New year resolution - 'Kick' the bad Habit / English Addict 🚨LIVE CHAT🚨 - Wed 4th January 2023

we are back everyone.

همه برگشتیم

I hope you are having a good day.

امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید.

I hope everything in your world is ever so nice.

امیدوارم همه چیز در دنیای شما همیشه خیلی خوب باشد.

And even if it isn't, we are here to cheer you up.

و حتی اگر اینطور نیست، ما اینجا هستیم تا شما را تشویق کنیم.

It is English addict once again coming to you live from the birthplace

این معتاد انگلیسی است که یک بار دیگر به صورت زنده از

of the English addict language,

زادگاه زبان معتاد انگلیسی،

which just happens to be England.

که اتفاقاً انگلستان است، به سراغ شما می آید.

The New.

جدید.

You see, Mr. Steve, I told you.

می بینید، آقای استیو، من به شما گفتم.

I told you.

Look, look at all this stuff on the Internet.

من به شما گفتم.

ببینید، به همه این چیزها در اینترنت نگاه کنید.

Look, Isn't that disgusting?

ببین، این منزجر کننده نیست؟

What are they doing there?

آنها اینجا چه کار دارند می کنند؟

I don't even know which way that should be.

من حتی نمی دانم این باید به کدام سمت باشد.

See? I told you. I told you.

دیدن؟ من به شما گفتم. من به شما گفتم.

Are you shocked,

آیا شما شوکه شده اید،

Mr. Duncan, this isn't a very good start to the New Year.

آقای دانکن، این شروع خیلی خوبی برای سال جدید نیست.

It isn't So I told you, didn't I?

اینطور نیست پس من به شما گفتم، نه؟

You spend 20 minutes on Instagram looking at things,

شما 20 دقیقه را در اینستاگرام صرف نگاه کردن به چیزها می کنید،

and then all of this comes up, and it's.

و سپس همه اینها ظاهر می شود، و تمام می شود.

I know it's not possible.

میدونم امکان نداره

I'm not physically I'm not sure if that's possible to show that the human body

من از نظر فیزیکی مطمئن نیستم که آیا این امکان وجود دارد که نشان دهد بدن انسان

can actually get into that position, but I don't think so either.

واقعاً می‌تواند در آن موقعیت قرار بگیرد یا خیر، اما من نیز چنین فکر نمی‌کنم.

I think this is.

من فکر می کنم این است.

Oh, anyway, Mr.

اوه، به هر حال، آقای

Duncan, we've been watched.

دانکن، ما تحت نظر هستیم.

Oh, hello. Hello. Hi, everybody.

اوه سلام. سلام. سلام به همه.

This is Mr.

Duncan and Mr.

این آقای

دانکن و آقای

Steve in England.

استیو در انگلیس هستند.

How are you today? Are you? Wow.

امروز چطوری؟ شما هستید؟ وای.

Mr. Duncan, don't get distracted.

آقای دانکن، حواس پرت نشو.

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

I hope you are happy.

امیدوارم خوشحال باشی.

Today we are here once again.

امروز یک بار دیگر اینجا هستیم.

An English addict is the place for you to come to.

یک معتاد انگلیسی جایی است که باید به آن بیایید.

If you want to improve your English listening, maybe you want to learn some new words.

اگر می خواهید شنیدن انگلیسی خود را بهبود ببخشید، شاید می خواهید چند کلمه جدید یاد بگیرید.

Maybe you want to admire

شاید بخواهید

the beauty of us

زیبایی ما را تحسین کنید

because we are the handsomest

زیرا ما خوش تیپ ترین

English teachers on the Internet. Mr.

معلمان انگلیسی در اینترنت هستیم. آقای

Duncan That is open to debate, and I would think that people might, you know, might sure.

دانکن این موضوع قابل بحث است و من فکر می‌کنم که مردم مطمئن باشند.

His pictures of the more handsome, beautiful people teaching English on the Internet.

عکس های او از افراد خوش تیپ تر و زیباتر که در اینترنت انگلیسی تدریس می کنند.

I thought you were going to be embarrassed.

فکر کردم خجالت میکشی

I thought you're going to say that that's open to derision.

من فکر کردم می خواهید بگویید که این مورد تمسخر است.

Well, that as well, anyway.

خب، به هر حال آن هم همینطور.

Hi. Hello, everyone.

سلام. سلام به همه

Hope you're okay. Welcome from me as well.

امیدوارم حالتون خوب باشه از طرف من هم خوش آمدید

Bella made a comment about your music, saying that it sounded very Brazilian.

بلا در مورد موسیقی شما نظر داد و گفت که بسیار برزیلی به نظر می رسد.

It is. It's. I think it's a samba.

این است. این است. فکر کنم سامبا باشه

Yes, I think it's a bit of a stuffy sort of Latin American sort of music.

بله، من فکر می کنم این یک نوع موسیقی خفه کننده از نوع موسیقی آمریکای لاتین است.

I'm not sure if it's samba or salsa, because one of those things has a different beat.

مطمئن نیستم سامبا باشد یا سالسا، زیرا یکی از این چیزها ضربان متفاوتی دارد.

But I love that piece of music whenever I hear that piece of music.

اما من هر وقت آن قطعه موسیقی را می شنوم آن قطعه موسیقی را دوست دارم.

And Steve, of course, will verify the fact there.

و البته استیو این واقعیت را در آنجا تأیید خواهد کرد.

Quite often when I'm doing things around my house, chores

اغلب اوقات وقتی در خانه ام انجام می دهم، کارهای خانه

and things like that, I'm often singing that piece of music and it's not a lie.

و کارهایی از این قبیل، اغلب آن قطعه موسیقی را می خوانم و این دروغ نیست.

I'm normally washing the dishes or cleaning Mr.

من به طور معمول در حال شستن ظروف یا تمیز کردن

Steve's underpants and there I am going to have that

زیرشلواری آقای استیو هستم و در آنجا می‌توانم

detected a dirt tone.

صدای کثیفی را تشخیص دهم.

I can't get the stain out.

نمیتونم لکه رو پاک کنم

Don't do that to what is Mr.

این کار را با کاری که آقای

Steve doing with his underwear?

استیو با لباس زیر خود انجام می دهد، نکنید؟

Do, do, do do, do do you know that's complete fantasy?

آیا، انجام دهید، انجام دهید، آیا می دانید که این یک فانتزی کامل است؟

Because you all know that it's me that does all the housework.

چون همه می دانید که این من هستم که همه کارهای خانه را انجام می دهم.

It's not true. I do some of the chores.

این درست نیست. من برخی از کارها را انجام می دهم.

I will prove it this week, as you say.

به قول شما این هفته ثابت خواهم کرد.

You see, if you mess with me, I will bite back.

می بینی، اگر با من قاطی کنی، گاز می گیرم.

Well, this week I'm going to feel myself doing the chores.

خوب، این هفته احساس می کنم که دارم کارهای خانه را انجام می دهم.

And to prove that I do

و برای اینکه ثابت کنم کارها را انجام می

the chores, I do some of them, not all of them.

دهم، برخی از آنها را انجام می دهم، نه همه آنها را.

Sometimes Mr.

Steve does them, but quite often there are those little jobs that have to be done.

گاهی اوقات آقای

استیو آنها را انجام می دهد، اما اغلب کارهای کوچکی وجود دارد که باید انجام شوند.

I suppose one of them is is putting the dirty dishes in the dishwasher.

فکر می کنم یکی از آنها این است که ظرف های کثیف را در ماشین ظرفشویی می گذارد.

Yeah, normally it's me that does that.

بله، معمولاً این من هستم که این کار را انجام می دهم.

Oh, yeah. That's such hard work, Mr. Duncan.

اوه، آره این خیلی کار سختی است، آقای دانکن.

It is hard work.

کار سختی هست.

Putting plates and cutlery into a dishwasher. Yes.

قرار دادن بشقاب و کارد و چنگال در ماشین ظرفشویی. آره.

Well, you know, some people. You know what? Some people do.

خوب، می دانید، برخی از مردم. میدونی چیه؟ برخی از مردم انجام می دهند.

And I think we do this sometimes we will put the dishes

و من فکر می کنم ما گاهی اوقات این کار را انجام می دهیم، ظرف ها را

in the dishwasher, then the dishes will be washed.

در ماشین ظرفشویی می گذاریم، سپس ظروف شسته می شوند.

But then we keep them inside the dishwasher and we don't take them out.

اما بعد داخل ماشین ظرفشویی نگه می داریم و بیرون نمی آوریم.

So whenever we need a plate or a knife or a fork,

بنابراین هر زمان که به یک بشقاب یا چاقو یا چنگال نیاز

we will

we'll just go to the dishwasher and open it and just take a clean one out.

داشتیم، فقط به ماشین ظرفشویی می رویم و آن را باز می کنیم و فقط یک ظرف تمیز را بیرون می آوریم.

The dishwasher is a storage cupboard. Really? Yes, it is.

ماشین ظرفشویی یک کمد نگهداری است. واقعا؟ بله همینطور است.

It, I suppose unofficially it is a place where you store

فکر می‌کنم به‌طور غیررسمی جایی است که

your plates, dishes and knives and forks, I think.

بشقاب‌ها، ظروف و چاقوها و چنگال‌هایتان را در آن نگهداری می‌کنید.

So that dishwasher of ours that we inherited when we moved here, by the way,

پس آن ماشین ظرفشویی ما که وقتی به اینجا نقل مکان کردیم به ما به ارث رسید،

because it was here when we moved in, is probably about 35 years old.

اتفاقاً چون در زمان نقل مکان اینجا بود، احتمالاً حدود 35 سال سن دارد.

I would say 90, 40 years old.

من می گویم 90، 40 ساله.

It's a good German make.

ساخت آلمان خوبه

So clearly buy.

پس واضح بخر

If you buy something that's high quality, it lasts a long time.

اگر چیزی را بخرید که کیفیت بالایی دارد ، ماندگاری زیادی دارد.

It is some good German touch wood.

این یک چوب خوب آلمانی است.

Germans don't want to have to buy a new one.

آلمانی ها نمی خواهند مجبور به خرید یک دستگاه جدید باشند.

It is some good German engineering.

این یک مهندسی آلمانی خوب است.

The talking of tidying up Mr.

صحبت از مرتب کردن

Duncan Company and this is often something that people do in the New Year, isn't it?

شرکت آقای دانکن و این اغلب کاری است که مردم در سال جدید انجام می دهند، اینطور نیست؟

They think New Year.

آنها به سال نو فکر می کنند.

They want to have a spring clean.

آنها می خواهند یک بهار تمیز داشته باشند.

Yes, a spring clean.

بله، یک فنر تمیز.

Although it's not spring, it just means

اگرچه بهار نیست، اما فقط به این معنی است

that, you know, you feel like there's a new year you want to tidy up.

که، می دانید، احساس می کنید سال جدیدی در راه است که می خواهید سر و سامان دهید.

And that's exactly what you've been doing, isn't it, Mr.

و این دقیقاً همان کاری است که شما انجام می دادید، اینطور نیست، آقای

Duncan? It's been, yes.

دانکن؟ شده است، بله

Yesterday you had a big tidy out of your studio.

دیروز تو استودیوی خود را مرتب کردی.

It looks cleaner.

تمیزتر به نظر می رسد.

I've moved all of the rubbish.

من همه زباله ها را جابجا کرده ام.

What you don't see underneath this desk that's in front of us, underneath.

چیزی که زیر این میزی که جلوی ماست، زیر آن نمی بینید.

Normally over the year there is a pile of rubbish

معمولاً در طول سال انبوهی از زباله وجود دارد

that slowly builds up as I'm eating things.

که با خوردن چیزهایی که می خورم به آرامی جمع می شود.

By the way, I've discovered my most favourite food at the moment.

به هر حال، من در حال حاضر محبوب ترین غذای خود را کشف کرده ام.

I'm going through a phase.

من دارم یه فاز رو میگذرونم

You mean something that's even greater then than Jaffa Cakes?

منظورتان چیزی است که حتی از کیک یافا هم بهتر است؟

Better than Jaffa cake?

بهتر از کیک یافا؟

Surely not, Mr. Duncan.

مطمئنا نه، آقای دانکن.

Pancakes.

پنکیک.

Pancakes.

پنکیک.

Lovely pancakes with

پنکیک های دوست داشتنی با

tons and

تن ها و

tons of syrup all over them.

تن ها شربت در سراسر آنها.

Notice it's still got cake in the in the in the word yes.

توجه کنید که هنوز هم کیک در کلمه بله وجود دارد.

So the name with the favourite product.

بنابراین نام با محصول مورد علاقه.

So these little pancakes, I put them in the toaster and they get nice and hot

پس این پنکیک های کوچولو رو داخل توستر گذاشتم و خوب و داغ میشن

and then I put some butter on them and then I put lots and lots of golden syrup.

و بعد مقداری کره روی اونها ریختم و بعد مقدار زیادی شربت طلایی ریختم.

So for, so I can just finish my sentence.

بنابراین برای، بنابراین من فقط می توانم جمله ام را تمام کنم.

I've got loads and loads of golden

من بارها و بارهای

syrup all over the sash sashes here.

شربت طلایی در سراسر ارسی های اینجا دارم.

I like that.

The one is the most challenging

من آن را دوست دارم.

یکی از چالش برانگیزترین

to words to say next to each other.

کلمات برای گفتن در کنار یکدیگر است.

Sash. Sash.

ارسی. ارسی.

It's quite difficult to say that talking at the live chat.

صحبت کردن در چت زنده بسیار دشوار است.

Wait there, Steve.

اونجا صبر کن استیو

We haven't even said hello to the live chat yet.

ما هنوز حتی به چت زنده سلام نکرده ایم.

Oh, I have no, because we have the first person on here today who was first.

اوه، من ندارم، زیرا ما امروز اولین نفری را داریم که اولین نفر بود.

Well, guess what it was Claudia, I do know

خوب، حدس بزنید کلودیا چه بود، من می دانم

that Claudia is busy today.

که کلودیا امروز شلوغ است.

She's busy.

او مشغول است.

I think she's working very hard.

من فکر می کنم او خیلی سخت کار می کند.

I had a note from my dentist this morning

امروز صبح یک یادداشت از دندانپزشکم

telling me to go in for a complete check-up.

داشتم که به من گفته بود برای معاینه کامل مراجعه کنم.

I think maybe they are short of money. I'm not sure.

فکر می کنم شاید کمبود پول دارند. مطمئن نیستم.

But they.

اما آنها.

They desperately want me to go in so they can have a look in my mouth for thing

آنها به شدت از من می خواهند که وارد شوم تا بتوانند در دهان من به چیزی

we've been in before Christmas talking to people on the on the live stream.

که قبل از کریسمس در آن بوده ایم و در جریان زنده با مردم صحبت کرده ایم، نگاه کنند.

Rahim Abdul.

رحیم عبدالله.

Abdelkader? Mm hmm.

عبدالقادر؟ مم هوم

I think says that they are from Egypt and it's not a name I recognise.

فکر می کنم می گوید که آنها اهل مصر هستند و این نامی نیست که من آن را بشناسم.

So is this. Are you new rehab?

این هم همینطور. آیا شما یک دوره توانبخشی جدید هستید؟

Hello.

Rehab to this channel. Welcome.

سلام.

بازپروری به این کانال خوش آمدی.

If you are. Yes, welcome.

اگر شما. بله خوش آمدید

And it's nice to see you wherever you are in the world.

و خوشحالم که شما را در هر کجای دنیا که هستید می بینم.

You are very welcome to join us right here on YouTube

از شما خوش آمدید که در اینجا در یوتیوب

Sunday and Wednesday 2 p.m.

یکشنبه و چهارشنبه ساعت 2 بعد از ظهر به ما بپیوندید. اتفاقاً

UK time, by the way, I said, I suppose also I should say to those

، به وقت انگلستان ، گفتم، فکر می‌کنم باید به کسانی که به آنها نگفته‌ام هم بگویم

who I haven't said it to,

،

can I wish you all a happy New Year just in case you were not here on Sunday?

آیا می‌توانم سال نو را به همه شما تبریک بگویم اگر یکشنبه اینجا نبودید؟

Happy New Year to you.

سال نو مبارک.

Beep.

Beep. Beep. Beep.

بوق

بوق بوق بوق

Beep. Beep.

Beep. Beep. Beep.

بوق بوق

بوق بوق بوق

It's a Happy New Year.

سال نو مبارک.

I hope you are having a good one wherever you are.

امیدوارم هرجا هستی حال خوبی داشته باشی

Yeah.

So are you having a new year clean up around your house?

آره

پس آیا در سال جدید خانه خود را تمیز می کنید؟

Have you identified things

آیا کارهایی را شناسایی کرده اید

that you want to do to improve the look of your house? No.

که می خواهید برای بهبود ظاهر خانه خود انجام دهید؟ نه

Have you?

I mean, I always have a tidy up between normally before Christmas.

. دارید؟

منظورم این است که من همیشه قبل از کریسمس مرتب کار می کنم .

I like the house to be very tidy, spick and span, as we say.

من دوست دارم خانه به قول ما بسیار مرتب، شیک و پهن باشد.

Spic and span.

اسپیک و دهانه.

That's a good word.

این کلمه خوبی است.

That's a new word. We've taught something already, Mr. Duncan.

این یک کلمه جدید است. ما قبلاً چیزی یاد داده ایم، آقای دانکن.

If something is spic and span, it just means it's very clean and presentable.

اگر چیزی تند و پهن است، به این معنی است که بسیار تمیز و قابل ارائه است.

So you can say Mr.

بنابراین می توان گفت که آقای

Duncan has made his studio look spic and span.

دانکن استودیوی خود را شیک و زیبا جلوه داده است.

It's ti. It's clean, it's tight.

این تی است. تمیز است، تنگ است.

Well, relatively.

خوب، نسبتا.

It's not completely clean and tidy, but it's better than it was before.

کاملا تمیز و مرتب نیست اما از قبل بهتر شده است.

Better than it was

بهتر از

Don's.

دون.

Adam's here as well.

آدام هم اینجاست

From Thailand.

از تایلند.

Yes, lots of people who elude on, of course,

بله، بسیاری از افرادی که از آنها فرار می کنند، البته

is one of our regular messages.

، یکی از پیام های همیشگی ما است.

One of our regular messages on on my comments section.

یکی از پیام های معمولی ما در بخش نظرات من است.

The old man in Thailand never say that, by the way.

اتفاقاً پیرمرد تایلندی هرگز این را نمی گوید.

No one is old.

هیچکس پیر نیست

It is just a number.

فقط یک عدد است.

I remember a couple of weeks ago I was reading a very interesting article

یادم می آید چند هفته پیش داشتم یک مقاله بسیار جالب

about a very famous film star called Clint Eastwood.

درباره یک ستاره بسیار مشهور سینما به نام کلینت ایستوود می خواندم.

He at the moment, well, he's recently celebrated his 92nd birthday.

او در حال حاضر، خوب، او به تازگی تولد 92 سالگی خود را جشن گرفته است.

And if you have watched this before, you will know that I like Clint Eastwood very much.

و اگر قبلا این را تماشا کرده باشید، می دانید که من کلینت ایستوود را بسیار دوست دارم.

I like his films.

من فیلم های او را دوست دارم.

Some interesting films.

چند فیلم جالب

He's never appeared in a bad film.

او هرگز در یک فیلم بد ظاهر نشده است.

He's one of the few actors who has never made a terrible movie.

او یکی از معدود بازیگرانی است که هرگز فیلم وحشتناکی نساخته است.

Clint Eastwood apparently his secret

کلینت ایستوود ظاهرا

of staying fit and young.

راز تناسب اندام و جوان ماندن او است.

He said he never let the old man in.

او گفت که هرگز اجازه نداد پیرمرد وارد شود.

And I think that's brilliant.

و به نظر من این عالی است.

What a great piece of advice, he said.

گفت چه نصیحت بزرگی.

The reason why he does that is so he can keep making plans, keep doing things.

دلیل اینکه او این کار را می کند این است که بتواند به برنامه ریزی و انجام کارها ادامه دهد.

He has new projects, new films to make, and that's the way to do it.

او پروژه‌های جدید، فیلم‌های جدیدی برای ساختن دارد و این راهش است.

You keep the old person out.

شما پیرمرد را بیرون نگه می دارید.

It's a good phrase that, a very good phrase.

جمله خوبی است که، عبارت بسیار خوبی است.

Of course, when he looks in the mirror, it's going to remind him

البته وقتی در آینه نگاه می کند، به او یادآوری می

maybe he doesn't have any mirrors in the house.

کند که شاید آینه ای در خانه نداشته باشد.

Yeah, that's a good idea.

آره، این ایده خوبی است.

When I get to a certain age and my look start to fade

وقتی به سن خاصی رسیدم و نگاهم

decades away, obviously,

چند دهه بعد شروع به محو شدن کرد، بدیهی است

then I think I will get rid of all all mirrors in the house.

که فکر می کنم از شر تمام آینه های خانه خلاص خواهم شد.

There will be no mirrors, but they will break anyway, won't they, if I look into them.

آینه ای وجود نخواهد داشت، اما اگر به آنها نگاه کنم، به هر حال شکسته خواهند شد.

Because that's always a joke, isn't it, that

زیرا این همیشه یک شوخی است، اینطور نیست که

if you are not attractive and you look in the mirror, the mirror cracks

اگر جذاب نباشید و در آینه نگاه کنید، آینه

it because it is so distressed by the horrible vision that it's seeing.

آن را می شکافد، زیرا از دید وحشتناکی که می بیند آنقدر ناراحت است.

And that

و

is something that is often referenced, isn't it, When a mirror,

این چیزی است که اغلب به آن اشاره می شود ، اینطور نیست، وقتی یک آینه،

somebody looks in the mirror and it cracks, it means that you're ugly. Yes,

کسی در آینه نگاه می کند و ترک می خورد، به این معنی است که شما زشت هستید. بله،

But yes, I've done it.

اما بله، من آن را انجام داده ام.

Hammett says he likes short lessons

همت می‌گوید که او درس‌های کوتاه را دوست دارد،

because this is we've got a different format here with the live lessons.

زیرا ما فرمت متفاوتی در اینجا با درس‌های زنده داریم.

But this is all about conversation.

اما این همه در مورد گفتگو است.

Yeah, but Mr.

Duncan does have a lot of short a sort of more compact

بله، اما آقای

دانکن ویدیوهای کوتاه و فشرده‌تری برای

English teaching videos on you on your channel then.

آموزش انگلیسی در کانال شما دارد.

Yes, I forgot about 2000. Yes.

بله، 2000 را فراموش کردم. بله.

So please, if you want something a bit sort of more bite

بنابراین، لطفاً، اگر می خواهید چیزی کمی با اندازه لقمه بیشتری داشته باشید،

sized as we would say something a bit quicker.

همانطور که ما چیزی را کمی سریعتر می گوییم.

Abdel-Hamid go to Mr.

عبدالحمید به

Duncan's channel and search through all his videos.

کانال آقای دانکن بروید و تمام ویدیوهای او را جستجو کنید.

And you've got shorter ones.

و شما موارد کوتاه تری دارید.

Longer ones. Yes, there are playlists.

طولانی ترها بله، لیست پخش وجود دارد.

What I'm going to say now underneath this video under here,

آنچه که اکنون می خواهم در زیر این ویدیو در اینجا بگویم،

there are playlists and you can see my playlists under this video.

لیست های پخش وجود دارد و می توانید لیست های پخش من را در زیر این ویدیو ببینید.

If you scroll down, move down, look at the information underneath this video.

اگر به پایین اسکرول کنید، به سمت پایین حرکت کنید، به اطلاعات زیر این ویدیو نگاه کنید.

There are lots and lots of playlists

تعداد زیادی لیست پخش

with short videos as well.

با ویدیوهای کوتاه نیز وجود دارد.

But the reason why and I suppose this is a good opportunity

اما دلیل و فکر می‌کنم این فرصت خوبی است

to mention the reason why we do this, and the reason why sometimes our live streams are very long

تا دلیل انجام این کار را ذکر کنیم، و دلیل اینکه گاهی اوقات پخش زنده ما بسیار طولانی

is it gives you the chance to have

است این است که به شما این شانس را می‌دهد که

an English environment around you.

یک محیط انگلیسی در اطراف خود داشته باشید.

But the best thing of all, it's life.

اما بهترین چیز، زندگی است.

You see, we are here now talking to you.

می بینید، ما اکنون اینجا هستیم و با شما صحبت می کنیم.

Live it 2:18 o'clock.

ساعت 2:18 آن را زنده کنید.

You can ask his questions about English or about anything,

شما می توانید سوالات او را در مورد انگلیسی یا در مورد هر چیزی بپرسید

or we answer questions about all sorts of topics.

یا ما به سوالات در مورد انواع موضوعات پاسخ می دهیم.

We can just think of it.

ما فقط می توانیم به آن فکر کنیم.

Yes, we get a lot of personal questions. Yeah.

بله، ما سوالات شخصی زیادی دریافت می کنیم. آره

You know, we were sort of again, the answer, I think as well.

میدونی، ما دوباره یه جورایی بودیم، به نظر من هم جواب داد.

Sometimes any personal questions, feel free to ask this.

گاهی اوقات هر گونه سوال شخصی، در صورت تمایل این را بپرسید.

You know, with our wealth of lifetime experience

می دانید، با تجربه فراوانی

that we can maybe help point you in the right direction.

که در طول عمر داریم، شاید بتوانیم به شما کمک کنیم در مسیر درست راهنمایی کنید.

But yes, this is this format is for you to listen to conversation. Yes.

اما بله، این فرمت برای گوش دادن به مکالمه است. آره.

And you can interact with all the people on the live stream with us.

و شما می توانید با همه افراد در جریان مستقیم با ما تعامل داشته باشید.

And it just gives a bit more time to do something different.

و فقط کمی زمان بیشتری برای انجام کاری متفاوت می دهد.

But yes, do go to Mr.

اما بله، به

Jenkins channel and look at his playlist to see,

کانال آقای جنکینز بروید و به لیست پخش او نگاه کنید تا

you know, different length of lessons that you might want to look at.

دوره های متفاوتی از دروس را ببینید که ممکن است بخواهید به آنها نگاه کنید.

Those as well.

اونها هم همینطور

Yeah, my average lesson lasts for about 5 minutes,

بله، متوسط ​​درس من حدود 5 دقیقه طول می کشد،

but some of them maybe are 10 minutes long, 20 minutes long.

اما برخی از آنها ممکن است 10 دقیقه، 20 دقیقه طول بکشد.

But of course the live streams, because of the type of video

اما البته پخش زنده، به دلیل نوع

this is, it is interactive as well.

ویدیو، تعاملی نیز هست.

So that is another good point to mention.

پس این یکی دیگر از نکات خوب قابل ذکر است.

You can chat to me now

اکنون می توانید با من چت کنید

and not many people are doing that.

و افراد زیادی این کار را انجام نمی دهند.

Very few English teachers will do live streams because they

تعداد بسیار کمی از معلمان انگلیسی پخش زنده انجام می دهند

they worry that they will make mistakes and maybe they won't be very confident doing it live.

زیرا نگران این هستند که مرتکب اشتباه شوند و شاید از انجام آن به صورت زنده مطمئن نباشند.

However, we do it live.

با این حال، ما آن را به صورت زنده انجام می دهیم.

So we are one of the very few English teachers

بنابراین ما یکی از معدود معلمان انگلیسی هستیم

that actually talk about English to interact live.

که در واقع در مورد انگلیسی برای تعامل زنده صحبت می کنیم.

And also we do it for a very long time as well.

و همچنین ما آن را برای مدت بسیار طولانی نیز انجام می دهیم.

Maybe 2 hours, sometimes longer, maybe longer.

شاید 2 ساعت، گاهی بیشتر، شاید بیشتر.

On New Year's Day, I think we were nearly two and a half hours.

روز سال نو فکر کنم نزدیک به دو ساعت و نیم بودیم.

My my legs and hips were aching.

پاها و باسنم درد می کرد.

So that's how dedicated we are.

بنابراین ما چقدر فداکار هستیم.

Paul Mr. Steve to teaching English.

پل آقای استیو به تدریس زبان انگلیسی.

What I mean, I don't know. I've just got sort of roped in over there

منظورم چیست، نمی دانم. من در طول این سال ها به نوعی به آنجا رفته

over the years and I, I mean, this is your channel. Mr..

ام و منظورم این است که این کانال شماست.

That's Mr. Duncan,

این آقای دانکن است

It's his channel.

، کانال اوست.

But I just sort of I'm like a sort of unpaid assistant.

اما من به نوعی مثل یک دستیار بدون مزد هستم.

You're like a wart, an unpaid assistant, I would say.

من می گویم تو مثل یک زگیل هستی، یک دستیار بدون مزد.

I think Mr.

من فکر می کنم آقای

Steve is like a wart that you have on your bum.

استیو مانند یک زگیل است که شما روی دستان خود دارید.

Thanks a lot.

خیلی ممنون.

And it never goes away. So.

و هرگز از بین نمی رود. بنابراین.

And sometimes he appears.

و گاهی ظاهر می شود.

I mean, you know, if you want me.

یعنی میدونی اگه منو بخوای

Hey, Mr. Duncan.

هی، آقای دانکن

Now, if I've got lots of housework to do,

حالا، اگر کارهای خانه زیادی برای انجام دادن داشته باشم،

you know, I've got to do all the heavy work around the house that,

می دانید، باید تمام کارهای سنگین خانه را انجام دهم که،

you know, I him.

می دانید، من او را انجام می دهم.

Oh, those words.

اوه، آن کلمات

You've got to be careful what you say, Mr.

شما باید مراقب حرف های خود باشید، آقای

Duncan. Careful what you wish for.

دانکن. مراقب باش که چه چیزی آرزو میکنی.

That's a good expression.

این بیان خوبی است.

Okay.

People often say, like you said, for example, you know, you're like a bad wart.

باشه.

مردم اغلب می گویند، همانطور که شما گفتید، مثلا می دانید، شما مانند یک زگیل بد هستید.

Go away.

گمشو.

Well, may be careful what you wish for.

خوب، ممکن است مراقب باشید که چه آرزویی دارید.

I may go away.

ممکن است بروم

And then you will be here on your own, on the live streams.

و سپس شما به تنهایی، در جریان‌های زنده اینجا خواهید بود .

Okay.

باشه.

Without me?

بدون من؟

Yeah. What's the what's wrong with that?

آره چه اشکالی دارد؟

I'm just using that as an example of how to use the phrase.

من فقط از آن به عنوان مثالی برای نحوه استفاده از عبارت استفاده می کنم.

Careful what you wish for. Yes.

مراقب باش که چه چیزی آرزو میکنی. آره.

Sometimes somebody's trying to think of another example.

گاهی اوقات کسی سعی می کند به مثال دیگری فکر کند.

Yes. Careful what you wish for.

آره. مراقب باش که چه چیزی آرزو میکنی.

Somebody might say, Well, I wish we'd have some snow, but lovely to have some snow, wouldn't it?

ممکن است کسی بگوید، خوب، ای کاش کمی برف می خوردیم، اما دوست داشتنی است که برف بخوریم، اینطور نیست؟

And then somebody might say to you are careful what you wish for,

و بعد ممکن است یکی به شما بگوید مراقب آرزوهایتان باشید،

because when the snow comes, it's beautiful and nice for a few hours.

زیرا وقتی برف می آید، برای چند ساعت زیبا و دلپذیر است.

But after that, more perhaps you couldn't get to work, perhaps you couldn't go and buy some food.

اما بعد از آن، بیشتر شاید نتوانی سر کار بروی، شاید نتوانی بروی و مقداری غذا بخریم.

Perhaps you crash your car in the snow.

شاید شما ماشین خود را در برف تصادف کنید.

That phrase gives the indication that something that comes along

این عبارت نشان می دهد که چیزی که پیش می آید و

that you might want also has a downside to it as well.

ممکن است بخواهید نیز دارای جنبه های منفی است.

Careful what you wish for. Yes, I think so.

مراقب باش که چه چیزی آرزو میکنی. بله، من اینطور فکر می کنم.

Olga says English addict's lessons are a treasure.

اولگا می گوید درس های معتاد انگلیسی یک گنج است.

We all are involved in the lessons, the interaction.

همه ما درگیر درس ها، تعامل هستیم.

Yes. So I think this is actually very valuable.

آره. بنابراین من فکر می کنم این در واقع بسیار ارزشمند است.

I see.

می بینم.

And I forecast over the next two or three years

و من پیش‌بینی می‌کنم طی دو یا سه سال آینده

you will see lots of other people doing this.

شما افراد زیادی را خواهید دید که این کار را انجام می‌دهند.

And then maybe you will forget us and we will disappear, will fade away,

و آن وقت شاید شما ما را فراموش کنید و ما ناپدید شویم، محو شویم،

and there will be other people, maybe sexy people, maybe good looking people, young people

و افراد دیگری باشند، شاید افراد سکسی، شاید افراد خوش قیافه، جوانانی که در

doing life lessons and streams, and they will forget all about us.

حال انجام درس های زندگی و جریان هستند، و آنها همه چیز ما را فراموش خواهند کرد.

But we were here first, and no one can take that away from us.

اما ما ابتدا اینجا بودیم و هیچکس نمی تواند آن را از ما بگیرد.

In fact, I was the first

در واقع، من اولین

English English teacher on YouTube.

معلم انگلیسی انگلیسی در یوتیوب بودم.

You are. It's true. I'm not joking.

شما هستید. درسته. شوخی نمی کنم.

How long have you been doing it now? 40 years.

الان چند وقته که انجامش میدی؟ 40 سال.

66. Right. Okay. Yes.

66. درست است. باشه. آره.

I'm not allowed to say it, although now it doesn't sound like much.

من مجاز به گفتن آن نیستم، هر چند الان زیاد به نظر نمی رسد.

After what you said, a few people are talking about

بعد از صحبت های شما، چند نفر در

the cost of having your teeth fixed.

مورد هزینه ترمیم دندان های شما صحبت می کنند.

Yeah, going to the dentist.

آره برو دندانپزشک

It's always been expensive going to the dentist, hasn't it, Mr.

همیشه رفتن به دندانپزشک گران بوده است، اینطور نیست، آقای

Duncan? Even when I was younger, it was always expensive.

دانکن؟ حتی وقتی جوانتر بودم، همیشه گران بود.

If you went to the dentist, it's worth mentioning though, if you were young,

اگر به دندانپزشکی مراجعه می کردید، قابل ذکر است، اگر جوان

if you were under, I think under 18,

بودید، اگر زیر سن 18 سال

you would always get your dental work and all of your teeth

بودید، همیشه کارهای دندانپزشکی و تمام دندان های خود را

seen to and fixed for free.

رایگان می دیدید و درست می کردید.

And even now it's a certain part of society.

و حتی در حال حاضر این بخش خاصی از جامعه است.

If you are on low income or maybe you are claiming certain types of benefit

اگر درآمد پایینی دارید یا شاید مدعی انواع خاصی از مزایا

from the government, you will still get free

از سوی دولت هستید، باز هم

or maybe reduced price on your dentist work.

هزینه کار دندانپزشکی خود را رایگان یا شاید کاهش دهید.

Yes, and

بله، و

I was going to say yes, I

من می خواستم بگویم بله،

think Bela mentioned that it cost is sci €5,000

فکر می کنم بلا اشاره کرد که هزینه علمی 5000 یورو

to get all the work done on her teeth.

برای انجام تمام کارهای روی دندان هایش است.

But I think it's cost you not that much, but certainly not that much.

اما من فکر می‌کنم که این هزینه برای شما زیاد نیست، اما مطمئناً آنقدر هم نیست.

Certainly a lot of money for teeth and something that once you neglect them

مطمئناً پول زیادی برای دندان ها و چیزی که اگر

for a period of time, it's going to cost you more to get them.

برای مدتی از آنها غافل شوید، هزینه بیشتری برای گرفتن آنها خواهد داشت.

Yes. It's like anything sort of maintenance on a car.

آره. این مانند هر نوع تعمیر و نگهداری روی ماشین است.

Can I just say I would rather have no teeth

فقط می توانم بگویم ترجیح می دهم دندان نداشته باشم

and spend €5,000.

و 5000 یورو خرج کنم.

I'm sure that Claudia wouldn't have charged you that much.

من مطمئن هستم که کلودیا اینقدر از شما پول نمی گرفت.

Bela, Maybe you should have gone to Claudia to get a discount.

بلا، شاید باید برای تخفیف به کلودیا می رفتی.

Two point owner Claudia gives discounts

کلودیا مالک دو امتیاز

to anybody on the live stream.

در پخش زنده به هر کسی تخفیف می دهد.

If we.

اگر ما.

I mean, obviously, it costs us a lot of money to fly there.

منظورم این است که بدیهی است که پرواز به آنجا برای ما هزینه زیادی دارد.

It's.

این است.

I don't think you would actually get any benefit because you've got to fly all the way to Argentina.

من فکر نمی‌کنم واقعاً هیچ سودی داشته باشید، زیرا باید تمام مسیر را تا آرژانتین طی کنید.

Is that what I mean?

منظورم همینه؟

That would be nice. Wouldn't people watching us?

این خوب خواهد بود. آیا مردم ما را تماشا نمی کنند؟

They've all got different careers and different jobs.

همه آنها مشاغل مختلف و مشاغل مختلف دارند.

It might be something that if we went there we could get a discount

ممکن است چیزی باشد که اگر ما به آنجا

or anyone on the livestream could get a discount

می‌رفتیم، می‌توانستیم تخفیف بگیریم یا هر کسی که در جریان زنده است می‌توانست

a bit like, I mean, for example, it.

تخفیفی مانند، مثلاً منظورم، داشته باشد.

Does anybody do hair transplants?

کسی کاشت مو انجام میده؟

Yes, But we talked about this on Sunday. Yes.

بله، اما ما یکشنبه در مورد این صحبت کردیم. آره.

Because to be honest, you know, I'm not saying I really need it,

چون راستش میدونی نمیگم خیلی بهش نیاز دارم

but if it was optional and at a reasonable price, I think I would fly somewhere.

ولی اگه اختیاری و با قیمت مناسب بود فکر میکنم یه جایی پرواز میکردم.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

Oh, as I said on Sunday, we can just wear a wig.

اوه، همانطور که یکشنبه گفتم، ما فقط می توانیم کلاه گیس بپوشیم.

I think I think it should be acceptable

به نظر من

for men to wear wigs, even if you can tell,

کلاه گیس زدن برای مردان باید قابل قبول باشد، حتی اگر می توانید بگویید،

even if you know that they are wearing a wig, it should be allowed.

حتی اگر می دانید که آنها کلاه گیس می زنند، باید مجاز باشد.

It's a bit like a hat.

کمی شبیه کلاه است.

So imagine wearing a hat, but instead of being made of cotton

بنابراین تصور کنید که کلاه به سر دارید، اما به جای اینکه از پنبه یا مواد دیگر ساخته شده باشد، به جای

or some other material, it is hair instead.

آن کلاه مو است.

So just think of it as a hat made of hair.

پس فقط به آن به عنوان کلاهی از مو فکر کنید.

And then. And then it's not so bad.

و سپس. و سپس آنقدرها هم بد نیست.

So I think ridiculous.

بنابراین به نظر من مسخره است.

I think maybe in February we're going to see

من فکر می کنم شاید در فوریه ماه فوریه را ببینیم

February.

.

We're going to start wearing a wig, each of us.

ما شروع به پوشیدن کلاه گیس می کنیم، هر کدام از ما.

So we're going to find a nice wig, each of us.

بنابراین، هر یک از ما یک کلاه گیس خوب پیدا می کنیم.

And there's a great shop.

و یک مغازه عالی وجود دارد.

I don't know if it's still there in Wolverhampton called Ebony Rooms.

نمی‌دانم هنوز در ولورهمپتون به نام اتاق‌های آبنوس وجود دارد یا نه.

And I always remember years ago buying a wig from there for one of my videos

و همیشه به یاد می‌آورم که سال‌ها پیش برای یکی از ویدیوهایم از آنجا کلاه گیس خریدم

and I'm they have this amazing selection of wigs

و من این انتخاب شگفت‌انگیز از کلاه گیس‌ها را

mainly for women, but they do have some men's wigs as well.

عمدتاً برای زنان دارند، اما آنها چند کلاه گیس مردانه نیز دارند.

I remember spotted by a wig for one of my crazy

یادم می‌آید برای یکی از درس‌های ویدیویی دیوانه‌کننده‌ام از سال‌ها پیش با کلاه گیس رد شدم

video lessons from years ago.

.

So I think so February, February. Mr..

بنابراین من فکر می کنم فوریه، فوریه.

Mr.. STEVE Because it's a short month, so we don't have to do it for long.

آقای. آقای استیو چون ماه کوتاهی است، بنابراین مجبور نیستیم آن را برای مدت طولانی انجام دهیم.

We're going to wear wigs, right?

قراره کلاه گیس بپوشیم، درسته؟

That's it.

Talking of past lessons. Mr. Duncan Yes.

خودشه.

صحبت از درس های گذشته آقای دانکن بله.

Bela says that she's followed you since you started,

بلا میگه از وقتی که شروع کردی دنبالت کرده

and in the past you had a monkey

و قبلا یه میمونی

shopping here.

اینجا خرید میکردی.

It wasn't, I'm sure it wasn't. Mr. Steve.

نبود، مطمئنم که نبود. آقای استیو

That monkey I am that monkey's replacement.

آن میمون من جایگزین آن میمون هستم.

Yes, but what was the what was the monkey's name?

بله، اما اسم میمون چه بود؟

But was it a monkey or was it a.

اما آیا این یک میمون بود یا یک.

We couldn't find anything better.

چیز بهتری پیدا نکردیم

So was it a monkey or was it a what did a monkey?

پس این یک میمون بود یا یک میمون بود؟

I had to take a step down, you see.

باید یک قدم پایین می‌رفتم، می‌بینی.

So we had monkey and then we went to Mr.

پس ما میمون داشتیم و بعد رفتیم پیش آقای

Steve. The monkey was far too intelligent. Yeah.

استیو. میمون خیلی باهوش بود. آره

So I had had to take it down a little bit.

بنابراین مجبور شدم کمی آن را پایین بیاورم.

Yeah, a little chimpanzee.

آره، یک شامپانزه کوچک.

Chimpanzee, chimpanzee.

شامپانزه، شامپانزه.

Mr. Lomax. Mr. Lomax.

آقای لومکس. آقای لومکس.

What's his name, fella?

اسمش چیه رفیق

I don't know where he is now.

نمی دانم الان کجاست.

The last I heard, he was writing scripts

آخرین چیزی که شنیدم، او در حال نوشتن فیلمنامه

for the Big Bang Theory.

برای تئوری بیگ بنگ بود.

He'd gone to Hollywood and he was writing scripts for the Big Bang Theory.

او به هالیوود رفته بود و مشغول نوشتن فیلمنامه برای تئوری بیگ بنگ بود.

And of course, Fats has finished now, so I don't know what he's doing now.

و البته فتس الان تموم شده پس نمیدونم الان داره چیکار میکنه.

I'm not sure.

مطمئن نیستم.

Maybe he's writing the latest Marvel superhero movie or something like that.

شاید او در حال نوشتن آخرین فیلم ابرقهرمانی مارول یا چیزی شبیه به آن است.

I mean, some lovely comments from people on the livestream.

منظورم، برخی نظرات دوست داشتنی از مردم در جریان زنده است.

You are beautiful and intelligent men, says English

انگلیسی و فرانکو می گوید: شما مردان زیبا و باهوشی هستید

and Franco.

.

For Mari. Hmm.

برای ماری هوم

Does that mean Franco you've got a Ferrari, or is that your surname?

آیا این بدان معناست که فرانکو شما یک فراری دارید یا این نام خانوادگی شماست؟

Are you related to the famous Italian firm?

آیا با شرکت معروف ایتالیایی رابطه دارید؟

Yes. And can I.

آره. و آیا می توانم.

Can I get a discount on a Ferrari?

آیا می توانم برای فراری تخفیف بگیرم؟

You may have noticed that Mr.

شاید متوجه شده باشید که آقای

Steve is constantly looking for opportunities to save money,

استیو مدام به دنبال فرصت هایی برای پس انداز پول است،

but I have a feeling that even with a discount,

اما من این احساس را دارم که حتی با تخفیف

we won't be able to afford a Ferrari.

هم نمی توانیم یک فراری بخریم.

I'm sorry about that.

درباره ی آن قضیه متاسفم.

A mustang?

How about a mustang? Still too expensive. Still too expensive.

موستانگ؟

موستانگ چطور؟ هنوز خیلی گران است. هنوز خیلی گران است.

I've still got to just just put up with the with the

من هنوز باید فقط

the calendar and the little model.

با تقویم و مدل کوچک کنار بیایم.

Yeah, for the time being.

آره فعلا

So Mr.

Steve has a little toy Mustang upstairs

بنابراین آقای

استیو یک اسباب بازی کوچک موستانگ در طبقه بالا دارد

that you reopened live on my birthday a couple of years ago.

که شما چند سال پیش در روز تولد من آن را به صورت زنده باز کردید .

You bought it for me,

شما آن را برای من خریدید،

Lewis Also mentions that

لوئیس همچنین اشاره می کند که

Lewis's saw his cardiologist in November,

لوئیس در ماه نوامبر با پزشک متخصص قلب خود ملاقات کرد،

a routine consultation.

یک مشاوره معمول.

And it's interesting.

و جالب است.

It actually cost Lewis €380.

در واقع 380 یورو برای لوئیس هزینه داشت.

A Can I say that seems quite reasonable.

می توانم بگویم که کاملا منطقی به نظر می رسد.

Well, it's part funded, so

خوب، بخشی از بودجه تامین می‌شود، بنابراین

it looks like we don't exactly know

به نظر می‌رسد که ما دقیقاً نمی‌دانیم

because in the UK all your health care is paid for.

زیرا در بریتانیا تمام هزینه‌های مراقبت‌های بهداشتی شما پرداخت می‌شود.

Yes, because we pay quite a high national insurance.

بله، چون ما بیمه ملی بسیار بالایی می پردازیم.

Well, can I just say that France does have a kind of national health service there?

خوب، می توانم فقط بگویم که فرانسه نوعی خدمات بهداشتی ملی در آنجا دارد؟

So I think it's done in the same way

بنابراین من فکر می کنم این کار به همان روشی

as we do it here with dentistry.

انجام می شود که ما در اینجا با دندانپزشکی انجام می دهیم.

You pay something, but you don't pay the full amount.

شما چیزی می پردازید، اما تمام مبلغ را پرداخت نمی کنید.

So that's how I how I understand it's a little bit more complicated than here.

بنابراین من اینطور می فهمم که این موضوع کمی پیچیده تر از اینجاست.

Yes. Maybe. Maybe Lewis could explain.

آره. شاید. شاید لوئیس بتواند توضیح دهد.

I think from what you're saying, Lewis, I think Social Security always pay for some of it.

من فکر می کنم با توجه به آنچه شما می گویید، لوئیس، فکر می کنم تامین اجتماعی همیشه مقداری از آن را پرداخت می کند.

And then you pay for the rest.

و سپس بقیه را پرداخت می کنید.

But perhaps you can take out insurance

اما شاید بتوانید بیمه

to maybe pay for some of it

بگیرید تا شاید مقداری از آن

or all of it as well for the bit that you have to pay for.

یا تمام آن را نیز برای بیتی که باید بپردازید بپردازید.

It's very different from from places like in the United States, for example,

با جاهایی مثل آمریکا

where a lot of things have to be paid for and even pills, medicine.

که برای خیلی چیزها و حتی قرص و دارو باید هزینه کرد خیلی فرق دارد.

And this is something I always find amazing.

و این چیزی است که من همیشه شگفت انگیز می دانم.

Steve Certain types of medicine,

استیو برخی از انواع داروها،

you have to pay the full price,

شما باید قیمت کامل را بپردازید،

sometimes two or $300 for certain types of medicine.

گاهی اوقات دو یا 300 دلار برای انواع خاصی از داروها.

I find that amazing.

من آن را شگفت انگیز می دانم.

Here we just pay a very small fee, normally about eight or £9.

در اینجا ما فقط هزینه بسیار کمی می پردازیم، معمولاً حدود هشت یا 9 پوند.

I think it's gone up to about £10 now, but that that's pretty good when you think that

من فکر می‌کنم الان به حدود 10 پوند رسیده است، اما وقتی فکر

normally you would have to spend maybe 50, 60

می‌کنید که معمولاً باید 50، 60

or even £100 for your treatment, your medicine.

یا حتی 100 پوند برای درمان خود هزینه کنید، بسیار خوب است.

But if you're over 60, you get your prescriptions for free.

اما اگر بالای 60 سال دارید، نسخه های خود را رایگان دریافت می کنید.

Probably children do as well.

احتمالا بچه ها هم همینطور.

I'm jealous.

من حسودم.

Yes. Yes, you do.

آره. بله، شما انجام می دهید.

But yeah, we do pay quite a high national National Insurance,

اما بله، ما یک بیمه ملی بسیار بالا می پردازیم،

they call it when you're working,

زمانی که شما کار می کنید به آن می گویند،

which is somewhere around two or £300 a month for most working people.

که برای اکثر افراد شاغل حدود دو یا 300 پوند در ماه است.

And that covers the National Health Service.

و این خدمات بهداشت ملی را پوشش می دهد.

Of course, you may not have seen on the news the National Health

البته، ممکن است در اخبار ندیده باشید که خدمات بهداشت ملی در

Service is suffering really quite greatly at the moment.

حال حاضر واقعاً به شدت رنج می‌برد . زمان‌های

There are massive waiting times, queues at accident emergency

انتظار زیادی وجود دارد ، صف‌هایی در حوادث اضطراری وجود دارد

and many people are

و ظاهراً بسیاری از مردم به

supposedly dying because of of waiting. Yes.

دلیل انتظار می‌میرند. آره.

For treatment.

برای درمان.

Happy New Year, everyone, because.

سال نو بر همه مبارک، زیرا.

But it doesn't matter how much money you throw.

اما مهم نیست چقدر پول می ریزید.

It kind of just put this in perspective, though.

هر چند به نوعی این را در چشم انداز قرار می دهد.

Go on. It happens every year.

ادامه دادن. هر سال اتفاق می افتد.

Every single year.

هر سال

When I was a child growing up,

زمانی که من کودک بودم،

they would always have some news story about hospital

آنها همیشه اخباری در مورد مشکلات بیمارستانی در

having difficulty treating their patients during the winter.

درمان بیماران خود در طول زمستان داشتند.

So this does happen every year.

بنابراین هر سال این اتفاق می افتد.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

Last year the year before, during COVID and then before then.

سال گذشته سال قبل، در دوران کووید و سپس قبل از آن.

And then 20 years ago, 30 years ago,

و سپس 20 سال پیش، 30 سال پیش،

we were always panicking during the winter months.

ما همیشه در ماه های زمستان در وحشت بودیم.

Yes, because it was more flu cases and more hospital beds taken up with seasonal

بله، زیرا بیشتر موارد آنفولانزا بود و تخت‌های بیمارستانی بیشتر با

what they call seasonal illnesses like blue cold days.

بیماری‌های فصلی مانند روزهای سرد آبی پوشانده شدند.

And of course, as Mr.

و البته، همانطور که آقای

Duncan says, we've had COVID.

دانکن می گوید، ما کووید داشته ایم.

Lewis says that in France, you don't have to pay for certain

لوئیس می گوید که در فرانسه، مجبور نیستید برای برخی

illnesses like cancer, diabetes and others.

بیماری ها مانند سرطان، دیابت و غیره هزینه بپردازید.

But maybe, for example, say you needed a hip replacement.

اما شاید مثلاً بگویید که نیاز به تعویض مفصل ران دارید.

You said you would get a hip replacement or a knee replacement

شما گفتید که در بریتانیا تعویض مفصل ران یا زانو را

free in the

رایگان دریافت خواهید کرد

UK, although there is a very long waiting list.

، اگرچه لیست انتظار بسیار طولانی وجود دارد.

If you want a hip replacement, you've got to wait anything

اگر می خواهید یک تعویض مفصل ران انجام دهید ، باید

up to two years to get that.

تا دو سال صبر کنید تا آن را انجام دهید.

So a lot of people, if they've got the money, go and pay for that privately.

بنابراین بسیاری از مردم، اگر پول دارند، می روند و هزینه آن را به صورت خصوصی پرداخت می کنند.

And the cost of having a hip replaced privately is about

و هزینه تعویض مفصل ران به صورت خصوصی حدود

£20,000 is a lot.

20000 پوند است که بسیار زیاد است.

That's a lot of money.

پول زیادیه.

Bela makes a very interesting point about the system in the United States.

بلا به نکته بسیار جالبی در مورد سیستم در ایالات متحده اشاره می کند.

My best friend who is American, will have to go through an open

بهترین دوست من که آمریکایی است، باید یک

heart procedure, a surgery on their heart

عمل قلب باز را انجام دهد، یک عمل جراحی بر روی قلب خود

that well, first of all, that normally takes place over many hours.

که به خوبی، اول از همه، که معمولاً در طی چندین ساعت انجام می شود.

So I think open heart surgery, anything like that, we call it major surgery.

بنابراین من فکر می کنم جراحی قلب باز، هر چیزی شبیه به آن، ما آن را جراحی بزرگ می نامیم.

It normally takes place.

به طور معمول انجام می شود.

The operation takes place over many hours.

این عملیات در ساعات زیادی انجام می شود.

And yes, it can be expensive.

و بله، ممکن است گران باشد.

But my best friend has health insurance that will pay for everything.

اما بهترین دوست من بیمه درمانی دارد که همه چیز را پرداخت می کند.

So he is lucky.

پس او خوش شانس است.

That is the main system, though, isn't it? Yes.

این سیستم اصلی است، اینطور نیست؟ آره.

I don't think you get anything for free unless it's emergent.

من فکر نمی کنم شما چیزی را رایگان دریافت کنید، مگر اینکه اضطراری باشد.

See, I think I think you if you are in a car accident, for example,

ببینید، فکر می‌کنم اگر مثلاً تصادف رانندگی داشته باشید،

then I don't think you have to pay for it then.

فکر می‌کنم شما باید هزینه آن را بپردازید.

But everything else, I think you have to pay for that. Yes.

اما هر چیز دیگری، من فکر می کنم شما باید برای آن هزینه کنید. آره.

I still think.

من هنوز فکر می کنم.

I still think if you have an accident, Steve, you have to produce

من هنوز فکر می کنم اگر تصادف کردی، استیو ، باید

your medical insurance details straight away.

بلافاصله جزئیات بیمه پزشکی خود را ارائه کنی.

But over the past, I think ten years ago

اما در گذشته، فکر می‌کنم ده سال پیش

during Barack Obama's presidency, he,

در دوران ریاست‌جمهوری باراک اوباما

of course, brought in the Obama health care system,

، او البته سیستم مراقبت‌های بهداشتی اوباما را وارد کرد،

which now allows people on low

که اکنون به افراد

income or people who are receiving types of benefit

کم‌درآمد یا افرادی که انواع مزایا

to receive discounted or in some cases free medical treatment.

را دریافت می‌کنند، این امکان را می‌دهد که از تخفیف یا در برخی موارد استفاده کنند. درمان پزشکی رایگان

So that was quite controversial because the middle class in the United States

بنابراین این موضوع کاملاً بحث برانگیز بود زیرا طبقه متوسط ​​در ایالات متحده

were unhappy about paying for people who can't afford to have treatment.

از پرداخت هزینه برای افرادی که توانایی پرداخت هزینه درمان را ندارند، ناراضی بودند.

So so that that was really one of the big contentions

به طوری که وقتی دونالد ترامپ آمد، این واقعاً یکی از مشاجرات بزرگ بود

when when Donald Trump came along because he was going to scrap all of that.

، زیرا او قرار بود همه اینها را کنار بگذارد.

But he didn't. And it still exists.

اما او این کار را نکرد. و هنوز هم وجود دارد.

Of course, the middle classes, as we know in a lot of Western economies,

البته، طبقات متوسط، همانطور که در بسیاری از اقتصادهای غربی می دانیم،

have to pay the bulk of the taxes

باید عمده مالیات را

to pay for all public services.

برای پرداخت تمام خدمات عمومی بپردازند.

They certainly do in the UK,

آنها مطمئناً در بریتانیا این کار را انجام می دهند،

and it's always the middle classes that get hammered.

و همیشه این طبقات متوسط ​​هستند که مورد حمله قرار می گیرند.

When we say hammered, they're the ones.

وقتی می گوییم چکش خورده، همان ها هستند.

It's a good phrase to use, isn't it?

استفاده از آن عبارت خوبی است، اینطور نیست؟

You get hammered for taxes.

شما برای مالیات چکش خورده اید.

If you're hammered for something, it means that you you are being affected the most by it.

اگر برای چیزی چکش خورده اید، به این معنی است که شما بیش از همه تحت تأثیر آن هستید.

So it's all.

پس تمام است.

And in the US, the middle classes have been

و در ایالات متحده، طبقات متوسط

almost taxed out of existence in some cases.

در برخی موارد تقریباً از وجود مالیات خارج شده اند.

Well, I think I think earnings because as you kind of

خب، فکر می‌کنم به درآمد فکر می‌کنم، زیرا همانطور که شما به نوعی

just mentioned that earnings it's something crazy at the moment isn't it.

اشاره کردید که درآمد در حال حاضر چیزی احمقانه است، اینطور نیست.

Over a certain amount of money in the United States,

بیش از مقدار مشخصی از پول در ایالات متحده

isn't it, 40, 50%, 40% I think it is.

، نه، 40، 50، 40٪ فکر می کنم اینطور است.

By the tax rate you mean. Yes.

منظور شما از نرخ مالیات است. آره.

I think no, I think it's almost half I'm sure because we we saw something a few weeks ago,

فکر می کنم نه، فکر می کنم تقریبا نصف است، مطمئنم چون ما چند هفته پیش چیزی دیدیم،

I think it's 40%, it probably depends on your income doesn't it. Yes.

فکر می کنم 40٪ است ، احتمالاً بستگی به درآمد شما دارد، نه. آره.

Oh well that's what I mean if you're a higher earner but a 40% that's,

اوه خوب منظور من این است که اگر درآمد بیشتری داشته باشید اما 40 درصد این میزان است،

that's half of your salary although you probably are on

این نیمی از حقوق شماست، اگرچه

maybe $250,000 a year.

احتمالاً 250000 دلار در سال دریافت می کنید.

So yes, the top tax rate in this country is 45%,

بنابراین بله، بالاترین نرخ مالیات در این کشور 45٪ است،

but that's for

اما این برای

people who earn a lot hundred and 50,000 or more, I believe.

افرادی است که صد و 50000 یا بیشتر درآمد دارند.

So that's not us.

پس این ما نیستیم.

That's about €200,000 a year.

این حدود 200000 یورو در سال است.

That's definitely not us.

این قطعا ما نیستیم.

But yes, the

اما بله،

very poor people pay or people with incomes

افراد بسیار فقیر پرداخت می کنند یا افراد با درآمد

under 11,000 don't pay any tax at all.

زیر 11000 سال اصلا مالیات نمی پردازند.

And of course, as we've discussed before, if you're very Ralphie,

و البته، همانطور که قبلاً بحث کردیم، اگر شما بسیار رالفی هستید،

then you've got an accountant who can work out how you can avoid paying taxes altogether.

پس یک حسابدار دارید که می تواند نحوه جلوگیری از پرداخت مالیات را به طور کامل بررسی کند.

So it's always in people in the middle, the middle classes, the middle earners

بنابراین همیشه در میان مردم ، طبقات متوسط، متوسط ​​درآمدها هستند

that end up paying the most tax towards public services. Yes.

که در نهایت بیشترین مالیات را برای خدمات عمومی می پردازند. آره.

And that's this is something I was saying to you the other night about middle class.

و این چیزی است که شب گذشته در مورد طبقه متوسط ​​به شما گفتم.

The middle class

طبقه متوسط

is is the part of society

بخشی از جامعه است

that supports most things when you think about it.

که وقتی به آن فکر می کنید از اکثر چیزها حمایت می کند.

So that's why the middle class is always to have

بنابراین به همین دلیل است که طبقه متوسط ​​همیشه باید داشته باشد

because they are the ones that pay for everything that exists.

زیرا آنها کسانی هستند که برای هر چیزی که وجود دارد می پردازند.

Because then as you as you earn more money, Steve, you find that you can find ways

چون استیو، همانطور که پول بیشتری به دست می آورید، متوجه می شوید که می توانید

then of not paying tax and avoiding those things that the multimillionaires.

راه هایی برای پرداخت نکردن مالیات و اجتناب از چیزهایی که مولتی میلیونرها دارند پیدا کنید.

Mr. Duncan Oh, yes, that's what that's what I mean.

آقای دانکن اوه، بله، منظورم همین است.

Yeah, that's what I'm saying. Yeah.

آره منم همینو میگم آره

So the middle class is the one that tends to pay

بنابراین طبقه متوسط ​​طبقه ای است که تمایل دارد

for everything up upward and downward.

برای همه چیز بالا و پایین بپردازد.

This is the live chat stopped.

این چت زنده متوقف شده است.

I'm not sure.

مطمئن نیستم.

Uh, we haven't had any messages come through for ages.

اوه، ما برای سال ها هیچ پیامی دریافت نکرده ایم.

Can you still hear us?

هنوز صدای ما را می شنوی؟

Can you still hear us?

هنوز صدای ما را می شنوی؟

We think the live chat has gone wrong.

ما فکر می کنیم چت زنده اشتباه انجام شده است.

It's just the live chat.

این فقط چت زنده است.

No, the stream is okay.

نه، جریان مشکلی ندارد.

It's just the live chat. It's not moving.

این فقط چت زنده است. حرکت نمی کند.

That's strange.

این عجیبه.

So anyone there in the live chat still.

بنابراین هر کسی در چت زنده هنوز وجود دارد.

Can you hear us?

صدای ما را می شنوید؟

Well, I think. No, we're still okay.

خوب، من فکر می کنم. نه، ما هنوز خوب هستیم.

Streaming The stream is still working. Steve. Right.

پخش جریانی هنوز کار می کند. استیو درست.

The live the live chat is, as I understand, you're saying somebody can

همانطور که من متوجه شدم، چت زنده این است که شما می گویید کسی می تواند

just write something to us.

چیزی برای ما بنویسد.

Just put. Hello?

فقط قرار دهید. سلام؟

We missed you.

دلمان برایتان تنگ شده است.

Yes. The live chat has ceased, so I don't know why.

آره. چت زنده متوقف شده است، بنابراین من نمی دانم چرا.

Oh, yeah.

اوه، آره

Oh, this is, you know, and I think.

اوه، این است، شما می دانید، و من فکر می کنم.

I think we are talking about something that's so interesting. Yes.

من فکر می کنم ما در مورد چیزی صحبت می کنیم که بسیار جالب است. آره.

Everyone has been distracted, listening, watching.

همه حواسشان پرت شده است، گوش می دهند، تماشا می کنند.

They're listening very carefully to my saying.

آنها با دقت به صحبت های من گوش می دهند.

But I do find it interesting sometimes to look at the different ways

اما گاهی اوقات دیدن روش‌های مختلف

that systems social systems

سیستم‌های

work in this country.

اجتماعی در این کشور برای من جالب است.

It's well, it's quite a controversial thing to talk about the benefits

خوب است، صحبت در مورد مزایا

and the welfare system in this country because it's always being debated.

و سیستم رفاهی در این کشور کاملاً بحث برانگیز است زیرا همیشه در مورد آن بحث می شود.

There is always someone who is not happy.

همیشه یکی هست که خوشحال نیست.

Maybe they feel that some people are getting too much,

شاید آنها احساس می کنند که برخی افراد بیش از حد دریافت می کنند،

or maybe those who feel that they are getting too little.

یا شاید کسانی که احساس می کنند خیلی کم می شوند.

But I think the benefits system here, the welfare system here

اما فکر می‌کنم سیستم مزایا در اینجا، سیستم رفاهی

is actually quite good, and I've had to use it in the past.

اینجا واقعاً خوب است، و من مجبور بودم در گذشته از آن استفاده کنم.

I've had periods, small periods of time where I've had no work.

من دوره هایی داشته ام، دوره های زمانی کوچکی که هیچ کاری نداشته ام.

So I've had to claim and then I find a job and then I stop and that's it, you see.

بنابراین من مجبور شدم ادعا کنم و بعد شغلی پیدا کنم و بعد متوقف شوم و تمام، می بینید.

So it is good, as we often

بنابراین، همانطور که ما اغلب

refer to it, as a safety net that way.

به آن اشاره می کنیم، به عنوان یک شبکه ایمنی خوب است.

Yes. Yes.

آره. آره.

That's it's a you know that if you are unlucky enough to be out of work

این بدان معناست که اگر به اندازه کافی بدشانس هستید که

for whatever reason, you know that you can get some assistance,

به هر دلیلی بیکار باشید، می دانید که می توانید

monetary assistance

from the benefits system for a period of time to help you find another job.

برای مدتی از سیستم مزایا کمک مالی دریافت کنید تا به شما کمک کند شغل دیگری پیدا کنید.

We are, I think, quite generous in this country generally when it comes to benefits, benefits

من فکر می کنم که ما در این کشور به طور کلی در مورد مزایا و منافع

for people.

برای مردم بسیار سخاوتمند هستیم.

Lewis points out, of course, as an example of somebody who's very wealthy,

البته لوئیس به عنوان نمونه‌ای از فردی بسیار ثروتمند،

who avoids paying taxes or when I say avoid, I mean

که از پرداخت مالیات اجتناب می‌کند یا وقتی می‌گویم اجتناب می‌کند، اشاره می‌کند، منظورم

uses the perfectly legal system to avoid payments.

از سیستم کاملا قانونی برای اجتناب از پرداخت‌ها استفاده می‌کند.

It's not that they're being dishonest or that they're breaking the law,

این به این معنا نیست که آنها نادرست هستند یا قانون را زیر پا می گذارند،

but if you're very wealthy, there are ways you can avoid paying tax.

اما اگر شما بسیار ثروتمند هستید، راه هایی وجود دارد که می توانید از پرداخت مالیات اجتناب کنید.

And of course, Donald Trump has just been exposed

و البته، دونالد ترامپ به تازگی از

in terms of his tax payments.

نظر پرداخت های مالیاتی خود افشا شده است.

I think we knew that already. That, didn't we?

فکر می کنم ما قبلاً این را می دانستیم. اینطور نیست؟

I never I'm just pointing it out.

من هرگز فقط به آن اشاره نمی کنم.

No, I'm not. I'm not attacking you, Steve.

نه من نیستم. من به تو حمله نمی کنم، استیو.

I'm just saying it wasn't exactly the best kept secret you could say.

من فقط می گویم که این دقیقاً بهترین رازی نبود که می توانید بگویید.

Yeah, well, I'm just saying it just. Yeah.

آره، خب، فقط دارم میگم آره

So if you're very wealthy, then you put your money into businesses

بنابراین، اگر خیلی ثروتمند هستید، پس پول خود را در کسب‌وکارها می‌گذارید

and do things that if when you can set off

و کارهایی انجام می‌دهید که اگر زمانی

those losses against tax and you end up paying nothing, even though you've got a massive income,

می‌توانید ضررهای مالیاتی را جبران کنید و در نهایت هیچ پرداختی نخواهید کرد، حتی اگر درآمد هنگفتی دارید،

I think I think this is the defining

فکر می‌کنم این خط تعیین کننده

line is avoidance and evasion.

اجتناب و فرار است.

Yeah. Isn't it?

آره اینطور نیست؟

So here you can avoid

بنابراین در اینجا شما می توانید از

paying tax through legal means,

طریق راه های قانونی از پرداخت مالیات اجتناب کنید،

but you can't evade paying tax if you evade it.

اما در صورت فرار از پرداخت مالیات نمی توانید فرار کنید.

It means your, for example, not declaring an income

یعنی مثلاً درآمدی را

to the taxman.

به سازمان مالیاتی اعلام نکرده اید.

And then they find and you can be fined for that.

و سپس آنها پیدا می کنند و شما می توانید برای آن جریمه شوید.

Whereas if, for example, you're running a business and you make a loss and you can very legally set

در حالی که، برای مثال، اگر کسب‌وکاری را اداره می‌کنید و ضرر می‌کنید و می‌توانید به‌طور قانونی

that loss up against your income and therefore not pay taxes,

آن ضرر را در مقابل درآمد خود تنظیم کنید و بنابراین مالیات نپردازید،

that that would be maybe avoidance.

این شاید اجتناب باشد.

But yes, evasion is the one that you would be prosecuted for.

اما بله، فرار همان چیزی است که شما به خاطر آن تحت تعقیب قرار خواهید گرفت.

Famous tax avoiders Gary Barlow from take that

گری بارلو، فراری‌های مالیاتی معروف، می‌گوید که

he had this great system and he didn't have to pay much tax

او این سیستم فوق‌العاده را داشت و مجبور نبود مالیات زیادی بپردازد

and then they found out and then he had to apologise

و بعد فهمیدند و بعد مجبور شد عذرخواهی

and then he said, Oh, I'm a singer though, and I'm from Take that and everyone forgot about it.

کند و بعد گفت: اوه، من یک خواننده هستم و من من از Take that هستم و همه آن را فراموش کردند.

But yeah, so it's not just Donald Trump.

اما بله، پس فقط دونالد ترامپ نیست.

You will be amazed how many famous people do this.

تعجب خواهید کرد که چه تعداد از افراد مشهور این کار را انجام می دهند.

Another one that people do, Steve Famous people, they

یکی دیگر که مردم انجام می دهند، افراد مشهور استیو،

they go somewhere else to another country. Yes.

آنها به جای دیگری به کشور دیگری می روند. آره.

And live.

و زندگی.

They live somewhere.

آنها در جایی زندگی می کنند.

They they they become a tech. A tax exile.

آنها آنها تبدیل به یک فناوری می شوند. تبعید مالیاتی

Yeah.

I can name five people straight away who've done that.

آره

من می توانم بلافاصله پنج نفر را نام ببرم که این کار را انجام داده اند.

Sean Connery did it.

شان کانری این کار را کرد.

He became a tax exile, even though for some reason

او تبعیدی مالیاتی شد، اگرچه به

he always wanted to talk about Scotland and his his wonderful connection to it.

دلایلی همیشه می خواست در مورد اسکاتلند و ارتباط فوق العاده اش با آن صحبت کند.

Even though he lived in California for for most of his life.

حتی اگر بیشتر عمرش را در کالیفرنیا زندگی کرد.

He was. Yeah. Yeah. Well, he voted tax.

او بود. آره آره خب، مالیات رای داد.

Well, that's it.

خب همین.

Because if you go and live in another country,

زیرا اگر شما بروید و در کشور دیگری زندگی کنید

you got to live in another country where the tax rates are lower.

، باید در کشور دیگری زندگی کنید که نرخ مالیات آن کمتر است.

And it's very annoying when celebrities do that, isn't it?

و وقتی افراد مشهور این کار را می کنند بسیار آزاردهنده است، اینطور نیست؟

They start making a lot of money, then they go

آنها شروع به کسب درآمد زیادی می کنند، سپس می روند

and live abroad to avoid paying taxes to the UK and then they start.

و در خارج از کشور زندگی می کنند تا از پرداخت مالیات به انگلیس خودداری کنند و سپس شروع می کنند.

They're constantly commenting on what's going on in the UK or criticise.

آنها دائماً در مورد آنچه در بریتانیا می گذرد اظهار نظر می کنند یا انتقاد می کنند.

It's still interfering, even though they that they have

هنوز هم مداخله می‌کند، حتی اگر آنها که

they have no business doing that anymore because they've gone,

دارند، دیگر کاری ندارند که این کار را انجام دهند، زیرا رفته‌اند،

they've taken their millions and they are avoiding businesses do that as well.

میلیون‌ها دلارشان را گرفته‌اند و از انجام این کار نیز اجتناب می‌کنند.

I mean businesses you can sort of

منظورم کسب‌وکارهایی است که می‌توانید

understand in a way

به نوعی درک کنید،

because businesses need to be competitive to survive.

زیرا کسب‌وکارها برای بقای خود باید رقابتی باشند.

So if they, if businesses can avoid paying taxes, then

بنابراین، اگر آنها، اگر کسب‌وکارها می‌توانند از پرداخت مالیات اجتناب کنند، پس اگر رقیبشان مالیات زیادی نمی‌پردازد،

if their competitor is is not paying much tax

because they're in a country that doesn't pay much tax, then you've

زیرا در کشوری هستند که مالیات زیادی نمی‌پردازد،

sort of got to go there as well.

پس باید به آن‌جا نیز بروید.

Otherwise you're going to be uncompetitive and you might go out of business.

در غیر این صورت شما غیررقابتی خواهید بود و ممکن است از تجارت خارج شوید.

So I can sort of explain it, understand it with businesses.

بنابراین من می توانم آن را به نوعی توضیح دهم، آن را با کسب و کارها درک کنم.

But when individuals are earning millions and you anyway, well, you know what I'm saying.

اما وقتی افراد میلیون ها درآمد دارند و شما به هر حال، خوب، می دانید من چه می گویم.

Bingo.

بینگو.

So Google pay no tax.

بنابراین گوگل مالیاتی پرداخت نمی کند.

Yeah, I'm not in that Google. Oh, okay.

بله، من در آن گوگل نیستم. اوه، باشه

I'm going to say, for example, know building item,

می‌خواهم بگویم، برای مثال، اقلام ساختمانی را بلد باشید،

but say you're making washing machines and you start up a washing machine business in.

اما بگویم که در حال ساخت ماشین‌های لباسشویی هستید و یک تجارت ماشین لباسشویی راه‌اندازی می‌کنید.

Well, let's talk about what's his name He builds the Dyson for example.

خب، بیایید در مورد اسمش صحبت کنیم. او برای مثال Dyson را می‌سازد.

Well he's he's a tax exile these attacks Tax.

خوب او او تبعید مالیاتی این حملات مالیاتی است.

Ah yes that's it.

آه بله همین است.

So he's got a business he avoids paying any tax set up in the UK

بنابراین او کسب‌وکاری دارد که از پرداخت مالیاتی که در بریتانیا

to make these famous Dyson vacuum cleaners. Yes.

برای ساختن این جاروبرقی‌های معروف Dyson ایجاد شده است، اجتناب می‌کند. آره.

And then he shifts all his business abroad.

و سپس تمام تجارت خود را به خارج از کشور منتقل می کند.

Why did he go to China? No. Singapore. Singapore.

چرا به چین رفت؟ نه سنگاپور سنگاپور.

His head office is now in Singapore and all of his products are made.

دفتر مرکزی او اکنون در سنگاپور است و تمام محصولاتش ساخته شده است.

The parts are made in China so he doesn't pay any taxes to the UK

این قطعات در چین ساخته شده اند، بنابراین او هیچ مالیاتی به بریتانیا نمی پردازد

and he charges people six or £700 for

و اصولاً فقط برای یک بار لوله پلاستیکی از مردم 6 یا 700 پوند دریافت می کند

just a load of plastic tubes, basically.

.

But you can with businesses, you can sort of understand it because you've got to be competitive. So,

اما شما می توانید با کسب و کارها، می توانید به نوعی آن را درک کنید زیرا باید رقابتی باشید. بنابراین،

you know, taxes are obviously something that you can

می‌دانید، مالیات‌ها بدیهی است که می‌توانید

if you can pay less of a business, you want to be competitive, then I can understand

اگر بتوانید برای یک کسب‌وکار کمتر بپردازید، می‌خواهید رقابتی باشید، آنگاه می‌توانم بفهمم

why businesses would move to countries that pay less tax

چرا کسب‌وکارها به کشورهایی نقل مکان می‌کنند که مالیات کمتری می‌پردازند،

because otherwise they'll be out competed by their competitors.

زیرا در غیر این صورت از رقابت خارج می‌شوند. رقبای آنها

So he's not just trying to expand his profit margins.

بنابراین او فقط سعی نمی کند حاشیه سود خود را افزایش دهد.

It probably as well having people on a few pennies an hour

احتمالاً همینطور است که مردم با چند سکه در ساعت، جاروبرقی

making his stupid plastic overpriced

های پلاستیکی احمقانه او را بسازند

vacuum cleaners, by the way, don't buy Dyson products.

، به هر حال، محصولات Dyson را نخرید. بدیهی است که

They are horrendously overpriced pieces of crap, obviously.

آنها تکه های مزخرف بسیار گران قیمتی هستند .

I think you should say that they are, but they are

فکر کنم باید بگی که هستن ولی

hairdryers. They are.

سشوار هستن. آن ها هستند.

They're selling a hairdryer.

دارن سشوار میفروشن

A Dyson hairdryer, £600 for a hairdryer.

یک سشوار Dyson، 600 پوند برای یک سشوار.

I mean made of plastic.

منظورم از پلاستیک است.

It's plastic everywhere.

همه جا پلاستیکی است.

It's just a fan, isn't it. Isn't that really.

این فقط یک طرفدار است، اینطور نیست. واقعا اینطور نیست

I mean it's. Well that's the point I just made.

منظورم این است. خوب این نکته ای است که من به تازگی به آن اشاره کردم.

Acknowledging behind hairdryers is pretty much invented probably a hundred years ago.

تصدیق پشت سشوار تقریباً صد سال پیش اختراع شده است.

You know, most that can really be improved.

می دانید، بیشتر آنها واقعاً قابل بهبود هستند.

You just blow hot air your hair.

فقط موهاتو هوای گرم بدی

But there are always stupid people who have money and we all know them.

اما همیشه افراد احمقی هستند که پول دارند و همه ما آنها را می شناسیم.

We all know someone who wastes their money on things.

همه ما کسی را می شناسیم که پول خود را برای چیزهایی هدر می دهد.

They they buy things because they can.

آنها چیزهایی می خرند زیرا می توانند.

And I got money.

و پول گرفتم

I can buy something. I've got a Dyson hairdryer.

من می توانم چیزی بخرم. من یک سشوار دایسون دارم.

Look at me.

به من نگاه کن.

And I'm so sophisticated.

و من خیلی پیچیده هستم.

It's not that I'm very bitter. Mr.

این نیست که من خیلی تلخ هستم. آقای

Duncan, you're an idiot for buying hairdryer that costs £600.

دانکن، شما برای خرید سشوار 600 پوندی احمقی هستید.

I know lots of people that friends that bought Dyson

من افراد زیادی را می شناسم که دوستانی که جاروبرقی Dyson خریده اند

vacuum cleaners, and

، و

they don't really any better than anything that's worth the money.

آنها واقعاً بهتر از هر چیزی که ارزش پول را داشته باشد، نیستند.

You just proving what I just said?

شما فقط حرف من را ثابت می کنید؟

Yes, but that's a different subject, isn't it.

بله، اما این یک موضوع متفاوت است، اینطور نیست.

That that's that's a slightly different subject is whether you think it's worth paying a lot of money

اینکه این موضوع کمی متفاوت است این است که آیا فکر می کنید ارزش پرداخت پول زیادی

for a product.

برای یک محصول را دارد یا خیر.

It isn't.

این نیست.

They always seem to come anyway.

به نظر می رسد همیشه به هر حال می آیند.

It isn't done.

انجام نشده است

I think it's it's the greatest scam ever.

من فکر می کنم این بزرگترین کلاهبرداری است.

I think it is.

من فکر میکنم که هست.

I think it is.

We even reinvent it. The vacuum cleaner, every one.

من فکر میکنم که هست.

ما حتی آن را دوباره اختراع می کنیم. جاروبرقی، هر کدام.

It sucks.

بد است.

Well, I think all I think is the bagless technology.

خوب، من فکر می کنم تمام چیزی که فکر می کنم تکنولوژی بدون کیسه است.

Oh, yeah.

اوه، آره

I mean, it probably is better than nothing.

منظورم این است که احتمالا بهتر از هیچ است.

I don't care about that.

من به آن اهمیتی نمی دهم.

I'm just saying they're overpriced.

فقط میگم قیمتشون زیاده

They're big pieces of plastic tubing glued together with a little motor.

آنها قطعات بزرگی از لوله های پلاستیکی هستند که با یک موتور کوچک به هم چسبانده شده اند.

I think it's a bit different.

من فکر می کنم کمی متفاوت است.

£700. Don't do it. Don't buy them.

700 پوند. انجامش نده آنها را نخرید.

Don't buy them.

آنها را نخرید.

There's plenty of other lovely vacuum cleaners you can buy that are much cheaper.

جاروبرقی های دوست داشتنی زیادی وجود دارد که می توانید بخرید که بسیار ارزان تر هستند.

So get Mason says, I don't know why you've got to involve Dyson.

بنابراین میسون بگوید، من نمی دانم چرا باید دایسون را درگیر کنی.

I haven't.

من نداشتم.

You've brought it up.

شما آن را مطرح کرده اید.

Yeah, but they seem to be the busy.

بله، اما به نظر می رسد آنها مشغول هستند.

You were trying to defend people, businesses

شما سعی می‌کردید از مردم دفاع کنید، شرکت‌هایی

trying to cut their overheads and he's

که تلاش می‌کردند هزینه‌های سربارشان را کاهش دهند، و او

blatantly, blatantly profiteering

آشکارا و آشکارا

from cheap slave labour and also having very nice

از نیروی کار ارزان برده سود می‌برد و همچنین

tax reductions by moving his head office to Singapore.

با انتقال دفتر مرکزی خود به سنگاپور، کاهش مالیات بسیار خوبی را داشت.

But my point I was making was that you need to be competitive in business.

اما منظور من این بود که شما باید در تجارت رقابتی باشید.

Yeah man.

آره مرد.

Whether whether he's charging too much for it is another thing I do think that I don't I don't think

اینکه آیا او برای آن هزینه زیادی می‌گیرد یا نه ، چیز دیگری است که فکر می‌کنم این

that's a good example because he's basically

مثال خوبی نیست، زیرا او اساساً

fleecing people's money well, but that's up to people.

پول مردم را به خوبی جمع‌آوری می‌کند، اما این به مردم بستگی دارد.

If they're prepared to pay the money, they're prepared to spend the money on them.

اگر آنها آماده پرداخت پول هستند، آماده هستند که پول را برای آنها خرج کنند.

That that's a personal choice.

که این یک انتخاب شخصی است.

Of course, it it's not that people with more money

البته، اینطور نیست که افرادی که پول

than well, it's like buying an Apple computer over

بیشتری دارند، مثل خرید یک کامپیوتر اپل از

a PC, isn't it?

طریق کامپیوتر است، اینطور نیست؟

I mean, is the Apple computer worth all that much money?

منظورم این است که آیا کامپیوتر اپل ارزش این همه پول را دارد؟

More?

بیشتر؟

No, but he's up to it is up to people to decide whether they want to spend that money.

نه، اما او به این بستگی دارد که مردم تصمیم بگیرند که آیا می خواهند آن پول را خرج کنند یا خیر.

I would I would never buy an Apple computer because they are horrendously

من هرگز یک کامپیوتر اپل را نمی خریدم زیرا آنها به

so. Again, I bought an Apple iPhone

طرز وحشتناکی چنین هستند. باز هم، من یک آیفون اپل خریدم،

because fortunately, for some reason

زیرا خوشبختانه، به دلایلی

they've managed to make them a little bit more reasonable priced.

آنها توانسته اند قیمت آنها را کمی مناسب تر کنند.

I know, I know what you're going to say, seven or £800,

می‌دانم، می‌دانم چه می‌خواهی بگویی، هفت یا ۸۰۰ پوند،

but you can keep them for ten years.

اما می‌توانی آن‌ها را ده سال نگه‌داری.

Try to keep your Dyson for ten years.

سعی کنید دایسون خود را برای ده سال نگه دارید.

They do tend to break and anyone that's got one is broken eventually.

آنها تمایل به شکستن دارند و هر کسی که یکی داشته باشد در نهایت شکسته می شود.

Yeah.

آره

Mohsin says that previously there was no tax in Saudi Arabia.

محسن می گوید قبلاً در عربستان سعودی مالیاتی وجود نداشت.

Bob That's why I nearly went to work there when I was in my early twenties.

باب به همین دلیل بود که در اوایل دهه بیستم تقریباً برای کار به آنجا رفتم.

Yes, because you could go and work in Saudi Arabia, do the same job,

بله، چون می‌توانستید بروید و در عربستان سعودی کار کنید، همان کار را انجام دهید

be paid more and pay virtually no taxes.

، حقوق بیشتری دریافت کنید و تقریباً هیچ مالیاتی پرداخت نکنید.

So that was attracted to me at the time because I thought I could save up some money and retire early.

بنابراین در آن زمان برای من جذابیت داشت زیرا فکر می کردم می توانم مقداری پول پس انداز کنم و زودتر بازنشسته شوم.

But I didn't go there in the end for various reasons.

اما در نهایت به دلایل مختلف به آنجا نرفتم.

But you were afraid

اما شما می ترسیدید

you might you might be kidnapped or taken away.

که ممکن است شما را ربوده یا ببرند.

I don't think that was an issue into a into into a harem thought if I was.

من فکر نمی‌کنم که اگر من بودم، این موضوع به فکر ورود به حرمسرا بود.

But that could of course, that would have been a real possibility of being someone's sex slave.

اما مطمئناً این می‌تواند یک احتمال واقعی برای برده‌ی جنسی کسی باشد.

I mean, I had hair then, you know, I was I used to stop people in the street.

منظورم این است که من آن موقع مو داشتم، می دانید، عادت داشتم مردم را در خیابان متوقف کنم.

Did you? Yes.

آیا تو؟ آره.

I used to stop and stare at me, you know, because I was so attractive.

می‌ایستادم و به من خیره می‌شدم، می‌دانی، چون خیلی جذاب بودم.

I still do. Yes.

من همچنان انجام میدهم. آره.

I think I probably would have become some kind of sex slave.

فکر می کنم احتمالاً به نوعی برده جنسی می شدم.

Yeah, I think I think on there you would have been chained up, covered from head to toe in baby oil.

بله، فکر می‌کنم در آنجا شما را به زنجیر می‌کشیدند، از سر تا پا با روغن بچه پوشانده می‌شدید.

But then maybe, you know, I would have been paid a reasonable

اما شاید، می دانید،

fee for my services.

برای خدماتم هزینه معقولی به من پرداخت می شد.

And that was, you know, still could have retired early, maybe incident.

و این بود، می دانید، هنوز هم می توانست پیش از موعد بازنشسته شود، شاید یک حادثه.

And it would look very strange on your CV.

و در CV شما بسیار عجیب به نظر می رسد.

Yes, Moz and I have.

بله، من و موز داریم.

Yes, it would have looked good on all of you, but that sort of thing on your CV.

بله، برای همه شما خوب به نظر می رسید، اما این چیزها در CV شما.

Not unless that's the career that you're intending to pursue forever.

نه مگر اینکه این شغلی باشد که قصد دارید برای همیشه آن را دنبال کنید.

Maybe.

شاید.

Maybe that was your calling and you missed it.

شاید این تماس شما بوده و آن را از دست داده اید.

So they only had that in Saudi Arabia.

بنابراین آنها فقط این را در عربستان سعودی داشتند.

They only have VAT, Moz and. Okay.

فقط VAT، Moz و. باشه.

Hmm. Yes.

هوم آره.

It's fascinating, isn't it, how we sort dive

این جالب است، نه، چگونه ما

verses into all these different subjects.

آیات شیرجه را در همه این موضوعات مختلف مرتب می کنیم.

So it's an interesting subject because a lot of people are thinking

بنابراین موضوع جالبی است زیرا بسیاری از مردم

about money at the moment and at the start of the new year.

در حال حاضر و در آغاز سال جدید به فکر پول هستند.

Well, many people here in this country have to pay their tax, you see.

خوب، بسیاری از مردم اینجا در این کشور باید مالیات خود را بپردازند.

So a lot of people now are preparing to pay their own tax.

بنابراین بسیاری از مردم اکنون در حال آماده شدن برای پرداخت مالیات خود هستند.

They have to do it themselves before before the end of the month.

قبل از پایان ماه باید خودشان این کار را انجام دهند .

And then, of course, they have to think about how they're

و سپس، البته، آنها باید به این فکر کنند که چگونه

going to live, buy food, things like that.

زندگی می کنند، غذا می خرند، چیزهایی از این قبیل.

Everything's becoming more expensive and we're all feeling it.

همه چیز در حال گران شدن است و همه ما آن را احساس می کنیم.

We're feeling it. We have to be careful now.

ما آن را احساس می کنیم. الان باید مراقب باشیم.

I can only afford one box of Jaffa Cakes every month

من فقط می توانم هر ماه یک جعبه کیک یافا بخرم

where sometimes I would have one every day.

که گاهی اوقات یک جعبه آن را هر روز می خورم.

So there you go.

بنابراین شما بروید.

But there is a there is there is a problem in in sort of

اما مشکلی وجود دارد که به نوعی

in rich western countries.

در کشورهای ثروتمند غربی وجود دارد.

And it's not necessarily just in Western countries where there are ageing

و این لزوما فقط در کشورهای غربی نیست که در آن جمعیت پیری وجود دارد

populations, birth rates are going down, people are living longer.

، نرخ زاد و ولد در حال کاهش است، مردم عمر طولانی تری دارند.

How do you pay for people to, you know,

می دانید، چگونه

for this ever increasing ageing population?

برای این جمعیت در حال افزایش پیری به مردم پول می دهید؟

It is quite

hasten to use the word burden.

استفاده از کلمه بار بسیار عجولانه است.

But they all the taxation system, particularly health care.

اما آنها همه سیستم مالیاتی، به ویژه مراقبت های بهداشتی.

So countries and governments have to make these

بنابراین کشورها و دولت ها باید این

very big decisions on what they're going to do.

تصمیمات بسیار بزرگ را در مورد کاری که قرار است انجام دهند، بگیرند.

And inevitably it means that working people

و به ناچار به این معنی است که

are going to be taxed more probably if you want.

اگر بخواهید احتمالاً از افراد شاغل مالیات بیشتری دریافت می شود.

If you want a long life, someone has to pay for it.

اگر عمر طولانی می خواهید، کسی باید هزینه آن را بپردازد.

And quite often it has to be the person who wants to have a long life.

و اغلب باید کسی باشد که می خواهد عمر طولانی داشته باشد.

But it's not always possible for various reasons.

اما همیشه به دلایل مختلف امکان پذیر نیست.

And and what that means is that with more and more elderly

و معنای آن این است که با افزایش تعداد افراد مسن

people, the burden on the government's

، بار

paying pensions is higher,

پرداخت حقوق بازنشستگی توسط دولت بیشتر می شود و

which is why the pensionable age is going up in the UK.

به همین دلیل است که سن بازنشستگی در بریتانیا بالا می رود.

You know, you used to be able to retire at 65 in this country.

می دانید، قبلاً می توانستید در 65 سالگی در این کشور بازنشسته شوید.

Now for me, I can't retired and I'm 67 in terms of getting a state pension.

الان برای من نمی توانم بازنشسته شوم و از نظر گرفتن مستمری دولتی 67 ساله هستم.

They're having a big debate about this in France at the moment.

آنها در حال حاضر در فرانسه بحث بزرگی در مورد این موضوع دارند. باید بگویم

Macron wants to lower the retirement age or raise the retirement age, I should say.

مکرون می خواهد سن بازنشستگی را کاهش دهد یا سن بازنشستگی را افزایش دهد.

So that's not going down. Very rather difficult.

بنابراین این کاهش نمی یابد. خیلی سخته

Choices have to be made when there are less

باید زمانی انتخاب شود که افراد کمتری

people working because the birth rates have gone down and more people

مشغول به کار باشند، زیرا نرخ زاد و ولد کاهش یافته است و افرادی

who are retired at the back end of their careers, shall we say.

که در پایان کار خود بازنشسته می شوند، بیشتر شده است.

And also in this country, they estimate that since the pandemic,

و همچنین در این کشور، آنها تخمین می زنند که از زمان شیوع بیماری همه گیر،

about 550,000 people

حدود 550،000 نفر

between the ages of 55 and 65

بین 55 تا 65 سال

have stopped working, voluntarily stopped working.

کار خود را متوقف کرده اند، داوطلبانه کار را متوقف کرده اند.

So they're now not paying taxes.

بنابراین آنها اکنون مالیات نمی پردازند.

They are of working age, but they're not they've decided chosen not to work.

آنها در سن کار هستند، اما آنها در سنین کاری نیستند که تصمیم گرفته باشند کار نکنند.

Maybe they downsized and taken the money

شاید آنها را کوچک کرده اند و پول

out of their houses so they don't have to work anymore.

را از خانه هایشان بیرون آورده اند تا دیگر مجبور به کار نشوند.

And it's a big problem that that thinking of trying to think of ways of trying to get these

و این یک مشکل بزرگ است که فکر کردن به فکر راه‌هایی برای

people back into work again

بازگرداندن دوباره این افراد به کار است

because without

زیرا

those tax revenues coming in, if they don't want to work, they're not going to, are they?

بدون درآمدهای مالیاتی، اگر نمی‌خواهند کار کنند، نمی‌خواهند کار کنند. ?

If you can not look, it's a simple choice.

اگر نمی توانید نگاه کنید، انتخاب ساده ای است.

Do you want to work or do you not want to work?

آیا می خواهید کار کنید یا نمی خواهید کار کنید؟

If you could not work

اگه الان نتونستی کار

now, come on, if you want, let's be honest.

کنی بیا اگه میخوای صادق باشیم.

You wouldn't, would you? You would say, you know what?

شما نمی خواهید، آیا؟ شما می گویید، می دانید چیست؟

You know I don't want to work.

میدونی من نمیخوام کار کنم

And I think the pandemic showed a lot of people for life that they could be leading. Yes.

و من فکر می‌کنم همه‌گیری به بسیاری از مردم مادام العمر نشان داد که می‌توانند رهبری کنند. آره.

They could be having this wonderful freedom.

آنها می توانند این آزادی شگفت انگیز را داشته باشند.

And they had a taste of freedom because they were all locked down in their houses.

و طعم آزادی را چشیده بودند زیرا همگی در خانه هایشان حبس شده بودند.

I think most people left it and they thought, wow, we want to do this all the time.

من فکر می کنم اکثر مردم آن را ترک کردند و فکر کردند، وای، ما می خواهیم همیشه این کار را انجام دهیم.

So as soon as the pandemic stopped or ended and everything slowly returned to normal here

بنابراین به محض اینکه همه‌گیری متوقف شد یا به پایان رسید و همه چیز به آرامی در این کشور به حالت عادی بازگشت

in this country, many people just quit their jobs and took the pension,

، بسیاری از مردم شغل خود را ترک کردند و

took the pension retired early.

مستمری گرفتند، بازنشستگی زودهنگام گرفتند.

Particularly if you're in the health service, you can retire at 60 in the UK

به خصوص اگر در خدمات بهداشتی هستید، می توانید در 60 سالگی در بریتانیا بازنشسته

and you get an NHS pension.

شوید و مستمری NHS دریافت کنید.

If you've been there about 30 years and

اگر حدود 30 سال است که آنجا بوده‌اید و

alphacode doesn't say that Mr.

آلفاکد نمی‌گوید که آقای

Duncan had something that's on the tip of my ten something point I was going to make.

دانکن چیزی دارد که در نوک ده نکته‌ای است که می‌خواستم به آن اشاره کنم.

I think it was about

فکر می‌کنم در

during the lockdown.

زمان قرنطینه بود.

Lots of people were, yes, yes.

بسیاری از مردم بودند، بله، بله.

So now what I was going to say was a lot of people have been working over the last 30, 40 years

بنابراین اکنون آنچه می‌خواستم بگویم این بود که افراد زیادی در 30، 40 سال گذشته کار می‌کردند،

because house prices in the UK have gone up

زیرا قیمت خانه‌ها در بریتانیا به

massively, far ahead of what wages are.

شدت افزایش یافته است، بسیار جلوتر از دستمزدها.

I mean,

منظورم

the price of a house now is compared to what an average wage

این است که قیمت یک خانه در حال حاضر در مقایسه با میانگین

is, is something like five or ten times greater than it was.

دستمزد، چیزی حدود پنج یا ده برابر بیشتر از آن چیزی است که بود.

So that means a lot of people of my sort of age

بنابراین این بدان معناست که بسیاری از افراد هم سن و سال

have a lot of equity, a lot of money

من دارای سهام زیادی هستند، پول

that has built up in their houses over the last 20 or 30 years.

زیادی که در طی 20 یا 30 سال گذشته در خانه هایشان انباشته شده است.

What do you mean? They keep the money in one of the houses.

منظورت چیه؟ پول را در یکی از خانه ها نگه می دارند.

No, just the value of the house is now so great

نه، فقط ارزش خانه در

compared to what it would have been relative

مقایسه

to your wage 20 or 30 years ago.

با دستمزد شما در 20 یا 30 سال پیش بسیار زیاد است.

Then then a lot of people, what they're doing is having a nice, say, four bedroomed house

سپس بسیاری از مردم، کاری که انجام می دهند داشتن یک خانه زیبا، مثلاً چهار خوابه است

and there's sort of 60, 55, 60 something.

و چیزی حدوداً 60، 55، 60 وجود دارد.

I can downgrade.

من می توانم رده بندی کنم.

I can sell that house, release that money and just go and live in a much smaller house.

من می توانم آن خانه را بفروشم، آن پول را آزاد کنم و فقط بروم در یک خانه بسیار کوچکتر زندگی کنم.

Yes, there's so much money.

بله، پول زیادی وجود دارد.

And so basically they they sell a chunk of their property,

و بنابراین اساساً آنها بخشی از دارایی خود را می فروشند

the value maybe to a bank and then they get cash.

، ارزش آن را شاید به یک بانک می فروشند و سپس پول نقد دریافت می کنند.

But but when they die, of course, the bank will own some of that house.

اما وقتی آنها بمیرند، مسلماً بانک مالک بخشی از آن خانه خواهد شد.

Yeah.

آره

Or they just sell the house and go into a small house.

یا فقط خانه را می فروشند و به یک خانه کوچک می روند.

That's it.

So there are many ways of doing it.

خودشه.

بنابراین راه های زیادی برای انجام آن وجود دارد.

But, but if you have the choice, come on, let's be honest.

اما، اما اگر حق انتخاب دارید، بیایید، صادق باشیم.

Where were friends?

دوستان کجا بودند؟

If you had a choice, you could give up your job, stop working,

اگر انتخابی داشتید، می‌توانید کارتان را رها کنید، کار را متوقف کنید،

or carry on doing the job until you drop.

یا تا زمانی که رها شوید، به انجام کار ادامه دهید.

Which which would you choose?

کدام را انتخاب می کنید؟

Well, you see that if you look at what's happened

خوب، می بینید که اگر

to the price of houses, I don't think it's quite the same in France.

به قیمت خانه ها نگاه کنید، فکر نمی کنم در فرانسه کاملاً یکسان باشد.

Okay.

باشه.

For example, because I know you, particularly in the country,

به عنوان مثال، از آنجایی که من شما را می شناسم، به خصوص در کشور،

you can pick up a house in France much cheaper than you can in the UK.

می توانید خانه ای در فرانسه بسیار ارزان تر از انگلستان انتخاب کنید.

Still.

هنوز.

I don't know about obviously the cities are the same.

من نمی دانم در مورد واضح است که شهرها یکسان هستند.

I mean, I think Paris, you will find it somewhat the reverse.

منظورم این است که من فکر می‌کنم پاریس، شما آن را تا حدودی برعکس خواهید یافت.

It will be in the major cities, yes, but outside the major cities I'm talking about.

در شهرهای بزرگ خواهد بود، بله، اما خارج از شهرهای بزرگ که من در مورد آنها صحبت می کنم.

But whereas in the country here,

اما در حالی که در کشور اینجا

the house prices are very high, not as high as in the cities.

، قیمت خانه بسیار بالا است، نه به اندازه شهرها.

I when I first bought my first flat,

من وقتی برای اولین بار اولین آپارتمانم را خریدم،

so I kind of got a whole subject to talk about.

بنابراین یک موضوع کلی برای صحبت کردن داشتم.

Oh, right.

درسته.

I wasn't going to say when I first bought my first flat is very quickly

نمی خواستم بگویم زمانی که اولین آپارتمانم را خریدم خیلی سریع

just showing it was my father encouraged me to do very right and I was glad he did

فقط نشان داد که پدرم مرا تشویق به انجام کار بسیار درست کرده است و خوشحالم که

the only good piece of advice he ever gave you. Yes.

او تنها توصیه خوبی را که تا به حال به شما کرده بود انجام داد. آره.

So the price of that house, the price of that flat was worth

بنابراین قیمت آن خانه ، قیمت آن آپارتمان

about double what my annual wages were at the time.

تقریباً دو برابر دستمزد سالانه من در آن زمان بود.

So I think I was earning about 10,000 a year and I bought the flat

بنابراین فکر می کنم سالیانه حدود 10000 درآمد داشتم و در آن زمان آپارتمان را

for about

به

£20,000 at the time.

قیمت حدود 20000 پوند خریدم.

So the price of the property was worth only about double what your wages were.

بنابراین قیمت ملک فقط دو برابر دستمزد شما ارزش داشت.

Now, the price of a property is probably five

اکنون، قیمت یک ملک احتمالاً پنج

or ten times what your annual income would be.

یا ده برابر درآمد سالانه شما است.

So therefore people have been able to build up this generation

بنابراین مردم

that the baby boomers, as they call them, people that were born in the sort of sixties,

توانسته‌اند این نسل را بسازند که به قول خودشان بچه‌هایی که در دهه شصت متولد

have built up lots of money in property

شده‌اند، پول زیادی در دارایی‌ها ایجاد کرده‌اند

and are able to use that money to retire early, which a lot of them have been doing.

و می‌توانند از آن پول برای بازنشستگی زودهنگام استفاده کنند. که بسیاری از آنها انجام داده اند.

So the thing you just told us then.

پس همونی که اون موقع به ما گفتی

Yeah, that's right. Yes, they told us twice.

آره درست است. بله، دو بار به ما گفتند.

That's good.

خوبه.

That was a good 5 minutes well spent of my air time.

این 5 دقیقه خوبی بود که از زمان پخش من به خوبی صرف شد.

So it's coming up to 3:00 and we are talking about

بنابراین تا ساعت 3:00 است و ما در مورد این صحبت می

that you might be trying to stop doing,

کنیم که ممکن است سعی کنید این کار را متوقف کنید

you might be trying to give things up

، ممکن است سعی کنید همه چیز را رها کنید

because it's the start of a new year, isn't it, Steve?

زیرا شروع یک سال جدید است، اینطور نیست، استیو؟

And as we mentioned a few moments ago, people have plans.

و همانطور که چند لحظه پیش اشاره کردیم، مردم برنامه هایی دارند.

Maybe they think of the future, they think of the next 12 months,

شاید آنها به آینده فکر می کنند، به 12 ماه آینده فکر می کنند که قرار است در

what is going to happen over the next year.

سال آینده چه اتفاقی بیفتد.

Maybe you can make some changes for yourself.

شاید بتوانید تغییراتی برای خودتان ایجاد کنید.

Maybe you can change your own way of life.

شاید بتوانید روش زندگی خود را تغییر دهید.

And that is something a lot of people do at this time of year with their

و این کاری است که بسیاری از مردم در این زمان از سال با

their resolutions.

تصمیمات خود انجام می دهند.

Right? That's a good subject. Mr. Jim, Can Olga says

درست؟ موضوع خوبی است. آقای جیم، کان اولگا می گوید

the grass looks very green.

که چمن ها بسیار سبز به نظر می رسند.

Yeah, it the grass is always green at all times of the year.

آره، این چمن همیشه در تمام مواقع سال سبز است.

In the UK

در

it's still very much warmer in the middle of winter and it doesn't feel like it.

انگلستان هنوز در اواسط زمستان بسیار گرمتر است و آن را احساس نمی کنید.

It's quite warm today.

امروز خیلی گرمه

It's 13 degrees today warm.

امروز 13 درجه گرم است.

It's bizarre.

You'll notice that

عجیب است.

متوجه خواهید شد که

there are no leaves on some of the trees, so you can tell we're still in winter.

روی برخی از درختان هیچ برگ وجود ندارد، بنابراین می توانید بگویید که هنوز در زمستان هستیم.

There's no frost.

یخبندان نیست

You are right.

حق با شماست.

In a way, spring is on the way, but it's another couple of months away.

یه جورایی بهار در راهه ولی یکی دو ماه دیگه.

It's March to March, three months.

مارس تا مارس، سه ماه.

But the grass is always greener anyway.

اما به هر حال چمن همیشه سبزتر است.

And that's just grass.

و این فقط چمن است.

You can see that.

شما می توانید آن را ببینید.

Yes. It's also very windy, but incredibly mild.

آره. همچنین باد بسیار زیاد است، اما به طرز باورنکردنی ملایم است.

I could actually go outside now in my T-shirt

در واقع می توانستم با تی

and walk around the garden and not feel cold.

شرتم بیرون بروم و در باغ قدم بزنم و احساس سرما نکنم.

It's bizarre, very strange, isn't it?

عجیب است، بسیار عجیب، اینطور نیست؟

It's certainly yes, it's swinging swinging

مطمئناً بله، در حال چرخش

from low temperature to high temperature.

از دمای پایین به دمای بالا است.

And the whole of Europe is experiencing

و کل اروپا

very mild times at the moment, very mild winter.

در حال حاضر اوقات بسیار معتدلی را تجربه می کند، زمستان بسیار معتدل.

I mean, Switzerland, they're saying that the the on the skiing

منظورم سوئیس است، آنها می گویند که در پیست

slopes, the snow's mounting and causing flooding.

های اسکی، برف در حال افزایش است و باعث سیل می شود.

We saw that in the news.

این را در اخبار دیدیم.

Gas prices have come down because

قیمت بنزین کاهش یافته است زیرا

Europe isn't using so much gas because it hasn't been a harsh winter.

اروپا آنقدر گاز مصرف نمی کند زیرا زمستان سختی نداشته است.

Yeah, it's sort of ironic, I suppose,

آره، به نظرم یه جورایی طعنه آمیز است،

because we were all worried

چون همه ما نگران بودیم

since since August, September last year,

از آگوست، سپتامبر سال گذشته،

we were all talking about how terrible it's going to be during the winter.

همه ما در مورد اینکه در زمستان چقدر وحشتناک خواهد بود صحبت می کردیم.

No one is going to be able to afford to have heating.

هیچ کس قادر به تامین هزینه های گرمایش نیست.

And here we are now with, well, basically springtime temperatures

و در اینجا ما اکنون با درجه حرارت در فصل بهار

when it should actually be very cold. Yes.

هستیم که در واقع باید بسیار سرد باشد. آره.

So, you know, that's what

بنابراین، می دانید، این همان چیزی است که

certain leader in Russia

یک رهبر خاص در روسیه

was hoping for with a cold winter

با زمستان سرد امیدوار

to to make everyone more dependent on his energy.

بود تا همه را بیشتر به انرژی خود وابسته کند.

But that hasn't happened because we've managed to get lots of

اما این اتفاق نیفتاده است، زیرا ما توانسته‌ایم مقدار زیادی

natural gas, liquefied natural

گاز طبیعی، گاز طبیعی مایع را

gas from other places around the world to America.

از دیگر نقاط جهان به آمریکا برسانیم.

And it's been a mild winter anyway. So

و به هر حال زمستان معتدلی بود. بنابراین

I think we're going to be all right, but I don't think we're going to get these power cuts.

فکر می‌کنم همه چیز خوب خواهد بود، اما فکر نمی‌کنم این قطعی برق را شاهد باشیم.

Mr. Duncan No, as long as the weather doesn't change.

آقای دانکن نه، تا زمانی که هوا تغییر نکند.

And you know what happens, We've we've had snow

و می دانید چه اتفاقی می افتد، ما

as late as April here in the UK,

تا اواخر آوریل اینجا در بریتانیا برف داشتیم،

So it doesn't mean we are we are clear of all of those problems.

بنابراین به این معنی نیست که ما از تمام این مشکلات پاک هستیم.

It doesn't mean we are out of the woods.

این بدان معنا نیست که ما از جنگل خارج شده ایم.

Out of the woods.

خارج از جنگل

I was going to use that expression.

قرار بود از این عبارت استفاده کنم.

Yeah, that's a good expression. That is, isn't it?

آره، این تعبیر خوبی است. یعنی اینطور نیست؟

If you are out of the woods, it means you are away from the danger.

اگر خارج از جنگل هستید، به این معنی است که از خطر دور هستید.

Yes, the danger has gone. You are out of the woods.

بله، خطر از بین رفته است. شما خارج از جنگل هستید.

Because if you walk in the woods, you might get attacked by a bear or not.

زیرا اگر در جنگل قدم بزنید ، ممکن است مورد حمله خرس قرار بگیرید یا نه.

Not in the UK. I bear. What?

در انگلستان نیست. من تحمل می کنم. چی؟

I don't know.

من نمی دانم.

But yes, actually people have often asked us before when they've seen videos of us

اما بله، در واقع مردم قبلاً اغلب از ما می‌پرسیدند که وقتی ویدیوهایی از ما

in in in the countryside, in the woods, that we might get attacked, but we don't have any

در حومه شهر، در جنگل دیده‌اند ، ممکن است مورد حمله قرار بگیریم، اما ما هیچ

wild animals to attack us in the forests in the UK unless there's a sociopath on the loose.

حیوان وحشی نداریم که به ما در جنگل‌ها حمله کند. بریتانیا، مگر اینکه یک جامعه شناس آزاد باشد.

That's different.

این متفاوت است.

Yes, we might get attacked by the local loonie.

بله، ممکن است مورد حمله لونی محلی قرار بگیریم.

Do you want me to retaliate?

میخوای تلافی کنم؟

No. You can stay here.

نه. شما می توانید اینجا بمانید.

We'll talk about things. Okay. Thank you.

ما در مورد چیزهایی صحبت خواهیم کرد. باشه. متشکرم.

I'm just. I'm just curious. I don't know.

من فقط. من فقط کنجکاو هستم. من نمی دانم.

I am getting hungry. Of course. Okay, then.

من دارم گرسنه میشوم. البته. باشه پس

But after this, it's up to you.

اما بعد از این، به شما بستگی دارد.

I'll stay for a bit longer.

کمی بیشتر می مانم

Mr. Duncan, You can see these are the conversations we often have during the day.

آقای دانکن، می بینید که اینها صحبت هایی است که ما اغلب در طول روز داریم.

Steve says, I want to do something. So I do it.

استیو می گوید، من می خواهم کاری انجام دهم. پس من این کار را انجام می دهم.

And I go, Well, it's up to you. And you go, Well, do you want me to do it?

و من می روم، خب، این به شما بستگی دارد. و تو برو، خوب ، می‌خواهی این کار را انجام دهم؟

And I get ready and again, I mean, should I do it?

و من آماده می شوم و دوباره، یعنی باید این کار را انجام دهم؟

Well, it's up to you. And you go, Well, I don't know, really.

خوب، این به شما بستگی دارد. و تو برو، خوب، من نمی دانم، واقعا.

I didn't know what the protocol was. Mr.

من نمی دانستم پروتکل چیست. آقای

Duncan, today. The protocol?

دانکن، امروز پروتکل؟

That's a good word. And protocol. Okay.

این کلمه خوبی است. و پروتکل. باشه.

I just means what is what is what are we going to do?

من فقط منظورم این است که چه کاری قرار است انجام دهیم؟

What's the order of doing things? What's

ترتیب انجام کارها چگونه است؟

what should we be?

چی باید باشیم؟

What should we be doing?

ما باید چه کار کنیم؟

Yes, things done in a specific way or a specific order is the protocol

بله، کارهایی که به روشی خاص انجام می‌شوند یا به ترتیبی خاص، پروتکل

the way things are done or the way things should be done or organised?

همان روشی است که کارها انجام می‌شوند یا روشی که باید انجام شود یا سازماندهی شود؟

We haven't agreed ahead of time, so it's up to you, Mr.

ما از قبل به توافق نرسیده ایم، پس این به شما بستگی دارد، آقای

Steve.

استیو.

Well, I'll stay for a bit longer, but don't force yourself.

خب من یه کم بیشتر میمونم ولی خودتو مجبور نکن.

I know I want to stay, but I wasn't sure whether because you know when we've done these before.

می‌دانم که می‌خواهم بمانم، اما مطمئن نبودم یا نه، زیرا می‌دانی که ما قبلاً چه زمانی این کارها را انجام داده‌ایم.

DE Do you want this point?

DE آیا این نقطه را می خواهید؟

Do you want Mr.

آیا می خواهید آقای

Steve to stay or not?

استیو بماند یا نه؟

So if you say

بنابراین اگر به

he, he wants you to say no

او بگویید، او از شما می خواهد که نه بگویید

so he can go.

تا بتواند برود.

So do you want Mr. Steve to stay?

پس می خواهید آقای استیو بماند؟

So yes or no?

پس بله یا نه؟

Mr. Steve does does he go or does he stay?

آقای استیو می رود یا می ماند؟

Whenever the first person says

هر وقت نفر اول گفت

I will obey.

اطاعت می کنم.

Okay, but you said we were only going to be on for an hour. Mr.

باشه، اما تو گفتی که ما فقط یک ساعت روشن بودیم. آقای

Davis Well, I didn't realise that you were going to spend 30 minutes

دیویس خوب، من متوجه نشدم که شما قرار است 30 دقیقه

talking about expensive flat.

در مورد آپارتمان گران قیمت صحبت کنید.

How? No says yes.

چگونه؟ نه می گوید بله.

But does that mean stay or go?

اما آیا این به معنای ماندن یا رفتن است؟

Well, to say say yes, stay, stay.

خوب، بگویم بله، بمان، بمان.

Anyone else.

هر کس دیگری.

There must be quite a delay today on the livestream.

امروز باید تاخیر زیادی در پخش زنده وجود داشته باشد.

Absolutely, yes, says Beatrice.

بئاتریس می گوید، قطعاً، بله.

Thank you, Peter.

That's pretty well, I can't argue with my findings.

متشکرم، پیتر.

خیلی خوب است، من نمی توانم با یافته هایم بحث کنم.

By the way, I have an important message that Mr.

اتفاقاً من یک پیام مهم دارم که آقای

Steve has made me forget because of his gift.

استیو به خاطر هدیه‌اش باعث فراموشی من شده است.

Tune in. Tune in to the message coupling.

کوپلینگ پیام را تنظیم کنید.

Here is a big special thank you.

در اینجا یک تشکر ویژه بزرگ است.

Can I say a big thank you to Federico God India,

آیا می توانم از فدریکو خدا هند تشکر بزرگی داشته باشم، به

for your lovely donation

خاطر اهدای دوست داشتنی شما

that I received at the very end.

که در پایان دریافت کردم.

And this is the most amazing part of it at the very end

و این شگفت‌انگیزترین بخش آن در

of last Sunday's live stream.

پایان پخش زنده یکشنبه گذشته است.

So as the live stream finished,

بنابراین با پایان یافتن پخش زنده

the actual donation popped up on my notifications.

، کمک مالی واقعی در اعلان‌های من ظاهر شد.

So thank you very much, Federico, for your generous and, lovely donation.

بنابراین، فدریکو، برای کمک سخاوتمندانه و دوست داشتنی شما بسیار سپاسگزارم.

If you want to make a donation, of course, to help all of this continue forever

اگر می خواهید کمک مالی کنید، البته، برای کمک به این که همه اینها برای همیشه

and ever until the end of time.

و همیشه تا پایان زمان ادامه یابد.

Then you can see the address at the bottom of the screen.

سپس می توانید آدرس را در پایین صفحه مشاهده کنید.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Yes, lovely.

بله دوست داشتنی

So what are we going to talk about again, Mr. Duncan?

خب آقای دانکن دوباره راجع به چی حرف میزنیم؟

What did you say was going to be the thing I've just talked about

گفتی چه چیزی در

with the plans for the new year?

مورد برنامه های سال جدید صحبت کردم؟

Right.

Normally we make decisions

درست.

معمولاً ما

based on things that we want to change about ourselves.

بر اساس چیزهایی که می خواهیم در مورد خود تغییر دهیم، تصمیم می گیریم.

Maybe something that we do, maybe there is something that we do

شاید کاری که انجام می‌دهیم، شاید کاری است که انجام می‌دهیم

or maybe something that we have in our lives that we want to change.

یا شاید چیزی که در زندگی‌مان داریم و می‌خواهیم آن را تغییر دهیم.

Quite often we talk about habits and we all have them.

اغلب ما در مورد عادت ها صحبت می کنیم و همه آنها را داریم.

You have them.

شما آنها را دارید.

Mr. Steve, I can't begin to tell you

آقای استیو، من نمی توانم شروع کنم به شما بگویم

how many bad habits Mr.

که آقای استیو چند عادت بد

Steve has.

دارد.

I can name at least two straight away, but

من می توانم بلافاصله حداقل دو مورد را نام ببرم، اما

biting your nails, see

ناخن هایت را جویدن، ببین

what can you guess what these nails look beaten to you?

چه چیزی می توانی حدس بزنی که این ناخن ها به نظرت کوبیده شده اند؟

Yes, they do that you don't.

بله، آنها انجام می دهند که شما انجام نمی دهید.

Oh, I wish I had my very close up camera. So.

آه، ای کاش دوربین خیلی نزدیکم را داشتم. بنابراین.

So we could see Mr.

بنابراین می توانستیم

Steve's terror.

وحشت آقای استیو را ببینیم.

They are chewed to pieces.

تکه تکه جویده می شوند.

Not chewed to pieces. They are your thumbs.

تکه تکه جویده نشده است. آنها انگشت شست شما هستند.

Especially.

بخصوص.

He's not going to show his thumbs because they're.

او قرار نیست شست‌هایش را نشان دهد، زیرا آنها نشان می‌دهند.

They're just stumps.

آنها فقط کنده هستند.

Yeah.

Everybody.

آره

همه

Cuz then there are bones showing eyeballs.

زیرا استخوان هایی که کره چشم را نشان می دهند وجود دارد.

I've got a friend who shoots her now so much that

من دوستی دارم که الان آنقدر به او شلیک می کند که

she has to have plasters around her fingers.

مجبور است دور انگشتانش را گچ بزند.

Well, she puts little rubber things.

خوب، او چیزهای لاستیکی کوچکی می گذارد.

What I know because she wears little rubber sheaths over her fingers to stop her from biting the well.

چیزی که من می دانم زیرا او غلاف های لاستیکی کوچکی را روی انگشتانش می بندد تا از گاز گرفتن چاه جلوگیری کند.

Yes, it's. I mean, I've always been a nail biter.

بله آن است. یعنی من همیشه ناخن جونده بودم.

I've always been a nail biter.

من همیشه ناخن جونده بودم

My father used to used to put mustard

on my fingers when I was a little boy.

وقتی من پسر بچه بودم پدرم روی انگشتانم خردل می گذاشت.

Okay. To discourage me from biting my knife.

باشه. تا من را از گاز گرفتن چاقو منصرف کند.

So that that explains the reason why my mother used to put mustard down my underwear.

به طوری که دلیل این را توضیح می دهد که چرا مادرم عادت داشت زیر لباس هایم را خردل بگذارد.

Now I know.

الان میدانم.

And again, it didn't work, of course, because I just used to go and wash it off.

و باز هم جواب نداد البته چون من فقط می رفتم و می شستم.

But I think it's a nervous thing.

اما من فکر می کنم این یک چیز عصبی است.

I've always done it. It's just a habit.

من همیشه این کار را انجام داده ام. این فقط یک عادت است.

It's a bad habit. Yes.

این یک عادت بد است. آره.

And I don't do it as much as I used to. Mm.

و من مثل گذشته این کار را انجام نمی دهم. مم

Although I do, I have found a very good way of,

اگر چه می‌کنم، اما راه بسیار خوبی پیدا کرده‌ام،

if anyone is a nail biter,

اگر کسی ناخن‌جونده است،

If anyone bites, then at least I don't bite my toenails. Mr..

اگر کسی گاز می‌گیرد ، حداقل ناخن‌های پایم را نمی‌جوم. آقای..

Some people do because couldn't, I couldn't get my, I'd love to but I can't get my feet up to my face.

بعضی از مردم این کار را می کنند چون نتوانستم، من نتوانستم خودم را به دست بیاورم، خیلی دوست دارم اما نمی توانم پاهایم را روی صورتم برسانم.

What about somebody else's feet.

چه برسد به پای دیگران.

Not, I'm not flexible enough.

نه، من به اندازه کافی انعطاف پذیر نیستم.

You could buy my toenails. That's an idea. Yes.

شما می توانید ناخن های پای من را بخرید. این یک ایده است. آره.

No, but now a good tip for because it is a habit.

نه، اما در حال حاضر یک نکته خوب است، زیرا این یک عادت است.

It's once you start, it's sort of

زمانی که شروع می کنید،

it's almost enjoyable, but it's a habit so you can break it.

تقریباً لذت بخش است، اما این یک عادت است، بنابراین می توانید آن را ترک کنید.

But I've discovered the best way of doing it.

اما من بهترین راه را برای انجام آن کشف کرده ام.

If anyone is interested, if anyone bites their nails and wishes to learn how not to do

اگر کسی علاقه مند است، اگر کسی ناخن هایش را می جود و می خواهد یاد بگیرد که چگونه

is to wear some gloves, I've got these.

دستکش نپوشد، من اینها را دارم.

Well, they're white gloves, but I think anything.

خوب، آنها دستکش سفید هستند، اما من فکر می کنم هر چیزی.

I've got these white cotton gloves.

من این دستکش های نخی سفید را دارم.

Have you ever seen the gloves that butlers wear or people in very fancy restaurants?

آیا تا به حال دستکش هایی را دیده اید که ساقی ها می پوشند یا مردم در رستوران های بسیار شیک؟

The waiters, they wear these white gloves.

پیشخدمت ها این دستکش های سفید را می پوشند.

They're very, very nice made of cotton.

آنها بسیار بسیار زیبا از پنبه ساخته شده اند.

Mr. Steve wears them sometimes when he wants to avoid biting his nails.

آقای استیو گاهی اوقات آنها را می پوشد که می خواهد ناخن هایش را نجوید.

Say, for example, if I'm watching the television set, that's a prime

مثلاً بگویید، اگر در حال تماشای تلویزیون هستم، در آن

time when I might be

زمان ممکن است

tempted to start fiddling around my nails, biting them,

وسوسه شوم که شروع به تکان دادن ناخن هایم، جویدن و

chewing them because I might be a bit bored in front of the television.

جویدن آنها کنم، زیرا ممکن است در مقابل تلویزیون کمی حوصله ام سر رفته باشد.

I mean, I wouldn't do it now because I'm engaged.

یعنی الان این کار را نمی کنم چون نامزد هستم.

I'm interested.

من علاقه مند هستم.

It's when my mind becomes idle that I will sort of, you know,

زمانی که ذهنم بیکار می شود یک جورهایی دچار می شوم، می دانید،

I get a bit sort of anxious when I'm not doing things and I start to sort of fiddle and bite my nails.

وقتی کارها را انجام نمی دهم کمی مضطرب می شوم و شروع به کمانچه زدن و جویدن ناخن هایم می کنم.

So what?

پس چی؟

And that that often happens in front of the television.

و این اتفاق اغلب جلوی تلویزیون می افتد.

So if I put these gloves on, they're lightweight, not big, thick

بنابراین اگر من این دستکش ها را بپوشم، آنها سبک وزن هستند، نه دستکش های بزرگ و ضخیم

outdoor gloves that like the ones that posh waiters wear, that's it.

در فضای باز که مانند آنهایی هستند که پیشخدمت های شیک پوشیده اند، همین.

Well, I had those for all magicians.

خوب، من آن را برای همه شعبده بازها داشتم.

I had those when I was in a in a in a role stage role.

زمانی که در یک نقش در نقش صحنه بودم، آن‌ها را داشتم.

And I've just that you can hardly know that.

و من فقط این را دارم که شما به سختی می توانید آن را بدانید.

You hardly know they're on and I just sit there.

شما به سختی می دانید که آنها فعال هستند و من فقط آنجا می نشینم.

It looks a bit odd, I must admit it is a little hard sitting there in front of the television

کمی عجیب به نظر می رسد، باید اعتراف کنم که نشستن در جلوی تلویزیون

with these white gloves on, but that stops me completely from biting my nails.

با این دستکش های سفید کمی سخت است، اما من را کاملاً از جویدن ناخن هایم باز می دارد.

And Mr. Steve wears them.

و آقای استیو آنها را می پوشد.

I keep thinking he's going to perform some magic trick, maybe make a little dove appear

من مدام فکر می کنم که او قصد دارد یک ترفند جادویی انجام دهد، شاید یک کبوتر کوچک ظاهر شود

or pull a rabbit out of his pocket.

یا یک خرگوش را از جیبش بیرون بکشد.

So Yeah. There we go.

پس آره. ما میرویم آنجا.

That's an example of of of when we're not just teaching English,

این نمونه ای از زمانی است که ما نه تنها به آموزش زبان انگلیسی می پردازیم،

but also helping people in their everyday lives with maybe breaking a habit that they wish to break.

بلکه به افراد در زندگی روزمره خود کمک می کنیم تا شاید عادتی را که می خواهند ترک کنند، ترک کنند.

So if you are a person who likes to bite

بنابراین اگر فردی هستید که دوست دارید

your nails, wear gloves, it works.

ناخن هایتان را جوید، دستکش بپوشید، این کار موثر است.

It works. It works. Well, It worked for me.

کار می کند. کار می کند. خوب، برای من کار کرد.

Although you will then get a habit of eating your gloves

اگر چه پس از آن عادت به خوردن دستکش های خود

because I find with nail biting it starts small.

پیدا خواهید کرد، زیرا به نظر من با جویدن ناخن شروع آن کم است.

You just do a little bit and then before you know it,

شما فقط کمی این کار را انجام می دهید و قبل از اینکه متوجه شوید،

you've got your whole hand in there sort of biting away

تمام دست خود را در آنجا گرفته اید که به نوعی از بین می رود

and just it sort of escalates and there's no real reason for it.

و فقط به نوعی تشدید می شود و هیچ دلیل واقعی برای آن وجود ندارد.

But if you put the glove on, it just breaks it.

اما اگر دستکش را بپوشید، فقط آن را می شکند.

And then even when you take it off

و حتی وقتی

after an hour, you some reason not tempted to go back to it.

بعد از یک ساعت آن را در می آورید، به دلایلی وسوسه نمی شوید که به آن بازگردید.

So that's my tip for 2023.

پس این نکته من برای سال 2023 است.

So would you say that to kick the habit

پس آیا می‌گویید ترک عادت

means to stop, to give up, to push away?

به معنای متوقف کردن، تسلیم شدن، کنار زدن است؟

You are to change something.

شما باید چیزی را تغییر دهید.

So kick the habit.

پس این عادت را کنار بگذارید.

It's a great expression.

این یک بیان عالی است.

We often use this when we want to express something.

ما اغلب وقتی می خواهیم چیزی را بیان کنیم از این استفاده می کنیم.

We we need.

ما نیاز داریم.

We feel the need to actually stop doing.

ما احساس می‌کنیم که واقعاً باید این کار را متوقف کنیم.

And this time of year, whenever the new year comes around, there are many, many people

و در این زمان از سال، هر زمان که سال جدید فرا می رسد، افراد بسیار زیادی وجود دارند

who make plans for the things they want to do,

که برای کارهایی که می خواهند انجام دهند برنامه ریزی می کنند،

but also ways of improving their life as well.

اما همچنین راه هایی برای بهبود زندگی خود نیز انجام می دهند.

So you might want to stop doing something.

بنابراین ممکن است بخواهید از انجام کاری دست بردارید.

You want to give up something you will to push away a certain habits,

شما می خواهید چیزی را که می خواهید برای کنار گذاشتن یک عادت خاص،

or maybe a way of behaving.

یا شاید یک روش رفتاری کنار بگذارید.

If you want to share with us your disgusting habits

اگر می خواهید عادت های نفرت انگیز خود را با ما در میان بگذارید

and that you wish to give up, then feel free to tell us.

و می خواهید آن را رها کنید، در صورت تمایل به ما بگویید.

Because once you when you start vocalising these habits or these

زیرا هنگامی که شروع به بیان این عادات یا اینها کردید یا آنها را

or writing it down, then it's almost like therapy.

یادداشت کردید، تقریباً مانند درمان است.

You you're sort of admitting that you have an issue here

شما به نوعی اعتراف می کنید که مشکلی در اینجا دارید

and that that might help you kick start.

و این ممکن است به شما کمک کند شروع کنید.

Well, I am a big know.

خوب، من یک دانش بزرگ هستم.

I'm a big believer in visualisation.

من به تجسم اعتقاد زیادی دارم.

I must admit when when I come up with my ideas for lessons

باید اعتراف کنم که وقتی ایده‌هایم برای درس‌ها

or things I want to do, quite often I can

یا کارهایی که می‌خواهم انجام دهم به ذهنم می‌رسد، اغلب

I can play them in my head

می‌توانم آنها را در ذهنم بازی کنم

and I don't know how I do it or why happens.

و نمی‌دانم چگونه این کار را انجام می‌دهم یا چرا اتفاق می‌افتد.

But since I can see the lesson, so many of the lessons that I've made over the years,

اما از آنجایی که می‌توانم درس را ببینم، بسیاری از درس‌هایی که در طول سال‌ها ساخته‌ام،

I've actually seen it's already in my head, it's played.

در واقع دیده‌ام که از قبل در ذهن من وجود دارد، آن را پخش می‌کنند.

And then all I do is then put it into reality.

و سپس تمام کاری که انجام می دهم این است که آن را به واقعیت تبدیل کنم.

And I think it's the same with giving up habits.

و من فکر می کنم ترک عادت ها هم همینطور است.

If you visualise it, you put it into a semi reality because it's up here.

اگر آن را تجسم کنید، آن را در یک نیمه واقعیت قرار می دهید زیرا اینجاست.

So even things that happened in your head, Steve can seem real like a dream.

بنابراین حتی چیزهایی که در ذهن شما اتفاق افتاده است، استیو می تواند مانند یک رویا واقعی به نظر برسد.

So I think you can actually do that.

بنابراین من فکر می کنم شما واقعا می توانید این کار را انجام دهید.

You can visualise, you can make something real just by thinking about it,

شما می توانید تجسم کنید، می توانید فقط با فکر کردن به آن چیزی را واقعی کنید،

something positive, something you want to do, something you want to change maybe.

چیزی مثبت، کاری که می خواهید انجام دهید، چیزی که می خواهید تغییر دهید.

Yeah, well, it says that there is a positive side

بله، خوب، می گوید که

to biting in there, as in that it will stimulate your immune system.

گاز گرفتن جنبه مثبتی دارد، زیرا سیستم ایمنی شما را تحریک می کند.

Well That may well be true.

خوب این ممکن است درست باشد.

You may well have bacteria and things

ممکن است باکتری و چیزهایی

and that by consuming it, it may strengthen your immune system.

داشته باشید و با مصرف آن، سیستم ایمنی بدن شما تقویت شود.

But I haven't found that to be the case because what you could do and in theory that could work,

اما من متوجه نشدم که چنین باشد، زیرا کاری که شما می‌توانید انجام دهید و در تئوری می‌تواند کارساز باشد،

but you might pick

اما ممکن است

up a virus on a door handle, especially in recent times.

ویروسی را روی دستگیره در بگیرید، به خصوص در زمان‌های اخیر.

You might get a nasty case of the flu or something.

ممکن است به یک مورد ناخوشایند آنفولانزا یا چیز دیگری مبتلا شوید.

Don't do don't do that.

نکن اینکارو نکن

I tell you what you probably would get as well is you're at great risk

من به شما می گویم که احتمالاً چه چیزی را نیز دریافت خواهید کرد این است که در معرض

of of getting some kind of gastro

خطر ابتلا به نوعی

intestinal upset, maybe a bit of,

ناراحتی گوارشی هستید، شاید کمی،

you know, diarrhoea or something or sickness, what we call the scripts.

می دانید، اسهال یا چیزی یا بیماری، چیزی که ما فیلمنامه می نامیم.

You know, particularly if you're, you know,

می دانید، به خصوص اگر

door handles and things, you might,

دستگیره در و چیزهایی هستید،

you might put it touch a door handle in a shop,

ممکن است آن را لمس کنید و دستگیره در مغازه

somebody touch that door handle and they haven't washed hands and I've just been to the toilet

را لمس کنید، کسی آن دستگیره در را لمس کند و او دستش را نشسته باشد و من همین الان بوده ام. به توالت رفته

and they've got an infection, maybe they've got diarrhoea

و عفونت کرده اند، شاید اسهال گرفته باشند

and then you just carelessly put your fingers in your mouth and you can pick it up.

و بعد شما با بی احتیاطی انگشتان خود را در دهان خود قرار دهید و می توانید آن را بردارید.

So I mean it could stimulate your immune system,

بنابراین منظور من این است که می تواند سیستم ایمنی شما را تحریک کند،

but it could make you also liable to catching something you don't want to get.

اما می تواند شما را در معرض خطر ابتلا به چیزی باشد که نمی خواهید به دست آورید.

I have a bad habit and this is, this is something I've never mentioned before.

من یک عادت بد دارم و این چیزی است که قبلاً هرگز به آن اشاره نکرده بودم.

This is the first time and I've never mentioned this.

این اولین بار است و من هرگز به این موضوع اشاره نکرده ام.

This is a private thing.

این یک چیز خصوصی است.

A personal thing.

یه چیز شخصی

Do I know about it?

آیا من در مورد آن می دانم؟

Yes, something that I do.

بله، کاری که من انجام می دهم.

It's a bad habit.

این یک عادت بد است.

I'm very bad Whenever I get a little wound

حالم خیلی بد است هر وقت زخم کوچکی

or maybe a spot, I can never resist picking it.

یا شاید لکه ای بر من وارد شود، هرگز نمی توانم در برابر چیدن آن مقاومت کنم.

And I will do this for weeks and weeks.

و من این کار را برای هفته ها و هفته ها انجام خواهم داد.

At the moment, I have a little spot on my head, and over the past two or three months

در حال حاضر، من یک لکه کوچک روی سرم دارم، و در طول دو سه ماه گذشته

I've been picking it and now it's huge.

آن را می چینم و اکنون بزرگ شده است.

Now a large wound, disgusting.

حالا یک زخم بزرگ، منزجر کننده است.

And there is a But did you do it?

و اما آیا شما آن را انجام دادید؟

There is a medical term for that and I didn't realise it is actually a psychological thing

یک اصطلاح پزشکی برای آن وجود دارد و من متوجه نشدم که در واقع یک چیز روان‌شناختی است

and you can get treatment for it where a person can't stop picking

و شما می‌توانید برای آن درمان کنید، جایی که فرد نمی‌تواند از برداشتن

something, maybe a spot or a wound and the person will keep going back

چیزی خودداری کند، شاید لکه‌ای یا زخمی و فرد به عقب برمی‌گردد.

and they will pick and pick even if it makes

آنها می چینند و می چینند حتی اگر

it bleed or damages the skin, they will keep doing it.

باعث خونریزی شود یا به پوست آسیب برساند، به این کار ادامه می دهند.

And it is it's a natural psychological thing and a lot of people suffer from this.

و این یک امر روانی طبیعی است و بسیاری از مردم از آن رنج می برند.

So I've realised that I now have this.

بنابراین متوجه شدم که اکنون این را دارم.

You noticed it yesterday.

دیروز متوجه شدی

I did notice it. You said what's happened to your head?

من متوجه آن شدم گفتی سرت چی شده؟

You've got this huge thing on your head and it started off as a small spot.

شما این چیز بزرگ را روی سر خود دارید و به عنوان یک نقطه کوچک شروع شد.

But what I've done sometimes when I'm sitting with you, so you're chewing your nails

اما کاری که من گاهی انجام داده ام که با تو نشسته ام، یعنی تو داری ناخن

and I'm picking the spot at the top of my head.

هایت را می جوی و من نقطه بالای سرم را می چینم.

And no, it's, it's, it's like a big wound.

و نه، این است، این است، مثل یک زخم بزرگ است.

So even though it hurts and even though it bleeds, I still have to keep picking it.

بنابراین با وجود اینکه درد می کند و با وجود اینکه خونریزی می کند، باز هم باید به چیدن آن ادامه دهم.

I think you can break that habit very easily, Mr.

من فکر می کنم شما می توانید خیلی راحت این عادت را ترک کنید، آقای

Duncan, by putting a plaster over it or wearing a hat or wearing hat.

دانکن، با گچ گذاشتن روی آن یا کلاه یا کلاه سر گذاشتن.

What do you do?

Yeah, I do think there is something wrong with the live chat.

چه کار میکنی؟

بله، من فکر می کنم مشکلی در چت زنده وجود دارد.

You know, this is very strange.

میدونی این خیلی عجیبه

It seems to be seems to be getting long, long gaps where nobody's

به نظر می رسد که شکاف های طولانی و طولانی در حال گرفتن است که در آن هیچ کس نظری درج نمی

putting comments in or this seems to be a bit of a delay with the live chat.

کند یا به نظر می رسد کمی تاخیر در چت زنده باشد.

The stream is definitely working.

جریان قطعا کار می کند.

That's the video part.

این قسمت ویدیویی است.

But the the live chat,

اما در چت زنده،

I can I can only assume we are so interesting today.

فقط می توانم حدس بزنم که امروز خیلی جالب هستیم.

We must be very we must be commanding your full attention.

ما باید بسیار ما باید توجه کامل شما را جلب کنیم.

I think that's what it is.

فکر می کنم همین است.

It must be the do seem to be some problems with the with the live chat because yes,

به نظر می رسد که مشکلی در چت زنده وجود دارد زیرا بله،

we still we still have the reply to whether you should stay or go.

ما هنوز پاسخی برای ماندن یا رفتن شما داریم.

Yes it's Franco and that was ages ago.

بله، فرانکو است و این مربوط به سال‌ها پیش بود.

Yeah.

So is anyone still using the live chat?

آره

بنابراین آیا کسی هنوز از چت زنده استفاده می کند؟

I know the live stream is working.

من می دانم که پخش زنده کار می کند.

Beatrice said that she's noticed the same thing.

بئاتریس گفت که او هم متوجه همین موضوع شده است.

And strange.

و عجیب

I don't think.

من فکر نمی کنم.

I think it's just because we are so interesting today.

من فکر می کنم این فقط به این دلیل است که ما امروز خیلی جالب هستیم.

I think it's.

من فکر می کنم آن.

I think what's happened is that. Dyson.

من فکر می کنم آنچه اتفاق افتاده این است. دایسون

Mr. Dyson, I've heard your awful comments about his products and he's phoned up somebody on YouTube.

آقای دایسون، من نظرات افتضاح شما را در مورد محصولاتش شنیده ام و او با کسی در یوتیوب تماس گرفته است.

You got that wrong.

اشتباه گرفتی

Something you said my comments about his awful products is what you should have said.

چیزی که شما گفتید نظرات من در مورد محصولات افتضاح او همان چیزی است که باید می گفتید.

What did I say?

چی گفتم؟

You said my awful comments about his products. Okay.

شما نظرات افتضاح من را در مورد محصولات او گفتید. باشه.

My my comments about his awful product.

نظرات من در مورد محصول افتضاح او.

Beatrice, it's interesting, but she has noticed that I think everyone's just hanging on

بئاتریس، جالب است، اما او متوجه شده است که من فکر می کنم همه فقط

to our words be a first time, if that is true.

برای اولین بار است که به حرف های ما پایبند هستند، اگر این درست باشد.

But I do, I

اما این کار را انجام می دهم،

there is I'm sure someone is now going to Google

مطمئن هستم که یک نفر اکنون به گوگل

or go to Wikipedia to find out what that's called.

می رود یا به ویکی پدیا می رود تا بفهمد اسم آن چیست.

There is. A There is a name for it.

وجود دارد. A یک نام برای آن وجود دارد.

And I know, I know I do it.

و می دانم، می دانم که این کار را انجام می دهم.

And even though I know I do it, I still do it.

و با وجود اینکه می دانم این کار را انجام می دهم، هنوز هم انجامش می دهم.

I still keep picking this thing on the top of my head, but it's strangely enjoyable.

من همچنان این چیز را بالای سرم انتخاب می کنم، اما به طرز عجیبی لذت بخش است.

Is that weird?

آیا این عجیب است؟

Yes, but it's my weird.

بله، اما برای من عجیب است.

It's probably that I sense that she's she's Belle has made quite a few comments,

احتمالاً احساس می‌کنم که او دختر خوشگل است، نظرات زیادی را ارائه کرده است،

but it's she feels like she's just making a monologue.

اما احساس می‌کند که او فقط یک مونولوگ می‌سازد.

So. Yes.

And we have quite a few people watching, you know, please, we encourage you to use the live chat

بنابراین. آره.

و ما افراد زیادی داریم که تماشا می‌کنند، می‌دانید، لطفاً، ما شما را تشویق می‌کنیم که از چت زنده استفاده کنید

and apologies if you are using it,

و اگر از آن استفاده می‌کنید عذرخواهی می‌کنیم،

but your comment isn't coming up.

اما نظر شما درج نمی‌شود.

So, yes, Bella said that she would like to

بنابراین، بله، بلا گفت که دوست دارد

to have more motivation and to

انگیزه بیشتری داشته باشد و

to acquire a new healthy habits.

عادات سالم جدیدی را به دست آورد.

Well, that's it.

خب همین.

It's not just necessarily about

لزوماً این نیست

kicking a habit or stopping doing something that you a habit

که عادتی را ترک کنید یا کاری را که دوست ندارید متوقف کنید

you don't like, but also maybe acquiring a healthy habit, maybe.

، بلکه ممکن است یک عادت سالم را نیز به دست آورید.

Yes. Exercise.

آره. ورزش.

Maybe you decide you want to go for a walk every day

شاید تصمیم بگیرید که می خواهید هر روز پیاده روی کنید

or maybe you decide you want to to give up chocolate.

یا شاید تصمیم بگیرید که می خواهید شکلات را کنار بگذارید.

Anyway, we've talked about that in the moment, right?

به هر حال، ما در حال حاضر در مورد آن صحبت کرده ایم، درست است؟

To resolve to give something up, You resolve to do it.

برای اینکه تصمیم بگیرید چیزی را رها کنید، تصمیم دارید آن را انجام دهید.

So you make a resolution.

پس شما تصمیم بگیرید.

A resolution, something that you want to do.

یک قطعنامه، کاری که می خواهید انجام دهید.

Maybe you write a list of things you want to do.

شاید فهرستی از کارهایی که می خواهید انجام دهید بنویسید.

You make a definite plan.

شما یک برنامه مشخص می سازید.

You resolve to do it.

شما تصمیم می گیرید آن را انجام دهید.

You are going to put that right, a thing you wish you could stop doing.

شما می خواهید آن را درست کنید، کاری که آرزو می کنید از انجام آن دست بردارید.

And this is what Steve just said, a thing you wish

و این همان چیزی است که استیو همین الان گفت، چیزی که آرزو

you could stop doing, a thing that you want to give.

می‌کردی از انجامش دست بکشی، چیزی که می‌خواهی بدهی.

It can be a thing you want to kick.

می تواند چیزی باشد که می خواهید لگد بزنید.

You want to kick that particular habit.

شما می خواهید آن عادت خاص را ترک کنید.

A bad habit might be a compulsion.

یک عادت بد ممکن است یک اجبار باشد.

That's what I just said about me with my strange habit

این همان چیزی است که من با

of picking the top of my head and making it bleed.

عادت عجیبم که بالای سرم را می چینم و خونریزی می کنم، در مورد خودم گفتم.

But it's just this.

اما فقط این است.

It's a bit like you with your your fingernails scenario's something satisfying about it.

این کمی شبیه شما با سناریوی ناخن های دست خود چیزی در مورد آن رضایت بخش است.

Yes, there's something about it.

بله، چیزی در مورد آن وجود دارد.

And also, I would say another thing, another thing that I do that I would like to break

و همچنین، من یک چیز دیگر را می گویم، یکی دیگر از کارهایی که انجام می دهم و دوست دارم عادت به آن را ترک کنم، این است که همیشه به

the habit of is is sort of overthinking things all the time. And

چیزها فکر می کنم. و

getting into this habit of sort of

ایجاد این عادت به نوعی

something happens and you may be a bit upset by it.

اتفاق می افتد و ممکن است کمی از آن ناراحت شوید.

And then but then you, you, mine

و سپس، اما پس از آن، تو، تو، به نوعی مال من

sort of takes over, almost becomes a sort of

، تقریباً تبدیل به نوعی

almost going into sort of a fantasy world.

تقریباً رفتن به نوعی دنیای فانتزی می‌شوی.

And it takes on proportions which are not real.

و نسبت هایی به خود می گیرد که واقعی نیستند.

So you start to think, well, what do they mean by that?

بنابراین شما شروع به فکر می کنید، خوب، منظور آنها از آن چیست؟ یکی

Somebody say, for example, somebody says something and or sends a text to you

میگه مثلا فلانی یه چیزی میگه و یا برایت متن

and you look at that and you think, Hmm,

میفرسته و تو بهش نگاه میکنی و فکر میکنی هوم

I don't like the look of that comment.

من از ظاهر اون نظر خوشم نمیاد.

Oh, they didn't put an emoji after it.

آخه بعدش ایموجی نذاشتن.

Are they being serious?

آیا آنها جدی هستند؟

And then you start to go off into my desire to upset them.

و بعد شروع می‌کنی به آرزوی من برای ناراحت کردنشان.

Did I say something to upset?

چیزی گفتم که ناراحت بشه؟

And that is can be very destructive.

و این می تواند بسیار مخرب باشد.

The word you're looking is, well, Mr.

کلمه ای که شما دنبال می کنید این است که آقای

Steve is a dweller.

استیو یک ساکن است.

He dwells.

او ساکن است.

He thinks things over and over, even things

او بارها و بارها به چیزهایی فکر می کند، حتی چیزهایی

that have happened days or weeks ago.

که روزها یا هفته ها پیش اتفاق افتاده است.

He'll he'll sometimes bring them back and think about them.

او گاهی اوقات آنها را برمی گرداند و به آنها فکر می کند.

And they irritate you, don't they?

و آنها شما را عصبانی می کنند، اینطور نیست؟

Yes. Well, people irritate.

آره. خوب، مردم عصبانی می شوند.

No, I know, but something if something happened, somebody might say something

نه، می دانم، اما اگر اتفاقی بیفتد، ممکن است کسی چیزی بگوید

and then you might think, what do they mean by that?

و بعد شما ممکن است فکر کنید، منظور آنها از آن چیست؟

And then

و بعد

you start going off into sort of flights of fancy, you say you start to sort of

شروع می‌کنی به نوعی پرواز خیالی ، می‌گویی که شروع به

maybe exaggerate reality in your mind

اغراق در واقعیت در ذهنت

and you start to have conversations with yourself with that person.

می‌کنی و شروع به گفتگو با خود با آن شخص می‌کنی.

This took place.

این اتفاق افتاد.

So you just leave it there

بنابراین شما فقط آن را در آنجا رها می کنید

and then you start to have fantasies about going out and maybe killing that person.

و سپس شروع به تخیل در مورد بیرون رفتن و شاید کشتن آن شخص می کنید.

I'm joking.

من شوخی میکنم.

I'm joking because that's that's always a good joke, isn't it?

شوخی می کنم چون این همیشه یک شوخی خوب است، اینطور نیست؟

Jokey, to pretend that you want to kill them, but you can your mind can sort of go off,

جوکی، تظاهر به اینکه می‌خواهی آنها را بکشی، اما می‌توانی، ذهنت می‌تواند از کار بیفتد،

particularly at night If you wake up at night in the middle of the night, it's dark

به خصوص در شب اگر شب در نیمه‌شب از خواب بیدار شوی ، هوا تاریک است

and you know, your body is always fearful of the dark

و می‌دانی، بدنت همیشه از این می‌ترسد. تاریکی

and starts to push into your mind or these these ridiculous thoughts.

و شروع به فشار دادن به ذهن شما یا این افکار مسخره می کند.

And it's very difficult to to break that,

و شکستن آن بسیار دشوار است،

I'm sure

saying something interesting that would that would justify a comment from somebody.

مطمئنم

چیز جالبی می گویم که نظر کسی را توجیه می کند.

Is anyone is anyone there on the live chat?

آیا کسی در چت زنده وجود دارد؟

The stream is working, definitely, But it's actually

جریان، قطعاً کار می‌کند، اما در

the live chat underneath what's going on.

واقع چت زنده زیر آن چیزی است که در حال وقوع است.

Why is why is no one talking to us?

چرا کسی با ما صحبت نمی کند؟

I feel so lonely suddenly.

من ناگهان احساس تنهایی می کنم.

Oh, I think they've all I think they've they've all decided they want to talk to us,

اوه، فکر می کنم آنها همه چیز را دارند، فکر می کنم آنها تصمیم گرفته اند که می خواهند با ما صحبت کنند،

you know. Mr. Duncan.

می دانید. آقای دانکن

Yeah.

آره

Obviously that's how you can go off into sort of finding a friend or foe

بدیهی است که از این طریق می‌توانید به دنبال یافتن یک دوست یا دشمن

or whatever that was, whatever that was.

یا هر چیزی که بود، هر چه بود، بروید.

Yeah.

آره

Say something to please me.

یه چیزی بگو که خوشحالم کنه

Feel lonely.

احساس تنهایی.

Let's say I feel lonely and rejected.

فرض کنید من احساس تنهایی و طرد شدن می کنم.

This has never happened before. It hasn't.

این هرگز اتفاق افتاده است. این کار را نکرده است.

So I think there is something wrong with the live stream.

بنابراین من فکر می کنم مشکلی در پخش زنده وجود دارد.

No, the live stream is okay.

نه، پخش زنده مشکلی ندارد.

I just got.

من همین الان گرفتم.

Yes, the live chat.

بله، چت زنده.

The live stream. The live chat.

جریان زنده. چت زنده.

A separate things you say to do.

یک کار جداگانه که می گویید انجام دهید.

You can see you can have the live chat when there is

می‌توانید ببینید که می‌توانید چت زنده داشته باشید، زمانی که

no stream actually working or operating.

هیچ جریانی واقعاً کار یا کار نمی‌کند.

Let's assume that we are so to listen to that.

بیایید فرض کنیم که ما باید به آن گوش کنیم.

Well, I've said that I read it.

خب گفتم که خوندمش

Nobody has time to write anything in the in the live chat.

هیچ کس وقت ندارد در چت زنده چیزی بنویسد.

Yes, I guess I can I can tell it the might be dwindling

بله، حدس می‌زنم می‌توانم بگویم که ممکن است به

suddenly, but yes, please let us know

طور ناگهانی کاهش یابد، اما بله، لطفاً این را به ما اطلاع

this.

دهید.

I'll get your writing.

Please let us know.

نوشته شما را می گیرم

لطفا اجازه دهید تا ما بدانیم.

Any bad habits you want to give up? Yes.

آیا عادت بدی دارید که می خواهید ترک کنید؟ آره.

Or any good habits that you'd like to acquire in 2023,

یا هر عادت خوبی که می‌خواهید در سال 2023 به دست آورید،

I think everyone is concentrating on all conversation, but it's a good start to turn.

فکر می‌کنم همه روی تمام مکالمات تمرکز کرده‌اند، اما شروع خوبی برای تغییر است.

I think. Three.

من فکر می کنم. سه.

I think sometimes you worry too much anyway about the live chat

من فکر می کنم گاهی اوقات به هر حال در مورد چت زنده بیش از حد نگران می شوید

because a lot there are a lot of people who watch and never speak.

زیرا افراد زیادی هستند که تماشا می کنند و هرگز صحبت نمی کنند.

I have arrived chat stage anyway

به هر حال من به مرحله چت رسیده ام

about how it might be a compulsion,

که چگونه ممکن است یک اجبار باشد،

something you feel compelled,

چیزی که احساس می کنید مجبور هستید،

something can't stop yourself from doing.

چیزی نمی تواند جلوی شما را بگیرد.

You might want to cut out.

شاید بخواهید قطع کنید.

The bad habit to cut out is to end

عادت بد برای کنار گذاشتن آن، پایان دادن

or stop or remove that thing.

یا توقف یا حذف آن چیز است.

I must kick the habit.

من باید این عادت را ترک کنم

And I suppose you could say that kicking something

و گمان می‌کنم می‌توانید بگویید که لگد زدن به

is pushing it away, pushing it off.

چیزی، دور کردنش، هل دادن آن است.

You are saying that you don't want to do that any more.

شما می گویید که دیگر نمی خواهید این کار را انجام دهید.

You want to kick that habit,

شما می خواهید آن عادت را ترک کنید،

You want to stop doing it.

می خواهید انجام آن را متوقف کنید.

A habit might not be bad.

یک عادت ممکن است بد نباشد.

So that's another thing that is worth saying.

پس این چیز دیگری است که ارزش گفتن دارد.

A habit might not be a bad thing.

یک عادت ممکن است چیز بدی نباشد.

So there can be habits that you have

بنابراین ممکن است عادت‌هایی وجود داشته باشد که شما

that aren't bad, and I can think of quite a few.

بد نباشند، و من می‌توانم به تعدادی از آنها فکر کنم.

Well, when you think of habits such as exercise. Yeah.

خوب، وقتی به عادت هایی مانند ورزش فکر می کنید. آره

So you can have a habit of exercise where you keep your body fit and healthy.

بنابراین می توانید عادت به ورزش داشته باشید که در آن بدن خود را متناسب و سالم نگه دارید.

So those are habits, but it's not necessarily a bad habit,

بنابراین اینها عادت هستند، اما لزوماً یک عادت بد نیست،

although you can do it too much,

اگرچه می توانید بیش از حد آن را انجام دهید،

in which case it will become a bad habit.

در این صورت به یک عادت بد تبدیل می شود.

Yes, a very good point, Mr. Duncan.

بله، یک نکته بسیار خوب، آقای دانکن.

Good habits can turn into bad habits

عادات خوب

if you do too much of them.

اگر بیش از حد آنها را انجام دهید می توانند به عادت های بد تبدیل شوند.

And exercise is a is a case in point, as we say,

و ورزش یک مورد است، همانطور که می گوییم،

because people

زیرا افراد

can start exercising and then start running or jogging

می توانند ورزش را شروع کنند و سپس شروع به دویدن یا دویدن کنند

and then they start doing more and more and then it becomes a bad habit

و سپس شروع به انجام بیشتر و بیشتر می کنند و سپس تبدیل به یک عادت بد می شود

because if you have too much exercise, you start to get joint pains and

زیرا اگر بیش از حد ورزش کنید ، شروع می کنید. برای اینکه درد مفاصل داشته

and you know, it sort of ages you, doesn't it, If you want to exercise your body.

باشید و می دانید، به نوعی شما را پیر می کند، اینطور نیست، اگر می خواهید بدن خود را ورزش دهید.

Well I know people, runners, runners in particular

خوب من مردم را می شناسم، به خصوص دوندگان، دوندگان

and cyclists, people who do lots of cycling,

و دوچرخه سواران، افرادی که زیاد دوچرخه سواری می کنند،

it becomes an active and addictive process

این یک روند فعال و اعتیادآور می شود

because you start exercising because you want to be healthier.

زیرا شما شروع به ورزش می کنید زیرا می خواهید سالم تر باشید.

And then when you do that exercise and you do it

و سپس وقتی آن تمرین را انجام می‌دهید و آن

for and longer, you get this

را برای مدت طولانی‌تر

release of endorphins, don't you, into your brain.

انجام می‌دهید، ترشح اندورفین را وارد مغزتان می‌کنید.

And if you if you don't, then get that exercise the next day

و اگر این کار را نکردید، روز بعد آن ورزش را انجام دهید که

you feel low because you're not getting that release of these feelgood hormones.

احساس ضعف می‌کنید، زیرا ترشح این هورمون‌های حس خوب را دریافت نمی‌کنید .

And so maybe all habits are releasing these.

و بنابراین شاید همه عادات اینها را رها می کنند.

It's like when you eat a cake, isn't it?

مثل زمانی است که کیک می خورید، اینطور نیست؟

Or have some chocolate, your brain is releasing these feel good hormones.

یا مقداری شکلات بخورید، مغز شما این هورمون های حس خوب را ترشح می کند.

So that's it's difficult to give up these habits

بنابراین ترک این عادات سخت است

that we're all about good habits.

که همه ما در مورد عادات خوب هستیم.

Yeah, it can become bad habits.

بله، ممکن است به عادت بد تبدیل شود.

So exercise is a good one.

بنابراین ورزش یک ورزش خوب است.

I suppose so something that you do,

فکر می کنم کاری را انجام می دهید،

but you do it too much.

اما بیش از حد آن را انجام می دهید.

We've all been there.

ما همه آنجا بوده ایم.

I was a teenager once.

من یک بار نوجوان بودم.

There were many things as teenager I used to do all the time.

در دوران نوجوانی کارهای زیادی وجود داشت که من همیشه انجام می دادم.

They were fun,

آنها سرگرم کننده بودند،

but in the end it becomes a little bit of a bad habit.

اما در نهایت تبدیل به یک عادت بد می شود.

Yes, that's a good point. Specially when your mum walks in.

بله، این نکته خوبی است. به خصوص زمانی که مادرتان وارد خانه می شود.

Good habits can become bad habits if taken to the extreme.

عادت های خوب در صورت افراط در آن می توانند به عادت های بد تبدیل شوند .

Here's a good one. Most classes

اینجا یکی خوبه بیشتر کلاس

are Cote d'Ivoire.

ها ساحل عاج هستند.

Okay.

باشه.

Sorry if I pronounce you pronounce your name.

ببخشید اگه اسمت رو تلفظ کردم

Wrong

Procrastination. Yes.

اهمال کاری اشتباه آره.

That's what my mother caught me doing.

این همان کاری بود که مادرم مرا گرفتار کرد.

I thought that was quite clever.

من فکر کردم که کاملاً هوشمندانه است.

My mother caught me procrastinating once.

مادرم یک بار مرا گرفتار معطل کرد.

Let's just. I can't breathe.

اجازه دهید فقط. من نمی توانم نفس بکشم.

There's a habit that you know

عادتی وجود دارد که می دانید

that often people in religious

اغلب مردم در

areas tell you not to do that.

مناطق مذهبی به شما می گویند که این کار را نکنید.

Procrastination is that.

تعویق همین است.

Is that just trust me, The religious ones are doing it more than anyone else.

آیا این فقط به من اعتماد کنید ، مذهبی ها بیش از هر کس دیگری این کار را انجام می دهند.

Procrastination is why you keep putting off doing something.

به تعویق انداختن کار به این دلیل است که انجام کاری را به تعویق می اندازید.

It that's it.

همین است.

Procrastinate.

به تعویق انداختن.

You want to do something, you keep putting it off.

شما می خواهید کاری انجام دهید، آن را به تعویق می اندازید.

Oh, I'll do it tomorrow. I'll. I'll do it the next day.

اوه فردا انجامش میدم من خواهم کرد. روز بعد انجامش میدم

And it it becomes stressful because you want to achieve something.

و استرس زا می شود زیرا می خواهید به چیزی برسید.

You want to like looking for a new job, like starting exercise, like going on a diet.

شما می خواهید دوست داشته باشید به دنبال یک شغل جدید باشید، مانند شروع ورزش، مانند رژیم گرفتن.

Oh, I'll do that tomorrow.

اوه، فردا این کار را خواهم کرد.

Then the next day comes and you don't do it.

سپس روز بعد می آید و شما آن را انجام نمی دهید.

The next day comes.

روز بعد می آید.

A good one is maybe decorating a room in your house.

یکی از موارد خوب شاید تزئین اتاقی در خانه شما باشد.

That's a good one. Yes.

این یکی خوب است. آره.

I think it's things like that where people really get stuck

من فکر می‌کنم چنین چیزهایی است که مردم واقعاً

with something, you know, you've got to do that.

به چیزی گیر می‌کنند، می‌دانی، باید این کار را انجام دهی.

So I think everyone who has a house, there is one room in that

بنابراین فکر می کنم هرکسی که خانه دارد، یک اتاق در آن

house that they keep wanting

خانه وجود دارد که مدام

to do something with, but they never do it.

می خواهند کاری با آن انجام دهند، اما هرگز آن را انجام نمی دهند.

It just becomes the junk room or the place

این فقط تبدیل به اتاق آشغال یا مکانی می شود

where they put all of their rubbish and things they don't want.

که آنها همه زباله ها و چیزهایی را که نمی خواهند در آن قرار می دهند.

But every time you go, I'm going to decorate

اما هر بار که می روی، من آن اتاق را تزئین

that room, I'm going to do it, but you never do it.

می کنم، این کار را انجام می دهم، اما تو هرگز این کار را نکن.

You put off, you try to distract to do something else.

به تعویق می افتید، سعی می کنید حواس خود را به انجام کار دیگری پرت کنید.

And one good way I do know that helps with procrastination.

و یک راه خوب که من می دانم که به اهمال کاری کمک می کند.

So this may help.

بنابراین این ممکن است کمک کند.

You must classes is to write it down what you want to do

شما باید کلاس این است که آن را یادداشت کنید که چه کاری می خواهید انجام دهید

because apparently I've read I read about this again only yesterday

زیرا ظاهراً من خوانده ام که همین دیروز دوباره در این مورد مطالعه کردم

when you say you want to something go on a diet or decorate a room, I write it down.

وقتی می گویید می خواهید چیزی را رژیم بگیرید یا اتاقی را تزئین کنید، آن را یادداشت کردم.

I will start decorating the room

من در تاریخ خاصی شروع به تزئین اتاق

on a certain date or I will

خواهم کرد یا

whatever it is, I will start to write it down and then write and then keep looking at it.

هر چه که باشد شروع به نوشتن آن می کنم و سپس می نویسم و ​​سپس به نگاه کردن به آن ادامه می دهم.

The act of writing it down actually does something in your brain

عمل نوشتن آن در واقع کاری را در مغز شما انجام می دهد

and makes it far more likely that you will actually do it.

و احتمال انجام آن را بسیار بیشتر می کند.

Actually, physically, just saying it in your head isn't enough, write it down

در واقع، از نظر فیزیکی، فقط گفتن آن در ذهن شما کافی نیست، آن را بنویسید

and then the next day look at it and then write, maybe write it down again.

و سپس روز بعد به آن نگاه کنید و سپس بنویسید، شاید دوباره آن را بنویسید.

And that will it almost that incentivise this is just your brain

و این تقریباً باعث می شود که مغز شما

into a kind of turning that wish into an actual thing. Yes.

به نوعی آن آرزو را به یک چیز واقعی تبدیل کند. آره.

So that is what I would advise.

بنابراین این چیزی است که من توصیه می کنم.

And I say hello to the live chat. The live chat is here.

و من به چت زنده سلام می کنم. چت زنده اینجاست.

It's come online and now we have we have some answers and some questions and some things.

آنلاین شده است و اکنون ما چند پاسخ و چند سوال و چیزهایی داریم.

Gavin Yang Hello, Gavin Yang

گاوین یانگ سلام، گاوین یانگ

No, Gavin, I like to get up early in the morning

نه، گاوین، من دوست دارم صبح زود بیدار شوم

and that is going to be my new good habit getting up early in the morning.

و این عادت خوب جدید من است که صبح زود بیدار می شوم.

A lot of people live, apparently millionaires.

افراد زیادی زندگی می کنند، ظاهراً میلیونر.

If you want to be a multi-millionaire, you have to get up at 4 a.m..

اگر می خواهید مولتی میلیونر شوید ، باید ساعت 4 صبح از خواب بیدار شوید.

Apparently that's the secret.

ظاهرا راز این است.

So if you get a bit 4 a.m., you will be you will become a millionaire.

بنابراین اگر کمی ساعت 4 صبح داشته باشید، میلیونر خواهید شد.

But you do it. It is.

اما تو انجامش میدی این است.

I find it stressful if I get up late because I want to it

برایم استرس زا است اگر دیر بیدار شوم چون می‌خواهم آن

because you tend to achieve a lot in the morning, don't you?

را انجام دهم، اینطور نیست؟

And I find it stressful if you get up late and then suddenly

و اگر دیر از خواب بیدار شوید و ناگهان

you look at your watch and it's half 11 and you haven't done anything.

به ساعتتان نگاه کنید و ساعت 11 نیمه است و کاری انجام نداده اید، استرس آور است.

And I find that stressful.

و من آن را استرس زا می دانم.

Whereas if you get up early and they do say you should always get up at the same time every day,

در حالی که اگر زود بیدار شوید و آنها بگویند که باید همیشه هر روز در یک ساعت مشخص از خواب بیدار شوید،

even at weekends, you know, if I get up at, say, 830,

حتی آخر هفته ها، می دانید، اگر من مثلاً در ساعت 830 بیدار شوم،

I feel most dirty, almost guilty.

بیشتر احساس کثیف و تقریباً گناه می کنم.

830 Yes. Late thirties, early.

830 بله. اواخر دهه سی، اوایل.

Whereas if I get up at 630 or seven,

در حالی که اگر در ساعت 630 یا 7 بیدار شوم،

I feel as though, you know, I'm getting ahead of all the tasks I want to do.

احساس می‌کنم، می‌دانید، از تمام کارهایی که می‌خواهم انجام دهم جلوتر هستم.

I can't remember the last time got up at 630 in the morning,

نمی‌توانم آخرین باری را که ساعت 630 صبح از خواب بیدار شدم، به یاد بیاورم،

but that is what I saying to go for a wee Gavin is that, that is a habit I would like.

اما این چیزی است که می‌گویم برای یک شب بیدار شوم ، این عادتی است که من دوست دارم.

And we've mentioned this. Yeah.

و ما به این موضوع اشاره کرده ایم. آره

Because now I'm not working at the moment.

چون الان کار نمی کنم.

It's very easy to get into this habit of going to bed late

خیلی آسان است که این عادت دیر به رختخواب رفتن را ایجاد کنید

and of course the later you go to bed, the later you're going to get up

و البته هر چه دیرتر به رختخواب بروید، دیرتر از خواب بیدار خواهید شد

because you know, if you're not setting an alarm because your body's going to want that sleep

زیرا می دانید، اگر زنگ هشدار را تنظیم نکنید زیرا بدن شما می خواهد. که می خوابد

but isn't going to bed late, just making your day longer as well.

اما دیر به رختخواب نمی رود، فقط روز شما را طولانی تر می کند.

So it's you just having it long at the end of the day.

بنابراین این شما هستید که در پایان روز آن را برای مدت طولانی در اختیار دارید.

Yes, to start. Yes.

بله برای شروع آره.

But the thing is, you don't tend to do things late at night

اما موضوع این است که شما تمایلی به انجام کارها در اواخر شب به

apart from sit in front of the television.

جز نشستن جلوی تلویزیون ندارید.

So you're not going to be doing, you know,

بنابراین شما قرار نیست انجام دهید، می دانید،

at 10:00, 11:00 at night, you're not going to be decorating

در ساعت 10:00، 11:00 شب، شما قرار نیست تزئین

you're not going to be, you know, going for exercise and things like that.

کنید، قرار نیست، می دانید، برای ورزش رفتن و چیزهایی از این قبیل. .

So if you tend to waste those hours later on in the day

بنابراین اگر تمایل دارید این ساعت‌ها را بعداً در روز تلف کنید

and then you know you're not getting those

و سپس می‌دانید که آن‌ها را دریافت نمی‌کنید

and my mother always used to say

و مادرم همیشه می‌گفت

you should only stay in bed if you're real.

که فقط در صورتی باید در رختخواب بمانید که واقعی هستید.

Apart from that, you should get your 8 hours and then get up

جدا از این، شما باید 8 ساعت خود را بگیرید و سپس بلند شوید

and do things

و کارهایی را انجام دهید

so that we can say, Yeah, Oh, thank you.

تا بتوانیم بگوییم، بله، اوه، متشکرم.

My classes.

کلاس های من.

Beatrice.

بئاتریس

I did Beatrice say, Who was it that said Beatrice

من بئاتریس گفت، چه کسی بود که

that I'm to gain weight?

گفت بئاتریس من برای چاق شدن هستم؟

Some people do. Well, yes.

برخی از مردم انجام می دهند. خب بله.

Not everyone can be.

همه نمی توانند باشند.

Can be fit and and lithe and wonderful.

می تواند مناسب و سبک و فوق العاده باشد.

Like Mr..

مثل آقای..

So I used to try and do it when I was a child.

بنابراین وقتی بچه بودم سعی می کردم این کار را انجام دهم.

When I was young.

وقتی جوان بودم.

I used to eat all the time because I was always painfully thin.

من همیشه غذا می خوردم زیرا همیشه به طرز دردناکی لاغر بودم.

Really, really thin, skinny.

واقعاً، واقعاً لاغر، لاغر.

I looked like I was I was having or undergoing some sort of strange

به نظر می رسید که در حال داشتن یک نوع دگردیسی عجیب و غریب

metamorphosis into, a stick insect.

در یک حشره چوبی بودم یا داشتم.

Now you've met him.

حالا شما او را ملاقات کرده اید.

That metamorphosis into something else? Yes.

آن دگردیسی به چیز دیگری؟ آره.

Hello.

She it.

سلام.

او آن را.

Thanks. It says hello. We're saying hello back.

با تشکر. می گوید سلام. برگشتیم سلام می کنیم.

If we invite you to to make a contribution

اگر از شما دعوت می کنیم

to the live chat in terms of habits you want a cake or new habits

تا در چت زنده از نظر عاداتی که می خواهید یک کیک یا عادات جدیدی

that you want to acquire for 10,023,

که می خواهید با 10023 به دست آورید، مشارکت کنید،

Louis says the most difficult habit

لوئیس می گوید سخت ترین عادتی

he gave up was smoking

که او آن را ترک کرد سیگار کشیدن بود

and that we often see that, don't we?

و ما اغلب می بینیم که ما نه؟

I mean, my father tried to give up smoking his entire life

یعنی پدرم تمام عمرش سعی کرد سیگار را ترک کند

and he didn't succeed at all.

و اصلا موفق نشد.

Well, he stopped when he got cancer.

خوب، وقتی سرطان گرفت متوقف شد.

And the doctor said, I advise you to stop smoking.

و دکتر گفت، من به شما توصیه می کنم سیگار را ترک کنید.

And then he stopped.

و سپس ایستاد.

But he was already his late sixties by that stage.

اما او در آن مرحله به دهه شصت رسیده بود.

I think.

من فکر می کنم.

I think that's that's the situation that's called It's Too Late.

من فکر می کنم این وضعیتی است که به آن می گویند خیلی دیر است.

And of course, it's very, very difficult.

و البته، بسیار بسیار دشوار است.

Give up smoking.

ترک سیگار.

We know it's it's a very difficult habit to break because it's not just the nicotine, it's

ما می دانیم که ترک کردن این عادت بسیار دشوار است، زیرا این فقط نیکوتین نیست، بلکه

the it's the association between lighting a cigarette and the habit, all that.

ارتباط بین روشن کردن سیگار و این عادت است.

It's all becomes comfortable.

همه چیز راحت می شود

It's not me vitamin now.

الان ویتامین من نیست

It's comfortable.

راحت است.

I find it comfortable.

من آن را راحت می دانم.

It's like me picking the top of my head.

مثل این است که من بالای سرم را برمی دارم.

Yes. And other things. It's it's comfortable.

آره. و چیزهای دیگر. این راحت است

It makes you for some reason, it makes you feel quite, quite relaxed.

این به دلایلی باعث می شود که شما کاملاً احساس آرامش کنید.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

I have no idea why it does that.

من نمی دانم چرا این کار را می کند.

So maybe you want to change your ways to alter one's behaviour in a positive way.

بنابراین شاید بخواهید راه خود را تغییر دهید تا رفتار خود را به شیوه ای مثبت تغییر دهید.

So normally this time of year we think about changing the way we live,

بنابراین معمولاً در این زمان از سال به تغییر روش زندگی،

maybe our habits, maybe the things that we do, maybe the things we don't do.

شاید عادت‌هایمان، شاید کارهایی که انجام می‌دهیم، شاید کارهایی که انجام نمی‌دهیم فکر می‌کنیم.

The New Year is a chance to start afresh.

سال نو فرصتی برای شروع دوباره است.

I like that one.

Yes, you start afresh.

من آن را دوست دارم.

بله، شما از نو شروع می کنید.

You start with a new page, a blank sheet of paper.

شما با یک صفحه جدید شروع می کنید، یک ورق کاغذ خالی.

The world is your

دنیا

oyster and the year is yours

صدف توست و سال مال توست

to do with what ever you want.

تا هر چه می خواهی انجام دهی.

How's that?

چطور است؟

Okay.

باشه.

Eric Silva. Hello, Eric

اریک سیلوا سلام اریک

or Eric?

یا اریک؟

Brazilian living in Ireland and I've learnt a lot with you

برزیلی ساکن ایرلند و من با تدریس شما چیزهای زیادی یاد گرفتم

teaching and

و

Eric is saying hello to the Brazilian community. Yes.

اریک به جامعه برزیل سلام می کند. آره.

Often. Mr.

غالبا. آقای

Jenkins, live stream.

جنکینز، پخش زنده.

We do have a lot of people in Brazil, South America, across Argentina as well.

ما افراد زیادی در برزیل ، آمریکای جنوبی و در سرتاسر آرژانتین داریم.

Watching. Yes, definitely.

تماشا کردن. بله قطعا.

Yes. He's Pedro is a fellow Brazilian on at the moment.

آره. او پدرو یک همکار برزیلی در حال حاضر است.

Pedro is here.

پدرو اینجاست.

Pedro, Pedro, Pedro Belmont.

پدرو، پدرو، پدرو بلمونت.

Lovely to see you here. Any habits?

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. هر عادتی؟

We're talking about kicking bad habits

ما در مورد ترک عادت های بد صحبت می کنیم

or gaining new habits?

یا به دست آوردن عادات جدید؟

If there's something that you would

اگر عادت بدی

to a bad habit you would like to keep, please let us know. Yes.

دارید که دوست دارید آن را حفظ کنید، لطفاً به ما اطلاع دهید. آره.

So you start afresh.

بنابراین شما از نو شروع می کنید.

You start with something new.

شما با چیز جدیدی شروع می کنید.

So even though we are only four days into the new Year,

بنابراین، با وجود اینکه تنها چهار روز به سال جدید

I would imagine that a lot of people are now starting their their New Year's resolutions.

می گذرد، تصور می کنم که بسیاری از مردم اکنون تصمیمات سال نو خود را آغاز می کنند.

They are deciding the things they want to change in their life

آنها در حال تصمیم گیری در مورد چیزهایی هستند که می خواهند در زندگی خود تغییر دهند

and are.

و هستند.

And what is that how you pronounce your name

و اینکه چگونه نام خود را تلفظ می‌کنید،

wants us to pronounce a certain word, but

می‌خواهید که یک کلمه خاص را تلفظ کنیم، اما

just in case it's rude.

فقط در صورت بی‌ادبی بودن.

I'm not going to do it.

من قرار نیست این کار را انجام دهم.

I'm not sure what that word is.

من مطمئن نیستم که آن کلمه چیست.

It's probably a swear word or something.

احتمالاً این یک فحش یا چیز دیگری است.

Is it a swear word or is it something that we could pronounce

آیا این یک فحش است یا چیزی است که بتوانیم آن را تلفظ کنیم

and not upset other viewers who speak your language?

و دیگر بینندگانی را که به زبان شما صحبت می کنند ناراحت نکنیم؟

But yeah, so I won't say that, but.

اما بله، پس من این را نمی گویم، اما.

Mm hmm.

مم هوم

Right. Mr. Duncan.

درست. آقای دانکن

Okay, Now I'm just going to show where we live.

خوب، حالا من فقط می خواهم نشان دهم کجا زندگی می کنیم. پدرو گفت

Chat you see, as now I would like to meditate,

چت می بینید، همانطور که اکنون می خواهم مدیتیشن

said Pedro, but it's quite difficult due to monkey.

کنم، اما به دلیل میمون بسیار دشوار است.

Monkey, something.

میمون، چیزی

All right.

خیلی خوب.

What is it?

چیست؟

The monkey is making a noise near where you live.

میمون در نزدیکی محل زندگی شما سر و صدا می کند.

Is that it? Maybe.

این است؟ شاید.

Maybe you should eradicate the monkeys.

شاید شما باید میمون ها را ریشه کن کنید.

Okay.

I hope that's never taken out of context.

باشه.

امیدوارم هیچ وقت از متن خارج نشود.

Maybe. Maybe by some headphones.

شاید. شاید با چند هدفون

I Well, I do a lot of meditation, don't I, Mr. Duncan?

خوب، من زیاد مدیتیشن می کنم، نه آقای دانکن؟

You do.

شما انجام می دهید.

You're doing it.

داری انجامش میدی

You're doing it now. I think you do need peace and quiet.

الان داری انجامش میدی من فکر می کنم شما به آرامش و سکوت نیاز دارید.

That is right.

درست است.

You do need to have some peace and quiet. Maybe.

شما باید کمی آرامش و سکوت داشته باشید. شاید.

Maybe some of these noise cancelling headphones.

شاید برخی از این هدفون های حذف نویز.

Or just put some cotton wool in your ear. May.

یا فقط مقداری پنبه در گوش خود قرار دهید. ممکن است.

May work there.

ممکن است آنجا کار کند.

I've recently taken up

من

not Taichi um Ji Gong

اخیراً تایچی ام جی گونگ

Ji Gong, which is sort of a milder form of tai chi,

جی گونگ را انتخاب نکرده‌ام، که نوعی شکل ملایم‌تر از تای چی است،

which I find incredibly relaxing,

که به نظرم به طرز باورنکردنی آرامش‌بخش است،

almost as good, if not better than actual meditation, because you've got your involving

تقریباً به همان خوبی، اگر نگوییم بهتر از مدیتیشن واقعی، زیرا شما به نوع خود را درگیر کرده‌اید.

sort of physical you, but you're doing things with your hands and with your body.

از شما فیزیکی است، اما شما کارها را با دست و بدن خود انجام می دهید.

So it's actual physical work out.

بنابراین این یک تمرین فیزیکی واقعی است.

That's what those strange noises were. Exactly. Yes.

این صداهای عجیب بود. دقیقا. آره.

By the way, it's not changing your health and temper.

به هر حال، سلامتی و خلق و خوی شما را تغییر نمی دهد.

Yes, I said it correctly.

بله درست گفتم

Good, good. You have a good day, Pedro.

خوب، خوب روز خوبی داری پدرو.

Thank you very much.

We're not too bad, actually, considering it's four days now into the new year.

بسیار از شما متشکرم.

ما خیلی بد نیستیم، در واقع، با توجه به اینکه اکنون چهار روز از سال جدید می گذرد.

I wonder how many people, by the way, Steve, I wonder how many people

من تعجب می کنم که چند نفر، اتفاقا، استیو، من تعجب می کنم که چند نفر

have already got the year wrong.

قبلاً سال را اشتباه گفته اند.

Has anyone out there got the year wrong?

آیا کسی سال را اشتباه گرفته است؟

Have you signed a check or maybe you've written a letter or an email

آیا چکی را امضا کرده اید یا شاید نامه یا ایمیلی نوشته

and you've got the year wrong and that's that's common, isn't it?

اید و سال را اشتباه گرفته اید و این امری عادی است، اینطور نیست؟

This time of year?

این موقع از سال؟

I imagine a lot of people are still writing

تصور می‌کنم بسیاری از مردم هنوز

2022 on their on their letters

در نامه‌هایشان

or maybe on their emails, but not on their checks because nobody writes checks anymore.

یا شاید در ایمیل‌هایشان سال 2022 را می‌نویسند، اما روی چک‌هایشان نه چون دیگر هیچ‌کس چک نمی‌نویسد.

Well, you might be you might see against a very few.

خوب، ممکن است شما ممکن است در برابر تعداد بسیار کمی ببینید.

You are assuming you are assuming a lot of thing.

شما فرض می کنید که خیلی چیزها را فرض می کنید.

I think checks checks are still used a lot around world just because we don't use them here.

من فکر می کنم چک چک هنوز هم در سراسر جهان استفاده زیادی می شود فقط به این دلیل که ما در اینجا از آنها استفاده نمی کنیم.

I think they still exist.

من فکر می کنم آنها هنوز وجود دارند.

Anwar means light.

انوار به معنای نور است.

Oh my God Luis.

وای خدای من لوئیس

Luis points out that it's the same as

لوئیس اشاره می کند که این همان

do you remember the Egyptian president, Anwar Sadat? Mhm.

چیزی است که شما رئیس جمهور مصر، انور سادات را به یاد دارید؟ مهم

He did. He did not.

او انجام داد. او نمی.

He did not have a good time at the end.

او در پایان زمان خوبی نداشت.

His assassinated I believe wasn't dead soon soldiers wasn't in, was editor.

او به قتل رسید، فکر می کنم به زودی نمرده بود، سربازان در آنجا نبودند، سردبیر بود.

I think he was a bodyguards or something.

فکر کنم محافظ بود یا یه چیز دیگه.

He was on a parade and they just went up to him and I think they shot him.

او در حال رژه بود و آنها فقط به سمت او رفتند و فکر می کنم به او شلیک کردند.

I think, I think that is true.

فکر می کنم، فکر می کنم این درست است.

Lewis will probably be able to

لوئیس احتمالاً می تواند

to tell us about that.

در مورد آن به ما بگوید.

Oh no, that was well, it might have been, but I remember who was the Gandhi?

اوه نه، خوب بود، شاید هم می شد، اما یادم می آید گاندی کی بود؟

Probably.

شاید.

Yes, He became the Indian prime minister.

بله، او نخست وزیر هند شد.

It was Iraq I regard.

به نظر من عراق بود.

She was a lady Gandhi was her name.

او یک خانم بود گاندی نامش بود.

It was her bodyguards that assassinated her.

محافظان او بودند که او را ترور کردند.

Certainly.

قطعا.

I think I think it has happened more than once. Yes.

فکر می کنم بیش از یک بار اتفاق افتاده است. آره.

I think it is a common way of

من فکر می کنم این یک روش معمول

assassinating someone.

ترور یک نفر است.

If if you want to, you can just use your own army.

اگر می خواهید، فقط می توانید از ارتش خود استفاده کنید.

So what is that word that you wanted us to pronounce?

پس آن کلمه ای که می خواستید تلفظ کنیم چیست؟

And so have you got the Steve?

و پس شما استیو را دارید؟

Steve just drifts off.

استیو فقط دور می شود.

Have you got the year wrong yet?

آیا هنوز سال را اشتباه گرفته اید؟

Fortunately for me, I haven't got the wrong yet

خوشبختانه برای من، من هنوز اشتباه نکرده ام،

because quite often when I'm writing it there, you see, when I'm

زیرا اغلب اوقات وقتی آن را در آنجا می نویسم، می بینید، زمانی

when I'm making the information up there

که در حال تهیه اطلاعات

for my live stream, quite often

برای پخش زنده خود هستم،

I might get things wrong, you see.

اغلب ممکن است چیزهایی دریافت کنم. اشتباه است، می بینید

But you can see up there in the corner of the screen, I've got it right.

اما شما می توانید آن بالا را در گوشه صفحه ببینید، من درست متوجه شدم.

2023.

2023.

But I'm sure a lot of people already have done that.

اما من مطمئن هستم که بسیاری از مردم قبلاً این کار را انجام داده اند.

Indira Gandhi That was it.

ایندیرا گاندی همین بود.

Indira Gandhi Oh yes, that's it.

ایندیرا گاندی اوه بله، همین است.

Fernando's still putting 1998 down as the day.

فرناندو همچنان سال 1998 را به عنوان روز یاد می کند.

Well, that was a pretty good year.

خب، سال خیلی خوبی بود. صادقانه بگویم

That was a good year is probably the last good year that we had on the planet, to be honest.

که سال خوبی بود احتمالاً آخرین سال خوبی است که ما روی کره زمین داشتیم.

So yeah, that might be the reason why maybe you are wishing

بنابراین بله، ممکن است این دلیلی باشد که شاید شما آرزو دارید

that it was 1998 again.

که دوباره سال 1998 باشد.

So there we go. Yes.

بنابراین ما به آنجا برویم. آره.

Pedro's read the biography of Anwar Sadat. Mm.

پدرو زندگینامه انور سادات را خواند. مم

That's something I would like to do.

این چیزی است که من دوست دارم انجام دهم.

What become read more books.

چه می شود کتاب های بیشتر بخوانید.

I thought you said become the president of Egypt.

فکر کردم گفتی رئیس جمهور مصر شو.

Read more books.

کتاب های بیشتری بخون.

That's right. I'm writing that down.

درست است. دارم آن را می نویسم.

I would like to read this.

من دوست دارم این را بخوانم.

Read instead of reading on the internet, say,

به جای خواندن در اینترنت بخوانید، مثلاً

read a novel, because all I ever tend to do.

یک رمان بخوانید، زیرا تمام آن چیزی است که من همیشه انجام می دهم.

In fact, my teachers used to point this out to me when I was younger.

در واقع، معلمانم زمانی که کوچکتر بودم این را به من گوشزد می کردند.

I read lots of information about sort of science and politics and what's going on in the world.

من اطلاعات زیادی در مورد نوعی علم و سیاست و آنچه در جهان می گذرد خواندم.

But I don't read novels now, you know, books where you can

اما من الان رمان نمی‌خوانم ، می‌دانید، کتاب‌هایی که بتوانید

immerse yourself in this fantasy world of a novel.

در این دنیای خیالی رمان غوطه‌ور شوید.

And I think that I'm going to do that, just me.

و من فکر می کنم که قرار است این کار را انجام دهم، فقط من.

Steve If there's one place you spend most of your time,

استیو اگر جایی وجود داشته باشد که بیشتر وقت خود را سپری می‌کنید،

it's a it's in a fantasy, but I want to be in somebody

آن جا در یک فانتزی است، اما من می‌خواهم در

else's fantasy, not my own nightmarish fantasy world.

فانتزی دیگران باشم، نه دنیای فانتزی کابوس‌وار خودم.

That is true.

این درست است.

So a lot of people, I would imagine a lot of people

بنابراین، بسیاری از مردم، تصور می‌کنم بسیاری از مردم

have got that wrong so far this year.

تا کنون این اشتباه را انجام داده‌اند.

They've got it wrong.

اشتباه گرفته اند

They've written it down incorrectly.

اشتباه نوشته اند

Another thing I want to mention, because last weekend,

نکته دیگری که می‌خواهم به آن اشاره کنم، زیرا آخر هفته گذشته،

Steve, on Sunday we were talking about the Internet and at the start of today's livestream,

استیو، یکشنبه در مورد اینترنت صحبت می‌کردیم و در شروع پخش زنده امروز،

we were making a little joke about looking at things on the Internet.

ما داشتیم درباره نگاه کردن به چیزهایی در اینترنت شوخی می‌کردیم.

Instagram is one of those strange places.

اینستاگرام یکی از آن مکان های عجیب است.

If you go to and if you look at the feed for a long time,

اگر به فید بروید و برای مدت طولانی به فید نگاه کنید

you start to see weird things, although mine seems to have corrected itself now.

، چیزهای عجیب و غریبی می بینید، اگرچه به نظر می رسد مال من الان خودش را اصلاح کرده است.

So now when I go through Instagram, I get a lot of clips from Family Guy instead.

بنابراین اکنون که از طریق اینستاگرام می روم، به جای آن کلیپ های زیادی از Family Guy دریافت می کنم.

Instead of what you were talking about the other day, instead of two

به جای این که روز گذشته در مورد آن صحبت می کردید، به جای اینکه دو

young Korean guys kissing each other over or pretending.

پسر جوان کره ای یکدیگر را ببوسند یا تظاهر کنند.

So are you disappointed that they've gone?

پس آیا از رفتن آنها ناامید شده اید؟

I'm strangely relieved.

من به طرز عجیبی راحت شدم.

Right. Okay.

درست. باشه.

I'm always in. Well, let me go.

من همیشه داخل هستم. خب، اجازه بده بروم.

Push yourself.

خودت را هل بده

Read one book per month. Yeah, that's it.

هر ماه یک کتاب بخوانید. درسته خودشه.

You see, if you're going to set yourself a goal.

می بینید، اگر قرار است برای خود هدف تعیین کنید.

We've mentioned this in previous years.

ما در سال های گذشته به این موضوع اشاره کرده ایم.

If you're setting New Year resolutions, goals, they've got to be

اگر تصمیمات، اهداف سال نو را تعیین می کنید،

they've got to be in a certain format for it to actually work.

باید در قالب خاصی باشند تا واقعاً کار کند.

So you've got to say exactly what you want to do

بنابراین شما باید دقیقاً بگویید که چه کاری می خواهید انجام دهید

and when you want to do it by and then it's going to

و چه زمانی می خواهید آن را انجام دهید و سپس

be more likely to come true.

احتمال تحقق آن بیشتر خواهد بود.

It's what they call it now.

الان بهش میگن

It's setting goals, setting goals.

هدف گذاری است، هدف گذاری.

The best way to set goals is to have have it sort of

بهترین راه برای تعیین اهداف این است

have a time period on it and be very specific

که یک دوره زمانی برای آن داشته باشید و

about what its specific measurable time, bound.

در مورد زمان قابل اندازه گیری خاص آن بسیار دقیق باشید.

And something else is the there's an acronym for that.

و چیز دیگری این است که مخفف آن وجود دارد.

Okay.

باشه.

I can't remember what it is now.

الان یادم نمیاد چیه

So then you're more likely to do it.

بنابراین احتمال انجام آن بیشتر است.

Realistic is the other one.

واقع بینانه یکی دیگر است.

Yes. Well,

آره. خب،

these are all long shots and that's it.

اینها همه لانگ شات هستند و تمام.

So there would be probably one book a month would be too much for me,

بنابراین احتمالاً یک کتاب در ماه برای من زیاد است،

but I might be able to say I could read for one a month.

اما شاید بتوانم بگویم که می‌توانم یک کتاب در ماه بخوانم.

Yeah, maybe. Maybe one chapter a month.

آره شاید شاید یک فصل در ماه.

Yeah, I'm going to get a novel.

آره، قراره یه رمان بگیرم.

I used to love science fiction.

من قبلاً عاشق داستان های علمی تخیلی بودم.

I might return back to that genre.

شاید به آن ژانر برگردم.

It won't. I might. It.

این نمی شود. من ممکن است. آی تی.

I might read all the old science fiction books that I've got upstairs from years.

من ممکن است تمام کتاب های علمی تخیلی قدیمی را که از سال ها قبل در طبقه بالا به دست آورده ام، بخوانم.

I love.

من عاشق.

I love reading biographies and stories about people's lives.

من عاشق خواندن بیوگرافی و داستان در مورد زندگی مردم هستم.

You can learn a lot by reading another person's

شما می توانید با خواندن تجربیات شخص دیگری

experiences or about you do like that the way.

یا در مورد خودتان چیزهای زیادی یاد بگیرید.

So I'm always fascinated by people's lives.

بنابراین من همیشه مجذوب زندگی مردم هستم.

Maybe read, Maybe Pedro can lend you and Ross.

شاید بخوانید، شاید پدرو بتواند به شما و راس قرض دهد.

That's biography.

این بیوگرافی است.

Yes. Or I could just buy it. Get it on, get it on Kindle.

آره. یا فقط میتونم بخرمش آن را در کیندل دریافت کنید.

Yeah. Well on Amazon

آره خوب در آمازون

and yeah, maybe

و بله،

might give you know, I might say that writing

شاید به شما اطلاع دهد، ممکن است بگویم که

reading is awesome. Yes.

خواندن خواندن عالی است. آره.

Yes you can you can get very emotional when reading a book

بله، شما می توانید هنگام خواندن یک کتاب بسیار احساساتی

because you get right into that character.

شوید زیرا دقیقاً با آن شخصیت آشنا می شوید.

The characters of the book.

شخصیت های کتاب.

Yes. It's I'm going to do more reading.

آره. قرار است بیشتر مطالعه کنم.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

Okay.

باشه.

Do more is he's just writing, do more reading. You.

کارهای بیشتری انجام دهید این است که او فقط می نویسد، بیشتر بخوانید. شما.

That wouldn't be a good goal.

این هدف خوبی نخواهد بود.

Setting methods.

روش های تنظیم

Do more reading. You'd have to say something specific.

بیشتر مطالعه کنید باید چیز خاصی بگی

I will start reading a book on

من شروع به خواندن کتاب

and then I will read this book and then start a new book.

خواهم کرد و سپس این کتاب را می خوانم و سپس یک کتاب جدید را شروع می کنم.

You know, you've got to be specific about it. Yeah.

می دانید، باید در مورد آن مشخص باشید. آره

What about the title of the book?

در مورد عنوان کتاب چطور؟

Well, what you could say is I will research a book that I want to read,

خوب، چیزی که می توانید بگویید این است که من در مورد کتابی که می خواهم بخوانم تحقیق خواهم کرد و

and I will complete that task by the end of this week or.

تا پایان این هفته یا همان هفته آن کار را انجام خواهم داد.

Something it just sounds like too much trouble to know that that's how you that's how people succeed in life.

چیزی که به نظر خیلی دردسر می‌آید که بدانیم اینگونه است که مردم در زندگی موفق می‌شوند.

They set goals and they and they they they achieve those goals

آنها اهداف را تعیین می کنند و آنها و آنها به آن اهداف

and they set them in a certain way.

می رسند و آنها را به روش خاصی تعیین می کنند.

We will be going in a moment.

یه لحظه دیگه میریم

We I wasn't expecting to stay on so long.

ما انتظار نداشتم اینقدر طولانی بمانیم.

Father says Hi.

پدر می گوید سلام.

Hi, Barb.

سلام بارب

I haven't seen you before.

من شما را قبلا ندیده ام

We probably have been here.

احتمالا ما اینجا بوده ایم.

Yes, hi. Hi.

بله سلام سلام.

Hi. Back to you.

سلام. برگردیم به تو.

Hello to you, Ababa.

سلام بر تو ای بابا

I knew Nick Tram would like science fiction.

می دانستم که نیک ترام به داستان های علمی تخیلی علاقه دارد.

I knew that because, you know, scientific mind like mine.

من این را می دانستم زیرا، می دانید، ذهن علمی مانند ذهن من است.

Well, the word robot refers to the word slave.

خب، کلمه ربات به کلمه برده اشاره دارد.

Did you know that, Steve?

آیا می دانستی استیو؟

No. Yes.

خیر بله.

So they got no you know.

بنابراین آنها متوجه نشدند.

So I'm no doubt in these terms, you know, about

بنابراین من در این شرایط شک ندارم، می دانید

was it Asimov that wrote I Robot.

، آیا آسیموف بود که I Robot را نوشت.

Yes. Yeah.

I think he had his birthday recently.

آره. آره

فکر کنم چندی پیش تولدش بود.

Well, he's not alive now.

خب الان زنده نیست

Of course, Isaac Asimov with his laws of robots.

البته آیزاک آسیموف با قوانین ربات هایش.

So. So don't do harm to a person.

بنابراین. پس به کسی آسیب نزنید.

Don't do harm.

ضرر نکن

Don't do anything that might cause rest.

کاری که ممکن است باعث استراحت شود را انجام ندهید.

So don't swim.

پس شنا نکن

Apparently, that was one of his laws.

ظاهراً این یکی از قوانین او بود.

Don't go for a swim if you are a robot because you will become very creaky and rusty.

اگر ربات هستید برای شنا نروید زیرا بسیار خش دار و زنگ زده خواهید شد.

I didn't know about to.

من نمی دانستم در مورد

Karel Capek.

کارل کاپک.

I didn't know about about that particular person.

من در مورد آن شخص خاص اطلاعی نداشتم.

That's where the term robot was originally used to write.

اینجاست که در ابتدا از واژه ربات برای نوشتن استفاده می شد.

Yes. Slave.

آره. برده.

And that person made to work because he was a few robots then in my life

و آن شخص به کار مشغول شد زیرا او چند روبات بود که در آن زمان در زندگی من

foundation, the foundation serious.

پایه و اساس جدی بود.

But I think that they were by Asimov

اما من فکر می کنم که آنها توسط آسیموف

are fantastic science fiction books.

کتاب های علمی تخیلی خارق العاده ای هستند.

I wonder if you've read them. They Trump

تعجب می کنم که آیا آنها را خوانده اید. آنها

the stainless steel Rat is a funny sort of light hearted

ترامپ موش فولادی ضد زنگ یک

series of books by I can't remember who the writer of those.

سری کتاب های سبک و بامزه از کتاب هایی است که به یاد ندارم نویسنده این کتاب ها کیست.

So I hope you're making notes of this.

بنابراین امیدوارم که این موضوع را یادداشت کرده باشید.

All right, here we go.

بسیار خوب، ما می رویم.

I've got suggestions for books.

من پیشنهاداتی برای کتاب دارم.

Count of Monte Cristo.

کنت مونت کریستو

Oh, yes. Well, that's a that's classic.

آه بله. خوب، این یک کلاسیک است.

Yes, that's a classic.

بله، این یک کلاسیک است.

I think I'll start with War and Peace. Who is that man?

فکر می کنم با جنگ و صلح شروع کنم. آن مرد کیست؟

Who is he?

او کیست؟ فکر می کنم

He is the count of Monte Cristo,

او کنت مونت کریستو است

I think, to get me into the habit of reading a book, War and Peace.

تا من را به خواندن کتاب جنگ و صلح عادت دهد.

I think I'll start with that one. It's a short little book, is it?

فکر کنم با اون یکی شروع کنم این یک کتاب کوچک کوتاه است، درست است؟

Won't take me long.

خیلی طول نمیکشه

That's it.

You could spend probably the rest of your life reading that one.

خودشه.

شما احتمالاً بقیه عمر خود را صرف خواندن آن خواهید کرد.

Yeah, It's very long.

آره خیلی طولانیه

I'll just watched the TV adaptation.

من فقط اقتباس تلویزیونی را تماشا خواهم کرد.

I got

There used to be a television program, The Count of Monte Cristo.

من قبلاً یک برنامه تلویزیونی به نام کنت مونت کریستو وجود داشت.

Was it a cartoon? No, sir.

کارتون بود؟ نه آقا.

It was an actual real action.

این یک اقدام واقعی واقعی بود.

The metamorphosis.

دگردیسی.

It's based on the old, old book.

این بر اساس کتاب قدیمی و قدیمی است.

All right.

خیلی خوب.

Okay.

I'm getting some education here. It's

باشه.

من اینجا آموزش می بینم

apparently Ross Rossum's Universal

ظاهراً رمان یونیورسال اثر Ross Rossum

is the novel where the

همان رمانی است

where the word robot was first used.

که برای اولین بار از کلمه ربات استفاده شده است.

Thank you. Tram. Yes.

متشکرم. تراموا. آره.

So. Yes. Yeah, that's good.

بنابراین. آره. آره خوبه

I like the sound of that.

من صدای آن را دوست دارم.

It's brilliant.

فوقالعادهست.

It's fantastic.

این فوق العاده است.

In fact, I can't express

در واقع، من نمی توانم با

in words, Steve, how I feel about what's happened today.

کلمات بیان کنم، استیو، چه احساسی نسبت به اتفاق امروز دارم.

I feel as if we've.

احساس می کنم که داریم.

We've somehow passed a point.

ما به نوعی از یک نقطه عبور کرده ایم.

The movie come the Rubicon.

فیلم آمده روبیکون.

Yes, Rubicon.

بله روبیکون

I used to go to school with her. She was a lovely girl.

من با او به مدرسه می رفتم. او یک دختر دوست داشتنی بود.

My back shaking. Mr.

کمرم می لرزید آقای

Duncan, is this. Yes.

دانکن، این است. آره.

Because we've been standing here for nearly 2 hours.

چون نزدیک به 2 ساعت اینجا ایستاده ایم.

Yes, we have an hour and 15 minutes We've been here.

بله، ما یک ساعت و 15 دقیقه وقت داریم که اینجا هستیم.

Well, we are back with you.

خب ما با شما برگشتیم

Of course we are back with you on Sunday.

البته ما یکشنبه با شما برگشتیم.

Don't panic because we are leaving.

نترسید چون داریم میرویم

It doesn't mean we are going forever.

این بدان معنا نیست که ما برای همیشه می رویم.

Unless, of course, Mr.

البته مگر اینکه آقای

Steve decides that he wants to the rest of his life reading War and Peace.

استیو تصمیم بگیرد که بخواهد بقیه عمرش را با خواندن جنگ و صلح ادامه دهد.

But we will be back with you on Sunday 2 p.m.

اما ما یکشنبه ساعت 14 با شما خواهیم بود.

UK Time is when we here with you.

زمان انگلستان زمانی است که ما اینجا با شما هستیم.

Olga mentions that she listens to books.

اولگا اشاره می کند که به کتاب گوش می دهد.

Yes, they call them audiobooks.

بله، به آنها می گویند کتاب صوتی.

Do they?

آیا آنها؟

Yes, they call audiobooks because

بله، آنها به کتاب های صوتی می گویند زیرا

and I know colleagues that if they've got to

و من همکارانم را می شناسم که اگر آنها

in the job that I was in was sales

در شغلی که من در آن بودم، فروش

which meant I had to drive around a lot.

بودند، به این معنی بود که باید زیاد رانندگی کنم.

So they tend to listen to these audio audio books when they're driving along.

بنابراین وقتی در حال رانندگی هستند، تمایل دارند به این کتاب‌های صوتی صوتی گوش دهند.

So I think they put it into their phone and then connect it to the car

بنابراین فکر می‌کنم آن‌ها آن را در گوشی خود قرار داده و سپس آن را به ماشین وصل کرده

and use that time like commuting time.

و از آن زمان مانند زمان رفت و آمد استفاده می‌کنند.

If you if you commute to work, you can have an audio book and listen to that.

اگر به سر کار رفت و آمد دارید، می توانید یک کتاب صوتی داشته باشید و به آن گوش دهید.

It sounds like a good idea.

به نظر ایده ی خوبی می آید.

It's much better than reading whilst you're driving.

این خیلی بهتر از خواندن در حین رانندگی است.

So you might have the book.

بنابراین ممکن است کتاب را داشته باشید.

Yeah, you might have the book open on your drive, on your steering wheel

بله، ممکن است کتاب را روی درایو، روی فرمان خود باز کنید

and you're looking at the book, so don't do that.

و به کتاب نگاه کنید، پس این کار را نکنید.

So audiobooks, when you're driving, much better, much safer, I believe

بنابراین کتاب‌های صوتی، وقتی در حال رانندگی هستید، بسیار بهتر، بسیار ایمن‌تر، من معتقدم

that we go see, we learn, we learn about things.

که ما می‌رویم ببینیم، یاد بگیریم، چیزهایی یاد بگیریم.

And we're not just giving information.

و ما فقط اطلاعات نمی دهیم.

We get information back from our wonderful girls.

ما اطلاعات را از دختران فوق العاده خود دریافت می کنیم.

Well, years years ago, growing up,

خوب، سال‌ها پیش، وقتی بزرگ شدم،

because I knew someone who was blind,

چون کسی را می‌شناختم که نابینا بود،

they used to they used to listen to books.

آنها عادت داشتند به کتاب گوش کنند.

So audiobooks have been around

بنابراین کتاب‌های

for years and years and years, but they're much easier to use now because you can,

صوتی سال‌ها و سال‌ها و سال‌ها وجود داشته‌اند، اما اکنون استفاده از آن‌ها بسیار آسان‌تر است، زیرا

you know, with technology now, you can have

می‌دانید، با فناوری اکنون می‌توانید

that audio book in your phone

آن کتاب صوتی را در گوشی خود داشته

and you can very easily just listen to it whenever you, like

باشید و به راحتی می‌توانید به آن گوش دهید. هر زمان که دوست

or you can connect it to your car's infotainment system.

داشتید یا می توانید آن را به سیستم اطلاعات سرگرمی ماشین خود وصل کنید .

Yeah, and listen to it through there.

بله، و از آنجا به آن گوش دهید.

And Beatrice does that to rest.

و بئاتریس برای استراحت این کار را انجام می دهد.

Rest our eyes a rest. Mm hmm. Yes.

به چشمانمان استراحت بده مم هوم آره.

Because it's. Yeah, when you get to our age,

چون هست. آره، وقتی به سن ما رسیدی

then, you know,

، می‌دانی،

it becomes a bit of a strain to read a book all the time.

خواندن همیشه یک کتاب کمی سخت می‌شود .

You need lots of light

شما به نور زیادی

on the book.

روی کتاب نیاز دارید.

Yes, that's true.

بله، این درست است.

Victoria says. I know it's late, but I want to say hello.

ویکتوریا می گوید. میدونم دیره ولی میخوام سلام کنم.

Fine. Hello. That's okay, Victoria.

خوب. سلام. اشکالی نداره ویکتوریا

We are back on Sunday.

یکشنبه برگشتیم

We are talking about difficult subjects on Sunday.

ما در مورد موضوعات دشوار یکشنبه صحبت می کنیم.

All subjects that are hard Subjects that are difficult.

همه موضوعاتی که سخت هستند موضوعاتی که دشوار هستند.

Tough, tough subjects.

موضوعات سخت و سخت

That's all I'm saying. I don't want to give too much away.

این تمام چیزی است که من می گویم. من نمیخواهم زیاد ببخشم.

It's a big one.

On Sunday, we're going to be testing ourselves.

این یک بزرگ است.

یکشنبه، ما خودمان را آزمایش می کنیم.

We might be testing you as well.

ممکن است شما را نیز آزمایش کنیم.

So that's what we're doing on Sunday.

بنابراین این کاری است که ما در روز یکشنبه انجام می دهیم.

It is a lot of testing on Sunday.

روز یکشنبه آزمایش زیادی است.

We might even play oh, fill in the blank and then the blank on Sunday.

حتی ممکن است اوه بازی کنیم، جای خالی و سپس جای خالی را در روز یکشنبه پر کنیم.

I know, I know.

میدونم میدونم.

A certain person is going to have heard that through the aether.

قرار است شخص خاصی این را از طریق اتر شنیده باشد.

So we will be filling in the blanks and also

بنابراین جاهای خالی را پر می کنیم و

testing each other in certain ways. Oh,

به روش های خاصی همدیگر را آزمایش می کنیم. اوه،

are you intrigued?

آیا شما کنجکاو هستید؟

And is this a new a new

و آیا این یک پیگیری جدید است

pursuit?

No, it's just well, it's just a subject.

؟

نه، فقط خوب است، این فقط یک موضوع است.

A subject Like today we're talking about resolutions.

موضوعی مثل امروز که در مورد قطعنامه ها صحبت می کنیم.

Does this mean you're planning ahead

آیا این بدان معناست که

for your live streams now instead of just sort of thinking it 5 minutes before you go on?

اکنون به جای اینکه فقط 5 دقیقه قبل از ادامه به آن فکر کنید، برای پخش جریانی زنده خود از قبل برنامه ریزی می کنید؟

What are you going to talk about? I always plan ahead.

قرار است در مورد چه چیزی صحبت کنید؟ من همیشه از قبل برنامه ریزی می کنم.

I'm only joking, Mr. Duncan. So you. My lips are.

من فقط شوخی می کنم آقای دانکن. پس تو لب های من هستند.

And asking for a slap around the face.

و درخواست سیلی به صورت.

I haven't had any lunch today. I feel gone.

امروز ناهار نخوردم احساس میکنم رفته ام

I'm going to go on my lunch.

من می روم برای ناهار.

I'm going to.

من می روم.

I'm going to go Andrew Tate on you. I've.

من می روم اندرو تیت پیش تو. من داشتم.

I've forgotten lunch. Okay.

ناهار را فراموش کرده ام باشه.

For gone My lunch, if you forget for goes something, it means you give it up.

برای رفته ناهار من، اگر چیزی را فراموش کردی، یعنی آن را رها می کنی.

You you you spend suspended or don't have it for that period of time.

شما را که به حالت تعلیق سپری می کنید یا آن را برای آن مدت زمان ندارید.

That's just a teaching right up to the the last second Mr.

این فقط یک آموزش است تا آخرین ثانیه آقای

Duncan.

دانکن.

But I'll go is certainly teaching me a lesson.

اما من می روم قطعاً به من درسی می دهد.

I'll go and and let you close.

من میرم و میذارم ببندی

I'll show you closing right now. Are you are close In a moment.

همین الان در حال بسته شدن را به شما نشان خواهم داد. آیا در یک لحظه نزدیک هستید

Okay, I'll hang on.

باشه صبر میکنم

I've got some things I want to say about about you, but you'll have to go for me to go, right?

من چیزهایی دارم که می‌خواهم در مورد تو بگویم، اما تو باید بروی تا من بروم، درست است؟

No, it's okay.

نه این خوبه.

But I was talking about Instagram, and you remember on Sunday,

اما من در مورد اینستاگرام صحبت می‌کردم، و یادتان می‌آید روز یکشنبه

we mentioned the guy, the Hawaiian guy

به آن مرد، مرد هاوایی

that had a very successful career, was a singer.

که حرفه بسیار موفقی داشت، اشاره کردیم، خواننده بود.

It was quite, quite a large chap.

خیلی خیلی بزرگ بود.

And he had a lot of health issues towards the end of his life.

و در اواخر عمرش مشکلات سلامتی زیادی داشت .

But he loved singing and playing the ukulele.

اما او عاشق آواز خواندن و نواختن یوکلل بود.

But the strange thing was we mentioned that

اما نکته عجیب این بود که ما

on the live stream on YouTube.

در پخش زنده در یوتیوب به آن اشاره کردیم.

The next day I opened Instagram

روز بعد اینستاگرام را باز کردم

and the first thing that was recommended to me was that particular guy.

و اولین چیزی که به من توصیه شد همان پسر خاص بود.

And I thought that was really

و من فکر کردم که واقعاً

strange because we only mentioned it on our live stream.

عجیب بود زیرا ما فقط در جریان زنده خود به آن اشاره کردیم.

I didn't look for it or anything.

نه دنبالش گشتم نه چیز دیگه

So that's what I mean.

پس منظورم همین است.

It's very strange how things pop up, but you weren't looking for them.

خیلی عجیب است که چگونه همه چیز ظاهر می شود، اما شما به دنبال آنها نبودید.

But maybe you just mentioned them in a conversation.

اما شاید شما فقط در یک گفتگو به آنها اشاره کرده اید.

So I sometimes think maybe all our mobile devices are actually listening to us.

بنابراین من گاهی اوقات فکر می کنم شاید همه دستگاه های تلفن همراه ما واقعاً به ما گوش می دهند.

Everything we do is being watched.

هر کاری که انجام می دهیم تحت نظر است.

Everything you do on the internet is being watched

هر کاری که در اینترنت انجام می‌دهید در حال مشاهده

and a computer is whirring away in the background

است و رایانه‌ای در پس‌زمینه

and throwing out the stuff so that that can't be a coincidence.

می‌چرخد و چیزها را بیرون می‌اندازد تا این اتفاقی نباشد.

Mr. Duncan So you said something on the livestream about this guy, this about this singer.

آقای دانکن پس شما در پخش زنده چیزی در مورد این پسر گفتید، این در مورد این خواننده.

Now it's real.

حالا واقعی است.

Come back. How We won't lie.

برگرد. چگونه دروغ نخواهیم گفت

I've probably mispronounced that, but very famous singer, sadly, no longer with us,

احتمالاً من آن را اشتباه تلفظ کرده ام، اما خواننده بسیار معروف، متأسفانه، دیگر در بین ما

but he actually made it.

نیست، اما او در واقع آن را ساخته است.

Made a lovely song Over the Rainbow, the classic song

ساخته شده یک آهنگ دوست داشتنی Over the Rainbow، آهنگ کلاسیک

from The Wizard of Oz, very famous version.

از جادوگر اوز، نسخه بسیار معروف.

And and I mentioned him on Sunday, and then he popped up

و من روز یکشنبه از او نام بردم، و سپس او

on my Instagram feed without me even searching.

در فید اینستاگرام من ظاهر شد بدون اینکه من حتی جستجو کنم.

So YouTube is somehow connecting up to Instagram.

بنابراین یوتیوب به نوعی به اینستاگرام متصل می شود.

So there's this whole stuff out there in the giant web

بنابراین کل این چیزها در وب غول پیکر وجود دارد

and it's all being filtered through into these search engines.

و همه آنها در این موتورهای جستجو فیلتر می شوند .

This thing they're listening to is they're listening to us.

این چیزی که آنها به آن گوش می دهند این است که به ما گوش می دهند.

So, you know, Dyson already knows what you said about him.

بنابراین، می دانید، دایسون قبلاً می داند که شما در مورد او چه گفتید.

James Dyson will be coming around and he will stick one of his plastic

جیمز دایسون می‌آید و یکی از پلاستیک‌هایش را

right up my fundament.

درست روی پایه‌ام می‌چسباند.

Yes, Pedro, we do have a very good second-hand book shop in nearby.

بله، پدرو، ما یک فروشگاه کتاب دست دوم بسیار خوب در این نزدیکی داریم.

We live so

ما چنین زندگی می

and it's lovely.

کنیم و دوست داشتنی است.

I love going round second-hand bookshops.

من عاشق رفتن به کتابفروشی های دست دوم هستم.

I used to love doing that when I was a student because you get cheap books.

زمانی که دانشجو بودم دوست داشتم این کار را انجام دهم، زیرا شما کتاب های ارزان قیمت می گیرید.

So yes, I still round there and and have a look.

بنابراین بله، من هنوز آنجا را دور می زنم و نگاه می کنم.

That's a good place to start a Second-Hand bookshop,

این مکان خوبی برای راه اندازی یک کتاب فروشی دست دوم است،

because then you're paying very little for it.

زیرا در این صورت هزینه بسیار کمی برای آن پرداخت می کنید.

And if you don't like the book, it doesn't matter.

و اگر کتاب را دوست ندارید، مهم نیست.

You can just take it back.

شما فقط می توانید آن را پس بگیرید.

Uh, right.

اوه، درسته

That's it. I'm just thinking of that song now.

خودشه. الان فقط به اون آهنگ فکر میکنم

I had a lovely beginning.

شروع دوست داشتنی داشتم

It sort of went, Oh, who oh,

یه جورایی رفت، آه، کی اوه،

oh, right.

آه، درسته.

You get a copyright strike now.

اکنون یک اخطار حق نسخه برداری دریافت می کنید.

I was thinking, Oh, hoo hoo

داشتم فکر می کردم، اوه، هو هو

hoo hoo hoo hoo.

هو هو هو هو.

So maybe

پس شاید

who knew?

چه کسی می دانست؟

No full moon

بدون ماه کامل

in just three days.

فقط در سه روز.

And so when some people make a mistake in Vegas, they do enjoy that.

و بنابراین وقتی برخی از مردم در وگاس اشتباه می کنند، از آن لذت می برند.

No, I thought that was lovely.

نه، به نظرم قشنگ بود

I'll listen to the real version.

من به نسخه واقعی گوش میدم

Right, Mr. Duncan, I'm going to go and get some some.

درست است، آقای دانکن، من می روم و مقداری بیاورم.

Some late lunch. Yes. Okay.

کمی ناهار دیروقت آره. باشه.

Or what is a late lunch?

یا نهار دیروقت چیست؟

Well, late lunch, maybe early supper.

خوب، دیر ناهار، شاید اوایل شام.

What do you call a late lunch? An early lunch?

به ناهار دیرهنگام چه می گویید؟ یک ناهار زود هنگام؟

You call it a brunch, don't you?

شما به آن می گویید برانچ، اینطور نیست؟

Okay, so what's a late lunch?

خوب، پس ناهار دیرهنگام چیست؟

Well, I think that's it.

خوب، فکر می کنم همین است.

You've just.

شما فقط.

That's it?

خودشه؟

Yes. I'll get sense.

آره. حس می کنم

What's going on?

چه خبر است؟

Exactly what's going on? What's going on is we're going.

دقیقا چه خبر است؟ اتفاقی که می افتد این است که ما می رویم.

Yes, because I'm hungry and my back is aching.

بله، چون گرسنه هستم و کمرم درد می کند.

Oh, poor Mr. Steele. I hope you've enjoyed.

اوه بیچاره آقای استیل. امیدوارم لذت برده باشید

If anyone wants to give Mr.

اگر کسی می خواهد آقای

Steve a massage, maybe you want to bring your own baby oil and give Mr.

استیو را ماساژ دهد، شاید بخواهید روغن بچه خود را بیاورید و آقای

Steve a massage with your hands or your feet or both.

استیو را با دست یا پا یا هر دو ماساژ دهید.

Any part early. To be honest,

هر قسمت زودتر صادقانه بگویم،

I'm sure he will be more than grateful.

من مطمئن هستم که او بیش از حد سپاسگزار خواهد بود.

Lovely to be here, Mr. Duncan.

خوشحالم که اینجا هستم، آقای دانکن.

And I look forward to seeing you all again

و من مشتاقانه منتظر دیدار مجدد همه شما

on Sunday for Mr. Duncan.

در روز یکشنبه برای آقای دانکن هستم.

Special lesson all about difficult subjects.

درس ویژه همه چیز در مورد موضوعات دشوار.

Difficult, difficult things. Yes, things.

چیزهای سخت و دشوار بله، چیزهایی.

And may be the, uh, fill in the blank.

و ممکن است جای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks. In the blanks.

جاهای خالی را پر کنید. در جاهای خالی.

Especially for certain people who aren't here today.

به خصوص برای افراد خاصی که امروز اینجا نیستند.

Quite lovely.

کاملا دوست داشتنی

Yeah, it. Do you want me to go first?

آره میخوای اول برم؟

What do you want to do?

میخوای چیکار کنی؟

Just if you say goodbye, then. Then.

فقط اگه خداحافظی کردی سپس.

Then I can just buy you on.

سپس من فقط می توانم شما را بخرم.

That's the one. Yeah.

این یکی است. آره

He's doing well. See you on Sunday, Steve.

حالش خوبه یکشنبه می بینمت، استیو.

We miss you already. I'm not going to see you later.

ما همین الان دلمون برات تنگ شده. بعدا قرار نیست ببینمت

We miss you already.

ما همین الان دلمون برات تنگ شده.

There he goes.

آنجا می رود.

Mr. Steve has left the studio, and in a moment,

آقای استیو استودیو را ترک کرده است و من نیز در یک لحظه

I will also leave the studio as well.

استودیو را ترک خواهم کرد.

Thank you very much for joining us today.

از اینکه امروز به ما پیوستید بسیار سپاسگزاریم.

It's been a long one, 2 hours.

خیلی طول کشید، 2 ساعت.

I can't believe we actually did 2 hours the end.

من نمی توانم باور کنم که ما واقعاً 2 ساعت پایان را انجام دادیم.

Thank you, Steve. Thank you. See you Sunday.

متشکرم، استیو. متشکرم. یکشنبه میبینمت.

And I hope you have a lovely Wednesday.

و امیدوارم چهارشنبه خوبی داشته باشید.

I am back with you once again.

من یک بار دیگر با شما برگشتم.

I will tell you 2 p.m.

ساعت 2 بعد از ظهر بهت میگم

UK time is when I'm back with you on Sunday.

زمان انگلستان زمانی است که من یکشنبه با شما برمی گردم.

See you soon.

به زودی میبینمت.

Take care.

مراقب باش.

Stay safe, stay happy, enjoy 2023.

ایمن بمانید، شاد بمانید، از سال 2023 لذت ببرید.

And don't forget, don't get it wrong.

و فراموش نکنید، اشتباه نکنید.

You write the the year down on a piece of paper.

شما سال را روی یک تکه کاغذ می نویسید.

And of course, until the next time we meet here, you know what's coming next

و البته، تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ملاقات می‌کنیم، می‌دانید که چه اتفاقی می‌افتد،

Yes, you do...

بله،

ta ta for now.

فعلاً... تا تا.