Speaking English - DEAL expressions - "big deal", "deal with it"...

Hi. James from www.engvid.com. And this lesson is brought to you by Eddie Lucas Mens, from

سلام. جیمز از www.engvid.com. و این درس توسط ادی لوکاس منز، از فیس بوک برای شما آورده شده است

Facebook. Eddie, thanks a lot. It seems Eddie didn't know how to deal with it when he couldn't

. ادی، خیلی ممنون به نظر می‌رسد ادی نمی‌دانست چگونه با آن کنار بیاید، وقتی نمی‌توانست

understand when people told him, "Deal with it." So we made a deal to help him learn,

بفهمد که مردم به او می‌گویند: «با آن کنار بیای ». بنابراین، ما برای کمک به یادگیری او قراردادی بسته ایم،

okay? And Eddie said, "Deal me in, dude." Okay. So these are idioms that have to do

خوب؟ و ادی گفت: "به من اجازه بده، رفیق." باشه. بنابراین اینها اصطلاحاتی هستند که

with the word "deal".

با کلمه "معامله" ارتباط دارند.

Well, first of all, if you don't know what a deal is, none of this is going to make sense.

خوب، اول از همه، اگر نمی دانید معامله چیست، هیچ کدام از اینها منطقی نخواهد بود.

And there're two very important ones you have to know. Funny, the second for the idioms

و دو مورد بسیار مهم وجود دارد که باید بدانید. خنده دار است، دومی برای

is more important than the first one. And the first one -- well, you can see Mr. E,

اصطلاحات مهمتر از اولی است. و اولی -- خوب، می توانید آقای E را ببینید،

he's shaking hands with a human. Okay. Because he's as big as a human. Human. I think that's

او با یک انسان دست می دهد. باشه. چون او به اندازه یک انسان بزرگ است. انسان. فکر می‌کنم

how he sounds when he speaks, "Human make deal with Mr. E." Sounds like a Russian on

وقتی صحبت می‌کند اینطور به نظر می‌رسد، "انسان با آقای E معامله کند." به نظر می رسد مانند یک روسی در مورد

steroids. Okay. No, just kidding. It's a bad Russian account, I don't know. So, here we

استروئیدها. باشه. نه داشتم شوخی میکردم. اکانت روسی بدی است ، نمی دانم. پس بزن که

go. Here's Mr. E making a deal. It's an agreement, an agreement that must benefit. So when you

بریم. در اینجا آقای E معامله می کند. این یک توافق است، توافقی که باید منتفع شود. بنابراین وقتی

make a deal, it means "it's good for me; it's good for you." It's a "deal", okay.

معامله ای انجام می دهید به این معنی است که «برای من خوب است؛ برای شما خوب است». این یک "معامله" است، خوب.

When it's not a deal it means something -- one person or a party is not getting something

وقتی این یک معامله نیست به معنای چیزی است -- یک شخص یا یک طرف چیزی

out of it that's good. But funny enough -- and I should say this is the official version

از آن به دست نمی آورد که خوب است. اما به اندازه کافی خنده دار است -- و باید بگویم این نسخه رسمی است

when people say, "We made a deal", they're talking about this. But a lot of the idioms

وقتی مردم می گویند "ما معامله ای انجام دادیم"، آنها در مورد این صحبت می کنند. اما بسیاری از اصطلاحات

really have to do with this one, which is funny: "to give out cards in a game". If you

واقعاً با این یکی ارتباط دارند که خنده‌دار است: "کارت دادن در یک بازی". اگر

like playing poker -- you know, poker -- and there's, you know, the heart card -- there

دوست دارید پوکر بازی کنید - می دانید، پوکر - و می دانید، کارت قلب وجود دارد -

you go. You play a game. When you play that game you give out cards. And when you give

باید بروید. شما یک بازی انجام می دهید. وقتی آن بازی را انجام می دهید، کارت می دهید. و هنگامی

out cards -- when you receive these cards, you have what's called your "hand". And this

که کارت می دهید -- زمانی که این کارت ها را دریافت می کنید، چیزی دارید که به آن "دست" شما می گویند. و این

is what you have to "deal with". And that's what I'm going to explain. This is what you

همان چیزی است که شما باید با آن "برخورد". و این چیزی است که من قصد دارم توضیح دهم. این همان چیزی است که شما

have to "deal with". It's what you have. You don't have anything else. You must make these

باید با آن "کنار بیایید". این چیزی است که شما دارید. تو هیچ چیز دیگه ای نداری شما باید کاری کنید که این

cards work the best for you, all right? And that's what a lot of these idioms are about.

کارت ها برای شما بهترین کار را داشته باشند، درست است؟ و این چیزی است که بسیاری از این اصطلاحات در مورد آن هستند.

So let's start with it. You meet somebody. And they're in a bad mood. You might say,

پس بیایید با آن شروع کنیم. با کسی ملاقات می کنی و حالشان بد است. شما ممکن است بگویید،

"What's their deal?" It means, in that case, "What's their problem?" They got cards and

"معامله آنها چیست؟" یعنی در این صورت مشکلشان چیست؟ آنها کارت گرفتند و

maybe they're, like, "My cards are bad. I'm not happy." And you go, "What's their deal?"

شاید آنها مانند "کارت های من بد هستند. من خوشحال نیستم." و شما می‌گویید: "توافق آنها چیست؟"

Of course, you don't know their deal because you don't know their cards. And that's where

البته، شما معامله آنها را نمی دانید زیرا کارت آنها را نمی دانید. و این جایی است که

I have -- has to do with giving out cards, right? But it's not just for that. When we

من دارم -- به دادن کارت مربوط می شود، درست است؟ اما فقط برای این نیست. وقتی می

say "What's his deal, or her deal, or their deal", we mean, "What's their problem, or

گوییم "معامله او چیست، یا معامله او، یا معامله آنها"، منظورمان این است که "مشکل آنها چیست یا

what's their situation", right? You might see someone drive up in a Mercedes looking

وضعیت آنها چیست؟" درست است؟ ممکن است کسی را ببینید که با یک مرسدس بنز رانندگی می کند و ظاهر

good. You go, "What's his deal?" He owns IBM. Stocks in Microsoft -- rich. That's his deal.

خوبی دارد. شما می‌روید، "مواجه او چیست؟" او مالک IBM است. سهام در مایکروسافت -- غنی. معامله او همین است.

He got what we call a good hand in cards. Everything is good for him, right? The other

او چیزی را دریافت کرد که ما آن را یک کارت خوب می نامیم. همه چیز برای او خوب است، درست است؟ مشکل دیگر

problem -- person with the problem -- got a bad set of cards. All right?

-- شخص با مشکل -- مجموعه بدی از کارت ها را دریافت کرد. خیلی خوب؟

So next one, when somebody says, "Deal with it" -- I'm going to go back to the cards analogy.

پس مورد بعدی، وقتی کسی می‌گوید، "با آن کنار بیایید" -- من به قیاس کارت‌ها برمی‌گردم.

"Analogy" means when you take two things and you try and, you know, you tell a story to

«قیاس» یعنی وقتی دو چیز را می‌گیری و سعی می‌کنی و می‌دانی، قصه می‌گویی تا

explain something else. It's an analogy. It's not necessarily true. It's just to explain

چیز دیگری را توضیح بدهی. این یک قیاس است. این لزوما درست نیست. فقط برای توضیح

something. And I told you at the beginning, and I'll repeat: Most of these will have to

چیزی است. و من در ابتدا به شما گفتم و تکرار می‌کنم: بیشتر اینها

do with to give out cards because we talk about fate or what you've been given, and

مربوط به دادن کارت است زیرا ما در مورد سرنوشت یا آنچه به شما داده شده صحبت می‌کنیم و

you must use. There will be one about dealing. Don't worry, okay? So when you say, "Deal

شما باید استفاده کنید. یکی در مورد معامله وجود خواهد داشت. نگران نباش، باشه؟ بنابراین وقتی می گویید "

with it", once again, these are the cards you've got, and you're like, "It's not fair.

با آن کنار بیایید"، یک بار دیگر، اینها کارت هایی هستند که دارید، و می گویید: "عادلانه نیست.

I don't have the good cards. Johnny has all the good cards." And somebody says, "Deal

من کارت های خوب را ندارم. جانی همه کارت های خوب را دارد. " و یکی می گوید: "

with it." What they're saying is, "That's the reality. That's the situation. It's your

با آن کنار بیایید." چیزی که آنها می گویند این است، "این واقعیت است. وضعیت همین است. این

problem. There's nothing we're going to do about it. Stop complaining and just move on

مشکل شماست. کاری از دست ما بر نمی آید. دست از شکایت بردارید و فقط

from here." Wow. That's tough isn't it? Yeah. Just deal with it.

از اینجا حرکت کنید." وای. سخت است، نه؟ آره فقط باهاش ​​کنار بیای

Next -- remember we talked about cards? "Deal me in." Well, Mr. E's watching the card game.

بعدی -- یادتان هست در مورد کارت ها صحبت کردیم؟ " من را وارد کن." خوب، آقای E دارد بازی ورق را تماشا می کند.

James is playing. He sees me get money, and he's like, "I like that game. I want to be

جیمز داره بازی میکنه او می بیند که من پول می گیرم و می گوید: "من آن بازی را دوست دارم. می خواهم

part of that game." Well, then you need your own cards. So somebody has to give you cards,

بخشی از آن بازی باشم." خوب، پس شما به کارت های خود نیاز دارید. پس یکی باید به شما کارت بدهد،

right? That's what we mean by "Deal me in." When you say, "I'm having pizza tonight",

درست است؟ این همان چیزی است که ما از «مرا وارد کن» می‌کنیم. وقتی می گویید «امشب دارم پیتزا می خورم»

and you go, "Deal me in", it means, "I want some pizza. I want to be part of it. I want

و می گویید «به من اجازه بده» به این معنی است که «من کمی پیتزا می خواهم. می خواهم بخشی از آن باشم. می خواهم

to join the poker game." It's not poker, remember. It's just -- we're talking about cards, and

به بازی پوکر بپیوندم». این پوکر نیست، به یاد داشته باشید. فقط -- ما در مورد کارت ها و

that word analogy. We're talking about one thing to explain another. So someone says,

آن قیاس کلمه صحبت می کنیم. ما در مورد یک چیز صحبت می کنیم تا چیز دیگری را توضیح دهیم. بنابراین یکی می گوید،

"Deal me in", it means, "Let me be part of this." Okay?

"با من معامله کن"، به این معنی است، "اجازه دهید من بخشی از این باشم." باشه؟

So let's go back to it. "That guy/girl is a dealer." Sorry. In North America there are

پس بیایید به آن برگردیم. "آن پسر/دختر دلال است." متاسف. در آمریکای شمالی

two types of dealers. One is a card dealer that plays the cards. He's the dealer. The

دو نوع فروشنده وجود دارد. یکی دلال کارت است که ورق بازی می کند. او فروشنده است

other one gives out drugs. Remember, "You give out cards"; "You give out drugs." If

دیگری مواد مخدر می دهد. به یاد داشته باشید، " شما کارت می دهید"؛ "تو مواد مخدر می دهی." اگر

someone says they're a cocaine dealer or a marijuana dealer or a -- I don't know. I don't

کسی بگوید که یک دلال کوکائین یا ماری جوانا یا یک -- من نمی دانم. من

do drugs. Seriously, I don't do drugs. I mean - no, I don't. Then you're saying they give

مواد مخدر نمیکنم جدی، من مواد مخدر نمی‌کنم. منظورم این است - نه، من این کار را نمی کنم. بعد شما می گویید

drugs to people. They're a "dealer". They give out like giving out cards, okay?

به مردم دارو می دهند. آنها یک "دلال" هستند. آنها مانند کارت دادن، خوب می دهند؟

Here's something funny. This one will sound like this one, but they're not the same. See

اینجا یک چیز خنده دار است. این یکی شبیه این خواهد بود ، اما آنها یکسان نیستند. ببینید

it says, "Deal with it", then, "Deal with it"? Not the same. When you say, "Who will

می گوید «با آن کنار بیایید»، سپس «با آن مقابله کنید»؟ یکسان نیست. وقتی می گویید "چه کسی

deal with it?" We're saying, "Who will be responsible for it? Who will take care of

با آن برخورد خواهد کرد؟" ما می گوییم "چه کسی مسئول آن خواهد بود؟ چه کسی از آن مراقبت خواهد

it?" In this one we're saying, "We don't care. It's your problem." In this one we're saying,

کرد؟" در این یکی می گوییم، "ما اهمیتی نمی دهیم . مشکل شماست." در این یکی می گوییم،

"We need someone who can take care of the problem. Who can help us take care of it?

"ما به کسی نیاز داریم که بتواند مشکل را حل کند. چه کسی می تواند به ما کمک کند تا از آن مراقبت کنیم؟

Will Mr. E deal with it? Yes he will. He'll take care of the garbage and get rid of the

آیا آقای E با آن برخورد می کند؟ بله، او از زباله ها مراقبت می کند و

dealer." Okay?

دلال را خلاص کن." باشه؟

Now, finally -- well, not finally. If somebody says, "It is a big deal." Do you remember

حالا، بالاخره -- خوب، نه در نهایت. اگر کسی بگوید: "این کار بزرگی است." آیا به یاد دارید که

over here we talked about, "So what's the big deal?" Right? What's the big deal? I don't

در اینجا در مورد "پس مسئله مهم چیست؟" درست؟ چه چیز بزرگی است؟ من نمی

know. Hopefully I did. Maybe I missed it. No I didn't, Mr. E just said. So I'm coming

دانم. امیدوارم انجام دادم. شاید دلم برایش تنگ شده بود. نه، آقای E فقط گفت. بنابراین

back to it. So what's the big deal? I made a mistake, right? I forgot one. We can deal

من به آن باز می گردم. خب پس مشکل اصلی چیه؟ من اشتباه کردم، درسته؟ یکی را فراموش کردم ما می توانیم

with it. Evidently not. When someone says, "So what's the big deal", they're saying,

با آن مقابله کنیم. ظاهرا نه. وقتی کسی می‌گوید، "پس مسئله مهم چیست"، آنها می‌گویند:

"It's not important." You go, "It's my birthday." "So what's the big deal? You get older every

"مهم نیست." تو برو، "تولد من است." "پس مشکل بزرگ چیست؟ شما هر سال پیرتر می شوید

year." You go, "I care. It's important to me." Another -- something someone can say

." تو برو، "من اهمیت می دهم. برای من مهم است ." یکی دیگر -- چیزی که کسی می تواند بگوید

that's similar to this is just go, "Big deal. I don't care. Big deal. So what? It's French.

که شبیه این است این است که بگویید، "مشکل بزرگ. من اهمیتی نمی دهم. معامله بزرگ. پس چی؟ این فرانسوی است.

Big deal. Not important. It's another book. Big deal." So when you say this, you're actually

معامله بزرگ. مهم نیست. این کتاب دیگری است. معامله بزرگ." بنابراین وقتی این را می گویید، در واقع می

saying, "It's not important." The opposite of that is this: "It's a big deal. It's very

گویید: «این مهم نیست». نقطه مقابل آن این است: "این یک معامله بزرگ است. بسیار

important. The president of the United States is coming to Canada. It's a big deal." For

مهم است. رئیس جمهور ایالات متحده به کانادا می آید. این یک معامله بزرگ است." برای

many Canadians we go, "big deal." Okay? So opposites of this, "It's big deal", "She is

بسیاری از کانادایی ها، ما به "معمولا بزرگ" می پردازیم. باشه؟ بنابراین مخالف این، "این یک معامله بزرگ است"، "او

a big deal", "She's a big deal. She's Madonna. She's Madonna." Or, "He's a big deal. Superman's

یک معامله بزرگ است"، "او یک معامله بزرگ است. او مدونا است. او مدونا است." یا، "او یک معامله بزرگ است. سوپرمن

a big deal, man. He's a big deal. He's got a cape that's red. It's a big deal." Okay?

یک معامله بزرگ است، مرد. او یک معامله بزرگ است. او یک شنل قرمز دارد. این یک معامله بزرگ است." باشه؟

It's important.

Now, finally -- finally, we're going to get to one which means, "It's an agreement that

آن مهم است.

حالا، در نهایت -- در نهایت، به یکی می رسیم که به این معنی است: "این توافقی است که به

benefits two parties": "It's a deal." And what I would like to do is I would like to

نفع دو طرف است": "این یک معامله است." و کاری که می‌خواهم انجام دهم این است که می‌خواهم

make a deal with you to help you learn and continue your English experience, okay? I'm

با شما معامله کنم تا به شما در یادگیری و ادامه تجربه انگلیسی خود کمک کنم، باشه؟ من

sure you're saying right now, "Deal me in, dude. Deal me in. I'll love this." Okay? So,

مطمئن هستم که شما در حال حاضر می گویید: "به من اجازه بده، رفیق. به من اجازه بده. من این را دوست خواهم داشت." باشه؟ بنابراین،

my man from Facebook -- I forgot your name, sorry. Sorry, dude. Where are you? Eddie?

مرد من از فیس بوک -- من نام شما را فراموش کردم، متاسفم. ببخشید رفیق شما کجا هستید؟ ادی؟

Okay? I'm sure you're going to deal me in for another lesson. You make the suggestions;

باشه؟ مطمئنم که برای درس دیگری به من سر میزنی. شما پیشنهادات را می دهید؛

we bring them out. It's a deal. That's how we work here, okay? So where I want you to

آنها را بیرون می آوریم این یک معامله است. ما اینجا اینطوری کار می کنیم، باشه؟ بنابراین جایی که می خواهم شما

go is www.engvid.com, where "eng" stands for "English" and "vid" stands for "video", okay?

بروید www.engvid.com است، جایی که "eng" مخفف "English" و "vid" مخفف "video" است، خوب؟

Cool? You like that? So what's the big deal? I just taught you seven things in less than

سرد؟ شما آن را دوست دارید؟ خب پس مشکل اصلی چیه؟ من فقط هفت چیز را در کمتر از 10 دقیقه به شما یاد دادم

10 minutes; that's what the big deal is. See? It is a big deal. Learn English for fun, right?

. این چیزی است که معامله بزرگ است. دیدن؟ این یک معامله بزرگ است. انگلیسی را برای سرگرمی یاد بگیرید، درست است؟

Deal with it if you didn't learn -- that's not so nice, but I'm just saying. We'll deal

اگر یاد نگرفتید با آن کنار بیایید - این خیلی خوب نیست، اما من فقط می گویم. ما با شما معامله

you in. And it's a deal; we'll work together, okay? It wasn't the best ending I had, but

می کنیم. و این یک معامله است. ما با هم کار خواهیم کرد، باشه؟ بهترین پایانی که داشتم نبود،

it's an ending. See you later. It's a deal -- big deal.

اما یک پایان است. بعدا میبینمت. این یک معامله است - یک معامله بزرگ.