🎭 What's done is done - Learn English vocabulary & idioms with 'Shakespeare Speaks'

It was a late summer's morning.

صبح اواخر تابستان بود.

William Shakespeare is at the market.

ویلیام شکسپیر در بازار است.

A pound of plums, please, Mary.

یک کیلو آلو لطفا مریم.

Here you are Mr Will.

اینجا شما آقای ویل هستید.

Mary? You're not your usual happy self this fine morning.

مریم؟ تو امروز صبح خوب خودت شاد معمولی نیستی.

I feel terrible, Mr Will. I did an awful thing to that Nell Butcher –

من احساس وحشتناکی دارم، آقای ویل. من یک کار افتضاح با آن نل قصاب انجام دادم -

she's had her eye on my George for ages.

او چندین سال است که به جورج من چشم دوخته است.

I've had enough. I put pepper all over her fruit pies.

به اندازه کافی داشته ام. روی پای های میوه اش فلفل زدم.

Oh Mr Will, poor Nellie's in so much trouble and it's my fault.

اوه آقای ویل، نلی بیچاره خیلی دردسر داره و این تقصیر منه.

Well Mary, there's nothing you can do about it now.

خب مریم، الان نمی تونی کاری انجام بدی.

What's done is done!

کاری که انجام شد، انجام شد!

Lady Macbeth said that in your play, didn't she Mr Will?

لیدی مکبث گفت که در نمایش شما آقای ویل نبود؟

She did indeed Mary.

او در واقع مریم.

She was telling her husband that you can't change the past.

به شوهرش می گفت تو نمی توانی گذشته را تغییر دهی.

You just have to forget about it and move on, even if it's really, really bad.

شما فقط باید آن را فراموش کنید و ادامه دهید ، حتی اگر واقعاً خیلی بد باشد.

And it was indeed very bad in my play, Mary.

و واقعاً در بازی من بسیار بد بود، مریم.

Macbeth murdered the King. And Lady Macbeth encouraged him.

مکبث شاه را به قتل رساند. و لیدی مکبث او را تشویق کرد.

No wonder he feels bad afterwards... I feel bad enough about the fruit pies...

جای تعجب نیست که او بعد از آن احساس بدی می کند... من به اندازه کافی در مورد پای میوه ها احساس بدی دارم...

Macbeth feels very guilty. He has some terrible dreams.

مکبث بسیار احساس گناه می کند. او خواب های وحشتناکی می بیند.

But Lady Macbeth doesn't feel the same. She tells Macbeth to forget his bad thoughts.

اما لیدی مکبث این احساس را ندارد. او به مکبث می گوید که افکار بدش را فراموش کند.

Say the lines, Mr Will.

خطوط را بگو، آقای ویل.

Very well Mary. Close your eyes and imagine:

خیلی خوب مریم چشمان خود را ببندید و تصور کنید:

Macbeth is feeling bad about the people he killed.

مکبث نسبت به افرادی که کشته است احساس بدی دارد.

Lady Macbeth tells him that they are dead, so his guilty thoughts about them should die too,

لیدی مکبث به او می گوید که آنها مرده اند، پس افکار گناه آلود او نیز باید بمیرد،

He can't fix things, so he shouldn't think about them. These are her words:

او نمی تواند چیزها را اصلاح کند، بنابراین نباید به آنها فکر کند. اینها سخنان اوست:

How now, my lord! Why do you keep alone, Of sorriest fancies your companions making,

حالا چطور، سرورم! چرا از غم انگیزترین خیالاتی که همراهان می سازند تنها می مانید و

Using those thoughts which should indeed have died With them they think on?

از افکاری استفاده می کنید که واقعاً باید با آنها فکر می کنند؟

Things without all remedy Should be without regard.

چیزهای بدون درمان باید بدون توجه باشد.

What's done is done.

آنچه انجام شده انجام شده است.

We'll leave them there for now.

فعلاً آنها را آنجا رها می کنیم.

My dad always taught me to never be satisfied, to want more and know that what is done is done...

پدرم همیشه به من یاد داد که هرگز راضی نباشم ، بیشتر بخواهم و بدانم که کاری که انجام می شود انجام شده است...

You've done it, now move on.

تو انجامش دادی، حالا برو جلو.

Just explain you meant to send the email to a different Sophie -

فقط توضیح دهید که قصد دارید ایمیل را به سوفی دیگری بفرستید -

and then forget about it. What's done is done.

و سپس آن را فراموش کنید. آنچه انجام شده انجام شده است.

What's done is done. You can't change the past.

آنچه انجام شده انجام شده است. شما نمی توانید گذشته را تغییر دهید.

So Mr Will, should I forget about the pepper and the pies...?

پس آقای ویل، فلفل و پای ها را فراموش کنم...؟

Indeed you should, Mary. And forget about Nell Butcher too.

واقعا باید مریم. و نل بوچر را نیز فراموش کنید.

Hmmm... to forget, or not to forget: that is the question.

هوم... فراموش کردن یا فراموش نکردن: مسئله این است.