Fix your bad English

Hi. James, from EngVid. Today's video is on, well, "The Book of Bad English". There are

سلام. جیمز، از EngVid. ویدیوی امروز «کتاب انگلیسی بد» است. اشتباهاتی وجود دارد

mistakes that native speakers make that ESL people pick up -- and "ESL" is "English as

که سخنرانان بومی انجام می دهند که افراد ESL آن را انتخاب می کنند -- و "ESL" "انگلیسی به عنوان

a Second Language". People learning English, they pick up because native speakers don't

زبان دوم" است. افرادی که زبان انگلیسی را یاد می گیرند، این کار را انجام می دهند زیرا افراد بومی

even know they're making this mistake. So I want to teach you six common ones that come

حتی نمی دانند که این اشتباه را انجام می دهند. بنابراین من می‌خواهم شش مورد معمولی را که به

regularly or happen regularly in conversation. And I want you to learn them and make your

طور منظم یا به طور منظم در مکالمه اتفاق می‌افتد را به شما آموزش دهم. و من از شما می خواهم که آنها را یاد بگیرید و انگلیسی خود را

English perfect. Let's go to the board. Now, let's start with No. 1, one of my favorite

کامل کنید. بریم سراغ هیئت. حالا بیایید با شماره 1 شروع کنیم، یکی از موارد مورد علاقه من

ones: "amount" and "number". "Amount" is, sort of, like, "how much". A "number" is,

: "مقدار" و "تعداد". "مقدار" به نوعی مانند "چقدر" است. "عدد" همان

you know, "thing". When we look at "amount", you can think of you can't count it, all right?

"چیز" است. وقتی به "مقدار" نگاه می کنیم، می توانید به این فکر کنید که نمی توانید آن را بشمارید، خوب است؟

A lot of times, when we say "amount" -- like, "I have a large amount of water in my house"

خیلی وقت‌ها وقتی می‌گوییم «مقدار» - مثلاً «من مقدار زیادی آب در خانه‌ام دارم»

-- you can't count water. But you can count a number, so: "The number of people who come

- نمی‌توان آب را حساب کرد. اما شما می توانید یک عدد را بشمارید ، بنابراین: «تعداد افرادی که

to the city is in the thousands", so you can count them. Here's an example. Tell me if

به شهر می آیند هزاران است»، بنابراین می توانید آنها را بشمارید. در اینجا یک مثال است. به من بگویید که آیا

this is right or wrong. "The amount of students who are late is growing every day" or "the

این درست است یا غلط. « هر روز بر تعداد دانش آموزان تأخیر افزوده می شود» یا «هر روز بر

number of students who are late is growing every day." You should say "number" because

تعداد دانش آموزانی که تأخیر می افتند افزوده می شود». شما باید بگویید "عدد" زیرا

you can count students. You can't count amount. That rhymes. Maybe that'll help, right? You

می توانید دانش آموزان را بشمارید. شما نمی توانید مقدار را بشمارید. که قافیه. شاید این کمک کند، درست است؟ شما

can't count amount. You can't count amount. So when we want to talk about a number of

نمی توانید مقدار را بشمارید. شما نمی توانید مقدار را بشمارید. بنابراین وقتی می خواهیم در مورد تعدادی از

something or a body of something, "amount" is for things you cannot count, and "number"

چیزی یا بدنه ای از چیزی صحبت کنیم، «مقدار » برای چیزهایی است که نمی توانید بشمارید، و «عدد

is for things you can count. English people make this mistake a lot.

» برای چیزهایی است که می توانید بشمارید. انگلیسی ها این اشتباه را زیاد انجام می دهند.

Next: "among" and "between". When I used to teach "among" and "between", I would say,

بعدی: "در میان" و "بین". زمانی که «در میان» و «بین» را تدریس می‌کردم، می‌گفتم

"'Among' is 'with'. So there're five chairs, and you're 'with' another. And 'between' is

«در میان» «با» است. بنابراین پنج صندلی وجود دارد و شما «با» دیگری. و «بین» این است

you're in the middle." That's it. Because I was so smart. And then I found out it's

که شما هستید. در وسط." خودشه. چون خیلی باهوش بودم و بعد متوجه شدم که این

just this: two. More than two. That's it. Nothing special. When you talk about "between",

فقط این است: دو. بیش از دو. خودشه. چیز خاصی نیست. وقتی در مورد "بین" صحبت می کنید،

except -- and this is a major exception -- when you're talking about differences. Differences

به جز -- و این یک استثنای بزرگ است -- زمانی که در مورد تفاوت ها صحبت می کنید. تفاوت

you have to use "between". But generally speaking, "among" is more than two. "I was sitting among

هایی که باید از "بین" استفاده کنید. اما به طور کلی، "در میان" بیش از دو است. من در میان

my friends at the bar." You can know there're probably four or five, not two. But "let's

دوستانم در بار نشسته بودم. می توانید بدانید که احتمالاً چهار یا پنج نفر هستند، نه دو. اما «

keep this between you and me"? A lot of times, Canadians say, "Let's keep this among us."

این را بین من و تو نگه داریم»؟ بسیاری از اوقات، کانادایی ها می گویند، "بیایید این را در بین خود نگه داریم."

And it's like, "Among who?" "The rest of those guys, you know. The Americans. They don't

و مانند "در میان چه کسانی؟" "بقیه آن افراد، شما می دانید. آمریکایی ها. آنها

need to know this." Okay. So "between us" -- usually two, right? It could be two groups.

نیازی به دانستن این موضوع ندارند." باشه. بنابراین "بین ما" -- معمولا دو نفر، درست است؟ می تواند دو گروه باشد.

"There was a fight between this country and that country." Right? Because it's two groups.

بین این کشور و آن کشور دعوا شد . درست؟ چون دو گروهه

But "among" is for more than two, cool? All right. So "among" -- more than two; "between"

اما "در میان" برای بیش از دو است، جالب است؟ خیلی خوب. بنابراین "در میان" -- بیش از دو; "بین"

-- two. What about "bring" and "take"? This is something

-- دو. در مورد «آوردن» و «برداشتن» چطور؟ این چیزی است

that a lot of students make a mistake on. So you say, "Bring this to me" or "take this

که بسیاری از دانش آموزان در آن اشتباه می کنند. بنابراین شما می گویید "این را برای من بیاور" یا "این را

to him." It's very easy. "Bring" is "to the speaker", okay? And "take" is "away from the

برای او ببر." خیلی راحته "بیاور" "به گوینده" است، خوب؟ و «گرفتن» «دور از

speaker". Now, if you're born in England, that's easy because they always talk about

گوینده» است. حالا، اگر در انگلستان به دنیا آمده اید، این کار آسان است، زیرا آنها همیشه در مورد

"I want takeaway." Takeaway. Because they take the food away from the restaurant, right?

"من می خواهم غذای آماده" صحبت می کنند. بردن. چون غذا را از رستوران می برند، درست است؟

So one of my favorite sayings that we say in England -- not England -- that we say here

بنابراین یکی از جملات مورد علاقه من که در انگلیس می گوییم -- نه انگلیس -- که اینجا می گوییم

is, like -- watch every space movie: "Take me to your leader." You'll never see a space

این است که -- هر فیلم فضایی را تماشا کنید: " مرا پیش رهبر خود ببر." شما هرگز یک فیلم فضایی را نخواهید دید

movie, unless it's made by me -- and it would say, "Bring me to your leader." We don't do

، مگر اینکه توسط من ساخته شده باشد - و می گوید: "مرا پیش رهبر خود بیاور." ما این کار را نمی

that. You say, "Take them to the leader" because you're taking them away from this spot where

کنیم. شما می گویید "آنها را نزد رهبر ببرید" زیرا آنها را از این نقطه ای

the speaker is to a new location or spot. So "take" and "bring" are easy because it's

که گوینده در آن است به مکان یا نقطه جدیدی می برید. بنابراین "برداشتن" و "بیاوردن" آسان است زیرا

"bring -- come towards". Here's a mistake -- not Canadians -- English speakers make

"بیاورید - به سمت بیایید". در اینجا یک اشتباه وجود دارد - نه کانادایی ها - انگلیسی زبانان

that you should be aware of. They'll say something like, "Don't forget to bring your bag with

که باید از آن آگاه باشید. آنها به جای این جمله می گویند : "فراموش نکن که کیفت را

you" instead of, "Don't forget to take your bag." Do you know what the difference is?

با خودت ببری" میدونی فرقش چیه؟

Well, you're leaving, right? So you need to take it away. Remember I said "away from"?

خوب، تو داری میری، درسته؟ پس باید آن را بردارید. یادت هست گفتم "دور از"؟

Take the bag away from you. When you say, "Bring the bag with you", the speaker's speaking,

کیف را از دستت بردار وقتی می گویید " کیف را با خود بیاور"، صحبت گوینده است،

you're still moving away from the speaker, right? So you've got to use this. But Canadians

هنوز از گوینده دور می شوید، درست است؟ بنابراین شما باید از این استفاده کنید. اما کانادایی ها

and Americans and Brits say it a lot. They'll say, "Bring it with you." No. "Take" it with

و آمریکایی ها و بریتانیایی ها این را زیاد می گویند. می گویند با خودت بیاور. نه. آن را با خود "ببر"

you. You know the difference now because you're smart. And you're studying from The Book of

. شما اکنون تفاوت را می دانید زیرا باهوش هستید. و شما در حال مطالعه از کتاب

Bad English. Good for you. There's a worm in that book. Watch it.

بد انگلیسی. خوش به حالت. یک کرم در آن کتاب وجود دارد. تماشاش کن

Okay. "Fewer" or "less". I'm going to make a statement, and think which one is correct.

باشه. "کمتر" یا "کمتر". من می‌خواهم بیانیه‌ای بدهم و فکر کنم کدام یک درست است.

"'Fewer' than a million people have watched the videos on EngVid. 'Less' than a million

"کمتر از یک میلیون نفر ویدیوها را در EngVid تماشا کرده‌اند. کمتر از یک میلیون

people have watched the videos on EngVid." Which one would be correct? Yeah. If you said

نفر ویدیوها را در EngVid تماشا کرده‌اند." کدام یک درست خواهد بود؟ آره اگر گفتید

"less than", no. "Less" is similar to "amount". You say "fewer" for things you can count.

«کمتر از»، نه. «کمتر» شبیه «مقدار» است. برای چیزهایی که می توانید بشمارید می گویید "کمتر".

"Fewer than five people did the job or worked on the job", not "less than". "Fewer" is for

"کمتر از پنج نفر کار را انجام دادند یا روی کار کار کردند" نه "کمتر از". "کمتر" برای

numbers you can count. "Less" is like "amount". It's uncountable, right? "There is less water

اعدادی است که می توانید بشمارید. «کمتر» مانند «مقدار» است. غیرقابل شمارش است، درست است؟ اینجا آب

here than there." Try and say, "There is fewer water here than there." They're, like, "What?"

کمتر از آنجا است. سعی کنید و بگویید: " اینجا آب کمتر از آنجا است." آنها مانند "چی؟"

That's right, son. That's why you don't say it. Proper grammar. "There is less this than

درسته پسر واسه همینه که نمیگی گرامر مناسب "کمتر از این وجود

that." We commonly -- this is such a common mistake it's not even funny, right? But, once

دارد." ما معمولا -- این یک اشتباه رایج است که حتی خنده دار هم نیست، درست است؟ اما، یک بار

again, you're reading from The Book of Bad English. So you know lesson No. 4. Don't do

دیگر، شما در حال خواندن از کتاب بد انگلیسی. بنابراین شما درس شماره 4 را می دانید. این کار

it. All right? Mr. E is smiling because he's, like, "Damn! I didn't know that?" It's like,

را نکنید. خیلی خوب؟ آقای E دارد لبخند می زند زیرا او می گوید: "لعنتی! من این را نمی دانستم؟" مثل این است که

"Nor did I until about five hours ago." But now you and I both know. All right? Because

"تا حدود پنج ساعت پیش من هم این کار را نکردم." اما حالا من و تو هر دو می دانیم. خیلی خوب؟

I used to make this mistake until now. So you won't -- I'll be making this mistake fewer

چون تا الان این اشتباه را می کردم. بنابراین شما این کار را نمی کنید -- من این اشتباه را

times than before but less and less. See? That's different. I'm saying it differently

کمتر از قبل انجام می دهم اما کمتر و کمتر. دیدن؟ این متفاوت است. من آنجا جور دیگری می

there. Less and less. So I'm reducing, and that's what we're talking about.

گویم. کمتر و کمتر. بنابراین من در حال کاهش هستم، و این چیزی است که ما در مورد آن صحبت می کنیم.

What about "further" and "farther"? I feel really bad because anyone who I taught over

در مورد "بیشتر" و "دورتر" چطور؟ من واقعاً احساس بدی دارم زیرا به هر کسی که در هشت سال گذشته به آنها آموزش داده ام

the past eight years, these are the mistakes I made, and I'm teaching them now, and they're,

، اینها اشتباهاتی هستند که من مرتکب شدم و اکنون به آنها آموزش می دهم و آنها

like, "But James, you told me this!" And I went, "I didn't know it at the time. I went

مانند "اما جیمز، تو این را به من گفتی!" و من رفتم، "در آن زمان آن را نمی دانستم. من

by standard grammar or standard speak." And standard speak, which, you know, we all do,

با گرامر استاندارد یا صحبت استاندارد صحبت کردم." و صحبت استاندارد، که می دانید، همه ما انجام می دهیم،

doesn't mean it's correct. So I'm giving you something that's, you know, the correct grammar.

به این معنی نیست که درست است. بنابراین من چیزی به شما می دهم که، می دانید، دستور زبان صحیح است.

Now, colloquial is what we call -- "colloquial" is the common people speak. We didn't care.

در حال حاضر، محاوره چیزی است که ما می گوییم -- "عامیانه " مردم عادی صحبت می کنند. ما اهمیتی ندادیم.

People say it; no one's going to correct you because most of them don't know. All right?

مردم می گویند؛ هیچ کس شما را اصلاح نمی کند زیرا اکثر آنها نمی دانند. خیلی خوب؟

But then, you're here to learn, so I'm here to teach.

اما پس از آن، شما اینجا هستید تا یاد بگیرید، بنابراین من برای تدریس اینجا هستم.

How about, "further" and "farther"? Well, this one's easy to think of, all right? Because

"بیشتر" و "دورتر" چطور؟ خوب، فکر کردن به این یکی آسان است، خوب؟ چون

they sound almost the same, and that's part of the problem, right? It's a major part of

صدای آنها تقریبا یکسان است و این بخشی از مشکل است، درست است؟ این بخش عمده ای

the problem. So what we want to look at is the word "distance". When somebody says, "We

از مشکل است. بنابراین آنچه می خواهیم به آن نگاه کنیم کلمه "فاصله" است. وقتی کسی می گوید، "ما

need to investigate this further" or "we need to investigate farther" it's because they

باید این را بیشتر بررسی کنیم" یا "ما باید بیشتر تحقیق کنیم" به این دلیل است که آنها

really don't know. They sound the same. They almost look the same, except one sounds like

واقعا نمی دانند. صداشون یکیه آنها تقریباً یکسان به نظر می رسند، با این تفاوت که یکی از آنها شبیه

something from Star Wars. "Luke. I am your father." "Father", get it? Because there's

چیزی از جنگ ستارگان به نظر می رسد. "لوک من پدرت هستم ." "پدر"، آن را دریافت؟ چون

a distance between us. The mother and -- you don't? Forget it. Anyway. Distance. This is

بین ما فاصله است مادر و -- شما اینطور نیستید؟ فراموشش کن. به هر حال. فاصله.

an E by the way because I know there're some of you guys who are, like, just -- it's a

اتفاقاً این یک E است، زیرا می‌دانم که برخی از شما بچه‌ها هستند، مثلاً - یک

small E, but it's an E. I just fixed it, okay? So "farther" -- you know when you say "far

E کوچک است، اما یک E است. من آن را درست کردم، خوب؟ بنابراین "دورتر" - وقتی می گویید "

away", "The house is far away" or "my house is five miles farther" -- sorry. "My house

دور است"، "خانه دور است" یا "خانه من پنج مایل دورتر است" می دانید - متاسفم. "خانه من

is five kilometers further -- farther than yours." See? I almost said "further" because

پنج کیلومتر دورتر است -- دورتر از خانه شما." دیدن؟ من تقریباً گفتم "بیشتر" زیرا

we, in English, do that a lot. But you say, "I live farther than you do." That means far

ما به زبان انگلیسی این کار را زیاد انجام می دهیم. اما شما می گویید "من دورتر از شما زندگی می کنم." این یعنی

-- more far away, right? "Further" means "more" or "longer". So "We need to discuss this further",

دور -- دورتر، درست است؟ "Further" به معنای "بیشتر" یا "طولانی تر" است. بنابراین "ما باید در این مورد بیشتر بحث کنیم"، به

which means we need a longer time to speak or more time to speak. So this is more about

این معنی که به زمان بیشتری برای صحبت یا زمان بیشتری برای صحبت نیاز داریم. بنابراین این بیشتر در مورد

"more" or "longer", but not distance longer, all right? So if you want to study further,

"بیشتر" یا "طولانتر" است، اما نه فاصله طولانی تر، خوب؟ بنابراین اگر می خواهید بیشتر مطالعه کنید

you might have to travel farther to another library to do so. You like that? I don't.

، ممکن است مجبور شوید برای انجام این کار به کتابخانه دیگری سفر کنید. شما آن را دوست دارید؟ من این کار را نمی کنم.

My head is spinning. But we're learning bad English. It should be, like -- it's going

سرم گیج می رود. اما ما در حال یادگیری زبان انگلیسی بد هستیم. این باید باشد، مانند - قرار است

to come up here -- the "effect" this is having on me, not the "affect". I mean it is "affecting"

به اینجا بیاید - "تاثیری" که این روی من می گذارد، نه "تأثیر". منظورم این است که روی من «تاثیر می‌گذارد»

me and changing the way I look at things, but the "effects" it has actually had are

و نگاه من به چیزها را تغییر می‌دهد، اما «تأثیرات» که در واقع داشته است،

changing or influencing my thoughts since I've learned the six, and I did all that production

از زمانی که شش مورد را یاد گرفتم، افکار من را تغییر داده یا تحت تأثیر قرار می‌دهد، و من تمام آن تولید را انجام دادم

to introduce to you No. 6. I have notes on the board for a reason, because

تا به شما معرفی کنم. شماره 6. من به دلایلی روی تابلو یادداشت دارم، زیرا

I would be a liar to say I've never made these mistakes. Most Canadians and -- I say "Canadians",

دروغگو خواهم بود اگر بگویم هرگز این اشتباهات را مرتکب نشده ام. اکثر کانادایی ها و -- من می گویم "کانادایی ها"،

sorry -- English. Because I was born in England, been to America -- just English-speaking people

متاسفم -- انگلیسی. چون من در انگلستان به دنیا آمدم ، در آمریکا بودم - فقط افراد انگلیسی زبان

make this mistake incredibly. The only time we ever get it right is "special effects,

این اشتباه را به طرز باورنکردنی مرتکب می شوند. تنها زمانی که ما آن را به درستی انجام می‌دهیم «افکت‌های ویژه،

effects, effects, effects!" Because we know the result of the special effect in a movie

افکت‌ها، افکت‌ها، افکت‌ها» است. زیرا می دانیم که نتیجه جلوه ویژه در یک

is [boom] Superman flies. Other than that, when we talk about it, a lot of the time we

فیلم [بوم] سوپرمن مگس است. به غیر از این، وقتی در مورد آن صحبت می کنیم، اغلب اوقات

get confused because "affect", "effect" -- so similar in sound. Nobody notices. So today,

گیج می شویم زیرا "تأثیر"، "اثر" -- از نظر صدا بسیار شبیه به هم هستند. هیچ کس متوجه نمی شود. بنابراین امروز،

you won't make that mistake. Usually, when we talk about "effects", we talk about results.

شما آن اشتباه را مرتکب نخواهید شد. معمولاً وقتی از "اثرات" صحبت می کنیم، در مورد نتایج صحبت می کنیم.

"What was the net effect? What happened? What was the change?" Keyword here because the

"اثر خالص چه بود؟ چه اتفاقی افتاد؟ چه تغییری داشت؟" کلمه کلیدی در اینجا به این دلیل است که

verb means "to cause a change". The noun is "What was the final change. What was the net

فعل به معنای "ایجاد تغییر" است. اسم این است "تغییر نهایی چه بود. اثر خالص

effect or what was the final effect?" The next one is easy to remember because think

یا اثر نهایی چیست؟" خاطره بعدی آسان است زیرا به

about influence and emotion. This could be for things, you might say; this would be for

تأثیر و احساسات فکر کنید. ممکن است بگویید این می تواند برای چیزهایی باشد؛ این برای

people. It's not exact. It's not a science. It's 80 percent. But I'm trying to make it

مردم خواهد بود دقیق نیست. این یک علم نیست. 80 درصد است. اما من سعی می کنم

easy for you to remember these. "Affect" is almost about being human. When I say to you,

یادآوری این موارد را برای شما آسان کنم. «تاثیر» تقریباً درباره انسان بودن است. وقتی به شما می‌گویم،

you know, the affect -- "How did it affect you?" -- we're talking about emotion, the

می‌دانید، این تأثیر - "چگونه روی شما تأثیر گذاشت ؟" -- ما در مورد احساسات صحبت می کنیم،

emotional feeling that you have, right? And then we talk about "influence". We "influence"

احساس عاطفی که شما دارید، درست است؟ و سپس در مورد "نفوذ" صحبت می کنیم. ما

by changing" -- but this is different -- changing the way you think, how were you influenced.

با تغییر "تأثیر می گذاریم" -- اما این متفاوت است -- تغییر طرز فکر شما، چگونه تحت تأثیر قرار گرفته اید.

"How is this affecting the people in your family?" Not "effecting". That would be different.

"این چگونه بر افراد خانواده شما تأثیر می گذارد؟" نه "تأثیر". این متفاوت است

"How is it changing? How is it influenced? How were you influenced by it?" So if you

. آیا تغییر می کند؟ چگونه تحت تأثیر قرار می گیرد؟ چگونه تحت تأثیر آن قرار گرفتید؟» پس اگر

can remember this one -- this is more of a human emotion thing, and this is more of an

بتوانید این یکی را به خاطر بسپارید -- این بیشتر یک چیز احساسات انسانی است و این بیشتر یک

action thing -- you'll be okay. And you won't make the mistake I'm probably going go to

چیز عملی است -- شما مشکلی ندارید. و اشتباه نمی کنید. من احتمالاً

make in about five seconds when I explain it again to you, okay? That's the effect it's

تا پنج ثانیه دیگر آن را برای شما توضیح خواهم داد ، خوب؟ این همان تأثیری است

having on me. Did I say "affect" or "effect"? I'm not sure.

که روی من می گذارد. گفتم "تاثیر" یا "اثر"؟ مطمئن نیستم.

Okay, so let's go back over this quickly because I don't know how much time I've got left,

باشه، پس بیایید سریع به این موضوع برگردیم زیرا نمی دانم چقدر زمان باقی مانده است،

but I don't want to affect the lesson, right? So when we look at "amount" or "number", you

اما نمی خواهم روی درس تأثیر بگذارم، درست است؟ بنابراین وقتی به "مقدار" یا "تعداد" نگاه می کنیم، می

can't count amounts. Sugar, salt, water. Numbers, you can. People, all right? Next "among" and

توانید مقدار را بشمارید. شکر، نمک، آب. اعداد، می توانید. مردم، خیلی خوب؟ بعد "در میان" و

"between". If you have two, you'd say "between". If you have more than two, say "among". "Bring"

"بین". اگر دو عدد دارید، می گویید "بین". اگر بیشتر از دو دارید، بگویید «میان» بیاور

and take": If it's moving away, if it's coming to the speaker, say "bring". If it's moving

و بردار: اگر در حال دور شدن است، اگر به گوینده می آید، بگو «بیاور». اگر

away from the speaker, say "take". Okay? "Fewer" or "less": If you have something you can count,

از بلندگو دور می‌شود، بگویید «بگیر». باشه؟ "کمتر" یا "کمتر": اگر چیزی دارید که می توانید بشمارید،

say "fewer" -- "fewer than five". "Less than" is for uncountables, and it follows the similar

بگویید "کمتر" -- "کمتر از پنج". «کمتر از » برای غیرقابل شمارش ها است و به دنبال

words here, these words. "Further" and "farther" -- don't forget, "Luke I am your father,"

کلمات مشابه در اینجا، این کلمات است. "بیشتر" و "دورتر" -- فراموش نکنید "لوک من پدر شما هستم"

-- talk about distance and relationships, all right? But this is just for distance -- kilometers,

-- در مورد فاصله و روابط صحبت کنید، خوب است؟ اما این فقط برای مسافت است -- کیلومتر،

inches, centimeters -- while the other one means "more" or "longer". And finally, let's

اینچ، سانتی متر -- در حالی که دیگری به معنای "بیشتر" یا "طولانتر" است. و در نهایت،

look at the "affect" or the "effect" if we're talking about emotion or result. Good?

اگر در مورد احساس یا نتیجه صحبت می کنیم، بیایید به "تاثیر" یا "اثر" نگاه کنیم . خوبه؟

Got to go, so let's go to www.engvid.com, where "eng" stands for "English" and "vid"

باید برویم، پس بیایید به www.engvid.com برویم، جایی که "eng" مخفف "English" و "vid"

stands for "video", where "me and the worm" will be studying from The Book of Bad English.

مخفف "video" است، جایی که "من و کرم" از کتاب The Book of Bad English در حال مطالعه خواهیم بود.

Have a good one. I hope that gets to more than just a few people.

یک خوب. من امیدوارم که به بیش از چند نفر برسد.