Flirt and be romantic like SHAKESPEARE 💕🌹💋

Hi, there, and thank you so much for coming back to engVid with me, Benjamin. Today we

سلام، و خیلی ممنون که با من به engVid برگشتید، بنجامین. امروز

are looking at chat-up lines from the pen of William Shakespeare - one of the greatest

ما به سطرهای گفتگو از قلم ویلیام شکسپیر - یکی از

writers ever of the English language. Who might enjoy this lesson today? Well, the romantics

بزرگترین نویسندگان زبان انگلیسی - نگاه می کنیم. چه کسی ممکن است از این درس امروز لذت ببرد؟ خوب،

out there, looking to woo and impress their other half; or those with a real interest

رمانتیک‌های بیرونی، به دنبال جذب و تحت تأثیر قرار دادن نیمه دیگر خود هستند. یا کسانی که علاقه واقعی به

in the English language, who enjoy Shakespeare's words. Now, we all can understand them with

زبان انگلیسی دارند و از سخنان شکسپیر لذت می برند . اکنون، همه ما می توانیم آنها را

a little bit of help.

با کمی کمک درک کنیم.

So, let's start with Hamlet. Okay? So, Hamlet's been having a bit of a tough time in Denmark;

بنابراین، اجازه دهید با هملت شروع کنیم. باشه؟ بنابراین، هملت روزهای سختی را در دانمارک سپری کرده است.

his Dad's been killed by his uncle; the Mom's now going out with the uncle; but he quite

پدرش توسط عمویش کشته شده است. مامان الان با عمو بیرون میره. اما او کاملاً به

fancies this girl called Ophelia. Some people doubt this love, though. What does he say

این دختر به نام اوفلیا علاقه دارد. اگرچه برخی از مردم به این عشق شک دارند. به آنها چه می گوید

to them? "Doubt thou the stars are fire;

؟ شک کن که ستارگان آتشند،

Doubt that the sun doth move; Doubt truth to be a liar;

شک کن که خورشید حرکت می‌کند، به دروغ‌گو بودن

But never doubt I love thee." Okay, let's have a closer look at this. So,

شک کن، اما شک نکن که من تو را دوست دارم. خوب، اجازه دهید نگاهی دقیق تر به این داشته باشیم. بنابراین

the first thing I notice when I look here is we have a list of: "Do these three things".

، اولین چیزی که وقتی اینجا را نگاه می‌کنم متوجه می‌شوم این است که فهرستی از این موارد داریم: "این سه کار را انجام دهید".

Now, what we call this is the rule of three, because we've got three similar ideas in a

حال، چیزی که ما این را می نامیم، قانون سه است، زیرا ما سه ایده مشابه در یک

row. So I'll just write that up here. Rule of three. Okay? So it's where you list three

ردیف داریم. بنابراین من فقط آن را اینجا می نویسم. قانون سه باشه؟ بنابراین اینجاست که شما سه

things for effect. "Doubt thou", so maybe you've watched my Shakespeare's insult video,

چیز را برای اثرگذاری فهرست می کنید. "شک به تو"، پس شاید ویدئوی توهین آمیز شکسپیر من را دیده باشی

and we learnt that "thou" was "you". If you haven't seen that, do check it out. "Doubt

و فهمیدیم که "تو" "تو" بودی. اگر آن را ندیده اید، آن را بررسی کنید. "به

you". So: "I don't mind if you doubt that the stars are made of fire", but you'd be

تو شک دارم". بنابراین: «اگر شک داشته باشید که ستارگان از آتش ساخته شده‌اند، مشکلی ندارم»، اما

a bit silly if you did doubt that. "You can doubt if the sun moves", okay? So: "doth"

اگر به آن شک داشته باشید، کمی احمق خواهید بود. "شما می توانید شک کنید که آیا خورشید حرکت می کند"، خوب؟ پس: «doth»

means "does". Obviously, the sun actually stays still and it's the earth that moves

به معنای «کردن» است. بدیهی است که خورشید در واقع ثابت می‌ماند و زمین است که به

around the sun, but you know, he's a confused young man at this stage in his life. "Doubt

دور خورشید می‌چرخد، اما می‌دانید، او در این مرحله از زندگی‌اش یک مرد جوان گیج است. "شک در

truth to be a liar. Doubt truth to be a liar", so what we're doing is we're kind of turning

حقیقت به

truth into a human being, and saying: "You're a liar, truth. You're lying." Okay? Kind of

یک دروغگو. دروغ گویی." باشه؟ کمی

strange, but as I said, he's a confused young lad. "But never doubt I love thee." So, basically,

عجیب است، اما همانطور که گفتم، او یک پسر جوان گیج است . "اما هرگز شک نکن که دوستت دارم." بنابراین، اساساً

what he's saying: "You can say anything you like; you can say that I'm talking total nonsense,

چیزی که او می گوید: "شما می توانید هر چیزی را که دوست دارید بگویید؛ می توانید بگویید که من کاملاً مزخرف صحبت می کنم،

but the only thing I'm totally sure of is that I love thee." Okay? Thanks, Hamlet.

اما تنها چیزی که کاملاً از آن مطمئن هستم این است که شما را دوست دارم." باشه؟ ممنون، هملت

Now, from a comedy, Twelfth Night: "If music be the food of love, play on. If

حالا از یک کمدی، شب دوازدهم: «اگر موسیقی غذای عشق است، پخش کن، اگر

music be the food of love, play on." You may have heard of that before. Let's try

موسیقی غذای عشق است، بنواز.» شاید قبلاً در مورد آن شنیده باشید. بیایید

and get a deeper understanding of this. What is being used here is a metaphor. Okay? It's

سعی کنیم درک عمیق تری از این موضوع داشته باشیم. آنچه در اینجا به کار می رود یک استعاره است. باشه؟ این

a comparison. So, what's being compared? We've got love and we have food. So, let's draw

یک مقایسه است. بنابراین، چه چیزی در حال مقایسه است؟ ما عشق داریم و غذا داریم. بنابراین، بیایید

a box of sandwiches. Let's have a prawn sandwich in there. Prawn, mm-mm. Okay. "If music be

یک جعبه ساندویچ بکشیم. بیایید یک ساندویچ میگو در آنجا بخوریم. میگو، mm-mm. باشه. "اگر

the food of love, play on." So, what he's saying is: "Music helps love to grow." Okay?

موسیقی غذای عشق است، بازی کن." بنابراین، آنچه او می گوید این است: "موسیقی به رشد عشق کمک می کند." باشه؟

So let's draw a crotchet there. That's a crotchet. Okay? So, food helps us to grow. The music

پس بیایید یک قلاب بافی در آنجا بکشیم. این یک قلاب بافی است. باشه؟ بنابراین، غذا به رشد ما کمک می کند.

is going to help love. So: "Music is like the food to love. Let's have more food, more

موسیقی به عشق کمک می کند. بنابراین: "موسیقی مانند غذای دوست داشتنی است. بیایید غذای بیشتری داشته باشیم، موسیقی بیشتری داشته باشیم

music; let's have a good time." Okay? "If music be the food of love, play on."

؛ بیایید اوقات خوشی داشته باشیم." باشه؟ "اگر موسیقی غذای عشق است، بازی کن."

A Midsummer Night's Dream: "Love looks not with the eyes,

رویای یک شب نیمه تابستان: "عشق نه با چشم،

but with the mind, and therefore is wingèd Cupid painted blind."

بلکه با ذهن، و بنابراین کوپید بالدار کور شده است."

"Love looks not with the eyes", so what's being said here is that... I can't remember

«عشق به چشم نمی‌آید»، پس آنچه در اینجا گفته می‌شود این است که... یادم نمی‌آید

which character said this; probably Lysander or Demetrius, but they're saying: "It's not...

کدام شخصیت این را گفته است. احتمالاً لیساندر یا دمتریوس، اما آنها می گویند: "اینطور نیست...

I'm not just liking you for your looks. It's not just about the looks; I really like you

من فقط تو را به خاطر ظاهرت دوست ندارم. این فقط به ظاهر نیست، من واقعاً تو را

as a person." Okay? But obviously we're saying it in a slightly more complicated way. "Love

به عنوان یک شخص دوست دارم." باشه؟ اما بدیهی است که ما آن را به روشی کمی پیچیده تر می گوییم. "عشق

looks not with the eyes. I don't just fancy you because you're pretty-I don't just like

با چشم ها به نظر نمی رسد. من فقط تو را دوست ندارم زیرا تو زیبا هستی - من فقط تو را دوست

you because you're handsome-but because of the mind, and therefore is wingèd Cupid".

ندارم زیرا خوش تیپ هستی - بلکه به دلیل ذهن و بنابراین کوپید بالدار."

So, Cupid is the Roman god of love. So, god of love. Yeah? When we see pictures of Cupid,

بنابراین، کوپید خدای عشق رومی است. پس خدای عشق آره؟ وقتی ما تصاویر کوپید

they can't see anything; they're just there firing their arrows to decide who falls in

را می بینیم، آنها نمی توانند چیزی را ببینند. آنها فقط آنجا هستند که تیرهایشان را شلیک می کنند تا تصمیم بگیرند چه کسی

love with who. So: "I love you because of the things you say."

عاشق چه کسی شود. بنابراین: "من تو را به خاطر چیزهایی که می گویید دوست دارم."

Romeo and Juliet: "Wherefore art thou, Romeo?"

رومئو و ژولیت: "تو چرا هستی، رومئو؟"

"I love thee, I love but thee, with a love that shall not die;

"من تو را دوست دارم، اما تو را دوست دارم، با عشقی که نمی میرد،

till the sun grows cold and the stars grow old."

تا زمانی که خورشید سرد شود و ستاره ها پیر شوند."

I love the rhyme here of "cold" and "old"; it's so simple, but so effective. Okay. Okay,

من عاشق قافیه اینجا از "سرد" و "قدیمی" هستم. این بسیار ساده است، اما بسیار موثر است. باشه. خوب،

so again, "thee" means "you". "I love you, I love but thee". So, "but" here means "just"

پس دوباره، "تو" به معنای "تو" است. "دوستت دارم، جز تو را دوست دارم". بنابراین، "اما" در اینجا به معنای "فقط"

or "only": "I only love you with a love", so now we're describing... This is a noun;

یا "فقط" است: "من فقط تو را با یک عشق دوست دارم"، بنابراین اکنون در حال توصیف ... این یک اسم است.

here we've got the verb. Okay? The noun of "love". "My love for you shall not die". "Shall"

در اینجا ما فعل را داریم. باشه؟ اسم "عشق". "عشق من به تو نمی میرد". "شال"

means "will": "My love will not die". So this is short for: "until"; just in screen, there.

به معنای "اراده" است: "عشق من نمی میرد". بنابراین این کوتاه است برای: "تا"; فقط در صفحه نمایش، وجود دارد.

"Until"... Obviously, if it was "until", you'd only have one "l". "...until the sun grows

"تا"... بدیهی است که اگر "تا" بود، فقط یک "ل" داشتی. «...تا آفتاب

cold". So: "My love for you is going to go a long, long time, and the stars grow old".

سرد شود». بنابراین: "عشق من به تو مدت طولانی است و ستاره ها پیر می شوند".

How long have the stars been around? Quite a long time. Thank you, Romeo and Juliet.

ستاره ها چه مدت در اطراف هستند؟ زمان نسبتا زیادی. متشکرم، رومئو و ژولیت.

Okay, so Romeo and Juliet, you've got a pair of teenage lovers; they come together very

خوب، پس رومئو و ژولیت، شما یک جفت عاشق نوجوان دارید. آنها خیلی سریع دور هم جمع می شوند

quickly; they have this very romantic meeting, and then Romeo knows that he has to escape

. آنها این ملاقات بسیار عاشقانه را دارند و سپس رومئو می داند که باید

out of the Capulet house, otherwise he'll be killed or something nasty. So, what does

از خانه کاپولت فرار کند، در غیر این صورت کشته می شود یا چیز بدی. پس او چه می

he say? "Parting is such sweet sorrow

گوید؟ فراق آنقدر غم شیرین است

that I should say good night until it be morrow."

که تا فردا شب بخیر بگویم .

What's he all about? "Parting", so saying goodbye. So, let's have a little hand, saying:

او در مورد چیست؟ "فرق"، پس خداحافظی. پس بیایید دست کمی داشته باشیم و بگوییم:

"Goodbye". "Parting is such sweet sorrow". So, "sweet" is something nice; and "sorrow"

«خداحافظ». "فرق غم شیرینی است". بنابراین، "شیرین" چیز خوبی است. و "اندوه

is obviously pain - not so nice. So what we've got here is two different ideas joined together.

" بدیهی است درد است - نه چندان خوب. بنابراین آنچه ما در اینجا داریم دو ایده متفاوت است که به هم پیوسته اند.

If you want the actual word for that, it is a... An oxy... Oxymoron. Okay? It's two different

اگر کلمه واقعی را برای آن می خواهید، یک... یک اکسی... اکسی مورون است. باشه؟ این دو ایده متفاوت است

ideas. I've just gone slightly out of shot, there, so let's write "oxymoron" down here.

. من فقط کمی از شات خارج شده‌ام، در آنجا، پس بیایید اینجا «oxymoron» را بنویسیم.

It's an oxymoron. Okay? "Moron" is a word for someone who's, like, a bit weird; a bit

این یک اکسیمورون است. باشه؟ "احمق" کلمه ای برای کسی است که کمی عجیب و غریب است.

kind of from outer space. So, outer space people join two different ideas together.

کمی از فضای بیرونی بنابراین، انسان‌های فضایی دو ایده متفاوت را به هم می‌پیوندند.

"Parting is such sweet sorrow that I should say good night

فراق آنقدر غم شیرین است که تا فردا شب بخیر بگویم

until it be morrow." "That I should say bye-bye... I'm going to...

. "این که باید خداحافظی کنم... می روم...

It's really sad for me to say goodbye, but at the same time I get to give you a kiss,

خداحافظی برای من واقعاً غم انگیز است، اما در عین حال می توانم شما را ببوسم،

so it's kind of nice; so I'm going to say goodnight now and I'll see you tomorrow" is

بنابراین به نوعی خوب است؛ بنابراین من" من الان شب بخیر می گویم و فردا می بینمت» این

what Romeo is saying to his Juliet, there.

چیزی است که رومئو در آنجا به ژولیت خود می گوید.

This is something else that Romeo says. This actually comes a little bit earlier in the

این چیز دیگری است که رومئو می گوید. این در واقع کمی زودتر در

play. He's just met... He's just met Juliet. "Did my heart love 'til now?

نمایشنامه آمده است. او به تازگی ملاقات کرده است... او به تازگی با ژولیت آشنا شده است. "آیا قلب من "تا الان" را دوست داشت؟

Forswear it, sight! For I ne'er saw true beauty 'til this night."

چشم پوشی کن! زیرا تا این شب زیبایی واقعی را ندیده بودم."

Before he took a fancy to Juliet, Romeo fancied someone else called Rosaline. And at the beginning

رومئو قبل از اینکه به ژولیت علاقه مند شود، به شخص دیگری به نام روزالین علاقه داشت. و در

of the play, he's moping around, feeling all sad. You might have watched the Baz Luhrmann

ابتدای نمایش، او در حال غمگینی اطراف است . شما ممکن است فیلم باز لورمن از او را تماشا کرده باشید

film of him, and he's just kicking around; feeling sorry for himself. And then suddenly

، و او فقط به اطراف لگد می زند. برای خودش متاسف است و سپس ناگهان

he wakes up and meets Juliet. "Did my heart love 'til now?" So he's realizing that the

از خواب بیدار می شود و ژولیت را ملاقات می کند. "آیا قلب من تا الان عاشق بود؟" بنابراین او متوجه می شود که

strength of his feelings are much stronger for Juliet than Rosaline. Okay? So he says:

قدرت احساساتش برای ژولیت بسیار قوی تر از روزالین است. باشه؟ بنابراین او می گوید:

"Did my heart love 'til now? Was that...? Did I actually like that person? Because what

"آیا قلب من "تا حالا" دوست داشت؟ این بود...؟ آیا واقعاً آن شخص را دوست داشتم؟ زیرا آنچه

I'm feeling now is stronger". "'til", again, short for "until". "Forswear it, sight!" He's

اکنون احساس می کنم قوی تر است". "'til"، دوباره ، مخفف "تا". "قسم بخور، بینایی!" او

talking to his eyes to how he sees. "Wake up, eyes. Forswear it, sight! Forget about

با چشمانش صحبت می کند که چگونه می بیند. "بیدار شو، چشم‌ها. چشم بپوش!

what I used to think. For I ne'er", this is short for "never". "For I never saw true..."

آنچه را که قبلاً فکر می‌کردم فراموش کن. برای من نهر"، این مخفف "هرگز" است. "زیرا من هرگز درست ندیدم..."

And it's... It is shortened because of... In a typical Shakespearean line, he writes

و این است... به دلیل... کوتاه شده است... در یک خط معمولی شکسپیر، او

with 10 beats in each line, so sometimes words are slightly shortened. "Forswear it, sight!

با 10 ضربه در هر سطر می نویسد، بنابراین گاهی کلمات کمی کوتاه می شوند. "قسم بخور، بینا!

For I ne'er saw true beauty 'til this night." I.e.: Juliet is numero uno.

زیرا من تا این شب زیبایی واقعی را ندیدم." یعنی: ژولیت numero uno است.

Love's Labour Lost: "When love speaks, the voice of all

عشق از دست رفته: "وقتی عشق صحبت می کند، صدای

the gods makes heaven drowsy with the harmony."

همه خدایان آسمان را با هماهنگی خواب آلود می کند."

Okay. So, what we've got here is this sort of picture of all the sort of classical Roman

باشه. بنابراین، آنچه ما در اینجا داریم، این نوع تصویر از همه نوع خدایان کلاسیک رومی

gods up in heaven, having a nice time. And you've got a god that represents love, Cupid.

در بهشت ​​است که اوقات خوبی را سپری می کنند. و تو خدایی داری که معرف عشق است، کوپید.

Whenever Cupid speaks, all the other sort of angels, gods go: "Ah, mm, that sounds nice."

هر وقت کوپید صحبت می‌کند، همه فرشته‌های دیگر، خدایان می‌گویند: «آه، میلی‌متر، به نظر قشنگ می‌آید».

Okay? Why? "When love speaks", okay? So this is sort of the god of love speaks: "the voice

باشه؟ چرا؟ "وقتی عشق حرف می زند" باشه؟ پس این به نوعی خدای عشق صحبت می کند: "

of all the other gods makes heaven drowsy", this means sleepy. "...drowsy with the harmony";

صدای همه خدایان دیگر بهشت ​​را خواب آلود می کند" این به معنای خواب آلود است. "...خواب آلود با هارمونی";

with the nice sound; it sounds perfect.

با صدای خوب؛ به نظر کامل می رسد

Lastly, from Much Ado About Nothing. "Ado" means "to do". "Much To Do About Nothing".

در نهایت، از هیاهوی زیادی درباره هیچ. «ادو» به معنای «انجام دادن» است. "کار زیادی برای انجام دادن در مورد هیچ".

Kind of strange title. "I love you with so much of my

یه جور عنوان عجیب "من تو را آنقدر از صمیم قلبم دوست دارم

heart, that none is left to protest".

که دیگر کسی برای اعتراض باقی نمی ماند ."

Okay, so let's imagine that we've got a slice of cake. I love you with... And the cake represents

خوب، پس بیایید تصور کنیم که یک تکه کیک داریم. دوستت دارم با ... و کیک نشان دهنده

his heart. "I love you with so much of my cake, that only a tiny bit says: 'Oh, is this

قلب اوست. "من تو را با مقدار زیادی از کیکم دوست دارم ، که فقط یک ذره کوچک می گوید: "اوه، آیا این

a good thing to do or not?' that I'm going to love you." Okay? Most of me is saying that

کار خوبی است یا نه؟" که من عاشقت خواهم شد." باشه؟ بیشتر من می گویم که

is a really good idea. Okay? But it sounds really romantic and nice.

این ایده واقعاً خوبی است. باشه؟ اما واقعا عاشقانه و زیبا به نظر می رسد.

Quite hard, I know. Thank you for staying with it. Let's just quickly go over these

خیلی سخته، میدونم ممنون که همراهش بودید بیایید سریعاً یک بار دیگر اینها را مرور کنیم

once more, and you can repeat after me to make sure you've got these sussed and you

، و می‌توانید بعد از من تکرار کنید تا مطمئن شوید که این موارد را دارید و

can try them out later. See if you can say one of them two times before the end of the

می‌توانید بعداً آنها را امتحان کنید. ببینید آیا می توانید یکی از آنها را دو بار قبل از پایان

day to someone else.

روز به شخص دیگری بگویید.

"Doubt thou the stars are fire; Doubt that the sun doth move;

شک کن که ستارگان آتشند، شک کن که خورشید حرکت می‌کند،

Doubt truth to be a liar; But never doubt I love thee."

به دروغ‌گو بودن شک کن، اما شک نکن که من تو را دوست دارم.

Repeat for me.

برای من تکرار کن

Next one: "If music be the food of love, play on."

مورد بعدی: "اگر موسیقی غذای عشق است، پخش کن."

Next: "Love looks not with the eyes,

بعد: "عشق نه با چشم،

but with the mind; and therefore is wing�d Cupid painted blind."

بلکه با ذهن، و بنابراین بال کوپید کور شده است."

So we have to have a little bit of extra emphasis here to keep... Keep it in the beat. So: "wingèd".

بنابراین ما باید در اینجا کمی تأکید بیشتری داشته باشیم تا حفظ شود... آن را در ضربان نگه دارید. بنابراین: "بالدار".

Repeat after me. Like, just do it for yourself. Good stuff.

بعد از من تکرار کن مانند، فقط برای خودتان انجام دهید. چیزهای خوب

Let's go again. Say it with me: "I love thee, I love but thee,

دوباره بریم. با من بگو: "من تو را دوست دارم، اما تو را دوست دارم،

with a love that shall not die; till the sun grows cold

با عشقی که نمی میرد، تا زمانی که خورشید سرد شود

and the stars grow old." Well done.

و ستاره ها پیر شوند." آفرین.

Stick with it. here. Again, say it along with me:

به آن بچسبید. اینجا. باز هم با من بگو

"Parting is such sweet sorrow that I should say good night

: فراق آنقدر غم شیرین است که تا فردا شب بخیر بگویم

until it be morrow."

.

"Did my heart love 'til now? Forswear it, sight! For I ne'er

"آیا قلب من "تا الان" را دوست داشت؟ چشم پوشی کن! زیرا

saw true beauty 'til this night."

تا این شب زیبایی واقعی را ندیده بودم."

"When love speaks, the voice of all the gods makes heaven drowsy

"وقتی عشق صحبت می کند، صدای همه خدایان بهشت ​​را

with the harmony."

با هماهنگی خواب آلود می کند."

"I love you with so much of my heart that none is left to

"من تو را آنقدر از صمیم قلبم دوست دارم که کسی برای اعتراض باقی نمی ماند

protest."

."

There we are. Right. Why not stay on this; keep pushing your English learning a little

ما آنجا هستیم. درست. چرا روی این موضوع نمی مانیم. امروز کمی به یادگیری زبان انگلیسی خود

bit further today? And I have a fantastic video for you, which is phrasal verbs of compliment

ادامه دهید؟ و من یک ویدیوی فوق العاده برای شما دارم که افعال تعارف

and criticism that I think you might enjoy. Until next time.

و انتقاد است که فکر می کنم ممکن است از آن لذت ببرید. تا دفعه بعد.