BOX SET: 6 Minute English - 'Food and Drink 3' English mega-class! 30 minutes of new vocabulary!

Hello, I'm Catherine.

سلام، من کاترین هستم.

Welcome to Six Minute English

به شش دقیقه انگلیسی خوش آمدید،

where we engage in some lively debate

جایی که ما در یک بحث پر جنب و جوش شرکت می کنیم

and discuss six stimulating

و در مورد شش مورد واژگان محرک بحث می کنیم

items of vocabulary!

!

And let's start.

Here's your cup of coffee, Rob.

و بیایید شروع کنیم.

اینم فنجان قهوه ات، راب.

Thanks! But what took you so long, Catherine?

با تشکر! اما چه چیزی اینقدر طول کشید، کاترین؟

Sorry Rob. I bumped into somebody

ببخشید راب با کسی که

I knew in the cafe and stopped

در کافه می شناختم برخورد کردم و

for a chat. OK, well, that fits well

برای گپ زدن ایستادم. خوب، خوب، این به خوبی

with today's show where we're talking

با نمایش امروزی که در آن

about cafes or coffee houses.

درباره کافه ها یا قهوه خانه ها صحبت می کنیم، مطابقت دارد.

Did you know, Catherine, that coffee

آیا می‌دانستی، کاترین، که قهوه

houses were originally a meeting place

خانه‌ها در اصل محلی

for lively debate and

برای مناظره و

intellectual discussion?

بحث‌های روشنفکرانه بودند؟

Really. I didn't know that, Rob.

واقعا من این را نمی دانستم، راب.

A debate, by the way, means a

اتفاقاً مناظره به معنای

discussion that a lot of people

بحثی است که افراد زیادی

take part in.

در آن شرکت می کنند.

So how long ago was this debating society?

پس این جامعه مناظره ای چند وقت پیش بود؟

The first coffee house was set up in

اولین قهوه خانه

Oxford in 1650. But they quickly became

در سال 1650 در آکسفورد راه اندازی شد. اما آنها به سرعت

popular and soon they were all

محبوب شدند و به زودی آنها در

over London too.

سراسر لندن نیز بودند.

You paid a penny to get in, and this

شما یک پنی پرداخت کردید تا وارد شوید، و این

included access to newspapers - and

شامل دسترسی به روزنامه ها - و

stimulating conversation!

گفتگوی تحریک کننده بود!

If something is stimulating it

اگر چیزی محرک است،

encourages ideas and enthusiasm.

ایده ها و اشتیاق را تشویق می کند.

I expect the coffee helped with

من انتظار دارم قهوه با آن کمک کرد

that a bit did it?

کمی آن را؟

It certainly helps me first thing

مطمئناً اول صبح به من کمک می کند

in the morning. Which brings me

. که مرا

on to today's question, Rob!

به سوال امروز می کشاند، راب! سالانه

How many cups of coffee do we

چند فنجان قهوه

consume in coffee shops or stores

در کافی شاپ ها یا فروشگاه های

in the UK every year?

انگلستان مصرف می کنیم؟

Consume, by the way, is another

به هر حال مصرف کردن،

word for eat or drink.

کلمه دیگری برای خوردن یا نوشیدن است.

So, is the answer...

بنابراین، آیا پاسخ ...

a) 2.3 million, b) 23 million, or, c) 23 billion?

الف) 2.3 میلیون، ب) 23 میلیون، یا، ج) 23 میلیارد؟

Oh I don't know but it's got to be a lot

اوه من نمی دانم اما باید زیاد باشد

so I'm going to go for c) 23 billion?

بنابراین من می خواهم برای ج) 23 میلیارد؟ به

That sounds like a lot of coffee, but I

نظر می رسد قهوه زیاد باشد، اما من

buy several cups a week - and I expect

هفته ای چندین فنجان می خرم - و انتظار دارم

you do too, Catherine?

شما هم این کار را بکنید، کاترین؟

I do indeed. But I have to say, while

من واقعا. اما باید بگویم، در حالی که

I was getting our coffees earlier, there

قهوه‌هایمان را زودتر می‌خوردم،

was nobody else in the cafe talking

except me and my friend.

به جز من و دوستم، کسی در کافه صحبت نمی‌کرد.

Everybody else was sitting on their

بقیه به تنهایی نشسته بودند و

own, tapping away on their laptops.

روی لپ‌تاپ‌هایشان ضربه می‌زدند.

Let's listen now to Douglas Fraser, BBC

بیایید اکنون به داگلاس فریزر،

Scotland's Business and Economy Editor,

سردبیر تجارت و اقتصاد بی بی سی اسکاتلند گوش دهیم که

describing the vibe - or atmosphere - in

حال و هوا - یا جو - را در

a typical 21st century cafe...

یک کافه معمولی قرن بیست و یکم توصیف می کند...

Ten or so in the morning, the cafe has

ده یا بیشتر صبح، کافه

five people at tables with their backs

پنج نفر پشت میز دارد و پشتشان

to the wall, each staring into a screen, plugged

به دیوار است. ، هرکدام به صفحه ای خیره شده اند، وصل شده اند

in, ears plugged. The flow of bytes through

، گوش ها وصل شده اند. جریان بایت ها از طریق

this coffee shop's free wifi is transporting

وای فای رایگان این کافی شاپ،

these customers to diverse destinations

این مشتریان را به مقاصد مختلف

far from the person beside them.

دور از شخصی که در کنارشان است منتقل می کند.

Collaborative working, a research grant

کار مشترک، درخواست کمک هزینه تحقیقاتی

application, a potential blockbuster novel, and

، یک رمان پرفروش بالقوه، و

inevitably, someone distracted by kitten pictures

ناگزیر، فردی که با عکس های بچه گربه

on social media. So the spirit of those 17th

در رسانه های اجتماعی حواسش پرت می شود. پس روح آن

century coffee houses has disappeared then?

قهوه خانه های قرن هفدهم ناپدید شده است؟

No more lively debate and intellectual discussion?

دیگر بحث پر جنب و جوش و بحث فکری وجود ندارد؟ به

It seems so Rob. As Douglas Fraser says, many

نظر می رسد راب. همانطور که داگلاس فریزر می‌گوید، بسیاری از

people sit alone plugged into their laptops - and

مردم تنها می‌نشینند و به لپ‌تاپ‌هایشان وصل می‌شوند - و

they're all doing different things - working, writing,

همه آنها کارهای مختلفی انجام می‌دهند - کار، نوشتن،

messing about on social media.

در رسانه‌های اجتماعی. به

I think the cafe

نظر من کافه

owners should turn off the free wifi and force

داران باید وای فای رایگان را خاموش کنند و

these cafe squatters to move on! I don't think

این کافه نشینان را مجبور به ادامه کار کنند! فکر نمی‌کنم

people should be allowed to sit all day using

مردم اجازه داشته باشند که تمام روز را با استفاده از

the internet - hogging tables - and not talking

اینترنت بنشینند - روی میزها - و

to anybody! Especially when some of them

با کسی صحبت نکنند! مخصوصاً زمانی که برخی از آنها

don't even buy a coffee!

حتی یک قهوه هم نمی خرند!

That's a bit extreme, Rob.

این کمی افراطی است، راب.

Cafe owners need customers - and they

صاحبان کافه‌ها به مشتریان نیاز دارند - و با

encourage people to stay by having comfy

داشتن

sofas and newspapers to read and the

مبل‌های راحت و روزنامه برای خواندن و

free wifi! A squatter, by the way, is someone

وای‌فای رایگان مردم را تشویق به اقامت می‌کنند! به هر حال، یک اسکوتر کسی است

who lives in an empty building without

که در یک ساختمان خالی بدون

paying rent.. And if you hog something you

پرداخت اجاره زندگی می کند.

use most or all of it in a selfish way.

I suppose you're right, Catherine.

فکر می کنم حق با شماست، کاترین.

Now, how about telling us the answer to

حال، در مورد پاسخ به

today's question then? I asked:

سوال امروز در آن زمان چطور؟ پرسیدم: سالانه

How many cups of coffee do we consume

چند فنجان قهوه

in cafes or stores in the UK every year?

در کافه ها یا فروشگاه های انگلستان مصرف می کنیم؟

Is it... a) 2.3 million b) 23 million or c) 23 billion?

آیا این ... الف) 2.3 میلیون ب) 23 میلیون یا ج) 23 میلیارد؟

I could sit in a cafe and use their free wifi to

من می توانستم در یک کافه بنشینم و از وای فای رایگان آنها برای

research the answer but I had a guess and

بررسی جواب استفاده کنم اما حدس زدم و

said 23 billion. Well you didn't need that free

گفتم 23 میلیارد. خوب شما به آن

wifi Rob because you were absolutely right!

وای فای رایگان راب نیاز نداشتید زیرا کاملاً حق با شما بود!

23 billion coffees per year works out on

23 میلیارد قهوه در سال به طور

average as 45 cups per adult in the UK.

متوسط ​​به عنوان 45 فنجان برای هر بزرگسال در بریتانیا کار می کند.

OK, I think it's time we looked back at the

خوب، فکر می کنم وقت آن رسیده که به

words we learned today. Our first word is

کلماتی که امروز یاد گرفتیم نگاه کنیم. اولین کلمه ما

'debate' - a discussion that a lot of people

"بحث" است - بحثی که افراد زیادی

take part in. For example, 'I took part in a

در آن شرکت می کنند. به عنوان مثال، "من در

number of stimulating debates at school.'

تعدادی از بحث های تحریک کننده در مدرسه شرکت کردم."

Number two - if something is 'stimulating', it

شماره دو - اگر چیزی "محرک" باشد،

encourages new ideas and enthusiasm.

ایده های جدید و اشتیاق را تشویق می کند.

For example, 'It's hard to have a stimulating

به عنوان مثال، "سخت است که یک مکالمه تحریک کننده

conversation with someone who's looking at

با کسی که

their phone all the time.' That's very true - let

همیشه به تلفن خود نگاه می کند" داشته باشید. این خیلی درست است - اجازه

me just slide my phone into my pocket... there!

دهید فقط تلفنم را در جیبم بکشم ... آنجا!

Our next word is 'consume' - another word for

کلمه بعدی ما "مصرف" است - کلمه دیگری برای

eating or drinking - but it can also mean 'to use'.

خوردن یا نوشیدن - اما می تواند به معنای "استفاده کردن" نیز باشد.

For example, 'My car consumes a lot of petrol.'

به عنوان مثال، 'ماشین من بنزین زیادی مصرف می کند.'

Or, 'How do I calculate my car's fuel consumption?'

یا «چگونه مصرف سوخت خودروی خود را محاسبه کنم؟»

So 'consumption' there is the noun. Number four

بنابراین «مصرف» اسم وجود دارد. شماره چهار

is - 'vibe' - which means the mood or atmosphere

- "vibe" - به معنای حال و هوا یا جو

in a place. For example, 'Oxford is a city but it has

در یک مکان است. برای مثال، «آکسفورد یک شهر است اما

a small-town vibe.'

حال و هوای شهر کوچکی دارد.»

I'm getting bad vibes from our

از

next word - which is 'squatter' - that's someone

کلمه بعدی مان - که «ساخته شدن» است - حال و هوای بدی به من دست می دهد - این کسی است

who lives in an empty building without paying rent.

که در یک ساختمان خالی بدون پرداخت اجاره زندگی می کند. به

The building is called a 'squat' so for example, 'I

این ساختمان «اسکوات» می‌گویند، به‌عنوان مثال، «من

lived in a squat for two years.'

دو سال در یک چمباتمه زندگی کردم».

Really? You squatted in a squat, Rob?

واقعا؟ تو در یک اسکات چمباتمه زدی، راب؟

No, it was just an example. I'm

نه فقط یک مثال بود من

not a squatter.

اهل کسوت نیستم.

You've never squatted?

شما هرگز چمباتمه نخورده اید؟

No I haven't.

نه من ندارم.

Look we're wasting time here! We need to move on

ببین اینجا داریم وقت تلف می کنیم! ما باید

to our final word - hog. If you 'hog' something, you

به حرف آخر خود برویم - گراز. اگر چیزی را "گراز" می کنید، از

use all or most of it in a selfish way.

همه یا بیشتر آن به شیوه ای خودخواهانه استفاده می کنید.

For example, 'Rob! You've hogged the only

برای مثال، راب! تو تنها

comfy chair! That is so selfish!' I admit it,

صندلی راحت را گرفتی! این خیلی خودخواه است! اعتراف میکنم

Catherine. I'm a chair hog. That's the noun.

کاترین من یک گراز صندلی هستم. این اسم است.

OK, before we head off for another cup of

خوب، قبل از اینکه برای یک فنجان قهوه دیگر برویم،

coffee please remember to check out our

لطفاً به یاد داشته باشید که

Facebook, Twitter, and YouTube pages.

صفحات فیس بوک، توییتر و یوتیوب ما را بررسی کنید.

Bye!

خدا حافظ!

Bye, bye.

خداحافظ.

Hello, this is 6 Minute English and

سلام، این 6 دقیقه انگلیسی است و

I'm Catherine.

من کاترین هستم.

And I'm Sam.

و من سام هستم.

Sam, how do you feel about tipping?

سام، در مورد انعام دادن چه احساسی داری؟

Tipping? You mean giving

انعام دادن؟ منظورتان این است که

extra money to people in certain jobs for

به افرادی که در مشاغل خاصی هستند برای

doing their jobs?

انجام کارهایشان پول اضافی بدهید؟

Well, I wouldn’t put it quite

خوب، من آن را کاملاً اینطور بیان نمی کنم

like that. But yes, it’s giving money to waiters

. اما بله، پول دادن به پیشخدمت ها

and waitresses, hairdressers, taxi drivers - money

و پیشخدمت ها، آرایشگران، رانندگان تاکسی است - پولی

that is more than the actual bill.

که بیشتر از صورت حساب واقعی است.

It’s a nightmare!

این یک کابوس است!

I never know who to tip, how to tip, by cash or by

من هرگز نمی دانم به چه کسی انعام بدهم، چگونه انعام بدهم، با پول نقد یا

card, how much to tip – is it 10, 12.5, 20 per

کارت، چقدر انعام بدهم - آیا این 10، 12.5، 20

cent or even if I should tip at all because in

درصد است یا حتی اگر اصلاً انعام بدهم، زیرا در

some places a service charge is automatically

برخی جاها هزینه خدمات به طور خودکار

added to the bill.

به آن اضافه می شود. صورت حساب

Yes, tipping is a really

بله، انعام دادن یک

complicated issue which we will be looking

موضوع واقعاً پیچیده است که ما

at in this programme. But to start with, a question.

در این برنامه به آن خواهیم پرداخت. اما برای شروع، یک سوال.

What is the biggest tip that we know

بزرگترین نکته ای که می دانیم

somebody gave? Is it… A: $10,000, is it…

کسی داده است چیست؟ آیا این… A: 10,000 دلار، آیا آن…

B: $250,000, or is it… C: $3,000,000? What do

B: 250,000 دلار یا آن… ج: 3,000,000 دلار؟

you think, Sam?

نظرت چیه سام؟

I’m going to go for $250,000.

من برای 250000 دلار می روم.

OK, we’ll find out if you’re right at the end of

خوب، ما در پایان برنامه متوجه خواهیم شد که آیا شما درست می گویید

the programme. Now, back to the topic of tipping

. حالا برگردیم به موضوع انعام دادن

and in particular, tipping people who work

و به ویژه انعام دادن به افرادی که

in restaurants. William Beckett runs a number

در رستوران کار می کنند. ویلیام بکت چندین رستوران را اداره می کند

of restaurants and he recently appeared on

و اخیراً در

the BBC Food Programme. He was asked

برنامه غذایی بی بی سی ظاهر شد. از او

about his view of tipping. Now as we hear

درباره دیدگاهش درباره انعام پرسیده شد. اکنون که

him, listen out for this information. In how

او را می شنویم، به این اطلاعات گوش دهید.

many cities does he say he currently has

او می گوید در حال حاضر در چند شهر

restaurants?

رستوران دارد؟

It is cultural,

فرهنگی است،

i.e. it differs from place to place. We have

یعنی از مکانی به مکان دیگر متفاوت است. ما

restaurants in London, we have a restaurant

رستوران هایی در لندن داریم، رستورانی

in Manchester, we’re also opening a restaurant

در منچستر داریم، همچنین در حال افتتاح یک رستوران

in New York and those three cities have quite

در نیویورک هستیم و این سه شهر

different attitudes to tipping. In London, the

نگرش کاملا متفاوتی به انعام دادن دارند. در لندن،

norm is, it’s there, it’s on your bill. That’s not

هنجار این است، آنجاست، روی صورت حساب شماست.

the norm, for example, in Manchester and it’s

به عنوان مثال، در منچستر این یک هنجار نیست و

not the norm in New York where we’re going

در نیویورک که قرار است در

to open a restaurant later this year.

اواخر امسال یک رستوران باز کنیم، عادی نیست.

So, first, how

بنابراین، اول،

many cities does he currently have

او در حال حاضر در چند شهر

restaurants in?

رستوران دارد؟

That would be two. London and

این دو خواهد بود. لندن و

Manchester. He’s going to open one in New York

منچستر. او قرار است در اواخر سال یکی را در نیویورک افتتاح کند

later in the year, but it’s not open yet.

، اما هنوز باز نشده است.

And what does he say about tipping?

و در مورد انعام چه می گوید؟

Well, he says that it is very cultural.

خب میگه خیلی فرهنگیه.

What is the norm in one city is not

آنچه در یک شهر هنجار است

necessarily the norm in another. 'The norm' is an

لزوماً در شهر دیگر هنجار نیست. "هنجار"

expression that means, as you might guess,

عبارتی است که همانطور که ممکن است حدس بزنید به معنای

'what is normal, what is usual'.

"آنچه عادی است، آنچه معمول است" است.

So in London, for example, a service charge is usually added to

بنابراین، برای مثال، در لندن، هزینه خدمات معمولاً به صورت‌حساب اضافه می‌شود

the bill, but in Manchester it isn’t. So the policy

، اما در منچستر اینطور نیست. بنابراین سیاست

in London and Manchester differs which means,

در لندن و منچستر متفاوت است، به این معنی که،

again as you might guess, it’s different.

باز هم همانطور که ممکن است حدس بزنید، متفاوت است.

There’s another short expression that he used that I’d like

عبارت کوتاه دیگری وجود دارد که او از آن استفاده کرده است که می‌خواهم آن را

to highlight.

برجسته کنم.

Before he talks about how the policies

قبل از اینکه درباره تفاوت سیاست‌ها صحبت کند

differ, he says 'i.e'. These two letters stand for the

، می‌گوید «یعنی». این دو حرف مخفف

Latin phrase 'id est'. Now we never say ‘id est’ but

عبارت لاتین «id est» هستند. اکنون ما هرگز نمی‌گوییم «id est»، بلکه

we do write and say 'i.e'. We use it to show that

می‌نویسیم و می‌گوییم «i.e». ما از آن استفاده می کنیم تا نشان دهیم

what comes next is using different words to say

آنچه بعداً می آید، استفاده از کلمات مختلف برای گفتن

what we have just said or written. So he says, about

آنچه که به تازگی گفته ایم یا نوشته ایم است. بنابراین او در مورد

tipping, 'it’s cultural' i.e. it differs from place to place.

انعام می‌گوید: «فرهنگی است» یعنی از مکانی به مکان دیگر متفاوت است.

‘It’s cultural’ is a more general statement and ‘it differs

«فرهنگی است» یک گزاره کلی تر است و «

from place to place’ is a more specific definition of

از مکانی به مکان دیگر متفاوت است» تعریف مشخص تری از

what he means.

منظور اوست.

So, one difference is that in some

بنابراین، یک تفاوت این است که در برخی

places people prefer an automatic service charge so

مکان‌ها مردم هزینه سرویس خودکار را ترجیح می‌دهند

that they don’t have to think about or try to calculate

تا مجبور نباشند درباره آن فکر کنند یا سعی کنند

a tip. But in other places, people hate that - they want

انعام را محاسبه کنند. اما در جاهای دیگر، مردم از آن متنفرند - آنها می‌خواهند

to decide who and how much to tip themselves. But

تصمیم بگیرند که چه کسی و چه مقدار انعام بدهند. اما

do people actually make use of that freedom not

آیا مردم واقعاً از این آزادی برای انعام ندادن استفاده می‌کنند

to tip? Here’s William Becket again and this he's time

؟ در اینجا دوباره ویلیام بکت است و اکنون زمان

talking about New York.

صحبت او در مورد نیویورک است.

New York exactly the same. There’s a tacit pressure to tip.

نیویورک دقیقا همینطوره یک فشار ضمنی برای نوک زدن وجود دارد.

But theoretically you just stand up and walk out.

اما از نظر تئوری شما فقط می ایستید و بیرون می روید.

You don’t, everybody tips 20% or, there is a theory

شما این کار را نمی‌کنید، همه 20 درصد راهنمایی می‌کنند یا نظریه

of an option. But people like that.

یک گزینه وجود دارد. اما مردم آن را دوست دارند.

So he says there is 'a tacit pressure to tip'.

بنابراین او می گوید که «فشار ضمنی برای انعام وجود دارد».

What does he mean by that?

منظور او از آن چیست؟

Something that is 'tacit' is not spoken, not

چیزی که «تلویحی» است، گفته نمی‌شود،

said, yet it is still understood. So in New York no one

گفته نمی‌شود، اما هنوز هم قابل درک است. بنابراین در نیویورک هیچکس به

tells you that you have to tip, but everyone knows

شما نمی گوید که باید انعام بدهید، اما همه می دانند

that you have to.

که باید انعام بدهید.

And because there is no service

و چون هیچ

charge on the bill and no one tells you what to tip, you

هزینه خدماتی روی صورت‌حساب وجود ندارد و هیچکس به شما نمی‌گوید چه چیزی را انعام بدهید،

could just walk out after paying. He says that’s

می‌توانید پس از پرداخت خارج شوید. او می‌گوید که این

'theoretically possible'. That means although it may

"از لحاظ نظری ممکن است". این بدان معناست که اگرچه ممکن است

be possible, it’s actually very unlikely because of

امکان پذیر باشد، اما در واقع به دلیل

the tacit pressure and the way we behave.

فشار ضمنی و نحوه رفتار ما بسیار بعید است.

But he does say people like that freedom not to tip, even if

اما او می‌گوید مردم این آزادی را دوست دارند که انعام ندهند، حتی اگر

they don’t actually use that freedom.

واقعاً از این آزادی استفاده نکنند.

Right, nearly vocabulary time, but first,

درست است، تقریباً زمان واژگان است، اما ابتدا،

let’s have the answer to

بیایید پاسخ

our question. Now Sam, what is the biggest tip we

سؤال خود را داشته باشیم. حالا سام، بزرگترین انعام که می

know someone gave?

دانیم یک نفر داده است چیست؟

I thought $250,000.

فکر کردم 250000 دلار.

Well it was actually, believe it or 

خب در واقع، چه باور کنید چه

not, a whopping $3,000,000.

نه، 3,000,000 دلار بود.

Yes! Now, on with today’s vocabulary review.

آره! اکنون، به بررسی واژگان امروزی بپردازید.

So we’ve been talking about tipping, the practice of giving extra

بنابراین، ما درباره انعام دادن صحبت کرده‌ایم، تمرین دادن

money to, for example, waitresses and waiters.

پول اضافی برای مثال به پیشخدمت‌ها و پیشخدمت‌ها.

'To differ from' is a verb which means

«متفاوت کردن از» یک فعل به معنای

'to be different from'.

«متفاوت بودن از» است.

'The norm' is what is usual or normal.

«هنجار» چیزی است که معمول یا عادی است.

'i.e.' is a short form of a Latin expression and

"یعنی" شکل کوتاه یک عبارت لاتین است و به

it means ‘in other words’.

معنای «به عبارت دیگر» است.

Something that is 'tacit' is not said but is

چیزی که "ضمنی" است گفته نمی شود اما

nevertheless understood.

با این وجود قابل درک است.

And if something is 'theoretically possible' it

و اگر چیزی از نظر تئوری امکان پذیر باشد،

can be done, but for different reasons, it

می توان آن را انجام داد، اما به دلایل مختلف،

probably won’t be. And that is where we must

احتمالاً انجام نخواهد شد. و اینجاست که باید

leave it today.

امروز آن را ترک کنیم.

Goodbye!

خداحافظ!

Bye everyone!

خداحافظ همه!

Hello, this is 6 Minute English from

سلام، این 6 دقیقه انگلیسی از

BBC Learning English. I’m Neil.

BBC Learning English است. من نیل هستم

And I’m Rob.

و من راب هستم.

Fancy a game of ‘food connections’, Rob?

راب، بازی «ارتباطات غذایی» را دوست دارید؟

So I’ll name a place and you say the first

بنابراین من یک مکان را نام می برم و شما اولین

food that comes to mind. Ready?

غذایی که به ذهنتان می رسد را بگویید. آماده؟

Yeah, sure, let’s go! Italy.

آره حتما بریم! ایتالیا

Erm…’pizza’ – or ‘lasagne’. New York?

ارم…”پیتزا” – یا “لازانیا”. نیویورک؟

‘Hot dogs’, of course.

البته "هات داگ".

Or maybe ‘bagels’. Now how about…

یا شاید "نان شیرینی". حالا چطور...

Cornwall from the UK?

کورنوال از بریتانیا؟

If it’s Cornwall, it must be the famous ‘Cornish pasty’, right?

اگر کورنوال است، باید «خمیر کورنیش» معروف باشد، درست است؟

That’s right! Cornwall, the region which

درست است! کورنوال، منطقه ای که

forms the south-western tip of Britain, is as

نوک جنوب غربی بریتانیا را تشکیل می دهد، به همان اندازه که

famous for its pasties as New York is for

نیویورک برای هات داگ ها به خاطر شیرینی هایش معروف است

hot dogs. In this programme we’ll be finding

. در این برنامه

out all about Cornish pasties. We’ll hear how

همه چیز را در مورد خمیر کورنیش می دانیم. ما خواهیم شنید که چگونه

it’s gone from humble beginnings to become

از ابتدا فروتنانه به

a symbol of Cornish identity and spread around

نماد هویت کورنی تبدیل شده و در سراسر

the world to Jamaica, Argentina and Brazil.

جهان به جامائیکا، آرژانتین و برزیل گسترش یافته است.

But what exactly is a pasty, Neil?

اما خمیر دقیقاً چیست، نیل؟

Somewhere between a pie and a

جایی بین یک پای و یک

sandwich, right? A piece of pastry which is

ساندویچ، درست است؟ یک تکه شیرینی که

turned over and crimped along the side to make

برگردانده شده و در امتداد

two corners…

دو گوشه چین خورده است ...

and filled with different ingredients -

و با مواد مختلف پر شده است -

which brings me to my quiz

که من را به سوال مسابقه امروز من می رساند

question for today, Rob.

، راب.

What is the traditional filling in an

پر کردن سنتی در یک

authentic Cornish pasty?

خمیر کورنیش معتبر چیست؟

Is it: a) Chicken, avocado and brie?

آیا این: الف) مرغ، آووکادو و بری؟

b) Beef, potato and turnip? Or

ب) گوشت گاو، سیب زمینی و شلغم؟ یا

c) Pork, onion and chorizo?

ج) گوشت خوک، پیاز و چوریزو؟

Well, chorizo is Spanish isn’t it?

خب، chorizo ​​اسپانیایی است، اینطور نیست؟

And avocado with brie doesn’t sound

و آووکادو با بری به

traditionally Cornish, so I’ll say

طور سنتی کورنی به نظر نمی رسد، بنابراین من می گویم

b) beef, potato and turnip.

ب) گوشت گاو، سیب زمینی و شلغم.

OK, Rob. We’ll find out later if you were right.

باشه راب بعداً متوجه می شویم که آیا شما درست می گویید.

What’s for sure is that the Cornish pasty

آنچه مسلم است این است که خمیر کورنیش،

has had a long history as BBC Radio 4’s

همانطور که برنامه غذای رادیو بی بی سی 4 کشف کرد، تاریخچه ای طولانی داشته است

The Food Programme discovered.

.

They spoke to Dr Polly Russell, a public

آنها با دکتر پولی راسل،

life curator at the British Library.

متصدی زندگی عمومی در کتابخانه بریتانیا صحبت کردند.

Here she is reading from one of the

در اینجا او یکی از

earliest mentions of pasties from the

اولین ذکرهای مربوط به خمیرهای

late 17th century: There’s a lovely bit

اواخر قرن هفدهم را می‌خواند: یک قطعه دوست‌داشتنی

here where he’s describing what a

در اینجا وجود دارد که او کارهایی را توصیف می‌کند که یک

housewife in Hertfordshire does and

زن خانه‌دار در هرتفوردشایر انجام می‌دهد و

he’s talking about her way to make pork

در مورد روش خود برای تهیه

pies and pork pasties: pies may be made

کیک و خمیر خوک صحبت می‌کند: ممکن است کیک درست شود.

and baked either raised in paste earthen

و یا در

pans or in pewter dishes or in the shape

تابه های سفالی خمیری یا در ظروف اسپند یا به شکل خمیر

of a turnover, two-cornered pasties.

چرخشی، خمیر دو گوشه پخته می شود.

So that’s a very early reference to a pasty

بنابراین، این یک اشاره بسیار اولیه به یک خمیر به

in the shape, I think, that we know it but

شکلی است که فکر می کنم ما آن را می شناسیم، اما

also being made specifically for labourers - to

همچنین به طور خاص برای کارگران ساخته شده است - برای

be feeding labourers on a farm at harvest time.

غذا دادن به کارگران در مزرعه در زمان برداشت.

So the earliest pasties were made in pewter

بنابراین، اولین خمیرها در ظروف اسپند درست می‌شدند

dishes – a traditional cooking plate made of

- یک بشقاب پخت سنتی که از

a silver-coloured metal called ‘pewter’.

فلزی نقره‌ای رنگ به نام «پیوتر» ساخته می‌شد.

And they were eaten by agricultural labourers –

و آنها توسط کارگران کشاورزی -

workers doing physical farm work during

کارگرانی که در زمان برداشت کار کشاورزی فیزیکی انجام می‌دهند

harvest time – the weeks in autumn when

- در هفته‌های پاییز که

crops like wheat are cut and collected from the fields.

محصولاتی مانند گندم بریده و از مزارع جمع‌آوری می‌شوند، خورده می‌شوند.

But it wasn’t only farmers and labourers

اما این فقط کشاورزان و کارگران نبودند

who ate pasties. As well as its farms and

که شیرینی می‌خوردند. کورنوال علاوه بر مزارع و

fishing, Cornwall was famous for tin mines, as

ماهیگیری، به خاطر معادن قلع شهرت داشت، همانطور که

Ruth Huxley of the Cornish Pasty Association explains:

روث هاکسلی از انجمن خمیری کورنیش توضیح می دهد:

Pasties would have been eaten by lots

بسیاری

of people who went to work but it just worked

از افرادی که به سر کار می رفتند شیرینی ها می خوردند، اما

perfectly down mines, and Cornwall became the

کاملاً در معادن کار می کرد و کورنوال تبدیل به یک کشور شد.

world capital of mining. And so lots of pasties

پایتخت جهانی معدن و به این ترتیب شیرینی های زیادی

were made, lots of pasties were eaten and then

درست شد، شیرینی های زیادی خورده شد و سپس

that mining community went all over the world

آن جامعه معدنی به سراسر جهان رفت

and took the pasty with them.

و خمیر را با خود برد.

Pasties were eaten by hungry workers

خمیرها توسط کارگران گرسنه

involved in the mining industry -

درگیر در صنعت معدن خورده می شد -

digging up materials such as coal or metals like

موادی مانند زغال سنگ یا فلزاتی مانند

gold, or in Cornwall tin, from the ground.

طلا یا قلع کورنوال را از زمین بیرون می کشیدند.

So far we’ve been talking about Cornwall.

تا اینجا ما در مورد کورنوال صحبت کرده ایم.

But you said the Cornish pasty has spread

اما تو گفتی که خمیر کورنیش در سراسر جهان پخش شده است،

around the world, Neil. How did that happen?

نیل. چطور اتفاق افتاد؟

Well, that’s connected to the tin miners we just

خوب، این به معدنچیان قلع که ما در

talked about. Here’s Polly Russell again:

مورد آنها صحبت کردیم مرتبط است. در اینجا دوباره پولی راسل آمده است:

This is replicated, not just in Mexico but

این نه تنها در مکزیک بلکه

with migrants moving to America, to Minnesota, to

با مهاجرت مهاجران به آمریکا، به مینه سوتا، به

Canada, to Australia. So anyone who travels to

کانادا و استرالیا تکرار شده است. بنابراین، هرکسی که

many of those places now will see foods which

اکنون به بسیاری از آن مکان‌ها سفر می‌کند، غذاهایی را می‌بیند که به‌طور

are incredibly reminiscent and familiar and just

باورنکردنی یادآور و آشنا هستند و درست

like Cornish pasties.

مانند خمیرهای کورنیش هستند.

In the 19th century, many

در قرن نوزدهم، بسیاری از

Cornish tin miners emigrated, moving abroad to

معدنچیان قلع کورنیش مهاجرت کردند و برای شروع زندگی بهتر به خارج از کشور مهاجرت کردند

start a better life. Their pasty recipes were

. دستور العمل های خمیری آنها

replicated – or copied exactly, in the new places

در مکان های جدیدی

where they landed, from America to Australia.

که در آنجا فرود آمدند، از آمریکا تا استرالیا، دقیقاً کپی شدند.

And that’s why in many places around the world

و به همین دلیل است که در بسیاری از نقاط جهان

you can find food which is reminiscent of pasties –

می‌توانید غذایی پیدا کنید که یادآور شیرینی‌ها باشد -

meaning it reminds you of something similar, in this

به این معنی که چیزی مشابه را به شما یادآوری می‌کند، در این

case the original Cornish pasty with its traditional

مورد خمیر اصلی کورنیش با

filling of, er, what was your quiz question again, Neil?

پر کردن سنتی‌اش، ایا، دوباره سؤال مسابقه شما چه بود، نیل. ?

Ah, yes. I asked you what the traditional Cornish

آه، بله. من از شما پرسیدم که

pasty filling was. You said…

پر کردن خمیر سنتی کورنیش چیست؟ شما گفتید...

I said b) beef, potato and turnip.

گفتم ب) گوشت گاو، سیب زمینی و شلغم.

And you were right! ‘Keslowena’,

و حق با شما بود! "کسلوئنا"،

Rob – that’s Cornish for ‘congratulations’!

راب - این برای "تبریک" کورنیش است!

‘Heb grev’, Neil – that’s ‘no problem’!

«Heb grev», نیل - این «مشکلی نیست»!

In fact those other fillings – chorizo, avocado and brie -

در واقع آن مواد پرکننده دیگر - کوریزو، آووکادو و بری -

really did feature in pasties entered for this year’s

واقعاً در خمیرهایی که برای

Annual World Pasty Championships, held in

مسابقات قهرمانی سالانه جهانی خمیر امسال که

Cornwall every spring. Other pasty-inspired ideas

هر بهار در کورنوال برگزار می‌شود، شرکت کردند. دیگر ایده‌های الهام‌گرفته از خمیر

include Argentinian chimichurri empanadas and spicy

شامل چیمی‌چوری امپاناداهای آرژانتینی و

Jamaican patties.

نان‌های تند جامائیکایی است.

So the pasty is still going strong, both

بنابراین، خمیری هنوز هم

in Cornwall and around the world.

در کورنوال و در سراسر جهان قوی است.

Today we’ve been discussing Cornish pasties – a kind

امروز در مورد خمیر کورنی صحبت کرده‌ایم -

of filled pastry from the south-west of England, originally

نوعی شیرینی پر از جنوب غربی انگلیس که در اصل

made in pewter dishes – a silver-coloured metal dish.

در ظروف اسپند درست می‌شد - یک ظرف فلزی نقره‌ای رنگ.

Pasties were eaten by agricultural labourers – farm

شیرینی‌ها را کارگران کشاورزی می‌خوردند -

workers bringing in the autumn harvest – the time

کارگران مزرعه‌ای که محصول پاییزی را به ارمغان می‌آورند - زمانی

when crops are cut and collected from the fields, and

که محصولات بریده می‌شوند و از مزارع جمع‌آوری می‌شوند، و

also by workers in the tin mining industry – digging up

همچنین کارگران صنعت معدن قلع - که

metals like tin from underground.

فلزاتی مانند قلع را از زیر زمین بیرون می‌کشند.

Later, when these miners emigrated to new lands, pasties were

بعدها، زمانی که این معدنچیان به سرزمین‌های جدید مهاجرت کردند، شیرینی‌ها

replicated – cooked again in the same way.

تکرار شدند - دوباره به همان روش پخته شدند.

In fact Cornish miners moved to so many new

در واقع معدنچیان کورنیش به کشورهای جدید زیادی نقل مکان کردند

countries that today, almost every corner of the

که امروزه تقریباً در هر گوشه

world has food reminiscent of – or reminding you

جهان غذاهایی وجود دارد که یادآور خمیر اصلی کورنیش است - یا به شما یادآوری می کند

of, the original Cornish pasty.

.

That’s all for today. Join us again soon for more

برای امروز کافی است. به زودی برای

topical discussion and vocabulary on 6 Minute English.

بحث های موضوعی و واژگان بیشتر در مورد 6 دقیقه انگلیسی به ما بپیوندید. فعلا خداحافظ

Bye for now!

!

Bye.

خدا حافظ.

Hello. This is 6 Minute English from

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از

BBC Learning English. I'm Sam.

BBC Learning English است. من سام هستم

And I'm Rob.

و من راب هستم.

Rob, would you describe yourself as a wine connoisseur?

راب، آیا خودتان را به عنوان یک خبره شراب معرفی می کنید؟

If you mean am I someone who enjoys wine and

اگر منظورتان این است که آیا من کسی هستم که از شراب لذت می برم و

knows a lot about it, then no - although the enjoy

چیزهای زیادی در مورد آن می دانم، پس نه - اگرچه قسمت لذت بردن

part is true - particularly a nice glass of red.

درست است - به خصوص یک لیوان قرمز خوب.

Of course, wine might not be everybody's cup of

البته، شراب ممکن است فنجان چای هر کسی نباشد

tea - not something they like - but wine has been

- نه چیزی که آنها دوست دارند - اما شراب

an important part of history and language.

بخش مهمی از تاریخ و زبان بوده است.

And even if you don't drink alcohol, wine can be

و حتی اگر الکل نمی نوشید، شراب می تواند

used as a commodity you can invest in and sell at an auction.

به عنوان کالایی استفاده شود که می توانید در آن سرمایه گذاری کنید و در حراجی بفروشید.

And that brings me on to my quiz

و این من را به سوال مسابقه ام می رساند

question, Rob. In 2018, a bottle of wine dating

، راب. در سال 2018، یک بطری شراب متعلق

back to 1774 sold at auction in eastern France

به سال 1774 در حراجی در شرق فرانسه

for a record-breaking price.

با قیمتی بی سابقه فروخته شد.

Do you know how much it was sold for?

میدونی چقدر فروخته شد؟

Was it... a) $20,800 b) $120,800 or c) $220,800?

آیا این ... الف) 20800 دلار ب) 120800 دلار یا ج) 220800 دلار بود؟

I know wine can fetch a high price - but not as high

من می دانم که شراب می تواند قیمت بالایی داشته باشد - اما نه به

as some of those options, so I'll say a) $20,800.

اندازه برخی از آن گزینه ها، بنابراین می گویم الف) 20800 دلار.

I'll reveal the answer later on. But let's talk more

پاسخ را بعداً نشان خواهم داد. اما بیایید

about wine now. A glass of the stuff can be sipped

اکنون بیشتر در مورد شراب صحبت کنیم. یک لیوان از این مواد را می توان جرعه جرعه جرعه خورد

and savoured or just glugged.

و مزه کرد یا فقط آن را در چسب میل کرد.

Glug is a good word, meaning drink in large gulps or

گلوگ کلمه خوبی است، به معنای نوشیدنی در لقمه یا

mouthfuls - not something a wine expert would do. For some

لقمه بزرگ - کاری نیست که متخصص شراب انجام دهد. برای برخی

people, drinking and serving wine is almost an art form.

افراد، نوشیدن و سرو شراب تقریباً یک هنر است.

If you go to a restaurant, there might

اگر به یک رستوران بروید، ممکن است

be a sommelier - a person whose job is to serve

یک سملیه وجود داشته باشد - شخصی که وظیفه او خدمت رسانی

and give advice about wine. They may have had

و مشاوره در مورد شراب است. آن‌ها ممکن است

years of training to learn about the different types

سال‌ها آموزش داشته باشند تا درباره انواع مختلف

of wine and the individual flavours or aromas, known as notes.

شراب و مزه‌ها یا عطرهای فردی که به عنوان نت شناخته می‌شوند، بیاموزند.

This job has fascinated journalist and

این شغل روزنامه نگار و

author Bianca Bosker. She wrote a book called 'Cork Dorks'.

نویسنده بیانکا بوسکر را مجذوب خود کرده است. او کتابی به نام «چنگ چوب پنبه‌ها» نوشت.

And here she is talking on the BBC

و در اینجا او در

World Service programme The Why Factor

برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی The Why Factor صحبت می‌کند و

describing her fascination with sommeliers.

شیفتگی خود را نسبت به ساملی‌ها توصیف می‌کند.

These were people who had taken wine, which

اینها افرادی بودند که شراب را مصرف کرده بودند، که

I always thought of as a thing of pleasure, something

من همیشه آن را یک چیز لذت بخش می دانستم، چیزی که

you turn to after a long stressful day, and turned it into

شما بعد از یک روز پر استرس طولانی به آن روی می آورید، و آن را به

something approaching sheer God-awful pain. They

چیزی نزدیک به درد وحشتناک خدایی تبدیل کرده بودند. آنها صخره‌ها را

licked rocks, trained their palates, they divorced their

می‌لیسیدند، کام‌شان را آموزش می‌دادند، از

spouses to spend more time reviewing flash cards - they

همسرانشان جدا می‌شدند تا زمان بیشتری را برای مرور کارت‌های فلش بگذرانند -

had hired voice coaches and memory coaches, they took

مربی‌های صوتی و مربی‌های حافظه استخدام کرده بودند،

dance classes to learn how to move more gracefully across

کلاس‌های رقص شرکت کردند تا یاد بگیرند چگونه با ظرافت بیشتری در

the dining room floor.

کف اتاق غذاخوری حرکت کنند.

Like me, Bianca thought drinking

مانند من، بیانکا فکر می‌کرد که نوشیدن

wine was a pleasurable activity - something that helped

شراب یک فعالیت لذت‌بخش است - چیزی که به

her relax after a long stressful day. So she was surprised

او کمک می‌کرد بعد از یک روز استرس‌زا آرام شود. بنابراین او

at how sommeliers turned this activity into 'something

از این که چگونه برخی‌ها این فعالیت را به «چیزی

approaching 'sheer God-awful pain'.

نزدیک به «درد وحشتناک خدا» تبدیل کردند شگفت‌زده شد.

The word 'sheer' is used to emphasise the amount

کلمه "شیر" برای تاکید بر مقدار

of something - or to mean 'nothing but'.

چیزی - یا به معنای "هیچ چیز جز" استفاده می شود.

She thought the work of a sommelier

او فکر می‌کرد که کار یک سملیه

was nothing but pain - they seemed

چیزی جز درد نیست - به نظر می‌رسید که آنها

to dedicate their life to wine!

زندگی خود را وقف شراب کرده‌اند!

One thing a sommelier does is train their

یکی از کارهایی که یک سوملیه انجام می دهد این است که کام خود را آموزش می دهد

palate - this is their ability to distinguish and appreciate

- این توانایی آنها برای تشخیص و درک

different tastes and identify types of good wine from

طعم های مختلف و شناسایی انواع شراب خوب از

their taste. I guess this is quite important.

طعم آنها است. من حدس می‌زنم این خیلی مهم است.

But divorcing their spouses does sound a bit extreme!

اما طلاق از همسرانشان کمی افراطی به نظر می رسد! می ترسم

I'm afraid I wouldn't take it so seriously - 

آن را آنقدر جدی نگیرم -

I'll stick to drinking poorer

من به نوشیدن

quality, cheap red wine - sometimes called plonk!

شراب قرمز بی کیفیت تر و ارزان تر - که گاهی به آن پلانک می گویند پایبند می مانم!

WeIl, Rob, cheap wine doesn't always have to be

وایل، راب، شراب ارزان همیشه نباید

poor quality. Interestingly, there is some evidence

بی کیفیت باشد. جالب است که شواهدی وجود دارد

that shows we only think wine tastes better because

که نشان می‌دهد فقط فکر می‌کنیم که شراب به دلیل گران‌تر بودن طعم بهتری دارد

it's more expensive.

.

Ah yes, this is research Hilke

آه، بله، این تحقیقی است که هیلکه

Plassmann from INSEAD Business School in France

پلاسمان از مدرسه بازرگانی INSEAD در فرانسه در برنامه

spoke about on the BBC World Service's Why Factor

چرا فاکتور سرویس جهانی بی‌بی‌سی درباره آن صحبت کرد

programme. She's been looking into what influences consumer behaviour.

. او به دنبال این است که چه چیزی بر رفتار مصرف کننده تأثیر می گذارد.

The price tag affects that region

برچسب قیمت روی ناحیه‌ای

in your brain that encodes your liking of the taste, so in

در مغز شما تأثیر می‌گذارد که مزه شما را رمزگذاری می‌کند، به عبارت

other words, you not only think that you like the more

دیگر، شما نه تنها فکر می‌کنید که

expensive wine more, you feel you like the more expensive

شراب گران‌تر را بیشتر دوست دارید، بلکه احساس می‌کنید که

wine more, because your brain region that encodes this

شراب گران‌تر را بیشتر دوست دارید، زیرا منطقه مغز شما رمز می کند که این

feeling is influenced by the price  tag.

احساس تحت تأثیر برچسب قیمت است .

So, our brain is possibly playing tricks on us.

بنابراین، مغز ما احتمالاً ما را فریب می دهد.

When we see the price tag on a bottle of

وقتی برچسب قیمت یک بطری

wine, our brain encodes the information and tells us how it

شراب را می‌بینیم، مغزمان اطلاعات را رمزگذاری می‌کند و به ما می‌گوید که چگونه

should taste. Encodes means changes the information into

باید مزه آن را داشته باشد. رمزگذاری یعنی اطلاعات را به چیزی تبدیل می‌کند

something that we can use or understand. Drinking more

که بتوانیم از آن استفاده کنیم یا بفهمیم. نوشیدن

expensive wine makes you think it tastes better. So perhaps,

شراب گران‌تر باعث می‌شود فکر کنید طعم بهتری دارد. بنابراین، شاید

when buying supermarket wine or wine in a restaurant,

هنگام خرید شراب سوپرمارکت یا شراب در رستوران،

it may be better telling yourself that the cheaper

بهتر باشد به خودتان بگویید که

option is OK!

گزینه ارزان‌تر مشکلی ندارد!

I'll drink to that! But I wonder how

من به آن می نوشم! اما نمی‌دانم

that most expensive bottle of wine ever sold at

گران‌ترین بطری شرابی که تا به حال در حراج فروخته شده است، چگونه

auction tastes? The one dating back to 1774

مزه می‌دهد؟ اونی که به سال 1774 برمیگرده

that you asked me about.

که از من پرسیدی.

So you thought it sold

بنابراین فکر کردید

for $20,800, but sorry, Rob, that's too cheap.

20800 دلار فروخته شد، اما متاسفم، راب، این بسیار ارزان است.

It was in fact sold for $120,800. I assume it wasn't drunk.

در واقع به قیمت 120800 دلار فروخته شد. فک کنم مست نبوده

I hope not. Well, I think I'll stick to my

امیدوارم اینطور نباشه. خب، فکر می‌کنم فعلاً به پلاکم پایبند باشم،

plonk for now, Sam. Plonk was one of our vocabulary

سام. پلونک یکی از واژگان امروزی ما بود

words today and describes cheap, poor quality wine.

و شراب ارزان و بی کیفیت را توصیف می کند.

We also mentioned a connoisseur - someone who

ما همچنین به یک خبره اشاره کردیم - کسی که از

enjoys a particular thing and knows a lot about it.

یک چیز خاص لذت می‌برد و چیزهای زیادی درباره آن می‌داند.

A sommelier is someone who serves and gives advice

یک سوملیه کسی است که در رستوران سرو می کند و

about wine in a restaurant.

در مورد شراب مشاوره می دهد.

Sheer is a word used to emphasise the amount of

Sheer کلمه ای است که برای تأکید بر مقدار

something - or to mean 'nothing but'.

چیزی - یا به معنای "هیچ چیز جز" استفاده می شود.

A palate describes someone's ability

کام توانایی فرد

to distinguish and appreciate different tastes.

برای تشخیص و قدردانی از سلیقه‌های مختلف را توصیف می‌کند.

Finally, encodes means changes information into

در نهایت، رمزگذاری به معنای تغییر اطلاعات به

something we can use or understand. But now we're

چیزی است که بتوانیم استفاده کنیم یا بفهمیم. اما اکنون

out of time so 'cheers' everyone.

وقت ما تمام شده است، پس همه به سلامتی.

Thanks for listening and goodbye,

از گوش دادن متشکریم و خداحافظ،

Goodbye.

خداحافظ.

Hello. This is  6 Minute English from

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از

BBC Learning English. I'm Sam.

BBC Learning English است. من سم هستم.

And I'm Rob.

و من راب هستم.

So we're well into 2020 now - how are

بنابراین اکنون به خوبی وارد سال 2020 شده ایم -

your New Year's resolutions going, Rob?

تصمیمات سال نو شما چگونه پیش می رود، راب؟

Ah resolutions - you mean promises people

تصمیمات آه - منظور شما قول هایی است که مردم

make to themselves to stop or start doing

به خودشان می دهند که کاری را متوقف یا شروع کنند

something - I promised to start running, and

- قول دادم شروع به دویدن کنم و

to stop eating biscuits and to give up alcohol

بیسکویت نخورم و الکل را

for a month. But I failed on all of them!

برای یک ماه کنار بگذارم. اما من در همه آنها شکست خوردم!

Oh dear...

آخه عزیزم...

Yes, I lasted a few days and then

آره چند روز دوام آوردم و بعد

I started to crumble.

شروع کردم به خرد شدن.

Yeah. Well, you're not alone.

آره خب تو تنها نیستی

Many people try to kick bad habits and get healthy

بسیاری از مردم سعی می کنند عادت های بد را کنار بگذارند و

when a new year begins. Their intentions - their

با شروع سال جدید، سالم بمانند. نیت آنها -

plans to do something - are good.

برنامه های آنها برای انجام کاری - خوب است.

Yes, giving up drinking is particularly good to do,

بله، ترک نوشیدن الکل به خصوص

if only for the health benefits.

برای فواید سلامتی خوب است.

Well, we'll be talking more about

خوب،

that as soon as I've set up today's question.

به محض اینکه سؤال امروز را تنظیم کردم، بیشتر در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

According to historians, which people were thought

به گفته مورخان، تصور می‌شد که

to be the first group to make New Year's resolutions?

اولین گروهی که تصمیمات سال نو را اتخاذ کردند، کدام افراد بودند؟

Was it the... a) Romans, b) Native Americans, or,

آیا این ... الف) رومی ها، ب) بومیان آمریکا، یا،

c) Babylonians.

ج) بابلی ها بود.

I haven't got a clue, so I'm going to guess a) the Romans.

من سرنخی ندارم، بنابراین می خواهم الف) رومی ها را حدس بزنم.

OK, Rob, I'll let you know if that

باشه، راب، اگر این

was a good guess at the end of the programme.

حدس خوبی بود در پایان برنامه به شما اطلاع خواهم داد.

Now let's talk more about giving things up for

حالا بیایید بیشتر در مورد کنار گذاشتن چیزها برای

New Year and, specifically, giving up alcohol.

سال نو و به ویژه ترک الکل صحبت کنیم.

It's a time often called 'Dry January' - dry refers

این زمانی است که اغلب «ژانویه خشک» نامیده می‌شود - خشکی

to not drinking alcohol, it's not about the weather!

به ننوشیدن الکل اشاره دارد، به آب و هوا مربوط نمی‌شود!

And the beginning of the year seems like a good

و آغاز سال

time to start doing something to improve your health.

زمان خوبی برای شروع به انجام کاری برای بهبود سلامتی به نظر می رسد.

But it's easy to give in to  temptation - isn't it, Rob?

اما تسلیم شدن در برابر وسوسه آسان است - اینطور نیست، راب؟

Oh yes. And it's tough to give up drinking in the first

آه بله. و

place, as Millie Gooch, founder of The Sober Girl

همان‌طور که میلی گوچ، بنیانگذار انجمن دختر هوشیار می‌داند، در وهله اول ترک کردن نوشیدنی دشوار است

Society knows. She spoke to BBC Radio 4's You and

. او با برنامه تو و تو رادیو بی بی سی صحبت کرد

Yours programme and explained why it was hard to

و توضیح داد که چرا

quit in the first place...

در وهله اول ترک کار سخت بود...

I think it's the peer pressure and, you know, it's just so expected of

من فکر می کنم این فشار همسالان است و، می دانید، از ما بسیار انتظار می رود،

us, it's so ingrained in us. Alcohol is everywhere

آنقدر در ما ریشه دوانده است. الکل همه جا هست

and it's not just alcohol itself, it's alcohol

و این فقط خود الکل نیست، بلکه

merchandise, so, you know, you've got Christmas

کالای الکلی است، بنابراین، می دانید، شما جامپرهای کریسمس دارید

jumpers that have been say 'Prosecco-ho-ho-ho' and

که می گویند «Prosecco-ho-ho-ho» و

you can't buy a birthday card without saying

نمی توانید بدون گفتن «یک کارت تولد بخرید.

'let the fun be-gin'. It's just absolutely everywhere, it's

بذار عشق و حال شروع بشه'. کاملاً در همه جا وجود دارد،

so hard to avoid.

اجتناب از آن بسیار سخت است.

So that's Millie, who's right when

پس این میلی است، که درست می

she says that, in the UK at least, we sometimes drink

گوید، حداقل در بریتانیا، ما گاهی اوقات مشروب می خوریم

because we give in to peer pressure. That's the

زیرا تسلیم فشار همسالان می شویم. این

influence a group of similar people have on you to

تأثیری است که گروهی از افراد مشابه روی شما می‌گذارند تا

behave like them. We want to be part of the group

مانند آنها رفتار کنید. ما می‌خواهیم بخشی از گروه باشیم،

so we copy what they do - and we are expected to

بنابراین کارهایی که آنها انجام می‌دهند را کپی می‌کنیم - و از ما انتظار می‌رود که این کار را

do so because, as Millie said, drinking alcohol is

انجام دهیم زیرا، همانطور که میلی گفت، نوشیدن الکل

ingrained in us - well in some cultures anyway.

در ما ریشه دوانده است - به هر حال در برخی فرهنگ‌ها.

And when an attitude is ingrained it means it's been

و وقتی یک نگرش ریشه‌دار می‌شود، به این معنی است که

that way for a long time - it's difficult to change.

برای مدت طولانی همینطور بوده است - تغییر آن دشوار است.

And although it may be harmful, we see jokes

و اگر چه ممکن است مضر باشد، ما شوخی هایی

about drinking through things like merchandise - a

در مورد نوشیدن از طریق چیزهایی مانند کالا می بینیم -

word for goods we buy and sell.

کلمه ای برای کالاهایی که خرید و فروش می کنیم.

And Millie goes on to say we can buy jumpers

و میلی ادامه می دهد که ما می توانیم جامپرهایی بخریم

that joke about the

که در مورد

Italian sparkling wine called Prosecco - which

شراب گازدار ایتالیایی به نام Prosecco شوخی می کنند - که می

say 'Prosecco-ho-ho-ho!' And birthday cards have

گویند "Prosecco-ho-ho-ho!" و کارت‌های تولد

the message 'let the fun be-gin' -

پیام «بگذارید سرگرمی آغاز شود» دارند -

a play on the word 'begin'.

بازی با کلمه «شروع».

With all this social pressure, it's hard

با این همه فشار اجتماعی،

not to give in - and that's even worse when you're

تسلیم نشدن سخت است - و این حتی بدتر وقتی است که می‌خواهید به

trying to fulfil your resolution not to drink.

تصمیم خود برای ننوشیدن الکل عمل کنید.

For Millie, enough was enough when drinking

برای میلی، زمانی که نوشیدن

started to have a negative effect and she had to

شروع به تأثیر منفی کرد، کافی بود و او مجبور شد

do something about it. Let's hear from her again.

برای آن کاری انجام دهد. بیایید دوباره از او بشنویم.

I started realising that alcohol was

متوجه شدم که الکل

really affecting my mental health, so I was getting

واقعاً بر سلامت روان من تأثیر می‌گذارد، بنابراین دچار

that really bad hangover anxiety - that like, hangover

آن اضطراب بسیار بد خماری شدم - مانند

fear and dread - and I kind of noticed that was

ترس و ترس از خماری - و به نوعی متوجه شدم که در

permeating everyday life. I was a binge drinker

زندگی روزمره رخنه کرده است. من

rather than like an everyday drinker. So I just

به جای اینکه مثل یک مشروب معمولی باشم، یک مشروب خوار بودم. بنابراین من فقط

decided that it wasn't suiting my life any more

تصمیم گرفتم که دیگر مناسب زندگی من نیست

and I wanted to give it up. 

و می خواهم آن را رها کنم.

So Millie there described

بنابراین میلی در آنجا

the negative effects of a hangover - that's the sick

اثرات منفی خماری را توصیف کرد - این همان

and tired feeling you get after drinking too

احساس بیماری و خستگی است که پس از نوشیدن الکل زیاد به شما دست می دهد

much alcohol. She also said she felt anxiety.

. او همچنین گفت که احساس اضطراب می کند.

And this feeling was permeating her everyday life.

و این احساس در زندگی روزمره او رخنه کرده بود.

When something permeates it spreads through

وقتی چیزی نفوذ می کند از طریق چیزی پخش می شود

something and influences every part of it.

و بر هر قسمت آن تأثیر می گذارد.

So, drinking was affecting her everyday life, and it

بنابراین، نوشیدن روی زندگی روزمره او تأثیر می‌گذاشت، و

didn't help that she was a binge drinker.

این که او یک مشروب‌خوار بود، کمکی نمی‌کرد.

When you binge you do something occasionally

وقتی زیاده‌روی می‌کنید، گهگاه کاری انجام می‌دهید،

but to extreme.

اما به شدت.

Well, Millie managed to quit

خب، میلی موفق شد

drinking and hasn't touched a drop since.

نوشیدنی را ترک کند و از آن زمان به یک قطره دست نزده است.

There are many benefits to remaining sober - that

هوشیار ماندن فواید زیادی دارد - این به

means not being drunk. And one of them is

معنای مست نبودن است. و یکی از آنها

hearing the answer to today's question!

شنیدن پاسخ سوال امروز است!

Earlier I asked you: According to historians, which

قبلاً از شما پرسیدم: طبق گفته مورخان، کدام

people were thought to be the first group to make

افراد اولین گروهی بودند که

New Year's resolutions? Was it the... a) Romans,

تصمیمات سال نو را اتخاذ کردند؟ آیا این... الف) رومی ها،

b) Native Americans or c) Babylonians?

ب) بومیان آمریکا یا ج) بابلی ها بودند؟

And Rob, what did you say?

و راب، چه گفتی؟

I had a wild guess and said it was the Romans.

من حدس وحشیانه ای داشتم و گفتم رومی ها هستند.

Sorry, Rob, you are wrong. Many historians

ببخشید راب، شما اشتباه می کنید. بسیاری از مورخان

think it was the Babylonians who made the first

فکر می کنند این بابلی ها بودند که اولین

ever New Year's resolutions, about 4,000 years ago.

تصمیمات سال نو را در حدود 4000 سال پیش گرفتند.

According to the history dot com website, at New

طبق وب‌سایت history dot com،

Year - which they celebrated in mid-March - Babylonians

بابلی‌ها در سال نو - که در اواسط ماه مارس جشن می‌گرفتند -

made promises to the gods to pay their debts and

به خدایان قول می‌دادند که بدهی‌های خود را بپردازند و

return any objects they had borrowed.

اشیایی را که به امانت گرفته بودند، برگردانند. نمی

I wonder if they managed to keep their resolutions

دانم آیا آنها توانسته اند تصمیمات خود را

for longer than I did? Anyway, let's keep one of our

برای مدت طولانی تر از من حفظ کنند؟ به هر حال، بیایید به یکی از

regular promises - to recap the vocabulary we've

وعده‌های همیشگی خود عمل کنیم - واژگانی را که

discussed today. Starting with resolution,

امروز در مورد آن صحبت کردیم، خلاصه کنیم. با تصمیم‌گیری شروع کنید،

which, in the context of a New Year's resolution,

که در چارچوب تصمیم‌گیری سال نو،

is a promise to

قولی به

yourself to stop or start doing something.

خودتان برای توقف یا شروع کاری است.

Peer pressure is the influence a group of similar

فشار همسالان تأثیری است که گروهی از

people have on you to behave like them.

افراد مشابه روی شما می‌گذارند تا مانند آنها رفتار کنید.

Ingrained describes an attitude or idea that has

ریشه دار نگرش یا ایده ای را توصیف می کند که

been done in a certain way for a long time and is

برای مدت طولانی به روشی خاص انجام شده است و

difficult to change. And merchandise is a word for

تغییر آن دشوار است. و کالا کلمه ای است برای

goods we buy and sell. We also mentioned a

کالاهایی که ما خرید و فروش می کنیم. ما همچنین به خماری اشاره کردیم

hangover - that's the sick, tired and sometimes

- این احساس بیماری، خستگی و گاهی

anxious feeling you get after drinking too much

مضطرب است که پس از نوشیدن بیش از حد

alcohol. And permeating describes spreading

الکل ایجاد می شود. و نفوذ کردن، گسترش

through something and influencing every part of it.

از طریق چیزی و تأثیرگذاری بر هر قسمت از آن را توصیف می‌کند.

Like the vocabulary in this programme, Sam!

مانند واژگان این برنامه، سام!

Thanks, Rob - and that's all for now.

متشکرم، راب - و فعلاً همین.

Bye bye!

خداحافظ!