'BONJOUR' - We are back from Paris - It's Time to Learn English - LIVE - Episode 253

Welcome

to today's livestream.

به پخش زنده امروز خوش آمدید.

I hope you are feeling well

امیدوارم حال شما خوب باشد

All I can say is it's very hot here in the studio.

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که اینجا در استودیو خیلی گرم است.

It is so hot in here.

اینجا خیلی گرمه

I am melting like a large candle.

من مثل یک شمع بزرگ در حال آب شدن هستم.

Imagine that.

تصور کنید که.

And as you can see,

و همانطور که می بینید

I am wearing my shorts and my very colourful socks.

من شورت و جوراب های رنگارنگم را پوشیده ام.

Do you like them?

آیا آنها را دوست دارید؟

Aren't they lovely?

دوست داشتنی نیستند؟

Very colourful. Very bright.

خیلی رنگارنگ خیلی روشن.

We have a very lively English addict coming up today.

امروز یک معتاد انگلیسی بسیار سرزنده داریم.

But first of all. Hi, everybody.

اما اول از همه. سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم. آیا

Are you happy?

شما خوشحال هستید؟

Are you feeling happy today?

آیا امروز احساس خوشبختی می کنید؟

I hope you are. Yes.

امیدوارم که باشی آره.

My name is Mr. Duncan.

اسم من آقای دانکن است. مال

What's yours?

شما چیه؟

I wonder what your name is.

من تعجب می کنم که نام شما چیست؟

Could you please tell me on the live chat?

لطفاً می توانید در چت زنده به من بگویید؟

I would be ever so pleased if you could do that.

من همیشه خوشحال می شوم اگر بتوانید این کار را انجام دهید.

I talk about the English language.

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

I love English very much.

من انگلیسی را خیلی دوست دارم.

You might say that I am one of those up there.

ممکن است بگویید من یکی از آن بالا هستم.

I am an English addict,

من یک معتاد انگلیسی هستم

and I have a feeling maybe, perhaps somewhere

و این احساس را دارم که شاید، شاید در

deep down in your soul,

اعماق روح شما،

you are an English addict as well.

شما نیز یک معتاد انگلیسی باشید.

I hope so. How was your week?

امیدوارم. هفته ات چطور بود؟

Was it a good week?

هفته خوبی بود؟

Was it busy?

شلوغ بود؟

We've had a busy week.

هفته شلوغی داشتیم

You may have noticed last weekend

ممکن است متوجه شده باشید که آخر هفته گذشته

we were actually not here in the studio.

ما واقعاً اینجا در استودیو نبودیم.

Last Sunday, we were actually in

یکشنبه گذشته، ما در واقع در پاریس بودیم که

Paris

broadcasting live

from in front of the Eiffel Tower

از روبروی برج ایفل

on a place called the Truck Addario in Paris.

در مکانی به نام کامیون آداریو در پاریس به طور زنده برنامه پخش می کردیم.

One of the most.

یکی از مهمترین.

Well, I suppose it's the busiest place in Paris.

خب، من فکر می کنم شلوغ ترین مکان در پاریس است.

But to be honest with you, I would say it is honest

اما برای اینکه با شما صادق باشم، می‌توانم بگویم صادقانه است

to say that most parts of Paris

که بگوییم بیشتر نقاط پاریس

are really, really busy.

واقعاً شلوغ است.

I have to say,

باید بگویم،

when we first arrived in Paris on Thursday,

زمانی که برای اولین بار در روز پنجشنبه وارد پاریس شدیم،

so we did arrive slightly early at

بنابراین کمی زودتر

or before our live stream.

یا قبل از پخش زنده خود رسیدیم.

So we arrived on Thursday,

بنابراین ما پنجشنبه رسیدیم،

which is a good thing to be honest,

که صادقانه بگویم چیز خوبی است،

because it was a big shock.

زیرا شوک بزرگی بود.

Suddenly arrive ing in a busy,

ناگهان به

bustling city centre.

مرکز شهر شلوغ و شلوغ می رسیم.

And let's say if you've never been to Paris, Paris

و بیایید بگوییم اگر هرگز به پاریس نرفته‌اید، پاریس

is a bit like London,

کمی شبیه لندن است،

but more crowded

اما شلوغ‌تر،

and more busy and more hectic, however,

شلوغ‌تر و شلوغ‌تر است،

and this might surprise you

و این ممکن است شما را شگفت‌زده کند

if I had a choice between going to Paris

اگر بین رفتن به پاریس

and going to London, I would choose

و رفتن به لندن انتخابی داشته باشم. من پاریس را انتخاب می کنم

Paris.

.

You're surprised, aren't you?

تعجب کردی، نه؟

Now, I think you were hoping

حالا، فکر می‌کنم امیدوار بودید

or maybe you just thought I was going to say London.

یا شاید فکر می‌کردید که می‌خواهم بگویم لندن.

But no, I love Paris. In fact, we miss it.

اما نه، من عاشق پاریس هستم. در واقع دلمان برای آن تنگ شده است.

Mr.

Steve and myself

آقای

استیو و من

this morning were actually talking about

امروز صبح داشتیم در مورد اینکه

how much we want to go back to Paris

چقدر می خواهیم به پاریس برگردیم صحبت می کردیم

because it's amazing.

زیرا شگفت انگیز است.

It is a wonderful place.

جای فوق العاده ای است.

We are talking a little bit about that today.

ما امروز کمی در مورد آن صحبت می کنیم.

I also have a wonderful video compilation

من همچنین یک مجموعه ویدیویی فوق العاده

of some of the things we saw,

از برخی از چیزهایی که دیدیم،

some of the things we did.

برخی از کارهایی که انجام دادیم، دارم.

And I'm sure you know already

و من مطمئن هستم که شما از قبل می دانید

that most of what we did concerned eating food.

که بیشتر کارهایی که ما انجام دادیم مربوط به خوردن غذا بود.

And you would be right, I've said it before.

و حق با شماست، قبلا هم گفته بودم. می

I know I've said it before

دانم که قبلاً گفته ام

and I'm going to say it again and again.

و بارها و بارها خواهم گفت.

Paris has some of the best food that I've ever tasted.

پاریس برخی از بهترین غذاهایی را دارد که من تا به حال چشیده ام.

We went to some lovely restaurants,

ما به چند رستوران دوست داشتنی،

some lovely places,

چند مکان دوست داشتنی،

some nice food.

چند غذای خوب رفتیم.

I think it's fair to say

من فکر می کنم منصفانه است که بگویم

whenever whenever anyone talks about Paris,

هر زمان که کسی در مورد پاریس صحبت می کند،

one of the first things they mention

یکی از اولین چیزهایی که

besides the crowded people

به جز جمعیت شلوغ

and the busy traffic

و ترافیک شلوغ به آن اشاره می کند

is the food.

غذا است.

Let's face it, it is one of the main reasons

بیایید با آن روبرو شویم، این یکی از دلایل اصلی

why many people go to Paris.

رفتن بسیاری از مردم به پاریس است.

So here we are again.

پس ما دوباره اینجا هستیم.

We've made it

ما

to the end of another week and also another weekend.

به پایان یک هفته دیگر و همچنین یک آخر هفته دیگر رسیدیم.

A very busy week.

یک هفته بسیار شلوغ

In fact, it is

در واقع

Sunday.

یکشنبه است.

Do you believe it is

آیا معتقدید که در هر کجای دنیا که هستید در حال تماشای آن هستید، این

a big bone

یک نمایش بزرگ استخوانی

show to you

برای شماست

wherever you are watching at the moment,

wherever you are in the world?

؟

I hope it's a good one.

امیدوارم یکی خوب باشه

Do you like these bottles?

آیا این بطری ها را دوست دارید؟

This is a small bottle that was given to me

این یک بطری کوچک است که

on the journey back

در سفر

from Paris whilst on the plane.

از پاریس در حالی که در هواپیما بودم به من داده شد.

And I love these small bottles.

و من عاشق این بطری های کوچک هستم.

The only problem is I keep forgetting how to open them

تنها مشکل این است که من مدام فراموش می کنم چگونه آنها را باز کنم

because instead of turning the top,

زیرا به جای چرخاندن قسمت بالایی،

you have to lift the lid so it lifts up like that.

باید درب آن را بلند کنید تا اینطور بلند شود.

Isn't that clever? And.

این هوشمندانه نیست؟ و.

Mm hmm. Mm

مم هوم مم

hmm.

هوم

That is some good

این همان

Paris water right there.

آب خوب پاریس است.

The reason why I'm drinking lots of water

دلیل اینکه من زیاد آب می نوشم این است

is because it's very hot.

که آب بسیار گرم است.

We are having a heatwave.

موج گرما داریم

The weather forecast last night said we were going

پیش‌بینی هواشناسی دیشب می‌گفت که

to get lots of rain today, but we've had none.

امروز باران زیادی می‌باریم، اما هیچ بارانی نداشته‌ایم.

None whatsoever.

هیچ کدام

So outside it is hot and sticky.

بنابراین بیرون آن گرم و چسبنده است.

Just like it was last week

درست مثل هفته پیش

whilst walking around Paris.

که در پاریس قدم می زدم.

It was very hot.

آن بسیار داغ بود.

A lot of places in Europe

بسیاری از مکان‌ها در اروپا

were were experiencing very high temperatures,

دمای بسیار بالایی را تجربه می‌کردند،

including Paris and also right here in much Wenlock,

از جمله پاریس و همین‌طور همین‌جا در ونلاک،

which is where I am. I've returned.

جایی که من هستم. من برگشته ام

We are back here

ما به اینجا برگشتیم

and I hope you are having a good day

و امیدوارم

today, wherever you are in the world.

امروز در هر کجای دنیا که هستید روز خوبی را سپری کنید.

And don't forget, you are always welcome.

و فراموش نکنید، شما همیشه خوش آمدید.

It doesn't matter where you are

فرقی نمی‌کند در کجای

on this little blue planet,

این سیاره آبی کوچک هستید، از

you are more than welcome to join.

پیوستن به آن استقبال می‌کنید.

In talking of the live

در صحبت از

chat, I wonder who was first on today's live chat.

چت زنده، نمی دانم چه کسی اولین بار در چت زنده امروز بود.

I think we should have a look right now. Should we?

من فکر می کنم ما باید همین الان نگاهی بیندازیم. ما باید؟

Yes, we should.

بله، باید.

Hello v times v tass is here.

سلام v times v tass اینجاست.

Congratulations.

تبریک می گویم.

V tass you are first on today's live chat.

V tas شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

It's too hot.

خیلی گرم است.

It's too hot for applause.

برای تشویق خیلی گرم است.

It really is.

واقعا هست.

It's too hot in here.

اینجا خیلی گرمه

It's about 80 degrees in here at the moment.

در حال حاضر اینجا حدود 80 درجه است.

It is so hot.

خیلی گرم است.

And I am pretty sure the first thing that Mr.

و من تقریباً مطمئن هستم که اولین چیزی که آقای

Steve is going to say is Mr.

استیو می خواهد بگوید آقای

Duncan, It's too hot in here.

دانکن است، اینجا خیلی گرم است.

You have to open the windows

شما باید پنجره ها را باز کنید

or turn off your hot lights.

یا چراغ های داغ خود را خاموش کنید.

I'm sure he will say that.

من مطمئن هستم که او این را خواهد گفت.

So we have lots of people on the live chat we have.

بنابراین ما افراد زیادی را در چت زنده ای که داریم داریم.

Yes. As I said, we have test.

آره. همانطور که گفتم تست داریم.

We also have someone

ما همچنین کسی را داریم که

I had the pleasure of meeting last weekend.

آخر هفته گذشته از ملاقات با او لذت بردم.

Yes.

آره. به

That is the reason why we went to Paris

همین دلیل است که ما به پاریس رفتیم

and we did a live stream last Sunday

و یکشنبه گذشته

with the Eiffel Tower behind us.

با برج ایفل پشت سرمان یک استریم زنده انجام دادیم.

And we also had some special guests.

و همچنین چند مهمان ویژه داشتیم.

Those special guests were some of you

آن مهمانان ویژه برخی از شما بودند که

joining me live

on the live chat last week and also the live stream.

هفته گذشته در چت زنده و همچنین پخش زنده به من پیوستید.

And Louis, or should I say, Louis

و لویی، یا باید بگویم، لوئیس

Mendez is here today.

مندز امروز اینجاست.

Whilst we were walking around Paris,

در حالی که ما در اطراف پاریس قدم می زدیم،

I did keep doing that.

من به این کار ادامه دادم.

The only problem is when I do it in real life,

تنها مشکل این است که وقتی این کار را در زندگی واقعی انجام می دهم،

in the outside world, it doesn't sound quite the same.

در دنیای بیرون، کاملاً یکسان به نظر نمی رسد.

I always think it sounds better like this.

همیشه فکر می کنم اینجوری صداش بهتره

Louis Mendez

لویی مندز

Do you agree?

موافقید؟

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Olga is here.

اولگا اینجاست

Hello, Olga.

سلام، اولگا.

Hello.

Also to another person who I met last week.

سلام.

همچنین به شخص دیگری که هفته گذشته ملاقات کردم.

Hello to Tomic.

سلام به تومیک.

Hello, Tomic, Nice to meet you last week.

سلام، تومیک، از آشنایی با شما در هفته گذشته خوشحالم.

It does seem strange saying that

عجیب به نظر می رسد که بگویم

because for many, many months and years

چون ماه ها و سال ها

I've been talking to you, all of you on the live chat.

با همه شما در چت زنده صحبت می کنم.

In fact, I think this year it is.

در واقع، من فکر می کنم امسال است.

I think it's seven years

فکر می کنم هفت سال

since I started doing my live streams

از شروع پخش زنده ام می گذرد

and of course, 17 years

و البته 17 سال

since I started doing this on YouTube

از شروع این کار در یوتیوب

with my video lessons.

با درس های ویدیویی ام می گذرد.

So hello, Tomic, It was great to meet you last Sunday.

پس سلام، تومیک، دیدار با شما در یکشنبه گذشته بسیار عالی بود.

A very strange experience, I have to say.

تجربه بسیار عجیبی است، باید بگویم.

I think most people who joined me

فکر می کنم اکثر افرادی که

on the live chat and also in real life,

در چت زنده و همچنین در زندگی واقعی به من پیوستند،

was it scary?

ترسناک بود؟

Was it strange meeting me?

دیدار با من عجیب بود؟

Now?

There are two things that people said to me

اکنون؟

دو چیز وجود دارد که مردم

when they met me.

هنگام ملاقات با من به من گفتند.

They said, Is it really you?

گفتند: آیا واقعاً شما هستید؟

And you are so told?

و به شما چنین گفته شده است؟

And many people, of course,

و البته بسیاری از مردم

were able to find out just how short Mr.

توانستند بفهمند که آقای

Steve is compared to me.

استیو در مقایسه با من چقدر کوتاه است.

So Mr.

بنابراین آقای

Steve is not a small person,

استیو آدم کوچکی نیست،

but because I'm very tall, it seems as if Mr.

اما چون من خیلی قد بلندی دارم، انگار آقای

Steve is short.

استیو کوتاه قد است.

But he isn't.

اما او نیست.

You see, he's about average height.

ببینید، او تقریباً قد متوسطی دارد.

It's me.

منم.

I'm the problem.

من مشکلم

I'm the strange, weird person because I'm too tall.

من آدم عجیب و غریبی هستم چون خیلی بلند هستم.

However, however, a lot of people did say, Mr.

با این حال، بسیاری از مردم گفتند، آقای

Duncan, we can't believe how tall you are.

دانکن، ما نمی توانیم باور کنیم که شما چقدر قد دارید.

It is very strange being with you in real life.

در زندگی واقعی با تو بودن بسیار عجیب است.

Hello.

Also to Oh, I can still see

سلام.

همچنین به اوه، من هنوز می توانم ببینم که

your face lighting up with that lovely smile.

چهره شما با آن لبخند دوست داشتنی روشن می شود.

Christina Hello, Christina.

کریستینا سلام کریستینا.

We also met you last week, myself and Mr.

هفته پیش من و آقای

Steve and some of the English addicts.

استیو و تعدادی از معتادان انگلیسی با شما هم ملاقات کردیم.

We all got together

last Sunday in Paris and we had a great time.

یکشنبه گذشته در پاریس همه دور هم جمع شدیم و به ما خوش گذشت.

It was wonderful.

فوق العاده بود

And I have to say,

و باید بگویم،

I think I have a feeling we might be doing that again.

فکر می‌کنم این احساس را دارم که ممکن است دوباره این کار را انجام دهیم.

I think we can say that it was successful.

فکر می‌کنم می‌توان گفت که موفق بود.

I suppose there weren't as many people there,

فکر می کنم تعداد زیادی از مردم آنجا نبودند،

but the people who were there

اما افرادی که آنجا بودند

made it very special and magical.

آن را بسیار خاص و جادویی کردند.

So thank you very much.

خوب، خیلی ممنون.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

We also have Maria Giovanni.

ما ماریا جووانی را هم داریم.

Hello to you.

درود بر تو.

Nice to see you as well.

از دیدن شما هم خوشحالم

We also have

ما همچنین

oh, we have Vitesse, of course,

اوه، ما Vitesse را داریم، البته،

first, once again on the live chat

اول، یک بار دیگر طبق معمول در چت زنده

as usual.

.

So it just goes to show in life

بنابراین در زندگی

sometimes things never change.

گاهی اوقات همه چیز هرگز تغییر نمی کند.

So there was Vitesse first on the live chat

بنابراین امروز یک بار دیگر Vitesse در چت زنده وجود داشت

once again today, Zika is here.

، Zika اینجاست.

We also have Khalid.

خالد را هم داریم.

Hello, Khalid.

سلام خالد

Nice to see you on the live chat.

خوشحالم که شما را در چت زنده می بینم.

A lot of people joining in.

بسیاری از مردم به آن ملحق شدند.

Patrick, Patrick,

پاتریک، پاتریک،

it was a pleasure meeting you as well.

دیدار با شما نیز بسیار خوشحال کننده بود.

Patrick came along to the live rendezvous

پاتریک یکشنبه گذشته به میعادگاه زنده

in front of the Eiffel Tower last Sunday

مقابل برج ایفل آمد

and I have been looking at the place where you live.

و من به مکانی که شما در آن زندگی می کنید نگاه می کردم.

It is a place in France called Oeufs.

جایی است در فرانسه به نام Oeufs.

I hope I pronounced it correctly,

امیدوارم درست تلفظش کرده باشم

but it looks wonderful.

ولی عالی به نظر میاد.

And now I understand what you meant

و حالا فهمیدم منظورت از این که

when you said it is. It is very open.

گفتی چی بود. بسیار باز است.

It is there.

آنجاست. در اطراف

There are lots of fields and countries

زمین ها و کشورهای زیادی وجود دارد

side all around.

.

And now I understand why you said that,

و حالا می فهمم که چرا این حرف را زدی،

because it looks very nice.

چون خیلی زیبا به نظر می رسد.

And I know you have had a very busy week in the garden

و من می دانم که شما یک هفته بسیار شلوغ را در باغ

doing all sorts of work, just like Mr.

گذرانده اید، درست مثل آقای

Steve.

استیو.

So it was a pleasure to meet you as well, Patrick.

پس از آشنایی با شما نیز خوشحال شدم، پاتریک.

Last Sunday

یکشنبه گذشته

in front of the most, I would say the Eiffel Tower.

در مقابل اکثر، من می گویم برج ایفل.

I can't think of any other structure

من نمی توانم هیچ سازه دیگری را

that is more famous than the Eiffel Tower.

که مشهورتر از برج ایفل باشد، فکر کنم.

I suppose you might think of

فکر می کنم ممکن است به

the pyramids in Egypt.

اهرام مصر فکر کنید.

I suppose they're quite famous.

من فکر می کنم آنها کاملا معروف هستند.

Easily recognise, very distinctive.

به راحتی قابل تشخیص است، بسیار متمایز است.

Something that you can recognise very easily.

چیزی که خیلی راحت می توانید تشخیص دهید.

We also have, I suppose in London

ما همچنین داریم، فکر می کنم در لندن

you have Buckingham Palace.

کاخ باکینگهام دارید.

A lot of people recognise that building

بسیاری از مردم آن ساختمان را می شناسند

and of course there is the famous clock tower

و البته برج ساعت معروفی وجود دارد

with the famous bell

که ناقوس معروف آن

rings out many times each day.

هر روز بارها به صدا در می آید.

Big Bang is the name of the bell

بیگ بنگ نام زنگ

near the places I suppose.

نزدیک مکان هایی است که فکر می کنم.

Also there is the Leaning Tower of Pisa as well.

همچنین برج کج پیزا نیز وجود دارد.

So that is a very famous landmark.

بنابراین این یک نقطه عطف بسیار معروف است.

But I think the Eiffel Tower

اما من فکر می‌کنم برج ایفل

must be one of the most recognisable

باید یکی از شناخته‌شده‌ترین

of all the monuments, of all the things

بناهای تاریخی باشد، از همه چیزهایی

that exist in the world.

که در جهان وجود دارد. به

I think it's very easy to recognise the Eiffel Tower.

نظر من تشخیص برج ایفل بسیار آسان است.

Claudia is here and there is something we haven't done

کلودیا اینجاست و کاری است که ما

for a very long time and I am going to do it today.

برای مدت طولانی انجام نداده ایم و من امروز آن را انجام می دهم.

I know I haven't done this for quite a while,

می دانم که مدت زیادی است این کار را انجام نداده ام،

but I think because I was away last week in Paris

اما فکر می کنم چون هفته گذشته در پاریس نبودم و

doing something different,

کار متفاوتی انجام دادم،

I think it would be nice if I can find it.

فکر می کنم خوب است اگر بتوانم آن را پیدا کنم.

Oh, I think it's this. Oh, there it is.

اوه، فکر می کنم این است. اوه، آنجاست.

I thought it disappeared.

فکر کردم ناپدید شد

So here we go.

پس بزن که بریم.

Claudia, just for you,

کلودیا، فقط برای تو،

here is the question that I always like to ask.

این سوالی است که همیشه دوست دارم بپرسم.

You know what it is?

میدونی چیه؟

What's cooking, Claudia?

چه آشپزی است، کلودیا؟

What have you got in the pot?

چه چیزی در گلدان دارید؟

What's cooking? Claudia?

آشپزی چیست؟ کلودیا؟

Is it something spicy and hot?

آیا چیزی تند و تند است؟

Is it something salty or not?

چیز شوری هست یا نه؟

Or Claudia

یا کلودیا

What is in the pot?

در گلدان چیست؟

What is in your part?

سهم شما چیست؟

Claudia In other words, what are you cooking today?

کلودیا به عبارت دیگر، امروز چه می‌پزی؟

Are you cooking something nice?

چیز خوبی میپزی؟

And I hope next time when we do another rendezvous

و امیدوارم دفعه بعد که

meeting up in person with not only myself,

نه تنها با خودم،

but also Mr.

Steve and lots of other viewers,

بلکه با آقای

استیو و بسیاری از بینندگان دیگر ملاقات حضوری دیگری داشته باشیم،

I hope we get a chance to meet you as well.

امیدوارم فرصتی برای ملاقات با شما نیز داشته باشیم.

Claudia, That would be ever so nice.

کلودیا، این خیلی خوب خواهد بود.

So what is cooking in your pot today, Claudia?

خب، کلودیا، امروز در قابلمه شما چه می‌پزد؟

Anything nice? Anything delicious?

چیز خوبی؟ چیز خوشمزه ای؟

We are going to have a look

at quite a few things today,

امروز قرار است به چند چیز نگاهی بیندازیم،

so I think we might be talking about Paris, but

بنابراین فکر می‌کنم ممکن است در مورد پاریس صحبت کنیم، اما

also we'll be talking about this,

در مورد این،

this thing that we do here.

کاری که اینجا انجام می‌دهیم نیز صحبت خواهیم کرد.

I didn't realise and I'm being serious for a moment,

من متوجه نشدم و

if you don't mind. I didn't realise

اگر زحمتی نیست یک لحظه جدی می گویم. من متوجه

the impact that this has

تاثیری که این کار

or what it has with other people

روی افراد دیگر

or towards other people.

یا دیگران می‌گذارد، نبودم.

The feeling that this gives them.

احساسی که این به آنها می دهد.

Until last week,

تا هفته گذشته،

until I was able to meet people for real.

تا اینکه توانستم به طور واقعی با مردم ملاقات کنم.

And I have to say it was an amazing experience.

و باید بگویم که تجربه شگفت انگیزی بود.

Very strange at first.

اولش خیلی عجیبه

But one of the things that not only myself

اما یکی از چیزهایی که نه تنها خودم،

but many people have said, they've all said it seemed

بلکه بسیاری از مردم گفته‌اند، همه آنها گفته‌اند که به نظر می‌رسد

as if we all knew each other already,

همه ما از قبل همدیگر را می‌شناسیم،

despite the fact that none of us

علی‌رغم این واقعیت که هیچ‌کدام از ما

had ever met in real life.

هرگز در زندگی واقعی ندیده بودیم.

And I think that is the thing that I will always carry

و فکر می‌کنم این چیزی است که همیشه

with me the the impression of meeting up with people

حس ملاقات با افرادی را که

I'd never met, although I did feel as if I knew them.

هرگز ندیده‌ام، با خود خواهم داشت، اگرچه احساس می‌کردم که آنها را می‌شناسم.

A very strange feeling.

یه حس خیلی عجیب

I suppose you might describe it as as a blind date

فکر می‌کنم ممکن است آن را به عنوان یک ملاقات کور

with lots and lots of different people.

با تعداد زیادی از افراد مختلف توصیف کنید.

Yes, we did have a lot of gifts.

بله، ما هدایای زیادی داشتیم.

A lot of lovely gifts were given to us.

هدایای دوست داشتنی زیادی به ما داده شد.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

I do have a lot of things to show.

من چیزهای زیادی برای نشان دادن دارم.

And Mr.

و آقای

Steve arrives in around about 7 minutes.

استیو حدود 7 دقیقه دیگر می رسد.

We have Steve.

ما استیو داریم

We have a special video to show you.

ما یک ویدیوی ویژه داریم که به شما نشان می دهیم.

Also,

همچنین

we are playing a new game.

ما در حال انجام یک بازی جدید هستیم.

Yes, we are going to play fill in the blanks,

بله، ما قرار است جاهای خالی را پر کنیم،

but we are also going to play another game.

اما قرار است یک بازی دیگر نیز انجام دهیم.

And this is one that I have invented myself.

و این یکی است که خودم اختراع کرده ام.

So don't forget that

پس فراموش نکنید که

the 18th of June 2023 is the day

18 ژوئن 2023 روزی است

when we first played

که برای اولین بار

Read My Lips.

Read My Lips را بازی کردیم.

It's a new game.

این یک بازی جدید است.

We are going to play that a little bit later on.

قرار است کمی بعد آن را بازی کنیم.

Not only myself, but also Mr.

نه تنها خودم، بلکه آقای

Steve will join in with that.

استیو نیز به این موضوع می پیوندد.

So we are playing a new game,

بنابراین ما در حال انجام یک بازی جدید هستیم،

but also we have fill in the blanks as well.

اما همچنین باید جاهای خالی را نیز پر کنیم.

Sutter, Reno is here.

ساتر، رنو اینجاست.

Hello, Sutter.

سلام ساتر

Reno, nice to see you here as well.

رینو، خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Who we have a bit of thunder.

که ما کمی رعد و برق داریم.

There is thunder in the air.

رعد و برق در هوا است.

I'm not surprised because it's very humid today.

تعجب نمی کنم چون امروز هوا خیلی مرطوب است.

Yes, of course, the Statue of Liberty,

بله، البته، مجسمه آزادی،

I suppose you would say that the Statue of Liberty

فکر می کنم شما بگویید که مجسمه آزادی

is a very famous landmark.

یک مکان دیدنی بسیار معروف است.

However, an interesting thing is,

با این حال، یک چیز جالب این است که آیا

do you mind if I tell you there is actually

اشکالی ندارد که به شما بگویم در واقع

a replica of

یک ماکت از

the Statue of Liberty in France?

مجسمه آزادی در فرانسه وجود دارد؟

You can actually go along and see it.

در واقع می توانید همراه شوید و آن را ببینید.

I didn't get to see it last weekend,

آخر هفته پیش نتوانستم آن را ببینم،

but there is apparently

اما ظاهرا

a Statue of Liberty.

مجسمه آزادی وجود دارد.

I think it's in Paris and you can go along and see it.

من فکر می کنم در پاریس است و می توانید همراه شوید و آن را ببینید.

And of course, the Statue of Liberty was a gift

و البته مجسمه آزادی هدیه

to the United States from France.

فرانسه به آمریکا بود.

Hello.

Also on one of the monuments in Paris where we met, it

سلام.

همچنین روی یکی از بناهای تاریخی پاریس که با هم آشنا شدیم،

was written.

نوشته شده بود.

I'm not going to try and read that.

من سعی نمی کنم آن را بخوانم.

I don't want to embarrass myself

من نمی خواهم

by trying to read French.

با تلاش برای خواندن زبان فرانسه، خودم را خجالت بکشم.

I know what you going to say, Mr.

من می دانم چه می خواهید بگویید، آقای

Duncan, but you are part French.

دانکن، اما شما بخشی فرانسوی هستید.

Yes, but the part is very small.

بله، اما بخش بسیار کوچک است.

You see, it's only a very small part of me

می بینید، صادقانه بگویم، تنها بخش کوچکی از وجود من

that is French, to be honest.

فرانسوی است.

Claudia is cooking boiled

کلودیا در حال پختن خمیر آب پز

dough filled with mashed potatoes,

پر از پوره سیب زمینی،

bacon and fried onions.

بیکن و پیاز سرخ شده است.

And that's.

و این است.

Sounds

delicious.

خوشمزه به نظر میآد.

Veronique de Véronique

Veronique de Véronique

Qui is the name of that particular dish.

Qui نام آن غذای خاص است.

I have to say, it sounds very nice.

باید بگم صداش خیلی قشنگه

We are having chilli con carne tonight, Mr.

ما امشب در حال خوردن فلفل دلمه‌ای هستیم، آقای

Steve, At this very moment is in the kitchen,

استیو، در همین لحظه در آشپزخانه است،

chopping up his Indians, slicing his potatoes,

سرخپوستانش را خرد می‌کند، سیب‌زمینی‌هایش را برش می‌دهد

and also cutting up his carrots.

و همچنین هویج‌هایش را خرد می‌کند.

And, of course, he's boiling his mince as well.

و البته قیمه اش را هم می جوشاند.

So we have chilli con carne tonight.

بنابراین امشب فلفل دلمه ای میل می کنیم.

5 minutes away from Mr.

5 دقیقه با آقای

Steve.

استیو فاصله دارد. به هر حال

I can't wait to see Mr.

من بی صبرانه منتظر دیدن آقای

Steve, by the way.

استیو هستم.

I can't wait to see him.

من نمی توانم صبر کنم تا او را ببینم.

I know. I saw him this morning,

میدانم. متأسفانه امروز صبح او را دیدم،

unfortunately,

but I can't wait to see him here on the live stream,

اما نمی‌توانم صبر کنم تا او را اینجا در پخش زنده ببینم،

because I think he was he was quite moved,

زیرا فکر می‌کنم او کاملاً تحت تأثیر قرار گرفت و

quite touched emotionally by everything

از همه چیزهایی

that happened last weekend, as was I as well.

که آخر هفته گذشته رخ داد کاملاً تحت تأثیر احساسات قرار گرفت.

Vitus says, Oh, don't worry, Mr.

ویتوس می گوید، اوه، نگران نباش، آقای

Duncan.

دانکن.

I'm going to translate what

من می خواهم آنچه را که

that monument has written on the side of it.

آن بنای تاریخی در کنار آن نوشته است ترجمه کنم.

It depends on whoever passes by wherever the treasure

بستگی به این دارد که هر کس از آنجا بگذرد از هر کجا گنج

has fallen or whether I speak or remain silent.

افتاده یا من حرف بزنم یا سکوت کنم.

This is up to you, friend.

این به خودت بستگی داره دوست

Do not enter without a desire.

بدون میل وارد نشوید.

I like the sound of that.

من صدای آن را دوست دارم.

Maybe that is something you could use in life.

شاید این چیزی باشد که بتوانید در زندگی از آن استفاده کنید.

Maybe a person's approach towards life

شاید رویکرد یک فرد نسبت به زندگی

should always be positive and enthusiastic.

همیشه باید مثبت و مشتاقانه باشد.

So that's what I take away

بنابراین این چیزی است که من

from that particular message.

از آن پیام خاص حذف می کنم.

And maybe a place where you go to maybe a place

و شاید جایی که به آنجا می روید، شاید مکانی که در آن

where you explore, such as maybe a city

کاوش می کنید، مانند شهری

that you've never been to before, such as Paris.

که قبلاً هرگز در آن نرفته اید، مانند پاریس.

Oh, by the way,

اوه، اتفاقاً،

there is one person I haven't mentioned.

یک نفر است که من به آن اشاره نکرده ام.

In fact, there's two people I haven't mentioned yet.

در واقع، دو نفر هستند که من هنوز به آنها اشاره نکرده ام. آیا

Can I also say hello to Francesca?

می توانم به فرانچسکا هم سلام کنم؟

I'm not sure if you were watching today,

مطمئن نیستم که امروز تماشا می کردید یا نه،

but it was a great pleasure meeting you last week.

اما دیدار هفته گذشته با شما بسیار لذت بخش بود.

Francesca has a very interesting job.

فرانچسکا کار بسیار جالبی دارد.

I won't tell you what it is, but we did talk about it.

من به شما نمی گویم که چیست، اما ما در مورد آن صحبت کردیم.

But we didn't talk about it enough.

اما ما به اندازه کافی در مورد آن صحبت نکردیم. هفته گذشته

I wanted to talk to you

می خواستم خیلی بیشتر با شما صحبت کنم

for much longer last week,

،

but we didn't have time, unfortunately,

اما متأسفانه وقت نداشتیم،

so I was a little bit upset about that.

بنابراین از این موضوع کمی ناراحت شدم.

And of course,

و البته

there was someone else joining us last week.

هفته گذشته شخص دیگری به ما ملحق شد.

Beatrice.

بئاتریس

Beatrice. Hello, Beatrice.

بئاتریس سلام بئاتریس

I don't know if you're watching

نمی‌دانم دارید تماشا می‌کنید یا نه،

because I happen to know for a fact

زیرا من به طور اتفاقی می‌دانم

that you are travelling or you've just arrived

که در حال سفر هستید یا به تازگی

in a different part of the world.

به نقطه دیگری از جهان رسیده‌اید.

In fact, you are here in England.

در واقع، شما اینجا در انگلستان هستید.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

So Beatrice, who met us last week

بنابراین بئاتریس، که هفته گذشته با ما

in Paris, is now here in England.

در پاریس ملاقات کرد، اکنون اینجا در انگلیس است.

So for the first time,

بنابراین برای اولین بار،

for the past

در

three days, I think she's been in a place called Bath.

سه روز گذشته، فکر می کنم او در مکانی به نام حمام بوده است.

And then she's going to another place called Bristol.

و سپس او به مکان دیگری به نام بریستول می رود.

And guess what?

و حدس بزنید چه؟

We that is, myself and Mr.

ما یعنی من و آقای

Steve.

استیو.

We are hoping to go and see Beatrice in Bristol

ما امیدواریم که برویم و بئاتریس را در بریستول ببینیم

so there

might be another reunion taking place very soon.

تا

شاید به زودی یک دیدار مجدد برگزار شود.

We will have to wait and see, see what happens.

باید منتظر بمانیم و ببینیم چه می شود.

Christina says,

کریستینا می گوید،

I would like to have dinner with you and Mr.

من می خواهم با شما و آقای استیو شام بخورم

Steve. Well, you never know.

. خوب، شما هرگز نمی دانید.

You never know.

In this world, if there's one thing I've learned

شما هرگز نمی دانید.

در این دنیا، اگر چیزی باشد که من

in my 58 years on this planet,

در 58 سال زندگی خود در این سیاره یاد گرفته باشم،

it's anything is possible.

هر چیزی ممکن است.

Anything is possible.

هر چیزی ممکن است.

Anything.

هر چیزی.

The world is your oyster, as they say.

به قول خودشان دنیا صدف توست.

I like that expression.

من این بیان را دوست دارم.

But yes, of course, of course.

اما بله، البته، البته.

We can have dinner together.

میتونیم با هم شام بخوریم

It's not a problem. Why not?

مشکلی نیست. چرا که نه؟

So I'm hoping that we can arrange another rendezvous.

بنابراین امیدوارم بتوانیم قرار ملاقات دیگری ترتیب دهیم.

Maybe in a different part of the world.

شاید در جای دیگری از جهان.

Now, we were talking about this last week

اکنون، ما در هفته گذشته در پاریس در مورد این صحبت می‌کردیم

whilst in Paris, and a lot of people

و به نظر می‌رسد بسیاری از مردم

seem to think that England

فکر می‌کنند که انگلیس

would be a good place for the next rendezvous.

مکان خوبی برای قرار بعدی خواهد بود.

Because, of course, this is English advocate and I am,

چون، البته، این مدافع انگلیسی است و من

of course in the birthplace of the English language,

البته در زادگاه زبان انگلیسی هستم،

so why not?

پس چرا که نه؟

So it might nothing decided.

بنابراین ممکن است هیچ چیزی قطعی نشود.

There are no plans at the moment.

در حال حاضر هیچ برنامه ای وجود ندارد.

We haven't made any arrangements.

ما هیچ هماهنگی نکرده ایم

I'm still recovering from last week, to be honest.

راستش را بخواهید هنوز در حال نقاهت هفته گذشته هستم.

But yes, we might.

اما بله، ممکن است.

We might do the next rendezvous here in England.

ممکن است قرار بعدی را اینجا در انگلیس انجام دهیم.

We will have to see and find out what happens.

باید ببینیم و بفهمیم چه اتفاقی می افتد.

We also have Lydia.

لیدیا هم داریم.

Hello to Lydia.

سلام به لیدیا

It's nice to see you, Lydia.

از دیدنت خوشحالم لیدیا.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

I don't want to forget anyone.

من نمی خواهم کسی را فراموش کنم.

Sorry.

متاسف.

Hello.

Sorry.

سلام.

متاسف.

I think Surrey lives in London.

فکر می کنم ساری در لندن زندگی می کند.

Is that true?

Do you live in London?

آیا این درست است؟

آیا شما در لندن زندگی میکنید؟

Hmm. Interesting.

هوم جالب هست.

I was looking around my studio earlier,

من قبلاً به اطراف استودیوی خود نگاه می کردم

and I noticed something quite disturbing.

و متوجه چیزی کاملاً آزاردهنده شدم.

To be honest.

صادقانه بگویم.

I was disturbed.

من آشفته شدم

I was shocked.

من شوکه شدم.

I didn't realise

من متوجه نشدم که

how dirty some of the things in my studio are.

برخی از چیزهای استودیو من چقدر کثیف است.

For example,

به عنوان مثال، آیا

have you ever taken a close look at your mouse?

تا به حال به ماوس خود نگاه کرده اید؟

So this is an item we use quite often,

بنابراین این موردی است که ما اغلب از آن استفاده می کنیم،

but we often forget that this thing

اما اغلب فراموش می کنیم که این چیز

can get rather dirty.

می تواند نسبتاً کثیف شود.

And I noticed this morning

و امروز صبح متوجه شدم

that this particular device is really dirty.

که این دستگاه خاص واقعا کثیف است.

It's all sorts of horrible, weird,

این همه چیز وحشتناک، عجیب و غریب و

sticky things on my mouse.

چسبناک روی ماوس من است.

I don't know what it is.

نمی دانم این چیست. راستش

It might be food, to be honest,

ممکن است غذا باشد،

but since I've had this little mouse,

اما از زمانی که این موش کوچک را داشتم،

I've never cleaned it.

هرگز آن را تمیز نکردم.

And I noticed this morning because that's what happens

و من امروز صبح متوجه شدم زیرا این همان چیزی است که

when you are away from somewhere and then you return,

وقتی از جایی دور می‌شوید و سپس برمی‌گردید این اتفاق می‌افتد،

you often notice things

اغلب متوجه چیزهایی می‌شوید

that that you didn't notice before.

که قبلاً متوجه آن‌ها نبوده‌اید.

So I did notice today

بنابراین امروز متوجه شدم

that my my little mouse that I use to operate

که صادقانه بگویم، ماوس کوچکم که برای کار با

this is looking a little bit dirty, to be honest.

آن استفاده می‌کنم، کمی کثیف به نظر می‌رسد.

So I might clean this later.

پس شاید بعداً این را پاک کنم.

I might give it a little clean.

شاید کمی تمیزش کنم

Christina said it would be a nice idea

کریستینا گفت ایده خوبی است که

to meet in England, and then we can see my friends.

در انگلیس با هم آشنا شویم و سپس می توانیم دوستانم را ببینیم.

It's a good idea.

فکر خوبیه.

We will have to wait and see.

باید منتظر بمانیم و ببینیم.

I'm still recovering, to be honest.

راستش من هنوز در حال بهبودی هستم.

I'm still recovering

من هنوز در حال ریکاوری

from our time that we had in Paris last week.

از دوران هفته گذشته خود در پاریس هستم.

We did a lot of walking.

خیلی پیاده روی کردیم.

Let's just say

بیایید بگوییم که

we have a lot of things to show you,

ما چیزهای زیادی برای نشان دادن به شما داریم،

a lot of things to reveal as well.

همچنین چیزهای زیادی برای فاش کردن.

We have some lovely gifts.

هدایای دوست داشتنی داریم

We also have a video of our time in Paris.

ما همچنین یک ویدیو از زمان خود در پاریس داریم.

I'm going to show you coming up next.

من قصد دارم به شما نشان دهم که بعداً می آیید.

Mr.

آقای

Steve will be here right after these videos

استیو بلافاصله بعد از این ویدیوها اینجا خواهد بود

and then you can join in on the live chat

و سپس شما می توانید در چت زنده

with not only myself, but Mr.

نه تنها با من، بلکه با آقای

Steve as well.

استیو نیز شرکت کنید.

Don't go away.

نرو

We have a lot to show you today.

امروز چیزهای زیادی برای نشان دادن به شما داریم.

So many things to to show you on camera.

چیزهای زیادی برای نشان دادن شما در دوربین.

And also,

و همچنین،

we have a very special video

ما یک ویدیوی بسیار ویژه داریم که

coming up in a few moments as well.

تا چند لحظه دیگر در راه است.

So now

پس الان

we are here

ما اینجا هستیم

and so is he.

و او هم همینطور.

Don't be shy.

خجالتی نباش

Come over here.

بیا اینجا.

Come on, get closer than that.

بیا، نزدیک تر از آن باش. بیا

Come on. Close, close.

دیگه. ببند، ببند

Come over here.

بیا اینجا.

That's better.

این بهتر است.

Here he is.

او اینجا است.

Hello, Mr. Duncan. Bonjour.

سلام آقای دانکن بونجور.

Go. Mandela room.

برو اتاق ماندلا

Mr.

آقای

Duncan, did you pick up many French words last week?

دانکن، آیا هفته گذشته کلمات فرانسوی زیادی را انتخاب کردید؟

I was happy with some swear words, but the trouble is,

من از چند کلمه دشنام خوشحال شدم، اما مشکل اینجاست که

we didn't get most chance to practice our French

ما بیشترین فرصت را نداشتیم که فرانسوی خود را تمرین کنیم،

because everybody wanted to speak English to us.

زیرا همه می خواستند با ما انگلیسی صحبت کنند.

So we didn't get much chance to speak French.

بنابراین ما فرصت زیادی برای صحبت فرانسوی نداشتیم.

And of course, in Paris,

و البته، در پاریس،

all the waiters, everybody speaks English and French.

همه پیشخدمت ها، همه انگلیسی و فرانسوی صحبت می کنند.

They they automatically speak in English.

آنها به طور خودکار به زبان انگلیسی صحبت می کنند.

So I even found Air France.

بنابراین من حتی ایرفرانس را پیدا کردم.

Okay, to try and confirm our ticket on the way back.

خوب، سعی کنید بلیط خود را در راه بازگشت تأیید کنید.

And they answered in English.

و به انگلیسی جواب دادند.

So nobody seems to speak French.

بنابراین به نظر می رسد که هیچ کس فرانسوی صحبت نمی کند.

So what was the what was the first word they said?

پس اولین کلمه ای که گفتند چه بود؟

Was it hello?

سلام بود؟

I think it was. I think it was.

من فکر می کنم این بود. من فکر می کنم این بود. راستی

Do you like my hat, by the way?

کلاه من را دوست داری؟

I bought it from Monmouth.

من از مونموث خریدم.

That's true.

درست است.

Oh, okay.

اوه، باشه

I thought there was more information coming there.

فکر می کردم اطلاعات بیشتری به آنجا می آید.

Yes, but not on this trip.

بله، اما در این سفر نه.

On a previous trip.

در سفر قبلی

So the last time we went to

بنابراین آخرین باری که ما به

Paris was actually in 2019.

پاریس رفتیم در واقع در سال 2019 بود.

It was a free trip organised by Mr.

این یک سفر رایگان بود که توسط آقای

Steves work.

استیو کار سازماندهی شده بود.

But this time we had to pay our own way.

اما این بار مجبور شدیم تاوان خودمان را بپردازیم.

We had to pay for for our own fans, which wasn't.

ما باید برای هواداران خود هزینه می کردیم، که اینطور نبود.

It wasn't so nice to be honest.

راستش خیلی قشنگ نبود

I will be honest.

من صادق خواهم بود.

It's.

این است.

It's very different, isn't it?

خیلی متفاوت است، اینطور نیست؟

So No, don't say what you're about to say.

بنابراین نه، آنچه را که می خواهید بگویید، نگویید.

I won't.

I won't or else.

من نمی خواهم.

من نمی خواهم وگرنه.

But look at Mr. Juncker. It's fantastic.

اما به آقای یونکر نگاه کنید. این فوق العاده است.

And we

و ما

just had the most wonderful trip.

فقط شگفت انگیزترین سفر را داشتیم.

There were no fights.

دعوا نبود.

Nobody fought.

هیچکس دعوا نکرد

No.

You know,

we thought Lewis and Tomek

نه.

میدونی،

ما فکر میکردیم لوئیس و تومک

would be, you know, nothing.

هیچی نباشن.

I'm joking.

من شوخی میکنم.

I'm joking, I'm joking.

شوخی می کنم، شوخی می کنم.

But in fact, everybody got on really well

اما در واقع، همه خیلی خوب سوار شدند

and everybody

و همه به

apart from Beatrice because Beatrice is,

جز بئاتریس، زیرا بئاتریس،

as we speak, in a taxi.

همانطور که ما صحبت می کنیم، در تاکسی است.

I think she's in a taxi.

فکر کنم توی تاکسی باشه

She's she's coming from a place called Bath.

او از جایی به نام باث می آید.

A very a very beautiful place in England.

مکانی بسیار بسیار زیبا در انگلستان.

Yes. To another place called Bristol.

آره. به جای دیگری به نام بریستول.

I would say not so nice, but that's just my opinion.

من می گویم خیلی خوب نیست، اما این فقط نظر من است.

Well yes, Well,

خب بله، خب،

so Beatrice,

پس بئاتریس،

I think is probably watching on her phone.

فکر می کنم احتمالاً دارد با تلفنش تماشا می کند.

I would imagine she may put the other comments

من تصور می کنم او ممکن است نظرات دیگری را

in, but everyone's here. Lewis is here.

در آن بگذارد، اما همه اینجا هستند. لوئیس اینجاست

Yeah, Francesca's here.

آره، فرانچسکا اینجاست.

Christine is here.

کریستین اینجاست

Patrick's here, Thomas here.

پاتریک اینجاست، توماس اینجا.

And we met them all in Paris.

و ما همه آنها را در پاریس ملاقات کردیم.

How exciting is that?

چقدر هیجان انگیز است؟

Yes, and it was exciting

بله، و هیجان انگیز بود

and it was a very interesting experience.

و تجربه بسیار جالبی بود.

Now, I just said was when we met,

حالا، من فقط گفتم زمانی که ما ملاقات کردیم،

all of our viewers live in person.

همه بینندگان ما حضوری زندگی می کنند.

It seemed as if we've always known them.

انگار همیشه آنها را می شناختیم.

And that's what they said to us.

و این چیزی است که آنها به ما گفتند.

They said it feels as if we've all been friends

آنها گفتند که انگار همه ما

for a long time.

برای مدت طولانی با هم دوست هستیم.

And yet and yet we had never met before.

و با این حال و با این حال ما قبلا هرگز ملاقات نکرده بودیم.

We'd never met yet we got on, as we say,

ما هرگز ملاقات نکرده بودیم، همانطور که می گوییم

in the UK, like a house on fire.

در بریتانیا، مانند خانه ای در آتش سوار شدیم.

That's a phrase.

این یک عبارت است.

If a group of people or two people

اگر یک گروه یا دو نفر

get on well together,

با هم خوب باشند،

a phrase we use

عبارتی که در انگلیسی به کار می‌بریم این

in English is we get on like a house on fire.

است که مثل خانه‌ای در آتش می‌رویم.

It's a strange expression.

تعبیر عجیبی است.

It's a strange expression

این تعبیر عجیبی است

because I don't know really where it comes from,

زیرا من واقعاً نمی دانم از کجا آمده است،

but that is what we saying.

اما این همان چیزی است که ما می گوییم.

So if you get on with a group of people,

بنابراین، اگر با گروهی از مردم سر و کار داشته باشید،

you can say, Don't we get on?

می توانید بگویید، آیا ما با آنها کنار نمی آییم؟

Well,

we get on like a house on fire,

خوب،

ما مانند یک خانه آتش گرفته سوار می شویم،

and yet it's a negative thing.

اما این یک چیز منفی است.

It's a negative thing. It's a bit of a joke.

این یک چیز منفی است. کمی شوخی است.

That's like saying we get on like an atomic bomb

این مثل این است که بگوییم ما مانند بمب اتمی

going off.

در حال انفجار هستیم.

Yes, we get on like like a nuclear fission.

بله، ما مانند یک شکافت هسته ای پیش می رویم.

We get on like like

ما مثل

no, I won't say anything else, just in case.

نه به راه می افتیم، من هیچ چیز دیگری نمی گویم، فقط در مورد.

Lead acid.

اسید سرب.

We thought stomach and Mr. Steve would fight.

ما فکر می کردیم شکم و آقای استیو با هم دعوا می کنند.

No, no, I thought it'd be the opposite of that.

نه، نه، فکر می کردم برعکس آن باشد.

But anyway,

اما به هر حال،

there is no chance of Steve fighting anyone.

هیچ شانسی برای مبارزه استیو با کسی وجود ندارد.

He can't even fight his way out of the paperback.

او حتی نمی تواند برای خروج از جلد شومیز مبارزه کند.

You know what Tomic says?

میدونی تومیک چی میگه؟

How can I fight with Lewis?

چگونه می توانم با لوئیس مبارزه کنم؟

He's a lovely, positive and inspiring man.

او مردی دوست داشتنی، مثبت و الهام بخش است.

And I was joking.

و من شوخی کردم

And also Lewis would win and Lewis was faces

و همچنین لوئیس برنده می شد و لوئیس چهره بود

and all of this.

و همه اینها.

I have to say,

باید بگویم،

there is one thing I'm going to remember about this

یک چیز وجود دارد که در مورد این

trip is the fact that we kept losing Lewis.

سفر به خاطر می آورم این واقعیت است که ما مدام لوئیس را از دست دادیم.

Lewis was gone.

لوئیس رفته بود.

Lewis Mendez

لوئیس مندز

has more energy than all of us put together.

بیش از همه ما انرژی دارد. منظورم این بود که

I was I mean,

every time we looked around,

هر بار که به اطراف نگاه می‌کردیم،

we couldn't

find Lewis, and then we looked and he was half a mile

نمی‌توانستیم

لوئیس را پیدا کنیم، و بعد نگاه کردیم و او نیم مایل

ahead of us up the road.

جلوتر از ما در جاده بود.

Well, you see, Lewis left, told us his daily routine.

خوب، می بینید، لوئیس رفت، کارهای روزمره خود را به ما گفت.

He walked 2 hours every day to keep fit.

او برای حفظ تناسب اندام هر روز 2 ساعت پیاده روی می کرد.

And boy, is he fit

و پسر، آیا او

for his age, 86, I think Lewis's and super fit.

برای سن 86 ساله‌اش مناسب است، فکر می‌کنم برای لوئیس و فوق‌العاده مناسب است.

We were all struggling

همه ما در پاریس زیر گرما دست و پنجه نرم می کردیم

under the heat in Paris,

and Lewis was fine as anything.

و لوئیس مثل هر چیزی خوب بود.

I think he was excited of course, as well.

من فکر می کنم او البته هیجان زده بود.

But he was fit

اما او تناسب اندام داشت

and we were,

و ما

you know, we felt ten years older than him.

احساس می کردیم ده سال از او بزرگتر بودیم.

Yes.

آره.

Well, we did do something

خوب، ما

very stupid on our first day.

در روز اول کار بسیار احمقانه ای انجام دادیم.

The first day we were in Paris, we decided to

روز اولی که در پاریس بودیم، تصمیم گرفتیم که

we thought it was a good idea to walk right across

فکر کنیم این ایده خوبی است که درست در سراسر

Paris from one side to the other,

پاریس از یک طرف به طرف دیگر قدم بزنیم،

not realising just how large the centre of Paris is.

بدون اینکه متوجه بزرگی مرکز پاریس شویم.

And we did walk a long way.

و ما مسیر طولانی را پیاده روی کردیم.

I think it was around 23,000 steps in the end,

فکر می کنم در آخر حدود 23000 قدم بود،

at the end of the day

در پایان روز

and on the way back home in the evening,

و در راه بازگشت به خانه در هنگام عصر،

we we had to stop because we were,

مجبور شدیم توقف کنیم زیرا بودیم،

we were collapsing on the collapsing,

روی فروریختن فرو می ریختیم، در حال

we were collapsing,

فرو ریختن بودیم،

we walked from

از

because we were staying in the district, a trial

از آنجایی که ما در منطقه می ماندیم، یک محاکمه

at trial I think it's pronounced.

در حال محاکمه فکر می کنم که آن را تلفظ می کند.

And we walked all the way to Beatrice Hotel,

و تا هتل بئاتریس

which was near the Louvre.

که نزدیک موزه لوور بود پیاده رفتیم.

In fact, it was packed.

در واقع بسته بندی شده بود.

The Louvre Gastelu It was.

لوور گاستلو بود.

It was it was such a long because then we took, uh,

این خیلی طولانی بود، چون بعد از آن،

we took

Beatrice back to the hotel

بئاتریس را به هتل برگرداندیم

afterwards to make sure she was safe.

تا مطمئن شویم که او سالم است.

And as I said, we wrote back afterwards.

و همانطور که گفتم، ما بعداً نوشتیم.

So, yes, it was

بنابراین، بله،

exciting.

هیجان انگیز بود.

Christina sang, I would like to hug both of you.

کریستینا آواز خواند، دوست دارم هر دوی شما را در آغوش بگیرم.

Do you remember the dinner on Montmartre?

شام مونمارتر را به خاطر دارید؟

The French singer?

خواننده فرانسوی؟

Yes, he was. He was very good.

بله او بود. او خیلی خوب بود.

He was as good as Steve.

او به خوبی استیو بود.

I thought his singing was equal.

فکر می کردم آواز او برابر است.

Equal to.

مساوی با.

In fact,

در واقع از

I was expecting you to stand up

شما انتظار داشتم که بایستید

and do a duet with him.

و با او دونوازی کنید.

He was a little aggressive.

او کمی پرخاشگر بود.

Let's just say he would walk around the restaurant

بیایید بگوییم که او در اطراف رستوران قدم می زد و

sort of singing almost in your face. Yeah.

تقریباً در چهره شما آواز می خواند. آره

He was what I would call an aggressive singer.

او چیزی بود که من آن را یک خواننده تهاجمی می نامم.

I mean, he was very good.

یعنی خیلی خوب بود

There was a piano player in every restaurant.

در هر رستورانی یک نوازنده پیانو وجود داشت.

We went in, of course,

ما وارد شدیم، البته،

had somebody performing something in Monmouth, only on

یک نفر داشتیم که در مونموث چیزی اجرا می‌کرد، فقط در

maitre there.

آنجا با مایتر.

Some were good,

بعضی ها خوب بودند،

some were very good, and some were not very good.

بعضی ها خیلی خوب بودند و بعضی ها خیلی خوب نبودند.

And that one you just mentioned was not very good.

و اون موردی که گفتی خیلی خوب نبود.

And I've never seen anyone sing aggressively.

و من هرگز کسی را ندیده ام که تهاجمی بخواند.

It's almost as yes,

تقریباً بله،

it's almost as if he was going around

تقریباً مثل این است که او می رفت و با

punching you in the face,

مشت به صورت شما می زد و

punching us with with musical note.

با نت موسیقی ما را مشت می کرد.

You will listen to me sing.

به آواز من گوش خواهی داد

It was that kind of it

این نوع از آن

wasn't just sort of standing in the corner

فقط نوعی ایستادن در گوشه

as sort of entertainment in the background.

به عنوان نوعی سرگرمی در پس زمینه نبود.

He was sort of there

او به نوعی آنجا بود و

just sort of singing French songs, which is fine.

فقط آهنگ های فرانسوی می خواند، که خوب است.

Christina, by the way, he's

کریستینا، اتفاقا، او

been on a mountain bike today.

امروز با دوچرخه کوهستان بوده است.

Christine has been up the mountain

کریستین از کوه بالا رفته است

and she's come back

و

on her bike and she's watching.

با دوچرخه اش برگشته و دارد تماشا می کند.

Is are you still up the mountain?

هنوز بالای کوه هستی؟

Are you watching us while you are cycling?

آیا در حین دوچرخه سواری ما را تماشا می کنید؟

Christina would like to please be careful

کریستینا مایل است

if you are cycling

اگر دوچرخه سواری می کنید

and watching us on your mobile phone.

و ما را با تلفن همراه خود تماشا می کنید، لطفاً مراقب باشید.

I don't think that's a good idea, to be honest.

راستش فکر نمی کنم این ایده خوبی باشد.

Everyone's getting fit.

همه به تناسب اندام می رسند

I mean, Tomek

منظورم این است که تامک

said he wanted to to get fit,

گفت که می‌خواهد تناسب اندام پیدا کند

and he was going to start doing some walking.

و قرار است کمی پیاده روی کند.

He was getting advice from Lewis.

او از لوئیس مشاوره می گرفت.

Yeah, he said that I inspired him.

بله، او گفت که من به او الهام کردم. از

You sure about that?

این بابت مطمئنی؟

Yeah, he did actually say that.

بله، او در واقع این را گفت.

Yes, but it was wonderful.

بله، اما فوق العاده بود.

It was just.

آن فقط ... بود.

It was just a wonderful, wonderful time.

فقط یک زمان فوق العاده و فوق العاده بود.

And we'd love to do again. Yes.

و ما دوست داریم دوباره این کار را انجام دهیم. آره.

And the consensus of opinion

و اجماع نظر

the consensus of opinion

اجماع نظر

is a phrase that we use when everyone's

عبارتی است که وقتی همه

agreeing on something.

بر چیزی موافق هستند از آن استفاده می کنیم.

Everyone's agreed The consensus of opinion is

همه موافقند اجماع نظر

next time we should meet in the UK.

دفعه بعدی است که باید در بریتانیا ملاقات کنیم.

Yes anyway, we're not.

بله به هر حال، ما نیستیم.

What can I just say

چه چیزی می توانم بگویم

before people start sending requests to join us?

قبل از اینکه مردم شروع به ارسال درخواست برای پیوستن به ما کنند؟

We're not doing it.

ما آن را انجام نمی دهیم.

I don't think it's going to be this year.

فکر نمیکنم امسال باشه

It will be next year.

سال آینده خواهد بود.

I'm still recovering from this, to be honest.

راستش را بخواهید هنوز در حال بهبودی هستم.

I might need a couple of hips replaced

من ممکن است نیاز به تعویض چند لگن

and maybe my knees.

و شاید زانوهایم داشته باشم.

Christine is back at home in front of the PCC

کریستین در مقابل PCC به خانه بازگشته است

and Patrick

و پاتریک

loves cycling is what Patrick and I remember.

عاشق دوچرخه سواری چیزی است که من و پاتریک به یاد داریم.

Patrick you are from is Yes

پاتریک شما اهلی هستید بله

I remember that it's it's

یادم می‌آید که این است که فکر می‌کنم

it's I think I'm pronouncing that correctly.

درست تلفظ می‌کنم.

It's you have to

این شما باید انجام دهید،

it's almost as if you're trying

تقریباً انگار می خواهید

to push something out of your body.

چیزی را از بدن خود بیرون کنید.

Oh,

اوه،

so hopefully I'm pronouncing that correctly.

امیدوارم که درست تلفظ کرده باشم.

But yes, what a lovely time.

اما بله، چه دوران دوست داشتنی است.

What I there are so many highlights.

آنچه من وجود دارد برجسته بسیاری از.

We haven't got time to mention them all.

ما وقت نداریم همه آنها را ذکر کنیم.

Well, it's funny

خوب، خنده‌دار است که

you should mention that

باید به آن اشاره کنید

because we have some highlights coming up now.

زیرا ما در حال حاضر برخی از نکات برجسته را داریم.

So you said you wanted to relive it.

پس گفتی که میخواهی آن را دوباره زنده کنی.

Well, we can do it right now

خوب، ما می‌توانیم همین الان این کار را انجام دهیم،

because here is a special compilation

زیرا در اینجا مجموعه‌ای ویژه

of not only the rendezvous,

از نه تنها قرار ملاقات،

but also other things that we saw

بلکه چیزهای دیگری که

and we did whilst in Paris.

در پاریس دیدیم و انجام دادیم، وجود دارد.

Fasten your seat belts because we are about

کمربندهای ایمنی خود را ببندید زیرا ما در شرف

to take off.

بلند شدن هستیم.

And that is it.

و همین است.

It was an amazing time.

خیلی خوش گذشت.

That's all I can say.

این تمام چیزی است که می توانم بگویم.

It was absolutely incredible.

کاملاً باورنکردنی بود.

How

چگونه

a lot of people asked, Why didn't you tell YouTube?

بسیاری از مردم پرسیدند، چرا به YouTube نگفتید؟

Why didn't you tell YouTube that you were doing this?

چرا به یوتیوب نگفتی که این کار را می کنی؟

And we didn't.

But I don't think these days all of that really

و ما نکردیم.

اما فکر نمی‌کنم این روزها همه اینها

is very interesting to YouTube

برای یوتیوب خیلی جالب باشد

because that happened years and years ago.

زیرا سال‌ها و سال‌ها پیش این اتفاق افتاده است.

They used to be meetups and rendezvous all the time

آنها همیشه با ستاره های بزرگ یوتیوب ملاقات و قرار ملاقات داشتند

with big stars of YouTube,

،

but we enjoyed it anyway

اما به هر حال ما از آن لذت بردیم

and we are going to do it again.

و قرار است دوباره این کار را انجام دهیم.

Maybe not this year, but I think

شاید امسال نه، اما فکر می‌کنم

I think

no, don't start saying to Steve,

نه، شروع به گفتن به استیو نکنید،

because when you do that, it's taken as yes,

زیرا وقتی این کار را انجام می‌دهید، بله،

no, we're not doing it this year

نه، امسال این کار را انجام نمی‌دهیم

because we have a busy year.

زیرا سال پرمشغله‌ای داریم.

We're away again.

ما دوباره دوریم

No, we're special.

نه، ما خاص هستیم

We're going we're going to Lake Verne way in Wales.

ما می رویم و به سمت دریاچه ورن در ولز می رویم.

Oh, Mr. Duncan, just before my birthday.

اوه، آقای دانکن، درست قبل از تولد من.

But before then

اما قبل از آن

we are going to see Beatrice

ما قرار است بئاتریس را ببینیم

and I mentioned this earlier

و من قبلاً به این موضوع اشاره کردم

because we were going to see Beatrice in a bath,

زیرا قرار بود بئاتریس را در حمام ببینیم،

but we got the dates mixed up and I was in a concert

اما تاریخ ها به هم ریخته بود و من دیشب در یک کنسرت بودم

last night, so we couldn't go this weekend.

، بنابراین نتوانستیم این آخر هفته برویم.

But we will.

اما ما خواهیم کرد.

We will drop in to Bristol

ما به بریستول می رویم

and apparently

و ظاهراً

it is a nice ship that we can go and visit

کشتی خوبی است که می توانیم برویم و از

some ancient ship.

یک کشتی باستانی دیدن کنیم.

So we're going to do some sightseeing.

بنابراین ما قصد داریم چند تا گشت و گذار انجام دهیم.

Then we'll say hello to Beatrice

سپس به بئاتریس سلام می کنیم

and then she's here for another couple of weeks.

و او برای چند هفته دیگر اینجاست.

I this is this is the ship, the Great Britain?

من این کشتی است، بریتانیای کبیر؟

Yes.

Is it the Great Britain by

آره.

آیا بریتانیای کبیر توسط

is embodied kingdom Brunel,

پادشاهی برونل تجسم یافته است

who apparently was a workaholic.

که ظاهراً یک معتاد به کار بود.

He couldn't stop working and it killed him.

او نتوانست دست از کار بکشد و این باعث مرگ او شد.

Yes. To see a programme about that.

آره. برای دیدن یک برنامه در مورد آن.

Yes.

آره.

Well, apparently it was the it ended up in Argentina.

خب، ظاهراً به آرژانتین ختم شد.

This boat

این قایق

and and that it was

و و آن که بود و

and then it was sort of brought back

سپس به نوعی دوباره بالا آورده شد،

up, scuttled

I think, and then brought back up

فکر می کنم غرق شد، و سپس بالا آورده شد

and brought back to the UK and and restore good. Yes.

و به بریتانیا بازگردانده شد و دوباره خوب شد. آره.

And and so we were going to see that would be just

و بنابراین ما می‌خواستیم ببینیم که فقط

I don't know when we're going to go.

نمی‌دانم چه زمانی قرار است برویم.

We'll let you know. We'll take photographs.

ما به شما اطلاع خواهیم داد. عکس می گیریم

Yeah, it will.

بله، خواهد شد.

Between now and the 2nd of July.

از الان تا دوم جولای.

So at some point we will try and find a time.

بنابراین در یک نقطه ما سعی خواهیم کرد تا زمانی را پیدا کنیم.

But yes, it's interesting.

اما بله، جالب است.

So we are looking forward to going down to Bristol

بنابراین ما مشتاقانه منتظریم که به بریستول برویم

to see Beatrice, who is now here.

تا بئاتریس را ببینیم که اکنون اینجاست.

And that's the bizarre thing.

و این همان چیز عجیب است.

Yes.

So last week, Beatrice was in Paris with us

آره.

بنابراین هفته گذشته، بئاتریس با ما در پاریس بود

and now we are back here in England and Beatrice

و اکنون به اینجا در انگلیس بازگشته ایم و بئاتریس

is in England as well.

نیز در انگلیس است.

Hopefully, we will get a chance.

انشالله که فرصتی به دست آوریم.

It's a busy one.

این یک شلوغ است.

As I said, we are going away

همانطور که گفتم، ما

also in August, just before my birthday.

نیز در ماه اوت، درست قبل از تولد من، می رویم.

We might be having a nice time. I don't know.

شاید به ما خوش بگذرد من نمی دانم.

What do you think, Steve?

نظرت چیه استیو؟

Oh, I should be boring, I think.

اوه، من فکر می کنم باید خسته کننده باشم. چیز

Nothing special.

خاصی نیست.

Nothing special going on there?

اونجا اتفاق خاصی نمیفته؟

No, just your birthday. Just nothing else.

نه فقط تولدت فقط هیچ چیز دیگری.

Nothing else.

هیچ چیز دیگر.

Yeah, but, yeah, I don't know what I'm.

بله، اما، بله، من نمی دانم چه هستم.

We.

I could talk about this trip to Paris all day,

ما

من می توانستم در مورد این سفر به پاریس در تمام طول روز صحبت کنم،

all the highlights, all the many things we did.

تمام نکات برجسته، همه کارهای زیادی که انجام دادیم.

But I think it was the people meeting up with.

اما فکر می‌کنم این مردمی بودند که با آنها ملاقات کردند.

With your lovely

با بینندگان وفادار دوست داشتنی شما

loyal viewers at home, watching for many.

در خانه، برای بسیاری تماشا می کنند.

But do you remember as well, Mr.

اما آیا شما هم یادتان هست، آقای

Duncan, when we were going to meet Beatrice,

دانکن، زمانی که قرار بود بئاتریس را ملاقات کنیم،

some first time, something very bizarre happened.

برای اولین بار، اتفاق بسیار عجیبی افتاد.

This is either lose this is very weird now.

این یا از دست دادن این خیلی عجیب است.

Now we like to think, don't we, that maybe people

حالا ما دوست داریم فکر کنیم، نه، شاید مردم

watch us,

ما را تماشا کنند،

Maybe people view our videos and our live streams

شاید مردم ویدیوها و پخش زنده ما را ببینند

and maybe they enjoy them.

و شاید از آنها لذت ببرند.

So we were on our way, weren't we, to see Beatrice?

پس ما در راه بودیم، نه، برای دیدن بئاتریس؟

And we were walking near the Louvre

و در نزدیکی موزه لوور قدم می زدیم

when I heard a voice call out.

که صدایی شنیدم. به هر حال

Many people all around,

، افراد زیادی در اطراف،

by the way, lots of just thousands of people

فقط هزاران نفر در

walking around. So lots of people.

اطراف راه می روند. خیلی از مردم

But and then suddenly Mr.

اما ناگهان من و آقای

Duncan

دانکن

and I thought,

فکر کردیم،

oh, it must

it must be someone who was meeting us on Sunday.

اوه،

حتماً کسی است که یکشنبه با ما ملاقات کرده است.

Yes, but it wasn't.

بله، اما اینطور نبود.

It was just some random people who were on holiday.

فقط چند نفر تصادفی بودند که در تعطیلات بودند.

And they saw us.

و ما را دیدند.

They saw they actually met us.

آنها دیدند که واقعاً با ما ملاقات کردند.

Yes. I'm a woman.

آره. من یک زن هستم.

Okay.

I'm just well,

باشه.

من فقط خوبم،

I will be giving those details in a moment.

این جزئیات را در یک لحظه بیان خواهم کرد.

I'm trying to find their names.

دارم سعی میکنم اسمشون رو پیدا کنم

If you got their names, then.

اگر نام آنها را گرفتید، پس

No. Oh, okay.

نه. اوه، باشه.

I'll tell you why

من به شما می گویم که چرا

you took a picture of it, didn't you?

از آن عکس گرفتید، نه؟

Fortunately, yes.

خوشبختانه بله.

So you're looking for it, Mr. Duncan?

پس دنبالش میگردی آقای دانکن؟

I am.

من هستم.

So they just were there randomly in Paris on holiday.

بنابراین آنها در تعطیلات به طور تصادفی در پاریس بودند.

They were also from Argentina.

آنها هم اهل آرژانتین بودند.

So we just assumed that

بنابراین ما فقط فرض کردیم که

they knew, you know,

آنها می دانستند، می دانید،

they were part of the group, but they weren't.

آنها بخشی از گروه بودند، اما آنها نبودند.

They just recognised Mr.

آنها فقط آقای

Duncan

دانکن را

from his videos and they were just English students.

از روی ویدیوهای او شناختند و آنها فقط دانشجویان انگلیسی بودند.

So it's a bit like meeting meeting someone, you know,

بنابراین کمی شبیه ملاقات با کسی است، می‌دانید،

maybe now I want

شاید الان می‌خواهم

I don't want to say celebrity

نمی‌خواهم بگویم سلبریتی

because I'm not a celebrity, but it was weird.

چون من یک سلبریتی نیستم، اما عجیب بود.

And also it happened again on the Metro.

و همچنین دوباره در مترو این اتفاق افتاد.

We were travelling underground

ما زیر زمین سفر می‌کردیم

and there were

و

there was a couple of people much older,

چند نفر بزرگ‌تر بودند،

and one of them said, That's Mr.

و یکی از آنها گفت: آقای

Duncan.

دانکن است.

But they were too shy to say anything.

اما آنها خجالتی بودند که چیزی بگویند.

And all they did for

و تنها کاری که برای

the rest of the journey was stare at me.

بقیه سفر انجام دادند خیره شدن به من بود.

And so that was very, very weird.

و این خیلی خیلی عجیب بود. آیا

Can I say hello? Here we go.

می توانم سلام کنم؟ در اینجا ما می رویم.

Steve I've got the names.

استیو من نام ها را دارم.

Arielle Yes, and also Tamara.

آریل بله، و همچنین تامارا.

So, Arielle and Tamara,

بنابراین، آریل و تامارا،

if you are watching at the moment, hello to you.

اگر در حال حاضر تماشا می کنید، سلام بر شما.

It was great meeting you,

دیدار با شما بسیار عالی بود،

even though it was quite unexpected.

هرچند که کاملا غیرمنتظره بود.

If I was honest

اگر من صادق بودم

and you were not even part of the group.

و تو حتی جزء گروه نبودی.

No, you were just on holiday in Paris

نه، شما فقط در تعطیلات در پاریس بودید

and then you recognised me is not weird.

و بعد متوجه شدید که من عجیب نیستم.

And you also had the extra the extra pleasure

و شما همچنین لذت مضاعفی

of meeting Mr. Steve as well.

از ملاقات با آقای استیو را داشتید.

Well,

خوب،

I think that was a bit of a disappointment to them.

من فکر می کنم که برای آنها کمی ناامید کننده بود.

Never. Never.

هرگز. هرگز.

It was you.

They were coming to see me.

تو بودی.

آنها به دیدن من می آمدند.

So hello to Arielle and Tamara.

پس سلام به آریل و تامارا.

It was great seeing you.

دیدنت عالی بود

And also the mysterious people on the Metro

و همچنین افراد مرموز مترو

who also knew me,

که من را هم می‌شناختند،

but they were too shy to say anything

اما خجالتی‌تر از آن بودند که هر کاری

you could have done.

می‌توانستید بکنید.

We wouldn't have objected because I think actually Mr.

ما مخالفت نمی‌کردیم، زیرا فکر می‌کنم در واقع آقای

Duncan's quite fond of the same.

دانکن به همین موضوع علاقه دارد.

I think it's gone to his head of it actually.

من فکر می کنم در واقع به سر او رفته است.

Has it become

آیا

you've become almost impossible to live

زندگی با شما تقریباً غیرممکن شده است

with, such as being on the Paris trip

، مانند حضور در سفر پاریس

That hasn't happened.

Mr.

که اتفاق نیفتاده است.

Juncker's ego is

منیت آقای یونکر

just inflated to the size of a giant balloon.

فقط به اندازه یک بادکنک غول پیکر پر شده است.

So the thing now is,

بنابراین مسئله اکنون این است که

lots of people have met me for real.

بسیاری از مردم من را به طور واقعی ملاقات کرده اند.

So you know that I'm actually quiet person

پس شما می دانید که من در واقع یک فرد ساکت و

with a very shy personality,

با شخصیت بسیار خجالتی هستم،

right?

Is that right?

درست است؟

درست است؟

I hope so.

امیدوارم.

We have lots of guests here.

ما اینجا مهمانان زیادی داریم.

Yes, we have lots of things to show you.

بله، ما چیزهای زیادی برای نشان دادن به شما داریم.

We've got so many things coming up.

ما چیزهای زیادی پیش رو داریم.

We also have a new game

ما همچنین یک بازی جدید داریم که

you don't know, New game, A new game.

شما نمی دانید، بازی جدید، یک بازی جدید.

You don't know about it.

شما در مورد آن نمی دانید.

Just tell me.

You see, I just. Come on.

فقط به من بگو.

می بینی، من فقط بیا دیگه.

He doesn't tell me anything. Yeah, we have a new game.

او به من چیزی نمی گوید. بله، ما یک بازی جدید داریم.

We have a new game called Read my Lips.

ما یک بازی جدید به نام Read my Lips داریم.

Yes.

I thought this up

آره.

the other day when we were on the plane.

روز قبل که در هواپیما بودیم به این فکر کردم.

I was watching the clouds go by,

داشتم عبور ابرها را تماشا می‌کردم

and then I suddenly had this amazing idea

و ناگهان این ایده شگفت‌انگیز

for a new competition.

برای یک مسابقه جدید به ذهنم خطور کرد.

So we are going to play that

بنابراین ما می خواهیم آن را

a little bit later on as well.

کمی بعد نیز بازی کنیم.

We have a lot of things to do,

ما کارهای زیادی داریم که باید انجام دهیم،

but now we are going to show some of the gifts

اما اکنون می‌خواهیم برخی از هدایا را به نمایش بگذاریم،

because we have so many things

زیرا چیزهای زیادی داریم

that we were showered in. Gifts.

که به ما تعلق گرفت. هدایا.

Yes, that's a phrase you use

بله، این عبارتی است که

when you get a lot of gifts from people.

وقتی هدایای زیادی از مردم دریافت می کنید استفاده می کنید.

You say that

شما می گویید که

you were showered in gifts

هدایا به شما ریخته شده است،

means it's like rain coming down uncontrollably.

یعنی مثل بارانی است که بی اختیار می بارد.

You're getting lots of gifts.

شما هدایای زیادی دریافت می کنید.

I mean, the greatest gift, of course, was meeting you.

منظورم این است که بزرگترین هدیه، البته ملاقات با شما بود.

That was the greatest gift because.

این بزرگترین هدیه بود زیرا.

But we also got some

اما

physical gifts to take away

هدایای فیزیکی هم گرفتیم که باید ببریم

to bring back with us in our suitcase.

تا با خودمان در چمدانمان بیاوریم.

We're going to show some of them.

ما قصد داریم تعدادی از آنها را نشان دهیم.

We're going to show some of them.

ما قصد داریم تعدادی از آنها را نشان دهیم.

First of all, you might remember this photograph.

اول از همه، ممکن است این عکس را به خاطر بسپارید.

I'm going to show a photograph.

من می خواهم یک عکس نشان دهم.

Steve, this is very technical, what we're doing there.

استیو، این بسیار فنی است، کاری که ما در آنجا انجام می دهیم.

So I think you're good at the technical stuff.

بنابراین من فکر می کنم شما در مسائل فنی خوب هستید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Let me just try and get this to work.

بگذارید فقط تلاش کنم و این کار را انجام دهم.

If it doesn't work, I'm

اگر نتیجه ندهد، من

going to look like a silly sausage.

شبیه یک سوسیس احمقانه خواهم شد.

Here we go. That's Claudia on today. Yes.

در اینجا ما می رویم. امروز کلودیا است. آره.

Does anyone remember this picture?

کسی این عکس را به خاطر دارد؟

This is the picture taken by Maria,

این تصویری است که توسط ماریا،

also the actress and Claudia.

بازیگر و کلودیا گرفته شده است.

And also Sandra. They met up

و همچنین ساندرا. آنها ملاقات کردند

and in my hand right now,

و همین الان در دست من بودند که

given to me last weekend by Beatrice.

آخر هفته گذشته توسط بئاتریس به من داده شد.

It is that actual piece of paper.

آن تکه کاغذ واقعی است.

There it is.

ایناهاش.

Look at that, Mr. Steve.

به آن نگاه کن، آقای استیو.

Oh, thanks a lot, Mr. Duncan.

اوه، خیلی ممنون آقای دانکن.

From

از

Marzia, Beatrice,

مارزیا، بئاتریس،

Claudia and also Sandra as well.

کلودیا و همچنین ساندرا.

So there it is for real.

پس واقعاً وجود دارد.

So that is that is travelled all the way

بنابراین این است که تمام راه

from Argentina to Paris.

از آرژانتین به پاریس سفر می شود.

Lovely. Isn't that amazing.

دوست داشتني. آیا این شگفت انگیز نیست

And that's

و

where you're going to frame that

اینجاست که می‌خواهید آن را قاب کنید

and put this on your studio wall.

و آن را روی دیوار استودیو خود قرار دهید.

There's no other way.

راه دیگه ای نیست به

I've been told I need to speak more clearly.

من گفته اند که باید واضح تر صحبت کنم. فکر می‌کنم گروه در پاریس به

I think I was given a strong hint

من اشاره‌ای قوی دادند

by the group in Paris

that they can always understand Mr.

که آنها همیشه می‌توانند آقای

Duncan, but not always understand me.

دانکن را درک کنند، اما نه همیشه من را درک کنند.

So I'm going to talk more clear

بنابراین من می خواهم واضح تر صحبت کنم

so that you can all understand my every word.

تا همه شما بتوانید تک تک کلمات من را درک کنید.

That just sounds weird, by the way. So

اتفاقاً این فقط عجیب به نظر می رسد. پس

feedback, please.

بازخورد، لطفا.

Yes. And here's another one.

آره. و اینم یکی دیگه

Hello. Mr.

سلام. آقای

Duncan and Mr.

دانکن و آقای

Steve from Buenos Aires.

استیو از بوینس آیرس.

And this message is from Thank Mr.

و این پیام از طرف تشکر آقای

Duncan from Rosso.

دانکن از Rosso است.

And also once again, Beatrice.

و همچنین یک بار دیگر، بئاتریس.

So Beatrice has been very busy making signs

بنابراین بئاتریس بسیار مشغول ساختن علائم

and also messages.

و همچنین پیام‌ها بوده است.

Well, of course, we know Beatrice is an artist.

خوب، البته، ما می دانیم که بئاتریس یک هنرمند است.

Oh, yes.

آه بله.

Of the highest order.

از بالاترین درجه.

We will be seeing that in a few moments.

تا چند لحظه دیگر شاهد آن خواهیم بود.

And yes, talking of art, we had a lovely gift from

و بله، صحبت از هنر، ما یک هدیه دوست داشتنی از

Christine.

کریستین داشتیم.

Look at this, Christina.

اینو ببین کریستینا

Look at that.

به آن نگاه کنید.

So that looks so strong.

بنابراین به نظر می رسد بسیار قوی است.

So this is actually painted with oil.

بنابراین این در واقع با روغن رنگ شده است.

Oil paints and it's the smell is very strong.

رنگ روغن و بوی آن بسیار قوی است.

So there it is, a Paris, a sniff.

پس آنجاست، یک پاریس، یک بو.

Ooh, yeah.

اوه، آره

That is that is pure oil.

یعنی روغن خالص است.

So there it is. Isn't that beautiful?

بنابراین وجود دارد. این زیبا نیست؟

They have a red underlay, a red umbrella,

آنها یک زیرانداز قرمز، یک چتر قرمز دارند،

you have some blossom

شما مقداری شکوفه دارید

and of course the most famous landmark in the world.

و البته مشهورترین نقطه عطفی در جهان.

But besides my hat.

اما در کنار کلاه من

There it is.

ایناهاش.

So thank you very much, Christine,

بنابراین از شما بسیار سپاسگزارم، کریستین،

for that lovely gift.

برای آن هدیه دوست داشتنی.

We are going to get that framed.

ما قصد داریم آن را قاب کنیم.

I will get. That frame.

خواهم گرفت. اون قاب

I thank you very much.

من از شما بسیار تشکر می کنم.

I very good care of this.

من خیلی خوب از این مراقبت می کنم.

I was very careful to

من خیلی مراقب بودم که

to make sure it didn't get damaged on the way back.

در راه برگشت آسیبی نبیند.

And there's a nice on the back.

و در پشت یک قسمت خوب وجود دارد.

Thank you, Christine.

متشکرم کریستین

Talking of arts, we have more arts.

در مورد هنر صحبت کنیم، ما هنرهای بیشتری داریم.

Would you like to see what we were given as well?

دوست داری ببینی به ما هم چی داده؟

I think this was something special for Mr.

فکر می کنم این برای آقای استیو چیز خاصی بود

Steve, but for me. For me where? Mr.

، اما برای من. برای من کجا؟ آقای

Steve's in the kitchen.

استیو در آشپزخانه است.

Look at the.

نگاه کن به.

Let me demonstrate.

بگذار نشان دهم به

It looks like a welding glove.

نظر می رسد یک دستکش جوش است.

Yes, but in fact, in fact, it is a

بله، اما در واقع، در واقع،

very go designed for me

برای من طراحی شده است که به

to obviously take things out of the oven.

وضوح چیزها را از فر بیرون بیاورم.

Also, it stops Mr.

همچنین باعث می شود که آقای

Steve from from

استیو نتواند

pleasuring himself as well.

خودش را نیز خوشحال کند.

Just trust you, Mr.

فقط به شما اعتماد کنید، آقای

Dingley. We're talking about poops next.

دینگلی. بعد در مورد مدفوع صحبت می کنیم.

Isn't that lovely, though?

با این حال این دوست داشتنی نیست؟

So there it is.

بنابراین وجود دارد.

Once again, the most famous landmark in the world,

یک بار دیگر، برج ایفل، معروف ترین مکان دیدنی جهان، در

the Eiffel Tower, next to my heart,

کنار قلب من،

which is the second most famous landmark,

که دومین مکان دیدنی مشهور است،

because people do recognise it.

زیرا مردم آن را می شناسند.

Even in a crowded place.

حتی در یک مکان شلوغ.

And this, this little thing is called a potholder.

و این، این چیز کوچک را می گویند گلدان.

And normally if you are picking up a hot pot

و به طور معمول اگر یک قابلمه داغ

or something hot

یا چیز داغ را بردارید

and you have to hold it very carefully.

و باید آن را با احتیاط نگه دارید.

Oh, it was my understanding, Mr.

اوه، فهمیدم آقای

Duncan, that was to put on your table.

دانکن، قرار بود روی میز شما بگذارم.

Oh,

اوه،

so that when you take something out of the

به طوری که وقتی چیزی را

with said glove,

با دستکش گفته شده بیرون می آورید،

you then put that hot pot

آن قابلمه داغ را

on top of that to protect the table.

روی آن قرار دهید تا از میز محافظت شود.

Oh that is my understanding.

اوه این درک من است.

That's what Tomic told me it was for. Okay.

تومیک به من گفت برای همین است. باشه.

Anatomic, of course, is a fabulous cook.

آناتومیک البته آشپز فوق العاده ای است.

Yes.

As we've discovered that we've seen pictures of it.

آره.

همانطور که ما متوجه شدیم که تصاویری از آن را دیده ایم.

Yes.

And Tomic

آره.

و تومیک

probably cooking right now

احتمالاً در حال حاضر آشپزی می کند

because he told us that he's usually cooking whilst

زیرا به ما گفته است که معمولاً در حالی که

while watching us at the same time.

ما را تماشا می کند در حال آشپزی است.

You say why a little whilst it depends.

شما می گویید چرا کمی در حالی که بستگی دارد.

Does it matter?

آیا این مهم است؟

While in American English whilst is often

در حالی که در انگلیسی آمریکایی در حالی که اغلب

used in British English.

در انگلیسی بریتانیایی استفاده می شود.

But these days of course, everything is mixed up,

اما مطمئناً این روزها همه چیز به هم ریخته است،

so you might hear British English

بنابراین ممکن است در

and American English being used all over the place.

همه جا از انگلیسی بریتانیایی و انگلیسی آمریکایی استفاده شود.

So while whilst it doesn't matter,

بنابراین اگرچه مهم نیست، اما

it doesn't really matter these days. But yes,

این روزها واقعاً مهم نیست. اما بله،

what else have you got there talking?

چه چیز دیگری در آنجا صحبت می کنید؟

I know you're talking of Tomic.

من می دانم که شما در مورد تومیک صحبت می کنید.

Yes. You mentioned what Tomic brought us.

آره. شما اشاره کردید که تومیک برای ما چه آورده است.

Yes. This is going well. Well, well, yes.

آره. این به خوبی پیش می رود. خوب، خوب، بله.

Okay.

باشه.

Tomic brought us some beautiful waffles,

تومیک چند وافل زیبا برای ما آورد،

but no ordinary waffles.

اما نه وافل معمولی.

They were they were very thin

آنها بسیار نازک بودند

and they were filled with the most delicious

و با خوشمزه ترین شربت شیرین پر شده بودند

sweet syrup.

.

And they were absolutely gorgeous.

و آنها کاملاً زیبا بودند.

And I did eat them all.

و من همه آنها را خوردم.

They're gone.

آنها رفته اند.

Louis, Like Tom,

لویی، مثل تام،

I brought some big ones for us to take back,

چند تا بزرگ آوردم که برگردیم

which Duncan's Mr.

که آقای دانکن

Duncan, rather, has eaten all of them.

دانکن، بلکه همه آنها را خورده است.

They're gone.

آنها رفته اند.

But also a packet of smaller ones

اما همچنین بسته ای از بسته های کوچکتر

that were to share for the group.

که قرار بود برای گروه به اشتراک گذاشته شود.

And I specifically remember Louis

و من به طور خاص به یاد دارم که لوئیس

really liked these little mini waffles.

واقعاً این مینی وافل های کوچک را دوست داشت.

We were eating them in one of the cafes,

ما در یکی از کافه ها داشتیم آنها را می خوردیم،

which I don't think that we're too pleased about,

که فکر نمی کنم خیلی از آن راضی باشیم،

but we, we ordered enough I think, in there.

اما فکر می کنم به اندازه کافی در آنجا سفارش دادیم.

But anyway,

اما به هر حال،

I'll make the other gift that Thomas gave us.

هدیه دیگری را که توماس به ما داد، خواهم کرد.

Yes, Well, gave me is this is me.

بله، خوب، به من داد این من هستم.

Is this so? This is.

آیا این چنین است؟ این هست.

Can you read that? Yes.

آیا می توانید آن را بخوانید؟ آره.

So it's something for the garden.

بنابراین چیزی برای باغ است.

Because Tomek obviously knows that I like gardening.

چون تومک بدیهی است که می داند باغبانی را دوست دارم.

So these are carrots, but they're no ordinary carrots.

بنابراین اینها هویج هستند، اما هویج معمولی نیستند.

They're Parisian and carrot round

آنها پاریسی و هویج هستند

and I won't tip it.

و من آن را انعام نمی دهم.

What you do is you start it off.

کاری که شما انجام می دهید این است که آن را شروع می کنید.

Oh, steady. I'm being steady, Mr. Duncan.

اوه، ثابت. من ثابت قدم هستم، آقای دانکن.

So you put the soil which came in a separate bag.

بنابراین خاکی را که آمده در کیسه ای جداگانه قرار می دهید.

You put that in this, which is waterproofed,

شما آن را در این قرار می دهید که ضد آب است،

and you put the seeds in

و دانه ها را داخل آن می ریزید

and then

و بعد

when I say seeds, I'm assuming they're carrot seeds.

وقتی می گویم دانه ها، فرض می کنم آنها دانه های هویج هستند.

We were a bit weary. Yes.

کمی خسته بودیم. آره.

Because this we thought maybe this wasn't real.

زیرا ما فکر کردیم که شاید این واقعی نباشد.

We thought maybe inside perhaps there was something

ما فکر کردیم شاید در داخل آن چیزی

illegal, some other type of seed

غیرقانونی وجود داشته باشد، نوعی دیگر از دانه های

from some of the plants. Yeah.

برخی از گیاهان. آره

So I'm

بنابراین من

I should be bitterly disappointed if they are carrots.

باید به شدت ناامید شوم اگر آنها هویج هستند.

So we are going to find out over the next few days if

بنابراین طی چند روز آینده می‌خواهیم بفهمیم که

if this is actually something legal,

آیا این واقعاً چیزی قانونی است،

just innocent carrots or maybe something illegal.

فقط هویج بی‌گناه یا شاید چیزی غیرقانونی.

So which means we might get a knock at the door.

بنابراین این بدان معناست که ممکن است در را بزنیم.

It's a bit worried actually

در واقع کمی نگرانم که از

going through customs that I can't put it in my

گمرک عبور کنم که نتوانم آن را در

I put this in my suitcase and I was slightly worried

چمدانم بگذارم، این را در چمدانم گذاشتم و کمی نگران بودم

that yeah,

که بله،

there'll be dogs sniffing around my suitcase.

سگ‌هایی اطراف چمدانم را بو می‌کشند.

What they do is this is, is

کاری که آنها انجام می دهند این است که

you don't see what happens to your suitcase.

شما نمی بینید چه اتفاقی برای چمدان شما می افتد.

I know it goes through all sorts of crazy stuff.

من می دانم که از انواع چیزهای دیوانه کننده عبور می کند.

Your suitcase

چمدان شما

when you,

when you put it through,

،

وقتی آن را جا می گذارید،

when you check it in at the airport.

وقتی آن را در فرودگاه چک می کنید.

So yes, there would have been at least one dog

بنابراین بله، حداقل یک سگ در

sniffing around your suitcase.

اطراف چمدان شما بو می کشید.

So I have a feeling that this this really is

بنابراین من احساس می کنم که این واقعاً همان چیزی است که

what it says on the box.

روی جعبه نوشته شده است.

We got it through and I'll be baking some cake

ما آن را به پایان رساندیم و من

with whatever emerges from this box.

با هر چیزی که از این جعبه بیرون می آید کمی کیک خواهم پخت.

Although it would have been

اگرچه می شد اما

it would have been interesting.

جالب بود.

It would have been very interesting

خیلی جالب بود

if if they thought that was something else

اگر فکر می کردند این چیز دیگری است

and maybe they would take us into a back room

و شاید ما را به اتاق پشتی می بردند

and make us take all our clothes off

و مجبور می کردند همه لباس هایمان را در بیاوریم

and maybe they would put

و شاید

put something on their hand.

چیزی روی دستشان بگذارند.

A very thoughtful gift.

هدیه ای بسیار متفکر

Thank you very much, Tom.

خیلی ممنون، تام.

Fortunately, if you're listening,

خوشبختانه، اگر در حال گوش دادن هستید،

fortunately that didn't happen. Tom, I can sit here.

خوشبختانه این اتفاق نیفتاد. تام، من می توانم اینجا بنشینم.

I know Tom. Okay.

من تام را می شناسم. باشه.

But I don't know whether he's actually

اما من نمی دانم که آیا او واقعاً

paying attention.

توجه می کند یا خیر.

Well, he's not the only one.

خوب، او تنها نیست.

It probably doesn't want to say

احتمالاً نمی خواهد

too much about the seeds.

در مورد دانه ها چیز زیادی بگوید.

We have more guests. We had a lot to do.

مهمان های بیشتری داریم. کارهای زیادی برای انجام دادن داشتیم.

But do remember first,

اما ابتدا به یاد داشته باشید،

okay, how we how we were all sitting around

خوب، ما چگونه

drinking beer in a in a park, weren't we.

در پارکی دور هم نشسته بودیم و در حال نوشیدن آبجو بودیم، اینطور نیست.

After we after we did the main meet at the trunk deer.

بعد از ما بعد از ما ملاقات اصلی را در آهو تنه انجام دادیم.

We were on the I think it was the Plaza Park.

ما در پارک پلازا بودیم.

The Concorde.

کنکورد.

Last of the Concorde.

آخرین کنکورد.

That's as you go along from the Eiffel Tower to

این همان زمانی است که از برج ایفل به سمت

the Concorde. So there we go.

کنکورد می روید. بنابراین ما به آنجا برویم.

We, we, we walked down,

ما، ما، پايين راه افتاديم،

we found a nice shady spot

on some grass under some trees, trunk, a deer.

روي چند علف زير چند درخت، تنه، يك آهو، يك نقطه سايه خوب پيدا كرديم.

There.

آنجا.

Eifel tower over there.

برج ایفل اونجا

And we were drinking beer.

و داشتیم آبجو مینوشیدیم.

It was lovely.

دوست داشتنی بود.

Little Mick bought me a beer

میک کوچولو برای من آبجو خرید

and you won't remember it really.

و تو واقعاً آن را به خاطر نخواهی آورد.

But yes, the other thing to mention, we are talking,

اما بله، نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد،

by the way, later about the good things,

اتفاقاً بعداً در مورد چیزهای خوب،

the bad things, and the ugly things

چیزهای بد و چیزهای زشت

about Paris as well.

در مورد پاریس نیز صحبت می کنیم.

Now, before anyone criticises me,

حالا قبل از اینکه کسی از من انتقاد کند، می

I know that all cities and all towns

دانم که همه شهرها و همه شهرها

have good things and bad things,

خوب و بد دارند،

but I think if you go somewhere,

اما فکر می کنم اگر جایی بروید،

I think you are in a situation or a position where

فکر می کنم در موقعیت یا موقعیتی هستید که

you can make comments about the place.

می توانید درباره آن مکان نظر بدهید.

So we we are going to quickly look later on.

بنابراین ما می خواهیم به سرعت بعداً بررسی کنیم.

It's some of the good stuff,

برخی از چیزهای خوب،

some of the bad stuff and some of the ugly.

برخی از چیزهای بد و برخی از موارد زشت است.

And also, of course,

و همچنین، البته، می

you know, Lewis

Page is Toback, Christine, Francesca and Patrick

دانید، لوئیس

پیج تابک است، کریستین، فرانچسکا و پاتریک

told us a lot about their personal lives

چیزهای زیادی در مورد زندگی شخصی خود به ما گفتند

and we will be revealing all that as well later on.

و ما بعداً همه آنها را فاش خواهیم کرد.

I'm joking. I'm joking.

من شوخی میکنم. من شوخی میکنم.

Intimate details of their lives

جزئیات صمیمی زندگی آنها را

we will share with every now I'm joking.

هر بار که شوخی می کنم با آنها در میان می گذاریم.

I'm Jim. Yeah. You just said good.

من جیم هستم. آره فقط خوب گفتی

Shall we just assume

that everything you say is a joke?

آیا فرض کنیم

هر چه می گویید شوخی است؟

Yeah, that. Anyway. Yes.

آره، اون به هر حال. آره.

We also had something from Louis that lovely wallet.

ما همچنین چیزی از لوئیس آن کیف پول دوست داشتنی داشتیم.

And I will be putting all of my millions and millions

و من تمام میلیون‌ها و میلیون‌ها

and millions of pounds

و میلیون‌ها پوندی

that YouTube give me every week.

که YouTube به من می‌دهد را هر هفته می‌گذارم.

I'm joking, I'm joking, I'm joking.

شوخی می کنم، شوخی می کنم، شوخی می کنم.

It'll take years to fill that up

سالها طول می کشد تا آن را

with your YouTube earnings. Mr. Juncker.

با درآمدهای YouTube خود پر کنید. آقای یونکر.

I'm joking.

من شوخی میکنم.

I think this is it.

من فکر می کنم این است.

Well, I think this could be my YouTube

خب، فکر می‌کنم این می‌تواند درآمد من در یوتیوب در حال حاضر

earnings in here right now, which is which is nothing.

در اینجا باشد، که چیزی نیست.

Nice memento for maybe a couple of months

یادگاری خوب برای شاید چند ماه

and I got one as well.

و من هم یکی گرفتم.

So I will be putting some money in.

بنابراین من مقداری پول خواهم گذاشت

This is soon as I get some.

.

I've forgotten what it looks like now.

یادم رفته الان چه شکلیه

I believe

من فکر می کنم که

King Charles is now on the front of some of our money.

پادشاه چارلز اکنون در مقابل برخی از پول های ما قرار دارد.

So there it is. Now, look.

بنابراین وجود دارد. حالا، نگاه کن

And so many gifts.

و اینهمه هدیه

So many gifts.

اینهمه هدیه

And we still have lots of other ones to talk about.

و ما هنوز خیلی چیزهای دیگر برای صحبت داریم.

Look at that.

به آن نگاه کنید.

A pair of French style socks.

یک جفت جوراب به سبک فرانسوی.

And just in case you are in

و فقط اگر

any doubt that they were actually French

شک دارید که آنها واقعاً فرانسوی بودند،

while there is another Eiffel Tower,

در حالی که برج ایفل دیگری وجود دارد،

the most famous landmark in the world besides my hat.

مشهورترین نقطه عطفی در جهان به جز کلاه من.

Yes, Mr. Duncan.

بله، آقای دانکن.

Love socks, Lovely gifts. Lovely.

جوراب های عاشقانه، هدایای دوست داشتنی. دوست داشتني.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

But yes.

So I didn't get any socks.

اما بله.

پس من جوراب نگرفتم.

You didn't see? I'm joking.

ندیدی؟ من شوخی میکنم.

I'm joking.

من شوخی میکنم.

Oh, you're joking.

اوه شوخی میکنی

You're joking.

شوخی میکنی.

I'm sure this could be a new catchphrase, by the way.

به هر حال، مطمئنم که این می تواند یک عبارت جذاب جدید باشد.

Hello, everyone.

سلام به همه

I'm joking.

من شوخی میکنم.

I'm joking. Hello, Raul.

من شوخی میکنم. سلام رائول

Raul, I think is we we have more gifts to show.

رائول، من فکر می کنم که ما هدایای بیشتری برای نشان دادن داریم.

Can I say just in case you are watching, Maybe

می توانم بگویم فقط در صورتی که تماشا می کنید، شاید

in the car. Beatriz,

در ماشین. بئاتریز، هدایای

your beautiful

gifts that you made yourself.

زیبای تو

که خودت درست کردی.

I feel quite honoured

من

to have these in the house.

از داشتن اینها در خانه احساس افتخار می کنم.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

So there is a picture of me and Steve.

بنابراین یک عکس از من و استیو وجود دارد.

Just ignore that.

فقط آن را نادیده بگیرید.

But look at that.

اما به آن نگاه کنید.

A small stone.

یک سنگ کوچک

And on it, Beatriz has painted a small picture,

و Beatriz روی آن یک تصویر کوچک،

some beautiful scenery of the flowers and the grass.

مناظر زیبایی از گل ها و چمن ها را ترسیم کرده است.

And it looks like the hills and the blue sky.

و شبیه تپه ها و آسمان آبی است.

All I did. That's acrylic.

تمام کاری که انجام دادم این اکریلیک است.

That's painted in acrylic.

که با رنگ اکریلیک نقاشی شده است.

And look at this.

و به این نگاه کن

No, that's not.

نه، اینطور نیست. به

It looks like something maybe Monet would do

نظر می رسد کاری که شاید مونه

with those big, thick, heavy brush strokes.

با آن ضربه های بزرگ، ضخیم و سنگین برس انجام دهد.

So thank you very much, Beatriz.

بنابراین بسیار متشکرم، Beatriz.

We are going to have that framed.

ما قصد داریم آن قاب را داشته باشیم.

We there is a place

ما در جایی

not far from where we live and they do that.

نه چندان دور از محل زندگی خود هستیم و آنها این کار را می کنند.

So can I say

بنابراین، می توانم به

you also, Beatriz, for your lovely gifts as well.

شما بگویم، Beatriz، برای هدایای دوست داشتنی شما نیز.

We will treasure all of them forever and ever

ما برای همیشه و همیشه برای همه آنها ارزش خواهیم داشت

that the stone was for me, Mr.

که این سنگ برای من بود، آقای

Duncan.

دانکن.

I know the stone was for me. There we go.

می دانم که سنگ برای من بود. ما میرویم آنجا.

I brought it on.

آوردمش

And as you can see on the back,

و همانطور که در پشت می بینید، در

there is actually a stone.

واقع یک سنگ وجود دارد.

Yes, And that is acrylic paint.

بله، و این رنگ اکریلیک است.

It's not beautiful.

زیبا نیست.

And

و

yes I'm not going to put it in the garden.

بله، قرار نیست آن را در باغ بگذارم.

We're not going to put it in a frame either.

ما هم قرار نیست آن را در یک قاب قرار دهیم.

So this we won't frame this.

بنابراین ما این را قاب نمی کنیم.

Well, we've got a little holder for it.

خوب، ما یک نگهدارنده کوچک برای آن داریم.

So we have this. Yes.

بنابراین ما این را داریم. آره.

As we just saw in the video. Yes.

همانطور که در ویدئو دیدیم. آره.

So, look, it's not beautiful. It's very nice.

پس ببین زیبا نیست خیلی خوبه.

And also the painting.

و همچنین نقاشی.

So thank you, Beatriz.

پس متشکرم، بئاتریز.

Thank you all.

با تشکر از همه شما.

We also had a lovely donation, Patrick.

ما همچنین یک کمک مالی دوست داشتنی داشتیم، پاتریک.

We had food from Tomic.

از تومیک غذا داشتیم.

So thank you all.

پس از همه شما متشکرم.

Yes, we've added some notes to your check.

بله، چند یادداشت به چک شما اضافه کرده‌ایم.

Patrick.

Okay, you've added a few noughts

پاتریک

بسیار خوب،

on the end of the of the check, if you don't mind.

اگر اشکالی ندارد، در انتهای چک چند عدد اضافه کرده اید.

Say it so on. So many joking. I'm only joking.

همینطور بگو خیلی شوخی میکنن من فقط شوخی می کنم.

I'm just joking.

من فقط شوخی می کنم.

I'm joking, I'm joking, I'm joking.

شوخی می کنم، شوخی می کنم، شوخی می کنم.

Yes. And the

آره. و

with Francesca was filming

با فرانچسکا در حال فیلمبرداری از

a behind the scenes for us.

پشت صحنه برای ما بود.

Yes. A behind the scenes

آره. یک فیلم پشت صحنه

film of what we were doing on the Trocadero.

از کاری که ما در تروکادرو انجام می دادیم.

So we will

بنابراین ما می خواهیم

Francesca is going to make that available to us

فرانچسکا آن را در اختیار ما قرار دهد

because Francesca is I won't say exactly what.

زیرا فرانچسکا دقیقاً نمی گویم چیست.

Francesca, don't.

فرانچسکا، نکن

Don't say anything yet.

هنوز چیزی نگو از

I've been asked not to find.

من خواسته شده که پیدا نکنم

So A is going to show as

بنابراین A قرار است در حالی که

it's going to edit this film together

این فیلم را با هم ویرایش می‌کند نشان می‌دهد

and give you a sort of a behind the scenes look about

و نوعی نگاه از پشت صحنه در مورد

what was happening on the structure there.

آنچه که در ساختار آنجا اتفاق می‌افتد به شما می‌دهد.

It was strange.

عجیب بود.

It Trocadero check a Trocadero.

آن Trocadero بررسی Trocadero.

I don't know.

من نمی دانم.

At this point in time, it doesn't really matter.

در این مقطع زمانی، واقعاً مهم نیست.

I don't think so. It was a great time.

من اینطور فکر نمی کنم. زمان بسیار خوبی بود.

I know we've been talking about this for over an hour,

من می دانم که ما بیش از یک ساعت در مورد این موضوع صحبت کرده ایم،

but it was some things that we've

اما برخی چیزها بود که

we didn't think it would happen, did we?

فکر نمی کردیم این اتفاق بیفتد، نه؟

We didn't.

We didn't think it would happen

ما این کار را نکردیم.

ما فکر نمی‌کردیم که این اتفاق بیفتد،

because it seemed like a very big thing to do.

زیرا به نظر کار بسیار بزرگی بود.

But we did it and it happened and we had so much fun.

اما ما این کار را انجام دادیم و این اتفاق افتاد و ما بسیار لذت بردیم.

In fact, I tell you what, Steve, I can't resist.

در واقع، من به شما می گویم، استیو، من نمی توانم مقاومت کنم.

I can't resist doing it.

من نمی توانم در برابر انجام آن مقاومت کنم.

You know what I'm going to do, don't you?

میدونی قراره چیکار کنم، نه؟

You're going to play the video

شما قرار است ویدیوی

of the cows in the garden,

گاوهای باغ را پخش کنید

and then

و سپس

I'm going to play the video of of the video that

من ویدیوی ویدیویی را که

I played not very long ago.

چندی پیش پخش کردم را پخش می کنم.

Some wonderful memories.

چند خاطره فوق العاده

And I have to say, we are never going to forget

و باید بگویم، ما هرگز

everything that happened last week.

تمام اتفاقات هفته گذشته را فراموش نمی کنیم.

The world

جهان

in

در

doo doo doo doo

دوو دوو دوو دوو

doo doo doo doo.

دوو.

Doing

انجام دادن

that.

آن.

People

مردم

really good.

واقعا خوبن

Do it,

انجامش بده،

do it, do it.

انجام بده، انجامش بده.

Doing

انجام دوو دوو دوو دوو

doo doo doo doo doo doo doo

doo doo doo doo doo

doo doo doo doo doo doo.

دوو.

Do

انجام دهید

it.

.

That was all spontaneous, by the way.

اتفاقاً همه اینها خودجوش بود.

I wasn't expecting all of that attention at the end,

انتظار این همه توجه را در پایان نداشتم،

but it was lovely what an incredible event that was.

اما چه اتفاقی باورنکردنی بود.

We are we are going to carry on talking about Paris

ما به صحبت در مورد پاریس ادامه می دهیم

because we had a nice time last week

زیرا هفته گذشته لحظات خوبی را سپری کردیم

and I thought it would be good chance.

و فکر می کردم این فرصت خوبی است.

Now I don't want anyone

حالا نمی‌خواهم کسی

to get the wrong idea

تصور اشتباهی

of what we're about to do,

از کاری که می‌خواهیم انجام دهیم داشته باشد،

but I thought it would be a good chance

اما فکر می‌کردم این فرصت خوبی است

to talk about the good things,

تا در مورد چیزهای خوب،

maybe some of the bad things, maybe some ugly things.

شاید برخی از چیزهای بد، شاید برخی چیزهای زشت صحبت کنم.

And I think we've had some suggestions already.

و من فکر می کنم ما قبلاً پیشنهاداتی داشته ایم.

So here we go on the screen right now.

بنابراین ما در حال حاضر روی صفحه نمایش می رویم.

But ba ba ba ba ba.

اما بابا بابا بابا.

The good, the bad and the ugly things about Paris.

چیزهای خوب، بد و زشت پاریس.

So don't think there's any bad. Mr. Duncan.

پس فکر نکنید که چیز بدی وجود دارد. آقای دانکن

Let's. Let's go through the three, shall we?

اجازه دهید. بیایید سه مورد را مرور کنیم، درست است؟

So let's let's start with the positive

پس بیایید با موارد مثبت شروع کنیم،

it's mostly positive, by the way.

اتفاقاً بیشتر مثبت است.

It's 95% positive.

95 درصد مثبت است.

Okay.

باشه.

So come on, bring me your 95% positive.

پس بیا، 95 درصد مثبتت را برای من بیاور.

Just The the atmosphere of Paris is is just so lovely.

فقط فضای پاریس خیلی دوست داشتنی است.

I don't know what it is.

نمی دانم این چیست.

It just makes you feel

این فقط باعث می شود احساس کنید که این

it's just a very different city to most of the cities.

شهر با بیشتر شهرها بسیار متفاوت است.

If you go to London, it's very high.

اگر به لندن بروید، خیلی بالاست.

It's high rise blocks.

این بلوک های مرتفع است.

Everywhere you go to Paris, it's just you.

هر جا که به پاریس می روید، فقط شما هستید.

You really feel.

شما واقعا احساس می کنید.

I don't you come away thinking I want to go back.

من نمی آیی به این فکر که می خواهم برگردم.

It's just an atmosphere.

این فقط یک جو است.

And of course, it did help being with lovely people

و البته، به بودن با افراد دوست داشتنی نیز کمک کرد

as well.

.

I like, liked coming on the Metro.

من دوست دارم، دوست داشتم در مترو بیایم.

I'm sure that the people that live in Paris

من مطمئن هستم که مردمی که در پاریس زندگی می کنند

would say they don't like getting on the metro.

می گویند که دوست ندارند سوار مترو شوند.

Yeah, well, what do you want to look at?

بله، خوب، به چه چیزی می خواهید نگاه کنید؟

One thing at a time, by the way,

اتفاقاً یک چیز در یک زمان،

Not everything you want.

نه همه چیزهایی که شما می خواهید.

Okay then.

باشه پس

Well, yeah, it's the food.

خب، آره، این غذاست.

Of course the food.

البته غذا

Although you have got to be careful where you go.

اگرچه باید مراقب باشید کجا می روید.

It wasn't.

این نبود. به

They don't seem to know how to cook chicken.

نظر می رسد آنها طرز پخت مرغ را بلد نیستند. در

There's a bad already there. My.

حال حاضر یک بد وجود دارد. من

Yeah. Yes.

آره آره.

We're doing the good at the moment. Okay.

ما در حال انجام کارهای خوبی هستیم. باشه.

So the good is the beef

بنابراین، گوشت گاو خوب است

and the what I tell you what stood out for me

و چیزی که به شما می گویم آنچه برای من برجسته بود،

was the quality of service

کیفیت خدماتی است

that you get from waiters in Paris.

که از پیشخدمت های پاریس دریافت می کنید.

And by the way, when I say waiters, ladies,

و اتفاقاً وقتی می گویم گارسون، خانم،

waiters, you were impressed by one aspect.

پیشخدمت، از یک جنبه تحت تأثیر قرار گرفتید.

One aspect is that

یک جنبه این است که

all waiters

همه پیشخدمت ها

in Paris are super fashionable.

در پاریس فوق العاده شیک هستند.

I've never seen this anywhere else.

من هرگز این را در هیچ جای دیگری ندیده ام.

Anywhere, certainly not in the UK.

در هر کجا، مطمئناً نه در بریتانیا.

They remember everything that you order

آنها هر چیزی را که شما سفارش می دهید به خاطر می آورند

and they don't even have to write it down.

و حتی مجبور نیستند آن را یادداشت کنند.

They must undergo some rigorous training.

آنها باید آموزش های دقیقی را پشت سر بگذارند.

So a group of us, probably eight of us, one one

بنابراین گروهی از ما، احتمالاً هشت نفر، یکی در یک

night, seven or eight of us ordering starters.

شب، هفت یا هشت نفر از ما استارتر سفارش می دهیم.

Main course is drinks

غذای اصلی نوشیدنی است

and the waiters

و پیشخدمت ها

don't even have to write any of it down.

حتی مجبور نیستند چیزی از آن را یادداشت کنند.

They remembered all of it and it all came perfectly.

آنها همه آن را به یاد آوردند و همه چیز عالی بود.

And it's that I think is quite impressive.

و این است که به نظر من کاملاً چشمگیر است.

Very impressive indeed.

خیلی تاثیر گذاره واقعا

So the food the food is definitely good.

بنابراین غذای غذا قطعاً خوب است.

I will agree with you on that.

در این مورد با شما موافق خواهم بود.

Says good food.

می گوید غذای خوب.

And I think

و من فکر می کنم

now this this is this is very interesting.

اکنون این بسیار جالب است.

I think another thing I want to mention is

فکر می‌کنم نکته دیگری که می‌خواهم به آن اشاره کنم این است که

I didn't see any

trouble

from anyone apart from this.

غیر از این هیچ مشکلی از کسی ندیدم.

Yeah. Okay.

آره باشه.

Steve, can I just do this?

استیو، آیا می توانم این کار را انجام دهم؟

You don't have to keep doing that, brother.

مجبور نیستی این کار را ادامه دهی برادر.

I'm joking.

من شوخی میکنم.

I'm joking.

من شوخی میکنم.

He's joking. He's joking.

او شوخی می کند. او شوخی می کند.

Oh, and yes.

اوه، و بله.

Anyway.

به هر حال.

Oh, dear.

اوه عزیزم.

Waiters, we talk about waiters.

گارسون ها، ما در مورد گارسون ها صحبت می کنیم.

We weren't talking about waiters.

ما در مورد گارسون صحبت نکردیم.

I was talking about

من به طور کلی در مورد این صحبت می کردم که

generally how

چگونه

there was no trouble, no trouble around the place.

هیچ مشکلی وجود ندارد، هیچ مشکلی در اطراف محل وجود ندارد.

We didn't see young

ما ندیدیم

people are just all quiet, silent, just walking about.

جوانان فقط ساکت هستند، ساکت هستند، فقط در حال راه رفتن هستند.

We didn't see any aggravation.

ما هیچ تشدید کننده ای ندیدیم.

We didn't see any fighting.

ما درگیری ندیدیم.

And I know what you're going to.

و من می دانم که شما به چه کاری می روید.

But Mr.

اما آقای

Duncan, there have been riots in Paris.

دانکن، شورش هایی در پاریس رخ داده است.

We didn't even see any of that, to be honest,

ما حتی هیچ کدام از اینها را ندیدیم، صادقانه بگویم،

even though there were police everywhere.

با اینکه همه جا پلیس بود.

And quite often

و اغلب

they would have very big guns in their hands,

آنها اسلحه های بسیار بزرگ در دست داشتند،

very large weapons that were waving around, which I

سلاح های بسیار بزرگی که در اطراف تکان می خوردند، که

to be honest with you, I didn't mind to be honest.

صادقانه بگویم، من بدم نمی آمد صادقانه بگویم.

I felt super safe.

احساس امنیت فوق العاده ای داشتم

If there's one thing that makes you feel safe

اگر چیزی وجود دارد که باعث می شود احساس امنیت کنید

and this is just my opinion, by the way,

و این فقط نظر من است، اتفاقاً

it might not be yours

ممکن است مال شما

or any other human on the planet.

یا هیچ انسان دیگری در این سیاره نباشد.

I feel safe.

احساس امنیت می کنم.

I felt safe. I didn't feel worried.

احساس امنیت می کردم. من احساس نگرانی نکردم.

We were walking around very late one night

یک شب خیلی دیر قدم می زدیم

and we went past one of the embassies.

و از جلوی یکی از سفارت ها رد شدیم.

In fact, I think it was the British embassy

در واقع فکر کنم سفارت انگلیس بود

and there were armed police everywhere, weren't there?

و همه جا پلیس مسلح بود، اینطور نیست؟

They told us to cross the road.

گفتند از جاده رد شویم.

We were walking on the side of the road as the embassy

ما در کنار جاده به عنوان سفارت قدم می زدیم

and there was this guy standing in a box

و این مرد در یک جعبه ایستاده بود

and he said, Oh,

و گفت: اوه، با

pointing his large resonators, Louvre

اشاره به طنین انداز های بزرگ خود، لوور

told us across the road, I think he said, oeuvre,

از آن طرف جاده به ما گفت، فکر می کنم او گفت، oeuvre،

which I think means move.

که فکر می کنم به این معنی است. حرکت.

You said so.

خودتان گفتید.

So we went on the other side of the road and

بنابراین ما به طرف دیگر جاده رفتیم و

he was very convincing.

او بسیار قانع کننده بود.

I think what convinced me was, was the

فکر می کنم چیزی که من را متقاعد کرد،

automatic machine gun that he had in his hand.

مسلسل خودکاری بود که در دست داشت.

But I thought that was quite good.

اما به نظرم خیلی خوب بود.

And there was a lot of security, a lot of police cars.

و امنیت زیادی وجود داشت، ماشین های پلیس زیادی.

You would often hear that minimum minimum

شما اغلب این حداقل را

from very different typically French police car sound.

از صدای بسیار متفاوت ماشین پلیس فرانسوی می شنوید.

You see, we used to have a similar sound in the UK

ببینید، قبل از اینکه آمریکایی شویم، در بریتانیا صدای مشابهی داشتیم،

before we turned American, uh,

اوه،

sort of in the eighties.

در دهه هشتاد.

At some point

در مقطعی

we started adopting American style police sirens,

ما شروع به استفاده از آژیر پلیس به سبک آمریکایی کردیم،

but we

اما

used to have our own distinctive

قبلاً آژیر پلیس متمایز خود را داشتیم

police siren called.

.

It was morning and then.

صبح شد و بعد.

And then.

و سپس.

But the weather in Paris is slightly

اما هوای پاریس کمی

it's higher.

بالاتر است.

It's a very high octave.

اکتاو بسیار بالایی است.

It's is certainly here.

مطمئناً اینجاست

It's all the time.

این همه وقت است.

I lost count of how many times we heard the police

شمارش را از دست دادم که چند بار شنیدیم پلیس

driving around even in the middle of the night,

حتی در نیمه‌های شب در حال رانندگی است،

they would still use their sirens

آنها همچنان از آژیرهایشان استفاده می‌کردند،

even though there was very little traffic around.

حتی اگر رفت و آمد بسیار کمی در اطراف وجود داشت.

So I did feel safe that is a big good

بنابراین من احساس امنیت کردم که یک خوبی بزرگ است

that is a very important good.

که یک کالای بسیار مهم است.

Christine has said that she was told

کریستین گفته است که به او گفته شده است

that there are a lot of

که تعداد زیادی

police out of uniform walking around as well.

پلیس بدون یونیفورم نیز در اطراف راه می‌روند.

Undercover police cover. Yes.

پوشش مخفی پلیس آره.

Yes.

The good, the bad, the ugly is is mistaken.

آره.

خوب، بد، زشت اشتباه است.

That from the title of a spaghetti Western

که از عنوان یک وسترن اسپاگتی

with Clint Eastwood,

با کلینت ایستوود،

somebody pointed out,

یکی اشاره کرد،

you should have said the good, the bad and, the ugly.

شما باید خوب، بد و، زشت را می گفتید.

But we're paraphrasing it.

اما ما آن را بازنویسی می کنیم.

Well, we're not

well, it's not based on the film title.

خوب، حال ما

خوب نیست، این بر اساس عنوان فیلم نیست.

It's just our eyes.

فقط چشم ماست

Nothing to do with the film,

هیچ ربطی به فیلم نداره و

not referring to anything.

به چیزی اشاره نمیکنه.

I mean, if it if if the good, the bad and the ugly

منظورم این است که اگر خوب، بد و زشت

was set in Paris, then yes, it would be funny.

در پاریس اتفاق می افتاد، بله، خنده دار بود.

But it's not.

اما اینطور نیست.

It's it's a spaghetti Western

این یک

rated service.

سرویس درجه بندی غربی اسپاگتی است.

I was I was very impressed.

من بودم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم

Not many female writers got to say.

نویسندگان زن زیادی نمی توانند بگویند.

There was one.

یکی بود.

I think we had one one night, but mostly

من فکر می کنم یک شب داشتیم، اما اکثرا

and some of them are very handsome. I've got to say.

و برخی از آنها بسیار خوش تیپ هستند. باید بگویم

There are a lot of gay waiters.

تعداد زیادی پیشخدمت همجنسگرا وجود دارد.

Well, that's.

خوب، همین است.

Yeah, well, I don't think anyway.

آره خب، به هر حال فکر نمی کنم.

Well, the handsome French.

خوب، فرانسوی های خوش تیپ.

There's nothing wrong with that.

هیچ اشکالی ندارد. در

There were a lot of

there was this one place we went to,

این جایی که ما رفتیم افراد زیادی وجود داشت،

and I think all of the staff were gay.

و فکر می‌کنم همه کارکنان همجنس‌گرا بودند.

I think so. There's nothing with that.

من هم اینچنین فکر میکنم. هیچ چیز با آن وجود دارد.

Even Beatrice noticed.

حتی بئاتریس متوجه شد.

Beatrice says, Oh, well,

بئاتریس می گوید، اوه، خوب، او

she went, Oh, that was the Italian restaurant.

رفت، اوه، آن رستوران ایتالیایی بود.

The Italian restaurant where we were.

رستوران ایتالیایی که در آن بودیم.

Beatrice ordered a pizza that was larger than she was.

بئاتریس پیتزای بزرگتر از او سفارش داد.

It was so funny. That was pretty brilliant.

خیلی خنده دار بود. خیلی عالی بود

This pizza was huge.

این پیتزا بزرگ بود

And even said, You will have to help me to finish.

و حتی گفت، تو باید به من کمک کنی تا کار را تمام کنم.

It was wider than Beatrice, and that's how big it was.

پهن تر از بئاتریس بود و به همین اندازه بزرگ بود.

And then you had a cow zone and that was huge.

و سپس شما یک منطقه گاوی داشتید و این بزرگ بود.

And I had I had a lasagne, which, which was amazing.

و من یک لازانیا خوردم که فوق العاده بود.

In fact, I think I showed it in that video you saw.

در واقع، من فکر می کنم آن را در آن ویدیویی که دیدید نشان دادم.

You saw my large design?

طرح بزرگ من را دیدی؟

Yeah. Actually, Christina and

آره در واقع، کریستینا و

Francesca kind advisors.

فرانچسکا مشاوران مهربان هستند.

So killzone is it pronounced cow zone or cows only?

بنابراین killzone آیا منطقه گاو تلفظ می شود یا فقط گاو؟

Do you say cows only or cow zone

شما می گویید فقط گاو یا منطقه گاو

or can it be both?

یا می تواند هر دو باشد؟

Well, I suppose you say lasagne.

خب فک کنم لازانیا میگی

Yes.

So it's I think it's calzone

آره.

بنابراین فکر می کنم کالزون

or calzone zone or calzone.

یا منطقه کالزون یا کالزون است.

They don't do the accent.

آنها لهجه را انجام نمی دهند.

I'm trying to I want to learn to speak.

دارم سعی میکنم حرف زدن یاد بگیرم

I wanted them to speak more languages anyway.

به هر حال می خواستم آنها به زبان های بیشتری صحبت کنند.

But you don't need the accent.

اما شما نیازی به لهجه ندارید.

Well, you do need an accent.

خوب، شما نیاز به یک لهجه دارید.

You know, you've got to sound Italian.

میدونی، باید ایتالیایی صدا کنی.

If you're going to speak Italian,

اگر می خواهید ایتالیایی صحبت کنید،

you've got to sound

You can't speak Italian sounding English.

باید به زبان انگلیسی صحبت کنید. به

You'll be laughed at.

شما می خندند.

You drive around in a Fiat.

شما با یک فیات در حال رانندگی هستید.

Oh, yeah,

اوه، بله،

for the authenticity of a Ferrari.

برای اصالت فراری.

Anyway,

به هر حال

so we have good things.

ما چیزهای خوبی داریم.

Lots of good things.

خیلی چیزای خوب

I have to say.

من باید بگویم.

Also, the place we stayed, I think hospitality.

همچنین، جایی که ما ماندیم، فکر می کنم مهمان نوازی است.

So we we often use the general term hospitality

بنابراین ما اغلب

when we are talking about the hotel industry

زمانی که در مورد صنعت هتلداری

and the place we stay.

و مکانی که در آن اقامت می‌کنیم صحبت می‌کنیم، از اصطلاح عمومی مهمان‌نوازی استفاده می‌کنیم.

That was okay, wasn't it? It was good.

خوب بود، اینطور نیست؟ خوب بود.

We stayed there last time with your company,

ما آخرین بار با شرکت شما آنجا ماندیم،

so we stayed there again.

بنابراین دوباره آنجا ماندیم.

However, however

با این حال،

there

were some things we did not like,

چیزهایی بود که ما دوست نداشتیم،

some bad things about the hotel.

چیزهای بدی در مورد هتل وجود داشت.

The service was amazing.

خدمات شگفت انگیز بود.

The staff were courteous,

کارکنان مودب بودند،

the place was clean, the room was lovely.

مکان تمیز بود، اتاق دوست داشتنی بود.

We had the most amazing view with the Eiffel Tower,

ما شگفت‌انگیزترین منظره را با برج ایفل داشتیم،

but There was something that let it down

اما چیزی بود که آن را ناامید کرد

and let you down.

و شما را ناامید کرد.

Yes, I mean to let you down as well.

بله، منظورم این است که شما را نیز ناامید کنم.

Well, you were late.

خب دیر اومدی

We were both let down by the hotel.

هر دوی ما از هتل ناامید شدیم.

There was no baked beans for breakfast

نه لوبیای پخته برای صبحانه وجود داشت

and no tomato sauce and no brown sauce.

و نه سس گوجه فرنگی و نه سس قهوه ای.

Knew they made the most amazing I mean, baked beans.

می دانستم که شگفت انگیزترین را درست می کنند، لوبیا پخته.

Mr. Duncan loves baked beans. I do.

آقای دانکن عاشق لوبیا پخته است. انجام میدهم.

When he has a breakfast in a hotel.

وقتی در هتل صبحانه می خورد.

And I'll.

و من خواهم.

If You have an omelette, Eggs.

اگر املت دارید، تخم مرغ.

I like to have sauce on my omelette,

من دوست دارم روی املت سس بخورم،

some ketchup or some particularly brown sauce

مقداری سس کچاپ یا سس قهوه ای مخصوصاً

because it's a bit bland on its own, I think.

چون به خودی خود کمی ملایم است، فکر می کنم.

And they didn't have any,

و آنها نداشتند،

which I thought was anyway, I fed it back.

که به هر حال فکر می کردم، من آن را پس دادم.

It's feedback, it's traditional and

این بازخورد است، سنتی است و

they were the most lovely looking

دوست‌داشتنی‌ترین

omelettes, but without sauce on them

املت‌ها بودند، اما بدون سس روی آن‌ها

they were a little bland.

کمی ملایم بودند.

So you wrote,

پس نوشتی،

you wrote a review of the hotel

نظری در مورد هتل نوشتی

and you said it would have been nice if they had brown

و گفتی خیلی خوب بود که

sauce and tomato sauce with the breakfast.

با صبحانه سس قهوه ای و سس گوجه فرنگی می خوردند.

And they actually wrote to you.

و در واقع برای شما نامه نوشتند.

The French

person that wrote back to me

فرد فرانسوی که به من نامه نوشت

said, Yes, I like HP sauce.

گفت: بله، من سس اچ پی را دوست دارم.

Yes, exclamation mark.

بله علامت تعجب

And she and she said,

و او و او گفتند،

I will feed this back to the restaurant.

من این را به رستوران برمی گردم.

So so we

بنابراین،

the good thing to do might be stay at the hotel again

کار خوب ممکن است این باشد که دوباره در هتل بمانیم

and we will see if there is Brown sauce

و ببینیم که آیا سس قهوه ای

and tomato sauce and maybe even baked beans.

و سس گوجه فرنگی و شاید حتی لوبیا پخته وجود دارد یا خیر.

I was a little bit disappointed.

کمی ناامید شدم.

However, back to the good things I noticed in France

با این حال، برگردیم به چیزهای خوبی که در فرانسه متوجه شدم

and certainly with French food, they do like potatoes.

و مطمئناً با غذاهای فرانسوی، آنها سیب زمینی را دوست دارند.

So many potatoes,

سیب زمینی زیاد،

mashed potatoes with every meal.

پوره سیب زمینی با هر وعده غذایی.

Absolutely lovely.

کاملا دوست داشتنی

So that is a good thing.

پس این چیز خوبی است.

But there are certain things you can't get.

اما چیزهایی وجود دارد که نمی توانید به دست آورید. می

You see.

بینید.

Certain things you can't find what I want.

بعضی چیزها را نمی توانید پیدا کنید که من می خواهم.

Yes.

آره.

Pronunciation of the word calzone.

تلفظ کلمه calzone.

I can I can see these cows.

من می توانم این گاوها را ببینم.

But do you pronounce the E?

اما آیا شما E را تلفظ می کنید؟

Is it cow zone, nay or just cow zone?

آیا این منطقه گاوی است، نه یا فقط منطقه گاوی؟

I think you do pronounce the E because

فکر می کنم شما E را تلفظ می کنید زیرا

from what I understand about

با توجه به آنچه من در مورد ایتالیایی می فهمم

Italian, you have to pronounce every syllable.

، شما باید هر هجا را تلفظ کنید.

So I think it's cow cows on thee.

بنابراین من فکر می کنم که این گاوهای گاو هستند.

Is that correct?

درسته؟

Do you pronounce the E?

آیا E را تلفظ می کنید؟

That's all I want to know.

این تمام چیزی است که می خواهم بدانم.

I want to eat one.

میخوام یکی بخورم

I actually want to eat a calzone.

من در واقع می خواهم یک کالزون بخورم.

It was the largest one I've ever seen.

این بزرگترین چیزی بود که تا به حال دیده بودم.

It's a big one.

این یک بزرگ است.

That is more pronounced Kausar ney Coulson.

که بارزتر کوسار نی کولسون است.

Is that correct?

درسته؟

Please tell us trying to learn something as well.

لطفاً به ما بگویید که سعی می کنیم چیزی یاد بگیریم.

We can't keep teaching you.

ما نمی توانیم به شما آموزش دهیم.

You've got to teach us.

تو باید به ما یاد بدهی

Yes, well,

yes, we are all here to learn in our own special way.

بله، خوب،

بله، همه ما اینجا هستیم تا به روش خاص خود یاد بگیریم.

So we have the good things, the food,

بنابراین ما چیزهای خوب، غذا،

we have the bad things,

چیزهای بد را داریم،

which was the lack of baked beans,

که کمبود لوبیا پخته،

tomato sauce and brown sauce, and now the ugly.

سس گوجه فرنگی و سس قهوه ای بود و حالا زشت.

Thank you.

متشکرم.

And now.

و حالا

And now the ugly.

و حالا زشت

Now, don't get me wrong,

حالا، اشتباه نکنید،

Paris is the most amazing place.

پاریس شگفت انگیزترین مکان است.

However,

با این حال، در حال حاضر

something very strange is happening

اتفاق بسیار عجیبی در پاریس در حال رخ دادن است

at the moment in Paris.

.

And one of the taxi drivers even commented on this.

و حتی یکی از رانندگان تاکسی در این مورد نظر داد.

They started lots of different building projects

آنها پروژه های مختلف ساختمانی زیادی را

around Paris, but most of them

در اطراف پاریس شروع کردند، اما اکثر آنها

have been going on for maybe four or five years.

شاید چهار یا پنج سال است که ادامه دارند.

And I know what you're going to say.

و من می دانم که شما چه خواهید گفت.

Mr. Duncan. There was a pandemic.

آقای دانکن یک بیماری همه گیر وجود داشت.

Yes, there was.

بله وجود داشت.

But apparently this happens.

اما ظاهرا این اتفاق می افتد.

And in France,

و در فرانسه،

the way they construct

روشی که آن‌ها می‌سازند

and the way they do things, it's all done very slowly

و کارها را انجام می‌دهند، همه به کندی انجام می‌شود،

because, of course,

زیرا، البته،

their workforce is quite unionised.

نیروی کار آنها کاملاً اتحادیه‌ای است.

So they have unions.

بنابراین آنها اتحادیه دارند.

So everything takes a long time to be done.

بنابراین انجام هر کاری زمان زیادی می برد.

But I noticed around Paris everything seems to be

اما متوجه شدم در اطراف پاریس همه چیز در حال

being reconstructed

بازسازی

or even even built from from the ground.

یا حتی از روی زمین ساخته شده است.

So something that has been started,

بنابراین چیزی که شروع شده است،

they're putting in large tram lines at the moment.

آنها در حال حاضر خطوط بزرگ تراموا را راه اندازی می کنند.

So maybe

بنابراین شاید

four or five years time we will be able to drive

چهار یا پنج سال دیگر بتوانیم

or ride around Paris in little trams.

با ترامواهای کوچک در پاریس رانندگی کنیم یا در اطراف پاریس بچرخیم.

But I think it's going to take a while.

اما فکر می کنم کمی طول بکشد.

So that would be the ugly thing about it.

بنابراین این امر زشتی در مورد آن خواهد بود. وقتی

Talking of taxes,

صحبت از مالیات شد،

there was a

there was an interesting

یک مورد

جالب وجود داشت که

we had a number of interesting taxi drivers,

ما تعدادی راننده تاکسی جالب داشتیم،

including one

از جمله یکی

which you said was like being on the set of French.

که شما گفتید مثل این بود که سر صحنه فیلمبرداری فرانسوی باشید.

It's strange.

عجیب است.

Yes.

To the film this time. Yes.

آره.

این بار به فیلم. آره.

Well, is there another one?

خب یکی دیگه هم هست؟

Is there another one

آیا یکی دیگر

just explaining that it was a film.

فقط توضیح می دهد که این یک فیلم است.

Yes. It with Gene Hackman.

آره. آن را با ژن هکمن.

And I don't know

و من نمی دانم

which train we were in this taxi.

در این تاکسی کدام قطار بودیم.

And the taxi driver was completely

و راننده تاکسی کاملاً بود که

he may have been

شاید

we're not sure,

مطمئن نیستیم،

but he was getting angry with everything

اما از همه چیز عصبانی می شد

and he was driving.

و رانندگی می کرد.

And it was like that scene

و مانند آن صحنه

in the French Connection where Gene Hackman is trying

در کانکشن فرانسوی بود که در آن جین هکمن سعی می کند

to catch that other guy

آن مرد دیگر را

before he arrives at the train station.

قبل از رسیدن به ایستگاه قطار بگیرد.

So the other guy is travelling on the underground and.

پس مرد دیگر در زیر زمین سفر می کند و.

Gene Hackman is driving along the roads,

جین هکمن در جاده ها رانندگی می کند،

but it felt as if we were involved

اما به نظر می رسید که ما درگیر

in that particular chase because it was it was crazy,

آن تعقیب و گریز خاص هستیم زیرا دیوانه کننده بود، اینطور

wasn't it?

نیست؟

Oh, Oh, it was.

اوه، اوه، این بود.

The taxi was heading towards vehicles and then

تاکسی به سمت وسایل نقلیه می رفت و بعد

and then we you swerving.

و بعد ما شما منحرف می شوید.

He was a little mad and he had,

کمی دیوونه بود و داشت،

he was shouting at people out of the window

از پنجره سر مردم داد می زد

and having an argument.

و دعوا می کرد.

This is what we thought.

این چیزی است که ما فکر می کردیم.

Any minute

now we hear that the gendarmes are going to be out.

هر لحظه می

شنویم که ژاندارم ها بیرون می روند.

But yes, there

اما بله،

one or two moments when he was speeding behind a bus

یکی دو لحظه بود که او با سرعت پشت اتوبوس می‌رفت

and then suddenly we thought he was going to slam slam

و ناگهان فکر می‌کردیم او می‌خواهد به

into the back of the bus.

عقب اتوبوس بکوبد.

But at the last second, he just weaved

اما در آخرین ثانیه، فقط

it was weaving in and out.

آن را در حال بافتن و بیرون می بافید.

We weren't in any hurry.

ما هیچ عجله ای نداشتیم.

No, it's not like we had a plane to catch.

نه، اینطور نیست که هواپیما داشتیم که بگیریم.

No, we were only going to Monmouth.

نه، ما فقط به مونموث می رفتیم.

I think.

من فکر می کنم.

And this is what I think.

و این چیزی است که من فکر می کنم.

I think he was actually annoyed

فکر می‌کنم او واقعاً اذیت شد

because we wanted to go to one of the

زیرا می‌خواستیم به یکی از

the busiest parts of Paris.

شلوغ‌ترین نقاط پاریس برویم.

And he didn't want to do that

و او نمی‌خواست این کار را انجام دهد،

because if you went there,

زیرا اگر شما به آنجا می‌رفتید،

then he would have to come all the way back

باید

through the busiest part of Paris again.

دوباره از شلوغ‌ترین قسمت پاریس تا آخر برگردد.

So I think that's probably the reason why.

بنابراین فکر می‌کنم احتمالاً به همین دلیل است.

But he he was shouting out the window of the people.

اما او از پنجره مردم فریاد می زد.

And I thought, imagine if you did that here.

و من فکر کردم، تصور کنید اگر این کار را اینجا انجام دهید.

Imagine if you open your window

تصور کنید اگر پنجره خود را باز کنید

and shouted to another motorist,

و به راننده دیگری فریاد بزنید،

What do you think would happen if you did it here?

فکر می کنید اگر این کار را اینجا انجام دهید چه اتفاقی می افتد؟

Yeah, you'd probably end up in a road rage incident.

بله، احتمالاً در یک حادثه خشم جاده ای قرار می گیرید.

You end up in hospital Probably. Yes.

احتمالاً به بیمارستان می روید. آره.

But of course, it's easy to escape down a side street

اما مطمئناً اگر راننده تاکسی هستید، فرار از یک خیابان فرعی آسان است

if you're a taxi driver.

.

I doubt that a normal member of the public

من شک دارم که یک عضو عادی از مردم

could have caught up with that man.

بتواند به آن مرد برسد.

Anyway, he was very skilled,

به هر حال او بسیار ماهر بود،

but if anything had gone wrong,

اما اگر مشکلی پیش می آمد،

it would have ended in disaster.

به فاجعه ختم می شد.

But I was having a very strange feeling

اما حس خیلی عجیبی

of being

از حضور

in the French Connection,

در فیلم فرانسوی کانکشن داشتم

which is a great movie, by the way.

که اتفاقاً فیلم خوبی است.

So I'm wondering

بنابراین می‌خواهم بدانم

if that's how Louis used to drive around Paris.

که آیا لویی قبلاً در پاریس رانندگی می‌کرد.

I'm imagining Louis was a calm,

من تصور می کنم لویی یک

respectful taxi driver.

راننده تاکسی آرام و محترم بود.

I would imagine it's a stressful job.

من تصور می کنم این یک کار استرس زا است.

Oh, it must be.

اوه، باید باشد.

I mean, it's stressful enough driving normally,

منظورم این است که رانندگی معمولی به اندازه کافی استرس زا است،

but anyway,

اما به هر حال،

we have a new game coming up in a moment.

ما یک بازی جدید در یک لحظه در راه است.

So there they were.

بنابراین آنها آنجا بودند.

Some of the good things,

برخی از چیزهای خوب،

some of the bad things and some of the things,

برخی از چیزهای بد و برخی از چیزها،

but most of it was really, really nice.

اما بیشتر آنها واقعاً، واقعاً خوب بودند.

I think it's fair to say that Paris was magnifique.

من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم پاریس باشکوه بود.

Louis has said that it's course it's very expensive

لویی گفته است که البته

in Paris is.

در پاریس بسیار گران است.

Of course it is. Yes.

البته که هست. آره.

I think Tomic

فکر می کنم تومیک

took the record for the most expensive beer.

رکورد گران ترین آبجو را از آن خود کرد.

He paid, I think, €16 or €13

او فکر می‌کنم 16 یا 13 یورو

for a beer somewhere, which he was quite

برای یک آبجو در جایی پرداخت که کاملاً

shocked about.

از آن شوکه شده بود.

It was that when

این چه زمانی بود که باید

is that when he had to shelter from the rain?

از باران پناه می گرفت؟

That was another time.

آن زمان دیگری بود.

Yes, that was interesting.

بله جالب بود

We were all meeting up at a restaurant

همه ما در یک رستوران با هم ملاقات داشتیم

and Tomic was on his way

و تومیک در راه بود،

and but he didn't make it in time because there

اما او به موقع نرسید زیرا

was a tremendous thunderstorm

یک رعد و برق شدید وجود داشت

and.

و.

Tomic had to shelter not

تومیک مجبور شد نه چندان

far from where we were,

دور از جایی که ما بودیم پناه بگیرد،

but you literally couldn't go out in the street.

اما شما به معنای واقعی کلمه نمی توانستید در خیابان بروید. سیل

It was torrential,

آسا بود،

pouring rain, thunder lightning and,

باران سیل آسا، رعد و برق و

well, chaos outside like a river,

خوب، هرج و مرج بیرون مانند رودخانه،

like a river of water flowing down the street.

مانند رودخانه ای از آب که در خیابان جاری است.

It was raining.

باران می بارید.

It was raining. Yes, it really was.

باران می بارید. بله واقعا همینطور بود.

We have a new game coming up in a moment.

ما تا یک لحظه دیگر یک بازی جدید داریم.

We've got to move on, Steve.

ما باید ادامه دهیم، استیو.

We've got 28 minutes

ما 28 دقیقه وقت داریم

and we've got literally

two competitions, two games to play.

و به معنای واقعی کلمه

دو مسابقه، دو بازی برای انجام داریم.

And I don't think

و من فکر نمی کنم که

we're going to have time to be honest.

ما زمانی برای صادق بودن نداشته باشیم.

I think we are going to run out of time.

فکر می‌کنم وقتمان کم می‌شود.

So here we go.

پس بزن که بریم.

This is a thing that I invented this morning

این چیزی است که من امروز صبح

when in fact I thought about it

زمانی که در واقع

last week on the plane.

هفته گذشته در هواپیما به آن فکر کردم اختراع کردم.

And it's a little game that I like to call

و این یک بازی کوچک است که من دوست دارم آن را نام ببرم

it.

You want to know what it's called, Steve?

.

میخوای بدونی اسمش چیه، استیو؟

You've just put it up there.

تو همین الان گذاشتی اون بالا

Read my lips.

لبامو بخون

It's time to read my lips.

وقت آن است که لب هایم را بخوانم.

Yes, like that.

بله مثل همان.

Yes, Read my lips.

بله، لب های من را بخوانید.

So what we are going to do

بنابراین کاری که

now, we are going to watch my lips move

اکنون می‌خواهیم انجام دهیم، می‌خواهیم حرکت لب‌هایم را

as I say something a very simple phrase in English.

در حالی که یک عبارت بسیار ساده به زبان انگلیسی می‌گویم، تماشا کنیم.

And I want you to look carefully

و می‌خواهم با دقت نگاه کنید

and I want you to guess what I'm actually saying,

و می‌خواهم حدس بزنید واقعاً چه می‌گویم،

because these days,

زیرا این روزها،

a lot of people now this is interesting.

بسیاری از مردم اکنون این موضوع جالب است.

A lot of news organisations

بسیاری از سازمان های خبری

now have a lip reader on their staff

اکنون یک لب خوان در کارکنان خود دارند

and what they do,

و کارهایی که انجام می دهند،

they watch conversations between world

مکالمات بین دنیا را تماشا می کنند

and they can tell what they're saying

و می توانند آنچه را که می گویند

and it's very interesting.

و این بسیار جالب است، بگویند.

So here we go then.

پس ما به اینجا می رویم.

It is time to play.

زمان بازی است.

It's time to read my lips.

وقت آن است که لب هایم را بخوانم.

It's time to read my lips.

وقت آن است که لب هایم را بخوانم.

So here is the first one.

بنابراین در اینجا اولین مورد است.

This is a very special moment, by the way.

اتفاقاً این یک لحظه بسیار خاص است.

Oh, right. Yes.

درسته. آره.

This is the first time we're playing this.

این اولین بار است که ما این را بازی می کنیم.

So we've got to not going to speak the word.

بنابراین ما مجبوریم این کلمه را به زبان نیاوریم.

Well, no.

Well, you're going to

خب نه.

خوب، شما می‌روید اگر بتوانید حرف‌های

you can't read somebody's lips

کسی را بشنوید، نمی‌توانید لب‌های کسی را بخوانید

if you can hear what they're saying.

.

That's and this is a useful skill is Mr.

این است و این یک مهارت مفید آقای

Duncan to a choir.

دانکن به یک گروه کر است.

And while you're learning English, here we go then.

و در حالی که شما در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید، ما به اینجا می رویم.

So here is the first phrase, and you have to tell me

بنابراین این اولین عبارت است و شما باید به من بگویید که

what I'm saying.

من چه می گویم.

Oh, right.

درسته.

Okay. Yes, I think this is good.

باشه. بله، به نظر من این خوب است.

This is this is so original.

این خیلی اصلی است.

No one will decide

هیچ کس تصمیم نخواهد گرفت که چه

when this is on TV,

زمانی این در تلویزیون باشد، چه

when James Corden is got own show and is playing.

زمانی که جیمز کوردن برنامه خود را دارد و در حال بازی است.

Read my lips.

لبامو بخون

You can say that Mr.

می توان گفت که آقای

Duncan invented that.

دانکن آن را اختراع کرده است.

So if you see anyone else playing, read my lips.

پس اگر دیدی که کس دیگری بازی می کند، لب های مرا بخوان. می

You know, it's my it's my game.

دانی، این مال من است، بازی من است.

Because Read

زیرا

My Lips is a phrase that people often use to

لب های من را بخوانید عبارتی است که مردم اغلب برای

highlight.

برجسته کردن آن استفاده می کنند.

They're annoyed that you

آنها از اینکه شما

haven't understood what they're saying, isn't it?

حرف آنها را نفهمیده اید ناراحت هستند، اینطور نیست؟

You say, if you say to somebody,

شما می گویید، اگر به فلانی بگویید،

for example, I have some

مثلاً، اگر

if said,

if you don't and yes, if somebody is saying it, say,

گفته شود، اگر

گفته شود، دارم، اگر نمی گویی و بله، اگر کسی آن را می گوید، بگو،

for example, you ask somebody,

مثلاً از کسی می پرسید، می

you know, what's your age?

دانید سن شما چند است؟

And you might say back to them,

و شما ممکن است به آنها بگویید،

I don't want to tell you my age.

من نمی خواهم سنم را به شما بگویم.

And they insist on asking you again, what is your age?

و اصرار دارند دوباره از شما بپرسند سن شما چند است؟

You say, I don't want to tell you my age,

می گویی نمی خواهم سنم را بگویم

and then you get angry and say, read my lips.

و بعد عصبانی می شوی و می گویی لب هایم را بخوان.

I don't want to tell you. Yes.

من نمی خواهم به شما بگویم. آره.

So you're accentuating the fact that you don't

بنابراین شما بر این واقعیت تأکید می کنید که نمی

you know what you're saying.

دانید چه می گویید.

They the other person hasn't understood.

آنها طرف مقابل آنها را درک نکرده است.

It is a form of reiteration.

نوعی تکرار است.

You are reiterating that particular thing.

شما آن موضوع خاص را تکرار می کنید.

You are

تو

you are enforcing that thing by, saying, read my lips.

داری آن چیز را با گفتن لبهایم بخوان.

I think George Bush said it when certainty is what?

من فکر می کنم جورج بوش این را زمانی گفت که یقین چیست؟

Anyway, sorry, I was you. Yes.

به هر حال ببخشید من تو بودم آره.

Let's play the game

بیایید بازی را انجام دهیم

because we now only have 90 minutes left.

زیرا اکنون فقط 90 دقیقه فرصت داریم.

Here it is the here's the first one.

اینجا اولین مورد اینجاست.

Look very closely.

خیلی دقیق نگاه کن

I will play it more than once. So don't worry.

من آن را بیش از یک بار بازی خواهم کرد. پس نگران نباشید.

Here is the first ever read my lips.

این اولین باری است که لب های من را خوانده ام.

Are you ready?

اماده ای؟

One more time.

یک بار دیگر

I think that's easy.

من فکر می کنم که آسان است.

I think that's very easy.

من فکر می کنم که بسیار آسان است.

Another time. Another one.

یه وقت دیگه یکی دیگه.

So here we go. One more time.

پس بزن که بریم. یک بار دیگر

Look carefully.

Look at my lovely lips as they move.

با دقت نگاه کن.

به لب های دوست داشتنی من که حرکت می کنند نگاه کن.

I think that's easy for just one more time.

فکر می کنم برای یک بار دیگر آسان است.

Read my lips.

لبامو بخون به

What do you think I'm saying there?

نظر شما من آنجا چه می گویم؟ به

What do you think my lips are pronouncing?

نظر شما لب های من چه چیزی را تلفظ می کنند؟

And then a moment.

و سپس یک لحظه

Well, I will give you the answer with the sound.

خب جوابتون رو با صدا میدم.

So what do you think I was saying there?

پس فکر می کنید من آنجا چه می گفتم؟

This would either be a great success

این یا یک موفقیت بزرگ خواهد بود

or a really disastrous failure.

یا یک شکست واقعا فاجعه بار.

But I think. I think it's really good idea.

اما من فکر می کنم. فکر می کنم واقعا ایده خوبی است.

Yeah, I've never seen this done before,

بله، من قبلاً این کار را ندیده‌ام،

so it might be the first time

بنابراین ممکن است اولین بار باشد که

Christina says, Shall we?

کریستینا می‌گوید، اجازه دهید؟

If I said it was a question

اگر می‌گفتم این سوالی است

that you might say to someone,

که ممکن است به کسی بگویی،

Thank you for your suggestion, Christina.

از پیشنهادت متشکرم، کریستینا.

This is not quite as exciting

این خیلی هیجان انگیز نیست

as I thought it would be.

که من فکر می کردم.

Betances Okay,

Betances خوب است،

but that could be a joke.

اما این می تواند یک شوخی باشد.

Hmm.

هوم

It's more than that.

بیشتر از این است.

Is it is it something you would,

آیا این چیزی است که

if you like?

اگر دوست دارید آن را انجام می دهید؟

Oh, yes.

آه بله.

It's a question, Maria.

این یک سوال است، ماریا.

Maria says, What are you doing?

ماریا میگه داری چیکار میکنی؟

Let's have a look.

بیایید نگاهی بیندازیم.

What are you doing?

چه کار می کنی؟

Hmm? It's very close.

هوم؟ خیلی نزدیکه

Very close.

خیلی نزدیک.

It doesn't really match.

واقعاً مطابقت ندارد.

Oh, Valentin says.

اوه، والنتین می گوید.

Where are you? Yes,

شما کجا هستید؟ بله،

it could be.

می تواند باشد.

It could be.

میتوانست باشد.

But Valentyn says, Where are we going?

اما والنتین می گوید، کجا می رویم؟

Okay, let's have a look.

خوب، بیایید نگاهی بیندازیم.

Shall we rather be gatherings?

آیا ترجیح می‌دهیم گردهمایی باشیم؟

Uh, yes, you might be.

اوه، بله، شما ممکن است.

I think you're near.

فکر کنم نزدیکی

I think you're very close.

فکر کنم خیلی بهم نزدیکی

You're very close.

تو خیلی نزدیکی

Yes. It's not.

آره. این نیست.

It's.

این است.

I think this is interesting, actually,

من فکر می کنم این جالب است، در واقع،

because it is a way when you listen to someone talk,

زیرا این راهی است که وقتی به صحبت های کسی گوش می دهید،

you often

اغلب

find that you will watch their lips at the same time.

متوجه می شوید که همزمان به لب های او نیز نگاه می کنید.

Well, Mr.

خوب، آقای

Juncker,

that is very true,

یونکر،

این بسیار درست است،

because particularly

زیرا به خصوص

if you are finding it

اگر

difficult to understand what they are saying.

درک آنچه آنها می گویند برایتان دشوار است.

So I found Mr.

بنابراین متوجه شدم

Duncan that I was meeting

که آقای دانکن

wonderful people in in Paris

در پاریس با افراد فوق‌العاده‌ای ملاقات می‌کردم

who were talking English to me,

که با من انگلیسی صحبت می‌کردند،

and obviously that their English was very good.

و بدیهی است که انگلیسی آنها بسیار خوب بود.

But of course it's more difficult

اما مطمئناً

for an English person to understand somebody talking

برای یک فرد انگلیسی درک صحبت کردن با کسی

who's learned English, say Italian or French.

که انگلیسی را آموخته است دشوارتر است، مثلاً ایتالیایی یا فرانسوی.

There is an accent there.

آنجا لهجه دارد.

And I found that if I was

و متوجه شدم که اگر من بودم و

and I was drawn to looking at people's lips,

جذب لب‌های مردم می‌شدم،

because when you see the lips move,

چون وقتی می‌بینید لب‌ها حرکت می‌کنند،

that's giving you more information

اطلاعات بیشتری

about what the words they're saying so actually, Mr.

در مورد کلماتی که آنها می‌گویند در واقع به شما می‌دهد، آقای

Duncan, this is a useful skill to develop.

دانکن، این یک مهارت مفید است. برای توسعه.

And you find if you can't understand,

و متوجه می‌شوید که اگر نمی‌توانید بفهمید،

if you're in a nightclub, for example,

مثلاً اگر در یک کلوپ شبانه هستید،

and it's noisy, you tend to look at people's lips,

و پر سر و صدا است، تمایل دارید به لب‌های مردم نگاه کنید،

not because you necessarily want to kiss them,

نه به این دلیل که لزوماً می‌خواهید آنها را ببوسید،

but because it's giving you more clues

بلکه به این دلیل که سرنخ‌های بیشتری

about what they're saying.

در مورد آنها به شما می‌دهد. چیزی که آنها می گویند

So, yes, I think, Mr.

بنابراین، بله، من فکر می کنم، آقای

Duncan, you might have hit on a useful

دانکن، شما ممکن است در اینجا به یک مهارت مفید دست پیدا کرده باشید

skill here to develop as an English learner.

تا به عنوان یک زبان آموز انگلیسی پیشرفت کنید.

Yes.

Because even in your own language,

آره.

زیرا حتی به زبان خودتان،

if you are finding it difficult

اگر درک کسی برایتان سخت است

to understand

somebody, you will look at their lips more

، برای تلاش و درک بیشتر به لب های او نگاه خواهید کرد

to try and understand.

.

Yeah,

بله،

I think this is a good idea

من فکر می کنم این ایده خوبی است

because you are exactly 100% right.

زیرا شما دقیقاً 100٪ درست می گویید.

You might not even realise

ممکن است حتی متوجه نشوید که

when you're talking to someone.

وقتی با کسی صحبت می کنید.

You are also your eyes at the same time.

شما در عین حال چشمان خود هستید.

So you're watching a person speak.

بنابراین شما در حال تماشای صحبت کردن یک نفر هستید.

So if I cover my mouth and speak,

بنابراین اگر دهانم را بپوشانم و صحبت کنم،

it might be harder for you

ممکن است

to understand what I'm saying.

درک آنچه می گویم برای شما سخت تر باشد.

But if you if you see my mouth moving,

اما اگر می بینید که دهان من حرکت می کند،

it's much easier.

خیلی راحت تر است.

Yes, we don't realise that we're picking up clues.

بله، ما متوجه نمی شویم که در حال جمع آوری سرنخ ها هستیم.

Understanding what somebody is saying

فهمیدن چیزی که دیگران می‌گویند،

is not just about the oral,

فقط مربوط به شفاهی نیست،

not just about the sound that they're making,

نه فقط در مورد صدایی که می‌سازند،

but it's also about

بلکه در مورد

their lips, expressions that they're making.

لب‌ها، عباراتی است که می‌سازند.

Yes, even the gestures, gestures, It's all information

بله، حتی حرکات، ژست‌ها، همه اطلاعاتی هستند

that and I was using that

که و من از آن استفاده می‌کردم

to try and understand

تا بفهمم چه زمانی

when I was finding it difficult, when

برایم مشکل بود، وقتی

I won't name any names, those were was talking to me.

نامی نمی‌برم، آن‌ها با من صحبت می‌کردند.

Sometimes I found it easier and an easy to understand

گاهی اوقات

if I was looking at their lips

اگر به لب‌های آنها نگاه می‌کردم

and I didn't realise I was doing it

و متوجه نمی‌شدم که دارم این کار را می‌کنم، راحت‌تر و راحت‌تر می‌فهمم

until you suddenly said that

تا اینکه ناگهان گفتی

yes, this is a very big part of of communication.

بله، این بخش بسیار مهمی از ارتباط است.

If we are using our eyes all the time as we are

اگر در حین صحبت کردن با کسی همیشه از چشمان خود استفاده می کنیم،

talking to someone,

we don't even realise we're doing it.

حتی متوجه نمی شویم که این کار را انجام می دهیم.

That's the most amazing.

این شگفت انگیزترین است.

What was the answer? Mr.

جواب چه بود؟ آقای

Duncan And I'm not sure it's

دانکن و من مطمئن نیستم که

a few people have got very, very close to it,

چند نفر خیلی خیلی به آن نزدیک شده باشند،

but I'm assuming I know what you're saying.

اما فرض می کنم می دانم شما چه می گویید.

Yes, So this is what I'm saying.

بله، پس این چیزی است که من می گویم.

This is the silent one

این بی صداست

and this is with the sound.

و این با صدا.

Where are you going?

کجا میری؟

Where are you going?

کجا میری؟

Where, you know, very close.

جایی که میدونی خیلی نزدیکه

Okay, where are you going?

باشه کجا میری؟

So that's it.

پس همین است.

Where are you going?

کجا میری؟

What are you doing?

چه کار می کنی؟

Of course, is very close to that, Maria.

البته، ماریا، بسیار به آن نزدیک است.

Yes, because the movement of the mouth

بله، زیرا حرکت دهان

and the pronunciation

و تلفظ

as you're speaking is very similar.

شما در هنگام صحبت کردن بسیار شبیه است.

Where are you going? What are you doing?

کجا میری؟ چه کار می کنی؟

I think that's one of the reasons

فکر می کنم این یکی از دلایلی است

why sometimes lip readers,

که گاهی اوقات لب خوان ها

when they are reading a person's lips,

وقتی در حال خواندن لب های یک نفر هستند

they are looking at the movement.

به حرکت نگاه می کنند.

Quite often they get it wrong because the lip movement

اغلب آنها اشتباه می کنند زیرا حرکت لب

for certain words or phrases might be quite similar.

برای کلمات یا عبارات خاص ممکن است کاملاً مشابه باشد.

Valentine

ولنتاین

Valentine was very close with where we going,

ولنتاین خیلی به جایی که می‌رفتیم نزدیک بود،

as was

Christina, who I nearly blocked then accidentally.

کریستینا هم که تقریباً تصادفاً مسدودش کردم.

Okay,

خوب

tell make sense.

بگو منطقی

Can you do it more slowly?

آیا می توانید آن را آهسته تر انجام دهید؟

Um.

ام

It's difficult.

Where are we going? Yes.

این دشوار است.

کجا داریم می رویم؟ آره.

How are you doing?

حال شما چطور است؟

Yes, That's close again.

بله، دوباره نزدیک است.

Yes.

Yeah.

آره.

آره

So the reason why I'm doing this is a way

بنابراین دلیل اینکه من این کار را انجام می‌دهم راهی است که به

it is a way of allowing you

شما اجازه می‌دهد

to realise how important it is

متوجه شوید که

when you are speaking to someone

وقتی با کسی صحبت می‌کنید چقدر مهم است که به آنچه می‌گوید

to watch what they're saying.

توجه کنید.

So don't just listen,

بنابراین فقط گوش نکنید،

but also your sense is also being used as well.

بلکه از حس شما نیز استفاده می شود.

The test

says newborn babies trying to

این آزمایش

می گوید که نوزادان تازه متولد شده سعی می کنند

imitate lip and tongue movements.

حرکات لب و زبان را تقلید کنند.

Yes, in adults it's true.

بله، در بزرگسالان درست است.

All animals do it in the wild.

همه حیوانات این کار را در طبیعت انجام می دهند.

They are they are learning.

آنها در حال یادگیری هستند.

They watch or they they they learn as they experience.

تماشا می کنند یا همان طور که تجربه می کنند یاد می گیرند.

And it is the same thing.

و همین موضوع است.

Here's another one,

اینم یکی دیگه،

maybe. Yeah.

شاید آره

This this is a good one for Mr.

این برای آقای

Steve and maybe for me as well.

استیو و شاید برای من هم خوب است.

So here is another one.

پس اینجا یکی دیگر است.

Hmm.

هوم

Interesting.

جالب هست.

That is a question

این یک سوال

about something we all love doing.

در مورد کاری است که همه ما دوست داریم انجام دهیم.

You love doing it, Steve.

شما عاشق انجام آن هستید، استیو.

I love doing it,

من عاشق انجام آن هستم،

especially first thing in the morning,

مخصوصاً اول صبح،

but quite often at night and maybe in the afternoon,

اما اغلب در شب و شاید بعد از ظهر، این کار را

I will do it.

انجام خواهم داد.

So I am asking a question

بنابراین من

about something that I want

در مورد چیزی که می خواهم

to have, or maybe something I want to experience.

داشته باشم، یا شاید چیزی که می خواهم تجربه کنم، سؤال می کنم.

Mary says They use this system with footballers

مری می گوید

when they are on the field. Yes, yes.

وقتی فوتبالیست ها در زمین هستند از این سیستم استفاده می کنند. بله بله.

And they have certain gestures as well.

و ژست های خاصی هم دارند.

Then they as well.

سپس آنها نیز.

Valentine's comes straight in with

ولنتاین مستقیما میاد با

What are you going to eat?

چی می خوای بخوری؟

You are very close.

شما خیلی نزدیک هستید.

What are you going to eat?

چی می خواهی بخوری؟

Well, I think you've definitely got the gist of that.

خوب، من فکر می کنم شما قطعاً به اصل آن پی برده اید.

Then that's the essential meaning of that.

پس این معنای اساسی آن است.

Yes.

آره.

So I think this is a good, good game, actually,

بنابراین فکر می‌کنم این یک بازی خوب و خوب است، در واقع،

because over the weeks,

زیرا در طول هفته‌ها،

I think we'll play this next week

فکر می‌کنم هفته آینده این بازی را انجام خواهیم داد

and I might change it slightly

و ممکن است کمی آن را تغییر دهم،

because this is the first time I've ever done it.

زیرا این اولین بار است که این کار را انجام می‌دهم.

And of course, whenever you try something new,

و البته، هر زمان که چیز جدیدی را امتحان کنید،

you always changes.

همیشه تغییر می کنید.

But I think it's a it's a good way of learning

اما من فکر می کنم این یک راه خوب برای یادگیری

not only the sounds of words, but also the movement.

نه تنها صداهای کلمات، بلکه همچنین حرکت است.

Well, maybe we could do them live.

خوب، شاید بتوانیم آنها را زنده انجام دهیم.

Yeah, that's not easy to do.

بله، انجام این کار آسان نیست.

I thought about that this morning.

امروز صبح به آن فکر کردم.

Then I realised it would be a nightmare to do it live

سپس متوجه شدم که انجام آن به صورت زنده کابوس خواهد بود

because I could do it.

زیرا می توانم این کار را انجام دهم.

Well, you see there we are talking

خوب، می بینید که ما داریم صحبت می کنیم

and that that's repeating in front of us.

و این در مقابل ما تکرار می شود.

So if we did it live with it,

بنابراین اگر ما آن را به صورت زنده با آن انجام می‌دادیم،

there'd be a weird silence for ages.

سکوت عجیبی برای قرن‌ها برقرار می‌شد.

So.

So that's the reason why you could watch this

بنابراین.

بنابراین به همین دلیل است که می توانید این را تماشا کنید

and listen to us at the same time.

و همزمان به ما گوش دهید.

Patrick likes it.

پاتریک آن را دوست دارد.

Yes, I think it's a good idea.

بله، فکر می کنم ایده خوبی است.

Maria.

ماریا

Giovanna La Rosa, what do you want to eat?

جووانا لا روزا، چه چیزی می خواهی بخوری؟

Oh, interesting.

اوه جالبه

What do you want to eat?

چی میخوای بخوری؟

I saw a cock

من یک خروس را دیدم که

a crows speaking in Lithuania like a parrot.

در لیتوانی مثل یک طوطی صحبت می کرد.

It.

No, that's not it. Palmira.

آی تی.

نه، این نیست. پالمیرا.

Well, why did you say the other birds?

خوب چرا گفتی پرنده های دیگر؟

Did? Here we go.

انجام داد؟ در اینجا ما می رویم.

Steve Got to move. Yeah.

استیو باید حرکت کند. آره

And the answer and yes, it would appear

و پاسخ و بله، به نظر می رسد

that a lot of people were very close with this one.

که بسیاری از مردم با این یکی بسیار نزدیک بودند.

Very close indeed.

خیلی نزدیک واقعا

What do you want to eat?

چی میخوای بخوری؟

Hmm?

هوم؟

Well done.

آفرین.

You were right.

What do you want to eat?

تو درست میگفتی.

چی میخوای بخوری؟

Yes, I'm just playing Steve.

بله، من فقط نقش استیو را بازی می کنم.

What do you want to eat?

چی میخوای بخوری؟

What do you want to eat?

چی میخوای بخوری؟

Well, I know what we're eating tonight.

خب من میدونم امشب چی میخوریم

Yes, it's cooking away.

بله، در حال پختن است.

What are we going to.

چه می رویم.

What do you want it?

چی میخوای؟

What did you say? What do you want to eat?

چی گفتی؟ چی میخوای بخوری؟

What do you want to eat?

چی میخوای بخوری؟

Yes.

آره.

What are we going to eat? Yeah.

چی بخوریم؟ آره

What would you like to eat? Yes.

دوست داری چی بخوری؟ آره.

The essential thing is that

نکته اساسی این است که

even though the exact words

با وجود اینکه کلمات دقیق

haven't been exactly guessed, the meaning has been.

دقیقاً حدس زده نشده اند، اما معنی آن مشخص شده است.

And you see, that's the important thing

و می بینید، این نکته مهم

with looking at people's lips.

در نگاه کردن به لب های مردم است.

You just picking up clues.

شما فقط سرنخ می گیرید

You don't necessarily have to get everything,

لزوماً لازم نیست همه چیز،

every exact word.

هر کلمه دقیق را دریافت کنید.

You are picking up clues to what people are saying.

شما در حال برداشتن سرنخ هایی از آنچه مردم می گویند.

Yes. So never forget that.

آره. پس هرگز این را فراموش نکنید.

Never underestimate.

هرگز دست کم نگیرید.

Great.

عالی.

The power of visualising.

قدرت تجسم

When a person is speaking, watch their lips,

وقتی فردی در حال صحبت است، مراقب لب های او،

watch their body language

زبان بدن

and their expressions on their face.

و حالات روی صورتش باشید.

Yes, maybe we will do that in this tram

بله، شاید ما این کار را در این تراموا انجام دهیم

rather than just the lips, the whole head.

نه فقط لب ها، کل سر.

Well, yes, but then where are we going to go

خوب، بله، اما پس

anyway? Yes. Yeah.

به هر حال به کجا خواهیم رفت؟ آره. آره

No, I think you just read my lips, Not read my nose

نه، فکر می کنم تو فقط لب هایم را می خوانی، نه بینی ام را می خوانی

or read my forehead.

و نه پیشانی ام را.

Yeah, but

بله، اما

if you see the whole face, then you know anyway.

اگر تمام صورت را ببینید، به هر حال می دانید.

But we might adapt this,

اما ما ممکن است این را تطبیق دهیم،

but thank you for your suggestion,

اما از پیشنهاد شما متشکرم،

although it's unlikely.

اگرچه بعید است.

So it was the game that we may never play again?

پس این بازی بود که ممکن است دیگر هرگز بازی نکنیم؟

No, I think. Is that right? Yeah.

نه، من فکر می کنم. درست است؟ آره

Yes.

Well, we've got it,

آره.

خوب، فهمیدیم،

we've got 12 minutes

12 دقیقه وقت داریم

and we've got to play fill in the blanks.

و باید جاهای خالی را پر کنیم. اتفاقاً

We've really

this has been a very busy show, by the way.

ما واقعاً

این یک نمایش بسیار شلوغ بوده است.

Very busy shows.

نمایش های بسیار شلوغ

I knew it was going to be busy,

می‌دانستم شلوغ خواهد بود،

but last week, of course, was very busy

اما هفته گذشته، البته، خیلی شلوغ بود،

because we were doing a livestream.

زیرا ما در حال پخش زنده بودیم.

In fact,

we finished

در واقع

this time last week because we needed one hour.

هفته گذشته این زمان را تمام کردیم زیرا به یک ساعت زمان نیاز داشتیم.

We needed one hour last week.

هفته گذشته به یک ساعت زمان نیاز داشتیم.

Anyway, here we go.

به هر حال، ما به اینجا می رویم.

It's the other competition,

این رقابت دیگر،

the contest, the game that everyone likes to play.

مسابقه، بازی است که همه دوست دارند آن را انجام دهند.

And I know you know what it's called,

و من می دانم که شما می دانید نام آن چیست،

but I'm going to do it anyway.

اما به هر حال این کار را انجام خواهم داد.

The name of the game is Fill in the Blanks.

نام بازی Fill in the Blanks است.

Fill in the blanks to do it

برای انجام این کار جاهای خالی را پر کنید

and fill in the blanks fill in the blanks.

و جاهای خالی را پر کنید جاهای خالی را پر کنید.

To fill in the blanks.

برای پر کردن جاهای خالی

Fill in the blanks. Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید. جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

By the way, if you haven't yet watched Mr.

به هر حال، اگر هنوز

Duncan's

special live stream live from Paris last week,

پخش زنده ویژه آقای دانکن را از پاریس در هفته گذشته تماشا نکرده اید،

then please do have a look at it.

لطفاً نگاهی به آن بیندازید.

It is very special.

خیلی خاص است.

It is unlike anything Mr.

این برخلاف کاری است که آقای

Duncan's ever done before.

دانکن تا به حال انجام داده است.

And we had six lovely people

و ما شش نفر دوست داشتنی داشتیم

who are on this livestream today

که امروز در این پخش زنده حضور دارند و

who were there to meet us.

برای دیدار با ما آنجا بودند.

So if you haven't seen it, please go and watch it.

پس اگر ندیدید لطفا بروید و تماشا کنید.

You will be amazed.

شما شگفت زده خواهید شد.

Yes, I was amazed when I was there doing it.

بله، زمانی که آنجا بودم و این کار را انجام دادم شگفت زده شدم.

Here we go. Then fill in the blanks.

در اینجا ما می رویم. سپس جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks. Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید. جاهای خالی را پر کنید.

It's it is a sentence.

این یک جمله است

We are looking at a sentence

ما به یک جمله نگاه می کنیم

and there are some missing words.

و چند کلمه گم شده وجود دارد.

I will give you some clues.

سرنخ هایی به شما خواهم داد.

So we are looking for certain words.

بنابراین ما به دنبال کلمات خاصی هستیم.

So there are some clues here for you to first fill in.

بنابراین سرنخ‌هایی در اینجا وجود دارد که ابتدا باید آن‌ها را پر کنید.

The blanks is here right now.

جاهای خالی همین الان اینجاست.

There it is.

Oh, don't forget your blank or this.

ایناهاش.

اوه، جای خالی یا این را فراموش نکن. جای

Be a blank. Blank.

خالی باشه جای خالی.

So maybe think about what we did last week.

پس شاید به کارهایی که هفته گذشته انجام دادیم فکر کنید.

The clue is in what we did last week.

سرنخ در کاری است که هفته گذشته انجام دادیم.

We did something last week.

هفته پیش یه کاری کردیم

What did we do last week?

هفته گذشته چه کردیم؟

Can you remember what we did last week?

یادت میاد هفته پیش چیکار کردیم؟

We did something very important.

ما یک کار بسیار مهم انجام دادیم.

Very special. Very unusual. Last week.

خیلی خاص. خیلی غیرعادی هفته گذشته

So the first word

پس کلمه اول

begins with P and is eight letters,

با P شروع می شود و هشت حرف است

and the second word

و کلمه دوم

is five letters, beginning with S,

پنج حرف است که با S شروع می شود

And the third word begins with V,

و کلمه سوم با V شروع می شود

and it's eight letters.

و هشت حرف است.

That's what that means

معنای زیر همین است

underneath.

.

Yes, it is a piece of advice that you might give to

بله، این یک نصیحت است که ممکن است

someone just before you do something.

درست قبل از انجام کاری به کسی بدهید.

Oh, and nature is quick off.

اوه، و طبیعت به سرعت از بین می رود.

Mark I think has got it right.

مارک فکر می کنم درست متوجه شده است.

So and so is Tomek.

تومک هم چنین است.

Vitus has got

Vitus

one of the words as well.

یکی از کلمات را نیز دارد.

This is going to be a short fill in the blanks.

این یک پر کردن کوتاه در جاهای خالی است.

Well, I've got two more

خوب، من دو تا دیگر دارم،

so the other two are very hard by the way.

بنابراین دو تای دیگر خیلی سخت هستند.

So before you say Oh it's too easy, Mr.

بنابراین قبل از اینکه بگویید اوه خیلی آسان است، آقای

Duncan, they are going to get very hard.

دانکن، آنها خیلی سخت خواهند شد.

So yes, I think this is a good one.

بنابراین بله، من فکر می کنم این یکی خوب است.

I will I will show you another clue.

من یک سرنخ دیگر به شما نشان خواهم داد.

This is what I was going to do. You see, as a clue.

این کاری است که قرار بود انجام دهم. می بینید، به عنوان یک سرنخ.

I was going to do this as a clue.

من قصد داشتم این کار را به عنوان یک سرنخ انجام دهم.

By the way, the

new British passports are blue.

ضمنا

پاسپورت های جدید بریتانیا آبی هستند.

Yes, this is.

بله اینه.

Go on.

ادامه دادن.

This is an EU passport.

این پاسپورت اتحادیه اروپا است.

This is still EU passport because we both don't need

این هنوز پاسپورت اتحادیه اروپا است زیرا هر دوی ما

to replace our passports for about ten years.

برای حدود ده سال نیازی به تعویض پاسپورت خود نداریم.

No, it's less than that. It's every ten years.

نه کمتر از اینه هر ده سال است.

I think you have to replace a passport. Is it?

فکر کنم باید پاسپورت عوض کنی. آیا این است؟

My passport photo is awful.

عکس پاسپورتم افتضاحه

So when we do, we will obviously obtain.

بنابراین وقتی این کار را انجام دهیم، بدیهی است که به دست خواهیم آورد.

I wouldn't share that.

من آن را به اشتراک نمی گذارم.

I'm not going to then do it.

من قصد ندارم آن را انجام دهم.

You really think I'm an idiot?

واقعا فکر می کنی من یک احمق هستم؟

Yes. Oh, yes. Hello, everyone.

آره. آه بله. سلام به همه

Welcome to.

خوش آمدید به.

I'm just going to show everyone my passport details

من فقط می خواهم مشخصات پاسپورتم را به همه نشان دهم

and you look like you were about to show it.

و به نظر می رسد شما می خواهید آن را نشان دهید.

Just this, by the way, I've got to say,

فقط این، اتفاقا، باید بگویم،

I was very impressed with air.

من بسیار تحت تأثیر هوا بودم.

I'm very, very impressed

when I've flown with Air France

وقتی قبلاً با ایرفرانس پرواز کردم بسیار بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم

before that they are very good.

که آنها بسیار خوب هستند.

And because we went in midweek to midweek,

و چون از اواسط هفته تا اواسط هفته رفتیم،

so Thursday to Tuesday,

بنابراین از پنجشنبه تا سه شنبه،

we just breezed through customs.

فقط از گمرک عبور کردیم.

Can you just say that that was my idea.

فقط می توانید بگویید که این ایده من بود.

My idea was to travel from.

ایده من این بود که از آنجا سفر کنم.

But on days where no one normally travels

اما در روزهایی که به طور معمول هیچکس سفر نمی کند

and the best days are Tuesday and Thursday.

و بهترین روزها سه شنبه و پنجشنبه است.

So we arrived on Thursday and we left on Tuesday.

پس پنجشنبه رسیدیم و سه شنبه رفتیم.

So we avoided

بنابراین ما از

public holidays, school holidays and we travelled

تعطیلات عمومی، تعطیلات مدارس اجتناب کردیم و

in a weekday and came back on a weekday.

در یک روز هفته به سفر رفتیم و در یک روز هفته برگشتیم.

And I must say there were no hold ups, literally

و باید بگویم که هیچ هول آپی وجود نداشت، به معنای واقعی کلمه

no hold ups.

هیچ هول آپی وجود نداشت.

So customs or baggage straight through.

بنابراین گمرک یا بار مستقیم از طریق.

The only baggage I had was Mr. Steve.

تنها چمدانی که داشتم آقای استیو بود.

I was waiting for that.

من منتظر آن بودم.

I had to drag him all around Paris.

مجبور شدم او را در سراسر پاریس بکشانم.

So Charles de Gaulle Airport, it is a huge airport.

بنابراین فرودگاه شارل دوگل، فرودگاه بزرگی است.

I can't begin to tell you. It's like a city.

من نمی توانم شروع کنم به شما بگویم. مثل یک شهر است.

It's like a mini city, Charles de Gaulle Airport.

این مانند یک شهر کوچک است، فرودگاه شارل دوگل. خیلی

It is huge.

بزرگه.

And Everything was so smooth.

و همه چیز خیلی روان بود

The flight was amazing.

پرواز شگفت انگیز بود.

And the other thing I wanted to mention,

و نکته دیگری که می خواستم به آن اشاره کنم

of course, is Air France.

البته ایرفرانس است.

By the way, Air France, if you're watching,

در ضمن، ایرفرانس، اگر تماشا می کنید،

you are worth

ارزش

two free flights for this, this little plug.

دو پرواز رایگان برای این را دارید، این دوشاخه کوچک.

Good.

خوب

Air France,

ایرفرانس،

Air France, they will take you up into the sky.

ایرفرانس، آنها شما را به آسمان خواهند برد.

Mind you, I didn't like the the cucumber sandwich

حواست باشه من از ساندویچ خیار که

we had on the plane.

توی هواپیما داشتیم خوشم نیومد.

I mean,

منظورم این است که

I wasn't expecting much on on a 50 minute flight.

من در یک پرواز 50 دقیقه ای انتظار زیادی نداشتم.

Take don't ruin it start.

شروع کن خراب نکن

But I could have had a free flight then.

اما آن موقع می توانستم یک پرواز رایگان داشته باشم.

Just spoilt it now. Yeah.

الان خرابش کردم آره

Nobody likes cucumber sandwiches.

هیچ کس ساندویچ خیار را دوست ندارد.

It is true.

درست است.

They must think the British like cucumbers.

آنها باید انگلیسی ها را مانند خیار فکر کنند.

I don't know. It was.

من نمی دانم. بود.

Well, I ate it

because I was hungry, but

خوب،

چون گرسنه بودم خوردمش، اما

I noticed a lot of people left it difficult.

متوجه شدم که خیلی ها آن را سخت گذاشتند.

Of course, to find a sandwich

البته، برای پیدا کردن ساندویچی

that's going to appeal to everybody on a flight.

که در پرواز برای همه جذاب باشد.

They should have taken our orders

before we went on the plane.

قبل از اینکه ما سوار هواپیما شویم باید دستورات ما را می گرفتند.

Right, everyone,

درست است، همه،

I want your orders for, your sandwiches.

من سفارشات شما را می خواهم، ساندویچ های شما.

I give you.

من به شما می دهم.

Imagine that

if everyone had to have individual

تصور کنید که

اگر همه مجبور باشند

sandwiches made for them, about 200 people.

ساندویچ‌های جداگانه برایشان درست کنند، حدود 200 نفر.

I mean, it was cheese, some kind of cheese paste

یعنی پنیر بود، نوعی خمیر پنیر

with a cucumber.

با خیار.

I mean, tomato would have been better orjust just.

منظورم این است که گوجه فرنگی بهتر بود یا فقط.

Just the cheese.

فقط پنیر

We found a low point.

نقطه پایینی پیدا کردیم.

There's Nothing.

چیزی نیست. می

You know,

cucumber does not keep well in a sandwich anyway.

دانید،

خیار به هر حال در ساندویچ خوب نگه نمی دارد.

Steve, you have six my least favourite sandwich.

استیو، تو شش ساندویچ داری که کمتر مورد علاقه من است.

So here's the answer

بنابراین در اینجا پاسخ

to to the thing that.

به چیزی است که.

Oh, my, my things broken.

اوه من، چیزهای من شکسته است.

Anyway, you were right.

به هر حال حق با شما بود.

It was passport.

پاسپورت بود

No. Well, let me put it on the screen.

نه، بگذارید آن را روی صفحه نمایش بگذارم. به

Give me a chance to show what you think is broken.

من فرصتی بده تا نشان دهم آنچه فکر می کنی خراب است.

Don't forget your passport

پاسپورت خود را فراموش نکنید

or this will be a short vacation.

وگرنه این یک تعطیلات کوتاه خواهد بود.

That means

یعنی

if we get to the airport

اگر به فرودگاه برسیم

and you don't have your passport,

و شما پاسپورت خود را نداشته باشید،

we won't be able to go anywhere.

نمی توانیم جایی برویم.

And then we have to go back home.

و بعد باید به خانه برگردیم.

I'm sure people have done that.

من مطمئن هستم که مردم این کار را کرده اند.

I'm sure people have done that.

من مطمئن هستم که مردم این کار را کرده اند.

They've got to the airport

آنها

before they go on holiday

قبل از رفتن به تعطیلات به فرودگاه رسیده اند

and they've forgotten their passport.

و پاسپورت خود را فراموش کرده اند.

Well, the taxi driver told us of a story like that,

خب، راننده تاکسی همچین داستانی را برای ما تعریف کرد

and he took people all the way

و مردم را با

to the airport, two hour drive,

دو ساعت رانندگی تا فرودگاه برد،

and they hadn't got their passports.

و آنها پاسپورتشان را نگرفته بودند.

So he tells everybody

now when they get in the taxi,

حالا وقتی سوار تاکسی می شوند به همه می گوید

have you got your passport? Yes.

پاسپورتت را گرفته ای؟ آره.

Which I think is a good service from a taxi driver.

که به نظر من یک سرویس خوب از یک راننده تاکسی است.

The first question, of course, is are you an idiot

البته اولین سوال این است که آیا شما احمقی هستید

for forgetting your passport?

که پاسپورت خود را فراموش کرده اید؟

Here we go. There were more.

در اینجا ما می رویم. بیشتر بودند.

And then we're going

و سپس

to write them down quickly.

به سرعت آنها را یادداشت می کنیم.

People will,

because you've been talking

مردم این کار را خواهند کرد،

زیرا شما

about sandwiches and cucumbers.

در مورد ساندویچ و خیار صحبت کرده اید.

We don't have time.

ما وقت نداریم

I think something is much something.

من فکر می کنم چیزی بسیار چیزی است.

These something.

اینها چیزی

Now, this refers to a thing I said a few moments ago.

حالا این اشاره به چیزی است که چند لحظه پیش گفتم.

So were you listening to me?

پس به من گوش میدادی؟

Do you view.

مشاهده می کنید.

Were you listening to my words?

داشتی به حرفام گوش میدادی؟

So not only following my lips

پس نه تنها لب هایم را دنبال می کنید

but also listening to me as well?

بلکه به من هم گوش می دهید؟

I did say this just a few moments ago.

این را همین چند لحظه پیش گفتم.

I think something is much something these some think

من فکر می کنم چیزی بسیار چیزی است که برخی فکر می کنند

p5s5d4.

p5s5d4.

I am making a comment about something.

من در مورد چیزی نظر می دهم.

It is a good comment, by the way.

اتفاقاً نظر خوبی است.

It is a positive comment that I'm making there

این یک نظر مثبت است که من در آنجا

just like I did a few moments ago.

درست مانند چند لحظه پیش انجام می دهم.

Very tense, as is the first word.

بسیار پرتنش، همانطور که کلمه اول است.

Pizza.

پیتزا.

Uh

huh.

آهان.

Woo hoo.

وو هو

This tram is, uh, is on fire today.

این تراموا امروز در آتش است.

If you say you're on fire means you're very quick,

اگر می گویید در آتش هستید یعنی خیلی سریع هستید،

you're very quick.

Your brain, your responses are very quick

خیلی سریع هستید.

مغز شما، پاسخ‌های شما بسیار سریع هستند

and you seem to be ahead of other people

و به نظر می‌رسد

in your in your skills and mental ability.

در مهارت‌ها و توانایی ذهنی‌تان از دیگران جلوتر هستید.

So if you say I'm on fire today, what's the opposite?

پس اگر بگویید من امروز در آتش هستم، برعکس چیست؟

I don't know.

من نمی دانم.

Is there is there an opposite?

آیا مخالفی وجود دارد؟

Slow. I'm slow.

آهسته. تدریجی. من کند هستم.

I'm slow today. Yes.

امروز کندم آره.

If somebody is talking lot coming up

اگر کسی در

with very good suggestions in a meeting at work

یک جلسه در محل کارش زیاد صحبت می‌کند و پیشنهادهای خیلی خوبی را در جلسه‌ای در محل کار ارائه می‌دهد

and they seem to be the one that's

و به نظر می‌رسد که او

coming up with most of the ideas,

بیشتر ایده‌ها را مطرح می‌کند،

you can say, woo, you're on fire today.

می‌توانید بگویید، وای، امروز در آتش هستید.

So a person who is functioning very well thinks

بنابراین فردی که بسیار خوب عمل می کند فکر می کند که دارد

they're doing something very well.

کاری را خیلی خوب انجام می دهد. می

You can say you are you are on fire

توانید بگویید که شما در حال آتش زدن هستید

a bit

like the thing we said at the start of the segment.

مانند چیزی که در ابتدای بخش گفتیم.

We go together like a house on fire.

با هم می رویم مثل خانه ای که آتش گرفته است.

So another one referring to fire, you see.

بنابراین یکی دیگر از اشاره به آتش، می بینید.

So you are

بنابراین شما می

you can get along very well like a house on fire

توانید خیلی خوب با هم کنار بیایید، مانند خانه ای که در آتش می سوزد

or a person can be on fire if they are performing

یا اگر فردی بسیار خوب عمل کند، می تواند آتش بگیرد

very well.

.

I like it.

خوشم می آید.

I like activity it seems to be the.

من فعالیت را دوست دارم به نظر می رسد.

Yeah, it seems to be what that's referring to.

بله، به نظر می رسد که به آن اشاره دارد.

So we've got nathuram who is suggested and so is Tomek

بنابراین ما Nathuram را داریم که پیشنهاد شده است و همچنین Tomek

Paris Safer and days.

Paris Safer and days.

Well, let's find out, shall we?

خوب، بیایید پیدا کنیم، می توانیم؟

Let's have a look.

Are you right or are you wrong?

بیایید نگاهی بیندازیم.

حق با شماست یا اشتباه؟

Oh, fancy pants.

اوه شلوار فانتزی

Oh, wow.

اوه وای.

Very nice.

بسیار خوب.

Or should I say less fancy pantaloons?

یا باید بگویم شلوارهای فانتزی کمتر؟

And in French,

و به زبان فرانسه،

I think Paris is much safer these days.

فکر می کنم پاریس این روزها بسیار امن تر است.

And that's what I said earlier.

و این همان چیزی است که قبلاً گفتم.

I, I thought Paris was the most amazing place

من فکر می‌کردم پاریس

for more than one reason.

به چند دلیل شگفت‌انگیزترین مکان است.

Not just the food, but also we felt

نه فقط غذا، بلکه احساس می‌کردیم که با

we felt quite safe

and relaxed walking around

قدم زدن

even on the metro, apart

حتی در مترو کاملاً احساس امنیت و آرامش می‌کنیم، جدا

from when we did it late at night.

از زمانی که این کار را در اواخر شب انجام می‌دادیم.

Yes, there were some people who I think just

بله، برخی از افراد بودند که فکر می کنم فقط

I think maybe they were taking illegal substances

فکر می کنم ممکن است مواد غیرقانونی مصرف می کردند

and they were on the train.

و در قطار بودند.

I think this is the thing

من فکر می‌کنم این همان چیزی است

that people often go on holiday

که مردم اغلب به تعطیلات می‌روند

and they're in that sort of holiday

و در آن

euphoria, euphoric state,

سرخوشی تعطیلات، حالت سرخوشی هستند،

and you tend to see only the good everywhere.

و شما تمایل دارید همه جا فقط خوبی‌ها را ببینید.

I'm sure the first time

مطمئنم اولین باری که

I'm sure if we ever got mugged in

مطمئن شدم اگر در پاریس دزدی شدیم

Paris, we'd never go back.

، هرگز برنمی‌گردیم.

Well, no.

خب نه.

Well, you can get mugged outside your own house.

خوب، شما می توانید در خارج از خانه خود دزدیده شوید.

I know anybody.

Yes, right.

من کسی را می شناسم

بله درسته.

Is that

does that mean

you don't go out of your house ever again?

آیا این بدان

معناست که

دیگر از خانه خود بیرون نروید؟

Yes. Pound maybe you're right.

آره. پوند شاید حق با شماست

I think the the the hotel was

فکر می‌کنم هتل

probably

احتمالاً

laughing at my suggestion

به پیشنهاد من می‌خندید

that we have sauce with omelette.

که سس با املت بخوریم.

It was funny.

بامزه بود.

I did ask for some.

من مقداری درخواست کردم

I said, have you got any tomato sauce?

گفتم سس گوجه فرنگی داری؟

And they looked at me as though I was scum.

و طوری به من نگاه می کردند که انگار یک تفاله هستم.

Yes, you British scum.

بله، ای تفاله های بریتانیایی.

You want your sauce? You.

سس خود را می خواهید؟ شما.

You pig. We don't have sauce.

تو خوک سس نداریم

And it was like it was like the worst culinary

و این مثل بدترین اشتباه آشپزی بود

mistake that you could make.

که می توانستید مرتکب شوید.

Sauce omelette.

سس املت.

It was a faux pas, which is a French word.

این یک faux pas بود که یک کلمه فرانسوی است.

Faux pas.

پاس مصنوعی

It's not amazing. Yeah.

این شگفت انگیز نیست. آره

So a mistake. A full step?

پس یک اشتباه یک قدم کامل؟

I think it's not.

I think it's omelettes.

فکر می کنم اینطور نیست.

فکر کنم املت باشه

I don't like the taste of omelettes without.

من طعم املت بدون آن را دوست ندارم.

And anyway, anyway, we've done,

و به هر حال، به هر حال، ما این کار را انجام دادیم،

I think we've got to

فکر می کنم

to that point it's almost time to say goodbye.

به آن نقطه رسیده ایم که تقریباً زمان خداحافظی فرا رسیده است.

The 2 hours

2 ساعتی که

I felt like for Thomas said.

برای توماس حس کردم گفت.

Well Tarmac, of course, had an airport,

خوب تارمک، البته، فرودگاه داشت،

had a dreadful journey back.

سفری وحشتناک داشت.

We left tarmac.

آسفالت را ترک کردیم.

Well, we left the group one night

خوب، ما یک شب

after a meal, after

بعد از صرف غذا گروه را ترک کردیم، بعد از اینکه

we'd all had a lovely meal together

همه با هم یک غذای دوست داشتنی خوردیم

until we, we, the three of us, Tomic, me and Duncan

تا اینکه ما، ما، سه نفر، تومیک، من و دانکن تا

went partly on the metro,

حدودی وارد مترو شدیم،

and then Tomic had to go in a different direction.

و سپس تومیک مجبور شد برود داخل. جهت متفاوت

This is how to make time with a chicken that's 2 hours

اینجوری میشه با یه جوجه وقت گذاشت 2 ساعت

to get back to his hotel after he left us because

تا برگشت به هتلش بعد از اینکه ما رو ترک کرد چون

the metro wasn't going in the right direction,

مترو مسیر درستی نمیرفت،

he saw somebody

کسی رو دید که

hitting a pipe with crack,

با ترک به لوله ای برخورد میکنه،

which is that sound that that sounds like

این صدایی است که به گوش میرسد. مثل اینکه

it could be many things waiting for a night.

ممکن است چیزهای زیادی در انتظار یک شب باشند.

But so that's obviously drugs,

اما پس واضح است که مواد مخدر،

crack cocaine. Okay.

کراک کوکائین است. باشه.

So you don't need to explain it.

پس نیازی به توضیح نیست آیا

Have you got some in your pocket?

مقداری در جیبتان دارید؟

Did you did you join in with it until?

آیا تا به حال با آن همراهی کردید؟ می

He goes to give a demonstration.

رود تظاهرات کند.

Maybe that's why you were like,

شاید به همین دلیل بود که گفتی،

All right, Steve, I'm only joking.

باشه، استیو، من فقط شوخی می کنم.

Anyway, is that a joke?

به هر حال این یک شوخی است؟

And I made a joke and he's only joking.

و من شوخی کردم و او فقط شوخی می کند.

Is any joking? I'm only joking.

آیا شوخی است؟ من فقط شوخی می کنم.

But The the carrots.

اما هویج

Nobody can see that, by the way.

اتفاقاً هیچ کس نمی تواند آن را ببیند.

Oh, okay.

اوه، باشه

So that was fill in the blanks and also read my lips,

بنابراین این بود که جای خالی را پر کنید و همچنین لب هایم را بخوانید،

which might might never be played again.

که ممکن است دیگر هرگز پخش نشود.

We will see what happens, Trump said.

ترامپ گفت ما خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

Did you go clubbing in Paris?

آیا در پاریس باشگاه می رفتید؟

Well, do you know I have been clubbing in Paris?

خوب، آیا می دانید که من در پاریس کلابینگ بوده ام؟

Okay.

There is a

باشه.

I don't know if it's still there on the chandeliers.

من نمی دانم هنوز روی لوسترها وجود دارد یا خیر.

It's you go downstairs.

این تو برو پایین

Many years ago,

سالها پیش

I went with some friends, Paris,

با چند نفر از دوستانم به پاریس رفتم

and there was this club on the chandeliers.

و این باشگاه روی لوسترها بود.

I can't remember what it's called.

یادم نمیاد اسمش چیه

It's quite famous, though, and

با این حال، کاملاً معروف است و به

we had a great time.

ما خوش گذشت.

The music was fantastic, so we didn't.

موسیقی فوق العاده بود، بنابراین ما این کار را نکردیم.

Maybe next time we'll all go clubbing.

شاید دفعه بعد همه به باشگاه برویم.

Yeah.

آره

No would have been a good answer

نه،

to that one, by the way.

به هر حال، پاسخ خوبی به آن یکی بود.

Just.

فقط

No, no, we didn't clubbing.

نه، نه، ما باشگاه بازی نکردیم.

We

ما

were quite old now.

الان خیلی پیر شده بودیم.

But I have been.

I have been clubbing anyway. Yeah.

اما من بوده ام.

من به هر حال باشگاه بازی می کردم. آره

You have been clever.

شما باهوش بوده اید.

Yes we've, we've got that.

بله، ما این را داریم.

Steve and I got very drunk.

من و استیو خیلی مست شدیم.

Okay.

باشه.

Oh those are the days.

آه این روزهاست

Yes, they were.

بله آنها بودند.

They were the days, my friend.

آن روزها بودند، دوست من.

I thought they'd never end.

فکر می کردم هیچ وقت تمام نمی شوند. اتفاقاً

What I thought was very interesting

چیزی که به نظر من

about this club, incidentally, is that the

در مورد این باشگاه بسیار جالب بود این است که

there were unisex toilets.

توالت‌های یونسکس وجود داشت.

So there were women and men in the same town.

بنابراین زنان و مردان در یک شهر بودند. آیا

Aren't they all nowadays?

همه آنها امروزه نیستند؟

Let's smell anyway. Right.

به هر حال بیایید بو کنیم. درست.

So the thing I love about French toilets.

بنابراین چیزی که من در مورد توالت های فرانسوی دوست دارم. اجازه دهید

Let's head let's end

today's live stream on on a very classy note.

پخش زنده امروز را با یک یادداشت بسیار درجه یک به پایان برسانیم.

What I love about French toilets,

چیزی که در مورد توالت های فرانسوی

especially in hotels.

به خصوص در هتل ها دوست دارم.

They have the little bidet,

آنها دارای بیده کوچک،

the nozzle, the little hose.

نازل، شلنگ کوچک هستند.

There's a little hose with a squirt on the end.

در انتهای آن یک شلنگ کوچک وجود دارد که یک آبکش دارد.

So when you go poopy time, you can

بنابراین وقتی به زمان مدفوع می روید، می توانید

match.

مطابقت داشته باشید.

I thought that was for drinking.

فکر کردم برای نوشیدن است.

Oh,

اوه،

well, if you're sick in Amsterdam, go on, say it.

خوب، اگر در آمستردام مریض هستید، ادامه دهید، آن را بگویید.

I'm joking.

من شوخی میکنم.

I'm joking.

من شوخی میکنم.

I thought that was, you know,

من فکر می کردم این بود، می دانید،

when you wanted some water, you just sort of.

وقتی کمی آب می خواستید، فقط یک جورهایی می خواستید.

Oh, I must admit, I did wash my feet one day with it.

اوه، باید اعتراف کنم، یک روز پاهایم را با آن شستم. تازه

I just washed my feet.

پاهامو شستم

I put it over the toilet and washed my feet.

گذاشتم روی توالت و پاهایم را شستم.

But of course, is there to wash your potty.

اما البته، برای شستن گلدان شما وجود دارد.

You'll bum bum

after pooping Champagne for everyone, says Christine,

کریستین می‌گوید، بعد از اینکه برای همه شامپاین می‌نوشید، بداخلاق می‌شوید،

that well, we had free champagne at a

خب، ما در

on our last evening together.

آخرین شبی که با هم بودیم شامپاین رایگان خوردیم.

We met up with Beatrice and Tomic and we had the most.

ما با بئاتریس و تومیک ملاقات کردیم و بیشترین دیدار را داشتیم.

Oh, and Lewis. Sorry. Okay.

اوه، و لوئیس. متاسف. باشه.

I'm just aware that we're now 5 minutes over

من فقط می دانم که ما اکنون 5 دقیقه از

this.

This will now take six days to render this live stream

این موضوع گذشته ایم.

اکنون شش روز طول می کشد تا این جریان زنده که

we have the most amazing.

ما شگفت انگیزترین آن را داریم ارائه شود.

But we paid the bill,

اما ما صورتحساب را پرداختیم

and then we were going to get some champagne.

و سپس قرار بود شامپاین بگیریم.

Louis was going to buy his champagne.

لویی قرار بود شامپاینش را بخرد.

Yes. The details.

آره. جزئیات.

Yeah Well, I'm

بله، من

just explaining it, but the waiter said, no,

فقط دارم توضیح می دهم، اما پیشخدمت گفت، نه،

you can have the champagne.

شما می توانید شامپاین را بخورید.

You can have it for free.

شما می توانید آن را به صورت رایگان داشته باشید.

So, yeah, come on.

پس آره بیا

Yeah, that's it.

آره همینه.

This is the story. I'm ending the story now.

این داستان است. الان دارم داستان رو تموم میکنم

I know, but Louis wanted to pay for it.

من می دانم، اما لوئیس می خواست هزینه آن را بپردازد.

But yes, the.

اما بله،

The waiter said no.

گارسون گفت نه.

You. It's from us. Yes.

شما. از ماست آره.

And so that's why Louis didn't have to pay.

و به همین دلیل است که لوئیس مجبور به پرداخت نیست.

But anyway, so another good, good.

اما به هر حال، خوب دیگر، خوب است.

Another good thing about Paris.

یک چیز خوب دیگر در مورد پاریس.

That was a lovely restaurant by the Louvre.

این یک رستوران دوست داشتنی در کنار موزه لوور بود.

Yes.

آره.

Well, of course, the one that we love

خب البته اونی که ما

most of all is the same one.

بیشتر از همه دوستش داریم یکیه.

Yes, I was

بله،

going to say the name of the restaurant.

قرار بود اسم رستوران را بگویم.

Remember the name of the restaurant?

اسم رستوران رو یادتونه؟

What's it called?

اسمش چیه

It is Imperial.

امپراتوری است.

Imperial, the Imperial Restaurant.

امپریال، رستوران امپریال.

And it's on the chandeliers.

و روی لوسترهاست.

I know it's not.

می دانم که نیست.

It's by the Louvre. By the Louvre either.

کنار موزه لوور است. توسط لوور یا.

Plus de la Concorde.

پلاس دو لا کنکورد.

It is not very far away from the Place de la Concorde,

فاصله زیادی با میدان کنکورد

which is near the Louvre.

که نزدیک موزه لوور است نیست. به

It's called the

آن

Imperial Imperial, and it has the most amazing food.

امپراتوری امپراتوری می گویند و شگفت انگیزترین غذا را دارد.

So next time you go in there, if you are in Paris

بنابراین دفعه بعد که به آنجا رفتید، اگر در پاریس هستید

and you go to the Imperial ole restaurant,

و به رستوران Imperial ole می روید،

which is near the Louvre for,

که در نزدیکی لوور است،

say, Mr.

مثلاً آقای

Duncan and Mr.

دانکن و آقای

Steve recommended this place.

استیو این مکان را توصیه کردند.

And then the next time we go,

و بعد دفعه بعد که می رویم،

we might get a free meal and we've got free champagne.

ممکن است یک وعده غذایی مجانی بگیریم و شامپاین رایگان بخوریم.

So so far we've got a free flight from Air France.

بنابراین تا کنون ما یک پرواز رایگان از ایرفرانس داریم.

We've got free food for, the French restaurant.

ما برای رستوران فرانسوی غذای رایگان داریم.

And all we need now is to say some nice things

و تنها چیزی که اکنون نیاز داریم این است که چیزهای خوبی

about the hotel.

در مورد هتل بگوییم.

But unfortunately we can't

اما متاسفانه نمی توانیم

because they didn't have tomato sauce or baked beans.

چون سس گوجه فرنگی یا لوبیا پخته نداشتند.

The incredible thing about that restaurant,

نکته باورنکردنی در مورد آن رستوران،

if we've got time, is that we went there in 2017,

اگر وقت داشته باشیم، این است که ما در سال 2017 به آنجا رفتیم، آیا سال

was it 2019, 2019 and just the two of us.

2019، 2019 و فقط ما دو نفر بودیم.

And we sat down and had a lovely meal

و نشستیم و یه غذای خوشمزه خوردیم

and we went back and the waiter remembered as he did.

و برگشتیم و پیشخدمت همونطوری یادش اومد.

We only been there once.

ما فقط یک بار آنجا بودیم.

He remembered as he remembered what we'd eaten

همان طور که به یاد می آورد چه خورده بودیم

and where we sat.

و کجا نشسته بودیم.

Incredible, Incredible.

باور نکردنی، باور نکردنی

Although I think he was grabbed, I think he was lying.

اگرچه فکر می کنم او را گرفتند، اما فکر می کنم او دروغ می گفت.

I don't think he was because he knew what we'd eaten

فکر نمی‌کنم او به این دلیل بود که می‌دانست ما چه می‌خوریم

and he knew where we sat.

و می‌دانست کجا می‌نشینیم.

Unless.

Well, we did sit in the same seat.

مگر اینکه.

خوب، ما روی یک صندلی نشستیم.

And I thought that was amazing.

و من فکر کردم که شگفت انگیز است.

Yes, we are going now.

بله الان می رویم.

But yes, it is time to say a revoir.

اما بله، زمان آن فرا رسیده است که بگوییم تجدید نظر.

It is time to say so long and any other way

وقت آن است که بگویم طولانی و هر راه دیگری

of expressing departing,

برای بیان رفتن،

I suppose we will leave you for one last time

فکر می کنم برای آخرین بار

with the video that I made of our adventures in Paris.

با ویدیویی که از ماجراجویی هایمان در پاریس ساخته ام شما را ترک خواهیم کرد.

It was a wonderful time.

زمان فوق العاده ای بود. یکشنبه آینده

Everything back to normal

همه چیز به حالت عادی برمی‌گردد

next Sunday, whatever normal is, I don't know.

، هر چه عادی باشد، نمی‌دانم.

Oh, by the way, don't

اوه، به هر حال،

forget to look out for my new short videos

فراموش نکنید که تقریباً هر روز به دنبال ویدیوهای کوتاه جدید من باشید

almost every day.

.

There are new short videos I am posting next week.

ویدیوهای کوتاه جدیدی وجود دارد که هفته آینده خواهم گذاشت.

My last

آخرین

short video,

ویدیوی کوتاه من،

my English lesson that I made in Paris, the last one

درس انگلیسی من که در پاریس ساختم، آخرین ویدیویی

that I made there standing by the River Seine.

که در کنار رودخانه سن ساختم.

It's very nice, actually.

در واقع خیلی خوبه

And that says we are going.

و این می گوید که ما می رویم.

Thank you very much for watching.

از تماشای شما بسیار سپاسگزارم.

It's been a busy one.

یکم شلوغ بوده

It has. And it's been lovely.

این دارد. و دوست داشتنی بوده است

I hope you haven't don't

امیدوارم

didn't think this was too self-indulgent today,

امروز فکر نکرده باشید که این خیلی خودپسندانه است،

but we wanted to share with you

اما می‌خواستیم

the wonderful trip to Paris where we met

سفر فوق‌العاده‌ای به پاریس را که در آن با

you.

People that watch us show real people.

شما ملاقات کردیم، به اشتراک بگذاریم.

افرادی که ما را تماشا می کنند افراد واقعی را نشان می دهند.

And it felt like we were one big happy family

و به نظر می رسید که ما یک خانواده بزرگ شاد

with all friends.

با همه دوستان هستیم.

And we hope when we do this again

و ما امیدواریم که وقتی در سفرهای آینده این کار را دوباره انجام دادیم

on on on future trips that others of

، دیگران از

you will be able to visit

شما بتوانید از آنجا دیدن کنید

because we may be going to your country.

زیرا ممکن است به کشور شما برویم.

Yes.

آره.

Don't forget to send

lots of love the hearts,

فراموش نکنید که

عشق زیادی به قلب ها ارسال کنید،

because there is a new feature

زیرا ویژگی جدیدی وجود دارد که

I haven't even mentioned.

من حتی به آن اشاره نکرده ام.

We are at the of the screen down there.

ما در پایین صفحه نمایش هستیم.

There is a little heart

یک قلب کوچک وجود دارد

and you can press that as many times as you want.

و می توانید آن را هر چند بار که بخواهید فشار دهید.

And if you do it, YouTube.

و اگر این کار را انجام دادید، یوتیوب.

I don't know what they do.

نمی دانم چه کار می کنند.

Actually

در واقع

it might be a like you see, I don't know.

ممکن است مانند آنچه می بینید باشد، نمی دانم.

But you can press that heart at the bottom like this.

اما شما می توانید این قلب را در پایین فشار دهید.

Oh, I see.

اوه می فهمم.

You send a heart.

شما یک قلب می فرستید.

Oh, it's coming up on the screen. Mr.

اوه، روی صفحه می آید. آقای

Duncan said How amazing it's.

دانکن گفت چقدر شگفت انگیز است.

Amazing.

And so you can send hearts to yourself.

حیرت آور.

و بنابراین می توانید قلب ها را برای خود بفرستید.

Yes. As well as to everybody else. Yes.

آره. همینطور به بقیه. آره.

So does that help you to be viewed more widely?

بنابراین آیا این به شما کمک می کند که به طور گسترده تر دیده شوید؟

I have no idea.

هیچ نظری ندارم.

I don't know.

من نمی دانم.

It's very similar to what used to happen on Periscope.

این بسیار شبیه به آنچه قبلاً در Periscope اتفاق می افتاد است.

Used to have used

قبلاً

to have a very similar thing before it disappeared.

قبل از ناپدید شدن چیز بسیار مشابهی داشت.

Anyway, it's time to go.

به هر حال وقت رفتن است.

We are taking the next flight out of here.

ما پرواز بعدی را از اینجا انجام می دهیم. بلیط درجه

First class, single ticket to the kitchen where Mr.

یک، یک بلیط آشپزخانه که در آن آقای

Steve will make a lovely cup of tea.

استیو یک فنجان چای دوست داشتنی درست می کند.

Indeed it is myself, Mr.

در واقع این من هستم، آقای

Duncan and Mr. Steve saying.

دانکن و آقای استیو.

Thanks for watching. See you soon.

ممنون از ملاحظه تان. به زودی میبینمت.

And of course, until the next time meet here.

و البته، تا دفعه بعد اینجا ملاقات کنید.

You know what's coming next?

میدونی بعدش چی میشه؟ از

Enjoy English, stay happy, stay safe.

انگلیسی لذت ببرید، شاد بمانید، ایمن بمانید.

And of course,

و البته

ta ta for now.

فعلا تا تا.

Or should I say ‘au revoir’ for now.

یا باید فعلاً بگویم "au revoir".