How to Defend Yourself in English

Do do do, do do do, do do do, do do do.

انجام بده، انجام بده، انجام بده، انجام بده، انجام بده.

Hi.

Yeah.

سلام.

آره

Okay.

باشه.

Hi.

James from engVid.

سلام.

جیمز از engVid.

Today, I want to teach you some English for self-defense in a way, like karate, jiu jitsu,

امروز میخوام یه مقدار انگلیسی برای دفاع شخصی مثل کاراته، جیو جیتسو،

Krav Maga.

I know it's...

کراو ماگا بهتون یاد بدم.

می دانم که...

People think it's not a martial art, but it is.

مردم فکر می کنند این یک هنر رزمی نیست، اما اینطور است.

And he's wearing his black belt from doing karate.

و کمربند مشکی خود را از کاراته می بندد.

Ah.

آه

Why?

Once a long time ago...

چرا؟

یک بار خیلی وقت پیش...

Well, not that long ago, but I had a student, and although I had many great stories to tell

خوب، نه چندان دور، اما من یک دانش آموز داشتم، و با اینکه داستان های بسیار خوبی در

about students, this one was a sad story because I really liked this student, and he was one

مورد دانش آموزان برای گفتن داشتم، اما این داستان غم انگیزی بود زیرا من واقعاً این دانش آموز را دوست داشتم و او یکی بود. یک

day in the subway, and he said he noticed someone that was similar to himself, similar

روز در مترو، و او گفت که متوجه شده است فردی شبیه به خودش، با

cultural background, trying to ask for help from one of the workers at the subway.

سابقه فرهنگی مشابه، سعی می کند از یکی از کارگران مترو کمک بخواهد.

And that person, he could tell was being rude to them, but he didn't know what to say.

و آن شخص، می‌توانست بگوید که با آنها بداخلاق می‌کند، اما نمی‌دانست چه بگوید.

He didn't have the words because, unfortunately, in his English classes, we were teaching,

او کلمات را نداشت، زیرا متأسفانه در کلاس های انگلیسی او، افعال،

you know, verbs, nouns, adjectives, adverbs, how to use them in proper speech and context,

اسم ها، صفت ها، قیدها، نحوه استفاده از آنها در گفتار و بافت مناسب را آموزش می دادیم

and nobody taught him the skills that he would naturally have in his own language, and that

و هیچ کس مهارت هایی را به او یاد نداد. به طور طبیعی به زبان خودش، و

we naturally have, we all have when you speak the language.

ما به طور طبیعی داریم، وقتی شما به زبان صحبت می کنید همه ما داریم.

And I'm going to use a common word, like a comeback, but really it's a...

و من از یک کلمه معمولی مانند بازگشت استفاده خواهم کرد، اما در واقع

It's a phrase or a sentence to let someone know that just because I'm learning the language

این یک عبارت است یا جمله ای برای اینکه به کسی بفهمانم که فقط به این دلیل که زبان را یاد می گیرم به این

doesn't mean I'm ignorant, I mean, I don't know.

معنی نیست که من نادان هستم، یعنی من نمی دانم.

I don't know you're being rude to me and you're being disrespectful, and I don't like it.

نمی دونم داری با من بی ادبی می کنی و بی احترامی می کنی و من دوست ندارم.

So this lesson is to teach five ways that you can engage with people to let them know,

بنابراین این درس برای آموزش پنج روش است که می‌توانید با مردم درگیر شوید و به آنها اطلاع دهید:

"Hey, I may not be, you know, perfect in your language, but I understand you're being disrespectful

«هی، می‌دانی، ممکن است در زبان شما کامل نباشم، اما می‌دانم که شما بی‌احترامی می‌کنید

or you're not being intelligent at this point in time, and I want to let you know."

یا باهوش نیستید. در این برهه از زمان، و من می خواهم به شما اطلاع دهم."

Right?

درست؟

The best thing about it is if your language skills in English are a little bit weak and

بهترین چیز در مورد آن این است که اگر مهارت های زبانی شما در زبان انگلیسی کمی ضعیف باشد و

you say something like this, they're going to be so shocked that I doubt most of them

چیزی شبیه به این بگویید، آنها آنقدر شوکه خواهند شد که من شک دارم که اکثر آنها

will want to do anything disrespectful to you in the future because they'll be afraid

بخواهند در آینده به شما بی احترامی کنند زیرا آنها

of what might come out of your mouth next.

از چیزی که ممکن است بعد از آن از دهان شما بیرون بیاید می ترسند.

Cool?

سرد؟

Now, if you're ready for that, let's go to the board.

حالا، اگر برای آن آماده هستید، بیایید به هیئت مدیره برویم.

We've got Mr. E going to "Hiya", and the first one is about respect.

ما آقای E را داریم که به «هیا» می رود و اولین مورد در مورد احترام است.

So what I want to do here, oops, is I want to put a point down, because we want to talk

پس کاری که می‌خواهم اینجا انجام دهم، اوه، این است که می‌خواهم نکته‌ای را کنار بگذارم، زیرا می‌خواهیم

about boundaries and kindness.

در مورد مرزها و مهربانی صحبت کنیم.

Okay?

باشه؟

So, what I'm doing with this one, I'm going to say something like, I'm going to say, "I'm

بنابراین، کاری که من با این یکی انجام می‌دهم، چیزی شبیه به این می‌گویم، می‌خواهم بگویم: "

not used to being talked to in that way.

عادت ندارم که با من اینطور صحبت شود. دوست دارم

I don't...

I don't like...

Sorry.

...

متأسفم.

I don't like being spoken to in a disrespectful way, but I do feel that whatever's happening

من دوست ندارم با بی احترامی با من صحبت شود، اما احساس می کنم هر اتفاقی که می افتد

is making you upset or sad, and I'd like to talk about it.

شما را ناراحت یا ناراحت می کند، و من می خواهم در مورد آن صحبت کنم.

Can we do that?"

آیا می توانیم این کار را انجام دهیم؟ "

Now, what I just said was two things.

حالا چیزی که گفتم دو چیز بود.

The first one is I don't like being spoke to in disrespect, which means I will end this

اولین مورد این است که من دوست ندارم با بی احترامی با من صحبت شود، به این معنی که

conversation if you continue this way.

اگر شما به همین ترتیب ادامه دهید، این گفتگو را تمام می کنم. به

That's called drawing a boundary.

این می گویند ترسیم یک مرز.

I'm saying don't talk to me this way, that is a boundary.

میگم اینجوری با من حرف نزن، این یه حده.

You talk to me this way, the conversation's over.

تو اینجوری با من حرف بزن، مکالمه تموم شد.

But there is an element of kindness because I'm respecting the fact that you're human

اما یک عنصر مهربانی وجود دارد زیرا من به این واقعیت احترام می گذارم که شما انسان هستید

and you're upset about something, and I want to work with you to make you feel better.

و از چیزی ناراحت هستید و می خواهم با شما کار کنم تا احساس بهتری داشته باشید.

So even though I'm saying this is a boundary, I'm saying as long as you respect my boundary

بنابراین حتی اگر می‌گویم این یک مرز است، می‌گویم تا زمانی که به مرز من احترام بگذاری

and don't speak to me in that way, I will help you or try to help you feel better or

و با من اینطور صحبت نکنی، من به تو کمک می‌کنم یا سعی می‌کنم به تو کمک کنم احساس بهتری داشته باشی یا

try and make this work.

سعی کنم این را بسازی. کار

Okay?

So that's the first one.

باشه؟

پس این اولی است.

So it talks about respect, respect for the other person and respect for yourself.

بنابراین در مورد احترام، احترام به طرف مقابل و احترام به خود صحبت می کند.

You're asking them to respect you, and you will respect them and help resolve the problem

شما از آنها می خواهید که به شما احترام بگذارند و به آنها احترام می گذارید و به حل مشکل

or situation.

یا موقعیت کمک می کنید.

Okay?

باشه؟

And this is, you know, can be used almost any time, and it should be the first line

و این تقریباً در هر زمان قابل استفاده است و باید اولین خط

of defense, talking about respect for each other.

دفاعی باشد که در مورد احترام به یکدیگر صحبت کنیم.

Right?

Because we want to have good communication, and that happens when we respect the fact

درست؟

زیرا ما می‌خواهیم ارتباط خوبی داشته باشیم، و این زمانی اتفاق می‌افتد که به این واقعیت احترام بگذاریم

that the other person you're speaking to is human like you.

که شخص دیگری که با او صحبت می‌کنید مانند شما انسانی است.

So, let's look at number two.

بنابراین، اجازه دهید به شماره دو نگاه کنیم.

Number two is about humour, and I'll show you why.

شماره دو در مورد طنز است و من دلیل آن را به شما نشان خواهم داد.

It's our first humour device.

این اولین وسیله طنز ماست.

Now, humour in Canada is spelt this way, before I hear anybody say, "Oh, you put a 'u'",

حالا طنز در کانادا به این شکل نوشته می شود، قبل از اینکه بشنوم کسی بگوید "اوه، تو یک "u" گذاشتی،

I'm like, "Eh, I'm in Canada."

من مانند "اوه، من در کانادا هستم."

United States, they don't have the extra 'u', but that's humour.

ایالات متحده، آنها "u" اضافی ندارند، اما این طنز است.

So humour is "hahaha", funny.

پس طنز "هاهاها" خنده دار است.

So you might say something like, "Well, that was unexpected.

بنابراین ممکن است چیزی شبیه این بگویید: "خب، این غیرمنتظره بود.

Thanks for keeping life interesting."

متشکرم که زندگی را جذاب نگه داشتید."

And why am I using humour?

و چرا از طنز استفاده می کنم؟

Because I want to show them I'm unaffected.

چون می خواهم به آنها نشان دهم که تحت تأثیر قرار نگرفته ام.

See, if you can laugh at a situation when someone's trying to be rude to you, and you're

ببینید، آیا می توانید به موقعیتی بخندید که کسی سعی می کند با شما بی ادبانه رفتار کند، و شما می

like, "Oh, that was unexpected.

گویید: "اوه، این غیرمنتظره بود.

Glad you're here to keep things interesting."

خوشحالم که اینجا هستید تا چیزها را جالب نگه دارید." مثل اینکه

It's like, I heard what you said, but it doesn't really bother me or do anything to me, so

شنیدم چی گفتی ولی واقعا اذیتم نمیکنه یا کاری با من نمیکنه پس

what?

چی؟

That is disarming, because if someone's trying to be rude to you to make you feel bad, and

این خلع سلاح است، زیرا اگر کسی بخواهد با شما بی ادبانه رفتار کند تا احساس بدی به شما دست دهد، و

you're laughing, going, "Okay, well, that was cool, whatever, I guess you're a bit of

شما بخندید، بگویید: "باشه، خوب، خوب بود، هر چه باشد، حدس می‌زنم کمی

a joker."

شوخی می‌کنی."

That disarms them, because they're like, "You're not hurt."

این آنها را خلع سلاح می کند، زیرا آنها مانند "تو صدمه ای نمی بینید."

I'm like, "Nope."

من می گویم "نه."

See, I'm very confident, so I don't take that seriously.

ببینید، من بسیار مطمئن هستم، بنابراین این را جدی نمی‌گیرم.

That usually disarms.

که معمولا خلع سلاح می شود.

That means make them not as aggressive towards you, and no one wants that.

این بدان معناست که آنها را نسبت به شما تهاجمی نکنید و هیچ کس این را نمی خواهد.

They want to have an effect.

آنها می خواهند تأثیر بگذارند.

That's the key for them being disrespectful, and you're taking that away by saying, "Okay,

این کلید بی‌احترامی آنهاست، و شما با گفتن این جمله، "باشه،

whatever.

Didn't affect me."

هر چه هست.

تاثیری روی من نداشت."

Right?

So, this is the first one where we're moving from being kindness, and we're maybe not being

درست؟

بنابراین، این اولین موردی است که از مهربانی خارج می‌شویم، و شاید

kind anymore, but we're saying, "You didn't bother me by that comment."

دیگر مهربان نباشیم، اما می‌گوییم: "تو با این نظر مرا اذیت نکردی."

Cool?

سرد؟

Let's look at number three.

بیایید به شماره سه نگاه کنیم.

Okay, now number three.

خوب حالا شماره سه

In life, we go in stages.

در زندگی ما مراحلی را طی می کنیم.

You start small, and you grow.

شما از کوچک شروع می کنید و رشد می کنید.

When something goes like this, we call it an escalation.

وقتی چیزی به این شکل پیش می‌رود، آن را تشدید می‌نامیم.

It's going more and more.

داره بیشتر و بیشتر میشه

So, you might have noticed, here's kindness, no kindness, but humor.

بنابراین، ممکن است متوجه شده باشید، اینجا مهربانی است، نه مهربانی، بلکه شوخ طبعی است.

But now, I'm going to talk about responsibility.

اما در حال حاضر، من می خواهم در مورد مسئولیت صحبت کنم.

Sometimes when people are being rude, they're trying to put responsibility or blame on you,

گاهی اوقات وقتی مردم بی ادب هستند، سعی می کنند مسئولیت یا سرزنش را به گردن شما بیندازند،

because they don't want to take blame for something.

زیرا نمی خواهند چیزی را سرزنش کنند.

So, like, "I didn't do it, it was your fault, it was your responsibility, blah, blah, blah",

بنابراین، مانند، "من این کار را نکردم، تقصیر تو بود، مسئولیت تو بود، بل، بل، بلا"،

and they can be very rude.

و آنها می توانند بسیار بی ادب باشند.

In fact, I know a situation that happened recently with someone I work with, someone

در واقع، من وضعیتی را می شناسم که اخیراً برای کسی که با او کار می کنم اتفاق افتاده است، شخصی

came to them and said, "Don't tell people that I did this.

به آنها مراجعه کرده و می گوید: "به مردم نگویید که من این کار را کردم.

I'm not responsible when they actually did it."

وقتی آنها واقعاً این کار را کردند من مسئول نیستم."

And the other person was like, "Back up.

و طرف مقابل گفت: "پشتیبانی کن.

Don't try and get me in trouble for what you have done."

سعی نکن من را به خاطر کاری که انجام دادی به دردسر بیاندازی."

So, here's what you can say to somebody who's trying to make you responsible, or trying

بنابراین، این چیزی است که می توانید به کسی بگویید که می خواهد شما را مسئول جلوه دهد، یا سعی دارد

to blame you, or trying to blame you for something that they actually have done.

شما را سرزنش کند، یا سعی دارد شما را به خاطر کاری که واقعاً انجام داده است سرزنش کند.

You can say something like this, okay, "Don't try and make me responsible for X, Y, and

شما می توانید چیزی شبیه به این بگویید، بسیار خوب، "سعی نکنید و من را مسئول X، Y و

Z."

Z نکنید."

X, Y, and Z means whatever they're saying.

X، Y، و Z به معنای هر چیزی است که آنها می گویند.

"I'm as responsible as your parents were irresponsible for having you."

من همانقدر مسئول هستم که پدر و مادرت در قبال داشتن تو بی مسئولیت بودند.

You're kind of slapping them, and their parents, and their grandparents in the face for having

شما به خاطر داشتن چنین احمقی به صورت آنها و پدر و مادرشان و پدربزرگ و مادربزرگشان سیلی میزنید

such an idiot.

.

Don't let people make you responsible for their faults or mistakes.

اجازه ندهید مردم شما را مسئول اشتباهات یا اشتباهات خود کنند.

You can admit what you've done, but don't take the blame for others, because what happens

شما می توانید کاری را که انجام داده اید اعتراف کنید، اما دیگران را سرزنش نکنید، زیرا اتفاقی که

after a while is they start trying to make you what we call the "fall guy", make you

بعد از مدتی رخ می دهد این است که آنها شروع به تلاش می کنند تا شما را چیزی بسازند که ما آن را "مرد پاییزی" می نامیم، و

look stupid all the time so they can escape their own bad decisions and lack of responsibility.

شما را همیشه احمق جلوه دهند. می توانند از تصمیمات بد و عدم مسئولیت خود فرار کنند.

So that's not a nice one, and you might get, what we say, a little pushback.

بنابراین این مورد خوبی نیست، و ممکن است، آنچه ما می گوییم، کمی عقب نشینی کنید.

People might not be happy with that, but you know what?

ممکن است مردم از آن راضی نباشند، اما می دانید چیست؟

If they're being that rude, they kind of deserve it.

اگر آنها تا این حد بی ادب باشند، به نوعی سزاوار آن هستند.

I like this one, I really do, but it's mean.

من این یکی را دوست دارم، واقعاً دوست دارم، اما بد است.

My dad, and I hope he's watching, love my dad, said something when I was a kid I never

پدرم، و امیدوارم او تماشا کند، پدرم را دوست دارم، وقتی بچه بودم چیزی گفت که هرگز

liked it, but when I grew older, I find myself saying it.

آن را دوست نداشتم، اما وقتی بزرگتر شدم، متوجه شدم که آن را می‌گویم.

I hear my dad saying, "You not listen, you feel."

من می شنوم که پدرم می گوید: "تو گوش نمی کنی، احساس می کنی."

So some of you who aren't West Indian won't understand what that means, so I'll explain

بنابراین برخی از شما که هند غربی نیستید معنی آن را متوجه نمی‌شوید، بنابراین من

it.

And it has to do with this one.

آن را توضیح می‌دهم.

و به این یکی مربوط می شود.

If someone is doing something silly and they look at you, you can say...

اگر کسی کار احمقانه ای انجام می دهد و به شما نگاه می کند، می توانید بگویید ...

And they say, "What are you looking at?"

و آنها می گویند: "به چه نگاه می کنی؟"

I can go, "Ah, the next Darwin Award."

می توانم بگویم "آه، جایزه بعدی داروین."

So for some of you now, you're going, "There's two things you said, 'Darwin Award' and 'you

بنابراین برای برخی از شما در حال حاضر، "دو چیز وجود دارد که گفتید، "جایزه داروین" و "شما

not listen, you feel'.

گوش نمی کنید، احساس می کنید".

What is he talking about?"

او در مورد چه چیزی صحبت می کند؟

Well, there is this award that is given out every year for the dumbest way to die and

خوب، این جایزه وجود دارد که هر سال برای احمقانه ترین راه برای مردن و

leave life.

ترک زندگی اهدا می شود.

So you've left humanity and you've died in a stupid way.

پس انسانیت را ترک کردی و به طرز احمقانه ای مردی.

It's called the Darwin Award because people are happy to give it because you're no longer

این جایزه داروین نامیده می شود زیرا مردم از دادن آن خوشحال می شوند زیرا شما دیگر

in the evolutionary pool, so you're no longer in humanity, so you will not reproduce.

در استخر تکامل نیستید، بنابراین دیگر در انسانیت نیستید، بنابراین تولید مثل نمی کنید.

So if you get a Darwin Award, it means you're dead for doing something stupid.

بنابراین اگر جایزه داروین دریافت کردید، به این معنی است که به خاطر انجام یک کار احمقانه مرده اید.

So when I say I'm looking at the next Darwin Award, I'm trying to tell you what you're

بنابراین وقتی می‌گویم دارم به جایزه بعدی داروین نگاه می‌کنم، سعی می‌کنم به شما بگویم کاری که

doing is so stupid, you're probably going to get hurt from this.

انجام می‌دهید بسیار احمقانه است، احتمالاً از این موضوع صدمه خواهید دید.

Well, my father would say, "You not listen, you feel.

خوب، پدرم می گفت شما گوش نمی کنید، احساس می کنید، به

Listen to the words.

حرف ها گوش کنید،

If you don't listen, you will feel the consequence."

اگر گوش نکنید، عاقبت آن را احساس خواهید کرد.

So, most people wouldn't understand "you not listen, you feel", so you can just turn around

بنابراین، بیشتر مردم نمی‌توانند «تو گوش نمی‌دهی، احساس می‌کنی» را نمی‌فهمند، بنابراین می‌توانی فقط برگردی

and go.

و بروی.

If you keep doing that, you're going to be the next Darwin Award.

اگر به این کار ادامه دهید، جایزه بعدی داروین خواهید بود.

And if they say, "What are you looking at?", "The next Darwin Award", or you can say, "Are

و اگر بگویند «به چه نگاه می‌کنی؟»، «جایزه داروین بعدی»، یا می‌توان گفت «آیا

you trying to get the next...", you got it, "Darwin Award".

سعی می‌کنی جایزه بعدی را بگیری...»، آن را دریافت کردی، «جایزه داروین».

This is someone being not very smart, right?

این کسی است که خیلی باهوش نیست، درست است؟

Not smart moves.

نه حرکات هوشمندانه

They're not being very smart, and you're trying to help them.

آنها خیلی باهوش نیستند و شما سعی می کنید به آنها کمک کنید.

But they're not listening, so "you not listen, you feel".

اما آنها گوش نمی دهند، بنابراین "تو گوش نمی کنی، احساس می کنی".

Maybe you're like my dad was, actually, I love it.

شاید شما مثل پدر من هستید، در واقع من آن را دوست دارم.

And the last one, the last resort, I'm not talking about a resort hotel.

و آخرین مورد، آخرین راه حل، من در مورد یک هتل استراحت صحبت نمی کنم.

In the last resort is when you do something like this.

در آخرین راه حل زمانی است که شما چنین کاری را انجام می دهید.

Somebody says something to you that is so rude, they're being rude or what have you,

یک نفر به شما چیزی می گوید که خیلی بی ادب است، آنها بی ادب هستند یا

you do this.

شما این کار را می کنید.

Oh, miss me?

اوه، دلم تنگ شده؟

Yeah, they will, too, because if it's in the middle of a conversation, what you just said

بله، آنها هم همینطور خواهند بود، زیرا اگر در وسط یک مکالمه باشد، چیزی که شما گفتید

is...

این است...

And it's the important...

و این مهم است...

The eye contact first is important, because you're not leaving because...

ابتدا تماس چشمی مهم است، زیرا شما نمی روید زیرا...

Sorry, you're afraid of them.

متاسفم ، شما از آنها می ترسید. به این

That's not why you're leaving.

دلیل نیست که می روید.

You look at them to say, "What I found, what you said was so disrespectful or rude, or

شما به آنها نگاه می کنید تا بگویید: "چیزی که من پیدا کردم، چیزی که شما گفتید خیلی بی احترامی یا بی ادبانه بود، یا

so far above the line, like you've crossed the line, done something that you cannot get

آنقدر بالاتر از خط بود، مثل اینکه از خط عبور کرده اید، کاری انجام داده اید که نمی توانید

back from.

از آن برگردید.

I have nothing to say to you.

من چیزی برای گفتن ندارم. به تو.

Your excuses or apologies are not going to work on me.

بهانه‌ها یا معذرت‌خواهی‌هایت روی من اثری نمی‌گذارد،

I want nothing to do with you, so I'm not afraid of you.

من نمی‌خواهم کاری به تو داشته باشم، پس از تو نمی‌ترسم،

I'm letting you know with my eyes that this is disappointment and disgust, and my feet

با چشمانم به تو می‌گویم که این ناامیدی و انزجار است و من پاها به

are showing you, and I will not tolerate it, and I will leave."

شما نشان می دهند و من تحمل نمی کنم و می روم.»

And if you say, "But I was joking", I'm not going to come back and say, "Oh, God, no,

و اگر بگویید "اما شوخی کردم"، دیگر برنگردم و بگویم: "اوه، خدا، نه،

you just leave."

تو فقط برو."

And you let everybody else look at them and kind of go, "Whoa, what did you just do?"

و به بقیه اجازه می‌دهی به آنها نگاه کنند و به نوعی می‌گویند: "اوه، چه کار کردی؟"

I call it the last resort because almost, you know, walk away.

من آن را آخرین راه حل می نامم زیرا تقریباً، می دانید، از آنجا دور شوید.

But the important thing here you want to remember is eye contact.

اما نکته مهمی که در اینجا می خواهید به خاطر بسپارید تماس چشمی است.

Sorry, eye contact.

با عرض پوزش، تماس چشمی.

You cannot walk away and not look at them because they...

شما نمی توانید دور شوید و به آنها نگاه نکنید زیرا آنها...

If someone is that rude, they will feel that they made you afraid and feel small.

اگر کسی آنقدر بی ادب باشد، احساس می کند که باعث ترس و احساس کوچکی شما شده است.

But for you to look directly in their eyes, hold their gaze for three, four, five seconds,

اما برای اینکه مستقیم به چشمان آنها نگاه کنید، نگاه آنها را برای سه، چهار، پنج ثانیه نگه دارید،

just look at them.

فقط به آنها نگاه کنید.

Look right at them.

درست به آنها نگاه کن

I'll give you a secret.

من یک راز به شما می دهم.

If you have a hard time because you say, "I'm shy, I'm introverted, I can't do that", look

اگر به این دلیل که می گویید "من خجالتی هستم، درونگرا هستم، نمی توانم این کار را انجام دهم" برایتان سخت است،

here between their eyebrows.

بین ابروهای آنها به اینجا نگاه کنید.

Don't look.

نگاه نکن

To them, it looks as though you're looking in their eyes anyway, so you can avoid direct

به نظر آنها به نظر می رسد که به هر حال به چشمان آنها نگاه می کنید، بنابراین می توانید از

eye contact, but you just look there for five seconds.

تماس مستقیم چشمی خودداری کنید، اما فقط پنج ثانیه به آنجا نگاه می کنید.

Don't say a word.

یک کلمه حرف نزن

Don't try to say, "You were rude", don't say nothing.

سعی نکنید بگویید "تو بی ادب بودی" چیزی نگو.

Stare for five seconds, look, turn your head, walk away.

پنج ثانیه خیره شوید، نگاه کنید، سرتان را بچرخانید، دور شوید.

Don't respond to anything they say.

به هر چیزی که می گویند پاسخ نده به

Trust me.

من اعتماد کن. به

Trust me, trust me, that will have an effect.

من اعتماد کن، به من اعتماد کن، این تاثیر خواهد داشت.

Because they wanted to have an effect on you, and you showed nothing.

چون می خواستند روی شما اثر بگذارند و شما چیزی نشان ندادید.

You gave them nothing.

هیچی بهشون ندادی

You left them alone with their feelings, emotions, or what have you.

شما آنها را با احساسات، عواطف یا آنچه شما دارید تنها گذاشتید.

That bothers people who want to have an effect on you.

این باعث آزار افرادی می شود که می خواهند روی شما تأثیر بگذارند.

Anyway, these were the five ways to use English on using comebacks.

به هر حال، اینها پنج راه برای استفاده از انگلیسی در استفاده از کامبک بودند.

Right?

درست؟

The first one I said to you, so if you want to try and remember, that is, "I don't like

اولین موردی که به شما گفتم، پس اگر می خواهید سعی کنید و به خاطر بسپارید، این است که "من دوست ندارم

people speaking to me in a disrespectful way, but I do feel that you're upset and I'm happy

مردم با من بی احترامی صحبت کنند، اما احساس می کنم شما ناراحت هستید و خوشحالم

to help you with it.

که در این مورد به شما کمک کند.

How can we work this out?"

چگونه می توانیم این را حل کنیم؟"

That's showing your kindness and your boundaries.

این نشان دهنده مهربانی و مرزهای شماست.

Don't talk to me like that and I'll help you.

با من اینطوری صحبت نکن کمکت میکنم

The second one, unexpected, well, that was unexpected.

دومی، غیرمنتظره، خوب، غیرمنتظره بود.

You could use something like that.

شما می توانید از چیزی شبیه به آن استفاده کنید.

That was unexpected.

این غیرمنتظره بود.

"Thanks for keeping things lively, here."

"از اینکه همه چیز را زنده نگه می دارید، در اینجا متشکرم."

Or "That was unexpected.

یا "این غیرمنتظره بود.

I didn't know you were a comedian."

من نمی دانستم که شما یک کمدین هستید."

Or "That was unexpected.

یا "این غیرمنتظره بود.

Nobody wanted to hear you say that, but thank you."

هیچ کس نمی خواست این را بشنود، اما از شما متشکرم."

By saying this, it's like what you said is rude, and no one expects people to be rude,

با گفتن این حرف مثل این است که شما گفتید بی ادبی است و هیچکس توقع ندارد مردم بی ادب باشند،

but I'm using humour to get back and say...

اما من از طنز استفاده می کنم تا برگردم و بگویم...

But I'm unaffected by it.

اما من تحت تأثیر آن نیستم.

Right?

Unaffected.

درست؟

بی تاثیر.

Other one, responsibility.

یکی دیگر، مسئولیت.

If someone tries to say you're responsible, you could say, "I am not responsible for XYZ",

اگر کسی بخواهد بگوید شما مسئول هستید، می توانید بگویید: "من مسئول XYZ نیستم"،

whatever it is, just as your parents were being irresponsible when they had you.

هر چه که باشد، همانطور که والدینتان در زمان داشتن شما بی مسئولیت بودند.

Ouch.

آخ.

This is...

این است...

Bam, hitting the head, because no one's expecting you to say that.

بم، ضربه به سر، چون هیچکس از تو انتظار ندارد که این حرف را بزنی.

It's pretty rude because you're talking about their parents now.

خیلی بی ادبی است چون الان در مورد والدین آنها صحبت می کنید.

It's one thing to talk about me, but I'm saying you and your whole family are screwed up.

حرف زدن در مورد من یک چیز است، اما من می گویم شما و تمام خانواده تان به هم ریخته اید.

The "Darwin" is when someone's not listening and they're going to get hurt, so this is

"داروین" زمانی است که کسی گوش نمی دهد و قرار است صدمه ببیند، بنابراین این

different.

You're trying...

متفاوت است.

تو داری تلاش میکنی...

You've tried to say, "Please don't do that.

سعی کردی بگی: "لطفا اینکارو نکن،

You're going to get hurt."

صدمه میبینی."

Oh my gosh, I'm thinking of how many times my father said, "Please stop.

وای خدایا دارم به این فکر می کنم که چند بار پدرم گفت: "لطفا بس کن،

You're going to get hurt.

You're going to get...

صدمه می خوری،

خواهی گرفت...

You're not listening."

You feel...

گوش نمی دهی."

احساس میکنی...

And walked away.

و رفت.

He tried.

او سعی کرد.

Dad, I know you tried.

بابا میدونم تلاش کردی

Okay.

So, anyway.

باشه.

بنابراین، به هر حال.

But when someone's not doing something smart, you say, "Hey, listen.

اما وقتی کسی کار هوشمندانه ای انجام نمی دهد، می گویید: "هی، گوش کن.

I'm looking at the next Darwin Award."

من دارم به جایزه بعدی داروین نگاه می کنم."

The reason why you say that is to...

دلیل اینکه شما اینطور می گویید این است که ...

When I say "listen", to get them to stop and go, "What do you mean?

وقتی می گویم "گوش کن"، تا آنها را وادار کنم که بایستند و بروند، "منظورت چیست؟ در

What are you talking about?"

مورد چه چیزی صحبت می کنی؟"

It gives you an opportunity to explain it.

این به شما فرصتی می دهد تا آن را توضیح دهید.

Okay?

باشه؟

So, as much as it's got joke in it and it's not very nice, you're trying to look for an

بنابراین، به همان اندازه که در آن شوخی وجود دارد و خیلی خوب نیست، شما سعی می کنید به دنبال

opportunity to get them to listen when nothing else has happened.

فرصتی بگردید تا آنها را وادار به گوش دادن کنید، در حالی که هیچ اتفاق دیگری نیفتاده است.

And then finally, some people can't be reasoned with.

و در نهایت، نمی توان با برخی افراد استدلال کرد.

You just don't talk to them because they are that rude.

شما فقط با آنها صحبت نکنید زیرا آنها بسیار بی ادب هستند.

They don't want to discuss things.

آنها نمی خواهند در مورد مسائل بحث کنند.

They don't want to fix things.

آنها نمی خواهند چیزها را درست کنند.

Look them in the eyes, and that secret I told you, between the two eyebrows, if you need

به چشمانشان نگاه کن، و آن رازی که به تو گفتم، بین دو ابرو، اگر لازم داری،

to, two, three, four seconds, five, hold it.

دو، سه، چهار ثانیه، پنج، نگهش دار.

Say nothing.

هیچی نگو

Hold your ground.

زمین خود را نگه دارید.

Because they're waiting for you to say something.

چون منتظرند شما چیزی بگویید.

Then just leave.

سپس فقط ترک کنید.

Just like I'm going to do in about five seconds, because I hope you enjoyed the lesson.

درست مانند کاری که قرار است در حدود پنج ثانیه انجام دهم، زیرا امیدوارم از درس لذت برده باشید.

Please, if you have any questions or you want any, you know, help, put it in the comments

لطفاً، اگر سؤالی دارید یا می خواهید، می دانید، کمک کنید، آن را در نظرات

on engVid or on YouTube.

در engVid یا YouTube مطرح کنید.

Right?

People there, it's not just myself, because I've given you examples.

درست؟

مردم آنجا، فقط خودم نیستم، چون برای شما مثال زدم.

I've given you examples, like with this one, "The Unexpected", I showed you how you can

من برای شما مثال هایی آورده ام، مانند این مورد، "غیر منتظره"، به شما نشان دادم که چگونه می توانید

change it for yourself.

آن را برای خود تغییر دهید.

Other people can give you probably examples of what's happened to them, and...

افراد دیگر احتمالاً می‌توانند نمونه‌هایی از اتفاقاتی که برایشان افتاده است، و...

Or stories of that happened to them and how they handle the situation.

یا داستان‌هایی از آن اتفاق برای آنها و نحوه برخورد آنها با این موقعیت به شما بدهند.

This is a great way to make the community grow, or language community grow, and to make

این یک راه عالی برای رشد جامعه یا جامعه زبانی و

yourself safe out there.

ایمن کردن خود در آنجا است.

Right?

درست؟

Because we're not just here to teach you grammar and stuff.

زیرا ما اینجا نیستیم که فقط دستور زبان و چیزهای دیگر را به شما آموزش دهیم.

We want you to have a good life in the countries and the experiences you come to.

ما از شما می خواهیم که زندگی خوبی در کشورها و تجربیاتی که به آنها دست یافته اید داشته باشید.

Right?

درست؟

With English-speaking people.

با افراد انگلیسی زبان.

Anyway, thank you very much for listening.

به هر حال خیلی ممنون که گوش دادید.

I'm looking forward to sharing another video with you soon.

من مشتاقانه منتظرم تا به زودی ویدیوی دیگری را با شما به اشتراک بگذارم.

Leave comments below, because if you like it, we'll do another one like that.

نظرات خود را در زیر بنویسید، زیرا اگر آن را دوست داشتید، ما یکی دیگر را مانند آن انجام خواهیم داد.

Right?

درست؟

So, you can go here on YouTube, or you can go to engVid, and I'll see you soon.

بنابراین، می توانید به اینجا در YouTube بروید، یا می توانید به engVid بروید، و من به زودی شما را می بینم.

Ciao.

سیائو.