Learn 12 Work English Expressions with BREAD

Do do do do, whoa, E, stop it!

آیا انجام بده، اوه، ای، آن را متوقف کن!

Hi, James from www.engvid.com . E is about to - going "hi-yah!"

سلام، جیمز از www.engvid.com. E در شرف - رفتن "سلام!"

He's been practicing karate, it seems.

به نظر می رسد او در حال تمرین کاراته است.

And he's breaking bread.

و او در حال شکستن نان است.

I don't know why he would do this, but it seems today's lesson is on business idioms

نمی دانم چرا او این کار را می کند، اما به نظر می رسد درس امروز در مورد اصطلاحات تجاری

using bread.

با استفاده از نان است.

So, let me clarify a little bit.

بنابراین، اجازه دهید کمی توضیح بدهم.

These idioms aren't just for business.

این اصطلاحات فقط برای تجارت نیستند.

You can use them for other things, but I'm showing you how you can use these idioms in

می توانید از آنها برای چیزهای دیگر استفاده کنید، اما من به شما نشان می دهم که چگونه می توانید از این اصطلاحات در

a business setting.

یک محیط تجاری استفاده کنید.

Now, why am I doing this?

حالا چرا این کار را می کنم؟

Idioms or phrases are sort of a shortcut.

اصطلاحات یا عبارات به نوعی میانبر هستند.

What I mean is we can say long sentences about something, but sometimes by putting two or

منظور من این است که می‌توانیم جملات طولانی در مورد چیزی بگوییم، اما گاهی اوقات با کنار هم قرار دادن دو یا

three words together, or four, the meaning is given to someone much - much faster and

سه کلمه یا چهار کلمه، معنی به کسی داده می‌شود - خیلی سریع‌تر و

much clearer than if you gave many sentences.

واضح‌تر از زمانی که جملات زیادی می‌گفتید.

So, today's lesson is to teach you how to communicate better with other people by speaking,

بنابراین، درس امروز این است که به شما بیاموزد چگونه با صحبت کردن با افراد دیگر ارتباط بهتری برقرار کنید،

but also when they're communicating with you, what they're actually trying to say.

اما همچنین زمانی که آنها با شما ارتباط برقرار می کنند، در واقع چه چیزی می خواهند بگویند.

Okay?

باشه؟

That's why we're doing it.

به همین دلیل است که ما آن را انجام می دهیم.

Now, how we're going to do that?

حال، چگونه می خواهیم این کار را انجام دهیم؟

We're going to look at some new vocabulary you may not know and then I'm going to give

واژگان جدیدی را که ممکن است ندانید بررسی می کنیم و سپس

you the idioms and tell you when a good time to use them is.

اصطلاحات را به شما می دهم و به شما می گویم چه زمانی برای استفاده از آنها مناسب است.

Alright?

بسیار خوب؟

So, let's go to the board and get started.

بنابراین، بیایید به هیئت مدیره برویم و شروع کنیم.

Shall we?

آیا ما؟

So, E, you're breaking bread all over the place.

بنابراین، E، شما در همه جا نان می شکنید.

Tsk Tsk Tsk, crazy, crazy, crazy.

تسک تسک تسک، دیوانه، دیوانه، دیوانه.

Let's start with the vocabulary first, to make sure you understand the vocabulary, so

بیایید ابتدا با واژگان شروع کنیم، تا مطمئن شویم که واژگان را درک می کنید، بنابراین

when I go through with the idioms or phrases, they'll be easy for you to understand.

وقتی اصطلاحات یا عبارات را مرور می کنم، درک آنها برای شما آسان خواهد بود.

So, the first one is "chaff".

پس اولی «کاف» است.

Now, here's some wheat up here, okay.

حالا، اینجا مقداری گندم است، باشه.

Now, these little things up here and this here, it's no good.

حالا، این چیزهای کوچک اینجا و این اینجا، خوب نیست.

What is wheat?

گندم چیست؟

We use wheat to make bread.

برای تهیه نان از گندم استفاده می کنیم.

Yes, we use rye and barley and other things, but a lot of times we use wheat to make bread.

بله، از چاودار و جو و چیزهای دیگر استفاده می کنیم، اما خیلی وقت ها از گندم برای تهیه نان استفاده می کنیم.

And the chaff is a protective covering.

و کاه پوشش محافظ است.

So, you can think - I've got this water here, and this plastic protects it.

بنابراین، می توانید فکر کنید - من این آب را اینجا دارم، و این پلاستیک از آن محافظت می کند.

That's like the chaff.

این مثل کاه است.

It's actually no good, just because we can't drink plastic.

در واقع خوب نیست، فقط به این دلیل که نمی توانیم پلاستیک بنوشیم.

But it does protect the water we want to keep.

اما از آبی که می خواهیم نگه داریم محافظت می کند.

That's what chaff is for wheat.

کاه برای گندم همین است.

Dough.

خمیر.

Dough is when you take flour, a little bit of water, some salt.

خمیر زمانی است که آرد، کمی آب، مقداری نمک می گیرید.

You can use other things and you make bread.

می توانید از چیزهای دیگر استفاده کنید و نان درست کنید.

You might have seen your mother take dough, put some flour and water together and then

شاید دیده باشید که مادرتان خمیر را گرفته، آرد و آب را با هم می‌ریزد و سپس

roll it out and then put it in the oven to make bread.

پهن می‌کند و سپس در فر می‌گذارد تا نان درست کند.

Now, slice is usually a thin piece of something.

حالا، برش معمولاً یک تکه نازک از چیزی است.

Specifically, when we talk about food, a slice could be a slice of an apple, where you take

به طور خاص، وقتی در مورد غذا صحبت می کنیم، یک برش می تواند یک برش سیب باشد، جایی که شما

a knife, you cut a piece - a thin piece of it that becomes a slice.

یک چاقو را بردارید، یک تکه را برش دهید - یک تکه نازک از آن که تبدیل به یک برش می شود.

It's also the verb is actually "to slice" as well.

همچنین این فعل در واقع "برش دادن " است.

So, we slice as a verb - a piece of material can be a slice.

بنابراین، ما به عنوان یک فعل برش می دهیم - یک قطعه از مواد می تواند یک برش باشد.

So, we can have a slice of apple or a slice of bread, cool?

بنابراین، می توانیم یک تکه سیب یا یک تکه نان داشته باشیم، جالب است؟

So, that's the vocabulary we want to look at.

بنابراین، این واژگانی است که می خواهیم به آن نگاه کنیم.

Now, let's go to the board and take a look at the idioms and phrases.

حالا بیایید سراغ تابلو برویم و نگاهی به اصطلاحات و عبارات بیاندازیم.

The first one I have it "separate the wheat from the chaff".

اولین چیزی که من آن را دارم "گندم را از کاه جدا کنید".

As I told you, the chaff is the protective coating.

همانطور که به شما گفتم، کاه پوشش محافظ است .

It's also known as garbage or refuse.

همچنین به عنوان زباله یا زباله شناخته می شود.

Something you would throw away or something that's not good.

چیزی که دور می اندازید یا چیزی که خوب نیست.

The wheat is valuable, because when we make bread, we use the wheat to make the bread.

گندم ارزشمند است، زیرا وقتی نان درست می کنیم، از گندم برای تهیه نان استفاده می کنیم.

So, when we separate the wheat from the chaff, we take the thing that is good away from the

پس وقتی گندم را از کاه جدا می کنیم، چیز خوب را از

thing that is bad.

چیز بد جدا می کنیم.

And we want to keep the thing that is good, okay?

و ما می خواهیم چیز خوبی را حفظ کنیم، خوب؟

So, let's say you have ten people that you are looking to interview for a job, and you

بنابراین، فرض کنید ده نفر دارید که می‌خواهید برای شغلی مصاحبه کنید، و

might say, "Uh, they kind of look pretty good.

ممکن است بگویید، "اوه، آن‌ها به نظر خیلی خوب به نظر می‌رسند.

Why don't we give them a test, because as we give them the test, the ones that are good

چرا ما آنها را آزمایش نمی‌کنیم، زیرا همانطور که آنها را آزمایش می‌کنیم. ، آنهایی که

will do on well on the test.

خوب هستند در آزمون خوب عمل می کنند

The ones who are bad won't do so well.

. آنهایی که بد هستند چندان خوب عمل نمی کنند.

And we will separate the good candidates for the job from the bad ones", okay?

و ما نامزدهای خوب را از افراد بد جدا می کنیم."

So, you can see how they would use that in business.

بنابراین، می توانید ببینید که آنها چگونه از آن در تجارت استفاده می کنند .

Rolling in dough.

چرخاندن در خمیر.

Okay, so I told you before about dough.

خوب، پس قبلاً در مورد خمیر به شما گفتم.

It's when you take flour and water - that comes from wheat.

زمانی است که آرد و آب را مصرف می کنید - که از گندم می آید.

You mix it to make bread.

آن را مخلوط می کنید تا نان درست شود.

Well, before you do that, you have to roll it - and this is called a rolling pin - to

خوب، قبل از انجام این کار، باید آن را گرد کنید - و به این وردنه

make it come flat to make the bread.

می گویند - تا برای درست کردن نان صاف شود.

Well, rolling in dough also means to have a lot of money.

خوب، غلتاندن در خمیر هم به معنای پول زیاد است.

Because the word "dough" in English can be used for "money".

چرا که کلمه "Dough" در انگلیسی را می توان برای "پول" به کار برد.

See, you're getting extra vocabulary.

ببینید، شما دایره لغات بیشتری دریافت می کنید.

So, if you have a lot of dough, you've got a lot of money.

بنابراین، اگر خمیر زیادی دارید، پول زیادی دارید.

If you're rolling in dough, you can imagine all of this is money and this is you.

اگر در خمیر می‌غلتانید، می‌توانید تصور کنید که همه اینها پول است و این شما هستید.

And you're rolling in dough.

و شما در خمیر می غلتید.

You're rich, okay?

تو پولدار هستی، باشه؟

So, first we start with the wheat, then we go to the dough before we make the bread.

بنابراین ابتدا از گندم شروع می کنیم سپس قبل از اینکه نان را درست کنیم به سراغ خمیر می رویم.

But even when you have bread - oh, do you know what "bread" means as well?

اما حتی وقتی نان دارید - اوه، آیا می دانید "نان" نیز به چه معناست؟

This is interesting.

جالب است.

"Dough" means "dough" - oh sorry, "dough" means "money" and "bread" means "money".

"Dough" به معنای "خمیر" است - اوه متاسفم، "Dough" به معنای "پول" و "نان" به معنای "پول" است.

If you hear someone say, "That costs a lot of bread".

اگر می شنوید که یکی می گوید: "هزینه ی نان زیاد است".

No, they are not taking bread from the grocery store, going and giving it to someone.

نه، از بقالی نان نمی گیرند ، می روند و به فلانی می دهند.

It means "money".

به معنای "پول" است.

So, "dough" means money and "bread" means money.

پس «خمیر» به معنای پول و «نان» به معنای پول است.

Please try to remember that as we go through the idioms and you'll go, "Oh my gosh, it

لطفاً سعی کنید به یاد داشته باشید که وقتی اصطلاحات را مرور می کنیم و می گویید "اوه خدای من،

makes sense."

منطقی است."

So, when we say "man does not live by bread alone".

پس وقتی می گوییم «انسان تنها با نان زندگی نمی کند».

Now, you might say, "What does that have to do with business?"

اکنون، ممکن است بگویید، "این چه ربطی به تجارت دارد؟"

Well, a lot of people, if you're working, it's not just about the money.

خوب، بسیاری از مردم، اگر کار می کنید، فقط به پول مربوط نمی شود.

For some people, it's about getting new opportunities at work to learn and to grow.

برای برخی از افراد، این در مورد به دست آوردن فرصت های جدید در محل کار برای یادگیری و رشد است.

To have good social contacts, to be able to give input or give something to the company.

برای داشتن ارتباطات اجتماعی خوب، اینکه بتوانید نظر بدهید یا چیزی به شرکت بدهید.

So, when someone says, "Man does not live by bread alone", they could be saying in business,

بنابراین، وقتی کسی می‌گوید: «انسان تنها با نان زندگی نمی‌کند»، می‌تواند در تجارت بگوید:

"Look, you pay me a lot of money, but the job is not interesting.

«ببین، تو پول زیادی به من می‌دهی، اما شغل جالب نیست.

I'm not growing as a person.

من به عنوان یک انسان رشد نمی‌کنم.

I'm not making good contacts.

من تماس خوبی برقرار

I'm not giving anything to the business, so I'm not happy.

نمی کنم. من چیزی به تجارت نمی دهم، بنابراین خوشحال نیستم.

So, yes, the money is nice, but I need more."

بنابراین، بله، پول خوب است، اما به چیزهای بیشتری نیاز دارم."

You can also see how that can be used for people in ordinary life, where we say, you

شما همچنین می توانید ببینید که چگونه می توان از آن برای مردم در زندگی عادی استفاده کرد، جایی که ما می گوییم، شما

can have the basic necessities, which means the basic things you need like bread, water,

می توانید مایحتاج اولیه را داشته باشید، به این معنی که چیزهای اولیه ای که نیاز دارید مانند نان، آب،

food.

غذا.

But you need more than that to have a good life, okay?

اما برای داشتن یک زندگی خوب به بیش از این نیاز دارید ، خوب؟

Now, "break bread".

حالا «نان بشکن».

Notice how we had - we made the bread, we got the bread, now you're breaking bread.

توجه کنید که ما چطور بودیم - نان را درست کردیم، نان را گرفتیم ، حالا شما نان را می شکنید.

Hi-yah!

سلام!

That's what my man over here was doing.

این کاری بود که مرد من اینجا انجام می داد.

What do we mean, "to break bread"?

منظور ما از «نان شکستن» چیست؟

Well, in many countries in the world, bread is what we call a staple, or an important

خب، در بسیاری از کشورهای دنیا، نان چیزی است که ما به آن می گوییم اصلی، یا

part of family life and families, they have bread.

بخش مهمی از زندگی خانوادگی و خانواده، نان دارند.

In this particular case, and how we use it in business is - there are two ways.

در این مورد خاص، و نحوه استفاده از آن در تجارت این است - دو راه وجود دارد.

When you say "to break bread", it means to get together and have a meal.

وقتی می گویید «نان شکستن» یعنی دور هم جمع شدن و غذا خوردن.

Share a meal together.

یک وعده غذایی را با هم به اشتراک بگذارید.

But it's not just eating.

اما فقط خوردن نیست.

It means to also, while we share this meal, have good conversation, share and connect.

این بدان معنی است که در حالی که این غذا را به اشتراک می گذاریم، گفتگوی خوبی داشته باشیم، به اشتراک بگذاریم و ارتباط برقرار کنیم.

Get closer together.

به هم نزدیک تر شوید.

So, in business, clearly you want to have people break bread and meet.

بنابراین، در تجارت، به وضوح می‌خواهید که مردم نان بشکنند و ملاقات کنند.

There's also another meaning, and it's similar, but a little bit different and this difference

معنی دیگری نیز وجود دارد و مشابه است، اما کمی متفاوت است و این

is important.

تفاوت مهم است.

Sometimes, when you break bread with somebody, it's because you used to be enemies.

گاهی اوقات وقتی با کسی نان می شکنند به این دلیل است که قبلاً با هم دشمن بودید.

And now you're sitting down at the table and you're going to have a meal together, but

و حالا سر میز نشسته‌اید و می‌خواهید با هم غذا بخورید، اما

you're also saying, "With this meal, we will forget everything bad that happened before.

همچنین می‌گویید: "با این غذا، همه بدی‌های قبلی را فراموش می‌کنیم.

We will forgive this.

این را می‌بخشیم.

We will move forward as partners or friends."

حرکت می‌کنیم. به عنوان شریک یا دوست جلو بروید."

So sometimes, with your enemies, you need to break bread with the enemy, which means

بنابراین گاهی اوقات، با دشمنان خود نیاز دارید که نان را با دشمن بشکنید،

have that meal together and say, "Okay, whatever differences we had, we now say okay, forget

یعنی آن غذا را با هم بخورید و بگویید: "باشه، هر اختلافی که داشتیم، حالا می گوییم باشه، فراموشش

it.

کن.

We're moving forward as friends."

ما به عنوان دوست پیش می رویم."

So, one is friends or family getting together, or colleagues or colleagues, co-workers eating

بنابراین، یکی این است که دوستان یا خانواده دور هم جمع شوند، یا همکاران یا همکاران، همکاران

together, no problem.

با هم غذا می خورند، مشکلی نیست.

The other one is when enemies say, "No more enemies, we shall now be friends."

یکی دیگر زمانی است که دشمنان می گویند: "دیگر دشمنی نداریم، ما اکنون دوست خواهیم بود."

Okay?

باشه؟

So, we've got "breaking bread".

بنابراین، ما "نان شکستن" داریم.

So now that we've broken some bread, let's break the bread a little bit more.

پس حالا که مقداری نان شکستیم، نان را کمی بیشتر بشکنیم.

And we're going to move up to number five.

و ما به شماره پنج صعود خواهیم کرد.

We're going to go to "the greatest thing since sliced bread."

ما به سراغ "بزرگترین چیز از زمان نان بریده شده" می رویم.

Now, if you live in the modern age, you have sliced bread, so you're like, "What's the

حالا، اگر در عصر مدرن زندگی می‌کنید، نان را تکه تکه کرده‌اید، بنابراین می‌گویید: «مشکل

big deal?"

بزرگ چیست؟»

Well, a long time ago, bread was not sliced.

خب خیلی وقت پیش نان تکه تکه نمی شد.

You always had to cut it with a knife, so you always had to have a knife to cut the

شما همیشه باید آن را با چاقو می بریدید، بنابراین همیشه باید یک چاقو برای بریدن

bread or to carry the bread.

نان یا حمل نان داشته باشید.

Then somebody, some genius person, started slicing bread and saying, "Here, the bread

سپس یک نفر، یک فرد نابغه، شروع به بریدن نان کرد و گفت: "اینجا،

is in pieces already!"

نان از قبل تکه تکه شده است!"

Remember, we talked about "slice"?

یادتان هست، ما در مورد "برش" صحبت کردیم؟

And then it was easy, and they made sandwiches and carried the bread and everyone was so

و بعد آسان شد و ساندویچ درست کردند و نان را حمل کردند و همه خیلی

happy.

خوشحال شدند.

It was the greatest invention ever!

این بزرگترین اختراع تاریخ بود!

So, when somebody says to you, "This is the greatest thing since sliced bread", they're

بنابراین، وقتی کسی به شما می گوید: "این بزرگترین چیز از زمان برش نان است"، آنها می

saying your idea is great.

گویند ایده شما عالی است.

So, here's an example you might think about.

بنابراین، در اینجا یک مثال است که ممکن است در مورد آن فکر کنید.

James, what could he be possibly talking about?

جیمز، او ممکن است در مورد چه چیزی صحبت کند؟

Well, dododo.

خب دودودو

Sorry, cell phone.

ببخشید تلفن همراه

It's the greatest thing since sliced bread.

این بزرگترین چیز از زمان برش نان است.

You can talk, take pictures, and communicate with other people.

می توانید صحبت کنید، عکس بگیرید و با افراد دیگر ارتباط برقرار کنید.

Run a business off of it.

کسب و کار را از آن دور کنید.

A good idea.

یک ایده خوب.

And that's what happens when you hear someone say, "This is the greatest thing since sliced

و این همان چیزی است که وقتی می شنوید کسی می گوید: "این بهترین چیز از زمان نان بریده شده است

bread", they're saying the idea is a very good one.

" اتفاق می افتد، آنها می گویند ایده بسیار خوبی است.

Now that we've got this fantastic idea from number five, what does number six mean?

اکنون که این ایده خارق العاده را از شماره پنج دریافت کرده ایم، عدد شش به چه معناست؟

"Bread and butter".

"نان و کره".

Well, bread and butter are basics, because for most people in most cultures, you have

خوب، نان و کره اصولی هستند، زیرا برای اکثر مردم در بیشتر فرهنگ ها، شما

bread and then you will have butter and you put that butter on.

نان دارید و سپس کره خواهید داشت و آن کره را روی آن می گذارید.

So, when we say this is a "bread and butter", I actually knew a guy named Ken.

بنابراین، وقتی می گوییم این یک «نان و کره» است ، در واقع مردی به نام کن را می شناختم.

Or, I still know Ken.

یا، من هنوز کن را می شناسم.

And he does karate.

و کاراته می کند.

He's a very good karate guy.

او یک کاراته کار بسیار خوب است.

And he would say, "This is a bread and butter technique."

و او می گفت: "این یک تکنیک نان و کره است."

He meant it was a basic technique - hiyah! - but it worked, it really worked well.

منظورش این بود که این یک تکنیک اولیه بود - هیه! - اما کار کرد، واقعاً خوب کار کرد.

So, if someone says to you - or when someone says to you, "This is my bread and butter",

بنابراین، اگر کسی به شما بگوید - یا وقتی کسی به شما بگوید، "این نان و کره من است"،

it means this is where I get my basics from, this is where I am good, alright?

به این معنی است که من اصول اولیه خود را از اینجا دریافت می کنم، اینجا جایی است که خوب هستم، خوب؟

So, this is my bread and butter.

پس این نان و کره من است.

For when most people say, "This is my bread and butter", it's where I make my - excuse

زیرا وقتی اکثر مردم می گویند: "این نان و کره من است"، جایی است که من پولم را در می آورم -

me for a second - it's where I make my money from.

یک لحظه ببخشید - جایی که پولم را از آنجا در می آورم .

But if someone says to you "This is our bread and butter", it's the basic thing we make

اما اگر کسی به شما بگوید "این نان و کره ماست"، این همان چیزی است که ما از آن

our money from.

پول در می آوریم.

Number seven, "Know which side one's bread is buttered".

شماره هفت، «بدان که نان کدام طرف کره است».

Funny, because we started with bread and butter here.

خنده داره، چون اینجا با نان و کره شروع کردیم .

For most people, you don't put butter on both sides of the bread.

برای اکثر افراد، کره را دو طرف نان نمی‌ریزند.

You put it on one side.

شما آن را در یک طرف قرار دهید.

When someone says, "Know which side your bread is buttered", it means know who the people

وقتی کسی می‌گوید: «بدانید نان‌تان از کدام طرف کره است»، به این معناست که بدانید باید به چه کسانی

you must be loyal to or know where you get your advantages from.

وفادار باشید یا بدانید که از کجا مزایای خود را به دست می‌آورید.

Because we all know when the butter is on one side of the bread, it tastes very good.

چون همه می دانیم وقتی کره یک طرف نان باشد، طعم بسیار خوبی دارد.

And the other side is dry.

و طرف دیگر خشک است.

So, if you have a choice between two people and one person has been very good to you in

بنابراین، اگر بین دو نفر انتخاب دارید و یک نفر در گذشته با شما بسیار خوب

the past and helped you a lot and is going to be beneficial in the future, that is the

بوده و کمک زیادی به شما کرده است و در آینده نیز مفید خواهد بود، آن

person you should help or be loyal to, or know that is the side your bread is buttered

شخصی است که باید کمک کنید یا به او وفادار باشید، یا بدانید که این طرفی است که نان شما روی آن کره زده شده است

on.

.

They told you, it's about business, but you can also use these things for other situations

آنها به شما گفتند، این در مورد تجارت است، اما شما می توانید از این موارد برای موقعیت های دیگر نیز استفاده کنید

as well, just to remind you.

، فقط برای یادآوری.

Number eight, from here, we talk about "somebody is toast".

شماره هشت، از اینجا، در مورد " کسی نان تست است" صحبت می کنیم.

And you might say, "What do you mean, 'somebody is toast'?"

و ممکن است بگویید، "منظورت چیست، " کسی نان تست است"؟

Well, here's the funny thing.

خب، چیز خنده دار اینجاست.

You put dough in the oven.

خمیر را در فر می گذارید.

It becomes bread, so you cook it.

نان می شود پس شما آن را بپزید.

But then, when you put in the toaster, you kind of burn it a little bit, but not too

اما بعد، وقتی توستر را می گذارید، کمی آن را می سوزانید، اما نه

much, because it goes brown and you burn it a little bit.

زیاد، زیرا قهوه ای می شود و کمی آن را می سوزانید .

When we say "somebody is toast", because usually when it's done, it's complete, it's finished.

وقتی می گوییم "یکی نان تست است"، چون معمولاً وقتی تمام می شود، کامل می شود، تمام می شود.

We say, and this isn't a good thing.

ما می گوییم، و این چیز خوبی نیست.

If you are toast, it means you're finished.

اگر نان تست هستید، یعنی کارتان تمام شده است.

It means you've lost your job.

یعنی کارت رو از دست دادی

It means maybe you lost your relationship.

یعنی شاید رابطه ات را از دست داده ای.

If something is toast, it's no good.

اگر چیزی نان تست باشد، خوب نیست.

It is now ruined.

اکنون ویران شده است.

So, if your career is toast, you've got no career left.

بنابراین، اگر حرفه شما نان تست است، دیگر شغلی برای شما باقی نمانده است.

You're out of a job.

تو بیکار شدی

IF your relationship is toast, your partner is leaving you, okay?

اگر رابطه شما نان تست است، شریک زندگی شما شما را ترک می کند، باشه؟

So, "toast" in business, you go, "The competition will be toast with our new invention, which

بنابراین، "نان تست" در تجارت، شما می‌گویید، "رقابت با اختراع جدید ما نان تست خواهد بود،

is the greatest thing since sliced bread.

که بزرگترین چیز از زمان نان برش‌شده است.

They're going to be gone after this comes out."

پس از بیرون آمدن این نان، آنها از بین خواهند رفت ."

Now, it's not exactly the opposite, but you could kind of see the opposite is with "bread

حالا دقیقاً برعکس نیست، اما می‌توان دید که برعکس «نان

winner".

برنده» است.

The bread winner is a person who brings home the most money in a family, okay?

برنده نان کسی است که بیشترین پول را در خانواده به خانه می آورد، خوب؟

So, if you're the bread winner, you make more than the other person, which means two people

بنابراین، اگر شما برنده نان هستید، بیشتر از دیگری درآمد دارید، به این معنی که دو نفر

can be working, but one person might make $100,000 and the other person $20,000, the

می توانند کار کنند، اما یک نفر ممکن است 100000 دلار و دیگری 20000 دلار،

bread winner is the person making $100,000.

برنده نان شخصی است که 100000 دلار می گیرد.

So, if you're the bread winner in your family, you might be the only one working and you're

بنابراین، اگر شما برنده نان در خانواده خود هستید، ممکن است تنها شما کار کنید

bringing all the money for the family.

و تمام پول را برای خانواده به ارمغان می آورید.

Because if you remember rightly, I said that bread is usually very important for most families

چون اگر درست یادتان باشد گفتم که نان معمولاً برای اکثر خانواده ها

throughout the world, or around the world.

در سراسر دنیا یا در سراسر جهان بسیار مهم است.

So, if you're the bread winner, you're the one with the money to bring the bread in,

بنابراین، اگر شما برنده نان هستید، شما کسی هستید که پول لازم برای آوردن نان را دارید،

okay?

باشه؟

So, we've covered all nine idioms or phrases I wanted you to look at.

بنابراین، ما تمام 9 اصطلاح یا عبارتی را که می‌خواستم شما نگاه کنید، پوشش داده‌ایم.

Separate the wheat from the chaff - take what is good from what is bad.

گندم را از کاه جدا کنید - خوب را از بد بگیرید.

Be rolling in dough - make money.

در خمیر بغلتانید - کسب درآمد کنید.

And remember, "dough" means "money".

و به یاد داشته باشید، "خمیر" به معنای "پول" است.

Man does not live by bread alone - we could say "woman" doesn't as well today.

مرد تنها با نان زندگی نمی‌کند - می‌توان گفت امروز «زن» به خوبی زندگی نمی‌کند.

This is the old way of saying it, and it means you need more in life than just the basics.

این روش قدیمی گفتن آن است، و به این معنی است که شما در زندگی به چیزهای بیشتری از اصول اولیه نیاز دارید.

In this case, it could be money or it could just be, you know, the basic necessities of

در این مورد، ممکن است پول باشد یا فقط می‌دانید، نیازهای اولیه

life.

زندگی.

We're saying it here as in money.

ما اینجا آن را به عنوان پول می گوییم.

So, if you're in business, we need more than bread.

بنابراین، اگر شما در تجارت هستید، ما بیشتر از نان نیاز داریم .

We need more than to just get the money.

ما به چیزی بیش از دریافت پول نیاز داریم.

Maybe we need recognition, we need fame.

شاید ما نیاز به شناخت داریم، ما به شهرت نیاز داریم.

To break bread is to have a meeting in which you will exchange and come closer connection.

نان شکستن این است که جلسه ای داشته باشید که در آن تبادل نظر کنید و ارتباط نزدیک تری داشته باشید.

Or you will end an old feud or fight with an enemy.

یا به یک دشمنی قدیمی پایان می دهید یا با دشمن می جنگید.

Next, we move up to - the greatest thing since sliced bread.

بعد، ما به سمت بالا حرکت می کنیم - بزرگترین چیز از زمان برش نان.

The greatest invention, alright?

بزرگترین اختراع، خوب؟

Or a new idea that will be amazing.

یا ایده جدیدی که شگفت انگیز خواهد بود.

Moving onto - bread and butter which means the basics.

حرکت به سمت - نان و کره که به معنای اصول اولیه است.

And it could be the basics of skill or the basic thing that brings you money.

و این می تواند اصول اولیه مهارت یا چیز اساسی باشد که برای شما پول می آورد.

This is our bread and butter.

این نان و کره ماست.

We make our money from these two things, or this thing we're working on.

ما از این دو چیز یا این چیزی که داریم روی آن کار می کنیم پول خود را به دست می آوریم .

Know which side your bread is buttered on.

بدانید نان شما از کدام طرف کره زده شده است.

Know who is your friend or has helped you.

بدانید چه کسی دوست شماست یا به شما کمک کرده است.

Who you must be loyal to, very important.

چه کسی باید به او وفادار باشید، بسیار مهم است.

Somebody is toast.

کسی نان تست است.

You don't want to be toast.

شما نمی خواهید نان تست باشید.

It means something is ruined, destroyed, or it is the end of it.

یعنی چیزی خراب شده، ویران شده یا پایان آن است.

And then finally - well, I can't say you're the bread winner because you watch this video,

و در نهایت - خوب، نمی توانم بگویم که شما برنده نان هستید زیرا این ویدیو را تماشا می کنید،

but to be the bread winner means to make the most money in a family.

اما نان برنده بودن به معنای کسب بیشترین درآمد در یک خانواده است.

Okay?

باشه؟

Cool.

سرد.

So, we've got the nine idioms, I've gone over them.

بنابراین، ما 9 اصطلاح را داریم، من آنها را بررسی کردم.

You have the vocabulary.

شما دایره لغات را دارید.

I'm going to give you a second or two to check or maybe go through the video again.

من یک یا دو ثانیه به شما فرصت می دهم تا بررسی کنید یا شاید دوباره ویدیو را مرور کنید.

And when we come back, we'll have a little quiz, your bonus, of course, your homework.

و وقتی برگشتیم، یک مسابقه کوچک خواهیم داشت ، پاداش شما، البته، تکالیف شما.

Okay, so we're back.

باشه پس ما برگشتیم

Let's go to the board and take the quiz.

بیایید به هیئت مدیره برویم و در مسابقه شرکت کنیم.

Now, if you've understood everything I taught you, you're going to get perfect 4/4.

حالا، اگر همه چیزهایی را که به شما یاد دادم فهمیده باشید، 4/4 عالی خواهید داشت.

And if not, you can always go back and re-watch the video from the beginning and try again,

و اگر نه، همیشه می‌توانید به عقب برگردید و ویدیو را از ابتدا دوباره تماشا کنید و دوباره امتحان کنید

just to make sure you understand.

تا مطمئن شوید متوجه شده‌اید.

So, the first question we're going to do on the quiz is - okay, the first thing you're

بنابراین، اولین سوالی که در مسابقه انجام می دهیم این است - بسیار خوب، اولین چیزی که می

going to answer is the following: There are a lot of people who have applied for this

خواهید به آن پاسخ دهید این است: افراد زیادی برای این

job, but this test will let us know the good employees from the bad ones.

کار درخواست داده اند، اما این آزمون به ما اجازه می دهد کارمندان خوب را از کارمندان بد بشناسید.

What is the answer?

جواب چیست؟

Is it number one or number two?

شماره یک است یا شماره دو؟

Yes.

آره.

It's number one.

این شماره یک است.

"This test will let us separate the wheat from the chaff", because remember, "chaff"

«این آزمایش به ما اجازه می‌دهد گندم را از کاه جدا کنیم»، زیرا به یاد داشته باشید، «کاه

is the garbage that we throw away from the wheat, and the wheat is valuable thing.

» زباله‌ای است که از گندم دور می‌ریزیم و گندم چیز ارزشمندی است.

The wheat represents the good and the chaff represents the bad employees, okay?

گندم نمایانگر افراد خوب و کاه نمایانگر کارمندان بد است، خوب؟

Next: Sally, you have a tough decision to make - decision to make, about who to hire.

بعدی: سالی، شما باید یک تصمیم سخت بگیرید - تصمیم بگیرید، در مورد اینکه چه کسی را استخدام کنید.

So, it's best to remember who has helped you a lot.

بنابراین، بهتر است به یاد داشته باشید که چه کسی به شما کمک زیادی کرده است.

Will it be number one or number two?

شماره یک خواهد بود یا شماره دو؟

So, we go here.

بنابراین، ما به اینجا می رویم.

It's actually number one.

در واقع شماره یک است.

"So, it's best to know which side your bread is buttered."

بنابراین، بهتر است بدانید نان شما از کدام طرف کره چرب شده است.

Remember, we said the side with the butter is the most delicious side.

یادتون باشه گفتیم طرف با کره خوشمزه ترین طرفه.

It's also the one that is going to give us the most advantage and the person we must

همچنین این کسی است که بیشترین مزیت را برای ما به ارمغان می آورد و کسی که

be most loyal to.

باید بیشتر به او وفادار باشیم.

What about number three: John has been fighting with me for two years now.

در مورد شماره سه چطور: جان الان دو سال است که با من دعوا می کند.

I thin kit's time to meet and move past the situation.

کیت نازک زمان ملاقات و عبور از وضعیت است.

What is the answer on that one?

جواب آن یکی چیست؟

Is it, "break bread" or "somebody is toast"?

آیا «نان بشکن» یا «کسی نان تست است»؟

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

Okay.

باشه.

You're correct if you said "break bread".

اگر گفتی «نان بشکن» درست می گویید.

"I think it's time to break bread".

"فکر می کنم زمان شکستن نان فرا رسیده است".

Although I didn't say "have a meal".

هر چند نگفتم «یک غذا بخور».

Remember, we said "breaking bread" can be two adversaries or enemies coming together

به یاد داشته باشید، ما گفتیم که «نان شکستن» می تواند دو دشمن یا دشمن باشد که

to forgive each other and move into the future more as friends or allies.

برای بخشیدن یکدیگر و حرکت به آینده بیشتر به عنوان دوست یا متحد، کنار هم می آیند.

The final one, number four.

آخرین، شماره چهار.

This one has two, to make you think about it a little bit: Anna is the main earner in

این یکی دو تا دارد، تا کمی در مورد آن فکر کنید: آنا درآمد اصلی

her family.

خانواده اش است.

Earner means "to make money."

Earner به معنای "پول در آوردن" است.

If she gets the new position, they will be rich.

اگر او موقعیت جدید را بدست آورد، آنها ثروتمند خواهند شد .

Because there is two parts, you'll see there is an A and a B. So, let's look at A-main

از آنجا که دو بخش وجود دارد، خواهید دید که A و B وجود دارد

earner.

.

What would be the best thing to replace "main earner" with?

بهترین چیز برای جایگزینی "درآمد اصلی" با چه چیزی خواهد بود ؟

"The bread winner".

"برنده نان".

If you remember, we said bread winner before is the person who makes the most money.

اگر یادتان باشد قبلاً گفتیم برنده نان کسی است که بیشترین درآمد را دارد.

And yes, it's possible for one person to make $20,000 and another to make $100,000, but

و بله، ممکن است یک نفر 20000 دلار و دیگری 100000 دلار درآمد داشته باشد،

the $100,000 would be the main earner, because if they lose their job, it will affect the

اما 100000 دلار درآمد اصلی خواهد بود ، زیرا اگر شغل خود را از دست بدهند، بیشترین تأثیر را بر

people the most.

مردم خواهد گذاشت.

And the second part of this is - well, "rich", do we replace it with "rolling in dough" or

و بخش دوم این است - خوب، "پولدار"، آیا آن را با "غلط در خمیر" یا

"break bread"?

"نان شکستن" جایگزین می کنیم؟

Yes.

آره.

Do you remember when we said "dough" means "money"?

یادت هست وقتی گفتیم خمیر یعنی پول؟

And "rolling in dough" means to have a lot of money?

و «در خمیر غلتاندن» یعنی مال زیاد؟

So, the answer here would be, "They will be rolling in dough."

بنابراین، پاسخ در اینجا این خواهد بود: "آنها در خمیر می غلتند."

So, the whole sentence is, "Anna is the bread winner in her family.

پس کل جمله این است که «آنا نان آور خانواده اش است،

If she gets this new position, they will be rolling in dough."

اگر این موقعیت جدید را به دست آورد، در خمیر می غلتانند».

And if you got 4/4, good on you!

و اگر 4/4 گرفتید، خوش به حالت!

And now, let's do the bonus.

و حالا بیایید جایزه را انجام دهیم.

These are actually rather interesting, because I'm going to give you the first two are, you

اینها در واقع نسبتاً جالب هستند، زیرا می‌خواهم دو مورد اول را به شما بدهم،

might say, really serious business type English.

شاید بگویید، انگلیسی از نوع تجاری بسیار جدی هستند.

And the second two are more - hmm, kind of bar English, which you - we call it "gossip",

و دو مورد دوم بیشتر هستند - هوم، نوعی نوار انگلیسی، که شما - ما آن را "غیبت" می نامیم

you might say gossip, or talk to co-workers.

، ممکن است بگویید شایعه یا با همکاران صحبت کنید.

Now, the first one, "Let them eat cake" was actually a sentence supposedly said by Marie

حالا اولی «بذار کیک بخورن» در واقع جمله ای بود که ظاهراً ماری

Antoinette, and she was married Louis XIV, I believe.

آنتوانت گفته بود و معتقدم او با لویی چهاردهم ازدواج کرده بود .

He was King of France.

او پادشاه فرانسه بود.

When she said, "Let them eat cake", it's because she had heard the poor people in her country

وقتی او گفت: «بگذارید کیک بخورند»، به این دلیل است که شنیده بود مردم فقیر کشورش

could not afford bread.

توانایی خرید نان را ندارند.

And then she said, "Let them eat cake".

و سپس او گفت: "بگذارید کیک بخورند".

The actual quite is "brioche".

واقعی کاملا "brioche" است.

Brioche is an egg bread, so it's actually bread made of egg, but it's much more expensive.

بریوش یک نان تخم مرغی است، بنابراین در واقع نان تخم مرغی است، اما بسیار گرانتر است.

So, in other words, she was saying to the poor people, "You can't afford the regular

یعنی به مردم فقیر می‌گفت: «نان معمولی را نمی‌توانید بخرید

bread?

؟

Buy more expensive bread!"

نان گران‌تر بخرید!»

Of course, the people didn't like that, and a few years later, her and Louis were executed.

البته مردم این کار را دوست نداشتند و چند سال بعد او و لویی را اعدام کردند.

So, what does that have to do with business?

بنابراین، چه ربطی به تجارت دارد؟

Sometimes, employees think the bosses are like, "Let them eat bread!"

گاهی کارمندان فکر می‌کنند که رئیس‌ها اینطور هستند: «بگذارید نان بخورند!»

And it generally means that they are unknowing or they don't care about the environment that

و به طور کلی به این معنی است که آنها نمی دانند یا به محیطی که

the lower people are living in or how they live.

افراد پایین تر در آن زندگی می کنند یا چگونه زندگی می کنند اهمیتی نمی دهند.

They have no idea or they actually don't care.

آنها هیچ ایده ای ندارند یا در واقع اهمیتی نمی دهند.

So, some people will say it in a sarcastic way, as in our employers think they are royalty,

بنابراین، برخی از مردم آن را به طعنه می گویند ، همانطور که در کارفرمایان ما فکر می کنند که آنها خانواده سلطنتی هستند،

like Louis XIV or Marie Antoinette, and they don't care about us or understand our situation.

مانند لویی چهاردهم یا ماری آنتوانت، و آنها به ما اهمیت نمی دهند یا وضعیت ما را درک نمی کنند.

Similarly, "bread and circuses".

همین طور «نان و سیرک».

This was actually from the Roman Empire.

این در واقع از امپراتوری روم بود.

When the Roman Empire changed from just Rome, what happened was - the problem was there

وقتی امپراتوری روم از روم تغییر کرد، اتفاقی که افتاد این بود - مشکل این

were a lot of problems in the empire.

بود که مشکلات زیادی در امپراتوری وجود داشت.

And what the politicians at that time did to hide it from the people, they gave out

و آنچه را که سیاستمداران در آن زمان انجام دادند تا آن را از مردم پنهان کنند،

free food - called, you know, bread, and circuses, great entertainment.

غذای رایگان می دادند - می دانید، نان، و سیرک ها، سرگرمی های عالی.

And they did that to distract the people from all the problems that were actually happening

و آنها این کار را کردند تا مردم را از تمام مشکلاتی که واقعاً در امپراتوری رخ می داد منحرف کنند

in the empire.

.

So, somebody at work says, "This is just bread and circuses", they're really trying to tell

بنابراین، یک نفر در محل کار می گوید: "این فقط نان و سیرک است"، آنها واقعاً می خواهند به

you that the big management or the higher management are trying to distract you from

شما بگویند که مدیریت بزرگ یا مدیریت بالاتر سعی می کند شما را از

the real problems so you are entertained and happy, but you're not really getting what

مشکلات واقعی منحرف کند تا شما سرگرم و خوشحال باشید، اما شما واقعاً چیزی را

you really need and you don't really know what's going on.

که واقعاً نیاز دارید بدست نمی آورید و واقعاً نمی دانید چه اتفاقی در حال رخ دادن است.

Now, "pinch a loaf".

حالا «یک نان را نیشگون بگیر».

A loaf, we talked about loaf of bread, right?

یک قرص، ما در مورد قرص نان صحبت کردیم، درست است؟

Okay, so, this is not something you would say to your boss or superior, and maybe you

خوب، پس این چیزی نیست که به رئیس یا مافوق خود بگویید، و شاید

wouldn't say it to somebody of the opposite sex, meaning if you're a man, you wouldn't

آن را به کسی از جنس مخالف نگویید، یعنی اگر مرد هستید،

say it to a woman, or a woman wouldn't say it to a man.

آن را به یک زن نمی‌گویید. یا یک زن آن را به یک مرد نمی گوید.

But, to "pinch a loaf" means to go to the toilet, and it's to do a number two.

اما، "نان نان" به معنای رفتن به توالت است، و آن انجام شماره دو است.

That's right, a poo-poo.

درست است، یک پو.

So, if you ever - if someone walks up to you and goes, "Hey Bob, can you watch the desk

بنابراین، اگر هرگز - اگر کسی به سمت شما رفت و گفت: "هی باب، می‌توانی برای یک ثانیه میز کار را تماشا

for a second?

کنی؟

I've got to pinch a loaf."

من باید یک نان را نیشگون بگیرم."

They're not going to get some bread and go "pinchie, pinchie, pinchie".

قرار نیست نان بیاورند و بروند «پنجی، پینچی، پینچی».

They're going to go to the toilet and go poo.

اونا قراره برن توالت و برن پوو.

I won't explain why it's called that.

توضیح نمی دهم که چرا به آن می گویند.

I'll let you use your imagination, okay?

بهت اجازه میدم از تخیلت استفاده کنی، باشه؟

Now, the second one is "a bun in the oven".

حالا دومی «نان در فر» است.

This is if you were talking about a female coworker.

این در صورتی است که شما در مورد یک همکار زن صحبت می کنید .

What do I - why am I saying this?

چیکار کنم - چرا اینو میگم؟

Because a bun in the oven - a loaf of bread is big, okay?

چون یک نان در فر - یک قرص نان بزرگ است، خوب است؟

You get many slices.

برش های زیادی دریافت می کنید.

A bun is a small piece of bread, it's for one person.

نان یک تکه نان کوچک است، برای یک نفر است.

So, it's like a slice for one person.

بنابراین، مانند یک برش برای یک نفر است.

When a woman has a bun in the oven, you put a bun in the oven like bread, and the bun

وقتی زنی نان در تنور دارد، نان را مانند نان در تنور می گذارید و نان

gets bigger and bigger and bigger.

بزرگ و بزرگتر و بزرگتر می شود.

In this case, a woman is pregnant.

در این صورت یک زن باردار است.

Because you have a bun in the oven and as the heat goes over nine months, the bun will

چون نان در فر دارید و با گذشت نه ماهگی گرما، نان

grow and become a baby.

رشد می کند و بچه می شود.

So, when you're gossiping at work, that means talking about each other, you might say, "Hey,

بنابراین، وقتی در محل کار غیبت می کنید، به این معنی است که در مورد یکدیگر صحبت می کنید، ممکن است بگویید: "هی،

she's got a bun in the oven."

او یک نان در فر دارد."

You're saying she is pregnant.

میگی حامله

So, I hope you enjoyed the bonuses.

بنابراین، امیدوارم از پاداش ها لذت برده باشید.

You got a little bit of a history lesson here and a little bit of a - hmm, how shall we

شما اینجا کمی درس تاریخ گرفتید و کمی هم - هوم، چطور

say?

بگوییم؟

Not politically correct information, but people will say these things, so you should understand

اطلاعات صحیح سیاسی نیست، اما مردم این چیزها را خواهند گفت، بنابراین شما باید

them.

آنها را درک کنید.

And I'd like us to go now to our homework.

و من دوست دارم که اکنون به سراغ تکالیف خود برویم.

Because, once again, if you don't practice, you can't improve.

زیرا یک بار دیگر، اگر تمرین نکنید، نمی توانید پیشرفت کنید.

So today, you will get 1000 points for every one of these you get correct.

بنابراین امروز به ازای هر یک از این موارد که درست به دست آورید، 1000 امتیاز دریافت خواهید کرد.

If you're on YouTube and people actually give it a thumbs up, you can get 1000 points for

اگر در یوتیوب هستید و مردم واقعاً آن را تأیید می کنند، می توانید به ازای هر موردی که شما را تشویق می کنند، 1000 امتیاز دریافت کنید

every one that they give you a thumbs up.

.

And if you're on www.engvid.com or anywhere else, you get 1000 points.

و اگر در www.engvid.com یا هر جای دیگری هستید، 1000 امتیاز دریافت می کنید.

Congratulations.

تبریک می گویم.

Now, this one is a special one, which I'll get to in a second.

حالا، این یکی خاص است، که من در یک ثانیه به آن خواهم رسید.

First sentence you want to fix is: The woman is very rich.

اولین جمله ای که می خواهید اصلاح کنید این است: زن بسیار ثروتمند است.

What could you say instead of saying "very rich"?

به جای گفتن "بسیار ثروتمند" چه می توانید بگویید ؟

You have an idiom for that one.

شما یک اصطلاح برای آن یکی دارید.

The second one: I'm broke.

دومی: من خرابم.

Broke means I have no money.

شکست یعنی من پول ندارم.

It doesn't mean I'm broke.

این به این معنی نیست که من شکسته ام

It means I have no money.

یعنی پول ندارم

So, if someone says to you, "I'm broke", cashless, no credit.

بنابراین، اگر کسی به شما بگوید، "من خراب هستم"، بدون پول نقد، بدون اعتبار.

"I'm broke.

"من شکسته ام.

I don't have any money on me."

من هیچ پولی با خودم ندارم."

I gave you two words earlier on that said both of these words refer to money.

من قبلاً دو کلمه به شما گفتم که هر دو کلمه به پول اشاره دارند.

Can you remember what they are?

آیا می توانید به یاد داشته باشید که آنها چه هستند؟

Hope you can, you can put it in the comments.

امیدوارم بتوانید، می توانید آن را در نظرات قرار دهید.

So, if someone uses either one of these words, they can get 1000 points.

بنابراین، اگر کسی از یکی از این کلمات استفاده کند، می تواند 1000 امتیاز بگیرد.

And finally, "It's been awhile since we had dinner together."

و در نهایت، "مدتی از شام خوردنمان گذشته است."

What idiom or phrase could you use instead of "had dinner"?

چه اصطلاح یا عبارتی را می توانید به جای «شام خوردم» استفاده کنید؟

Now everybody, there's 3000, or maybe 4000 points available.

اکنون همه، 3000 یا شاید 4000 امتیاز موجود است.

Or unlimited if you're on YouTube.

یا نامحدود اگر در YouTube هستید.

Do your homework and I will check it over.

تکالیف خود را انجام دهید، من آن را بررسی می کنم.

So anyway, time for me to get going.

بنابراین به هر حال، زمان آن است که من شروع به کار کنم.

Hope you enjoyed this video.

امیدوارم از این ویدیو لذت برده باشید.

Once again, thank you very much because you make this all possible.

یک بار دیگر از شما بسیار سپاسگزارم زیرا شما این همه را ممکن کردید.

Check out the quiz, the actual quiz on www.engvid.com , where you'll find more of my videos and

مسابقه را بررسی کنید، مسابقه واقعی در www.engvid.com ، جایی که بیشتر از ویدیوهای من و

other fantastic teachers you can learn from, alright?

سایر معلمان فوق العاده ای را که می توانید از آنها یاد بگیرید، پیدا خواهید کرد، خوب است؟

Time for me to break bread with some friends.

وقت آن است که با چند دوست نان بشکنم.

You have a good one.

یکی خوب داری