Learn the English Phrases IT'S SO CLOSE I CAN TASTE IT and TO GET A TASTE

In this English lesson

در این درس انگلیسی

I wanted to help you learn the phrase

می‌خواستم به شما کمک کنم که عبارت

it's so close I can taste it.

it's so close I can taste it را یاد بگیرید.

This is a funny phrase we say in English

این یک عبارت خنده دار است که ما به زبان انگلیسی می گوییم

when something that we're really excited about

زمانی که چیزی که واقعاً در مورد

is going to be happening soon.

آن هیجان زده ایم به زودی اتفاق می افتد.

For me, that would be summer vacation.

برای من، آن تعطیلات تابستانی است.

It's so close I can taste it.

آنقدر نزدیک است که می توانم آن را بچشم. اگر

I should probably add the word that in there

بخواهم این را از نظر گرامری درست کنم، احتمالاً باید کلمه آن را در آنجا اضافه

if I wanted to make this grammatically correct.

کنم .

But sometimes we say it and sometimes we don't.

اما گاهی می‌گوییم و گاهی نمی‌گوییم.

It's so close I can taste it

آنقدر نزدیک است که می توانم آن را بچشم

or it's so close that I can taste it.

یا آنقدر نزدیک است که می توانم آن را بچشم.

I'm really excited about summer vacation.

من واقعاً در مورد تعطیلات تابستانی هیجان زده هستم.

Maybe you're buying a new car

شاید شما در حال خرید یک ماشین جدید

and you get that car on Thursday.

هستید و آن ماشین را روز پنجشنبه دریافت می کنید.

Maybe you went to the car dealership and you paid for it

شاید شما به نمایندگی خودرو رفته اید و هزینه آن را پرداخت کرده اید

and you're like, "Ah, I get my new car on Thursday.

و می گویید "اوه، من ماشین جدیدم را پنجشنبه می گیرم.

"It's so close I can taste it."

"اینقدر نزدیک است که می توانم آن را بچشم."

So once again, this is just a phrase we say in English

بنابراین یک بار دیگر، این فقط یک عبارت است که ما می گوییم. به زبان انگلیسی

when we're excited about something that's going to happen.

وقتی در مورد چیزی که قرار است اتفاق بیفتد هیجان زده هستیم

The second phrase I wanted to teach you

. دومین عبارتی که می‌خواستم به شما یاد

is the phrase to get a taste.

بدهم عبارت است از طعم گرفتن.

When you get a taste for something, it means you try it

وقتی چیزی را طعم می‌دهید یعنی آن را امتحان

and you find out that you actually like it.

می‌کنید و متوجه می‌شوید که واقعاً آن را دوست دارم

It doesn't have to be food, by the way.

، اتفاقاً لزومی ندارد که غذا باشد

I should have mentioned this.

. باید این را ذکر می کردم

The word taste is the sense you have when you eat something.

. کلمه مزه حسی است که هنگام خوردن چیزی دارید.

Things taste good.

چیزها طعم خوبی دارند.

So with both phrases, we're using the word taste

بنابراین با هر دو عبارت، ما از این کلمه استفاده می کنیم.

in a slightly different way.

طعم آن کمی متفاوت است.

We're not talking about food.

ما در مورد غذا صحبت نمی کنیم.

But this one can be about food.

اما این یکی می تواند در مورد غذا باشد.

Maybe you tried some chocolate cake and you really liked it

شاید شما مقداری کیک شکلاتی را امتحان کرده اید و واقعاً آن را دوست داشته اید

and now you have gotten a taste for it.

و اکنون طعم آن را پیدا کرده اید.

So when you try it, you get a taste for it.

بنابراین وقتی آن را امتحان می کنید، تو ذوقش

But you can also use it for other things.

میکنی.ولی میتونی برای چیزای دیگه هم

Maybe your brother-in-law has a sports car

ازش استفاده کنی.شاید برادر شوهرت یه ماشین اسپرت داشته

and he let you drive it.

باشه و بهت اجازه رانندش کنی.

And now you're getting a bit,

you're starting to get a taste for fancier vehicles.

شما شروع به طعم دادن به وسایل نقلیه شیک تر کرده اید.

So again, whenever you try something and you really like it,

بنابراین، دوباره، هر زمان که چیزی را امتحان کردید و واقعاً آن را دوست داشتید،

we say that you're starting to get a taste for it.

می گوییم که شروع به چشیدن طعم آن کرده اید.

So to review, when you say it's so close I can taste it,

بنابراین برای مرور، وقتی می گویید آنقدر نزدیک است که می توانم آن را بچشم، به

it means that you're really excited about something.

این معنی است که شما واقعاً در مورد چیزی هیجان زده هستید.

Maybe you're going to a concert and it's next week.

شاید شما به کنسرت می روید و هفته آینده است.

It's so close you can taste it.

آنقدر نزدیک است که می توانید طعم آن را بچشید.

And then when you get a taste for something

و بعد وقتی طعم چیزی

it means that you've tried it and you kind of like it,

را به دست می آورید به این معنی است که آن را امتحان کرده اید و به نوعی آن را دوست دارید،

and it doesn't just have to be food.

و این فقط نباید غذا باشد.

It can be almost anything.

تقریباً هر چیزی می تواند باشد.

I think some people have gotten a taste for my lessons

فکر می‌کنم بعضی‌ها طعم درس‌های من

and they kind of like them.

را گرفته‌اند و آنها را دوست دارند.

But hey, let's look at a comment from a previous video.

اما هی، بیایید به نظری از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

This comment is from Letícia.

این نظر از لتیسیا است.

"Hi, Bob, I definitely don't like the hot summer

"سلام، باب، من قطعا تابستان گرم را

"but I have to deal with it almost all year round

دوست ندارم "اما تقریباً در تمام طول سال باید با آن کنار بیایم

"because I live in the tropics."

"چون در مناطق استوایی زندگی می کنم."

And my response was this.

و پاسخ من این بود

"I don't mind the heat in the middle of the summer.

"من از گرمای وسط تابستان

"I need a few weeks, though, to get used to it.

مهم نیستم."

"Right now is too soon."

"در حال حاضر خیلی زود است."

So I've whined in the past about how I don't like the heat.

بنابراین من در گذشته غر می زدم که چگونه گرما را دوست ندارم.

That is true, but a funny thing kind of happens, doesn't it?

این درست است، اما یک چیز خنده دار اتفاق می افتد، اینطور نیست؟

When you first have a hot day in the spring,

وقتی برای اولین بار یک روز گرم در بهار دارید،

if you live somewhere like I do where it's cold

اگر جایی مثل من زندگی می‌کنید که هوا سرد است

and then it gets warm, those first few hot days

و بعد گرم می‌شود، تحمل آن چند روز گرم اول

are really hard to take.

واقعاً سخت است.

They're very difficult

آنها بسیار دشوار هستند

because your body is not ready for hot weather.

زیرا بدن شما برای هوای گرم آماده نیست.

And so I would say that by the middle of the summer,

و بنابراین می‌توانم بگویم که تا اواسط تابستان،

usually I've adapted a little bit.

معمولاً کمی سازگار شده‌ام.

My body has gotten used to the heat

بدنم به گرما عادت

and it's not as bad anymore.

کرده و دیگر آنقدرها هم بد نیست.

Definitely when we have a day in the spring

قطعاً وقتی یک روز در بهار داریم

where it's over 25 or 30 degrees,

که دمای آن بیش از 25 یا 30 درجه است،

like in May, it just, it's really hard to take.

مانند ماه مه، فقط، تحمل آن واقعاً سخت است.

It's very difficult.

خیلی سخت است.

It's like your body doesn't know how to sweat.

مثل این است که بدن شما نمی داند چگونه عرق کند.

Your body doesn't know how to handle

بدن شما نمی داند چگونه با

the really, really hot weather.

هوای واقعاً بسیار گرم کنار بیاید.

But after school's done

اما بعد از اتمام مدرسه

and I start working outside a lot more,

و شروع به کار بیشتر در خارج از منزل،

when I work outside every day

وقتی هر روز

I start to get used to the heat and it's not as bad anymore.

بیرون کار می‌کنم به گرما عادت می‌کنم و دیگر آنقدرها هم بد نیست.

Now, when it's over 30 degrees

حالا که بیش از 30 درجه است،

I will still whine about the heat.

من همچنان از گرما غر می زنم.

I will still say,

من همچنان خواهم گفت:

"Ah, it's so hot outside I can't handle it."

"آه، بیرون آنقدر گرم است که نمی توانم آن را تحمل کنم."

But generally, by end of July

اما به طور کلی، تا پایان جولای

I can handle the heat pretty good.

می توانم گرما را به خوبی تحمل کنم.

It's usually not too bad.

معمولا خیلی هم بد نیست.

Anyways, thanks for watching this little lesson.

به هر حال، ممنون از تماشای این درس کوچک.

I'll make another one for you in a couple days.

یکی دو روز دیگه برات درست میکنم

And I hope you're having a good week. Bye.

و امیدوارم هفته خوبی داشته باشید خدا حافظ.