Learn the English Phrases THE PRICE YOU PAY and PAY THE PRICE

In this English lesson, I wanted to help you learn

در این درس انگلیسی، می‌خواستم به شما کمک کنم

the English phrase "the price you pay."

که عبارت انگلیسی «the price you pay» را یاد بگیرید.

When we talk about price,

وقتی از قیمت صحبت

we're not always talking about money.

می کنیم، همیشه در مورد پول صحبت نمی کنیم.

Sometimes we say things like this,

گاهی اوقات چیزهایی از این قبیل می گوییم:

"When you are a rock star and you go out,

"وقتی شما یک ستاره راک هستید و بیرون می روید

there are usually lots of people at the end of your driveway

، معمولاً افراد زیادی در انتهای مسیر شما هستند

who want to take your picture.

که می خواهند از شما عکس بگیرند.

That's the price you pay for being famous."

این بهایی است که شما برای معروف شدن می پردازید."

Sometimes we say things like this,

گاهی اوقات چیزهایی از این قبیل می گوییم:

"When you are in government,

"وقتی در دولت هستید،

when you are a government official,

زمانی که یک مقام دولتی هستید،

maybe you are a prime minister or a president,

شاید نخست وزیر یا رئیس جمهور هستید،

people will often complain about the things that you do

مردم اغلب از کارهایی که انجام می دهید شکایت می کنند،

but that's just the price you pay when you are a leader."

اما این فقط بهایی است که وقتی می پردازید. رهبر هستند."

So we're not talking about money

بنابراین ما در مورد پول صحبت نمی کنیم،

but when you describe something as the price you pay,

اما وقتی چیزی را به عنوان قیمتی که می پردازید توصیف می کنید، هزینه

it's a different kind of cost for that sort of thing.

متفاوتی برای آن نوع چیزها است.

One of the prices you pay as a parent

یکی از هزینه هایی که شما به عنوان والدین می پردازید این

is that you often do many things for your children

است که اغلب کارهای زیادی برای فرزندان خود

and they don't always say, "Thank you."

انجام می دهید و آنها همیشه نمی گویند "متشکرم".

That's just the price you pay for being a parent.

این فقط بهایی است که برای پدر و مادر بودن می پردازید.

The other phrase I wanted to teach you today is similar

عبارت دیگری که امروز می خواستم به شما یاد بدهم مشابه است

but a little bit different,

اما کمی متفاوت است

and it's the phrase "pay the price."

و آن عبارت "قیمت را بپرداز" است.

The best example I can think of for this phrase is this,

بهترین مثالی که می توانم برای این عبارت فکر کنم این است:

"When I exercise really hard,

«وقتی خیلی سخت ورزش می

I usually pay the price the next day."

کنم، معمولاً روز بعد بهای آن را می پردازم».

What I mean by that is this.

منظور من از آن این است.

If I exercise really hard, the next day I'm really sore.

اگر واقعاً سخت ورزش کنم، روز بعد واقعاً درد دارم.

All of my muscles are really sore

تمام ماهیچه هایم واقعاً درد

and I have a lot of aches and pains.

دارند و دردهای زیادی دارم.

So you would say that when you exercise hard one day,

بنابراین می گویید وقتی یک روز سخت ورزش می کنید،

you pay the price the next day.

روز بعد بهای آن را می پردازید.

So again, we're not talking about paying with money.

بنابراین باز هم، ما در مورد پرداخت با پول صحبت نمی کنیم.

There's other kinds of costs in the world.

انواع دیگری از هزینه ها در جهان وجود دارد.

So when you exercise hard,

بنابراین وقتی سخت ورزش می کنید،

usually you pay the price the next day.

معمولاً روز بعد هزینه را پرداخت می کنید.

In fact, if I was to go and play hockey

در واقع، اگر قرار بود همین الان بروم و هاکی بازی کنم

or go skating right now,

یا اسکیت بازی

I would definitely pay the price tomorrow.

کنم، قطعاً فردا تاوان آن را می پرداختم.

I would feel really sore tomorrow

اگر امروز بروم اسکیت فردا واقعا احساس درد

if I went skating today.

می کنم.

I should do that soon though, shouldn't I?

من باید این کار را به زودی انجام دهم، اینطور نیست؟

To summarize the two phrases again,

برای خلاصه کردن دوباره این دو عبارت،

"the price you pay" is usually when you describe something

"بهایی که می پردازید" معمولاً زمانی است که چیزی را توصیف می کنید

that has a cost other than money.

که هزینه ای غیر از پول دارد.

Again, the price you pay for being a parent

باز هم، بهایی که برای پدر و مادر بودن می پردازید این

is sometimes your children don't say,

است که گاهی اوقات فرزندانتان

"Thank you," for things.

برای چیزهایی "ممنون" نمی گویند.

And then the second phrase, "to pay the price."

و سپس عبارت دوم «بهای پرداخت».

Sometimes when you do something,

گاهی اوقات وقتی کاری را انجام می دهید،

you pay the price the next day.

بهای آن را روز بعد می پردازید.

So another way to say this would be,

بنابراین راه دیگری برای گفتن این موضوع این است

if you're just mean to people your whole life,

که اگر در تمام زندگی خود فقط با مردم بد رفتار کنید،

eventually you pay the price

در نهایت بهای آن را می پردازید

because people start being mean to you.

زیرا مردم شروع به بدرفتاری با شما می کنند.

So let's look at a comment though from a previous video.

بنابراین بیایید به یک نظر از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

This comment is from Om, and Om says,

این نظر از طرف Om است و Om می گوید:

"It's a very nice view behind you with the snow falling

"منظره بسیار خوبی پشت سر شما با بارش برف در

during the lesson."

طول درس است."

So this was from yesterday's lesson where it was snowing.

بنابراین این مربوط به درس دیروز بود که در آن برف بارید.

And my response was, "Sometimes the background

و پاسخ من این بود: "گاهی اوقات پس زمینه

is more interesting than the lesson LOL."

جالب تر از درس LOL است."

And then I put a little snowman and a snowflake

و سپس یک آدم برفی کوچولو و یک دانه برف

and my little emoji of me wearing sunglasses.

و ایموجی کوچکم از خودم که عینک آفتابی زده بودم گذاشتم.

Thanks Om for that comment.

با تشکر از اوم برای آن نظر.

Yeah, so it was snowing yesterday.

آره پس دیروز برف اومد

You can still see some snow behind me on the ground.

هنوز می توانی مقداری برف پشت سرم روی زمین ببینی.

I like it when it snows and the snow stays.

وقتی برف می آید و برف می ماند دوستش دارم.

I don't like it when it all melts right away.

وقتی همه چیز فورا آب می شود، دوست ندارم.

But yes, I decided long ago

اما بله، من خیلی وقت پیش تصمیم

that if I was going to make English lessons on YouTube,

گرفتم که اگر قرار باشد در یوتیوب درس انگلیسی بسازم،

two things were going to be true.

دو چیز درست خواهد بود.

Either the lesson was interesting

یا درس جالب بود

or what was behind me would be interesting.

یا آنچه پشت سر من بود جالب بود.

So at least people would like watching the video.

بنابراین حداقل مردم دوست دارند ویدیو را تماشا کنند.

I think usually I'm fairly interesting.

فکر می کنم معمولاً نسبتاً جالب هستم.

The lesson is usually fairly interesting.

درس معمولاً نسبتاً جالب است.

And what happens behind me or what is behind me

و آنچه پشت سر من اتفاق می افتد یا آنچه پشت سر من

is also a little bit interesting.

است نیز کمی جالب است.

But a while ago someone said I should stop

اما چند وقت پیش یکی گفت

doing my English lessons outside.

من باید درس های انگلیسی خود را در خارج از خانه انجام دهم.

Someone left a comment and said,

یک نفر نظری گذاشت و گفت:

"Stop doing your English lessons outside.

"درس های انگلیسی خود را در خارج از خانه انجام ندهید

The audio isn't very good. It's distracting.

. صدا خیلی خوب نیست. حواس پرت است.

There's too many things to look at."

چیزهای زیادی وجود دارد که باید به آنها نگاه کرد."

And I just responded by saying,

و من فقط با گفتن این جمله پاسخ دادم:

"I kind of like doing the English lessons outside

"من به نوعی دوست دارم درس های انگلیسی را در خارج از خانه

so I'm just going to keep doing that."

انجام دهم، بنابراین به این کار ادامه خواهم داد."

Besides, you all know why I do them outside, right?

علاوه بر این، همه شما می دانید چرا من آنها را بیرون انجام می دهم، درست است؟

Because my house is full of children

چون خانه من پر از بچه است

and it's very loud all the time and it's really hard for me

و همیشه سر و صدای زیادی دارد و واقعا برایم سخت

to get them to be quiet for a long period of time.

است که آنها را برای مدت طولانی ساکت کنند.

They're good when I'm doing my live streams.

وقتی پخش زنده ام را انجام می دهم، خوب هستند.

That's no problem, but I wouldn't want to ask them every day

این مشکلی نیست، اما من نمی خواهم هر روز از آنها بخواهم

to be quiet so I can make an English lesson.

که ساکت باشند تا بتوانم یک درس انگلیسی بسازم.