10 English Idioms & Expressions with “EYE”

Do dodo do do do do.

آیا دودو انجام دهید انجام دهید.

The eyes have it.

چشم ها آن را دارند.

Hmm?

هوم؟

Hi, James from www.engvid.com . Today, I'm going to teach you some idioms about eyes.

سلام، جیمز از www.engvid.com. امروز قصد دارم چند اصطلاح در مورد چشم را به شما آموزش دهم.

Well, not your eyes, but how we can use the word eyes in idioms to convey certain meanings

خوب، نه چشمان شما، بلکه چگونه می توانیم از کلمه چشم در اصطلاحات برای انتقال معانی خاصی استفاده کنیم

which means to give a certain meaning.

که به معنای دادن معنای خاصی است.

First of all, what's an idiom?

اول از همه، اصطلاح چیست؟

An idiom is a few words or a bunch of words that put together that may not have an obvious

اصطلاح عبارت است از چند کلمه یا مجموعه ای از کلمات که در کنار هم قرار می گیرند که ممکن است

meaning or a clear meaning, but once you know what they are, it actually gives you a greater

معنای واضح یا معنای واضحی نداشته باشند، اما زمانی که آنها را بدانید، در واقع معنای بیشتری به شما می

meaning to it.

دهد.

So, example is - in English, we like to say it's raining cats and dogs, which doesn't

بنابراین، به عنوان مثال - در انگلیسی، ما دوست داریم بگوییم باران گربه‌ها و سگ‌ها می‌بارد، که

make any sense whatsoever.

اصلاً معنی ندارد.

Cats and dogs do not fall from the sky.

سگ و گربه از آسمان نمی افتد.

But, when you understand, it means it's a lot of rain, you're like okay, it's raining

اما، وقتی فهمیدی، به این معنی است که باران زیاد است، خوب است، باران

cats and dogs, got it.

گربه و سگ می بارد، فهمیدم.

And it's because we use this shorthand for language that's full of meaning or rich with

و به این دلیل است که ما از این مختصر برای زبانی استفاده می کنیم که پر از معنا یا سرشار از

meaning to get across a greater meaning.

معنی است تا به معنای بزرگ تری دست پیدا کنیم.

Anyway, we're going to go to the board but before we do, I just wanted you to check out

به هر حال، ما قصد داریم به هیئت مدیره برویم، اما قبل از این کار، فقط می‌خواستم ظاهر

my new Star Trek look, right?

جدید من در Star Trek را بررسی کنید، درست است؟

Captain Kirk, we're going back to the Enterprise! 21st century.

کاپیتان کرک، ما به اینترپرایز برمی گردیم! قرن 21 ام.

Or the 24th century then the 21st century.

یا قرن 24 و سپس قرن 21.

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

So, Mr. E says "The eyes have it", but on my board, you're going to notice there's nothing

بنابراین، آقای E می‌گوید «چشم‌ها آن را دارند»، اما روی تابلوی من، متوجه خواهید شد که هیچ

to do with eyes, so I'm going to read this little story to you, it's between, you know,

ربطی به چشم‌ها ندارد، بنابراین من این داستان کوچک را برای شما می‌خوانم، می‌دانید،

a little story between Mr. E and myself, and then later on, I'm going to teach you the

یک داستان کوچک بین آقای E و خودم، و بعداً، من به شما اصطلاحات مناسبی را آموزش می دهم

appropriate idioms that have the word "eye" inside of it that you can use to substitute

که کلمه "چشم" در داخل آن وجود دارد که می توانید برای جایگزینی

for the blue sections, okay?

قسمت های آبی استفاده کنید، خوب؟

So, I'm going to explain, you know, we'll go through the story, then we'll do the idioms,

بنابراین، من می خواهم توضیح دهم، می دانید، ما داستان را مرور می کنیم، سپس اصطلاحات را انجام می دهیم، بسیار

okay, then we'll come back here and we'll make the corrections and put in the new idioms

خوب، سپس به اینجا برمی گردیم و اصلاحات را انجام می دهیم و اصطلاحات جدید را وارد می کنیم

that you've learned.

که یاد گرفتی

Sound like fun?

به نظر سرگرم کننده است؟

Well, let's go to the board.

خب بریم سراغ هیئت.

So, starting off myself: The bright color of the shirt got my attention, so I bought

بنابراین، از خودم شروع کردم: رنگ روشن پیراهن توجه من را به خود جلب کرد، بنابراین

it.

آن را خریدم.

Mr. E says: Well, you've always had good taste in clothing.

آقای E می گوید: خوب، شما همیشه سلیقه خوبی در لباس داشتید.

I go: No, not really.

من می روم: نه، نه واقعا.

The blue shirt I bought was so ugly it hurts to look at it.

پیراهن آبی که خریدم آنقدر زشت بود که نگاه کردن به آن دردناک بود.

And he says: Do you think so?

و می گوید: آیا اینطور فکر می کنی؟

I thought I saw Keiko show a bit of romantic interest when you wore the blue shirt.

فکر کردم وقتی پیراهن آبی را پوشیدی دیدم که کیکو کمی علاقه عاشقانه نشان داد .

He says: Really?

میگه: واقعا؟

I will have to watch very carefully the next time I wear this shirt and see Keiko.

دفعه بعد که این پیراهن را می پوشم و کیکو را می بینم باید با دقت تماشا کنم.

Dum dum dum dum, the plot thickens, okay.

دمدم دام دام، طرح ضخیم تر می شود، باشه.

Mr E: I wouldn't try to deceive you.

آقای E: من سعی نمی کنم شما را فریب دهم.

James: She is very interesting.

جیمز: او خیلی جالب است.

There is a lot more to that woman which is not obvious.

چیزهای بیشتری برای آن زن وجود دارد که مشخص نیست.

Ah, an interesting story.

آه، یک داستان جالب.

It's gone from clothing to romance, and I'm about to go into idioms and just destroy all

از لباس به عاشقانه رفته است، و من می خواهم وارد اصطلاحات شوم و همه

that, but anyway.

آن را نابود کنم، اما به هر حال.

You ready?

آماده ای؟

Let's go to the board and look at what idioms I can use to replace the statements you've

بیایید به تابلو برویم و ببینیم از چه اصطلاحاتی می توانم برای جایگزینی عباراتی که

just seen.

اخیراً دیدید استفاده کنم.

You ready?

آماده ای؟

Let's go.

بیا بریم.

So, time for me to actually explain all these idioms we're looking at and show you, you

بنابراین، وقت آن است که من واقعاً همه این اصطلاحات را که به آنها نگاه می کنیم توضیح دهم و به شما نشان دهم، می

know, some idioms we can use to replace the words we had up there.

دانید، برخی از اصطلاحات را که می توانیم برای جایگزینی کلماتی که در آنجا داشتیم استفاده کنیم.

But before I do that, I want to give a shout out, as I keep an eye out for Ronnie!

اما قبل از اینکه این کار را انجام دهم، می‌خواهم فریاد بزنم، همانطور که مراقب رونی هستم!

Okay Ronnie, it's your turn.

باشه رونی، نوبت توست.

You've got to say shout out to me in the future.

شما باید بگویید در آینده با من فریاد بزنید.

Anyway, see you soon, Ron.

به هر حال، به زودی می بینمت، رون.

Okay, so anyway, let's go to the board, and on the board, I have seven idioms that will

خوب، به هر حال، بیایید به تابلو برویم، و روی تابلو، من هفت اصطلاح دارم که

replace the seven sentences we highlighted in blue on the board earlier on.

جایگزین هفت جمله‌ای می‌شوند که قبلاً با رنگ آبی در تابلو برجسته کردیم.

So, the first one I want to talk about is caught someone's eye, or to catch someone's

بنابراین، اولین موردی که می‌خواهم در مورد آن صحبت کنم این است که چشم کسی را به خود جلب کنم یا چشم کسی را جلب کنم

eye.

.

I think I was - when you catch somebody's eye, when catch something, alright, you catch

فکر می کنم من بودم - وقتی چشم کسی را می گیری، وقتی چیزی را می گیری، خوب،

it.

آن را می گیری.

You focus and you can catch - I think when you focus, you can catch it.

شما تمرکز می کنید و می توانید آن را بگیرید - من فکر می کنم وقتی تمرکز می کنید، می توانید آن را بگیرید.

When you catch it, it's yours, sort of thing.

وقتی آن را می گیری، مال توست.

So, when something catches your eye, it literally takes your attention and catches it, alright?

بنابراین، وقتی چیزی توجه شما را جلب می کند، به معنای واقعی کلمه توجه شما را به خود جلب می کند، خوب؟

So, to attract someone's attention.

بنابراین، برای جلب توجه کسی.

You caught my eye, you catch my eyes, so I watch, you know, I watch whatever it is you

تو چشمم را جلب کردی، چشمانم را جلب کردی، پس من تماشا می کنم، می دانی، هر چه داری تماشا می

have.

کنم.

Second: to haven an eye for something.

دوم: چشم داشتن به چیزی.

To have an eye - a single eye.

چشم داشتن - یک چشم.

When you have an eye for something, it means you have a very good ability to tell what

وقتی به چیزی توجه دارید، به این معنی است که توانایی بسیار خوبی برای

is good quality or bad quality or what is good and what is bad.

تشخیص کیفیت خوب یا بد یا خوب و بد بودن دارید.

I have the best eye - I have the best eye - I can, I have the best quality - Sorry,

من بهترین چشم را دارم - بهترین چشم را دارم - می توانم، بهترین کیفیت را دارم -

I'm imitating someone else, Trump.

ببخشید من از شخص دیگری تقلید می کنم ترامپ.

So, when you have a good eye for something, you can say "I have an eye for diamonds.",

بنابراین، وقتی چشم خوبی به چیزی دارید، می توانید بگویید "من چشمی به الماس دارم."،

so I know what a good diamond is, or I have a good eye for quality workers, I know what

بنابراین من بدانم الماس خوب چیست، یا من به کارگران باکیفیت چشم خوبی دارم، می دانم که

a good worker is.

یک کارگر خوب چیست. .

So, when someone has an eye for something, they can see quality.

بنابراین، وقتی کسی به چیزی توجه دارد، می تواند کیفیت را ببیند.

Eyesore.

چیز بدنما.

Well, if you go to the gym and you work out a lot, the next day you're going to go "Oh,

خوب، اگر به باشگاه بروید و زیاد ورزش کنید ، روز بعد می روید "اوه،

my body hurts!"

بدنم درد می کند!"

Not that it hurts, you say it's sore.

نه اینکه درد داشته باشد، شما می گویید درد دارد.

It's not in pain from like, you've injured yourself and you have to go to a doctor, it's

از لایک درد نداره، خودتو زخمی کردی و باید بری دکتر،

more that from overwork, it's sore.

بیشتر از کار زیاد، درد داره.

Usually, the gym is a good place to get sore because you go "I did my workouts, I feel

معمولاً باشگاه محل خوبی برای درد است زیرا می‌روید «تمریناتم را انجام دادم، احساس

good".

خوبی دارم».

Eyesore, remember, it hurts, your eyes shouldn't really ever be sore, so if your eyes are sore

درد چشم، به یاد داشته باشید، درد دارد، چشمان شما واقعاً هرگز نباید درد داشته باشد، بنابراین اگر چشمان شما دردناک است به

it's because something is hurting them.

این دلیل است که چیزی به آنها آسیب می رساند.

Usually a person or a thing that is extremely ugly.

معمولاً شخص یا چیزی که به شدت زشت است.

Notice I said a person, because yes, you can be that unattractive.

توجه کنید که من یک نفر را گفتم، زیرا بله، شما می توانید آنقدر غیر جذاب باشید.

I personally think everybody's good looking in their own way, but some people, the way

من شخصاً فکر می‌کنم هر کس به شیوه‌ی خود ظاهر خوبی دارد، اما برخی از افراد،

they dress or act, they can become an eyesore, you know what I'm saying?

طرز لباس پوشیدن یا رفتارشان، می‌توانند چشم‌پوش شوند ، می‌دانی چه می‌گویم؟

You know what I'm saying.

میدونی چی میگم

Okay.

باشه.

But we usually use it for things, like a house can be an eyesore, bright clothing can be

اما ما معمولاً از آن برای چیزهایی استفاده می کنیم، مانند یک خانه می تواند چشم درد باشد، لباس روشن می

an eyesore, right?

تواند چشم درد باشد، درست است؟

Your stylish hairdo from the 80's - an eyesore.

مدل موی شیک شما از دهه 80 - چشم نواز.

Keep an eye on something.

مراقب چیزی باش

Well right now, I'm keeping an eye on you.

خب فعلا من حواسم بهت هست

I'm just looking at you, yes, that's right, I look at you, just you, nobody else but you.

من فقط به تو نگاه می کنم، بله، درست است، من به تو نگاه می کنم، فقط تو، هیچ کس جز تو.

I keep this eye on you.

من این چشم را به تو نگاه می کنم.

It means watch carefully, because it means I can go around the room and look around and

یعنی با دقت تماشا کن، چون به این معنی است که می توانم در اتاق بگردم و به اطراف نگاه

do other things but this eye, this eye just stays on you, okay?

کنم و کارهای دیگری انجام دهم، اما این چشم، این چشم فقط روی تو می ماند، باشه؟

Keep an eye - watch very carefully.

مراقب باشید - بسیار با دقت تماشا کنید.

Now, the - pull the wool over someone's eyes.

حالا، پشم را روی چشمان کسی بکشید.

Oh, thankfully I have a wool sweater.

اوه، خوشبختانه من یک ژاکت پشمی دارم.

I'm blind!

من کور هستم!

I cannot see!

نمیتونم ببینم!

When you pull the wool over someone's eyes, you deceive them.

وقتی پشم را روی چشم کسی می کشید، او را فریب می دهید.

It means you trick them.

یعنی شما آنها را فریب می دهید.

You do not let them see the truth.

نمی گذارید حقیقت را ببینند.

So, when they pull the wool over your eyes, you do not know what is going on.

پس وقتی پشم را روی چشمت می کشند ، نمی دانی چه خبر است.

Okay?

باشه؟

Oh, I've missed one, I'm sorry.

اوه، من یکی را از دست دادم، متاسفم.

Some of you who have kept an eye on what I was doing probably noticed, how come he went

برخی از شما که مراقب کارهای من بوده اید، احتمالاً متوجه شده اید که چگونه او

from three to five?

از سه به پنج رسیده است؟

You're very smart.

تو خیلی باهوشی

Let's go to number four.

بریم سراغ شماره چهار.

To give someone the eye, you know when you see someone go like - that's giving you the

برای چشم دادن به کسی، وقتی می بینید که یک نفر می رود، می دانید - این به شما

eye.

چشم می دهد.

It's to show romantic interest.

این برای نشان دادن علاقه عاشقانه است.

They like you.

آنها شما را دوست دارند.

They give you the eye.

چشم را به شما می دهند.

Now, I'll go over to number seven.

حالا به شماره هفت می روم.

Transformers, more than meets the eye.

ترانسفورماتورها، بیش از آنچه به چشم می آید.

Remember, they're cars.

به یاد داشته باشید، آنها ماشین هستند.

They're Autobots and the Decepticons hiding in plain sight.

آنها Autobots و Decepticons هستند که در دید ساده پنهان شده اند.

There is more than meets the eye.

بیش از آنچه به چشم می آید وجود دارد.

They can change from one thing to another, but you don't know yet.

آنها می توانند از یک چیز به چیز دیگر تغییر کنند، اما شما هنوز نمی دانید.

And that's why we put yet here.

و به همین دلیل است که ما هنوز در اینجا قرار داده ایم.

So, when something is more than meets the eye, it's like if you wait long enough, you'll

بنابراین، وقتی چیزی بیشتر از چیزی است که به چشم می‌آید، مثل این است که اگر به اندازه کافی صبر کنید، خواهید

see there's much more to learn or to understand if you pay attention.

دید که چیزهای بسیار بیشتری برای یادگیری یا درک اگر توجه کنید وجود دارد.

Cool?

سرد؟

Well, now we've done these seven idioms and we've done this wonderful story.

خوب، حالا ما این هفت اصطلاح را انجام دادیم و این داستان فوق العاده را انجام دادیم.

How are we going to put them together?

چگونه می خواهیم آنها را کنار هم قرار دهیم؟

I think we should go to the board and find out!

فکر کنم باید بریم توی هیئت و بفهمیم!

Okay, so, we've learned what the idioms are and now we're going to back to the original

خوب، پس، ما یاد گرفتیم که اصطلاحات چیست و اکنون به

- original story and we're going to put the idioms we've just worked on into the story.

اصل - داستان اصلی باز می گردیم و اصطلاحاتی را که به تازگی روی آنها کار کرده ایم، در داستان قرار می دهیم.

You ready?

آماده ای؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

So, originally we had, you know, we'll read the story again and then we'll see how we

بنابراین، در ابتدا داشتیم، می دانید، داستان را دوباره می خوانیم و سپس خواهیم دید که چگونه

can change it up.

می توانیم آن را تغییر دهیم.

So, "The bright color of the shirt got my attention, so I bought it.

بنابراین، "رنگ روشن پیراهن توجه من را به خود جلب کرد، بنابراین آن را خریدم.

""Well, you've always had good taste in clothing", said Mr. E. James replied, "Not really, the

" آقای ای جیمز پاسخ داد: "خب، شما همیشه سلیقه خوبی در لباس داشته اید."

blue shirt I bought was so ugly that it hurts to look at it."

آنقدر زشت بود که نگاه کردن به آن آزاردهنده بود."

Mr. E. said, "So," - sorry - "Do you think so?

آقای E. گفت: "پس" - متاسفم - "اینطور فکر می کنی ؟

I though I saw Keiko show a little bit of romantic interest when you wore the blue shirt."

من دیدم که کیکو وقتی پیراهن آبی را پوشیدی کمی علاقه عاشقانه نشان داد."

James said "Really?

جیمز گفت: "واقعا؟

I will have to watch very carefully the next time I wear the shirt and see Keiko."

دفعه بعد که پیراهن را می پوشم و کیکو را می بینم، باید با دقت تماشا کنم."

And then he said "No, well I wouldn't try to deceive you."

و سپس گفت: "نه، خوب من سعی نمی کنم شما را فریب دهم."

And finally, "She is very interesting.

و در نهایت، "او بسیار جالب است.

There is more - there is a lot more to that woman that is not obvious."

چیزهای بیشتری وجود دارد - چیزهای بیشتری برای آن زن وجود دارد که مشخص نیست."

So, let's - let me entertain you.

بنابراین، اجازه دهید شما را سرگرم کنم.

Let's see how we can make the changes and use the first one.

بیایید ببینیم چگونه می توانیم تغییرات را ایجاد کنیم و از اولین مورد استفاده کنیم.

So, in the first one we've got "got my attention".

بنابراین، در مورد اول ما "توجه من را جلب کرده ایم".

What do we say instead of "Something got my attention"?

به جای «چیزی توجه من را جلب کرد» چه می گوییم؟

I'm going to erase it because clearly we're going to change this one.

من آن را پاک می کنم زیرا واضح است که ما این یکی را تغییر می دهیم.

Okay, so as I'm erasing and you're thinking, what do you think it is?

خوب، پس من دارم پاک می کنم و شما فکر می کنید، فکر می کنید چیست؟

Boom, like baseball, that's right.

بوم، مثل بیسبال، درست است.

"Caught my eye", right?

"چشمم را گرفت"، درست است؟

The bright color of the shirt caught my eye, so I bought it.

رنگ روشن پیراهن نظرم را جلب کرد، بنابراین آن را خریدم.

Good, that's the first one.

خوب، این اولی است.

One second, there we go.

یک ثانیه، ما به آنجا می رویم.

What about the next sentence?

جمله بعدی چطور؟

"Well you've always had good taste in clothing."

"خب تو همیشه سلیقه خوبی در لباس داشتی."

Always had good taste in clothing, what are we going to say?

همیشه سلیقه خوبی در لباس داشتید، چه بگوییم؟

Okay, now imagine if you have a bad arm and you have a - that's right, I go here and we're

خوب، حالا تصور کنید اگر بازوی بدی دارید و یک بازوی دارید - درست است، من اینجا می روم و می

going to say your good taste - and this changes to "an eye", alright, and "an eye for" - and

خواهیم سلیقه شما را بگوییم - و این به "یک چشم"، "خوب" و "یک چشم برای" تغییر می کند. و

now remember, an eye for clothing in this case means good taste, or you can tell the

حالا به یاد داشته باشید، چشم پوشی در این مورد به معنای خوش سلیقه است، یا می

difference between good and bad.

توانید خوب و بد را تشخیص دهید.

So, an eye for something means you know the difference between high quality and low quality

بنابراین، توجه به چیزی به این معنی است که شما تفاوت بین کیفیت بالا و کیفیت پایین

or good and bad.

یا خوب و بد را می دانید.

Alright.

بسیار خوب.

What about here?

اینجا چطور؟

"Not really, the blue shirt was so ugly it hurts to look at it."

واقعاً نه، پیراهن آبی آنقدر زشت بود که نگاه کردن به آن آزاردهنده بود.

Okay, you've got it.

باشه، متوجه شدی.

You got it.

فهمیدی.

Oh yes, let me get rid of all of this.

اوه بله، بگذار از شر همه اینها خلاص شوم.

And I'm going to ask you a question before I write it down.

و من قبل از نوشتن یک سوال از شما می پرسم .

When you work out, if you work out and go to the gym a lot, you know, you're like ugh,

وقتی ورزش می کنی، اگر زیاد ورزش می کنی و به باشگاه می روی، می دانی، مثل اوف،

really work, the next day it hurts and you go "My back is", what?

واقعاً کار می کنی، روز بعد دردت می گیرد و می روی «کمر من است»، چه؟

Sore!

دردناک

Because it hurts.

چون درد داره

So, we say "eyesore".

بنابراین، ما می گوییم "چشم".

Remember, eyesore means - sore means to hurt - an eyesore means something so ugly it hurts

به یاد داشته باشید، چشم درد یعنی - درد به معنای صدمه زدن - چشم زخم یعنی چیزی آنقدر زشت که

to look at it.

نگاه کردن به آن دردناک است.

An eyesore, right?

درد چشم، درست است؟

Sorry - an eyesore.

متاسفم - درد چشم

Let's put that there.

بیایید آن را آنجا بگذاریم.

It was an eyesore.

درد چشم بود

Almost forgot.

تقریبا فراموش شد

"Do you think so?

"اینطور فکر می کنی؟

I thought I saw Keiko show a bit of romantic interest..."

فکر کردم دیدم کیکو کمی علاقه عاشقانه نشان می دهد ..."

Hm hm hm hm hm.

هوم هوم هوم هوم.

What would we say?

چه می گوییم؟

Mmhmm, once again, I'll give you the opportunity to think about it carefully, and what one,

مممم، یک بار دیگر به شما این فرصت را می دهم که با دقت در مورد آن فکر کنید، و از کدام یک،

what idiom did we use to say showing romantic interest?

چه اصطلاحی برای ابراز علاقه عاشقانه استفاده کردیم ؟

Remember, giving the eye, when you give someone the eye, so Keiko was like "Ahh!", you know.

به یاد داشته باشید، چشم دادن، وقتی به کسی چشم می‌دهید، پس کیکو مثل «آه!» بود، می‌دانید.

Or my favorite, when someone's bashful, bashful means like, shy, and they're like -

یا مورد علاقه من، وقتی کسی شرمنده، خجالتی به معنای شبیه، خجالتی است، و آنها شبیه

giving you the eye.

به شما هستند.

Keiko was giving you the eye when she saw you with that blue shirt.

کیکو داشت تو را با آن پیراهن آبی دید.

And James says "Really?

و جیمز می‌گوید "واقعاً؟

I will have to watch very carefully the next time", okay?

دفعه بعد باید با دقت تماشا کنم "، باشه؟

What's that one going to be?

اون یکی چی میشه؟

Do do dodo do do dodo do do dododo.

Do do dodo do do do dodo do do dododo.

Musical interlude.

میان‌آهنگ موسیقی.

It means I'm making music for you while we wait.

یعنی در حالی که منتظریم برایت موسیقی میسازم.

So, in this case, I'm going to write -

بنابراین، در این مورد، من قصد دارم بنویسم -

so a long sentence here, it happens.

بنابراین یک جمله طولانی در اینجا، اتفاق می افتد.

Okay, so "Really?

خوب، پس "واقعا؟

I will have to keep an eye on what happens the next time I wear this shirt and see Keiko."

من باید مراقب باشم که دفعه بعد که این پیراهن را بپوشم و کیکو را ببینم چه اتفاقی می افتد."

Remember?

یاد آوردن؟

I will have to, you know, watch them, watch very carefully.

من باید، می دانید، آنها را تماشا کنم، بسیار با دقت تماشا کنم.

Finally, "I wouldn't try to deceive you."

در نهایت، "من سعی نمی کنم شما را فریب دهم."

What is "I wouldn't try to deceive you"?

"من سعی نمی کنم تو را فریب دهم" چیست؟

Okay, so again I will erase the board and you will figure out what it is.

خوب، پس من دوباره برد را پاک می کنم و شما متوجه خواهید شد که چیست.

But I will give you a hint: baaah, baaah!

اما من به شما اشاره می کنم: بآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ i!

Okay, I wouldn't try to pull the wool over your eyes, remember?

خوب، من سعی نمی کنم پشم را روی چشمانت بکشم، یادت هست؟

We talked about tricking you.

ما در مورد فریب شما صحبت کردیم.

You could think like a wolf in sheep's clothing, huh?

شما می توانید مانند یک گرگ در لباس گوسفند فکر کنید، ها ؟

And now I mean finally, I jumped the gun there.

و حالا منظورم این است که بالاخره، اسلحه را به آنجا پرت کردم.

Finally, "She is very interesting.

در نهایت، "او بسیار جالب است.

There is a lot more to that woman which is not obvious."

چیزهای بیشتری برای آن زن وجود دارد که مشخص نیست."

That sentence sounds kind of crazy, because it is.

این جمله تا حدی دیوانه کننده به نظر می رسد، زیرا چنین است.

I probably wouldn't say that, but we would say, and I will once again give you the opportunity

من احتمالاً این را نمی گویم، اما می گوییم، و یک بار دیگر به شما این فرصت

to try to figure it out before I get there, because you know, you're smart.

را می دهم که قبل از رسیدن به آنجا سعی کنید آن را بفهمید، زیرا می دانید که شما باهوش هستید.

I know you can do it.

من می دانم که شما می توانید آن را انجام دهید.

You can do it!

شما می توانید آن را انجام دهید!

And what is that sentence we're going to write here?

و آن جمله ای که قرار است اینجا بنویسیم چیست؟

Yeah.

آره

Wow, check that out.

وای، آن را بررسی کنید.

There is more to - well, there is more to here.

چیزهای بیشتری وجود دارد - خوب، اینجا چیزهای بیشتری وجود دارد .

Yes, there is more to here, but what I meant to write is "There is more to her", her is

بله، در اینجا چیزهای بیشتری وجود دارد، اما منظور من از نوشتن این بود که "بیشتر برای او وجود دارد"، او

Keiko, "than meets the eye."

Keiko است، "بیش از آنچه که به نظر می رسد."

Alright so, there is more to hear because we're going to look at how we changed it and

بسیار خوب، چیزهای بیشتری برای شنیدن وجود دارد زیرا ما می خواهیم ببینیم که چگونه آن را تغییر دادیم و

what it means here.

معنی آن در اینجا چیست.

So, "The bright color of the shirt caught my eye, so I bought it."

بنابراین، "رنگ روشن پیراهن نظر من را جلب کرد، بنابراین آن را خریدم."

Mr. E. says, "Well, you've always had a good eye for clothing.", right?

آقای ای می گوید: "خوب، شما همیشه چشم خوبی برای لباس داشتید."، درست است؟

James says, "Not really, the blue shirt I bought was an eyesore."

جیمز می‌گوید: «نه واقعاً، پیراهن آبی که خریدم چشم بود».

E says "Do you think so?

E می‌گوید: "اینطور فکر می‌کنی؟

I thought I saw Keiko giving you the eye when you wore the blue shirt."

فکر کردم وقتی پیراهن آبی را پوشیدی دیدم کیکو به تو چشم داده است ."

"Really?" said James, "I will have to keep an eye on what happens the next time I wear

"واقعا؟" جیمز گفت: " دفعه بعد که پیراهن را می پوشم

the shirt and see Keiko."

و کیکو را می بینم، باید مراقب اتفاقات بعدی باشم."

Mr. E, "Hey, I wouldn't try to pull the wool over your eyes."

آقای E، "هی، من سعی نمی کنم پشم را روی چشمانت بکشم."

And finally, "She is very interesting.

و در نهایت، "او بسیار جالب است.

There is more to her than meets the eye.", this Ms. Keiko.

چیزهای بیشتری برای او وجود دارد."، این خانم کیکو.

Anyway, I hope you like how we transitioned.

به هر حال، امیدوارم از نحوه انتقال ما خوشتان بیاید.

You notice we used "eye" many times, but it doesn't sound like we're saying "eye" too

متوجه شدید که ما بارها از "چشم" استفاده کرده ایم، اما به نظر نمی رسد که زیاد "چشم" را

much, because these - these idiomatic phrases that are so natural that fall from our lips

بگوییم، زیرا این عبارات اصطلاحی آنقدر طبیعی هستند که هنگام صحبت کردن از لب های ما می

when we speak, that it sounds natural and you don't feel like you're repeating yourself

افتند و طبیعی به نظر می رسد. و شما احساس نمی کنید که بیش از حد خود را تکرار می کنید

too much.

.

But as always, I want to give you a bonus before we do our homework, because that's

اما مثل همیشه، می‌خواهم قبل از انجام تکالیف به شما یک جایزه بدهم، زیرا

the way I roll here.

این روشی است که من اینجا رول می‌کنم.

Bonus: Keep one's eyes peeled.

امتیاز: چشمان خود را باز نگه دارید.

Some of you are going to say, "What is peeled?"

برخی از شما می گویید: "پوست چیست؟"

Well, when you have a banana, what you do is this, you take the skin off like that.

خوب، وقتی موز دارید، کاری که می کنید این است، پوست را آنطوری جدا می کنید.

That's called peeling.

به این میگن لایه برداری

Or, if you have an apple and you take the skin off, it's called peeling.

یا اگر سیب داشته باشید و پوست آن را جدا کنید به آن پوست می گویند.

Now, how you keep your eyes peeled, I don't know.

حالا چجوری چشماتو نگه میداری، نمیدونم.

It's not like I can take my eyes out and take the skin off, but we say it as an idiom, which

اینطور نیست که بتوانم چشمانم را بیرون بیاورم و پوستم را جدا کنم، بلکه آن را به صورت یک اصطلاح می گوییم که

is to watch something carefully, or someone.

این است که چیزی را با دقت تماشا کنی یا کسی را.

So, keep your eyes peeled for the cops.

بنابراین، چشمان خود را برای پلیس نگه دارید.

Watch out for the cops, okay?

مراقب پلیس ها باشید، باشه؟

So, it means "carefully watch somebody or for something".

بنابراین، به معنای "به دقت مراقب کسی یا چیزی باشید".

Similar to this is "keep an eye out for".

مشابه این عبارت "حواستان به آن" است.

Now, there are kind of two ways of saying this.

حال، دو راه برای گفتن این موضوع وجود دارد.

If you say keep your eye out for nails or something, it means watch out and be careful.

اگر می گویید حواستان به ناخن یا چیز دیگری باشد، به این معنی است که مراقب باشید و مراقب باشید.

The other reason you say this is usually when you hear it if you're at a restaurant and

دلیل دیگری که این را می گویید معمولاً وقتی آن را می شنوید اگر در یک رستوران

you go "Hey, keep your eye out for the waiter when he's coming."

هستید و می گویید "هی، وقتی گارسون می آید مراقبش باش ."

It's not keep your eyes peeled, which is like seriously look.

این به این معنی نیست که چشمانتان را پوست کنده نگه دارید، که مانند نگاه جدی است.

It means be aware of or look for somebody arriving.

به این معنی است که از ورود کسی آگاه باشید یا به دنبال آن باشید .

So, keep an eye out for the waiter or the salesperson, but it could also be keep an

بنابراین، مراقب پیشخدمت یا فروشنده باشید، اما می‌تواند

eye out for a package for me.

حواستان به بسته‌ای برای من باشد.

Something is arriving and I want you to pay attention, okay?

چیزی در حال رسیدن است و می خواهم توجه کنید، باشه؟

And "in the public eye".

و "در انظار عمومی".

Brad Pitt and Angelina Jolie - it's kind of funny because one day I'm going to say that

برد پیت و آنجلینا جولی - به نوعی خنده دار است زیرا یک روز من این را می گویم

and people are going to go "Who are these people?"

و مردم می گویند "اینها چه کسانی هستند ؟"

Time's going by so, I don't know, Justin Bieber?

زمان می گذرد، نمی دانم، جاستین بیبر؟

That's not a good choice either.

این هم انتخاب خوبی نیست.

Anyway, these people are in the public eye.

به هر حال این افراد در معرض دید عموم هستند.

It means they have the attention of the public.

این بدان معناست که آنها مورد توجه عموم قرار دارند.

Leaders, presidents, musicians, athletes, when they are well known to the public, we

رهبران، رؤسای جمهور، نوازندگان، ورزشکاران، وقتی برای عموم شناخته شده باشند،

say they're in the public eye.

می گوییم در معرض دید عموم قرار دارند.

In fact, because they're in the public eye, we can take a look at their lives in a way

در واقع، از آنجایی که آنها در معرض دید عموم هستند، می توانیم به زندگی آنها نگاهی بیندازیم که به

we wouldn't look at other people's lives, and because you're in the public eye or the

زندگی دیگران نگاه نمی کنیم، و از آنجا که شما در معرض دید عموم هستید یا در

spotlight, we think we have the right to look at you this way.

کانون توجه قرار دارید، فکر می کنیم حق نگاه کردن به شما

So, be careful.

خیلی مراقب باش.

You don't want to be in the public eye too much, because your private life becomes public

شما نمی خواهید زیاد در معرض دید عموم باشید، زیرا زندگی خصوصی شما تبدیل به ملک عمومی می شود

property, okay.

، خوب.

So, I've given you some bonus.

بنابراین، من به شما یک جایزه داده ام.

We've done our little exercise to check.

ما تمرین کوچک خود را برای بررسی انجام داده ایم.

The final thing I want to do is give you some homework!

آخرین کاری که می‌خواهم انجام دهم این است که به شما تکلیف بدهم!

In this case, what I want you to do is write a five-sentence paragraph using two of the

در این مورد، کاری که از شما می‌خواهم انجام دهید این است که یک پاراگراف پنج جمله‌ای را با استفاده از دو

idioms, at least, in the paragraph.

اصطلاح، حداقل، در پاراگراف بنویسید.

I don't want you getting overly repetitive and saying every sentence, okay?

من نمی خواهم بیش از حد تکراری شوید و هر جمله را بگویید، باشه؟

That's not how it flows.

اینطوری جریان ندارد.

I mean, when we do this, yes, I'm doing it on purpose to get you to think about it or

منظورم این است که وقتی ما این کار را انجام می‌دهیم، بله، من عمداً این کار را انجام می‌دهم تا شما را وادار کنم در مورد آن

think in an English way or, you know, with an English mind, so to speak, how we would

فکر کنید یا به روشی انگلیسی یا، می‌دانید، با ذهن انگلیسی، به اصطلاح، چگونه آن را

understand it, when we would probably use it.

بفهمیم، زمانی که احتمالاً از آن استفاده خواهیم کرد.

But you wouldn't say "eye, eye, eye, eye" every sentence.

اما شما هر جمله را نمی گویید "چشم، چشم، چشم، چشم" .

So, there would be more of a natural flow if I said something like "The bright color

بنابراین، اگر چیزی شبیه به "رنگ روشن

of the shirt caught my eye, so I bought it."

پیراهن توجه من را جلب کرد، بنابراین آن را خریدم"، جریان طبیعی بیشتری خواهد داشت.

And then someone said "Well, you've always had good taste in clothing."

و بعد یکی گفت: "خب، تو همیشه سلیقه خوبی در لباس داشتی."

And then said, "Yeah, but the last one I bought was an eyesore."

و سپس گفت: "آره، اما آخرین موردی که خریدم چشم بود."

That would be much more natural, to be honest, but we need the practice, which you know,

صادقانه بگویم، این بسیار طبیعی‌تر است، اما ما به تمرینی نیاز داریم که شما می‌دانید،

and that's why you're doing this.

و به همین دلیل است که این کار را انجام می‌دهید.

But in this case, I want you to write five sentences and in two of them, somewhere put

اما در این مورد، من از شما می خواهم که پنج جمله بنویسید و در دو تای آنها، یک جایی

one of these idioms, okay?

یکی از این اصطلاحات را قرار دهید، باشه؟

And then I want you to repeat it three times, because doing it once is nice, but if you

و سپس از شما می خواهم که آن را سه بار تکرار کنید، زیرا یک بار انجام آن خوب است، اما اگر

can do it three times and that would make you use at least six idioms in three different

بتوانید آن را سه بار انجام دهید و این باعث می شود حداقل از شش اصطلاح در سه

situations that you're writing, you probably can show that you've learned these very well,

موقعیت مختلف که در حال نوشتن هستید استفاده کنید، احتمالاً می توانید نشان دهید که اینها را خیلی خوب یاد گرفته اید،

yeah?

بله؟

Anyway, I hope you enjoyed the video.

به هر حال امیدوارم از ویدیو لذت برده باشید.

I've got to get going.

من باید راه بیفتم

This sweater is a little bit of an eyesore, but I like it.

این ژاکت کمی آزار دهنده است، اما من آن را دوست دارم.

I like it a lot.

این را بسیار دوست دارم.

But before I go, I would like to say once - first off, thank you very much for watching

اما قبل از رفتن، می خواهم یک بار بگویم - اول از همه از شما برای تماشای ویدیو تشکر می کنم

the video.

.

I always appreciate the audience that's out there, and I would like you to go to www.engvid.com

من همیشه از مخاطبانی که آنجا هستند قدردانی می‌کنم و از شما می‌خواهم به www.engvid.com

and that's www.engvid.com , where you can do the quiz that's related to this.

و آن www.engvid.com بروید، جایی که می‌توانید آزمون مربوط به این را انجام دهید.

Don't forget to subscribe, there's somewhere around here, there's a bell, you can ring

فراموش نکنید که مشترک شوید، جایی در این اطراف وجود دارد، یک زنگ وجود دارد، می توانید

my bell, ring my bell and you'll get the latest videos that I do, come right to your laptop,

زنگ من را به صدا درآورید، زنگ من را به صدا درآورید و جدیدترین ویدیوهایی را که من انجام می دهم دریافت خواهید کرد، مستقیماً به لپ تاپ،

phone, PC, whatever you're using.

تلفن، رایانه شخصی خود بیایید، هر چیزی که هستید. استفاده مجدد

Anyway, it's always been a pleasure, and I want you to keep an eye out for my next video,

به هر حال، همیشه لذت بخش بوده است، و من از شما می خواهم که مراقب ویدیوی بعدی من باشید،

alright?

خوب؟

See you!

به امید دیدار!