It's a 'tiddler' Express 'small' in a fun way / English Addict - LIVE Lesson + Mr Duncan in England

We are back.

ما برگشتیم.

I hope you are feeling good today.

امیدوارم امروز حالتون خوب باشه

The weather is a little bit of a mixed bag.

هوا کمی مختلط است.

Whoo! I like that expression.

اووو من این بیان را دوست دارم.

If something is a mixed bag, it means there are lots of different

اگر چیزی ترکیبی باشد، به این معنی است که

things happening over a certain period of time, or many different things

در یک بازه زمانی معین، چیزهای مختلف زیادی اتفاق می‌افتد، یا چیزهای مختلف

jumbled or joined together.

به هم ریخته یا به هم پیوسته‌اند.

It is a mixed bag as far as the weather is concerned.

تا آنجا که به آب و هوا مربوط می شود یک کیسه مخلوط است.

And also today's live stream as well.

و همچنین پخش زنده امروز.

Lots of things to talk about, all sorts of things.

چیزهای زیادی برای صحبت کردن، انواع و اقسام چیزها.

Some of them connected and some of them not connected.

برخی از آنها وصل شده اند و برخی دیگر وصل نشده اند.

Yes, it is English addict coming to you live and direct

بله، این معتاد انگلیسی است که به صورت زنده و مستقیم

from the birthplace of the English language, which just happens to be.

از زادگاه زبان انگلیسی به شما می آید، که اتفاقاً همینطور است.

Well, I think you know where it is by now.

خب، فکر می‌کنم تا الان می‌دانید کجاست.

Yes, it's England.

بله، انگلیس است.

Move.

حرکت.

Very nice.

بسیار خوب.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr.

این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so. Are you happy?

امیدوارم. آیا شما خوشحال هستید؟

I hope so.

امیدوارم.

We are here together again as life as life can be.

ما دوباره اینجا با هم هستیم، همانطور که زندگی می تواند باشد.

There is nothing on the Internet, nothing in the world more live than this.

هیچ چیز در اینترنت، هیچ چیز در جهان زنده تر از این وجود ندارد.

It is happening right now.

همین الان در حال وقوع است.

I am standing here right now

من همین الان اینجا ایستاده ام

at this very moment as you are sitting there watching me.

در همین لحظه که شما آنجا نشسته اید و مرا تماشا می کنید.

We are both.

ما هر دو هستیم.

Doing this at the same time.

این کار را همزمان انجام دهید.

Isn't it exciting?

هیجان انگیز نیست؟

My name is Mr. Duncan.

اسم من آقای دانکن است.

I am a person who has been described

من فردی هستم که در

over the past few years as many things.

چند سال گذشته چیزهای زیادی از او توصیف شده است.

I am one of those, actually.

من یکی از آن ها هستم، در واقع.

A lot of people say that Mr.

بسیاری از مردم می گویند که آقای

Duncan is an English addict.

دانکن یک معتاد انگلیسی است.

And you would be right.

و حق با شما خواهد بود.

Yes, I am an English addict.

بله، من یک معتاد انگلیسی هستم.

I like the English language so much.

من زبان انگلیسی را خیلی دوست دارم.

I can't stop talking about it.

من نمی توانم در مورد آن صحبت نکنم.

And guess what?

و حدس بزنید چه؟

I talk about the English language in English,

من در مورد زبان انگلیسی به زبان انگلیسی صحبت

which makes a lot of sense when you think about it.

می کنم که وقتی به آن فکر می کنید بسیار منطقی است.

We are here and yes,

ما اینجا هستیم و بله،

we are here to share our love of the English language.

ما اینجا هستیم تا عشق خود را به زبان انگلیسی به اشتراک بگذاریم.

We have made it all the way to the middle.

ما آن را به وسط رسانده ایم.

It is the middle of the week at the moment.

در حال حاضر وسط هفته است.

I hope you are enjoying it.

امیدوارم از آن لذت ببرید.

Yes, it's Wednesday.

بله، چهارشنبه است.

Did it? Beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep.

انجام داد؟ بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ.

Deep, deep, deep, deep doo doo doo doo doo doo doo

عمیق، عمیق، عمیق، عمیق دوو دوو

doo doo doo doo doo doo doo doo doo doo doo doo doo doo doo.

Wednesday has arrived and I hope you are having a good one.

چهارشنبه فرا رسید و امیدوارم روزهای خوبی را سپری کنید.

I hope it is a good one for you.

امیدوارم برای شما خوب باشد.

I hope you are having a super duper day today.

امیدوارم امروز روز فوق العاده ای را سپری کرده باشید.

We are looking at words, fun words, interesting words

ما به کلمات، کلمات سرگرم کننده، کلمات جالبی نگاه

that can be used to describe something

می کنیم که می توان از آنها برای توصیف چیزی استفاده کرد

that is very small,

که بسیار کوچک است،

something that is not large, something

چیزی که بزرگ نیست، چیزی

that is the complete opposite of big or large.

که کاملاً مخالف بزرگ یا بزرگ است.

We are looking at the word small today.

ما امروز به کلمه کوچک نگاه می کنیم.

Also.

همچنین.

So we are looking at ways of saying or expressing the feeling

بنابراین ما به دنبال راه‌هایی برای گفتن یا بیان

of not caring about something and the different ways in which that word can be used.

احساس بی‌توجهی به چیزی و روش‌های مختلف استفاده از آن کلمه هستیم.

All of that coming up today.

همه اینها امروز در راه است.

We have a very busy one outside.

بیرون خیلی شلوغ داریم.

As I mentioned, it is an interesting situation with the weather.

همانطور که اشاره کردم، وضعیت آب و هوایی جالب است.

A lot of people are talking about the weather at the moment,

بسیاری از مردم در حال حاضر در مورد آب و هوا صحبت می کنند،

not only here in the UK but also around the world.

نه تنها در انگلیس بلکه در سراسر جهان.

Everyone is quite concerned at the moment with the weather.

همه در حال حاضر کاملاً نگران آب و هوا هستند.

So nothing special, no sunshine,

بنابراین هیچ چیز خاصی، بدون آفتاب،

lots of cloud, a little gloomy, not too warm either.

مقدار زیادی ابر، کمی تاریک، نه خیلی گرم.

I think today it is around 15 Celsius.

من فکر می کنم امروز حدود 15 درجه سانتیگراد است.

So it isn't very warm.

پس خیلی گرم نیست

It does not feel like July.

مثل جولای نیست.

Having said that,

با این اوصاف

of course, we are coming towards the end of July, in fact.

، البته ، در واقع به اواخر جولای نزدیک می شویم.

And today is the final live

و امروز آخرین

stream that I'm doing in July.

پخش زنده است که در ماه جولای انجام می دهم.

The next time you see me, it will be August.

دفعه بعد که مرا دیدی، اوت خواهد بود.

And we all know what happens in August.

و همه ما می دانیم که در ماه اوت چه اتفاقی می افتد.

We do.

ما انجام می دهیم.

I think, you know, and if you don't know, I'm going to tell you

فکر می‌کنم، می‌دانی، و اگر نمی‌دانی، می‌خواهم به شما بگویم که

it's my birthday in August

در ماه اوت تولد من است

and we will be celebrating my birthday and also lots of other things happening as well.

و ما تولد من را جشن خواهیم گرفت و همچنین بسیاری از اتفاقات دیگر نیز در حال رخ دادن است.

Perhaps you have your birthday

شاید شما در ماه اوت تولد خود را داشته باشید

in August.

.

Maybe you have your birthday in that particular month as well.

شاید شما هم در آن ماه خاص تولد خود را داشته باشید.

So you might be celebrating your birthday at the same time as me, which would be ever so nice.

بنابراین ممکن است همزمان با من تولدت را جشن بگیری که خیلی خوب خواهد بود.

You can let me know if you want.

در صورت تمایل می توانید به من اطلاع دهید.

If you are celebrating your birthday in August, let me know.

اگر در ماه اوت تولد خود را جشن می گیرید، به من اطلاع دهید.

You might even be having it on the same day as me.

شما حتی ممکن است آن را در همان روز با من داشته باشید.

Can I say hello to the live chat?

آیا می توانم به چت زنده سلام کنم؟

Oh, hello there. Hi. Hello, live chat.

اوه، سلام. سلام. سلام چت زنده

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I hope your fingers are ready to do some chatting

امیدوارم انگشتان شما آماده باشند تا

on the live stream today.

امروز در جریان مستقیم چت کنید.

I suppose the big question is who was first on today's live chat?

فکر می کنم سوال بزرگ این است که چه کسی اولین نفر در چت زنده امروز بود؟

Oh, very interesting.

اوه خیلی جالبه

We have more.

ما بیشتر داریم.

One more one. Oh,

یکی دیگه اوه،

you are first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Congratulations to you and well done.

به شما تبریک می گویم و موفق باشید.

Your finger is the fastest finger in the world

انگشت شما سریع ترین انگشت جهان

today.

امروز است.

Very nice.

بسیار خوب.

In second place, we have Vitesse. Hello, Vitesse.

در رتبه دوم ما ویتسه را داریم. سلام، ویتسه.

We also have Beatrix.

ما بئاتریکس را هم داریم.

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

We also have Paolo.

ما پائولو را هم داریم.

It is Paolo who is well known in his neighbourhood

این پائولو است که در همسایگی خود

for playing the guitar and singing.

به نواختن گیتار و آواز خواندن شهرت دارد.

We also have oh, very interesting,

ما همچنین بسیار جالب است،

another one of our regular chatters,

یکی دیگر از گفتگوهای همیشگی ما،

Luis Mendez is here today.

لوئیس مندز امروز اینجاست.

Hello, Louis.

سلام، لویی.

Nice to see you also.

از دیدن شما هم خوشحالم

We also have here today.

امروز هم اینجا داریم.

Who else is here? Sarina. Hello, Sarina.

کی دیگه اینجاست؟ سارینا. سلام سارینا

Or should I say Sabrina?

یا باید بگم سابرینا؟

I am saying hello

دارم

to Sarina.

به سارینا سلام می کنم.

Hello Sarina.

سلام سارینا.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Also Inaki is here.

همچنین ایناکی اینجاست.

Giorgio, how?

جورجیو، چطور؟

Joel I hope I pronounce your name correctly

جوئل امیدوارم نام شما را درست تلفظ کرده باشم

and that is a sorry if I didn't say hello to you.

و اگر به شما سلام نکردم متاسفم.

Oh, Tay is here as well.

اوه، تای هم اینجاست.

A lot of regular people.

خیلی از افراد معمولی.

But also I've noticed over the past couple of weeks

اما همچنین در طی دو هفته گذشته متوجه شده

we have quite a few new

ام که تعداد زیادی

viewers, new people on the live chat.

بیننده جدید، افراد جدید در چت زنده داریم.

So welcome, everyone.

پس همه خوش آمدید

Magdalena is here.

ماگدالنا اینجاست.

Apparently you are busy at the moment,

ظاهراً در حال حاضر مشغول هستید،

but you will be listening in.

اما به آن گوش خواهید داد.

That's good. Well, that's fine.

این خوب است. خوب، خوب است.

Hopefully you will hear something today that is useful to you.

امیدوارم امروز چیزی بشنوید که برای شما مفید باشد.

I hope so.

امیدوارم.

Hello, Anna Vieira as well.

سلام، آنا ویرا نیز.

Wow. A lot of people joining Claude here.

وای. افراد زیادی در اینجا به کلود می پیوندند.

Who is here, Claudia, who now officially

چه کسی اینجاست، کلودیا، که اکنون

has had the most

رسماً بیشترین

birthday celebrations ever in the history of birthdays?

جشن تولد را در تاریخ تولدها داشته است؟

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Christina is here.

کریستینا اینجاست

Also, we have Maude.

همچنین ماود را داریم.

Hello, Maude. Fawzi.

سلام، ماد. فوزی.

Hello, Maude.

سلام، ماد.

Hi there. Recognise your name?

سلام. نام خود را می شناسید؟

Is it your first time?

آیا اولین بار است؟

Don't forget to tell us if it is your first time here.

فراموش نکنید که اگر اولین بار است که اینجا هستید به ما بگویید.

Please say Mr. Duncan.

لطفا بگویید آقای دانکن.

It is my first time here and I will say hello to you.

اولین بار است که اینجا هستم و به شما سلام خواهم کرد.

Hello.

سلام.

I watching in Myanmar.

من در میانمار تماشا می کنم.

Hello.

Also to Sylvie, who is watching in France.

سلام.

همچنین به سیلوی که در فرانسه تماشا می کند.

It is amazing how many people watch

شگفت انگیز است که چگونه بسیاری از مردم

my live streams in Europe.

پخش زنده من را در اروپا تماشا می کنند.

I know what you're going to say, Mr. Duncan.

من می دانم که شما چه خواهید گفت، آقای دانکن.

Why are you so surprised, you silly sausage?

چرا اینقدر تعجب کردی ای سوسیس احمقانه؟

Well, the reason is because I always think in Europe,

خوب، دلیل این است که من همیشه فکر می کنم در اروپا،

English would be a common second language.

انگلیسی زبان دوم رایج است.

Does that sound strange?

عجیب به نظر می رسد؟

Am I talking out of the top of my head? Maybe.

آیا من از بالای سرم حرف می زنم؟ شاید.

But I always think it's unusual because in many countries, in many European countries,

اما من همیشه فکر می کنم غیرعادی است زیرا در بسیاری از کشورها، در بسیاری از کشورهای اروپایی

you might find that English is taught as a second language.

، ممکن است متوجه شوید که انگلیسی به عنوان زبان دوم تدریس می شود.

It's a little bit like here

کمی شبیه اینجا

in the UK.

در بریتانیا است.

So besides the English language here,

بنابراین علاوه بر زبان انگلیسی در اینجا،

we also teach normally a second or

ما معمولاً یک زبان دوم یا

in some cases a third language.

در برخی موارد زبان سوم را نیز آموزش می دهیم.

So popular second languages here in England

بنابراین زبان دوم محبوب در اینجا در انگلستان

and across the UK include French.

و در سراسر بریتانیا شامل فرانسوی است.

So you can see now why I would think that English

بنابراین اکنون می توانید ببینید که چرا من فکر می کنم که انگلیسی

would be popular in Europe, because here

در اروپا محبوب خواهد بود، زیرا در اینجا

we teach French as a second language.

ما زبان فرانسه را به عنوان زبان دوم آموزش می دهیم.

When I was at school, they would often teach German

وقتی در مدرسه بودم، اغلب آلمانی و فرانسوی تدریس می کردند

and French.

.

German and French.

آلمانی و فرانسوی.

I was quite good at French.

من در زبان فرانسه کاملاً خوب بودم.

Can I just say I was very good at French?

فقط می توانم بگویم در زبان فرانسه خیلی خوب بودم؟

I always used to come very high up in the exam rooms

من همیشه در اتاق های امتحان خیلی بالا می آمدم

and one time I was actually first.

و یک بار در واقع اول بودم.

It is the only time

این تنها باری

I have ever come first

است که

in any test or any exam.

در هر آزمون یا امتحانی اول شده ام.

And it was when I was at primary school and we had a French exam

و زمانی بود که من در دبستان بودم و امتحان زبان فرانسه

and I actually came first, possibly

داشتیم و من در واقع اول شدم، احتمالاً

one of the proudest moments

یکی از افتخارآمیزترین لحظات

of my young life when I actually came Top of the class

زندگی جوانی من بود که در واقع به بالای کلاس آمدم

and they read my name out and I stood up

و آنها نام مرا خواندند و من

in front of all of my classmates

ایستادم. در مقابل همه همکلاسی‌هایم

and I felt so pleased with myself

احساس می‌کردم از خودم راضی بودم

and also slightly surprised as well.

و همچنین کمی متعجب شدم.

I didn't have much interest in French.

علاقه زیادی به زبان فرانسه نداشتم.

I'll be honest with you, the language I didn't have much interest in the French language.

من با شما صادق خواهم بود، زبانی که من علاقه زیادی به زبان فرانسه نداشتم.

And yet yet I came first.

و با این حال من اول شدم.

So quite often we will teach French and German.

بنابراین اغلب ما فرانسوی و آلمانی را آموزش خواهیم داد.

However, and this is very interesting,

با این حال، و این بسیار جالب است،

many schools now here in the UK

بسیاری از مدارس اکنون در بریتانیا

are as a second language or maybe a third language

به عنوان زبان دوم یا شاید زبان سومی

they are teaching Chinese.

هستند که در حال آموزش چینی هستند.

Are you intrigued by that?

آیا شما مجذوب آن هستید؟

Are you interested to find out more about that?

آیا شما علاقه مند هستید در مورد آن بیشتر بدانید؟

Isn't it strange?

عجیب نیست؟

So for some reason may may be

بنابراین به دلایلی ممکن

the people who decide what the National curriculum is.

است افرادی باشند که تصمیم بگیرند برنامه درسی ملی چیست.

Maybe they they know something that we don't.

شاید آنها چیزی می دانند که ما نمی دانیم.

But apparently they are teaching Chinese now in many British schools.

اما ظاهراً آنها اکنون در بسیاری از مدارس بریتانیا در حال تدریس زبان چینی هستند.

I don't think it's normally taught as a second language.

فکر نمی کنم به طور معمول به عنوان زبان دوم تدریس شود.

I think it's it's normally and an additional language.

من فکر می کنم این یک زبان عادی است و یک زبان اضافی است.

So quite often people will learn English and then French and maybe another language as well.

بنابراین اغلب مردم انگلیسی و سپس فرانسوی و شاید زبان دیگری را نیز یاد می گیرند.

I know Spanish also used to be taught in schools when I was at school.

می دانم زمانی که من در مدرسه بودم زبان اسپانیایی نیز در مدارس تدریس می شد.

I think there were Spanish lessons as well, but I'm not sure about nowadays.

فکر می‌کنم دروس اسپانیایی نیز وجود داشت، اما در مورد امروز مطمئن نیستم.

I don't know.

من نمی دانم.

But French is always popular.

اما فرانسوی همیشه محبوب است.

So it is interesting when you think about second language is I often assume

بنابراین جالب است که وقتی به زبان دوم فکر می‌کنید این است که من اغلب تصور می‌کنم

that many people in Europe will have English already

که بسیاری از مردم اروپا قبلاً زبان انگلیسی را

taught as their second language, but it would appear

به عنوان زبان دوم خود تدریس می‌کنند، اما به نظر می‌رسد

that it is not always the case.

که همیشه اینطور نیست.

And anyway, hello

و به هر حال سلام

to Europe and hello to everyone else.

به اروپا و سلام به بقیه.

Hello, Nicole or Nahla.

سلام، نیکول یا نهلا.

Hello, Nahla.

سلام نحله

Hello to all the friends here.

سلام به همه دوستان اینجا

Hello to you, Nahla.

سلام بر شما نحله

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

We have a busy weekend coming up.

آخر هفته شلوغی در پیش داریم

I'm slightly worried about something that is happening this weekend.

من کمی نگران اتفاقی هستم که این آخر هفته در حال رخ دادن است .

We are going to a wedding, Mr. Steve.

ما به عروسی می رویم، آقای استیو.

There he is and myself.

او و من آنجاست.

We are going to a wedding.

میریم عروسی

One of Mr.

یکی از

Steve's relatives. However,

بستگان آقای استیو. با این حال

I still haven't decided what I'm going to wear.

، هنوز تصمیم نگرفته ام که چه بپوشم.

I have no idea.

هیچ نظری ندارم.

I have no clue.

من هیچ سرنخی ندارم

I can't even begin to think what I'm going

حتی نمی توانم به این فکر کنم که قرار

to wear on Saturday at the wedding

است شنبه در عروسی چه بپوشم،

because I thought I was going to wear some of my crazy clothing.

زیرا فکر می کردم قرار است برخی از لباس های دیوانه ام را بپوشم.

But apparently I'm not allowed to.

اما ظاهرا اجازه ندارم.

I've been told I can't.

به من گفته اند که نمی توانم.

So I was going to wear something rather

بنابراین من قصد داشتم چیزی نسبتاً

dazzling and fashionable, but apparently I can't.

خیره کننده و مد روز بپوشم، اما ظاهراً نمی توانم.

I've been told that under no circumstances

به من گفته اند که تحت هیچ

am I allowed to look better

شرایطی اجازه ندارم بهتر

than the bride or the bride.

از عروس یا عروس به نظر برسم.

Groom.

داماد.

It's not even a real wedding.

حتی یک عروسی واقعی هم نیست.

That's the strange part of it.

قسمت عجیبش همینه

It's not even a real wedding because the real wedding

این حتی یک عروسی واقعی نیست زیرا عروسی واقعی

has already taken place in Canada.

قبلاً در کانادا برگزار شده است.

So this is a sort of fake wedding.

بنابراین این یک نوع عروسی ساختگی است.

I don't know. I don't know how it works.

من نمی دانم. من نمی دانم چگونه کار می کند.

I'm looking forward to finding out on Saturday, but

من مشتاقانه منتظرم تا شنبه

I still haven't decided what I'm going to wear.

بفهمم، اما هنوز تصمیم نگرفته ام که چه بپوشم.

And I think I might be leaving it a little bit too late.

و من فکر می کنم ممکن است آن را کمی دیر ترک کنم.

So that will be very interesting to to see what actually happens.

بنابراین بسیار جالب خواهد بود که ببینیم در واقع چه اتفاقی می افتد.

What what will I actually wear on Saturday?

در واقع چه چیزی را در روز شنبه بپوشم؟

I know what Mr. Steve is wearing.

من می دانم آقای استیو چه لباسی پوشیده است.

He's got this lovely new suit, very nice, very fashionable,

او این کت و شلوار جدید دوست داشتنی را دارد، بسیار زیبا، بسیار شیک،

a new suit.

یک کت و شلوار جدید.

But I don't have a new suit because I don't wear suits very often.

اما من کت و شلوار جدید ندارم چون زیاد کت و شلوار نمی پوشم.

You might notice I don't normally wear suits,

ممکن است متوجه شوید که من معمولاً کت و شلوار نمی پوشم،

so we will see what happens on Saturday

بنابراین خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد در روز شنبه

when I attend the wedding,

که در مراسم عروسی شرکت می کنم،

or as I like to call it, the fake wedding

یا همانطور که دوست دارم آن را عروسی ساختگی بنامم،

because it's already happened.

زیرا قبلاً اتفاق افتاده است.

Apparently there will be lots of food, which, as you can imagine, I'm really pleased about.

ظاهراً غذای زیادی وجود خواهد داشت که همانطور که می توانید تصور کنید من واقعاً از آن راضی هستم.

I'm very happy to find out that there is lots of food at the wedding.

من خیلی خوشحالم که متوجه شدم در عروسی غذای زیادی وجود دارد.

So other good news, would you like some more

پس خبرهای خوب دیگر، آیا می‌خواهید خبرهای خوب دیگری هم داشته باشید

good news?

؟

Tomorrow we are going to see my mother.

فردا قراره مامانم رو ببینیم

We've not been able to do it for a while for various reasons.

مدتی است که به دلایل مختلف قادر به انجام آن نیستیم.

I'm sure you know what they are.

من مطمئنم که شما می دانید آنها چه هستند.

But tomorrow I am really excited because I haven't seen my mother for a long time.

اما فردا واقعا هیجان زده هستم چون خیلی وقت است که مادرم را ندیده ام.

So we are going to visit my mother tomorrow and I'm really looking forward to it.

بنابراین ما فردا به دیدن مادرم می رویم و من واقعاً منتظر آن هستم.

Apparently

ظاهراً

she is

او

awake

بیدار است

and she is quite lively at the moment.

و در حال حاضر کاملاً سرزنده است.

I'm not sure if that's a good thing or a bad thing

من مطمئن نیستم که این چیز خوبی است یا بد،

because my mother is a little bit like me

زیرا مادرم

when I feel lively.

زمانی که احساس سرزندگی می کنم کمی شبیه من است.

I can be a pain in the neck

من می توانم

according to certain people who I know

به قول افراد خاصی که می دانم

I will tell you now.

الان به شما می گویم درد گردن باشم.

I am feeling excited to see my mother tomorrow.

من از دیدن فردای مادرم هیجان زده هستم.

She has been in care for over two years.

او بیش از دو سال تحت مراقبت بوده است.

Well, I think it is over two years now.

خوب، فکر می کنم الان بیش از دو سال است.

So my mother, who is now in a care home,

بنابراین مادرم که اکنون در خانه مراقبت است

she sadly is suffering from Alzheimer's.

، متأسفانه از آلزایمر رنج می برد.

And she's been in a

و او

care home for over two years, around two years.

بیش از دو سال، حدود دو سال در خانه مراقبت بوده است.

And, of course, she went in just before

و البته او درست قبل از

COVID started.

شروع کووید وارد شد.

So just before all of the panic and all of the things that happened

بنابراین درست قبل از همه وحشت و همه چیزهایی که اتفاق افتاده است

connected to COVID and Corona virus.

به COVID و ویروس کرونا مرتبط است.

My mother was taken into a care home.

مادرم را به آسایشگاه بردند.

She could not look after herself and we decided it was a hard decision to make.

او نمی‌توانست از خودش مراقبت کند و ما تصمیم گرفتیم که تصمیم سختی بگیریم.

So first of all, she went to the hospital and then they said,

بنابراین اول به بیمارستان رفت و بعد گفتند

my mother could not go back home because she was unable to take care of herself.

مادرم نمی تواند به خانه برگردد زیرا نمی تواند از خودش مراقبت کند.

And so we had to make a very tough and difficult decision.

و بنابراین مجبور شدیم یک تصمیم بسیار سخت و دشوار بگیریم.

What we did not realise is

چیزی که ما متوجه نشدیم این است

just how long it would be before we could see our mother again.

که چقدر طول می کشد تا بتوانیم دوباره مادرمان را ببینیم.

So myself and my sister could not go to see her

بنابراین من و خواهرم نتوانستیم به دیدن او برویم

because all of the restrictions have been put in place

زیرا متأسفانه تمام محدودیت‌های

connected to coronavirus, unfortunately.

مربوط به ویروس کرونا اعمال شده است.

And anyway, I'm going to see my mother tomorrow and I am very happy

و به هر حال من فردا می روم مادرم را ببینم و

to do it.

از انجام آن بسیار خوشحالم.

Weddings

عروسی ها

and costumes in some countries in Southern Europe

و لباس ها در برخی از کشورهای جنوب اروپا

are almost endless celebrations.

جشن های تقریباً بی پایانی هستند.

Yes, I think maybe you disagree with me, but I think the British wedding

بله، فکر می‌کنم شاید شما با من مخالف باشید، اما فکر می‌کنم عروسی بریتانیا

is a fairly simple thing.

چیز نسبتاً ساده‌ای است.

So normally we have a church service.

بنابراین به طور معمول ما یک مراسم کلیسا داریم.

Quite often if you want to be really traditional,

اغلب اوقات اگر می خواهید واقعاً سنتی

you can have a church service.

باشید، می توانید یک مراسم کلیسا داشته باشید.

So quite often there will be people witnessing the marriage take place.

بنابراین اغلب افرادی هستند که شاهد وقوع ازدواج هستند.

In the church.

در کلیسا.

We often think of marriage as a religious ceremony.

ما اغلب ازدواج را یک مراسم مذهبی می‌دانیم.

However, there are people now who don't want to have any

با این حال، در حال حاضر افرادی هستند که نمی خواهند هیچ یک

of the religion involved in their wedding.

از دین ها در عروسی خود دخیل باشند.

They like to keep it simple.

آنها دوست دارند آن را ساده نگه دارند.

So it really does depend on your point of view.

بنابراین واقعاً به دیدگاه شما بستگی دارد.

So basically we we have we have the wedding ceremony and then everyone will go somewhere else

بنابراین اساساً ما داریم، مراسم عروسی را برگزار می کنیم و سپس همه به جای دیگری می روند

and they will attend something called a wedding reception.

و در چیزی به نام جشن عروسی شرکت می کنند.

So people will sit down, have a meal, and maybe there will be some speeches

بنابراین مردم می نشینند، غذا می خورند و شاید از

given by the bride groom,

طرف داماد

which is the man who is getting married.

که همان مردی است که ازدواج می کند، سخنرانی هایی انجام شود.

So it just depends.

بنابراین فقط بستگی دارد.

But but I think it's quite a simple thing.

اما من فکر می کنم این یک چیز کاملا ساده است.

But I do know in certain cultures, weddings can be lavish,

اما من می دانم که در فرهنگ های خاص، عروسی ها می توانند

big, expected secular events.

رویدادهای سکولار مجلل، بزرگ و مورد انتظار باشند.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Thank you, Christina, for your big hug.

متشکرم کریستینا برای آغوش بزرگت.

For my mother.

برای مادرم.

That's very kind of you to say.

این خیلی لطف شماست که می گویید.

Is that lovely?

این دوست داشتنی است؟

So I still have no idea what I'm going to wear on Saturday.

بنابراین من هنوز نمی دانم که قرار است شنبه چه بپوشم.

I don't know.

من نمی دانم.

So maybe a shirt, maybe a tie, perhaps.

بنابراین شاید یک پیراهن، شاید یک کراوات، شاید.

Perhaps I can find one of Mr.

شاید بتوانم یکی از

Steve suits because Mr.

کت و شلوارهای آقای استیو را پیدا کنم زیرا آقای

Steve has about two or three suits.

استیو تقریباً دو یا سه کت و شلوار دارد.

Very nice suits.

کت و شلوارهای بسیار زیبا

He also has a tuxedo.

تاکسیدو هم دارد.

I have to say, when Mr.

باید بگویم، وقتی آقای

Steve wears his tuxedo, he looks quite stylish.

استیو لباس تاکسینش را می پوشد، کاملاً شیک به نظر می رسد.

He looks like the new James Bond.

او شبیه جیمز باند جدید است.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Oh, yes.

آه بله.

There is quite often a big meal.

اغلب اوقات یک وعده غذایی بزرگ وجود دارد.

A big meal will be served at a wedding reception.

یک غذای بزرگ در مراسم عروسی سرو می شود.

And that is right.

و این درست است.

You are you are correct. Yes.

شما درست می گویید آره.

It is very difficult if you have to make a big decision

اگر مجبور باشید تصمیم بزرگی

about a parent, because, of course,

در مورد پدر و مادر بگیرید، بسیار دشوار است، زیرا، البته،

I suppose when we think about relatives relations, people close to us,

فکر می‌کنم وقتی به روابط اقوام، افراد نزدیک به خود

we always think of our parents as being the closest thing.

فکر می‌کنیم، همیشه والدین خود را نزدیک‌ترین چیز می‌دانیم.

And I suppose I I'm not I'm not saying this an unfairly

و فکر می‌کنم که من این را ناعادلانه نمی‌گویم،

but I do think quite often with with children

اما فکر می‌کنم اغلب با بچه‌ها،

they often feel a stronger bond

آنها اغلب پیوند قوی‌تری

with their mother.

با مادرشان احساس می‌کنند.

My connexion with my mother is always very strong.

ارتباط من با مادرم همیشه بسیار قوی است.

I remember as a child,

یادم می آید که در کودکی،

myself and my mother, we we did bond very closely because I did spend a lot of time

خودم و مادرم، با هم خیلی صمیمی بودیم، زیرا در کودکی زمان زیادی را

with my mother as a child and a toddler

با مادرم می گذراندم و در کودکی نوپا،

because my mother was at home as well.

چون مادرم نیز در خانه بود.

So I do remember many, many times where

بنابراین من بارها و بارها را به یاد می

I would spend days with my mother.

آورم که روزها را با مادرم می گذراندم.

And then, of course, I started school at the age of five.

و البته بعد از پنج سالگی مدرسه را شروع کردم.

And I still remember the day my mother took me to school for the first time.

و هنوز روزی را به یاد دارم که مادرم برای اولین بار مرا به مدرسه برد.

I still remember it pretty clearly.

من هنوز آن را به وضوح به یاد دارم.

I can still see my mother standing at the school gate

هنوز می توانم مادرم را ببینم که کنار دروازه مدرسه ایستاده

waving to me and I am walking away from her.

و برایم دست تکان می دهد و من از او دور می شوم.

And it was the first time ever in my life

و این اولین بار در زندگی ام بود

that I had to walk away from my mother, and it was a really hard thing to do.

که مجبور شدم از مادرم دور شوم، و این کار واقعاً سختی بود.

I still dream about it sometimes.

من هنوز هم گاهی در مورد آن خواب می بینم.

I suppose dream is the wrong word.

فکر می کنم رویا کلمه اشتباهی است.

It's actually more like a nightmare.

در واقع بیشتر شبیه یک کابوس است.

So this scenario of my mother in the distance

بنابراین این سناریویی که از مادرم در

getting further and further away as I walk

دوردست دورتر می‌شود، همانطور که

towards a new part of my life,

به سمت بخش جدیدی از زندگی‌ام می‌روم،

as I go to school for the first time ever, it is still an image

همانطور که برای اولین بار به مدرسه می‌روم، هنوز هم تصویری است

that is fixed quite clearly in my head.

که کاملاً به وضوح در ذهن من ثابت است.

Christina.

کریستینا

Oh, very nice.

اوه خیلی خوبه

Christina says a friend of mine will get married

کریستینا می گوید یکی از دوستانم

on the beach in the evening.

عصر در ساحل ازدواج خواهد کرد.

Oh, I see.

اوه می فهمم.

It's already happened.

قبلاً اتفاق افتاده است.

So it's in the past.

پس در گذشته است.

It was a beautiful wedding.

این عروسی زیبا بود.

I think this is very popular now in places

من فکر می کنم این در حال حاضر در مکان

where there is a lot of sunshine and warmth.

هایی که آفتاب و گرما زیاد است بسیار محبوب است.

I believe in the USA and I suppose

من به ایالات متحده آمریکا اعتقاد دارم و فکر می‌کنم

people can travel to different places also to have a wedding.

مردم می‌توانند برای برگزاری مراسم عروسی به مکان‌های مختلف سفر کنند.

So you could go to a really nice place like Hawaii.

بنابراین می توانید به یک مکان واقعاً خوب مانند هاوایی بروید.

Some people do, they go to Hawaii

برخی از مردم این کار را انجام می دهند، به هاوایی می روند

and they have their wedding ceremony on the beach.

و مراسم عروسی خود را در ساحل برگزار می کنند.

I'm not sure about that.

مطمئن نیستم. صادقانه

I don't think I like the idea of all that sand, to be honest.

بگویم فکر نمی‌کنم ایده این همه شن را دوست داشته باشم.

I think it might get everywhere.

من فکر می کنم ممکن است به همه جا برسد.

I can't imagine standing on the beach in the hot

نمی توانم تصور کنم در

weather wearing your suit.

هوای گرم با کت و شلوار تو کنار ساحل بایستم.

It doesn't sound like much fun to me.

به نظر من زیاد سرگرم کننده نیست.

Hello. Also to Rabaul. Hello, Rabaul.

سلام. همچنین به Rabaul. سلام، رابول.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Sylvie is in a very similar situation to me.

سیلو در موقعیتی بسیار شبیه به من است.

My mother also has Alzheimer's.

مادر من هم آلزایمر دارد.

It wasn't easy.

آسون نبود

She also was in a care home.

او همچنین در خانه مراقبت بود.

Well, I suppose from my point of view, I do feel

خب، فکر می کنم از دیدگاه خودم، کمی احساس گناه می کنم

slightly guilty.

.

Is that the right word to use?

آیا این کلمه مناسبی برای استفاده است؟

Just a very difficult situation. A very difficult thing.

فقط یه شرایط خیلی سخت یه چیز خیلی سخت

I never thought in my life I would ever have to get to a point

هرگز در زندگی ام فکر نمی کردم که باید به

where my mother would be in that situation.

جایی برسم که مادرم در آن موقعیت قرار بگیرد.

And it's not easy.

و این آسان نیست.

It's not easy to deal with.

کنار آمدن با آن آسان نیست.

You might say that it's something that I've always dreaded through my whole life.

ممکن است بگویید این چیزی است که من همیشه در تمام زندگی ام از آن می ترسیدم.

I've always hated the thought

من همیشه از

of something bad happening to my mother.

فکر اتفاق بد برای مادرم متنفر بودم.

So now we are living through this situation.

بنابراین اکنون ما در این شرایط زندگی می کنیم.

But anyway, the good news is I'm going to see her tomorrow

اما به هر حال خبر خوب این است که فردا می روم او را

and I think it will be a good visit.

ببینم و فکر می کنم دیدار خوبی باشد.

I hope so. Anyway,

امیدوارم. به هر حال،

we're going to take a quick break and then I will be back.

ما یک استراحت سریع خواهیم داشت و سپس من برمی گردم.

We are looking at words connected to

ما به دنبال کلمات مرتبط با

things that are small

چیزهایی هستیم که کوچک هستند

and also ways of saying that you don't care.

و همچنین راه هایی برای گفتن اینکه شما اهمیتی نمی دهید.

A little bit of sad news.

یه خبر کمی ناراحت کننده

I know.

I don't I don't like to bring sad news, but yesterday something sad happened.

میدانم.

من دوست ندارم اخبار ناراحت کننده بیاورم، اما دیروز یک اتفاق غم انگیز رخ داد.

The cows went.

گاوها رفتند.

The field at the back of the house is now empty.

زمین پشت خانه اکنون خالی است.

The cows have left.

گاوها رفته اند.

So now at the back of the house,

بنابراین حالا در پشت خانه،

when I'm looking into the field,

وقتی به مزرعه نگاه می کنم و

waiting for the cows to arrive, I know they won't.

منتظر رسیدن گاوها هستم، می دانم که نخواهند رسید.

So here is a memory of something a little nice,

بنابراین در اینجا خاطره ای از چیزی است که کمی خوب

a little happier, a little

، کمی شادتر، کمی

more joyful, if you will.

شادتر، اگر بخواهید.

There they were.

آنجا بودند.

The cows.

گاوها.

Oh, a little tear came to my eye.

وای یه قطره اشک اومد تو چشمام

Then I was slightly upset.

بعد کمی ناراحت شدم.

I was thinking about the cows, the beautiful cows, so lovely.

داشتم به گاوها فکر می کردم، گاوهای زیبا، خیلی دوست داشتنی.

But now they have gone.

اما حالا رفته اند.

Yeah, we are back.

آره ما برگشتیم

Vive English.

انگلیسی زنده باشید.

English addict with Mr.

معتاد انگلیسی با آقای

Duncan.

دانکن.

If you enjoy what you were watching, why not give me a like.

اگر از چیزی که تماشا می‌کردید لذت می‌برید، چرا به من لایک نمی‌کنید.

There it is.

ایناهاش.

Gave me a lovely firm under this video.

یک شرکت دوست داشتنی زیر این ویدیو به من داد.

Right now all you have to do is take your mouse and

در حال حاضر تنها کاری که باید انجام دهید این است که ماوس خود را بردارید و

click like it would be.

مانند آن کلیک کنید.

Everson nice to see your lovely thumbs.

اورسون از دیدن شست های دوست داشتنی شما خوشحالم.

I will give you a few moments to do it so there are no distractions.

من به شما چند لحظه فرصت می دهم تا این کار را انجام دهید تا هیچ حواس پرتی ایجاد نشود.

Click like now

مثل حالا

you know you want to you know you do go on.

که می دانید می خواهید بدانید که ادامه می دهید کلیک کنید.

Oh, that's all it needs.

اوه، این تمام چیزی است که نیاز دارد.

Just one click.

فقط با یک کلیک

And then we have all of the likes, all the likes. Oh,

و سپس ما همه لایک ها، همه لایک ها را داریم. آه،

I missed the cows already.

دلم برای گاوها تنگ شده بود.

They've only been gone for 24 hours.

آنها فقط 24 ساعت است که رفته اند.

Well, actually, last week the farmer came

خوب، در واقع، هفته گذشته کشاورز آمد

and they actually took five of the cows away.

و آنها در واقع پنج گاو را بردند.

There were nine in the field.

9 نفر در میدان بودند.

And then yesterday he came to take the last four that were left.

و بعد دیروز آمد تا چهار تای آخر را که مانده بود بردارد.

And now there are no cows in the field.

و اکنون هیچ گاوی در مزرعه وجود ندارد.

I have to say, I do feel a little sad about it, to be honest.

باید بگویم ، صادقانه بگویم، از این بابت کمی ناراحتم.

I don't know why. I don't know why.

نمی دانم چرا. نمی دانم چرا.

Thank you for your lovely comments.

تشکر به خاطر نظر دوست داشتنیت.

Today I am going to talk about a subject.

امروز قصد دارم در مورد یک موضوع صحبت کنم.

This is one of our subjects today.

این یکی از موضوعات امروز ماست.

We have a lot actually to get through, to be honest.

صادقانه بگویم، ما واقعاً باید از خیلی چیزها عبور کنیم.

So I thought it would be interesting to take a look at words

بنابراین فکر کردم جالب است که نگاهی به کلماتی بیندازیم

that can be used to describe something that is small.

که می توان برای توصیف چیزی که کوچک است استفاده کرد.

Small things, small words and phrases.

چیزهای کوچک، کلمات و عبارات کوچک.

So in this particular situation,

بنابراین در این موقعیت خاص،

when I say small, I don't actually mean

وقتی می گویم کوچک، در واقع

not many letters in the words.

منظورم حروف کم در کلمات نیست.

What I actually mean are words that actually mean to be

منظور من در واقع کلماتی هستند که در واقع به معنای

small were words and phrases connected to small.

کوچک بودن هستند، کلمات و عبارات مرتبط با کوچک هستند.

So I hope

بنابراین

you will follow that over the next few minutes.

امیدوارم در چند دقیقه آینده آن را دنبال کنید.

And if you like what you see, don't forget, please give me a like

و اگر چیزی را که می بینید دوست دارید، فراموش نکنید، لطفا به من یک لایک بدهید، من

I love your likes ever so much.

همیشه لایک های شما را خیلی دوست دارم.

We're going to have a look at some words, simple words.

ما قصد داریم نگاهی به چند کلمه، کلمات ساده داشته باشیم.

First of all, basic words.

اول از همه، کلمات اساسی.

Well, the word small means something that is not large.

خب کلمه کوچک یعنی چیزی که بزرگ نیست.

You might say that it is the opposite, something that is large

ممکن است بگویید برعکس است، چیزی که بزرگ است

and something that is small.

و چیزی کوچک.

A small thing, maybe something that is hard to see

یک چیز کوچک، شاید چیزی که دیدنش سخت

may be something that is hard to find.

است ممکن است چیزی باشد که پیدا کردنش سخت باشد.

Maybe something that is hard to hold

شاید چیزی که نگه داشتن آن سخت باشد

because it is very small.

زیرا بسیار کوچک است.

Maybe if you are wearing a certain type of clothing,

شاید اگر نوع خاصی از لباس می پوشید،

perhaps the clothing is too tight.

شاید لباس خیلی تنگ باشد.

We might say that the clothes are too small,

ممکن است بگوییم که لباس ها خیلی کوچک هستند،

so the word small can be used in many ways.

بنابراین کلمه کوچک را می توان در بسیاری از موارد به کار برد.

We can say that something is very small

if we are talking about a number or an amount,

اگر از یک عدد یا مقدار صحبت می کنیم،

you might say that not many people do something.

می توانیم بگوییم که چیزی بسیار کوچک است، ممکن است بگویید افراد زیادی کاری را انجام نمی دهند.

You might say a very small number of people,

ممکن است بگویید تعداد بسیار کمی از افراد،

small or very small.

کوچک یا بسیار کم.

We also use the word little quite

ما همچنین از کلمه کوچک

a lot as well, something that is little.

بسیار زیاد استفاده می کنیم، چیزی که کم است.

Maybe when you were young,

شاید زمانی که شما جوان

you might say when I was little.

بودید، ممکن است بگویید زمانی که من کوچک بودم.

So little is often used to show small.

بنابراین کمی اغلب برای کوچک نشان دادن استفاده می شود.

Maybe a moment of time from your past.

شاید لحظه ای از گذشته شما.

When you were much younger, you were little.

وقتی خیلی جوانتر بودی، کوچک بودی.

You were only little.

تو کوچک بودی

Here's another one.

اینم یکی دیگه

The word tiny.

کلمه کوچک

I like this word.

من این کلمه را دوست دارم.

Something that is tiny.

چیزی که کوچک است.

It is a very expressive word.

این یک کلمه بسیار رسا است.

It means that something is very small.

یعنی چیزی خیلی کوچک است.

Perhaps you are in the garden and then suddenly

شاید شما در باغ هستید و ناگهان

a tiny mouse comes out to say hello.

یک موش کوچک برای سلام کردن بیرون می آید.

Maybe it is feeling hungry and it has to eat

شاید احساس گرسنگی می کند و باید

some cheese that you've left out in the garden.

مقداری پنیر را که در باغ جا گذاشته اید بخورد.

You might say, Oh, the other day I was in the garden

ممکن است بگویید، اوه، یک روز دیگر در باغ

and I saw a tiny mouse.

بودم و یک موش کوچک را دیدم.

You was you are saying that

داشتی میگفتی اون

that mouse was very small, maybe also cute as well.

موش خیلی کوچیک بود شاید هم ناز.

Something tiny, maybe a newborn baby

یک چیز کوچک، شاید یک نوزاد تازه متولد

has tiny fingers

شده انگشتان دست

and tiny toes, much smaller

و انگشتان کوچکی داشته باشد، بسیار کوچکتر

than you would usually see or find.

از چیزی که معمولاً می بینید یا می بینید.

We can also say that something is diminutive.

همچنین می توانیم بگوییم که چیزی جزئی است.

Oh, I like that word.

اوه من این کلمه را دوست دارم

It's not easy to say diminutive if something is diminutive,

اگر چیزی کمرنگ است گفتن کوچکتر آسان نیست ،

if it means it is small, it is something that is small.

اگر به معنای کوچک است، چیزی است که کوچک است.

Maybe a comparison between one thing and another one.

شاید مقایسه ای بین یک چیز و یک چیز دیگر.

You might say that that the smaller thing is diminutive.

ممکن است بگویید که چیز کوچکتر کوچکتر است.

It is small

quite often when

زمانی

we are using it as a comparison.

که از آن به عنوان مقایسه استفاده می کنیم، اغلب کوچک است.

Another one.

یکی دیگه.

Now this looks like the word minute,

اکنون این به نظر می رسد کلمه دقیقه است،

but it's actually a minute.

اما در واقع یک دقیقه است.

Something that is minute is small,

چیزی که کوچک است، کوچک است،

something that might be hard to see.

چیزی که شاید دیدن آن سخت باشد.

Perhaps you can see it, but

شاید بتوانید آن را ببینید، اما

only slightly because the size of it is so small.

فقط کمی چون اندازه آن بسیار کوچک است.

We might say it is minute maybe in the air.

ممکن است بگوییم یک دقیقه شاید در هوا است.

There are nine neat

9

particles floating around things.

ذره منظم در اطراف اشیا شناور هستند.

It can be seen in certain light

می توان آن را در نور

or certain situations, but quite often things that are hard to see.

خاص یا موقعیت های خاص مشاهده کرد، اما اغلب چیزهایی که دیدن آنها سخت است.

They are minute, they are very small.

آنها دقیقه هستند، آنها بسیار کوچک هستند.

Here's another word that describes

در اینجا کلمه دیگری است که

something that is a copy

چیزی را توصیف می کند که یک کپی

or a representation of something that is much larger.

یا نمایش چیزی است که بسیار بزرگتر است.

So miniature.

خیلی مینیاتوری

If something is miniature,

اگر چیزی مینیاتوری است، به

it means that it is small, but quite often

این معنی است که کوچک است، اما اغلب اوقات

it is also a small representation

نمایش

or replica of something that is normally large.

یا کپی کوچکی از چیزی است که معمولاً بزرگ است.

So you might have a miniature railway in your house,

بنابراین ممکن است یک راه آهن مینیاتوری در خانه خود داشته باشید،

not a real railway because that would be too big.

نه یک راه آهن واقعی، زیرا خیلی بزرگ است.

So you have a miniature railway, something that is big,

بنابراین شما یک راه آهن مینیاتوری دارید، چیزی که بزرگ است،

but your version is the same but smaller.

اما نسخه شما همان است اما کوچکتر.

It is miniature,

مینیاتوری است

it is small, very similar to the word mini.

، کوچک است، بسیار شبیه به کلمه مینی است.

But in fact,

اما در واقع،

here's another

word that is often used when we talk about small

اینجا

کلمه دیگری است که اغلب در مورد

or maybe short things.

چیزهای کوچک یا شاید کوتاه صحبت می کنیم.

Mini If something is mini, it means it is small.

مینی اگر چیزی کوچک است، به این معنی است که کوچک است.

For example, there used to be a very popular type of clothing,

به عنوان مثال ، یک نوع لباس بسیار محبوب

especially in the 1960s and the early 1970s

به خصوص در دهه 1960 و اوایل دهه 1970

called the Mini Skirt.

به نام دامن کوتاه وجود داشت.

If you look mini skirt,

اگر به دامن مینی نگاه می کنید،

I was going to say if you look up mini skirt, but I don't think that's a very good phrase.

می خواستم بگویم اگر دامن مینی را نگاه کنید، اما فکر نمی کنم این عبارت خیلی خوبی باشد.

If you search for mini skirt on Google,

اگر دامن کوتاه را در گوگل جستجو کنید،

you will see lots of pictures of young, fashionable women

تصاویر زیادی از زنان جوان و شیک پوش را مشاهده خواهید کرد که با

walking around in their mini skirts.

دامن های کوتاه خود در حال قدم زدن هستند.

That means the skirt is short and small.

یعنی دامن کوتاه و کوچک است.

Of course there is also a famous British car called the Mini.

البته یک خودروی معروف بریتانیایی به نام مینی نیز وجود دارد.

And of course, as its name suggests,

و البته همانطور که از نامش پیداست

the Mini is a small car, quite revolutionary.

، مینی یک خودروی کوچک و کاملا انقلابی است.

When it first came out, I think it came out.

اولین بار که اومد فکر کنم بیرون اومد.

I think the mini

فکر می کنم

the car

مینی ماشین

first came out in the late 1960s.

اولین بار در اواخر دهه 1960 به بازار آمد.

I'm sure someone is going to correct me if Mr.

مطمئنم اگر آقای

Steve was here now, he would say Mr.

استیو الان اینجا بود، یکی می خواهد مرا اصلاح کند، می گفت آقای

Duncan, you are wrong. It wasn't, but I think it was.

دانکن، اشتباه می کنی. اینطور نبود، اما فکر می کنم بود.

I think I think the mini car came out in the late 1960s.

فکر می کنم ماشین مینی در اواخر دهه 1960 به بازار آمد.

I'm sure someone is going to say no, Mr.

من مطمئن هستم که یک نفر قرار است نه بگوید، آقای

Duncan.

دانکن.

Mini, something small, something tiny,

مینی، چیزی کوچک، چیزی کوچک،

something very small can be described

چیزی بسیار کوچک را می توان به

as a minuscule, minuscule,

عنوان یک چیز کوچک، کوچک،

perhaps something that you might have to look closely

شاید چیزی که ممکن است مجبور شوید

at using a special device like

با استفاده از یک وسیله خاص

a microscope, something that is minuscule.

مانند میکروسکوپ، چیزی که کوچک است، از نزدیک به آن نگاه کنید.

I like that word. I'm going to say it again.

من آن کلمه را دوست دارم. من دوباره آن را می گویم.

I'm going to do it close to the microphone.

من این کار را نزدیک میکروفون انجام می دهم.

Minuscule.

کوچک.

Very nice.

بسیار خوب.

Something minuscule will have to be looked

یک چیز کوچک را باید

under a microscope because it is very small.

زیر میکروسکوپ نگاه کرد زیرا بسیار کوچک است.

It might even be described as microscopic.

حتی ممکن است به عنوان میکروسکوپی توصیف شود.

Something that is microscopic cannot be seen with the human eye.

چیزی که میکروسکوپی باشد با چشم انسان قابل مشاهده نیست.

It has to be looked at closer, using a certain type of device.

باید با استفاده از نوع خاصی از دستگاه به آن نگاه کرد.

As I mentioned a few moments ago,

همانطور که چند لحظه پیش اشاره کردم، چیزهای

very small

بسیار کوچک

things may be very small creatures

ممکن است موجودات بسیار کوچکی باشند

that in the sea or in the water,

که در دریا یا در آب

they are so tiny, they are so small,

، بسیار ریز باشند، بسیار کوچک

they are microscopic.

باشند، میکروسکوپی باشند.

We might talk about viruses

ما ممکن است در مورد ویروس ها

as well as being microscopic.

و همچنین میکروسکوپی بودن صحبت کنیم.

It means they are very small.

یعنی خیلی کوچک هستند.

We can use the word micro quite often

ما می توانیم اغلب از کلمه micro به

as a prefix for other words.

عنوان پیشوند برای کلمات دیگر استفاده کنیم.

So a few moments ago we had microscope or microscopic.

بنابراین چند لحظه پیش ما میکروسکوپ یا میکروسکوپی داشتیم.

That just means something.

این فقط به معنی چیزی است.

You are looking at a small micro scope,

شما به یک میکروسکوپ کوچک نگاه می کنید،

so something that is micro is very small.

بنابراین چیزی که میکرو است بسیار کوچک است.

There are of course, some fun ways of saying small.

البته راه های سرگرم کننده ای برای کوچک گفتن وجود دارد.

You might say that something is teeny weeny.

ممکن است بگویید که چیزی بسیار کوچک است.

I like that teeny weeny.

من آن نوجوان نوجوان را دوست دارم.

It sounds like a childish way of saying small,

به نظر می رسد روشی کودکانه برای کوچک گفتن باشد،

but you might say teeny weeny to show

اما ممکن است برای نشان دادن

that something is very small, very tiny.

اینکه چیزی بسیار کوچک، بسیار ریز است، بگویید: teeny weeny.

It is teeny weeny.

نوجوانی است.

Maybe you go fishing with your friend

شاید شما با دوستتان به ماهیگیری می

and you spend all morning trying to catch a fish, but you only catch one fish.

روید و تمام صبح را برای گرفتن ماهی صرف می کنید، اما فقط یک ماهی می گیرید.

And unfortunately that fish is a tiddler.

و متأسفانه آن ماهی یک تاول خوار است.

Tiddler.

بچه بچه

If something is described as a tiddler, it's very small.

اگر چیزی به عنوان یک بچه نوازنده توصیف شود، بسیار کوچک است.

So a tiny fish perhaps.

پس شاید یک ماهی کوچک.

You have been fishing all morning and you are trying to catch that big fish,

شما تمام صبح ماهیگیری کرده اید و سعی می کنید آن ماهی بزرگ را

the big fish that you want to hold in your hand and proudly show

بگیرید، ماهی بزرگی که می خواهید در دست بگیرید و با افتخار

to all of your friends, maybe take a photograph of it,

به همه دوستان خود نشان دهید، شاید از آن عکس بگیرید،

but instead all you catch is a little

اما در عوض تمام چیزی که می گیرید یک بچه

tiddler

کوچولو

a tiny thing.

یه چیز کوچولو

Something small can be described as a

یک چیز کوچک را می توان به عنوان یک

tiddler.

بچه نوازنده توصیف کرد.

Here's another one We often use this word.

در اینجا یکی دیگر است که ما اغلب از این کلمه استفاده می کنیم.

It is very dry.

بسیار خشک است.

In my studio today,

امروز در استودیو

I have a dry throat.

گلویم خشک شده است.

Something small can be described as.

یک چیز کوچک را می توان به عنوان توصیف کرد.

Wee wee something very small.

وای یه چیز خیلی کوچیک

A wee child came up to me the other day and said

روز پیش یک بچه کوچک پیش من آمد و گفت

Hello,

سلام،

I have lost my dog

من سگم را گم کردم

wee. Something tiny, something small,

. چیزی کوچک، چیزی کوچک،

quite often used in Scotland.

که اغلب در اسکاتلند استفاده می شود.

So when you talk to a person in Scotland

بنابراین وقتی با فردی در اسکاتلند

and they talk about something, maybe they are describing something that is small.

صحبت می کنید و او در مورد چیزی صحبت می کند، شاید در حال توصیف چیزی است که کوچک است.

They might say Wee wee very small.

آنها ممکن است بگویند وی وی بسیار کوچک.

It is

very tiny or small wee.

بسیار ریز یا کوچک است.

Here's another one, another fun

این هم یکی دیگر

way of saying small diddy.

از روش‌های سرگرم‌کننده دیگر برای گفتن دودی کوچک.

If something is Diddy, it is small, tiny.

اگر چیزی دیدی باشد، کوچک و کوچک است.

Maybe a person who is short, maybe they are not very tall.

شاید فردی که قد کوتاهی دارد، شاید قدشان زیاد نیست.

You might describe them as Diddy, a thing that is small

شما ممکن است آنها را به عنوان دیدی توصیف کنید، چیزی که کوچک است

and not very big.

و خیلی بزرگ نیست.

Diddy

Diddy

another one, very childish, but

یکی دیگر، بسیار کودکانه، اما

teensy weensy

نوجوان weensy

something is described as being teensy weensy,

چیزی توصیف شده است به عنوان نوجوانان weensy،

teensy weensy.

نوجوانان weensy.

You describe a small insect, perhaps as

شما یک حشره کوچک را توصیف می‌کنید، شاید به عنوان

teensy weensy.

نوجوان کوچک.

It is a funny way of saying that something is small.

این یک روش خنده دار برای گفتن اینکه چیزی کوچک است است. ممکن است

In a sentence we might describe the small pleasures of life,

در یک جمله لذت های کوچک زندگی را توصیف کنیم،

those little things that you do that give you a lot of pleasure.

کارهای کوچکی که انجام می دهید و لذت زیادی به شما می دهند.

But they're not big things.

اما آنها چیزهای بزرگی نیستند.

However, we all find in life that we have small

با این حال، همه ما در زندگی متوجه می شویم که لذت های کوچکی داریم

pleasures, things that make us happy, things that make us feel good,

، چیزهایی که ما را خوشحال می کند، چیزهایی که به ما احساس خوبی می دهد،

things that we enjoy.

چیزهایی که از آنها لذت می بریم.

But they might not be big, they might not be lavish,

اما ممکن است بزرگ نباشند، ممکن است تجملاتی نباشند،

they might not be expensive.

ممکن است گران نباشند.

But it is a small pleasure

اما این یک لذت کوچک است

that you get in your life.

که در زندگی خود به دست می آورید.

Then we have this word petite, petite.

سپس ما این کلمه ریزه، ریزه اندام را داریم.

Quite often you will see this written on clothing.

اغلب این را روی لباس می بینید.

If you are buying some clothes and the size is small,

اگر مقداری لباس می خرید و سایز آن کوچک است

you might also see the word petite.

، ممکن است کلمه ریزه اندام را نیز ببینید.

It is a French word and it means small

این یک کلمه فرانسوی است و به معنای کوچک

or petite, something small,

یا کوچک، چیزی کوچک،

maybe something that is small and well-formed.

شاید چیزی است که کوچک و خوش فرم باشد.

It is a certain shape, but it is small.

شکل خاصی است اما کوچک است.

So quite often with clothing we will describe clothing

بنابراین اغلب در مورد لباس، لباس

as petite.

را ریزه اندام توصیف می کنیم.

If it is designed to fit a small person.

اگر برای یک فرد کوچک طراحی شده باشد.

There are some phrases we can use as well.

عباراتی نیز وجود دارد که می توانیم از آنها استفاده کنیم.

You might say to someone,

ممکن است به کسی بگویید،

Just a sec, just a sec.

فقط یک ثانیه، فقط یک ثانیه.

That means short time.

یعنی زمان کوتاه

So you can see the word here. SEC.

بنابراین می توانید کلمه را اینجا ببینید. SEC.

That is actually an abbreviation of second.

این در واقع مخفف second است.

Just a sec.

فقط یک ثانیه.

I will be with you in a moment.

من یک لحظه با شما خواهم بود.

Just a sec.

فقط یک ثانیه.

It means just wait for a short time.

یعنی فقط برای مدت کوتاهی صبر کنید.

I will be with you.

من با شما خواهد بود.

I will be there.

آنجا خواهم بود.

Just a sec.

فقط یک ثانیه.

We often use this in British English.

ما اغلب از این در انگلیسی بریتانیایی استفاده می کنیم.

We are telling someone to. To wait a moment.

ما به کسی می گوییم که برای یک لحظه صبر کردن.

Can you just wait a moment?

می توانید فقط یک لحظه صبر کنید؟

Can you just wait for just a sec?

آیا می توانید فقط برای یک ثانیه صبر کنید؟

Another word?

حرف دیگه؟

Smidgen.

اسمیجن

I like this word.

من این کلمه را دوست دارم.

This word is fun to say.

گفتن این کلمه جالب است.

Smidgen, something that is small, something that is tiny,

اسمیجن، چیزی که کوچک است، چیزی که کوچک است،

or maybe a very small amount or quantity speaking.

یا شاید به مقدار یا کمیت صحبت کند.

So maybe you are cooking some food, maybe you are making a meal,

بنابراین شاید شما در حال پختن مقداری غذا هستید، شاید در حال درست کردن یک وعده غذایی هستید

and one of the ingredients

و یکی از مواد

might be salt.

ممکن است نمک باشد.

The recipe might say All you need to add

دستور غذا ممکن است بگوید تنها چیزی که باید اضافه کنید

is a smidgen of salt.

کمی نمک است.

That means a small amount, a very small amount of something

این به این معنی است که مقدار کمی، مقدار بسیار کمی از چیزی را

can be described as a smidgen.

می توان به عنوان یک چیز کوچک توصیف کرد.

It's a great word.

این یک کلمه عالی است.

I like it very much.

خیلی دوستش دارم.

We just had the French word.

ما فقط کلمه فرانسوی را داشتیم.

Here is another one.

اینم یکی دیگه

It sounds very French indeed.

در واقع بسیار فرانسوی به نظر می رسد.

This word is

این کلمه

super sonne.

فوق العاده است.

Oh, so if you know the French language,

اوه، پس اگر زبان فرانسه بلد باشید،

you will know that this means something that is small.

می دانید که این به معنای چیزی کوچک است.

A small amount of something.

مقدار کمی از چیزی.

A small quantity of something is a soup.

مقدار کمی از چیزی سوپ است.

Sonne We often use this in cookery.

Sonne ما اغلب از این در آشپزی استفاده می کنیم.

If you are making a meal, you might see the instructions

اگر در حال درست کردن غذا هستید، ممکن است دستورالعمل ها را

in a recipe.

در دستور غذا ببینید.

It might say that you add a soup, sort of salt

ممکن است بگوییم که یک سوپ، یک نوع نمک

or maybe a soup, some of pepper,

یا شاید یک سوپ، مقداری فلفل،

a very.

یک مقدار زیاد اضافه کنید.

I think I just lost my connexion then.

فکر کنم اون موقع ارتباطم رو از دست دادم

Sorry about that. Tad.

از این بابت متاسفم. تاد

Tad is small thing.

تاد چیز کوچکی است.

A small thing is a tad

یه چیز کوچیک یه

very tiny.

ذره خیلی کوچیکه

Something that is small.

چیزی که کوچک است.

A small thing can be described as a tad.

یک چیز کوچک را می توان به عنوان یک بچه توصیف کرد.

And of course, when we think of nature,

و البته، وقتی به طبیعت فکر می کنیم،

you can have tadpole, a very small thing.

می توانید قورباغه داشته باشید، یک چیز بسیار کوچک.

It is actually a baby frog.

در واقع بچه قورباغه است.

So before a frog becomes a frog,

بنابراین قبل از اینکه قورباغه تبدیل به قورباغه شود،

first of all, it starts off as an egg, and then the egg will hatch out

اول از همه به عنوان یک تخم شروع می شود و سپس تخم از تخم بیرون می آید

and you will have a tadpole.

و شما یک قورباغه خواهید داشت.

And that basically refers to something being very small.

و این اساساً به چیزی بسیار کوچک اشاره دارد.

So the word Tad

بنابراین کلمه

is used to describe

تاد برای توصیف

something that is small.

چیزی که کوچک است استفاده می شود.

I hope those words are useful to you.

امیدوارم این کلمات برای شما مفید باشد.

I hope you will learn something from those.

امیدوارم از آنها چیزی یاد بگیرید.

There are many other ways of describing things that are small,

راه‌های زیادی برای توصیف چیزهای کوچک وجود دارد، اما روش‌هایی که به

but the ones I've just shown you are the most common.

شما نشان دادم رایج‌ترین آنها هستند.

They are the most common ones of all.

آنها رایج ترین آنها از همه هستند.

In a few moments, we

چند لحظه دیگر،

are going to take a look at something else we are looking at not caring

ما قصد داریم نگاهی به چیز دیگری بیندازیم که به آن توجهی نمی کنیم

how to show that you don't care in English.

که چگونه نشان دهیم که شما به انگلیسی اهمیتی نمی دهید.

Coming up right here on English Addict Extra.

در حال آمدن به اینجا در English Addict Extra.

Don't go away. The

نرو

of course, Mr.

البته، آقای

Steve will be back with us on Sunday

استیو یکشنبه با ما بازخواهد گشت

and we will be live on Sunday,

و ما یکشنبه زنده خواهیم بود

of course, a new month as well on Sunday.

، البته یک ماه جدید نیز یکشنبه.

The 1st of August will arrive.

اول مرداد فرا می رسد.

And of course, we know what happens during that month,

و البته، ما می دانیم که در آن ماه چه اتفاقی می افتد،

don't we. Mhm.

نه. مهم

3 minutes to 3:00

3 دقیقه تا 3:00

on a Wednesday.

چهارشنبه.

I hope you are enjoying yourself.

امیدوارم لذت ببرید.

As we say goodbye, we prepare to wave goodbye to July.

همانطور که ما خداحافظی می کنیم، برای خداحافظی با جولای آماده می شویم.

August is just around the corner and it will be my birthday.

آگوست نزدیک است و تولد من خواهد بود.

I don't know what Mr.

من نمی دانم آقای

Steve is going to buy for me. Something nice. Maybe.

استیو قرار است برای من چه چیزی بخرد. یه چیز خوب شاید.

And of course during the month of August, I will also be looking for some

و البته در ماه آگوست نیز به دنبال

help or support from you.

کمک یا حمایت از شما خواهم بود.

More about that on Sunday.

اطلاعات بیشتر در مورد آن در روز یکشنبه.

So we are talking about another subject.

بنابراین ما در مورد موضوع دیگری صحبت می کنیم.

We were just talking about things that are small, many words

ما فقط در مورد چیزهایی صحبت می کردیم که کوچک هستند، کلمات زیادی

that can be used to describe something small, something not very big,

که می توان برای توصیف یک چیز کوچک، چیزی نه خیلی بزرگ،

something that is not large.

چیزی که بزرگ نیست استفاده کرد.

Say no more.

دیگه نگو

Now we are going to talk about expressing,

اکنون می خواهیم در مورد بیان،

not caring in English.

نه اهمیت دادن به زبان انگلیسی صحبت کنیم.

And I will explain what this actually means, because the word care

و من توضیح خواهم داد که این در واقع به چه معناست، زیرا کلمه مراقبت را

can be used in more than one way.

می توان به بیش از یک روش استفاده کرد.

To not care can be expressed in different ways

اهمیت ندادن را می توان به روش های مختلفی بیان

to be an interested

کرد که اگر علاقه ای

if you are uninterested, it means you don't care.

ندارید علاقه مند باشید، به این معنی است که اهمیتی نمی دهید.

Maybe you are an interested in a certain thing.

شاید شما به چیز خاصی علاقه مند هستید.

Maybe you are an interested in a certain subject.

شاید شما به موضوع خاصی علاقه مند هستید.

You are not interested.

شما علاقه مند نیستید.

You don't care about that thing you have no interest

شما به آن چیز اهمیت نمی دهید و به آن چیز خاص علاقه ای ندارید

in that particular thing.

.

You don't care about that particular thing.

شما به آن چیز خاص اهمیت نمی دهید.

You are uninterested

شما علاقه ای

to be unaffected.

ندارید که تحت تأثیر قرار نگیرید.

Again, if you are unaffected,

باز هم، اگر تحت تأثیر قرار نگیرید، به

it means that thing means nothing to you.

این معنی است که چیزی برای شما معنی ندارد.

You are unaffected.

شما بی تاثیر هستید.

That thing does not change your feelings in any way.

آن چیز به هیچ وجه احساسات شما را تغییر نمی دهد.

You are unaffected.

شما بی تاثیر هستید.

It we might say that that thing is

ممکن است بگوییم که آن چیز چیزی است

something you don't care about

که شما به آن اهمیت نمی دهید

or maybe something you are not interested in.

یا شاید چیزی است که به آن علاقه

It does not affect you.

ای ندارید. تأثیری روی شما ندارد.

You don't care about it.

شما به آن اهمیت نمی دهید.

This is probably the word that you are most familiar

احتمالاً این کلمه ای است که بیشتر

with to neglect something is to show that you don't care.

با آن آشنا هستید تا از چیزی غافل شوید ، نشان دادن اینکه برایتان اهمیتی ندارد.

So maybe you leave something.

پس شاید شما چیزی را ترک کنید.

Maybe you leave your pet dog in the car

شاید سگ خانگی خود را

on a hot day and the poor little dog is getting very upset about it.

در یک روز گرم در ماشین رها کنید و سگ کوچولوی بیچاره از این بابت بسیار ناراحت شود.

We can say that you have neglected that dog.

می توان گفت که شما از آن سگ غافل شده اید.

It is almost as if you don't care about that dog

تقریباً انگار به آن سگ اهمیت نمی دهید

to show that you don't care

که نشان دهید برایتان اهمیتی ندارد

or to do something on behaviour.

یا کاری را بر اساس رفتار انجام دهید.

Perhaps that shows that you don't care about something is to neglect.

شاید این نشان می دهد که شما به چیزی اهمیت نمی دهید ، غفلت است.

You don't show any kind illness,

شما هیچ نوع بیماری نشان نمی دهید،

you don't care.

شما اهمیتی نمی دهید.

Care is to show concern.

مراقبت برای نشان دادن نگرانی است.

And then we have the opposite, not care,

و سپس ما برعکس، نه مراقبت،

which is to show no concern.

که عدم نگرانی است.

So if you care about something,

بنابراین اگر به چیزی اهمیت می دهید،

if you care for something, it means you are concerned. And

اگر به چیزی اهمیت می دهید، به این معنی است که نگران هستید. و

if you don't care,

اگر اهمیتی نمی دهید، به

it means you show no concern.

این معنی است که هیچ نگرانی نشان نمی دهید.

That thing does not bother you.

آن چیز شما را اذیت نمی کند.

You do not care.

شما اهمیتی نمی دهید.

It does not affect you in any way, you might say.

شاید بگویید به هیچ وجه روی شما تأثیر نمی گذارد.

And here are some phrases you might say

و در اینجا عباراتی وجود دارد که ممکن است

to show that you don't care.

برای نشان دادن اینکه برایتان مهم نیست بگویید.

I don't care what they say.

برام مهم نیست چی میگن

I don't care

به

something that you hear from another person,

چیزی که از شخص دیگری می شنوید اهمیتی نمی دهم،

maybe something a person has said about you, but you don't care.

شاید چیزی در مورد شما گفته باشد، اما شما اهمیتی نمی دهید.

It does not bother you.

شما را اذیت نمی کند.

You are not interested in what that person thinks.

شما علاقه ای به این که آن شخص چه فکر می کند ندارید.

I don't care what they say is something

برای من مهم نیست که آنها چه می گویند، چیزی است که

you will say if you hear something

اگر چیزی را بشنوید

that another person is saying about you but you don't care about it.

که شخص دیگری در مورد شما می گوید اما شما به آن اهمیت نمی دهید، می گویید.

I don't care.

برام مهم نیست

I don't care what they say.

برام مهم نیست چی میگن

Here is one we often use in British English.

در اینجا یکی است که ما اغلب در انگلیسی بریتانیایی استفاده می کنیم.

If you want to show that you don't care about something,

اگر می خواهید نشان دهید که به چیزی اهمیت نمی دهید،

you are not bothered by it.

آزارتان نمی دهد.

You can say I couldn't give a

شما می توانید بگویید من نمی توانستم یک

toss, I couldn't give

پرتاب کنم، من نمی توانستم

a toss.

یک پرتاب کنم.

By that it just means a casual action.

با آن فقط به معنای یک اقدام اتفاقی است.

I couldn't I couldn't give a toss.

نمیتونستم نمیتونستم تکون بدم

I don't care at all about that thing.

من اصلاً به این موضوع اهمیت نمی دهم.

I couldn't give a toss.

نمیتونستم ول کنم

I don't have any interest.

من هیچ علاقه ای ندارم

I have no interest.

من هیچ علاقه ای ندارم

I don't have any interest.

من هیچ علاقه ای ندارم

You are expressing the fact that that thing

شما این واقعیت را بیان می کنید که آن چیز

does not bother you or

شما را آزار نمی دهد یا

maybe you have no interest in that particular thing.

شاید علاقه ای به آن چیز خاص ندارید.

I don't have any interest

از نظر بدنی هیچ علاقه ای ندارم

physically.

We can show that we don't care by

می توانیم با شانه انداختن نشان دهیم که برایمان مهم نیست

shrugging.

.

Shrug.

شانه بالا انداختن

Shrug is an action.

شانه انداختن یک عمل است.

It is something you can see.

این چیزی است که می توانید ببینید.

Shrug.

شانه بالا انداختن

That is what a shrug looks like

when you want to show another person that you don't care.

وقتی می خواهید به دیگری نشان دهید که برایتان مهم نیست، شانه انداختن به این شکل است.

You are not bothered.

شما اذیت نمی شوید.

You might go

ممکن است

shrug,

your shoulders will raise and quite often you will.

شانه هایتان را بالا بیاندازید و اغلب این کار را انجام می دهید.

You you will also use your hands as well.

شما همچنین از دستان خود نیز استفاده خواهید کرد.

You are showing disinterest.

داری بی علاقه نشون میدی

You are showing that you don't care.

داری نشون میدی که برات مهم نیست

I don't care.

برام مهم نیست

We call that expression

ما آن عبارت

a shrug.

را شانه انداختن می نامیم.

You push something away easily because you don't care about it.

شما به راحتی چیزی را کنار می زنید زیرا به آن اهمیت نمی دهید.

To shrug is to show

شانه انداختن نشان دادن

not caring.

بی اهمیتی است.

It is how you show that you don't care about something.

اینگونه نشان می دهید که به چیزی اهمیت نمی دهید.

Something does not bother you.

چیزی شما را اذیت نمی کند.

Also something that does not bother you can be described

همچنین چیزی که شما را آزار نمی دهد را می توان

as being like water off a duck's back.

مانند آب از پشت اردک توصیف کرد.

When we say water off a duck's back,

وقتی می گوییم آب از پشت اردک گرفته می شود،

we are saying that something does not affect us.

می گوییم چیزی بر ما تأثیر نمی گذارد.

I am not bothered about what they think.

من در مورد آنچه آنها فکر می کنند ناراحت نیستم.

I don't care about what they say.

برایم مهم نیست که آنها چه می گویند.

It is like water off a duck's back

این مانند آب از پشت اردک است،

because ducks have waterproof feathers

زیرا اردک ها دارای پرهای ضد آب هستند

so they can stay dry when they are floating around on the water.

تا زمانی که روی آب شناور می شوند، می توانند خشک بمانند .

So the water will not soak into the feathers.

بنابراین آب در پرها خیس نمی شود.

It just comes off easily.

به راحتی جدا می شود.

It does not soak in to the feathers.

به پرها خیس نمی شود.

So we can say that something that does not bother you

بنابراین می توان گفت چیزی که شما را اذیت نمی

is like water off a duck's back.

کند مانند آب از پشت اردک است.

It is inconsequential.

بی اهمیت است.

Oh, I like that word.

اوه من این کلمه را دوست دارم

Something that has no consequence,

چیزی که هیچ نتیجه ای نداشته باشد،

something that will cause no harm to

چیزی که هیچ آسیبی به

you can be inconsequential.

شما وارد نمی کند، می تواند بی اهمیت باشد.

It is like water off a duck's back.

مانند آب از پشت اردک است.

I like that one.

من آن را دوست دارم.

You pay no attention to it.

تو بهش توجه نمیکنی

To pay no attention to something means

عدم توجه به چیزی به

you are ignoring it.

معنای نادیده گرفتن آن است.

To ignore something, you pay no attention

برای نادیده گرفتن چیزی، توجهی

because you don't care.

نمی کنید زیرا اهمیتی نمی دهید.

It does not bother you.

شما را اذیت نمی کند.

Sometimes a person might hurt you or say something bad about you,

گاهی ممکن است شخصی به شما صدمه بزند یا چیز بدی در مورد شما بگوید،

but quite quickly

اما

you might forget about it and move on.

ممکن است خیلی سریع آن را فراموش کنید و ادامه دهید.

If you forget about something and move on,

اگر چیزی را فراموش کردید و ادامه دادید، به

it means you don't care about it.

این معنی است که به آن اهمیت نمی دهید.

You have put that thing aside

شما آن چیز را کنار گذاشته اید

and now you've decided to move on with your life.

و اکنون تصمیم گرفته اید به زندگی خود ادامه دهید.

You forget about it and move on

شما آن را فراموش می کنید و به سراغ

to more.

کارهای بیشتری می روید.

You will not lose any sleep over it.

با آن خوابی از دست نخواهید داد.

You will not lose any sleep over it.

با آن خوابی از دست نخواهید داد.

So maybe something that does not concern you

بنابراین شاید چیزی که به شما مربوط نمی شود

or maybe something you don't care about.

یا شاید چیزی که به آن اهمیت نمی دهید.

You can say that you don't lose any sleep over that thing.

می تونی بگی که خوابت از این چیزا کم نمی شه.

By that you are expressing that you just don't care.

با آن شما بیان می کنید که فقط اهمیتی نمی دهید.

I'm not bothered.

من اذیت نمی شوم.

I'm not bothered what you say or what you do.

من ناراحت نیستم که شما چه می گویید و چه کار می کنید.

I'm not bothered what you think.

من از نظر شما ناراحت نیستم.

I am not going to lose any sleep over.

قرار نیست خوابم را از دست بدهم

Over what you think or say.

بیش از آنچه فکر می کنید یا می گویید.

So you will not lose any sleep over it because you don't care one bit.

بنابراین هیچ خوابی برای آن از دست نخواهید داد زیرا یک ذره برایتان مهم نیست.

And that is another way of expressing, not caring.

و این روش دیگری برای بیان است، نه اهمیت دادن.

I don't care one bit

برای من یک ذره مهم نیست

about what you think of me.

که شما در مورد من چه فکر می کنید.

I don't care one bit.

یه ذره برام مهم نیست

So there

are two ways of expressing, not caring.

بنابراین دو راه برای ابراز وجود دارد، نه اهمیت دادن.

Finally, one more.

بالاخره یکی دیگه

Oh, this is the one.

اوه، این یکی است.

I saw someone earlier.

من یک نفر را زودتر دیدم.

I think someone put this on the live chat earlier.

من فکر می کنم کسی این را زودتر در چت زنده قرار داده است.

I did see it come out of the corner of my eye.

دیدم از گوشه چشمم بیرون آمد.

You don't give a damn

اگر یکم

if you don't give a damn.

نزنید نمی خورید.

It means it is of no concern to you.

یعنی برای شما مهم نیست.

I do not care.

برایم مهم نیست.

I don't give a damn

من

I could not care less about that

So to not care is to not give a damn.

به هیچ وجه نمی‌توانم اهمیتی به آن بدهم، بنابراین بی‌اهمیت بودن، لعنتی نیست.

You are not worrying about it You are not concerned about it.

شما در مورد آن نگران نیستید شما نگران آن نیستید.

It is not on your mind at all.

اصلا به ذهنت نمیرسه

You don't give a damn.

تو هیچی نمی دهی

Many years ago the word damn used to be a swear word,

سال ها پیش کلمه لعنتی یک کلمه فحش و ناسزا بود،

but nowadays most people don't really care to be honest.

اما امروزه بیشتر مردم واقعاً اهمیتی به صادق بودن ندارند.

So there you have them.

بنابراین آنها را دارید.

There you have a list of ways of expressing, not caring.

در آنجا فهرستی از راه های ابراز وجود دارید، نه اهمیت دادن.

Quite often people will do things.

اغلب مردم کارهایی را انجام می دهند.

They might hurt you.

ممکن است به شما صدمه بزنند

They might damage your feelings, you might feel upset.

آنها ممکن است به احساسات شما آسیب برسانند، ممکن است احساس ناراحتی کنید.

But quite often

اما اغلب

or eventually, you will learn to live with those things.

یا در نهایت، یاد خواهید گرفت که با آن چیزها زندگی کنید.

And if you are really lucky, you will not care about it at all.

و اگر واقعاً خوش شانس باشید، اصلاً به آن اهمیت نخواهید داد.

There is a secret to living a happy life and sometimes

زندگی شاد رازی نهفته است و گاهی اوقات

it is not caring about what people think of you.

مهم نیست مردم در مورد شما چه فکر می کنند.

People will always be mean.

مردم همیشه بد خواهند بود.

There will always be someone somewhere in the world

همیشه در جایی در دنیا

who will be saying bad things about you.

کسی وجود خواهد داشت که در مورد شما بد بگوید.

It very hard in this world to be liked by everyone.

در این دنیا دوست داشتن همه خیلی سخت است.

So sometimes not caring, not worrying

بنابراین گاهی اوقات اهمیت ندادن، نگران نبودن

can be a good thing.

می تواند چیز خوبی باشد.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

I hope you've enjoyed today's lesson.

امیدوارم از درس امروز لذت برده باشید.

We've talked about a couple of things today and we've also talked about one or two private things

ما امروز در مورد چند مورد صحبت کرده ایم و همچنین در مورد یکی دو مورد خصوصی نیز صحبت کرده

as well, about the wedding that I'm going to on Saturday.

ایم، در مورد عروسی که من شنبه می روم.

And also I'm coming to see my mother tomorrow.

و همچنین فردا به دیدن مادرم می آیم.

And I have to say, I am so excited.

و باید بگویم که خیلی هیجان زده هستم.

I can't wait. To be honest.

من نمی توانم صبر کنم. صادقانه بگویم.

I will be back on Sunday.

یکشنبه برمی گردم.

Don't forget on Sunday 2 p.m.

یکشنبه ساعت 14 را فراموش نکنید.

UK time.

به وقت انگلستان

In fact you can find me on live

در واقع شما می توانید من را در زنده

every Sunday and Wednesday from 2 p.m.

هر یکشنبه و چهارشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر پیدا کنید.

UK time.

به وقت انگلستان

So now you know the time and the day is Sunday

بنابراین اکنون می دانید زمان و روز یکشنبه

and Wednesday 2 p.m.

و چهارشنبه ساعت 2 بعد از ظهر است.

uk time.

زمان انگلستان

Hi, Mr.

سلام، آقای

Duncan, says Anna.

دانکن، آنا می گوید.

Paula Beskar Dennis. Hello, Mr. Duncan.

پائولا بسکار دنیس. سلام آقای دانکن

Good to see you again.

خوب که دوباره می بینمت.

I have always watched your recorded videos.

من همیشه ویدیوهای ضبط شده شما را تماشا کرده ام.

Hugs from Brazil.

آغوشی از برزیل

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

What a lovely way of finishing today's live stream.

چه روش دوست داشتنی برای پایان دادن به پخش زنده امروز.

Also, we have none new in who is watching in Vietnam.

همچنین، ما هیچ چیز جدیدی در مورد اینکه چه کسی در ویتنام تماشا می کند نداریم.

Hello to you.

درود بر تو.

Sadly, we have reached the end of today's

متأسفانه، ما به پایان

live stream, but I do hope you will join me

پخش زنده امروز رسیدیم، اما امیدوارم

for the next live event which will be on Sunday.

برای رویداد زنده بعدی که یکشنبه خواهد بود به من بپیوندید.

Sunday 2 p.m.

یکشنبه ساعت 2 بعد از ظهر

UK time.

به وقت انگلستان

Thanks a lot for your company.

با تشکر فراوان از شرکت شما

I've enjoyed today's lesson and I've enjoyed

من از درس امروز لذت بردم و از

spending some of my time with you and I hope you feel the same way.

گذراندن بخشی از وقتم با شما لذت بردم و امیدوارم شما هم همین احساس را داشته باشید.

This is Mr.

Duncan in the birthplace of English, saying, Thank you for watching.

این آقای

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید، از تماشای شما متشکرم.

See you on Sunday, along with this guy.

یکشنبه می بینمت، همراه با این پسر.

He will also be here on Sunday.

او یکشنبه نیز اینجا خواهد بود.

I'm sure we will have a lot to talk about.

مطمئنم حرف های زیادی برای گفتن خواهیم داشت.

I think we will have a lot to

فکر می کنم روز یکشنبه چیزهای زیادی خواهیم داشت

on Sunday.

.

I really do.

من حتما انجام میدم.

See you soon.

به زودی میبینمت.

Take care.

And of course, until the next time we meet right here.

مراقب باش.

و البته تا دفعه بعد که همین جا همدیگر را ملاقات کنیم.

You know what's coming next?

میدونی بعدش چی میشه؟

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

This is my hint.

این اشاره من است.

My little hint,

راهنمایی کوچولوی من

please.

لطفا

Can you give me a lovely like

میشه فعلا یه لایک دوست داشتنی

and...

و...

ta ta for now.

تا تا به من بدی.