Learn English - What do you do for fun?

Hi. James from EngVid. Just looking at my work. I don't know when I'm going to get any

سلام. جیمز از EngVid. فقط به کارهایم نگاه می کنم. من نمی دانم چه زمانی قرار است

more downtime. I mean, I haven't had spare time or time off in so long. I haven't done

دیگر از کار بیفتم. منظورم این است که مدت زیادی است که وقت خالی یا مرخصی نداشته ام.

any of my interests or hobbies and -- you know what I mean, right? You don't? Oh, that's

من هیچ یک از علایق یا سرگرمی هایم را انجام نداده ام و -- می دانید منظورم چیست، درست است؟ شما این کار را نمی کنید؟ اوه، این

today's lesson. We're going to talk to you about conversation skills and how you can

درس امروز است. ما قصد داریم در مورد مهارت های مکالمه و نحوه

improve them while talking about your downtime, hobbies, and time off. You know? Oh, you don't

بهبود آنها در حین صحبت در مورد زمان استراحت، سرگرمی ها و اوقات فراغت با شما صحبت کنیم. میدونی؟ اوه، شما نمی

know? Let's do it, then. Let's go to the board. Well, let's start off with what is a "hobby".

دانید؟ پس بیایید آن را انجام دهیم. بریم سراغ هیئت. خوب، بیایید با آنچه که یک "سرگرمی" است شروع کنیم.

Well, a "hobby" is something -- and you can think of the word "habit". I think most of

خوب، "سرگرمی" چیزی است -- و می توانید به کلمه "عادت" فکر کنید. من فکر می کنم بیشتر

you know "habit" is something you do regularly. Well, a "hobby" starts with a "h", and it

شما می دانید "عادت" کاری است که به طور منظم انجام می دهید. خوب، یک "سرگرمی" با "h" شروع می شود و

means "something you do regularly". But in this case, it's something that's fun, you

به معنای "کاری که شما به طور منظم انجام می دهید" است. اما در این مورد، این چیزی است که سرگرم کننده است،

do it regularly, and you don't get paid for it. That's what we usually call your "hobby".

شما آن را به طور منظم انجام می دهید و بابت آن پولی دریافت نمی کنید. این همان چیزی است که ما معمولاً آن را "سرگرمی" شما می نامیم.

So you might even spend money and time to do it, but you get a lot of fun from it, and

بنابراین ممکن است حتی برای انجام آن پول و زمان خرج کنید، اما از آن لذت زیادی

you do it regularly. Now, another word for "hobby" is "interest". And the funny thing

می برید و به طور منظم این کار را انجام می دهید. اکنون کلمه دیگری برای "سرگرمی" "علاقه" است. و نکته خنده دار

about "interest" is that I could say to you, "What are your hobbies?" Or I could say to

در مورد "علاقه" این است که می توانم به شما بگویم "سرگرمی های شما چیست؟" یا می توانم به

you "What are your interests?" And it's almost the same. And we use them -- English speakers

شما بگویم "علائق شما چیست؟" و تقریباً همینطور است. و ما از آنها -- انگلیسی زبانان

-- almost interchangeably, which means we can just change them, and it doesn't really

-- تقریباً به جای یکدیگر استفاده می کنیم، به این معنی که فقط می توانیم آنها را تغییر دهیم، و واقعاً

matter. But there's a slight difference. Remember "hobby" and "habit" go together -- you do

مهم نیست. اما یک تفاوت جزئی وجود دارد. به یاد داشته باشید "سرگرمی" و "عادت" با هم هستند -- شما به طور منظم انجام می دهید

regularly? Well, "interest" means "I like it". Like, I'm interested in the theatre,

؟ خوب، "علاقه" یعنی "من آن را دوست دارم". مثلاً من به تئاتر علاقه دارم،

but I don't go all the time, maybe once every two years. But my hobby is collecting comic

اما مدام نمی روم، شاید هر دو سال یک بار. اما سرگرمی من جمع آوری

books, which means I actually -- every week -- buy the comic books. Like, I have it, and

کتاب های مصور است، یعنی در واقع -- هر هفته -- کتاب های مصور را می خرم. مانند، من آن را دارم، و

I get enjoyment from both. So remember, you can use the words, but one is more specific,

از هر دو لذت می برم. بنابراین به یاد داشته باشید، می توانید از کلمات استفاده کنید، اما یکی خاص تر است

all right? So you could say -- you know, you could say, "I'm interested in reading." -- I

، خوب است؟ بنابراین می توانید بگویید -- می دانید، می توانید بگویید: "من به خواندن علاقه دارم." -- من

don't have time to do it, but I like the idea of it. versus "My hobby is reading.", which

برای انجام آن وقت ندارم، اما ایده آن را دوست دارم. در مقابل «سرگرمی من خواندن است.»،

is -- that's what I do when I don't have anything to do. All right?

یعنی -- این کاری است که وقتی کاری برای انجام دادن ندارم انجام می دهم. خیلی خوب؟

So let's go over here. What kind of hobbies or interests can a person have? Well, one

پس بیایید به اینجا برویم. یک فرد چه نوع سرگرمی یا علایقی می تواند داشته باشد؟ خب

of them is collecting. Now, what does "collecting" mean? It means "to bring together a group

یکیشون داره جمع میکنه حال، «جمع آوری» یعنی چه؟ این به معنای "جمع کردن یک گروه

of things", all right? But in this case, "collecting" is very specific. Personally, I collect comic

از چیزها" است، درست است؟ اما در این مورد، «جمع آوری » بسیار مشخص است. من شخصاً کتاب های کمیک را جمع آوری می کنم

books. And I dare you to go back and watch how many videos I've done wearing a Batman

. و من به شما جرات می کنم که برگردید و چند ویدیو را با پوشیدن

T-shirt, and you'll know I'm a real collector, okay? I love Batman. But let's just say I

تی شرت بتمن تماشا کنید، و می دانید که من یک کلکسیونر واقعی هستم، خوب؟ من عاشق بتمن هستم. اما بگذریم که من

bought Batman No. 1. Now, if I'm a collector, I'll also buy Batman No. 2 and Batman No.

بتمن شماره 1 را خریدم، حالا اگر کلکسیونر باشم، بتمن شماره 2 و بتمن شماره

3 and so on and so on. I'll continue to buy. And I will keep them. I'm not going to sell

3 و غیره و غیره را هم می خرم. من به خرید ادامه خواهم داد. و من آنها را حفظ خواهم کرد. من قصد فروش

them. I'm not trying to make money, and I'm going to enjoy them as a collector. I will

آنها را ندارم. من سعی نمی کنم پول در بیاورم و به عنوان یک کلکسیونر از آنها لذت خواهم برد.

go back after reading them and read them again. Just like when you collect -- we say comics;

پس از خواندن آنها برمی گردم و دوباره آنها را می خوانم. درست مانند زمانی که شما جمع آوری می کنید -- ما می گوییم کمیک.

you can collect books. You can also collect art and music. You guys know -- you collect

می توانید کتاب ها را جمع آوری کنید شما همچنین می توانید هنر و موسیقی را جمع آوری کنید. شما بچه ها می دانید -- شما موسیقی را جمع آوری می کنید

music. You collect Duran Duran -- right? -- that great group. "Girls on Film" -- oh, I'm old.

. شما Duran Duran را جمع آوری می کنید -- درست است؟ - آن گروه بزرگ "دختران در فیلم" - اوه، من پیر شدم.

No, that new guy, Justin Timberlake, yeah? "Mirror" -- yeah. I can't sing that song.

نه، آن پسر جدید، جاستین تیمبرلیک، آره؟ "آینه" -- آره. من نمی توانم آن آهنگ را بخوانم.

But you know what I mean. You can collect music. You can collect art -- Van Gogh, Picasso

اما می دانید منظورم چیست. شما می توانید موسیقی را جمع آوری کنید. شما می توانید هنر -- ون گوگ، پیکاسو

-- music, again -- Beethoven, Bach, Brahms. Collect and enjoy, right? For yourself or

-- موسیقی، دوباره -- بتهوون، باخ، برامس را جمع آوری کنید. جمع کنید و لذت ببرید، درست است؟ برای خودت یا

your friends. What else can you do? Well, you can also play.

دوستانت. شما چه کار دیگه ای میتوانید انجام دهید. خوب، شما همچنین می توانید بازی کنید.

And in this case, we're talking about playing sports. I enjoy playing sports. I enjoy playing

و در این مورد، ما در مورد ورزش صحبت می کنیم. من از ورزش کردن لذت می برم. من از بازی گلف لذت می برم

golf. No, I don't. But sports. You can enjoy playing cards or games. So sports: "I enjoy

. نه، نه. اما ورزش می توانید از بازی ورق یا بازی لذت ببرید. بنابراین ورزش: "من از بازی فوتبال لذت می برم

playing soccer." I'm saying "i-n-g", "I enjoy playing soccer." or "I enjoy playing volleyball

." من می گویم "i-n-g"، "من از بازی فوتبال لذت می برم ." یا "من از بازی والیبال در ساحل لذت می برم

at the beach." Right? Cards: "I enjoy playing poker, solitaire" -- "Nobody loves me" because

." درست؟ کارت ها: "من از بازی پوکر لذت می برم ، بازی یک نفره" -- "هیچ کس مرا دوست ندارد" زیرا

"solitaire" means to be by yourself. Or I enjoy playing poker. Five-card stud, because

"یک نفره" به معنای تنها بودن است. یا از بازی پوکر لذت می برم. گل میخ پنج کارتی، چون

I'm a stud, baby. Okay. Now -- or games. Now, when I enjoy playing games, right, I can do

گل میخ هستم عزیزم. باشه. حالا -- یا بازی ها. حالا وقتی از بازی کردن لذت می برم، درست است، می توانم

"gaming". It's a little different. Games can be board games like chess or checkers or Monopoly,

«بازی» انجام دهم. کمی متفاوت است. بازی‌ها می‌توانند بازی‌های رومیزی مانند شطرنج یا چکرز یا انحصار،

and "gaming" -- which we changed to "I enjoy gaming", so you would just say "gaming" instead

و «بازی» باشند - که ما آن را به «من از بازی لذت می‌برم» تغییر دادیم ، بنابراین شما به

of "playing", right? "Gaming" -- everybody knows it's electronic, okay? Good.

جای «بازی کردن» فقط بگویید «بازی»، درست است؟ "بازی" -- همه می دانند الکترونیکی است، خوب؟ خوب

Now, "travelling" -- but I'll explain because it seems obvious. "Travelling" means anything

در حال حاضر، "سفر کردن" -- اما من توضیح می دهم زیرا به نظر واضح است. "سفر کردن" به معنای هر چیزی

outside of your city. If you go to the library in your city, you're not travelling, boys

خارج از شهر شماست. اگر به کتابخانه شهرتان بروید ، دختر و پسر در سفر نیستید

and girls. You're just going to the library. But if you have a big country -- like, I'm

. شما فقط به کتابخانه می روید. اما اگر کشور بزرگی دارید -- مثلاً من

in Canada. We like travelling to other parts of Canada because it's like going to Europe.

در کانادا هستم. ما دوست داریم به نقاط دیگر کانادا سفر کنیم زیرا مانند رفتن به اروپا است.

But you can travel in North America. You can travel in Europe. You can travel to Africa

اما می توانید در آمریکای شمالی سفر کنید. می توانید در اروپا سفر کنید. می توانید به آفریقا سفر کنید

-- leave Europe. Oh, my gosh, yes. You can travel between countries, continents, and

-- اروپا را ترک کنید. اوه، خدای من، بله. شما می توانید بین کشورها، قاره ها و

large regions. So when you say, "I enjoy travelling", it can be from a city in one part of your

مناطق بزرگ سفر کنید. بنابراین وقتی می گویید "من از سفر لذت می برم" ، می تواند از شهری در بخشی از

country to another, or to different countries, or different continents. Cool? You should

کشور شما به قسمت دیگر یا کشورهای مختلف یا قاره های مختلف باشد. سرد؟ باید

leave. Travel a little. Learn a little. "Going to": "Going to" means -- because I'm

ترک کنی کمی سفر کن کمی یاد بگیر "رفتن به": "رفتن به" یعنی -- چون من

going from one place to another to do the activity, and that is the activity, "going

برای انجام فعالیت از جایی به جای دیگر می روم ، و آن فعالیت است، "رفتن

to" to do it, all right? In this case, movies: "I enjoy going to the movies." That's my hobby.

به" برای انجام آن، خوب است؟ در این مورد، فیلم: "من از رفتن به سینما لذت می برم." این سرگرمی من است.

Every week I see a new movie. I have a friend who watches one movie every night. He goes

هر هفته یک فیلم جدید می بینم. دوستی دارم که هر شب یک فیلم تماشا می کند. او

to a cheap theatre, and he watches movies. He loves them. That's his hobby. Two hours

به یک تئاتر ارزان می رود و فیلم می بیند. او آنها را دوست دارد. این سرگرمی اوست. دو

a day, he gets to heaven. You know, he flies away and enjoys them, you know? Or going to

ساعت در روز، او به بهشت ​​می رسد. می دانی، او پرواز می کند و از آنها لذت می برد، می دانید؟ یا رفتن

the beach. Some people like going to the beach. Like little turkeys, they lie in the sun -- it's

به ساحل بعضی ها دوست دارند به ساحل بروند. آنها مانند بوقلمون های کوچک زیر آفتاب دراز می کشند -- به

called "tanning" -- and then they turn over at two o'clock and turn over at three o'clock

آن "دباغی" می گویند -- و سپس در ساعت دو برمی گردند و در ساعت سه

and turn back. And they cook themselves. I don't know why, but they enjoy going to the

برمی گردند و برمی گردند. و خودشان می پزند. نمی دانم چرا، اما آنها از رفتن به ساحل لذت می برند

beach. Some people like going to the theatre. You know, masterpiece theatre. Watch the theatre.

. بعضی ها دوست دارند به تئاتر بروند. می دانید، تئاتر شاهکار. تماشای تئاتر

It's very intellectual, theatre. And you get to say "theatre". Can't say that with movies.

این خیلی روشنفکرانه است، تئاتر. و می توانید بگویید "تئاتر". این را نمی توان با فیلم گفت.

It doesn't -- "movies". Sounds like a -- well, whatever.

اینطور نیست -- "فیلم". به نظر می رسد - خوب، هر چه باشد.

Okay: baking and cooking. So another hobby is baking and cooking, and it's not just for

خوب: پخت و پز. بنابراین یکی دیگر از سرگرمی ها پخت و پز و آشپزی است و دیگر فقط مختص

women anymore. No, sir. I like cooking too. I like cooking shows, Top Chef and whatnot,

خانم ها نیست. نه آقا. آشپزی را هم دوست دارم. من برنامه های آشپزی، سرآشپز برتر و غیره را دوست دارم،

right? Iron Chef. So you watch, and then you copy the recipe, and you make it. So you say,

درست است؟ سرآشپز آهنین. بنابراین شما تماشا می کنید و سپس دستور غذا را کپی می کنید و آن را درست می کنید. بنابراین شما می گویید:

"My hobby is cooking." If it is, please send me an invite, me and the worm. We're coming

"سرگرمی من آشپزی است." اگر هست، لطفا برای من دعوت نامه بفرستید، من و کرم. ما داریم می آییم

over. I don't care where you live. We're coming for a visit. And make it good, son, because

برام مهم نیست کجا زندگی میکنی ما برای بازدید می آییم. و خوبش کن پسر، چون

I don't travel for no reason, all right? Next, this is going to be funny. I know some

من بی دلیل سفر نمی کنم، باشه؟ بعد، این خنده دار خواهد بود. من می دانم که برخی

of you are laughing right now because, you know, "James, we do things we enjoy, yes?

از شما در حال حاضر می خندید، زیرا، می دانید، "جیمز، ما کارهایی را انجام می دهیم که از آنها لذت می بریم، بله؟

But in school, I have to read and write. You're telling me this is hobby?" Yeah, there are

اما در مدرسه، من باید بخوانم و بنویسم. تو به من می گویی که این سرگرمی است؟" بله،

some crazy people who like to read and write. Well, reading anyway, like, I enjoy a good

دیوانه هایی هستند که خواندن و نوشتن را دوست دارند. خوب، به هر حال از خواندن، من از یک کتاب خوب لذت می برم

book. I enjoy comic books. But some people enjoy writing and doing poems and stories,

. من از کتاب های کمیک لذت می برم. اما برخی از مردم از نوشتن و انجام شعر و داستان

and some people enjoy reading books, horror, drama, and whatnot, right? "Whatnot" means

لذت می برند، و برخی از مردم از خواندن کتاب، ترسناک ، نمایشنامه و غیره لذت می برند، درست است؟ "Whatnot" به معنای

"anything". So, this is what we're talking about here.

"هر چیزی" است. بنابراین، این چیزی است که ما در اینجا در مورد آن صحبت می کنیم.

These are things that could be hobbies, but we have to talk about questions because I

اینها چیزهایی هستند که می توانند سرگرمی باشند، اما ما باید در مورد سؤالات صحبت کنیم زیرا

said this is going to help you with conversation. You don't walk up to people and go, "I enjoy

گفتم این به شما در مکالمه کمک می کند. شما به سراغ مردم نمی روید و می گویید: "من از

cooking. I enjoy reading, and I enjoy playing cooking, and I enjoy playing soccer." They

آشپزی لذت می برم، از خواندن لذت می برم، از آشپزی و بازی فوتبال لذت می برم." آنها

will say, "Why are you talking to me? I didn't ask you that." So we can look at the questions

می گویند: "چرا با من صحبت می کنی؟ من از شما نپرسیدم." بنابراین ما می‌توانیم به سؤالاتی نگاه کنیم

that you can ask somebody or they might ask you, and when you respond, you'll find out

که می‌توانید از کسی بپرسید یا ممکن است از شما بپرسد، و وقتی پاسخ دادید، متوجه خواهید

that -- well, guess what? You have things -- what we call "things in common" -- that

شد -- خوب، حدس بزنید چیست؟ شما چیزهایی دارید -- چیزی که ما آن را "چیزهای مشترک" می نامیم -- که

help us talk to each other and get to know each other. Our interests, when they are similar,

به ما کمک می کند با یکدیگر صحبت کنیم و یکدیگر را بشناسیم. علایق ما وقتی شبیه هم باشد

we can become friends. Or even if they are different, we can learn from each other. Let's

می توانیم با هم دوست شویم. یا حتی اگر متفاوت باشند، می توانیم از یکدیگر یاد بگیریم.

go to the board, shall we? All right, so the first thing we look at is,

بیایید به هیئت مدیره، می توانیم؟ بسیار خوب، بنابراین اولین چیزی که ما به آن نگاه می کنیم این است که

"What do you in your" -- there's a "d". "D" is for "dummy". Wait. Don't be so rude.

"تو چه کار می کنی" -- یک "d" وجود دارد. "د " برای "ساختگی" است. صبر کن. اینقدر بی ادب نباش

"D" is for "downtime". Downtime.

"D" برای "خرابی" است. خرابی.

Downtime. "What do you do in your downtime?" Now, you notice

خرابی. "در زمان تعطیلی خود چه می کنید؟" حالا متوجه می شوید

it says, "in". The preposition is "in". Well, because we are "in" time, right? There's a

که می گوید "در". حرف اضافه "در" است. خوب، چون ما "در" زمان هستیم، درست است؟

beginning to time and an end to time, and you're somewhere "in" this time. So we say

آغازی برای زمان و پایانی برای زمان وجود دارد، و شما در این زمان در جایی "در" هستید. بنابراین ما می گوییم

"downtime": this is your relaxing time -- time when you're not "up" and working; you're "down"

"زمان استراحت": این زمان استراحت شماست -- زمانی که "بیدار" نیستید و کار نمی کنید. شما در زمان "پایین" هستید

in time. So you can relax. So a lot of native speakers go, "Hey, what do you do in your

. بنابراین می توانید آرامش داشته باشید. بنابراین بسیاری از سخنرانان بومی می گویند: "هی، در زمان تعطیلی خود چه کار می کنی

downtime?" The time you're not working -- relaxing time, okay?

؟" زمانی که کار نمی کنید -- زمان استراحت، باشه؟

Next one we're going to do is, "What do you do with your spare time?" Well, we know what

مورد بعدی که قرار است انجام دهیم این است: " با اوقات فراغت خود چه کار می کنید؟" خوب، ما می دانیم

"time" is, but what does "spare" mean? "Spare" means "extra". It has many meanings, but today,

"زمان" چیست، اما "فضا" به چه معناست؟ "Spare" به معنای "اضافی" است. معانی زیادی دارد اما امروزه

the basic meaning is "extra". Now, we have spare change. When you have paper money -- a

معنای اصلی آن «اضافی» است. در حال حاضر، ما پول یدکی داریم. وقتی پول کاغذی دارید - یک

dollar -- and you go to the store and they give you money back and it's little metal

دلار - و به فروشگاه می روید و پول را به شما پس می دهند و پول فلزی کمی است

money, that's called your "spare change" or "coins". You do -- your spare change isn't

، به این می گویند "خرد یدکی" یا "سکه". شما انجام می دهید -- پول

enough to buy big things, so you buy usually gum or candy or pay for parking. Yeah, that's

خرد شما برای خرید چیزهای بزرگ کافی نیست، بنابراین معمولا آدامس یا آب نبات می خرید یا هزینه پارکینگ را پرداخت می کنید. بله، این

fun -- fun things with the spare change. We do the same thing with our spare time. With

سرگرم کننده است -- چیزهای سرگرم کننده با تعویض یدکی. ما همین کار را در اوقات فراغت خود انجام می دهیم. با

our "spare" time -- it's our "extra" time -- remember: "spare" because you sleep for

اوقات فراغت ما -- این وقت "اضافی" ماست -- به یاد داشته باشید: "فراغ" چون هشت ساعت می خوابی،

eight hours, you work for eight hours, you have to eat and poo-poo -- I said it. I'm

هشت ساعت کار می کنی، باید بخوری و پو - گفتم.

sorry. -- but then you only have two or three hours a day for yourself, and that's your

متاسفم. -- اما پس از آن شما فقط دو یا سه ساعت در روز برای خود وقت دارید و این

"spare" time. What do you do for fun with your "spare" time, right? We use this preposition,

زمان "فرات" شماست. برای تفریح ​​با اوقات فراغت خود چه می کنید، درست است؟ ما از این حرف اضافه

"with", to say, "Look. There's you, and there's time. How do they come together?" Well, they

"با" استفاده می کنیم تا بگوییم "نگاه کن، تو هستی، و زمان هست. چگونه با هم جمع می شوند؟" خوب، آنها

come together for me for collecting things, like comics, right?

برای جمع آوری چیزهایی مانند کمیک برای من گرد هم می آیند ، درست است؟

Now, we've got one more. What could that be? "What do you do when you have time off?" "Time

حالا، ما یک مورد دیگر داریم. آن چه می تواند باشد؟ "وقتی مرخصی داری چیکار میکنی؟" "

off". Well, what do you do when you have time off? Time off from what? From life? No. No.

زمان مرخصی". خوب، وقتی مرخصی دارید چه کار می کنید؟ مرخصی از چی؟ از زندگی؟ نه. نه.

I was thinking, "Could it be possible?" Time off from work, right? That's when travelling

داشتم فکر می کردم، "آیا ممکن است؟" مرخصی از کار، درست است؟ آن موقع بود که سفر وارد

would come in. "In my time off, I'm going travelling." Because it's usually a longer

می شد . چون معمولا مدت زمان طولانی تری

period of time, right? So you say, "travelling" -- so your time off. We could also use it

است، درست است؟ بنابراین شما می گویید "سفر کردن" -- پس وقت خود را تعطیل کنید. ما همچنین می‌توانیم از آن

for other things, like collecting and that -- probably "spare time", you would say, or

برای چیزهای دیگر، مانند جمع‌آوری و اینها استفاده کنیم - احتمالاً «وقت فراغت»، یا

"downtime". Your hobbies are collecting, but time off most likely travelling, but you can

«زمان از کار افتادگی». سرگرمی‌های شما جمع‌آوری است، اما زمان استراحت به احتمال زیاد در سفر است، اما

still use it. It's something we say, right? So, what do you do when you have time off?

همچنان می‌توانید از آن استفاده کنید. این چیزی است که ما می گوییم، درست است؟ بنابراین، وقتی مرخصی دارید چه کار می کنید؟

What do you do? You can say, well, "I enjoy" or "I like to". "James, 'enjoy' and 'like'

چه کار میکنی؟ شما می توانید بگویید، خوب، "من لذت می برم" یا "من دوست دارم". "جیمز، "لذت بردن" و "لایک"

are the same." I know, and I'm separating them for a reason. There're another couple

یکسان هستند." من می دانم، و من آنها را به دلیلی جدا می کنم. چند دلیل دیگر وجود دارد

reasons that I don't have time to go into, but the key here is, if you remember this

که من وقت ندارم به آن بپردازم، اما نکته کلیدی اینجاست، اگر این قانون ساده را به خاطر داشته باشید

simple rule, you can use it, and you'll be right, like, 90 percent of the time, no problem.

، می توانید از آن استفاده کنید، و در 90 درصد مواقع حق با شماست. مشکلی نیست

"You enjoy" -- don't use "to". Don't use this particle, this preposition "to". Don't use

"شما لذت می برید" -- از "to" استفاده نکنید. از این ذره، این حرف اضافه «به» استفاده نکنید. از

it. But you can say, "I enjoy", i-n-g. So "I enjoy" --sorry. Give me a second here.

آن استفاده نکنید. اما می توانید بگویید، "من لذت می برم"، i-n-g. بنابراین "من لذت می برم" -- متاسفم. یک لحظه اینجا به من فرصت بده

Take a good look. You got that? But you can say this. Now, ready? Read it with me. "I

خوب نگاه کن. متوجه شدی؟ اما شما می توانید این را بگویید. حالا، آماده؟ با من بخوان "من

enjoy 'i-n-g'. I enjoy 'i-n-g'." What am I saying? "I enjoy playing." "I enjoy dancing."

از "i-n-g" لذت می برم. از "i-n-g" لذت می برم." من چه می گویم؟ "من از بازی کردن لذت می برم." "من از رقصیدن لذت می برم."

"I enjoy singing." "I enjoy going." That's right. Okay? So that's, "I enjoy 'i-n-g'".

"من از آواز خواندن لذت می برم." "از رفتن لذت می برم." درست است. باشه؟ بنابراین، "من از "i-n-g" لذت می برم.

What about "I like to"? Because we know I enjoy 'i-n-g'-ing, but "I like to". Well,

در مورد "من دوست دارم" چطور؟ چون می دانیم که از «i-n-g»-ing لذت می برم، اما «دوست دارم». خب،

here -- "I like to" -- the verb that follows has to be in the base form, okay? "Base form"

اینجا -- "I like to" -- فعل زیر باید به شکل پایه باشد، خوب؟ "شکل پایه"

means don't change it, so "travel", "play", "collect", right? "I like to collect comic

یعنی تغییرش نده پس "سفر"، "بازی"، "جمع آوری"، درسته؟ "من دوست دارم کتاب های کمیک جمع آوری کنم

books." "I enjoy collecting comic books." Do you see the difference? So we can do it

." من از جمع آوری کتاب های کمیک لذت می برم. آیا تفاوت را میبینید؟ بنابراین ما می توانیم آن را

with anything here, right? "I enjoy travelling to different countries." "I like to travel."

با هر چیزی در اینجا انجام دهیم، درست است؟ من از سفر به کشورهای مختلف لذت می برم. "من دوست دارم به سفر."

I'm going to put "base", base form. So this means, don't change the verb, okay? So if

من قصد دارم "پایه"، فرم پایه را قرار دهم. پس این یعنی فعل را عوض نکن، باشه؟ بنابراین اگر

you can remember these two words -- if you're going to say (1) "I enjoy 'i-n-g'", and "I

می توانید این دو کلمه را به خاطر بسپارید - اگر می خواهید بگویید (1) "من از "i-n-g" لذت می برم، و "من

like to 'base'". How low can you go? Turn it up. I'm just joking. That's an old rapper

دوست دارم "پایه" کنم". چقدر می توانید پایین بروید؟ آن را روشن کنید. من فقط شوخی می کنم. این یک مرجع رپر قدیمی است

reference, all right? But "base verb", so you want to use the base verb here, okay?

، خوب؟ اما "فعل پایه"، بنابراین می خواهید از فعل پایه در اینجا استفاده کنید، خوب است؟

So let's give an example. "I enjoy travelling." "You like to -- that's right -- travel." Cool.

پس بیایید مثالی بزنیم. "من از سفر لذت می برم." "شما دوست دارید -- درست است -- سفر کنید." سرد.

Excellent. All right? Now, the response to all of this when you

عالی خیلی خوب؟ حالا، پاسخ به همه این‌ها

go through this long conversation with somebody -- "yadda yadda", or, you know, "blah, blah"

وقتی این مکالمه طولانی را با یک نفر انجام می‌دهی - "یاد یدا"، یا می‌دانی، "بله، بلا"

-- when they finish, you go, "Hey, man, that's cool. Yeah, that's really cool." or "Dude,

- وقتی آنها تمام می‌شوند، می‌گویی: "هی، مرد، خیلی خوب است. آره، این واقعا عالی است." یا "رفیق،

that's interesting." You don't have to the "dude" part. You don't have to say that, but

این جالب است." شما مجبور نیستید به بخش "آدم" بروید. لازم نیست این را بگویید، اما

you can go, "That's rather interesting. You enjoy the theatre. Wow. I like to go swimming.

می توانید بگویید: "این نسبتاً جالب است. شما از تئاتر لذت می برید. وای. من دوست دارم شنا بروم.

That's cool, isn't it? The water is cool." Made a funny, okay? Wait -- not that funny.

این عالی است، نه؟ آب خنک است." خنده دار شد، باشه؟ صبر کنید - نه چندان خنده دار.

But to wrap up the lesson -- remember "wrap up" means "finish" or "complete", okay?

اما برای پایان دادن به درس -- به یاد داشته باشید "پیچ کردن" به معنای "تمام" یا "تمام" است، خوب؟

"What are your hobbies?" These are -- remember, "h" for "habits". These are things that I

"سرگرمی های شما چیست؟" اینها - به یاد داشته باشید، "h" برای "عادات" هستند. اینها کارهایی هستند که من

like to do, enjoy doing, and do regularly, and I don't get paid for it, right? Another

دوست دارم انجام دهم، از انجام آنها لذت می برم و به طور منظم انجام می دهم و برای آن پولی دریافت نمی کنم، درست است؟

word is "interests", but "interests" could be "what do I like" -- it doesn't mean it's

کلمه دیگر "علاقه ها" است، اما "علاقه ها" می تواند "چه چیزی را دوست دارم" باشد - به این معنی نیست که این

a hobby, but I'm interested in this and that, okay? We talked about that. We've got three

یک سرگرمی است، اما من به این و آن علاقه دارم، خوب؟ ما در مورد آن صحبت کردیم. ما سه مورد

others here: "Downtime", "spare time", and "time off" are all similar, right? And finally,

دیگر را در اینجا داریم: «وقت استراحت»، «زمان فراغت» و « زمان مرخصی» همگی شبیه هم هستند، درست است؟ و در نهایت

"enjoy". "I enjoy 'i-n-g'. I enjoy 'i-n-g'." Yeah, you like that. Can't see my butt move,

"لذت ببرید". "من از "i-n-g" لذت می برم. از "i-n-g" لذت می برم." آره دوست داری نمی توانم حرکت

my butt -- my bottom. It's really nice, though. It's cute. It's good. And finally, "base"

باسنم را ببینم، باسنم -- پایین من. اگرچه واقعاً خوب است. بامزه است. خوبه. و در نهایت، "پایه"

-- how low do you go? "I like to 'verb in the base'", all right? Now, and the final

-- چقدر پایین می روید؟ "من دوست دارم "فعل در پایه" را بیان کنم، درست است؟ حالا، و آخرین

thing is, "Oh, that's cool. That's really interesting." Those are good responses after

چیز این است، "اوه، این عالی است. این واقعا جالب است." اینها پس از اینکه

someone tells you these are the -- these are their hobbies, okay?

کسی به شما می گوید اینها سرگرمی های آنها هستند، پاسخ های خوبی هستند، خوب؟

So I got to go. Hey, it's like Superman. I just popped that shirt. See that? I enjoy

پس باید بروم هی، مثل سوپرمن است. من همین پیراهن را پاره کردم می بینیم که؟ من از سوپرمن بودن لذت می برم

being Superman. That's my secret identity -- my hobby. Okay, Mr. E and I are out. We're

. این هویت مخفی من است -- سرگرمی من. خوب، من و آقای E بیرون هستیم. در

going to have some fun right now -- going to go play sometimes. We're not going to go

حال حاضر قرار است کمی سرگرم شویم -- گاهی اوقات به بازی می رویم. قرار نیست برویم

read anything. That's his thing. I lied. I hate reading. I don't know how to read. I'm

چیزی بخوانیم. این چیز اوست. من دروغ گفتم. از خواندن متنفرم من بلد نیستم بخونم من

illiterate. Illiterate. You know that? Anyway. So -- okay. I'm out, but before I go, you

بی سوادم بی سواد. تو می دانی که؟ به هر حال. پس -- باشه. من بیرون هستم، اما قبل از اینکه بروم،

have to go to www.engvid.com, where "eng" stands for "English" and "vid" stands for

باید به www.engvid.com بروید، جایی که "eng" مخفف "English" و "vid" مخفف

"video" -- okay? -- where myself -- Mr. E is always present, and there's, like -- I

"video" است - باشه؟ -- جایی که خودم -- آقای E همیشه حضور دارد، و مانند --

think there're like 975 new teachers. It's incredible. It's just crazy out there. I'm

فکر می کنم حدود 975 معلم جدید وجود دارد. باورنکردنیه. آن بیرون دیوانه است. من

just playing with you. It's my hobby. See? I enjoy doing that. I'm really interested

فقط با شما بازی می کنم. این سرگرمی من است. دیدن؟ من از انجام آن لذت می برم. با این حال، من واقعاً

in what you have to say, though, so don't forget to go do the quiz when you're done.

به آنچه شما برای گفتن دارید علاقه مند هستم، پس فراموش نکنید که بعد از اتمام امتحان بروید.

Got to go. Bye.

باید برم. خدا حافظ.