The decluttering trend - How do I declutter? 6 Minute English

Rob: Hello. This is 6 Minute English. I'm Rob.

راب: سلام. این 6 دقیقه انگلیسی است. من راب هستم.

Neil: And I'm Neil.

نیل: و من نیل هستم.

Rob: Now, Neil, are you a tidy person?

راب: حالا نیل، آیا تو آدم مرتبی هستی؟

Neil: Me? Oh dear no! You should see my floordrobe!

نیل: من؟ ای عزیز نه! باید کفپوش من را ببینی!

Rob: Your floordrobe?

راب: لباس کفپوش شما؟

Neil: Yes. Tidy people keep their clothes in a wardrobe.

نیل: بله. افراد مرتب لباس های خود را در کمد لباس نگه می دارند.

I just dump a lot of my clothes on the floor, so

من فقط مقدار زیادی از لباس هایم را روی زمین می ریزم، بنابراین

– a floordrobe.

- یک پارچه کفپوش.

Rob: Ah yes, well it sounds as if you could use a

راب: آه بله، خوب به نظر می رسد که می توانید از

bit of decluttering.

کمی بی نظمی استفاده کنید.

'Clutter' is the word for general mess and untidiness

«به هم ریختگی» کلمه ای است برای به هم ریختگی عمومی و بی نظمی

when you have too many things, too much stuff.

زمانی که چیزهای زیادی دارید، چیزهای بیش از حد.

These days the idea of decluttering is very popular.

این روزها ایده بی نظمی بسیار محبوب شده است.

Neil: Oh, I love a good declutter

نیل: اوه، من عاشق یک تمیزکننده خوب هستم

- trouble is, I hate throwing things away.

- مشکل این است که از دور انداختن چیزها متنفرم.

Rob: Well, we might have some advice for you in

راب: خب، ممکن است در برنامه امروز توصیه هایی برای شما داشته

today’s programme. But first, a question.

باشیم. اما ابتدا یک سوال

It’s about cleaning up.

این در مورد تمیز کردن است.

The vacuum cleaner is a machine we use to

جاروبرقی دستگاهی است که ما برای تمیز کردن خانه از آن استفاده می

clean our houses.

کنیم.

When were the first mechanical floor cleaners,

اولین کف شوی های مکانیکی

which later became vacuum cleaners, invented?

که بعدها به جاروبرقی تبدیل شدند چه زمانی اختراع شدند؟

Was it:

آیا این بود:

A) the 1860s?

الف) دهه 1860؟

B) the 1890s?

ب) دهه 1890؟

or C) the 1920s?

یا ج) دهه 1920؟

Neil: Well, you know what? I have no idea!

نیل: خوب میدونی چیه؟ هیچ نظری ندارم!

So, I’ll say the 1890s.

بنابراین، من می گویم دهه 1890.

Rob: OK, well, I’ll have the answer later

راب: خوب، خوب، من جواب را بعداً

in the programme.

در برنامه خواهم داشت.

The decluttering techniques of Marie Kondo are very

این روزها تکنیک های بی نظمی ماری کوندو بسیار

popular these days.

محبوب شده است.

A UK decluttering expert, Lesley Spellman, appeared on

لزلی اسپلمن، یک کارشناس بی نظمی در بریتانیا، در

the BBC radio programme You and Yours

برنامه رادیویی بی‌بی‌سی شما و شما ظاهر شد

to discuss the topic.

تا در مورد این موضوع بحث کند.

She was asked to describe the basics of the

از او خواسته شد که مبانی

Marie Kondo method.

روش ماری کندو را شرح دهد.

What’s the first thing she recommends

اولین چیزی که او به مردم توصیه می

people start with?

کند با آن شروع کنند چیست؟

Lesley Spellman: She basically says you have to do

لسلی اسپلمن: او اساساً می‌گوید که باید

things in a certain order.

کارها را به ترتیب خاصی انجام دهید.

You have to start with your clothes.

شما باید از لباس های خود شروع کنید.

Then you move on to your books.

سپس به سراغ کتاب های خود می روید.

Then you move on to paperwork.

سپس به سراغ کاغذبازی می روید.

Then you go on to something called 'komono', which is

سپس به سراغ چیزی به نام "کومونو" می روید، که

kind of everything else: kitchens, bathrooms, garages,

نوعی دیگر است: آشپزخانه، حمام، گاراژ،

lofts etc.

انبار و غیره

And then finally you tackle sentimental things.

.

Rob: She says that you have to start with your clothes

راب: او می‌گوید که قبل از اینکه به دسته‌های مختلف شلوغی بروید، باید با لباس‌هایتان شروع کنید

before moving on through different categories of clutter.

.

Neil: The verb she uses for dealing with these things

نیل: فعل او برای برخورد با این

is to 'tackle'.

چیزها "مقابله کردن" است.

To tackle something means

مقابله با چیزی به معنای

'to deal with it, to sort it out'.

"کنار آمدن با آن، مرتب کردن آن" است.

Rob: And the last things she says you need to tackle

راب: و آخرین چیزهایی که او می گوید باید با آنها مقابله کنید

are sentimental things. These are things that

، چیزهای احساساتی هستند. اینها چیزهایی هستند که

you have an emotional connection to,

شما با آنها ارتباط عاطفی دارید،

such as old letters and photographs.

مانند نامه ها و عکس های قدیمی.

I have to say those are the things I find most difficult

باید بگویم اینها چیزهایی هستند که

to get rid of! I’m very sentimental like that.

خلاص شدن از آنها برای من سخت تر است! من اینطوری خیلی احساساتی هستم

Neil: I think you just have to be ruthless, Rob!

نیل: من فکر می کنم تو فقط باید بی رحم باشی، راب!

Either that or buy a bigger house.

یا اون یا یه خونه بزرگتر بخر

Right, let’s listen to Lesley Spellman again.

درست است، بیایید دوباره به لسلی اسپلمن گوش کنیم.

Lesley Spellman: She basically says you have to do

لسلی اسپلمن: او اساساً می‌گوید که باید

things in a certain order.

کارها را به ترتیب خاصی انجام دهید.

You have to start with your clothes.

شما باید از لباس های خود شروع کنید.

Then you move on to your books.

سپس به سراغ کتاب های خود می روید.

Then you move on to paperwork.

سپس به سراغ کاغذبازی می روید.

Then you go on to something called 'komono', which is

سپس به سراغ چیزی به نام "کومونو" می روید، که

kind of everything else: kitchens, bathrooms, garages,

نوعی دیگر است: آشپزخانه، حمام، گاراژ،

lofts etc.

انبار و غیره

And then finally you tackle sentimental things.

.

Rob: So why is it that decluttering is such big

راب: پس چرا این روزها بی نظمی یک

business these days, and there are many people and

تجارت بزرگ است و افراد و

companies offering advice and services?

شرکت های زیادی هستند که مشاوره و خدمات ارائه می دهند؟

Here’s Lesley Spellman again with her thoughts on this.

در اینجا لسلی اسپلمن دوباره با افکار خود در این مورد است.

Lesley Spellman: I think there's been a big shift really.

لسلی اسپلمن: فکر می کنم واقعاً یک تغییر بزرگ رخ داده است.

So my generation, my parents, you know, definitely came

بنابراین، نسل من، والدینم، مطمئناً

from that 'make do and mend' era post war in the sort of

از آن دوران پس از جنگ در

20th century. And then all of a sudden people started to

قرن بیستم آمده اند. و ناگهان مردم شروع به

get a little bit more money.

دریافت اندکی پول بیشتر کردند.

Things became more affordable.

همه چیز مقرون به صرفه تر شد.

You can buy five tops for five pounds each and people

شما می توانید پنج تاپ را به قیمت هر کدام پنج پوند بخرید و مردم

have done that.

این کار را انجام داده اند.

And that's allowed the consumerism to kind of

و این باعث شد که مصرف گرایی

go crazy in the 21st century.

در قرن بیست و یکم به نوعی دیوانه شود.

Rob: So what does she put our need for decluttering

راب: پس او نیاز ما به بی نظمی را در چه چیزی قرار

down to?

Neil: Well, first she says that there has been a

می دهد؟

نیل: خب، ابتدا او می گوید که

shift in our behaviour.

تغییری در رفتار ما رخ داده است.

This is a way of saying that there has been a change

این راهی برای گفتن است که تغییری

in the way we behave.

در رفتار ما ایجاد شده است.

We used to make do and mend much more.

ما خیلی بیشتر کار می کردیم و اصلاح می کردیم.

This phrase means that we made full use of what we

این عبارت به این معنی است که ما از آنچه داشتیم استفاده کامل کردیم

had and if something broke, we tried to fix it.

و اگر چیزی خراب شد سعی کردیم آن را درست کنیم.

Rob: And these days, we seem to have more money

راب: و این روزها به نظر می رسد که ما پول بیشتری داریم

and many goods have got cheaper, and we just like

و بسیاری از کالاها ارزان تر شده اند، و ما فقط دوست داریم

buying stuff – or as she says,

چیزهایی بخریم - یا همانطور که او می گوید

consumerism has gone crazy. Let’s listen to her again.

مصرف گرایی دیوانه شده است. دوباره به او گوش کنیم

Lesley Spellman: I think there's been a big shift really. So

لسلی اسپلمن: فکر می کنم واقعاً یک تغییر بزرگ رخ داده است. بنابراین

my generation, my parents, you know, definitely came

، نسل من، والدینم، مطمئناً

from that 'make do and mend' era post war in the sort of

از آن دوران پس از جنگ در

20th century. And then all of a sudden people started to

قرن بیستم آمده اند. و ناگهان مردم شروع به

get a little bit more money. Things became more

دریافت اندکی پول بیشتر کردند. همه چیز

affordable. You can buy five tops for five pounds each

مقرون به صرفه تر شد. شما می توانید پنج تاپ را به قیمت هر کدام پنج پوند بخرید

and people have done that. And that's allowed the

و مردم این کار را انجام داده اند. و این باعث شد که

consumerism to kind of go crazy in the 21st century.

مصرف گرایی در قرن بیست و یکم به نوعی دیوانه شود.

Rob: Time to tidy up today’s vocabulary,

راب: وقت آن است که دایره لغات امروز را مرتب کنیم،

but first, let’s have the answer to the question.

اما اول، بیایید پاسخ سوال را داشته باشیم.

Earlier I asked you: When were the first mechanical floor

قبلاً از شما پرسیدم: اولین کف شوی های مکانیکی

cleaners invented? Was it in:

چه زمانی اختراع شدند؟ آیا در:

A) the 1860s?

الف) دهه 1860 بود؟

B) the 1890s?

ب) دهه 1890؟

or C) the 1920s?

یا ج) دهه 1920؟

And Neil, you said?

و نیل، تو گفتی؟

Neil: I guessed at the 1890s.

نیل: من در دهه 1890 حدس زدم.

Rob: Sadly not! The correct answer is the 1860s.

راب: متاسفانه نه! پاسخ صحیح دهه 1860 است.

So, well done anyone who got that right.

بنابراین، آفرین به هر کسی که این را درست فهمیده است.

Now on with today’s vocabulary .

در حال حاضر با واژگان امروزی.

The first word we had was 'floordrobe'.

اولین کلمه ای که داشتیم "کفپوش" بود.

Neil: Yes, this is a word to describe a pile of

نیل: بله، این کلمه ای برای توصیف انبوهی از

clothes that someone keeps on the floor

لباس هاست که کسی به

rather than in a wardrobe.

جای اینکه در کمد لباس باشد، روی زمین نگه می دارد.

Rob: Well I don’t have a floordrobe,

راب: خب من کفپوش ندارم،

but I do have a chairdrobe

اما یک صندلی

– I guess you can work out what that means!

دارم - حدس می‌زنم می‌توانید معنی آن را بفهمید!

Anyway, it seems we both have too much 'clutter',

به هر حال، به نظر می رسد هر دوی ما «به هم ریختگی» بیش از حدی داریم،

which is 'the untidiness caused

که «بی نظمی ناشی

by having too many things'.

از داشتن چیزهای زیاد» است.

Neil: And this leads us to the popular pastime of

نیل: و این ما را به سرگرمی رایج

'decluttering', which is

«بی‌نظیری» می‌رساند، که

'throwing away things to make our homes neat and tidy'.

«دور انداختن وسایل برای تمیز و مرتب کردن خانه‌هایمان است».

Rob: Clutter, in my life, is an issue I haven’t tackled yet.

راب: به هم ریختگی، در زندگی من، موضوعی است که هنوز به آن رسیدگی نکرده ام.

I haven’t tried to fix it or sort it out.

من سعی نکردم آن را درست کنم یا مرتب کنم.

Rob: One area that the experts say you need to

راب: یکی از زمینه هایی که کارشناسان می گویند باید

tackle is sentimental things.

با آن مقابله کنید، مسائل احساساتی است.

These are things which you have an emotional

اینها چیزهایی هستند که شما با آنها ارتباط عاطفی دارید

connection to – maybe old letters and photographs

- مثلاً نامه ها و عکس های قدیمی

for example.

.

Rob: We then looked at the word 'shift', which was

راب: ما سپس به کلمه "تغییر" نگاه کردیم که

a way of saying 'change'.

راهی برای گفتن "تغییر" بود.

There has been a shift or a change

تغییر یا تغییری

in the way we think about things.

در طرز فکر ما در مورد چیزها رخ داده است.

Neil: Yes, rather than an attitude of

نیل: بله، به جای نگرش

make do and mend, which means an attitude of

ساختن و اصلاح، که به معنای نگرش

'being content with what you’ve got and fixing things if

"راضی بودن به چیزهایی که دارید و تعمیر چیزها در

they break',

صورت شکستن" است،

we have become part of a consumerist culture

ما به بخشی از فرهنگ مصرف گرایی تبدیل شده

where we like to buy more and more stuff.

ایم که در آن دوست داریم بیشتر بخریم. و چیزهای بیشتر

Rob: But we still find it hard to throw things away!

راب: اما هنوز برای ما سخت است که چیزها را دور بریزیم!

Neil: Yes, indeed, we do. Well it’s time for us

نیل: بله، ما این کار را می کنیم. خوب وقت آن است

to collect our scripts and declutter the studio.

که فیلمنامه های خود را جمع آوری کنیم و استودیو را شلوغ کنیم.

We look forward to your company next time

ما مشتاقانه منتظر شرکت شما هستیم

and until then you can find us in all the usual

و تا آن زمان می توانید ما را در همه

places online and on social media,

مکان های معمولی آنلاین و در رسانه های اجتماعی پیدا کنید،

just look for BBC Learning English.

فقط به دنبال آموزش انگلیسی BBC باشید.

Bye for now.

فعلا خداحافظ.

Rob: Bye-bye!

راب: خداحافظ!