British People Give Advice on Mental Health | Easy English 79

Hello, welcome to Easy English. So today,  I'm on the beach to find out how important

سلام، به Easy English خوش آمدید. بنابراین امروز، من در ساحل هستم

mental health is to Brits,  and how they maintain it.

تا بفهمم سلامت روان برای بریتانیایی‌ها چقدر اهمیت دارد و چگونه آن را حفظ می‌کنند.

Let's go.   

بیا بریم.

How do you look after your mental health?   Well, you caught me here on my lunch time walk,

چگونه از سلامت روان خود مراقبت می کنید؟ خوب، شما مرا اینجا در پیاده روی زمان ناهار،

which I use for my mental health.   I work at home, as a lot people are,

که برای سلامت روانم استفاده می کنم، گرفتار کردید. من در خانه کار می کنم، مانند بسیاری از مردم،

I’m sitting in front of a computer  for eight hours a day in my bedroom.

روزی هشت ساعت در اتاق خوابم جلوی کامپیوتر می نشینم.

So, to stop me bouncing off  the walls (of) that bedroom,

بنابراین، برای جلوگیری از پریدن من از دیوارهای آن اتاق خواب

I realise I need to get outside,  even if it's just quarter of an hour,

، متوجه می شوم که باید بیرون بروم، حتی اگر فقط ربع،

half an hour, an hour. Erm…  sometimes I forget, and by Wednesday,

نیم ساعت، یک ساعت باشد. اروم… گاهی فراموش می‌کنم، و تا چهارشنبه،

I'm snapping at the children,  I'm not a nice person.

به بچه‌ها می‌زنم، من آدم خوبی نیستم.

So I try and get out on this lovely walk,

بنابراین سعی می‌کنم در این پیاده‌روی دوست‌داشتنی بیرون بیایم،

we live in a wonderful place by the sea,

ما در یک مکان فوق‌العاده در کنار دریا زندگی می‌کنیم،

and just having a stroll just clears your head,

و فقط قدم زدن سرتان را خالی می‌کند،

lets your thoughts drift away a bit.  

اجازه می‌دهد افکارتان کمی دور شوند.

And that, I find really helps. The  best way for me to manage mental health,

و این، به نظر من واقعا کمک می کند. بهترین راه برای من برای مدیریت سلامت روان

is to make sure I'm doing bit  of exercise, so I'm eating well,

این است که مطمئن شوم کمی ورزش انجام می‌دهم ، بنابراین خوب غذا می‌خورم،

I'm doing exercise and I'm keeping  contact with the people that I love. So,  

ورزش می‌کنم و با افرادی که دوستشان دارم ارتباط برقرار می‌کنم. بنابراین،

whether its messaging or  meeting up with, for coffee,

چه پیام دادن یا ملاقات با

some friends or family. How do you maintain your  mental health? – That’s a very good question!

دوستان یا خانواده، برای قهوه. چگونه سلامت روان خود را حفظ می کنید ؟ - این سوال خیلی خوبی است!

I think, as you get older and I'm well over sixty,

فکر می‌کنم، هر چه سن شما بزرگتر می‌شود و من بیش از شصت سال

I think as you get older,  your brain needs more and more

دارم، فکر می‌کنم هر چه بزرگتر می‌شوید، مغز شما بیشتر و بیشتر

and more exercise, so the fact that  your teaching foreign languages

و بیشتر به ورزش نیاز دارد، بنابراین این واقعیت که آموزش زبان‌های خارجی

I think is brilliant for anyone,  anyone at any age to consider,

شما برای هر کسی، هر کسی در هر زمانی، عالی است. سنی که باید در نظر گرفته شود،

but especially the over fifties and sixties,

مخصوصاً بالای پنجاه و شصت،

because it has been proven over and over again,

زیرا بارها و بارها ثابت شده است

that learning a new skill  can actually help prevent

که یادگیری یک مهارت جدید در واقع می تواند به جلوگیری از

your memory really deteriorating. How  do you look after your mental health?

ضعیف شدن حافظه شما کمک کند. چگونه از سلامت روان خود مراقبت می کنید؟

So for me, I think… so my job’s  quite stressful, first and foremost,

بنابراین، برای من، فکر می‌کنم... بنابراین، شغل من ، قبل از هر چیز، بسیار استرس‌زا است،

so I'm quite big on having a  separation between my professional life

بنابراین من در ایجاد جدایی بین زندگی حرفه‌ای

and my personal life, particularly  in the last twelve months,

و زندگی شخصی‌ام، به‌ویژه در دوازده ماه گذشته،

when I've had to work from home, every day,

زمانی که مجبور به کار بودم، بسیار حساس هستم. از خانه، هر روز،

having that distinction between  professional and personal

داشتن این تمایز بین حرفه ای و شخصی

has been quite important to me.  And also, I exercise quite a lot,

برای من بسیار مهم بوده است. و همچنین، من خیلی زیاد ورزش می‌کنم،

I do find that if I’ve gone a week or two without

متوجه می‌شوم که اگر یک یا دو هفته بدون

doing too much exercise, my… I’m  sure you… you’ll vouch for this;

انجام تمرینات زیاد ورزش کرده باشم، مطمئنم که شما... این را تضمین خواهید کرد.

my mood starts to… sort of, I…  I go within myself a little bit

خلق و خوی من شروع به... می کند، من... کمی به درون خودم می روم

and then I think, it only…  it's only from experience

و بعد فکر می کنم، فقط ... فقط از روی تجربه است

that I now realise that that's like, the  trigger. I think for me, the two most important  

که اکنون می فهمم که این همان محرک است. فکر می‌کنم برای من، دو مهم‌ترین

things that I've identified

چیزهایی که شناسایی کرده‌ام و

that keep me healthy is erm… my  physical health and being active

من را سالم نگه می‌دارد، سلامت جسمانی من و فعال بودن

and having some sort of hobby  that I can get my teeth into

و داشتن نوعی سرگرمی است که می‌توانم به آن دندان‌هایم وارد شوم

and have targets and things  like that and measure progress.

و اهداف و چیزهایی از این قبیل داشته باشم و اندازه‌گیری کنم. پیش رفتن.

Erm… and see that there's  some kind of relevance and…

بفرمایید... و ببینید که نوعی ارتباط و...

and usefulness to my time being  spent, I think that's quite good.

و سودمندی در زمان صرف من وجود دارد، فکر می‌کنم این خیلی خوب است.

and the other one is relationships  and people around me.

و دیگری روابط و افراد اطراف من است.

So, my partner and friends and things like that,

بنابراین، شریک زندگی من، دوستانم و چیزهایی از این دست،

I think that's also time  that's well spent and valuable

فکر می‌کنم این نیز زمانی است که برای سلامتی خودمان به‌خوبی صرف شده و

to us as individuals for our own health.   

برای ما ارزشمند است.

I think talking about it to you  know, someone comfortable with

فکر می‌کنم صحبت کردن در مورد آن با شما می‌دانید، می‌توانم بگویم کسی که با او راحت

is the nicest way, I'd say. You know like,

است، بهترین راه است. می‌دانید،

if one of us is struggling we  just kind of, tell each other

اگر یکی از ما با مشکل مواجه است، به همدیگر بگویید

and the other can help. What do you say?

و دیگری می‌تواند کمک کند. چه می گویید؟

Yeah, I just talk to people and be  honest with the closest you have.

بله، من فقط با مردم صحبت می کنم و با نزدیک ترین افراد صادق هستم.

Like family or friends? – Yeah, family, friends,

مثل خانواده یا دوستان؟ - بله، خانواده، دوستان،

girlfriend or boyfriend, just talk. Right well,  I think there are a number of aspects to it.

دوست دختر یا دوست پسر، فقط صحبت کنید. درست است، فکر می‌کنم چند جنبه در آن وجود دارد.

Erm… one connected with where  I am at the moment is the er…

خب… یکی از افراد مرتبط با جایی که در آن لحظه هستم،

the physical side of it and through  er… walking erm… on a regular basis,

جنبه فیزیکی آن است و از طریق … راه رفتن… به طور منظم،

but that entails also… sometimes,  being with a group of people

اما این مستلزم … گاهی اوقات، بودن با گروهی از افراد

and engaging in conversation  erm… every… everyday conversation

و درگیر شدن در مکالمه است. ... هر... مکالمه روزمره

and that to some people er… who live alone.

و آن با برخی از افرادی که تنها زندگی می کنند.

I don't actually live alone,  have been happily married

من در واقع تنها زندگی نمی‌کنم، تقریباً پنجاه سال است که با خوشبختی

for nearly fifty years but you know,

ازدواج کرده‌ام، اما می‌دانید

a lot of people who come on  these walks do live alone,

، بسیاری از افرادی که به این پیاده‌روی‌ها می‌آیند، تنها زندگی می‌کنند،

spend a lot of time alone, but  er… something like a health walk

زمان زیادی را تنها می‌گذرانند، اما ... چیزی شبیه به پیاده روی سلامتی

gives folk the opportunity to come  out and meet other people on a…

به مردم کمک می‌کند. فرصتی برای بیرون آمدن و ملاقات با افراد دیگر

on a regular basis and combine  physical and mental activity.   

به طور منظم و ترکیب فعالیت فیزیکی و ذهنی.

I'm a bit more of the lis...  look after the little things.

من کمی بیشتر اهل لیست هستم... مراقب چیزهای کوچک باشم.

So for me, I have a bath every day.  Like, on… completely on my own,

بنابراین برای من، من هر روز حمام می کنم. مثلاً در… کاملاً به تنهایی،

put on candles and just sit,  at whatever time that is.

شمع‌ها را بگذارم و فقط بنشینم، در هر زمانی که باشد.

And sometimes that’s at like  eight o’clock in the morning,

و گاهی اوقات حدود ساعت هشت صبح است،

sometimes it's a lunch  time. - Very Blanche Dubois.

گاهی اوقات وقت ناهار است . - خیلی بلانش دوبوآ.

Yeah, and sometimes it’s late  at night and I think as well,

بله، و گاهی اوقات شب است و همچنین فکر می‌کنم،

I am very open about how I feel about things.

در مورد احساسم نسبت به چیزها بسیار باز هستم.

So if I'm you know, I'm feeling low,  I'll talk to my friends about it,

بنابراین، اگر من بدانید، من احساس ناراحتی می‌کنم،  با دوستانم در مورد آن صحبت خواهم کرد،

or you, or my family and again  I've been, quite fortunate I think,

یا شما یا خانواده‌ام و دوباره خوشبخت بودم، فکر می‌کنم

being open with it, has really helped, generally.

باز بودن با آن واقعاً کمک کرده است. ، بطور کلی.

And yeah, I think the little  things like, for example,

و بله، من فکر می‌کنم چیزهای کوچکی مانند، مثلاً،

my favourite tea in the world is jacket potato.

چای مورد علاقه من در جهان، کاپشن سیب‌زمینی است.

So if I’m like, if I have  a day where I feel rubbish,

بنابراین اگر دوست داشته باشم، اگر روزی داشته باشم که در آن احساس آشغال کنم،

I go home, have a bath, have a jacket  potato and just take some time,

به خانه می‌روم، حمام می‌کنم، یک کاپشن سیب‌زمینی می‌خورم و فقط برای خودم کمی وقت می‌گذارم

just on my own. What would you prioritise more?

. چه چیزی را بیشتر در اولویت قرار می دهید؟

Do you see physical health being  more of a priority or metal health?

آیا سلامت جسمی را در اولویت می‌دانید یا سلامت فلز؟

Oh, that’s so difficult, well  I think one leads to the other.

اوه، این خیلی سخت است، خب  فکر می‌کنم یکی به دیگری منجر می‌شود.

I don't think you can have good  mental health without physical health.

فکر نمی‌کنم بدون سلامت جسمانی، سلامت روانی خوبی داشته باشید.

And I don't think and I'm no expert,

و فکر نمی‌کنم و متخصص هم نیستم،

although I am a qualified nutritionist,

اگرچه من یک متخصص تغذیه

I don't think there is anything  better than a walk by the sea

هستم، اما فکر نمی‌کنم چیزی بهتر از پیاده‌روی در کنار دریا

and fresh air. And you know, if you're stressed;

و هوای تازه باشد. و می دانید، اگر استرس دارید؛

we're all stressed, everybody is  feeling despondent at the moment.

همه ما استرس داریم، همه در حال حاضر احساس ناامیدی می‌کنند.

It's not… we've had a very unhappy  time for nearly eighteen months,

اینطور نیست... ما تقریباً هجده ماه است که زمان بسیار ناخوشایندی را سپری

so we're all suffering from  some sort of mental downturn

کرده‌ایم، بنابراین همه ما از نوعی رکود روانی رنج می‌بریم

and I think that every expert  would agree that the more exercise

و فکر می‌کنم هر متخصصی موافق است که هر چه بیشتر ورزش

you can do, preferably out in  nature, the better you’ll feel.

کنید، ترجیحاً در طبیعت، بهتر است شما احساس کنید.

So I think one can’t go without the other.

بنابراین فکر می کنم یکی بدون دیگری نمی تواند ادامه یابد.

Yeah, okay, I have one more  question. - And plenty of sleep.

بله، خوب، من یک سوال دیگر دارم. - و خواب زیاد.

And sleep yeah, that’s super important.   

و بخواب بله، این خیلی مهم است.

Why include walking in this? Like,  why are you not just meeting in like,

چرا پیاده روی را در این مورد لحاظ کنیم؟ مثلاً، چرا شما فقط در

a… yeah, like, a building or  something? - Oh right, very good.

یک ساختمان یا چیزی ملاقات نمی‌کنید؟ -اوه درسته خیلی خوبه

Well there are some people who like sitting down

خب برخی از مردم هستند که دوست دارند

in pubs and coffee erm… lounges.

در میخانه ها و قهوه خانه ها بنشینند.

And there are others who  like to be a bit more dynamic

و دیگرانی هم هستند که دوست دارند کمی

‘cos they’re erm… they’re engaging and er… yeah,

پویاتر باشند «چرا که زودتر هستند... درگیر هستند و خوب... بله،

I… I think most people like  the combination of the physical

من... فکر می‌کنم بیشتر مردم ترکیبی از جسم

and the mental. – And is there a  correlation between mental health

و ذهن را دوست دارند. - و به نظر شما آیا بین سلامت روان

and physical heath, you think? –  Well, I think… I think there is, yes,

و سلامت جسمی رابطه‌ای وجود دارد؟ – خب، فکر می‌کنم... فکر می‌کنم وجود دارد، بله

that they… they do go along with each other

، آن‌ها… آنها با یکدیگر همراه می‌شوند

and maybe one causes a bit more  of the other and visa-verse.   

و شاید یکی باعث ایجاد مقداری بیشتر از دیگری شود.

How important do you find your  mental health compared to say,

سلامت روانی خود را در مقایسه با

something like your physical health? - I think.

چیزی مانند سلامت جسمانی چقدر مهم می‌دانید؟ - من فکر می کنم.

Is it on a par or is it more  important? - I'd say more,

آیا در یک سطح است یا مهم تر است ؟ - من می‌خواهم بیشتر بگویم،

but I think ‘cos… because, you  know, if you've got a broken leg,

اما فکر می‌کنم چون... چون، می‌دانی، اگر پایت شکسته،

you can go to the doctor but it's  kind of more difficult to you know,

می‌توانی به دکتر بروی، اما برایت سخت‌تر است.

kind of, tell someone how you're  feeling and make them understand

احساس می‌کنید و به آن‌ها بفهمانید

that it's not just like, you know,  

که فقط اینطور نیست، می‌دانید،

you’re a bit sad. And interesting you mention  about er… the work to life kind of, divide.

شما کمی غمگین هستید. و جالب است که به آن اشاره کردید.

Yeah. – Erm… because I think  this is actually quite a big one

آره – خب… چون فکر می‌کنم این

for most people. How… How’ve you  managed to sort of, separate it?

برای اکثر مردم واقعاً بزرگ است. چگونه… چگونه توانستید آن را مرتب کنید، جدا کنید؟

Yes so, it's been quite difficult,

بله، بنابراین، خیلی سخت بود،

I think when I was going into the  office it… you leave and ultimately,

فکر می‌کنم وقتی به دفتر می‌رفتم، آن را ترک می‌کنید و در نهایت،

sometime… occasionally, I  might log on later on but,

گاهی… گاهی اوقات، ممکن است بعداً وارد سیستم شوم،

it would be few and far between.  whereas now, it's so easy to just;

اما کم و زیاد خواهد بود. در حالی که در حال حاضر، آن را بسیار آسان به فقط;

I'm on my laptop I go and have dinner,  come back and still on my laptop.

من روی لپ‌تاپم هستم، می‌روم و شام می‌خورم ،  برمی‌گردم و همچنان در لپ‌تاپم هستم.

And that delineation between  personal and your personal life

و حفظ این مرز بین زندگی شخصی و شخصی

and professional is… is quite hard to maintain.

و حرفه ای شما بسیار سخت است.

But I think since… it’s sort of,  setting your own boundaries I think.

اما من فکر می‌کنم از آنجایی که... این به نوعی، به نظرم مرزهای خود را تعیین می‌کنید.

It’s like; I'm not going to do anymore tonight,

مثل اینه که؛ من امشب دیگر قرار نیست این کار را انجام دهم،

my laptops going away and  it's… there is a distinction

لپ تاپ‌هایم کنار می‌روند و … تفاوتی وجود دارد

between I'm now not at work,  even though I'm most likely

بین من اکنون سر کار نیستم، حتی اگر به احتمال زیاد

sat in the exact same seat that I’ve been sat in

دقیقاً روی همان صندلی نشسته‌ام.

for the remainder of the day. –  So, you physically put away things?

برای باقیمانده روز – پس، شما از نظر فیزیکی چیزها را کنار می گذارید؟

Yeah, I think yeah. – Deter yourself?  - Yes I do actually, don’t I?

آره فکر کنم آره - خودت را منصرف کن؟ - بله، در واقع، نه؟

And we set times, don’t we? -  Yeah. – We set times for like,

و ما زمان را تعیین می کنیم، اینطور نیست؟ - آره – ما زمان‌هایی را برای

first… first cocktail or whatever  on a Friday night at this time.

اولین بار… اولین کوکتل یا هر چیز دیگری در یک شب جمعه در این زمان تعیین می‌کنیم.

Exactly yeah. – Like, just  small, really small things?

دقیقا آره - مثل چیزهای کوچک و واقعاً کوچک؟

Yeah I do, I put my laptop's  like, on the desk, folded up…

بله، من لپ تاپم را روی میز گذاشتم، تا شده

you get so annoyed with me.  But like, fold up the charges,

... خیلی از دست من عصبانی می شوید. اما مثلاً شارژها را جمع کنید

put them into a draw so they  are physically out of sight,

، آنها را در قرعه کشی قرار دهید تا از نظر فیزیکی

out of mind. – Eat the key? - Yeah.   

دور از ذهن باشند. - کلید بخورم؟ - آره

Is talking about mental health  something that you’ve… you know,

آیا در مورد سلامت روان صحبت می‌کنید، چیزی که دارید... می‌دانید،

it’s kind of become a new  thing in England, really.

واقعاً در انگلستان به یک چیز جدید تبدیل شده است.

There’s been more light shed on it, right?

نور بیشتری روی آن ریخته شده است، درست است؟

But have you always felt that you’re  able to speak about it, openly?

اما آیا همیشه احساس کرده‌اید که می‌توانید آشکارا درباره آن صحبت کنید؟

Yeah, yeah, I think because I've  always had quite open parents,

بله، آره، فکر می‌کنم چون همیشه پدر و مادری کاملاً باز داشته‌ام،

we've… we've been securely brought up.

ما... با خیال راحت بزرگ شده‌ایم.

I've never had an issue with mental myself,

من هیچ وقت مشکل روحی و روانی نداشتم،

apart from just being a little  bit down every now and then,

جدا از این که هر از چند گاهی کمی ضعیف

more from tiredness I think. But  yeah, I can speak openly about it

می‌شدم، بیشتر به خاطر خستگی. اما بله، من می‌توانم علناً در مورد آن صحبت کنم

and um… I was teaching in Mexico and  we did mindfulness with my children

و اوم... من در مکزیک تدریس می‌کردم و با بچه‌هایم

who were… between the ages  of five and eight and we…

که... بین پنج تا هشت سال بودند، ذهن‌آگاهی انجام می‌دادیم و ما...

we openly spoke about mental  health over there as well.

آشکارا درباره سلامت روانی در آنجا صحبت می‌کردیم.

So I think it's something that you can speak…

بنابراین فکر می‌کنم این چیزی است که شما می‌توانید

if you speak openly about it with other people

در مورد آن صحبت کنید... اگر آشکارا در مورد آن با افراد دیگر صحبت کنید،

then they'll be honest and open about it with you.

آن‌ها صادقانه در مورد آن با شما صحبت می‌کنند.

Oh right, and would that kind of,  be your advice to someone maybe,

اوه، درست است، و آیا چنین توصیه‌ای به کسی می‌شود، شاید،

yeah, I know that in England  there’s a big thing with like, men.

بله، می‌دانم که در انگلیس چیز بزرگی در مورد مردان وجود دارد.

This is like, the big problem; that men can’t…

این مانند، مشکل بزرگ است. که مردها نمی توانند

it’s hard for men to find an outlet  to deal with it right? – Yeah.

... برای مردان سخت است که راه حلی برای مقابله با آن پیدا کنند درست است؟ - آره

Is that kind of, advice you’d give like,

آیا این نوع توصیه ای است که می خواهید

to focus on the physical health,  is that a big part of it?

برای تمرکز بر سلامت جسمانی ، بخش بزرگی از آن باشد؟

Well yeah, I think for me, if I'm  looking after my… my physical health,

خب بله، فکر می‌کنم برای من، اگر به سلامت جسمی‌ام توجه

then my mental health seems better.  I seem happier, more rested,

کنم، سلامت روانم بهتر به نظر می‌رسد. من شادتر به نظر می رسم، استراحت بیشتری دارم،

sleeps a massive part of it as well.

بخش زیادی از آن را نیز می خوابم.

So if you're rested and sleeping  then, you're feeling better.

بنابراین، اگر استراحت و خوابیده باشید، احساس بهتری دارید.

I'm just focusing on sleep  ‘cos I've got a new baby so,

من فقط روی خواب تمرکز می‌کنم، چون بچه‌دار

that's the most important thing, I think.

شده‌ام، فکر می‌کنم این مهمترین چیز است.

Get some sleep, exercise,  speak to people you love.   

کمی بخوابید، ورزش کنید، با افرادی که دوستشان دارید صحبت کنید.

What is it about men? Let’s  start with that. – Okay.

در مورد مردان چیست؟ بیایید با آن شروع کنیم. - باشه.

That makes like, mental health  such a faux pas compared to women?

این موضوع باعث می‌شود که سلامت روان در مقایسه با زنان بسیار بد باشد؟

Yeah, nice easy question for  me. – Well, in your opinion.

بله، سوال آسان برای من. - خب به نظر شما.

Yeah, I know. – Why is it such  a weird… a struggle for men

آره میدونم - چرا اینقدر عجیب است که

to get involved in mental health?

مردان درگیر سلامت روان شوند؟

I think it's probably just our  culture and the way we’re brought up.

فکر می‌کنم این احتمالاً فقط به فرهنگ و روش تربیتی ما مربوط می‌شود.

And I have seen, in my lifetime  that changing, for the better,

و من در طول زندگی‌ام دیده‌ام که در حال تغییر برای بهتر شدن است،

where men are encouraged to be  more expressive or more vulnerable

جایی که مردان تشویق می‌شوند تا احساسات خود را ابراز کنند یا آسیب‌پذیرتر

with their feelings. But, you  know, I was born in the sixties

باشند. اما، می‌دانید، من در دهه شصت به دنیا آمدم و در دهه‌های

and growing up through the sort  of, seventies, eighties era,

هفتاد، هشتاد بزرگ شدم،

men were kind of, discouraged or boys  were discouraged from crying even.

مردان به نوعی دلسرد بودند یا پسرها حتی از گریه کردن دلسرد می‌شدند.

Whereas, I think now, men are almost  encouraged to do that by you know,

در حالی که، من فکر می‌کنم اکنون، مردان

iconic masculine men on podcasts  and TV programmes and that.

نمادین مردانه در پادکست‌ها و برنامه‌های تلویزیونی و این‌ها تقریباً به انجام این کار تشویق می‌شوند.

And we're kind of seeing a more,  what I probably would have described

و ما به نوعی شاهد رویکردی بیشتر هستیم، چیزی که من احتمالاً

in the past as a European approach  to raising er… boys and men,

در گذشته به عنوان یک رویکرد اروپایی برای بزرگ کردن پسران و مردان توصیف می‌کردیم،

as opposed to a stiff upper  lip British way of doing it,

در مقایسه با روش سفت و سخت بریتانیایی‌ها،

where it's all about stifling  your emotions and pretending

که در آن همه چیز برای خفه کردن شما است. احساسات و تظاهر

they don't exist. Now we're  addressing them and we're free

به عدم وجود آنها اکنون ما آنها را مورد خطاب قرار می‌دهیم و می‌توانیم

to express them and I think that is  a healthier way, for two reasons.

آنها را بیان کنیم و به دو دلیل فکر می‌کنم این راه سالم‌تری است.

One, people get a good positive  example of how to behave.

اول، مردم یک مثال مثبت خوب از نحوه رفتار کردن دریافت می کنند.

And two, we can actually identify  in our loved ones and our friends

و دوم، اگر چیزی درست نیست، ما واقعاً می‌توانیم در عزیزان و دوستانمان شناسایی کنیم

if we… if something's not quite right. You know,

. می دانید،

whereas if they hide it and bury it, we…

در حالی که اگر آن را پنهان کنند و دفن کنند،

we don't get an opportunity  to do that and you know,

ما... فرصتی برای انجام این کار نداریم و می دانید،

sadly it's too late for some  people before we can identify it

متأسفانه برای برخی از افراد خیلی دیر است قبل از اینکه بتوانیم آن را شناسایی کنیم

and step in… in and help. What advice  would you give to, more men, who maybe are…

و وارد شویم... و کمک کنیم. چه توصیه‌ای به مردان بیشتری می‌دهید، که شاید...

there’s more of a tradition to  sort of, swallow your feelings and…

سنت بیشتری وجود دارد که می‌خواهید احساسات خود را ببلعید و...

Yeah. - It's a… it's a bit…  it seems there’s a change,

بله. - این یک ... کمی است ... به نظر می رسد تغییری وجود دارد،

but… but it's, still there are men  who are still not quite finding ways

اما ... اما هنوز هم مردانی هستند که هنوز کاملاً راه هایی

to… or finding outlets to deal with mental health.

برای ... یا یافتن راه هایی برای مقابله با سلامت روان پیدا نمی کنند.

Yeah I’d… I'd say that yeah, a lot  of it's kind of your upbringing,

بله، می‌خواهم… می‌توانم بگویم که بله، بسیاری از آن‌ها به نوعی تربیت شماست،

depending on what age you are, I'm  hoping younger men are getting better

بسته به سنی که دارید، امیدوارم مردان جوان‌تر در آن بهتر شوند

at it, I don't know. I'm not a younger  man, but my generation and above,

، نمی‌دانم. من مرد جوان تری نیستم ، اما نسل من و بالاتر،

yes we… we do… we do struggle to talk about it.

بله، ما... داریم... برای صحبت در مورد آن مشکل داریم.

But I think, do not go out  with the intention of saying;

اما من فکر می کنم، به قصد گفتن بیرون نروید؛

I'm going to talk about mental  health problems, just talk.

من در مورد مشکلات سلامت روان صحبت خواهم کرد ، فقط صحبت کنید.

And even if it's just about  your watching something

و حتی اگر فقط در مورد تماشای چیزی باشد

or you're just talking about nonsense,

یا فقط در مورد مزخرف صحبت کنید،

that is effectively helping your  mental health. So don't think…

این به طور موثری به سلامت روان شما کمک می کند. پس فکر نکنید

don't try and put a specific box  around this conversation, just talk.

... سعی نکنید یک کادر مشخص در اطراف این مکالمه قرار دهید، فقط صحبت کنید.

Which is difficult in the last year or so,

چیزی که در سال گذشته یا بیشتر دشوار است،

because we have been able to meet up  and doing things on ''Zoom'' calls

زیرا ما توانسته‌ایم با هم ملاقات کنیم و انجام کارها در تماس‌های "Zoom"

or by phone is challenging, but where possible,

یا از طریق تلفن چالش برانگیز است، اما در صورت امکان،

just meet up with people and talk.  Don't put a label on it, I think.

فقط با مردم ملاقات کرده و صحبت کنید. فکر می کنم روی آن برچسب نزنید.

That probably helped me. Yeah, I  really don't know I… I have like,

این احتمالا به من کمک کرد. بله، واقعاً نمی‌دانم که… من دوست دارم،

gone out of my way in certain ways to say like;

به روش‌های خاصی از راه خود خارج شده‌ام تا بتوانم بگویم مانند.

you can chat about that sort  of stuff. But, I think it's…

می توانید در مورد این نوع چیزها چت کنید. اما، من فکر می‌کنم این…

it's different to me providing  a… an offer that probably,

برای من متفاوت است که پیشنهادی ارائه کنم که احتمالاً

will never be taken up, to them actually thinking

هرگز پذیرفته نخواهد شد، و آنها واقعاً فکر می‌کنند

that's a genuine thing that they can.

که این یک چیز واقعی است که می‌توانند.

Is it about doing something like, you do your run…

آیا در مورد انجام کاری مانند، شما دویدن خود را انجام می دهید ...

like you run or whate… or  play football. Is that like…

مانند اینکه می دوید یا هر چیز دیگری ... یا فوتبال بازی می کنید. آیا این مانند…

Yeah, I suppose it doesn't necessarily  have to always be verbal does it,

بله، فکر می‌کنم لزوماً نباید همیشه شفاهی باشد،

in terms of… - But maybe, I’m saying like,

از نظر… - اما شاید، من می‌گویم

is that a way to bring out the  verbal side? By doing something,

، آیا این راهی برای نشان دادن جنبه کلامی است؟ با انجام کاری

you know what I mean? – Yeah.  – Men are such hobbyists,

می دانید منظورم چیست؟ - آره - مردها چنین سرگرمی هایی هستند،

you know what I mean? – Yeah, it’s  so true. Like, my oldest friend,

می دانید منظورم چیست؟ - آره، خیلی درست است. مثلاً، قدیمی‌ترین دوست من،

whenever we meet up, we’ll like,  go for a jog together or whatever

هر زمان که همدیگر را ملاقات می‌کنیم، دوست داریم با هم برای دویدن یا هر چیز دیگری برویم و آنجاست که با

and that is where we'll have a chat.

هم گپ می‌زنیم.

Like, historically when  we’re talking about, I dunno,

مثلاً، از نظر تاریخی وقتی در مورد  صحبت می‌کنیم، نمی‌دانم،

like girls or whatever when we were younger.

زمانی که ما جوان‌تر بودیم، دوست داشته باشیم دختران یا هر چیز دیگری.

I’m sure you still talk about girls.  – No but, you know what I mean?

مطمئنم هنوز در مورد دخترا حرف میزنی - نه ولی میدونی چی میگم؟

When you’re just like; Oh, do you  like, fancy this girl or whatever.

وقتی دقیقا مثل اوه ، دوست داری، این دختر را دوست داری یا هر چیز دیگری.

But then it opened up like,  a more of a deeper chat

اما بعد باز شد، یک گپ عمیق‌تر

and that would always be facilitated by us like,

و همیشه توسط ما تسهیل می‌شد، مثل

going playing football together, just like,

اینکه با هم فوتبال بازی کنیم، درست

the two of us or going for a  jog or going for a walk even,

مثل ما دو نفر یا رفتن برای دویدن یا حتی پیاده‌روی

it is just like, it's hard to say;  do you want to come for a chat,

، مثل، گفتنش سخت است؛ آیا می خواهید برای یک چت بیایید،

weirdly. Whereas; do you want to  come… - Even though it shouldn’t be.

عجیب است. در حالیکه؛ آیا می‌خواهی بیایی… - حتی اگر اینطور نباشد.

No, I know. But, do you want  to come and play football?

نه من میدونم. اما، آیا می‌خواهید بیایید و فوتبال بازی کنید؟

Yes, and then we'll end up  chatting and not really…

بله، و سپس به گپ زدن ختم می‌شویم و نه واقعاً...

we’ll just be kicking the ball and  not really concentrating about that.

ما فقط به توپ ضربه می‌زنیم و واقعاً روی آن تمرکز نمی‌کنیم.

And the the other thing I think  is difficult with men as well,

و چیز دیگری که فکر می‌کنم برای مردان نیز دشوار است،

and I found this particularly, because  I love going to the pub as well.

و من این را به‌ویژه متوجه شدم، زیرا من عاشق رفتن به میخانه نیز هستم.

But all the kind of, social  occasions that we have,

اما همه نوع مناسبت‌های اجتماعی که داریم،

revolve around alcohol, which  in itself is not a particularly

حول محور الکل می‌چرخند، که به خودی خود

healthy environment for talking  about emotions or mental health

محیط سالمی برای صحبت درباره احساسات یا سلامت روان

or anything like that.

یا هر چیز دیگری نیست.

And I think it's quite  difficult to move away from that

و من فکر می‌کنم خیلی سخت است که از آن دور شویم،

because that's what we've always  done, is we’ll go to the pub.

زیرا این کاری است که ما همیشه انجام می‌دهیم، این است که به میخانه برویم.

And then you start talking about football,

و سپس شروع به صحبت در مورد فوتبال

it’ll be on the screen or whatever  and you don't actually end up talking

می‌کنید، روی صفحه نمایش یا هر چیز دیگری می‌آید و در واقع در مورد چیزهایی صحبت نمی‌کنید

about things that are… yeah, on  the front of people's minds.   

که… بله، در جلوی ذهن مردم هستند.

We're all individuals and we’re…  we all tick differently, I think.

من فکر می کنم همه ما فردی هستیم و…  همه ما به طور متفاوتی علامت گذاری می کنیم.

I think first and foremost, I  would just encourage everybody

فکر می‌کنم قبل از هر چیز، من فقط همه را تشویق می‌کنم که

to trust and believe that  it's okay to have emotions,

اعتماد کنند و باور کنند که داشتن احساسات اشکالی ندارد،

they are completely natural and  normal and to show them is okay,

آنها کاملا طبیعی و طبیعی هستند و نشان دادن آنها اشکالی ندارد

you know? Nowadays, society  doesn't look negatively at a man

، می‌دانی؟ امروزه، جامعه به مردی

feeling upset or depressed  or crying or asking for help,

که ناراحت یا افسرده است یا گریه می‌کند یا درخواست کمک می‌کند، نگاه منفی نمی‌کند،

so it's totally fine to do  that, it is okay to do that.

بنابراین انجام این کار خیلی خوب است، انجام این کار اشکالی ندارد.

And I encourage everybody to do that, In terms of,

و من همه را تشویق می‌کنم که این کار را انجام دهند، از

what would be the best outlet for… for people,

نظر اینکه بهترین خروجی برای مردم

I think that's an individual  thing you know, like I say,

چیست، فکر می‌کنم این یک چیز فردی است که می‌دانید، همانطور که می‌گویم،

I thrive on physical activity  and that really helps me erm…

من در فعالیت بدنی پیشرفت می‌کنم و این واقعاً به من کمک می‌کند

to keep a balance. But for others,  you know, could be anything right?

... یک تعادل اما برای دیگران، می‌دانید، می‌توانید هر چیزی درست باشد؟

Could be creativity or it  could be talking to somebody

می‌تواند خلاقیت باشد یا صحبت کردن با کسی

or it could be just getting  better and more sleep, who knows.

یا بهتر و بیشتر خوابیدن، چه کسی می‌داند.

But I would encourage  everybody to feel comfortable

اما من همه را تشویق می‌کنم که با ابراز احساسات به دیگران احساس راحتی کنند

with expressing yourself er… to  somebody, even if it's like a GP.

، حتی اگر مثل پزشک عمومی باشد.

If you've got no family or  friends you want to speak to,

اگر خانواده یا دوستانی ندارید که بخواهید با آنها صحبت کنید،

talk to a GP or you know, talk to a counsellor

با یک پزشک عمومی یا می‌شناسید، با یک مشاور

or talk to the Samaritans. There’s a… there's a…

صحبت کنید یا با سامری‌ها صحبت کنید. قطعاً ...

a wide range of avenues to go down, definitely.

طیف گسترده ای از راه ها وجود دارد.

It’s okay to talk, that's my main message.   Thanks for watching this week's episode,

صحبت کردن اشکالی ندارد، این پیام اصلی من است. از تماشای قسمت این هفته متشکریم،

let me know in the comments below  how you maintain your mental health

در نظرات زیر به من اطلاع دهید چگونه سلامت روان خود را حفظ می‌کنید

and what advice you’d give someone  and we’ll see you next week, bye.

و چه توصیه‌هایی به کسی می‌دهید و هفته آینده شما را می‌بینیم، خداحافظ.