'ABRACADABRA' -- magic words and phrases / English Addict eXtra / LIVE chat / Wed 23rd NOV 2022

Oh, yes, we have made it.

اوه، بله، ما آن را ساخته ایم.

We are back together once again on a rather beautiful day.

ما یک بار دیگر در یک روز نسبتا زیبا با هم برگشتیم.

It is a nice day.

روز قشنگیه.

We have sunshine, we have wind and we have some beautiful autumn colours as well.

ما آفتاب داریم، باد داریم و رنگ های زیبای پاییزی هم داریم.

Hello everyone.

سلام به همه.

Welcome this is English Mandate coming to you live

from the birthplace of the English language, which just happens to be.

خوش آمدید.

Yes, you are right.

بله حق با شماست.

It is England

انگلیس است

and to

و به

whom?

چه کسی؟

Hello.

سلام.

There he is.

Hello. Hello, hello. Wonderful viewers.

او آنجاست.

سلام. سلام سلام. بینندگان فوق العاده

Hello, Mr. Duncan.

سلام آقای دانکن

I know I am going to get shouted at for leaving my echo on, but it's off now.

می دانم که به خاطر روشن گذاشتن اکو من فریاد می زنم ، اما اکنون خاموش است.

Hello, then I want an echo.

سلام، پس من یک اکو می خواهم.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan and also Mr. Steve.

این آقای دانکن و همچنین آقای استیو است.

Of course, from now on, almost every Wednesday,

البته از این به بعد تقریبا هر چهارشنبه

Steve will be joining us and you have just been outside.

استیو به ما ملحق می شود و شما تازه بیرون رفته اید.

What's the weather like?

هوا چطوره؟

Well, Mr.

Duncan, you were thinking today of doing a live stream outside, not.

خب، آقای

دانکن، شما امروز به این فکر می کردید که یک پخش زنده در بیرون پخش کنید، نه.

I was.

من بودم.

We did discuss it this morning.

امروز صبح در مورد آن بحث کردیم.

And you were contemplating contemplating

و شما در حال فکر کردن بودید

trying to decide whether it would be a good idea?

که تصمیم بگیرید که آیا این ایده خوبی خواهد بود؟

Well, I think you chose the right decision to stay indoors because it was very windy.

خوب، من فکر می کنم شما تصمیم درستی را برای ماندن در داخل خانه انتخاب کردید زیرا باد بسیار زیاد بود.

Yes. It's not cold, but

آره. هوا سرد نیست،

there was a rain shower when I went for my walk. Hmm.

اما وقتی برای پیاده روی رفتم یک دوش باران آمد. هوم

And hence, I've just come back

و از این رو، من تازه

and I haven't really had time to get changed.

برگشتم و واقعاً فرصتی برای تغییر نداشتم.

I know.

میدانم.

I thought I would have plenty of time when I got back, hopped over the fence.

فکر می‌کردم وقتی برمی‌گردم و از روی حصار پریدم، زمان زیادی خواهم داشت.

The clock said 3 minutes to two.

ساعت می گفت 3 دقیقه به دو.

And I thought, Mr.

و من فکر کردم، آقای

Duncan will be saying, Where is Mr. Steve?

دانکن خواهد گفت، آقای استیو کجاست؟

He is not here. I told.

او اینجا نیست. من گفتم.

I knew this would happen if he went for a walk.

می دانستم اگر پیاده روی کند این اتفاق می افتد.

Anyway, I'm here.

به هر حال من اینجا هستم.

I'm not going to be here for long, of course.

البته قرار نیست مدت زیادی اینجا باشم.

So I'm just wearing this white top because that's what was underneath my warm fleece.

بنابراین من فقط این تاپ سفید را می پوشم زیرا این همان چیزی است که زیر پشم گوسفند گرم من بود.

I hope I've explained that sufficiently, Mr.

امیدوارم به اندازه کافی توضیح داده باشم، آقای

Duncan. Almost too much.

دانکن. تقریبا زیاده.

So for those wondering what the hell this is, it is the English addict.

بنابراین برای کسانی که می‌پرسند این چه جهنمی است، معتاد انگلیسی است.

And I'm here normally on Sunday and Wednesday from 2 p.m.

و من به طور معمول یکشنبه و چهارشنبه از ساعت 14 اینجا هستم.

UK time.

به وقت انگلستان

That's lovely, Steve. Well.

این دوست داشتنی است، استیو. خوب.

Because it's quite cold outside.

چون بیرون هوا خیلی سرده

It's making my nose run.

داره دماغم می ریزه

Well, to be honest with you, I think we may have pick something up from that

خب، راستش را بخواهم، فکر می‌کنم ممکن است از آن نمایش خونین چیزی برداشت کرده

bloody show that we went to where we we had to sit with lots

باشیم که به جایی رفتیم که مجبور بودیم با تعداد زیادی

of stinky, smelly people in an audience.

افراد بدبو و بدبو در بین تماشاچیان بنشینیم.

And I think we both have picked something up,

و من فکر می کنم هر دوی ما چیزی برداشته ایم،

maybe a slight cold or slight fever because I don't feel right.

شاید یک سرماخوردگی خفیف یا تب خفیف، زیرا احساس خوبی ندارم.

My nose is all strange.

دماغم همش عجیبه

And you've been sneezing a lot.

و شما زیاد عطسه کرده اید.

Sneezing? Yes.

عطسه کردن؟ آره.

Not a full blown cold, as you say.

به قول شما سرماخوردگی کامل نیست.

Not a full on culvert.

پر روی پلک نیست.

Just a feeling that you've picked up something slightly under the weather.

فقط یک احساس که شما چیزی را کمی در زیر آب و هوا برداشته اید.

If you're under the weather, it means you're not feeling too good.

اگر زیر آب و هوا هستید، به این معنی است که احساس خوبی ندارید.

No, but nothing to stop us doing anything like this live stream.

نه، اما چیزی نمی تواند ما را از انجام کاری مانند این پخش زنده باز دارد.

So this always happens whenever we go somewhere and there's lots of people nearby.

بنابراین، هر زمان که به جایی می‌رویم و افراد زیادی در آن نزدیکی هستند، همیشه این اتفاق می‌افتد.

And you know what people are like, you know, it doesn't matter about lockdown.

و می دانید مردم چگونه هستند، می دانید، قفل کردن مهم نیست.

People have learnt nothing they are still is disgusting

مردم یاد گرفته اند که هنوز چیزی نفرت انگیز است

and a cough and they sneeze and they

و سرفه و عطسه می

they don't wipe their bottom properly

کنند و کف خود را به درستی پاک

and then they don't wash their hands afterwards properly.

نمی کنند و سپس دست های خود را به درستی نمی شویند.

And we've caught.

و ما گرفتار شده ایم.

So I'm sure we've caught a slight cold or something from from that show that we went to.

بنابراین مطمئن هستم که کمی سرما خورده ایم یا چیزی از آن نمایشی که رفته بودیم.

It's amazing, actually, how vulnerable you do

واقعاً شگفت‌انگیز است

feel after all the lockdowns that we had.

که بعد از تمام قرنطینه‌هایی که ما داشتیم چقدر احساس آسیب‌پذیری می‌کنید.

When you go somewhere now where there's a lot of people and I would say in that

وقتی الان به جایی می‌روید که افراد زیادی هستند و من در آن

concert hall that we went

سالن کنسرت می‌گویم که ما

to the the Grand Theatre in Wolverhampton,

به تئاتر بزرگ در ولورهمپتون رفتیم

which holds around 900, 950 people, I'd

که حدود 900، 950 نفر دارد،

probably think that was probably about 700 there at least.

احتمالاً فکر می‌کنم که احتمالاً حدود 700 نفر آنجا بودند. کمترین.

And you're very close to people.

و شما به مردم بسیار نزدیک هستید.

You don't know who you're going to sit next to.

نمیدونی قراره کنار کی بشینی

You do tend to think, well, you know, if somebody got something, I'm probably going to catch it.

شما تمایل دارید فکر کنید، خوب، می دانید، اگر کسی چیزی را دریافت کند، احتمالاً آن را خواهم گرفت.

But I don't think I know it.

اما فکر نمی کنم آن را بلد باشم.

People haven't learnt anything.

مردم چیزی یاد نگرفته اند

They're still filthy and in it as disgusting as they ever have been.

آنها هنوز کثیف هستند و مانند همیشه منزجر کننده هستند.

Well, it's just even if they're not, if they've got a cold

خوب، حتی اگر آنها نباشند، اگر سرماخورده باشند

and you're in close proximity.

و شما در نزدیکی باشید.

Nearby.

همین نزدیکی.

Nearby, somebody, then the chances are if if it's a prefer prolonged

در همان نزدیکی، کسی، پس اگر این یک دوره طولانی مدت ترجیحی

period of time, you are probably probably going to catch what they've got.

باشد، احتمالاً آنچه را که آنها به دست آورده اند، خواهید گرفت.

And we are sort of not used to catching lots of cold like we used to.

و ما عادت نداریم مثل گذشته سرما بخوریم.

And but

you're right, particularly if there's lots of children around

و

اما حق با شماست، به خصوص اگر بچه های زیادی در اطراف وجود داشته باشند

who are always sort of full of bugs, aren't they?

که همیشه پر از اشکال هستند، اینطور نیست؟

Children that work everything?

بچه هایی که همه کار می کنند؟

I don't know what's worse.

من نمی دانم چه چیزی بدتر است.

Very young people or very old people.

افراد بسیار جوان یا افراد بسیار مسن. صادقانه بگویم، به

They both seem to have the same lack of hygiene standards, to be honest.

نظر می رسد که هر دوی آنها از استانداردهای بهداشتی یکسانی برخوردار نیستند .

It's not so much the hygiene standards, Mr. Duncan.

این خیلی استانداردهای بهداشتی نیست، آقای دانکن.

It's just if you've got a cold or something, then you are going to sneeze.

فقط اگر سرما خورده اید یا چیز دیگری، آن وقت می خواهید عطسه کنید.

If people are going to sneeze, you do it into a handkerchief.

اگر قرار است مردم عطسه کنند، آن را در یک دستمال انجام دهید.

I know, but you didn't.

من میدونم ولی تو نفهمیدی

You didn't.

شما این کار را نکردید.

Well, that's what I just said.

خب من همین الان گفتم

You're just proving my point.

تو فقط حرف من رو ثابت میکنی

I'd rather be near older people than children.

من ترجیح می دهم نزدیک افراد مسن تر باشم تا بچه ها.

Yes, because I think the children are the ones more likely to give you the bugs.

بله، چون فکر می‌کنم بچه‌ها بیشتر به شما اشکال می‌دهند.

I know, Mr.

می دانم، آقای

Duncan, because I have been in lots of shows where there have been a lot of children in those shows.

دانکن، چون در برنامه های زیادی حضور داشته ام که در آن نمایش ها بچه های زیادی حضور داشته اند.

And, you know, half the rehearsals, sometimes I couldn't even go to them

و، می‌دانید، نیمی از تمرین‌ها، گاهی اوقات حتی نمی‌توانستم به آن‌ها

because I'd picked up some bug from the week before and I couldn't sing or something.

بروم، زیرا برخی از اشکالات هفته قبل را برداشته بودم و نمی‌توانستم آواز بخوانم یا چیز دیگری.

And it's the children. Well, let us not forget,

و این بچه ها هستند. خوب، فراموش نکنیم،

Mr. Steve gave me

آقای استیو به من

COVID. I caught Mr.

کووید داد. من

Steve's COVID.

کووید آقای استیو را گرفتم.

He he caught it from one of his

او آن را از یکی از

stinky, smelly friends in show business.

دوستان بدبو و بدبو خود در تجارت نمایشی دریافت کرد.

And then he came back and gave COVID to me, so I got it from him.

و سپس او برگشت و کووید را به من داد، بنابراین من آن را از او گرفتم.

In fact, most of the illnesses I get normally come via Mr.

در واقع، بیشتر بیماری هایی که من به طور معمول از طریق آقای

Steve.

استیو دچار می شوم.

Well, that's because I'm the one that goes out drinking and you're the one that stays.

خوب، این به این دلیل است که من کسی هستم که می‌نوشد و شما می‌مانید.

Hangs around with sort of people who.

با آدم هایی که

Hang around with particularly just normal people.

به خصوص با افراد عادی معاشرت کنید.

We just have such bad, bad hygiene.

ما فقط بهداشت بد و بدی داریم.

They don't it's nothing to do with that.

آنها ربطی به آن ندارند.

They just people get bugs and so they pass them on

آنها فقط مردم با اشکال مواجه می شوند و بنابراین آنها

being very disingenuous.

را بسیار نادرست می گذرانند.

I, I'm not I'm being completely genuine.

من، من نیستم، من کاملاً واقعی هستم.

Well, honey, dangerous.

خب عزیزم خطرناکه

You know, you're not being fair to people. No.

میدونی با مردم منصف نیستی نه.

I think it's fair to say.

فکر می کنم منصفانه است که بگویم.

I'm sure you will agree.

من مطمئن هستم که شما موافق خواهید بود.

You will say out there, Mr.

شما خواهید گفت، آقای

Duncan, everyone is really, really disgusting.

دانکن، همه واقعاً منزجر کننده هستند.

Is it, Lewis, his birthday today, people are asking that.

آیا لوئیس امروز تولد اوست، مردم این را می پرسند.

I don't know. I haven't launched the live chat yet.

من نمی دانم. من هنوز چت زنده را راه اندازی نکرده ام.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

I literally said

من به معنای واقعی کلمه

just before starting my hellos in the live chat, who was first?

درست قبل از شروع سلام من در چت زنده گفتم، چه کسی اولین بود؟

I wonder who is first on today's live chat.

من تعجب می کنم که چه کسی اولین نفر در چت زنده امروز است.

That's horrible. Oh, oh, interesting.

این وحشتناک است. اوه اوه جالبه

Oh, hello.

اوه سلام.

And guess what you are first today.

و حدس بزنید که امروز چه چیزی هستید.

Yes, Lewis Mendez is here today.

بله، لوئیس مندز امروز اینجاست.

Congratulations.

تبریک می گویم.

But don't whatever you do, do not receive that kiss.

اما هر کاری که انجام می دهید، آن بوسه را دریافت نکنید.

It's full of. Bugs.

پر از. اشکالات.

You will be sick for days and days after.

روزها و روزها بعد بیمار خواهید بود.

But is it really Lewis's birthday?

اما آیا واقعاً تولد لوئیس است؟

I don't know.

من نمی دانم.

We're having a look at the live chat now, but.

اکنون در حال بررسی چت زنده هستیم، اما.

I was saying that it is.

داشتم میگفتم که هست

Hello, Lewis Mendez.

سلام، لوئیس مندز.

We also have Beatrice here.

ما بئاتریس را هم اینجا داریم.

Chance Mohsen.

شانس محسن.

Paolo is here also we have Maria.

پائولو اینجاست همچنین ما ماریا را داریم.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Is it now? Here we go.

الان هست؟ در اینجا ما می رویم.

Is it your birthday today?

آیا امروز تولد شماست؟

Lewis Mendez, is it? Please let me. Know.

لوئیس مندز، اینطور است؟ لطفا اجازه بدهید. بدانید.

Well, Victoria says that they wrote it on their calendar.

خوب، ویکتوریا می گوید که آنها آن را در تقویم خود نوشته اند.

Okay, so they saying that it is you see, this is it once you admit it's your birthday

خوب، بنابراین آنها می گویند که شما می بینید، این همان زمانی است که شما اعتراف می کنید که تولد شماست،

because we are all such lovely friends on here,

زیرا همه ما دوستان دوست داشتنی اینجا هستیم،

people will take note, they'll put it into their phone so that it alerts them.

مردم یادداشت می کنند، آن را در تلفن خود قرار می دهند تا به آنها هشدار دهد.

That's what I do with my friends.

این کاری است که من با دوستانم انجام می دهم.

I put an alert on the phone and then it will tell people

من یک هشدار روی تلفن گذاشتم و سپس به مردم

it will tell you that it's somebody taking his birthday. Yes.

می‌گوید که به شما می‌گوید که کسی تولدش را گرفته است. آره.

Lewis isn't admitting to it.

لوئیس به آن اعتراف نمی کند.

So so the only person who isn't saying

بنابراین تنها کسی که نمی گوید

that it's Lewis Mendez birthday today is Lewis.

امروز تولد لوئیس مندز است، لوئیس است.

He's very modest, you see.

او بسیار متواضع است، می بینید.

And but they

و اما آنها

Palmira says, I look cosy

پالمیرا می گوید، من با این تاپ سفید دنج به نظر می رسم

in this white top, but I look like I'm in hospital.

، اما انگار در بیمارستان هستم.

You do look like you've escaped from from a secure ward.

به نظر می رسد که از یک بخش امن فرار کرده اید.

I will.

Repeat, this isn't what I would normally where I didn't have time to change

من خواهم.

تکرار کنید، این چیزی نیست که من معمولاً در جایی که بعد از پیاده‌روی طولانی مدت زمان تعویض آن را نداشتم، نمی‌توانم آن را

after going for my long walk, so I just took my fleecy top. Off.

عوض کنم، بنابراین فقط تاپ پرزدارم را برداشتم. خاموش

Can we not do that again?

آیا می توانیم این کار را دوباره انجام ندهیم؟

Just explaining how me.

فقط توضیح دادم چطوری

It wasn't done at the beginning, but yes, I will make.

در ابتدا انجام نشد، اما بله، خواهم ساخت.

It. Reminds me a bit of the the costumes that they wore

آی تی. من را به یاد لباس هایی می اندازد

in that famous movie with Jack Nicholson

که در آن فیلم معروف با جک نیکلسون

Over the Cuckoo's One Flew Over the Cuckoo's Nest.

بر فراز آشیانه فاخته به تن کردند.

You look like one of the resident.

شما شبیه یکی از ساکنین هستید.

Brains working today, Mr.

امروز مغزها کار می کنند، آقای

Duncan, and it really is Lewis's birthday.

دانکن، و واقعاً تولد لوئیس است.

He has confirmed it.

او آن را تایید کرده است.

Okay, so. Wow, congratulations. It's.

باشه پس وای تبریک میگم این است.

We should take note of this. What date is it today, Mr. Duncan?

ما باید به این نکته توجه داشته باشیم. امروز چه تاریخی است آقای دانکن؟

What date is 23rd?

23 چه تاریخی است؟

23rd? Right.

23؟ درست.

20th of November 2002.

20 نوامبر 2002.

I'm writing that down planet now on when we know it's somebodys birthday, we're going to write it down

من اکنون در حال نوشتن آن سیاره هستم، وقتی می دانیم تولد کسی است، می خواهیم آن را

because we should have known that really?

بنویسیم زیرا باید واقعاً آن را می دانستیم؟

I should think you.

باید به تو فکر کنم

Actually did this before. Oh, by the way.

در واقع این کار را قبلا انجام داده است. آه به هر حال.

So so somewhere there is a piece of paper

بنابراین در جایی یک تکه کاغذ

with Lewis Mendez and all of the people

با لوئیس مندز و همه

from our live chat, their list of birthdays.

افراد چت زنده ما، لیست تولد آنها وجود دارد.

I'm going to put you into my phone.

قراره تو رو بذارم تو گوشیم

You know what's going to happen now?

میدونی الان قراره چی بشه؟

Everyone is going to tell us their birthdays for the next half an hour.

تا نیم ساعت دیگه همه قراره تولدشون رو بهمون بگن .

Now, you can only tell us when if it's your birthday on the live stream.

اکنون فقط می‌توانید در پخش زنده به ما بگویید چه زمانی تولد شماست.

And then from there, I suppose you could tell us and then we.

و سپس از آنجا، من فکر می کنم شما می توانید به ما و سپس ما بگویید.

Well, I definitely put Lewis's into my phone.

خب، من قطعا لوئیس را در گوشیم قرار دادم.

Yeah.

آره

And then if we're on a Wednesday or a Sunday or any other time this time

و اگر سال آینده در چهارشنبه یا یکشنبه یا هر زمان دیگری در این زمان

next year, we can congratulate him. Yes.

باشیم، می توانیم به او تبریک بگوییم. آره.

If we're if we're still here.

اگر ما هستیم اگر هنوز اینجا هستیم.

On, we won't ask what your age is.

در، ما نخواهیم پرسید سن شما چند است.

We're not going to be, you know, rude, although if you wanted to share it, you could.

ما نمی‌خواهیم، ​​می‌دانی، بی‌ادب باشیم، اگرچه اگر می‌خواستی آن را به اشتراک بگذاری، می‌توانی.

But I'm sure it's it's it's one probably worth celebrating.

اما من مطمئن هستم که این یکی است که احتمالاً ارزش جشن گرفتن را دارد.

So can I say happy birthday to Lewis Monday

بنابراین می توانم بگویم روز تولد لوئیس دوشنبه

means it is your birthday today.

به این معنی است که امروز تولد شماست.

I hope it is as super duper as you wish.

امیدوارم به همان اندازه که شما می خواهید فوق العاده احمقانه باشد.

Happy birthday, Lewis. And Lewis is

تولدت مبارک، لوئیس. و لوئیس

making a decision to

تصمیم می

come home on his birthday onto this live stream, so.

گیرد در روز تولدش در این پخش زنده به خانه بیاید، بنابراین.

That's wonderful. Yeah.

این فوق العاده است. آره

So a special happy birthday to you.

پس تولدت را تبریک می گویم.

I'm sure you've got something better to do later.

مطمئنم بعدا کار بهتری داری.

Maybe.

Maybe you're going out for a meal, or you have somebody cooking

شاید.

شاید برای صرف غذا بیرون می روید، یا کسی

you a meal or your meeting up with family and friends.

دارید که برای شما غذا درست می کند یا با خانواده و دوستانتان ملاقات می کند.

What are you doing later?

بعدا چیکار میکنی؟

Look, it's probably around the same time in France as it is here.

ببینید، احتمالاً در همان زمان در فرانسه است که اینجاست.

Well, maybe you are doing what I do on my birthday.

خوب، شاید شما کاری را که من در روز تولدم انجام می دهم انجام می دهید.

I just crawl into a corner and I cry myself to sleep.

فقط به گوشه ای خزیدم و خودم گریه می کنم تا بخوابم.

That's what I normally do these days on my birthday.

این کاری است که من معمولاً این روزها در روز تولدم انجام می دهم.

That's lovely there.

He says he's a bit emotional.

اونجا قشنگه

او می گوید که کمی احساساتی است.

Yes. Well, this is what you know.

آره. خوب، این چیزی است که شما می دانید.

This is what Mr.

این چیزی است که آقای

Douglas created, this lovely place where everyone can say hello to each other.

داگلاس ایجاد کرد، این مکان دوست داشتنی که همه می توانند به یکدیگر سلام کنند.

And that's why we've got to meet up.

و به همین دلیل است که ما باید ملاقات کنیم.

Mr. Duncan, these are very special people on here.

آقای دانکن، اینها افراد بسیار خاصی در اینجا هستند.

Yes, I've said this before. We've got to meet again.

بله، قبلاً این را گفته ام. ما باید دوباره ملاقات کنیم

I don't know when it will be my year.

نمی دانم سال من کی می شود.

Next year might be the year after.

سال آینده ممکن است سال بعد باشد.

It might be it might be 2030.

ممکن است سال 2030 باشد.

You know, that's the way the world's going.

می دانید، این راهی است که جهان پیش می رود.

We might all be in lockdown again.

ممکن است همه ما دوباره در قرنطینه باشیم.

Apparently, they want to put us all in lockdown again.

ظاهراً آنها می خواهند دوباره همه ما را در قفل قرار دهند.

Steve, who does?

استیو، چه کسی انجام می دهد؟

Well, people here in this country, they are saying that because lots of people are now suffering from

خب، مردم اینجا در این کشور، می گویند چون بسیاری از مردم اکنون

from not just COVID, but the after effects of COVID.

نه تنها از کووید، بلکه از اثرات بعدی کووید رنج می برند.

They're saying that we should start having those similar situations again, where

آنها می گویند که ما باید دوباره شروع کنیم به آن موقعیت های مشابه، که در آن

everyone wears masks to protect those who have that thing called long COVID.

همه ماسک می زنند تا از کسانی که آن چیزی به نام کووید طولانی را دارند محافظت کنند.

And that's in this country.

و این در این کشور است.

But I don't think it's going to happen somehow.

اما فکر نمی‌کنم به نحوی این اتفاق بیفتد.

I mean, let's face it, England,

منظورم این است که قبول کنیم، انگلیس،

we have enough problems at the moment.

ما در حال حاضر به اندازه کافی مشکل داریم.

We do. We have so many problems here.

ما انجام می دهیم. ما اینجا خیلی مشکلات داریم

I'm thinking of getting

من به این فکر می کنم که

on one of those little dinghies and going over to France.

سوار یکی از آن لنج های کوچک شوم و به فرانسه بروم.

Do it the opposite way round.

این کار را برعکس انجام دهید.

Yes, I might have to become an immigrant.

بله، ممکن است مجبور شوم مهاجر شوم.

There's lots of.

تعداد زیادی وجود دارد.

There's lots of dinghies somewhere on off the south coast of England.

قایق های زیادی در سواحل جنوبی انگلستان وجود دارد.

But what happens are all these dinghies, we don't know.

اما آنچه اتفاق می افتد همه این لنج ها هستند، ما نمی دانیم.

So a lot of people are coming over here at the moment across the English Channel in little ripper boats.

بنابراین بسیاری از مردم در حال حاضر با قایق‌های کوچک چاک‌دهنده از طریق کانال انگلیسی به اینجا می‌آیند.

But I'm thinking of doing the opposite and getting into one of the boats

اما من به این فکر می‌کنم که برعکس عمل کنم و سوار یکی از قایق‌هایی شوم

that they've already used and going back over there

که قبلاً استفاده کرده‌اند و به آنجا برگردم

and trying my best to get into France and just say, please, please let me in.

و تمام تلاشم را می‌کنم تا به فرانسه بروم و فقط بگویم، لطفاً، لطفاً اجازه دهید من وارد شوم.

I'm from England. Please.

انگلستان. لطفا.

You don't know how bad things are there.

نمی دانی چقدر اوضاع بد است.

It's terrible.

این وحشتناک است.

There was might say, don't bother coming here.

ممکن است گفته شود، زحمت نیاورید اینجا.

It might not.

ممکن است نباشد.

I don't know if it would be any better in France,

نمی دانم در فرانسه بهتر بود یا

but. Well, it certainly would be.

نه، اما. خوب، قطعا اینطور خواهد بود.

It would be. The food would be better.

خواهد بود. غذا بهتر بود

Probably.

شاید.

What are you saying?

چی میگی؟

My food is not very good, Mr.

غذای من زیاد خوب نیست آقای

Duncan, because I cook most of the meals.

دانکن چون بیشتر غذاها را من درست می کنم.

So you're saying my food is not very good?

پس می گویی غذای من زیاد خوب نیست؟

No, I'm not saying that.

نه، من این را نمی گویم.

I I'm just saying.

من فقط دارم میگم

Just saying generally.

فقط به طور کلی گفتن.

Yes. So I think you are taking it slightly too far.

آره. بنابراین من فکر می کنم شما کمی بیش از حد از آن استفاده می کنید.

So that's going in.

My my come to Spain, says Luisa.

لوئیزا می‌گوید: من به اسپانیا آمده‌ام.

I'm not sure if my rubber dinghy would would last that long.

مطمئن نیستم که قایق لاستیکی من تا این اندازه دوام بیاورد .

Well, we we we we have threatened to do a tour

خب، ما تهدید کرده‌ایم که یک تور

around various countries,

در کشورهای مختلف انجام می‌دهیم،

so something would definitely be on that list.

بنابراین قطعاً چیزی در آن لیست خواهد بود.

Have you discovered a monetary or something?

آیا پولی یا چیزی دیگر کشف کرده اید؟

You do realise that it cost thousands and thousands of pounds but.

شما متوجه می شوید که هزینه آن هزاران و هزاران پوند است اما.

We, we're going to be funded won't because if somebody wanted us to visit their particular location,

ما، ما قرار نیست بودجه دریافت کنیم، زیرا اگر کسی بخواهد که ما از مکان خاص آنها بازدید کنیم،

they would be funding is with tickets and all sorts of spending money and things like that.

آنها بودجه را با بلیط و انواع خرج کردن پول و چیزهایی از این قبیل تامین می کنند.

You really don't seem to have a grasp of the financial situation, not just here but around the world.

به نظر می رسد که شما واقعاً درک درستی از وضعیت مالی ندارید، نه فقط در اینجا بلکه در سراسر جهان.

I don't think anyone is going to start sending aeroplane tickets to us, to be honest.

راستش فکر نمی کنم کسی شروع به ارسال بلیط هواپیما برای ما کند.

I don't.

I'm, you know, I'm joking, Mr. Dimon.

من این کار را نمی کنم.

میدونی دارم شوخی میکنم آقای دیمون.

I can never tell these days.

این روزها را هرگز نمی توانم بگویم.

Well, as you say, we we will get one of those dinghies is we probably get them at a special cut price rate

خوب، همانطور که شما می گویید، ما یکی از آن قایق ها را خواهیم گرفت، یعنی احتمالاً آنها را با نرخ کاهش قیمت ویژه

and then we can, you know, go back maybe I don't know how much you would have to pay.

می گیریم و سپس می توانیم، می دانید، برگردیم، شاید من نمی دانم چقدر باید بپردازید.

If you're wondering what a dinghy is.

اگر تعجب می کنید که قایق چیست؟

It's a it's a type of small boat normally made of rubber.

این یک نوع قایق کوچک است که معمولاً از لاستیک ساخته می شود.

It's it sounds very strange, but that's exactly what it is.

خیلی عجیب به نظر می رسد، اما دقیقاً همین است.

But lots of people have been coming over here from from camps

اما بسیاری از افراد از اردوگاه

where people have got into friends illegally.

هایی که در آن افراد به طور غیرقانونی با دوستانشان آشنا شده اند به اینجا آمده اند.

And that's basically what they called illegal immigrants.

و اساساً این همان چیزی است که آنها به آنها مهاجران غیرقانونی می گفتند.

And now they're coming over here across the English Channel.

و اکنون آنها از طریق کانال انگلیسی به اینجا می آیند.

But I'm thinking of doing the opposite to see how far I get

اما من به این فکر می کنم که برعکس عمل کنم تا

if I go the other way

ببینم اگر از راه دیگر برگردم تا کجا پیش می روم

back.

.

You can film it all live as well. Mr.

شما می توانید همه آن را به صورت زنده نیز فیلمبرداری کنید. آقای

Duncan could do a live stream from my rubber dinghy.

دانکن می‌توانست از قایق لاستیکی من پخش مستقیم پخش کند.

I think he's

من فکر می کنم او از

not technically I don't think

نظر فنی نیست، فکر نمی کنم

they're illegal going to France, because I think

رفتن آنها به فرانسه غیرقانونی باشد، زیرا فکر می

the countries that they're coming from are part of the European Union.

کنم کشورهایی که آنها از آنجا می آیند بخشی از اتحادیه اروپا هستند.

So they are perfectly entitled to travel to France.

بنابراین آنها کاملاً حق دارند به فرانسه سفر کنند.

But but anyway, that's that's just.

اما به هر حال، این فقط همین است.

Some of some are from from Syria.

برخی از آنها اهل سوریه هستند.

I'm not sure if Syria is in Europe, but again.

من مطمئن نیستم که آیا سوریه در اروپا است، اما دوباره.

Is Albania in Europe? I think it is, yes.

آیا آلبانی در اروپاست؟ من فکر می کنم این است، بله.

Well, Albania is a completely different situation and one I'm not going to get into.

خب، آلبانی وضعیت کاملا متفاوتی است و من قصد ندارم وارد آن شوم.

But that. Yes.

اما این. آره.

Because I have a feeling we might have people watching at the moment in Albania.

چون احساس می‌کنم ممکن است مردم در حال حاضر در آلبانی تماشا کنند.

Hello. We do. Hello.

سلام. ما انجام می دهیم. سلام.

I hope we did, but we can.

امیدوارم انجام داده باشیم، اما می توانیم.

We can hopefully improve your English and then you can come here legally.

امیدواریم بتوانیم زبان انگلیسی شما را بهبود بخشیم و سپس می توانید به صورت قانونی به اینجا بیایید.

Of course, we'd prefer it if you came here legally.

البته، ما ترجیح می دهیم که شما به طور قانونی به اینجا آمده باشید.

Yes, but you. Can.

بله، اما شما. می توان.

That's the thing.

You can you can buy a plane ticket and fly in fly here from Albania.

این شد یه چیزی.

می توانید بلیط هواپیما بخرید و از آلبانی به اینجا پرواز کنید.

And if you've got good English, then we'll give you a job

و اگر انگلیسی خوبی دارید ، ما به شما شغل می‌دهیم

because there are plenty of jobs available.

زیرا شغل‌های زیادی وجود دارد.

We will in the UK, not as persons in,

ما در بریتانیا خواهیم بود، نه به عنوان افراد

you know, Great Britain.

در بریتانیای کبیر.

There are plenty of jobs available in the UK

مشاغل زیادی در بریتانیا وجود دارد

because lots of UK people don't want to do the tough jobs.

زیرا بسیاری از مردم بریتانیا نمی خواهند کارهای سخت را انجام دهند.

Yes. When you say tough jobs, what do you mean?

آره. وقتی می گویید مشاغل سخت، منظورتان چیست؟

What, like like a heart surgeon?

مثل یک جراح قلب؟

No, I'm talking about jobs, like in the

نه، من در مورد مشاغل صحبت می کنم، مانند

waiting on tables.

انتظار روی میزها.

What what's the phrase I'm looking for in the service?

عبارتی که در سرویس به دنبال آن هستم چیست؟

In the service industry?

در صنعت خدمات؟

That's the phrase I looking for

این عبارتی است که من به دنبال

service industry.

صنعت خدمات هستم.

We haven't got enough people willing to do their jobs in this country because we pay them more.

ما افراد زیادی را نداریم که بخواهند کار خود را در این کشور انجام دهند زیرا به آنها حقوق بیشتری می دهیم.

So basically all the crappy jobs.

بنابراین اساساً همه مشاغل مزخرف.

Is that what you're saying? Yes.

این چیزی است که شما می گویید؟ آره.

So then from that, you can get trained in something else and then move on to a better job.

بنابراین پس از آن، می توانید در مورد دیگری آموزش ببینید و سپس به سمت یک کار بهتر بروید.

That's what you that's what that's what you would do.

این همان کاری است که شما انجام می دهید.

You would start off, come to the country, start off in a low paid job

شما شروع می‌کردید ، به کشور می‌آمدید، با یک شغل کم درآمد شروع می‌کردید

and get some education, and then do what you want to do later on.

و کمی تحصیل می‌کردید، و بعداً کاری را که می‌خواهید انجام دهید، انجام می‌دادید.

That's that's, you know, welcome to England.

همین است، می دانید، به انگلیس خوش آمدید.

Now, we need you to wait on these tables and wash these dishes,

حالا باید روی این میزها منتظر بمانید و این ظروف را بشویید

and we need you to pull up these vegetables on the freezing cold.

و باید این سبزیجات را در سرمای انجماد بالا بکشید.

Because British people are too lazy to do it themselves.

زیرا مردم بریتانیا تنبل تر از آن هستند که خودشان این کار را انجام دهند.

That's almost a threat, really, isn't it?

این تقریباً یک تهدید است، واقعاً، اینطور نیست؟

It's always a good reason not to go.

همیشه دلیل خوبی برای نرفتن است.

You see, I spoke to a friend of my mother's.

ببینید، من با یکی از دوستان مادرم صحبت کردم.

A friend of your mother's?

دوست مادرت؟

Oh, I knew you were going to get this in.

اوه، می‌دانستم که قرار است این را وارد کنید.

Well, this is an interesting story.

خب، این داستان جالبی است.

So this shows you what is what people are capable of doing if they work hard.

بنابراین این به شما نشان می دهد که اگر مردم سخت کار کنند، چه کاری می توانند انجام دهند.

So she's from India, obviously.

پس معلوم است که او اهل هند است.

My mother passed, passed away a few months ago.

مادرم چند ماه پیش فوت کرد.

But one of her friends who she was very good friends

اما یکی از دوستانش که با او دوست بسیار خوبی بود،

with came to live off quite close to us only a few miles away.

تنها چند مایل دورتر آمد و در نزدیکی ما زندگی کرد.

And I contacted her to let her know

و من با او تماس گرفتم تا

after my mother passed that my mother had died

بعد از فوت مادرم به او بگویم که مادرم فوت کرده است

and of course, she was very sad

و البته او خیلی ناراحت

she couldn't go to the funeral, but she said, Will you come and visit me?

بود که نتوانست به مراسم ختم برود اما گفت می آیی به من سر بزنی؟

So I did.

من هم همین کار را کردم.

So I'd never met her before.

بنابراین من قبلاً او را ملاقات نکرده بودم.

So we met up in fact, we've met up twice now.

بنابراین در واقع ما همدیگر را ملاقات کردیم، اکنون دو بار ملاقات کرده ایم.

And she was telling me her sort of life story because I said to her,

و او داستان زندگی‌اش را برایم تعریف می‌کرد، چون به او گفتم

you know, how did you get to because she's 80 something.

، می‌دانی، چطور به این موضوع رسیدی چون او 80 سال دارد.

We're not getting the whole lifestyle.

ما کل سبک زندگی را دریافت نمی کنیم.

Did you get to come into the UK?

آیا توانستید به انگلستان بیایید؟

And she said her father, the family came here

و او گفت که پدرش، خانواده

in the mid-fifties 1950s and he was quite clever,

در اواسط دهه پنجاه به اینجا آمدند و او کاملاً باهوش بود،

but he started off as a very lovely paid

اما او به عنوان یک شغل خدماتی بسیار دوست داشتنی با دستمزد شروع

service job and he worked in a factory

کرد و در یک کارخانه کار کرد

and then eventually he worked and worked his way up.

و سپس در نهایت کار کرد و راه خود را ادامه داد.

He, he opened his own business and became quite wealthy.

او، کسب و کار خود را باز کرد و کاملاً ثروتمند شد.

So he found that opportunity.

بنابراین او این فرصت را پیدا کرد.

So he started from nothing came to the UK with nothing.

بنابراین او از هیچ شروع کرد و با هیچ به بریتانیا آمد.

So they came with like £2 or something

بنابراین آنها با 2 پوند یا چیزی دیگر آمدند

and there wouldn't have been benefits in those days.

و در آن روزها مزایایی وجود نداشت.

That's a lot.

Now there wouldn't have been the benefits system in place.

آن خیلی زیاد است.

اکنون سیستم مزایا وجود نداشت.

And then he found a job which is my own, his own business, etc., etc..

و سپس او شغلی پیدا کرد که متعلق به من، کسب و کار خودش، و غیره و غیره است.

So, you know, it's anyone can do this.

بنابراین، می دانید، هر کسی می تواند این کار را انجام دهد.

And it was quite a quite a nice story.

و داستان بسیار خوبی بود.

I found that quite sort of, you know, it's hope for everybody.

من متوجه شدم که به نوعی، می دانید، این یک امید برای همه است.

What was the business?

تجارت چه بود؟

It was a plastics. Assassin.

پلاستیکی بود قاتل.

And now it was the plastics industry making plastics for the industry through.

و اکنون این صنعت پلاستیک بود که پلاستیک را برای این صنعت تولید می کرد.

Drink pushing.

هل دادن بنوشید.

So he obviously found this friend of my mother's

بنابراین او به وضوح این دوست

father, found this opportunity

پدر مادرم را پیدا کرد، این فرصت را پیدا

because he worked in a factory and then presumably there weren't enough materials available.

کرد زیرا در یک کارخانه کار می کرد و احتمالاً مواد کافی در دسترس نبود.

He saw this opportunity.

او این فرصت را دید.

If he could supply other factories with these raw

اگر او می توانست این مواد خام

materials, processed materials, he could make money from them.

، مواد فرآوری شده را برای کارخانه های دیگر تامین کند، می توانست از آنها درآمد کسب کند.

Indeed, he was in plastic.

در واقع، او در پلاستیک بود.

He was he wasn't making rubber dinghies.

او قایق های لاستیکی نمی ساخت.

Well, who knows? But I don't think so.

خوب، چه کسی می داند؟ اما من اینطور فکر نمی کنم.

But yeah.

ولی آره.

So just shows you if you go to another country, start from nothing.

بنابراین فقط به شما نشان می دهد که اگر به کشور دیگری رفتید، از هیچ شروع کنید.

You can become successful.

شما می توانید موفق شوید.

Yeah, which I think something is often a lot of people

بله، من فکر می کنم چیزی است که بسیاری از مردم

forget that, that even if you may assume that they're coming

فراموش می کنند، حتی اگر شما ممکن است تصور کنید که آنها

from people, a lot of people think they're in poverty in this country.

از مردم آمده اند، بسیاری از مردم فکر می کنند که در این کشور در فقر هستند.

I mean, they're not in reality compared to what people would have been back in the 1950s.

منظورم این است که آنها در مقایسه با آنچه مردم در دهه 1950 می‌رفتند، در واقعیت نیستند.

But you can work your way up. Yes.

اما شما می توانید راه خود را ادامه دهید. آره.

And of course, many, many stories like that

و البته، داستان‌های بسیاری

of lots of particularly immigrants from India, from the Indian continent,

مانند بسیاری از مهاجران به خصوص از هند، از قاره هند،

came to us in the fifties and sixties because we needed the labour.

در دهه‌های پنجاه و شصت به ما رسید، زیرا به نیروی کار نیاز داشتیم.

And, you know, we've got a whole community now from that and lots of very successful

و، می دانید، ما اکنون یک جامعه کامل از آن داریم و افراد بسیار موفق

people built, very successful businesses, became doctors, etc..

زیادی ساخته اند، مشاغل بسیار موفقی ساخته اند، پزشک شده اند و غیره.

So yeah,

بنابراین بله،

positive immigration.

مهاجرت مثبت.

We might, we might all be going back, but we might all be getting on boats because I'm half French anyway.

ما ممکن است، همه ما برگردیم، اما همه ما ممکن است سوار قایق شویم، زیرا به هر حال من نیمه فرانسوی هستم.

I've got, I've got some French half, I've got a French man inside me that 10%.

من دارم، نصف فرانسوی دارم، یک مرد فرانسوی در درون خود دارم که 10 درصد است.

Yes. Anyway but you're all yes but we're not going to do percentages all the way.

آره. به هر حال، اما همه شما بله هستید، اما ما درصدی را در تمام طول راه انجام نمی دهیم.

Who's who's doing that.

چه کسی این کار را می کند

No one so half is always better.

هیچ کس پس نیمی همیشه بهتر است.

You are from French lineage?

شما از تبار فرانسوی هستید؟

Yes, my and I have.

بله، من و خودم داریم.

I have distant relatives in France.

من فامیل دور در فرانسه دارم.

So I could go back.

پس میتونستم برگردم

Technically, I could get. Yes.

از نظر فنی، من می توانم دریافت کنم. آره.

On a rubber dinghy.

روی یک قایق لاستیکی.

I could go across there and I could just give them my real name

من می توانستم به آن طرف بروم و فقط می توانستم نام واقعی خود را به آنها بدهم

and they would say, oh, oh, hello, you.

و آنها بگویند، اوه، اوه، سلام، تو.

Have got a French surname.

نام خانوادگی فرانسوی داشته باشید.

Bone Jaw. Bone jaw.

فک استخوانی. فک استخوانی.

Come back then. Yes. It's nice to see you back.

اونوقت برگرد آره. خوشحالم که دوباره شما را می بینم.

Yes, and that's it.

بله، و بس.

Mr. Duncan. Surname is French. Yes. So.

آقای دانکن نام خانوادگی فرانسوی است. آره. بنابراین.

Exactly. We could.

دقیقا. ما توانستیم.

Yeah, I think we've got to.

بله، من فکر می کنم ما باید.

That's what we're going to see. This is.

این چیزی است که ما خواهیم دید. این هست.

Continues. Well, well, I could do it.

ادامه دارد. خوب، خوب، من می توانم آن را انجام دهم.

I'm not sure about you.

من در مورد شما مطمئن نیستم.

Well, you know, partners, you know, we allow, you know.

خوب، شما می دانید، شرکا، شما می دانید، ما اجازه می دهیم، شما می دانید.

French, we do not take kindly to people who,

فرانسوی، ما با افرادی که،

hey, do not speak French and B

هی، فرانسوی صحبت نمی کنند و ب

try to speak French.

سعی می کنند فرانسوی صحبت کنند، مهربانی نمی کنیم.

That's true, though, isn't it?

با این حال، این درست است، اینطور نیست؟

French people hate that.

مردم فرانسه از آن متنفرند.

They hate people who don't speak French

آنها از افرادی که فرانسوی صحبت نمی کنند

and they hate people who try to speak French.

و از افرادی که سعی می کنند فرانسوی صحبت کنند متنفرند.

I think that's probably just Paris.

من فکر می کنم این احتمالا فقط پاریس است.

But I think I mean, my experience of when I went used to go with friends

اما فکر می کنم منظورم این است که تجربه من از زمانی که با

is that I never, you know, a way from the cities.

دوستان می رفتم این است که هرگز، می دانید، از شهرها راه نرفته ام.

It's the same in the UK, in London, London people are quite unfriendly.

در بریتانیا هم همینطور است، در لندن، لندن مردم کاملا غیر دوستانه هستند.

New York people are known for being unfriendly.

مردم نیویورک به غیر دوستانه بودن معروف هستند.

People in Paris are.

مردم در پاریس هستند.

So if you go into the other parts of the country, I think you'll find that.

بنابراین اگر به سایر نقاط کشور بروید، فکر می کنم آن را پیدا خواهید کرد.

I mean, I used to speak a bit of French and I used to go

منظورم این است که من قبلاً کمی فرانسوی صحبت می کردم و

with friends and I can't remember where they lived in a suburb of France.

با دوستانم می رفتم و یادم نمی آید آنها در حومه فرانسه کجا زندگی می کردند .

Yes, it was like a small town village type set up

بله، مثل یک روستای شهری کوچک بود

and we used to go to the boulangerie in the morning.

که صبح ها به بولنجری می رفتیم.

The blue lingerie.

لباس زیر آبی.

They love it. If I tried, if I spoke something.

آنها آن را دوست دارند. اگر تلاش می کردم، اگر چیزی صحبت می کردم.

Like his head with his French words, boulangerie.

مثل سرش با کلمات فرانسویش، boulangerie.

Oh, he can't beat some nice, crusty French bread.

اوه، او نمی تواند نان فرانسوی خوب و خرد شده را بزند.

Served by a crusty old French peasant.

توسط یک دهقان پیر فرانسوی سرو می شود.

So it was what was lovely, actually good.

پس چیزی بود که دوست داشتنی بود، در واقع خوب بود.

And Palmira says, I don't suppose in much.

و پالمیرا می گوید، فکر نمی کنم زیاد.

Wenlock there are many immigrants.

ونلاک مهاجران زیادی وجود دارد.

Well, technically we are.

خوب، از نظر فنی ما هستیم.

We were immigrants.

ما مهاجر بودیم.

We escaped from the war torn

ما از شهر جنگ زده ولورهمپتون فرار

city of Wolverhampton

and we had to come across, we had to sail across the River Severn

کردیم و مجبور شدیم با آن روبرو شویم، مجبور شدیم با یک قایق کوچک از رودخانه Severn عبور

in a small boat and we came here to much Wenlock to get,

کنیم و به اینجا آمدیم تا به بسیاری از Wenlock

to get freedom and, and equality.

برسیم تا آزادی و برابری را بدست آوریم.

So we left Wolverhampton behind

بنابراین ما ولورهمپتون را پشت سر

and we managed to get asylum here in much Wenlock.

گذاشتیم و موفق شدیم در اینجا در ونلاک بیشتر پناهندگی بگیریم.

Although they they, I don't think they want us to stay here particularly.

اگرچه آنها آنها هستند، من فکر نمی کنم آنها بخواهند که ما به خصوص اینجا بمانیم.

They keep trying to send us back. But, but yes.

آنها مدام سعی می کنند ما را برگردانند. اما، اما بله.

No there are, you're right.

نه وجود دارد، حق با شماست.

Well probably on the farms

خوب احتمالاً در

there may well be seasonal workers,

مزارع ممکن است کارگران فصلی وجود داشته باشند،

what we call seasonal workers that come at times of the year when, when, when,

چیزی که ما کارگران فصلی می نامیم که در مواقعی از سال که، چه زمانی، چه زمانی،

when the farms need them, like planting crops, picking fruit, that sort of thing.

زمانی که مزارع به آنها نیاز دارند، می آیند، مانند کاشت محصولات، چیدن میوه، و از این قبیل چیزها.

So this again, this this also sounds like the rubbish jobs.

بنابراین این دوباره، این نیز مانند مشاغل زباله به نظر می رسد.

Yeah, I used to do that and for these jobs and so would.

بله، من این کار را انجام می دادم و برای این کارها و همینطور انجام می دادم.

Have a good job.

کار خوبی داشته باشی

I went to work in an office with lots of lovely people in a corner office.

من برای کار در دفتری با افراد دوست داشتنی زیادی در یک دفتر کار رفتم.

I'd have no one to have an office with a view

من کسی را ندارم که دفتری با منظره داشته باشد

and I want to have it overlooking the Eiffel Tower.

و می خواهم آن را مشرف به برج ایفل داشته باشم.

Am I asking too much there.

اونجا زیاد میپرسم

When you've got to work your way up to that, Mr..

آقای

Dembele. Yes, or down.

دمبله. بله، یا پایین.

I could work my way down as well.

من هم می توانستم پایین بیایم.

Uh, and Libby says you can, Mr.

اوه، و لیبی می گوید شما می توانید، آقای

Duncan, if you come, if I'm still alive.

دانکن، اگر بیایید، اگر من هنوز زنده باشم.

Oh, we certainly hope you will be.

اوه، ما مطمئنا امیدواریم که شما باشید.

I will provide you with a room.

من به شما یک اتاق می دهم.

You see. There you. Go. Yes. Good. Got somewhere to go.

می بینید. شما آنجا هستید. برو آره. خوب جایی برای رفتن دارم

Victoria says anything about me but you you'll find.

ویکتوریا هر چیزی در مورد من می گوید اما شما پیدا خواهید کرد.

Victoria said I would like you to come to Italy.

ویکتوریا گفت دوست دارم به ایتالیا بیایی.

Dear Mr.

جناب آقای

Duncan and Mr.

دانکن و آقای

Steve, I would prepare you some speciality specialities.

استیو عزیز، من برای شما تخصص های تخصصی آماده می کنم.

All right. Well, Italy. Mm.

خیلی خوب. خب ایتالیا مم

Well, we had pizza last night, so we did. Yes.

خوب، دیشب پیتزا خوردیم، پس این کار را کردیم. آره.

Yes, that sounds like a very good idea.

بله، این ایده بسیار خوبی به نظر می رسد.

So I will give you the address in a few moments

پس چند لحظه دیگر آدرسی را به شما می‌دهم

that you can send your your plane tickets to

که می‌توانید بلیط هواپیما خود را بفرستید تا

say we can come over here.

بگویید می‌توانیم بیایم اینجا.

That would be very nice.

خیلی خوب میشه.

But the sad news was that it is sad news today.

اما خبر غم انگیز این بود که امروز خبر غم انگیزی است.

Just before coming on, I heard the the sad news that one of our famous

درست قبل از آمدن، خبر غم انگیزی را شنیدم که یکی

guitarists here in the UK has passed away.

از گیتاریست های معروف ما در بریتانیا درگذشت.

I'm sure you know who I am all about, Mr.

مطمئنم می دانید که من کی هستم، آقای

Williams. No.

ویلیامز.

Wilko Johnson

خیر. Wilko Johnson

from Dr. Feelgood.

از دکتر Feelgood.

You know him.

تو او را می شناسی.

He has the amazing way of playing the guitar.

او روش شگفت انگیز نواختن گیتار را دارد.

He passed away on Monday, I think he was 71 after several after suffering from cancer.

او روز دوشنبه از دنیا رفت، فکر می‌کنم بعد از چندین بار ابتلا به سرطان، 71 ساله بود.

Well, he had pancreatic cancer.

خب سرطان لوزالمعده داشت

And then

و پس از

and then he received some some unusual treatment.

آن او برخی از درمان غیر معمول دریافت کرد.

And he was clear for quite a while.

و او برای مدتی روشن بود.

But unfortunately, it did return.

اما متاسفانه دوباره برگشت.

So he passed away.

پس از دنیا رفت.

And if you've never heard any Dr.

و اگر هرگز

Feelgood music, look it up on YouTube.

موسیقی دکتر Feelgood را نشنیده‌اید، آن را در YouTube جستجو کنید.

And I can tell you now, there is no way that you're going to sit

و اکنون می توانم به شما بگویم، هیچ راهی وجود ندارد که بنشینید

and watch it and listen to it without moving around.

و آن را تماشا کنید و بدون حرکت به آن گوش دهید.

Brilliant.

درخشان

Yes. Classic group from the 1970s.

آره. گروه کلاسیک از دهه 1970.

So that that's really sad.

به طوری که واقعاً ناراحت کننده است.

I was I must admit, I felt a little bit teary when I heard that, because

باید اعتراف کنم، وقتی این را شنیدم کمی اشک ریختم، زیرا

he's an unusual character, slightly eccentric.

او شخصیتی غیرعادی و کمی عجیب و غریب است.

He was and and suffered quite a lot in his life,

او در زندگی‌اش رنج‌های زیادی کشید و رنج کشید،

but still had a great sense of humour

اما همچنان حس شوخ طبعی

and also a brilliant guitarist as well.

و همچنین گیتاریست درخشانی داشت.

Quite a presence on the stage

حضور کاملاً روی صحنه

because of the particular way he used to do his his guitar playing.

به دلیل روش خاصی که او برای نواختن گیتار خود استفاده می کرد.

He used to move around a lot on the stage. Yes.

او روی صحنه زیاد رفت و آمد می کرد. آره.

And also he had a very unique way of playing the guitar, which is actually very hard to do.

و همچنین او یک روش بسیار منحصر به فرد برای نواختن گیتار داشت که در واقع انجام آن بسیار سخت است.

He used all of his fingers and it's a very sort of erratic way of playing the guitar. So.

او از تمام انگشتانش استفاده می کرد و این یک روش بسیار نامنظم برای نواختن گیتار است. بنابراین.

That's right.

درست است.

I have to say, I sometimes you hear of celebrities passing away

باید بگویم، من گاهی می‌شنوید که افراد مشهور فوت

and you go, oh, but I rarely did I actually had it to come to my

می‌کنند و شما می‌روید، اوه، اما من به ندرت مجبور به این شدم که به من بیایم،

I because I he's one of my little heroes

زیرا او یکی از قهرمانان کوچک من است،

because of the way he used to handle himself.

به خاطر روشی که قبلاً با خودش رفتار می‌کرد.

And he was an eccentric.

و او فردی عجیب و غریب بود.

He he had strange ways sometimes behaving.

او گاهی اوقات رفتارهای عجیبی داشت.

He had a great presence on stage.

او روی صحنه حضور بسیار خوبی داشت.

So I thought that was a little sad, actually.

بنابراین فکر کردم که در واقع کمی غم انگیز است.

Yes. If you if you look him up, there's a particular clip from

آره. اگر به او نگاه کنید، در واقع یک کلیپ خاص

the top of the Pops actually.

از بالای Pops وجود دارد.

See, it's the old grey whistle test.

ببینید، این تست سوت خاکستری قدیمی است.

Oh, the old grey whistle.

آه، سوت خاکستری قدیمی.

There is there are two good songs, Roxette and also go back to the night.

دو آهنگ خوب وجود دارد، Roxette و همچنین بازگشت به شب.

They are two amazing songs.

آنها دو آهنگ شگفت انگیز هستند.

If you've never heard the music of Dr.

اگر تا به حال موسیقی دکتر

Feelgood, I suggest you have a look not now, because then you will miss me.

فیلگود را نشنیده اید، پیشنهاد می کنم همین حالا نگاهی بیندازید، زیرا در این صورت دلتان برای من تنگ خواهد شد.

No, not now.

نه الان نه.

Not now. Sammy Alam. Hello, Samia.

الان نه. سامی علم. سلام سامیا

And also Victoria.

و همچنین ویکتوریا.

And not Victoria.

و نه ویکتوریا.

Zika are talking about

زیکا در مورد

having trouble speaking. Hmm.

مشکل صحبت کردن صحبت می کند. هوم

I'm guessing it's nothing medical.

من حدس می زنم چیزی پزشکی نیست.

Are you talking about speaking English

آیا شما در مورد صحبت کردن به زبان انگلیسی

and. Yes.

و. آره.

So this is what this channel is all about, too? Yes.

پس هدف این کانال هم همین است؟ آره.

So you can listen

بنابراین می توانید گوش کنید

and then practise

و سپس تمرین کنید

as well, because if you missed it

، زیرا اگر آن را از دست دادید

and can be better off explaining that.

و بهتر است آن را توضیح دهید.

But the more you can practise

اما هرچه بیشتر بتوانید

speaking English, the better you will become.

صحبت کردن به زبان انگلیسی را تمرین کنید، بهتر خواهید شد.

Well, that's one of the reasons why I like to do this.

خب، این یکی از دلایلی است که من دوست دارم این کار را انجام دهم.

I like to do my live streams because it gives you a chance to listen to English being spoken.

من دوست دارم پخش زنده خود را انجام دهم زیرا این فرصت را به شما می دهد تا به صحبت های انگلیسی گوش دهید.

And this is live.

و این زنده است.

So this is not rehearsed.

پس این تکرار نشده است.

This is not practised.

این عمل نمی شود.

This is not anything. It is live.

این چیزی نیست. زنده است.

So what you're watching now is actually happening right now, and that is one of the best ways of learning

بنابراین آنچه اکنون تماشا می‌کنید در واقع همین الان اتفاق می‌افتد ، و این یکی از بهترین راه‌های یادگیری

English, is to listen to a natural environment where it is being used.

زبان انگلیسی، گوش دادن به محیط طبیعی است که در آن از آن استفاده می‌شود.

And that's why Mr.

و به همین دلیل است که آقای

Steve joins as well.

استیو نیز به آن ملحق می شود.

It's quite often a lot like yourself, Sam.

اغلب خیلی شبیه خودت است، سام.

You're probably very good at writing English, but not so good at speaking it.

احتمالاً در نوشتن انگلیسی خیلی خوب هستید، اما در صحبت کردن با آن خیلی خوب نیستید.

And this is what this channel is about.

و این همان چیزی است که این کانال در مورد آن است.

We also have radio on today, radio

ما امروز رادیو هم داریم، رادیو

Abu Baker, Abu

Bakr, who said it's his first time or their first time.

ابوبکر، ابوبکر که گفت اولین بار است یا اولین بار است.

Sorry.

متاسف.

Writing on the live chat.

نوشتن در چت زنده

Good. So congratulations. Right.

خوب پس تبریک میگم درست.

And you've taken that step.

و شما این قدم را برداشته اید.

I like that because I know a lot of people watch this,

من آن را دوست دارم زیرا می دانم که افراد زیادی این را تماشا می کنند،

but they are too afraid to actually type on the live chat.

اما آنها از اینکه واقعاً در چت زنده تایپ کنند می ترسند.

And there is no need.

و نیازی نیست.

You don't have to be nervous.

لازم نیست عصبی باشید.

You don't have to worry. It's all right.

شما لازم نیست نگران باشید. همه چیز درست است.

We are all very friendly. Yes, not here we are.

همه ما خیلی صمیمی هستیم. بله، اینجا نیستیم.

All this is a very friendly, safe environment

همه اینها یک محیط بسیار دوستانه و امن

with which you can practise and

است که می توانید

associate with

با

other like minded people who are trying to to learn English.

افراد مشابه دیگری که در تلاش برای یادگیری زبان انگلیسی هستند تمرین کنید و با آنها معاشرت کنید.

And Mohsin has has reached out, I think.

و محسن به نظرم دستش را دراز کرده است.

To, by the way.

به، اتفاقا.

On his nights for that.

در شب های او برای آن.

I haven't even mentioned today what I'm talking about today.

من حتی امروز به چیزی که امروز در مورد آن صحبت می کنم اشاره نکرده ام.

I'm talking about a very interesting subject.

من در مورد موضوع بسیار جالبی صحبت می کنم.

It is the subject of magic

موضوع

things that are

چیزهای

magical things that seem

جادویی است که چیزهای جادویی هستند که شگفت انگیز به نظر می رسند

amazing, things

، چیزهایی

that seem almost too unbelievable.

که تقریباً بیش از حد غیرقابل باور به نظر می رسند.

We say that these things are magic,

ما می گوییم این چیزها جادو است

and that's what I'm looking at today.

و من امروز به آن نگاه می کنم.

That's what I'm. Doing.

این چیزی است که من هستم. در حال انجام.

And I shall let you continue with that in a minute. Mr.

و من به شما اجازه خواهم داد تا یک دقیقه دیگر به آن ادامه دهید. آقای

Duncan will go and have some lunch because I'm hungry.

دانکن می رود و ناهار می خورد چون من گرسنه هستم.

Uh, Dario says that you don't like him because he's a street musician.

اوه، داریو می گوید که تو او را دوست نداری چون او یک نوازنده خیابانی است.

Oh, yes, I do.

اوه، بله، دارم.

I know what you're saying there?

میدونم اونجا چی میگی؟

Because a few weeks ago, if you remember, I was complaining because there was a guy

چون چند هفته پیش، اگر به خاطر داشته باشید، من شاکی بودم، زیرا یک پسری بود

playing the guitar and he was doing some really,

که گیتار می زد و

really depressing songs in the town square.

آهنگ های واقعاً واقعاً افسرده کننده ای را در میدان شهر اجرا می کرد.

And it didn't cheer me up at all.

و اصلاً مرا خوشحال نکرد.

So we feel music.

بنابراین ما موسیقی را احساس می کنیم.

If your music is lively and it has a great rhythm

اگر موسیقی شما پر جنب و جوش است و ریتم بالایی دارد

and the songs are positive to

و آهنگ ها

to who?

برای چه کسی مثبت است؟

I want to listen to some doctor feel that now.

می‌خواهم به حرف‌های دکتر گوش کنم که الان این احساس را دارد.

Definitely so. Don't worry about that.

قطعا همینطور است. نگران این نباش.

Yes, I'm sure I'm sure you are amazing.

بله، من مطمئن هستم که شما شگفت انگیز هستید.

Just a passing comment.

فقط یک نظر گذرا

Well, we're not we're not judging at all.

خوب، ما نیستیم، ما اصلاً قضاوت نمی کنیم.

Send me a video.

برای من ویدیو بفرست

Send me a video of you playing the guitar.

یه ویدیو از گیتار زدنت برام بفرست

As long as it's nothing in copyright, because I can't play it then.

تا زمانی که هیچ چیز در کپی رایت نباشد، زیرا من نمی توانم آن را بازی کنم.

But send me a video of you playing something,

اما یک ویدیو از شما در حال پخش چیزی،

maybe your own composition,

شاید آهنگسازی خودتان

and send it to my email address and I might play it on the air. Yes.

برای من بفرستید و آن را به آدرس ایمیل من بفرستید تا من آن را روی آنتن پخش کنم. آره.

So just to prove that I do like it and I love it a lot.

پس فقط برای اینکه ثابت کنم دوستش دارم و خیلی دوستش دارم.

Right.

درست.

Just as Belarus's Claudia has arrived, I am leaving.

همانطور که کلودیا بلاروس وارد شد، من می روم.

So I wish you all adieu and have a lovely lesson with Mr.

بنابراین من برای همه شما آرزوی خداحافظی می کنم و یک درس دوست داشتنی با آقای

Duncan as he talks about magic.

دانکن که در مورد جادو صحبت می کند داشته باشید.

Maybe he's going to magic me away. Hmm.

شاید او قصد دارد مرا جادو کند. هوم

Are you now, or are you just going to fade me away in the usual way?

الان هستی یا فقط میخوای منو به روش معمول محو کنی؟

We are actually going to have a look at an autumn walk

در واقع قرار است در یک لحظه نگاهی به پیاده روی پاییزی بیندازیم

in a moment and then we have today's main subject, which is all about

و سپس موضوع اصلی امروز را خواهیم داشت که همه چیز در مورد

magic words connected to magic, a wonderful subject.

کلمات جادویی مرتبط با جادو است، موضوعی فوق العاده.

You might even say that it is magical.

حتی ممکن است بگویید که این جادویی است.

All of that coming a little bit later.

همه اینها کمی بعد می آیند.

I'll see you all on Sunday.

یکشنبه همه شما را می بینم.

Have a lovely lesson.

Have a lovely time, Mr.

یک درس دوست داشتنی داشته باشید

اوقات خوشی داشته باشید، آقای

Duncan. I'll see you later for a cup of tea.

دانکن. بعدا می بینمت برای یک فنجان چای.

Oh, yes. I can't wait.

آه بله. من نمی توانم صبر کنم.

See you on Sunday. Bye.

یکشنبه می بینمت. خدا حافظ.

I suppose you might say that it is late autumn here now in the UK.

فکر می کنم ممکن است بگویید که اکنون اینجا در بریتانیا اواخر پاییز است.

Some people think that maybe winter has already arrived.

بعضی ها فکر می کنند شاید زمستان از راه رسیده است.

Well, it hasn't just yet.

خوب، هنوز نشده است.

It doesn't feel like winter at the moment.

فعلا انگار زمستان نیست.

However, apparently as December arrives

با این حال، ظاهراً با فرا رسیدن دسامبر

it's going to get very cold

، هوا بسیار سرد می شود

just to show that winter is on its way.

تا نشان دهد که زمستان در راه است.

We have a regular visitor.

ما یک بازدید کننده دائمی داریم.

In fact, we have lots of them.

در واقع، ما تعداد زیادی از آنها را داریم.

They come to the back of the house at this time of year and they like to sit in the trees

آنها در این زمان از سال به پشت خانه می آیند و دوست دارند روی درختان بنشینند

and eat all of the berries

و همه توت

that are now out looking very colourful.

هایی را بخورند که اکنون بسیار رنگارنگ به نظر می رسند.

And the birds in question

و پرندگان مورد

are also very colourful as well.

بحث نیز بسیار رنگارنگ هستند.

They are called Red Wings

به آنها Red Wings

and I have been busy over the past couple of days filming them

می گویند و من در چند روز گذشته مشغول فیلمبرداری آنها

at the back of the house. I

در پشت خانه بودم.

mean, they are back.

یعنی برگشتند.

The Red Wings have returned

رد بال ها

every year they come.

هر سال که می آیند برمی گردند.

And I suppose it is a sign that winter is definitely on the way

و فکر می‌کنم این نشانه‌ای است که زمستان قطعا در راه است،

because they have flown all the way here

زیرا آنها تمام مسیر را

from Scandinavia and also Russia.

از اسکاندیناوی و همچنین روسیه به اینجا رسانده‌اند.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

We also have Red Wings in Scotland as well.

ما همچنین Red Wings را در اسکاتلند نیز داریم.

Apparently they come from a different part of the world.

ظاهراً آنها از نقاط مختلف جهان آمده اند.

They come from up north from Iceland.

آنها از شمال ایسلند می آیند.

So we do get Red Wings coming to this country from many different places.

بنابراین ما Red Wings را از مکان‌های مختلف به این کشور می‌آوریم .

In fact, thank you very much for joining me today.

در واقع از اینکه امروز به من ملحق شدید بسیار متشکرم.

Yes, we do have a lot to talk about.

بله، ما چیزهای زیادی برای صحبت کردن داریم.

We have today's subject, which is magic,

ما موضوع امروزی داریم که جادو

and that is coming up in a moment.

است و در یک لحظه مطرح می شود.

Please don't go away.

لطفا دور نشو

Stay right here, please.

همینجا بمون لطفا

And you can enjoy some new words, maybe even some new phrases.

و می توانید از برخی کلمات جدید، شاید حتی از برخی عبارات جدید لذت ببرید.

Who knows?

There might be something there for you to enjoy

چه کسی می داند؟

ممکن است چیزی برای لذت بردن از

them in

آنها

the room.

در اتاق وجود داشته باشد.

English addict is what we are.

معتاد انگلیسی همان چیزی است که ما هستیم.

That is what we like to do.

این همان کاری است که ما دوست داریم انجام دهیم.

We love the English language and I have a feeling if you are new here,

ما عاشق زبان انگلیسی هستیم و احساس می کنم اگر در اینجا تازه کار

you might also fall in love with English as well.

هستید، ممکن است عاشق انگلیسی نیز شوید.

Today we are taking a look at, a subject all about

امروز ما نگاهی به آن می اندازیم، موضوعی که همه چیز در

the subject today is magic.

مورد موضوع امروز جادو است.

And now you can see there is a little rabbit and also a magic wand.

و اکنون می توانید ببینید که یک خرگوش کوچک و همچنین یک عصای جادویی وجود دارد.

If you are going to do magic,

اگر می خواهید جادو کنید،

you do need to have your magic wand

باید همیشه عصای جادویی

in your hand all the time.

خود را در دست داشته باشید.

So we are looking at words and phrases connected to magic.

بنابراین ما به کلمات و عبارات مرتبط با جادو نگاه می کنیم.

Of course, something that is magic might be something that is unbelievable.

البته، چیزی که جادو است ممکن است چیزی غیر قابل باور باشد.

Maybe something that seems unreal,

شاید چیزی که غیر واقعی به نظر می رسد،

but actually is something that you can see that you don't believe.

اما در واقع چیزی است که می توانید ببینید که باور نمی کنید.

You might actually say that it is magic.

ممکن است در واقع بگویید که این جادو است.

So let's have a look at some of the words.

پس بیایید نگاهی به برخی از کلمات بیاندازیم.

First of all, the word magic can be used as a noun

اول از همه، کلمه سحر و جادو را می توان به عنوان اسم

or as an adjective or as a verb.

یا به عنوان صفت یا به عنوان فعل استفاده کرد.

So magic is the thing.

پس جادو چیزی است.

Magic is the appearance.

جادو ظاهر است.

And of course, magic can be the actual action,

و البته جادو می تواند عمل واقعی باشد

the action of doing something that is magic.

، عمل انجام کاری که جادو است.

It appears to be magic.

به نظر می رسد جادو است.

So there are many ways of using the word magic in the English language,

بنابراین راه های زیادی برای استفاده از کلمه سحر و جادو در زبان انگلیسی وجود دارد

the appearance of having influence,

، ظاهر داشتن تأثیر،

objects or events is magic.

اشیا یا رویدادها جادو است.

One thing has an effect on something else

quite often when you see a person performing magic,

زمانی که شخصی را در حال انجام جادو می بینید، اغلب یک چیز روی چیز دیگری تأثیر می گذارد،

we call that person a magician,

ما آن شخص را شعبده باز می نامیم

a person who can perform magic.

، شخصی که می تواند جادو کند.

Or quite often these days people don't say magic.

یا اغلب این روزها مردم جادو نمی گویند.

They often say tricks.

آنها اغلب می گویند حقه.

So a magician perform tricks.

بنابراین یک شعبده باز حقه هایی را انجام می دهد.

But these days we often use tricks instead of magic.

اما این روزها اغلب به جای شعبده بازی از ترفند استفاده می کنیم.

We say tricks even though there are some people who still like to think

ما می‌گوییم حقه‌ها، اگرچه برخی از افراد هنوز دوست دارند فکر کنند

that magicians are really doing magic,

که جادوگران واقعاً جادو می‌کنند

an object that

، شیئی که

appears to possess supernatural powers

به نظر می‌رسد دارای قدرت‌های ماوراء طبیعی

such as a magic wand.

مانند عصای جادویی است.

As we saw a few moments ago that I mentioned over there, you can see

همانطور که چند لحظه پیش دیدیم که در آنجا به آن اشاره کردم، می توانید ببینید

there is my little magic wand right there.

که عصای جادویی کوچک من در همان جا وجود دارد.

You wave your wand and you make some magic.

عصای خود را تکان می دهید و جادو می کنید.

So maybe a magic wand.

پس شاید یک عصای جادویی.

Some people also use spells as well.

برخی از افراد از طلسم نیز استفاده می کنند.

Maybe they say a magic word

شاید یک کلمه جادویی بگویند که

to perform magic, for example.

مثلاً جادو کنند.

You can do it.

شما می توانید آن را انجام دهید.

You can actually perform magic.

شما در واقع می توانید جادو انجام دهید.

You are carrying out a trick, a magical trick.

شما در حال انجام یک ترفند، یک ترفند جادویی هستید.

For example, he magic act the rabbit into thin air.

به عنوان مثال، او عمل سحر و جادو خرگوش را به هوا.

So you might make something disappear if you make something vanish

بنابراین اگر چیزی را به طور ناگهانی ناپدید کنید ممکن است کاری کنید که ناپدید شود، می

suddenly we can say that you've made it disappear

توانیم بگوییم که آن را ناپدید کرده اید

or vanish into thin air.

یا در هوا ناپدید کرده اید.

And we can thank William Shakespeare

و می‌توانیم از ویلیام شکسپیر به

for coming up with that phrase.

خاطر این عبارت تشکر کنیم.

Also, we might express something as magic

همچنین، اگر چیزی باورنکردنی یا غیرقابل باور به نظر برسد، ممکن است به عنوان جادو بیان کنیم

if it seems incredible or unbelievable.

.

So that is to say that the thing that is magic

پس به این معنی است که چیزی که جادو

is something that seems unbelievable.

است چیزی است که باور نکردنی به نظر می رسد.

You might see it with your own eyes, but you still don't believe it.

ممکن است آن را با چشمان خود ببینید، اما هنوز آن را باور ندارید.

It is magic.

جادو است.

It seems as if it can't actually happen or exist.

به نظر می رسد که در واقع نمی تواند اتفاق بیفتد یا وجود داشته باشد.

Something out of the ordinary is magic.

چیزی غیرعادی جادو است.

So when we that something is out of the ordinary,

بنابراین وقتی

it is something unusual, strange, weird.

چیزی غیرعادی است، چیزی غیرعادی، عجیب و غریب است.

Maybe something that can't be explained so quite often.

شاید چیزی که خیلی اوقات نمی توان آن را توضیح داد.

One of the great illusions of magic

یکی از توهمات بزرگ

is the appearance of it

جادو،

being very unusual.

ظاهر بسیار غیرعادی آن است.

Something that can't be explained, for example,

مثلاً چیزی که قابل توضیح نیست،

might be described as magic.

ممکن است به عنوان جادو توصیف شود.

I always think I would love to bring someone forward

من همیشه فکر می‌کنم دوست دارم کسی را

in time who lived maybe 100 years ago.

که شاید 100 سال پیش زندگی می‌کرده، به موقع بیاورم.

I would love to bring them to the present day and show them the world that we live in.

من دوست دارم آنها را به امروز بیاورم و دنیایی را که در آن زندگی می کنیم به آنها نشان دهم.

And they would probably think that everything around was magic.

و آنها احتمالاً فکر می کنند که همه چیز در اطراف جادو است.

They would not believe this.

آنها این را باور نمی کردند.

Can you imagine showing someone from 100 years ago a computer

آیا می توانید تصور کنید که به کسی مربوط به 100 سال پیش یک کامپیوتر

or a video screen or smartphone?

یا یک صفحه نمایش ویدیویی یا گوشی هوشمند نشان دهید؟

They would probably assume

آنها احتمالاً تصور

that it was magic, some sort of magic

می کنند که این جادو بوده

television, for example,

است، برای مثال نوعی از تلویزیون جادویی

wasn't around 100 years ago, although it probably was.

حدود 100 سال پیش نبود، اگرچه احتمالاً چنین بود.

I know someone's going to say, Oh, Mr.

من می دانم که یکی می خواهد بگوید، اوه، آقای

Duncan, you're wrong, but you know what I mean?

دانکن، شما اشتباه می کنید، اما می دانید منظور من چیست؟

You know what I mean?

شما می دانید منظورم چیست؟

Let's not be pedantic.

فضول نباشیم

A magic thing might be something that is desired

یک چیز جادویی ممکن است چیزی باشد که مورد نظر

or being aimed for, may be something that you want to achieve.

یا هدف باشد، ممکن است چیزی باشد که شما می خواهید به آن برسید.

Might be your magic goal.

شاید هدف جادویی شما باشد.

The things that you want to reach, the thing that you want to attain.

چیزهایی که می خواهید به آنها برسید ، چیزی که می خواهید به آنها برسید.

Gains or gain might be

سود یا سود ممکن است

magic to you.

برای شما جادو باشد.

Something you've always wanted, something you've always wanted to do

چیزی که همیشه می خواستید، کاری که همیشه می خواستید انجام دهید را

can be described as magic.

می توان به عنوان جادو توصیف کرد.

Some people have a magic number.

برخی افراد یک عدد جادویی دارند.

A magic number might be seen as lucky,

یک عدد جادویی ممکن است به عنوان خوش شانس در نظر گرفته شود،

or it might mark a goal that has been sent.

یا ممکن است نشان دهنده هدفی باشد که ارسال شده است.

So maybe I suppose a good example is if you are losing weight,

بنابراین شاید یک مثال خوب این باشد که اگر در حال کاهش وزن هستید،

maybe you are 13 stone

شاید شما 13 استون

and you want to reduce your weight down to ten stone.

هستید و می خواهید وزن خود را به ده سنگ کاهش دهید.

So that is your magic number or your magic

پس این عدد جادویی یا وزن جادویی شماست

weight.

.

The magic number might be seen as lucky.

عدد جادویی ممکن است به عنوان خوش شانس دیده شود.

You might do the lottery every week.

ممکن است هر هفته قرعه کشی را انجام دهید.

So if you are doing the lottery and you choose your magic numbers,

بنابراین اگر در حال انجام قرعه کشی هستید و شماره های جادویی خود را انتخاب می کنید

we might say that you are choosing your lucky numbers.

، ممکن است بگوییم که شماره های شانس خود را انتخاب می کنید.

They are your magic numbers.

آنها اعداد جادویی شما هستند.

Maybe are significance to you.

شاید برای شما اهمیت دارند

Perhaps a birthday

شاید یک تولد

or an anniversary, something that you hold dearly

یا یک سالگرد، چیزی که

when something imagined becomes reality.

وقتی چیزی که تصور می‌کنید به واقعیت تبدیل می‌شود، آن را بسیار دوست دارید.

We might describe it as magic.

ما ممکن است آن را به عنوان جادو توصیف کنیم.

Something that seems almost impossible.

چیزی که تقریبا غیرممکن به نظر می رسد.

And I suppose it relates also to what I just said

و گمان می‌کنم که این به چیزی هم مربوط می‌شود که همین الان

about bringing somebody from the past into the present and showing them

در مورد آوردن کسی از گذشته به زمان حال و نشان دادن

all of the amazing things we can do now, not only

همه چیزهای شگفت‌انگیز که اکنون می‌توانیم انجام دهیم، نه تنها

with television and radio and the internet,

با تلویزیون و رادیو و اینترنت،

I suppose also being able to travel

بلکه فکر می‌کنم که می‌توانیم سفر کنیم نیز مرتبط باشد.

off the planet to go into space.

خارج از سیاره برای رفتن به فضا

Those things would have been, well, I suppose you would describe them as magic.

آن چیزها، خوب، فکر می کنم شما آنها را به عنوان جادو توصیف می کنید.

They seem unreal and perhaps impossible.

آنها غیر واقعی و شاید غیرممکن به نظر می رسند.

A wonderful experience is magical.

یک تجربه شگفت انگیز جادویی است.

So you are describing the complete sensation

بنابراین شما در حال توصیف احساس

or feeling of that event at a magical place.

یا احساس کامل آن رویداد در یک مکان جادویی هستید.

I remember many years ago when Disney

به یاد دارم سال‌ها پیش، زمانی که دیزنی

first opened Disney World, they would use the word magical

برای اولین بار دیزنی ورلد را افتتاح کرد، آنها از کلمه جادویی

quite often a magical place, I believe.

اغلب به عنوان مکانی جادویی استفاده می‌کردند.

They also called the castle.

به قلعه هم می گفتند.

There, the magical castle or the enchanted castle.

آنجا، قلعه جادویی یا قلعه طلسم شده.

So something that appears magical,

بنابراین چیزی که جادویی به نظر می رسد،

an experience, something you've done.

یک تجربه، کاری که شما انجام داده اید.

You had a magical day, a magical experience,

شما یک روز جادویی داشتید، یک تجربه جادویی،

an amazing place that stirs the imagination is magical.

یک مکان شگفت انگیز که تخیل را تحریک می کند جادویی است.

An amazing place that stirs the imagination.

مکانی شگفت انگیز که تخیل را تحریک می کند.

It makes you think it makes you wonder in your mind

این باعث می‌شود فکر کنید در ذهنتان متعجب می‌شوید که

something you see might inspire you

چیزی که می‌بینید ممکن است به شما انگیزه

to do something similar.

دهد که کاری مشابه انجام دهید.

It is magical.

جادویی است.

It excites you.

شما را هیجان زده می کند.

It encourages your imagination

این تخیل شما را تشویق می کند

and outstanding talent or ability

و استعداد یا توانایی برجسته

might be described as magic, something that seems so incredible.

ممکن است به عنوان جادو توصیف شود، چیزی که بسیار باورنکردنی به نظر می رسد.

Maybe an amazing singer or a performer.

شاید یک خواننده یا یک مجری شگفت انگیز.

They do something that seems magic, or maybe a sports star,

آنها کاری انجام می دهند که به نظر جادویی می رسد، یا شاید یک ستاره ورزشی،

maybe a person who plays basketball,

شاید فردی که بسکتبال بازی می کند،

or maybe they are very good at a particular skill in sport.

یا شاید آنها در یک مهارت خاص در ورزش بسیار خوب هستند.

Maybe they are very good at playing snooker.

شاید آنها در بازی اسنوکر خیلی خوب باشند.

They have

آنها

their magic skill

مهارت جادویی خود را در

when they are playing the game,

هنگام بازی دارند،

everything they do seems like magic.

هر کاری که انجام می دهند مانند جادو به نظر می رسد.

It is incredible.

آن باور نکردنی است.

There are many words and phrases relating to magic

کلمات و عبارات زیادی در رابطه با سحر و جادو وجود دارد

to put a spell on someone.

تا کسی را طلسم کنید.

When we say that you put a spell on someone,

وقتی می گوییم یک نفر را طلسم کردی، به

it means you cast some magic onto another person.

این معنی است که روی شخص دیگری جادو می کنی.

It might affect their life or their behaviour in some way.

ممکن است به نوعی بر زندگی یا رفتار آنها تأثیر بگذارد.

We often use it figuratively, so it's not real magic.

ما اغلب از آن به صورت مجازی استفاده می کنیم، بنابراین جادوی واقعی نیست.

You are not actually performing magic.

شما در واقع جادو انجام نمی دهید.

Maybe a beautiful girl or handsome boy that you see.

شاید یک دختر زیبا یا پسر خوش تیپ که می بینید.

They might put a spell on you.

آنها ممکن است شما را طلسم کنند.

You feel so attracted towards them.

شما احساس می کنید که جذب آنها می شود.

It is almost like a spell or

تقریباً مانند یک طلسم یا

magic has been cast onto you.

جادو است که بر روی شما زده شده است.

Has that ever happened to you?

که تا به حال برای شما اتفاق افتاده؟

Have you ever fallen in love with someone?

آیا تا به حال عاشق کسی شده اید؟

Did it feel like magic

آیا

to be left spellbound?

طلسم شدن مانند جادو بود؟

The feeling of amazement wonder can be spellbound.

احساس شگفتی شگفت انگیز می تواند طلسم شود.

A person is left

یک شخص

almost speechless Something that is spellbound

تقریباً لال می ماند چیزی که طلسم است

Something that leaves you amazed

چیزی که شما را شگفت زده می کند

and maybe something you can't believe.

و شاید چیزی که نمی توانید باور کنید.

You are spellbound by it

شما توسط آن طلسم شده اید

to conjure up

به تداعی کردن تداعی کردن

conjure means to make something appear make

به این معنی است که چیزی را ظاهر کنید

so you might make something appear

تا بتوانید چیزی

such as a rabbit in a hat.

مانند خرگوش در کلاه را جلوه دهید.

So maybe you make the rabbit appear in the hat.

بنابراین شاید شما کاری کنید که خرگوش در کلاه ظاهر شود.

As if by magic we say that

گویی با جادو می گوییم که

you conjure up to produce

شما تداعی می کنید تا چیزی را تولید کنید

or make something appear seemingly

یا کاری کنید که ظاهراً

out of nowhere, maybe late at night.

از ناکجاآباد ظاهر شود، شاید اواخر شب.

You want a meal, you have to go into the kitchen and you conjure up a meal.

شما یک وعده غذایی می خواهید، باید به آشپزخانه بروید و یک وعده غذایی را تداعی کنید.

You do it very quickly.

شما این کار را خیلی سریع انجام می دهید.

It almost seems magical.

تقریباً جادویی به نظر می رسد.

Here's another one

در اینجا یکی دیگر

to wave your magic wand.

برای تکان دادن عصای جادویی شما وجود دارد.

We often use this figuratively to express a person

ما اغلب از این به صورت مجازی برای بیان شخصی

doing something extraordinary.

که کار خارق العاده ای انجام می دهد استفاده می کنیم.

So maybe if you wave your magic wand, you are doing something

بنابراین شاید اگر عصای جادویی خود را تکان دهید، کاری انجام می دهید

that others might think is incredible.

که دیگران ممکن است فکر کنند باورنکردنی است.

I just wave my magic wand and all of the food appears on the table.

من فقط چوب جادویی ام را تکان می دهم و تمام غذا روی میز ظاهر می شود.

Quite nice.

بسیار عالی.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

I will go into the kitchen now and wave my magic wand.

الان به آشپزخانه می روم و چوب جادویی ام را تکان می دهم.

So they're a very good example of using a magic wand

بنابراین، آنها نمونه بسیار خوبی از استفاده از عصای جادویی

as a figurative way of showing that you are doing

به عنوان روشی مجازی برای نشان دادن اینکه شما

something very quickly and almost

کاری را خیلی سریع انجام می‌دهید هستند و

it almost seems like magic

تقریباً به نظر می‌رسد که جادویی

to be good at something technical might lead

برای خوب بودن در یک چیز فنی ممکن است منجر

to one being described as a wizard.

به توصیف فرد به عنوان یک جادوگر شود.

He is a wizard with computers.

او یک جادوگر با کامپیوتر است.

So a wizard is a male, which

بنابراین یک جادوگر یک مرد است که به

I think

نظر من

wizard.

جادوگر است.

I'm sure if you are a fan of Harry Potter

مطمئنم اگر از طرفداران هری پاتر

or maybe Lord of the Rings,

یا شاید ارباب حلقه

you will know all about Wizard.

ها باشید، همه چیز را در مورد جادوگر خواهید دانست.

To take something or someone away without warning

برداشتن چیزی یا کسی بدون

is to be magic away.

اخطار به معنای دور کردن جادو است.

So maybe something that suddenly happens that means that you have to go to another place

بنابراین شاید چیزی که ناگهان اتفاق می افتد به این معنی است که شما باید به جای دیگری

you magic your self away.

بروید و خودتان را جادو کنید.

It almost seems as if you've disappeared

تقریباً به نظر می رسد که اگر ناگهان ناپدید شده

suddenly you've gone somewhere,

اید، جایی رفته اید،

you've travelled to another place

به جای دیگری سفر

She magic to me away on a romantic weekend in Paris

You take that person away, you magic them away.

کرده اید.

Maybe something that is a

شاید کاری است که

you are doing something that means a person

شما در حال انجام کاری هستید که به این معنی است که یک فرد

or a group of people suddenly have to go somewhere.

یا گروهی از مردم ناگهان باید به جایی بروند.

You are magic, act away.

تو جادویی، دوری کن

So this is often used when we are talking about going somewhere

بنابراین این اغلب زمانی استفاده می شود که ما در مورد رفتن به یک مکان

romantic or maybe somewhere special.

عاشقانه یا شاید جایی خاص صحبت می کنیم.

To do something unexpected and ingenious

انجام کاری غیرمنتظره و مبتکرانه

might mean that you will have to pull

ممکن است به این معنی باشد که باید

a rabbit out of a hat like this.

خرگوش را از کلاهی مانند این بیرون بکشید.

You see, if you pull a rabbit out of the hat,

می بینید، اگر خرگوش را از کلاه بیرون بیاورید،

we are using this phrase figuratively to mean

ما از این عبارت به صورت مجازی استفاده می کنیم به این معنی

you are having to do something that seems impossible.

که شما باید کاری را انجام دهید که غیرممکن به نظر می رسد.

Maybe you have to do something by a certain time, but you don't have much time left.

شاید باید کاری را تا زمان مشخصی انجام دهید، اما زمان زیادی برای شما باقی نمانده است.

You have to pull a rabbit out of the hat.

شما باید یک خرگوش را از کلاه بیرون بکشید.

You have to do something very quickly and it might seem like magic.

شما باید کاری را خیلی سریع انجام دهید و ممکن است به نظر جادویی برسد.

For example, to get this project finished,

به عنوان مثال، برای به پایان رساندن این پروژه،

we need to pull a rabbit out of a hat.

باید یک خرگوش را از کلاه بیرون بیاوریم.

We need to perform a miracle

ما باید یک معجزه

or magic.

یا جادو انجام دهیم.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

A person who is resourceful can be described

فردی که مدبر است را می توان به

as having a few tricks up their sleeve.

عنوان داشتن چند ترفند در آستین خود توصیف کرد.

The sleeve is the long part of a shirt.

آستین قسمت بلند پیراهن است.

As you can see today, the sleeve on my shirt are short,

همانطور که امروز می بینید، آستین پیراهن من کوتاه است،

but if you have a long sleeve,

اما اگر آستین بلندی دارید،

you might have something hidden up there.

ممکن است چیزی در آنجا پنهان کنید.

A person who is resourceful can be described as having

فردی که مدبر است را می توان به عنوان

a few tricks up their sleeve.

داشتن چند ترفند در آستین خود توصیف کرد.

Maybe they are very good at solving problems or difficulties.

شاید آنها در حل مشکلات یا مشکلات بسیار خوب باشند.

They have a very good way of solving problems.

آنها راه بسیار خوبی برای حل مشکلات دارند.

They have a few tricks up their sleeve,

آنها مانند یک شعبده باز چند ترفند در آستین خود دارند

just like a magician.

.

Something that sounds like nonsense or misleading

چیزی که شبیه مزخرف یا گمراه کننده به نظر

might be described as hocus pocus.

می رسد را می توان به عنوان هوکوس پوکوس توصیف کرد.

Hocus pocus is something that is often used

هوکوس پوکوس چیزی است که اغلب

when a person is casting a spell.

زمانی که شخصی در حال طلسم کردن است استفاده می شود.

Of course,

البته

magic isn't real.

جادو واقعی نیست.

When a magician

وقتی یک شعبده باز

is performing a trick, they are not really performing magic.

در حال انجام یک ترفند است، آنها واقعاً شعبده بازی نمی کنند.

They are creating an illusion

آنها در حال ایجاد یک توهم

or trick.

یا ترفند هستند.

But sometimes people maybe as a joke,

اما گاهی اوقات مردم شاید به عنوان یک شوخی،

or maybe if they are making a comment about something

یا شاید اگر در مورد

they don't really believe in, they will say, Oh, no, I don't believe in that.

چیزی که واقعاً به آن اعتقاد ندارند نظر بدهند، می گویند، اوه، نه، من به آن اعتقاد ندارم.

I don't believe that.

من این را باور نمی کنم.

It's all hocus pocus.

این همه شوخی است.

It it isn't real.

این واقعی نیست

It isn't true.

این درست نیست

So quite often people will use that when they are reacting

بنابراین اغلب مردم زمانی که به چیزی که به آن اعتقاد ندارند واکنش نشان می‌دهند از آن استفاده می‌کنند

to something that they don't believe in.

.

For example, some people think that homeopath Cathy

برای مثال، برخی از مردم فکر می‌کنند که کتی هومیوپات

is just a load of hocus pocus.

فقط یک بار هشیاری است.

Some people believe that homeopathy

برخی از مردم بر این باورند که

is just a load of hocus pocus.

هومیوپاتی صرفاً یک بار هولناک است.

They don't believe that it's real, even though there are many people who do believe in it.

آنها باور ندارند که این واقعی است، حتی اگر افراد زیادی به آن اعتقاد دارند.

So there you have some words and phrases connected to

بنابراین در آنجا شما چند کلمه و عبارات مرتبط با

magic.

جادو دارید.

Some people like watching magic, some people don't,

برخی از مردم تماشای جادو را دوست دارند، برخی افراد نه،

some people find it rather boring.

برخی افراد آن را نسبتاً خسته کننده می دانند.

Some people don't like watching Magic at all.

برخی از مردم اصلاً دوست ندارند مجیک را تماشا کنند.

Maybe they don't believe in it.

شاید آنها به آن اعتقاد ندارند.

Maybe they think it is evil and wicked.

شاید آنها فکر می کنند که این کار شیطانی و شرور است.

It is all

این

the individual's choice and that is it.

همه انتخاب خود فرد است و بس.

I will make this disappear

من این را

like magic.

مانند جادو ناپدید خواهم کرد.

It's gone and very soon I will also go as well.

رفت و به زودی من هم خواهم رفت.

Can I say a big thank you before I go to Irene?

آیا می توانم قبل از رفتن به ایرن یک تشکر بزرگ بکنم؟

A prank seen who sent a lovely photograph of

یک شوخی دیده شد که یک عکس دوست داشتنی از

some bread.

مقداری نان فرستاد.

Now, this looks amazing.

اکنون، این شگفت انگیز به نظر می رسد.

I have to say, if there is one thing I enjoy more than potatoes,

باید بگویم اگر چیزی بیشتر از سیب زمینی باشد که از آن لذت می برم

it is bread, especially fresh bread.

نان مخصوصا نان تازه است.

So thank you very much, Irene, for your lovely photograph

پس خیلی ممنون، ایرن، برای عکس دوست داشتنی

that you sent of your fresh bread that you made yourself.

ات که از نان تازه ای که خودت درست کردی فرستادی .

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

And that is almost eight for me for today.

و این برای امروز تقریباً هشت است.

I hope you have had a good time.

امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه

Don't forget to give me a lovely light because this is a very magic thing.

فراموش نکنید که به من یک نور دوست داشتنی بدهید زیرا این یک چیز بسیار جادویی است.

It can help other people on YouTube find my videos.

این می تواند به سایر افراد در YouTube کمک کند ویدیوهای من را پیدا کنند.

So there it is.

بنابراین وجود دارد.

Give me a lovely light under this video, please.

لطفا زیر این ویدئو به من نوری زیبا بدهید.

And it will help lots of other people

و این به بسیاری از افراد دیگر کمک می کند تا

find my lessons and also my live streams.

درس های من و همچنین جریان های زنده من را پیدا کنند.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

Don't forget to check out Dr.

فراموش نکنید که دکتر

Feelgood.

Feelgood را بررسی کنید.

You can find it on YouTube, some great music from the 1970s,

می‌توانید آن را در YouTube پیدا کنید ، موسیقی‌های عالی دهه 1970،

and I can guarantee that you will be moving.

و من می‌توانم تضمین کنم که حرکت خواهید کرد.

You will be tapping your finger or maybe your feet.

به انگشت یا شاید پاهایتان ضربه می زنید.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Thank you very much for your time here today.

از اینکه امروز اینجا وقت گذاشتید بسیار سپاسگزارم.

I do appreciate it as always and of course, Mr.

من مثل همیشه از آن قدردانی می‌کنم و البته آقای

Steve, thank you as well for joining us today.

استیو، از اینکه امروز به ما ملحق شدید متشکرم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

He will be back on Sunday as well.

او یکشنبه نیز برمی گردد.

I from 2 p.m.

من از ساعت 2 بعد از ظهر

UK time catch you later.

زمان انگلستان بعدا شما را می گیرد.

Enjoy the rest of your day.

از باقی روز لذت ببر.

Thank you very much for spending time with myself

از اینکه وقت خود را با من

and also everyone here on the live chat 2 p.m.

و همچنین همه کسانی که اینجا در چت زنده ساعت 2 بعدازظهر می گذرانید بسیار سپاسگزارم.

UK time on Sunday is when I am back with you.

زمان انگلستان در روز یکشنبه زمانی است که من با شما برگشتم.

I also have

من همچنین

some big news

یک خبر مهم

coming up on Sunday so I hope you will join me then.

در روز یکشنبه دارم، بنابراین امیدوارم که در آن زمان به من بپیوندید.

This is Mr.

Duncan in the birthplace of English, saying, Thanks for watching, see you on Sunday.

این آقای

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید، از تماشای شما متشکرم، یکشنبه می بینمت.

And of course, until the next time we meet, you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که ما ملاقات می کنیم، شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Go on. Give me a smile.

ادامه دادن. به من لبخند بزن

Yeah, that's it.

درسته خودشه.

I feel so much better now.

من الان خیلی حس بهتری دارم.

ta ta for now.

تا تا فعلا