Meaning of RACK MY BRAIN and MY MIND WENT BLANK - A Really Short English Lesson with Subtitles

So every once in a while, I'm in a situation

بنابراین هر چند وقت یک بار در موقعیتی

where I need to rack my brain.

قرار می‌گیرم که باید مغزم را جمع و جور کنم.

In English, if I say that I needed to rack my brain,

به زبان انگلیسی، اگر بگویم که باید مغزم را جمع کنم، به

it means that I had to try really, really hard

این معنی است که باید واقعاً خیلی تلاش می کردم

to remember something.

تا چیزی را به خاطر بسپارم.

Usually this happens when I'm trying

معمولاً وقتی می‌خواهم نام کسی را به خاطر بسپارم، این اتفاق می‌افتد

to remember someone's name,

،

especially if I'm trying to remember a student's name

مخصوصاً اگر بخواهم نام دانش‌آموزی را به خاطر

who I haven't taught for a very, very long time.

بسپارم که برای مدت بسیار بسیار طولانی تدریس نکرده‌ام.

So sometimes I'm in a situation

بنابراین گاهی اوقات در موقعیتی قرار می‌گیرم

where a student will come up to me

که دانش‌آموزی

who I taught 10 or 20 years ago,

که 10 یا 20 سال پیش تدریس کرده‌ام به سراغم

and I won't remember their name,

می‌آید و نام او را به خاطر نمی‌آورم،

and I will need to rack my brain

و باید مغزم را جمع‌آوری کنم

to try and remember who they are.

تا سعی کنم به یاد بیاورم که آنها چه کسانی هستند.

This doesn't happen a lot.

این خیلی اتفاق نمی افتد.

I actually have a fairly good memory,

من در واقع حافظه نسبتاً خوبی دارم

and usually remembering things like names

و معمولاً به خاطر سپردن چیزهایی مانند

comes pretty easy to me.

نام برایم بسیار آسان است.

But sometimes, again, it is a student

اما گاهی اوقات باز هم این دانش آموزی است

who I haven't taught for a very long time,

که مدت زیادی به او درس نداده

and I will need to rack my brain

ام و باید مغزم

to remember what their name is.

را جمع و جور کنم تا به یاد بیاورم نام او چیست.

So we have another phrase in English as well,

بنابراین ما در زبان انگلیسی هم یک عبارت دیگر داریم

and that is, "my mind went blank".

و آن این است که «ذهنم خالی شد».

And if I was to say to you,

و اگر بخواهم به شما بگویم،

the other day I was trying to speak French

روز دیگر سعی می‌کردم فرانسوی صحبت

and I was trying to remember

کنم و سعی می‌کردم به یاد بیاورم

how to conjugate a certain word,

که چگونه یک کلمه خاص را به هم متصل کنم،

but then my mind went blank.

اما بعد ذهنم خالی شد.

It would mean that all of the sudden

به این معنی بود که

I couldn't remember what I wanted to say.

ناگهان نمی‌توانستم به یاد بیاورم چه می‌خواهم بگویم.

I think a lot of you have this when you're speaking English.

من فکر می کنم بسیاری از شما وقتی انگلیسی صحبت می کنید این را دارید.

I know some of you have told me before

می‌دانم که برخی از شما قبلاً به من

that you have prepared for an English conversation,

گفته‌اید که برای یک مکالمه انگلیسی آماده شده‌اید،

and then when you got to the point

و بعد وقتی به نقطه‌ای

where you were speaking English with someone,

رسیدید که با کسی انگلیسی صحبت می‌کردید،

all of the sudden your mind went blank.

ناگهان ذهنتان خالی شد.

So anyways, when we say that you need to rack your brain,

بنابراین، به هر حال، وقتی می گوییم که باید مغز خود را جمع آوری کنید، به

it means that you're trying to remember something,

این معنی است که شما سعی می کنید چیزی را به خاطر بسپارید،

and when your mind goes blank,

و وقتی ذهن شما خالی می شود، به

it means that you can't remember

این معنی است که شما نمی توانید

the thing that you were trying to remember.

چیزی را که می خواهید به خاطر بسپارید، به خاطر بیاورید.