Learn the English Phrases A MIXED BAG and TO BE MIXED UP - A Short English Lesson with Subtitles

In this English lesson I wanted to help you learn

در این درس انگلیسی می‌خواستم به شما کمک کنم

the English term a mixed bag.

که اصطلاح انگلیسی a mixed bag را یاد بگیرید.

When we say something is a mixed bag

وقتی می گوییم چیزی یک کیسه مختلط است به

it means it's a little bit of one thing,

این معنی است که کمی از یک چیز است

a little bit of something else,

، کمی از چیز دیگری،

and maybe a little bit of a third thing,

و شاید کمی از چیز سوم،

or fourth, or fifth thing.

یا چیز چهارم یا پنجم.

When I go to buy shirts

وقتی می‌روم پیراهن بخرم

it's kind of a mixed bag at the store.

، به نوعی یک کیسه ترکیبی در فروشگاه است.

There are short sleeve shirts and long sleeve shirts,

پیراهن‌های آستین کوتاه و پیراهن‌های آستین بلند،

new shirts, expensive shirts, old shirts,

پیراهن‌های جدید، پیراهن‌های گران‌قیمت ، پیراهن‌های قدیمی،

there are shirts that (chuckles) are on sale.

پیراهن‌هایی هستند که (خنده) در فروش هستند.

It's a mixed bag.

این یک کیسه مخلوط است.

It's kind of a mixed bag when it comes to buying shirts.

وقتی صحبت از خرید پیراهن می شود، نوعی کیسه ترکیبی است.

My mechanic sells different kinds of vehicles

مکانیک من انواع مختلفی از وسایل نقلیه را می فروشد

and when you go and look at the lot

و وقتی می روی و به زمینی

where he has all the vehicles, the parking lot,

که همه وسایل نقلیه در آن دارد نگاه می کنی، پارکینگ،

it's kind of a mixed bag.

به نوعی یک کیسه مختلط است.

He has vans, and cars, and pickup trucks,

او ون، ماشین، و وانت

there's all different sorts of vehicles,

دارد، انواع مختلف وسایل نقلیه،

all different kinds of vehicles.

انواع مختلف وسایل نقلیه وجود دارد.

It's definitely a mixed bag.

این قطعا یک کیسه مخلوط است.

But hey, the second phrase I wanted to teach you today

اما هی، دومین عبارتی که امروز می خواستم به شما یاد بدهم

is the phrase to be mixed up.

، عبارت اختلاط است.

When you are mixed up it means

وقتی قاطی می‌شوید به این معنی است

you're a little bit confused about something.

که در مورد چیزی کمی گیج شده‌اید.

And sometimes it means you're confused about

و گاهی اوقات به این معنی است که شما در مورد

two different things.

دو چیز متفاوت گیج شده اید.

Sometimes when people are coming over

گاهی که مردم

they come late because they got mixed up.

می آیند دیر می آیند چون قاطی شده اند.

They weren't sure what time they were supposed to come.

آنها مطمئن نبودند که چه ساعتی قرار است بیایند.

Maybe when my sister's having a party,

شاید وقتی خواهرم مهمانی دارد،

maybe my brother goes to my other sister's house

شاید برادرم به

because he was mixed up,

خاطر قاطی بودن به خانه خواهر دیگرم می رود،

he didn't know which house he was supposed to go to.

نمی دانست قرار است به کدام خانه برود.

So he was mixed up.

پس او قاطی شده بود.

He was mixed up and he wasn't sure where to go

او قاطی شده بود و مطمئن نبود کجا

he was a little bit confused.

برود، کمی گیج شده بود.

So, to review, when something is a mixed bag

بنابراین، برای بررسی، زمانی که چیزی یک کیسه مخلوط است

it means that it is a variety of things.

، به این معنی است که آن چیزهای مختلفی است.

Our flower farm is kind of a mixed bag.

مزرعه گل ما نوعی کیسه مخلوط است.

We sell flowers, we also sell flower seeds,

ما گل می فروشیم، بذر

and we sell the bulbs.

گل هم می فروشیم و پیازها را می فروشیم.

You can buy cut flowers, you can buy flowers in a pot,

می توانید گل شاخه بریده بخرید، می توانید گل در گلدان بخرید،

it's kind of a mixed bag.

این یک کیسه مخلوط است.

And when you are mixed up it means that you are confused.

و وقتی قاطی می شوید به این معنی است که شما گیج شده اید.

It doesn't have to be about two different things

لزومی ندارد که درباره دو چیز متفاوت باشد،

but we usually use it when we're talking about that.

اما معمولاً وقتی در مورد آن صحبت می کنیم از آن استفاده می کنیم.

He bought one kind of bouquet for his wife

او یک نوع دسته گل برای همسرش خرید، اما دسته گل

but it was the wrong one because he was mixed up

اشتباهی بود، زیرا او قاطی شده

he wasn't sure which one he was supposed to buy.

بود و مطمئن نبود که باید کدام دسته را بخرد.

Hey, let's look at a comment from a previous video.

سلام، اجازه دهید به یک نظر از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

And, I think it's in the pocket inside my sweater

و، فکر می کنم در جیب داخل ژاکت من است،

so (chuckles) give me a second here.

بنابراین (می خندد) یک لحظه اینجا به من بدهید.

I thought it was in the pocket of my jacket.

فکر کردم توی جیب ژاکتم هست.

I thought I forgot it for a moment there.

فکر کردم اونجا یه لحظه فراموشش کردم.

This comment is from Roland and Roland says,

این نظر از رولاند است و رولاند می‌گوید:

" "Inception" is one of the most mind-blowing movies

"Inception" یکی از شگفت‌انگیزترین فیلم‌هایی است

I have ever seen in my life.

که تا به حال در زندگی‌ام دیده‌ام

The concept of time travel can really blow your mind.

. مفهوم سفر در زمان واقعاً می‌تواند ذهن شما را متحیر کند.

My response was that movie really had me thinking.

پاسخ من این بود که فیلم واقعاً مرا به فکر فرو برد.

It was hard to keep track of all the dreams within dreams."

ردیابی تمام رویاهای درون رویاها سخت بود."

So Roland is using the terms mind-blowing and blow your mind

بنابراین رولاند از اصطلاحات حیرت‌انگیز استفاده می‌کند

the terms and phrases from the last lesson.

و عبارات و عبارات درس گذشته را در ذهن شما منفجر می‌کند.

Excellent use of both of those Roland

استفاده عالی از هر دوی آن رولاند،

thank you for that comment.

از شما برای این نظر سپاسگزارم.

The movie "Inception" definitely blew my mind.

فیلم «Inception» قطعاً ذهنم را به هم ریخت.

It was hard to get my head wrapped around

به سختی می‌توانستم ذهنم را درگیر

what was happening in that movie.

اتفاقات آن فیلم کنم.

It was mind-boggling. It blew my mind.

گیج کننده بود. ذهنم را به هم ریخت.

Definitely (chuckles) excellent uses of all those phrases

قطعا (خنده می زند) از تمام آن عبارات

and terms to describe that movie.

و اصطلاحات برای توصیف آن فیلم استفاده بسیار خوبی می کند.

In that movie people go to sleep

در آن فیلم، مردم می‌خوابند

and then when they're asleep

و بعد وقتی خواب

they can go into other people's dreams.

هستند می‌توانند به رویاهای دیگران بروند.

But then they can have dreams inside of the dream

اما پس از آن آنها می توانند رویاهایی در درون رویا داشته باشند

and it gets a whole lot more confusing than that.

و بسیار گیج کننده تر از آن می شود.

And by the end I wasn't sure what was going on.

و در پایان مطمئن نبودم چه خبر است.

And then Roland also mentioned time travel.

و سپس رولاند به سفر در زمان نیز اشاره کرد.

The concept of time travel can really blow your mind.

مفهوم سفر در زمان واقعاً می تواند ذهن شما را متحیر کند.

And that reminded me this morning during my live lesson

و این به یاد من افتاد امروز صبح در طول درس زنده ام

by the way, I'm recording this on Saturday.

، اتفاقاً من این را شنبه ضبط می کنم.

Someone mentioned that they pretended they were me

شخصی اشاره کرد که آنها وانمود کردند که آنها من هستند

from the future coming back in time.

از آینده ای که در زمان بازگشته اند.

Time travel is a mind blowing concept.

سفر در زمان مفهومی شگفت انگیز است.

I'm pretty sure it's not possible,

من تقریباً مطمئن هستم که امکان پذیر نیست،

but if it was possible it would certainly be interesting

اما اگر امکان پذیر بود، مطمئناً جالب

to be able to go forward in time or to go back in time.

بود که بتوانیم در زمان به جلو برویم یا در زمان به عقب برگردیم.

That's how we refer to time travel in English.

به این ترتیب در زبان انگلیسی به سفر در زمان اشاره می کنیم.

You can go forward in time and you could go

می‌توانی در زمان به جلو بروی و می‌توانی بروی،

you could go forward in time

می‌توانی در زمان به جلو بروی

and maybe visit your older self,

و شاید به دیدار خود بزرگ‌ترت

or you could go back in time

بروی، یا می‌توانی به گذشته برگردی

and you could visit your younger self.

و می‌توانی خود جوان‌تر خود را ببینی.

I don't know if I'd wanna do it.

نمی دانم می خواهم این کار را انجام دهم یا نه.

I think if time travel was invented

فکر می‌کنم اگر سفر در زمان اختراع می‌شد،

I don't think I would go on a time travel trip or whatever

فکر نمی‌کنم به سفر در زمان بروم یا هر چیزی

they (chuckles) would end up calling it.

که آنها (خنده می‌زنند) در نهایت به آن می‌گویند.

Anyways, Bob the Canadian here,

به هر حال، باب کانادایی اینجا،

hope you're having a good day today.

امیدوارم امروز روز خوبی را سپری کرده باشید.

I'll see you in a couple of days

یکی دو روز

with another short English lesson. Bye.

دیگر با یک درس کوتاه انگلیسی دیگر می بینمت. خدا حافظ.