English Addict - 306 -🔴LIVE stream // 'Laugh Your Socks Off' / Join the live chat and learn English

I can't believe I'm saying this, but I'm actually cold.

باورم نمیشه دارم اینو میگم ولی واقعا سردمه.

I feel cold. How is it possible to feel cold?

احساس سرما می کنم. چگونه ممکن است احساس سرما کنیم؟

It's still August. For goodness sake, Mr. Duncan.

هنوز مرداد است. به خاطر خدا، آقای دانکن.

You should not be feeling cold.

شما نباید احساس سرما کنید.

Summertime is still here.

تابستان هنوز اینجاست

For now. Here we are. Then we are back together again.

در حال حاضر. اینجا هستیم. سپس ما دوباره با هم هستیم.

It is English addict coming to live and die.

این معتاد انگلیسی است که می آید زندگی کند و بمیرد.

Wrecked on a very windy day.

در یک روز بسیار بادی خراب شد.

You know where the place is.

شما می دانید مکان کجاست.

It is, of course, the birthplace of the English language.

البته اینجا زادگاه زبان انگلیسی است.

It is England.

انگلستان است.

We are back together.

ما دوباره با هم هستیم.

Everyone.

همه

It's so exciting to be here again.

خیلی هیجان انگیز است که دوباره اینجا هستم.

There were many reasons to be excited this weekend.

دلایل زیادی برای هیجان زده بودن این آخر هفته وجود داشت.

I have to be honest with you, I'm very excited.

من باید با شما صادق باشم، من بسیار هیجان زده هستم.

One main reason is we have a very long weekend.

یکی از دلایل اصلی این است که آخر هفته بسیار طولانی داریم.

More about that later on. It's also windy today.

بیشتر در مورد آن بعدا. امروز هم باد است.

I've decided to stay in the house all safe.

من تصمیم گرفتم در خانه سالم بمانم.

Even though I don't feel very warm.

با اینکه خیلی گرمم نیست.

I don't know what's happened.

من نمی دانم چه اتفاقی افتاده است.

The temperature here in the UK seems to have dropped very suddenly.

به نظر می رسد دمای اینجا در انگلستان بسیار ناگهانی کاهش یافته است.

Also, I don't know if I have a cold coming on.

در ضمن نمیدونم سرما خورده ام یا نه.

Maybe I have a fever of some sort coming on.

شاید یه جورایی تب دارم

Or maybe it is just a little bit of my hay fever still around, because my nose feels very sensitive today.

یا شاید فقط کمی از تب یونجه من هنوز در اطراف است، زیرا بینی من امروز بسیار حساس است.

I don't know why that is.

من نمی دانم چرا اینطور است.

Hi everybody. This is Mr. Duncan in England.

سلام به همه این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟ حالت

Are you okay?

خوبه؟

I hope so.

امیدوارم اینطور باشد.

Are you feeling happy?

آیا احساس خوشبختی می کنید؟

I hope you are feeling good today because I am feeling okay.

امیدوارم امروز حالتون خوب باشه چون حالم خوبه

I had a very nice sleep last night.

دیشب خواب خیلی خوبی داشتم.

Even though it was very windy.

با اینکه خیلی باد می آمد. در

It is still windy right now and it is causing a lot of problems around this area.

حال حاضر هم باد می وزد و مشکلات زیادی را در اطراف این منطقه ایجاد می کند.

More about that later on.

بیشتر در مورد آن بعدا.

My name is Duncan. I talk about English.

اسم من دانکن است. من در مورد انگلیسی صحبت می کنم.

I am an English addict.

من یک معتاد انگلیسی هستم.

I love the English language very much and I have a feeling maybe you are an English addict as well.

من زبان انگلیسی را خیلی دوست دارم و این احساس را دارم که شاید شما هم معتاد انگلیسی هستید.

It is nice to see you back here and we are all here together again.

خوشحالم که شما را دوباره اینجا می بینم و ما دوباره اینجا هستیم.

I feel excited today

امروز احساس هیجان دارم

and I will tell you why.

و دلیل آن را به شما خواهم گفت.

I will put it up on the screen.

من آن را روی صفحه نمایش خواهم گذاشت.

It is this weekend.

این آخر هفته است.

We have a public holiday on Monday,

ما روز دوشنبه تعطیل رسمی داریم،

so everyone will be having an extra day off this weekend.

بنابراین همه این آخر هفته یک روز تعطیل اضافی خواهند داشت.

I am not sure why

من مطمئن نیستم که چرا

we are having a public holiday next Monday, but it is a very long weekend.

دوشنبه آینده تعطیلات رسمی داریم، اما آخر هفته بسیار طولانی است.

I'm happy Mr.

خوشحالم که آقای

Steve is also very happy because he can have a nice rest,

استیو نیز بسیار خوشحال است زیرا می تواند استراحت خوبی داشته باشد،

even though at the moment he is outside in the garden working, he doesn't have to.

حتی اگر در حال حاضر بیرون در باغ کار می کند، مجبور نیست.

Now what about you?

حالا تو چی؟

What do you normally do if you have a very short holiday?

اگر تعطیلات خیلی کوتاهی داشته باشید معمولاً چه کار می کنید؟

So maybe you have an extra day in the week.

بنابراین شاید یک روز اضافی در هفته داشته باشید.

Maybe you have a long weekend like us here in England.

شاید شما هم مثل ما آخر هفته طولانی در انگلیس داشته باشید.

So this weekend we have a very long weekend because it is a public holiday on Monday,

بنابراین این آخر هفته ما یک آخر هفته بسیار طولانی داریم زیرا روز دوشنبه تعطیلات رسمی است،

we normally refer to that type of holiday as a bank holiday,

ما معمولاً به آن نوع تعطیلات به عنوان تعطیلات بانکی اشاره می کنیم،

because traditionally all of the banks would close.

زیرا به طور سنتی همه بانک ها تعطیل می شوند.

Many shops would also be closed as well on bank holidays.

بسیاری از مغازه ها نیز در تعطیلات بانکی بسته خواهند بود.

So on Monday many people will not be working, including Mr.

بنابراین روز دوشنبه بسیاری از افراد از جمله آقای استیو کار نخواهند کرد

Steve. By the way, it is tomorrow.

. اتفاقا فردا است.

For those wondering, Bank Holiday Monday is tomorrow and I have to say

برای کسانی که تعجب می کنند، دوشنبه تعطیلات بانکی فردا است و باید بگویم که

I feel very excited about it because it is a long weekend.

از این بابت بسیار هیجان زده هستم زیرا آخر هفته طولانی است.

Maybe we're not sure yet.

شاید هنوز مطمئن نیستیم.

So this is not official, but perhaps tomorrow we might do a live stream.

بنابراین این رسمی نیست، اما شاید فردا ممکن است یک پخش زنده انجام دهیم.

We are going out somewhere tomorrow

فردا جایی بیرون می رویم

and we will try to do a live stream if it is possible, because there might be

و سعی می کنیم در صورت امکان یک پخش زنده انجام دهیم ، زیرا ممکن است

some bad weather.

هوای بدی باشد.

Or maybe we can't get a signal for the phone, so we will see

یا شاید نتوانیم سیگنالی برای تلفن دریافت کنیم، بنابراین خواهیم دید

what happens as we have a lovely long weekend.

که چه اتفاقی می افتد زیرا آخر هفته طولانی و دوست داشتنی داریم.

Some people like to take it easy.

برخی از افراد دوست دارند آن را آسان بگیرند.

If you take it easy, it means you are relaxed.

اگر آن را آسان بگیرید، به این معنی است که شما آرام هستید.

Think you are pleasing yourself.

فکر کن خودت را راضی می کنی

You are taking a rest.

داری استراحت میکنی

Some people of course don't like to do that.

البته برخی از افراد دوست ندارند این کار را انجام دهند.

I can name one person right now who is not very good at relaxing and that is this guy.

من می توانم در حال حاضر یک نفر را نام ببرم که در آرامش چندان خوب نیست و آن شخص است.

Mr. Steve is coming up at around about 2:30.

آقای استیو حدود ساعت 2:30 می آید.

He will be here in the studio.

او اینجا در استودیو خواهد بود.

We have lots of things to talk about today. By the way,

امروز چیزهای زیادی برای صحبت کردن داریم. در ضمن،

how much do you love your pet?

چقدر حیوان خانگی خود را دوست دارید؟

If you have a pet, maybe a dog or a cat?

اگر حیوان خانگی دارید، شاید سگ یا گربه؟

How much do you love it?

چقدر دوستش داری؟

And is it possible

و آیا ممکن است

to go too far with your animal

با حیوان خود زیاده روی کنید

if you are very close, if you have a very strong connection

اگر بسیار نزدیک هستید، اگر ارتباط بسیار قوی

with your animal, with your pet, is it possible to go too far?

با حیوان خود، با حیوان خانگی خود دارید، آیا ممکن است زیاده روی کنید؟

There is a story that caught my eye during the week concerning

داستانی وجود دارد که در طول هفته توجه من را به خود جلب کرد در مورد

a very, very famous person and their dog.

یک شخص بسیار مشهور و سگش.

All of that coming up later on as well.

همه اینها بعداً نیز مطرح می شود.

What else are we talking about today?

امروز در مورد چه چیز دیگری صحبت می کنیم؟

Oh yes, songwriters.

اوه بله، ترانه سراها.

Over the years there have been many beautiful songs,

در طول سال‌ها آهنگ‌های زیبا و

many lovely pieces of music that have been written by certain people.

بسیاری از قطعات موسیقی دوست‌داشتنی که توسط افراد خاصی نوشته شده‌اند، وجود داشته است.

And we will be talking about that a little bit later on as well.

و کمی بعد نیز در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

So much to get through, to be honest with you.

خیلی چیزها برای گذراندن، صادق بودن با شما.

Thank you for joining us today.

از اینکه امروز به ما پیوستید متشکریم.

I hope you are having a good Sunday and we have the live chat as well.

امیدوارم یکشنبه خوبی داشته باشید و ما هم چت زنده داشته باشیم.

I wonder who was first on the live chat. Let's have a look shall we?

من تعجب می کنم که چه کسی اولین بار در چت زنده بود. بیایید نگاهی بیندازیم؟

Oh very interesting.

اوه خیلی جالبه

We have a change this week.

این هفته یک تغییر داریم.

Beatrice Laboratories I know you have had a very busy week.

آزمایشگاه های بئاتریس می دانم که هفته بسیار شلوغی داشته اید.

Busy week meeting your friends

هفته پرمشغله با دوستان خود ملاقات کنید

and guess what?

و حدس بزنید چه چیزی؟

You are also first on today's live chat.

شما همچنین اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

He treats

او بئاتریس را درمان می کند

Beatrice.

.

You are first today.

تو امروز اول شدی

Congratulations to you.

به شما تبریک می گویم.

Well then, Beatrice in second place.

خب پس، بئاتریس در رتبه دوم است.

Today we have Vitus. Your finger.

امروز ویتوس داریم. انگشت تو

Obviously you have been using your finger too much because it is now very tired.

بدیهی است که شما بیش از حد از انگشت خود استفاده کرده اید زیرا اکنون بسیار خسته است.

Unfortunately, my roots is here.

متاسفانه ریشه من اینجاست.

We also have Palmira.

پالمیرا هم داریم.

We have money.

ما پول داریم.

Hello. Moni RA, who says hi guys.

سلام. Moni RA که می گوید سلام بچه ها.

Hello to you. Money.

سلام بر شما پول

It's nice to see you here as well on the live stream.

خوشحالم که شما را اینجا در جریان زنده می بینم.

Charlotte is here.

شارلوت اینجاست

Hello, Charlotte.

سلام شارلوت

Hello. Also to. Oh, you know who it is?

سلام. همچنین به. اوه میدونی کیه؟

He is.

He regain, brightening up the live chat.

او هست.

او دوباره به دست می آید و چت زنده را روشن می کند.

It is, of course, Luis Mendez is here today.

البته لوئیس مندز امروز اینجاست.

Hello, Louis. Nice to see you back as well.

سلام، لویی. از بازگشت شما نیز خوشحالم.

We also have Poway. Poway llama.

پووی هم داریم. پووی لاما.

Hello to you as well. Franco. Franco. Ferrari.

سلام به شما هم. فرانکو فرانکو فراری

Can you see what I've done down here?

می توانید ببینید من اینجا چه کار کرده ام؟

Because, you know, Mr. Steve loves cars.

چون می دانید، آقای استیو عاشق ماشین است.

So what I've done here, I've actually put in photograph.

بنابراین کاری که من در اینجا انجام داده ام، در واقع در عکس قرار داده ام.

Well, it is in fact a drawing of a car, a sports car just for Mr.

خوب، این در واقع نقاشی یک ماشین است، یک ماشین اسپرت فقط برای آقای

Steve.

استیو.

Because of course, we all know that Steve loves cars.

زیرا مطمئناً همه ما می دانیم که استیو عاشق ماشین است.

He likes cars very much.

او ماشین را خیلی دوست دارد.

Who else is here today? We also have Inaki.

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟ ایناکی هم داریم.

Hello, Inaki. Nice to see you back as well.

سلام، ایناکی. از بازگشت شما نیز خوشحالم.

Claudia.

کلودیا

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

What's cooking? Claudia, what have you got in the pot?

آشپزی چیست؟ کلودیا، چه چیزی در گلدان داری؟

What's cooking? Claudia.

آشپزی چیست؟ کلودیا

Is it something spicy and hot?

چیزی تند و تند است؟

Is it something salty or not?

چیز شوری هست یا نه؟

Oh, Claudia, what is in the pot today?

آه، کلودیا، امروز در گلدان چیست؟

What are you cooking?

چی میپزی؟

Please let us know who else is here.

لطفاً به ما اطلاع دهید که چه کسی دیگر اینجاست.

Be okay.

خوب باش

I have no idea what those two initials stand for or what they mean.

من نمی دانم این دو حرف اول چه معنایی دارند یا به چه معنا هستند.

Hello. Also.

سلام. همچنین.

Lily.

لیلی

Lily, I used to know someone called Lily in China.

لیلی، من در چین شخصی به نام لیلی را می شناختم.

I wonder if you are the same one.

من تعجب می کنم که آیا شما هم همین هستید؟

I don't know, I'm not sure, I don't know, I can't see you.

نمی دانم، مطمئن نیستم، نمی دانم، نمی توانم تو را ببینم.

You see, that's the reason why.

ببینید دلیلش هم همین است.

Zaka.

زکا.

Goodness me, it's very busy today on the live chat already.

خداییش، امروز در چت زنده خیلی شلوغ است.

Hello, Zika. Rosa,

سلام زیکا رزا،

Pedro Belmont is here as well.

پدرو بلمونت هم اینجاست.

Hello, Pedro. Rosa.

سلام پدرو رزا

Oh my goodness.

وای خدای من.

I have a feeling it is going to be a very busy live stream today.

من احساس می کنم امروز یک پخش زنده بسیار شلوغ خواهد بود.

I have a feeling all over my body.

در تمام بدنم احساسی دارم.

It is like a lovely tingle.

مثل یک گزگز دوست داشتنی است.

Do you ever get that feeling?

آیا تا به حال چنین احساسی به شما دست داده است؟

Do you ever get the feeling of tingling, tingle?

آیا تا به حال احساس سوزن سوزن شدن، گزگز شدن دارید؟

If you tingle, it means you feel excited.

اگر گزگز می کنید، به این معنی است که احساس هیجان دارید.

Maybe you are excited about a certain thing happening.

شاید در مورد اتفاق خاصی هیجان زده باشید.

For example, this weekend I have a lovely tingle because it is a long weekend.

به عنوان مثال، این آخر هفته من یک گزگز دوست داشتنی دارم زیرا آخر هفته طولانی است.

I get to spend an extra day with Mr. Steve.

من یک روز اضافی را با آقای استیو می گذرانم.

Am I lucky?

آیا من خوش شانس هستم؟

I'm very lucky, I think so.

من خیلی خوش شانس هستم، فکر می کنم.

Hello, Rosa, who says the cat that adopted me

سلام رزا که میگه گربه ای که منو قبول کرده

because he appeared here wants to sleep very early and he will wait for me to go to bed.

چون اینجا اومده میخواد خیلی زود بخوابه و منتظر بمونه تا بخوابم.

I know

من می دانم که

there a lot of you have animals as pets.

بسیاری از شما حیوانات خانگی دارید.

Some people have cats, some people have dogs.

بعضی ها گربه دارند بعضی ها سگ.

Some people have very unusual pets.

برخی از افراد حیوانات خانگی بسیار غیرعادی دارند.

We have a friend who has spiders and snakes.

دوستی داریم که عنکبوت و مار دارد.

He keeps them

او آنها را

as pets.

به عنوان حیوان خانگی نگهداری می کند.

Is that weird? Is that strange?

آیا این عجیب است؟ عجیب است؟

Or shall we just say that all of these things help to make the world go around and around?

یا فقط بگوییم که همه این چیزها به چرخیدن دنیا کمک می کند؟

Isn't that lovely?

دوست داشتنی نیست؟

Pramod?

پرامود؟

Pramod, single is here.

پرامود، مجرد اینجاست.

Hello, Pramod. Nice to see you here as well.

سلام پرامود خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Soup on soup and chaat is here as well.

سوپ روی سوپ و چات هم اینجاست.

Hello. It's nice to see you here.

سلام. خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Can I say a special hello

آیا می توانم یک سلام ویژه

to India?

به هند بگویم؟

Because this week I have had a lot of people subscribing to my YouTube channel

زیرا این هفته افراد زیادی

from India, also from Vietnam and Italy.

از هند و همچنین از ویتنام و ایتالیا در کانال یوتیوب من مشترک شده اند.

Isn't that strange?

این عجیب نیست؟

So we've had lots and lots of new subscribers joining this week.

بنابراین ما تعداد زیادی مشترک جدید داشته ایم که این هفته به آن ملحق شده اند.

So can I say welcome to all of my new subscribers who have joined my English Channel?

بنابراین می توانم به همه مشترکین جدیدم که به کانال انگلیسی من پیوسته اند خوش آمد بگویم؟

Don't forget there are video lessons.

فراموش نکنید که دروس ویدیویی وجود دارد.

There is also the live stream that you are watching now, so there is always something for you to watch

همچنین جریان مستقیمی وجود دارد که اکنون در حال تماشای آن هستید، بنابراین همیشه چیزی برای تماشای رایگان وجود دارد

for free because is here as well.

زیرا اینجا نیز هست.

Hello!

سلام!

It's nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Newton. Hello, Newton Kumari.

نیوتن سلام نیوتن کوماری.

Who says?

کی میگه

Mr. Duncan? Guess what? I am a new subscriber. Welcome.

آقای دانکن؟ حدس بزنید چی؟ من یک مشترک جدید هستم. خوش آمدید.

And it is a pleasure to have you here on my, my little YouTube channel.

و خوشحالم که شما را اینجا در کانال کوچک من در یوتیوب دارم.

It's not a big one.

این بزرگ نیست.

I'm not a big celebrity like Mr. Beast.

من یک سلبریتی بزرگ مثل آقای هیولا نیستم.

I'm just a small YouTube channel.

من فقط یک کانال کوچک یوتیوب هستم.

So just a small one.

بنابراین فقط یک کوچک.

But I'm very glad to see you here.

اما خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم. خیلی

It's nice to have you here. So welcome, Newton.

خوب است که شما اینجا هستید. پس خوش آمدی نیوتن.

I used to give my applause to to new subscribers, so maybe I should do that today.

من قبلاً برای مشترکین جدید تشویق می کردم، بنابراین شاید امروز باید این کار را انجام دهم.

If you are a new viewer, if you are a new subscriber to my channel, please say Mr.

اگر شما بیننده جدید هستید، اگر مشترک جدید کانال من هستید، لطفا بگویید آقای

Duncan, I am new

دانکن، من جدید هستم

and I will give you one of these.

و یکی از اینها را به شما می دهم.

Pisang is here as well.

پیسنگ هم اینجاست.

Hello to you.

سلام بر شما

I am pisang. It's nice to see you here.

من پیسنگ هستم خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Don't be shy. I give it a try.

خجالتی نباش من آن را امتحان می کنم.

Chat.

چت کنید.

We are all very friendly here on Mr.

همه ما اینجا در

Duncan's English Addict channel.

کانال انگلیسی معتاد آقای دانکن بسیار دوستانه هستیم.

We have Mr.

Steve coming very soon.

ما آقای

استیو را به زودی داریم.

I will give you another mention of Mr. Steve.

من به شما اشاره ای دیگر از آقای استیو خواهم داشت.

Here he is.

او اینجاست.

He will be with us in a few moments from now.

او تا چند لحظه دیگر با ما خواهد بود.

In around about ten minutes, Mr.

حدود ده دقیقه دیگر، آقای

Steve will be with us.

استیو با ما خواهد بود.

Would you like to see an interesting English phrase?

آیا دوست دارید یک عبارت انگلیسی جالب ببینید؟

Because of course, the reason why I do this is to help you with your English.

چون البته دلیل این کار من کمک به شما در مورد زبان انگلیسی است.

So here is a very interesting English phrase.

بنابراین این یک عبارت انگلیسی بسیار جالب است.

Are you ready?

آیا شما آماده اید؟

An English phrase just for you

یک عبارت انگلیسی فقط برای شما

to help you improve your English through and through.

که به شما کمک کند زبان انگلیسی خود را به طور کامل بهبود ببخشید.

Today's English phrase is put two and two together.

عبارت انگلیسی امروزی دو و دو با هم قرار می گیرد.

It is a very interesting phrase that we often use when a person

این عبارت بسیار جالبی است که ما اغلب از آن استفاده می کنیم وقتی فردی

comes to a conclusion, you realise something.

به نتیجه می رسد، شما متوجه چیزی می شوید.

Maybe you have been watching something and in your mind you have been thinking about it.

شاید شما در حال تماشای چیزی بوده اید و در ذهن خود به آن فکر کرده اید.

To come to a conclusion based on clues or things observed.

برای رسیدن به نتیجه بر اساس سرنخ ها یا چیزهای مشاهده شده.

So things you have seen, things you have observed.

بنابراین چیزهایی که دیده اید، چیزهایی که مشاهده کرده اید.

We can say in English that you put two and two together.

به زبان انگلیسی می توانیم بگوییم که دو و دو را با هم قرار می دهید.

For example, in a sentence we can say, I have put two and two together and I know they are dating.

مثلاً در یک جمله می توانیم بگوییم دو و دو را کنار هم گذاشته ام و می دانم با هم قرار می گذارند.

So in this situation, maybe you have been watching a couple of people, maybe in the office,

بنابراین در این شرایط، شاید شما در حال تماشای چند نفر بوده اید، شاید در دفتر،

maybe you've been observing two of your work colleagues,

شاید دو نفر از همکاران کاری خود را مشاهده کرده اید،

and you've noticed that they always leave

و متوجه شده اید که آنها همیشه

and arrive together for work.

برای کار با هم می روند و می آیند.

You might put two and two together.

ممکن است دو و دو را با هم بچینید. به

It means you are coming to a conclusion because you've been watching something or observing something very carefully.

این معنی است که به این دلیل به نتیجه می‌رسید که چیزی را با دقت تماشا کرده‌اید یا چیزی را مشاهده کرده‌اید.

I have put two and two together.

دو و دو را کنار هم گذاشته ام.

Of course it is possible

البته ممکن است

to do that and come to the wrong conclusion.

این کار انجام شود و به نتیجه اشتباه برسد.

So sometimes people will come to the wrong conclusion.

بنابراین گاهی اوقات افراد به نتیجه اشتباه می رسند.

They will jump to conclusions.

آنها به سرعت نتیجه گیری خواهند کرد.

They will think they know something when they doubt.

وقتی شک کنند فکر می کنند چیزی می دانند.

So it is possible sometimes to put two and two together.

پس گاهی می توان دو و دو را کنار هم گذاشت.

But you can be wrong.

اما ممکن است اشتباه کنید.

You might be incorrect.

ممکن است شما نادرست باشید

Something you have seen, you might actually get the wrong conclusion because of it.

چیزی که شما دیده اید، ممکن است در واقع به دلیل آن نتیجه اشتباه بگیرید.

So you do have to be careful if you are ever going to put two and two together,

بنابراین، اگر قرار است دو و دو را کنار هم قرار دهید، باید مراقب باشید،

you have to make sure you are correct before you say anything.

قبل از اینکه چیزی بگویید، باید مطمئن شوید که درست گفته اید.

Don't say anything until you are sure.

تا مطمئن نشدی چیزی نگو.

A lot of people think these days, many

بسیاری از مردم فکر می کنند این روزها، بسیاری از

news outlets, or maybe people on social media

خبرگزاری ها، یا شاید مردم در رسانه های اجتماعی

quite often will put two and two together.

اغلب دو و دو را کنار هم بگذارند.

They will jump to conclusions.

آنها به سرعت نتیجه گیری خواهند کرد.

Sometimes it can get you in a lot of trouble as well.

گاهی اوقات ممکن است شما را نیز با مشکلات زیادی مواجه کند.

So if you are ever feeling like coming to a conclusion or guessing something,

بنابراین اگر همیشه می خواهید به نتیجه ای برسید یا چیزی را حدس بزنید،

be careful before you put two and two together because sometimes you can be wrong.

قبل از قرار دادن دو و دو با هم مراقب باشید زیرا گاهی اوقات ممکن است اشتباه کنید.

So there it was.

پس آنجا بود. به

I think that's a good phrase to be honest.

نظر من این جمله خوبی است که صادقانه بگویم.

And we do often use it, especially when we are spreading gossip.

و ما اغلب از آن استفاده می کنیم، به خصوص زمانی که شایعات را پخش می کنیم.

We are spreading stories.

ما داریم داستان پخش می کنیم.

We might decide to put two and two together.

ممکن است تصمیم بگیریم دو و دو را با هم قرار دهیم.

But be careful.

اما مراقب باشید.

Be very careful if you are doing that, because you can come to the wrong conclusion.

اگر این کار را انجام می دهید بسیار مراقب باشید، زیرا ممکن است به نتیجه اشتباهی برسید.

By the way, if you want live

ضمناً، اگر زیرنویس زنده می خواهید

captions, there are captions under this video,

، زیر این ویدیو زیرنویس وجود دارد،

so don't forget you can click the button and you can have live captions.

پس فراموش نکنید که می توانید روی دکمه کلیک کنید و می توانید زیرنویس زنده داشته باشید.

Isn't it amazing?

شگفت انگیز نیست؟

I love modern technology.

من عاشق تکنولوژی مدرن هستم.

I have to say I really do like it very much.

باید بگم که واقعا خیلی دوستش دارم.

It is a windy day here in the UK.

اینجا در بریتانیا روز بادی است.

Let's have a look outside the window and you will see.

بیایید به بیرون از پنجره نگاهی بیندازیم و خواهید دید.

It is a windy day today. We don't have much sunshine.

امروز یک روز بادی است. آفتاب زیاد نداریم

It's I think it's actually cold today and I've just checked the temperature.

من فکر می کنم امروز واقعا سرد است و من فقط دما را بررسی کردم.

So the temperature today here in the UK is only 15 Celsius, which is quite cool.

بنابراین دمای امروز اینجا در بریتانیا فقط 15 درجه سانتیگراد است که بسیار خنک است.

So that might be the reason why it feels

بنابراین ممکن است دلیل این باشد که هوا

so cold in the studio because it is a cool, chilly day.

در استودیو بسیار سرد است زیرا یک روز خنک و سرد است.

Well, it certainly feels cold in the studio.

خوب، مطمئناً در استودیو سرد است.

Tomorrow the weather is going to be nice, so we might go out tomorrow.

فردا هوا خوبه پس شاید فردا بریم بیرون.

We might go out and do something in the sunshine.

ممکن است بیرون برویم و در آفتاب کاری انجام دهیم.

Of course, the only problem is during public holidays

البته تنها مشکل این است که در تعطیلات رسمی

everyone decides to go out and do something.

همه تصمیم می گیرند بیرون بروند و کاری انجام دهند.

So that is the main problem.

پس مشکل اصلی همین است.

If you go out to a place on a bank holiday or a public holiday, quite often you will find many other people

اگر در تعطیلات بانکی یا تعطیلات رسمی به مکانی بیرون می روید، اغلب می بینید که افراد زیادی نیز

are there as well and to be honest with you,

آنجا هستند و صادقانه بگویم،

not a lot of people like being amongst other people, especially when there are too many people.

بسیاری از مردم دوست ندارند در میان افراد دیگر باشند، به خصوص زمانی که وجود دارند. افراد زیادی

Large crowds of people might go somewhere.

ممکن است جمعیت زیادی از مردم به جایی بروند.

Hello Mohsin Chaudhry, hello

سلام محسن چودری سلام

Mohsin Chaudhry, I hope I pronounce your name correctly.

محسن چودری امیدوارم نام شما را درست تلفظ کرده باشم. تو

You are new here. Well, I will give you one of these.

اینجا تازه کار هستی خوب من یکی از اینها را به شما می دهم.

If you've never seen Mr.

اگر

Steve before, if you've never seen him.

قبلاً آقای استیو را ندیده اید، اگر هرگز او را ندیده اید.

You are in for a treat.

شما در حال درمان هستید.

Just to give you an idea.

فقط برای اینکه به شما ایده بدهم

Just to give you a little taste of what Mr.

فقط برای اینکه کمی از شخصیت آقای استیو به شما بچشم

Steve is like.

.

Watch this.

اینو تماشا کن

You know what's.

Sometimes I never know what's going to happen next. And this is one of those times.

میدونی چیه

گاهی اوقات من هرگز نمی دانم بعد از آن چه اتفاقی قرار است بیفتد. و این یکی از آن مواقع است.

Hi there, Mr. Duncan.

سلام آقای دانکن

How are you?

How's everyone around the world?

چطوری؟ حال

همه در سراسر جهان چگونه است؟

Are you cool, man?

باحالی مرد؟

Are you cool?

باحالی؟

Big nose?

June Duncan think that June.

بینی بزرگ؟

جون دانکن فکر می کند که ژوئن.

How you dig in has life.

این که شما در آن حفاری کنید زندگی دارد.

How you dig in?

چگونه در حفاری هستید؟

Has life.

زندگی دارد.

Which is the new trendy Mr.

آقای استیو مد روز جدید کدام است

Steve? How you like it?

؟ چگونه آن را دوست دارید؟

I take you as the,

من تو را به عنوان،

You, Oh.

تو، اوه.

I'm into all the social medias, Mr.

من در تمام رسانه های اجتماعی هستم، آقای

Duncan. The TikToks I'm on, all those. The Facebooks, the TikTok.

دانکن. TikToks که من در آن هستم، همه آنها. فیسبوک ها، تیک تاک.

All. What can you say?

همه چه می توانید بگویید؟

I mean, really, what can you say to that?

منظورم این است که واقعاً چه چیزی می توانید به آن بگویید؟

So Mr.

Steve will be with us in a few moments from now.

پس آقای

استیو تا چند لحظه دیگر با ما خواهد بود.

Thank you very much for your lovely company today.

از شرکت دوست داشتنی امروز شما بسیار سپاسگزارم.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

Marut SEO is here. Hello.

Marut SEO اینجاست. سلام.

Merit SEO, I know a lot of people normally.

سئو شایستگی، من افراد زیادی را به طور معمول می شناسم.

I know lots of you will join the live stream at around about 2:30.

می دانم که بسیاری از شما حدود ساعت 2:30 به پخش زنده می پیوندید.

In fact, I have a feeling that there might be a lot of Mr.

در واقع، من این احساس را دارم که ممکن است

Steve fans out there as well, so we will see what happens today.

طرفداران آقای استیو زیادی هم آنجا باشند، بنابراین امروز خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

Our main subject today is humour,

موضوع اصلی امروز ما طنز،

jokes, humour, things connected to that type of thing.

شوخی، طنز، چیزهایی است که به آن نوع چیزها مرتبط است.

Let's be honest, can I be honest with you?

بیایید صادق باشیم، آیا می توانم با شما صادق باشم؟

These days we all need to have a laugh and have a smile

این روزها همه ما نیاز داریم که بخندیم و لبخند بزنیم

because there seems to be so much bad news around in the world.

زیرا به نظر می رسد اخبار بد زیادی در سراسر جهان وجود دارد.

So I think sometimes we do need to have a little bit of fun,

بنابراین فکر می‌کنم گاهی اوقات لازم است کمی سرگرم شویم،

a little bit of a laugh, some humour, some jokes.

کمی بخندیم، کمی طنز کنیم، کمی شوخی کنیم.

So that is what we are talking about today. Vitus.

پس این همان چیزی است که ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم. ویتوس.

Now Vitus is a very special person here on the live stream

اکنون ویتوس یک شخص بسیار خاص در اینجا در جریان زنده است

because he likes to keep us all entertained with jokes on the live chat.

زیرا او دوست دارد همه ما را با جوک ها در چت زنده سرگرم کند.

So now is your chance Vitus.

بنابراین اکنون شانس شما Vitus است.

Today it is your chance to shine with your sense of humour because that is what we are talking about today.

امروز این شانس شماست که با حس شوخ طبعی خود بدرخشید زیرا امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

All of that coming in a few moments from now.

همه اینها تا چند لحظه دیگر در راه است.

Plus Mr.

به علاوه آقای

Steve, he will be here as well. Are you ready for Mr. Steve?

استیو، او نیز اینجا خواهد بود. آیا برای آقای استیو آماده هستید؟

I don't know if you are ready or not, I don't know, I really don't know.

نمی دانم آماده ای یا نه، نمی دانم، واقعاً نمی دانم.

So Mr. Steve will be here in a few moments from now.

بنابراین آقای استیو تا چند لحظه دیگر اینجا خواهد بود.

Please don't go away.

لطفا دور نشو

Keep it right here.

همینجا نگهش دار

This is English addict, live from England.

این معتاد انگلیسی است، از انگلستان زندگی می کند.

English Addict is with you on a Sunday.

انگلیسی معتاد یکشنبه با شماست.

I hope you are having a good day today.

امیدوارم امروز روز خوبی را سپری کرده باشید.

here we are, then.

پس ما اینجا هستیم

It's that moment of time again.

دوباره آن لحظه از زمان است.

The moment where everyone gets excited.

لحظه ای که همه هیجان زده می شوند.

I have to say, I've done something different with Mr. Steve.

باید بگویم، من با آقای استیو کار متفاوتی انجام داده ام.

He probably doesn't even realise yet.

او احتمالاً هنوز متوجه نشده است.

I'm using some slightly different lighting on Mr. Steve.

من از نور کمی متفاوت در آقای استیو استفاده می کنم. او

He's.

He's already looking a little bit worried, so let me just make sure that Mr.

او در حال حاضر کمی نگران به نظر می رسد، بنابراین اجازه دهید مطمئن شوم که آقای

Steve looks absolutely lovely.

استیو کاملاً دوست داشتنی به نظر می رسد.

So I'm just going to make sure because you know,

بنابراین من فقط می خواهم مطمئن شوم زیرا می دانید،

we have to check all of these things.

ما باید همه این موارد را بررسی کنیم.

I am, of course, a complete professional.

البته من یک حرفه ای کامل هستم.

Here he comes then. Are you ready?

پس او می آید. آیا شما آماده اید؟

It is the one.

آن یکی است.

The only.

تنها.

Oh, my goodness, it is Mr.

اوه، خدای من، این آقای

Steve.

استیو است.

Hello.

سلام.

Wonderful viewers from across the globe.

بینندگان شگفت انگیز از سراسر جهان.

Welcome from myself. Mr. Duncan has already welcomed you.

خوش اومدی از طرف خودم آقای دانکن قبلاً از شما استقبال کرده است.

I'm welcome again because it's Sunday and I'm always here on a Sunday with Mr.

من دوباره خوش آمدم زیرا یکشنبه است و من همیشه در یکشنبه با آقای دانکن اینجا هستم،

Duncan to, as a sort of a sidekick, as sort of assistant,

به عنوان یک دستیار، به عنوان یک دستیار،

if you will, in the world of English.

اگر بخواهید، در دنیای انگلیسی.

That is Mr. Duncan's English.

این انگلیسی آقای دانکن است.

So what do you think, Steve?

پس نظرت چیه، استیو؟

What do you think of the moody lighting?

نظر شما در مورد نورپردازی بد خلق چیست؟

Well, I don't know, because I can't see myself.

خوب، نمی دانم، چون نمی توانم خودم را ببینم.

Just.

I'm hoping I don't look the colour of the paint that I've been using on my wheelbarrow.

فقط

امیدوارم رنگ رنگی که روی چرخ دستی ام استفاده کرده ام به نظر نرسد.

Okay. To prevent it getting rusty, which is green.

باشه برای جلوگیری از زنگ زدگی آن که سبز است.

Just look at that, Steve. Just look at the monitor.

فقط به آن نگاه کن استیو. فقط به مانیتور نگاه کنید.

I don't know, it doesn't work for me.

نمیدونم واسه من کار نمیکنه

Please tell me, lovely viewers.

لطفاً بینندگان عزیز به من بگویید.

Do I look a funny colour?

آیا من یک رنگ خنده دار به نظر می رسم؟

Oh, has Mr. Duncan adjusted the lighting in a way that is not flattering?

اوه، آیا آقای دانکن نور را طوری تنظیم کرده است که چاپلوس نباشد؟

Well, it's actually different lighting to be flattering. Okay, Steve.

خوب، در واقع نورپردازی متفاوت است که متملق باشد. باشه، استیو.

Two years away. Okay, Steve.

دو سال دیگه باشه، استیو.

What?

We've what we have to make sure today is we have to be succinct and to the point, I believe that is we'll get on with it.

چی؟

ما امروز باید مطمئن شویم که باید مختصر باشیم و به این نکته معتقدم که ما به آن ادامه خواهیم داد. من

I am all right now.

الان خوبم

So I'm going to join Mr. Steve on the screen.

بنابراین من می خواهم به آقای استیو روی پرده بپیوندم.

There he is. Look, there's Mr. Steve and there's me.

او آنجاست. ببین، آقای استیو و من.

So I quite like the lighting today on Mr.

بنابراین من کاملاً نورپردازی امروز آقای استیو را دوست دارم

Steve. It's very subtle and I'm using different lights.

. بسیار ظریف است و من از نورهای مختلف استفاده می کنم. به

That's the reason why. So it looks a little bit more natural.

همین دلیل است. بنابراین کمی طبیعی تر به نظر می رسد.

If you came to me.

اگه اومدی پیش من

Well I'm joking Mr. Duncan. I'm joking.

خب من دارم شوخی می کنم آقای دانکن. شوخی می کنم.

less about the lighting and more about the show.

کمتر در مورد نور و بیشتر در مورد نمایش. بله

Yes. Okay, then let's get on with it then. Mr. Steve, we have a lot to talk about today.

خوب، پس بیایید با آن ادامه دهیم. آقای استیو، ما امروز خیلی چیزها برای گفتن داریم.

We'll we're going to talk about, animals. Pets.

ما در مورد حیوانات صحبت خواهیم کرد. حیوانات خانگی

How much do you love your animal?

چقدر حیوانت را دوست داری؟

Is it possible, Steve, to become two in love with your pet?

آیا ممکن است، استیو، عاشق حیوان خانگی خود دو نفر شوید؟

Are you asking me now, or is that a question to be posed for later?

الان از من می پرسی یا این سوالی است که بعدا مطرح می شود؟

No, we're asking it now. Oh, right.

نه، الان می پرسیم. اوه، درست است.

Okay.

باشه

well, I think you can.

خوب، من فکر می کنم شما می توانید.

I don't know what you mean by two in love.

من نمی دانم منظور شما از دو عاشق چیست؟

well, to obsessed, well, you could, I presume you could get, so obsessed with your

خوب، به وسواس، خوب، شما می توانید، من فرض می کنم که شما می توانید آن را دریافت کنید، آنقدر نسبت به

your pet, your dog, or whatever that you neglect the human companions around you, your partner, your wife, your husband.

حیوان خانگی خود، سگ خود، یا هر چیز دیگری وسواس دارید که از همراهان انسانی اطراف خود، شریک زندگی خود، همسرتان، و شوهرتان غافل می شوید.

Maybe.

شاید.

Maybe you get more love from your pet than you do from your partner.

شاید شما از حیوان خانگی خود بیشتر از شریک زندگی خود محبت دریافت می کنید.

in which case, maybe if you give to your pet,

در این صورت، شاید اگر به حیوان خانگی خود هدیه دهید،

you get love back.

عشق را پس بگیرید.

Whereas if you cook meals, take people in the car.

در حالی که اگر غذا درست می کنید، مردم را سوار ماشین کنید.

Maybe you're not getting much love back from your partner, and therefore you are seeking it

شاید شما عشق زیادی را از شریک زندگی خود دریافت نمی کنید، و بنابراین آن را

in your dog or your cat or your horse or whatever it is that you have.

در سگ یا گربه یا اسب خود یا هر چیز دیگری که دارید جستجو می کنید.

I'm often suspicious of that, but,

من اغلب به این مشکوک هستم، اما،

I don't know, maybe,

نمی دانم، شاید،

maybe, maybe that's a possibility because, you know, dogs in particular give love, don't they?

شاید، شاید این یک احتمال باشد، زیرا، می دانید، سگ ها به طور خاص عشق می ورزند، اینطور نیست؟

Well, we often say that animals give love unconditionally. Conditionally.

خوب، ما اغلب می گوییم که حیوانات بدون قید و شرط عشق می دهند. مشروط بله

Yes. Unconditional.

بدون قید و شرط.

Whereas humans often want something in return for that love.

در حالی که انسان ها اغلب در ازای آن عشق چیزی می خواهند.

They think, well, I'm giving all this, I want something back.

آنها فکر می کنند، خوب، من همه اینها را می دهم، چیزی را پس می خواهم.

Whereas you know dogs don't think like that.

در حالی که می دانید سگ ها اینطور فکر نمی کنند.

And I know, I do know relationships, I know people in relationships where, you know,

و من می دانم، من روابط را می شناسم، من افرادی را در روابطی می شناسم که، می دانید،

if they want something out of that relationship, they've got to buy presents and gifts and all sorts of things.

اگر چیزی از آن رابطه می خواهند، باید هدایا و هدایا و انواع چیزها را بخرند.

Yeah. The relationships are all different.

آره روابط همه متفاوت است.

They're not all necessarily based on love.

همه آنها لزوما بر اساس عشق نیستند.

And if they are, sometimes people want something in return for that.

و اگر هستند، گاهی اوقات مردم در ازای آن چیزی می خواهند.

Anyway, talking of which, is it possible to go too far with the love of your pets?

به هر حال، در مورد آن صحبت کنیم، آیا می توان با عشق به حیوانات خانگی خود بیش از حد پیش رفت؟

Now, in this case, we are talking about dogs now.

اکنون در این مورد، اکنون در مورد سگ صحبت می کنیم.

Last week, the well-known French actor Alain Delon passed away in his will.

هفته گذشته آلن دلون بازیگر سرشناس فرانسوی در وصیت نامه خود درگذشت.

He requested that his dog,

او درخواست کرد که سگش،

his pet dog, his beloved dog be buried with him.

سگ خانگی اش، سگ محبوبش با او دفن شود.

There is just one problem with that.

فقط یک مشکل در آن وجود دارد.

The dog was still alive.

سگ هنوز زنده بود.

And then there is Alain Delon, a dog called Lubo.

و سپس آلن دلون، سگی به نام لوبو وجود دارد.

Isn't that what a lovely dog! It looks slightly crazy.

آیا این چه سگ دوست داشتنی نیست! کمی دیوانه به نظر می رسد.

If now maybe it's just the photograph.

اگر الان شاید فقط عکس باشد.

Maybe it's just the moment when that photograph was taken.

شاید فقط لحظه ای باشد که آن عکس گرفته شده است.

But the dog.

اما سگ

This does look slightly crazy.

این کمی دیوانه به نظر می رسد.

So that is Alain Delon Delon's dog.

پس این سگ آلن دلون دلون است.

What he wanted was the dog to be buried with him

آنچه او می خواست این بود که سگ در وصیتش با او دفن شود

in his will.

.

That was his wish which meant this is really awkward by the way.

این آرزوی او بود که به این معنی بود که اتفاقاً این واقعاً ناخوشایند است.

Very awkward.

خیلی ناجوره

That meant the dog would have to be put to sleep to be buried with

این بدان معنا بود که سگ را باید بخواباند تا با

Alain Delon.

آلن دلون دفن شود.

Have they done that yet.

آیا آنها هنوز این کار را انجام داده اند.

Can I just say for those worried they they've decided not to do that

آیا می توانم فقط برای کسانی که نگران هستند بگویم که به دلایل مختلف تصمیم گرفته اند این کار را انجام ندهند

for various reasons.

.

Many people were slightly outraged but it is possible.

بسیاری از مردم کمی خشمگین بودند اما ممکن است.

So so this is what I mean about by is it possible to be two in love.

بنابراین منظور من از این است که آیا ممکن است دو نفر عاشق باشند.

Is it possible to be too obsessed with with your pet

آیا ممکن است در

where you actually want it with you, even after you leave this world?

جایی که واقعاً می خواهید حیوان خانگی خود را همراه خود داشته باشید، حتی پس از ترک این دنیا بیش از حد وسواس داشته باشید؟

Maybe. Yes, maybe, Mr.

شاید. بله، شاید آقای

Duncan, that, you know, recounting the story of Romeo and Juliet.

دانکن، می دانید که داستان رومئو و ژولیت را بازگو می کند.

when somebody dies, a loved one dies.

وقتی کسی می میرد، یکی از عزیزانش می میرد.

You are so grief stricken.

تو خیلی غمگینی

You take your own life.

شما زندگی خود را می گیرید.

May be may be they may be the island alone.

ممکن است آنها تنها جزیره باشند.

Thought that, his pet would be so grief stricken that the pet would be better off dead.

فکر می کرد که حیوان خانگی او چنان غمگین می شود که بهتر است حیوان خانگی بمیرد.

Yeah.

آره

what, are they going to be buried or cremated?

چه، آیا آنها قرار است دفن شوند یا سوزانده شوند؟

Well, I think they were going to be buried, I think, but. But that was his will.

خوب، من فکر می کنم آنها قرار بود دفن شوند، فکر می کنم، اما. اما این اراده او بود.

You know what wills are like.

شما می دانید که اراده ها چگونه هستند.

So before a person gets too old, they will often make a list of things that they want to happen after they die.

بنابراین قبل از اینکه فرد خیلی پیر شود، اغلب فهرستی از چیزهایی که می خواهند پس از مرگشان اتفاق بیفتد، تهیه می کنند.

And sometimes those things can be a little strange or unusual.

و گاهی اوقات این چیزها می توانند کمی عجیب یا غیرعادی باشند.

Maybe a person might want to be buried in a certain place, or with a certain thing

ممکن است شخصی بخواهد در یک مکان خاص یا با چیز خاصی

that they're holding on to.

که به آن چسبیده است دفن شود.

So it does seem a little

بنابراین

cruel to to kill, to have your dog killed, to be buried with you.

کشتن، کشتن سگتان، دفن شدن با شما کمی ظالمانه به نظر می رسد.

I mean, why not let your dog live out its natural life and then have it buried with you after it seems a little unusual.

منظورم این است که چرا اجازه ندهید سگ شما زندگی طبیعی خود را داشته باشد و بعد از اینکه کمی غیرعادی به نظر می رسد او را با خود دفن کنید.

Yeah, well, it might be seen as extreme anyway. It's not happening.

بله، خوب، به هر حال ممکن است افراطی دیده شود. این اتفاق نمی افتد.

The family have said that we will carry out all of the wishes.

خانواده گفته اند که ما به همه خواسته ها عمل خواهیم کرد.

But we are not going to to put the dog to sleep so it can spend eternity with its owner.

اما قرار نیست سگ را بخوابانیم تا بتواند ابدیت را با صاحبش بگذراند.

Apparently, according to the live chat, Lubo was adopted by a friend of his.

ظاهراً طبق گفتگوی زنده، لوبو توسط یکی از دوستانش به فرزندی پذیرفته شده است.

So that is what is happening to the dog.

پس این چیزی است که برای سگ اتفاق می افتد.

Instead of it going into the coffin

به جای اینکه نه با انتخاب خود به داخل تابوت برود

not by choice, it is actually going to be adopted instead.

، در واقع قرار است به جای آن پذیرفته شود.

So I would say that that may be in that situation.

بنابراین من می گویم که ممکن است در آن موقعیت باشد.

Steve, the story does have,

استیو، داستان

a bittersweet ending.

یک پایان تلخ و شیرین دارد.

Yeah, because the dog will soon get over the death of its owner.

بله، چون سگ به زودی از مرگ صاحبش غلبه خواهد کرد.

I in fact, it's probably I got over it within 24 hours.

من در واقع، احتمالاً در عرض 24 ساعت از آن گذشتم.

I don't think dogs, really.

من فکر نمی کنم سگ، واقعا.

I mean, yes, they're loyal to their owners, but how long do they moan?

یعنی بله، آنها به صاحبانشان وفادار هستند، اما تا کی ناله می کنند؟

I mean, we've heard of dogs, you know, sitting by the body of the of the of their dead.

منظورم این است که ما از سگ ها شنیده ایم که کنار جسد مردگانشان نشسته اند.

oh, no, we've heard of that before.

اوه، نه، ما قبلاً در مورد آن شنیده ایم.

But, I mean, I'm sure they will get over it quite quickly, I think.

اما، منظورم این است که من مطمئن هستم که آنها خیلی سریع از پس آن بر می آیند، فکر می کنم.

So, by the way, we've got some new people on who are wondering what this channel is.

بنابراین، اتفاقاً، ما افراد جدیدی داریم که می‌پرسند این کانال چیست.

Alok, Pranav Singh

الوک، پراناو سینگ

is asking, is this a lecture? What is it?

می پرسد، آیا این یک سخنرانی است؟ چیست؟

Well, it's.

خوب، این است.

Well, I will try to explain.

خب سعی میکنم توضیح بدم

Go on. This is English Addict.

ادامه بده این معتاد انگلیسی است.

It is a live stream on my YouTube channel.

این یک پخش زنده در کانال یوتیوب من است.

What I do is I talk about English subjects.

کاری که من انجام می دهم این است که در مورد موضوعات انگلیسی صحبت می کنم.

If you are learning English, it is a good place to come and practise your listening.

اگر در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید، مکان خوبی برای آمدن و تمرین گوش دادن است.

You can also chat as well with other people who are learning English.

همچنین می توانید با افرادی که در حال یادگیری زبان انگلیسی هستند چت کنید.

Also it is everything.

همچنین همه چیز است.

And the best part about this Mr.

و بهترین بخش در مورد این آقای

Steve is it is live right now

استیو این است که هم اکنون

at 244 on a Sunday afternoon, the 25th of August.

در ساعت 244 بعدازظهر یکشنبه، 25 آگوست پخش می شود.

We are coming towards the end of August already. Mr.. Steve, can you believe it?

در حال حاضر به اواخر آگوست می رسیم. آقای استیو، باورت میشه؟

I know it'll soon be autumn, the leaves will be falling and we will be battening down the hatches for winter,

من می دانم که به زودی پاییز می شود، برگ ها می ریزند و ما دریچه ها را برای زمستان می کوبیم،

which is a phrase you used to say preparing, you know, battening down the hatches.

این عبارتی است که می گفتید آماده کردن دریچه ها، می دانید، دریچه ها را می کوبیم.

well, that's normally for a violent storm.

خوب، این معمولاً برای یک طوفان شدید است.

That's what you should do with your boat.

این کاری است که باید با قایق خود انجام دهید.

If there is a storm coming, Batten down the hatches.

اگر طوفانی در راه است، دریچه ها را پایین بیاورید.

So prepare yourself for bad weather, which always comes in the winter.

پس خود را برای هوای بدی که همیشه در زمستان می آید آماده کنید.

Anyway, it's a bit early for that because we're still in August, and, it does feel like autumn here, though it's very strange.

به هر حال، برای این کار کمی زود است، زیرا ما هنوز در ماه اوت هستیم، و اینجا احساس پاییز است، اگرچه بسیار عجیب است.

It's been a very strange. Some of it. Anyway.

خیلی عجیب بوده برخی از آن. به هر حال.

The doctor, doctor Dcad

دکتر، دکتر Dcad

is also, I think, new.

هم فکر کنم جدید باشه.

Maybe doctor Deckard. Deckard.

شاید دکتر دکارد دکارد

Mr. Duncan, I'm sorry, I wish I could have time on your live lesson.

آقای دانکن، متاسفم، ای کاش می توانستم برای درس زنده شما وقت داشته باشم.

Maybe you have to.

شاید مجبوری.

Maybe you've got to go.

شاید باید بری

Well, you can always watch it later.

خوب، شما همیشه می توانید آن را بعدا تماشا کنید.

These are all always available later, as are Mr. Duncan.

اینها همگی بعداً در دسترس هستند، همانطور که آقای دانکن در دسترس است.

non live lessons.

درس های غیر زنده

His actual proper lessons, I might say recorded lessons.

درس های درست واقعی او، شاید بتوانم بگویم درس های ضبط شده.

Recorded lessons. loads of those available.

درس های ضبط شده بارهای از آن موجود است.

so, you know, go and have a look at Mr.

بنابراین، می دانید، بروید و به کانال آقای دانکن نگاهی بیندازید

Duncan's channel and have a look at those as well. Good.

و آنها را نیز ببینید. خوب

Do I remember says,

یادم می آید می گوید

Where are we?

کجا هستیم؟

Lost Pedro?

پدرو را گم کردی؟

Do I remember the something of the world when I used to do something?

آیا وقتی کاری را انجام می دادم چیزی از دنیا را به یاد می آورم؟

what was it called? Pedro. You said somewhere I can't remember.

اسمش چی بود پدرو. یه جایی گفتی یادم نمیاد

It's called.

نام دارد.

I carry on. I can't remember what you said.

ادامه می دهم یادم نمیاد چی گفتی

No. Good, good, Steve, we'll save that for later. Will we replay that bit later?

نه. خوب، خوب، استیو، ما آن را برای بعد ذخیره می کنیم. آیا بعداً آن را دوباره پخش خواهیم کرد؟

That was.

این بود.

That's for the landmarks of the world.

این برای نقاط دیدنی جهان است.

Okay. That. Remember that. I think we used to do that, didn't we? Used to.

باشه که به یاد داشته باشید که. فکر می کنم قبلا این کار را می کردیم، نه؟ عادت داشتن.

We used to start the live stream when I was in a different country and we used to talk about it. Steve.

زمانی که من در کشور دیگری بودم پخش زنده را شروع می کردیم و در مورد آن صحبت می کردیم. استیو

We did it twice.

ما دو بار این کار را انجام دادیم.

Yes, we did it just twice.

بله، ما فقط دو بار این کار را انجام دادیم.

Oh, well done for remembering, Pedro. I'd forgotten. Yes,

آه، آفرین که به یاد آوردی، پدرو. فراموش کرده بودم بله،

we did it just twice. And Mr.

ما فقط دو بار این کار را انجام دادیم. و آقای

Steve was standing in front of a famous monument or a famous city, so it was actually projected onto a green screen.

استیو در مقابل یک بنای تاریخی معروف یا یک شهر معروف ایستاده بود، بنابراین در واقع روی یک صفحه سبز نمایش داده شد.

So that was we did that about five years ago.

بنابراین ما این کار را حدود پنج سال پیش انجام دادیم.

I have to

say we might do it again because it would appear that Pedro is very excited.

باید

بگویم که ممکن است دوباره این کار را انجام دهیم زیرا به نظر می رسد که پدرو بسیار هیجان زده است.

It's got a very good memory about it.

خاطره خیلی خوبی ازش داره

Anyway, Steve, we've got to move on because we have so much to talk about.

به هر حال، استیو، ما باید به جلو برویم زیرا چیزهای زیادی برای صحبت کردن داریم.

We're looking at laughter, smiles, jokes, things that are humorous, coming later on this weekend.

ما در حال بررسی خنده، لبخند، شوخی، چیزهایی که طنز هستند، در آخر این هفته می آییم.

Mr. Steve, we were talking about the weather a few moments ago this weekend.

آقای استیو، همین آخر هفته چند لحظه پیش داشتیم درباره آب و هوا صحبت می کردیم.

There was supposed to be a big

قرار بود

event taking place in this area.

اتفاق بزرگی در این منطقه رخ دهد.

It was an event that's held every year.

این رویدادی بود که هر سال برگزار می شود.

The local hot air balloon festival is taking place this weekend.

جشنواره محلی بالون هوای گرم این هفته در حال برگزاری است.

Mr. Steve,

آقای استیو،

the only problem is,

تنها مشکل این است،

how can I put it?

چگونه می توانم آن را قرار دهم؟

It is too windy

این

to fly hot air balloons this weekend,

آخر هفته برای پرواز با بالن‌های هوای گرم خیلی باد می‌آید،

so everyone is going to the fair to see all of these lovely balloons taking off and flying high in the sky.

بنابراین همه به نمایشگاه می‌روند تا تمام این بالن‌های دوست‌داشتنی را ببینند که بلند می‌شوند و در آسمان پرواز می‌کنند.

The only problem is they can't do it because it's too windy.

تنها مشکل این است که آنها نمی توانند این کار را انجام دهند، زیرا باد بسیار زیاد است.

So because of the strong winds.

بنابراین به دلیل بادهای شدید.

Now I didn't know this, Steve, but you can't fly a hot air balloon if it's windy.

حالا من این را نمی دانستم، استیو، اما اگر باد باشد، نمی توانی با بالون هوای گرم پرواز کنی .

It's actually incredibly dangerous because the air, the pressure of the air can can cause the balloon to,

در واقع فوق‌العاده خطرناک است زیرا هوا، فشار هوا می‌تواند باعث شود که بالون

to go off course, but also it can actually cause the balloon to collapse as well.

از مسیر خود خارج شود، اما در واقع می‌تواند باعث فروپاشی بالون نیز شود.

And you don't want that, to be honest.

و راستش را بخواهید این را نمی خواهید.

You don't want to be, crashing into power lines because you can't control your balloon.

شما نمی خواهید باشید، به خطوط برق برخورد می کنید زیرا نمی توانید بالون خود را کنترل کنید.

No, it's all right. I presume it's all right if you're very high up.

نه، همه چیز درست است. من حدس می زنم که همه چیز درست است اگر شما خیلی بالا هستید.

It's quite advantageous.

کاملاً سودمند است.

But these are these, sort of leisure balloons.

اما اینها، نوعی بالن های تفریحی هستند.

You're not going to go too far up, in terms of height.

از نظر قد قرار نیست خیلی بالا بروید.

You're going to stick to fairly low heights. Well, apparently there aren't.

شما قرار است به ارتفاعات نسبتاً کم بچسبید. خب، ظاهرا وجود ندارد.

There are height restrictions.

محدودیت ارتفاع وجود دارد.

Hot air balloons are not allowed to fly above a certain level.

بالون های هوای گرم مجاز به پرواز بالاتر از یک سطح مشخص نیستند.

Two reasons. One, because it's it's unsafe.

دو دلیل یکی، چون ناامن است.

Because you might there might be aeroplanes and all sorts of other things flying around.

زیرا ممکن است هواپیما و انواع چیزهای دیگر در اطراف شما پرواز کنند.

And also the hot air balloon doesn't perform in the same way once you get to a certain altitude.

و همچنین بالون هوای گرم هنگامی که به ارتفاع معینی رسیدید به همان شکل عمل نمی کند.

So you do have to be very careful.

بنابراین شما باید بسیار مراقب باشید.

I have never been in a hot air balloon and guess what?

من هرگز در بالون هوای گرم نبوده ام و حدس بزنید چیست؟

I'm never going to do it.

من هرگز آن را انجام نمی دهم.

It seems like one of the things that I would never do, because they always look so fragile.

به نظر می رسد یکی از کارهایی است که هرگز انجام نمی دهم، زیرا آنها همیشه بسیار شکننده به نظر می رسند.

What do you think?

نظر شما چیست؟

yes.

بله

You've got.

شما دارید.

Yeah, you've got to want to do it.

آره، باید بخوای انجامش بدی

there's too many videos on YouTube about balloons crashing, plummeting to the ground full of people.

ویدیوهای زیادی در یوتیوب در مورد اصابت بالون ها به زمین پر از مردم وجود دارد.

Every year there's a story, but the core of that is, you know, what is your your risk appetite?

هر سال یک داستان وجود دارد، اما هسته اصلی آن این است، می‌دانید، ریسک‌پذیری شما چیست؟

it must be quite exciting.

باید کاملا هیجان انگیز باشد

What are the chances of the balloon crashing? Probably very low.

احتمال سقوط بالون چقدر است؟ احتمالا خیلی کمه

probably you've got a greater risk of driving, to the event where the hot air balloon is,

احتمالاً خطر بیشتری برای رانندگی دارید، تا جایی که بالون هوای گرم است،

than you have actually going up in the hot air balloon. I think they're reasonably safe.

تا اینکه واقعاً در بالون هوای گرم بالا بروید. من فکر می کنم آنها نسبتا امن هستند.

I don't know if I'd want to do it.

نمی دانم می خواهم این کار را انجام دهم یا نه.

I don't think I would, I don't think I would know.

فکر نمی کنم این کار را بکنم، فکر نمی کنم بدانم.

There are there are many things I wouldn't go in.

چیزهای زیادی وجود دارد که من وارد آن نمی شوم.

Anything that leaves the ground.

هر چیزی که زمین را ترک کند.

But they're nice to watch, because.

اما تماشای آنها خوب است، زیرا.

Okay, Steve, I'm still talking.

باشه، استیو، من هنوز دارم صحبت می کنم.

I thought you finished helicopters.

فکر کردم هلیکوپتر را تمام کردی.

That's another thing. I would never go up in a helicopter.

این یک چیز دیگر است. من هرگز با هلیکوپتر بالا نمی روم.

Now, something we've often discussed is this is that is that if you become rich and famous or rich,

اکنون، چیزی که ما اغلب در مورد آن بحث کرده‌ایم این است که اگر شما ثروتمند و مشهور یا ثروتمند شوید،

maybe you've got a very successful business, or something like that,

شاید یک تجارت بسیار موفق یا چیزی شبیه به آن داشته باشید

and you decide that you're going to get yourself a helicopter or even a small private aeroplane.

و تصمیم بگیرید که می‌خواهید یک کسب‌وکار به دست آورید. هلیکوپتر یا حتی یک هواپیمای شخصی کوچک.

lots of successful rich people die, don't they?

بسیاری از افراد ثروتمند موفق می میرند، اینطور نیست؟

Because they, they engage in somewhat risky pastimes because they're risk takers.

از آنجا که آنها، آنها درگیر سرگرمی های تا حدی مخاطره آمیز هستند، زیرا آنها ریسک پذیر هستند.

Anyway, people are successful in business, like taking risks.

به هر حال، افراد در تجارت موفق هستند، مانند ریسک کردن.

And so they will learn to fly by a helicopter, that sort of thing.

و بنابراین آنها یاد خواهند گرفت که با هلیکوپتر پرواز کنند، از این قبیل چیزها.

So I think they often expose themselves to, to more risk, when, they become.

بنابراین من فکر می‌کنم که آنها اغلب خود را در معرض خطر بیشتری قرار می‌دهند. بله

Yes. It is interesting when a person becomes wealthy, successful,

جالب است وقتی فردی ثروتمند و موفق می شود،

they might actually believe that they are invincible, even that the

ممکن است واقعاً باور کند که شکست ناپذیر است، حتی این که

the world around them doesn't actually affect them in any way because they've had so much good fortune.

دنیای اطراف او واقعاً به هیچ وجه روی او تأثیر نمی گذارد زیرا آنها ثروت زیادی داشته اند.

And, look, they might actually believe that, that nothing can happen to them.

و، ببینید، آنها ممکن است در واقع باور کنند که هیچ اتفاقی برای آنها نمی افتد.

But you're you're right.

اما تو حق با توست

It is.

هست.

It is often the case where a person becomes very wealthy and they start doing things that might put them in danger,

معمولاً زمانی اتفاق می‌افتد که فردی بسیار ثروتمند می‌شود و شروع به انجام کارهایی می‌کند که ممکن است او را در معرض خطر قرار دهد،

they might decide to fly their own helicopter, or maybe they buy a boat or something

ممکن است تصمیم بگیرد با هلیکوپتر خود پرواز کند، یا ممکن است یک قایق یا چیزی بخرد

that is in a place that could could cause problems or caused them to to come to harm.

که در جایی است که می‌تواند مشکلاتی ایجاد کند. یا باعث شده که به آنها آسیب برسانند.

Yes, because of course we had we had that terrible, terrible event recently, that terrible sinking off the coast of Sicily,

بله، مطمئناً ما اخیراً آن رویداد وحشتناک و وحشتناک را داشتیم، آن غرق شدن وحشتناک در سواحل سیسیل،

of the the group of people, a family millionaire,

از گروه مردم، یک میلیونر خانواده،

when in fact, I think he was a billionaire and he had this amazing huge yacht.

در حالی که در واقع، من فکر می کنم او یک میلیاردر بود و او این را داشت. قایق بادبانی بزرگ شگفت انگیز

Really incredible.

واقعا باور نکردنی

But again, you have to I suppose you have to be careful with these things.

اما باز هم، فکر می کنم باید مراقب این چیزها باشید.

But I think if you become successful, Steve, sometimes you forget that.

اما من فکر می کنم اگر موفق شوید، استیو، گاهی اوقات فراموش می کنید.

You forget that the laws of physics and the laws of nature, nature somehow don't exist.

شما فراموش می کنید که قوانین فیزیک و قوانین طبیعت، طبیعت به نوعی وجود ندارند.

But they do when you push.

اما زمانی که شما فشار می آورید این کار را انجام می دهند.

But people that become very successful in business, in anything really, they are they do tend to have a certain personality

اما افرادی که در کسب و کار بسیار موفق می شوند، واقعاً در هر کاری، شخصیت خاصی دارند،

because to become successful, you very successful, you have to take risks.

زیرا برای موفقیت، شما بسیار موفق هستید، باید ریسک کنید.

And and with that, absolutely necessary.

و با آن، کاملا ضروری است.

and unless you do that, you probably won't become successful.

و اگر این کار را انجام ندهید، احتمالاً موفق نخواهید شد.

and so that personality of wanting to take risks is there

و به این ترتیب شخصیتی که می‌خواهد ریسک کند،

not just in business but outside that so dangerous sports, that sort of thing. So,

نه فقط در تجارت، بلکه خارج از آن ورزش‌های خطرناک، آن چیزها، وجود دارد. بنابراین، می

you know, we need people to be successful.

دانید، ما برای موفقیت به افراد نیاز داریم.

We need successful businesses, and we need those people that have got those personalities.

ما به کسب و کارهای موفق نیاز داریم و به افرادی نیاز داریم که این شخصیت ها را داشته باشند.

But sometimes that gets them into trouble.

اما گاهی اوقات آنها را به دردسر می اندازد.

Absolutely tragic that that boat sinking.

غرق شدن آن قایق کاملاً غم انگیز است.

what was the name of the chap I can't remember now go on, I can't remember.

اسم دختر چی بود الان یادم نمیاد ادامه بدم یادم نمیاد

Okay.

Mike Lynch, Mike Lynch. Yes, I mean, absolutely tragic.

باشه

مایک لینچ، مایک لینچ. بله، منظورم کاملاً غم انگیز است.

He just, successful businessman.

او فقط، تاجر موفق.

He just spent 15 years fighting a court battle. Steve and, Steve.

او فقط 15 سال را صرف مبارزه در دادگاه کرد. استیو و استیو

Yeah, I know, but I'm just saying that's it.

بله، می دانم، اما فقط می گویم همین است.

That's it's just it's just keep keep.

این فقط آن را نگه دارید.

But, I mean, it's just so bizarre because the lawyer that defended him was on the boat and died.

اما منظورم این است که خیلی عجیب است زیرا وکیلی که از او دفاع کرد در قایق بود و مرد.

He died.

او درگذشت.

And Mike Lynch, his partner in England, died in a separate accident two days before.

و مایک لینچ، شریک زندگی او در انگلیس، دو روز قبل در یک تصادف جداگانه جان باخت .

Yes, yes.

بله، بله.

It's just bizarre coincidences.

این فقط تصادفات عجیبی است.

That is a very I mean, there's no nothing funny happening, but it's just very bizarre.

منظورم این است که هیچ چیز خنده‌داری اتفاق نمی‌افتد، اما خیلی عجیب است.

Coincidences have happened there that said, nothing funny happening.

اتفاقاتی در آنجا رخ داده است که گفته می شود، هیچ چیز خنده داری اتفاق نمی افتد.

Okay, everyone.

باشه همه

Nothing. Oh, no no, no, nothing at their all separate incident.

هیچی. اوه، نه نه، نه، هیچ اتفاقی جدا از هم نیست.

It just shows you how sometimes in life you get these very odd coincidences happening.

این فقط به شما نشان می دهد که چگونه گاهی اوقات در زندگی شما این اتفاقات بسیار عجیب را می بینید.

I think we've I think we've got the point there.

من فکر می‌کنم ما به این نتیجه رسیده‌ایم.

Mount Moni ras Omani ras, I should say.

کوه مونی راس عمانی راس باید بگویم.

I think it's how you pronounce your name. Is interested to learn English?

فکر کنم اسمت اینطوریه آیا علاقه مند به یادگیری زبان انگلیسی است؟

I am a beginner

من مبتدی هستم

if you're probably new to this channel.

اگر احتمالاً تازه وارد این کانال شده اید.

If you are welcome.

اگر خوش آمدید.

I can't speak in front of people. What should I do?

نمیتونم جلوی مردم حرف بزنم چه کار کنم؟

That's a very good question.

این سوال خیلی خوبی است.

A question that we often get asked. Certainly you do, Mr. Duncan.

سوالی که اغلب از ما پرسیده می شود. آقای دانکن مطمئناً این کار را می کنید.

So I shall let you answer. Yes.

پس میذارم جواب بدی بله

Well, speaking is the hardest part of doing anything, performing.

خوب، صحبت کردن سخت ترین بخش انجام هر کاری است، اجرا کردن.

So I always think that speaking is a little bit like performing.

بنابراین من همیشه فکر می کنم که صحبت کردن کمی شبیه اجرا است.

You're putting on a show, so when you speak, you are on show.

شما در حال اجرای نمایش هستید، بنابراین وقتی صحبت می کنید، در نمایش هستید.

You are doing something publicly, even if you're just speaking to one person

شما علناً کاری را انجام می دهید، حتی اگر فقط با یک نفر

or maybe a stranger in the street, there is always a certain amount of pressure to to do it well.

یا شاید یک غریبه در خیابان صحبت می کنید، همیشه مقدار مشخصی فشار وجود دارد که آن را به خوبی انجام دهید.

However,

با این حال،

there are ways of improving your spoken English.

راه هایی برای بهبود گفتاری انگلیسی شما وجود دارد.

To speak is to

صحبت کردن به معنای

use your personality, and by that we mean your your confidence.

استفاده از شخصیت شماست و منظور ما از اعتماد به نفس شماست.

The way you project yourself.

روشی که خودتان را فرافکنی می کنید.

So I would always say that the best way to do that is to practice away from other people.

بنابراین من همیشه می گویم که بهترین راه برای انجام این کار این است که دور از دیگران تمرین کنید.

Two things that

دو چیزی که

I always suggest is, well, the first one is practice

من همیشه پیشنهاد می کنم این است که اولی تمرین

with yourself.

با خودتان است.

Talk. Don't be afraid to listen to your voice.

صحبت کنید. از گوش دادن به صدای خود نترسید.

If you have maybe a recording device, something you can use, maybe your phone,

اگر ممکن است یک دستگاه ضبط دارید، چیزی که می توانید استفاده کنید، شاید تلفن خود،

perhaps you can use that and record your voice and then listen to it and if you don't like the sound, make changes.

شاید می توانید از آن استفاده کنید و صدای خود را ضبط کنید و سپس به آن گوش دهید و اگر صدا را دوست ندارید، تغییراتی ایجاد کنید.

So never be worried about listening to your own voice,

بنابراین هرگز نگران گوش دادن به صدای خود نباشید،

because the more you do it, the more relaxed you will become about it.

زیرا هر چه بیشتر این کار را انجام دهید، در مورد آن آرامش بیشتری خواهید داشت. البته

The other thing you can also do, of course, is to look at yourself in the mirror.

کار دیگری که می توانید انجام دهید این است که خود را در آینه نگاه کنید.

And I know what you're going to say.

و من می دانم که شما چه خواهید گفت.

It does sound strange, but look at yourself in the mirror, speak English, listen to something and repeat it.

عجیب به نظر می رسد، اما خود را در آینه نگاه کنید، انگلیسی صحبت کنید ، به چیزی گوش دهید و آن را تکرار کنید.

You have to become comfortable doing it.

شما باید در انجام آن راحت باشید.

It's a bit like anything really, when you think about it. Steve.

وقتی به آن فکر می کنید، واقعاً به هر چیزی شبیه است. استیو

When you start doing something for the first time, it might feel strange,

وقتی برای اولین بار شروع به انجام کاری می کنید، ممکن است احساس عجیبی داشته باشید،

it might feel unusual, it might feel odd.

ممکن است غیرعادی باشد، ممکن است عجیب باشد.

You might feel nervous doing it.

ممکن است با انجام این کار عصبی شوید.

So I always say that the hardest part of learning anything is actually doing it.

بنابراین من همیشه می گویم که سخت ترین بخش یادگیری هر چیزی در واقع انجام آن است.

And that also includes speaking English as well.

و این شامل صحبت کردن به زبان انگلیسی نیز می شود.

That's what it is. True.

همین است. درست است.

That's a very good thing to suggest, Mr. Duncan, is to record yourself.

این نکته بسیار خوبی است که می توان پیشنهاد داد، آقای دانکن، این است که خودتان را ضبط کنید.

I often do that.

من اغلب این کار را انجام می دهم.

I started doing that was singing if I'm learning a song because what you hear from the sound coming back is not the same.

من این کار را شروع کردم به این صورت که اگر آهنگی را یاد می‌گیرم، آواز خواندن بود، زیرا آنچه که از صدای برگشتی می‌شنوید یکسان نیست.

I tell you, it's quite scary.

بهت میگم خیلی ترسناکه

You, you, you record yourself singing or talking and listen to yourself whenever you hear your own voice.

شما، شما، خود را در حال آواز خواندن یا صحبت کردن ضبط می کنید و هر زمان که صدای خود را می شنوید به خود گوش می دهید.

it sounds odd at first, and you might be a bit embarrassed,

در ابتدا عجیب به نظر می رسد، و ممکن است کمی خجالت بکشید،

but if you carry on doing it, it's a good way to iron out mistakes in pronunciation, for example.

اما اگر به انجام آن ادامه دهید، برای مثال، راه خوبی برای رفع اشتباهات در تلفظ است.

And, I don't know where you are. Money.

و من نمی دانم شما کجا هستید پول

but if there maybe there's some local groups that you could join

اما اگر ممکن است برخی از گروه‌های محلی وجود داشته باشند که می‌توانید به آنها ملحق شوید،

where people are trying to learn English, where you could go and practice in a safe environment.

جایی که مردم در تلاش برای یادگیری زبان انگلیسی هستند، می‌توانید به آنجا بروید و در یک محیط امن تمرین کنید.

but yes, certainly

اما بله، مطمئناً

just repeating it, listening to somebody say a phrase

فقط تکرار آن، گوش دادن به کسی که یک عبارت را می‌گوید

and then just repeating it yourself, it's a good way of a developing confidence.

و سپس خودتان آن را تکرار می‌کنید، راه خوبی برای ایجاد اعتماد به نفس است.

As Mr. Duncan says.

همانطور که آقای دانکن می گوید.

But anyway, this is a good start.

اما به هر حال این شروع خوبی است.

You're on here. So this is a good start.

تو اینجایی پس این شروع خوبی است.

Although most people say they can't understand me because I'm talking too quickly.

اگرچه اکثر مردم می گویند که نمی توانند مرا درک کنند زیرا من خیلی سریع صحبت می کنم.

So I'm trying to pronounce my words very carefully, Mr. Duncan.

بنابراین من سعی می کنم کلماتم را با دقت تلفظ کنم، آقای دانکن.

Yeah, well, I think

بله، خوب، من فکر می کنم

this is a very good way.

این یک راه بسیار خوب است.

So instead of it being a bad way or a bad method,

بنابراین به جای اینکه روش بد یا روش بدی باشد،

I think this is a good way of doing it because you are listening to two different types of English.

فکر می کنم این روش خوبی برای انجام آن است زیرا شما به دو نوع مختلف انگلیسی گوش می دهید.

So Mr.

بنابراین آقای

Steve sometimes speaks very quickly, especially when he gets excited, which happens quite a lot.

استیو گاهی اوقات خیلی سریع صحبت می کند، به خصوص زمانی که هیجان زده می شود، که بسیار اتفاق می افتد.

So I think this is a very good way of listening to different types of English being used.

بنابراین فکر می کنم این روش بسیار خوبی برای گوش دادن به انواع مختلف زبان انگلیسی است.

So I speak slower sometimes very clearly because that's my job.

بنابراین گاهی اوقات خیلی واضح تر صحبت می کنم زیرا این کار من است.

I am an English teacher, I teach English, so sometimes you do have to slow down.

من یک معلم زبان انگلیسی هستم، من انگلیسی تدریس می کنم، بنابراین گاهی اوقات باید سرعت خود را کم کنید.

Mr. Steve is not an English teacher.

آقای استیو معلم انگلیسی نیست.

However, he joins us because it's a very good way of listening to natural

با این حال، او به ما ملحق می شود زیرا این روش بسیار خوبی برای گوش دادن به

and spontaneous conversation because we don't plan any of this.

مکالمه طبیعی و خودجوش است زیرا ما هیچ یک از اینها را برنامه ریزی نمی کنیم.

Nothing we do here is planned in any way.

هیچ کاری که ما اینجا انجام می دهیم به هیچ وجه برنامه ریزی نشده است.

So everything we do is spontaneous.

بنابراین هر کاری که انجام می دهیم خود به خود است.

We have no idea what is going to happen next.

ما هیچ ایده ای نداریم که بعدا قرار است چه اتفاقی بیفتد.

Anything could happen.

هر اتفاقی ممکن است بیفتد.

Which I think is the reason why many people tune in, to be honest.

صادقانه بگویم، فکر می‌کنم دلیل این است که بسیاری از مردم با هم هماهنگ می‌شوند.

Mr. Steve.

And we have lots of people on on the chat, regular viewers like Claudia, for example, or giving advice to Molly.

آقای استیو

و ما افراد زیادی در چت داریم، بینندگان معمولی مانند کلودیا، برای مثال، یا به مولی مشاوره می دهند.

So thanks for that.

بنابراین برای آن متشکرم.

And this is what's great about the community that we that you've formed on here, Mr.

و این چیزی است که در مورد انجمنی که ما در اینجا تشکیل دادیم، آقای

Duncan, is that because we get a lot of regular viewers, they're very, always very encouraging to new people

دانکن، این است که از آنجایی که ما بینندگان منظم زیادی داریم، آنها همیشه وقتی افراد جدید وارد می شوند، بسیار تشویق می کنند و به آنها

when they come on, giving people advice, confidence, just a bit of support,

هدیه می دهند. مشاوره مردم، اعتماد به نفس، فقط کمی حمایت،

which is great.

که عالی است.

by the way, Palmira fell out of a balloon and injured her hand.

ضمناً پالمیرا از بالون افتاد و دستش زخمی شد.

when when the basket was landing, and the pounder said, I won't go in one again.

زمانی که سبد در حال فرود آمدن بود، و کوبنده گفت، من دیگر داخل سبد نمی‌روم.

there is just something that looks.

فقط چیزی وجود دارد که به نظر می رسد.

Dangerous about

در مورد

hot air balloons. They just look so fragile.

بالن های هوای گرم خطرناک است. آنها فقط بسیار شکننده به نظر می رسند.

It's got that potential. Yes. Well. An aeroplane.

این پتانسیل را دارد. بله خوب یک هواپیما

I always feel okay in an aeroplane.

من همیشه در هواپیما احساس خوبی دارم.

Aeroplanes are great. They very rarely go wrong.

هواپیماها عالی هستند آنها به ندرت اشتباه می کنند.

Especially big aeroplanes. Large aeroplanes.

مخصوصا هواپیماهای بزرگ. هواپیماهای بزرگ

They are very robust and strong, and they rarely go wrong, to be honest.

آنها بسیار قوی و قوی هستند و به ندرت اشتباه می کنند.

So? So I don't feel too worried about that.

پس؟ بنابراین من خیلی نگران این موضوع نیستم.

But certainly things like helicopter tours and hot air balloons.

اما مطمئناً چیزهایی مانند تورهای هلیکوپتر و بالون های هوای گرم.

I always feel a little bit nervous, even when I see one.

همیشه حتی وقتی یکی را می بینم کمی عصبی می شوم.

And we get many, don't we, Steve? Going over the house.

و ما تعداد زیادی پیدا می کنیم، اینطور نیست، استیو؟ رفتن بالای خانه

So because we live very close to an airbase, there are many, many helicopters quite often coming and going over the house.

بنابراین از آنجایی که ما بسیار نزدیک به یک پایگاه هوایی زندگی می کنیم، هلیکوپترهای بسیار زیادی اغلب بر فراز خانه رفت و آمد می کنند.

So and so.

فلان و فلان.

Sometimes I do think, I wonder what would happen if something went wrong.

گاهی اوقات فکر می کنم که اگر مشکلی پیش بیاید چه اتفاقی می افتد.

Hopefully it will not crash into the house.

انشالله که به خونه برخورد نکنه

Doctor, doctor Dcad I don't.

دکتر، دکتر Dcad من نه.

Am I pronouncing your name correctly? Is it Dcad?

آیا من نام شما را درست تلفظ می کنم؟ آیا Dcad است؟

Please tell me if that's correct.

لطفا به من بگویید اگر درست است.

How do I pronounce this word y ach t it just is yacht, yacht, yacht a yacht

چگونه این کلمه را تلفظ کنم y ach t it just is yacht, yacht, yacht a yacht

yacht.

yacht.

The word.

I'll say it again.

کلمه

بازم میگم

I'll get nice and close to the microphone. Yacht.

خوب می شوم و به میکروفون نزدیک می شوم. قایق بادبانی

And there it is.

و آنجاست.

Which is a sailing vessel with, With sails.

که یک کشتی بادبانی با بادبان است.

A boat with a boat with sails.

قایق با قایق بادبان.

and yes, it was a yacht

و بله، این یک قایق تفریحی بود

that, tragically sunk in Sicily.

که به طرز غم انگیزی در سیسیل غرق شد.

this will last week. This week,

این هفته گذشته خواهد بود. این هفته،

I presume that's why you're asking that, but yet, Oh, money.

فکر می‌کنم به همین دلیل است که این را می‌پرسید، اما با این حال، اوه، پول.

Money era is also new.

عصر پول نیز جدید است.

We have lots of new people on today. Welcome to an era.

ما امروز افراد جدید زیادی داریم. به یک دوره خوش آمدید

If you've got a question, to do with English, we often say, if you've got any questions, please ask us.

اگر سوالی در مورد انگلیسی دارید، اغلب می گوییم، اگر سوالی دارید، لطفاً از ما بپرسید.

And sometimes we get questions about our personal life,

و گاهی اوقات ما در مورد زندگی شخصی خود سؤالاتی دریافت می کنیم،

which isn't what we mean, although we are willing to answer them and often do so.

که منظور ما این نیست، اگرچه مایلیم به آنها پاسخ دهیم و اغلب این کار را انجام می دهیم.

Feel free if there is one thing I've realised doing this for many, many years,

خیالتان راحت باشد اگر سال‌هاست متوجه شده‌ام که این کار را انجام می‌دهم،

and when I say many years, I mean almost 18 years here on YouTube.

و وقتی می‌گویم سال‌ها، منظورم تقریباً 18 سال اینجا در YouTube است.

I've been doing this.

من این کار را انجام داده ام

I know, it's crazy.

می دانم، دیوانه است. در

2006 I started doing this whilst in China and I'm still here now doing it.

سال 2006 این کار را در زمانی که در چین بودم شروع کردم و اکنون هم اینجا هستم و این کار را انجام می دهم.

But one of the things I realised very quickly is when you become,

اما یکی از چیزهایی که خیلی سریع متوجه شدم این است که وقتی تو مشهور می شوی،

I don't want to say famous because I'm not famous.

نمی خواهم بگویم چون معروف نیستم.

I don't think I'm famous. I never have.

فکر نمی کنم معروف باشم. من هرگز ندارم.

But one of the things you realise, Steve, is people will observe you,

اما یکی از چیزهایی که متوجه می شوید، استیو، این است که مردم شما را مشاهده می کنند،

they will start to look closely at you, they will analyse everything you do.

شروع می کنند به دقت به شما نگاه می کنند، هر کاری را که انجام می دهید تجزیه و تحلیل می کنند.

That may be something you, you wear, maybe something you do with your body,

این ممکن است چیزی باشد که شما می پوشید، شاید کاری باشد که با بدن خود انجام می دهید،

maybe a certain part of your body people might become fascinated by.

شاید قسمت خاصی از بدن شما ممکن است افراد مجذوب آن شوند.

Don't say anything, do not say anything on the live chat.

در چت زنده چیزی نگویید، چیزی نگویید.

You know what I'm on about.

شما می دانید که من در مورد چه چیزی هستم.

Forget we're getting lots of questions.

فراموش کنید که ما سوالات زیادی داریم.

Jemmy from Hong Kong. Hi, Jemmy.

جیمی از هنگ کنگ. سلام جمی

As as asked about the meaning of the word realm.

همانطور که در مورد معنای کلمه قلمرو پرسیده شد.

He's put some poetry.

او کمی شعر گفته است.

I think, on that.

من فکر می کنم، در آن است.

and, there's a phrase here, the the light, the paths to realms where.

و، یک عبارت در اینجا وجود دارد، نور، مسیرهایی به قلمروهایی که در آن.

So he's asking what the word realms mean.

بنابراین او می پرسد که کلمه قلمروها به چه معناست.

We often talk about realms to mean a period of time or a period of time during a certain situation or state.

ما اغلب در مورد قلمروها به معنای یک دوره زمانی یا یک دوره زمانی در یک موقعیت یا حالت خاص صحبت می کنیم.

We often talk about, kings and queens having their realm.

ما اغلب در مورد پادشاهان و ملکه ها صحبت می کنیم که قلمرو خود را دارند.

So that is the period of time in which they are in power, or they have that particular position.

پس این دوره زمانی است که آنها در قدرت هستند یا آن موقعیت خاص را دارند.

So we often mean a period of time during which something is occurring.

بنابراین اغلب منظور ما دوره ای از زمانی است که در طی آن چیزی در حال وقوع است.

You might also talk about a period of stability as well, where something is happening, a realm,

شما همچنین ممکن است در مورد یک دوره ثبات نیز صحبت کنید، جایی که چیزی در حال رخ دادن است، یک قلمرو،

so so it is an interesting word,

بنابراین کلمه جالبی است،

but we often use it when we're talking about royalty or maybe a period of time.

اما ما اغلب زمانی که در مورد سلطنت یا شاید یک دوره زمانی صحبت می کنیم از آن استفاده می کنیم.

So for example, Queen Elizabeth the Second, who passed away nearly two years ago, can you believe it already?

به عنوان مثال، ملکه الیزابت دوم، که نزدیک به دو سال پیش درگذشت، آیا می توانید آن را باور کنید؟

It's nearly two years since she passed away.

نزدیک به دو سال از فوت او می گذرد.

So we talk about her realm, her period of time when she was in power

بنابراین ما در مورد قلمرو او صحبت می کنیم، دوره زمانی که او در قدرت بود

or she was holding that position from a certain point to another point.

یا از نقطه ای به نقطه دیگر آن سمت را در اختیار داشت.

That is the realm. Yes.

آن قلمرو است. بله

It can also encompass, like you can have the realm of darkness.

همچنین می تواند در بر گیرد، مانند شما می توانید قلمرو تاریکی را داشته باشید.

where

جایی که

it's a period of time when something happens or a remark

یک دوره زمانی است که چیزی اتفاق می‌افتد یا یک اظهارنظر

could even refer to a place, a realm, an area, a period of time

می‌تواند حتی به یک مکان، یک قلمرو، یک منطقه، دوره زمانی

when something happens, you can have a, you can often hear the phrase a realm of darkness or the

که چیزی اتفاق می‌افتد اشاره داشته باشد، شما می‌توانید یک اتفاق داشته باشید ، اغلب می‌توانید عبارت قلمرو تاریکی یا

it's when something's happening over a period of time.

این زمانی است که چیزی در یک دوره زمانی اتفاق می افتد.

It is it is normally something temporal.

این معمولاً چیزی موقتی است.

So when we say temporal, we mean it is over time.

بنابراین وقتی می گوییم زمانی، منظورمان این است که در طول زمان است.

And as I said, it's quite often used when we talk about the royal family, the queen, king or queen,

و همانطور که گفتم، زمانی که ما در مورد خانواده سلطنتی، ملکه، پادشاه یا ملکه صحبت می کنیم،

their period of time when they are in power, the the moment where they have that power as well.

مدت زمانی که آنها در قدرت هستند، لحظه ای که آنها این قدرت را دارند، اغلب استفاده می شود.

It can be an area you can have the realm of the gods.

این می تواند منطقه ای باشد که می توانید قلمرو خدایان را داشته باشید.

Couldn't you which is you could be talking about

آیا شما نمی توانید در مورد

Greek god.

خدای یونانی صحبت کنید.

So Roman gods, their realm where they exist, where something happens in particular place.

بنابراین خدایان رومی، قلمرو آنها در جایی که وجود دارند، جایی که اتفاقی در مکانی خاص رخ می دهد.

so yeah, it's, it's, it's often used in old poetry, the path to realms. Yes.

بنابراین بله، این است، این است، اغلب در شعر قدیم استفاده می شود، مسیر به قلمروها. بله

So the light,

بنابراین نور،

I think that the the light, the paths to realms, I think I think then thank you for all the quite the correct words in there,

من فکر می‌کنم نور، مسیرهای رسیدن به قلمروها، فکر می‌کنم پس از آن به خاطر همه کلمات کاملاً درستی که در آن وجود دارد از شما تشکر می‌کنم،

but it's suggesting that there is a, a place to go to, a realm where something is happening, where there might, where there might be

اما این نشان می‌دهد که مکانی برای رفتن وجود دارد، قلمرویی که در آن چیزی در حال رخ دادن است، جایی که ممکن است وجود داشته باشد، جایی که ممکن است

something going on in that particular place in that particular time.

چیزی در آن مکان خاص در آن زمان خاص اتفاق بیفتد.

So it's the road to that place and that realm, that existence.

پس این جاده به آن مکان و آن قلمرو، آن هستی است.

Of course, the thing with poetry, it is often subjective as well.

البته موضوع شعر اغلب ذهنی است.

So one thing can mean another thing to another person.

بنابراین یک چیز می تواند برای شخص دیگری معنای دیگری داشته باشد.

But yes, generally speaking it is time.

اما بله، به طور کلی زمان آن فرا رسیده است.

Or as Steve said, maybe a place where those things are happening as well.

یا همانطور که استیو گفت، شاید جایی که آن چیزها نیز اتفاق می افتد.

The realm of this is the realm of English.

قلمرو این قلمرو زبان انگلیسی است.

You could say.

شما می توانید بگویید.

You could say that. In fact, I think you just.

شما می توانید این را بگویید. در واقع، من فکر می کنم شما فقط.

It isn't that lovely.

آنقدرها هم دوست داشتنی نیست

Nitram is here.

نیترام اینجاست.

I thought realm doesn't appear.

من فکر کردم قلمرو ظاهر نمی شود.

the period. Here we go.

دوره در اینجا ما می رویم.

More like an area of interest or activity.

بیشتر شبیه یک منطقه مورد علاقه یا فعالیت است.

Yes, but we often talk about the realm over a period of time.

بله، اما ما اغلب در یک دوره زمانی در مورد قلمرو صحبت می کنیم.

So I know, I know, everyone's going to be pedantic now, but we often talk about realm also over a period of time,

بنابراین می‌دانم، می‌دانم، همه در حال حاضر به فکر فرورفتن خواهند بود، اما ما اغلب در یک دوره زمانی در مورد قلمرو صحبت می‌کنیم،

the realm of the king, the realm, or they reign, of course, we can talk about the period where when they were in power.

قلمرو پادشاه، قلمرو، یا سلطنت می‌کنند، البته، می‌توانیم در مورد دوره‌ای صحبت کنیم که زمانی که آنها در قدرت بودند.

So you can talk about the reign of a monarch or the realm of a monarch.

بنابراین شما می توانید در مورد سلطنت یک پادشاه یا قلمرو یک پادشاه صحبت کنید.

So over a period of time or a place activity, something that is self-contained with some sort of activity,

بنابراین در یک دوره زمانی یا یک فعالیت مکانی، چیزی که با نوعی فعالیت در خود محفوظ است،

hence the poem that we just had.

از این رو شعری که ما داشتیم.

So there you go.

بنابراین شما بروید. بله به عنوان مثال،

Yes. The the realm of darkness, is, is a area where it's dark all the time, for example.

قلمرو تاریکی، منطقه ای است که در آن همیشه تاریک است.

Yeah. Could be something to do with vampires.

آره ممکن است کاری با خون آشام ها باشد.

but yes, it does have several meanings.

اما بله، معانی مختلفی دارد.

So remember words and phrases they can have more than one meaning.

بنابراین کلمات و عباراتی را که می توانند بیش از یک معنی داشته باشند به خاطر بسپارید.

They can also be taken in different ways as well.

آنها همچنین می توانند به روش های مختلف نیز استفاده شوند.

Especially when we are talking about creativity.

به خصوص وقتی در مورد خلاقیت صحبت می کنیم.

Things that are written in a creative sense.

چیزهایی که به معنای خلاقانه نوشته شده است.

And I always find that quite fascinating.

و من همیشه آن را بسیار جذاب می دانم.

Steve, to be honest, people who have certain types of creativity, be it poetry

استیو، صادقانه بگویم، افرادی که انواع خاصی از خلاقیت دارند، چه شعر

or maybe they have some sort of artistic creativity.

و چه شاید نوعی خلاقیت هنری.

So you might talk about a person's creativity when we are talking about producing something.

بنابراین زمانی که ما در مورد تولید چیزی صحبت می کنیم، ممکن است در مورد خلاقیت یک فرد صحبت کنید .

And I think Jemmy was actually writing out

و من فکر می کنم جمی در واقع در حال نوشتن

a full poem on the live chat.

یک شعر کامل در چت زنده بود.

Now, I've missed it now, unfortunately, because I think it was a few minutes ago,

الان متاسفانه از دست دادم چون فکر میکنم چند دقیقه پیش بود

but I will try to look at it again and I will try to read it.

ولی سعی میکنم دوباره نگاهش کنم و سعی میکنم بخونمش.

I might not have time to do it today, but just in case I can, I will.

شاید امروز وقت نداشته باشم این کار را انجام دهم، اما اگر بتوانم این کار را خواهم کرد.

That is a promise.

این یک وعده است.

Hello, Rosa.

سلام رزا

Rosa is going by the way now, Mr. Steve.

رزا الان داره میره آقای استیو.

Hi, Rosa.

Have a lovely week

سلام رزا

هفته خوبی داشته باشید

and we are very excited today, aren't we, Mr. Steve?

و امروز خیلی هیجان زده ایم، اینطور نیست، آقای استیو؟

Can you guess why we are excited? Well, I will tell you anyway,

آیا می توانید حدس بزنید که چرا ما هیجان زده ایم؟ خب، به هر حال به شما می گویم،

it is a public holiday this weekend.

این آخر هفته تعطیل رسمی است.

We have an extra long one.

ما یک طولانی اضافی داریم.

Yes, tomorrow is a bank holiday.

بله، فردا تعطیلات بانکی است.

Monday it's a public holiday.

دوشنبه تعطیل رسمی است.

I'm not quite sure why somebody did ask earlier.

من کاملاً مطمئن نیستم که چرا کسی قبلاً سؤال کرده است.

What is special about the August bank holiday. I don't know.

چه چیزی در مورد تعطیلات بانکی اوت است. من نمی دانم.

we always have one in August at around this time.

ما همیشه در ماه اوت در همین زمان یکی داریم.

I don't know what's special about it.

نمی دانم چه ویژگی خاصی دارد.

I don't know its origins.

من ریشه اش را نمی دانم.

we should know.

باید بدانیم

It's funny

you have these when you are after when you live in the country and things happen when you have holidays, you often don't know why.

خنده دار است که

وقتی در کشور زندگی می کنید اینها را دارید و وقتی تعطیلات دارید اتفاقاتی می افتد، اغلب نمی دانید چرا. را

the.

I looked at it on the calendar and it just says summer public holiday.

من در تقویم نگاه کردم و فقط می گوید تعطیلات عمومی تابستان.

So maybe that's it's maybe it's just an extra day that's put there just so we can have an extra day of summer before it all fades away.

بنابراین شاید این فقط یک روز اضافی است که در آنجا گذاشته شده است تا بتوانیم قبل از اینکه همه چیز از بین برود، یک روز اضافی از تابستان داشته باشیم.

There are certain ones, like the May Bank holiday that's to do with workers rights, isn't it?

موارد خاصی مانند تعطیلات ماه می بانک وجود دارد که به حقوق کارگران مربوط می شود، اینطور نیست؟

we've discussed that one before, but I'm not sure why we've got one in August.

ما قبلاً در مورد آن بحث کرده‌ایم، اما مطمئن نیستم که چرا در ماه آگوست یکی را دریافت کرده‌ایم.

but I'm not going to complain because I've got a day off work tomorrow, which is lovely.

اما من شکایت نمی کنم زیرا فردا یک روز مرخصی دارم که دوست داشتنی است.

Yeah.

And we are thinking of going somewhere.

آره

و ما در فکر رفتن به جایی هستیم.

We might even do a live stream if it is possible.

در صورت امکان حتی ممکن است یک پخش زنده انجام دهیم.

I'm not saying it will happen.

نمی گویم این اتفاق خواهد افتاد.

If it is possible, we might do a live stream tomorrow.

اگر امکانش هست فردا پخش زنده بزاریم.

I suppose it depends where we go.

من فکر می کنم بستگی دارد که کجا برویم.

So the reason why we are a little bit more excited than normal today is because it is a public holiday,

بنابراین دلیل اینکه ما امروز کمی بیشتر از حالت عادی هیجان زده هستیم این است که تعطیلات عمومی است،

and that's the reason why we, we, we really do feel quite excited.

و به همین دلیل است که ما، ما، واقعاً احساس هیجان می کنیم.

So you might see a little bit more of us tomorrow.

بنابراین ممکن است فردا کمی بیشتر از ما را ببینید.

We will have to wait and see.

باید منتظر بمانیم و ببینیم.

By the way, if you're new on here, please tell us where you are.

به هر حال، اگر در اینجا تازه کار هستید، لطفاً به ما بگویید کجا هستید.

We'd like to know which country you're in.

مایلیم بدانیم شما در کدام کشور هستید.

that would be very nice indeed.

این واقعاً خوب خواهد بود.

so. Yeah.

بنابراین آره

Please tell us where you are.

لطفا به ما بگویید کجا هستید.

Madeira. And, who else was in you?

مادیرا و چه کسی دیگر در شما بود؟

I can't remember now.

الان یادم نمیاد

but please tell us where you are. because we just like to know,

اما لطفا به ما بگویید کجا هستید زیرا ما فقط دوست داریم بدانیم،

Who will?

چه کسی این کار را خواهد کرد؟

Hello, Guilherme. Guilherme vienen.

سلام، گیلرمه. Guilherme Vienen.

Hello to you. I hope I pronounce your name right.

سلام بر شما امیدوارم اسمت رو درست تلفظ کنم

Thanks, Mr. Duncan.

ممنون آقای دانکن

Mr. Steve, my name is Dalia, but people call me da da.

آقای استیو، اسم من دالیا است، اما مردم مرا دا دا صدا می کنند.

which means honest man.

که به معنای مرد صادق است.

You are welcome.

شما خوش آمدید.

And I have a feeling you might be new here on the live stream.

و من احساس می کنم شما ممکن است در اینجا در جریان زنده جدید باشید.

Can I say a big welcome to everyone who has joined today for the first time.

می توانم به همه کسانی که امروز برای اولین بار به آن پیوستند، خوش آمد بگویم.

And I would like to give you one of these.

و من می خواهم یکی از اینها را به شما بدهم.

Thank you for joining us today.

از اینکه امروز به ما پیوستید متشکریم.

Thank you for having the confidence to join in on the live chat.

از اعتماد به نفس شما برای پیوستن به چت زنده متشکریم.

Are you really a doctor, Dalia, we want to know, are you a doctor?

تو واقعا دکتر هستی دالیا، میخوایم بدونیم دکتر هستی؟

Because I've got some conditions I'd like to show you.

چون شرایطی دارم که می خواهم به شما نشان دهم.

Oh, for a diagnosis.

اوه، برای تشخیص.

I'm joking, I'm joking. I suppose it depends. What type of doctor.

شوخی می کنم، شوخی می کنم. فکر کنم بستگی داره چه نوع دکتری

I've got a rash.

من جوش دارم

You see, I need. I need somebody to look at it.

می بینی، من نیاز دارم. من به کسی نیاز دارم که به آن نگاه کند.

I'm not sure if anyone is ready to see any parts of Mr.

من مطمئن نیستم که آیا کسی حاضر است هر قسمتی از

Steve's body.

بدن آقای استیو را ببیند.

To be honest with you, we are talking about a particular subject.

صادقانه بگویم، ما در مورد یک موضوع خاص صحبت می کنیم.

There is too much doom and gloom around.

عذاب و تاریکی بیش از حد در اطراف وجود دارد.

Sometimes we need to cheer ourselves up.

گاهی لازم است خودمان را شاد کنیم.

Sometimes we need to smile, to have a cheer, to have a laugh.

گاهی لازم است لبخند بزنیم، شاد باشیم، بخندیم.

We are looking at humour and lots of things that we can do to make other people laugh.

ما به طنز و چیزهای زیادی نگاه می کنیم که می توانیم انجام دهیم تا دیگران را بخندانیم.

So we are talking about jokes and humour today.

بنابراین ما امروز در مورد شوخی و طنز صحبت می کنیم.

That is our main subject.

موضوع اصلی ما همین است.

Hello video video of idea.

سلام ویدیوی ایده.

Hello, hello. Speak English.

سلام، سلام. انگلیسی صحبت کنید.

Hello. I can speak and understand English.

سلام. من می توانم انگلیسی صحبت کنم و بفهمم.

However, I sometimes find it difficult speaking on topics because if I don't prepare,

با این حال، گاهی اوقات صحبت کردن در مورد موضوعات برای من دشوار است، زیرا اگر آماده نباشم،

especially in meetings, how does it come naturally?

به خصوص در جلسات، چگونه به طور طبیعی اتفاق می افتد؟

What one book can help me?

کدام کتاب می تواند به من کمک کند؟

Can I just say if you all, if you are talking about a certain subject,

آیا می توانم فقط بگویم که اگر همه شما در مورد موضوع خاصی صحبت می کنید،

then it is always going to be important, even if you can speak English or not,

آن موضوع همیشه مهم خواهد بود، حتی اگر بتوانید انگلیسی صحبت کنید یا نه،

it is always important to have some knowledge about the thing you are talking about before you begin.

همیشه داشتن مقداری دانش در مورد موضوعی که در مورد آن صحبت می کنید مهم است. قبل از شروع

So I don't think this is just about learning languages.

بنابراین من فکر نمی کنم این فقط برای یادگیری زبان باشد.

I think this is just about any situation where you might have to talk about

من فکر می‌کنم این فقط در مورد هر موقعیتی است که ممکن است

a certain thing when you when we talk about meetings and Mr.

وقتی در مورد جلسات صحبت می‌کنیم مجبور شوید در مورد موضوع خاصی صحبت کنید و آقای

Steve will know all about this because in his job, he has lots of meetings.

استیو همه چیز را در این مورد می‌داند زیرا در شغلش جلسات زیادی دارد.

So when we talk about meetings, I think you are talking about situations

بنابراین وقتی در مورد جلسات صحبت می‌کنیم، فکر می‌کنم شما در مورد موقعیت‌هایی صحبت می‌کنید

where you might have to talk about a certain thing with other people.

که ممکن است مجبور شوید در مورد موضوع خاصی با افراد دیگر صحبت کنید.

So that is something that can happen in many situations, especially in work.

بنابراین این چیزی است که می تواند در بسیاری از موقعیت ها اتفاق بیفتد، به خصوص در کار.

And I think if that is happening,

و من فکر می کنم اگر این اتفاق می افتد،

then you must have some understanding or some idea, maybe something written down, maybe some notes.

پس شما باید درک یا ایده ای داشته باشید، شاید چیزی نوشته شده باشد، شاید نکاتی.

You might notice Mr.

ممکن است متوجه شوید که آقای

Steve likes to write down his notes on a piece of paper,

استیو دوست دارد یادداشت‌هایش را روی یک تکه کاغذ بنویسد،

just to make sure that he knows what he's saying, or maybe something he wants to say later.

فقط برای اینکه مطمئن شود می‌داند چه می‌گوید، یا شاید چیزی که بعداً می‌خواهد بگوید.

So that is my advice.

پس این توصیه من است.

The advice is, if you are going to talk about something, make sure that you understand the subject.

توصیه این است که اگر می خواهید در مورد چیزی صحبت کنید، مطمئن شوید که موضوع را درک کرده اید.

So we are not just talking about language, we are also talking about the knowledge of that thing you are talking about.

بنابراین ما فقط در مورد زبان صحبت نمی کنیم، بلکه در مورد دانش آن چیزی که شما در مورد آن صحبت می کنید نیز صحبت می کنیم.

Yes, that any moment.

بله، هر لحظه. بله

Yes. That's it, Mr. Duncan.

همین، آقای دانکن.

It could be an issue of vocabulary, because if you're learning a new language, then,

این می تواند یک مشکل از واژگان باشد، زیرا اگر در حال یادگیری یک زبان جدید هستید، به

you will over time, naturally build up your vocabulary.

مرور زمان به طور طبیعی دایره لغات خود را افزایش خواهید داد.

but in the beginning you won't.

اما در ابتدا این کار را نخواهید کرد.

So if you've already spoken about a particular subject in another language,

بنابراین اگر قبلاً در مورد یک موضوع خاص به زبان دیگری صحبت کرده اید،

in this case English, then you will have looked up those words beforehand.

در این مورد انگلیسی، از قبل آن کلمات را جستجو کرده اید.

So I think, yes.

بنابراین من فکر می کنم، بله.

I mean, if I was to talk about a subject in English that I hadn't spoken about before, I'd want to do some prep preparation anyway.

منظورم این است که اگر قرار باشد در مورد موضوعی به زبان انگلیسی صحبت کنم که قبلاً در مورد آن صحبت نکرده بودم، به هر حال می‌خواهم آمادگی لازم را انجام دهم.

Research, research from myself.

تحقیق، تحقیق از خودم.

But if if you're doing it in another language, then you will obviously lack

اما اگر این کار را به زبان دیگری انجام می دهید، بدیهی است که

a certain vocabulary because it's not your natural language, so it will be even more difficult.

واژگان خاصی ندارید زیرا این زبان طبیعی شما نیست، بنابراین دشوارتر خواهد بود.

so yeah, I think the more times you

بنابراین بله، من فکر می کنم هر چه بیشتر درباره

discuss different topics in another language, you're already you're building up your vocabulary.

موضوعات مختلف به زبان دیگری بحث کنید، در حال ساخت واژگان خود هستید.

So it's probably just over time.

بنابراین احتمالاً در طول زمان است.

You you've just got to be patient and build up your vocabulary.

شما فقط باید صبور باشید و دایره لغات خود را بسازید.

And then and then it'll become easier and easier.

و پس از آن آسان تر و آسان تر خواهد شد.

I think that's what it is, isn't it, Mr. Duncan?

فکر می کنم همین است، اینطور نیست، آقای دانکن؟

It is probably the case. Vocabulary.

احتمالاً اینطور است. واژگان.

Well, this is what I was saying.

خب این چیزی بود که من می گفتم.

this this is what I always say.

این چیزی است که من همیشه می گویم

Learning isn't just one thing.

یادگیری فقط یک چیز نیست.

When you learn something, you don't just learn one thing.

وقتی چیزی یاد می گیرید، فقط یک چیز را یاد نمی گیرید.

Learning something involves many things.

یادگیری چیزی شامل چیزهای زیادی است.

English is the same.

انگلیسی هم همینطور.

So there is not just one thing.

بنابراین فقط یک چیز وجود ندارد.

There isn't just one part of English.

فقط یک قسمت از زبان انگلیسی وجود ندارد.

English is a combination of many things, and all of those things come together to create that

انگلیسی ترکیبی از چیزهای زیادی است، و همه این چیزها با هم ترکیب می شوند تا آن

ability or that skill of speaking just just as you would learn your own language.

توانایی یا مهارت صحبت کردن را درست همانطور که زبان خود را یاد می گیرید ایجاد کنند.

Or when you learnt it as a child, it would be the same method.

یا وقتی در کودکی آن را یاد گرفتید، همان روش خواهد بود.

So it's as simple as that really, to be honest with you.

بنابراین به همین سادگی است، صادقانه با شما.

Vocabulary, vocabulary.

واژگان، واژگان.

See, even English people have problems saying certain words.

ببینید، حتی انگلیسی‌ها هم در بیان برخی کلمات مشکل دارند.

Sometimes your tongue vocabulary is, is a difficult word to say.

گاهی اوقات واژگان زبان شما این است که گفتن آن سخت است. برای

I find it difficult to say it's a bit like nuclear.

من سخت است که بگویم این کمی شبیه هسته ای است.

I'm alright with nuclear.

من با هسته ای خوبم

Some people say nuclear.

بعضی ها می گویند هسته ای.

So. So there's another word that can often be mispronounced.

بنابراین. بنابراین کلمه دیگری وجود دارد که اغلب ممکن است اشتباه تلفظ شود.

Sometimes I find your actions in your live stream are similar to Benny Hill, the English comedian.

گاهی اوقات می بینم که اعمال شما در پخش زنده شما شبیه بنی هیل، کمدین انگلیسی است.

You and Mr. Steve always rock.

شما و آقای استیو همیشه راک هستید.

Thank you very, bills.

خیلی ممنون، قبض ها.

I'm not sure which one of us is similar to Benny Hill.

من مطمئن نیستم که کدام یک از ما شبیه بنی هیل است.

It must be Mr. Steve.

باید آقای استیو باشد.

It must be.

باید باشد.

I think so.

من اینطور فکر می کنم.

Now, can I just say Mr.

حالا، فقط می توانم بگویم که آقای

Steve did that, I didn't Mr.

استیو این کار را کرد، من فکر نمی کردم که آقای

Steve was slapping his own at the.

استیو به خودش سیلی می زد.

He was funny. Benny Hill.

او بامزه بود. بنی هیل.

Yes, he was very, very funny, but also a little rude in places.

بله، او خیلی خیلی بامزه بود، اما در بعضی جاها کمی بی ادب بود.

We are talking about humour today.

ما امروز در مورد طنز صحبت می کنیم.

In fact, that subject is coming up in a few moments and we are going to look at all sorts of things connected to jokes,

در واقع، آن موضوع تا چند لحظه دیگر مطرح می‌شود و ما می‌خواهیم به انواع چیزهایی که به جوک،

humour, different types of humour, different things that people enjoy

طنز، انواع مختلف طنز، چیزهای مختلفی که مردم از

saying or doing to make other people look.

گفتن یا انجام دادن آن‌ها لذت می‌برند تا دیگران را وادار به نگاه کردن کنند، نگاه کنیم.

All of that coming right here on English Addict, don't go away.

همه چیزهایی که اینجا در English Addict می آیند، از بین نرو.

I'm a big boy now.

من الان پسر بزرگی هستم.

We are with you live today.

امروز به صورت زنده با شما هستیم.

It's very nice to have your company.

خیلی خوب است که شرکت شما را داشته باشید.

English Addict is with you.

معتاد انگلیسی با شماست.

It is myself.

من خودم هستم.

And also.

و همچنین.

Of course, he is here as well.

البته او هم اینجاست.

Mr. Steve.

آقای استیو

Mr.. Hello.

آقای... سلام.

Hello, Mr..

سلام، آقای

Steve, it's so nice to have you here with us.

استیو، خیلی خوشحالم که اینجا با ما هستید.

Nissar. Ask me, what am I writing down on my notebook?

نیسار. از من بپرس، من چه چیزی را روی دفترچه ام می نویسم؟

Because my notebook must have been visible.

چون حتما دفترچه ام قابل مشاهده بوده است.

I've now put it down so that you can't see.

الان گذاشتمش که نبینی

Actually, what I do is I often write things down from the live stream

در واقع، کاری که من انجام می‌دهم این است که اغلب چیزهایی را از پخش زنده یادداشت می‌کنم،

because the live stream is constantly moving, and eventually it goes off the top of the, the iPad.

زیرا پخش زنده دائماً در حال حرکت است و در نهایت از بالای iPad خارج می‌شود.

And it's difficult to find if somebody makes a comment that I might want to mention later on.

و پیدا کردن اینکه آیا کسی نظری می دهد که ممکن است بعداً بخواهم به آن اشاره کنم دشوار است.

I have to make little notes.

باید یادداشت های کوچکی کنم.

by the way, have you had your tea and biscuits yet?

راستی، تا حالا چای و بیسکویت خوردی؟

These are because I noticed, I remembered earlier that you there you are in India.

اینها به این دلیل است که من متوجه شدم، قبلاً به یاد آوردم که شما در هند هستید.

It's late at night and you're waiting for your tea and biscuits.

آخر شب است و شما منتظر چای و بیسکویت هستید.

Is this something that which you do regularly?

آیا این چیزی است که شما به طور منظم انجام می دهید؟

it sounds very nice. We're going for our team. Biscuits.

خیلی خوب به نظر می رسد ما برای تیم خود می رویم. بیسکویت.

They don't, Mr. Duncan, after this live stream. Except we won't be having biscuits.

آنها این کار را نمی کنند، آقای دانکن، بعد از این پخش زنده. جز اینکه ما بیسکویت نخواهیم خورد.

We'll be having homemade, hot cross buns cake, which I made yesterday. Yes.

کیک نان نان صلیبی داغ خانگی که دیروز درست کردم می خوریم. بله

I don't know how I controlled myself yesterday.

نمی دونم دیروز چطوری خودمو کنترل کردم.

I wanted to eat all of it, so I.

من می خواستم همه آن را بخورم، بنابراین من.

I still don't know how I managed not to eat all of that delicious cake that Mr.

هنوز نمی دانم چگونه توانستم آن همه کیک خوشمزه ای را که آقای

Steve made.

استیو درست کرده بود، نخورم.

Anyway, we might have a have a go at doing that today.

به هر حال، ممکن است امروز تلاشی برای انجام آن داشته باشیم.

We will see what happens after the live stream is finished.

بعد از اتمام پخش زنده خواهیم دید چه اتفاقی می افتد.

We are looking at an interesting subject today and let's face it, Mr.

ما امروز به یک موضوع جالب نگاه می کنیم و اجازه دهید با آن روبرو شویم، آقای

Steve, let's face it, the world at the moment is a little bit crazy.

استیو، اجازه دهید با آن روبرو شویم، جهان در حال حاضر کمی دیوانه است.

Lots of things happening. Some people, not many people,

اتفاقات زیادی در حال رخ دادن است. بعضی ها، نه خیلی ها،

some people are doing horrible things.

بعضی ها کارهای وحشتناکی انجام می دهند.

Some people are angry.

برخی از مردم عصبانی هستند.

Some people are not feeling very happy about anything.

برخی از افراد از هیچ چیز احساس خوشحالی نمی کنند.

So I think it is always good to try and lighten the mood.

بنابراین فکر می کنم همیشه خوب است که سعی کنید حال و هوا را سبک کنید.

And the way we do that is by telling jokes.

و روشی که ما این کار را انجام می دهیم با گفتن جوک است.

Maybe we say something that's funny, maybe we say something that is,

شاید چیزی بگوییم که خنده دار است، شاید چیزی بگوییم که

I don't know, humorous.

نمی دانم طنز است.

Now there is an interesting word.

حالا یک کلمه جالب وجود دارد.

We are looking at words and phrases connected to humour and ways of expressing humour as well.

ما در حال بررسی کلمات و عبارات مرتبط با طنز و همچنین روش های بیان طنز هستیم.

So we are looking at lots of phrases today and I think this is something that can cheer us all up.

بنابراین ما امروز به عبارات زیادی نگاه می کنیم و فکر می کنم این چیزی است که می تواند همه ما را خوشحال کند.

We have Vitus on here.

ما ویتوس را در اینجا داریم.

As you know, Steve Vitus does enjoy telling jokes.

همانطور که می دانید، استیو ویتوس از گفتن جوک لذت می برد.

He does quite often on the live chat. He will do it.

او اغلب در چت زنده انجام می دهد. او این کار را انجام خواهد داد.

So here's today's subject.

بنابراین موضوع امروز اینجاست.

We are looking at laughter and humour, and we will start off

ما به خنده و شوخ طبعی نگاه می کنیم و

with a phrase that we often use in English to to show

با عبارتی شروع می کنیم که اغلب در انگلیسی استفاده می کنیم تا نشان دهیم

that sometimes having a laugh or being

گاهی اوقات خندیدن یا

funny or humorous about something is a good thing.

خنده دار بودن یا شوخ طبعی بودن در مورد چیزی چیز خوبی است.

The phrase is laughter is the best medicine.

جمله خنده بهترین دارو است.

You will often hear people use this phrase when they want to say.

اغلب می شنوید که مردم وقتی می خواهند بگویند از این عبارت استفاده می کنند.

Sometimes it is good to have a laugh.

گاهی اوقات خوب است که بخندیم.

Sometimes it is good to enjoy a moment with a little bit of humour.

گاهی اوقات لذت بردن از یک لحظه با کمی شوخ طبعی خوب است.

You may have noticed that we like to do that sometimes, not very often.

شاید متوجه شده باشید که ما دوست داریم گاهی این کار را انجام دهیم، نه خیلی وقت ها.

We might try to do it, but it doesn't mean we will be successful.

ممکن است سعی کنیم این کار را انجام دهیم، اما به این معنی نیست که موفق خواهیم شد.

So this is I think this is a good phrase, don't you, Steve? Yes.

بنابراین، فکر می کنم این عبارت خوبی است، اینطور نیست، استیو؟ بله

Because what it's saying is that if you're laughing, you're not you're not stress.

زیرا آنچه می گوید این است که اگر می خندید، نیستید، استرس ندارید. می

It's saying that if you're stressed, stress can make you ill, can't it?

گویند اگر استرس دارید، استرس می تواند شما را بیمار کند، اینطور نیست؟

But if you're laughing, if you can see the funny side of life, then, you can laugh.

اما اگر می خندید، اگر می توانید جنبه خنده دار زندگی را ببینید، پس می توانید بخندید.

Laugh about yourself.

به خودت بخند

May be, people point out things, just have a laugh,

ممکن است مردم به چیزهایی اشاره کنند، فقط بخندند،

meet up with friends, socialising and it relieves stress.

با دوستان ملاقات کنند، معاشرت کنند و استرس را از بین ببرند.

and I think because it relieves stress, it's good for your health.

و من فکر می کنم چون استرس را از بین می برد، برای سلامتی شما مفید است.

That's probably the, the main benefit of laughter, because laughter is, is kind of an outlet.

این احتمالاً مزیت اصلی خنده است، زیرا خنده نوعی خروجی است. در

It is releasing. Yes. The pressure is just like anger.

حال رهاسازی است. بله فشار درست مثل خشم است.

So those two emotions are rather similar to each other, even though they are opposites.

بنابراین این دو احساس تقریباً شبیه یکدیگر هستند، حتی اگر متضاد باشند.

Anger is a way of releasing that pressure from inside.

خشم راهی برای رهاسازی این فشار از درون است.

Maybe anxiety or stress.

شاید اضطراب یا استرس.

Laughter is exactly the same.

خنده هم دقیقا همینطوره

It is a good way of releasing that that emotion.

این یک راه خوب برای رهاسازی آن احساس است.

Even if you are laughing and having a good time, it is still releasing the emotions.

حتی اگر می خندید و اوقات خوبی را سپری می کنید، باز هم احساسات را رها می کند.

And I think also it's very good for your system, your brain and your body because you are releasing endorphins

و من فکر می کنم برای سیستم، مغز و بدن شما نیز بسیار خوب است، زیرا اندورفین آزاد می کنید

and it's making you feel happy.

و باعث ایجاد احساس خوشحالی در شما می شود.

Normally when you laugh quite often afterwards you feel you feel much better.

معمولاً وقتی بعد از آن اغلب می خندید، احساس می کنید خیلی بهتر هستید.

Doctor Dcad or Dalia, says that,

دکتر Dcad یا Dalia می گوید که

they've been following you for a long time on YouTube, but this is the first time that they've been alive.

آنها مدت زیادی است که شما را در YouTube دنبال می کنند، اما این اولین بار است که آنها زنده هستند.

Oh. So, Great.

اوه بنابراین، عالی است.

Thank you for that. And we've got somebody else new on as well.

از این بابت متشکرم. و ما یک نفر جدید دیگر را نیز داریم.

cheer on guys.

بچه ها را تشویق کنید

Live chess openings.

افتتاحیه شطرنج زنده

Apertures.

دیافراگم ها

dead dress from Mexico City.

لباس مرده از مکزیکوسیتی.

That's a very long name. You have on there.

این یک نام بسیار طولانی است. شما آنجا دارید.

can we shorten that to something Cheering we but yes.

آیا می‌توانیم آن را به چیزی خلاصه کنیم، خوشحالیم، اما بله.

Learn to luck with your lessons. So good.

یاد بگیرید که در درس های خود موفق باشید. خیلی خوبه از

thank you for that. Watching and watching in Mexico.

شما برای آن متشکرم تماشا و تماشا در مکزیک.

Hello, Mexico. I know city I do have a lot of people watching in Mexico.

سلام مکزیک من شهری را می شناسم که مردم زیادی در مکزیک آن را تماشا می کنند.

And I always feel as if we don't mention Mexico enough.

و من همیشه احساس می کنم که به اندازه کافی از مکزیک نام نمی بریم.

But we do have a lot of people watching in all across South America.

اما ما در سرتاسر آمریکای جنوبی افراد زیادی داریم که تماشا می‌کنند.

So laughter is the best medicine.

پس خنده بهترین داروست.

It can literally make you feel better and even healthier.

به معنای واقعی کلمه می تواند به شما احساس بهتر و حتی سلامتی بیشتری بدهد.

Isn't that incredible?

آیا این باور نکردنی نیست؟

Here's a phrase that we sometimes use, Steve.

این عبارتی است که ما گاهی اوقات از آن استفاده می کنیم، استیو.

We've got to move on because we are also talking about our subject now.

ما باید ادامه دهیم زیرا اکنون در مورد موضوع خود صحبت می کنیم.

Sorry about that.

از این بابت متاسفم.

Now move on.

حالا ادامه دهید.

Here's another phrase we often say you've got to laugh.

این عبارت دیگری است که اغلب می گوییم باید بخندی.

Normally in moments where you are talking about something serious and maybe a person makes a joke.

معمولاً در لحظاتی که در مورد یک موضوع جدی صحبت می کنید و ممکن است شخصی شوخی کند.

And I think sometimes it is healthy to see the funny side of something.

و من فکر می کنم گاهی اوقات دیدن جنبه خنده دار یک چیزی مفید است.

So even something may be serious, or maybe a moment where people are not very happy.

بنابراین حتی ممکن است چیزی جدی باشد، یا شاید لحظه ای که مردم خیلی خوشحال نباشند.

Maybe a person wants to make a joke, they want to cheer everyone up, and we often say, you've got to laugh.

شاید یک نفر بخواهد شوخی کند، بخواهد همه را شاد کند و ما اغلب می گوییم باید بخندی.

So that is not telling you that you must do it.

بنابراین این به شما نمی گوید که باید آن را انجام دهید.

That is just saying.

این فقط گفتن است.

Sometimes it's it's the only way to cope with certain situations.

گاهی اوقات این تنها راه کنار آمدن با شرایط خاص است.

You've got to laugh, you've got to see the funny side of something.

شما باید بخندید، باید جنبه خنده دار یک چیزی را ببینید.

And I think that's what we do, Steve.

و من فکر می کنم این کاری است که ما انجام می دهیم، استیو.

We are very good quite often at seeing the funny side of things,

ما اغلب در دیدن جنبه های خنده دار چیزها،

maybe another person's misfortune, but quite often our own as well.

شاید بدشانسی شخص دیگری، اما اغلب اوقات خودمان نیز خوب عمل می کنیم.

We will often have a little laugh about it, maybe later on afterwards.

ما اغلب کمی در مورد آن می خندیم، شاید بعداً.

I think you've got to be able to laugh at yourself.

من فکر می کنم شما باید بتوانید به خودتان بخندید.

sometimes, because we all do silly things.

گاهی اوقات، زیرا همه ما کارهای احمقانه انجام می دهیم.

And if you can't laugh, if if you take yourself too seriously, then, I think that causes a bit of stress.

و اگر نمی‌توانید بخندید، اگر خودتان را خیلی جدی بگیرید، فکر می‌کنم این باعث کمی استرس می‌شود.

by the way, who your favourite comedian says nitram.

به هر حال، کمدین مورد علاقه شما نیترام را می گوید.

well, I like I used to like Les Dawson.

خوب، من دوست دارم قبلاً لس داوسون را دوست داشتم.

Seinfeld.

ساینفلد.

I like that series.

من آن سریال را دوست دارم

We both like that one.

هردومون اون یکی رو دوست داریم

And family Guy, I like family Guy.

و خانواده گای، من خانواده گای را دوست دارم.

They're not really comedians. They're already comedians. Are there anyone who are?

آنها واقعا کمدین نیستند. آنها قبلاً کمدین هستند. آیا کسی هست که باشد؟

If it was the person behind family Guy, Seth MacFarlane.

اگر این شخص پشت خانواده گای، ست مک فارلین بود. بله

Yes. That is funny.

این خنده دار است.

I don't really understand that.

من واقعا این را نمی فهمم.

Les Dawson was one of my favourites, my favourite comedians.

لس داوسون یکی از کمدین های مورد علاقه من بود.

I have to say, I do like Ricky Gervais.

باید بگویم، من ریکی جرویس را دوست دارم.

He's very funny, one of the probably one of the most famous comedians in the world

او بسیار بامزه است، یکی از احتمالاً یکی از مشهورترین کمدین های جهان

at the moment, and another comedian that I like and I know Mr.

در حال حاضر، و یکی دیگر از کمدین هایی که من دوستش دارم و می دانم که آقای

Steve does not like, is a guy called Stewart Lee,

استیو آن را دوست ندارد، فردی به نام استوارت لی است

who he's a very interesting character because he,

که شخصیت بسیار جالبی است. زیرا او،

he's, he's been around for many, many years since the early 1990s.

او، از اوایل دهه 1990 برای سالهای بسیار زیادی در اطراف بوده است.

He had a TV show with his partner and a comedy partner, and they used to actually perform together.

او یک برنامه تلویزیونی با شریک زندگی خود و یک شریک کمدی داشت و آنها در واقع با هم اجرا می کردند.

But now he he does solo comedy routines

اما اکنون او کارهای کمدی انفرادی را انجام می دهد

and his comedy, his, his style of comedy is very unusual

و سبک کمدی او، او، بسیار غیرعادی است،

because quite often during his act, he will use the audience almost against themselves.

زیرا اغلب در حین بازی خود، مخاطب را تقریباً علیه خود به کار می گیرد.

It's a very interesting type of comedy, and it's a it's a type of comedy that I do like very much.

این یک نوع کمدی بسیار جالب است و یک نوع کمدی است که من آن را بسیار دوست دارم.

Mr. Steve doesn't like him, but I do quite like Stewart Lee.

آقای استیو او را دوست ندارد، اما من کاملاً استوارت لی را دوست دارم.

So look him up on the internet.

بنابراین او را در اینترنت جستجو کنید.

There are lots of clips of Stewart Lee on YouTube as well.

کلیپ های زیادی از استوارت لی در یوتیوب نیز وجود دارد.

So you might you might find those.

بنابراین شما ممکن است آنها را پیدا کنید.

So that is the answer to our question.

پس این پاسخ سوال ماست.

Mr. Steve likes classic comedy and I like I like some of the modern comedians as well, even some of the rude one. So

آقای استیو کمدی کلاسیک را دوست دارد و من دوست دارم برخی از کمدین های مدرن را نیز دوست دارم، حتی برخی از کمدین های بی ادب را. بنابراین

you might have a laugh,

ممکن است بخندید،

you might go out, Mr.

ممکن است بیرون بروید، آقای

Steve, your friends, you might spend a night out, you might meet some friends, you might come together as a group,

استیو، دوستانتان، ممکن است یک شب را بیرون بگذرانید، ممکن است دوستانی را ملاقات کنید، ممکن است به عنوان یک گروه دور هم جمع شوید،

and then you just enjoy yourself.

و سپس فقط از خودتان لذت ببرید. از

You enjoy that time together.

آن دوران با هم بودن لذت می برید.

You have a laugh.

خنده داری

So it is a phrase we often use in English, isn't it?

بنابراین این عبارتی است که ما اغلب در انگلیسی استفاده می کنیم، اینطور نیست؟

It is.

هست.

Can I point out at this point differences in pronunciation of the word lug h Mr.

آیا می توانم در این مرحله به تفاوت های تلفظ کلمه lug h در

Duncan's pronunciation, because he comes from a different part of the country.

تلفظ آقای دانکن اشاره کنم، زیرا او از مناطق مختلف کشور آمده است.

I do, Mr.

آقای

Duncan says.

دانکن می گوید من دارم.

Laugh, which is correct, but I say laugh,

بخند که درست است، اما من می گویم بخند،

laugh so they you can say laugh or laugh if you want to be posh, you say laugh.

بخند تا آنها بگویند بخند یا بخند اگر می خواهی شیک باشی، بگو بخند.

Laugh is a posh way pronouncing that word.

خنده روشی شیک برای تلفظ آن کلمه است.

I would say, but laugh is easier to say and

من می گویم، اما گفتن خنده راحت تر است و

it's perfectly acceptable.

کاملاً قابل قبول است.

Yes, let's have a laugh.

آره بیا بخندیم

Let's have a laugh.

بیا بخندیم

What we're talking about there, Steve, is, of course, accents. Accents.

چیزی که ما در آنجا صحبت می کنیم، استیو، البته لهجه هاست. لهجه ها

So this is the thing I often talk about when people comment on my speaking voice.

بنابراین این چیزی است که من اغلب در مورد آن صحبت می کنم که مردم در مورد صدای صحبت کردن من نظر می دهند.

They say, your voice is posh, but it isn't.

آنها می گویند، صدای شما شیک است، اما اینطور نیست.

I have actually quite a strong accent, but Mr.

من در واقع لهجه بسیار قوی دارم، اما لهجه آقای

Steve's is more.

استیو بیشتر است.

I think it's Estuary English, it's more open, the vowels are more open.

فکر کنم انگلیسی Estuary باشه، بازتره، حروف صدادار بازتره.

So it's la la la baa,

بنابراین لا لا لا باآ است،

whereas mine is,

در حالی که مال من است،

it's shortened lap path.

مسیر دور کوتاه شده است.

So that's how I will pronounce those words.

بنابراین من آن کلمات را اینگونه تلفظ خواهم کرد.

But it's all it's all connected to the location in which you are raised as a child.

اما این همه چیزی است که به مکانی که به عنوان یک کودک در آن بزرگ شده اید مرتبط است.

That's right. Then we'll sirens. Yes.

درست است. بعد آژیر میزنیم بله

That's it.

همین است.

So almost the way you pronounce it is almost Italian in its open vowels.

بنابراین تقریباً نحوه تلفظ آن در حروف صدادار باز تقریباً ایتالیایی است.

Laugh.

بخند

Whereas laugh, it's an extended vowel.

در حالی که خنده، یک مصوت گسترده است.

It's a very British way pronouncing something.

این یک روش بسیار انگلیسی برای تلفظ چیزی است.

But the open vowel, this is the extended one.

اما مصوت باز، این مصوت است.

So that's yours. That's mine is this mine is actually clipped.

پس این مال شماست. این مال من است، این معدن در واقع بریده شده است.

If anything that's it.

اگر چیزی همین است.

Which is more sort of Italian. So you should be able to learn Italian quite well.

که بیشتر ایتالیایی است. بنابراین شما باید بتوانید ایتالیایی را به خوبی یاد بگیرید.

whereas Italian people often have problems pronouncing English because the vowels are often extended, virus.

در حالی که مردم ایتالیا اغلب در تلفظ انگلیسی مشکل دارند زیرا حروف صدادار اغلب گسترش یافته و ویروسی هستند.

They're not in, in, in Italian. And vice versa.

آنها به زبان ایتالیایی نیستند. و بالعکس.

English people often have trouble learning Italian pronunciation because we're not used to short vowels.

انگلیسی ها اغلب در یادگیری تلفظ ایتالیایی مشکل دارند زیرا ما به حروف صدادار کوتاه عادت نداریم.

e o.

e o.

We don't tend to do that in English, although Mr.

ما تمایلی به این کار در انگلیسی نداریم، اگرچه آقای

Duncan does with laugh, laugh, laugh, laugh.

دانکن با خنده، بخند، بخند، بخند.

Oh, let's have a laugh.

اوه بیا بخندیم

Okay, Steve.

Steve, it's. We've got 25 minutes and I've got about 500 things to look at.

باشه، استیو.

استیو، این است. ما 25 دقیقه وقت داریم و من حدود 500 چیز برای بررسی دارم.

So there are differences.

بنابراین تفاوت هایی وجود دارد.

It's all about the accent. So don't think about it too much.

همه چیز در مورد لهجه است. پس زیاد بهش فکر نکن

Laugh it up.

بخند

You might laugh it up.

شاید بخندی

It means you are making the most of that funny moment.

این بدان معنی است که شما از آن لحظه خنده دار نهایت استفاده را می کنید.

You laugh it up.

تو میخندی به

It means you are finding the opportunity.

این معنی است که شما فرصت را پیدا می کنید.

You are choosing that moment.

شما آن لحظه را انتخاب می کنید.

And when you find it, you enjoy it. You laugh it out.

و وقتی آن را پیدا کردید، از آن لذت می برید. تو میخندی

You're enjoying that joyous moment because it makes you feel quite good.

شما از آن لحظه شاد لذت می برید زیرا احساس بسیار خوبی به شما می دهد.

You you laugh it up.

تو میخندی

Here are some types of laughter. Mr. Steve.

در اینجا چند نوع خنده آورده شده است. آقای استیو

This is one I love.

این یکی است که من دوستش دارم

Giggle, giggle.

قهقهه، قهقهه.

So I love this word because it's a nice word to say, but giggle is the sound.

بنابراین من این کلمه را دوست دارم زیرا برای گفتن کلمه خوبی است، اما قهقهه صدا است.

You might call it childish laughter, but I think anyone can

ممکن است آن را خنده کودکانه بنامید، اما فکر می کنم هر کسی می تواند

giggle.

بخندد. من او او بله

Me he.

He. Yes.

It's almost like you feeling self-conscious about laughing.

تقریباً مثل این است که از خندیدن احساس خودآگاهی می کنید.

And you want to suppress it in some way.

و می خواهید به نوعی آن را سرکوب کنید.

So maybe you, a child, is embarrassed about laughing and is wanting to suppress it.

بنابراین ممکن است شما، یک کودک، از خنده خجالت بکشید و بخواهید آن را سرکوب کنید.

A giggle is to me is like a suppressed laugh. Yes, almost.

قهقهه برای من مثل یک خنده سرکوب شده است. بله، تقریبا.

You know, you're a bit embarrassed about

میدونی، یه مقدار خجالت میکشی که اینطور

you don't.

نیست.

You don't want to laugh, so you try to suppress the sound a bit.

شما نمی خواهید بخندید، بنابراین سعی می کنید کمی صدا را خاموش کنید.

So we often, we often refer to giggle, as childish laughter.

بنابراین ما اغلب، اغلب به قهقهه، به عنوان خنده کودکانه اشاره می کنیم.

But it is possible for all of us, whatever age we are, to actually have a giggle.

اما این امکان وجود دارد که همه ما، در هر سنی که هستیم، در واقع یک خنده داشته باشیم.

Here's another one, Steve. Types of laughter.

اینم یکی دیگه، استیو. انواع خنده.

You might howl with laughter, a loud, uncontrollable laugh.

ممکن است با خنده زوزه بکشید، خنده ای بلند و غیرقابل کنترل.

0000000

0000000

000. Yes.

000. بله.

It's very it's very loud. You can't control it.

خیلی خیلی بلنده شما نمی توانید آن را کنترل کنید.

Something's really leave.

چیزی واقعا ترک.

You've lost all control.

شما تمام کنترل خود را از دست داده اید.

And you're just howling with laughter.

و تو فقط از خنده زوزه میکشی

And it's to the extent that you will hurt.

و این در حدی است که شما آسیب خواهید دید.

Because sometimes you can laugh, can't you?

چون گاهی می توانی بخندی، نه؟

And it actually hurts because you're using all these abdominal muscles

و در واقع دردناک است زیرا شما از تمام این ماهیچه های شکم استفاده می کنید

when you're when you laugh very strongly and, and it just becomes painful after a while sometimes.

زمانی که خیلی شدید می خندید و، و گاهی اوقات بعد از مدتی دردناک می شود.

I mean, you know, you can you can literally laugh to become your whole body

منظورم این است که می‌دانید، می‌توانید به معنای واقعی کلمه بخندید تا

aches with the effort of laughing or laughing just a bit.

با تلاش برای خندیدن یا کمی خندیدن تمام بدنتان درد بگیرد.

A bit like this really? Ha ha ha ha ha ha.

کمی شبیه این واقعا؟ ها ها ها ها ها ها ها ها.

Mr. Steve lights that.

آقای استیو آن را روشن می کند.

I haven't used that for ages, so it is possible to laugh and and maybe even lose control of yourself.

من برای سال‌ها از آن استفاده نکرده‌ام، بنابراین ممکن است بخندید و حتی ممکن است کنترل خود را از دست بدهید.

When you are laughing, you howl.

وقتی می خندی، زوزه می کشی.

Maybe everyone can hear your laughter because you are laughing so much.

شاید همه بتوانند صدای خنده شما را بشنوند زیرا شما خیلی می خندید. با

You are laughing out loud.

صدای بلند می خندی

You howl with laughter.

از خنده زوزه میکشی

Here's another one.

اینم یکی دیگه

We have so many to look at.

ما خیلی ها داریم که باید به آنها نگاه کنیم.

By the way, I don't think I can do all these today, unfortunately.

در ضمن، من فکر نمی کنم امروز بتوانم همه اینها را انجام دهم، متأسفانه.

Raucous.

خشن.

Now, there's an interesting word.

حالا، یک کلمه جالب وجود دارد.

I bet you have never seen this word before.

شرط می بندم تا حالا این کلمه را ندیده اید.

Not you, Mr. Steve, but maybe the viewer out there.

نه شما، آقای استیو، بلکه شاید بیننده بیرونی.

Maybe you've never seen this word raucous.

شاید تا به حال این کلمه هولناک را ندیده باشید.

It's a great word, quite often referring to something that is rowdy, unruly or unrestrained.

این کلمه بسیار خوبی است، اغلب به چیزی اشاره می کند که مزاحم، سرکش یا بی بند و بار است.

It can also be quite annoying as well. Raucous laughter.

همچنین می تواند بسیار آزاردهنده باشد. خنده های تند.

Yes, often it can often mean as well.

بله، اغلب اوقات می تواند به این معنی نیز باشد.

It's usually created a crowd of people, isn't it? Yes.

معمولاً جمعیتی از مردم ایجاد می شود، اینطور نیست؟ بله

And they're they're laughing in

و آنها

almost an aggressive way.

تقریباً به شیوه ای تهاجمی می خندند.

they're being, Well, rowdy. Yeah.

آنها دارند، خوب، غوغا می کنند. آره

The laughter is not suppressed in any way.

خنده به هیچ وجه سرکوب نمی شود.

It's very it's loud.

خیلی بلند است

It's it could almost become dangerous.

تقریباً ممکن است خطرناک شود.

It. Yes.

آن را بله

It's totally uncontrolled laughter amongst people who I don't know.

این یک خنده کاملاً کنترل نشده در بین افرادی است که من نمی شناسم.

I don't want to say they're raucous.

نمی‌خواهم بگویم آنها خشن هستند.

It just means, well, you're you're creating a disturbance.

این فقط به این معنی است که خوب، شما در حال ایجاد اختلال هستید.

Yeah, well, a disturbance is being.

بله، خوب، یک اختلال ایجاد شده است.

And for example, here's an example.

و به عنوان مثال، در اینجا یک مثال است.

You're in a restaurant with your loved one.

شما با عزیزتان در یک رستوران هستید.

And you're going out for a quiet evening and there's a table not far from you with 20 people on

و شما برای یک عصر آرام بیرون می روید و یک میز نه چندان دور با شما 20 نفر است

and they're all getting slightly drunk and they start laughing all the time.

و همگی کمی مست می شوند و مدام شروع به خندیدن می کنند.

And that laughter becomes very loud and boisterous and it started to have an impact on your enjoyment of your meal at that restaurant.

و این خنده بسیار بلند و پرهیاهو می شود و شروع به تأثیر در لذت بردن شما از غذایتان در آن رستوران کرد.

You could describe it as raucous laughter.

شما می توانید آن را به عنوان خنده تند توصیف کنید.

it's, it's, you know, they have no concern for other people.

این است، می دانید، آنها هیچ نگرانی برای افراد دیگر ندارند.

Yeah. The effect they're having.

آره تاثیری که دارند

Raucous, uncontrolled.

خشن، کنترل نشده.

That's their words.

این حرف آنهاست.

The words underneath. It's a rowdy, unruly and unrestrained.

کلمات زیر این یک جنجال، سرکش و بی بند و بار است.

That's it.

همین است.

So the a person forgets almost forgets that they're the people there.

بنابراین فردی که فراموش می کند تقریباً فراموش می کند که آنها همان افراد آنجا هستند.

And we've all been in that situation.

و همه ما در چنین شرایطی بوده ایم.

Maybe you've been to a very nice restaurant or you've stayed somewhere, maybe a holiday resort.

شاید شما به یک رستوران بسیار زیبا رفته باشید یا جایی اقامت داشته باشید، شاید یک استراحتگاه تعطیلات.

And there there is always a group of people who have to be raucous.

و همیشه گروهی از مردم هستند که باید پرخاشگر باشند.

It's a great word, Beatrice says. That is a new word.

بئاتریس می‌گوید این کلمه عالی است. این یک کلمه جدید است.

Here's another one. Steve and I just mentioned something quick.

اینم یکی دیگه من و استیو به سرعت به چیزی اشاره کردیم.

Okay, Steve, we've caused laughter on the live stream. Will you have Mr. Duncan?

باشه، استیو، ما باعث خنده در پخش زنده شدیم. آیا آقای دانکن را خواهید داشت؟

Nick Travis says that he's quoting what you said.

نیک تراویس می گوید که او همان چیزی را که شما گفتید نقل می کند.

We have 500 things to look at.

ما 500 چیز برای بررسی داریم.

but Mr.

Duncan said that this isn't planned and it's all spontaneous, so it's making people

اما آقای

دانکن گفت که این برنامه ریزی نشده است و همه اینها خودجوش است، بنابراین باعث می شود که مردم

put that common emoji of somebody laughing so much they're crying.

آن شکلک معمولی را بگذارند که کسی آنقدر می خندد که گریه می کند.

Yeah. which I'm sure Mr.

آره که مطمئنم آقای

Duncan will come to, but. Yeah.

دانکن به آن خواهد آمد، اما. آره

Now, what what Mr.

حالا

Duncan meant was, is he doesn't tell me about it.

منظور آقای دانکن این بود که به من در مورد آن چیزی نمی گوید.

We we don't plan this.

ما این را برنامه ریزی نمی کنیم.

We don't plan it, Mr.

ما برنامه ریزی نمی کنیم، آقای

Duncan. Planned subjects.

دانکن. موضوعات برنامه ریزی شده بله

Yes. But, I don't know. I don't know what Mr. Duncan is going to talk about.

اما، من نمی دانم. من نمی دانم آقای دانکن قرار است در مورد چه چیزی صحبت کند.

And he tells me sometimes just as I'm sitting down.

و گاهی همینطور که نشسته ام به من می گوید.

Yeah. Okay. Steve.

آره باشه استیو

Steve, I'm just saying.

استیو، من فقط می گویم.

But it's just making. It's nice that we're making people laugh. Yes.

اما این فقط در حال ساختن است. خوب است که مردم را می خندانیم. بله

probably the other thing to point out is I spend hours and hours designing all of this.

احتمالاً نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که من ساعت ها و ساعت ها را صرف طراحی همه اینها می کنم.

So everything you see on the screen, I've normally created this from from nothing.

بنابراین هر چیزی که روی صفحه می بینید، من معمولاً این را از هیچ ایجاد کرده ام.

And it takes me many, many hours.

و ساعت های زیادی از من می گیرد.

So if we can't get through all of these, I will be slightly annoyed as well.

بنابراین اگر نتوانیم از همه اینها عبور کنیم، من نیز کمی اذیت خواهم شد.

Here's another one Steve.

اینم یکی دیگه از استیو

Another word that may be new guffaw.

کلمه دیگری که ممکن است گاف جدید باشد.

Guffaw is also unrestrained laughter, but maybe not annoying. Just

Guffaw همچنین خنده بی حد و حصر است، اما شاید آزاردهنده نباشد. فقط

unrestrained guffaw something that you laugh at

بی بند و بار چیزی را به زبان می آورید که به آن می خندید

and maybe you suddenly 00000 yeah.

و شاید ناگهان 00000 بله.

Something is you've lost control.

چیزی این است که شما کنترل خود را از دست داده اید.

Something has made you laugh and you're just guffawing.

چیزی شما را به خنده واداشته است و شما فقط فحاشی می کنید.

You're just unconscious to be laughing. Yes.

شما فقط بیهوش هستید که می خندید. بله

and, people are probably laughing at the fact that you're laughing.

و احتمالاً مردم به این واقعیت که شما می خندید می خندند.

You're probably crying as well.

احتمالا شما هم گریه می کنید.

It's quite likely.

کاملا محتمل است

Inaki, can I just answer a quick question?

ایناکی، می توانم به یک سوال سریع پاسخ دهم؟

No, that's fine. Steve, for our. It's to do with the subject.

نه، خوب است. استیو، برای ما این مربوط به موضوع است.

are you going to talk about the phrase cheap laugh?

آیا قصد دارید در مورد عبارت خنده ارزان صحبت کنید؟

maybe not.

شاید نه

Maybe. Okay, so this a diet Dire Straits song?

شاید. خوب، پس این یک آهنگ رژیمی Dire Straits است؟

so what does it mean, a cheap laugh?

پس خنده ارزان به چه معناست؟

Well, that means

خوب، این بدان معنی است

that you are getting a laugh. Probably.

که شما می خندید. احتمالا.

You know, you're laughing about something, which is, it's, for example, here's an example.

می دانی، به چیزی می خندی، یعنی مثلاً این یک مثال است.

Okay.

باشه

You might say, oh, Mr. Duncan. Oh, I missed Mr.. Steve.

ممکن است بگویید، اوه، آقای دانکن. آه، دلم برای آقای استیو تنگ شده بود.

Are you cold because of your bald head

آیا شما به دلیل سر طاس خود

and people like.

و مردم دوست دارند.

Oh, but you might be a bit offended by that.

اوه، اما ممکن است از این موضوع کمی آزرده شوید.

And you might say, that's a cheap laugh.

و ممکن است بگویید، این یک خنده ارزان است.

So you're getting a laugh at somebody else's expense.

بنابراین شما به خرج دیگران خنده می گیرید.

You're making somebody else feel uncomfortable because of some physical thing that they've got.

شما به خاطر چیزهای فیزیکی دیگری که دارند احساس ناراحتی می کنید.

a cheap laugh.

یک خنده ارزان

It means laughing.

یعنی خندیدن

Usually it's directed at a person, isn't it, Mr. Duncan?

معمولاً به یک نفر خطاب می شود، اینطور نیست، آقای دانکن؟

a person or something.

یک شخص یا چیزی

that has an obvious fault or flaw.

که دارای عیب یا نقص آشکار است.

Yeah. And you are making fun of that thing.

آره و داری مسخره اش میکنی

It is a very easy joke to make.

شوخی بسیار آسانی است.

So there is no creativity taking place.

بنابراین هیچ خلاقیتی وجود ندارد.

It is just a very easy joke to make.

این فقط یک شوخی بسیار آسان است.

Maybe someone will make fun of the fact that I wear glasses and they say, oh, Mr.

شاید کسی این واقعیت را مسخره کند که من عینک می زنم و می گوید، اوه، آقای

Duncan, you might not be able to see where you're going because you're wearing glasses. Well,

دانکن، شما ممکن است نتوانید ببینید کجا می روید، زیرا عینک زده اید. خوب،

no, don't make fun of my glasses.

نه، عینک من را مسخره نکنید.

I can't help it.

من نمی توانم کمکی به آن کنم.

It is a cheap laugh because you are making fun of a person for something that they can't control.

این یک خنده ارزان است زیرا شما دارید یک نفر را به خاطر چیزی که نمی تواند کنترل کند، مسخره می کنید.

Yes, exactly. And it's.

بله دقیقا. و این است.

And I often get that with being bald are people are often always doing it.

و من اغلب متوجه می شوم که با طاس بودن، مردم اغلب همیشه این کار را انجام می دهند.

I mean I don't mind, but it's a they get a cheap laugh at a group of people.

منظورم این است که من مشکلی ندارم، اما این به این دلیل است که آنها به گروهی از مردم می خندند.

They'll say, oh, it's okay, we're outside.

آنها می گویند، اوه، اشکالی ندارد، ما بیرون هستیم.

It's it's windy or something like that.

این باد یا چیزی شبیه به آن است.

And they might say, oh, someone has hairs all blowing around and they might say, oh, you don't have that trouble, do you, Steve?

و آنها ممکن است بگویند، اوه، یک نفر موهایش را در اطراف وزیده است و ممکن است بگویند، اوه، تو آن مشکل را نداری، استیو؟

you know, it's almost like a sarcastic humour, but they're trying to get a laugh at your expense.

می‌دانی، این تقریباً شبیه یک طنز طعنه‌آمیز است، اما آن‌ها سعی می‌کنند به قیمت شما بخندند.

So that laugh.

پس اون خنده

That is a cheap laugh. Here's another one.

این یک خنده ارزان است. اینم یکی دیگه اگر شما بخندید

A person might burst out

ممکن است فردی از خنده منفجر شود

laughing if you laugh.

.

If you burst out laughing, you suddenly burst out.

اگر از خنده منفجر شوید، ناگهان ترکید.

Your laughter suddenly appears quite often by surprise.

خنده شما به طور ناگهانی اغلب به طور ناگهانی ظاهر می شود.

Oh oh, oh.

اوه اوه، اوه

Whoa whoa whoa,

وای وای وای،

burst out laughing.

ترکید از خنده.

It's probably not that.

احتمالاً اینطور نیست.

If someone does that, there is a good chance they might be possessed.

اگر کسی این کار را انجام دهد، احتمال زیادی وجود دارد که تسخیر شود.

Sudden, unexpected laughter.

خنده های ناگهانی و غیرمنتظره.

Something that's just made somebody laugh. You.

چیزی که فقط باعث خنده کسی شده است. شما

And they burst out laughing. You burst out laughing.

و از خنده منفجر شدند. از خنده منفجر شدی

Isn't laughter infectious, though?

آیا خنده مسری نیست؟

Because one, one, one person starts laughing.

چون یکی، یک، یک نفر شروع به خندیدن می کند.

It often makes other people laugh.

اغلب باعث خنده دیگران می شود.

It does laugh.

خنده داره

Laughter is infectious. Smile

خنده مسری است.

a bit like diseases and viruses.

کمی مانند بیماری ها و ویروس ها لبخند بزنید.

Here's another one. Steve.

اینم یکی دیگه استیو

now, this is the title of today's live stream.

اکنون، این عنوان پخش زنده امروز است.

Laugh your socks off, Mr. Steve.

جوراب هایت را بخند، آقای استیو.

You might laugh your socks off.

ممکن است از جوراب های خود بخندید.

Not literally. This, of course, is figurative.

نه به معنای واقعی کلمه. این البته مجازی است.

This is a an idiom or maybe a metaphor.

این یک اصطلاح یا شاید یک استعاره است.

You are laughing so much you have uncontrollable laughter.

آنقدر می خندی که خنده های غیرقابل کنترلی داری.

You can't stop laughing. It is almost

نمی توانی جلوی خنده را بگیری. تقریبا داره

hurting you.

بهت صدمه میزنه

Laugh. Your socks. My bus.

بخند جوراب های تو اتوبوس من

my boss bent over and split his trousers and I laughed my socks off.

رئیسم خم شد و شلوارش را پاره کرد و من جوراب هایم را خندیدم.

So I really did wonder what you were going to say then.

بنابراین من واقعاً تعجب کردم که در آن زمان چه می خواهید بگویید.

So uncontrollable laughter. You laugh your socks off.

خنده های غیرقابل کنترل. جوراب هایت را می خندی ها ها ها ها ها ها ها

Ha ha ha ha ha.

.

I like that that's what you do when you laugh your socks off.

دوست دارم وقتی جوراب هایت را از تنت می خندی این کار را انجام می دهی.

You can't stop your laughing so much. It almost.

شما نمی توانید جلوی خنده خود را بگیرید. تقریبا

It's almost painful.

تقریباً دردناک است.

Here we go. Sense of humour.

در اینجا ما می رویم. حس شوخ طبعی.

So now we are looking at phrases that

بنابراین اکنون به عباراتی نگاه می کنیم که به

concern the actual

way in which we see things as funny.

شیوه واقعی خنده دار تلقی می کنیم.

A person might have a sense of humour, things that make a person laugh.

یک فرد ممکن است حس شوخ طبعی داشته باشد، چیزهایی که باعث خنده فرد می شود.

Your sense of humour are the things around you that might cause you or make you laugh.

شوخ طبعی شما چیزهایی در اطراف شما هستند که ممکن است باعث خنده شما شوند.

And we all have

و همه ما

our own individual sense of humour.

حس شوخ طبعی خاص خود را داریم.

We all have things.

همه ما چیزهایی داریم.

Maybe something that Mr.

شاید چیزی که آقای

Steve laughs at might not be the same thing that I laugh at.

استیو به آن می خندد ممکن است همان چیزی نباشد که من به آن می خندم.

Although to be honest, Steve and myself, we do have very similar sense of humour, don't we?

اگرچه صادقانه بگویم، من و استیو، ما حس شوخ طبعی بسیار مشابهی داریم، اینطور نیست؟

Yes, it just that that phrase just, implies that you have the ability to

بله، فقط این عبارت به این معنی است که شما توانایی

to see humour and to laugh at it.

دیدن طنز و خندیدن به آن را دارید.

there are different categories. You can have lots of different categories of humour.

دسته بندی های مختلفی وجود دارد شما می توانید دسته های مختلفی از طنز داشته باشید.

you could have a dark sense of humour where you laugh at things

شما می توانید حس شوخ طبعی تیره ای داشته باشید که در آن به چیزهایی می خندید که

may be to do with death or subjects that,

ممکن است مربوط به مرگ باشد یا موضوعاتی که

may be out of the realms of what most people would talk about.

ممکن است خارج از حوزه چیزی باشد که بیشتر مردم درباره آن صحبت می کنند.

Oh, I've use the word realm, Mr. Duncan.

اوه، من از کلمه قلمرو استفاده کردم، آقای دانکن.

or the area that people wouldn't talk about.

یا منطقه ای که مردم درباره آن صحبت نمی کنند.

You have a dark.

So you could have a sarcastic sense of humour.

تو تاریکی داری

بنابراین می توانید یک شوخ طبعی طعنه آمیز داشته باشید. بله

Yes. We might look at these later, by the way. Oh, right. Okay. This

اتفاقاً ممکن است بعداً به این موارد نگاه کنیم. اوه، درست است. باشه این

is something that makes you laugh.

چیزی است که شما را می خنداند.

Do you, do you have the ability? Do you have a sense?

آیا شما، آیا توانایی دارید؟ شعور داری؟

I mean, often it's used somebody you might make a joke about somebody, for example,

منظورم این است که اغلب از کسی استفاده می شود که ممکن است با کسی شوخی کنید، برای مثال،

maybe about maybe someone is wearing a striped shirt and you might say to somebody, oh, you. Why?

شاید در مورد اینکه شاید کسی یک پیراهن راه راه پوشیده است و شما ممکن است به کسی بگویید آه، شما. چرا؟

Why have you come out in your pyjamas? Ha ha ha.

چرا با پیژامه بیرون اومدی؟ ها ها ها ها

I see you might make a laugh and they might take it very seriously.

من می بینم که شما ممکن است بخندید و آنها ممکن است آن را خیلی جدی بگیرند.

What do you mean?

What's wrong with my shirt?

منظورت چیه؟

پیراهن من چه مشکلی دارد؟

And you might say, well.

و شما ممکن است بگویید، خوب.

Oh, come on, don't you have a sense of humour?

اوه، بیا، شوخ طبعی نداری؟

you can't, you just have a laugh.

شما نمی توانید، شما فقط می خندید.

But that is the problem, isn't it?

اما مشکل همین است، اینطور نیست؟

With with jokes.

با شوخی.

One person's sense of humour might not be the same as another person's

حس شوخ طبعی یک فرد ممکن است با حس شوخ طبعی شخص دیگر یکسان نباشد

sense of humour, which is where you can get types of conflict.

، جایی که می توانید انواع درگیری را داشته باشید.

Here we go, Mr. Steve. This is the sort of thing I like.

ما برویم، آقای استیو. این چیزی است که من دوست دارم.

Well, some some blue humour, blue jokes, dirty jokes, dirty, dirty jokes.

خوب، برخی از طنز آبی، جوک های آبی، جوک های کثیف، جوک های کثیف و کثیف.

A bit like Benny Hill.

کمی شبیه بنی هیل.

We mentioned Benny Hill earlier, didn't we, Steve? Yeah. So Benny Hill

ما قبلاً به بنی هیل اشاره کردیم، نه، استیو؟ آره بنابراین بنی هیل

was a comedian and some of his humour was.

یک کمدین بود و برخی از شوخ طبعی های او بود.

It was a little bit rude and naughty blue humour.

این یک طنز آبی کمی گستاخانه و شیطان بود.

So we often describe humour or jokes that might be a little rude.

بنابراین ما اغلب طنز یا شوخی هایی را توصیف می کنیم که ممکن است کمی بی ادبانه باشد.

They might have some naughty words, some rude or offensive words are contained in the jokes.

آنها ممکن است برخی کلمات شیطانی داشته باشند، برخی از کلمات بی ادبانه یا توهین آمیز در جوک ها وجود دارد.

And I suppose whilst we're talking about blue humour, we will also talk about dark humour.

و من فکر می کنم در حالی که ما در مورد طنز آبی صحبت می کنیم، در مورد طنز سیاه نیز صحبت خواهیم کرد.

In fact, you touched on this a few moments ago, talking about things or making jokes about things that might be serious.

در واقع، شما چند لحظه پیش این موضوع را لمس کردید، در مورد چیزهایی صحبت کردید یا در مورد چیزهایی که ممکن است جدی باشد شوخی کردید.

So jokes referring to unhappy or sad things you are making fun.

بنابراین شوخی هایی با اشاره به چیزهای ناراحت کننده یا غم انگیزی که شما آنها را مسخره می کنید.

You are making a joke about something that other people might take seriously.

شما در مورد چیزی شوخی می کنید که دیگران ممکن است آن را جدی بگیرند.

So as you said, you might make a joke.

پس همانطور که گفتید ممکن است شوخی کنید.

This is something we do in English. in in England.

این کاری است که ما به زبان انگلیسی انجام می دهیم. در انگلستان

British humour.

طنز بریتانیایی

We often make jokes about death.

ما اغلب با مرگ شوخی می کنیم.

People dying.

مردم در حال مرگ ما

We will often make jokes.

اغلب شوخی خواهیم کرد.

We will make light of that particular thing.

ما آن چیز خاص را روشن خواهیم کرد.

Palmira refers to this.

پالمیرا به این موضوع اشاره می کند.

You just said laughter can be a reaction to horrible events.

شما فقط گفتید خنده می تواند واکنشی به اتفاقات وحشتناک باشد.

It can be because it's almost like.

می تواند به این دلیل باشد که تقریباً شبیه است.

Self-Defence.

دفاع شخصی

It's almost like you're protecting yourself.

تقریباً مثل این است که از خود محافظت می کنید.

Because if something horrible happens,

زیرا اگر اتفاق وحشتناکی بیفتد،

maybe at a funeral, sometimes people will laugh if something happens because people want the relief of humour.

شاید در مراسم تشییع جنازه، گاهی اوقات اگر اتفاقی بیفتد مردم می خندند زیرا مردم خواهان تسکین طنز هستند.

Yes, to take the stress out of a horrible event.

بله، برای از بین بردن استرس از یک رویداد وحشتناک.

and sometimes you.

و گاهی تو

I mean, we've been to watch people perform

منظورم این است که ما تماشا کرده‌ایم که مردم

quite serious plays or, or they've been singing serious songs or they haven't been doing it very well.

نمایش‌های کاملاً جدی اجرا می‌کنند یا آهنگ‌های جدی می‌خوانند یا خیلی خوب این کار را انجام نمی‌دهند.

But yeah, something makes you laugh.

اما بله، چیزی شما را می خنداند.

and sometimes you do laugh in inappropriate moments because somebody is doing something in a way that is probably not

و گاهی اوقات شما در لحظات نامناسب می خندید زیرا کسی کاری را به گونه ای انجام می دهد که احتمالاً

shouldn't be done in a particular way.

نباید به روش خاصی انجام شود.

But yeah, certainly.

اما بله، قطعا

I mean,

منظورم این است که

you sometimes want to laugh at funerals, don't you? Yeah.

شما گاهی اوقات می خواهید در مراسم خاکسپاری بخندید، اینطور نیست؟ آره

Just to because it's so sad.

فقط به این دلیل که خیلی غم انگیز است.

Yeah. It's almost like you want to protect yourself by not facing up to the reality. What?

آره تقریباً مثل این است که می خواهید با مواجه نشدن با واقعیت از خود محافظت کنید. چی؟

What your horrible event.

چه اتفاق وحشتناکی داری

What you're talking about there, Steve, is inappropriate laughter or inappropriate humour, but dark humour,

چیزی که شما در مورد آن صحبت می کنید، استیو، خنده نامناسب یا طنز نامناسب است، اما طنز سیاه،

it's normally the subject is something that lots of people don't like to actually talk about or express.

معمولاً موضوع چیزی است که بسیاری از مردم دوست ندارند واقعاً در مورد آن صحبت کنند یا بیان کنند.

So it is. It is an interesting phrase, I think. Here's another one.

همینطور است. جمله جالبی است به نظرم اینم یکی دیگه

A person might be, oh wait there, I've jumped ahead.

یک نفر ممکن است، اوه صبر کن، من جلوتر پریده ام.

Here we go, Steve.

ما به اینجا می رویم، استیو.

Now, this is the word that people often use when they talk about my sense of humour or the way I behave

حالا، این کلمه ای است که مردم اغلب وقتی درباره حس شوخ طبعی من یا رفتار من

on here.

در اینجا صحبت می کنند، استفاده می کنند.

Zany humour.

طنز زننده.

Zany is a little bit crazy or maybe surreal or something

زانی کمی دیوانه است یا شاید سورئال یا چیزی

that is is exaggerated might be described as zany.

که اغراق آمیز است ممکن است دیوانه توصیف شود.

So some people say that I am zany, maybe a little bit wild, slightly crazy, even

بنابراین برخی می گویند که من دیوانه هستم، شاید کمی وحشی، کمی دیوانه، حتی

zany means you.

دیوانه یعنی شما.

You're laughing at things that often other people don't.

شما به چیزهایی می خندید که اغلب افراد دیگر نمی خندند. بله

Yes. Well, well, it's it's crazy or surreal.

خوب، خوب، این دیوانه یا سورئال است.

Yes, yes, actually.

بله، بله، در واقع.

So. Exactly.

بنابراین. دقیقا.

So some people might not see

بنابراین برخی از مردم ممکن است

you might be, you might have sort of wild physical humour or something like something, something very different.

شما را نبینند، ممکن است نوعی طنز فیزیکی وحشیانه یا چیزی شبیه به چیزی، چیزی بسیار متفاوت داشته باشید.

Jim Carrey, Jim Carrey, there's there's an example of a zany

جیم کری، جیم کری، نمونه ای از یک کمدین دیوانه وجود دارد

comedian, lots of physical doing lots of physical things.

، بسیاری از افراد فیزیکی که کارهای فیزیکی زیادی انجام می دهند.

And, yeah, it's not just the straightforward

و، بله، این فقط

standing up, telling a joke and scenario, you know, that you would see that

ایستادن مستقیم، گفتن یک جوک و سناریو نیست، می‌دانید، که می‌بینید که

a lot of stand up comedians, as you know, a certain format to often to that type of humour.

بسیاری از کمدین‌های استندآپ، همانطور که می‌دانید، قالب خاصی اغلب به آن نوع طنز دارند.

Yeah, it's but somebody like Jim Carrey, it's zany because they're often

بله، اما کسی مثل جیم کری، دیوانه است زیرا آنها اغلب

being very physical at the same time, doing doing things that average human beings in,

در همان زمان بسیار فیزیکی هستند و کارهایی را انجام می دهند که انسان های معمولی

in, in public would never do because they would make them selves look foolish or silly.

در ملاء عام هرگز انجام نمی دهند زیرا خود را احمق یا احمق نشان می دهند. .

So, so when we talk about zany something that's it's wild, crazy, or even a little bit surreal.

بنابراین، بنابراین، هنگامی که ما در مورد چیزی دیوانه صحبت می کنیم که وحشی، دیوانه یا حتی کمی سورئال است.

Of course, some people, Mr.

البته بعضی ها، آقای

Steve, don't have any humour.

استیو، شوخ طبعی ندارند.

They have no sense of humour.

آنها هیچ حس شوخی ندارند.

They might even be described as humourless, a person who never laughs.

حتی ممکن است آنها را به عنوان افرادی بی طنز توصیف کنند، افرادی که هرگز نمی خندند.

We all know people like this, don't we?

همه ما چنین افرادی را می شناسیم، اینطور نیست؟

I'm sure you do, Steve and I do.

من و استیو مطمئنم که شما این کار را می کنید.

The people who never, who never seem to to even enjoy themselves.

مردمی که هرگز، که به نظر می رسد هرگز حتی از خودشان لذت نمی برند.

They seem to have no humour.

انگار طنز ندارند.

Well, no sense of humour. You could say you could.

خب طنز نداره می توان گفت که می توانی.

You could say somebody has got no sense of humour.

می توان گفت کسی حس شوخ طبعی ندارد.

They're humourless, humourless.

آنها بی طنز هستند، بی طنز.

I tried to have a joke with my new boss, but he's humorous or she's humorous.

سعی کردم با رئیس جدیدم شوخی کنم، اما او شوخ طبع است یا او شوخی.

Some people, some people don't like to joke.

بعضی ها، بعضی ها دوست ندارند شوخی کنند.

Some people don't like to laugh and joke because they don't see it as being serious enough.

برخی از مردم دوست ندارند بخندند و شوخی کنند زیرا آن را به اندازه کافی جدی نمی دانند.

They see it as being trivial to have a have a laugh or a joke.

آنها خندیدن یا شوخی کردن را امری بی اهمیت می دانند.

Yeah, and some people, if we meet people like that in life, don't we?

بله، و برخی افراد، اگر در زندگی با چنین افرادی روبرو شویم، اینطور نیست؟

you will always imagine sort of judges to be humourless and in certain professions.

شما همیشه قضاوت هایی را بی طنز و در حرفه های خاصی تصور خواهید کرد.

Well, yeah. Well, their job, their job involves being serious. Well that's it.

خب آره خب، کارشان، کارشان جدی بودن است. خب همین.

So you might say that that humorous somebody who is I mean, it's a derogatory term.

بنابراین ممکن است بگویید که منظور من آن شخص شوخ طبع ، یک اصطلاح تحقیر آمیز است.

It's a negative term because nobody wants to really be described as humourless. No.

این یک اصطلاح منفی است زیرا هیچ کس نمی خواهد واقعاً به عنوان بی طنز توصیف شود. نه.

although I think sometimes people are afraid to, to enjoy themselves.

اگرچه من فکر می کنم گاهی اوقات مردم می ترسند که از خود لذت ببرند.

So maybe they're, they're afraid of losing control because laughter.

بنابراین شاید آنها هستند، آنها می ترسند از دست دادن کنترل به دلیل خنده.

I think laughter is a type of of

من فکر می کنم خنده یک نوع

reflex almost, that you can't control a little bit like sneezing.

رفلکس است که شما نمی توانید کمی مانند عطسه آن را کنترل کنید.

So laughter is very similar to sneezing.

بنابراین خنده بسیار شبیه عطسه است.

You can't control it sometimes. You can't keep it in.

گاهی نمی توانی آن را کنترل کنی. شما نمی توانید آن را در خود نگه دارید.

So I think some some people are actually afraid of of laughing or having fun.

بنابراین من فکر می کنم برخی از افراد واقعاً از خندیدن یا تفریح ​​می ترسند.

Dry humour, Mr.

طنز خشک، آقای

Steve, British humour.

استیو، طنز بریتانیایی.

I think British humour.

فکر می کنم طنز بریتانیایی است.

It can be very dry, sarcastic or maybe blunt.

می‌تواند بسیار خشک، طعنه‌آمیز یا شاید بی‌پرده باشد.

It is something that the it doesn't hide itself.

چیزی است که خود آن را پنهان نمی کند.

Dry humour, maybe a quip

طنز خشک، شاید یک شوخی

or maybe a small comment that you make something dry but not obviously a joke.

یا شاید یک نظر کوچک که شما چیزی خشک می کنید، اما واضح است که شوخی نیست.

it's often,

اغلب،

yes, it's sometimes dry.

بله، گاهی اوقات خشک است.

Humour is said in a way that isn't indicating that it's humorous.

طنز به گونه ای گفته می شود که نشان دهنده طنز بودن آن نیست.

Yeah, it's it's said in your normal voice.

بله، با صدای معمولی شما گفته می شود.

It's a it's a funny statement or a comment about something that is just said in your normal voice.

این یک جمله خنده دار یا یک نظر در مورد چیزی است که فقط با صدای عادی شما گفته می شود.

So you wouldn't set it up as a joke, because if you're going to tell a joke,

بنابراین شما آن را به عنوان یک شوخی تنظیم نمی کنید، زیرا اگر قرار است یک جوک بگویید،

there's certain inflections in your voice and mannerisms that you would,

در صدا و رفتار شما انحرافات خاصی وجود دارد که

engage with.

با آنها درگیر خواهید شد.

Whereas if you've got a dry sense of humour, you're just saying it like your normal speaking voice.

در حالی که اگر حس شوخ طبعی دارید، آن را مانند صدای صحبت کردن معمولی خود می گویید. بله

Yes. And it's difficult because you need those signals, don't you?

و سخت است زیرا شما به آن سیگنال ها نیاز دارید، اینطور نیست؟

If someone's telling a joke, you need those obvious physical signals, those telltale signs that somebody is telling a joke.

اگر کسی جوک می گوید، شما به آن سیگنال های فیزیکی واضح نیاز دارید، آن نشانه های گویایی که نشان می دهد کسی در حال گفتن یک جوک است.

But if they don't do that and they do it in a very measured even way,

اما اگر آنها این کار را انجام ندهند و آن را به روشی کاملاً سنجیده و یکنواخت انجام دهند،

like if you were just having conversation, then you just describe that as a drive.

مثلاً اگر شما فقط در حال گفتگو بودید، آن را فقط به عنوان یک انگیزه توصیف می کنید.

They're still telling a joke. Yeah, but it's called dry sense of humour.

هنوز دارند جوک می گویند. بله، اما به آن حس شوخ طبعی می گویند.

And that's the reason why I put sarcasm there, because people who are sarcastic are normally just talking

و به همین دلیل است که من طعنه می‌زنم، زیرا افرادی که کنایه می‌زنند معمولاً

as they normally would, but they are saying something really, maybe rude or offensive.

همانطور که معمولاً صحبت می‌کنند صحبت می‌کنند، اما چیزی واقعاً، شاید بی‌ادب یا توهین‌آمیز می‌گویند.

Yeah. Anyway, we've got to move on. Steve.

آره به هر حال، ما باید ادامه دهیم. استیو

Sarcasm is often seen as poor humour because it's taking them.

طعنه اغلب به عنوان طنز ضعیف دیده می شود، زیرا آنها را می گیرد. می

It's, you know, it's that used to be described as very poor humour,

دانید، این همان چیزی است که قبلاً به عنوان طنز بسیار ضعیف توصیف می شد،

but American humour very much relies on sarcasm, even more so than than British humour.

اما طنز آمریکایی بسیار متکی به طعنه است، حتی بیشتر از طنز بریتانیایی.

Well, they borrowed it from us.

خب از ما قرض گرفتند.

It's us.

این ما هستیم.

We did. The dry humour, the subtle humour. It was us. It started it, it.

ما انجام دادیم. طنز خشک، طنز لطیف. ما بودیم آن را شروع کرد، آن را.

The American American humour is, is, is just imitating us anyway.

طنز آمریکایی آمریکایی به هر حال فقط از ما تقلید می کند.

Steve. Steve, I'm just saying sarcasm of the way of offending somebody.

استیو استیو، من فقط به طعنه می گویم که چگونه به کسی توهین می کنم.

Yeah. Without directly offending them. But I actually.

آره بدون اینکه مستقیما به آنها توهین شود. اما من در واقع

Yeah it's anyway it's.

آره به هر حال همینطوره

Yeah, yeah, let's move on. As usual. Mr. Steve has left me with lots of time.

آره آره بریم جلو طبق معمول. آقای استیو برای من وقت زیادی گذاشته است.

That's sarcasm, by the way.

اتفاقاً این طعنه است.

See, there's there's dry humour because actually it's the opposite.

ببینید، طنز خشکی وجود دارد، زیرا در واقع برعکس است.

Witty.

شوخ

A person who is witty.

فردی که شوخ طبع است.

Now, I like to think that I, I'm witty.

حالا، من دوست دارم فکر کنم که من، من شوخ هستم.

I like to think that I have a natural ability to be funny.

من دوست دارم فکر کنم که یک توانایی طبیعی برای خنده دار بودن دارم.

Your mother used to always say that I'm witty.

مادرت همیشه می گفت من شوخ هستم.

Your sister quite likes my sense of humour.

خواهرت از شوخ طبعی من خوشش می آید.

Whenever we meet up with Mr.

هر زمان که ما با

Steve's sister, you can guarantee that she will be laughing very quickly.

خواهر آقای استیو ملاقات می کنیم، می توانید تضمین کنید که او خیلی سریع می خندد.

Because I sort of say things and do things, and she's always having a laugh.

چون من چیزهایی می گویم و کارهایی انجام می دهم و او همیشه می خندد.

So a person who is witty can be described as humorous, funny or naturally funny.

بنابراین فردی شوخ طبع را می توان به عنوان شوخ طبع، خنده دار یا به طور طبیعی خنده دار توصیف کرد.

Some people are, aren't they, Steve?

برخی از مردم هستند، اینطور نیست، استیو؟

Yeah, some people are just naturally funny.

بله، برخی از مردم به طور طبیعی خنده دار هستند.

Witty? Yes. Witty. It just means you're always sort of

شوخ؟ بله شوخ این فقط به این معنی است که شما همیشه

seeing the funny side of things.

جنبه خنده دار چیزها را می بینید.

Oh, well, you're able to make other people laugh. Yes, yes.

اوه، خوب، شما می توانید دیگران را بخندانید. بله، بله.

So the wit, the actual wit is, is the humour that you show

بنابراین شوخ طبعی، شوخ طبعی، طنزی است که شما نشان می دهید

or you convey that that makes other people actually laugh.

یا آن را منتقل می کنید که باعث خنده دیگران می شود.

They find you witty quite often, naturally funny.

آنها اغلب شما را شوخ و به طور طبیعی خنده دار می یابند.

Some people are naturally funny without even trying.

برخی از افراد به طور طبیعی بدون تلاش خنده دار هستند.

Here we go.

Types of jokes, Mr.

در اینجا ما می رویم.

انواع جوک جناب

Steve, before we end doctor, doctor jokes.

استیو قبل از پایان دکتر شوخی های دکتر.

So this is a type of joke, a very basic joke, a common, basic structure

بنابراین این یک نوع شوخی است، یک جوک بسیار اساسی، یک ساختار معمولی و اساسی

for a joke is, of course, the doctor doctor joke.

برای یک جوک، البته، شوخی دکتر است.

So this basically is a person who goes into the doctor.

بنابراین این اساساً شخصی است که به دکتر مراجعه می کند.

They will say something, and then the doctor will say something in return.

آنها چیزی می گویند و سپس دکتر در مقابل چیزی می گوید.

That is a humorous response to the thing that the patient has complained about.

این یک پاسخ طنز آمیز به چیزی است که بیمار از آن شکایت کرده است.

I will give you an example.

من برای شما مثال می زنم.

Here is the the classic the classic doctor doctor joke coming up right now.

در اینجا شوخی کلاسیک دکتر دکتر کلاسیک است که در حال حاضر مطرح می شود.

Doctor, doctor, I feel like a pair of curtains.

دکتر، دکتر، من احساس می کنم یک جفت پرده هستم.

The doctor replies.

دکتر پاسخ می دهد.

Oh, pull yourself together.

اوه خودتو جمع کن

See, that's one for foetus. Yeah.

ببینید، این یکی برای جنین است. آره

So pull yourself together

پس

is what you do when you close the curtains.

زمانی که پرده ها را می بندید، خودتان را جمع کنید.

You pull the curtains together.

پرده ها را کنار هم می کشی.

But also we can use that phrase to mean a person who has to gain control of their emotions.

اما همچنین می توانیم از این عبارت به معنای شخصی استفاده کنیم که باید کنترل احساسات خود را به دست آورد.

Calm down. Pull yourself together.

آرام باش خودت را جمع کن

So we are using that phrase

بنابراین ما از آن عبارت

in one way and another way, hence the humour that comes from it.

به یک شکل و روش دیگر استفاده می کنیم، از این رو طنز ناشی از آن است.

Doctor, doctor, I feel like a pair of curtains.

دکتر، دکتر، من احساس می کنم یک جفت پرده هستم.

The doctor replies.

دکتر پاسخ می دهد.

Oh, pull yourself together, he's saying, calm down.

اوه خودتو جمع کن میگه آروم باش.

However, it also means

اما به معنای

closing the curtains and that is why it is a joke.

بستن پرده ها نیز هست و به همین دلیل شوخی است.

It is a joke.

این یک شوخی است.

Another type of joke.

نوع دیگری از شوخی.

Mr. Steve, before we finish.

آقای استیو، قبل از اینکه کار را تمام کنیم.

Oh, I think we can have some fun here, Steve

اوه، من فکر می کنم ما می توانیم در اینجا سرگرم کننده باشد، استیو

pun. Go on then.

جناس. ادامه بده پس

Oh, can you can you think of a pun?

اوه، می توانید به یک جناس فکر کنید؟

not off the top of my head.

از بالای سر من نیست

Okay, I will, I will show you one here. Here we go.

باشه، این کار رو می کنم، یکی رو اینجا بهت نشون میدم. در اینجا ما می رویم.

So a pun is a humorous use of a word.

بنابراین جناس استفاده طنز آمیز از یک کلمه است.

So a word is being used in a humorous way.

بنابراین از یک کلمه به صورت طنز استفاده می شود.

Quite often.

اغلب اوقات

Puns are not funny,

جناس خنده دار نیست،

but they are still kind of humorous.

اما هنوز هم نوعی طنز است.

For example,

مثلاً به

what do you call a man with a shovel on his head?

مردی که بیل روی سر دارد چه می گویید؟

You call him Doug.

تو بهش میگی داگ

That is a pun.

این یک جناس است.

Doug, of course, is the name of a male Doug

داگ، البته، نام داگ نر است که

often used for for as being short for Douglas.

اغلب به عنوان مخفف داگلاس استفاده می شود.

But also Doug is the past tense of Dick.

اما داگ نیز زمان گذشته دیک است.

And of course, shovel is a type of tool that you use for digging.

و البته بیل نوعی ابزاری است که برای حفاری از آن استفاده می کنید.

So that is why it is funny.

پس به همین دلیل خنده دار است.

Parable says that there's a phrase, no pun intended.

تمثیل می گوید که یک عبارت وجود دارد، هیچ جناسی در نظر گرفته نشده است.

Sometimes you can say phrases, and the fat phrase is an obvious pun, but you didn't mean it to be a pun.

گاهی اوقات می توانید عباراتی بگویید، و عبارت چاق یک جناس آشکار است، اما شما قصد نداشتید که یک جناس باشد.

It ends up being so.

در نهایت اینطور می شود.

And you can say the phrase whatever sentence you're saying to somebody, and then you end it with, oh, no pun

و می‌توانید هر جمله‌ای را که به کسی می‌گویید، بگویید، و سپس آن را با، اوه، بدون جناس تمام کنید

intended, just what you what you're referring to is you didn't deliberately make that joke or that pun, which is a form of a joke.

، فقط چیزی که به آن اشاره می‌کنید این است که شما عمدا آن شوخی یا آن جناس را انجام نداده‌اید. که نوعی شوخی است.

It just happened because the way the sentence that you said was constructed.

این فقط به این دلیل اتفاق افتاد که جمله ای که شما گفتید ساخته شد.

Yes, you might, you might, you might break something.

بله، ممکن است، شما ممکن است چیزی را بشکنید.

You might drop a glass vase on the floor, and then afterwards you might say, oh,

ممکن است یک گلدان شیشه‌ای را روی زمین بیندازید، و سپس ممکن است بگویید، اوه،

I feel shattered after that

من بعد از آن احساس می‌کنم از هم پاشیده‌ام،

because you've just dropped the vase and it's shattered on the ground.

زیرا به تازگی گلدان را رها کرده‌اید و روی زمین خرد شده است.

So you might say, oh, oh, that gave me a shock.

بنابراین ممکن است بگویید، اوه، اوه، این به من شوک وارد کرد.

I feel shattered now, no pun intended.

الان احساس می کنم متلاشی شده ام، هیچ جناسی در نظر گرفته نشده است.

So I'm saying that I don't mean to make a joke.

بنابراین من می گویم که قصد شوخی ندارم.

It just sounds as if I'm making a joke.

فقط به نظر می رسد که دارم شوخی می کنم.

So yeah, it is interesting how humour can be used in so many different way.

بنابراین بله، جالب است که چگونه می توان از طنز به روش های مختلف استفاده کرد.

Diane has got a good doctor. Doctor joke. Thank you Diana. Doctor, doctor.

دایان دکتر خوبی دارد. شوخی دکتر ممنون دیانا دکتر، دکتر

Everybody ignores me.

همه مرا نادیده می گیرند.

The doctor says next.

دکتر بعدش میگه مگه

Isn't that what is mine?

این مال من نیست؟

I'm sure I used that in one of my English lessons.

من مطمئن هستم که در یکی از درس های انگلیسی خود از آن استفاده کردم.

So there are many, many doctor jokes.

بنابراین شوخی های دکتر بسیار بسیار زیاد است.

There are many jokes that can be described as a pun.

جوک های زیادی وجود دارد که می توان آنها را جناس توصیف کرد.

One last thing Faribault says mentioned the word satire.

آخرین چیزی که فریبو می گوید کلمه طنز را ذکر کرده است.

satire, which is humour from, current events.

طنز، که طنز از رویدادهای جاری است.

Politicians,

سیاستمداران،

maybe maybe institution. Not.

شاید نهاد. نه.

Well, it's it's, it's it's actually a little bit more blunt than that.

خوب، این است، در واقع کمی صریح تر از آن است.

It's just basic sarcasm.

این فقط یک طعنه اساسی است.

You are being sarcastic towards the person.

شما به آن شخص کنایه می زنید.

Yeah, that's what I mean.

آره منظورم همینه

It's it's usually usually about political institutions isn't it.

این معمولاً در مورد نهادهای سیاسی است، اینطور نیست.

Yeah.

Politics and or famous person institutions and things like that.

آره

سیاست و یا موسسات افراد مشهور و چیزهایی از این قبیل.

You know, the establishment. Yeah.

می دانید، تأسیس. آره می

You know, making humour out of out of the establishment or a person

دانید، ساختن شوخ طبعی از سازمان یا یک شخص

as well.

نیز.

We can we can take the faults of a person and exaggerate them.

ما می توانیم عیب های یک فرد را بپذیریم و در آنها بزرگنمایی کنیم.

And then you are making fun of that person in a certain way, quite often politicians.

و سپس شما آن شخص را به شیوه ای خاص مسخره می کنید، اغلب سیاستمداران.

But you are right, Steve.

اما حق با شماست استیو.

Politicians and politics quite often are the subject of satire.

سیاستمداران و سیاست اغلب موضوع طنز هستند.

The royal family, institutions, people that the legal profession, anything like that.

خانواده سلطنتی، موسسات، افرادی که حرفه حقوقی هستند، هر چیزی شبیه آن.

We used to be very good at satire here in the UK.

ما قبلاً در بریتانیا در طنز بسیار خوب بودیم.

British satire used to be the best in the world.

طنز بریتانیا در گذشته بهترین در جهان بود.

Nowadays we don't do it.

امروزه ما این کار را نمی کنیم.

Do you know why?

میدونی چرا؟

Because everyone is so afraid of offending or upsetting someone.

چون همه از توهین یا ناراحت کردن کسی می ترسند.

So you might say, over the years, Steve, certain types of humour have almost vanished or almost disappeared

بنابراین ممکن است بگویید، در طول سال‌ها، استیو، انواع خاصی از طنز تقریباً ناپدید شده یا تقریباً ناپدید شده‌اند،

because there are groups of people who go, oh, oh, oh, I'm, I'm offended by that political correctness.

زیرا گروه‌هایی از مردم هستند که می‌روند، آه، اوه، اوه ، من از این صحت سیاسی آزرده‌ام.

Of course, is is is prominent these days.

البته این روزها is is برجسته است.

And a lot of comedians are complaining that they cannot

و بسیاری از کمدین ها شکایت دارند که دیگر نمی توانند

do their profession anymore because they keep getting complaints

حرفه خود را انجام دهند زیرا مدام

from people who maybe don't have much of a sense of humour and get easily offended.

از افرادی شکایت می کنند که شاید خیلی حس شوخ طبعی ندارند و به راحتی مورد آزار و اذیت قرار می گیرند.

Yeah, it's a it's quite a problem these days, to offend people if you make a joke.

بله، این روزها مشکلی است که اگر شوخی می کنید باعث رنجش مردم می شوید.

snowflakes is the term. Okay.

دانه های برف اصطلاح است. باشه

So they're often referred to as okay. Yeah. It's,

بنابراین آنها اغلب به عنوان خوب نامیده می شوند. آره این است،

Yeah.

Humour changes over time, goes out of fashion, comes back into fashion.

بله.

طنز با گذشت زمان تغییر می کند، از مد می افتد، دوباره به مد می آید.

At the moment, it's very difficult to make jokes about certain things as we have, of course, of course.

در حال حاضر، شوخی کردن در مورد برخی چیزها بسیار دشوار است ، همانطور که البته، البته.

Let's let's not forget that there are types of humour and jokes that are really offensive.

فراموش نکنیم که انواع طنز و شوخی وجود دارد که واقعا توهین آمیز است.

If you are referring to something that you can't control or you have no control over, so there is.

اگر به چیزی اشاره می کنید که نمی توانید آن را کنترل کنید یا کنترلی روی آن ندارید، پس وجود دارد.

There is, of course, we often call it the the line, the line that you cross.

البته، ما اغلب آن را خط خطی می نامیم، خطی که شما از آن عبور می کنید.

So imagine a line and you cross over that line.

بنابراین یک خط را تصور کنید و از آن خط عبور کنید.

It means you've gone too far.

یعنی خیلی جلو رفتی

Maybe that joke has gone too far.

شاید آن شوخی از حد گذشته است.

Oh my goodness, we've gone over Caesar.

وای خدای من، ما از سزار گذشتیم.

Moreno says this live stream has been fantastic. It's my first time.

مورنو می گوید این پخش زنده فوق العاده بوده است. اولین بار است.

we've had a lot of new people on today, so thank you for coming on.

ما امروز افراد جدید زیادی داشتیم، بنابراین از حضور شما متشکرم.

Thank you very much for your time.

خیلی ممنون از وقتی که گذاشتید.

You cannot imagine the benefits you bring to people like me that want to improve.

شما نمی توانید مزایایی را که برای افرادی مانند من به ارمغان می آورید که می خواهند پیشرفت کنند، تصور کنید.

his English.

انگلیسی او

Thank you.

متشکرم.

Well, we're happy to be able to help you. Yes. And don't forget.

خوب، خوشحالیم که می توانیم به شما کمک کنیم. بله و فراموش نکنید.

Guess was we're doing this all over again.

حدس بزنید که ما این کار را دوباره انجام می دهیم.

Different subjects, different conversations.

موضوعات مختلف، گفتگوهای متفاوت.

Next Sunday, every Sunday from 2 p.m. UK.

یکشنبه آینده هر یکشنبه از ساعت 14 انگلستان

Time is when we are here with you.

زمان زمانی است که ما اینجا با شما هستیم.

So don't forget, you can catch us every Sunday and sometimes I am with you on Wednesday as well.

پس فراموش نکنید، شما می توانید هر یکشنبه ما را بگیرید و گاهی اوقات من در چهارشنبه با شما هستم.

If I'm not busy producing lessons which which I was doing last week, last week I was so busy, by the way.

اگر من مشغول تولید دروسی نباشم که هفته گذشته انجام می دادم، اتفاقاً هفته گذشته بسیار مشغول بودم.

I've done so much last week I was doing my live stream last Sunday, then I did one on Wednesday

من هفته گذشته کارهای زیادی انجام داده‌ام، یکشنبه گذشته پخش زنده‌ام را انجام می‌دادم، سپس روز چهارشنبه یکی را انجام دادم

and I was also busy producing lessons as well.

و همچنین مشغول تولید دروس بودم.

Filming, writing, editing.

فیلمبرداری، نویسندگی، تدوین.

Oh my goodness.

وای خدای من.

And even Steve noticed the difference there that I just wasn't keeping still for very long.

و حتی استیو متوجه تفاوتی شد که من برای مدت طولانی ثابت نگه نداشتم.

You might see us tomorrow.

شاید فردا ما را ببینی

We will see what happens.

خواهیم دید چه اتفاقی می افتد.

We're not sure at the moment.

ما در حال حاضر مطمئن نیستیم.

We might be on with a live stream because we have an extra day.

ممکن است در جریان پخش زنده باشیم زیرا یک روز اضافی داریم.

Tomorrow is a public holiday and we could do something special, something unusual maybe.

فردا تعطیل رسمی است و ما می توانیم کاری خاص انجام دهیم، شاید کاری غیرعادی.

Thank you, Mr. Steve.

متشکرم، آقای استیو.

Thank you, Mr.

از شما متشکرم، آقای

Duncan, and thank you for all being here today. I've enjoyed it.

دانکن، و از اینکه امروز اینجا هستید متشکرم. من از آن لذت برده ام.

I hope you have to and, have a laugh this week if you can, and see you all again on Sunday, if not before.

امیدوارم مجبور باشید و اگر می توانید این هفته بخندید و اگر نه قبل از آن، یکشنبه دوباره همه شما را ببینم.

Thank you very much.

خیلی ممنون.

There he goes, Mr.

او آنجا می رود، آقای

Steve. So now you know who he is. For those who don't know who Mr.

استیو. پس حالا می دانید که او کیست. برای کسانی که نمی دانند

Steve is now, you have been well and truly acquainted with Mr..

الان آقای استیو کیست، شما به خوبی و واقعاً با آقای استیو آشنا شده اید

Steve. There is no doubt about it.

. شکی در آن نیست.

It is almost time for us to go.

تقریباً زمان رفتن ما فرا رسیده است.

I hope you've enjoyed daddy's live stream. It has been a very busy one.

امیدوارم از پخش زنده بابا لذت برده باشید. خیلی شلوغ بوده

We've talked about all sorts of things.

ما در مورد همه چیز صحبت کرده ایم.

We've talked about

ما در مورد

dogs,

سگ ها،

famous film stars, hot air balloons,

ستاره های مشهور سینما، بالن های هوای گرم،

jokes, humour, the royal family and everything in between.

جوک ها، طنز، خانواده سلطنتی و همه چیز در این میان صحبت کرده ایم.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

We are back with you next Sunday.

یکشنبه آینده با شما برمی گردیم.

Definitely next Sunday we are back with you from 2 p.m.

قطعا یکشنبه آینده از ساعت 14 با شما هستیم.

UK. Time is when we will be with you next week.

انگلستان زمان زمانی است که هفته آینده با شما خواهیم بود.

And of course you might see me during the week as well.

و البته ممکن است من را در طول هفته نیز ببینید.

It depends on what happens really.

بستگی به این دارد که واقعا چه اتفاقی بیفتد.

If I was honest with you.

اگر با شما صادق بودم

We will see what happens. Thank you very much for your company.

خواهیم دید چه اتفاقی می افتد. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

Enjoy the rest of your Sunday and have a super duper week as well.

از بقیه یکشنبه خود لذت ببرید و همچنین هفته ای فوق العاده داشته باشید.

This is Mr. Duncan. That's me by the way,

این آقای دانکن است. اتفاقاً این من هستم که می

saying thank you very much for watching.

گویم از تماشای شما بسیار متشکرم.

I hope you've enjoyed everything that has happened over the past two hours

امیدوارم از همه اتفاقاتی که در دو ساعت

and 11 minutes, and you can watch it all again as well on YouTube.

و 11 دقیقه گذشته افتاده لذت برده باشید و بتوانید همه آن را دوباره در یوتیوب تماشا کنید.

Later on there will be captions for you to read as well.

بعداً زیرنویس هایی برای شما وجود خواهد داشت که می توانید آن را نیز بخوانید.

And of course, until the next time we meet here, you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که در اینجا ملاقات می کنیم، می دانید که چه اتفاقی می افتد.

Stay happy.

شاد بمان.

Keep that smile upon your face as you walk amongst the human race, and I will see you very, very soon.

هنگامی که در میان نسل بشر قدم می زنید، آن لبخند را بر لبان خود نگه دارید، و من شما را خیلی خیلی زود می بینم.

And of course...

و البته...

ta ta for now.

تا تا فعلا.

Stay safe.

ایمن بمان.