Women and motorbikes - 6 Minute English

Neil: Hello and welcome to 6 Minute

نیل: سلام و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید

English. I'm Neil.

. من نیل هستم.

Sam: And I'm Sam.

سام: و من سام هستم.

Neil: And if I say to you, Sam, motorbike,

نیل: و اگه بهت بگم سام موتوری،

what do you think of?

نظرت چیه؟

Sam: Oh, I think of the film Easy Rider

سام: اوه، من به فیلم Easy Rider

with Jack Nicholson and

با جک نیکلسون و

Peter Fonda cruising the

پیتر فوندا فکر می کنم که

wide open spaces on powerful machines.

در فضاهای باز با ماشین های قدرتمند می چرخند.

How about you, Neil?

تو چطور، نیل؟

Neil: Oh, well, I think of the young man on

نیل: اوه، خوب، من به مرد جوانی

a moped who delivers my pizzas.

که سوار بر موتور سیکلت بود فکر می کنم که پیتزاهای من را تحویل می دهد.

Sam: Not quite the same image,

سام: واقعاً تصویر مشابهی

is it, really?

نیست؟

Neil: No, but in both cases we were

نیل: نه، اما در هر دو مورد،

associating motorbikes with

موتورها را با

male figures. Today we are

چهره‌های مردانه مرتبط می‌کردیم. امروز ما به

looking at women and bikes,

زنان و دوچرخه نگاه می کنیم،

but before that, a quiz. In which decade

اما قبل از آن، یک مسابقه. اولین موتورسیکلت تولید انبوه در کدام دهه

was the first mass-produced

motorcycle released? Was it:

عرضه شد؟ آیا این بود:

a) the 1880s, b) the 1890s,

الف) دهه 1880، ب) دهه 1890،

or c) the 1900s?

یا ج) دهه 1900؟

What do you think, Sam?

نظرت چیه سام؟

Sam: Tricky question! The 1880s

سام: سوال پیچیده! ممکن است دهه 1880

may be too early - so I think I'll play

خیلی زود باشد - بنابراین فکر می‌کنم با خیال

it safe and go

راحت بازی کنم و

for the middle option, the 1890s.

به سراغ گزینه میانی یعنی دهه 1890 بروم.

Neil: Well, we'll see if you're right

نیل: خوب، ما بعداً در برنامه خواهیم دید که آیا شما درست هستید یا خیر

later in the programme.

.

Esperanza Miyake is the

اسپرانزا میاکه

author of a new study of

نویسنده یک مطالعه جدید درباره

the 'gendered motorcycle' in film,

«موتورسیکلت جنسیتی» در فیلم،

advertising and TV. She was interviewed

تبلیغات و تلویزیون است. او در برنامه

on BBC radio's Thinking Allowed

Thinking Allowed رادیو بی بی سی

programme about the topic. First

در مورد این موضوع مصاحبه کرد. ابتدا از

she was asked about

او در

the experience of travelling at

مورد تجربه سفر با

over 110 kph on a motorbike.

موتور با سرعت 110 کیلومتر در ساعت سوال شد.

What world does she say you

او می گوید

are part of?

شما جزئی از کدام دنیای هستید؟

Esperanza Miyake: I think it

اسپرانزا میاکه: فکر می‌کنم

dissolves gender, race, all these

جنسیت، نژاد

things stop mattering. It's

را از بین می‌برد، همه این چیزها اهمیتی ندارند.

all about experience so car drivers, there's

همه چیز در مورد تجربه است، بنابراین رانندگان خودرو

a lot about enjoying the internal space of

، لذت بردن از فضای

the car, on the bike obviously

داخلی خودرو بسیار است، بدیهی است

there's no interiority. You're

که در دوچرخه هیچ فضای داخلی وجود ندارد. شما

completely part of the exterior world.

کاملاً بخشی از دنیای بیرونی هستید.

Neil: So what world are you in

نیل: پس

when travelling at speed on a motorbike?

وقتی با موتور با سرعت حرکت می کنید در چه دنیایی هستید؟

Sam: The external world. Because

سام: دنیای بیرونی از آنجایی که

you are not inside a car your

شما داخل ماشین نیستید،

experience is completely different.

تجربه شما کاملا متفاوت است.

On a bike you have no interiority.

در دوچرخه شما هیچ فضای داخلی ندارید.

That's the experience of being inside - but

این تجربه درون بودن است -

I do have to say, although that is

اما باید بگویم، اگرچه این

a real word, it's not one I've ever

یک کلمه واقعی است، این کلمه ای نیست که قبلاً

heard or used before!

شنیده باشم یا استفاده کرده باشم!

Neil: No. Me neither. What she also says

نیل: نه من نه. آنچه او همچنین می گوید

is that travelling at speed

این است که سفر با سرعت

dissolves gender and race. It makes them

جنسیت و نژاد را از بین می برد. باعث

less important. When you dissolve

کم اهمیت شدن آنها می شود. وقتی

something you make it less strong.

چیزی را حل می کنید، آن را کمتر قوی می کنید.

Sam: In fact she says that at speed these

سام: در واقع او می گوید که با سرعت این

things stop mattering.

چیزها دیگر اهمیتی ندارند.

They stop having any

دیگر

importance. If something doesn't matter,

اهمیتی ندارند. اگر چیزی مهم نیست

it's not important at all.

، اصلاً مهم نیست.

Neil: Before that we said we usually

نیل: قبل از آن گفتیم ما معمولاً

connect motorbikes with men.

موتورها را به مردان متصل می کنیم.

Think bike, think bloke.

به دوچرخه فکر کن، مثل آدم فکر کن.

But what about women and bikes?

اما زنان و دوچرخه چطور؟

Esperanza Miyake goes on to talk

اسپرانزا میاکه در ادامه

about the way women bikers

درباره نحوه نمایش دوچرخه سواران زن

are usually shown in the media. How

در رسانه ها صحبت می کند. او

many different types does she mention?

چند نوع مختلف را ذکر می کند؟

Esperanza Miyake: Generally there's

اسپرانزا میاکه: به طور کلی

three types. So the first type

سه نوع وجود دارد. بنابراین اولین

would be your typical

نوع زن توانمند معمولی شما است

empowered female who's on

که

the motorbike. You do have that image

سوار موتور است. شما واقعاً آن تصویر را دارید،

but having said that I

اما با گفتن اینکه

would also add that those images

من همچنین اضافه می‌کنم که این

appear typically very sexualised,

تصاویر معمولاً بسیار جنسی و بسیار شیک به نظر

very stylised. So yes she's

می‌رسند. بنابراین بله، او

empowered but she's in

قدرتمند است، اما او در

a skintight catsuit. You also get another

یک لباس گربه تنگ است. شما همچنین نوع دیگری دریافت می کنید

type which is the female rider but

که سوارکار زن است

who's been masculinised.

اما مردانه شده است.

She's kind of embodying a very masculine

او به نوعی تجسم یک

kind of style.

نوع سبک بسیار مردانه است.

And I think the third type is kind of silly,

و من فکر می کنم نوع سوم نوعی ماده احمقانه و

giggly female on a scooter.

خندان روی یک اسکوتر است.

Neil: So she talked about three types of

نیل: بنابراین او در مورد سه نوع

representations, particularly

بازنمایی، به ویژه

in movies. Sam, tell us more.

در فیلم ها صحبت کرد. سام بیشتر به ما بگو

Sam: Yes, she first talked about

سام: بله، او ابتدا در

the empowered woman. This is a

مورد زن قدرتمند صحبت کرد. این

character who has authority,

شخصیتی است که دارای اقتدار است،

who has the power to drive the plot

که قدرت هدایت طرح

and action and is not dependent

و عمل را دارد و به یک مرد وابسته نیست

on a man to make decisions for her.

تا برای او تصمیم بگیرد.

Neil: It seems like a positive image

نیل: تصویر مثبتی به نظر می رسد،

but she does say that these

اما او می گوید که این

characters are often sexualised,

شخصیت ها اغلب جنسیتی می شوند،

that is, presented in a way that might be

یعنی به گونه ای ارائه می شوند که ممکن است از

sexually appealing for a male audience.

نظر جنسی برای مخاطبان مرد جذاب باشد.

Sam: The next character type

سام: شخصیت بعدی

she mentions is a woman who is very

که او به آن اشاره می کند، زنی است که بسیار

masculine. They embody

مردانه است. آنها

male characteristics, which means

دارای ویژگی های مردانه هستند، به این معنی

they have and demonstrate many

که بسیاری از

typically male personality features.

ویژگی های شخصیتی معمولی مردانه را دارند و نشان می دهند.

Neil: And the final type she talked about

نیل: و نوع آخری که او در مورد آن صحبت کرد این

was showing women on bikes

بود که زنان دوچرخه سوار را

as silly and giggly

به عنوان اسکوترهای احمقانه و خندان نشان می داد

riding scooters. So there don't seem to be

. بنابراین به نظر نمی

many really completely positive images of

رسد که تصاویر کاملاً مثبت زیادی از

women and motorcycles, at least not

زنان و موتورسیکلت ها، حداقل

in the popular media. Time to look

در رسانه های محبوب وجود نداشته باشد. وقت آن است که

again at today's

دوباره به

vocabulary, but first, let's have the answer

واژگان امروز نگاهی بیندازیم، اما ابتدا، بیایید پاسخ

to the quiz question. In which decade was

سوال مسابقه را داشته باشیم.

the first mass-produced motorcycle

اولین موتورسیکلت تولید انبوه در کدام دهه

released? Was it: a) the 1880s,

عرضه شد؟ آیا این بود: الف) دهه 1880،

b) the1890s, or c) the 1900s?

ب) دهه 1890، یا ج) دهه 1900؟

What did you think, Sam?

چی فکر کردی سام؟

Sam: I took a guess at the 1890s.

سام: من در دهه 1890 حدس زدم.

Neil: Well done, it was a good guess.

نیل: آفرین، حدس خوبی بود.

It was indeed the 1890s and

این در واقع دهه 1890 بود و

a bonus point if you knew that

اگر می دانستید

it was 1894. OK, let's have

که سال 1894 بود، یک امتیاز اضافی بود. خوب، بیایید

a quick reminder of today's words.

یک یادآوری سریع از کلمات امروز داشته باشیم.

We started with the verb dissolves.

با فعل dissolves شروع کردیم.

If something dissolves it gets

اگر چیزی حل شود

less strong, less immediate.

، قوی تر، کمتر فوری می شود.

Sam: Then we had another verb,

سام: سپس ما یک فعل دیگر داشتیم،

to matter, something that matters

مهم کردن، چیزی که

is important to someone.

برای کسی مهم است مهم است.

Neil: What's the next word?

نیل: کلمه بعدی چیست؟

Sam: It was a rather uncommon word

سام: این کلمه نسبتاً غیرمعمولی بود

to describe the experience

برای توصیف

of being inside - interiority

تجربه درون بودن - درونی

Neil: Let's rush by that one and move on

نیل: بیایید با آن یکی

to the next word, empowered.

بشتابیم و با قدرت به سراغ کلمه بعدی برویم.

Someone who is empowered

کسی که توانمند

is in control of their own life.

است کنترل زندگی خود را در دست دارد.

When we talk about empowered women

وقتی درباره زنان توانمند

we are talking about

صحبت می کنیم، در مورد زنانی صحبت می کنیم

women who are not dependent on men

که

or anyone else for the direction

برای مسیر زندگی خود به مردان یا هیچ کس دیگری وابسته نیستند

of their lives, they

،

make their own choices.

آنها خودشان انتخاب می کنند.

Sam: Our next word was sexualised.

سام: کلمه بعدی ما جنسی بود.

This is when something is given

این زمانی است که به چیزی

a clearly sexual styling.

یک ظاهر کاملاً جنسی داده می شود.

In the programme we heard that

در برنامه شنیدیم که

women on motorcycles are often shown

زنان سوار بر موتورسیکلت اغلب

in a sexualised way, dressed

به شیوه ای جنسی نشان داده می شوند، مثلاً لباس پوشیده اند

in clothing, for example, that

makes them sexually attractive.

که آنها را از نظر جنسی جذاب می کند.

Neil: And finally there was to embody.

نیل: و بالاخره باید تجسم یافت.

This means to be a clear

این به معنای

and obvious example of

مصداق واضح و آشکار

something. So in movies

چیزی بودن است. بنابراین در فیلم‌ها،

female bikers often embody male

دوچرخه‌سواران زن اغلب ویژگی‌های مردانه را تجسم می‌دهند

characteristics, which means they

، به این معنی که

might dress or behave in a way

ممکن است طوری لباس بپوشند یا رفتار کنند که

we would usually associate with men.

ما معمولاً با مردان ارتباط برقرار می‌کنیم.

Well, it's time for us to say goodbye.

خب وقت خداحافظی ماست

See you next time and until then you can

دفعه بعد شما را می بینیم و تا آن زمان می

find us online and on our app.

توانید ما را به صورت آنلاین و در برنامه ما پیدا کنید.

Just search for BBC Learning English.

فقط BBC Learning English را جستجو کنید.

Bye for now!

فعلا خداحافظ!

Sam: Bye!

سام: خداحافظ!