What They Really Mean: Questions as Warnings

Sometimes the things people say

گاهی اوقات چیزهایی که مردم می گویند

don't mean what we think they do.

به معنای آن چیزی نیست که ما فکر می کنیم انجام می دهند.

and that can lead to misunderstandings.

و این می تواند منجر به سوء تفاهم شود.

Thinking about context is essential

if you want to understand what people really mean.

اگر می‌خواهید منظور مردم را درک کنید، فکر کردن به زمینه ضروری است.

Mark's not very good at this,

مارک در این کار خیلی خوب نیست،

but luckily I'm here to help him

اما خوشبختانه من اینجا هستم تا به او کمک کنم

work out what people really mean.

تا بفهمد واقعاً منظور مردم چیست.

Chloe: Are you really wearing that hat?

کلوئه: آیا واقعاً آن کلاه را بر سر داری؟

Claire: Of course Mark is wearing that hat,

کلر: البته مارک آن کلاه

it's on his head.

را بر سر دارد، روی سرش است.

So why is Chloe asking

پس چرا کلوئه

him that question.

این سوال را از او می پرسد.

Any ideas?

هر ایده؟

Let's watch and find out.

بیایید تماشا کنیم و بفهمیم.

Mark: Well, I'll be off to Dave's party.

مارک: خب، من به مهمانی دیو می روم.

Chloe: Oh right.... Where did you get that hat?

کلوئه: اوه درسته.... اون کلاه رو از کجا آوردی؟

Mark: I just picked it up down the market.

مارک: همین الان آن را از بازار برداشتم.

Chloe: Have you looked in the mirror?

کلوئه: تو آینه نگاه کردی؟

Mark: Well, of course

مارک: خب، البته به

it means that I can really admire my new hat.

این معنی است که من واقعاً می توانم کلاه جدیدم را تحسین کنم.

Chloe: Are you really wearing that hat?

کلوئه: آیا واقعاً آن کلاه را بر سر داری؟

Mark: Well...

مارک: خوب

it's on my head isn't it?

... روی سر من است، اینطور نیست؟

So yes, I am wearing this hat.

پس بله، من این کلاه را بر سر دارم.

Well, I'm off to the party.

خب من میرم مهمونی

Chloe: What's up?

کلوئه: چه خبر؟

Mark: Everyone was laughing at my hat.

مارک: همه به کلاه من می خندیدند.

They said it looked ridiculous.

گفتند مسخره به نظر می رسد.

Why didn't you tell me?

چرا به من نگفتی؟

Chloe: But, I tried.

کلوئه: اما، من سعی کردم.

You did?

شما انجام دادید؟

I don't understand.

من نمی فهمم.

Mark: I don't understand.

مارک: من نمی فهمم.

Chloe said that she tried to warn me,

کلویی گفت که سعی کرده به من هشدار دهد،

but all she did was just ask me some questions.

اما تنها کاری که کرد این بود که چند سوال از من بپرسد.

Claire: No, Chloe did...

کلر: نه، کلویی این کار را کرد...

those questions she asked...

آن سوالاتی که پرسید...

they weren't really questions.

واقعاً سوالی نبودند.

Mark: What do you mean?

مارک: منظورت چیه؟

Claire: These were questions used as warnings.

کلر: اینها سوالاتی بود که به عنوان هشدار استفاده می شد.

Chloe wasn't looking for an answer.

کلویی به دنبال پاسخ نبود.

In fact, the answers were obvious.

در واقع، پاسخ ها واضح بود.

She knew that he was wearing that hat,

او می دانست که او آن کلاه را بر سر دارد،

she could see that he was looking in the mirror.

می توانست ببیند که او در آینه نگاه می کند.

She was just trying to draw his attention

او فقط سعی می کرد توجه او را

to the hat...

به کلاه جلب کند ...

and it's a lot politer than saying

و این خیلی مودبانه تر از این است

take off that hat, it's ridiculous!

که بگوییم آن کلاه را بردارید، مسخره است!

Now, these questions are written in the same way

اکنون، این سؤالات مانند سؤالات عادی نوشته شده اند

as normal questions,

،

so to spot them try asking yourself this:

بنابراین برای پیدا کردن آنها سعی کنید از خود این سؤال را بپرسید

is this information that

: آیا این

the other person really needs?

اطلاعات واقعاً مورد نیاز طرف مقابل است؟

Are the answers obvious?

آیا پاسخ ها واضح است؟

Listen for their tone of voice,

به لحن صدای آنها گوش دهید،

questions that are used as warnings

سوالاتی که به عنوان هشدار

often use the same intonation as a statement.

استفاده می شوند اغلب از همان لحن به عنوان یک عبارت استفاده می کنند.

Listen to:

گوش کن:

Where did you get that hat?

آن کلاه را از کجا آوردی؟

And

و

Where did you get that hat?

آن کلاه را از کجا آوردی؟

In this case, Chloe was warning about

در این مورد، کلویی در مورد

his hat looking silly,

احمقانه به نظر رسیدن کلاهش هشدار می داد،

but they can be about lots of different things

اما آنها می توانند در مورد چیزهای مختلفی

the weather,

مانند آب و هوا،

time,

زمان،

people's ideas.

ایده های مردم باشند.

You'll see more examples

نمونه های بیشتری را

at the end of the programme.

در پایان برنامه خواهید دید.

Mark: I feel like I want to try that again.

مارک: احساس می کنم می خواهم دوباره آن را امتحان کنم.

Chloe: Are you still off to Dave's party?

کلویی: هنوز به مهمانی دیو می روی؟

Mark: Yes... I'm off now.

مارک: بله... من الان رفتم.

Chloe: Are you really wearing that hat?

کلوئه: آیا واقعاً آن کلاه را بر سر داری؟

Mark: You don't think it's a good idea?

مارک: فکر نمی کنی این ایده خوبی باشد؟

Chloe: Erm...

کلوئه: ارم...

I'm not sure it's your colour.

مطمئن نیستم رنگ توست.

Mark: Oh...

مارک: اوه...

um...

اوم... باشه

Alright, well...

،

Maybe I'll leave it at home then.

خب... شاید اون موقع بذارمش تو خونه.