BOX SET: 6 Minute English - 'Rich world, poor world' English mega-class! 30 minutes of new vocab!

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello and welcome to 6 Minute English. I'm Rob.

سلام و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید. من راب هستم.

And I'm Neil. Hello.

و من نیل هستم. سلام.

Hello, Neil! You look very pleased today, Neil.

سلام نیل! تو امروز خیلی خوشحال به نظر میرسی، نیل.

I am pleased. I just moved into my new flat!

من راضی هستم. من تازه به آپارتمان جدیدم نقل مکان کردم!

OK, fantastic! Congratulations! So where is this new flat?

خوب، فوق العاده! تبریک می گویم! پس این آپارتمان جدید کجاست؟

It's in the city.

در شهر است.

It's a one-bed flat so it's 'bijou' — meaning 'small but attractive'.

این یک آپارتمان یک تخته است، بنابراین "bijou" - به معنی "کوچک اما جذاب" است.

There's a balcony, I've got a couple of deckchairs, and a barbecue!

آنجا یک بالکن است، من چند تا صندلی عرشه دارم و یک باربیکیو!

Mm, I can't wait to see it. It sounds perfect.

مام، من نمی توانم صبر کنم تا آن را ببینم. به نظر کامل می رسد.

Well, today we're discussing housing and why, in some buildings,

خوب، امروز ما در مورد مسکن بحث می کنیم و اینکه چرا در برخی ساختمان ها

there are separate entrances for rich and poor residents!

ورودی های جداگانه برای ساکنان ثروتمند و فقیر وجود دارد!

So, are you ready for today's quiz question, Neil?

بنابراین، آیا برای سوال مسابقه امروز آماده هستید، نیل؟

I'm all ears.

من همه گوش هستم

OK, so you mean you're listening carefully.

خوب، پس یعنی شما با دقت گوش می دهید.

— I am. — Right.

- من هستم. - درسته

What does 'social housing' mean?

«مسکن اجتماعی» به چه معناست؟

Is it housing for people who a) want to buy or rent at a low price?

آیا مسکن برای افرادی است که الف) می خواهند با قیمت پایین بخرند یا اجاره کنند؟

b) who want to live together sharing facilities?

ب) چه کسانی می خواهند با اشتراک امکانات با هم زندگی کنند ؟

Or c) who aren't able to pay any rent at all?

یا ج) چه کسانی اصلاً قادر به پرداخت اجاره نیستند؟

OK, I think the answer is a) to buy or rent at a low price.

خوب، من فکر می کنم پاسخ این است: الف) خرید یا اجاره با قیمت پایین.

OK. Well, we'll see if you're right or wrong later on in the programme.

باشه خوب، در ادامه برنامه خواهیم دید که آیا حق با شماست یا اشتباه.

So, have you met your neighbours yet, Neil?

بنابراین، آیا تا به حال همسایه های خود را ملاقات کرده اید، نیل؟

Yes, I bumped into one couple as I was leaving for work this morning.

بله، امروز صبح که داشتم برای سرکار می رفتم با یک زوج برخورد کردم.

I see. 'Bump into' means 'to meet somebody by chance'. So were they friendly?

من می بینم. "Bump into" به معنای "دیدار تصادفی" است. پس دوستانه بودند؟

Well, they complained about me blocking the communal area with my bike

خوب، آنها از من شکایت کردند که من با دوچرخه خود منطقه مشترک را مسدود کرده ام

and also about my guitar playing.

و همچنین از نواختن گیتارم.

But apart from that, they seemed nice!

اما جدا از این، آنها به نظر خوب می رسیدند!

A 'communal area' is 'an area that's shared by a number of people'.

"منطقه اشتراکی" "منطقه ای است که توسط تعدادی از افراد مشترک است".

Well, I hate to say it, Neil, but your guitar playing is annoying!

خوب، من از گفتن آن متنفرم، نیل، اما گیتار زدن تو آزار دهنده است!

Oh, Rob, genius isn't appreciated here, I think.

اوه، راب، فکر می‌کنم نابغه اینجا قدردانی نمی‌شود .

OK, let's listen to the journalist Tom Bateman talking about rich and poor doors.

خوب، بیایید به صحبت های تام بیتمن روزنامه نگار در مورد درهای ثروتمند و فقیر گوش دهیم.

In front of us here is a 20-storey building, right above me.

روبروی ما اینجا یک ساختمان 20 طبقه است، درست بالای سر من. همانطور که از خیابان نگاه می کنید،

It's got tinted blue glass windows and balconies on every floor,

پنجره ها و بالکن های آبی رنگی در هر طبقه وجود دارد،

as you look from the street, and there is a very plush foyer.

و یک سرسرا بسیار شیک وجود دارد.

A sign in the window says 'luxurious penthouses with spectacular views.'

تابلویی در پنجره نشان می‌دهد « پنت‌هاوس‌های مجلل با مناظر تماشایی».

But this is what the journalist, Tom Bateman, saw

اما این همان چیزی است که روزنامه‌نگار، تام بیتمن،

when he went round the other side of the same building.

هنگامی که به طرف دیگر همان ساختمان رفت، دید.

So, as you come down the side of the building, you can see the windows —

بنابراین، وقتی از کنار ساختمان پایین می‌آیید، می‌توانید پنجره‌ها -

quite small windows — of the flats above here, certainly no balconies,

پنجره‌های کاملاً کوچک - آپارتمان‌های بالا را ببینید، مطمئناً بدون بالکن،

just a big grey concrete wall,

فقط یک دیوار بتونی خاکستری بزرگ، در

as you walk down an alleyway towards the other door.

حالی که از یک کوچه به سمت در دیگر می‌روید.

So, this building has one entrance with a 'plush' —

بنابراین، این ساختمان دارای یک ورودی با یک سرسرا "مشکلی" -

or 'expensive and luxurious' — foyer.

یا "گران قیمت و مجلل" است.

And 'foyer' means 'entrance hall'.

و "سرسرا" به معنای "سالن ورودی" است.

Then there's another entrance,

سپس یک ورودی دیگر وجود دارد،

down an 'alleyway' — or 'narrow passage between the buildings'.

پایین یک "کوچه" - یا "گذرگاه باریک بین ساختمان ها".

This entrance leads to flats with small windows and no balconies. Why's that, Rob?

این ورودی به آپارتمان هایی با پنجره های کوچک و بدون بالکن منتهی می شود. چرا اینطوری، راب؟ به

That's because the alleyway entrance is the so-called 'poor door'.

این دلیل که ورودی کوچه به اصطلاح "درب فقیر" است. برای این ساکنان

There's no swanky foyer or tinted glass windows for these residents,

سرسراهای شیک یا شیشه های رنگی وجود ندارد ،

because they pay less rent than the people living in the apartments at the front.

زیرا آنها نسبت به افرادی که در آپارتمان های جلویی زندگی می کنند، اجاره کمتری می پردازند.

'Swanky' means 'something fashionable and expensive

"Swanky" به معنای "چیزی شیک و گران قیمت

'that's designed to impress people'.

" است که برای تحت تاثیر قرار دادن مردم طراحی شده است.

And 'tinted glass' is 'coloured glass', so people can't look through your windows.

و "شیشه رنگی" "شیشه رنگی" است، بنابراین مردم نمی توانند از پنجره های شما نگاه کنند. به

That sounds useful! Do you have tinted glass windows, Neil?

نظر مفید می رسد! نیل شیشه های رنگی داری؟ نه، نه

Er, no, I don't. Tinted sunglasses are all that I can afford.

. عینک آفتابی رنگی تمام چیزی است که می توانم بخرم.

So, what do people think

بنابراین، مردم

about having a rich and poor door for the same building, Rob?

در مورد داشتن یک درب ثروتمند و فقیر برای یک ساختمان چه فکر می کنند، راب؟

Well, some people think it's terrible.

خوب، برخی از مردم فکر می کنند وحشتناک است.

They say it's 'segregation' —

آنها می گویند این "تفکیک" است -

or 'separation and different treatment of people' —

یا "جدایی و رفتار متفاوت با مردم" -

and I can't believe the poor-door people put up with it really!

و من نمی توانم باور کنم که مردم فقیر واقعاً آن را تحمل می کنند!

'To put up with something' means to accept something that's annoying

"تحمل کردن با چیزی" به معنای پذیرش چیزی است که آزاردهنده است

without complaining about it.

بدون شکایت از آن.

The thing is, though, the poor-door people don't pay nearly as much rent

با این حال، مسئله این است که مردم فقیر تقریباً به اندازه اجاره بها پرداخت نمی کنند

and they don't have to pay the same service charges

و مجبور نیستند همان هزینه های خدماتی را بپردازند

that the rich-door people pay.

که افراد درب ثروتمند می پردازند.

A 'service charge' is 'an amount of money you pay

«هزینه خدمات» « مبلغی پولی است که

'to the owner of an apartment building for things like putting out the rubbish'.

برای کارهایی مانند بیرون انداختن زباله به صاحب یک ساختمان آپارتمان می‌پردازید».

Well, let's listen to an experience of a poor-door resident.

خوب، بیایید به تجربه یک ساکن فقیر گوش کنیم.

We can't use the lift, because it's for the rich people.

ما نمی توانیم از آسانسور استفاده کنیم، زیرا برای افراد ثروتمند است.

So whenever the door's open, I use it, yeah?

بنابراین هر زمان که در باز است، از آن استفاده می کنم، بله؟

So they try and tell me off, yeah, for using it.

بنابراین آنها سعی می کنند و من را از استفاده از آن منصرف می کنند.

I said, "Here, come, take me to court — I don't mind".

گفتم: "بیا، مرا به دادگاه ببر - اشکالی ندارد".

So what has Abdul been doing that the rich-door residents don't like, Rob?

پس عبدل چه کار کرده است که ساکنان درهای ثروتمند آن را دوست ندارند، راب؟

Well, he's been using their lift, because it's near his apartment door.

خوب، او از آسانسور آنها استفاده می کند، زیرا نزدیک درب آپارتمانش است.

And what does Abdul mean when he says, "Come, take me to court"?

و این که عبدالله می گوید بیا مرا به دادگاه ببر، یعنی چه؟

He's inviting the rich-door residents to take legal action against him,

او از ساکنان درب ثروتمند دعوت می کند تا علیه او اقدام قانونی کنند،

but Abdul doesn't really think he's doing anything wrong.

اما عبدل واقعاً فکر نمی کند که او کار اشتباهی انجام می دهد.

OK, it's time to hear the answer to today's quiz question.

خوب، وقت آن رسیده است که پاسخ سوال مسابقه امروز را بشنویم.

Yes. What does 'social housing' mean?

بله. «مسکن اجتماعی» به چه معناست؟

Is it flats or houses for people a) who want to buy or rent at a low price?

آیا آپارتمان یا خانه برای افرادی است که الف) می خواهند با قیمت پایین بخرند یا اجاره کنند؟

b) who want to live together, sharing facilities?

ب) چه کسانی می خواهند با هم زندگی کنند و امکانات را به اشتراک بگذارند؟

Or c) who aren't able to pay any rent at all?

یا ج) چه کسانی اصلاً قادر به پرداخت اجاره نیستند؟

And I said a) to buy or rent at a low price.

و گفتم الف) با قیمت پایین بخرم یا اجاره کنم.

And you were right! So well done for that, Neil.

و حق با شما بود! خیلی خوب از این بابت، نیل.

Now, shall we listen to the words we've learned on today's programme?

حالا، آیا به کلماتی که در برنامه امروز یاد گرفتیم گوش کنیم؟

Good idea. We heard...

ایده خوبیه ما شنیدیم...

bijoux,

بیژو،

bump into,

برخورد به،

communal area,

منطقه مشترک، مخمل خواب

plush,

دار

foyer,

،

alleyway,

سرسرا، کوچه،

swanky,

شیک،

tinted,

رنگی،

segregation,

جدایی،

to put up with something,

تحمل چیزی،

service charge.

هزینه خدمات.

Thank you. Well, that's the end of today's 6 Minute English.

متشکرم. خب، این پایان 6 دقیقه انگلیسی امروز است.

I hope you felt at home with us on today's programme! Please join us again soon.

امیدوارم در برنامه امروز با ما احساس راحتی کنید ! لطفا به زودی دوباره به ما بپیوندید.

— Bye-bye. — Goodbye.

- خداحافظ - خداحافظ

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello and welcome to 6 Minute English,

با سلام و خوش آمدید به 6 دقیقه انگلیسی،

the programme where we bring you an interesting topic

برنامه ای که در آن یک موضوع جالب

and six items of vocabulary. I'm Neil.

و شش مورد از واژگان را برای شما آورده ایم. من نیل هستم.

And I'm Catherine.

و من کاترین هستم.

Today, we're taking a look into the lives of the superrich

امروز نگاهی به زندگی ابرثروتمندان می اندازیم

and we're going to look at one of their favourite pastimes.

و یکی از سرگرمی های مورد علاقه آنها را بررسی می کنیم.

The superrich are people with over $30 million of assets.

ابرثروتمندان افرادی با بیش از 30 میلیون دلار دارایی هستند.

Ooh, now, 'assets' are 'things we can own and sell —

اوه، اکنون، «دارایی» « چیزهایی هستند که می‌توانیم مالک و بفروشیم

'like property, boats and private planes'.

- مانند اموال، قایق‌ها و هواپیماهای شخصی». اسباب

Expensive toys. First things first, let's do our question, Catherine.

بازی های گران قیمت اول از همه، بیایید سوال خود را انجام دهیم، کاترین.

In which country is the percentage of superrich

در کدام کشور انتظار می‌رود که درصد ثروتمندان

expected to grow fastest over the next ten years?

در ده سال آینده سریع‌ترین رشد را داشته باشد؟

Is it a) China? b) Brazil? Or c) Vietnam?

الف) چین؟ ب) برزیل؟ یا ج) ویتنام؟

I'm going to go for Vietnam.

من می روم برای ویتنام.

I think that's an up-and-coming country

من فکر می‌کنم که این کشور رو به رشدی است

and I think there is going to be a lot of growth in wealth in the future.

و فکر می‌کنم در آینده رشد زیادی در ثروت وجود خواهد داشت.

OK, well we'll find out if you're right or wrong later.

خوب، خوب بعداً متوجه می شویم که درست می گویید یا اشتباه می کنید.

The number of superrich are expected to increase by 43% over the next decade.

پیش‌بینی می‌شود تعداد ثروتمندان در دهه آینده 43 درصد افزایش یابد.

Now, this doesn't mean income is rising at the same speed for everyone.

اکنون، این بدان معنا نیست که درآمد برای همه با سرعت یکسان افزایش می یابد.

You might remember a report last year

شاید گزارشی را در سال گذشته به خاطر بیاورید

which said the world's richest 62 individuals

که می‌گفت 62 نفر از ثروتمندترین افراد جهان

owned as much as the poorest 50% of people in the whole world.

به اندازه 50 درصد فقیرترین افراد در کل جهان مالکیت دارند.

So, my question is what on earth do people with so much money spend it on?

بنابراین، سوال من این است که مردم با این همه پول آن را برای چه چیزی خرج می کنند؟

One academic in the UK has been researching just that.

یکی از دانشگاهیان در بریتانیا در مورد آن تحقیق کرده است.

And her answer is, Neil?

و پاسخ او این است، نیل؟

Yachts!

قایق بادبانی!

A 'yacht' — 'a luxury boat used for pleasure'.

یک «قایق تفریحی» - «قایق لوکسی که برای تفریح ​​استفاده می‌شود».

The ultimate 'status symbol' —

"نماد وضعیت" نهایی -

that is 'an item which allows you to show off your wealth and position in society'.

یعنی "چیزی که به شما امکان می دهد ثروت و موقعیت خود را در جامعه نشان دهید".

Let's listen to Emma Spence from Cardiff University in the UK.

بیایید به سخنان اما اسپنس از دانشگاه کاردیف در بریتانیا گوش دهیم.

What's so unusual about yachts?

چه چیز غیرعادی در مورد قایق بادبانی وجود دارد؟

If you have an exclusive wine collection or art collection

اگر یک مجموعه انحصاری شراب یا مجموعه هنری

or even the purchase of a business jet, these are investable assets,

یا حتی خرید یک جت تجاری دارید، اینها دارایی های قابل سرمایه گذاری هستند،

something that you can retain value or accrue value on.

چیزی که می توانید ارزش خود را حفظ کنید یا ارزش آن را به دست آورید.

A business jet, a private jet, can cut costs

یک جت تجاری، یک جت خصوصی، می‌تواند هزینه‌ها را کاهش دهد

and make businesses more convenient

و

by running faster, more comfortably, than commercial airlines.

با اجرای سریع‌تر و راحت‌تر از خطوط هوایی تجاری، کسب‌وکارها را راحت‌تر کند.

So these purchases, they make good, sound business sense,

بنابراین این خریدها حس تجاری خوبی دارند،

whereas a superyacht is essentially a black hole.

در حالی که یک قایق تفریحی در اصل یک سیاهچاله است.

Before we get to the yacht, Emma talked about certain assets,

قبل از اینکه به قایق بادبانی برسیم، اما در مورد دارایی های خاصی

like planes and wine, that made business sense.

مانند هواپیما و شراب صحبت کرد که برای تجارت منطقی بود.

Now, to 'make sense' is a phrase you'll be familiar with,

حال، «معنی داشتن» عبارتی است که با آن آشنا خواهید بود،

so if we say something 'makes business sense', it means 'it's good for business'.

بنابراین اگر چیزی بگوییم «معنی کسب و کار دارد » به معنای «برای تجارت خوب است».

But yachts are different.

اما قایق های تفریحی متفاوت هستند.

Yachts, and especially what she calls superyachts, actually lose money.

قایق‌های تفریحی، و به‌ویژه آن‌چه که او آن را قایق‌های بزرگ می‌نامد، در واقع ضرر می‌کنند.

So much so, she calls a superyacht a black hole of wealth.

تا آنجا که او یک قایق تفریحی را سیاه چاله ثروت می نامد.

Now, a 'black hole', in scientific terms,

اکنون، «سیاه چاله»، از نظر علمی،

is 'a place where gravity is so strong that nothing can escape — not even light'.

«مکانی است که گرانش آنقدر قوی است که هیچ چیز نمی تواند از آن فرار کند، حتی نور».

So, in business terms, a black hole eats all your money!

بنابراین، در شرایط تجاری، یک سیاهچاله تمام پول شما را می خورد!

It's also used conversationally to mean 'a place where things go missing'.

همچنین به صورت محاوره ای به معنای "جایی که در آن چیزها گم می شوند" استفاده می شود.

These superyachts are big. The world's longest is 180m in length.

این قایق های تفریحی بزرگ هستند. طولانی ترین جهان 180 متر طول دارد.

And they require a professional crew, which is how Emma began her study —

و آنها به یک خدمه حرفه ای نیاز دارند، که اِما مطالعه خود را از این طریق آغاز کرد -

she used to work on the yachts.

او قبلاً روی قایق ها کار می کرد.

She's now spent six years studying the world of superyachts and the superrich.

او اکنون شش سال را صرف مطالعه دنیای سوپرقایق‌ها و ثروتمندان کرده است.

So, what else did she learn?

بنابراین، او چه چیز دیگری یاد گرفت؟

She says that in the world of the superrich,

او می گوید که در دنیای ثروتمندان،

the size of your yacht shows your place in the pecking order.

اندازه قایق تفریحی شما جایگاه شما را در ترتیب نوک زدن نشان می دهد.

And the 'pecking order' means

و "نظم نوک زدن" به معنای

'the social system from most powerful to least powerful'.

"نظام اجتماعی از قدرتمندترین به کم قدرت ترین" است.

If you're higher up in the yachting pecking order,

اگر در ردیف نوک زدن قایقرانی بالاتر باشید،

you get the best place in the harbour,

بهترین مکان را در بندر خواهید داشت

which is very important to yacht owners, apparently.

که ظاهراً برای صاحبان قایق بسیار مهم است .

Apparently so. It's all about seeing and being seen.

ظاهرا همینطور است. همه چیز برای دیدن و دیده شدن است.

You could actually say that yachts are the ultimate form of conspicuous consumption.

در واقع می توان گفت که قایق بادبانی شکل نهایی مصرف آشکار است.

Now that's another great term —

حالا این یک اصطلاح عالی دیگر است -

'conspicuous' means 'visible or noticeable'

"مشاهده" به معنای "قابل مشاهده یا قابل توجه"

and 'consumption' means 'spending'.

و "مصرف" به معنای "خرج کردن" است.

So, the phrase 'conspicuous consumption'

بنابراین، عبارت "مصرف آشکار"

refers to the kind of buying you do so that other people notice your money.

به نوع خرید شما اشاره دارد تا دیگران متوجه پول شما شوند.

Before we sail off into the sunset, Catherine,

قبل از اینکه به سمت غروب آفتاب حرکت کنیم، کاترین،

how about we answer today's question?

چگونه به سؤال امروز پاسخ دهیم؟

I said that Vietnam is the country in which the percentage of superrich

من گفتم که ویتنام کشوری است که

is expected to grow fastest over the next ten years.

انتظار می‌رود در ده سال آینده درصد ثروتمندان در آن سریع‌ترین رشد را داشته باشد.

Well, I'm very pleased to say that you were right.

خوب، من بسیار خوشحالم که بگویم حق با شما بود.

— Yay! — It was, in fact, Vietnam.

- آره! - در واقع ویتنام بود.

According to this same report by Knight Frank, the population of ultra wealthy

طبق همین گزارش نایت فرانک، انتظار می‌رود که جمعیت فوق‌ثروتمندان

is expected to grow by a staggering 170% in the next decade.

در دهه آینده به میزان خیره‌کننده 170 درصد افزایش یابد.

Now, how about we have another look at the wealth of vocabulary in this programme?

حال، چگونه است که نگاهی دیگر به گنجینه واژگان در این برنامه داشته باشیم؟

Very good. We started with 'assets'. Here, it means 'things we can buy or sell'.

خیلی خوبه ما با "دارایی" شروع کردیم. در اینجا، به معنای "چیزهایی است که می توانیم بخریم یا بفروشیم".

What are your assets?

دارایی شما چیست؟

Oh, you know, my diamond rings, my bike, my laptop.

اوه، می دانید، حلقه های الماس من، دوچرخه من، لپ تاپ من.

I'm not like you though, Neil, I don't live in an expensive mansion —

من مثل تو نیستم، نیل، من در یک عمارت گران قیمت زندگی نمی کنم -

that would be a real status symbol!

این یک نماد واقعی خواهد بود!

And if only that were true, but it's a good example.

و اگر فقط این درست بود، اما مثال خوبی است.

A status symbol is a possession that shows off our wealth and our place in society.

نماد وضعیت دارایی است که ثروت و جایگاه ما را در جامعه نشان می دهد.

Yep, and we had the phrase to 'make business sense' —

بله، و ما این عبارت را داشتیم که «معنا به کسب و کار داشته باشیم» -

in other words 'to be good for business'.

به عبارت دیگر «برای تجارت خوب باشیم».

We could also say that a particular policy 'makes economic sense'.

همچنین می‌توان گفت که یک سیاست خاص «معنای اقتصادی دارد».

Or I could say investing wisely 'makes financial sense'.

یا می توانم بگویم سرمایه گذاری عاقلانه «معنای مالی دارد».

Not like yachts which are expensive to buy and run.

نه مانند قایق‌های تفریحی که برای خرید و اجرا گران هستند.

In fact, they're a 'black hole' for our money.

در واقع، آنها یک "سیاهچاله" برای پول ما هستند.

Now, did you know that our next phrase, 'pecking order',

حالا، آیا می‌دانستید که عبارت بعدی ما، «دستور نوک زدن»،

actually comes from chicken behaviour?

در واقع از رفتار مرغ ناشی می‌شود؟

And finally, the phrase 'conspicuous consumption'.

و در نهایت عبارت «مصرف آشکار».

For example, you could say that dining at the finest restaurants,

به عنوان مثال، می توان گفت که غذا خوردن در بهترین رستوران ها،

wearing expensive clothes is 'conspicuous consumption'.

پوشیدن لباس های گران قیمت «مصرف آشکار» است.

And to clear up two similar phrases —

و برای روشن کردن دو عبارت مشابه -

a 'status symbol' refers to the object itself, like a luxury car,

یک "نماد وضعیت" به خود شی اشاره دارد ، مانند یک ماشین لوکس،

whereas 'conspicuous consumption' refers to the act of spending money

در حالی که "مصرف آشکار" به عمل خرج کردن پول

on things like expensive cars,

برای چیزهایی مانند ماشین های گران قیمت اشاره دارد،

but you're spending money so that other people notice.

اما شما پول خرج می کنید تا افراد دیگر متوجه می شوند

Do check us out on Facebook, Twitter, Instagram and YouTube.

ما را در فیس بوک، توییتر، اینستاگرام و یوتیوب بررسی کنید.

— Goodbye! — Bye!

- خداحافظ! - خداحافظ!

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello, I'm Rob. Welcome to 6 Minute English.

سلام من راب هستم به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید.

With me today is Harry. Hello, Harry.

امروز هری با منه سلام هری

Hello, Rob!

سلام، راب!

Well, in this programme we're talking about wealth.

خوب، در این برنامه ما در مورد ثروت صحبت می کنیم.

The world is getting richer, Harry.

دنیا داره ثروتمندتر میشه هری

Really? How come?

واقعا؟ چطور؟

Well, according to recent data,

خب، طبق داده های اخیر،

the number of people living in extreme poverty has halved in recent decades.

تعداد افرادی که در فقر شدید زندگی می کنند در دهه های اخیر به نصف کاهش یافته است.

More people own a car and a mobile phone.

افراد بیشتری صاحب ماشین و تلفن همراه هستند.

So, that's all very good news.

بنابراین، همه اینها خبر بسیار خوبی است.

More people can have a good standard of living.

افراد بیشتری می توانند استاندارد زندگی خوبی داشته باشند.

'Standard of living' is what we call

«استاندارد زندگی» چیزی است که ما آن را

'the amount of money and quality of life people have in a particular society'.

«میزان پول و کیفیت زندگی افراد در یک جامعه خاص» می نامیم.

People in general may have a better life,

مردم به طور کلی ممکن است زندگی بهتری داشته باشند،

but there's still a lot of inequality in different countries.

اما هنوز نابرابری زیادی در کشورهای مختلف وجود دارد.

'Inequality' — in other words,

"نابرابری" - به عبارت دیگر،

'some people have a lot of money and opportunities and others just don't'.

"برخی افراد پول و فرصت های زیادی دارند و برخی دیگر ندارند".

So, individual governments have to find a way of reducing this inequality,

بنابراین، دولت های فردی باید راهی برای کاهش این نابرابری بیابند

to allow more people to have the opportunity to improve their lives.

تا به افراد بیشتری اجازه دهند تا فرصت بهبود زندگی خود را داشته باشند.

Yes. In this programme we're talking about the gap between rich and poor

بله. در این برنامه در مورد شکاف بین فقیر و غنی صحبت می کنیم

and you'll learn some words which will help you discuss this topic

و کلماتی را یاد می گیرید که به شما کمک می کند در مورد این موضوع صحبت کنید

or read about it in the news. And now our quiz, Harry.

یا در اخبار بخوانید. و اکنون مسابقه ما، هری.

Ah, the legendary quiz! I'm ready!

آه، مسابقه افسانه ای! من آماده ام!

Good. Right. A recent report by Oxfam and Credit Suisse

خوب درسته گزارش اخیر آکسفام و کردیت سوئیس

revealed how divided we all are when it comes to wealth.

نشان می دهد که همه ما در مورد ثروت چقدر تقسیم شده ایم .

A lot of the wealth in the world is in the hands of very few people.

بسیاری از ثروت در جهان در دست افراد بسیار کمی است.

That's what I'm going to ask you about today, Harry.

این چیزی است که من امروز در مورد آن از شما می پرسم، هری.

How much of the global wealth is owned by the richest 1%?

چه مقدار از ثروت جهانی متعلق به یک درصد ثروتمندترین است؟

Is it a) 38%?

آیا الف) 38 درصد است؟

b) 48%? Or c) 58%?

ب) 48 درصد؟ یا ج) 58 درصد؟

Well, it's only 1% of the population, so I would have to guess the lower one, 38%.

خوب، این فقط 1٪ از جمعیت است، بنابراین من باید پایین تر را حدس بزنم، 38٪.

Surely they can't own more than that!

مطمئناً آنها نمی توانند بیش از این مالک شوند!

Well, we'll see if you've got the right answer at the end of the programme.

خوب، ما در پایان برنامه خواهیم دید که آیا پاسخ درست را دریافت کرده اید یا خیر .

Now, let's talk about rich and poor.

حالا بیایید در مورد فقیر و غنی صحبت کنیم.

As we said, experts have concluded that more people are living better,

همانطور که گفتیم، کارشناسان به این نتیجه رسیده‌اند که

when you look at the world as a whole,

وقتی به کل دنیا نگاه می‌کنید، افراد بیشتری بهتر زندگی می‌کنند،

but, in individual countries, you can find people with hardly anything to eat.

اما در کشورهای جداگانه، می‌توانید افرادی را پیدا کنید که به سختی چیزی برای خوردن دارند.

And others with lots of houses, cars, land and so on.

و دیگران با تعداد زیادی خانه، ماشین، زمین و غیره.

So, Rob, how can this situation be reversed?

بنابراین، راب، چگونه می توان این وضعیت را معکوس کرد؟

Well, David Bryer from Oxfam mentions a country which has achieved some success

خوب، دیوید برایر از آکسفام به کشوری اشاره می کند که

in trying to make the poor less poor.

در تلاش برای فقیرتر کردن فقرا به موفقیت هایی دست یافته است.

He's talking about Brazil.

او در مورد برزیل صحبت می کند.

Listen to what Bryer says and tell me what are the two words he uses

به آنچه براییر می گوید گوش کن و به من بگو دو کلمه ای که او به کار می برد

meaning 'the least money people are paid for the work they do'?

به معنای «کمترین پولی که مردم برای کاری که انجام می دهند دریافت می کنند» چیست؟

There are examples we can look to

نمونه‌هایی وجود دارد که می‌توانیم به آن‌ها نگاه کنیم که

where countries are managing to reduce the gap between the superrich and the rest.

در آن کشورها موفق به کاهش شکاف بین ثروتمندان فوق‌العاده و بقیه شده‌اند.

Brazil has historically very high levels of economic inequality

برزیل از لحاظ تاریخی دارای سطوح بسیار بالایی از نابرابری اقتصادی است

and they've been taking just some really sensible measures —

و آنها اقدامات واقعا معقولی را انجام داده اند -

measures around having more progressive tax,

اقداماتی در مورد داشتن مالیات تصاعدی بیشتر،

around investing in a higher minimum wage,

در مورد سرمایه گذاری در حداقل دستمزد بالاتر،

investing in essential public services, you know,

سرمایه گذاری در خدمات عمومی ضروری، می دانید،

there's things that all governments can do that start to reverse this tide.

چیزهایی وجود دارد که همه دولت ها نشان می دهند. می تواند این کار را برای معکوس کردن این جزر و مد انجام دهد.

So David Bryer talks about a 'minimum wage'.

بنابراین دیوید برایر در مورد "حداقل دستمزد" صحبت می کند.

That's the least a worker receives in payment for work they've done.

این کمترین دستمزدی است که یک کارگر در قبال کاری که انجام داده است دریافت می کند.

He meant that if people are paid a higher minimum wage, they can eat better,

منظور او این بود که اگر مردم حداقل دستمزد بیشتری دریافت کنند، می توانند بهتر غذا بخورند،

seek a better education,

به دنبال تحصیل بهتر باشند

and their children can have a better job in the future.

و فرزندانشان در آینده شغل بهتری داشته باشند .

They can be lifted out of poverty.

می توان آنها را از فقر بیرون آورد.

And the economy can grow.

و اقتصاد می تواند رشد کند.

More people with more money buy more things and factories produce more.

افراد بیشتری با پول بیشتر چیزهای بیشتری می خرند و کارخانه ها بیشتر تولید می کنند.

A factory which produces more will need more workers, so more jobs for all.

کارخانه ای که بیشتر تولید می کند به کارگران بیشتری نیاز دارد، بنابراین مشاغل بیشتری برای همه.

Right. Another measure by the Brazilian government,

درسته یکی دیگر از اقدامات دولت برزیل

which is mentioned by the representative from Oxfam, has to do with tax.

که نماینده آکسفام به آن اشاره کرده است ، مربوط به مالیات است.

Tax is the amount of money you pay to the government

مالیات مقدار پولی است که

depending on your salary and the cost of things you buy.

بسته به حقوق و هزینه چیزهایی که خریداری می کنید به دولت پرداخت می کنید.

But we have to admit this, Rob, taxes are not popular.

اما ما باید این را بپذیریم، راب، مالیات ها محبوب نیستند.

That's true.

این درست است.

Many people don't like paying tax,

بسیاری از مردم پرداخت مالیات را دوست ندارند،

because they don't receive an immediate benefit from it.

زیرا فوراً از آن سود دریافت نمی کنند.

Some very rich people try to pay as little as possible.

برخی از افراد بسیار ثروتمند سعی می کنند تا حد ممکن هزینه کمتری بپردازند.

But one billionaire who thinks it's important to pay and create conditions

اما یکی از میلیاردرهایی که فکر می کند پرداخت و ایجاد شرایطی

for governments to fight poverty is Bill Gates.

برای دولت ها برای مبارزه با فقر مهم است، بیل گیتس است.

The founder of Microsoft earned a lot of money, retired and, with his wife Melinda,

بنیانگذار مایکروسافت پول زیادی به دست آورد، بازنشسته شد و به همراه همسرش ملیندا

created a foundation to help the poor.

بنیادی برای کمک به فقرا ایجاد کرد.

The BBC asked him what the very rich have to do to help reduce poverty.

بی بی سی از او پرسید که افراد بسیار ثروتمند برای کمک به کاهش فقر چه باید بکنند.

Let's listen to his answer. What does he say rich people have to be?

بیایید به پاسخ او گوش دهیم. او می گوید افراد ثروتمند باید چه باشند؟

The word's an adjective.

کلمه یک صفت است

Well, their obligation, of course, is to pay their taxes,

خب، مسلماً تکلیف آنها پرداخت مالیات است،

but our advice to them is that they all look at taking their wealth

اما توصیه ما به آنها این است که همه آنها به دنبال گرفتن ثروت

and being philanthropic,

و انساندوستی باشند،

both in their own country and to help the global poorest.

هم در کشور خود و هم برای کمک به فقیرترین جهان.

That's a full-time work Melinda and I do.

این کار تمام وقت من و ملیندا است.

We find it very fulfilling, we love seeing the progress.

ما آن را بسیار رضایت بخش می دانیم، ما عاشق دیدن پیشرفت هستیم.

So rich people have to be 'philanthropic'.

بنابراین افراد ثروتمند باید "خیرخواه" باشند.

It means they have to help poor people by giving their money.

یعنی باید با دادن پول به مردم فقیر کمک کنند .

And he says he and his wife find this giving to the poor 'fulfilling',

و او می‌گوید که او و همسرش این بخشش به فقرا را «تامین» می‌دانند،

in other words, 'it makes them happy and satisfied'.

به عبارت دیگر، «آنها را خوشحال و راضی می‌کند».

Well, that's his message to the very, very, very, very rich in the world!

خوب، این پیام او به خیلی، خیلی، بسیار، بسیار ثروتمندان جهان است!

To the 1%.

به 1 درصد

The 1%! Well, you want the answer to my quiz question now, don't you?

1 درصد! خوب، شما جواب سوال مسابقه من را می خواهید، نه؟

Yes. You asked me how much of the global wealth

بله. شما از من پرسیدید که چه مقدار از ثروت جهانی

is owned by the richest 1% of the world's population.

متعلق به یک درصد ثروتمندترین جمعیت جهان است.

And the options I gave you were 38%, 48% or 58%.

و گزینه هایی که به شما دادم 38 درصد، 48 درصد یا 58 درصد بود.

And I guessed 38%,

و من 38 درصد را

based on the fact that I couldn't imagine them owning more than that.

بر اساس این واقعیت حدس زدم که نمی توانستم تصور کنم آنها بیش از این مالکیت داشته باشند.

I like your thinking, Harry,

من از طرز فکرت خوشم میاد هری،

but I'm afraid the correct answer is actually b) 48%.

اما میترسم جواب درست ب) 48% باشه.

The wealthiest 1% will soon own more than the rest of the world's population —

یک درصد از ثروتمندترین افراد به زودی مالکیت بیشتری نسبت به بقیه جمعیت جهان خواهند داشت -

that's according to a study by anti-poverty charity Oxfam.

این بر اساس یک مطالعه توسط موسسه خیریه ضد فقر آکسفام است.

I think it's truly shocking that such a small number of people can own so much.

من فکر می‌کنم واقعاً تکان‌دهنده است که تعداد کمی از مردم می‌توانند این همه چیز داشته باشند.

You're right. It's an amazing statistic.

حق با شماست. این یک آمار شگفت انگیز است.

OK, well, we're almost out of time,

خوب، خوب، تقریباً وقت ما تمام شده است،

but let's remind ourselves of some of the words that we've said today, Harry.

اما بیایید برخی از کلماتی را که امروز گفتیم، به خود یادآوری کنیم، هری.

Standard of living,

استاندارد زندگی،

inequality,

نابرابری،

minimum wage,

حداقل دستمزد،

tax,

مالیات،

philanthropic,

بشردوستانه،

fulfilling.

رضایت بخش.

Well, that's it for today.

خوب، برای امروز همین است.

Do log on to BBC Learning English dot com to find more 6 Minute English programmes.

برای یافتن برنامه‌های انگلیسی 6 دقیقه‌ای بیشتر به BBC Learning English dot com وارد شوید.

Until next time, goodbye!

تا دفعه بعد، خداحافظ! خداحافظ

Goodbye!

!

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello, I'm Rob. Welcome to 6 Minute English.

سلام من راب هستم به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید.

And with me in the studio today is Neil.

و نیل با من در استودیو امروز است.

Hello, Rob.

سلام راب

Today we're going to talk about the cost of keeping people healthy.

امروز می خواهیم در مورد هزینه حفظ سلامت مردم صحبت کنیم.

The price of life-saving vaccines has 'escalated' — it's 'gone up' —

قیمت واکسن های نجات دهنده " افزایش یافته" - "بالا رفته" -

and some of the world's poorer countries are struggling to immunise children —

و برخی از کشورهای فقیرتر جهان در تلاشند تا کودکان را ایمن کنند -

to 'immunise', in other words, 'to prevent children from catching diseases'.

برای "ایمن سازی"، به عبارت دیگر، "برای جلوگیری از ابتلای کودکان به بیماری".

Yes, the organisation Médecins Sans Frontières

بله، سازمان پزشکان بدون مرز از

is criticising the pharmaceutical companies which produce the vaccines.

شرکت های دارویی تولید کننده واکسن ها انتقاد می کند.

Médecins Sans Frontières is a well-known charity.

Médecins Sans Frontières یک موسسه خیریه معروف است.

A 'charity' is 'an organisation set up to help and raise money for people in need'.

"خیریه" "سازمانی است که برای کمک و جمع آوری پول برای افراد نیازمند ایجاد شده است".

We're going to talk about the cost of vaccines and you'll learn some words

ما در مورد هزینه واکسن ها صحبت خواهیم کرد و شما کلماتی را یاد خواهید گرفت که

you can use to discuss the topic yourself or to follow the news.

می توانید از آنها برای بحث در مورد موضوع خود یا دنبال کردن اخبار استفاده کنید.

— But first, a question, Neil. — Yes.

- اما اول، یک سوال، نیل. - بله.

The first laboratory-developed vaccine was produced in 1879.

اولین واکسن ساخته شده در آزمایشگاه در سال 1879 تولید شد.

The vaccine was against an animal disease called chicken cholera.

این واکسن علیه بیماری حیوانی به نام وبا مرغ بود.

Who was the scientist behind it?

چه کسی دانشمند پشت آن بود؟ الف

Was it a) Alexander Fleming?

) الکساندر فلمینگ؟

b) Albert Sabin? Or c) Louis Pasteur?

ب) آلبرت سابین؟ یا ج) لویی پاستور؟

Well, I don't know, but I'm going to guess.

خوب، من نمی دانم، اما من می خواهم حدس بزنم.

Probably not a) because Fleming discovered penicillin.

احتمالاً نه الف) زیرا فلمینگ پنی سیلین را کشف کرد.

Probably not c) cos Pasteur did pasteurisation.

احتمالاً نه ج) چون پاستور پاستوریزه کرد.

I'm gonna go for b).

من می روم برای ب).

OK. It sounds like you know your vaccines.

باشه به نظر می رسد که شما واکسن های خود را می شناسید.

Well, we'll have the answer to that question at the end of the programme.

خب، پاسخ این سوال را در پایان برنامه خواهیم داشت.

Now, let's talk about the controversy behind these life-saving vaccines.

حالا بیایید در مورد بحث و جدل پشت این واکسن های نجات دهنده زندگی صحبت کنیم.

On one side we have a charity and on the other side, the drug companies.

یک طرف ما یک موسسه خیریه داریم و طرف دیگر شرکت های داروسازی.

Which vaccines are they talking about?

در مورد کدام واکسن ها صحبت می کنند؟

Well, they're talking about vaccines which prevent diseases,

خوب، آنها در مورد واکسن هایی صحبت می کنند که از بیماری هایی

such as tuberculosis, measles, diphtheria and polio.

مانند سل، سرخک، دیفتری و فلج اطفال جلوگیری می کنند.

According to Médecins Sans Frontières,

طبق گزارش پزشکان بدون مرز،

between 2001 and 2014, there was a 68-fold increase in vaccine prices.

بین سال‌های 2001 تا 2014، قیمت واکسن 68 برابر افزایش یافته است.

Well, that is a lot!

خب این خیلی زیاده!

It certainly is.

قطعا اینطور است.

And the group says that there are particular cases

و این گروه می‌گوید که موارد خاصی وجود دارد که

in which rich western countries are actually getting vaccines

در آن کشورهای ثروتمند غربی واقعاً واکسن‌ها را

at a cheaper rate than poorer countries.

با نرخ ارزان‌تری نسبت به کشورهای فقیرتر دریافت می‌کنند.

That's what Médecins Sans Frontières says,

این چیزی است که سازمان پزشکان بدون مرز می گوید

and they're asking for more transparency around prices.

و آنها خواستار شفافیت بیشتر در مورد قیمت ها هستند.

'Transparency' means 'clarity, something done in an open way, without secrets'.

"شفافیت" به معنای "روشن بودن، کاری که به صورت آشکار و بدون راز انجام می شود" است.

Yes, they want to know the cost of the vaccines.

بله، آنها می خواهند از هزینه واکسن ها مطلع شوند.

Let's hear what Rohit Malpani from Médecins Sans Frontières has to say.

بیایید بشنویم که روهیت مالپانی از پزشکان بدون مرز چه می گوید.

See if you can spot the expression Malpani uses

ببینید آیا می‌توانید عباراتی را که مالپانی

to describe how high the price of the vaccine is for some countries.

برای توصیف قیمت واکسن برای برخی کشورها به کار می‌برد، ببینید.

This is all a black box.

این همه یک جعبه سیاه است.

It's a black box in terms of the price they are charging

این یک جعبه سیاه از نظر قیمتی است که آنها

to most countries around the world, so they're often charging prices

برای اکثر کشورهای جهان دریافت می کنند، بنابراین آنها اغلب قیمت هایی را دریافت می کنند

that are wildly out of proportion with their ability to pay.

که به شدت با توانایی پرداخت آنها تناسب ندارد.

You have Morocco and Tunisia now

اکنون مراکش و تونس را دارید

that are paying higher prices than France for the pneumococcal vaccine.

که قیمت های بالاتری نسبت به فرانسه برای واکسن پنوموکوک می پردازند.

We also simply do not know the cost of production

ما همچنین هزینه تولید را نمی دانیم

and if GlaxoSmithKline says that it costs more than what we are saying it does,

و اگر گلاکسو اسمیت کلاین می گوید که هزینه آن بیشتر از آنچه ما می گوییم دارد،

then they should simply submit to some sort of audit

باید به سادگی به نوعی ممیزی تسلیم شوند

to ensure that we can verify the cost of production.

تا اطمینان حاصل شود که می توانیم هزینه تولید را تأیید کنیم.

The expression which describes the relationship

عبارتی که رابطه

between the price asked and the ability to pay is 'out of proportion'.

بین قیمت درخواستی و توانایی پرداخت را توصیف می کند، «بی تناسب» است.

It means it's 'unrealistic or exaggerated'.

یعنی "غیر واقعی یا اغراق آمیز" است.

And Malpani from Médecins Sans Frontières says that Morocco and Tunisia

و مالپانی از پزشکان بدون مرز می گوید که مراکش و تونس

are paying more than France — a much richer country — for a particular vaccine.

بیشتر از فرانسه - کشوری بسیار ثروتمندتر - برای یک واکسن خاص می پردازند.

And his organisation wants transparency.

و سازمان او خواهان شفافیت است.

They want to be able to verify the cost of production.

آنها می خواهند بتوانند هزینه تولید را تأیید کنند.

To 'verify' means to 'confirm that something is really true'

"تأیید" به معنای "تأیید این است که چیزی واقعاً درست است"

and they want the drug company to confirm that the cost to produce the vaccines

و آنها از شرکت دارو می خواهند تأیید کند که هزینه تولید واکسن ها

is really as high as they say it is.

واقعاً به همان اندازه که آنها می گویند بالا است.

Well, at this point, we have to hear what the companies say.

خب، در این مرحله، باید بشنویم که شرکت ها چه می گویند.

Yes, because they argue that they already sell these vaccines at a 'discount',

بله، زیرا آنها استدلال می کنند که قبلاً این واکسن ها را با "تخفیف"،

in other words, 'at a reduced price'.

به عبارت دیگر، "با قیمت کاهش یافته" می فروشند.

Yes, they do.

بله، آنها انجام می دهند.

GlaxoSmithKline says that around 80% of all their vaccines,

GlaxoSmithKline می گوید که حدود 80 درصد از تمام واکسن های آنها،

including the one mentioned by Malpani,

از جمله واکسن ذکر شده توسط Malpani، با تخفیف قابل توجهی

are provided to developing countries at a substantial discount.

به کشورهای در حال توسعه ارائه می شود .

And the company adds that the pneumococcal vaccine is one of the most complex

و این شرکت اضافه می‌کند که واکسن پنوموکوک یکی از پیچیده‌ترین واکسن‌هایی است که تا به

they've ever manufactured, because it combines ten vaccines in one.

حال ساخته‌اند، زیرا ده واکسن را در یک واکسن ترکیب می‌کند.

Yes. On one hand, vaccines take many years of research

بله. از یک طرف، واکسن‌ها سال‌ها تحقیق طول می‌کشد

and these companies want to make a profit,

و این شرکت‌ها می‌خواهند سود کسب کنند،

which means to sell the product for more than it costs to make it.

به این معنی که محصول را به قیمتی بیشتر از هزینه ساخت آن بفروشند.

But on the other hand, the lack of vaccines can kill people

اما از سوی دیگر، فقدان واکسن می تواند باعث مرگ مردم شود

and it's really very sad to see people dying of diseases which can be prevented.

و واقعاً بسیار ناراحت کننده است که می بینیم مردم بر اثر بیماری هایی می میرند که قابل پیشگیری است.

Some vaccines may be very affordable for a person in a rich country.

برخی از واکسن ها ممکن است برای یک فرد در یک کشور ثروتمند بسیار مقرون به صرفه باشد.

But they might cost a fortune to someone in a poor country.

اما ممکن است برای کسی در یک کشور فقیر هزینه زیادی داشته باشد.

This is a very complex problem

این یک مشکل بسیار پیچیده است

and I'm sure we will talk about this again in the future.

و من مطمئن هستم که در آینده دوباره در مورد آن صحبت خواهیم کرد .

But now, let's go back to the quiz question, Neil.

اما حالا به سوال مسابقه برگردیم، نیل.

You asked about the first vaccine developed in a laboratory.

شما در مورد اولین واکسن ساخته شده در آزمایشگاه پرسیدید.

Yes, I did. The first laboratory-developed vaccine was produced in 1879.

بله، انجام دادم. اولین واکسن ساخته شده در آزمایشگاه در سال 1879 تولید شد.

It was a vaccine for the animal disease called chicken cholera.

این واکسن برای بیماری حیوانی به نام وبا مرغ بود.

I wanted to know the name of the scientist who developed it.

می خواستم نام دانشمندی که آن را توسعه داده است بدانم.

Was it Alexander Fleming, Albert Sabin or Louis Pasteur?

الکساندر فلمینگ، آلبر سابین یا لویی پاستور بود؟

And I said b) Albert Sabin.

و من گفتم ب) آلبرت سابین.

— And you were wrong! — Ah!

- و تو اشتباه کردی! - آه!

The correct answer is c) Louis Pasteur, who was a French microbiologist.

پاسخ صحیح ج) لویی پاستور است که میکروبیولوژیست فرانسوی بود.

Now, Neil, the option you chose, the American scientist, Albert Sabin,

حالا، نیل، گزینه ای که شما انتخاب کردید، دانشمند آمریکایی، آلبرت سابین،

in fact developed an oral vaccine against polio in the 1950s — still very useful.

در واقع واکسن خوراکی علیه فلج اطفال را در دهه 1950 ساخت - هنوز هم بسیار مفید است. همانطور که شما گفتید،

And Alexander Fleming from Scotland did indeed discover penicillin, as you said.

الکساندر فلمینگ از اسکاتلند واقعاً پنی سیلین را کشف کرد.

Well, that is interesting and I'm a bit disappointed that I got it wrong actually.

خوب، این جالب است و من کمی ناامید هستم که در واقع اشتباه کردم.

OK. Well, that's it for this programme.

باشه خوب، این برای این برنامه است.

Now let's remember some of the words we used today, Neil.

حالا بیایید برخی از کلماتی را که امروز استفاده کردیم، به یاد بیاوریم، نیل.

To immunise,

مصونیت،

charity,

خیریه،

transparency,

شفافیت،

out of proportion,

نامتناسب،

to verify,

تأیید،

discount,

تخفیف،

to make a profit.

کسب سود.

Thank you. That's it for today.

متشکرم. برای امروز همین است.

Do log on to BBC Learning English dot com to find more 6 Minute English programmes.

برای یافتن برنامه‌های انگلیسی ۶ دقیقه‌ای بیشتر به BBC Learning English dot com وارد شوید.

Until next time, goodbye!

تا دفعه بعد، خداحافظ! خداحافظ

Goodbye!

!

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello and welcome to 6 Minute English. I'm Finn, and Rob's here too.

سلام و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید. من فین هستم و راب هم اینجاست.

— Yes, hello. — Hi.

- بله سلام. - سلام

Rob, tell me, do you have a spare room in your house?

راب، به من بگو، آیا اتاق یدکی در خانه داری؟

— Absolutely not. — No spare space?

- مطلقاً نه. - جای خالی ندارید؟

No, we are full to capacity in our house.

نه، ما در خانه خودمان پر هستیم.

What about a driveway for your car?

در مورد راهرو برای ماشین شما چطور؟

A 'driveway' — so you mean 'a parking space off the road' at my house?

یک «راهی» — پس منظورتان «یک جای پارک خارج از جاده» در خانه من است؟

— Yes. — Well, not exactly a driveway,

- بله. - خوب، دقیقاً یک راهرو نیست،

but yes, I do have a parking space, yes.

اما بله، من یک جای پارک دارم، بله.

OK, well, both of these are ways of making money in the 'sharing economy'.

خوب، خوب، هر دوی این ها راه هایی برای کسب درآمد در «اقتصاد اشتراکی» هستند.

Interested?

علاقه مندید؟

— Mm-hm. — Mm-hm.

- مم-هم. - مم-هم.

Well, we'll be talking about this new economy in the programme,

خوب، ما در مورد این اقتصاد جدید در برنامه صحبت خواهیم کرد،

and learning some language related to making money.

و زبان مربوط به کسب درآمد را یاد خواهیم گرفت.

But first, a question.

اما ابتدا یک سوال

Great. I don't have to pay for it do I?

عالیه من مجبور نیستم برای آن هزینه کنم؟

It's a free question, with no prize either.

این یک سوال رایگان است، بدون جایزه نیز.

In February 2014, Britain's most expensive parking space went on sale,

در فوریه 2014، گران ترین فضای پارکینگ بریتانیا به فروش رفت،

but for how much?

اما به چه قیمت؟

Was it a) £80,000?

الف) 80000 پوند بود؟

b) £100,000?

ب) 100000 پوند؟

Or c) £400,000?

یا ج) 400000 پوند؟

Mm, well, it's, it's just a parking space, isn't it?

مم، خوب، این فقط یک جای پارک است، اینطور نیست؟

So I'm going to go for the lowest value, £80,000.

بنابراین من به دنبال کمترین ارزش، 80000 پوند هستم.

£80,000 — still a lot of money.

80000 پوند - هنوز پول زیادی است.

We'll find out if that's the right answer at the end of the programme.

ما در پایان برنامه متوجه خواهیم شد که آیا این پاسخ درست است یا خیر .

But first, let's find out a bit more about this sharing economy.

اما ابتدا، بیایید کمی بیشتر در مورد این اقتصاد اشتراکی بدانیم.

Rob, are you feeling the pinch?

راب، آیا احساس سوزش می کنی؟

'Feeling the pinch' — you mean 'feeling poor'.

"احساس خرج کردن" - منظور شما "احساس فقر" است.

Well, yes, I'm always feeling the pinch.

خوب، بله، من همیشه احساس سوزش می کنم.

So come on, Finn, tell us how we can make some money.

پس بیا، فین، به ما بگو چگونه می توانیم پول در بیاوریم.

OK, well, perhaps the best-known example

خوب، خوب، شاید شناخته شده ترین نمونه

of a company in the sharing economy is Airbnb.

از یک شرکت در اقتصاد اشتراک گذاری Airbnb باشد.

Now, it's an American web business

اکنون، این یک تجارت اینترنتی آمریکایی است

which allows you to rent out your spare room to holidaymakers.

که به شما امکان می دهد اتاق یدکی خود را به مسافران تعطیلات اجاره دهید.

OK. 'Holidaymakers' — so these are 'people on holiday'.

باشه "تعطیلات" - پس اینها "افراد در تعطیلات" هستند.

So, using your spare room as a 'B & B' — that's a 'bed and breakfast'?

بنابراین، استفاده از اتاق اضافی خود به عنوان "B & B" - این یک "تختخواب و صبحانه" است؟

Yes, well, yes, you can provide breakfast for your guests too.

بله، بله، شما می توانید برای مهمانان خود نیز صبحانه تهیه کنید.

That sounds like a clever way to make a few pennies.

به نظر می رسد روشی هوشمندانه برای به دست آوردن چند سکه باشد.

Yes, to 'make a few pennies' — to 'make a bit of extra money''.

بله، «چند سکه به دست آوردن» — « کمی پول اضافی به دست آوردن».

OK, well, Airbnb say they operate in 34,000 cities

خوب، خوب، Airbnb می گوید که در 34000 شهر کار می کند

and have 800,000 listings of rooms and apartments.

و 800000 لیست اتاق و آپارتمان دارد.

In fact, we could say they're the 'market-leader' in this industry —

در واقع، می‌توانیم بگوییم که آنها «رهبر بازار» در این صنعت هستند -

'the main, most successful company'.

«اصلی‌ترین و موفق‌ترین شرکت».

Mm, there are many companies, of course, doing very similar things.

امم، شرکت های زیادی هستند، البته که کارهای بسیار مشابهی انجام می دهند.

And one doing something with parking spaces is JustPark.

و کسی که با فضاهای پارکینگ کاری انجام می دهد JustPark است.

Now, it's a British business that lets you rent out your driveway or parking space.

اکنون، این یک کسب و کار بریتانیایی است که به شما امکان می دهد مسیر یا پارکینگ خود را اجاره دهید.

Ah, another way to 'make money on the side' —

آه، راه دیگری برای "پول درآوردن از طرف" -

which means to 'make some extra money in addition to your normal job'.

به این معنی که "علاوه بر کار معمولی خود، مقداری پول اضافی به دست آورید ". اکنون

We're going to hear from the founder of JustPark now, Anthony Eskinazi.

می خواهیم از بنیانگذار JustPark، آنتونی اسکینازی بشنویم.

Where did the idea for the business come from?

ایده کسب و کار از کجا آمد؟

When I had the original idea, I spotted a driveway close to a sports stadium.

وقتی ایده اولیه را داشتم، یک راهرو نزدیک به یک استادیوم ورزشی دیدم.

It would have been so convenient if I could have just parked in that driveway,

اگر می توانستم به جای پارکینگ تجاری، در آن مسیر پارک کنم، خیلی راحت بود

rather than in the commercial car park.

.

So, Anthony said that he got the idea when trying to park near a stadium.

بنابراین، آنتونی گفت که وقتی سعی می‌کرد در نزدیکی یک استادیوم پارک کند، این ایده را به دست آورد.

He said he saw a driveway.

او گفت که یک راهرو دیدم.

He thought it would be more convenient to just park there

او فکر می کرد که راحت تر است که فقط در آنجا پارک کند

than in a 'commercial car park' — 'a normal one which makes money'.

تا در یک «پارکینگ تجاری تجاری» - «یک پارکینگ معمولی که پول در می آورد».

So he set up this site.

بنابراین او این سایت را راه اندازی کرد.

And around 20,000 people have put their spaces on the site,

و حدود 20000 نفر فضاهای خود را در سایت قرار داده اند

and he says around half a million drivers use it.

و او می گوید حدود نیم میلیون راننده از آن استفاده می کنند.

Mm, Now, interestingly, a church near King's Cross in central London

مام، اکنون، جالب اینجاست که کلیسایی در نزدیکی کینگز کراس در مرکز لندن

has apparently made over £200,000

ظاهراً

by renting out space in its yard to travellers!

با اجاره دادن فضایی در حیاط خود به مسافران، بیش از 200 هزار پوند درآمد داشته است!

And of course there are other sites doing very similar things, like Uber and Lyft.

و البته سایت‌های دیگری مانند Uber و Lyft هستند که کارهای بسیار مشابهی را انجام می‌دهند.

Now, these let drivers share their cars with other passengers.

اکنون، اینها به رانندگان اجازه می دهند اتومبیل خود را با سایر مسافران به اشتراک بگذارند.

And there's even a company in Hong Kong

و حتی یک شرکت در هنگ کنگ وجود دارد

which lets you share space under your umbrella when it rains!

که به شما امکان می دهد هنگام بارندگی فضای زیر چتر خود را به اشتراک بگذارید! به

That sounds like one, Rob, for 'a rainy day'.

نظر می رسد، راب، برای "یک روز بارانی".

— Haha, very good. — Sorry.

-هاها خیلی خوبه - ببخشید

'An idea to store away until you need it'.

"ایده ای برای ذخیره تا زمانی که به آن نیاز داشته باشید".

But I do have a question.

اما من یک سوال دارم در

What about the people who run things like traditional B & Bs

مورد افرادی که کارهایی مانند B&B های سنتی

or commercial car parks or taxi services, things like that?

یا پارکینگ های تجاری یا خدمات تاکسی، چیزهایی از این قبیل را اداره می کنند چطور؟ آیا

Won't they be out of pocket?

آنها از جیب خارج نمی شوند؟

'Out of pocket', yes — 'lose money'.

"از جیب"، بله - "از دست دادن پول".

Many of them are out of pocket and are not happy about this.

بسیاری از آنها از جیب خود خارج شده اند و از این موضوع خوشحال نیستند.

And there is another issue, 'regulations' — or 'laws'.

و یک مسئله دیگر وجود دارد، "قوانین" - یا "قوانین".

Listen to the editor of Tech City News, Alex Wood.

به سردبیر Tech City News، Alex Wood گوش دهید.

Why are regulations for these new businesses unclear?

چرا مقررات مربوط به این مشاغل جدید نامشخص است؟

Take the example of someone that has a driveway in their house.

کسی را مثال بزنید که در خانه خود یک راهرو دارد.

They've got some spare capacity there — they're looking to make some more money.

آنها مقداری ظرفیت اضافی در آنجا دارند - آنها به دنبال کسب درآمد بیشتر هستند.

But how does that affect their neighbours?

اما این چگونه بر همسایگان آنها تأثیر می گذارد؟

How does that affect the council and the regulation and the rules around them?

این چه تأثیری بر شورا و مقررات و قوانین پیرامون آنها دارد؟

Because this is a new business world, those rules aren't there yet.

از آنجا که این یک دنیای تجارت جدید است، آن قوانین هنوز وجود ندارد.

Well, he says they're unclear, because the rules aren't there yet,

خوب، او می گوید که آنها نامشخص هستند، زیرا قوانین هنوز وجود ندارد،

because it's a whole new business world.

زیرا این یک دنیای تجارت کاملاً جدید است.

In fact, Airbnb has had problems with the law.

در واقع Airbnb با قانون مشکل داشته است.

But, in a time when the economy is doing badly,

اما، در زمانی که اقتصاد بد می‌شود،

these businesses seem to be 'thriving' — 'doing really well' —

به نظر می‌رسد این کسب‌وکارها در حال «رونق» هستند - «واقعاً خوب عمل می‌کنند» -

and provide an extra source of income for many people.

و منبع درآمد اضافی برای بسیاری از مردم فراهم می‌کنند.

That's right. Many are benefiting from this new economy,

درست است. بسیاری از این اقتصاد جدید سود می برند،

but others are out of pocket. That's business. Rob, what about us?

اما برخی دیگر از جیب خود خارج می شوند. این تجارت است. راب، ما چطور؟

Could you maybe make some money from this sharing economy?

آیا می توانید از این اقتصاد اشتراک گذاری مقداری درآمد کسب کنید؟

You could rent out your bike — your lovely folding bike — while you're at work?

آیا می توانید دوچرخه خود را - دوچرخه تاشو دوست داشتنی خود - در حالی که سر کار هستید اجاره کنید؟

— That's a really good idea! — Yeah.

- واقعاً ایده خوبی است! - آره

It's kind of a downtime, the bike's not being used, so why not!

این یک نوع خرابی است، دوچرخه استفاده نمی شود، پس چرا که نه!

Absolutely.

کاملا.

Anyway, how about the answer to today's question?

به هر حال، پاسخ به سوال امروز چطور؟

Yes, earlier I asked you about the most expensive parking space

بله، قبلاً از شما در مورد گران ترین فضای پارکینگی که

ever to go on sale in London.

تا به حال در لندن فروخته شده است سؤال کردم.

How much was it on sale for?

چقدر برای فروش بود؟

Well, I had a guess and I said £80,000.

خب من حدس زدم و گفتم 80000 پوند.

— Well, you were completely wrong. — Ah.

- خب کاملا اشتباه کردی. - آه

It was the most expensive one, £400,000.

این گرانترین آنها بود، 400000 پوند. به

No way! For a parking space!

هیچ وجه! برای جای پارک!

Yes, it was a space in London, in Kensington,

بله، این فضایی در لندن، در کنزینگتون بود،

and it went on sale for £400,000,

و به قیمت 400000 پوند به فروش رفت،

which is over twice the price of the average UK house.

که بیش از دو برابر قیمت متوسط ​​خانه در بریتانیا است.

— Yes. — So very expensive!

- بله. - خیلی گرونه!

Anyway, Rob, before we go any further, how about those words again?

به هر حال، راب، قبل از اینکه جلوتر برویم، دوباره آن کلمات چطور؟

OK, the words we've heard today were:

بسیار خوب، کلماتی که امروز شنیدیم این بود:

driveway,

راهرو،

feeling the pinch,

احساس فشار،

holidaymakers,

مسافران تعطیلات،

make a few pennies,

چند سکه به دست آوردن،

on the side,

در کنار،

market leader,

رهبر بازار،

one for a rainy day,

یکی برای یک روز بارانی،

out of pocket,

از جیب،

regulations,

مقررات،

thriving,

رونق،

source of income.

منبع درآمد.

Thank you, Rob. And that's it for today.

ممنون راب و برای امروز همین است.

If you want to listen to more programmes like this one,

اگر می خواهید به برنامه های بیشتری مانند این گوش دهید، از

visit our site, BBC Learning English dot com.

سایت ما، BBC Learning English dot com دیدن کنید.

— Bye-bye. — Bye.

- خداحافظ - خداحافظ

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.