Conversation Skills: What's your communication style?

Oh, poor E. Hi. James, from EngVid. You know, people see the world differently. We all do.

اوه بیچاره ای. سلام. جیمز، از EngVid. می دانید، مردم دنیا را متفاوت می بینند. همه ما انجام می دهیم.

I mean, what sounds good to you may not feel right for other people. And we also learn

منظورم این است که آنچه برای شما خوب به نظر می رسد ممکن است برای دیگران مناسب نباشد. و ما نیز متفاوت یاد می گیریم

differently. What I want to do in this lesson today is teach you how to communicate more

. کاری که امروز در این درس می خواهم انجام دهم این است که به شما یاد بدهم چگونه ارتباط موثرتری برقرار کنید

effectively. I want to teach you the three styles that people have when they communicate,

. من می‌خواهم سه سبکی را که افراد هنگام برقراری ارتباط دارند،

how they communicate, and how you can use these styles -- understanding your own -- to

نحوه برقراری ارتباط، و اینکه چگونه می‌توانید از این سبک‌ها - درک سبک خودتان - برای

learn English more effectively. Let's go to the board and take a look, shall we?

یادگیری مؤثرتر انگلیسی استفاده کنید، به شما یاد بدهم. بیایید به هیئت مدیره برویم و نگاهی بیندازیم، درست است؟

We've got Mr. E. He doesn't seem to be so good today. Professor E, or whoever this guy

ما آقای E را داریم. به نظر می رسد او امروز چندان خوب نیست. پروفسور E، یا هر کسی که این

is with the funky glasses, right? Like a doctor. Like Freud. "So how do you feel about it,

مرد با عینک بد بو است، درست است؟ مثل یه دکتر مثل فروید. "پس چه احساسی در مورد آن دارید،

Mr. E?" Mr. E says, "I don't like how it sounds. It just feels wrong." I can't see myself doing

آقای E؟" آقای E می‌گوید: "من از صدایش خوشم نمی‌آید . فقط احساس اشتباهی دارد." نمی توانم خودم را در حال انجام

it.

آن ببینم.

Now, each one of these things, they're different styles. There's a word called "modalities",

در حال حاضر، هر یک از این چیزها، آنها سبک های مختلف هستند. کلمه ای به نام "روش ها" وجود دارد

which is a way of seeing or learning things, right? Modes, models. Now, he's talking about

که راهی برای دیدن یا یادگیری چیزها است، درست است؟ حالت ها، مدل ها حالا او در مورد

different ones. Sounding is for hearing. Feeling could be your hands or your body -- how does

موارد مختلف صحبت می کند. صدا برای شنیدن است. احساس می تواند دست یا بدن شما باشد -- چه

it feel? And seeing -- your eyes. We're going to look over here, now. And I'm going to give

حسی دارد؟ و دیدن -- چشمانت. حالا اینجا را نگاه می کنیم و من

you the titles or the proper names we say when we talk about these things, okay?

می‌خواهم عنوان‌ها یا نام‌های مناسبی را که وقتی در مورد این چیزها صحبت می‌کنیم به شما بدهم، خوب؟

So when we talk about a person who is "visual", we mean they see -- with their eyes, of course.

بنابراین وقتی در مورد شخصی صحبت می کنیم که "بصری" است، منظورمان این است که او می بیند -- البته با چشمان خود.

But what we're talking about is when they're thinking, they see pictures or movies. When

اما چیزی که ما در مورد آن صحبت می کنیم این است که وقتی آنها فکر می کنند، عکس یا فیلم می بینند. وقتی

you ask them a question, a picture appears in their eyes right away. When you say "the

از آنها سوالی می پرسید، بلافاصله عکسی در چشمانشان ظاهر می شود. وقتی می گویید "

large, black dog", they see a dog, a large, black one. They tend to be like me -- they

سگ بزرگ سیاه"، یک سگ بزرگ و سیاه را می بینند . آنها تمایل دارند مانند من باشند - آنها

speak quickly. That's why I'm slowing down now. But you say something to me -- I see

سریع صحبت می کنند. برای همین الان سرعتم را کم می کنم . اما شما چیزی به من بگویید -- من

a picture, and I want to get it out of my head as quickly as possible because pictures

یک عکس را می بینم و می خواهم هر چه سریعتر آن را از ذهنم بیرون کنم زیرا

are like a thousand words. Okay?

تصاویر مانند هزاران کلمه هستند. باشه؟

Now, they like things to look good. Why am I telling you this? Well, if you understand

اکنون، آنها دوست دارند همه چیز خوب به نظر برسد. چرا این را به شما می گویم؟ خوب، اگر بفهمید

how these people think, you'll understand how to communicate with them, right? So a

این افراد چگونه فکر می کنند، متوجه خواهید شد که چگونه با آنها ارتباط برقرار کنید، درست است؟ بنابراین یک

visual person likes things looking good. They speak quickly, and they see pictures when

فرد بصری دوست دارد چیزها خوب به نظر برسند. آنها به سرعت صحبت می کنند، و هنگام

they're speaking. That's why they speak so quickly to you or rapidly. Okay?

صحبت کردن، تصاویر را می بینند. به همین دلیل است که آنها خیلی سریع یا سریع با شما صحبت می کنند. باشه؟

What about an auditory person? "Auditory" comes from "audio". You know, your MP3 player?

در مورد یک فرد شنوایی چطور؟ "شنیداری" از "صوتی" می آید. آیا می دانید، پخش کننده MP3 شما؟

You like music? That's auditory -- with your ears. These people need clear speech. What

تو موسیقی دوست داری؟ این شنوایی است -- با گوش های شما. این افراد نیاز به بیان روشن دارند.

that means is what I'm doing now is best for an auditory person. They need to hear clearly

این بدان معناست که کاری که اکنون انجام می دهم برای یک فرد شنوایی بهترین است. آنها باید به وضوح

what you're saying or they don't understand you. It's not such a bad thing. We should

آنچه را که می گویید بشنوند یا شما را درک نمی کنند . آنقدرها هم چیز بدی نیست.

all be a little bit more clear in our speech, especially when learning a language. They

همه ما باید در گفتار خود کمی واضح تر باشیم، به خصوص هنگام یادگیری زبان. آنها

also need to manage sound level. What would happen is if I'm talking and they're talking

همچنین باید سطح صدا را مدیریت کنند. اتفاقی که می افتد این است که اگر من صحبت می کنم و آنها صحبت می کنند

and several people are talking, they're the people most likely to say, "Hey, guys. Shh!

و چندین نفر صحبت می کنند، آنها کسانی هستند که به احتمال زیاد می گویند: "هی بچه ها. خس!

Calm down. Lower the volume." Because they can't concentrate because they need that clear

آرام باشید. صدا را کم کنید." زیرا آنها نمی توانند تمرکز کنند زیرا به آن سخنرانی واضح نیاز دارند

speech. Okay?

. باشه؟

And what's the third thing we're going to talk about? Well, body. It's called "kinesthetic".

و سومین موردی که قرار است در مورد آن صحبت کنیم چیست؟ خوب بدن به آن "حرکت شناسی" می گویند.

Sometimes, that includes taste -- delicious! -- and smell. Okay? These people need really

گاهی اوقات، این شامل طعم - خوشمزه است! -- و بو کنید. باشه؟ این افراد واقعاً به

slow speech because they feel with their body. So the slow speech helps them to process the

گفتار آهسته نیاز دارند زیرا با بدن خود احساس می کنند. بنابراین، گفتار آهسته به آنها کمک می کند تا اطلاعات را پردازش کنند

information, okay? They like to do things. They are what we call "hands on". They want

، خوب؟ آنها دوست دارند کارها را انجام دهند. آنها همان چیزی هستند که ما به آن "دست روی دست" می گوییم. آنها می خواهند

to touch something or move something. They understand things when they're doing it. If

چیزی را لمس کنند یا چیزی را حرکت دهند. آنها وقتی آن را انجام می دهند، چیزهایی را درک می کنند.

you draw a picture like you would for the visual person, it won't make as much sense.

اگر مانند تصویری که برای شخص بصری ترسیم می کنید ، آنقدر منطقی نخواهد بود.

And even if you just speak to them, they won't get it. But as soon as they touch it, they

و حتی اگر فقط با آنها صحبت کنید، آنها متوجه نمی شوند. اما به محض اینکه آن را لمس می کنند، آن را

understand it. Okay? They like comfortable environments, something that makes them feel

درک می کنند. باشه؟ آنها محیط های راحت را دوست دارند، چیزی که باعث می شود احساس

comfortable.

راحتی کنند.

So in each category or sense, these people like things to look good -- the visual ones.

بنابراین در هر دسته یا مفهومی، این افراد دوست دارند چیزهایی خوب به نظر برسند -- آنهایی که بصری هستند.

These people like to make the sounds nice for them. And these people like to be comfortable

این افراد دوست دارند صداها را برایشان خوب درآورند. و این افراد دوست دارند

in their environment. The nice heat. The right chair. Okay?

در محیط خود راحت باشند. گرمای خوب صندلی مناسب باشه؟

How does this help you with your English? Well, this isn't a beginner lesson. What we

چگونه این به شما در مورد انگلیسی شما کمک می کند؟ خوب، این یک درس مبتدی نیست. آنچه ما

want to look at is how people learn and how we can speak to them so that your messages

می خواهیم به آن نگاه کنیم این است که مردم چگونه یاد می گیرند و چگونه می توانیم با آنها صحبت کنیم تا پیام

are understood more readily. Also, I'm going to show you how you can use it to help yourself

های شما راحت تر درک شوند. همچنین، من به شما نشان خواهم داد که چگونه می توانید از آن برای کمک به یادگیری خود استفاده کنید

learn. Are you ready?

. اماده ای؟

Okay. So as I was saying, it's important to learn your style as well as someone else's.

باشه. بنابراین همانطور که گفتم، مهم است که سبک خود و دیگران را یاد بگیرید.

How does it work for you? Well, look at Mr. E. He's saying all of these things. It "sounds",

چگونه برای شما کار می کند؟ خوب، آقای E را ببینید. او همه اینها را می گوید. "صدا"،

"feels", and "see". What the doctor really understands is "feel". So this is appropriate

"احساس" و "دیدن" است. چیزی که دکتر واقعا می فهمد "احساس" است. پس این

speech for him. "Feel", "to feel". How does it work for you in a classroom? Well, if you

سخنرانی برای او مناسب است. "احساس کردن"، "احساس کردن". چگونه در کلاس درس برای شما کار می کند؟ خوب، اگر

have an option, or if you're watching videos, you want to have someone who matches your

گزینه ای دارید، یا اگر در حال تماشای ویدیو هستید، می خواهید کسی را داشته باشید که با سبک شما مطابقت داشته

style. When Dr. E and Mr. E are speaking, "feel" and "feel" match.

باشد. وقتی دکتر E و آقای E صحبت می کنند، "احساس" و "احساس" مطابقت دارند.

Does your teacher speak quickly? If you're a visual person, this is good because if they

آیا معلم شما سریع صحبت می کند؟ اگر فردی بصری هستید، این خوب است، زیرا

speak slowly, you're going to get bored because you're seeing pictures, and the pictures are

اگر آنها آهسته صحبت کنند، حوصله تان سر خواهد رفت، زیرا در حال دیدن عکس ها هستید، و تصاویر در حال

disappearing, and they're still speaking. So you'll be like, "Come on! Come on!" Right?

ناپدید شدن هستند، و آنها همچنان در حال صحبت هستند. بنابراین شما مانند "بیا! بیا!" درست؟

Now, if they speak too quickly and speak like me all the time like this, too rapidly, and

حالا، اگر آنها خیلی سریع صحبت کنند و مثل من همیشه به این شکل، خیلی سریع صحبت کنند، و

you're kinesthetic or auditory -- or they're not clear -- you're not going to get the information

شما حرکتی یا شنوایی داشته باشید - یا آنها واضح نباشند - اطلاعات مورد نیاز خود را به دست

you need. So why am I telling you this? Pick the style you need. When you're studying,

نخواهید آورد. پس چرا این را به شما می گویم؟ سبک مورد نیاز خود را انتخاب کنید. وقتی در حال مطالعه هستید،

look at your environment. If you're an auditory person, pick something that has a neutral

به محیط خود نگاه کنید. اگر فردی شنوایی هستید ، چیزی را انتخاب کنید که صدای خنثی داشته باشد

sound so the sounds aren't bothering you, and someone who speaks clearly. Okay? So someone

تا صداها شما را آزار ندهند و کسی که واضح صحبت می کند. باشه؟ بنابراین کسی

who's got a lot of stuff going on in the background may not be the best teacher, especially on

که چیزهای زیادی در پس‌زمینه دارد، ممکن است بهترین معلم، به‌ویژه

the Internet, to watch, right? If you're visual, if they use pictures to show things, this

در اینترنت، برای تماشا نباشد، درست است؟ اگر بصری هستید، اگر از تصاویر برای نشان دادن چیزها استفاده می کنند،

is good. They speak fast, right? You can keep up with them. That's good for you. And kinesthetic,

این خوب است. آنها سریع صحبت می کنند، درست است؟ می توانید با آنها همراه باشید. این برای شما خوب است. و جنبشی،

the environment. They don't like a lot of mess or stuff around. So they have to be comfortable,

محیط زیست. آنها از آشفتگی یا چیزهای اطراف خوششان نمی آید. بنابراین آنها باید راحت باشند،

pick someone who speaks very slowly. And you should be comfortable in your environment.

کسی را انتخاب کنند که خیلی آهسته صحبت می کند. و شما باید در محیط خود راحت باشید.

Nice comfy seat. Warm cocoa in your hand, and you're just relaxed. Those are the best

صندلی راحت خوب کاکائو گرم در دست شما، و شما فقط آرام هستید. اینها بهترین

ways for you to learn.

راهها برای یادگیری شما هستند.

Now, moving on from your learning style, why don't we go back to why we're here -- communicating

اکنون، از سبک یادگیری خود حرکت کنید، چرا به دلیل حضور ما در اینجا -- برقراری ارتباط

with others. Now, here's how this works. People -- we're all different. So don't think one

با دیگران، باز نمی گردیم. در حال حاضر، در اینجا نحوه کار این است. مردم -- ما همه متفاوت هستیم. بنابراین فکر نکنید که یک

person thinks in one style. That's just silly. No one's all of everything, you know, 100

نفر به یک سبک فکر می کند. این فقط احمقانه است. هیچ کس همه چیز نیست، می دانید، 100

percent. But what we're looking at is what words do you hear them use very regularly.

درصد. اما چیزی که ما به آن نگاه می کنیم این است که از چه کلماتی می شنوید که به طور منظم استفاده می کنند.

If you want them to understand you better, it's best you use those same words when you're

اگر می خواهید آنها شما را بهتر درک کنند، بهتر است هنگام صحبت با آنها از همان کلمات استفاده

speaking to them. If I'm always saying, "It doesn't look good to me. I mean, you haven't

کنید. اگر همیشه می گویم " به نظر من خوب نیست. یعنی تو

really shown me anything, and I just don't see it", I'm a visual person. Speak faster,

واقعاً چیزی به من نشان ندادی و من فقط آن را نمی بینم" ، من یک فرد بصری هستم. سریع تر صحبت کنید

and use visual words. That will communicate to me we understand each other. If you use

و از کلمات بصری استفاده کنید. این به من ارتباط خواهد داد که ما یکدیگر را درک می کنیم. اگر از

auditory words like, "Doesn't sound right. I'm not hearing it. Doesn't ring a bell",

کلمات شنیداری مانند "صدای درستی به نظر نمی رسد. من آن را نمی شنوم. زنگ نمی زند" استفاده می کنید

it's like we're speaking different languages. And you don't want that, especially if you're

، مانند این است که ما به زبان های مختلف صحبت می کنیم. و شما این را نمی خواهید، به خصوص اگر در حال

learning a new language. All right?

یادگیری یک زبان جدید هستید. خیلی خوب؟

So I didn't make the words too complicated because I want you to use vocabulary you already

بنابراین من کلمات را خیلی پیچیده نکردم زیرا می خواهم از واژگانی که قبلاً

know. But listen for, you know, "see", "hear", "feel". These are common words. And I'm going

می دانید استفاده کنید. اما می دانید، "دیدن"، "شنیدن"، "احساس" را گوش کنید. اینها کلمات رایج هستند. و من در

to teach you a few more on the board in a second.

یک ثانیه چند مورد دیگر را روی تخته به شما آموزش خواهم داد .

But let's look at some useful phrases, okay? Now, when you want to give an idea when you're

اما بیایید به چند عبارت مفید نگاه کنیم، خوب؟ اکنون، وقتی می خواهید در هنگام تدریس ایده ای ارائه دهید

teaching, it's a very good thing to try to use as many of the styles as possible because

، بسیار خوب است که سعی کنید تا حد امکان از سبک ها استفاده کنید زیرا

you have different students. So right now, I'm going to speak a little faster because

دانش آموزان متفاوتی دارید. بنابراین در حال حاضر، من می خواهم کمی سریع تر صحبت

I don't want to make you visual people bored. But then, I'm going to slow down a bit to

کنم، زیرا نمی خواهم شما را خسته کنم. اما پس از آن، کمی سرعتم را کم می کنم تا

make sure the auditory and kinesthetic people understand what I'm getting at. All right?

مطمئن شوم که افراد شنوایی و حرکتی متوجه می شوند که من در چه کاری هستم. خیلی خوب؟

So when you're giving ideas or teaching, you could say something like this, "I'm going

بنابراین وقتی ایده می‌دهید یا تدریس می‌کنید، می‌توانید چیزی شبیه به این بگویید: «من

to demonstrate how to do it." And you're telling someone, "I'm going to do this physically."

می‌خواهم نشان دهم که چگونه این کار را انجام دهم». و شما به کسی می گویید "من این کار را به صورت فیزیکی انجام خواهم داد."

So for the people who are kinesthetic, they will go, "Okay." And they will be ready to

بنابراین، برای افرادی که حرکتی دارند، می‌گویند : «باشه». و آنها آماده

go, "Okay. Now, grab the bottle. Pick it up. Pull it. Okay." They understand. All right?

رفتن خواهند بود، "خوب. حالا بطری را بردارید. بردارید. بکشید. باشه." می فهمند. خیلی خوب؟

Now, if you're talking to a visual person, you're going to say something like, "I want

حالا، اگر با یک فرد بصری صحبت می‌کنید، چیزی شبیه به «می‌خواهم تصویر کنم» را بگویید

to illustrate", because that tells my brain -- "illustrate" is drawing. And my brain will

، زیرا این به مغز من می‌گوید -- «تصویر کردن» نقاشی است. و مغز من

get ready to take a picture and draw. Okay?

برای گرفتن عکس و کشیدن آماده می شود. باشه؟

And what about "articulates clearly"? "Articulate" in English means "to speak". "Articulate"

و در مورد "به وضوح بیان می کند" چطور؟ "Articulate" در انگلیسی به معنای "حرف زدن" است. «بیان کردن»

is to show through speech. So, "I want to articulate these points to you" -- "I'm going

نشان دادن از طریق گفتار است. بنابراین، "من می خواهم این نکات را برای شما بیان کنم" -- "من می خواهم

to tell you." Speech. That's part of the listening set. Okay?

به شما بگویم." سخن، گفتار. این بخشی از مجموعه شنیداری است. باشه؟

So when we're talking about giving ideas or teaching, here are some handy phrases to use.

بنابراین وقتی در مورد ارائه ایده یا آموزش صحبت می کنیم ، در اینجا چند عبارت مفید برای استفاده وجود دارد.

So you can use all of them, but at different points. "I'd like to demonstrate how we're

بنابراین می توانید از همه آنها استفاده کنید، اما در نقاط مختلف. "من می خواهم نشان دهم که چگونه این

going to do this. Now, before I do that, I want to clearly articulate that you should

کار را انجام می دهیم. اکنون، قبل از انجام آن، می خواهم به وضوح بیان کنم که شما

have all the things with you. Okay? And you know, just to illustrate my point, when you

باید همه چیز را با خود داشته باشید. باشه؟ و می دانید، فقط برای توضیح نظرم، وقتی

don't have these things, you can't do the job." I've used all three to communicate to

این چیزها را ندارید، نمی توانید کار را انجام دهید.» من از هر سه برای برقراری ارتباط با

all three styles of people. Nice, huh? Let's move on. What's the next one?

هر سه سبک افراد استفاده کرده ام. خوبه، ها؟ بیایید ادامه دهیم. مورد بعدی چیست؟

How do you say you like it? When I say to you, "You know what? It doesn't really feel

چطوری میگی دوستش داری؟ وقتی به شما می گویم ، "می دانید چیست؟ واقعاً احساس

good." You can say, "It feels right to me." You're communicating -- even though you don't

خوبی ندارد." شما می توانید بگویید: "این به نظر من درست است." شما در حال برقراری ارتباط هستید -- با وجود اینکه

agree, you're telling them, "I have the same kind of idea you have on this situation."

موافق نیستید، به آنها می گویید: "من همان نظری که شما در مورد این موقعیت دارید را دارم."

All right? So I can say, "It feels right to me", "It sounds right to me", or "sounds good

خیلی خوب؟ بنابراین می‌توانم بگویم: «به نظرم خوب است»، «به نظرم خوب می‌آید

to me" or, "It looks good." In each one, I'm communicating to each style, and I'm telling

» یا «به نظرم خوب می‌آید». در هر یک، من با هر سبکی ارتباط برقرار می کنم و به

them, "I understand you. Because you said 'feel', I'm saying 'feel'." Right? "How do

آنها می گویم "من شما را درک می کنم. چون شما گفتید "احساس"، من می گویم "احساس". درست؟ "

you feel about it?" "I feel pretty good." Proper response to proper question. "How does

راجع به این چه احساسی دارید؟" "احساس خوبی دارم." پاسخ مناسب به سوال مناسب "به نظرت

it look to you?" "Well, the way I see it" -- proper response to proper question. Okay?

چطوره؟" "خب، آن گونه که من آن را می بینم" - پاسخ مناسب به سوال مناسب. باشه؟

Cool.

And the last one, "being careful". When you want someone to be careful or to take their

سرد.

و آخرین مورد، "مراقب بودن". هنگامی که می خواهید شخصی مراقب باشد یا

time when they're doing something, here are some useful phrases. "Take one step at a time"

هنگام انجام کاری وقت بگذارد، در اینجا چند عبارت مفید وجود دارد. "یک قدم در یک زمان بردارید"

-- literally one step. Steps are small, and you're saying, "Be careful. Don't run. Take

- به معنای واقعی کلمه یک قدم. قدم ها کوچک هستند، و شما می گویید: "مراقب باش، فرار نکن،

steps." That's a physical thing. So if you've got a physical guy who's like, "Yeah, yeah."

قدم بردار." این یک چیز فیزیکی است. بنابراین اگر یک مرد فیزیکی دارید که می گوید: "آره، بله."

You go, "Hey, let's just take it one step at a time." All right?

شما می‌گویید، "هی، بیایید فقط یک قدم آن را برداریم." خیلی خوب؟

How about this, "word for word". That's auditory. "Listen, let's go over this word for word."

در مورد این، "کلمه به کلمه". این شنیداری است. "گوش کن، بیایید این کلمه به کلمه را مرور کنیم."

You could be reading a book or something, right? You could be reading a book or a paper

شما ممکن است در حال خواندن یک کتاب یا چیزی باشید، درست است؟ ممکن است در حال خواندن یک کتاب یا مقاله باشید

or even saying -- someone says something, and you go, "Hey, what did he say? I want

یا حتی بگویید -- یکی چیزی می گوید، و شما می گویید: "هی، او چه گفت؟ من

word for word." Once again, they're telling you -- remember, auditory? -- they're saying,

کلمه به کلمه می خواهم." یک بار دیگر، آنها به شما می گویند - یادتان هست، شنوایی؟ - آنها می گویند،

"Be clear. I need to hear each word, or I need to see each word or I won't understand."

"روشن باش. من باید هر کلمه را بشنوم، یا باید هر کلمه را ببینم وگرنه نمی فهمم."

And finally, the visual. "Look closely." Now, to be honest with you, 60 of people in North

و در نهایت، تصویری. "از نزدیک نگاه کن." حالا، صادقانه بگویم، 60 نفر از مردم آمریکای

America and 60 percent of English speakers are visual. Partly in the First World, I would

شمالی و 60 درصد انگلیسی زبانان بصری هستند. تا حدودی در جهان اول، می‌توانم

say, it's because we are hit all the time with television and Internet. So the visual

بگویم، به این دلیل است که ما همیشه با تلویزیون و اینترنت ضربه می‌خوریم. بنابراین موارد

ones you're going to see are maybe a little bit more helpful. But they're useful because

بصری که قرار است ببینید شاید کمی مفیدتر باشند. اما آنها مفید هستند زیرا

each of us change modes or styles depending on the situation we're in. So you should learn

هر یک از ما بسته به موقعیتی که در آن هستیم، حالت ها یا سبک ها را تغییر می دهیم. بنابراین شما باید

all of them. All right?

همه آنها را یاد بگیرید. خیلی خوب؟

Now, here are some words for vocabulary you may not know. "Dim." When there's a lot of

اکنون، در اینجا چند کلمه برای واژگان وجود دارد که ممکن است ندانید. "کم نور." وقتی

light, we say it's very "bright". But when there's not a lot of light and you're in a

نور زیاد باشد، می گوییم خیلی «روشن» است. اما وقتی نور زیادی وجود ندارد و در یک

dark room, you say it's "dim" because there's not a lot of light. When you have a "dim"

اتاق تاریک هستید، می گویید که "کم" است زیرا نور زیادی وجود ندارد. هنگامی که شما دیدگاهی «تار»

view of something or someone, it means you don't have a good view of them; you don't

نسبت به چیزی یا کسی دارید، به این معنی است که شما دیدگاه خوبی نسبت به آنها ندارید. شما

really like them necessarily. "I have a dim view of drugs." It means I don't like them.

واقعا آنها را دوست ندارید لزوما. من دید ضعیفی نسبت به مواد مخدر دارم. یعنی ازشون خوشم نمیاد

I don't like how they seem to me. "Dim" -- not a lot of light, not clear.

من از ظاهر آنها خوشم نمی آید. "تیر" -- نه نور زیاد، نه واضح.

"Clear" -- almost the exact opposite. "Clear" means it's easily understood. So when someone

"روشن" -- تقریباً برعکس. «روشن» یعنی به راحتی قابل درک است. بنابراین وقتی کسی

says to you, "I have a dim view of you" -- "I have a bad view of you. I don't necessarily

به شما می‌گوید، "من دید ضعیفی نسبت به شما دارم" -- " من دیدگاه بدی نسبت به شما دارم. من لزوماً

like you. The light isn't good on you." When they say, "It's clear", it means, "I understand."

شما را دوست ندارم. نور برای شما خوب نیست." وقتی می گویند «روشن است» یعنی می فهمم.

"Is that clear?" "I understand, sir. Got it." "Great." Clear. Easy. Like a good picture.

"واضح است؟" فهمیدم قربان. فهمیدم. "عالی." پاک کردن آسان. مثل یه عکس خوب

An "insight". See the word "in"? "In", you know -- and "sight" is the ability to see.

یک "بینش". کلمه "در" را می بینید؟ "در" می دانید -- و "دید" توانایی دیدن است.

When you have "insight", you have an understanding. "John, what's your insight on this particular

وقتی "بصیرت" دارید، درک دارید. "جان، بینش شما در مورد این

problem?" "Well, boss, I think --." He's saying, "What understanding do you have of this situation?"

مشکل خاص چیست؟" "خب، رئیس، من فکر می کنم ...." او می گوید: "درکی از این وضعیت دارید؟"

"He has no insight" -- no understanding.

"او بصیرت ندارد" - بدون درک.

How about this one? "Vocal". You'll hear vocal -- [sings]. You think it's speech. It kind

این یکی چی؟ "آواز". آواز می شنوید -- [آواز می خواند]. شما فکر می کنید این سخنرانی است. این یک

of is, but we use it for people who speak their mind a lot. "He's not very vocal" or,

جور است، اما ما از آن برای افرادی استفاده می کنیم که زیاد حرف خود را می زنند. "او خیلی آواز نیست" یا

"He's very vocal" means they speak their mind. They tell you what they're thinking. "Is he

"او خیلی آواز است" به این معنی است که آنها نظر خود را می گویند. آنها به شما می گویند که به چه فکر می کنند. "آیا او

vocal?" "Not really." Okay? I'm very vocal. That's why I'm doing this. Otherwise, there

آواز است؟" "نه واقعا." باشه؟ من خیلی خوش صدا هستم. به همین دلیل این کار را انجام می دهم. در غیر این صورت

would be no lesson.

درسی وجود نخواهد داشت.

"Tone" -- it's for music. But we usually use it to say something like this, "I don't like

"تن" - برای موسیقی است. اما ما معمولاً از آن برای گفتن چیزی مانند این استفاده می کنیم: "من از

your tone. I don't like the way you're speaking to me." In other words, "I don't get a good

لحن شما خوشم نمی آید. من از نحوه صحبت شما با من خوشم نمی آید." به عبارت دیگر، "من احساس خوبی

feeling about how you're saying words." "I like his tone" -- I'm happy about the way

در مورد نحوه بیان کلمات شما ندارم." "من از لحن او خوشم می آید" - از نحوه

they're speaking or what they're saying. Cool?

صحبت آنها یا آنچه می گویند خوشحالم. سرد؟

And the last one, "hear". You're going to go, "James, hear." My hearing. Hear is similar

و آخرین مورد، "شنیدن". می روی، "جیمز، بشنو." شنوایی من شنیدن

to "understanding" or "insight". You go, "I hear you." "I understand you." Right? No one

شبیه «درک» یا «بصیرت» است. تو برو، " میشنوم." "من تو را درک میکنم." درست؟ هیچ کس نمی

says, "I don't hear you" because it means, "I physically have no ears, and I can't hear

گوید، "من صدای شما را نمی شنوم" زیرا به این معنی است که "من از نظر جسمی گوش ندارم و نمی توانم بشنوم

what you're doing." When I say, "He doesn't hear you", it means, "He doesn't understand

که شما چه می کنید." وقتی می گویم "او صدای شما را نمی شنود" یعنی "او شما را نمی

you." Or, "yeah, yeah, you can stop. I hear you. I understand you." Cool?

فهمد". یا، "آره، آره، می توانی متوقف شوی. من صدایت را می شنوم. من تو را درک می کنم." سرد؟

Now, the last one is -- remember, kinesthetic, we were talking about -- "firm". "Firm" means

حالا، آخرین مورد این است - به یاد داشته باشید، جنبشی، ما در مورد آن صحبت می کردیم - "محکم". «فرم» به معنای

"strong" or a good hold. When I have a "firm" understanding, it means I really understand

«قوی» یا نگهدارنده خوب است. وقتی درک «قاطعانه» دارم ، به این معنی است که واقعاً

it; I have a good understanding. All right? "Cold" -- "He's just cold." It means they're

آن را درک می کنم. من درک خوبی دارم. خیلی خوب؟ "سرد" -- "او فقط سرد است." این بدان معنی است که آنها

not nice; they're not receptive; they're not friendly. Okay? And "grasp" is to understand.

خوب نیستند. آنها پذیرا نیستند. آنها دوستانه نیستند باشه؟ و «درك» فهميدن است.

See, we have "grasp" here, here, here, and "insight", and they're all about understanding.

ببینید، ما اینجا، اینجا، اینجا، و "بصیرت" داریم و همه آنها در مورد درک هستند.

"Did you grasp what I'm saying? Can you grasp what I'm saying?" Did you have any insight?

"آیا فهمیدی چه می گویم؟ آیا می توانی بفهمی چه می گویم؟" آیا بینشی داشتید؟

Are you hearing me?" Okay. Three different ways of saying same thing. You like that?

آیا صدای من را می شنوی؟" خوب. سه روش مختلف برای گفتن یک چیز. شما آن را دوست دارید؟

Good.

So I just want to say this before we disappear because I'm feeling sorry for my Mr. E. No.

خوب است.

بنابراین من فقط می خواهم قبل از اینکه ناپدید شویم این را بگویم زیرا برای آقای E. شماره

1, everybody has a different way of using their style. It won't be one style all the

1 خود متاسفم. روشی متفاوت برای استفاده از سبک آنها. همیشه یک سبک نخواهد

time. Please remember that. We switch styles depending on situations. No. 2, no style is

بود. لطفاً این را به خاطر داشته باشید. ما بسته به موقعیت ها سبک ها را تغییر می دهیم . شماره 2، هیچ سبکی

better than any other style. People usually think visual people think faster because they

بهتر از هر سبک دیگری نیست. مردم معمولا فکر می کنند افراد بصری سریعتر فکر می کنند زیرا

see pictures, but they also can make mistakes because they're quickly going through things,

آنها تصاویر را می بینند، اما همچنین می توانند اشتباه کنند، زیرا آنها به سرعت مسائل را مرور می کنند،

while the kinesthetic person takes the time to take it in and understand it. Right? Cool.

در حالی که فرد دارای حرکت روانی برای درک آن و درک آن زمان می گذارد. درست است، عالی است.

Now, if you can take these hints and remember, listen for the words people are saying, and

به کلماتی که مردم می گویند گوش دهید و

then try to match the words. That will give you what we call a "bonding". There's another

سپس سعی کنید کلمات را مطابقت دهید. این چیزی را به شما می دهد که ما آن را "پیوند" می نامیم. کلمه دیگری وجود دارد

word, but that's for another time. Try to use these phrases to get your ideas across.

، اما آن برای زمان دیگری است. سعی کنید از این عبارات برای رساندن ایده های خود استفاده کنید.

Okay? And you know, see how it works for you. Anyway, I've got a good feeling you're going

بسیار خوب. و می دانید، ببینید چگونه برای شما کار می کند.

to use these just right. But hear me out before I disappear. I want you to go somewhere, okay?

درست است اما قبل از اینکه ناپدید شوم صدایم را بشنو. من می خواهم شما به جایی بروید، باشه؟

Because I want to finish off the lesson. Unfortunately, I've got to go. All right, E, are you ready?

چون می خواهم درس را تمام کنم. متاسفانه باید برم خیلی خب، ای، آماده ای؟

So I want you to go to www.engvid.com, "eng" as in "English", "vid" as in "video", where

بنابراین می‌خواهم به www.engvid.com، "eng " در "انگلیسی"، "vid" به عنوان "video" بروید، جایی

you can learn about conversation skills, vocabulary, and many other interesting topics. Cool. I

که می‌توانید در مورد مهارت‌های مکالمه، واژگان و بسیاری موضوعات جالب دیگر بیاموزید. سرد.

know you hear what I'm saying. Anyway, I see it's time to go. I've got to jet. Take it

میدونم میشنوی چی میگم به هر حال می بینم که وقت رفتن است. من باید جت کنم

one step at a time. Anyway. Have a good one.

قدم به قدم کار را پیش ببر. به هر حال. یک خوب.