How to say NO! Communication skills that work

Fourth dimensional patterns within eternity's monolith wood, he suggests. See, merely -- you

او پیشنهاد می کند که الگوهای بعدی چهارم در چوب یکپارچه ابدیت. ببینید، فقط - شما

probably don't under what I was saying, and I'll tell you the truth. I don't. Hi. James

احتمالاً حرف من را نمی‌دانید، و من حقیقت را به شما می‌گویم. من این کار را نمی کنم. سلام. جیمز

from EngVid. Looking at a Kindle, and I'm going to be using this in this lesson to teach

از EngVid. در حال نگاه کردن به یک کیندل، و من از آن در این درس برای آموزش

you something. Today, what I'd like to do is help you with saying no in English. Saying

چیزی به شما استفاده خواهم کرد. امروز، کاری که می‌خواهم انجام دهم این است که در نه گفتن به انگلیسی به شما کمک کنم.

no in any language is a very difficult thing to do simply because -- well, there are a

نه گفتن به هر زبانی کار بسیار دشواری است زیرا -- خوب،

few reasons. People want what they want, okay? And they don't like hearing "no". People take

چند دلیل وجود دارد. مردم آنچه را که می خواهند می خواهند، خوب؟ و از شنیدن "نه" خوششان نمی آید. مردم

it personally. Even though you're saying no to the request, it's usually, "You don't like

آن را شخصی می گیرند. حتی اگر به درخواست نه می گویید ، معمولاً اینطور است: "تو من را دوست نداری

me. That's why you said no." We all have that, right? And the third thing about saying no

. به همین دلیل است که نه گفتی." همه ما آن را داریم، درست است؟ و سومین چیز در مورد نه گفتن این

is if you keep saying no, it's hard to have good communication because there's a lot of

است که اگر مدام نه بگویید، برقراری ارتباط خوب دشوار است زیرا

negative conversational energy there. So we want to get rid of that and get rid of that

انرژی مکالمه منفی زیادی در آنجا وجود دارد. بنابراین ما می خواهیم از شر آن خلاص شویم و از شر

word "no". We're going to -- I'm going to help you today. Why? Because you need practice

کلمه "نه" خلاص شویم. ما می خواهیم -- امروز به شما کمک می کنم. چرا؟ زیرا شما نیاز به تمرین

in conversation so that you can have the best relationships you can have. Right? Right.

در گفتگو دارید تا بتوانید بهترین روابط را داشته باشید. درست؟ درست.

So what we're going to do is learn how to say no without saying "no" so that you can

بنابراین کاری که ما می خواهیم انجام دهیم این است که یاد بگیریم چگونه بدون «نه» گفتن نه بگوییم تا بتوانید

maintain your relationships and free yourself up a little bit. All right? Let's go to the

روابط خود را حفظ کنید و کمی خود را آزاد کنید . خیلی خوب؟ بریم سراغ

board.

هیئت.

Nein. Nyet. No. Non. Nada. "Nada" means "nothing". Not quite "no", but you get the drift. All

نین. Nyet نه. نادا. «نادا» به معنای «هیچ» است. نه کاملاً "نه"، اما شما دریفت را دریافت می کنید. خیلی

right? So Mr. E's saying no. He doesn't like something. But how can you say no without

خوب؟ بنابراین آقای E می گوید نه. او چیزی را دوست ندارد . اما چگونه می توانید بدون

getting into trouble? Let's go to work, for instance. We're going to go to the board,

اینکه به دردسر بیفتید، نه بگویید؟ مثلاً بیایید سر کار برویم . ما به هیئت مدیره

and we're going to do an example at work. Happens all the time, right? Now, especially

می رویم و در محل کار یک مثال انجام می دهیم. همیشه اتفاق می افتد، درست است؟ اکنون، به خصوص

if you're a new person learning English, and you're trying to use English on the job, the

اگر فردی جدید هستید که انگلیسی را یاد می‌گیرید و سعی می‌کنید از زبان انگلیسی در محل کار استفاده کنید،

last thing you want to do is tell your boss, "No." Because you must work hard. This is

آخرین کاری که می‌خواهید انجام دهید این است که به رئیس خود بگویید: "نه". چون باید سخت کار کنی

the job. Okay? You already know this. So let's see how you talk to a superior or a boss and

این کار است. باشه؟ شما قبلاً این را می دانید. پس بیایید ببینیم چگونه با یک مافوق یا رئیس

say no.

صحبت می کنید و نه می گویید.

You're asked to do another job when you have already got a lot of important work to do.

زمانی از شما خواسته می شود که کار دیگری انجام دهید که قبلاً کارهای مهم زیادی برای انجام دادن دارید.

So what do you say? How do you get out of this? You don't. You say something like this.

پس چی میگی؟ چگونه از این وضعیت خارج می شوید ؟ شما این کار را نمی کنید. تو یه همچین چیزی میگی

"Sure. I can do it. However, I won't be able to do this other thing you want done. Now,

"مطمئنا. من می توانم آن را انجام دهم. با این حال، نمی توانم این کار دیگری را که می خواهید انجام دهید. حالا

which one is more important to you?" Seems simple? It is, and it's very effective, and

کدام یک برای شما مهم تر است؟" ساده به نظر می رسد ؟ این است، و بسیار موثر است، و

I'll explain why. This is why it works. First of all you let them choose. When you're saying

من توضیح خواهم داد که چرا. به همین دلیل کار می کند. اول از همه به آنها اجازه انتخاب می دهید. وقتی

no to someone, you're kind of taking away power because you have the power to say yes

به کسی نه می گویید، به نوعی قدرت را از بین می برید، زیرا قدرت بله یا نه گفتن را دارید

or no. You say no; they lose their power. You're giving it back. I'm saying you have

. شما می گویید نه؛ قدرت خود را از دست می دهند داری پس میدی من می گویم شما

the power to choose what you want. What do you want to do? That's powerful by itself.

این قدرت را دارید که آنچه را که می خواهید انتخاب کنید. میخوای چیکار کنی؟ این به خودی خود قدرتمند است.

They feel good. They're like, "I get to choose?"

احساس خوبی دارند. آنها مانند "من باید انتخاب کنم؟"

Next. You're not rejecting the request. To reject means no. I didn't say "no"; I said

بعد. شما درخواست را رد نمی کنید رد کردن یعنی نه. من "نه" نگفتم؛ گفتم

"sure". "Sure" is the exact opposite of "no". You're saying, "Yeah. I can do it for you.

"حتما". «مطمئنا» دقیقاً برعکس «نه» است. شما می گویید "آره. من می توانم این کار را برای شما انجام دهم

No problem. I'd love to. Problem." But it's not your problem; it's their problem. They

. مشکلی نیست. من دوست دارم. مشکل." اما مشکل شما نیست. مشکل آنهاست آنها

have to choose what they want. Okay? You're saying, "You get to choose, but I'm happy

باید آنچه را که می خواهند انتخاب کنند. باشه؟ شما می گویید، "شما باید انتخاب کنید، اما من خوشحالم

to help you either way." I'm saying yes because I'm that kind of person. Right? Also, you're

که در هر صورت به شما کمک می کنم." من می گویم بله، زیرا من چنین آدمی هستم. درست؟ همچنین، شما

reminding your boss -- you're telling her, you know, that, "Hey, look. I've got other

به رئیس خود یادآوری می کنید - به او می گویید ، می دانید، "هی، ببین. من کارهای دیگری هم دارم که به

work of equal importance because I've got this job and this job, and you know they're

همان اندازه اهمیت دارند، زیرا این کار و این شغل را دارم، و شما می دانید که آنها "

both important you gave them to me. You need to choose and help me here." Right?

هر دو مهم است که آنها را به من دادی. باید اینجا را انتخاب کنی و به من کمک کنی." درست؟

So by reminding them of that, you're reminding them that even though you're a foreigner learning

بنابراین با یادآوری این موضوع به آنها یادآوری می کنید که با وجود اینکه شما یک خارجی در حال یادگیری

English, your work is valuable and so are you and you should be respected a bit. Right?

زبان انگلیسی هستید، اما کار شما ارزشمند است و شما نیز ارزش دارد و باید کمی به شما احترام گذاشت. درست؟

After all, they hired you and they're giving you the work. So I hope you liked that one

بالاخره آنها شما را استخدام کردند و کار را به شما می دهند. بنابراین امیدوارم که آن یکی را دوست داشته

because you don't spend all your time in the office do you? I don't think so. You have

باشید زیرا تمام وقت خود را در دفتر نمی گذرانید؟ من اینطور فکر نمی کنم. شما

relationships. So the next one I'm going to do is going to help you win your relationships.

روابط دارید. بنابراین کار بعدی که قرار است انجام دهم این است که به شما کمک می کند تا روابط خود را به دست آورید.

Are you ready? Let's go there.

اماده ای؟ بیا بریم اونجا

Hi. We talked about work. And you have to say no sometimes at work. But you also have

سلام. در مورد کار صحبت کردیم. و گاهی در محل کار باید نه بگویید. اما شما

personal relationships outside of work. And this one's especially made for that. A lot

روابط شخصی خارج از کار نیز دارید. و این یکی مخصوصاً برای آن ساخته شده است. خیلی

of times, people offer you things to get you to do things you don't want to do. They're

از اوقات، مردم چیزهایی را به شما پیشنهاد می کنند تا شما را به انجام کارهایی که نمی خواهید بکنید. آن‌ها همان

being what we call "sneaky" because they know you would say no, so they offer you something

چیزی هستند که ما آن را «دزدیک» می‌نامیم، زیرا می‌دانند که شما نه خواهید گفت، بنابراین چیزی به شما پیشنهاد

that you have to say yes to. So let's get -- let's use some English to get you out of

می‌کنند که باید به آن بله بگویید. پس بیایید بگیریم -- بیایید از انگلیسی استفاده کنیم تا شما را از

that trap, shall we.

آن دام خارج کنیم.

So you've got a friend or relative that wants you to help them. Maybe Johnny says, "Hey,

بنابراین شما یک دوست یا خویشاوند دارید که از شما می خواهد به آنها کمک کنید. شاید جانی بگوید، "هی،

come over to my place for some beers, and then, we can paint a fence. He's offering

بیا به محل من برای چند آبجو، و سپس، ما می توانیم یک حصار را رنگ کنیم. او به

you beer, but he wants you to paint a fence. And you don't want to paint that fence. Or,

شما آبجو پیشنهاد می کند، اما از شما می خواهد که یک حصار را رنگ کنید. و شما نمی خواهید آن حصار را رنگ کنید. یا

"Hey. Why don't you come and visit me this summer. I've got some work to do, and you

"هی. چرا این تابستان به من سر نمیزنی؟ من باید کارهایی انجام دهم و شما

could help me. I'll pay for your plane." Nice, but uh-huh. So here's what we're going to

می توانید به من کمک کنید. من هزینه هواپیمای شما را پرداخت می کنم." خوب است، اما اوه-هه. بنابراین این چیزی است که ما قرار

do in your relationships. You can use this one.

است در روابط شما انجام دهیم. می توانید از این یکی استفاده کنید.

So if someone offers you presents or money in order to bribe you -- "bribe" means to

بنابراین اگر کسی به شما هدایایی یا پولی ارائه می دهد تا به شما رشوه بدهد - "رشوه" به معنای

use money, get you to do something you're not supposed to do because you're receiving

استفاده از پول، وادار کردن شما به انجام کاری است که قرار نیست انجام دهید زیرا چیزی دریافت می

something. So a policeman shouldn't take money for doing his job. That's his job, saving

کنید. بنابراین یک پلیس نباید برای انجام کارش پول بگیرد. این وظیفه اوست، نجات جان

your life. If he said, "I'll only save you if you pay me", then he's saying, "Give me

شما. گفت: «فقط در صورتی نجاتت می‌دهم که به من پول بدهی»، سپس می‌گوید: «به من

a bribe." Or, "I won't give you a ticket when you're speeding when you're driving" -- he

رشوه بده.» یا « وقتی در حال رانندگی با سرعت زیاد هستید، به شما بلیط نمی‌دهم». او

wants a bribe. This is bad. Your friends shouldn't bribe you. You want to do it because you want

رشوه می خواهد. این بد است. دوستان شما نباید به شما رشوه بدهند. شما می خواهید این کار را انجام دهید زیرا می

to. So here's how you can say no without saying "no" while you're learning English and still

خواهید. بنابراین در اینجا این است که چگونه می توانید در حالی که انگلیسی یاد می گیرید بدون "نه" نه بگویید و

keep that friendship. Okay? So here's what you say. "Hey! Thanks for the offer. But"

همچنان این دوستی را حفظ کنید. خوب؟ پس این چیزی است که شما می گویید. "هی! ممنون از پیشنهاد اما"

-- place excuse here -- okay. The excuse could be anything. You can say, "Thanks for the

-- بهانه را اینجا قرار دهید -- باشه. بهانه می تواند هر چیزی باشد. می توانید بگویید "ممنون از

offer, but I'm busy that weekend." Don't lie because if you lie, it just comes back later.

پیشنهادت، اما من آن آخر هفته سرم شلوغ است." دروغ نگویید زیرا اگر دروغ بگویید، فقط بعدا برمی گردد.

Tell the truth. "Thanks for the offer, but really, I'm not into painting. But it was

راستش را بگو: "ممنون از پیشنهادت، اما واقعاً من اهل نقاشی نیستم. اما

really nice of you to think about me." Yeah? Or, "Thanks for the offer, but that's a long

واقعاً خوب بود که به من فکر کردی." آره؟ یا، "ممنون از پیشنهاد، اما این در آینده طولانی است

in the future. I don't know if I'm going to be able to fly to Europe to come see you,

. نمی‌دانم می‌توانم به اروپا پرواز کنم تا بیایم شما را ببینم،

you know?" Don't lie. Just tell the truth.

می‌دانید؟ دروغ نگویید. فقط حقیقت را بگویید.

But here's why it works. So this is what you say -- this is what they're offering; this

اما دلیل این کار این است. پس این چیزی است که شما می‌گویید - این چیزی است که آنها ارائه می دهند؛ این

is what you say. Here's why it works. First, you acknowledge the offer. Acknowledging says,

همان چیزی است که شما می گویید. در اینجا دلیل کارکرد آن است. ابتدا، شما پیشنهاد را تأیید می کنید. تأیید می گوید:

"Hey. I know that you said this. I didn't ignore you. I listened to you. I appreciate

"هی. میدونم که اینو گفتی من تو را نادیده نگرفتم من به شما گوش دادم من از آن قدردانی می

it." And you show appreciation. That's what the thanks is for. "Thank you. I mean, you

کنم." و شما قدردانی می کنید. تشکر برای همین است. "متشکرم. یعنی تو به

thought about me. You could've asked many people, but you asked me, and I appreciate

من فکر کردی می‌توانستید از خیلی‌ها بپرسید، اما از من پرسیدید، و من از

that." Okay?

آن قدردانی می‌کنم." باشه

Your "but" is for you -- and I'll come back to it in a second.

؟ "اما" شما برای شماست -- و من در یک ثانیه به آن باز خواهم گشت.

You also give them an out. When you give someone an "out", you give them a way to escape from

شما نیز به آنها پاسخ دهید. شما به کسی یک "اوت" می دهید، به او راهی می دهید تا

getting in trouble. If I need an "out", if means I'm in a situation that's not good.

از گرفتاری نجات پیدا کند. اگر من به "بیرون" نیاز دارم، اگر به این معنی است که در موقعیتی هستم که خوب نیست.

And just like anything, I need a door or an exit to get out. Okay? Now, "loss of face".

و درست مانند هر چیز دیگری، به یک در یا یک خروجی برای خارج شدن

"Loss of face" means you look bad. Now, gentleman, you will understand this. Have you ever walked

up to a bunch of girls at a party or dance, and there's a pretty girl sitting there, and

و یک دختر زیبا آنجا نشسته است، و

you walk up, and you're like, "Excuse me." Of course, with your Kindle in your hand.

شما بلند می شوید و می گویید "ببخشید." البته با کیندل در دست.

"Hi. I saw you from over there, and I thought we could -- dance with me?" The girl has two

"سلام. من تو را از آنجا دیدم، و فکر کردم می‌توانیم -- با من برقصیم؟» دختر دو

ways of doing this. If she offers you an out, she could just say, "Hey. That sounds great,

راه برای انجام این کار دارد. اگر به شما پیشنهاد داد، فقط می‌تواند بگوید: «هی. این عالی به نظر می رسد،

but you've got your Kindle. You might want to put that down. You don't want to break

اما شما Kindle خود را دارید. شاید بخواهید آن را کنار بگذارید. نمی‌خواهی

it, right?" That's offering you an out. She's saying no, but giving you a way to walk away

آن را بشکنی، درست است؟» این به شما پیشنهاد خروج می‌دهد. او می‌گوید نه، اما راهی به شما می‌دهد که کنار بروید

and tell your friends, "She was concerned about my Kindle. I'll ask her again later."

و به دوستانتان بگویید: «او نگران کیندل من بود. بعداً دوباره از او می پرسم."

Okay? And loss of face -- by saying that she doesn't make you look bad in front of the

باشه؟ و از دست دادن چهره -- با گفتن اینکه او باعث نمی شود در مقابل

other girls or your friends. So when someone doesn't have a loss of face or you don't want

دختران دیگر یا دوستانت بد به نظر برسید. شما نمی خواهید

to give them loss of face, you try to make them not look back so they get to make the

آنها را از دست بدهید، شما سعی می کنید آنها را وادار کنید که به گذشته نگاه نکنند تا

decision. Here, you're saying, "Thank you for the offer, but it's a long time in the

تصمیم بگیرند.

future, and I don't know if you're going to want me to come or what's going on." And they

و نمی‌دانم می‌خواهید بیایم یا چه اتفاقی می‌افتد.» و آنها

can say, "Oh, yeah. I know what you're saying. Don't worry about it. I'll see you later."

می‌توانند بگویند، «اوه، بله. میدونم چی میگی نگرانش نباش بعداً می بینمت."

They get to step away. Nobody looks bad. Right? "Hey! Come and paint my fence for the beers."

آنها می توانند دور شوند. هیچ کس بد به نظر نمی رسد. درست است؟ "هی! بیا و حصار من را برای آبجوها رنگ کن.»

"Dude, I'd love to, but you know I'm not really a good painter, right?" "Yeah, yeah. I don't

«رفیق، من خیلی دوست دارم، اما می‌دانی که من واقعاً نقاش خوبی نیستم، درست است؟» «آره، آره. من نمی

want to do it again. My girlfriend will kill me." You give them an out to escape, and they

خواهم دوباره آن را انجام دهم. دوست دخترم

don't have to look bad. Cool?

That's why this works, and that's why this is good for relationships. Now, how about

مرا خواهد کشت .

we do one more, and we're going to work on both relationships and your work environment.

" و ما روی روابط و محیط کار شما کار خواهیم کرد

This one you're going to love. Right, E?

. این موردی که شما عاشق

Okay. So as I promised, we're on the third part right now. And the third part will have

آن خواهید شد.

work and relationships -- combining the two. This is a beautiful one.

کار و روابط داشته باشید -- ترکیب این دو. این یکی زیباست.

So let's just say you're being asked to do something, and then, step by step, this person's

پس بیایید بگوییم که از شما خواسته می شود کاری انجام دهید و سپس، مرحله به مرحله، این شخص

telling you what to do. So they say, "Hey. Can you help me paint my wall?" Great. You're

به شما می گوید که چه کاری انجام دهید. بنابراین آنها می گویند: "هی . می‌توانی به من کمک کنی دیوارم را رنگ کنم؟» عالی است. داری نقاشی می‌کنی

painting, and they say, "Well, you know, it's always better to go horizontal or vertical

، و آنها می‌گویند: «خب، می‌دانی، همیشه بهتر است به صورت افقی یا عمودی

or blah. And you should do this, and you should do that." And you're like, "Uh-huh. Yeah.

یا بی‌بله بروی. و شما باید این کار را انجام دهید، و باید آن کار را انجام دهید.» و شما مانند «اوهوم آره

Uh-huh, uh-huh." No. Look. You're not anybody's personal robot. Someone can ask you to do

نه. ببین.

something and let you do the job, or they can assist you doing the job. But to watch

you and tell you while they watch you -- I don't know about you, I'm not for that. And

شما در حالی که آنها شما را تماشا می کنند - من در مورد شما نمی دانم، من طرفدار آن نیستم. و

now, this can happen at work and at home, but you always have to have that balance,

اکنون، این ممکن است در محل کار و خانه اتفاق بیفتد، اما شما همیشه باید این تعادل را داشته باشید،

right? Especially as I've noted or I've said, you are learning a language, and you need

درست است؟ به خصوص همانطور که من داشتم اشاره کردید یا گفتم، شما در حال یادگیری یک زبان هستید و

as much practice as you can get. So you don't want to cause people to be upset, right? So

تا جایی که می توانید تمرین کنید نیاز دارید. بنابراین نمی خواهید باعث ناراحتی مردم شوید، درست

let's take a look at what you can say. What you say is this, "Hey. I think it's better

است؟ آنچه شما می گویید این است: "هی.

if you do it yourself because you know exactly how you want it done." Sneaky, right? Why?

فکر می‌کنم اگر خودتان این کار را انجام دهید بهتر است، زیرا دقیقاً می‌دانید که چگونه می‌خواهید انجام شود." یواشکی، درست است؟ چرا؟

Well, this is why. I'm going to start at the bottom and work up, and I'll tell you why.

خب، به همین دلیل است. من از پایین شروع می‌کنم و کار را بالا می‌برم و خواهم گفت. شما چرا.

What you're doing is you're acknowledging that they're the only one who knows exactly

کاری که شما انجام می دهید این است که تصدیق می کنید که آنها تنها کسی هستند که دقیقاً می دانند

-- or they're the only ones who know exactly what they want. You're telling them, "Hey,

-- یا آنها تنها کسانی هستند که دقیقاً می دانند چه می خواهند. شما به آنها می گویید "هی

dude, only you know what you want, and I'm just going to make it bad." And now, go here.

رفیق فقط تو می دانی چه می خواهی، و من فقط آن را بد می کنم." و حالا برو

Reason why? You're also saying, "Listen. I'll help you, but I'm not your personal slave.

اینجا. دلیلش را هم می گویی؟ "گوش کن. من به شما کمک خواهم کرد، اما من برده شخصی شما نیستم.

I'm not your personal robot." Okay? So you acknowledged that they're the only ones that

من ربات شخصی شما نیستم.» خوب؟ پس شما تصدیق کردید که آنها تنها کسانی هستند که

know what they want, but you're telling them, "I'm not your robot." Here's the second thing.

می دانند چه می خواهند، اما به آنها می گویید: «من ربات شما نیستم.» در اینجا دومین مورد است

I'm telling you this is going to happen. When the job is done, and when you walk away, they're

. من به شما می گویم که این اتفاق خواهد افتاد. وقتی کار تمام شد، و هنگامی که شما کنار رفتید، آنها

going to start the complaining process. They're going to say, "This wasn't done. I would've

روند شکایت را شروع می کنند. آنها می گویند، "این کار انجام نشد.

done this I. Would've done that." I'm telling you: Avoid it. You can avoid it just by not

من این کار را انجام می‌دادم. آن کار را انجام می‌دادم." من به شما می‌گویم: از آن اجتناب کنید. شما می‌توانید با انجام ندادن کار از آن اجتناب کنید

doing the job. But remember, saying "I'm not going to doing it because you're telling me

. اما به یاد داشته باشید که بگویید "من این کار را انجام نمی‌دهم زیرا تو "به من می گویید

what to do" just causes problems. Avoid the problems by say, "You're the only one, Obi-Wan.

چه کار کنم" فقط باعث ایجاد مشکل می شود. با گفتن این جمله، "تو تنها هستی، اوبی وان، از مشکلات دوری کن.

You're the only one who knows what you want. So I think it's best you do it because you'll

شما تنها کسی هستید که می دانید چه می خواهید. بنابراین فکر می‌کنم بهتر است این کار را انجام دهید زیرا

get the best results." Because if someone is already telling you blah, blah, blah, they're

بهترین نتایج را خواهید گرفت." زیرا اگر کسی قبلاً به شما می‌گوید بله، بلا، بلا،

going to see it when it's not done probably, and you're going to hear about it. Okay? And

احتمالاً وقتی این کار انجام نشده است، آن را می‌بیند، و شما هم خواهید دید. در مورد آن بشنوید. باشه؟ و

at work, we know you can't just say "no". But by telling them that they would do the

در محل کار، ما می دانیم که شما نمی توانید فقط "نه" بگویید. اما با گفتن اینکه آنها بهترین کار را انجام می دهند

best job, you give them a compliment and allow yourself to step back. And at home, you're

، به آنها تعارف می کنید و به خود اجازه می دهید عقب نشینی کنید. و در خانه، شما

just saying, "Baby, you know what's best. Don't let me get in the way of it." Okay?

فقط می گویید، "عزیزم، تو می دانی که چه چیزی بهترین است. به من اجازه نده جلوی آن را بگیرم." باشه؟ به

Anyway. So these are three ways that you can say no in English without saying "no". And

هر حال. بنابراین این سه راه است که می توانید به زبان انگلیسی بدون "نه" نه بگویید. و

why are they important? Because I'll be quite honest with you. You're learning a language.

چرا مهم هستند؟ زیرا من کاملاً با شما صادق خواهم بود. شما در حال یادگیری یک زبان هستید.

It's difficult enough without the pressure of having to tell people "no" because nobody

این به اندازه کافی دشوار است بدون اینکه مجبور باشید به مردم "نه" بگویید زیرا هیچ کس نمی

wants to hear that. It helps save relationships. Call me Dr. James. No. Dr. Phil exists, and

خواهد آن را بشنود. این به حفظ روابط کمک می کند. من را دکتر جیمز صدا کنید. نه. دکتر فیل وجود دارد و

I'm not stealing that silly name. Dr. Phil. Okay? Mr. E and I, we're out. What do you

من. من آن نام احمقانه را دزدی نمی کنم. دکتر فیل. باشه؟ من و آقای E، ما بیرون هستیم.

mean, "No"? No. The camera's going off. It's going to go black, buddy. You can stay there

منظورت چیه، "نه"؟ نه. دوربین خاموش می شود. سیاه می شود، رفیق. شما می توانید

all you want. Before I take off, we're going to www.engvid.com -- see how it makes a W?

هرچه می خواهید همانجا بمانید. قبل از بلند شدن، ما به www.engvid.com می رویم -- ببینید چگونه W می سازد؟

"Eng" as in "English, "vid" as in "video" -- where you can learn more on communication

"Eng" در "انگلیسی"، "vid" مانند "video" -- جایی که شما می توانید در مورد مهارت های ارتباطی

skills, reading, writing, TOEFL, IELTS -- the whole kit and caboodle. All right? Take care,

، خواندن، نوشتن، تافل، آیلتس - کل کیت و کابودل بیشتر بیاموزید. خیلی خوب؟ مواظب خودت

and I'll see you soon.

باش و به زودی میبینمت