Phrasal Verbs - SHAWSHANK REDEMPTION PARODY | Easy English 92

Hello, welcome to Easy English.

سلام، به Easy English خوش آمدید.

So today, I'm going to show you 35 phrasal verbs

بنابراین امروز، می‌خواهم 35 فعل عبارتی را

in the following short film, if  you want to know the definitions

در فیلم کوتاه زیر به شما نشان دهم، اگر می‌خواهید تعاریف

or how to use them, then  check the description below.

یا نحوه استفاده از آنها را بدانید، توضیحات زیر را بررسی کنید.

Here we go!

در اینجا ما می رویم!

The first time I laid eyes on Mitchy Dufresne,

اولین باری که به میچی دوفرن

I didn’t think highly of him.  

نگاه کردم، زیاد به او فکر نکردم.

He was a strange drink of water,

او نوشیدنی عجیبی از آب بود،

came across like a stiff  breeze would take him out.

مانند نسیمی که او را بیرون می‌برد.

A month would go by before Mitchy even gathered up

یک ماه می گذشت تا میچی حتی

two words to somebody.

دو کلمه برای کسی جمع کند.

As it turned out, that somebody was me.

همانطور که معلوم شد، آن کسی من بودم.

He was asking around for some  items that would fill up his days.

او از اطراف می‌پرسید تا آیتم‌هایی که روزهایش را پر کنند.

He said to look out for a rock hammer.

او گفت به دنبال چکش سنگی باشید.

He said it was for carving a  sophisticated board game from stone

او گفت که این کار به خاطر حکاکی یک بازی پیچیده روی تخته از سنگ

and for also not tunnelling his way out of here.

و همچنین برای اینکه از اینجا تونل نکند بوده است.

He then asked if I could come up with a way to get

سپس از من پرسید که آیا می توانم راهی برای دریافت

a 1969’s “Easy Rider” poster.

پوستر «Easy Rider» در سال 1969 بیابم.

Needless to say, I was happy to look into both.

ناگفته نماند که من خوشحال شدم که هر دو را بررسی کردم.

Mitchy got along with the  warden and managed to fall into

میچی با نگهبان کنار آمد و موفق شد در

a cushty job cleaning and  arranging the wardens office.

یک کار سخت نظافت و ترتیب دادن دفتر نگهبانان بیفتد.

I couldn’t work out to this day  what that lady was singing about.

من تا به امروز نتوانستم بفهمم آن خانم درباره چه می‌خواند.

Truth is, I don’t want to know.

حقیقت این است که من نمی خواهم بدانم.

Some things are better left unsaid.

بعضی چیزها ناگفته بمانند بهتر است.

I’d like to think they were singing  about something so beautiful,

دوست دارم فکر کنم آنها درباره چیزی بسیار زیبا می‌خواندند

it can’t expressed in words,

که نمی‌توان آن را با کلمات بیان کرد،

it cheers you up and makes  your heart ache because of it.

باعث خوشحالی شما می‌شود و به خاطر آن دلتان را به درد می‌آورد.

I tell you, that voice soared higher and farther

من به شما می گویم که آن صدا بلندتر و دورتر

than anybody in a grey place dares to dream.

از آن بود که هر کسی در یک مکان خاکستری جرات دیدن رویا را داشته باشد.

Mitchy Dufresne sat back  and for the briefest moment,

میچی دوفرن عقب نشست و برای کوتاه ترین لحظه،

every last man in Shawshank,  including him, felt free.

آخرین مرد در شاوشنک، از جمله او، احساس آزادی کرد.

I managed to see to Mitchy’s requests.

من موفق شدم درخواست های میچی را ببینم.

One rock hammer, I could not get  over how small that thing was.

یک چکش سنگی، نمی‌توانستم بفهمم چقدر آن چیز کوچک است.

And I did come across a 1969 “Easy Rider” poster.

و من با پوستر «ایزی رایدر» در سال 1969 برخوردم.

I told him to watch out in case  the warden caught him with it

به او گفتم که مراقب باشد مبادا سرپرست او را با آن گیر بیاورد،

‘cos he’d throw it away and then  probably take down the poster,

«چرا که آن را دور می‌اندازد و احتمالاً پوستر را پایین می‌آورد،

but it never happened.

اما هرگز این اتفاق نیفتاد.

Mitchy carved his game in front  of Peter Fonda and Dennis Hopper

میچی 25 سال بازی خود را در مقابل پیتر فوندا و دنیس

for 25 years.

هاپر حک کرد.

That time in Shawshank changed ol’ Mitchy.

آن زمان در شاوشنک، میچی را تغییر داد.

He later told me he had to either go on or give up

او بعداً به من گفت که یا باید ادامه دهد یا تسلیم شود

and he was checking out.

و در حال بررسی است.

He said to look after the other guys

او گفت که مراقب بچه های دیگر باشد

and that he was gonna end up in some place;

و در نهایت به جایی می رسد.

Zihuatanejo.

زیهواتانجو.

I had switched off by then, but  that was the last time I saw Mitchy.

من تا آن زمان خاموش شده بودم، اما این آخرین باری بود که میچی را دیدم.

Inspection!

بازرسی!

Mitchy never turned up that morning,  much to the wardens discontent.

میچی هرگز آن روز صبح نیامد،  که باعث نارضایتی نگهبانان شد.

That cell was cleaned up top  to bottom, it didn’t add up.

آن سلول از بالا به پایین تمیز شد، اضافه نشد.

And the only thing left over; “Easy Rider”.

و تنها چیزی که باقی می ماند؛ "ایزی رایدر".

The warden threw Mitchy’s game  and then instantly switched on

سرپرست بازی میچی را پرت کرد و سپس فوراً روشن

as to what had happened.

کرد که چه اتفاقی افتاده است.

What the warden figured  out is that Mitchy Dufresne

آنچه که سرپرست متوجه شد این است که میچی دوفرن

had broken out of Shawshank  prison the night before.

شب قبل از زندان شاوشنک بیرون آمده بود.

Mitchy had crawled to freedom  through miles of s**t smelling

میچی به سوی آزادی خزیده بود از طریق مایل ها بوی

foulness I can’t even imagine,  or maybe I just don’t want to.

بدی که حتی نمی توانم تصورش را بکنم، یا شاید هم نمی خواهم.

Mitchy Dufresne,

میچی دوفرن

the man who crawled through a river of s**t

، مردی که از میان رودخانه ای از s**t خزیده بود

and ended up clean on the other side.

و در آن طرف تمیز شد.

Why he chose curry night, I will never know.

چرا او شب کاری را انتخاب کرد، من هرگز نمی دانم.

Thanks for watching this week's episode,

از تماشای قسمت این هفته متشکریم،

if you want to know more ways  to use these phrasal verbs

اگر می‌خواهید روش‌های بیشتری برای استفاده از این افعال عبارتی بدانید،

then consider becoming an Easy  English member through our

از طریق صفحه Patreon ما عضو Easy  انگلیسی

Patreon page and we'll see you next week,  

شوید و هفته آینده شما را می‌بینیم،

bye.

خداحافظ.