Basic English: Learn the difference between BECAUSE and SO

Man, that car goes so fast. I'd like one, but, you know, because I don't have the money

مرد، آن ماشین خیلی سریع می رود. من یکی می خواهم، اما، می دانید، چون در

right now, I -- hi. James, from EngVid. I'm looking at some serious automobiles. They

حال حاضر پول ندارم، من -- سلام. جیمز، از EngVid. من به چند خودرو جدی نگاه می کنم.

are so cool, and they go so fast it's incredible, you know? $50,000 -- I thought so. It's more

آنها خیلی باحال هستند و آنقدر سریع پیش می روند که باورنکردنی است، می دانید؟ 50000 دلار -- فکر کردم. این

money than that. Anyway. Today, we're going to do a lesson on "because" and "so". The

پول بیشتر از این است. به هر حال. امروز، ما درسی در مورد "چون" و "پس" برگزار می کنیم.

reason why is because a lot of students get confused with -- and I love the word "confused",

دلیل این است که بسیاری از دانش‌آموزان با آن اشتباه گرفته می‌شوند - و من عاشق کلمه "گیج" هستم،

so let's change that to a lot of students don't understand the difference between when

بنابراین بیایید آن را به بسیاری از دانش‌آموزان تغییر دهیم که تفاوت بین

to use "so" or "because", so they generally -- I'm using "so" again -- use "because".

زمان استفاده از "بسیار" یا "چون" را درک نمی‌کنند. بنابراین آنها به طور کلی -- من دوباره از "so" استفاده می کنم -- از "زیرا" استفاده می کنند.

It's easier. But today, we're going to learn the difference so you can start using it in

راحت تر است. اما امروز، ما قصد داریم تفاوت را یاد بگیریم تا بتوانید

your language like a native speaker, okay? Let's go to the board.

مانند یک زبان مادری از آن در زبان خود استفاده کنید، خوب است؟ بریم سراغ هیئت.

"He said I'm fat, so I hit him. Blam!" "I hit him because he said I was fat. Blam!"

گفت چاقم پس زدمش بلم! "من او را زدم چون گفت چاق هستم. بلام!"

What's the difference? "Mr. E punched me twice." Right? It hurt. It's still hurting. All right?

تفاوت در چیست؟ "آقای E دو مشت به من زد." درست؟ درد داشت. هنوز درد داره خیلی خوب؟

Do you know the difference between "so" and "because"? I can speak English. Because you're

آیا می دانید تفاوت بین "پس" و "چون" چیست؟ من میتوانم انگلیسی صحبت کنم. از آنجا که شما در حال

reading the sentence, it seems to be the same thing. I said "fat"; I got hit. Right? Right.

خواندن جمله هستید، به نظر می رسد که همان چیزی است. گفتم «چاق»؛ ضربه خوردم درست؟ درست.

But how do we know the difference, and what is the difference? Let's go to the board and

اما چگونه تفاوت را بدانیم و تفاوت در چیست؟ بیایید به تابلو برویم و

look at the grammar to start with. And then afterwards, we'll show examples of how it's

برای شروع به دستور زبان نگاه کنیم. و سپس پس از آن، نمونه هایی از تفاوت آن را نشان خواهیم داد

different. All right? So you can start using it right away.

. خیلی خوب؟ بنابراین می توانید بلافاصله استفاده از آن را شروع کنید.

First of all, I'm going to start with "because". It's easy. You'll notice a little here -- well,

اول از همه با "چون" شروع می کنم. آسان است. شما کمی اینجا متوجه خواهید شد -- خوب

a little here and a lot there. "Because." It's a reason. It's why. So when you use "because",

، کمی اینجا و مقدار زیادی آنجا. "زیرا." این یک دلیل است. به همین دلیل است. بنابراین وقتی از «زیرا» استفاده می‌کنید،

somebody usually says to you why. And then, you say "because". "I am late." "Why?" "Because

معمولاً کسی به شما می‌گوید چرا. و سپس، شما می گویید "چون". "من دیر آمدم." "چرا؟"

the train was late." "I am happy." "Why?" "Because I won a million dollars. I am happy

چون قطار دیر آمده بود. "من خوشحالم." "چرا؟" "چون من یک میلیون دلار برنده شدم. خوشحالم

--" you got it. Right? It's a conjunction. So what it does is it takes two statements

--" شما متوجه شدید. درست؟ این یک ربط است. بنابراین کاری که انجام می دهد این است که دو عبارت را می گیرد

and puts them together. "I did it because it was the right thing." It brings two statements

و آنها را کنار هم قرار می دهد. من این کار را کردم زیرا کار درستی بود.» دو گزاره را

together. Conjunction. "Con" means "with" and "junction", like joint, joined with each

با هم جمع می کند. پیوستگی. «کن» به معنای «با» و «اتصال» مانند مفصل، به هم پیوسته

other. Right? So it's a basic conjunction.

است. درست؟ بنابراین این یک ترکیب اساسی است.

Now, what we want to look at is "so". Here's where the difficulty comes in because "so"

حال آنچه می خواهیم به آن نگاه کنیم «چنین» است. اینجاست که مشکل به وجود می‌آید زیرا «پس

is a conjunction as well. You'll notice Mr. E is holding an arrow -- I'm sorry, a box.

» نیز یک ربط است. متوجه خواهید شد که آقای E یک فلش را در دست گرفته است -- متاسفم، یک جعبه.

And it's saying -- look. They're both the same. They're both conjunctions. They both

و می گوید -- نگاه کن. هردوشون مثل همن هر دو ربط هستند هر دو

join statements together. "It was hot, so I bought an ice cream." Right? So you go,

بیانیه ها را به هم می پیوندند. "گرم بود، بنابراین یک بستنی خریدم." درست؟ پس می روی،

"What? You bought an ice cream?" "Yeah. I bought an ice cream. It was hot, so I bought

"چی؟ بستنی خریدی؟" "آره. من یک بستنی خریدم. هوا گرم بود، بنابراین

an ice cream." Cool? So when you're doing that, you're joining it together just like

یک بستنی خریدم." سرد؟ بنابراین وقتی این کار را انجام می‌دهید، درست مانند

the conjunction for "because". Cool?

حرف ربط «زیرا» آن را به هم می‌پیوندید. سرد؟

And that's what caused the problem: They're both conjunctions. But "so" answers a different

و این همان چیزی است که باعث مشکل شد: آنها هر دو ربط هستند. اما «پس» به سؤال دیگری پاسخ

question. When you say the reason or you answer "why" for "because" -- "I am fat because I

می دهد. وقتی دلیل را می گویید یا به دلیل "چرا" پاسخ می دهید - "من چاق هستم زیرا

eat too much food." -- this is the reason. "So" is more of a result. What happened? Okay.

زیاد غذا می خورم." -- دلیلش اینه "پس" بیشتر یک نتیجه است. چی شد؟ باشه.

"It was raining very, very, very, very hard, so I got wet." "What happened?" "Well, it

"باران خیلی خیلی خیلی خیلی شدید بود، بنابراین خیس شدم." "چی شد؟" "خب

was raining really hard." "What happened?" "I got wet." "Oh." You could say this is the

، باران واقعاً شدیدی می بارید." "چی شد؟" "من خیس شدم." "اوه." می توان گفت این

reason, and that's why they're conjunctions. But then, "so" goes on to telling you what

دلیل است و به همین دلیل است که آنها ربط هستند. اما پس از آن، "پس" به شما می گوید که چه

happened, the next thing that happened, the next step. It doesn't always give you the

اتفاقی افتاده است، اتفاق بعدی که رخ داده است، مرحله بعدی. همیشه دلیل آن را به شما

reason for it. Right? "He ate dinner at seven o'clock, so I had dinner at 7:30 because I

نمی دهد. درست؟ او در ساعت هفت شام خورد ، بنابراین من ساعت 7:30 شام خوردم، زیرا من

was hungry, too." Notice I said "because". That was the reason. But I said this happened,

هم گرسنه بودم. توجه کنید که گفتم "چون". دلیلش هم همین بود. اما من گفتم این اتفاق افتاد،

this happened, and the reason was because I was hungry, too. I've taken them and joined

این اتفاق افتاد و دلیلش هم گرسنگی بود. من آنها را گرفتم و آنها را به

them together to show you a little bit of a difference. This is like action to action.

هم پیوستم تا کمی تفاوت را به شما نشان دهم . این مانند عمل به عمل است.

And this is why the action happened. All right?

و به همین دلیل این عمل اتفاق افتاد. خیلی خوب؟

There's another difference with "so" that I like. That should help you with them. "So"

یک تفاوت دیگر با "پس" وجود دارد که من آن را دوست دارم. که باید در مورد آنها به شما کمک کند. «پس

is also an adverb. We use it to show the extent or the range -- how far it is. I'll give you

» نیز یک قید است. ما از آن برای نشان دادن وسعت یا محدوده استفاده می کنیم -- چقدر فاصله دارد. من برای شما

an example. You know me. "James talks very fast." You can also say, "James talks so fast,

یک مثال می زنم. تو منو میشناسی جیمز خیلی سریع صحبت می کند. شما همچنین می توانید بگویید: "جیمز خیلی سریع صحبت می کند،

half the time, I can't understand him." And you'll go, "Why?" "Yeah. He talks so fast."

نیمی از زمان، من نمی توانم او را درک کنم." و می روید "چرا؟" "آره. او خیلی سریع صحبت می کند."

And that tells me the range. What we have here is verb plus "so". And that's how we

و این محدوده را به من می گوید. آنچه در اینجا داریم فعل به اضافه «so» است. و اینگونه است که

show the adverb, how it works together. Okay? Right. Or, "She looks so good tonight." "She

قید را نشان می دهیم، چگونه با هم کار می کند. باشه؟ درست. یا "او امشب خیلی خوب به نظر می رسد." "او

looks so good" is a big range. She looks really good. Smashing. Right?

خیلی خوب به نظر می رسد" طیف بزرگی است. او واقعا خوب به نظر می رسد. درهم شکستن. درست؟

We can also use it to tell truth. What? Yeah. I thought so. You didn't know that, right?

ما همچنین می توانیم از آن برای گفتن حقیقت استفاده کنیم. چی؟ آره من اینطور فکر کردم. تو این را نمی دانستی، درست است؟

Well, I think so. In saying, "I thought so", I believe this is a true statement. This is

خب، من اینطور فکر میکنم. با گفتن "من اینطور فکر کردم"، معتقدم که این یک جمله درست است.

true. Or I think so, "I believe it is true." "Because" doesn't have any of that. "Because"

درست است. یا من اینطور فکر می کنم، "من معتقدم که درست است." "چون" هیچ کدام از اینها را ندارد. "زیرا

is limited to a conjunction function only. All right? So I hope you get this. Okay? So

" فقط به یک تابع ربط محدود می شود. خیلی خوب؟ پس امیدوارم این را دریافت کنید. باشه؟ بنابراین

we've got the difference. There is one thing for "because", right? It's a conjunction,

ما تفاوت را داریم. یک چیز برای "چون" وجود دارد، درست است؟ این یک ربط است،

and that's an answer to "why", the reason why. And for "so", we have two things. The

و این پاسخی است به «چرا»، دلیل آن . و برای «پس» دو چیز داریم.

first thing we have to look at is it answers the question of result. What happened? Right?

اولین چیزی که باید به آن نگاه کنیم این است که به سوال نتیجه پاسخ می دهد. چی شد؟ درست؟

This, so this happened. Right? "People aren't buying, so we dropped our prices." So what

این، پس این اتفاق افتاد. درست؟ مردم خرید نمی کنند ، بنابراین ما قیمت های خود را کاهش دادیم. پس چه

happened? Prices were dropped. Okay? But it can also be an adverb. Modify the verb, so

اتفاقی افتاده؟ قیمت ها کاهش یافت. باشه؟ اما می تواند یک قید نیز باشد. فعل، so

verb plus "so", saying how fast, how slow, how high, how low. Or we can use it in a statement

فعل به اضافه «so» را تغییر دهید، بگویید چقدر سریع، چقدر کند، چقدر زیاد، چقدر پایین. یا می‌توانیم آن را در یک عبارت

or a phrase -- "I thought so", "I think so" -- to talk about truth. You like that? Good.

یا عبارتی استفاده کنیم - "من اینطور فکر می‌کردم"، "من اینطور فکر می‌کنم" - برای صحبت در مورد حقیقت. شما آن را دوست دارید؟ خوب

Give me a second. We're going to put it together.

یه لحظه صبر کن. قراره جمعش کنیم

Snap, and I'm back. All right. So board change, meaning, new lesson. What we are going to

ضربه بزنید، و من برگشتم. خیلی خوب. بنابراین تغییر تابلو، معنی، درس جدید. کاری که اکنون می‌خواهیم

do now -- we've already discussed what the differences are, and we talked about the grammar.

انجام دهیم -- قبلاً در مورد تفاوت‌ها بحث کرده‌ایم و در مورد دستور زبان صحبت کردیم.

Let's use it as examples. All right? So "Canadians are -- something -- polite. We don't talk

بیایید از آن به عنوان مثال استفاده کنیم. خیلی خوب؟ بنابراین "کانادایی ها -- چیزی -- مودب هستند. ما با هم صحبت

to each other." Well, what would that be? Right. We're going to look at two things.

نمی کنیم." خوب، آن چه خواهد بود؟ درست. ما دو چیز را بررسی خواهیم کرد.

Is it "because"? "Canadians are because" -- no. We're going to say "so polite". And remember,

آیا "به خاطر" است؟ "کانادایی ها به این دلیل هستند" -- نه. ما می خواهیم بگوییم "خیلی مودب". و به یاد داشته باشید،

there are a couple of things we learned about "so". "So" is a conjunction. In this case,

چند چیز وجود دارد که ما در مورد "so" یاد گرفتیم. "پس" یک ربط است. در این

is it acting like a conjunction? No. We're using it as an extent. We're talking about

صورت آیا مانند یک ربط عمل می کند؟ نه. ما از آن به عنوان یک حد استفاده می کنیم. ما در مورد محدوده صحبت می کنیم

the range, right? Extent. Like "so hot", "so cold". They're so polite, right, that they

، درست است؟ وسعت مثل «خیلی گرم»، «خیلی سرد». آنها آنقدر مودب هستند، درست است که

don't talk to each other. And it's true. You will see two Canadians walk by, smile, and

با هم صحبت نمی کنند. و این درست است. دو کانادایی را خواهید دید که از کنارشان عبور می کنند، لبخند می زنند و

say nothing because they don't want to interrupt each other's personal space. It's quite cute.

چیزی نمی گویند زیرا نمی خواهند فضای شخصی یکدیگر را مختل کنند. خیلی بامزه است

All right. Next. How about this one? "Are you sick?" "Yes". "I thought because --" well, it doesn't

خیلی خوب. بعد. این یکی چی؟ "آیا شما مریض هستید؟" "آره". "فکر کردم چون --" خوب، به نظر نمی

seem like we're offering up a reason, does it? No. So you'd probably say, "I thought

رسد که ما دلیلی ارائه کنیم، اینطور نیست؟ نه. پس احتمالاً می گویید "من اینطور فکر می کردم

so." Do you remember we said "so" introduces truth? "I thought so", "I think so". All right.

." یادت هست گفتیم "پس" حقیقت را معرفی می کند؟ "من اینطور فکر کردم"، "من اینطور فکر می کنم". خیلی خوب.

So we're talking about truth. "I thought you were sick. I believed it was true."

بنابراین ما در مورد حقیقت صحبت می کنیم. "فکر می کردم مریض هستی. باور کردم درست است."

Truth. Okay? That's the other reason we use "so".

حقیقت. باشه؟ این دلیل دیگری است که از "so" استفاده می کنیم.

Now, let's go to the other part of the board here, okay? "I helped him pay for it -- something

حالا بیایید به قسمت دیگر تخته اینجا برویم، باشه؟ "من به او کمک کردم تا هزینه آن را بپردازد -- چیزی

-- he was a nice guy." It seems like I've got two statements here, right? "He's a nice

-- او پسر خوبی بود." به نظر می رسد که من در اینجا دو بیانیه دارم، درست است؟ "او پسر خوبی است

guy" is a statement, and "I helped him pay for it" -- okay. So is it, "I helped him pay

" یک جمله است، و "من به او کمک کردم تا هزینه آن را بپردازد" - بسیار خوب. پس آیا اینطور است که "من به او کمک کردم هزینه

for it, so he's a nice guy"? That doesn't seem to make sense. "So he's a nice guy."

آن را بپردازد، پس او پسر خوبی است"؟ به نظر می رسد که منطقی نیست. "پس او پسر خوبی است."

How do I know he's a nice guy? It doesn't really answer the question "what happened?"

از کجا بفهمم که او پسر خوبی است؟ این واقعاً به سؤال "چه اتفاقی افتاده؟" پاسخ نمی دهد.

What it really answers is the question "why?" Right? So we'd probably put down this,

آنچه واقعاً به آن پاسخ می‌دهد این است که "چرا؟" درست؟ بنابراین ما احتمالاً این را کنار می گذاریم،

"because".

"زیرا".

So, "I helped him pay for it because he's a nice guy." And that is a reason why I did

بنابراین، "من به او کمک کردم تا هزینه آن را بپردازد، زیرا او پسر خوبی است." و این دلیلی است که من کاری انجام دادم

something. And that's what we said. "Because" is a conjunction that brings two statements

. و این همان چیزی است که ما گفتیم. «زیرا» حرف ربط است که دو گزاره را

together, and in this case, gives us the reason. Right?

با هم می آورد و در این صورت دلیل را به ما می دهد. درست؟

And how about the last one? "I broke it because I had to pay for it." Now I sound kind of

و آخری چطور؟ من آن را شکستم، زیرا باید هزینه آن را می پرداختم. الان یه جورایی

crazy. "I broke it because I had to pay for it." It probably didn't happen that way. That

دیوونه به نظر میرسم من آن را شکستم، زیرا باید هزینه آن را می پرداختم. احتمالا اینطوری نشد. این

doesn't seem logical. I think what happened was this: I broke it, and then somebody said,

منطقی به نظر نمی رسد. فکر می کنم اتفاقی که افتاد این بود: من آن را شکستم و بعد یکی گفت:

"So what happened?" And I go, "I had to pay for it." Okay? So we're going to use "so".

"پس چه شد؟" و من می گویم: "من باید برای آن هزینه می کردم." باشه؟ بنابراین ما از "so" استفاده می کنیم.

And "so" is what? Remember we said reason? And we say result. The result of my action,

و "پس" چیست؟ یادته گفتیم دلیل؟ و ما می گوییم نتیجه. نتیجه عمل من،

breaking it, caused me to have to pay for it. Remember, we said "because" is for "why",

شکستن آن، باعث شد که باید هزینه آن را بپردازم. به یاد داشته باشید، ما گفتیم "چون" برای "چرا" است،

and when we say result and we use "so", it's "what happened?" Right? Cool.

و وقتی می گوییم نتیجه و از "پس" استفاده می کنیم، "چه اتفاقی افتاده است؟" درست؟ سرد.

Hope you liked the lesson because it's a pretty good one, so I know you're going to learn

امیدوارم از این درس خوشتان آمده باشد زیرا درس بسیار خوبی است، بنابراین می دانم که برای آن یاد خواهید

for it. And you've learned one, two different -- three, four different things. Especially,

گرفت. و شما یک، دو متفاوت -- سه، چهار چیز متفاوت یاد گرفته اید. مخصوصاً،

I'm sure you learned the difference between result and reason, "so", and "because" because

مطمئنم که فرق بین نتیجه و دلیل، «پس» و «چون» را یاد گرفتی چون

it was a good lesson. And you know, now I've got to go. So E, you, I -- let's go. Conjunction,

درس خوبی بود. و می دانی، حالا باید بروم. پس E، تو، من -- بیا بریم. ربط،

right? Don't forget: conjunction, reason, and result, and you'll be fine. Anyway. Have

درست است؟ فراموش نکنید: پیوند، دلیل و نتیجه، و شما خوب خواهید شد. به هر حال.

a great one. But before I go, I need you to go to www.engvid.com, "eng" as in "English",

یک عالی داشته باشید. اما قبل از رفتن، باید به www.engvid.com، "eng" در "انگلیسی"،

"vid" as in "video" so you can learn more English with our other instructors because

"vid" به عنوان "video" بروید تا بتوانید زبان انگلیسی بیشتری را با سایر مربیان ما یاد بگیرید

it's a pretty good site and I know you'll enjoy it. Have a good one. E, let's go,

زیرا سایت بسیار خوبی است. و می دانم که از آن لذت خواهید برد یک خوب. E، بیا بریم،

so you don't get into any more trouble.

تا دیگر به دردسر نیفتی.