Learn the English Term HUSH-HUSH and The Phrase THE LONG AND THE SHORT OF IT

In this English lesson I wanted to help you learn

در این درس انگلیسی می خواستم به شما کمک کنم

the English term hush-hush.

اصطلاح انگلیسی hush-hush را یاد بگیرید.

If I say something to you and then say,

اگر چیزی به تو بگویم و بعد بگویم به

don't tell anyone else, it's hush-hush.

کسی نگو، ساکت است.

Or if I say it's very hush-hush right now,

یا اگر بگویم در حال حاضر خیلی ساکت است، به

it means that you shouldn't be telling it

این معنی است که شما هم نباید آن را به

to someone else either.

دیگری بگویید.

In fact, I probably shouldn't have told you

در واقع، احتمالاً از اول نباید به شما می گفتم

in the first place.

.

So when something is hush-hush,

بنابراین وقتی چیزی خاموش است، به

it means that it's a secret.

این معنی است که یک راز است.

Right now, we're talking at school

در حال حاضر، ما در مدرسه

about the possibility of having

در مورد امکان داشتن

a longer Christmas break than normal.

تعطیلات کریسمس طولانی تر از حد معمول صحبت می کنیم.

So the teachers are talking about it,

بنابراین معلمان در مورد آن صحبت می کنند،

but it's very hush-hush right now.

اما در حال حاضر بسیار ساکت است.

We don't want to tell the students

ما نمی‌خواهیم به دانش‌آموزان

that we might be doing that

بگوییم که ممکن است این کار را انجام دهیم،

because we don't want them to get too excited about it.

زیرا نمی‌خواهیم آن‌ها در مورد آن خیلی هیجان‌زده شوند.

But as teachers,

اما به عنوان معلم،

we're starting to think about maybe having

ما شروع به فکر کردن در مورد اینکه شاید

a longer Christmas break, but right now it's hush-hush.

یک تعطیلات کریسمس طولانی تری داشته باشیم، داریم، اما در حال حاضر سکوت است.

It's very hush-hush right now.

الان خیلی ساکته

As teachers, we're not supposed to talk

به عنوان معلم، قرار نیست

to the students about it,

با دانش آموزان در مورد آن صحبت کنیم،

because if we do, they'll plan trips

زیرا اگر این کار را انجام دهیم، آنها برای سفر برنامه ریزی

and they'll plan to do things

می کنند و برای انجام کارهایی برنامه ریزی می

that they're not supposed to be doing.

کنند که قرار نیست انجام دهند.

So it's kind of a secret. It's hush-hush.

بنابراین این یک راز است. ساکت است.

Why am I making a video about it then?

چرا من در مورد آن ویدیو می سازم؟

Because it's something that might happen. It isn't for sure.

چون ممکن است اتفاقی بیفتد. مطمئن نیست.

So if you are my students, watching this video,

بنابراین، اگر شما دانش‌آموزان من هستید، با تماشای این ویدیو،

Christmas break is the same length

تعطیلات کریسمس به

as normal, as of now, okay?

همان اندازه عادی است، از الان، خوب است؟

It's not gonna be any longer.

دیگه قرار نیست

We don't think it will be. We'll see.

ما فکر نمی کنیم که باشد. خواهیم دید.

Who knows what will happen?

چه کسی می داند چه اتفاقی خواهد افتاد؟

The second phrase I wanted to teach you today

دومین عبارتی که امروز می خواستم به شما یاد بدهم

is the long and the short of it.

کوتاه و بلند آن است.

I used this in my video yesterday for my members only.

من از این در ویدیوی دیروزم فقط برای اعضایم استفاده کردم.

I said, well, that's the long and the short of it.

گفتم خب، بلند و کوتاهش همین است.

When you talk about something

وقتی در مورد چیزی صحبت می کنید

and you describe it in detail,

و آن را با

you've described the long and the short of it.

جزئیات توصیف می کنید، طولانی و کوتاه آن را توصیف کرده اید.

And we often, in English,

و ما اغلب، به زبان انگلیسی،

will finish talking about something by saying,

صحبت در مورد چیزی را با گفتن،

well, that's the long and the short of it.

خوب، طولانی و کوتاه آن تمام می کنیم.

So if I was to teach you an English lesson

بنابراین اگر قرار بود یک درس انگلیسی

on a certain topic, and if I was done teaching that lesson,

در مورد یک موضوع خاص به شما آموزش بدهم، و اگر تدریس آن درس تمام شده باشد،

I could end by saying,

می‌توانم با گفتن،

well, hopefully you understood the lesson.

خوب، امیدوارم که شما آن درس را متوجه شده باشید.

That's the long and the short of it.

طولانی و کوتاه آن همین است.

Basically what I'm saying

اساساً آنچه من می گویم

is that's everything you need to know about this topic.

این است که همه چیزهایی است که شما باید در مورد این موضوع بدانید.

So that's the long and the short of it

بنابراین این طولانی و کوتاه آن

for teaching you two terms today.

برای آموزش دو ترم امروز است.

Again, hush-hush means that something is a secret.

باز هم سکوت به این معنی است که چیزی راز است.

If something is hush-hush,

اگر چیزی خاموش است،

or if you say it's very hush-hush right now,

یا اگر می گویید در حال حاضر خیلی ساکت است، به

it means that it's a secret

این معنی است که این یک راز است

and you're not supposed to talk about it.

و قرار نیست در مورد آن صحبت کنید.

And when you end talking about something by saying,

و وقتی صحبت در مورد چیزی را با گفتن پایان می دهید،

that's the long and the short of it,

این طولانی و کوتاه آن است،

you're basically saying,

اساساً می گویید،

you've talked about everything

در مورد هر چیزی

that you needed to talk about.

که لازم بود در مورد آن صحبت می کردید صحبت کرده اید.

Hey, let's look at a comment from a previous video.

سلام، اجازه دهید به یک نظر از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

This comment is from Lay.

این نظر از Lay است.

And Lay says,

و لی می گوید،

I drank a lot last night and now I am paying the price.

من دیشب زیاد مشروب خوردم و اکنون دارم بهای آن را می پردازم.

Is it correct? And my response was, yes.

آیا این درست است؟ و پاسخ من این بود که بله.

Great work. Totally correct.

کار عالی کاملا درسته

So yesterday's lesson was on paying the price,

بنابراین درس دیروز در مورد پرداخت بهای بود،

or when you pay the price for doing something.

یا زمانی که شما بهای انجام کاری را پرداخت می کنید.

How it can mean more than just money.

چگونه می تواند به معنای بیش از پول باشد.

And Lay's example here is about drinking.

و مثال لای در اینجا در مورد نوشیدن است.

So sometimes if you go out,

بنابراین گاهی اوقات اگر بیرون می روید،

if you are someone who consumes alcoholic beverages,

اگر اهل مصرف مشروبات الکلی هستید،

if you drink too much, you definitely pay the price

اگر زیاد مشروب می خورید، قطعاً

the next day.

روز بعد هزینه را پرداخت می کنید.

Many of you gave examples in the comments of things

بسیاری از شما در نظرات مواردی

you pay the price for.

را که بهای آن را می پردازید مثال زدید.

Some people said things like,

بعضی ها جملاتی می گفتند که

I went to bed too late last night,

دیشب خیلی دیر به رختخواب رفتم

and today I'm paying the price.

و امروز دارم هزینه اش را می پردازم.

Or, some people said I didn't study hard enough for a test,

یا بعضی ها می گویند من به اندازه کافی برای آزمون درس نخوانده ام

and now, today I'm going to write the test,

و حالا امروز می نویسم آزمون را

and I'm gonna pay the price.

می نویسم و ​​هزینه آن را هم می پردازم.

So I think you understood the concept of paying the price.

بنابراین فکر می کنم شما مفهوم پرداخت بهای را درک کرده اید.

It doesn't always have to do with money.

همیشه به پول ربطی ندارد.

Sometimes it's just a matter of you do one thing in life

گاهی اوقات این فقط این است که شما یک کار را در زندگی انجام دهید

and it ends up costing you in some way later.

و بعداً به نوعی برای شما هزینه تمام می شود.

So, anyways, hopefully that made some sense to you.

بنابراین، به هر حال، امیدوارم که برای شما منطقی باشد.

I'm sitting out here outside.

من اینجا بیرون نشسته ام

I did like all of the comments yesterday as well,

دیروز هم همه نظرات را لایک کردم،

where people said, please keep doing the videos outside.

جایی که مردم گفتند، لطفاً ویدیوها را در خارج از خانه انجام دهید.

I live in an apartment

من در یک آپارتمان زندگی می کنم

and I like seeing the outdoors at your place.

و دوست دارم فضای باز را در محل شما ببینم.

Or, I'm always curious about Canada

یا، من همیشه در مورد کانادا کنجکاو هستم

and it's fun to see things outdoors.

و دیدن چیزهایی در فضای باز سرگرم کننده است.

So I'm gonna keep doing them outside, of course,

بنابراین من به انجام آنها در بیرون ادامه خواهم داد، البته،

like I said yesterday.

همانطور که دیروز گفتم.

One thing I will say though,

با این حال، یک چیز را می گویم،

is it has been very difficult to go out to make videos.

این است که بیرون رفتن برای ساختن ویدیو بسیار دشوار بوده است.

I can make videos in my yard,

من می توانم در حیاط خود فیلم بسازم،

but it's very hard to go to town or go to the city right now

اما

because of all the restrictions we have.

به دلیل محدودیت هایی که داریم، فعلاً رفتن به شهر یا شهر رفتن بسیار سخت است.

So, I'm kind of stuck here on the farm

بنابراین، حداقل برای چند ماه آینده اینجا در مزرعه گیر کرده ام

for the next few months, at least.

.

So, I'll try to find different parts of the farm

بنابراین، سعی می کنم قسمت های مختلفی از مزرعه را پیدا

that I can show to you as the next few months go by,

کنم که بتوانم در طول چند ماه آینده به شما نشان دهم،

as we wait for the vaccine

همانطور که منتظر واکسن

and everything else to happen

و هر چیز دیگری

so that we can get out of this pandemic.

هستیم تا بتوانیم از این بیماری همه گیر خارج شویم.

So anyways, sorry,

بنابراین به هر حال، ببخشید،

I went a bit longer than four minutes today.

امروز کمی بیشتر از چهار دقیقه رفتم.

Sometimes that happens,

گاهی اوقات این اتفاق می‌افتد،

and I might as well just keep talking

و من ممکن است به صحبت کردن

till we get closer to five minutes.

ادامه دهم تا زمانی که به پنج دقیقه نزدیک‌تر شویم.

What should I talk about?

در مورد چه چیزی صحبت کنم؟

The gloomy weather?

هوای تاریک؟

Often in Canada, there is no sunshine in the winter.

اغلب در کانادا، در زمستان آفتابی وجود ندارد.

It is rare in the winter for us to have sunshine.

در زمستان به ندرت پیش می آید که ما آفتاب داشته باشیم.

Although technically, it's still fall.

اگرچه از نظر فنی، هنوز پاییز است.

I keep saying winter, but technically it's fall.

من مدام می گویم زمستان، اما از نظر فنی پاییز است.

I think once I put on the winter coat,

فکر می کنم وقتی کت زمستانی را پوشیدم،

I start to think like it's winter.

شروع به فکر کردن می کنم که انگار زمستان است.

And once I start wearing gloves.

و یکبار شروع به پوشیدن دستکش کردم.

By the way, I found gloves

اتفاقاً من دستکش

where I don't have to take my finger out of a small hole

هایی پیدا کردم که برای استفاده از تلفنم مجبور نیستم انگشتم را از یک سوراخ کوچک بیرون

to use my phone.

بیاورم.

These gloves have a special tip on them,

این دستکش‌ها نوک خاصی روی آن‌ها دارند،

so I don't have to do that anymore.

بنابراین دیگر لازم نیست این کار را انجام دهم.

So that's kind of cool.

Anyways, Bob, the Canadian here,

بنابراین این یک نوع جالب است.

به هر حال، باب، کانادایی اینجا،

I hope you're liking these short lessons.

امیدوارم این درس های کوتاه را دوست داشته باشید.

Sorry that this one was a minute longer.

متاسفم که این یکی یک دقیقه طولانی تر شد.

I'll see you in a day or two

یکی دو روز

with another small English lesson.

دیگر با یک درس کوچک انگلیسی دیگر می بینمت.