel badly treated. Yes.

خوب، شاید گروه بزرگی از مردم احساس می کنند که با آنها بد رفتار می شود. آره.

So that is I think that's the most common reason why anyone protests, because you wouldn't normally do it.

بنابراین، فکر می‌کنم این رایج‌ترین دلیل اعتراض هر کسی است، زیرا شما معمولاً این کار را نمی‌کنید.

You wouldn't it?

شما آن را نمی خواهید؟

If you were having a bad day at work, you wouldn't go into the streets and start protesting over that.

اگر روز بدی در محل کارتان داشتید، به خیابان نمی رفتید و شروع به اعتراض به این موضوع نمی کردید.

But if maybe you feel as if your civil liberties or maybe the way you were

اما اگر احساس می‌کنید که آزادی‌های مدنی شما یا شاید روشی که

has become too harsh, maybe you will.

بوده‌اید بیش از حد خشن شده است، شاید اینطور باشید.

So we could probably name one place at the moment in Iran.

بنابراین احتمالاً می‌توانیم یک مکان را در حال حاضر در ایران نام ببریم.

So Iran at the moment, many protests taking place

بنابراین در ایران در حال حاضر، اعتراضات زیادی

for various reasons and many people unhappy

به دلایل مختلف صورت می گیرد و بسیاری از مردم

with the government also I think in there as well.

از دولت ناراضی هستند، همچنین فکر می کنم در آنجا نیز وجود دارد.

There is again another way in which the cost of living

دوباره راه دیگری وجود دارد که در آن هزینه های زندگی

and certain groups of, people are now being pushed aside.

و گروه های خاصی از مردم اکنون کنار گذاشته می شوند.

So I think in that situation it's it's quite complex.

بنابراین فکر می‌کنم در آن موقعیت، این موضوع کاملاً پیچیده است.

People have had enough.

مردم به اندازه کافی غذا خورده اند.

And when people, you know, in countries like Iran,

و هنگامی که مردم، می دانید، در کشورهایی مانند ایران،

it's very dangerous to protest

اعتراض کردن بسیار خطرناک است

because, you know, you'll end up dead, which a lot of people have.

، زیرا، می دانید، شما در نهایت خواهید مرد، که بسیاری از مردم دارند.

That's it. Well, the freedom.

خودشه. خب آزادی

So to protest, which I suppose is a good thing to mention quickly, the freedom to do it.

بنابراین برای اعتراض، که فکر می کنم ذکر سریع آن چیز خوبی است ، آزادی انجام آن.

So and

بنابراین و

if you are willing

اگر

to lay your life down to protest against something,

می‌خواهید جان خود را برای اعتراض به چیزی

then you must really strongly believe in it.

از دست بدهید، باید واقعاً به آن اعتقاد داشته باشید.

Cause I've had protests protests in Iran before, but they've never really come to anything.

چون قبلاً در ایران تظاهرات اعتراضی داشته‌ام، اما واقعاً هرگز به جایی نرسیده‌اند.

But I seem to be a bit more sustained, a bit more serious this time.

اما به نظر می رسد که این بار کمی پایدارتر ، کمی جدی تر هستم.

Yeah, I mean, we know why, but yes, the one I was going to mention is here

بله، منظورم این است که ما می دانیم چرا، اما بله، آن چیزی که می خواستم به آن اشاره کنم

in the UK many years ago, the equal rights for women to, to allow them to vote.

، سال ها پیش اینجا در بریتانیا بود، حقوق برابر برای زنان ، تا به آنها اجازه رای دادن بدهد.

And there actually women who were dying, literally dying.

و در واقع زنانی وجود داشتند که به معنای واقعی کلمه در حال مرگ بودند.

But there is one famous event where the the lady who was protesting,

اما یک اتفاق معروف وجود دارد که بانویی که معترض بود در یک مسابقه

she threw herself in front of the Queen's horse

خود را جلوی اسب ملکه انداخت

during a race and she died. Yes.

و او مرد. آره.

And that brought all of that to the attention of the government

و همه اینها مورد توجه دولت

and the media at that time.

و رسانه های آن زمان قرار گرفت.

And it did eventually create changes

و در نهایت تغییراتی ایجاد کرد

which allowed women to have rights and have the vote.

که به زنان اجازه داد از حقوق و رای برخوردار شوند.

So sometimes drastic action is carried out, which is what's happening at the moment

بنابراین گاهی اوقات اقدامات شدیدی انجام می شود که در حال حاضر

with the protesters who were going into the supermarkets and pouring the milk everywhere.

با معترضانی که به سوپرمارکت ها می رفتند و شیر را در همه جا می ریختند، اتفاق می افتد.

I'm not sure if I agree with throwing tomato soup over a priceless

مطمئن نیستم که با انداختن سوپ گوجه‌فرنگی روی یک سوپ گران‌قیمت

I'm not sure if that achieves sympathy

موافقم یا نه، مطمئن نیستم که آیا این کار باعث همدردی می‌شود

or maybe just more people ignoring them.

یا شاید افراد بیشتری آن‌ها را نادیده می‌گیرند.

Yes, they're just trying to

بله، آنها فقط سعی می

get attention to their cause, which is basically disgust.

کنند توجه خود را به هدف خود جلب کنند که اساساً انزجار است.

They don't like people eating animals.

آنها دوست ندارند مردم حیوانات را بخورند.

But yeah, we don't go into the one that comes with that.

اما بله، ما وارد موردی که همراه با آن است نمی‌رویم.

Another one, of course, is is during the Vietnam War in the United States,

البته یکی دیگر از این موارد این است که در طول جنگ ویتنام در ایالات متحده

a lot of terrible things happened during that time, not in Vietnam.

، اتفاقات وحشتناک زیادی در آن زمان رخ داد، نه در ویتنام.

Things were really bad there, but also in

اوضاع در آنجا واقعاً بد بود، اما همچنین

the United States, the way protesters were treated as well.

در ایالات متحده ، نحوه برخورد با معترضان نیز.

So it was very heavy handed and people were killed

بنابراین بسیار سنگین بود و مردم در اعتراض به جنگ ویتنام کشته

and accused of being communist when they protested against the Vietnam War.

و متهم به کمونیست بودن شدند.

Lewis says, I protested against the war in Iraq,

لوئیس می گوید من به جنگ عراق اعتراض کردم

which, as we know and as Lewis mentioned,

که همانطور که می دانیم و همان طور که لوئیس اشاره کرد

was a war based on lies.

، جنگی مبتنی بر دروغ بود.

They murdered hundreds of thousands of people.

آنها صدها هزار نفر را به قتل رساندند.

Based on lies? Yes, they did.

بر اساس دروغ؟ بله، آنها انجام دادند.

They did.

انجام دادند.

Well, yeah.

اره.

And we've got.

و ما داریم.

Well, allegedly.

خب ظاهرا

Yes, that's exactly.

بله دقیقا همینطوره

We just we just choose our words carefully.

ما فقط کلمات خود را با دقت انتخاب می کنیم.

Steve, I'm just notes.

استیو، من فقط یادداشت هستم.

Never said that.

هرگز این را نگفته است.

Lewis said it, not as we said it.

لوئیس آن را گفت، نه آنطور که ما گفتیم.

We are just here as a conduit.

ما فقط به عنوان یک مجرا اینجا هستیم.

That's it.

We're just repeating what Lewis said.

خودشه.

ما فقط حرف لوئیس را تکرار می کنیم.

That's it. Lewis Mendez, who lives in Paris.

خودشه. لوئیس مندز که در پاریس زندگی می کند.

Yeah, yeah.

آره آره.

But yes, if he feels strongly about something,

اما بله، اگر او نسبت به چیزی احساس شدیدی داشته باشد،

then you protest or protest against you for that.

شما به خاطر آن به شما اعتراض یا اعتراض می کنید.

So in other words, you can use demonstrate, you protest,

بنابراین به عبارت دیگر، شما می توانید از تظاهرات استفاده کنید ، اعتراض می

you demonstrate, you show your dissatisfaction

کنید، تظاهرات می کنید، نارضایتی خود را

by going out or by like taking some sort of action.

با بیرون رفتن یا انجام نوعی اقدام نشان می دهید.

But I think the most common form of protest is marching normally with banners.

اما من فکر می کنم رایج ترین شکل اعتراض، راهپیمایی معمولی با بنر است.

Or maybe you will meet in a certain area or a certain place.

یا شاید شما در یک منطقه خاص یا یک مکان خاص ملاقات کنید.

Then you will.

سپس شما.

You will vent or you will show your dissatisfaction.

تخلیه خواهید کرد یا نارضایتی خود را نشان خواهید داد.

This is what I mean.

This is the argument that Putin is making at the moment.

منظور من این است.

این بحثی است که پوتین در حال حاضر مطرح می کند.

Now, I'm not you know, I'm just siding one way or the other here.

حالا ، من نیستم، من فقط به این طرف یا آن طرف اینجا هستم.

But, you know, it is he is pointing out the hypocrisy of Western countries

اما، می دانید، او به ریاکاری کشورهای غربی اشاره

who invade other countries like the Iran war that Lewis was protesting against

می کند که به کشورهای دیگر مانند جنگ ایران حمله می کنند، لوئیس علیه

Iraq, Iraq, Syria, and end up killing

عراق، عراق، سوریه تظاهرات می کرد و در نهایت

hundreds, thousands of innocent people is often

صدها هزار انسان بی گناه را می کشد.

the you know, the it's not the necessarily military targets that are just targeted.

، این لزوماً اهداف نظامی نیستند که فقط هدف قرار می گیرند.

It's often the often the civilian populations

اغلب این جمعیت غیرنظامی هستند

that suffer all wars lead to collateral damage, things

که در تمام جنگ‌ها متحمل آسیب‌های جانبی می‌شوند، چیزهایی

that are not the target, but they still become effective, although quite often

که هدف نیستند، اما همچنان مؤثر می‌شوند، اگرچه اغلب

they're deliberately targeted, which I mean, what's happening anyway is.

آنها عمداً هدف قرار می‌گیرند، منظورم این است که به هر حال اتفاقی که می‌افتد همین است.

Yes, well, we're not here to say what is what.

بله، خوب، ما اینجا نیستیم که بگوییم چیست چیست.

We're here to moderate.

ما اینجا هستیم تا تعدیل کنیم.

We are the conduit.

ما مجرا هستیم

We can give our opinions, not the judge and jury,

ما می توانیم نظرات خود را ارائه دهیم، نه داور و هیئت منصفه،

but it interesting.

I always find these things interesting anyway, when you when you see

اما جالب است.

به هر حال من همیشه این چیزها را برایم جالب می‌دانم، وقتی می‌بینی

people taking action and how these things actually come to be,

که مردم دست به اقدام می‌زنند و این چیزها در واقع چگونه به وجود می‌آیند،

how do come to be

چگونه می‌شوند آن

what they are, how do people arrange it nowadays?

چیزی که هستند، مردم این روزها چگونه آن را ترتیب می‌دهند؟

Certainly when people are going to a certain place to protest,

قطعاً وقتی مردم برای اعتراض به جایی می‌روند

there must be something that the authorities can see

، باید چیزی باشد که مسئولین

or they can sense that things are happening.

ببینند یا حس کنند که اتفاقاتی در حال رخ دادن است.

Maybe a large group of people are meeting somewhere.

شاید گروه زیادی از مردم در جایی با هم ملاقات می کنند.

But of course nowadays in London you can't protest, you can't.

اما البته امروزه در لندن نمی توان اعتراض کرد، نمی توانی.

It is illegal.

غیرقانونیه.

It's recently become law where any form of protest

اخیراً به قانون تبدیل شده است که در آن هر شکلی از اعتراض

can be stopped by the police any form.

می تواند توسط پلیس به هر شکلی متوقف شود.

So if I if I upset someone in the street because I'm unhappy with something,

بنابراین اگر من اگر کسی را در خیابان به دلیل ناراضی بودن از چیزی ناراحت کنم،

I could be dragged away and detained.

ممکن است من را بکشانند و بازداشت کنند.

So this is actually just change.

بنابراین این در واقع فقط تغییر است.

This is a law that's just been introduced.

این قانونی است که به تازگی معرفی شده است.

So now you need lots of permission,

بنابراین اکنون به مجوزهای زیادی نیاز دارید،

various types of permission, and you have to make sure

انواع مختلف مجوزها، و باید مطمئن شوید

that that thing will be controlled, that protest will be controlled. But

که آن چیز کنترل می شود، آن اعتراض کنترل می شود.

and this has happened

recently, and a lot of people are not happy about that, you know.

اما اخیراً این اتفاق افتاده

است و بسیاری از مردم از این موضوع خوشحال نیستند، می دانید.

So Lewis is saying that he's against all wars.

بنابراین لوئیس می‌گوید که با همه جنگ‌ها مخالف است.

And, of course, you know, nobody wants a war.

و، البته، می دانید، هیچ کس جنگ نمی خواهد.

I think we all are.

من فکر می کنم همه ما هستیم.

But unfortunately, it's the it's

اما متأسفانه،

the psychopaths that get into charge of.

این روان‌پرستان هستند که مسئولیت آن را بر عهده می‌گیرند.

Okay, I'm so glad that you're tempering your thoughts.

بسیار خوب، من خیلی خوشحالم که افکار خود را تعدیل می کنید.

Yeah.

Qualities in psychopaths

آره

that get into power, you know, in

می‌دانید، ویژگی‌هایی در روان‌پرستان که در

different parts of the world that then decide they want to do something

نقاط مختلف جهان به قدرت می‌رسند، سپس تصمیم می‌گیرند که می‌خواهند کاری انجام دهند

and then they rile up their populations

و سپس جمعیت خود را عصبانی

to and lie to them in order to get them.

می‌کنند و برای به دست آوردن آنها به آنها دروغ می‌گویند.

I mean, this is what religion used to do, isn't it?

منظورم این است که دین قبلا این کار را می کرد، اینطور نیست؟

Yeah, some might say it still does, but that's it. Yes.

بله، برخی ممکن است بگویند هنوز هم وجود دارد، اما همین. آره.

You know, religion is used to control people. Yeah.

می دانید، دین برای کنترل مردم استفاده می شود. آره

Because some lunatic in charge wants some extra land.

زیرا یک دیوانه مسئول زمین اضافی می خواهد.

And so this is Steve saying these things, by the way.

و بنابراین این استیو است که این چیزها را می گوید، اتفاقا.

So could you please address your fat was to Mr.

پس می توانید لطفاً به آقای

Steve. Oh, I'm not on about

استیو بپردازید. اوه، من در مورد

particular religions.

ادیان خاصی نیستم.

I'm just saying generally I'm talking generally.

من فقط می گویم به طور کلی من به طور کلی صحبت می کنم.

Okay. Generally, Mr.

باشه. به طور کلی، آقای

Duncan said that that's what happens.

دانکن گفت که این چیزی است که اتفاق می افتد.

Somebody gets into power

یک نفر به قدرت می رسد

and then they're psychopaths and then they want something

و سپس آنها روانی می شوند و بعد چیزی

like somebody else's land or somebody has got more gold

مانند زمین دیگران می خواهند یا کسی طلا

or oil or crops or something and they want that.

یا نفت یا محصول یا چیزی بیشتر دارد و آنها این را می خواهند.

So they then manipulate the population into

بنابراین آنها سپس جمعیت را دستکاری می

going to war, getting killed.

کنند تا به جنگ بروند و کشته شوند.

So you can get that particular bit of land back like the British to do.

بنابراین شما می توانید آن قطعه خاص از زمین را مانند انگلیسی ها پس بگیرید.

Yeah, well, I'm just saying general talking generally I'm talking.

بله، خوب، من فقط می گویم کلی صحبت می کنم به طور کلی من صحبت می کنم.

This is what happens. I'm not gonna argue with you.

این چیزی است که اتفاق می افتد. من با شما بحث نمی کنم

It's I mean, nobody wants just ordinary people don't want more.

منظورم این است که هیچ کس نمی خواهد فقط مردم عادی بیشتر نمی خواهند.

It's only the idiots in charge, Steve, you know that you got to know went in the sentence.

فقط احمق ها مسئول هستند، استیو، می دانی که با این جمله آشنا شدی.

So that's my solution to for world peace.

پس این راه حل من برای صلح جهانی است.

Well, I didn't have I don't let psychopaths get in charge of government

خوب، من نداشتم و اجازه نمی‌دهم روان‌پرستان مسئولیت حکومت را بر عهده بگیرند،

either realise that most countries around the world are run

متوجه شوند که اکثر کشورهای جهان

by someone who has some sort of narcissism.

توسط فردی اداره می‌شوند که نوعی خودشیفتگی دارد.

Well, that's what I'm saying.

خب منم همینو میگم

Any country, it should be like some world law that you tested

هر کشوری باید مثل یک قانون جهانی باشد که شما

for these narcissistic

برای این

tendencies and you're not allowed to get into power.

تمایلات خودشیفتگی آزمایش کردید و اجازه ندارید به قدرت برسید.

That doesn't sound like democracy to, though.

هر چند که به نظر دموکراسی نمی رسد.

Well, it is democracy.

خب این دموکراسی است.

But you can't you don't want somebody in power who is a lunatic do here.

اما نمی‌توانید بخواهید کسی در قدرت که دیوانه است، اینجا باشد.

Okay.

باشه.

That would solve all the world's problems.

این همه مشکلات دنیا را حل می کند.

So if you you've got democracy right now, you can vote.

بنابراین اگر در حال حاضر دموکراسی دارید، می توانید رای دهید.

They can't vote. You can't.

نمی توانند رای بدهند. شما نمی توانید.

The prerequisite is that all the candidates

پیش نیاز این است که همه داوطلبانی

you test all psychologists to test them all.

که از آنها تست می‌کنید، همه روانشناسان را امتحان کنید.

And you, you and you, you psychopaths, you can't

و شما، شما و شما، شما روان پرستان، نمی

you can't say I might I might want a psychopath.

توانید نمی توانید بگویید من ممکن است یک روانشناس بخواهم.

Have you down because they're going to do bad thing.

شما را ناامید می کنند زیرا آنها کار بدی انجام می دهند.

No, but a lot of people do like psychopaths being in charge.

نه، اما بسیاری از مردم دوست دارند که سایکوپات ها مسئول باشند.

They like to be told what to do.

آنها دوست دارند به آنها گفته شود چه کار کنند.

Yeah.

Yeah, that's the problem, that people like to be led some times. Yes.

آره

بله، مشکل این است که مردم دوست دارند گاهی اوقات هدایت شوند. آره.

People don't want to think for themselves.

مردم نمی خواهند خودشان فکر کنند.

They want people to tell them what to do. Exactly.

آنها می خواهند مردم به آنها بگویند که چه کار کنند. دقیقا.

And that's but you know.

و این اما شما می دانید.

But it should be somebody like an overlord, maybe an alien

اما باید کسی مانند یک ارباب، شاید یک بیگانه باشد

who can prevent all these psychopaths going into into power. Yes.

که بتواند از به قدرت رسیدن این همه روانپرستان جلوگیری کند. آره.

I think I need to show you the word democracy in the dictionary, because it is

فکر می‌کنم باید کلمه دموکراسی را در فرهنگ لغت به شما نشان دهم، زیرا

I'm not against Steve Duncan.

مخالف استیو دانکن نیستم.

I'm against psychopaths getting into power. Yes.

من مخالف قدرت گرفتن روانی ها هستم. آره.

Some might say that that is one in the same, unfortunately.

برخی ممکن است بگویند که متأسفانه این یکی یکی است .

I don't think so.

من اینطور فکر نمی کنم.

Totally different anyway.

به هر حال کاملاً متفاوت است.

Are we are we just going to carry on arguing about this stupid point

آیا قرار است برای همیشه در مورد این نکته احمقانه بحث کنیم

forever to protest, just

تا اعتراض کنیم، فقط

to go against the will of the government,

برای مخالفت با اراده دولت،

maybe some rules that you are

شاید برخی قوانین که شما از

not happy with.

آنها راضی نیستید.

Perhaps I'm going to protest against Mr.

شاید من قصد دارم به اینکه آقای

Duncan interrupting me on streams.

دانکن حرفم را در استریم ها قطع می کند اعتراض کنم.

I'm not interrupting you. I'm just joking.

من حرف شما را قطع نمی کنم. من فقط شوخی می کنم.

Sometimes I have to just put the brakes on and let you just slow down slightly because you go

گاهی اوقات مجبورم فقط ترمز بگیرم و به شما اجازه دهم کمی سرعتتان را کم کنید، زیرا

from here's my opinion to I'm now

از اینجا نظر من این است که اکنون

slightly insane, but this is what people are agreeing with me. Yes.

کمی دیوانه هستم، اما این چیزی است که مردم با من موافق هستند. آره.

I didn't say it's the trouble with psychopaths, charismatic.

من نگفتم مشکل از روان پریشان است، کاریزماتیک.

They have charisma.

کاریزما دارند.

People see, this is this is what's annoying me at the moment, Mr.

مردم می بینند، این همان چیزی است که من را در حال حاضر آزار می دهد، آقای

Duncan, we an opposition leader who's in the Labour Party

دانکن، ما یک رهبر اپوزیسیون که در حزب کارگر هستیم

and what do you people I keep hearing this all the time on the news

و شما چه کسانی هستید که من همیشه این را در اخبار می شنوم

when people think about him taking over from the Conservatives.

وقتی مردم به این فکر می کنند که او به قدرت رسیده است. محافظه کاران

What's his name? Can't remember his name now.

اسم او چیست؟ الان اسمشو یادم نمیاد

Well, you're talking about it.

خوب، شما در مورد آن صحبت می کنید.

I never I just I can't remember his name or ask the Labour leader Keir Starmer.

من هرگز نمی‌توانم نام او را به خاطر بیاورم یا از رهبر حزب کارگر کایر استارمر بپرسم.

Okay.

باشه.

And people say, oh, we don't want him in charge.

و مردم می گویند، اوه، ما او را مسئول نمی خواهیم.

He's boring.

او خسته کننده است.

That's what they keep saying.

این چیزی است که آنها مدام می گویند.

Oh he's boring.

اوه او خسته کننده است.

Okay, well I'd rather have someone who's boring but competent at the job

خوب، خوب، ترجیح می‌دهم کسی را داشته باشم که کسل‌کننده باشد، اما در کارش صلاحیت داشته باشد،

then some psychopathic lunatic with charisma who's rubbish at the job.

سپس یک دیوانه روان‌پریشی با کاریزما که در این کار بی‌تفاوت است.

I don't understand how that's a criticism of somebody,

نمی‌فهمم چگونه این انتقاد از کسی است،

you know, if he's boring or maybe he's very thoughtful

می‌دانید، اگر او خسته‌کننده است یا شاید بسیار متفکر است

and knows what he's doing and competent at the job and he's not worried about his image.

و می‌داند دارد چه می‌کند و در کارش صلاحیت دارد و نگران تصویرش نیست.

He's thinking about what is the what's the best thing for the country.

او به این فکر می کند که بهترین چیز برای کشور چیست.

Yes, I bring back boring in politics. Say

بله، من خسته کننده در سیاست را برمی گردم. بگو

people shouldn't just vote for somebody.

مردم نباید فقط به کسی رای بدهند.

It's why people voted for Johnson, wasn't it? Yes.

به همین دلیل مردم به جانسون رای دادند، اینطور نیست؟ آره.

Oh, he's first.

اوه او اول است

He's a great lord.

او یک پروردگار بزرگ است.

I have to the live stream off if you don't.

اگر این کار را نکنید، باید پخش زنده را قطع کنم.

But that is what people voted for.

اما این همان چیزی است که مردم به آن رای دادند.

A lot of people always great, always a laugh is a mad Steve, but he was rubbish.

بسیاری از مردم همیشه عالی هستند، همیشه خنده یک استیو دیوانه است، اما او مزخرف بود.

This is not what people have tuned in for since they have.

این چیزی نیست که مردم از آن زمان برای آن تنظیم شده اند.

If they have, his thought is a bit of a nutter.

اگر هم داشته باشند، فکرش قدری بیهوده است.

Ferguson nutter.

فرگوسن ناتر

I just think you kind of are competent people.

من فقط فکر می کنم شما افراد شایسته ای هستید.

Yes, he's in charge.

بله، او مسئول است.

You can realise that voting.

شما می توانید آن رای دادن را متوجه شوید.

You do understand what voting is, don't you?

شما متوجه شدید رای دادن چیست، نه؟

You vote for the most popular person.

شما به محبوب ترین فرد رای می دهید.

But yeah, you vote for the person you want in charge.

اما بله، شما به فردی که می خواهید مسئول آن هستید رای دهید.

But you know it. It isn't what you're doing.

اما شما آن را می دانید. این چیزی نیست که شما انجام می دهید.

Popularity is what people vote for.

محبوبیت چیزی است که مردم به آن رای می دهند.

They're voting for the most popular person.

آنها به محبوب ترین فرد رای می دهند.

When there's a talent show and someone votes for that.

وقتی یک برنامه استعدادیابی وجود دارد و کسی به آن رای می دهد.

Yes, I'm on about anything.

بله، من در مورد هر چیزی هستم.

Any form of voting is voting for the voters, don't you? Yes.

هر شکلی از رای دادن، رای دادن به رای دهندگان است، اینطور نیست؟ آره.

Well, that's the problem.

خب مشکل همینه

People first people impose Midsomer Politics and they are popular and that's the wrong thing.

مردم ابتدا سیاست Midsomer را تحمیل می کنند و محبوب هستند و این کار اشتباهی است.

You should be voting.

باید رای بدی وقتی

You shouldn't be looking at those qualities in a person when you're voting

به یک سیاستمدار رای می‌دهید، نباید به این ویژگی‌ها در یک فرد نگاه کنید

for a politician, you're going to be thinking about, well, how could they be good at the job?

، بلکه به این فکر می‌کنید که خوب، چگونه می‌تواند در این کار خوب باشد؟

And fortunately and unfortunately, people are swayed by it is.

و خوشبختانه و متاسفانه مردم تحت تاثیر آن هستند.

Yes, but it's never been like that.

بله، اما هرگز اینطور نبوده است.

I'm just saying. I'm just making a point.

من فقط می گویم. من فقط به یک نکته اشاره می کنم.

That's what you should be voting for is that person because they say no.

این همان چیزی است که شما باید به آن رای دهید ، آن شخص است زیرا آنها می گویند نه.

Oh, is he a laugh? So charismatic.

اوه، او خنده دارد؟ خیلی کاریزماتیک

All right, calm down.

باشه آروم باش

I protests Mr. Tear gas.

من به آقای گاز اشک آور اعتراض می کنم.

It's like say, oh, my goodness.

مثل این است که بگویی خدای من.

So you say something, but no one can can play the counterargument.

بنابراین شما چیزی می گویید، اما هیچ کس نمی تواند استدلال مخالف را بازی کند.

No, but J.F.

نه، اما جی

Kennedy was was one of the most corrupt and crooked people ever.

اف کندی یکی از فاسدترین و متقلب ترین افراد تاریخ بود.

And yet he's he's still regarded

و با این حال او هنوز هم

as is this God and angel.

مانند این خدا و فرشته در نظر گرفته می شود.

And yet he was he was not a particularly nice person.

و با این حال او بود، او یک شخص به خصوص خوب نیست.

He was having affairs.

او در حال انجام امور بود.

He had some some disability that he hid

او مقداری ناتوانی داشت که آن را پنهان می‌کرد

and well, to be honest, he wasn't it wasn't a particularly nice person.

و خوب، راستش را بخواهید، او آدم خوبی نبود.

He did a bad idea about a Third World War.

او ایده بدی در مورد جنگ جهانی سوم داشت.

But that. Yes.

اما این. آره.

Well, I'm not saying he didn't at no point did I say he didn't.

خوب، من نمی گویم که او در هیچ نقطه ای نگفت که نگفته است.

Yeah.

Your point is pointless if it's not.

آره

اگر اینطور نباشد حرف شما بی معنی است.

It's not what I'm saying.

این چیزی نیست که من می گویم.

My only point is if you're voting for a politician, you want someone who's competent.

تنها نکته من این است که اگر به یک سیاستمدار رای می دهید، کسی را می خواهید که شایسته باشد.

The job. Yes.

کار. آره.

And this is the problem. You hear people.

و این مشکل است. مردم را می شنوید.

It isn't the problem.

مشکل این نیست

It's just the way things are.

اوضاع همین طور است.

I know it's the way things are, but it shouldn't be.

می‌دانم اوضاع همین‌طور است، اما نباید اینطور باشد.

You shouldn't be voting for somebody because they've got charisma,

شما نباید به کسی رای بدهید چون کاریزما دارد،

should be voting for them because they're good at the job.

باید به او رای بدهید چون در کارش خوب است.

You think they'd be competent? You know what? Their background? Yes.

شما فکر می کنید آنها صلاحیت دارند؟ میدونی چیه؟ پیشینه آنها؟ آره.

If you've got a chancellor in charge of the money, you want somebody who's

اگر صدراعظم مسئول پول دارید، کسی را می خواهید

who's who's studied that and they know what you're doing.

که آن را مطالعه کرده باشد و آنها بدانند که شما چه کار می کنید.

Anyone there still are you still there?

کسی هست هنوز اونجا هستی؟

Yeah. Yes. Well, so you were teaching.

آره آره. خب پس داشتی تدریس میکردی

I don't know what's going on over here.

من نمی دانم اینجا چه خبر است

I know what this is what you talked about protesting.

من می دانم این چه چیزی است که شما در مورد اعتراض صحبت کردید.

That's what I'm doing. Yes. Protests.

این کاری است که من انجام می دهم. آره. اعتراضات

So that's to do with what has nothing to do with

پس این مربوط به چیزی است که ربطی به

protests. What

اعتراض ندارد. چه

politics is always been crooked, corrupt and sinister.

سیاستی که همیشه کج و فاسد و شوم بوده است.

It always has and it always will.

همیشه بوده و خواهد بود.

There you go.

شما بروید.

Deal with it.

با آن مقابله کنید.

Next subject, Mr. Duncan.

موضوع بعدی، آقای دانکن.

And it's all right.

و همه چیز درست است.

Well,

خب،

yes, we still talking about protests I don't know what it is.

بله، ما هنوز در مورد اعتراضات صحبت می کنیم، نمی دانم چیست.

You're in control.

شما در کنترل هستید.

You're the boss. You're in charge.

تو رئیسی شما مسئول هستید.

Okay, just making my point, that's all.

خوب، فقط منظورم را بگو، همین.

Are still watching. Yes. Yeah, sorry.

همچنان در حال تماشا هستند. آره. آره ببخشید

YouTube. YouTube.

یوتیوب. یوتیوب.

If just in case anyone's accidentally watching this on YouTube

اگر کسی به طور تصادفی این را در YouTube تماشا می کند

or they are from YouTube that sorry this is this, is not what we normally do.

یا از YouTube است متاسفم که این چنین است، معمولاً این کار را انجام نمی دهیم.

It is it's what we do.

این همان کاری است که ما انجام می دهیم.

That's why you said the other night, we've got to stop arguing so that people watch watching.

به همین دلیل است که دیشب گفتی، ما باید بحث را کنار بگذاریم تا مردم تماشا کنند.

I didn't say that that that was not what I said.

من نگفتم که این چیزی نیست که من گفتم.

I said what YouTube likes, which is not the same as what you just said.

من گفتم آنچه یوتیوب دوست دارد، که با آنچه شما گفتید یکی نیست.

What YouTube likes is people arguing

چیزی که یوتیوب دوست دارد این است که افراد بحث می کنند

and bringing up controversial subjects that then gets other people

و موضوعات بحث برانگیزی را مطرح می کنند که سپس باعث می شود افراد دیگر

leaving comments and arguing the opposite, which then gets views.

نظرات خود را بگذارند و برعکس آن بحث کنند، که سپس بازدیدها را به دست می آورد.

And that's the way YouTube works nowadays.

و این روشی است که امروزه یوتیوب کار می کند.

It's all about argument and violence and aggression

همه چیز در مورد بحث و خشونت و تهاجم

and disagreement and polarising groups.

و اختلاف نظر و دوقطبی کردن گروه ها است.

So they all fight amongst each other.

بنابراین همه آنها با یکدیگر دعوا می کنند.

They fight, and then they all go to the video and leave their comments.

آنها دعوا می کنند و سپس همه به ویدیو می روند و نظرات خود را می گذارند.

And then you get thousands of people doing it.

و سپس هزاران نفر را وادار به انجام آن می کنید.

And then suddenly the video gets thousands of views and millions of views, and that's how you do it.

و سپس ناگهان ویدیو هزاران بازدید و میلیون ها بازدید دریافت می کند، و شما این کار را انجام می دهید.

So maybe this will happen today, but we're not trying to do that either.

بنابراین شاید امروز این اتفاق بیفتد، اما ما نیز سعی در انجام آن نداریم.

Not trying to do. I don't want to do that view.

تلاشی برای انجام دادن نیست. من نمی خواهم این دیدگاه را انجام دهم.

Maybe we'll go viral, Mr.

شاید ما ویروسی شویم، آقای

Duncan.

دانکن.

We'll never get you.

ما هرگز شما را نمی گیریم

You are so naive. I'm just talking, Mr.

تو خیلی ساده لوح هستی من فقط دارم صحبت می کنم آقای

Trump. Just talking.

ترامپ. فقط صحبت کردن.

Never, ever going to go viral unless we go and protect them against.

هرگز، هرگز ویروسی نمی‌شویم، مگر اینکه برویم و از آنها محافظت کنیم.

Yeah.

Think residents, which we believe are very unfair. Yeah.

آره

به ساکنان فکر کنید، که ما معتقدیم بسیار ناعادلانه هستند. آره

Okay, Steve, we've talked about before on this very channel.

خوب، استیو، ما قبلاً در همین کانال در مورد آن صحبت کرده ایم.

Well, we've talked about this.

خوب، ما در این مورد صحبت کردیم.

There are millions of people around the world talking about this and it makes no difference.

میلیون ها نفر در سراسر جهان در مورد این موضوع صحبت می کنند و هیچ تفاوتی ندارد.

Sorry, but it doesn't.

متاسفم، اما اینطور نیست.

Now, you still going to protests, haven't you?

حالا شما همچنان به اعتراض می روید، نه؟

Because if you do it enough, eventually things change.

زیرا اگر به اندازه کافی این کار را انجام دهید، در نهایت همه چیز تغییر می کند.

Well, I'm talking about YouTube now.

خب، من الان در مورد یوتیوب صحبت می کنم.

I'm not on about other protests you just mentioned YouTube.

من در مورد اعتراضات دیگری که به یوتیوب اشاره کردید اطلاعی ندارم.

It doesn't make any difference whether like a dictatorship,

فرقی نمی کند مثل دیکتاتوری،

it doesn't make any difference a dictatorship.

دیکتاتوری فرقی نمی کند.

You can't change it.

شما نمی توانید آن را تغییر دهید.

Yes. Okay.

آره. باشه.

You've just said that if I want to use that as well.

شما همین الان گفتید که اگر من هم بخواهم از آن استفاده کنم.

Yeah. Anyway.

آره به هر حال.

All right, Mr. Duncan. Reset. Reset.

بسیار خوب، آقای دانکن. بازنشانی کنید. بازنشانی کنید.

Pressed the reset button.

دکمه ریست را فشار داد.

Okay.

What I wish I could go back in time.

باشه.

چیزی که آرزو می کنم بتوانم به گذشته برگردم.

About 32 years.

حدود 32 سال.

Keep comments coming in.

نظرات را ادامه دهید.

We love to read your comments.

ما دوست داریم نظرات شما را بخوانیم.

The more the better.

هرچی بیشتر بهتر.

Did you like the dinner today?

شام امروز را دوست داشتید؟

Didn't did anyone did anyone understand what just happened?

آیا کسی متوجه نشد که چه اتفاقی افتاده است؟

Because I might have to watch it later.

چون ممکنه بعدا مجبور بشم ببینمش

I would.

من می خواهم.

Well, watch it. Watch it later.

خب تماشاش کن بعدا تماشاش کن

Well, yeah.

All right, move on, Mrs. Duncan.

اره.

خیلی خب، ادامه بده، خانم دانکن.

Why, if asked, asks her husband.

چرا اگر از شوهرش بپرسد.

Did you like the dinner today?

شام امروز را دوست داشتید؟

Husband replies. Really, Shirley?

شوهر پاسخ می دهد. واقعا شرلی؟

Why always trying to pick a fight.

چرا همیشه سعی در انتخاب یک دعوا دارید.

I know that's a joke for you to ask, but I don't quite get it.

می دانم که این یک شوخی برای شماست که بپرسید، اما من کاملاً آن را نمی فهمم.

Uh, well, because she's saying something that he's

اوه، خوب، چون او چیزی می گوید که او به

clearly not going to agree on.

وضوح با آن موافق نیست.

How was the meal?

غذا چطور بود؟

Obviously, her cooking is terrible and she's raised a subject that is going to cause conflict.

بدیهی است که آشپزی او وحشتناک است و او موضوعی را مطرح کرده است که باعث درگیری می شود.

So he can't possibly say, I didn't like it because that what he wants to say,

بنابراین او احتمالاً نمی تواند بگوید، من آن را دوست نداشتم، زیرا آنچه او می خواهد بگوید،

he didn't like I said, I mean, you can say it, which will then cause an argument. Yes.

او دوست نداشت که من گفتم، یعنی شما می توانید آن را بگویید، که سپس باعث بحث می شود. آره.

Yeah. Yeah.

آره آره

So in other words. Yeah, it's really so.

بنابراین به عبارت دیگر. آره واقعا همینطوره

There it is. There's the joke

ایناهاش. این شوخی وجود دارد که

how to dismantle

چگونه می توان جوکی را از بین برد و از بین

and take apart a joke that is no lost so it is no longer funny.

برد که گم نمی شود، بنابراین دیگر خنده دار نیست.

Gave the jokes coming v testimony fun, laughter, hilarity. Yes.

به جوک های آینده شهادت داد سرگرمی، خنده، خنده. آره.

And you got something you want to put up on the screen, Mr.

و شما چیزی دارید که می خواهید روی صفحه نمایش بگذارید، آقای

Daniels?

دنیلز؟

I have.

من دارم.

I've got something I want to take down from the screen.

من چیزی دارم که می‌خواهم از صفحه‌نمایش پاک کنم.

Can you guess what it is now?

می توانید حدس بزنید الان چیست؟

Hurry up then. Mr. Duncan, do you want me to eat a banana?

پس عجله کن آقای دانکن، می خواهی من یک موز بخورم؟

The rest of my banana?

بقیه موز من؟

Put something in your mouth.

چیزی را در دهان خود بگذارید.

Do you want me to eat the rest of my banana? Yes.

میخوای بقیه موزمو بخورم؟ آره.

Not talk for a while. Yes. Eat it.

یه مدت حرف نزن آره. بخورش.

By the way, I am back on Wednesday and the good news is I'm here as well.

در ضمن، من چهارشنبه برگشتم و خبر خوب این است که من هم اینجا هستم.

Yeah, you got to just say you are definitely not here on Wednesday

بله، فقط باید بگویید که قطعاً چهارشنبه

or possibly ever again.

یا احتمالاً هرگز دیگر اینجا نیستید.

Hard and easy.

سخت و آسان.

Are you a hard man?

آیا شما مرد سختی هستید؟

Hard time. Hard.

اوقات سخت. سخت.

Okay. This

باشه.

was a reference to something.

این اشاره به چیزی بود.

Yes. It just means that you are a tough person.

آره. این فقط به این معنی است که شما یک فرد سرسخت هستید.

Yeah.

آره

Hard and an easy.

سخت و آسان.

All right. Harder, easy words and phrases.

خیلی خوب. کلمات و عبارات سخت تر و آسان تر.

I get it. Yes. Yes.

من آن را دریافت می کنم. آره. آره.

So I'm not referring to phrases and words that are hard

بنابراین منظور من عبارات و کلماتی نیست که گفتن آنها سخت

or easy to say, but actual things

یا آسان است، بلکه چیزهای واقعی

connected to hard as a word and easy as a word.

به عنوان یک کلمه به سخت و به عنوان یک کلمه به آسانی مرتبط هستند.

Somebody just said, my pen keeps changing colour.

یکی فقط گفت، رنگ قلم من مدام تغییر می کند.

I've just realised it's because I'm holding up a green pen.

تازه فهمیدم به این دلیل است که یک خودکار سبز را در دست گرفته ام.

I don't know what's wrong with you at the moment, you know, I'm not.

من نمی دانم در حال حاضر چه مشکلی با شما دارد، می دانید، من نیستم.

I'm just, you know.

من فقط، شما می دانید.

So you're so fidgety on your green screen, you see?

پس شما در صفحه سبز خود خیلی بی قرار هستید، می بینید؟

It's all going away.

همه چیز داره از بین میره

So I hold a non-game pen and then it won't have any effects.

بنابراین من یک قلم غیر بازی را نگه می دارم و بعد اثری نخواهد داشت.

Again, I've just solved that problem easily.

باز هم، من فقط آن مشکل را به راحتی حل کردم.

I just. Anyway, just throw it away.

من فقط. به هر حال فقط آن را دور بریزید.

A I solved it myself. Just throw it away.

A من خودم حلش کردم فقط آن را دور بریزید.

Thank you for that, Olga.

برای آن متشکرم، اولگا.

We don't want a technical surprise. This

ما سورپرایز فنی نمی خواهیم. این

well, things that make people think what is going on and Mr.

خوب، چیزهایی است که مردم را وادار می کند فکر کنند چه خبر است و آقای

Jenkins livestream today why is that pen changing colour.

جنکینز امروز به صورت زنده پخش می شود که چرا رنگ قلم تغییر می کند.

It's distracting me.

داره حواسمو پرت میکنه

That's the least of our worries today. Yes.

این کمترین نگرانی امروز ماست. آره.

It's more about what's going on with Mr. Steve.

بیشتر در مورد اتفاقی است که با آقای استیو می گذرد.

She says this a very direct question.

او می گوید این یک سوال بسیار مستقیم است.

Duchess, how old are you?

دوشس، چند سالته؟

How old am I?

من چند ساله هستم؟

I'd say, you know, I mean, yes.

من می گویم، می دانید، یعنی بله.

What can answer the question?

چه چیزی می تواند به این سوال پاسخ دهد؟

What's wrong with you?

چه بلایی سرت اومده؟

I'm talking now.

الان دارم حرف میزنم

You've aged ten years. In the last 5 minutes?

ده ساله شدی در 5 دقیقه آخر؟

No, I'm 57.

نه، من 57 سالمه.

Does that answer your question?

آیا این به سوال شما پاسخ می دهد؟

Is that better?

آیا این بهتر است؟

Do you feel do you feel better now?

آیا احساس می کنید الان احساس بهتری دارید؟

You know that I'm 57 years old and Mr.

می دانید که من 57 ساله و آقای استیونز 61 ساله هستم.

Stevens, 61.

Don't forget, I'll get to say six.

فراموش نکنید، می توانم بگویم شش.

He doesn't look. It's because you get upset.

او نگاه نمی کند. دلیلش اینه که ناراحت میشی

Oh, you don't look 57. I couldn't care less anymore.

اوه، تو 57 ساله نیستی.

You know what I care less when I when I wake up in the morning, I get out of bed

میدونی وقتی صبح که از خواب بیدار میشم از رختخواب بلند

and I take my my t shirt and my shorts off.

میشم و تی شرت و شورتمو از تنم در میارم کمتر اهمیت میدم.

I look down

به پایین نگاه

and I just think,

می کنم و فقط فکر می کنم،

Oh, well, it's over.

اوه، خوب، تمام شد.

I might as well just enjoy myself.

من هم ممکن است فقط از خودم لذت ببرم.

I'm not sure what you are referring to is everything.

من مطمئن نیستم که آنچه شما به آن اشاره می کنید همه چیز است.

Everything that I look down upon when I look down in the morning, I just

وقتی صبح به پایین نگاه می کنم به هر چیزی که از بالا نگاه می کنم، فقط

go, Well, you need to do more exercise.

می روم، خب، شما باید بیشتر ورزش کنید.

It doesn't matter.

مهم نیست.

I don't care.

برام مهم نیست

I don't care anymore. I'm just going to enjoy myself.

دیگه برام مهم نیست من فقط از خودم لذت می برم.

I'm going to have the occasional walk to keep fit.

من برای حفظ تناسب اندام گهگاهی پیاده روی خواهم داشت.

But I'm going to not not say we don't eat chocolate ever again and have fun

اما نمی‌خواهم بگویم که دیگر شکلات نمی‌خوریم و

I am.

خوش بگذرانیم.

Well, I don't want to be left with that with an unknown,

خب، من نمی‌خواهم با یک فرد ناشناخته و بیمار باقی

a sick person that I've got to wheel around in a wheelchair because.

بمانم که باید با ویلچر دورش بچرخم، زیرا.

You've let yourself go become unfit.

تو به خودت اجازه دادی که ناشایست بشی

You won't have to worry about that because I will be using my little electronic mobile buggy.

شما لازم نیست در مورد آن نگران باشید زیرا من از باگ کوچک موبایل الکترونیکی خود استفاده خواهم کرد.

I well, forgot about you getting one of those.

خوب، فراموش کردم که شما یکی از آنها را دریافت کرده اید.

You say, I can't wait.

شما می گویید من نمی توانم صبر کنم.

I keep seeing all these elderly people in much Wenlock going around the streets on their little rascals.

من دائماً همه این افراد مسن را می بینم که در شهر ونلوک در حال دور زدن در خیابان ها با دزدهای کوچکشان هستند.

I think this is a little odd.

به نظر من این کمی عجیب است.

It isn't.

این نیست.

Mr. Duncan is looking forward to the day when he can go in a wheelchair.

آقای دانکن مشتاقانه منتظر روزی است که بتواند با ویلچر برود.

Yeah, well, not a wheelchair.

آره، خوب، ویلچر نیست.

That's a different thing.

این یک چیز متفاوت است.

But you do know the difference to the wheelchair and the mobility scooter.

اما شما تفاوت ویلچر و اسکوتر متحرک را می دانید.

But nevertheless, they're both bad signs

اما با این وجود، هر دو نشانه‌های بدی هستند

saying your health is on the decline, a wheelchair, you have to push yourself.

که می‌گویند سلامت شما رو به زوال است، ویلچر هستید، باید به خودتان فشار بیاورید.

Well, that well, that would be quite good because you keep fit.

خوب، خوب، این خیلی خوب است زیرا شما تناسب اندام را حفظ می کنید.

Yes. You get a nice strong upper body.

آره. شما یک بالاتنه خوب و قوی خواهید داشت.

I don't one of those.

من یکی از آن ها نیستم

I want an electric mobility scooter so I can go around much wenlock and terrorise everyone.

من یک اسکوتر حرکتی برقی می خواهم تا بتوانم خیلی دور بچرخم و همه را وحشت زده کنم.

My future is mapped out and it doesn't look good.

آینده من ترسیم شده است و خوب به نظر نمی رسد.

I can't wait to do it. It's weird, isn't it? It is.

من نمی توانم برای انجام آن صبر کنم. عجیب است، اینطور نیست؟ این است.

It is a strange thing that I think about quite often

این چیز عجیبی است که من اغلب به آن فکر می

when I see elderly people and much Wenlock And they're going around

کنم وقتی افراد مسن و بسیاری از Wenlock را می بینم و آنها با آن اسکوترهای کوچک

the streets on those little scooters and I can see myself on on

در خیابان ها می چرخند و من می توانم خودم را ببینم

creating havoc

wherever I go and there is nothing anyone can do about it.

که هر کجا که می روم خرابکاری ایجاد می کنم و هیچ کسی نمی تواند انجام دهد. در مورد آن

This is going

این

not to protest.

برای اعتراض نیست.

I'm not surprised.

من متعجب نشدم.

Are you going because you're protesting against the direction that this live stream has taken

آیا می‌روید چون به جهتی اعتراض می‌کنید که این پخش

now Lewis is going, but he had watched the rest of the livestream later.

زنده اکنون در حال رفتن است، اما او بقیه پخش زنده را بعداً تماشا کرده بود.

Thank you very much for that.

بابت آن بسیار ممنونم.

Don't forget, by the way, to

به هر حال، فراموش نکنید که

like this live stream

این پخش زنده را دوست داشته باشید

so that more people get to see this

تا افراد بیشتری بتوانند

this fascinating live stream.

این پخش زنده جذاب را ببینند.

And also, if you haven't subscribed, please subscribe it somewhere down there, isn't it, Mr.

و همچنین، اگر مشترک نشده اید، لطفا آن را در جایی پایین اشتراک کنید، اینطور نیست، آقای

Duncan?

They were rather subscribe button is the somebody sits down

دانکن؟

آنها بیشتر دکمه اشتراک بودند ، کسی که در

somewhere and click the little bell icon.

جایی می نشیند و روی نماد زنگ کوچک کلیک می کند.

Yeah, otherwise you won't get notified of Mr.

بله، در غیر این صورت از آمدن آقای دانکن مطلع نخواهید شد

Duncan this coming.

.

Fascinating, riveting live stream.

جریان زنده جذاب و جذاب.

Yes, I feel a hint of sarcasm there.

بله، من یک طعنه در آنجا احساس می کنم.

No, by the way, Steve, shut up a minute.

نه، اتفاقا، استیو، یک دقیقه ساکت شو.

Since, by the way, I could die over 40.

از آنجا که، اتفاقا، من می توانم بالای 40 سال بمیرم.

You got that?

متوجه شدی؟

I just can't care.

I just don't care.

من فقط نمی توانم اهمیتی بدهم.

فقط برام مهم نیست

At English Addict, there is a new thing

در English Addict، اکنون یک چیز جدید

now on YouTube called Handles,

در YouTube به نام Handles وجود دارد،

and now we have a direct way of finding my lessons

و اکنون ما یک راه مستقیم برای یافتن دروس من

and also contacting me here on YouTube at English.

و همچنین تماس با من در اینجا در YouTube به زبان انگلیسی داریم.

Addict is all you need to know.

معتاد تنها چیزی است که باید بدانید.

That's all you need to know to find anything or to look at my videos or find my channel.

این تمام چیزی است که برای پیدا کردن هر چیزی یا دیدن ویدیوهای من یا یافتن کانال من باید بدانید.

It's much easier, it's faster and it's a brand new thing.

این بسیار ساده تر است، سریعتر است و یک چیز کاملاً جدید است.

So what do you do with that?

پس با آن چه می کنید؟

You take that in some way?

شما آن را به نوعی می گیرید؟

Well, I've just literally said the things I've just said.

خوب، من فقط به معنای واقعی کلمه چیزهایی را که گفتم گفتم.

I was listening. I was looking at the live stream.

داشتم گوش میدادم داشتم پخش زنده رو نگاه میکردم

So some people could have been looking at the comments and not been listening.

بنابراین برخی از افراد ممکن است به نظرات نگاه کنند و گوش ندهند.

So I think you ought to repeat it.

بنابراین فکر می کنم شما باید آن را تکرار کنید.

For those of us who were distracted

برای آن دسته از ما که

in that moment, can I just say there are some changes coming soon to this show,

در آن لحظه حواسشان پرت شد، می توانم بگویم به زودی تغییراتی در این نمایش وجود دارد،

so you're not getting rid of me?

بنابراین از شر من خلاص نمی شوید؟

I'm thinking, well,

من فکر می کنم، خوب،

it's it's it's please,

این است که لطفاً،

please keep me on your live stream.

لطفاً من را در جریان زنده خود نگه دارید.

It's on my list. It's on my list.

در لیست من است. در لیست من است.

How can I make it up to you?

چگونه می توانم آن را برای شما جبران کنم؟

Yes. I'm thinking of going alone like Joe Rogan.

آره. من به تنهایی مثل جو روگان فکر می کنم.

So do Peter.

پیتر هم همینطور.

Can you just type at English, Andy?

می تونی فقط انگلیسی تایپ کنی، اندی؟

Yes, it's a handle anywhere literally is a thing that that, you

بله، این یک دستگیره در هر جایی است که به معنای واقعی کلمه چیزی است که، می

know, you're not in the search bar on YouTube.

دانید، شما در نوار جستجو در YouTube نیستید.

Yes. Anywhere, even in even.

آره. هر جا، حتی در حتی.

Yes, even outside of YouTube.

بله، حتی خارج از یوتیوب.

That's what I mean.

A search anywhere you can.

منظورم همین است.

جستجو در هر جایی که می توانید.

Google or something like that anywhere. Yeah. Good. Yes.

گوگل یا چیزی شبیه به آن در هر کجا. آره خوب آره.

So the word anywhere should should be enough

بنابراین کلمه هر کجا باید به اندازه کافی باشد

to tell you that it's anywhere you're is.

تا به شما بگوید هر جایی که هستید هست.

Hence the word anywhere.

از این رو کلمه در هر کجا.

So. So, yes, from from Wednesday.

بنابراین. بنابراین، بله، از چهارشنبه.

Going to go, Joe Rogan. I'm going that.

می روم، جو روگان. من میرم که

So I'm going to sit at a desk with a big neon

بنابراین من می روم پشت میزی می نشینم که یک تابلوی نئونی بزرگ

sign behind me with my name on that says Mr.

پشت سرم با نام من روی آن نوشته شده است آقای

Duncan, and I'm going to call it the Mr.

دانکن، و من آن را

Duncan experience.

تجربه آقای دانکن می نامم.

And every week I talk about controversial subjects, and I have a special guest in the studio,

و هر هفته در مورد موضوعات بحث برانگیز صحبت می کنم، و یک مهمان ویژه در استودیو دارم،

such as Elon Musk smoking marijuana, something like that, to get publicity.

مثلاً ایلان ماسک در حال کشیدن ماری جوانا، چیزی شبیه به آن، برای تبلیغات.

So that's that's it.

پس همین است.

That's what I have to do now to get to get views on the

این کاری است که اکنون باید انجام دهم تا

I've got to go 100% Joe Rogan and Mr.

100% در مورد I've have to go بازدید کنم جو روگان و آقای

Steve is thinking I have no idea who that person is.

استیو فکر می کند من نمی دانم آن شخص کیست.

I've heard of him.

من از او شنیده ام.

Maybe I, maybe I could, you know, with my thespian skills,

شاید من، شاید می توانستم، می دانید، با مهارت های تسپینی ام،

maybe I could just dress up and sort of imitate that particular person.

شاید بتوانم فقط لباس بپوشم و به نوعی از آن شخص خاص تقلید کنم.

No. Uh, no.

نه. اوه، نه.

Okay, Mike, I would rather you didn't.

باشه، مایک، ترجیح میدم این کار رو نکنی.

That's faith.

این ایمان است.

So that's it from Wednesday.

پس از چهارشنبه تمام شد.

It's the Mr. Duncan experience.

این تجربه آقای دانکن است.

English addict will still be the name of my channel, but it will be the Mr.

معتاد انگلیسی همچنان نام کانال من خواهد بود، اما تجربه آقای دانکن خواهد بود

Duncan experience.

.

Every week, every Wednesday, I sit down with a panel of experts and guests Elon Musk.

هر هفته، هر چهارشنبه، من با هیئتی از کارشناسان و مهمانان ایلان ماسک می نشینم.

Joe Biden will be one of my guests.

جو بایدن یکی از مهمانان من خواهد بود.

The next chancellor, the next chancellor, Kwasi

صدراعظم بعدی، صدراعظم بعدی، کواسی

Kwarteng, will be one of my first guests.

کوارتنگ، یکی از اولین مهمانان من خواهد بود.

And I will be asking him, What the hell were you thinking of, you silly man?

و من از او خواهم پرسید ، ای مرد احمق، به چه فکر می کردی؟

Yes, thank you, Kano.

بله، متشکرم، کانو.

Thank you for Mr. Duncan's compliment.

ممنون از تعریف آقای دانکن.

And He did like it.

و او آن را دوست داشت.

So did the day before it did.

روز قبل هم همینطور شد.

I did like it, but to be honest, I don't care.

من آن را دوست داشتم، اما صادقانه بگویم، برایم مهم نیست.

I really don't care.

واقعا برام مهم نیست

You know what I haven't seen for a long time?

می دانی چه چیزی را خیلی وقت است ندیده ام؟

I haven't seen the back of me.

من پشت سرم را ندیده ام

Because you never look to you.

چون هیچوقت به خودت نگاه نمیکنی

You never look at the back of, you know, not you.

شما هرگز به پشت سر نگاه نمی کنید، می دانید، نه شما.

You're looking at the back of me.

تو به پشت سرم نگاه می کنی

I know you as a joke. It was a joke, but.

من شما را به شوخی می شناسم. شوخی بود اما

But I haven't seen the back of me for a long time to you what it looks like?

اما من مدتهاست پشت خودم را ندیده ام برای شما چه شکلی است؟

No, I don't want you to tell me because I don't trust you.

نه نمیخوام بهم بگی چون بهت اعتماد ندارم

But it is. It is strange.

اما آن است. عجیب است.

So if you ever get the chance, you have to have a mirror in front of you.

پس اگر فرصتی پیدا کردید، باید آینه ای در مقابل خود داشته باشید.

But also you have to have a mirror behind you.

اما همچنین باید یک آینه پشت سر خود داشته باشید.

And it's very hard to actually look at yourself from behind with a mirror.

و خیلی سخت است که واقعاً از پشت با آینه به خود نگاه کنید.

So I'm trying to find a way of doing that because I haven't looked at the back of me

بنابراین سعی می‌کنم راهی برای انجام این کار پیدا کنم، زیرا

for a long time, and by the back of me, I mean naked.

مدت زیادی است که به پشت خودم نگاه نکرده‌ام، و منظورم از پشت سر، برهنه است.

Because it's interesting, isn't it?

چون جالبه، نه؟

But the front, I'm so used to this.

اما جلو، من خیلی به این عادت کردم.

Every morning I get out of bed and I, I look down and I go, Oh dear.

هر روز صبح از رختخواب بلند می شوم و به پایین نگاه می کنم و می روم عزیزم.

But I'm hoping so this it there's something positive coming, Steve.

اما من امیدوارم که چیزی مثبت در راه باشد، استیو.

I'm hoping that the

من امیدوارم که

back looks really good so the front won't matter anymore.

عقب واقعاً خوب به نظر برسد بنابراین جلو دیگر اهمیتی ندارد.

So what? I will.

پس چی؟ من خواهم.

Just in the morning, I will stand in front of two mirrors

درست صبح ، جلوی دو آینه می ایستم

and look at the back, because that might still be very nice,

و به پشت سر نگاه می کنم، زیرا ممکن است هنوز هم خیلی خوب باشد،

because when I was younger, I used to have a very sexy bum.

زیرا زمانی که جوان تر بودم، یک ادم سکسی داشتم.

So I'm hoping that my bum will still look lovely.

بنابراین من امیدوارم که ادم من هنوز هم دوست داشتنی به نظر برسد.

And that will be the thing that I will focus on

و این چیزی خواهد بود که من هر روز روی آن تمرکز

every day to make me, feel better about myself.

خواهم کرد تا احساس بهتری نسبت به خودم داشته باشم.

So my my self-esteem is better because the front now is just wrecked.

بنابراین عزت نفس من بهتر شده است زیرا اکنون جبهه از بین رفته است.

It's destroyed.

نابود شده است.

It's like an old building.

مثل یک ساختمان قدیمی است.

It's been weathered and all the brickwork has fallen off

هوا فرسوده شده است و تمام آجرکاری ها افتاده است

and some of the windows are falling should renovate.

و برخی از پنجره ها در حال سقوط هستند باید بازسازی شوند.

Mr. Duncan, I didn't run for the back.

آقای دانکن، من برای عقب ندویدم.

I don't know. You see, so am I.

من نمی دانم. می بینید، من هم هستم.

I explore and have a look at the back next week I'll get some mirrors

هفته آینده کاوش می کنم و به پشت آن نگاهی می اندازم، چند آینه

and I'll have a look and see if that looks all right.

می گیرم و نگاه می کنم و می بینم که خوب است یا نه.

And then that might be the thing that will just make me feel more confident.

و سپس این ممکن است چیزی باشد که باعث شود من احساس اعتماد بیشتری کنم.

What happens.

چه اتفاقی می افتد.

Mr. Duncan If you use that mirror and discover that

آقای دانکن اگر از آن آینه استفاده می‌کنید و متوجه

you know your bottom has gone flat, well, this is it.

می‌شوید که کفتان صاف شده است، خوب، همین است.

It might look like two spots all over your back.

ممکن است مانند دو نقطه در سراسر پشت شما به نظر برسد.

It might look like two strings of bacon hanging. Exactly.

ممکن است شبیه دو رشته بیکن آویزان باشد. دقیقا.

Because that's what happens to your bum as you get older.

زیرا این همان اتفاقی است که با بالا رفتن سن برای افراد ناشناس می افتد.

It just hangs like like to pieces of bacon.

فقط مثل تکه های بیکن آویزان می شود.

So I don't know. But it's a risk I'm willing to take.

بنابراین من نمی دانم. اما این ریسکی است که من حاضرم بپذیرم.

I'm willing to take that risk.

من حاضرم این ریسک را بپذیرم.

I don't know why you started this conversation. Mr..

نمی دانم چرا این گفتگو را شروع کردی. آقا

I didn't know it well.

من خوب بلد نبودم.

I, well, I was just talking about age.

من، خوب، من فقط در مورد سن صحبت کردم.

Someone asked my age. Yes.

یکی سنم را پرسید آره.

And then I said, Oh, don't I don't care anymore because when I look down

و بعد گفتم، اوه، دیگر اهمیتی نمی‌دهم، زیرا وقتی صبح به پایین نگاه می‌کنم

in the morning, I see just all of that and I just don't care anymore.

، همه آن‌ها را می‌بینم و دیگر اهمیتی نمی‌دهم.

Thank you.

متشکرم.

But then I thought maybe I could cheer myself up

اما بعد فکر کردم شاید بتوانم

by looking at the back of me, because I haven't seen that for a long time.

با نگاه کردن به پشت سر خود را خوشحال کنم، زیرا مدت زیادی است که آن را ندیده ام.

Well, maybe you could show everybody else.

خوب، شاید بتوانید به دیگران نشان دهید.

No, I don't want to show anyone anything.

نه، من نمی خواهم چیزی را به کسی نشان دهم.

No one is seeing any part of viewers.

هیچ کس هیچ بخشی از بینندگان را نمی بیند.

No one is seeing any part of my body.

هیچ کس هیچ بخشی از بدن من را نمی بیند.

By the way, Olga

اتفاقا اولگا

says that if you don't like me on the live stream, she's going to protest.

میگه اگه تو پخش زنده از من خوشت نمیاد اعتراض میکنه.

Oh, you. Where?

آه تو. جایی که؟

Where are you going to protest? Yes.

کجا میخوای اعتراض کنی؟ آره.

Yes, where? That is a good part.

بله کجا؟ این بخش خوبی است.

Well, maybe on this livestream

خوب، شاید در این پخش زنده

by constantly saying let Mr.

با گفتن مداوم اجازه دهید آقای

C back on the live streams,

C به پخش زنده بازگردد،

but maybe there might be people that don't want me on the livestreams.

اما ممکن است افرادی وجود داشته باشند که نخواهند من در پخش زنده حضور داشته باشم.

I don't know. Yes,

من نمی دانم. بله

that might be a larger number than you think.

، ممکن است این عدد بزرگتر از آن چیزی باشد که فکر می کنید.

Well, we'll have a vote.

خوب، ما رای خواهیم داشت.

We'll tell you what.

ما به شما می گوییم چه چیزی.

We'll do it the Democratic way.

ما این کار را به روش دموکراتیک انجام خواهیم داد.

One week we will have a poll, as it were.

یک هفته یک نظرسنجی خواهیم داشت، همانطور که بود.

We will vote.

ما رای خواهیم داد.

We will let people vote on whether Mr.

ما به مردم اجازه می دهیم در مورد اینکه آیا آقای

Steve stays remote and says he wants both of us.

استیو از راه دور می ماند و می گوید که هر دوی ما را می خواهد، رأی دهند.

So that's good to know.

بنابراین خوب است بدانید.

That's I that's encouraging for me.

این من هستم که برای من دلگرم کننده است.

And please, we're only we're only just having fun,

و لطفا، ما فقط داریم سرگرم

but we're not really arguing what we are.

می‌شویم، اما واقعاً در مورد آنچه هستیم بحث نمی‌کنیم.

Actually, I know you want to speak to Lisa, right?

در واقع، می دانم که می خواهید با لیزا صحبت کنید، درست است؟

He's going to sulk for the rest.

او برای بقیه غر می زند.

No, I'm not.

نه من نیستم.

I'm not going to tell you to be perfectly agreeable.

من نمی خواهم به شما بگویم که کاملاً موافق باشید.

Sometimes when we finish our live streams,

گاهی که پخش زنده‌مان را تمام می‌کنیم

he goes upstairs and he sits in the corner of the room, sometimes with his hands folded.

، می‌رود طبقه بالا و گوشه اتاق می‌نشیند، گاهی با دست‌های روی هم.

Not together like this,

نه اینجوری با هم،

not today.

نه امروز.

But to say that led you to say that the livestream, if you've heard me.

اما گفتن آن باعث شد که اگر صدای من را شنیده اید، بگویید پخش زنده.

Oh, it is sometimes. It just happens sometimes.

اوه، گاهی اوقات است. فقط گاهی اتفاق می افتد.

But not today.

اما امروز نه.

Not today. I'm chilled out.

امروز نه. دلم خنک شده

I'm not working.

من کار نمیکنم.

And I've got to have something.

و من باید چیزی داشته باشم.

I've got to start from Monday. Mr.

من باید از دوشنبه شروع کنم آقای

Duncan is getting a new routine.

دانکن در حال گرفتن یک روال جدید است.

Yes, because if I don't get into a new routine and I did have a bit of a job interview on Friday, Mr.

بله، چون اگر من وارد یک روال جدید نشدم و روز جمعه کمی مصاحبه شغلی داشتم، آقای

Duncan, does your new routine include being not annoying all the time?

دانکن، آیا روال جدید شما شامل این است که همیشه آزاردهنده نباشید؟

Don't talk about your job interview.

در مورد مصاحبه شغلی خود صحبت نکنید.

We don't care about that.

ما به این مهم نیستیم.

You're not getting a job anyway.

به هر حال شما شغلی پیدا نمی کنید.

Why would you why would you retire?

چرا می خواهید چرا بازنشسته می شوید؟

Why would you finish the job that you've been doing for years and years and years?

چرا کاری را که سال ها و سال ها و سال ها انجام می دادید به پایان می رسانید؟

And you've give you've given the best years of your life.

و شما بهترین سالهای زندگی خود را داده اید.

I have.

من دارم.

Why would you then want to take another job on

پس چرا می خواهید شغل دیگری را انتخاب کنید

which will just eventually become the same thing I do now for the money

که در نهایت همان کاری شود که من اکنون برای پول

so that we can carry on living here? Mr.

انجام می دهم تا بتوانیم به زندگی در اینجا ادامه دهیم؟ آقای

Duncan In relative peacefulness.

دانکن در آرامش نسبی.

Now I'm in shock.

الان در شوک هستم.

But yes. Now, why does anyone work?

اما بله. حالا چرا کسی کار می کند؟

You don't need me.

تو به من نیاز نداری

You can sleep.

You can sleep in a town park while a bench at night and it's very peaceful.

می توانی بخوابی.

شما می توانید در یک پارک شهری در حالی که شب ها یک نیمکت هستید بخوابید و بسیار آرام است.

You can sleep in your your electric buggy.

می توانید در کالسکه برقی خود بخوابید.

Yes. Couldn't you you just put a waterproof sheet over you. Yes.

آره. مگه نمیتونی یه ملحفه ضد آب رویت بذاری آره.

Tarpaulin.

برزنت.

What can you get buggies for two.

چه چیزی می توانید کالسکه برای دو نفر دریافت کنید.

I'm hoping not.

امیدوارم نه

No, they will.

نه، آنها خواهند شد.

They will only be one passenger and that'll be me.

آنها فقط یک مسافر خواهند بود و آن من خواهم بود.

And where do I go? You don't go anywhere.

و کجا بروم؟ تو هیچ جا نمیری

You'll be.

شما خواهید بود.

You'll be in your rocking chair at home.

در خانه روی صندلی گهواره ای خود خواهید بود.

Then when are you contemplating getting this electric buggy?

پس کی به فکر تهیه این کالسکه برقی هستید؟

What's the timescale?

بازه زمانی چیست؟

Well, I was thinking 66, so I think.

خوب، من به 66 فکر می کردم، بنابراین فکر می کنم.

I think I might work up to it.

من فکر می کنم ممکن است به آن کار کنم.

So I need to be in a certain state of disrepair.

بنابراین من باید در وضعیت نامناسب خاصی باشم.

My body needs to at least appear to be unhealthy

بدن من باید حداقل در سن

by the time I'm 60.

60 سالگی ناسالم به نظر برسد.

So I can, I can get myself one of these mobility scooters and go around much.

بنابراین می توانم، می توانم یکی از این اسکوترهای متحرک را برای خودم تهیه کنم و زیاد بگردم.

Wenlock It's people think I'm joking, but I'm not.

ونلاک این است که مردم فکر می کنند من شوخی می کنم، اما اینطور نیست.

I literally whenever I see a person

من به معنای واقعی کلمه هر زمان که شخصی را

on one of those little mobility scooters,

در یکی از آن اسکوترهای حرکتی کوچک می

I think I want one of those I want to do that.

بینم، فکر می کنم یکی از کسانی را که می خواهم این کار را انجام دهد، می خواهم.

I don't want to walk around the streets all day going in and out of shops, my legs getting tired.

نمی‌خواهم تمام روز در خیابان‌ها قدم بزنم و از مغازه‌ها بیرون بروم، پاهایم خسته شوند.

I want to just drive around on the little machine.

من می خواهم فقط با ماشین کوچک رانندگی کنم.

Let's.

اجازه دهید.

I'm now feeling stomach pain.

من الان احساس درد معده دارم

Oh, yeah.

اوه، آره

God dammit.

لعنتی.

He says he's got an i.t problem and there is nothing.

میگه یه مشکلی داره و هیچی نیست

Believe me, there is nothing on this earth that infuriates me

باور کنید، وقتی او در خواندن مشکل دارد، هیچ چیز روی این زمین نیست که من را بیشتر عصبانی کند

more when he's having difficulty singing.

.

What does that mean?

معنی آن چیست؟

I can't sing into my account.

من نمی توانم در حساب خود آواز بخوانم.

Signing, I think, is what I think it might be.

من فکر می کنم امضا کردن همان چیزی است که فکر می کنم ممکن است باشد.

Sign the sign in. Yeah.

وارد سیستم شوید. بله.

So Maybe singing is the problem.

بنابراین شاید آواز خواندن مشکل است.

Maybe you're singing to your computer.

شاید در حال آواز خواندن برای رایانه خود هستید.

I'll do it in an EDT,

من این کار را در یک EDT انجام خواهم داد،

so maybe instead you need to sign in with your keyboard.

بنابراین شاید در عوض باید با صفحه کلید خود وارد شوید.

How would you spell that, Mr.

چطور می گویید، آقای

Duncan iji and o so the end in the jeep around the wrong way.

دانکن ایجی و او تا پایان در جیپ در مسیر اشتباه است.

But I mean, I wasn't going to point that out.

اما منظورم این است که من قصد نداشتم به آن اشاره کنم.

Well, I am because I'm an English teacher.

خوب، من چون معلم زبان انگلیسی هستم.

That's true. You can do it.

درست است. شما می توانید آن را انجام دهید.

So yes, the two letters ran the wrong way.

بنابراین بله، این دو حرف به اشتباه اجرا شدند.

Never mind.

بیخیال.

I feel Thomas Paine as you know,

همان‌طور که می‌دانی، توماس پین را احساس می‌کنم،

what used to make me lose my temper more than anything else.

چیزی که بیش از هر چیز دیگری باعث می‌شد من عصبانی شوم .

Well, everything okay?

خوب، همه چیز خوب است؟

More than anything else? Than everything.

بیش از هر چیز دیگری؟ از همه چیز.

I don't lose my temper at most things.

من در بیشتر موارد عصبانی نمی شوم.

But what would make me more infuriated than anything else?

اما چه چیزی من را بیشتر از هر چیز دیگری عصبانی می کند ؟

More angry or upset?

بیشتر عصبانی یا ناراحت؟

I t issues. Yes.

من مشکلی ندارم آره.

Technology. Technology.

فن آوری. فن آوری.

You don't like it?

شما آن را دوست ندارید؟

Work systems not working.

سیستم های کاری کار نمی کنند

Too many complex tony passwords to put in.

تعداد زیادی رمز عبور پیچیده تونی برای گذاشتن وجود دارد.

And then if they don't tell you and you need to put the new password

و سپس اگر به شما نگویند و باید رمز عبور جدیدی را

you quoted changing them all if you forget the new lock you out of you. Yes.

که نقل کرده اید قرار دهید، اگر قفل جدید را فراموش کردید، همه آنها را تغییر دهید. آره.

Okay, Steve, you are making my argument. Not for you.

باشه، استیو، تو داری استدلال من رو میکنی. نه برای شما.

Not working again. Exactly.

بازم کار نمیکنه دقیقا.

Because if you take on a new job, I can guarantee

زیرا اگر شغل جدیدی را انتخاب کنید، می‌توانم تضمین کنم که

within two or three days they will send you

ظرف دو یا سه روز

lots of different types of technology and you've got to use them in your new job.

انواع مختلفی از فناوری‌ها را برای شما ارسال می‌کنند و شما باید از آنها در شغل جدید خود استفاده کنید.

And then you'll have to learn new systems

و سپس شما باید سیستم های جدید را یاد بگیرید

and you'll have to use spreadsheets and then you have to send the information.

و باید از صفحات گسترده استفاده کنید و سپس باید اطلاعات را ارسال کنید.

And sometimes the computer won't work and you'll go back to where you were before.

و گاهی اوقات کامپیوتر کار نمی کند و شما به جایی که قبلا بودید برمی گردید.

Do you want to do that now?

الان میخوای اینکارو بکنی؟

Is it Global Desk?

آیا میز جهانی است؟

Is that your work system?

آیا این سیستم کار شماست؟

Is that a work system? Sounds like it is to me.

آیا این یک سیستم کاری است؟ به نظر من اینطور است.

And of course it's sun.

و البته خورشید است.

So there will. Nobody's working.

بنابراین وجود خواهد داشت. هیچکس کار نمیکنه

So Tomek won't be able to sort out this I.T.

بنابراین Tomek نمی تواند این I.T را مرتب کند.

issue, but he probably wants to do something important for work.

مشکل، اما احتمالاً می خواهد کار مهمی برای کار انجام دهد.

And I can name your frustration I feel pain.

و من می توانم ناراحتی شما را نام ببرم که احساس درد می کنم.

I've been there many times.

من بارها آنجا بوده ام.

All I can say is

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که آی

iPads are more resilient than you think. Yes.

پدها از آنچه فکر می کنید انعطاف پذیرتر هستند. آره.

To impact to certain impacts. Yes.

برای تأثیرگذاری بر تأثیرات خاص. آره.

They what I love about iPads and you've probably noticed

آنها چیزی که من در مورد iPad ها دوست دارم و احتمالاً متوجه شده اید

this is is you can you can throw them like like Frisbees.

این است که می توانید آنها را مانند فریزبی پرتاب کنید.

We have dents.

فرورفتگی داریم

Shall we show this?

این را نشان دهیم؟

I'm amazed over the years

من در طول این سال ها شگفت زده شده

that I have not managed to break, I have literally held

ام که موفق به شکستن نشده ام، من به معنای واقعی کلمه

my work, laptop

کارم، لپ تاپ

and iPad because we are both devices.

و آی پد را نگه داشته ام زیرا ما هر دو دستگاه هستیم.

How was that?

And knowing that what so so get past the window that well

چطور بود؟

و با دانستن این که پس از آن به خوبی از پنجره رد شده

and I have literally hurled them at the wall

و من آنها را به معنای واقعی کلمه به دیوار پرتاب

and have taken plaster out of that wall.

کرده ام و گچ را از آن دیوار بیرون آورده ام.

It wasn't a dinosaur, was it?

دایناسور نبود، اینطور نیست؟

It just flew past the window.

فقط از کنار پنجره عبور کرد.

It was huge, scared the life.

بزرگ بود، زندگی را می ترساند.

Either way, I didn't see that.

در هر صورت، من آن را ندیدم.

We'll have to play it back in slow motion later.

بعداً باید آن را به صورت اسلوموشن پخش کنیم.

So yes, maybe we can show

بنابراین بله، شاید

the dents in the wall in my office upstairs.

بتوانیم فرورفتگی‌های روی دیوار دفتر من در طبقه بالا را نشان دهیم.

I think that when I lose my temper and literally hurl

فکر می کنم وقتی عصبانی می شوم و وسایل کار را به معنای واقعی کلمه

work devices at the wall, causing dents, but they don't break.

به دیوار پرتاب می کنم و باعث فرورفتگی می شوم، اما آنها نمی شکنند.

So the thing is, Steve can say that now.

بنابراین موضوع این است که استیو می تواند اکنون این را بگوید.

You can say that now because I sent them back.

شما می توانید این را اکنون بگویید زیرا من آنها را پس فرستادم.

They can't sack you. Well, you don't work for them anymore.

آنها نمی توانند شما را اخراج کنند. خوب، شما دیگر برای آنها کار نمی کنید.

You don't work the company.

تو شرکت کار نمیکنی

Yeah, that's it. So has anybody. Yes,

درسته خودشه. کسی هم همینطوره بله،

they are very robust, I've got to say.

آنها بسیار قوی هستند، باید بگویم.

My iPad when I sent it back, if you look down the the length of it,

آی پد من وقتی آن را پس فرستادم، اگر طول آن

it was actually kinked, too, like that.

را پایین بیاورید، در واقع به همین شکل پیچ خورده بود.

Because I can write that and you can't break them.

زیرا من می توانم آن را بنویسم و ​​شما نمی توانید آنها را بشکنید.

Can't snap them in half. That's very good.

نمی توان آنها را از وسط دو نیم کرد. این خیلی خوب است.

And I, you know, because of sheer frustration,

و من، می دانید، به دلیل ناامیدی محض،

because when I lose my temper, I don't want to be nearby.

زیرا وقتی عصبانی می شوم، نمی خواهم در نزدیکی باشم.

You don't want to be an i.t device.

شما نمی خواهید یک دستگاه i.t باشید.

When I lose my temper, he screams like a little girl.

وقتی عصبانی میشم مثل یه دختر بچه جیغ میزنه.

Yes, but just to say, you know, if you want to take it out

بله، اما فقط می‌توان گفت، می‌دانید، اگر می‌خواهید

on your iPad frustration,

ناراحتی iPad خود را برطرف کنید،

they can withstand more stress.

آنها می‌توانند استرس بیشتری را تحمل کنند.

You think?

تو فکر می کنی؟

I'm sure people that own iPads have already worked that out for themselves,

من مطمئن هستم که افرادی که iPad دارند قبلاً خودشان این کار را انجام داده اند،

because I'm sure the anyone who has an electronic device like an iPad, an iPhone

زیرا مطمئن هستم که هرکسی که یک دستگاه الکترونیکی مانند iPad، iPhone

or a Samsung Galaxy Note

یا Samsung Galaxy Note

or any of the other ones, because there are so many available nowadays,

یا هر یک از دستگاه های دیگر داشته باشد، زیرا مطمئن هستم که چنین دستگاه هایی وجود دارد. بسیاری از آنها امروزه در دسترس هستند،

I'm sure we all know that they they are very strong and robust.

من مطمئن هستم که همه ما می دانیم که آنها بسیار قوی و قوی هستند.

Thank you. Rhubarb

متشکرم. ریواس

who? Rhubarb.

کی؟ ریواس.

Rhubarb. Hello, rhubarb.

ریواس. سلام ریواس.

We have never seen rhubarb before. Never.

ما قبلاً ریواس را ندیده بودیم. هرگز.

Hello, Rhubarb.

سلام ریواس.

What a lovely name.

چه اسم قشنگی

I already want to vote.

من قبلاً می خواهم رای بدهم.

My vote is clear and firmly in favour of having Mr.

رای من واضح و قاطعانه موافق حضور آقای

Steve in the channel.

استیو در کانال است.

Please vote now all of you is to leave a message that is crystal clear to Mr.

لطفاً اکنون رای دهید همه شما باید پیامی را برای آقای دانکن بگذارید که کاملاً واضح است

Duncan that our opinion is that Mr.

که نظر ما این است که آقای

Steve has to stay.

استیو باید بماند.

Well, we will see.

خوب، خواهیم دید.

I need to see more than that.

من باید بیشتر از این را ببینم.

I need to see.

باید ببینم

I need unrest.

من به ناآرامی نیاز دارم

Yes, I want to see cars being turned over.

بله، من می خواهم ببینم ماشین ها واژگون می شوند.

Yes, Tom, it's not going very well. He's retracted his statement.

بله، تام، خیلی خوب پیش نمی رود . او اظهارات خود را پس گرفته است.

We've seen it and already commented.

ما آن را دیده ایم و قبلاً نظر داده ایم.

I see. I want to see shots.

می بینم. من می خواهم عکس ها را ببینم.

How are you feeling mentally?

از نظر روحی چه احساسی دارید؟

Are you feeling really angry and frustrated?

آیا واقعاً احساس عصبانیت و ناامیدی می کنید؟

Do you want to smash that i.t device into smithereens?

آیا می‌خواهید آن دستگاه i.t را به قطعات کوچک خرد کنید؟

As i said, i feel your pain. We all do.

همونطور که گفتم درد تو رو حس میکنم همه ما انجام می دهیم.

You know I haven't done the hard and easy words and it's five, four, four, 4:05.

می دانید که من کلمات سخت و آسان را انجام نداده ام و ساعت پنج، چهار، چهار، 4:05 است.

We've run over.

ما زیر گرفته ایم

We simply run over you.

ما به سادگی شما را زیر پا گذاشتیم.

Have you got time for the hard and easy?

آیا برای کارهای سخت و آسان وقت دارید؟

No, it's because there's about there's about 30 of them.

نه، به این دلیل است که حدود 30 مورد از آنها وجود دارد.

Is that my fault?

آیا این تقصیر من است؟

It is your fault. Yes, it is.

تقصیر شماست. بله همینطور است.

It is your fault.

تقصیر شماست.

Well, yes. There we go.

خب بله. ما میرویم آنجا.

Well, yes, I'll be going then or we'll be staying.

خب، بله، آن موقع می روم یا می مانیم.

I will stay a bit longer, shall we?

من کمی بیشتر می مانم، آیا؟

Because I think today we're having a good time.

چون فکر می کنم امروز به ما خوش می گذرد.

I think, Steve, I don't know why.

فکر می کنم، استیو، نمی دانم چرا.

Maybe it's the shirt.

شاید این پیراهن باشد.

I think this shirt has affected his brain because of all the bright colours.

فکر می کنم این پیراهن به خاطر همه رنگ های روشن روی مغز او تأثیر گذاشته است.

I think the red, it's made him all excited.

من فکر می کنم قرمز، همه او را هیجان زده کرده است.

So would you like us to continue for a bit longer?

پس دوست داری کمی بیشتر ادامه بدیم؟

Put your hands up now.

حالا دستاتو بالا بگیر

Would you like me to continue without Mr. Steve?

دوست داری بدون آقای استیو ادامه بدم؟

Put your hands up now.

حالا دستاتو بالا بگیر

Oh, a lot of people I can see lots of hands going up everywhere

آه، بسیاری از مردم که می توانم دست های زیادی را در همه جای زمین ببینم که بالا می

on the earth,

روند،

so I need more energy to continue.

بنابراین برای ادامه به انرژی بیشتری نیاز دارم.

So the question I haven't asked course is,

بنابراین سوالی که من از دوره نپرسیده ام این است که

would you eat insects?

آیا شما حشرات می خورید؟

No, no. That was quick.

نه نه. که سریع بود.

And I think most people are in agreement with that.

و من فکر می کنم اکثر مردم با آن موافق هستند.

But what I think

اما آنچه که من فکر

and it's only my opinion as a simple, humble, shy man

می کنم و فقط نظر من است به عنوان یک مرد ساده، متواضع، خجالتی

living best life you can, even though things

که به بهترین شکل ممکن زندگی می کند، حتی اگر

sometimes are so hard, times become desperate

گاهی اوقات اوضاع خیلی سخت است، روزگار ناامید می شود

and I sometimes curl up and shall I go back and sell my house on the street?

و من گاهی اوقات خم می شوم و آیا برگردم و خانه ام را در خیابان بفروشم. خیابان؟

What's the point?

چه فایده ای دارد؟

Puts the point, but then I snap out of it and I'm okay again and everything's lovely.

نکته را بیان می کند، اما بعد از آن خارج می شوم و دوباره خوب هستم و همه چیز دوست داشتنی است.

Have you snapped out of out of things now?

آیا اکنون از همه چیز خارج شده اید؟

But I don't know.

اما من نمی دانم.

You see, I think I might in the future if they can

ببینید، من فکر می کنم اگر آنها بتوانند بدون

put insect into food

اینکه من بدانم حشره را در غذا قرار دهند، ممکن است در آینده

without me knowing.

.

Because that's it, you see?

چون همین است، می بینید؟

That's it.

خودشه.

That's the one. Have you ever had a fly in your soup?

این یکی است. آیا تا به حال مگس در سوپ خود خورده اید؟

I've had a I've had a soup in my fly

من یک سوپ در مگس خورده ام

and sometimes you won't they they they reckon

و گاهی اوقات

they think that eat accidentally swallow

آنها فکر می کنند که می خورند به طور تصادفی

several spiders every year when they're asleep in bed crazy.

چندین عنکبوت را هر سال وقتی که دیوانه در رختخواب می خوابند قورت می دهند.

Where is where do you sleeping now.

الان کجا میخوابی

Well because apparently if you sleep with your mouth open,

خوب چون ظاهراً اگر با دهان باز بخوابید،

spiders crawl in and then you involuntary swallow them.

عنکبوت ها به داخل خزیده و سپس شما ناخواسته آنها را قورت می دهید.

That's the least of your worries of things going in your mouth at night.

این کمترین نگرانی شما از چیزهایی است که شب ها در دهانتان می افتد.

Spiders.

عنکبوت ها

Any chance would be a fine thing.

هر شانسی چیز خوبی خواهد بود.

But yes, apparently you eat 70 spiders a year.

اما بله، ظاهراً شما در سال 70 عنکبوت می خورید.

I don't know how true that is because if you sleep with your mouth open so you've got a block nose

نمی‌دانم این چقدر درست است، زیرا اگر با دهان باز بخوابید، بینی مسدود شده

and you sleep with your mouth open, spiders crawl in and you eat them, you don't realise doing it.

و با دهان باز بخوابید، عنکبوت‌ها به داخل خزیده و آنها را بخورید، متوجه نمی‌شوید که این کار را انجام می‌دهید.

I think that's true. Oh I don't know.

من فکر می کنم این درست است. اوه من نمی دانم.

Apparently that that means there must be a certain number of people

ظاهراً این بدان معناست که باید تعداد معینی از مردم

waking up every morning with a half chewed spider in their mouth.

هر روز صبح با یک عنکبوت نیمه جویده در دهان از خواب بیدار شوند.

And I don't think anyone's ever done that.

و من فکر نمی کنم کسی تا به حال این کار را انجام داده باشد.

The stomach is is so much is he's far advanced.

معده آنقدر زیاد است که او بسیار پیشرفته است.

Yes. He's not angry.

آره. او عصبانی نیست.

He doesn't get angry like you. You you're just a big gerbil.

او مثل شما عصبانی نمی شود. تو فقط یک ژربیل بزرگ هستی

You just say, God dammit.

تو فقط بگو خدا لعنت کنه

Yes, but so that is expressing a frustration.

بله، اما این بیانگر یک ناامیدی است.

But all he's doing is typing those words.

اما تنها کاری که او انجام می دهد تایپ این کلمات است.

He's not smashing his iPad to pieces like you.

او مانند شما آی پدش را تکه تکه نمی کند.

I tried but never succeeded because I haven't got the strength.

من تلاش کردم اما هرگز موفق نشدم زیرا قدرت آن را ندارم.

But we will share those dents in my wall

اما شاید هفته آینده آن فرورفتگی ها را در دیوارم به اشتراک بگذاریم

in maybe next week.

.

It is true.

درست است.

This is joking.

این شوخی است.

Then, Mr.

سپس، آقای

Steves, there are holes, not dents.

استیو، سوراخ هایی وجود دارد، نه فرورفتگی.

They're holes in the wall where Steve has thrown his iPad

آن‌ها سوراخ‌هایی در دیواری هستند که استیو آی‌پد خود

and is thrown it so hard that it's actually dented the wall.

را در آن پرتاب کرده و آن‌قدر محکم پرتاب می‌شود که در واقع دیوار را سوراخ کرده است.

Sorry, I have to admit it. And

ببخشید باید اعتراف کنم و

you literally, if you put the the

شما به معنای واقعی کلمه،

the device against that, it would exactly match the dent in the wall.

اگر دستگاه را در مقابل آن قرار دهید، دقیقاً با فرورفتگی در دیوار مطابقت دارد.

Yeah, that's how angry he becomes.

آره، او چقدر عصبانی می شود.

Can you see I have to put up with because every week people come on here and they say, oh, Mr.

می بینی که باید تحمل کنم چون هر هفته مردم اینجا می آیند و می گویند، اوه، آقای

Steve is so lovely.

استیو خیلی دوست داشتنی است.

Mr. Steve is such a gentle man.

آقای استیو خیلی مرد مهربانی است.

He's so nice.

اون خیلی خوبه

If only knew the truth.

اگر حقیقت را می دانستند.

But the thing is, I'm often provoked, you know, when people push you too far,

اما چیزی که وجود دارد این است که من اغلب تحریک می‌شوم ، می‌دانی، وقتی مردم تو را بیش از حد جلو می‌اندازند،

people push you too far, then you eventually snap.

مردم تو را بیش از حد جلو می‌اندازند، در نهایت تو می‌گریزی.

Who are you? Do and you.

شما کی هستید؟ انجام دهید و شما.

But you're always snapped.

اما تو همیشه دزدیده ای

I snapped yesterday in a coffee shop for God.

دیروز در کافی شاپ برای خدا عکس گرفتم.

Talk about that. What the hell

در مورد آن صحبت کنید.

was going on yesterday, Steve?

دیروز چه خبر بود، استیو؟

Can I just say when Steve is in public, sometimes he is the rudest person.

آیا می توانم فقط بگویم وقتی استیو در جمع است، گاهی اوقات او بی ادب ترین فرد است.

I'm not.

من نیستم.

I'm not really.

You are rude.

من واقعا نیستم.

شما بی ادب هستند.

And anyway, that's not going to that.

و به هر حال، این به آن نمی رسد.

You were very rude yesterday.

دیروز خیلی بی ادب بودی

I was very I get very frustrated when I get poor service. Yes.

من خیلی بودم وقتی خدمات ضعیفی دریافت می کنم بسیار ناامید می شوم. آره.

We were waiting to be we were waiting in a queue in this new cafe that we found in much Wenlock

ما منتظر بودیم که در یک صف در این کافه جدید که در ونلاک زیادی پیدا کردیم منتظر

and were some people in front of us who were trying to choose some cakes

بودیم و چند نفر جلوی ما بودند که سعی می کردند چند کیک انتخاب

and it took them a very long time and Steve was 10 minutes.

کنند و خیلی طول کشید و استیو 10 دقیقه بود.

Steve was getting frustrated.

استیو داشت ناامید می شد.

All I wanted to do was pay and go, Yes, but these people in front of us

تنها کاری که می‌خواستم بکنم این بود که پول بدهم و بروم، بله، اما این افراد جلوی ما

was choosing their cakes very slowly.

خیلی آرام کیک‌هایشان را انتخاب می‌کردند.

That king oh, was that cake that was like a big.

اون شاه آه، اون کیکی بود که مثل یه کیک بزرگ بود.

Such a nice one.

همچین یکی خوبه

What's in the middle of that cake?

وسط اون کیک چیه؟

So what about you?

درمورد شما چطور؟

I never thought about that cake.

هیچوقت به اون کیک فکر نکردم

And annoyingly. And Steve was.

و آزاردهنده و استیو بود.

Steve was getting really angry.

استیو واقعا عصبانی شده بود.

Couple of minutes fine.

چند دقیقه خوبه

But when it went on for nearly 10 minutes,

اما وقتی نزدیک به 10 دقیقه ادامه پیدا کرد،

I just thought, well, surely, you know, well,

من فقط فکر کردم، خوب، مطمئنا، می دانید، خوب،

can I have got my card or we want pay 5 seconds and out

آیا می توانم کارتم را بگیرم یا می خواهیم 5 ثانیه پرداخت کنیم و

that the the particular person who was serving should have said

آن شخص خاصی که در حال خدمت بود باید می گفت

excuse me ladies you choose your cakes, I'll just let this person pay.

ببخشید. خانم ها شما کیک های خود را انتخاب می کنید، من فقط به این شخص اجازه می دهم پرداخت کند.

And it would have taken 10 seconds would have been gone.

و 10 ثانیه طول می کشید که از بین می رفت.

But no she waited until they chose.

اما نه او صبر کرد تا آنها انتخاب کنند.

No, these cakes, they put them into boxes but that's okay because but the problem was Steve

نه، این کیک ها، آنها را در جعبه ها گذاشتند، اما اشکالی ندارد، زیرا مشکل این بود که

then started saying things, yes, I did it until they said, hey, just keep his just waiting.

استیو شروع به گفتن چیزهایی کرد، بله، من این کار را انجام دادم تا اینکه گفتند، هی، فقط منتظرش باش.

Wait.

صبر کن.

Yes, I got look got the time I Steve, you weren't doing that.

بله، من متوجه شدم که زمان استیو، شما این کار را نمی کردید.

I kind of wish you were doing that.

ای کاش این کار را می کردی

That was that was more subtle than what you were actually doing.

این ظریف تر از کاری بود که شما واقعاً انجام می دادید.

So frustrating.

خیلی ناامید کننده

I did feel customer service.

من خدمات مشتری را احساس کردم.

I felt ashamed I'm not going back. That's it.

شرمنده بودم که برنمی گردم. خودشه.

We can't go out.

ما نمی توانیم بیرون برویم.

We can't go back now anyway.

به هر حال الان نمی توانیم به عقب برگردیم.

I don't think they will let us back in.

من فکر نمی کنم آنها اجازه دهند ما دوباره وارد شویم.

I didn't say anything.

من چیزی نگفتم.

I my frustration

من

I made my frustration known by the stern expression on my face.

ناراحتم من ناامیدی خود را با حالت خشن صورتم نشان دادم.

Yes, thank you. I'll pay. Yep. Now by.

بله متشکرم من پرداخت خواهم کرد. بله در حال حاضر توسط.

Yes. Okay.

آره. باشه.

They knew they'd crossed the line. I'm going to joke.

آنها می دانستند که از خط عبور کرده اند. دارم شوخی میکنم

Have you done so?

آیا شما این کار را کرده اید؟

Have you thought, Steve, that you might just be a curmudgeon?

آیا فکر کرده ای، استیو، که ممکن است فقط یک آدم کج خلقی باشی؟

Well, that's the trouble.

خب مشکل همینه

You see, I'm not worrying about it because I'm not working anymore.

می بینید، من نگران آن نیستم زیرا دیگر کار نمی کنم.

All the little things that I'm worrying about, all the little things getting older

همه چیزهای کوچکی که نگرانشان هستم، همه چیزهای کوچک که

is not just about your appearance on the outside, but also what happens up here.

بزرگتر می شوند فقط به ظاهر شما در بیرون مربوط نمی شود، بلکه به اتفاقاتی که در اینجا می افتد نیز مربوط می شود.

And I think Steve is turning into a miserable old fart.

و من فکر می کنم استیو در حال تبدیل شدن به یک گوز قدیمی بدبخت است.

I've got to change.

من باید تغییر کنم

I've got to get into a new routine now and doing something constructive.

اکنون باید وارد یک روال جدید شوم و کاری سازنده انجام دهم.

You've got to do it voluntary.

شما باید داوطلبانه این کار را انجام دهید.

You've got to stop it.

باید جلویش رو بگیری

You've got to stop being an old fart.

باید دست از گوز قدیمی بودن برداری

Maybe I can help disabled people.

شاید بتوانم به افراد ناتوان کمک کنم.

We've got so old and decrepit they have to go around much.

ما آنقدر پیر و فرسوده شده‌ایم که باید زیاد بگردند .

Wenlock And in buggies you can you can help me around, you can become my carer.

Wenlock و در کالسکه ها می توانید به من کمک کنید، می توانید مراقب من شوید.

Oh, oh, that's not going to happen this time

اوه، اوه، این بار

when I'm in my little mobility scooter going around the streets

که من با اسکوتر حرکتی کوچکم هستم و با

sounding my little horn.

صدای بوق کوچکم در خیابان ها می گردم، این اتفاق نمی افتد.

I like the little horn.

من شاخ کوچولو رو دوست دارم

There's a horn on your mobility scooter.

یک بوق روی اسکوتر حرکتی شما وجود دارد.

Beep, beep, beep.

بوق، بیپ، بیپ.

That's what it sounds like. And I want to have one.

این چیزی است که به نظر می رسد. و من می خواهم یکی داشته باشم.

But my horn will be huge.

اما شاخ من بزرگ خواهد بود.

I will have a big horn

من یک بوق بزرگ

on the front of my mobility scooter and it will be like one.

در جلوی اسکوتر متحرک خود خواهم داشت و مانند یکی خواهد بود.

Those things that you use on lorries, it'll be more.

چیزهایی که در کامیون ها استفاده می کنید، بیشتر خواهد شد.

More people would jump out of the way.

افراد بیشتری از سر راه می پریدند.

I'm just going to be annoying.

من فقط مزاحم میشم

They will.

They will think there's a big, huge articulated lorry coming too much

آن ها خواهند.

وقتی به عقب نگاه می‌کنند فکر می‌کنند یک کامیون بزرگ و بزرگ در حرکت است

when they look back and it's just you and your buggy, you don't need a licence

و فقط شما و کالسکه‌تان هستید، نیازی به گواهینامه

or you don't have to pass a test because that that would be stupid.

ندارید یا نیازی به قبولی در آزمون ندارید زیرا احمقانه است.

You can't take a test to drive a mobility scooter because the chances are

شما نمی توانید برای رانندگی یک اسکوتر متحرک در آزمون شرکت کنید زیرا این احتمال وجود

you would fail because you need a mobility scooter.

دارد که شکست بخورید زیرا به یک اسکوتر متحرک نیاز دارید.

The whole point of having a mobility scooter that you sit in to help you walk around

نکته اصلی داشتن یک اسکوتر متحرک که در آن می نشینید تا به شما کمک کند

and go around where you're not walking or driving

راه بروید و در جایی که پیاده روی نمی کنید یا رانندگی نمی کنید

is the fact that you can't walk.

، این واقعیت است که نمی توانید راه بروید.

So clearly you're not able anyway.

بنابراین واضح است که شما به هر حال قادر نیستید.

So that's what I want to do.

پس این کاری است که من می خواهم انجام دهم.

I want to have my little mobility scooter.

من می خواهم اسکوتر حرکتی کوچکم را داشته باشم.

It will be mine one day

روزی مال من می شود

and then my life will be at an end.

و آنگاه زندگی ام به پایان می رسد.

Inaki agrees with you.

ایناکی با شما موافق است.

About what?

در مورد چی؟

About indecisive people. Yes.

درباره افراد بی تصمیم آره.

I mean, there's people waiting to pay just to pay to go.

منظورم این است که افرادی هستند که منتظر پرداخت هزینه هستند تا بروند.

But actually wasn't their fault.

اما در واقع تقصیر آنها نبود.

It was the fault of the people working in the shop

تقصیر افرادی بود که در مغازه کار

because they should have you know, they knew we were waiting.

می کردند، زیرا آنها باید شما را مطلع می کردند، آنها می دانستند که ما منتظریم.

They should have handled the situation.

آنها باید شرایط را مدیریت می کردند.

They should have either said, oh, sorry, boys will be with you in a minute.

آنها باید یا می گفتند، اوه، ببخشید، پسرها تا یک دقیقه دیگر با شما خواهند بود.

Boys, boys.

پسران، پسران.

Yes, sorry, lads.

بله ببخشید بچه ها

We'll be with you in a minute.

یک دقیقه دیگر با شما خواهیم بود.

Oh, well, they should have said. Oh, excuse me.

اوه، خوب، آنها باید می گفتند. اوه ببخشید

Do you mind if I just let these gentlemen pay

اشکالی ندارد که من به

instead of keeping us waiting for nearly ten?

جای اینکه ما را نزدیک به ده منتظر نگه دارند، اجازه بدهم این آقایان پول بدهند؟

Would you be frustrated if you kept waiting, standing

آیا اگر

to pay for 10 minutes while other customers were choosing cakes?

به مدت 10 دقیقه منتظر بمانید و در حالی که سایر مشتریان در حال انتخاب کیک بودند، بپردازید، ناامید خواهید شد؟

Well, some people are more patient than you. I'm not.

خب بعضی ها صبورتر از شما هستند. من نیستم.

No, I didn't mind two or 3 minutes.

نه، دو سه دقیقه بدم نمی آمد.

That's fine.

خوبه.

Shouting But nearly 10 minutes I felt a fool.

فریاد زدم اما نزدیک به 10 دقیقه احساس کردم احمق هستم.

People were looking at those idiots standing there, you know?

مردم به آن احمق هایی که آنجا ایستاده بودند نگاه می کردند، می دانید؟

Not idiots. Idiots.

نه احمق. احمق ها

But you do feel, you know, I felt sort of you know, I know it sounds like a bit spoilt.

اما تو احساس می‌کنی، می‌دانی، من احساس کردم که می‌دانی، می‌دانم که کمی خراب به نظر می‌رسد.

A bit spoilt and a bit and a bit.

کمی خراب و کمی و کمی.

What's the word?

کلمه چیست؟

But, you know, if I was an arsehole, if I was being working,

اما، می‌دانی، اگر من یک آرشول

I would have, you know, said, you know, it's just like these people pay.

بودم، اگر کار می‌کردم، می‌گفتم ، می‌دانی، درست مثل این است که این مردم پول می‌دهند.

And, you know, I'm like, yeah.

و، می دانید، من مانند، بله.

So there is a brief insight

بنابراین بینش کوتاهی

into our

از

lives and what I have to put up with on a, on an average day.

زندگی ما و آنچه که من باید در یک روز متوسط ​​تحمل کنم وجود دارد.

And now he's not working. I've got this all the time.

و حالا او کار نمی کند. من همیشه این را دارم

But you told me not to. Not to work.

اما تو به من گفتی که نکن. نه اینکه کار کنه

And I didn't tell you not to.

و من نگفتم که نکن.

Said I didn't

گفت

think you did.

فکر نمی کردم این کار را داشته باشی.

You liar was a liar.

تو دروغگو دروغگو بودی

Are we going to do those words where. No, we're not. We haven't got time.

آیا قرار است آن کلمات را در کجا انجام دهیم. نه ما نیستیم. ما وقت نداریم

All right.

Okay.

خیلی خوب.

باشه.

It'll be another 40 minute, 40 minutes.

40 دقیقه، 40 دقیقه دیگر می شود.

Yes, I've got I got about 30 things to show.

بله، من حدود 30 چیز برای نشان دادن دارم.

So we'll do that next week.

بنابراین هفته آینده این کار را انجام خواهیم داد.

And you could do it on Wednesday.

و شما می توانید آن را در روز چهارشنبه انجام دهید.

I might do it on Wednesday instead, which means I have to

به جای آن ممکن است این کار را روز چهارشنبه انجام دهم، به این معنی که باید

change whole thumbnail for this lesson because we haven't

کل تصویر کوچک این درس را تغییر دهم، زیرا در

talked about the thing that I've said we are going to talk about.

مورد چیزی که من گفتم در مورد آن صحبت خواهیم کرد صحبت نکرده ایم.

So it's all very confusing.

بنابراین همه چیز بسیار گیج کننده است.

Yes. Valentine this should be a second cue for people who want to pay and go.

آره. ولنتاین باید نشانه دومی برای افرادی باشد که می خواهند پرداخت کنند و بروند.

That's it.

خودشه.

Well, there were other people working there, but it's small.

خوب، افراد دیگری آنجا کار می کردند، اما کوچک است.

The place is very small, but it's not just one person working there.

مکان بسیار کوچک است، اما فقط یک نفر در آنجا کار نمی کند.

There are several people with any one of which could have taken that payment.

چندین نفر با هر یک از آنها می توانستند آن پرداخت را دریافت کنند.

But I didn't.

اما من این کار را نکردم.

I just got frustrated, but I wasn't rude

من فقط ناامید شدم، اما بی ادب

I wasn't rude.

نبودم، بی ادب نبودم.

I just

من فقط

gave them a snooty look and walked out.

یه نگاه غمگین بهشون انداختم و رفتم بیرون.

And I'm joking, I'm joking.

و شوخی می کنم، شوخی می کنم.

But We all get frustrated at time.

اما همه ما در یک زمان ناامید می شویم.

You certainly do

شما قطعا

for various reasons.

به دلایل مختلف انجام می دهید.

I'm going.

من دارم میروم.

My hips are aching, Mr.

باسنم درد میکنه آقای

Beautiful Man.

زیبارو

You c I'm okay. I'm not aching.

تو من خوبم من درد نمی کنم

Nothing.

هیچ چی.

I've been standing here for for 2 hours and 20 minutes

من 2 ساعت و 20 دقیقه

standing here in this actual spot.

اینجا ایستاده ام و اینجا در این نقطه واقعی ایستاده ام.

Mr. Steve comes in and he says over a king, you pull me, pull.

آقای استیو وارد می شود و بالای یک پادشاه می گوید، تو مرا بکش، بکش.

Mr. Steve.

آقای استیو

Anyway, we put the world to rights today.

به هر حال، ما امروز دنیا را به حق می کنیم.

We've pulled everything right.

ما همه چیز را درست انجام داده ایم.

We've talked about protesting.

ما در مورد اعتراض صحبت کرده ایم.

We've talked about eating insects as part of your diet.

ما در مورد خوردن حشرات به عنوان بخشی از رژیم غذایی شما صحبت کرده ایم.

We haven't looked at words connected to hard and Easy.

ما به کلمات مرتبط با سخت و آسان نگاه نکرده ایم.

We haven't done it because Steve, he just wants to talk

ما این کار را نکرده‌ایم زیرا استیو، او فقط می‌خواهد

and talk about other things, politics

در مورد چیزهای دیگر، سیاست صحبت کند

and put in the world to write.

و در دنیا بنویسد.

It's been lovely being here.

دوست داشتنی بود اینجا بودن

Well, some of it's been lovely. Yes.

خوب، برخی از آن دوست داشتنی بوده است. آره.

If only I could edit.

اگر فقط می توانستم ویرایش کنم.

I should edit all of this down to the good bits,

من باید همه اینها را تا قسمت های خوب ویرایش کنم،

but then it would only be about 10 seconds long.

اما پس از آن فقط حدود 10 ثانیه طول می کشد.

Unfortunately. So we got it right.

متاسفانه پس درست متوجه شدیم.

Mr. Duncan, I just want to say it's been lovely being here today.

آقای دانکن، فقط می‌خواهم بگویم که امروز اینجا بودن برایم بسیار زیبا بود.

I hope you've all enjoyed it.

امیدوارم همگی از آن لذت برده باشید.

Hopefully I'll be back next week. And Mr.

امیدوارم هفته آینده برگردم و آقای

Duncan allows me to forgive me for my bit of a rant there in the middle.

دانکن به من اجازه می دهد که من را به خاطر کمی فحاشی ام در این وسط ببخشد.

But it's it's, it's been lovely being here, having your company,

اما همین است، حضور در اینجا، همراهی با شما،

talking to you, reading your, your comments

صحبت کردن با شما، خواندن نظرات شما،

and rhubarb.

و ریواس شما بسیار دوست داشتنی بوده است.

There's a there's a phrase rhubarb, rhubarb.

یک عبارت ریواس، ریواس وجود دارد.

If you say rhubarb, rhubarb, I mean, it means you're just talking nonsense.

اگر می گویید ریواس، ریواس ، منظورم این است که شما فقط چرند می گویید.

Rhubarb, rhubarb, rhubarb.

ریواس، ریواس، ریواس.

You're saying things, but it's it's it's either

شما چیزهایی می گویید، اما یا

tedious or boring or you're just talking about something uninteresting.

خسته کننده است یا کسل کننده است یا فقط در مورد چیزی غیر جالب صحبت می کنید.

But that anything that is the complete opposite to the person we've got on

اما هر چیزی که کاملاً برعکس فردی است که با آن روبرو شده ایم،

because rhubarb is a lovely vegetable that you can you can stew in your saucepan.

زیرا ریواس یک سبزی دوست داشتنی است که می توانید آن را در قابلمه خود خورش دهید.

Is it a vegetable uh.

آیا این یک سبزی است.

I don't think rhubarb is a vegetable.

به نظر من ریواس سبزی نیست.

It is a fruit.

یک میوه است.

I don't think it's a fruit either.

به نظرم میوه هم نیست.

But it's got to be one of the two. And it's not a nut.

اما باید یکی از این دو باشد. و این یک مهره نیست.

No, it I think it's if I don't know what it is, but, you know,

نه، فکر می‌کنم اگر ندانم چیست، اما می‌دانید،

you cut rhubarb and it's very acidic.

ریواس را بریده‌اید و خیلی اسیدی است.

Whatever you do, don't cook it in an aluminium saucepan

هر کاری که می‌کنید، آن را در قابلمه آلومینیومی نپزید،

because the acid will dissolve the aluminium and you will get.

زیرا اسید، آلومینیوم را حل می‌کند و نتیجه می‌گیرید.

I think it's and I think it's a type of tuber.

من فکر می کنم این است و فکر می کنم یک نوع غده است.

Yes. But I don't know.

آره. اما من نمی دانم.

But yeah, you catch it sugar, put it into a pie custard and it's delicious.

اما بله، شکر آن را می گیرید ، آن را در کاسترد پای قرار می دهید و خوشمزه است.

And I'm sure you are too.

و مطمئنم شما هم همینطور.

Well, thank you.

خب ممنون

Don't start that it to find out.

آن را شروع نکنید تا متوجه شوید.

See you all next week.

هفته آینده همه شما را می بینیم.

Have a great week.

هفته خوبی داشته باشید.

What a great way to end learning English and looking forward, Mr.

چه راهی عالی برای پایان دادن به یادگیری زبان انگلیسی و نگاه به آینده،

Duncan's live stream on Wednesday.

پخش زنده آقای دانکن در چهارشنبه.

Yes, I will be here on my own.

بله، من به تنهایی اینجا خواهم بود.

There won't be any of this here on Wednesday, so please join me.

هیچ کدام از اینها در روز چهارشنبه اینجا وجود نخواهد داشت، پس لطفاً به من بپیوندید.

Unless, of course, want me to be here on Wednesday.

البته مگر اینکه بخواهید چهارشنبه اینجا باشم.

Wait, how are you going to be here on Wednesday then?

صبر کن، پس چطور می خواهی چهارشنبه اینجا باشی؟

Well, if people say they want me here, I might be doing something else.

خوب، اگر مردم بگویند که من را اینجا می خواهند ، ممکن است کار دیگری انجام دهم.

No, not doing anything more important. This.

نه، کاری مهمتر انجام نده. این.

I can be here.

من میتونم اینجا باشم

Definitely be here.

So that's it? It's a date. I'm here.

حتما اینجا باش

پس همین؟ این یک تاریخ است. من اینجا هستم.

I'm on site. Right. See you all on Wednesday. By

من در سایت هستم. درست. چهارشنبه همه شما را می بینیم. توسط

you. I won't.

I'll let you do your own livestream on Wednesday

تو. من نمی خواهم.

من به شما اجازه می‌دهم پخش زنده خود را در روز چهارشنبه انجام دهید

because that's what you like to do and you can get those words done.

زیرا این کاری است که شما دوست دارید انجام دهید و می‌توانید این کلمات را انجام دهید.

That's going to be the whole of the live streams now. Yes, I think so.

در حال حاضر این کل پخش زنده است. بله، من اینطور فکر می کنم.

And is going to be the words.

و قرار است کلمات باشند.

What are the words?

کلمات چیست؟

Again, it's words to do with hard and easy.

باز هم، این کلماتی است که با سخت و آسان انجام می شود.

Hard, easy.

سخت، آسان.

That's not hard and soft, hard, hard, hard.

که سخت و نرم، سخت، سخت، سخت نیست.

Which is doing this with you and the easy, which is doing it without you.

که این کار را با تو انجام می دهد و آسان، که بدون تو انجامش می دهد.

Well, I don't want to do it anyway. I'm won't.

خب، من به هر حال نمی خواهم این کار را انجام دهم. من نمی خواهم.

So you're better off on your own, Jackie.

پس بهتره خودت باشی جکی.

What? Okay, Steve.

چی؟ باشه، استیو.

Okay.

Steve is off to take his medication now.

باشه.

استیو در حال حاضر برای مصرف داروهای خود خارج شده است.

Yes, because I have a feeling he hasn't taken it.

بله، چون احساس می کنم او آن را نگرفته است.

I forgot. Yeah, that it. I forgot to take it. Yeah. Yeah.

فراموش کردم. آره همینه یادم رفت ببرمش آره آره

And I, I will see you on Wednesday and thanks, Steve.

و من، چهارشنبه شما را می بینم و متشکرم، استیو.

It's just very nice. Are you going now?

فقط خیلی خوبه الان میری؟

I thought you going to fade me very professionally as you just want me to walk

فکر می‌کردم خیلی حرفه‌ای من را محو می‌کنی، چون می‌خواهی

after I figure.

بعد از اینکه به خودم آمدم راه بروم.

Yeah, well, that was a weird one.

آره خب این یه چیز عجیب بود

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

It was a strange one.

یکی عجیب بود

It was unusual.

غیرعادی بود.

It had some rather odd moments.

لحظات نسبتاً عجیبی داشت.

I will be back with you on Wednesday.

من چهارشنبه با شما برمی گردم.

And we will be looking at the subject that we should have looked at,

و ما به موضوعی خواهیم پرداخت که باید به آن نگاه می‌کردیم،

which was words and phrases connected to hard and easy,

یعنی کلمات و عبارات مرتبط با سخت و آسان،

things that are simple and things that are difficult.

چیزهای ساده و چیزهای دشوار.

We will do that. Look at it on Wednesday.

ما آن را انجام خواهیم داد. چهارشنبه رو نگاه کن

Thanks for your company.

با تشکر از شرکت شما

See you soon.

به زودی میبینمت.

Have a good weekend.

آخر هفته خوبی داشته باشید.

Enjoy the rest of your Sunday and have a good week

از بقیه یکشنبه خود لذت ببرید و هفته خوبی داشته باشید

until Wednesday, which is when I will be back with you once again.

تا چهارشنبه، زمانی که من یک بار دیگر در کنار شما خواهم بود.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

It's very nice to see so many people joining in.

این آقای

This is Mr.

Duncan in the birthplace of English, saying, thanks for watching.

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می‌گوید، ممنون که تماشا کردید، خیلی خوب است.

See you soon. Take care of yourself.

به زودی میبینمت. مراقب خودت باش.

And until the next time we meet here, you know what's coming next.

و تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ملاقات می کنیم، می دانید که در آینده چه اتفاقی می افتد.

Yes, you do...

بله،

ta ta for now.

فعلاً... تا تا.