Improve Your Vocabulary: 26 ways to say you don’t care

"Bothered? Do you think I care?" These are some modern ways that many young

"مزاحمت؟ فکر می کنی من اهمیت می دهم؟" اینها چند روش مدرن است که بسیاری از جوانان

people say: "I don't care". Now, back in the old days with the classic film,

می گویند: "به من اهمیت نمی دهد". حالا ویوین لی با فیلم کلاسیک

"Gone with the... Gone with the Wind", Vivien Leigh asks, with pleading eyes,

«بر باد رفته» ، با چشمانی

to Clark Gable's character: "My dear, where shall I go?" And Clark Gable's

خواهش‌آمیز از شخصیت کلارک گیبل می‌پرسد: «عزیزم، کجا بروم؟» و

parsing words are: "Frankly, my dear, I don't give a damn". Now, at the time,

کلمات تجزیه کننده کلارک گیبل عبارتند از: "صادقانه بگویم، عزیزم، من به هیچ وجه فکر نمی کنم". اکنون، در آن زمان،

there was a lot of controversy about the inclusion of those words in the final

بحث های زیادی در مورد گنجاندن این کلمات در فیلم پایانی وجود داشت

film; and the censor, at the time, reluctantly approved that version of...

. و سانسور در آن زمان با اکراه تایید کرد که نسخه...

of the script to be included in the film. Now, our censors these days —

از فیلمنامه در فیلم گنجانده شود . اکنون، سانسورچی‌های ما این روزها -

people working on social media — have... have to take down a lot of more

افرادی که در رسانه‌های اجتماعی کار می‌کنند - باید

unpleasant things than those words. But those words: "Frankly, my dear, I don't

چیزهای ناخوشایندتر از آن کلمات را حذف کنند. اما این کلمات: "صادقانه بگویم، عزیز من، من به هیچ وجه

give a damn" — well, what do they mean? They say: "I don't care". In this

نمی دانم" - خوب، آنها به چه معنا هستند؟ می گویند: «برام مهم نیست». در این

lesson, we're going to be looking at other alternative ways of saying that,

درس، راه‌های جایگزین دیگری برای گفتن آن بررسی می‌کنیم،

and I will be showing you more formal ways to say, you know... "Don't worry;

و من راه‌های رسمی‌تری را به شما نشان خواهم داد که می‌دانید... «نگران نباش،

it's not a problem. I don't care; it's fine", and more casual ways. So, let's

مشکلی نیست. مهم نیست، خوب است» و روش‌های معمولی‌تر. بنابراین، بیایید

begin.

شروع کنیم.

If you are in the workplace, you're not going to say: "Bothered". You're going

اگر در محل کار هستید، قرار نیست بگویید: "آزارم". شما

to say more like: "Oh, don't worry". It's like water off a duck's back. Ducks

بیشتر شبیه این خواهید گفت: "اوه، نگران نباش". مثل آب از پشت اردک است. اردک

are in ponds, or some form of water most of the time. Yep. And water, because of

ها بیشتر اوقات در حوضچه ها یا نوعی آب هستند. بله و آب، به دلیل

the way their feathers are, just glides off their back. And... this is saying,

نوع پرهای آنها، فقط از پشت آنها می لغزد. و... این می‌گوید

like, you know... "If anything happens to me, it's just like... I don't care.

، می‌دانی... "اگر اتفاقی برای من بیفتد، مثل این است که... اهمیتی نمی‌دهم.

It's fine. It doesn't worry me". Or you could say: "Please don't worry; it's not

خوب است. نگرانم نمی‌کند". یا می توانید بگویید: "لطفا نگران نباشید، این

a problem at all". Yeah? Nice, straightforward, simple English. "Please

اصلاً مشکلی نیست". آره؟ انگلیسی زیبا، سرراست و ساده. "لطفا

don't worry; it's not a problem at all". Now, look at the way I'm linking the

نگران نباشید، این اصلاً مشکلی نیست". حالا، به نحوه پیوند دادن

words and the way they're sounded together: "It's nota problem", so the

کلمات و نحوه صداگذاری آنها با هم نگاه کنید: "این یک مشکل است"، بنابراین

"t" goes into the "a" — "a problem atall", and this "t" goes into this "a"

"t" به "a" - "یک مشکل آتی" و این "t" می رود. در اینجا وارد این "a" می

here. "It's not a problem at all", "at all". So, it's more like the "t" is part

شود. «اصلاً مشکلی نیست»، « اصلاً». بنابراین، بیشتر شبیه "t" بخشی

of this word, then this word. Or: "I wouldn't worry; it's fine". "I would not

از این کلمه است، سپس این کلمه. یا: " نگران نمی شوم، خوب است". "نگران نمی شدم

worry. If I were you, I would not worry". Okay? Use of the conditional

. اگر جای شما بودم نگران نمی شدم ". باشه؟ استفاده از زمان شرطی

tense. "It's honestly not a problem." Like, really — 100% — the absolute truth

. راستش مشکلی نیست.» مانند، واقعا - 100٪ - حقیقت مطلق

is: This isn't a problem. "It's honestly not a problem". Or: "If it was a

این است: این یک مشکل نیست. "راستش مشکلی نیست". یا: "اگر

problem, I'd let you know. If it was a problem, I'd let you know". Notice, past

مشکلی بود به شما اطلاع می دادم. اگر مشکلی بود به شما اطلاع می دادم". توجه کنید،

participle "was", rather than "is", even though it's in the present tense. "If

فعل ماضی «بود»، به جای «است»، حتی اگر در زمان حال باشد. "اگر

this was a problem, I'd let you know". But it's not in the past; it's in the

این مشکل بود، به شما اطلاع می دهم." اما این در گذشته نیست. در

present. "If it was a problem, I'd let you know". This is a problem, but we

حال حاضر است "اگر مشکلی بود، به شما اطلاع می دهم". این اشکال است، اما ما

say: this... "if it was a problem".

می گوییم: این... «اگر مشکلی بود».

Now, it always makes it more personal if you use a person's name. "David, it's

اکنون، اگر از نام فردی استفاده کنید، همیشه آن را شخصی تر می کند. "دیوید،

absolutely fine. It's absolutely fine. Please". And then you can use a gesture.

کاملاً خوب است. کاملاً خوب است. لطفا". و سپس می توانید از یک ژست استفاده کنید.

David's just spilled a cup of coffee all over me. "David, it's absolutely fine".

دیوید یک فنجان قهوه روی سرم ریخت. "دیوید، کاملاً خوب است".

Look, I'm putting my hands up like this. When you put your hands like this,

ببین دستامو همینجوری بالا میارم وقتی دست

you're either saying: "It was me; I'm guilty" or it's like: "Look. It's fine;

هایت را اینگونه می گذاری، یا می گویی: "من بودم، من مقصرم" یا مانند این است: "ببین، خوب است،

there's nothing wrong. I haven't... I'm not going to, like, hit you with a stick

عیبی ندارد. من نه... من نمی روم" مثلاً با چوب

or anything. There's no weapons in my hands; there's no problem". Okay. Or:

یا هر چیز دیگری به شما ضربه بزنم، هیچ سلاحی در دست من نیست، هیچ مشکلی وجود ندارد. باشه. یا:

"That's the least of our concerns". Your colleague has just ruined the business:

"این کمترین نگرانی ماست". همکار شما به تازگی کار را خراب کرده است:

"That's the least of our concerns". Yeah? I'm being polite; I'm trying to

"این کمترین نگرانی ماست". آره؟ من مودب هستم دارم سعی

make them feel better. "That's the least" — that means the very smallest

میکنم حالشون رو بهتر کنم "این کمترین" - یعنی

one of our concerns — that's the smallest of our problems. "Don't you

کوچکترین نگرانی ما - این کوچکترین مشکل ماست. "تو

about it". Okay. More casually... yep. And I've written these out just because

در مورد آن نیست". باشه. غیر عادی تر... بله. و من اینها را نوشته ام فقط به

they're things that people say the whole time. So, what you're going to read,

این دلیل که چیزهایی هستند که مردم همیشه می گویند. بنابراین، آنچه را که می‌خواهید بخوانید،

here, you know... this isn't like perfect exam-style English; this is

اینجا، می‌دانید... این مثل انگلیسی امتحانی کامل نیست. این

conversational English. And it's here for the purpose of you sounding more

مکالمه انگلیسی است. و اینجا برای این است که شما بیشتر

like a local. Yep. It's not to get you, like, an awesome mark in... in a grade;

شبیه یک محلی به نظر برسید. بله این برای این نیست که مثلاً یک نمره عالی در ... در یک نمره کسب کنید.

in an exam, this; this is just to help you kind of to fit in. "That's okay.

در یک امتحان، این؛ این فقط برای این است که به شما کمک کند تا به نوعی جا بیفتید. "اشکالی ندارد.

Don't worry". And just on that subject, I think it's important that we do try

نگران نباش". و فقط در مورد این موضوع، من فکر می کنم مهم است که ما تلاش کنیم و با آن هماهنگ شویم

and fit in. You know... if you're... if you've come to study in a school in the

.

UK, and you come from another culture, it's important that you honour your own

مهم است که به فرهنگ خود احترام بگذارید

culture, but also that you, you know... really try and integrate with the school

، اما همچنین می دانید که... واقعاً تلاش کنید و با جامعه مدرسه

society that you're in. So, speaking like everyone else is gonna help that.

ای که در آن هستید ادغام شوید. بنابراین، صحبت کردن مانند دیگران به این امر کمک می کند.

Okay, so I'm trying to say: "Don't worry; that's not a problem". "Never

خوب، پس سعی می کنم بگویم: " نگران نباش، این مشکلی نیست". "مهم

mind. It's okay. Forget about it. Never mind". "Never" — don't ever think about

نیست. اشکالی ندارد. فراموشش کن. مهم نیست". "هرگز" - هرگز به آن فکر

it. Stop thinking about it. It's already over. It's finished. "Don't worry about

نکنید. دیگر به آن فکر نکن دیگر تمام شده است. تمام شد. "نگران این نباش

that". Yep. So, I'm putting the emphasis; the stress on "that". "Why

". بله بنابراین، من تاکید می کنم. استرس روی "آن". "چرا به

would you think about that? That small problem? You've broken my ping-pong

آن فکر می کنی؟ آن مشکل کوچک؟ تو توپ پینگ پنگ مرا شکستی

ball? Don't worry about that". Or: "Don't worry about it. Don't worry about

؟ نگران این نباش". یا: «نگران نباش. نگران نباش

it". I kind of, like, swallow the sounds at the end. "Don't worry about it. Don't

». من به نوعی، دوست دارم، صداها را در پایان قورت بدهم. "نگرانش نباش.

worry about it". Or: "I wouldn't worry too much about that. I would not worry

نگرانش نباش". یا: "من خیلی در مورد آن نگران نمی شوم. من خیلی نگران نمی شوم

too much..." What you're actually meaning, here, is: "Don't worry at all.

..." در واقع منظور شما این است: "اصلا نگران نباشید.

Do no worrying". "I wouldn't worry too much about that". Okay? Very similar to

نگران نباشید". "من زیاد نگران این موضوع نخواهم بود ." باشه؟ خیلی شبیه به

this. So, here we... often people say: "mate" to... to express some affection.

این. بنابراین، اینجا ما ... اغلب مردم برای ابراز محبت می گویند: "همسر" به ....

Sometimes they are actually our friend; sometimes they're not — it's just, like,

گاهی اوقات آنها در واقع دوست ما هستند. گاهی اوقات آنها اینطور نیستند - این فقط

a kind of casual way of, you know... referring to someone. "Honestly, mate, I

یک نوع روش غیر معمول است، می دانید ... اشاره به کسی است. "راستش، رفیق، من

really don't care. Honestly, mate, I really don't care". So, again, we've got

واقعا اهمیتی نمی دهم. راستش، رفیق، من واقعاً اهمیتی نمی دهم." بنابراین، دوباره، ما این را داریم

this: "honestly" in there. It's like: "You know... really, don't worry; it's

: "صادقانه" در آنجا. مثل: "میدونی... واقعاً نگران نباش،

fine". "Oh, please. Really? You really think I'd get upset by that?" Okay? "Oh,

خوب است". "اوه، لطفا. واقعا؟ شما واقعا فکر می کنید من از این ناراحت می شوم؟" باشه؟ "اوه

please". It's almost like you're saying: "Don't insult me. Who do you think...?

لطفا". تقریباً مثل این است که می گویی: "به من توهین نکن. فکر می کنی کی...

What do you think I'm like? Do you think I'm like the most complaining person in

؟ فکر می کنی من چه شکلی هستم؟ فکر می کنی من مثل شاکی ترین

the world? Really? Do you really think I would get upset? I would sort of get

آدم دنیا هستم؟ واقعاً؟" واقعا فکر می کنی من ناراحت می شوم

upset by that?" Okay? Quite a range, there. Now, the purpose of this is to

؟ باشه؟ طیف وسیعی وجود دارد. حال، هدف از این کار این است

show you ways of saying: "I don't care" without swearing. I'm not going to show

که راه‌هایی را به شما نشان دهیم که می‌توانید بدون فحش دادن بگویید: "من مهم نیستم" . من قصد ندارم فحش دادن را به

you swearing because there's much better ways of communicating where you don't

شما نشان دهم زیرا راه‌های بسیار بهتری برای برقراری ارتباط وجود دارد که مجبور نیستید

have to swear, but I'm now going to show you a few phrases that are a little bit

فحش بدهید، اما اکنون چند عبارت را به شما نشان می‌دهم که کمی

more sort of direct.

مستقیم‌تر هستند.

Okay. So, you want to learn these phrases to expand your vocab, so you're

باشه. بنابراین، شما می خواهید این عبارات را یاد بگیرید تا دایره لغات خود را گسترش دهید، بنابراین

not endlessly going to the same phrase and using it again, and again, and

بی وقفه به سراغ همان عبارت نمی روید و دوباره و دوباره و دوباره از آن استفاده نمی

again. I've got a book at home on how to say similar phrases in French and

کنید. من کتابی در خانه دارم در مورد نحوه گفتن عبارات مشابه به فرانسوی و

Spanish, and sometimes it's fun to just say stuff in a foreign language. It kind

اسپانیایی، و گاهی اوقات گفتن مطالب به زبان خارجی سرگرم کننده است. به نوعی

of makes it less personal, in a way. So, here are some other ways of saying: "I

آن را کمتر شخصی می کند. بنابراین، در اینجا چند راه دیگر برای گفتن: "من

don't care". Now, there's a sketch about a... a teenager in a classroom, who is

مهم نیست". اکنون، طرحی در مورد یک نوجوان در کلاس درس وجود دارد که

like a stereotype of an angry teenager. And the student is like: "Bothered? Am I

مانند کلیشه ای از یک نوجوان عصبانی است. و دانش آموز مانند: "مزاحم؟ آیا من

bothered? Do I look bothered?" Yeah. So, "bothered" is: "Do I care? Do I look

مزاحم؟ آیا من به نظر می رسد اذیت؟" آره بنابراین، "مزاحمت" این است: "آیا من اهمیت می دهم؟ آیا به نظر می

like I care?" Yeah? "Do I really care? Do I look like a care? Do I care?" Like,

رسد که من اهمیت می دهم؟" آره؟ "آیا واقعاً اهمیت می دهم؟ آیا من شبیه یک مراقبت هستم؟ آیا من اهمیت می دهم؟" مانند،

no. Just like: "I'm not interested". So, "bothered". "Do I care?" But it's just

نه. درست مانند: "من علاقه ای ندارم". بنابراین، "آزار". "ایا من اهمیت میدهم؟" اما خیلی

nice to be... to know what that means; I wouldn't sort of say: You should start

خوب است که بودن... بدانیم این به چه معناست. من اصلاً نمی گویم: شما باید شروع به

using that phrase in your everyday life. "I don't care". Yep. So, these are a

استفاده از این عبارت در زندگی روزمره خود کنید. "برام مهم نیست". بله بنابراین، اینها

little bit slightly more cutting. A little bit too... more to the point than

کمی برش تر هستند. کمی هم... بیشتر

the phrases on the last board. "I don't care". Yep. That's kind of, like, end of

از عبارات روی تابلوی آخر. " برام مهم نیست". بله این به نوعی پایان

conversation. "I couldn't give two hoots". So, "hoot". What...? What is a

مکالمه است. «نمی‌توانستم دو ضربه بزنم». بنابراین، "هوت". چی...؟

"hoot"? Well, maybe you think of, like, a "hoot" on a sort of a bicycle horn.

"هوت" چیست؟ خب، شاید به فکر یک "هوت" روی نوعی بوق دوچرخه باشید.

Hoot, hoot. Yep. "I am so uninterested that I couldn't even go like that on my

هوت، هوت بله "من آنقدر بی علاقه هستم که حتی نمی توانستم با بوق دوچرخه ام اینطور بروم

bicycle horn". Yep. "It means that little to me". "I'm not too fussed". So,

." بله "این برای من خیلی کم است." "من زیاد آشفته نیستم". بنابراین،

"fussed" — very similar to "bothered". To make a fuss about something means to

"درهم" - بسیار شبیه به "آزار". سر و صدا کردن در مورد چیزی به معنای

make lots of noise; to create a bit of a scene. So, if you're not "fussed", then,

ایجاد سر و صدای زیاد است. برای ایجاد کمی صحنه بنابراین، اگر شما "سر و صدا" نیستید، پس،

you know... it's not important. It doesn't... it doesn't bother you. "I'm

می دانید ... مهم نیست. نمیکنه... اذیتت نمیکنه. "من

not too fussed" — "too", here, meaning excessively. "I'm not excessively

خیلی آشفته نیستم" - "خیلی"، در اینجا، به معنای بیش از حد. "من بیش از حد از این موضوع

bothered by that; don't worry". "Doesn't bother me". Yeah. "Not a problem for me;

ناراحت نیستم، نگران نباش". "آزارم نمی دهد ". آره "برای من

doesn't bother me". It doesn't create any unease, any headaches — nothing.

مشکلی نیست، من را اذیت نمی کند". این هیچ ناراحتی و سردرد ایجاد نمی کند - هیچ چیز.

It's not a problem. "That — the last of my worries", meaning, you've said

مشکلی نیست. «این - آخرین نگرانی من»، یعنی شما در

something here, but like: "I'm dealing with this over here; like, that is the

اینجا چیزی گفته اید، اما مانند: «اینجا با این موضوع سروکار دارم ؛ مثل اینکه این

last of my worries". Yeah. "This, here, is much more important. That's the last

آخرین نگرانی من است». آره "این، اینجا ، خیلی مهمتر است. این

of my worries". "Not a problem". Yeah. I would say that is the most friendly out

آخرین نگرانی من است." "مشکلی نیست". آره من می توانم بگویم که دوستانه ترین

of this bunch. "Not a problem" is actually quite, like: "Yeah. Ah, we're

از این دسته است. "مشکلی نیست" در واقع کاملاً است، مانند: "آره. آه، ما

being nice again". I don't normally give you nasty things to say.

دوباره خوب هستیم". من معمولاً چیزهای بدی برای گفتن به شما نمی دهم.

This one, again, it's a little bit more: You sort the problem out. "I'm afraid

این یکی، دوباره، کمی بیشتر است: شما مشکل را حل می کنید. "می ترسم

that's your problem". Yeah? "Not my fault; your problem". "I'm afraid that's

این مشکل شما باشد". آره؟ " تقصیر من نیست، مشکل شماست". «می ترسم

your problem", meaning: "I'm really sorry..." No, he's not even sorry. Yeah.

مشکل تو باشد»، یعنی: «واقعاً متأسفم...» نه، او حتی متأسف نیست. آره

"It's your problem". "Whatever". Yeah? This is a typical phrase that teenagers

"این مشکل خودته". "هر چه". آره؟ این یک عبارت معمولی است که نوجوانان

use, saying... it's basically like this again, like: "Doesn't bother me. Like,

از آن استفاده می کنند و می گویند ... اساساً دوباره اینگونه است ، مانند: "آزارم نمی دهد. مثلاً این

it's not my... it's not my problem, is it"? "Whatever. Whatever". It's quite,

من نیست ... مشکل من نیست ، درست است"؟ "هرچه شد شد".

like, dismissive. And we've got a... sort of a glottal stop on the "t"; it's

کاملاً نادیده انگاشته است. و ما یک ... یک توقف گلوتال روی "t" داریم. به

not fully, like, pronounced — the "t": "Wha... wha... whatever. Whatever". Can

طور کامل، مانند، تلفظ نمی شود - "t": "Wha... wha... هر چه. هر چه باشد". آیا

you make that noise? "Whatever". This is more polite and formal: "Please

می توانید آن صدا را ایجاد کنید؟ "هر چه". این بیشتر مؤدبانه و رسمی است: "

yourself. If that's what you want to do, you do that. I don't think it's a

خودت را لطفاً. اگر این کاری است که می‌خواهی انجام دهی، این کار را انجام بده. فکر نمی‌کنم این

particularly good idea, but you... please, you make yourself happy. Please

ایده خوبی باشد، اما تو... لطفاً، خودت را خوشحال

yourself". "See if I care. See if I care". So, the other person is doing

می‌کنی. "ببین که آیا اهمیت می دهم. ببین که اهمیت می دهم". بنابراین، طرف مقابل در حال انجام

something; you don't think it's a good idea, and you say: "See if I care",

کاری است. فکر نمی کنی این ایده خوبی است، و می گویید: "ببین که برایم مهم است یا نه"،

like: "You're going to go and do something really stupid, but it's your

مانند: "شما می روید و یک کار احمقانه انجام می دهید، اما این

responsibility. See if I care. I'm just gonna carry on living my life over

مسئولیت شماست. ببینید آیا من اهمیت می دهم. به زندگی خود در

here". "Who cares?" Yeah? We've got a rhetorical question; it doesn't expect

اینجا ادامه خواهم داد." "چه کسی اهمیت می دهد؟" آره؟ ما یک سوال بلاغی داریم.

an answer. "Who cares?" It's like... what we're saying here is: "Stop

انتظار پاسخ ندارد "چه کسی اهمیت می دهد؟" مثل این است که... چیزی که ما اینجا می گوییم این است: "به

thinking that everyone is obsessed about your drama over there". Yep. "If you're

این فکر نکن که همه در مورد درام شما آنجا وسواس دارند". بله "اگر

going to have a drama, you go and have your drama. We don't all need to be part

قرار است یک درام داشته باشید، بروید و درام خود را داشته باشید. لازم نیست همه ما بخشی

of your drama. Who cares?"

از درام شما باشیم. چه کسی اهمیت می دهد؟"

This is perhaps my favourite one; I think it's an absolute classic: "Not my

این شاید مورد علاقه من باشد. فکر می‌کنم یک کلاسیک مطلق است: "نه

circus; not my monkeys". It's quite satisfying to say. "Not my circus; not

سیرک من، نه میمون‌های من". این کاملا راضی کننده است که بگوییم. "نه سیرک من، نه

my monkeys". And it's a really effective phrase because of the imagery that it

میمون های من". و این یک عبارت واقعاً مؤثر است به دلیل تصاویری که در ذهن ایجاد

conjures up. Yeah? A "circus". You know... all kind of colourful, and

می کند. آره؟ یک "سیرک". می دانید... همه جور رنگارنگ،

unusual, and imaginative as this. "It's not my circus" — yeah — "I am not the

غیرمعمول، و خیال انگیز است. "این سیرک من نیست" - آره - "من رئیس

ringmaster; I don't have to entertain all the crowd, I don't have to feed the

حلقه نیستم، مجبور نیستم همه جمعیت را سرگرم کنم، مجبور نیستم به

elephants, I don't have to put the monkeys in their cage. None of this is

فیل ها غذا بدهم، نمی خواهم میمون ها را در قفسشان بگذارم. هیچ کدام از اینها

my problem". Yeah? "And the monkeys aren't mine either — those cheeky

مشکل من نیست." آره؟ "و میمون ها هم مال من نیستند - آن

monkeys who are throwing bananas everywhere. It's not my circus, and it's

میمون های گستاخی که همه جا موز پرت می کنند. این سیرک من نیست و

not my monkeys. This is not my problem". You however, have got a little problem

میمون های من نیستند. این مشکل من نیست." با این حال، شما مشکل کوچکی

because you are going to have to pass the test now. The quiz. Yep. It's out of

دارید زیرا اکنون باید در آزمون قبول شوید. امتحان. بله از

ten. What do you think you can score? If you've enjoyed watching this video, I do

ده است. فکر می کنید چه امتیازی می توانید کسب کنید؟ اگر از تماشای این ویدیو لذت برده اید، من

put out lots of different videos onto YouTube on... some on academic English;

ویدیوهای مختلف زیادی را در YouTube در ... برخی از آنها به زبان انگلیسی آکادمیک.

some on business English, vocabulary, idioms — they're all there. So, if

برخی در مورد انگلیسی تجاری، واژگان، اصطلاحات - همه آنها وجود دارد. بنابراین،

you're learning English as a foreign language, this is the place to go. If

اگر انگلیسی را به عنوان یک زبان خارجی یاد می گیرید ، این جایی است که باید بروید. اگر

you like my stuff, please share it — okay? — because we're looking to grow

مطالب من را دوست دارید، لطفاً آن را به اشتراک بگذارید - باشه؟ - زیرا ما به دنبال رشد

this channel. Okay? We put a lot of work into these videos, so if you can do your

این کانال هستیم. باشه؟ ما برای این ویدیوها زحمت زیادی کشیده‌ایم، بنابراین اگر می‌توانید کمی از کار خود را انجام دهید

bit by, you know... putting the word out there, we'd really appreciate it. Thanks

، می‌دانید... با قرار دادن این کلمه، واقعاً از آن متشکریم. از

for watching, and we'll see you next time.

تماشای شما متشکریم و دفعه بعد شما را خواهیم دید .