The power of crying - 6 Minute English

Hello. This is 6 Minute English from

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از

BBC Learning English. I'm Neil.

BBC Learning English است. من نیل هستم.

And I'm Sam.

و من سام هستم

Do you cry easily, Sam? I mean, when

سام راحت گریه میکنی؟ یعنی

was the last time you cried?

آخرین باری که گریه کردی کی بود؟

Let me think... Last week watching

بگذار فکر کنم... هفته پیش

a movie, probably. I was watching

احتمالاً فیلم تماشا کردم. در حال تماشای

a really dramatic

یک فیلم واقعاً دراماتیک بودم

film and in one scene, the heroine

و در یک صحنه، قهرمان

gets separated from her children.

از فرزندانش جدا می شود.

I just burst out crying.

فقط زدم زیر گریه

How about you Neil - when was

تو چطور نیل -

he last time you cried?

آخرین باری که گریه کردی کی بود؟

Men don't cry, Sam.

مردا گریه نمیکنن سام

Come on, Neil! That's a bit stereotypical,

بیا نیل! این کمی کلیشه ای است،

isn't it? - the idea that men

اینطور نیست؟ - این ایده که مردان احساسات

don't show their

خود را نشان نمی دهند

emotions and women cry all the time.

و زنان همیشه گریه می کنند.

Well, that's an interesting point, Sam,

خب این نکته جالبی است سام

because in today's programme

چون در برنامه

we're discussing crying.

امروز بحث گریه می کنیم.

We'll be investigating the reasons why

ما دلایل

we cry and looking at some

گریه کردنمان را بررسی خواهیم کرد و به برخی

of the differences

از

between men and women and

تفاوت‌های زن و مرد

between crying in public and

و گریه کردن در جمع

in private. And of course, we'll

و خصوصی نگاه خواهیم کرد. و البته، ما

be learning some related vocabulary

along the way.

در این راه واژگان مرتبط را یاد خواهیم گرفت.

I guess it's kind of true that women

حدس می‌زنم این درست است که زنان

do cry more than men. People

بیشتر از مردان گریه می‌کنند. مردم

often think crying is

اغلب فکر می‌کنند که گریه

only about painful feelings but we also

فقط مربوط به احساسات دردناک است، اما ما همچنین

cry to show joy and when we

برای نشان دادن شادی و هنگامی که

are moved by something

تحت تأثیر چیزی

beautiful like music or a painting.

زیبا مانند موسیقی یا نقاشی قرار می‌گیریم، گریه می‌کنیم.

So, maybe women are just more in touch

بنابراین، شاید زنان بیشتر

with their feelings and that's

با احساسات خود در ارتباط هستند و به

why they cry more.

همین دلیل بیشتر گریه می کنند.

Well actually, Sam, that brings me

خب در واقع سام، این من را

to our quiz question. According to

به سوال مسابقه ما می رساند. طبق

a study from 2017

یک مطالعه در سال 2017

conducted in the UK, on average, how

که در بریتانیا انجام شد، زنان به طور متوسط

many times a year do women cry? Is it:

چند بار در سال گریه می کنند؟ آیا این:

a) 52, b) 72, or c) 102?

الف) 52، ب) 72، یا ج) 102 است؟

Hmm, it's a tricky question, Neil.

هوم، این یک سوال پیچیده است، نیل.

I mean, there are so many different

منظورم این

reasons why people

است که دلایل مختلفی برای گریه افراد وجود دارد

cry. And what makes me cry might make

. و چیزی که مرا به گریه می‌اندازد ممکن است

someone else laugh. I think

دیگران را بخنداند. فکر می‌کنم

some of my female friends

برخی از دوستان زن من

probably cry around once a week, so I'll

احتمالاً هفته‌ای یک‌بار گریه می‌کنند، بنابراین

guess the answer is a) 52.

حدس می‌زنم پاسخ این است: a) 52.

OK, Sam. We'll find out later if you were

باشه، سام. بعداً متوجه می شویم که آیا شما

right. Now, while it may be true that men

درست می گویید. در حال حاضر، اگرچه ممکن است درست باشد که مردان

cry less often, it also seems that they feel

کمتر گریه می کنند، اما به نظر می رسد که از

less embarrassed about crying in public.

گریه کردن در جمع کمتر احساس خجالت می کنند.

This may be because of differences in

این ممکن است به دلیل تفاوت در

how men and women think

نحوه نگرش مردان و

others will view their

زنان به

public displays of emotion. Here's BBC

نمایش عمومی احساسات آنها باشد. در اینجا

Radio 4's Woman's Hour speaking

ساعت زن رادیو بی بی سی 4

to therapist Joanna

با درمانگر جوانا

Cross about the issue of crying at work.

کراس در مورد موضوع گریه در محل کار صحبت می کند.

Let's take the workplace. If you've got

بیایید محل کار را بگیریم. اگر

somebody who seems to cry regularly,

کسی را دارید که به نظر می رسد مرتب گریه می کند،

I think that's

فکر می کنم

not helpful for the individual because then

برای آن فرد مفید نیست، زیرا

if they cry over something that really is

اگر برای چیزی که واقعاً

important to them, they might not be

برایشان مهم است گریه کند، ممکن است

taken so seriously - or they

آنقدر جدی گرفته نشود - یا

get a label. But I

برچسبی دریافت کنند. اما من

do think crying is often a build-up of

فکر می‌کنم گریه کردن اغلب باعث ایجاد

frustration and undealt-with

ناامیدی و موقعیت‌هایی می‌شود که به آن‌ها رسیدگی نمی‌شود

situations and it's a bit

و این

of a final straw moment.

یک لحظه آخر است.

So people who regularly cry at work

بنابراین افرادی که مرتباً در محل کار گریه می‌کنند، در

risk not being taken seriously - not

خطر جدی گرفته نشدن هستند -

being treated

با آنها به

as deserving attention or respect.

عنوان شایسته توجه یا احترام رفتار نمی‌شود.

And they might even get a label - become

و حتی ممکن است یک برچسب دریافت کنند -

thought of as having a particular

به عنوان یک شخصیت خاص تصور شود

character, whether

، چه

that's true or not.

این درست باشد یا نه.

Here's Joanna Cross again:

دوباره این جوآنا کراس است:

You build up your resentments, your

عصبانیت‌های خود را افزایش می‌دهید، محدودیت‌های خود را

lack of boundaries, not being able

نداشتید،

to say 'no' and

نمی‌توانید "نه" بگویید و

then somebody says, 'Can you go and

سپس یکی می‌گوید، "می‌توانی بروی

make a cup of tea?' and you

و یک فنجان چای درست کنی؟" و

suddenly find yourself

weeping. And everybody says,

ناگهان

گریه می کنی. و همه می گویند،

'What's wrong with her?', you know, but actually

"مشکل او چیست؟"، می دانید، اما در واقع

that's often a backlog

این اغلب موقعیت های عقب

of situations.

افتاده است.

So, a common reason for crying at work

بنابراین، به نظر می رسد یک دلیل رایج برای گریه در محل کار

seems to be a build-up

،

of resentments - feelings

ایجاد رنجش است -

of anger when you think you have been

احساس خشم زمانی که فکر می کنید با شما

treated unfairly or have been

ناعادلانه رفتار شده یا مجبور شده

forced to accept something

اید چیزی را بپذیرید که

you don't like.

دوست ندارید.

When left undealt with, these feelings

زمانی که این احساسات به آنها رسیدگی نشود،

can create a backlog - an accumulation

می‌توانند عقب ماندگی ایجاد کنند - انباشته‌ای

of issues that you

از مسائلی که

should have dealt with before but didn't.

قبلاً باید با آن‌ها برخورد می‌کردید، اما نکردید.

Right. And then, like Joanna says,

درست. و سپس، همانطور که جوانا می‌گوید، یکی

someone asks you to do something

از شما می‌خواهد کاری

very simple and easy,

بسیار ساده و آسان انجام دهید،

like make a cup of tea, and you start

مثلاً یک فنجان چای درست کنید، و شما شروع به

weeping - another word for crying.

گریه می‌کنید - کلمه دیگری برای گریه کردن.

That's a good example of a final straw

این یک مثال خوب از لحظه آخر کاه است

moment, a term which comes

، اصطلاحی که

from the expression, 'The

از عبارت "

straw that broke the camel's back'.

نی که کمر شتر را شکست" می آید.

The final straw means

کاه نهایی به معنای

a further problem which itself

مشکل دیگری است که

might be insignificant but which finally

ممکن است خود ناچیز باشد، اما در نهایت

makes you want to give up.

باعث می شود که شما بخواهید تسلیم شوید.

I hope this programme won't be

امیدوارم این برنامه

the final straw for us, Sam.

برای ما آخرین نیش نباشد سام.

I doubt it, Neil. The only time I cry at work

من شک دارم نیل. تنها زمانی که سر کار گریه می

is when you used to bring in

کنم زمانی است که شما برای ناهار

your onion sandwiches

ساندویچ پیاز خود را می

for lunch. In fact, I can feel a tear rolling

آورید. در واقع، من می توانم احساس کنم قطره اشکی

down my cheek right now...

روی گونه ام می ریزد...

Ah, so that counts as one of your cries,

آه، این به عنوان یکی از گریه های تو به حساب می آید،

Sam. Remember, I asked you

سام. به یاد داشته باشید، من از شما پرسیدم

on average how many

به طور متوسط ​​چند

times a year women in the UK

بار در سال زنان در بریتانیا

cry - and you said?

گریه می کنند - و شما گفتید؟

I said a) 52.

گفتم الف) 52.

Well, don't cry when I tell you that you

خب گریه نکن وقتی بهت میگم

were wrong. The actual answer

اشتباه کردی. پاسخ واقعی

was c) 72 times a year.

ج) 72 بار در سال بود.

Which on average is more than men,

که به طور متوسط ​​بیشتر از مردان است،

but less than parents of new-born babies,

اما کمتر از والدین نوزادان تازه متولد شده

both mothers

اعم از مادر

and fathers. They cry almost as much

و پدر است. آنها تقریباً به

as their babies!

اندازه نوزادانشان گریه می کنند!

Today, we've been talking about crying - or

امروز، ما در مورد گریه صحبت می کنیم - یا

weeping, as it's sometimes called.

گریه، همانطور که گاهی اوقات به آن گفته می شود.

People who often cry at work risk not

افرادی که اغلب در محل کار گریه می کنند، در معرض

being taken seriously - not treated

خطر جدی قرار

as deserving

نگرفتن هستند - به عنوان

of attention or respect.

شایسته توجه یا احترام تلقی نمی شوند.

This means they might get a label -

این بدان معنی است که آنها ممکن است یک برچسب دریافت کنند -

becoming known as someone with

به عنوان فردی با

a particular kind of

نوع خاصی از

personality, even though that

شخصیت شناخته شوند، حتی اگر این

may not be true.

موضوع درست نباشد.

But crying is also a healthy way of

اما گریه کردن نیز راهی سالم برای

expressing emotions. It can help

بیان احساسات است. این می تواند به

deal with resentments

مقابله با رنجش ها کمک کند

- feelings of anger that you have

- احساس خشم که با شما

been treated unfairly.

ناعادلانه رفتار شده است.

If we don't deal with these feelings in

اگر به نحوی با این احساسات مقابله نکنیم

some way, they can grow into

، آنها می توانند به

a backlog - an accumulation

عقب ماندگی تبدیل شوند - انباشتگی

of unresolved issues that you now

از مسائل حل نشده ای که اکنون

need to deal with.

باید با آنها مقابله کنید.

And if you don't deal with them, you might

و اگر با آنها مقابله نکنید، ممکن است

become a ticking bomb

تبدیل به بمبی شوید

waiting to explode.

که منتظر انفجار است.

Then anything someone says to you can

سپس هر چیزی که کسی به شما بگوید می

become the final straw - the

تواند به آخرین نیش تبدیل شود -

last small problem which

آخرین مشکل کوچکی که

makes you want to give up

باعث می شود بخواهید تسلیم شوید

and maybe start crying.

و شاید شروع به گریه کنید.

What's the matter, Neil?

قضیه چیه نیل؟

Was it something I said?

چیزی بود که گفتم؟

No, Sam - I'm crying because it's

نه سام - دارم گریه میکنم چون

the end of the programme!

برنامه تموم شده!

Ahh, don't worry because we'll be back

آه، نگران نباشید زیرا ما به

soon for another edition

زودی برای نسخه دیگری

of 6 Minute English. But

از 6 دقیقه انگلیسی باز خواهیم گشت. اما

bye for now.

فعلا خداحافظ

Bye.

خدا حافظ.