TO, ON, ABOUT: Prepositions of behavior in English

Doo-doo-doo-doo.

دوو دوو دوو.

I really need to be less hard on myself about sports.

واقعاً باید در مورد ورزش کمتر به خودم سخت بگیرم.

Hi. James from engVid.

سلام. جیمز از engVid.

Today's lesson is going to be about prepositions and behaviour.

درس امروز قرار است در مورد حروف اضافه و رفتار باشد.

I want to show you how we use prepositions to talk about people's behaviour.

من می خواهم به شما نشان دهم که چگونه از حروف اضافه برای صحبت در مورد رفتار افراد استفاده می کنیم.

Now, behaviour is how someone acts, their actions.

در حال حاضر، رفتار، نحوه عمل یک فرد ، اعمال او است.

You know, are they good to you, nice to you?

می دانی، آیا آنها با شما خوب هستند، با شما خوب هستند؟

So what is their behaviour like?

پس رفتارشان چگونه است؟

Why is this important?

چرا این مهم است؟

Because you know prepositions is being used as one thing.

زیرا می دانید که حروف اضافه به عنوان یک چیز استفاده می شود.

Today I want to show you a lesson how we take the idea from the preposition, we put it with

امروز می‌خواهم درسی به شما نشان دهم که چگونه ایده را از حرف اضافه می‌گیریم، آن را با

an adjective, and then we can talk about people's behaviour.

یک صفت قرار می‌دهیم و سپس می‌توانیم در مورد رفتار مردم صحبت کنیم.

Are you ready?

اماده ای؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

"I need to be less hard on myself."

"من باید کمتر به خودم سخت بگیرم."

Well, you know "need", you know "hard", but "hard on myself", what does that mean?

خوب، "نیاز" را می دانی، "سخت" را می دانی، اما "سخت بر خودم" یعنی چه؟

Well, Mr. E is using a preposition, which is an adjective to talk about something he

خوب، آقای E از حرف اضافه استفاده می کند، که یک صفت برای صحبت در مورد کاری است

is doing or some way he is acting.

که انجام می دهد یا به نوعی عمل می کند.

Okay?

باشه؟

"Hard" means strong, so he needs to be less strong on himself.

«سخت» به معنای قوی است، پس نیاز دارد که نسبت به خود کمتر قوی باشد.

In this case he needs to be nicer to himself.

در این مورد او باید با خودش مهربان تر باشد.

I used another one, "nicer to".

من از یکی دیگر استفاده کردم، "بهتر است".

We're going to work on this now and you're going to figure out how you can start using

ما اکنون روی این موضوع کار می کنیم و شما می خواهید بفهمید که چگونه می توانید از

prepositions with adjectives to describe behaviour.

حروف اضافه با صفت برای توصیف رفتار استفاده کنید.

Okay, so, prepositions are most often used for direction, time, and the reason.

خوب، بنابراین، حروف اضافه اغلب برای جهت، زمان و دلیل استفاده می شوند.

The reason why.

دلیل اینکه چرا.

Sorry.

متاسف.

The reason why we do something.

دلیل انجام کاری

Right?

درست؟

The reason why we do something.

دلیل انجام کاری

All right?

خیلی خوب؟

"I'm going to the store", "I'll meet you at 12 o'clock", "I did it for this".

"من به فروشگاه می روم"، " ساعت 12 می بینمت"، "برای این کار کردم".

Right?

درست؟

"For".

"برای".

But they can also be used to describe people's actions, or behaviour, or what they're doing.

اما می‌توان از آنها برای توصیف اعمال، رفتار یا کاری که افراد انجام می‌دهند نیز استفاده کرد.

Okay?

باشه؟

So I'm going to give you three popular prepositions: "to", "on", and "about".

بنابراین من قصد دارم به شما سه حرف اضافه محبوب ارائه کنم : "به"، "روی" و "درباره".

I will explain each one, and then give you some collocations which are words that go

من هر کدام را توضیح خواهم داد و سپس چند ترکیب هم‌مکانی را به شما می‌دهم که کلماتی هستند که با

together, co-location. Right?

هم ترکیب می‌شوند، هم‌مکانی. درست؟

Collocation, it means they're always generally found together, that will explain behaviour.

ترکیب، به این معنی است که آنها همیشه به طور کلی با هم پیدا می شوند، که رفتار را توضیح می دهد.

Okay? Let's go to the first one.

باشه؟ بریم سراغ اولی

"To".

"به".

Everybody loves "to".

همه "به" را دوست دارند.

Right?

درست؟

"To" means movement: "Go to the store."

«به» به معنای حرکت است: «به فروشگاه برو».

Right?

درست؟

I'm not going to say two people, because that's not a preposition, that's a number, but "to".

من قصد ندارم دو نفر را بگویم، زیرا این حرف اضافه نیست، یک عدد است، بلکه "به" است.

But when we add...

اما وقتی اضافه می کنیم ...

Use these adjectives before "to", we can say: "cruel to".

قبل از «به» از این صفت ها استفاده کنید ، می توان گفت: «بی رحمانه به».

"He's cruel to you".

"او با شما ظالم است".

"Cruel" means not very nice.

"بی رحم" به معنای نه چندان خوب است.

Cruel is not nice, so he's cruel...

بی رحمانه خوب نیست، پس ظالم است...

But, look.

اما، نگاه کن.

See how we have direction?

ببینید ما چگونه جهت داریم؟

Remember I said "to" means direction?

یادت هست گفتم "به" یعنی جهت؟

"He's cruel to you."

"او با شما ظلم می کند."

So the direction of his not-niceness goes to you.

پس جهت نازیبایی او به سمت شما می رود.

On the next one we have "kind to".

در مورد بعدی ما "مهربان به" داریم.

"Kind" means nice.

"مهربان" به معنای خوب است.

They are nice or generous.

آنها خوب یا سخاوتمند هستند.

Right?

درست؟

So, when someone's kind to you, they are nice to-you got it, direction again-you.

بنابراین، وقتی کسی با شما مهربان است، با شما خوب است - شما آن را فهمیدید، دوباره راهنمایی می کنید - شما.

Direction.

جهت.

"Rude".

"بی ادب".

You know when someone's rude they act in a way that's not nice, they show disrespect

میدونی وقتی کسی بی ادبه طوری رفتار میکنه که خوب نیست، بهت بی احترامی

to you.

میکنه.

Right?

درست؟

They say bad words or something.

آنها کلمات بد یا چیزی می گویند.

When someone's "rude to", here we go again, "to" means direction and that direction is

وقتی کسی "بی ادب به" می دهد، اینجا که باز هم می رویم، "به" به معنای جهت است و آن جهت

to whoever they say, rude to them, rude to him, rude to me.

به هر که می گویند، بی ادب به او، بی ادب به او، بی ادب به من.

Okay?

باشه؟

Who is the object?

مفعول کیست؟

And "helpful to", that's right.

و "مفید به"، درست است.

Somebody or something was helpful to you, they gave you some help when you need it.

کسی یا چیزی برای شما مفید بوده است، زمانی که شما به آن نیاز دارید به شما کمک می کند.

Help, and then full of help, they were full of help to you.

کمک، و سپس پر از کمک، آنها پر از کمک به شما بودند.

So we've just discussed "to" and we know it means movement, and in this case direction,

بنابراین ما فقط از "به" بحث کرده ایم و می دانیم که به معنای حرکت است و در این مورد جهت

and these adjectives help us...

و این صفت ها به ما کمک می کنند ...

Tell us what the behaviour or actions are that they are doing to you.

به ما بگویید چه رفتار یا اعمالی با شما انجام می دهند.

Okay?

باشه؟

You like that one?

اون یکی رو دوست داری؟

I got another one.

یکی دیگه گرفتم

It's a three-for-one sale, I'm going to teach you three.

این یک فروش سه به یک است، من به شما سه را آموزش می دهم.

Okay?

باشه؟

"On".

"بر".

Usually when we say "on" we mean to put on, like on top, like on the surface of something,

معمولاً وقتی می گوییم "روی" به معنای پوشیدن، مانند روی بالا، مانند روی سطح چیزی،

"on".

"روی" است.

As direction means...

همانطور که جهت به معنای ...

"To" means direction, "on" means on the surface or put it on.

«به» به معنای جهت، «روی» به معنای روی سطح یا قرار دادن آن است.

And as you can see, I put my hand on me which means something, I bet you're going to understand,

و همانطور که می بینید، من دستم را روی من گذاشتم که به معنای چیزی است، شرط می بندم که شما متوجه

is going to come on me.

خواهید شد، قرار است روی من بیاید.

Okay?

باشه؟

So we want to use these adjectives before "on".

بنابراین می خواهیم این صفت ها را قبل از «رو» به کار ببریم.

You can see my little picture, "on".

شما می توانید تصویر کوچک من ، "روشن" را ببینید.

"Tough on", you know, Colgate is tough on grease or tough on this.

می‌دانید که «سخت در»، کولگیت در برابر گریس سخت است یا در این مورد.

"Tough" means hard or strong.

«سخت» به معنای سخت یا قوی است.

So if someone's tough on you, for example, if your parents were tough on you when you

بنابراین، اگر کسی با شما سختگیر باشد، مثلاً اگر پدر و مادرتان در کودکی با شما سختگیر

were a kid, they made...

بودند،

They didn't make things easy for you.

آنها کار را برای شما آسان نکردند.

They made you work for everything.

کاری کردند که برای همه چیز کار کنی.

If somebody is tough on crime, they are not easy, they do not let it go, they don't say:

اگر کسی در برابر جرم سرسخت باشد، آسان نیست، آن را رها نمی‌کند، نمی‌گوید: - اشکالی ندارد، اشکالی

-"It's okay, it's okay."

ندارد.

-"It's not okay."

-"خوب نیست."

Blah, blah...

بلا، بلا...

They're going to be hard.

آنها سخت خواهند بود.

It's similar to...

شبیه به...

Oh wait, that's "hard to"...

اوه صبر کن، "سخت" است...

"Cruel"...

"بی رحمانه"...

Not "cruel to", but...

نه "بی رحمانه"، اما...

No, no, it's not similar at all.

نه، نه، اصلا شبیه نیست.

I made a mistake.

من اشتباه کردم

I'm thinking of the one over here, which is "on", but: "It's tough on".

من به یکی از اینجا فکر می کنم که "روشن" است، اما: "این سخت است".

Let's go "easy on".

بیایید به "آسان" برویم.

The exact opposite is "easy on".

دقیقاً برعکس «آسانی» است.

If your parents were easy on you, when you made a mistake, they were like: "It's okay,

اگر پدر و مادرت با تو راحت بودند، وقتی مرتکب اشتباه می شدی، می گفتند: «اشکالی ندارد

son."

پسرم».

Or: "It's okay, daughter.

یا: "اشکالی نداره دختر

No problem.

. اشکالی نداره.

We'll fix it for you."

ما برات درستش می کنیم."

So when people are easy on you they don't make anything difficult.

بنابراین وقتی مردم با شما راحت باشند هیچ چیز را سخت نمی کنند.

They make it easy and nice for you.

آنها این کار را برای شما آسان و خوب می کنند.

Okay?

باشه؟

Life should be balanced, a little bit of tough love and a little bit of easy love is good.

زندگی باید متعادل باشد، کمی عشق سخت و کمی عشق آسان خوب است.

Shouldn't be one way or the other.

نباید به این صورت باشد.

Now, "rough on", ooh, if something's rough on you, that's not nice.

حالا، "خشن"، اوه، اگر چیزی برای شما خشن است، خوب نیست.

That's not nice.

این خوب نیست.

As "tough on" means makes it hard, but can make you work, like, my teachers are tough

همانطور که "سرسخت" به معنای آن است که کار را سخت می کند، اما می تواند شما را به کار وادار کند، مثلاً معلمان من با من سختگیر هستند

on me because they want me to do well.

زیرا می خواهند من عملکرد خوبی داشته باشم.

It means they make it not easy for you so you can learn to be stronger.

این بدان معناست که آنها کار را برای شما آسان نمی کنند تا بتوانید قوی تر بودن را یاد بگیرید.

When they make it easy on you, they take...

وقتی کار را به شما آسان می کنند، می گیرند...

Maybe they understand you're tired or things are difficult at home, so they don't make

شاید بفهمند شما خسته هستید یا کارها در خانه سخت است، بنابراین کار

it too hard.

را زیاد سخت نمی کنند.

But when somebody's rough on you, they're not nice to you.

اما وقتی کسی با شما خشن است ، با شما خوب نیست.

You know, they're rough on you because they're being mean, not nice on purpose.

می دانید، آنها با شما خشن هستند، زیرا آنها بد رفتار می کنند، نه عمداً خوب.

Right?

درست؟

So, that guy was rough on the student.

بنابراین، آن مرد نسبت به دانش آموز خشن بود.

We say that's not fair, that's not nice.

ما می گوییم این عادلانه نیست، خوب نیست.

If they were tough on the student, it's like: "He's tough, but the student will be better."

اگر به دانش آموز سخت می گرفتند، مثل این است که: «سخت است، اما شاگرد بهتر می شود».

"He's rough on the students", they are not...

«خشن به دانش‌آموزان است»، آن‌ها نیستند...

They are not being nice people.

آدم‌های خوبی نیستند.

Okay?

باشه؟

It's different, so you got to know the difference between rough and tough.

این متفاوت است، بنابراین شما با تفاوت بین خشن و سخت آشنا شدید.

They seem similar, in some cases they are, you know: "That exam was really rough on me",

آنها به نظر شبیه هستند، در برخی موارد آنها هستند، می دانید: "آن امتحان واقعاً برای من خشن بود" ،

it means difficult, it really kind of almost hurt me.

این به معنای دشوار است ، واقعاً تقریباً به من صدمه زد.

It was tough on me, it forced me to produce.

برای من سخت بود، مجبورم کرد تولید کنم.

Okay?

باشه؟

Similar, not the same.

مشابه، نه یکسان.

What about number three?

شماره سه چطور؟

All right, we have down here "about", but what about this one?

بسیار خوب، ما اینجا «درباره» داریم، اما در مورد این یکی چطور؟

Well, "about" means approximately or in all directions.

خوب «درباره» یعنی تقریباً یا در همه جهات.

You can see how I have here "approximately", it means: "Enh, from here it's about enh",

شما می توانید ببینید که چگونه من اینجا "تقریبا"، به این معنی است: "Enh، از اینجا آن را در مورد enh"،

approximate; not exact.

تقریبی; دقیق نیست

And in all directions, he moved about town, went in all directions.

و در همه جهات، در شهر حرکت کرد، به همه جهات رفت.

Okay?

باشه؟

Now, here are the adjectives we're going to put before "about": "selfish about".

حالا صفاتی که قبل از «درباره» قرار می دهیم در اینجا آمده است: «خودخواهی درباره».

You know when we use reflexive pronouns?

می دانید چه زمانی از ضمایر بازتابی استفاده می کنیم؟

"Yourself", "myself", "himself", or "herself", it talks about this person here, myself, I'm

"خودت"، "خودم"، "خودش" یا "خودش"، اینجا در مورد این شخص صحبت می کند، خودم، من

talking about me.

در مورد من صحبت می کنم.

When I'm selfish it's all about me, so I only care about myself.

وقتی من خودخواه هستم همه چیز به من مربوط می شود، بنابراین فقط به خودم اهمیت می دهم.

So when I say: "You're selfish about the food", it means you think only about you and no one

بنابراین وقتی می گویم: "تو در مورد غذا خودخواه هستی" به این معنی است که فقط به خودت فکر می کنی و نه هیچ کس

else.

دیگری.

It was selfish about him to not help other people.

در مورد او خودخواهی بود که به دیگران کمک نکند.

How about "crazy about"?

"دیوانه در مورد" چطور؟

This is a funny one, because you're going to say: "Oh, crazy about mean must mean, oh,

این یک خنده دار است، زیرا شما می خواهید بگویید: "اوه، دیوانه در مورد پست باید به این معنی باشد، اوه،

they're crazy, they're crazy people", no, it means I love it a lot.

آنها دیوانه هستند، آنها دیوانه هستند"، نه، به این معنی است که من آن را خیلی دوست دارم.

It means, in a way, sort of crazy that you love it so much it's not normal.

به نوعی به این معنی است که شما آنقدر آن را دوست دارید که طبیعی نیست.

So I'm crazy about this girl at work, I'm in love with her.

پس من در محل کار دیوانه این دختر هستم، من عاشق او هستم.

All right?

خیلی خوب؟

If you say: "I'm not crazy about something", it means I don't like it.

اگر بگویید: «من دیوانه چیزی نیستم» یعنی آن را دوست ندارم.

I know, this is funny because it seems the opposite of what you would think, right?

می دانم، این خنده دار است، زیرا به نظر برعکس آن چیزی است که شما فکر می کنید، درست است؟

But when people are crazy about something, like I'm crazy about my new car, I love it.

اما وقتی مردم دیوانه چیزی هستند، مثل اینکه من دیوانه ماشین جدیدم هستم، آن را دوست دارم.

I'm crazy about this new restaurant down in Soho, I love it.

من دیوانه این رستوران جدید در سوهو هستم، آن را دوست دارم.

I'm not so crazy about getting homework, I don't love it.

من آنقدرها هم دیوانه انجام تکالیف نیستم، آن را دوست ندارم.

Okay?

باشه؟

So though it seems like loco, if you're Spanish, or crazy, it's different.

بنابراین اگرچه به نظر می رسد لوکو است، اگر اسپانیایی یا دیوانه هستید، متفاوت است.

It means to have intense feelings about it.

این به معنای داشتن احساسات شدید در مورد آن است.

What about "mean about"?

در مورد "معنی در مورد" چطور؟

Well, "mean" means...

خوب «میانگین» یعنی...

"Mean" means, see?

«میانگین» یعنی می بینید؟

There.

آنجا.

It means definition, right?

یعنی تعریف، درسته؟

But "mean" also means not nice.

اما «متوسط» به معنای خوب نیست.

That man is mean.

اون مرد بدجنسه

So in this case it means you are not nice about something.

بنابراین در این مورد به این معنی است که شما در مورد چیزی خوب نیستید.

You were mean about inviting me out.

تو قصد داشتی منو دعوت کنی بیرون

It means you weren't nice about it.

یعنی در موردش خوب نبودی

You were mean about giving me money.

تو به من پول بدی

You were not nice about it.

تو خوب نبودی

You were mean about talking to the kids.

تو در مورد صحبت کردن با بچه ها بد بودی.

You were not nice about it.

تو خوب نبودی

The opposite of that would be "kind", he was kind about letting me know what was going

برعکس آن "مهربان" بود، او مهربان بود که به من اطلاع دهد که چه خبر

on.

است.

They were nice, they were gentle, they were loving...

آنها خوب بودند، آنها مهربان بودند، آنها عاشق بودند ...

Well, not necessarily loving, but they were nice.

خوب، نه لزوما دوست داشتنی، اما آنها خوب بودند.

Okay?

باشه؟

They were kind about helping the old lady.

آنها با مهربانی به پیرزن کمک کردند.

They were nice about it.

آنها در مورد آن خوب بودند.

Okay?

باشه؟

So we've now noticed how we use prepositions that you know to tell you about time, direction,

بنابراین ما اکنون متوجه شدیم که چگونه از حروف اضافه استفاده می کنیم که شما می دانید در مورد زمان، جهت

or the reason why we do something, but you can also take these prepositions, put them

یا دلیل انجام کاری به شما بگوییم، اما شما همچنین می توانید این حروف اضافه را بردارید، آنها را

after an adjective and you can tell about how, not why, but how someone is behaving.

بعد از یک صفت قرار دهید و می توانید در مورد چگونگی، نه بگویید. چرا، اما یک نفر چگونه رفتار می کند.

Cool, huh?

باحال، ها؟

By using the idea, for instance, for "to" for direction, you can show: In what direction

با استفاده از این ایده، به عنوان مثال، برای "به" برای جهت، می توانید نشان دهید

is the cruelty, the kindness, the rudeness, or the helpfulness going?

: ظلم، مهربانی، بی ادبی یا کمک به کدام سمت می رود؟

What direction?

چه جهتی؟

With the "on", you can see that it's being put on someone, they're feeling it because

با «روشن» می‌بینید که روی کسی گذاشته می‌شود، او آن را احساس می‌کند چون

it's being placed on them, like my hand.

روی او گذاشته می‌شود، مثل دست من.

And "about" we can say in the subject, about this subject, approximately this subject,

و «درباره» می توان در موضوع گفت، در مورد این موضوع، تقریباً این موضوع،

we can understand.

می توانیم بفهمیم.

Yeah?

آره؟

Good.

خوب

I see you're smiling which is a good thing, because we have to do a little quiz, and yeah,

می بینم که داری لبخند می زنی که چیز خوبی است، زیرا ما باید یک آزمون کوچک انجام دهیم، و بله،

time for you to learn something new.

وقت آن است که چیز جدیدی یاد بگیرید .

Ready?

آماده؟

Okay, so I talked about putting prepositions with adjectives to describe behaviour, and

خوب، بنابراین من در مورد قرار دادن حروف اضافه با صفت برای توصیف رفتار صحبت کردم، و

I want to do something right now because I gave some words or introduced some words you

می خواهم همین الان کاری انجام دهم زیرا کلماتی را بیان کردم یا کلماتی را معرفی کردم که

may not know, so I want to give you alternate or different words to use, and give you a

ممکن است ندانید. به شما

deeper understanding, so not just understanding what the preposition does, but what the actual

درک عمیق‌تری می‌دهد، بنابراین نه تنها متوجه می‌شوید که حرف اضافه چه می‌کند، بلکه معنی صفت‌های واقعی را نیز درک کنید

adjectives mean.

.

For example, "cruel" means mean or not nice, so you can use this word or this one.

به عنوان مثال، "بی رحم" به معنای بد یا خوب نیست، بنابراین می توانید از این کلمه یا این کلمه استفاده کنید.

"He is a cruel man.", "He is a mean man".

"او مردی ظالم است."، "او مردی پست است".

"Rude" means not impolite, impolite.

«بی ادب» به معنای بی ادب نیست، بی ادب است.

Right?

درست؟

"Polite" is, like: "Please" and "Thank you".

"مودب" مانند: "لطفا" و "متشکرم" است.

"Impolite" is just grabbing and taking, not polite.

«بی ادب» فقط گرفتن و گرفتن است نه ادب.

So if you are rude, you are also impolite.

پس اگر بی ادب هستید، بی ادب هم هستید.

"Nasty" means unpleasant, not nice, but it also could be for things like smell.

"تند و زننده" به معنای ناخوشایند است، نه خوب، اما می تواند برای چیزهایی مانند بو نیز باشد.

If someone goes...

اگر کسی برود...

That's rather nasty.

خیلی بد است.

It's unpleasant.

ناخوشایند است.

It is not pleasing, you don't like it, it's not nice.

خوشایند نیست، شما آن را دوست ندارید، خوب نیست.

"Tough" can mean painful or difficult.

"سخت" می تواند به معنای دردناک یا دشوار باشد.

Okay?

باشه؟

So, if something's tough on you, it means painful.

بنابراین، اگر چیزی برای شما سخت باشد، به معنای دردناک است.

All right?

خیلی خوب؟

But it can also mean difficult, it means hard to do.

اما می تواند به معنای دشوار نیز باشد، یعنی انجام آن سخت است.

Right?

درست؟

He had a...

او یک...

She had a tough time with her pregnancy.

دوران بارداری اش را سخت گذراند.

It was painful.

دردناک بود.

Painful and difficult.

دردناک و سخت.

"Rough" can be difficult and unpleasant, so you can see how "rough" can be these two,

"خشن" می تواند دشوار و ناخوشایند باشد، بنابراین می توانید ببینید که این دو تا چه حد می توانند "خشن" باشند،

but notice how this is both negative words, and when I said to you if somebody's rough

اما توجه کنید که چگونه این هر دو کلمه منفی است، و وقتی به شما گفتم اگر کسی با

on you, it's not good, because there's nothing nice about it?

شما خشن است، خوب نیست، زیرا هیچ چیز وجود ندارد. خوب در مورد آن؟

But "tough" can be difficult, and that's how we can tell the difference between these two

اما "سخت" می تواند دشوار باشد، و اینگونه است که می توانیم تفاوت بین این دو

words.

کلمه را تشخیص دهیم.

Okay?

باشه؟

"Rough on" and "tough on".

"خشن" و "سخت در".

My teacher was tough on me to make me better, difficult, they made it hard so I could be

معلمم با من سختگیر بود تا من را بهتر کند، سخت کند، آنها کار را سخت کردند تا بتوانم بهتر باشم

better.

.

But here, that unpleasant makes it not nice.

اما در اینجا، این ناخوشایند باعث می شود که آن را خوب نکند.

Okay?

باشه؟

Good.

خوب

So we've got that one, now I want to do the quiz, your favourite part of this whole show,

بنابراین ما آن یکی را داریم، اکنون می‌خواهم مسابقه را انجام دهم ، بخش مورد علاقه شما از کل این نمایش

I mean video, I mean lesson.

، یعنی ویدیو، یعنی درس.

[Laughs] Maybe to me it's a show.

[می خندد] شاید برای من این یک نمایش باشد.

All right.

خیلی خوب.

So, number one: "My coach was __________ me so I could be the best."

بنابراین، شماره یک: "مربی من __________ من بود تا بتوانم بهترین باشم."

That's right, "tough on", "tough on".

درست است، "سخت در مورد"، "سخت در".

Okay, so number two: "She was __________ the dog, so they took it away."

بسیار خوب، شماره دو: "او __________ سگ بود، بنابراین آن را بردند."

Good, you got it.

خوب فهمیدی

"She was cruel to the dog".

"او با سگ ظلم کرد."

I want to do a quick note here.

من می خواهم یک یادداشت سریع در اینجا انجام دهم.

She was cruel to the dog because "cruel to" is mean, not nice.

او نسبت به سگ ظالم بود، زیرا "ظالم به" بد است، نه خوب.

Okay?

باشه؟

Now, you might have said she was rough on the dog, because "rough", remember we talked

حالا، ممکن است گفته باشید که او با سگ خشن برخورد کرد ، زیرا "خشن"، یادتان هست که ما

about was unpleasant, too?

در مورد آن صحبت کردیم، همچنین ناخوشایند بود؟

She was rough on them, that would be kind of right, but "cruel to" gives more the idea

او نسبت به آنها خشن بود، این به نوعی درست است، اما "بی رحمانه" بیشتر این تصور را ایجاد

of being not nice.

می کند که خوب نیست.

Okay?

باشه؟

So, some people might have put "rough on", but remember "rough", it would be "tough",

بنابراین، برخی از افراد ممکن است "خشن" را پوشیده باشند، اما "خشن" را به یاد داشته باشید، "سخت"،

"rough", "cruel", and if someone is going to take something away from you, and especially

"خشن"، "بی رحمانه" خواهد بود، و اگر کسی قرار است چیزی را از شما بگیرد، مخصوصا

if it's an alive thing like a dog, you probably have to be cruel because we do call it "animal

اگر چیز زنده ای مانند سگ، احتمالاً باید ظالم بود، زیرا ما آن را "ظلم به حیوانات" می نامیم

cruelty", not "animal roughness".

، نه "خشونت حیوانات".

Anyway. Next one.

به هر حال. بعدی.

You got that one. Let's do number three.

تو اون یکی رو گرفتی بیایید شماره سه را انجام دهیم.

"The teacher was very __________ her students."

"معلم بسیار __________ شاگردانش بود."

Well, I hope the teacher was like how I hope I'm being with you, which is helpful, because

خوب، امیدوارم معلم مثل من باشد که امیدوارم با شما باشم، که مفید است، زیرا

I think she was helpful to her students, and that's why they loved her.

فکر می کنم او برای دانش آموزانش مفید بوده است، و به همین دلیل آنها او را دوست داشتند.

Right?

درست؟

I don't know if you love me, but you know, it'd be a start.

نمی دانم دوستم داری یا نه، اما می دانی، این یک شروع است.

We've had this relationship so long.

ما خیلی وقته این رابطه رو داشتیم

And finally: "Her husband is __________ her. He loves her a lot."

و در آخر: "شوهرش __________ اوست. او را بسیار دوست دارد."

Crazy, crazy for being...

دیوانه، دیوانه برای بودن

It's an old song.

... آهنگ قدیمی است.

Okay.

باشه.

Crazy, he was crazy about her.

دیوانه، او دیوانه او بود.

Remember we said that funny one where someone's crazy about something, they love it?

یادتان هست که گفتیم آن خنده دار وقتی کسی در مورد چیزی دیوانه است، او آن را دوست دارد؟

Even though they should be mental.

هر چند باید ذهنی باشند.

In a way you are.

به نوعی شما هستید.

When you love something you kind of lose your, what we say, common sense, and you believe

وقتی چیزی را دوست دارید به نوعی عقل سلیم خود را که ما می گوییم از دست می دهید و

in all that is good in the world.

به همه چیزهای خوب دنیا ایمان دارید.

And that belief goes from me to you because I am crazy about you.

و این باور از من به تو می رسد زیرا من دیوانه تو هستم.

You come here every week and you give me some reason to come back and see you.

هر هفته به اینجا می آیی و دلیلی به من می دهی که برگردم و ببینمت.

I hope this video was helpful to you.

امیدوارم این ویدیو برای شما مفید بوده باشد.

Okay?

باشه؟

To show you a little bit different, to give you more of an understanding of prepositions

برای اینکه کمی متفاوت به شما نشان دهم، تا درک بیشتری از حروف اضافه داشته باشید

to make the language easier for you so you don't always go: "Why do the English people

تا زبان را برای شما آسانتر کند تا همیشه نگویید: "چرا مردم انگلیسی این را

say that?"

می گویند؟"

Now you can go: "I got it!

حالا می‌توانید بروید: "من متوجه شدم!

Now I have a deeper understanding, I can use the language better and be more like a native

حالا درک عمیق‌تری دارم، می‌توانم از زبان بهتر استفاده کنم و بیشتر شبیه یک زبان

speaker."

مادری باشم."

And on that note, I want to help you some more, of course, so why don't you go to...?

و در این یادداشت، من می خواهم به شما کمک کنم، البته، پس چرا شما به ... نمی روید؟

Subscribe to engVid, which is www dot eng as in video...

اشتراک در engVid که

English, vid as in video.com (www.engvid.com).

www.engvid.com www.engvid.com است.

Okay?

باشه؟

Subscribe somewhere around here, and I'm looking forward to seeing you there.

در جایی در اینجا مشترک شوید، و من مشتاقانه منتظر دیدار شما هستم.

Okay?

باشه؟

And as always, thank you very much for being with us this long.

و مثل همیشه از اینکه این مدت با ما بودید بسیار سپاسگزاریم.

Have a good one.

یک خوب.