Learn the English Phrases TO TAKE A CRACK AT and TO CRACK OPEN

In this English lesson I wanted to help you

در این درس انگلیسی می‌خواستم به شما کمک کنم

learn the English phrase "To take a crack at."

که عبارت انگلیسی "To take a crack at" را یاد بگیرید.

When you want to take a crack at something,

وقتی می‌خواهید چیزی را امتحان کنید، به

it means you want to try it.

این معنی است که می‌خواهید آن را امتحان کنید.

Let's say you have a jar and you can't get the lid off.

فرض کنید یک شیشه دارید و نمی توانید درب آن را بردارید.

Your friend might say to you,

دوست شما ممکن است به شما بگوید:

"Hey let me take a crack at it. Let me try.

"هی اجازه بده کمی در این مورد تلاش کنم.

Maybe I'm stronger than you."

شاید من از تو قوی تر باشم."

Maybe you are trying to change the tire on your car

شاید شما در حال تلاش برای تعویض لاستیک ماشین خود

and you have the wrench on the lug nut

هستید و آچار روی مهره آن

and you can't turn it.

دارید و نمی توانید آن را بچرخانید.

Your friend might say, "Hey, let me take a crack at it.

دوست شما ممکن است بگوید، "هی، اجازه دهید من یک کرک در آن انجام دهم

"Step aside, let me take a crack at it.

."

I've been working out lately

من اخیراً ورزش

and I think I have the strength to actually get

کرده‌ام و فکر می‌کنم این قدرت را دارم

that lug nut off."

که واقعاً این مهره را از بین ببرم."

So when you want to take a crack at something,

بنابراین وقتی می‌خواهید چیزی را امتحان کنید، به

it means you want to try it.

این معنی است که می‌خواهید آن را امتحان کنید.

The other phrase I wanted to teach you today is

عبارت دیگری که می‌خواستم به شما یاد بدهم.

the phrase "To crack open."

امروز عبارت "To crack open."

This is an example, again, of sometimes in English,

این یک مثال است، دوباره ، گاهی اوقات در انگلیسی،

we use an extra word and we don't need it.

ما از یک کلمه اضافی استفاده می کنیم و به آن نیازی نداریم.

This simply means to open,

این به معنای باز کردن است،

but you might be driving and it's hot.

اما ممکن است در حال رانندگی باشید و هوا گرم است.

And you might say,

و ممکن است بگویید،

"Hey I think I might crack open a window."

"هی، من فکر می کنم ممکن است یک پنجره را باز کنم."

Maybe you are teaching in your classroom

شاید در کلاس درس خود تدریس می کنید

and you just want some airflow,

و فقط می خواهید هوا جریان داشته باشد

you might crack open the door.

، ممکن است در را باز کنید.

Maybe you've just done something amazing in your life

شاید به تازگی کار شگفت انگیزی در زندگی خود انجام داده اید

and you want to have some champagne.

و شما می خواهید مقداری شامپاین بخورید

You might crack open a bottle of champagne.

. ممکن است یک بطری شامپاین را ترک کنید.

In all those examples,

در تمام آن مثال ها،

I could have just used the word open, but at least

من فقط می توانستم از کلمه باز استفاده کنم، اما حداقل در

with window and door, when I think about crack open,

مورد پنجره و در، وقتی به کراک باز فکر می کنم،

it usually means to open a little bit, okay.

معمولاً به معنای باز کردن است. کمی، باشه،

But when you crack open a bottle of champagne,

اما وقتی یک بطری شامپاین را می‌شکنی

you usually open it completely

، معمولاً آن را کاملاً باز می‌کنی،

'cause there's no way to kind of do that partially.

زیرا راهی برای انجام این کار وجود ندارد. تا اندازه ای.

I hope I'm making sense today.

امیدوارم امروز منطقی باشم

I feel like my thoughts are not connecting well

احساس می کنم افکارم به خوبی به هم متصل نمی شوند،

but let's continue the lesson.

اما بیایید درس را ادامه دهیم.

To review, when you take a crack at something,

برای مرور، زمانی که شما یک کرک در مورد چیزی می گیرید، به

it means you want to try it.

این معنی است که می خواهید آن را امتحان کنید.

Maybe you've never ridden a horse before

شاید تا به حال سوار اسب نشده

and you say to your friend, "Hey, get off that horse.

باشید و به دوستتان بگویید: "هی، از آن اسب پیاده شو.

Let me climb on and take a crack at it."

بگذار من از آن بالا بروم و یک کرک بزنم."

(laughs) Hopefully that ends well.

(می خندد) امیدوارم که پایان خوبی داشته باشد.

And then to crack something open,

و سپس برای باز کردن چیزی،

when you crack open a door or crack open a window.

وقتی دری را ترک می کنید یا یک پنجره را ترک می کنید.

For me it means to open the door a little bit

برای من به این معنی است که در را کمی باز کنم

or the window a little bit.

یا پنجره را کمی باز کنم.

But it can also mean just to open.

اما می تواند فقط به معنای باز کردن باشد.

But hey, let's look at a comment from a previous video.

اما هی، بیایید به نظری از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

This comment is from Dmitry

این نظر از دیمیتری است

And Dmitry says, "So your neighbor plants the crop for you

و دیمیتری می‌گوید، "پس همسایه‌ات محصول را برای تو می‌کارد

and you do what for him?

و تو برای او چه می‌کنی؟

I don't think he just does that for free and for fun."

فکر نمی‌کنم او این کار را فقط برای تفریح ​​و رایگان انجام دهد."

And my response, "You are correct in your assumption.

و پاسخ من، " فرض شما درست است.

He does it as a business and I pay him.

او این کار را به عنوان یک تجارت انجام می دهد و من به او پول می دهم.

I'm a little worried this year because of the price

من امسال به دلیل قیمت

of diesel fuel.

سوخت دیزل کمی نگران

I think it's going to be an expensive year to grow crops."

هستم. فکر می کنم سال گرانی برای رشد باشد. محصولات زراعی."

Yes, I think it's definitely going to be an expensive year

بله، من فکر می کنم قطعا سال گرانی

to grow crops.

برای رشد محصولات زراعی خواهد بود.

So yes, my neighbor has a chicken farm, but he also

بنابراین بله، همسایه من یک مزرعه مرغ دارد، اما او

has a business where he plants his,

همچنین یک تجارت دارد که در آن خودش را می کارد،

well he plants his own crops,

خوب او محصولات خود را می کارد،

but he also plants crops for other people.

اما برای افراد دیگر هم محصول می کارد.

So he does that as a service and as a business.

بنابراین او این کار را به عنوان یک خدمت و به عنوان یک تجارت انجام می دهد.

He will just take care of all of the planting for me.

او فقط از تمام کاشت برای من مراقبت خواهد کرد.

I don't even need to buy the seed anymore.

من حتی دیگر نیازی به خرید دانه ندارم.

Years ago, I needed to buy the seed, but he also sells seed.

سال ها پیش نیاز داشتم بذر بخرم اما او هم بذر می فروشد.

So that's really handy.

پس این واقعاً مفید است.

Anyways, I'm out here in town.

به هر حال من اینجا در شهر هستم.

I'm actually at the fire station.

من در واقع در ایستگاه آتش نشانی هستم.

Let's look this way.

بیایید به این سمت نگاه کنیم.

There's the new fire station.

اینجا ایستگاه آتش نشانی جدید است.

And you can kind of see the old one beside it a little bit.

و شما می توانید یک نوع قدیمی را در کنار آن کمی ببینید.

But I wanted to come out here because in a previous video,

اما من می خواستم اینجا بیایم زیرا در ویدیوی قبلی،

where I was in town

جایی که در شهر

there were fences and someone made a comment about fences.

بودم، نرده ها وجود داشت و شخصی در مورد نرده ها نظر داد.

You can see here that there is a fence

در اینجا می بینید که در

all along the backyards of these houses.

تمام حیاط خلوت این خانه ها حصاری وجود دارد.

If we look the other way,

اگر از طرف دیگر نگاه کنیم،

you'll see there's a fence all along.

می بینید که یک حصار در تمام طول وجود دارد.

And if we look here, you'll see that between neighbors,

و اگر به اینجا نگاه کنیم، خواهید دید که بین همسایگان،

there's also a fence there.

یک حصار نیز وجود دارد.

I think you can see that, let me tilt you back a bit.

من فکر می کنم شما می توانید آن را ببینید، اجازه دهید شما را کمی به عقب برگردانم.

It's very common in Canada

در کانادا بسیار رایج است که

for people to have fences between their properties.

مردم بین املاک خود حصار داشته باشند.

Especially if you live in town.

به خصوص اگر در شهر زندگی می کنید.

Obviously I live out in the country.

واضح است که من در کشور زندگی می کنم.

I do not have a fence, but it is very common.

من حصار ندارم، اما بسیار رایج است.

In fact, if we look this way

در واقع، اگر به این سمت نگاه کنیم،

you'll see that there is a big fence there as well.

خواهید دید که یک حصار بزرگ نیز در آنجا وجود دارد.

It's very common

این بسیار رایج است

because people want a little bit of privacy.

زیرا مردم کمی حریم خصوصی می خواهند.

So they want to enjoy living in a busy town

بنابراین آنها می خواهند از زندگی در یک شهر شلوغ لذت

but they also want their backyard

ببرند اما همچنین می خواهند حیاط خلوتشان

to have a little bit of privacy.

کمی حریم خصوصی داشته باشد.

By the way, people build fences in their backyards,

اتفاقاً مردم در حیاط خانه خود نرده می سازند

not in their front yards.

نه در حیاط جلویی خود.

Anyways, I think I've gone over time.

به هر حال فکر می کنم به مرور زمان رفته ام.

Yes, I'm done.

بله، من تمام کردم.

Here's a beautiful tree. Bye.

اینجا یک درخت زیباست خدا حافظ.