Learn the English Phrases TOY WITH and LIKE A KID WITH A NEW TOY

In this English lesson,

در این درس انگلیسی،

I wanted to help you learn the English phrase "toy with."

می‌خواستم به شما کمک کنم که عبارت انگلیسی «toy with» را یاد بگیرید.

When you toy with something,

وقتی چیزی را بازی می کنید، به

it means you are thinking about it.

این معنی است که به آن فکر می کنید.

Sometimes I toy with the idea of not working.

گاهی اوقات با این فکر که کار نمی کنم بازی می کنم.

I toy with the idea of maybe learning a new language.

من با این فکر می کنم که شاید یک زبان جدید یاد بگیرم.

When you toy with an idea,

وقتی ایده ای را بازی می کنید، به

it means you kind of play around

این معنی است که به نوعی

in your mind with that idea.

در ذهن خود با آن ایده بازی می کنید.

You think about, what would life be like

به این فکر می کنی که اگر سه یا چهار زبان صحبت می کردم زندگی چگونه می شد

if I spoke three or four languages?

؟

What would life be like if I had a different job?

اگر شغل دیگری داشتم زندگی چگونه بود؟

So you toy around with the idea in your mind.

بنابراین شما با این ایده در ذهن خود بازی می کنید.

I think that's why we have the word toy in this phrase,

من فکر می کنم به همین دلیل است که ما کلمه اسباب بازی را در این عبارت داریم،

because you're playing around with the idea.

زیرا شما با ایده بازی می کنید.

Maybe some of you toy with a lot of different ideas.

شاید برخی از شما با بسیاری از ایده های مختلف بازی می کنید.

Maybe you toy with the idea of working somewhere else.

شاید شما با این ایده که در جای دیگری کار کنید بازی می کنید.

Maybe you toy with the idea

شاید شما با این

of maybe starting a business someday,

ایده که شاید روزی یک کسب و کار راه اندازی کنید،

or you toy with the idea of maybe speaking

بازی می کنید، یا اینکه ممکن است

more than two or three languages.

بیش از دو یا سه زبان صحبت کنید.

The next phrase I wanted to teach you is the phrase

عبارت بعدی که می خواستم به شما یاد بدهم عبارت

"like a kid with a new toy."

"مثل یک بچه با یک اسباب بازی جدید" است.

When you say that someone is like a kid with a new toy,

وقتی می گویید کسی مثل یک بچه با یک اسباب بازی جدید است، به

it means that they've bought something,

این معنی است که او چیزی خریده است

and they're so excited about it,

و آنقدر از این موضوع هیجان زده است

they're like a little kid.

، مثل یک بچه کوچک است.

The best example I can give is this.

بهترین مثالی که می توانم بزنم این است.

There are many people in my area that drive pickup trucks.

افراد زیادی در منطقه من هستند که وانت بار رانندگی می کنند.

They like to drive pickup trucks.

آنها دوست دارند وانت بار برانند.

And when they get a new pickup truck,

و وقتی یک وانت جدید می گیرند،

even if they are 30 or 40 or 50 years old,

حتی اگر 30 یا 40 یا 50 ساله

they are like a kid with a new toy.

باشند، مثل بچه ای هستند که یک اسباب بازی نو دارد.

So even though they've spent

بنابراین با وجود اینکه آنها

60 or $70,000 on their pickup truck,

60 یا 70000 دلار برای وانت خود خرج کرده اند،

they're so excited,

بسیار هیجان زده هستند،

they're like a kid with a new toy.

آنها مانند یک بچه با یک اسباب بازی جدید هستند.

They're just, they talk about it,

آنها فقط، آنها در مورد آن صحبت می کنند،

they drive it everywhere,

آنها آن را به همه جا می رانند،

again, they can't stop talking about it.

دوباره، آنها نمی توانند در مورد آن صحبت نکنند.

They're like a kid with a new toy.

آنها مانند یک بچه با یک اسباب بازی جدید هستند.

So to review, when you toy with an idea,

بنابراین برای مرور، وقتی ایده‌ای را بازی می‌کنید، به

it means you're thinking about it

این معنی است که به آن فکر می‌کنید

and playing around with it in your mind,

و در ذهن خود با آن بازی می‌کنید،

and when you describe someone

و وقتی کسی را

as being like a kid with a new toy,

به‌عنوان یک بچه با یک اسباب‌بازی جدید

you're describing an adult who has just bought something,

توصیف می‌کنید، در حال توصیف بزرگسالی هستید که به تازگی چیزی خریده است

and they are so excited,

و آنقدر هیجان زده

they seem like they're a child again.

هستند که انگار دوباره بچه شده اند.

Hey, let's look at a comment from yesterday's video.

سلام، بیایید به نظری از ویدیوی دیروز نگاه کنیم.

This comment is from the video where I talked

این نظر از ویدیویی است که من

about the phrase "nowhere to be found,"

در مورد عبارت "هیچ جا پیدا نمی شود" صحبت کردم

and this comment is from Jacques.

و این نظر از ژاک است.

And Jacques has a great comment,

و ژاک نظر بسیار خوبی دارد،

he says, "Hi, Bob,

او می گوید: "سلام، باب

your keys were nowhere to be found.

، کلیدهای تو هیچ جا پیدا نمی شد.

Did you look in every nook and cranny?

آیا در هر گوشه و کناری

Did you search high and low?

جستجو کردی؟ آیا بالا و پایین را جستجو کردی؟

Best regards."

با احترام."

And my response was,

و پاسخ من این بود:

"Yes, when my kids are nowhere to be found,

"بله، وقتی بچه هایم هیچ جا پیدا نمی شوند،

I search high and low,

بالا و پایین را جستجو

I look in every nook and cranny.

می کنم، به هر گوشه و کناری نگاه می کنم.

Great phrases, Jacques.

عبارات عالی، ژاک.

Thanks for sharing them."

ممنون که آنها را به اشتراک گذاشتید."

So yes, thank you very much, Jacques,

بنابراین بله، بسیار متشکرم، ژاک،

for sharing those phrases.

برای به اشتراک گذاشتن آن عبارات.

I don't think I've talked about the phrase "high and low."

فکر نمی کنم در مورد عبارت «بالا و پایین» صحبت کرده باشم.

When you look for something,

وقتی دنبال چیزی می‌گردی،

sometimes in English we say that we,

گاهی در انگلیسی می‌گوییم که ما،

like, I looked high and low.

مثل، بالا و پایین نگاه کردم.

I looked in all the high places,

من به همه جاهای بلند

and I looked in all the low places.

نگاه کردم و در همه جاهای پست.

Sometimes we say when we are looking

گاهی وقتی

for something that we looked high and low.

دنبال چیزی می گردیم می گوییم بالا و پایین به نظر می رسیدیم.

I think I might have talked about

فکر می‌کنم ممکن است قبلاً در

the phrases "nook and cranny" before.

مورد عبارات "گوشه و کنار" صحبت کرده باشم.

If I did, I'll put a link up there.

اگه انجام دادم یه لینک همونجا میذارم

It's probably a short lesson from a year or two ago,

احتمالاً یک درس کوتاه از یک یا دو سال پیش است،

but definitely, when you are looking for something,

اما قطعاً، وقتی به دنبال چیزی

you look in every nook and cranny,

هستید، به هر گوشه و کناری نگاه می

and you definitely search high and low for it.

کنید و قطعاً بالا و پایین آن را جستجو می کنید.

Yeah, yesterday was kind of a funny video

آره، دیروز یه جورایی ویدیوی خنده دار بود

because I talked about losing things,

چون در مورد از دست دادن چیزها صحبت کردم

and then today,

و بعد امروز،

I lost my banana.

موزم رو گم کردم.

(laughs)

(می خندد)

I know that's a funny thing to lose,

می دانم که از دست دادن این چیز خنده داری است،

but I had a busy day at work,

اما من یک روز شلوغ در محل

I didn't get a chance to eat lunch,

کار داشتم، فرصتی برای خوردن ناهار

and I had a banana,

نداشتم و یک

and so I put my banana somewhere,

موز خوردم، و بنابراین موزم را جایی گذاشتم،

and then I couldn't find it.

و بعد توانستم پیداش نکن

And we were driving home,

و ما در حال رانندگی به سمت خانه بودیم

and then when I got home,

و وقتی به خانه رسیدم،

I found my banana in my jacket pocket.

موزم را در جیب کتم پیدا کردم.

For some reason I put my banana in my jacket pocket.

بنا به دلایلی موزم را در جیب ژاکتم گذاشتم.

Not a great place to put a banana.

جای خوبی برای گذاشتن موز نیست.

I do not recommend that you keep a banana

توصیه نمی‌کنم موز را

in your jacket pocket because it could get squished.

در جیب کت خود نگه دارید زیرا ممکن است له شود.

But it didn't,

اما نشد

and I just finished eating it about 10 minutes ago,

و همین الان حدود 10 دقیقه پیش خوردنش تموم

and it was delicious.

شد و خوشمزه بود.