Idioms in English: 'Bird'

Hi, James.

سلام جیمز.

Do you know, I knew this man was going to win the election.

آیا می دانید، من می دانستم که این مرد در انتخابات پیروز خواهد شد.

Obama.

اوباما

You know why?

میدونی چرا؟

A little bird told me.

یک پرنده کوچک به من گفت.

I can't tell you who, a little bird told me.

یه پرنده کوچولو بهم گفت نمیتونم بهت بگم کیه.

Let's go to the board and figure out what the heck did I just say.

بیایید به هیئت مدیره برویم و بفهمیم که چه کاری انجام دادم.

Okay, we're going to work on idioms.

خوب، ما روی اصطلاحات کار می کنیم.

One of my favorite idioms has this in it.

یکی از اصطلاحات مورد علاقه من این را در خود دارد.

Bird.

پرنده

What's a bird?

پرنده چیست؟

Well, it flies.

خوب، پرواز می کند.

It is very free.

بسیار رایگان است.

Smaller than us.

کوچکتر از ما

And we have, for some strange reason, many idioms in English revolving around birds.

و ما به دلایلی عجیب اصطلاحات زیادی در زبان انگلیسی داریم که حول پرندگان می چرخند.

Let's take a look why.

بیایید نگاهی بیندازیم چرا.

Well, we have three reasons.

خب ما سه دلیل داریم.

What could we possibly say?

چه چیزی می توانیم بگوییم؟

Well, the first thing I told you is that a little bird told me something.

خب، اولین چیزی که به شما گفتم این است که یک پرنده کوچک به من چیزی گفته است.

A little bird.

یه پرنده کوچولو

Really?

واقعا؟

Cool.

سرد.

Told me something.

یه چیزی بهم گفت

In English, what that means is that somebody told you a secret and you really don't want

در زبان انگلیسی، معنی آن این است که کسی رازی را به شما گفته است و شما واقعاً نمی

to say who it is.

خواهید بگویید که آن کیست.

Now, obviously, birds can't speak.

اکنون، بدیهی است که پرندگان نمی توانند صحبت کنند.

So, when I say a little bird told me, what I'm saying is I was given the information

بنابراین، وقتی می گویم یک پرنده کوچک به من گفت، چیزی که می گویم این است که اطلاعات به من داده شده است

and I know, but I'm not really allowed to tell you.

و می دانم، اما واقعاً اجازه ندارم به شما بگویم.

Sorry.

متاسف.

Next time.

دفعه بعد.

Okay.

باشه.

So, a little bird told me.

بنابراین، یک پرنده کوچک به من گفت.

This is a good thing to say when, let's say, it's somebody's birthday and you say, "Happy

این خوب است که بگوییم، فرض کنید، تولد کسی است و شما می گویید "تولدت

birthday."

مبارک."

They go, "Well, how do you know it's my birthday?"

می گویند خب از کجا می دانی تولد من است؟

You say to them, "A little bird told me."

شما به آنها می گویید: "پرنده ای به من گفت."

They go, "Was it my mom?"

می گویند مامانم بود؟

"Can't tell you."

"نمیتونم بهت بگم."

"My girlfriend?"

"دوست دخترم؟"

"Can't tell you."

"نمیتونم بهت بگم."

"My boyfriend?"

"دوست پسر من؟"

"You have a boyfriend?"

"تو دوست پسر داری؟"

Just joking.

شوخی می کنم.

Okay.

باشه.

A little bird told me means someone told me, but I can't say.

یک پرنده کوچک به من گفت یعنی کسی به من گفته است، اما من نمی توانم بگویم.

Okay?

باشه؟

That's the first one.

این اولی است.

Now, here's another one for you.

حالا اینم یکی دیگه برای شما

I have a friend and they are like this.

من یک دوست دارم و آنها اینگونه هستند.

I mean, very tiny.

یعنی خیلی کوچیکه

Every time I see them eat, they eat just a little bit of food.

هر بار که می بینم غذا می خورند، فقط کمی غذا می خورند.

Just a little tiny bit of food.

فقط کمی غذا

They never eat a lot.

آنها هرگز زیاد غذا نمی خورند.

I mean, they don't eat big bowls of pasta or hamburgers or hot dogs, all good Canadian

منظورم این است که آنها کاسه های بزرگ پاستا یا همبرگر یا هات داگ، همه غذاهای خوب کانادایی

American foods.

آمریکایی را نمی خورند.

They'll have salad.

سالاد خواهند داشت

Now, what I usually say is, "You eat like a bird."

در حال حاضر، چیزی که من معمولا می گویم این است: "شما مثل یک پرنده غذا می خورید."

Why?

چرا؟

If you've ever seen a bird, birds eat just little bits of food and they're very small.

اگر تا به حال پرنده ای را دیده اید، پرندگان فقط تکه های کمی غذا می خورند و آنها بسیار کوچک هستند.

So, because they eat like a bird, they don't eat a lot of food.

پس چون مثل یک پرنده غذا می خورند، غذای زیادی نمی خورند.

So, if you say to somebody, "You eat like a bird," you're saying, "You don't eat a lot

بنابراین، اگر به کسی بگویید، "شما مثل یک پرنده غذا می خورید "، می گویید: "شما غذای زیادی نمی خورید

of food."

."

Okay?

باشه؟

Let's get rid of this one first.

اول از شر این یکی خلاص شویم.

So, "You eat like a bird."

بنابراین، "شما مثل یک پرنده غذا می خورید."

And what we're saying is, "You don't eat a lot."

و آنچه ما می گوییم این است که "شما زیاد غذا نمی خورید."

Okay?

باشه؟

Cool?

سرد؟

All right.

خیلی خوب.

Now, we've done that, but what do birds really eat?

اکنون، ما این کار را انجام دادیم، اما پرندگان واقعا چه می خورند؟

What do they usually eat?

آنها معمولا چه می خورند؟

Well, they don't eat hamburgers and they don't eat hot dogs, but they do eat worms.

خوب، آنها همبرگر نمی خورند و هات داگ نمی خورند، اما کرم می خورند.

You know worms?

کرم ها را می شناسید؟

Okay.

باشه.

We'll call this worm Ezekiel.

ما این کرم را حزقیال می نامیم.

Okay?

باشه؟

Cool?

سرد؟

All right.

خیلی خوب.

So, let's say this.

بنابراین، بیایید این را بگوییم.

We say, "You eat like a bird," but we're not talking about worms.

ما می گوییم "شما مثل یک پرنده غذا می خورید" اما در مورد کرم صحبت نمی کنیم.

You can say something that's really cool in English, which is, "The early bird gets the

شما می توانید چیزی را به زبان انگلیسی بگویید که واقعاً جالب است، یعنی "پرنده اولیه

worm."

کرم را می گیرد".

What does that mean?

معنی آن چیست؟

"The early bird gets the worm."

"پرنده اولیه کرم را می گیرد."

Well, it basically means this.

خوب، اساساً به این معنی است.

If you are first or get up early, you will get the reward.

اگر اول باشید یا زود بیدار شوید، جایزه را خواهید گرفت.

All the people sleeping in don't get the reward because they're sleeping and you already ate

همه افرادی که در خواب هستند جایزه نمی گیرند زیرا آنها خواب هستند و شما قبلاً کرم را خورده اید

the worm.

.

Ezekiel.

حزقیال

Hi, Ezekiel.

سلام حزقیال

He's happy today.

او امروز خوشحال است.

That's a good sign.

این نشانه خوبی است.

All right.

خیلی خوب.

So, we've done, "Early bird gets the worm."

بنابراین، ما انجام دادیم، "پرنده زودرس کرم را می گیرد."

We've done, "Eats like a bird."

ما انجام داده ایم، "مثل یک پرنده می خورد."

We've done, "A little bird told me," but there's another one I like.

"پرنده ای به من گفت" را انجام دادیم، اما یکی دیگر را دوست دارم.

And this is about, let's say, the importance of something, the importance of having something

و این در مورد اهمیت چیزی است، اهمیت داشتن چیزی

versus thinking about it.

در مقابل فکر کردن به آن.

Sometimes we say, "A bird in the hand is better than two in the bush."

گاهی اوقات می گوییم: یک پرنده در دست بهتر از دو پرنده در بوته است.

Now, a bush is like a tree.

حالا، یک بوته مانند یک درخت است.

It's like a tree, but it's small.

مثل درخت است اما کوچک است.

But, it doesn't matter.

اما، مهم نیست.

It applies the same way in which, now watch.

این به همان شیوه ای اعمال می شود که اکنون تماشا کنید.

I have a bird, tweet, tweet, tweet, in my hand.

من یک پرنده، توییت، توییت، توییت، در دست دارم.

Now, there are two in a bush.

در حال حاضر، دو در یک بوته وجود دارد.

Okay.

باشه.

Pretend, okay?

وانمود کن، باشه؟

It's video.

این ویدیو است.

Two in the bush.

دو تا در بوته

I don't have my hands in the bush, but I do have one in my hand.

دستانم در بوته نیست، اما یکی در دست دارم.

When you use this saying, you're saying it's more important that what's in your hand than

وقتی از این ضرب المثل استفاده می کنید، می گویید آنچه در دست شماست مهمتر از

what's possibly in the bush, because you know you have this.

آنچه احتمالاً در بوته است، زیرا می دانید که این را دارید.

This, you may never have.

این، ممکن است هرگز نداشته باشید.

So, when someone says to you, like, "Why don't you go for this?"

بنابراین، وقتی کسی به شما می‌گوید ، مثلاً "چرا دنبال این نمی‌روی؟"

You can say, "A bird in the hand is better than two in the bush.

می توانید بگویید: "یک پرنده در دست بهتر از دو پرنده در بوته است.

I know I have this.

من می دانم که این را

I don't know if I'll ever have those two."

دارم. نمی دانم که آیا هرگز آن دو را خواهم داشت."

Got it?

فهمیدم؟

Cool.

سرد.

Now, here's one more idiom with birds and the number two.

اکنون، در اینجا یک اصطلاح دیگر با پرندگان و عدد دو وجود دارد.

Let's go.

بیا بریم.

So, we've done these.

بنابراین، ما این کارها را انجام دادیم.

You remember what it means?

یادت میاد یعنی چی؟

It's better to have something now than to dream about something you don't have.

بهتر است الان چیزی داشته باشی تا اینکه در مورد چیزی که نداری رویاپردازی کنی.

Right?

درست؟

Basically.

اساسا.

It's better to have something now in your hand than dream about something and think,

بهتر است اکنون چیزی در دست داشته باشید تا اینکه در مورد چیزی رویاپردازی کنید و فکر کنید:

"Oh, if only."

"اوه، اگر فقط."

Okay?

باشه؟

So, remember we said we're going to do one more with birds and the number two, because

بنابراین، به یاد داشته باشید که گفتیم می خواهیم یک کار دیگر با پرندگان و شماره دو انجام دهیم، زیرا

we talked about two in the bush?

در مورد دو در بوته صحبت کردیم؟

Well, here's the other one with two.

خوب، این یکی دیگر با دو است.

Okay?

باشه؟

Sometimes, this is very mean.

گاهی اوقات، این بسیار بد است.

Okay?

باشه؟

Do not do this at home.

این کار را در خانه انجام ندهید.

Okay.

باشه.

Here's a bird.

اینجا یک پرنده است.

By the way, I can't draw.

اتفاقا من نمی توانم نقاشی بکشم.

Okay?

باشه؟

I'm not doing the missions here.

من اینجا ماموریت ها را انجام نمی دهم.

I cannot draw.

من نمی توانم نقاشی کنم.

Here's a bird.

اینجا یک پرنده است.

Okay?

باشه؟

Here's a bird.

اینجا یک پرنده است.

Now, imagine there's two birds.

حالا تصور کنید دو پرنده وجود دارد.

If you're lucky, I can do two birds.

اگر شما خوش شانس باشید، من می توانم دو پرنده را انجام دهم.

Probably not.

احتمالا نه.

Okay.

باشه.

Here's two birds.

اینم دوتا پرنده

Now, if you have a stone, and you throw that stone, and it kills the two birds, good job.

حالا اگر سنگی دارید و آن سنگ را پرتاب می کنید و آن دو پرنده را می کشد، خوب است.

Really.

واقعا

This is an English idiom.

این یک اصطلاح انگلیسی است.

I'm not joking.

شوخی نمی کنم.

I wish I was.

ایکاش بودم.

Okay?

باشه؟

To kill two birds with one stone means to do one action, but get two things accomplished,

کشتن دو پرنده با یک سنگ به معنای انجام یک عمل است، اما دو کار را انجام می‌دهی

or complete two jobs.

یا دو کار را کامل می‌کنی.

Right?

درست؟

You make one phone call, but two things get completed.

شما یک تماس تلفنی برقرار می کنید، اما دو چیز تکمیل می شود.

One stone kills two birds.

یک سنگ دو پرنده را می کشد.

I do one thing, I get two things accomplished, or completed.

من یک کار را انجام می‌دهم، دو کار را انجام می‌دهم یا کامل می‌کنم.

Okay?

باشه؟

Like my birds?

مثل پرنده های من؟

They're dead.

آنها مرده اند.

Okay.

باشه.

To kill two birds with one stone, do one thing, complete two jobs.

برای کشتن دو پرنده با یک سنگ، یک کار را انجام دهید، دو کار را کامل کنید.

Okay.

باشه.

Now, look.

حالا، نگاه کن

I'm going to do something right now, and kill two birds with one stone.

من می خواهم همین الان کاری کنم و با یک سنگ دو پرنده را بکشم.

I'm going to help you get better at English, and I'm going to help answer your questions,

من قصد دارم به شما کمک کنم تا در زبان انگلیسی بهتر شوید و به سوالات شما پاسخ خواهم داد،

because you're going to go to, so we're going to kill two birds with one stone, go to www.engvid.com,

زیرا شما قرار است بروید، بنابراین ما دو پرنده را با یک سنگ می کشیم، به www.engvid بروید. .com

and A, you will learn more English from myself and other teachers, and I'll get to see you again.

و A، شما بیشتر انگلیسی را از من و معلمان دیگر خواهید آموخت و من دوباره شما را خواهم دید.

Two birds, one stone.

دو پرنده، یک سنگ

Go.

برو

Go now.

الان برو.

Take care.

مراقب باش.

It's been a pleasure.

این یک لذت بود.

Bye.

خدا حافظ.