Build a picture with your words: 5 descriptive writing tools

Hi. Welcome to www.engvid.com. I'm Adam. In today's video, I'm going to give you

سلام. به www.engvid.com خوش آمدید. من آدام هستم. در ویدیوی امروز، پنج ابزار توصیفی-نویسی را در اختیار شما قرار می دهم

five descriptive-writing tools. Now, what is "descriptive writing"? Just like

. حال «نوشتن توصیفی» چیست؟ درست همانطور

it sounds — you're going to be describing something, or you're going to

که به نظر می رسد - شما قرار است چیزی را توصیف کنید، یا

be describing someone, or a place, or a situation, or an action. Okay? So, it's

کسی، یا یک مکان، یا یک موقعیت، یا یک عمل را توصیف می کنید. باشه؟ بنابراین،

very important that you make it easy for the reader to basically understand what

بسیار مهم است که درک آنچه

you're saying. And you're going to do that by appealing to certain aspects of

می گویید را برای خواننده آسان کنید. و شما این کار را با توسل به جنبه‌های خاصی از

his or her mind, as he or she is reading. Okay? Now, all of these things

ذهن او در حین خواندن انجام خواهید داد. باشه؟ اکنون، همه این موارد

you can, of course, use in spoken English as well. But you can do a lot

را می‌توانید در زبان انگلیسی گفتاری نیز استفاده کنید. اما شما می توانید کارهای

more in spoken English because you have your hands, you have your facial

بیشتری را در گفتار انگلیسی انجام دهید زیرا دست های خود را دارید

gestures, you have your body gestures. You can go back and repeat. In writing,

، ژست های صورت خود را دارید، ژست های بدن خود را دارید. می توانید برگردید و تکرار کنید. در نوشتن،

you have to be very clear and very precise with your words in order to help

شما باید با کلمات خود بسیار واضح و بسیار دقیق باشید تا به

the reader get that mental image that you want. So, the first thing you're

خواننده کمک کنید تصویر ذهنی مورد نظر شما را بدست آورد. بنابراین، اولین کاری که

going to do is you're going to use a lot of adjectives and adverbs. Okay? Very

می‌خواهید انجام دهید این است که از تعداد زیادی صفت و قید استفاده می‌کنید. باشه؟ خیلی

important. People don't use these enough when they're trying to describe things;

مهم. مردم وقتی می خواهند چیزهایی را توصیف کنند به اندازه کافی از اینها استفاده نمی کنند.

and it's harder for the reader, basically, to relate; to have a sort of

و اساساً برقراری ارتباط برای خواننده دشوارتر است. برای داشتن نوعی

relationship with what they're reading. Now, another thing you can also use is

رابطه با آنچه می خوانند. حال، چیز دیگری که می‌توانید از آن استفاده کنید،

prepositional phrases, but you're going to be using these as adverbs and

عبارات اضافه است، اما از آنها به عنوان قید و

adjectives. You can use them for other purposes as well, but I want you to

صفت استفاده می‌کنید. می‌توانید از آنها برای مقاصد دیگر نیز استفاده کنید، اما من از شما می‌خواهم

start using more of these in your writing to help the reader get closer to

که بیشتر از آنها در نوشته‌های خود استفاده کنید تا به خواننده کمک کند

the... to the topic or to the subject. You're going to use these to add

تا به موضوع یا موضوع نزدیک‌تر شود. شما از اینها برای افزودن

visuals. Okay? You're going to add colour, you're going to add shape,

تصاویر بصری استفاده خواهید کرد. باشه؟ شما قرار است رنگ اضافه کنید، شکل اضافه کنید،

you're going to add size, you're going to add... use these to add pace. If you

اندازه اضافه کنید، می خواهید اضافه کنید... از این ها برای اضافه کردن سرعت استفاده کنید. اگر می

want the action to move faster or slower; if you want the reader to slow

خواهید عمل سریعتر یا آهسته تر حرکت کند . اگر می‌خواهید خواننده کند

down and focus, or if you want the reader to just read quickly and get to

شود و تمرکز کند، یا اگر می‌خواهید خواننده سریع بخواند و به

the next point, which is more important. You're going to add spice. Now, you're

نقطه بعدی برسد که مهم‌تر است. قرار است ادویه اضافه کنید. اکنون، شما به

thinking "spice" as in food — same thing; you want to give your writing

"ادویه" مانند غذا فکر می کنید - همان چیز. شما می خواهید طعم نوشتن خود را بدهید

flavour. You don't want your reading to be very boring, just, you know... here's

. شما نمی خواهید خواندن شما خیلی خسته کننده باشد، فقط، می دانید ... در اینجا

details, details, details. You want to give it a little bit of excitement for

جزئیات، جزئیات، جزئیات است. شما می خواهید کمی هیجان را

the reader to keep his or her attention while you're giving him or her

برای خواننده ایجاد کنید تا در حین ارائه اطلاعات به او توجه خود را حفظ کند

information. You can use it to show attitude; you can use it to show a lot

. می توانید از آن برای نشان دادن نگرش استفاده کنید. می توانید از آن برای نشان دادن بسیاری

of things. Okay?

از چیزها استفاده کنید. باشه؟

So, let's look at an example. "The man in the hat stood up to leave". So,

بنابراین، بیایید به یک مثال نگاه کنیم. " مرد کلاه دار ایستاد تا برود." بنابراین

there's a pre-... there's a conference or a presentation, and the man who has

، یک پیش... یک کنفرانس یا یک ارائه وجود دارد، و مردی

the hat on... so, we're using this... "in the hat" — this is a prepositional

که کلاه بر سر دارد... بنابراین، ما از این ... "در کلاه" استفاده می کنیم - این یک عبارت اضافه است

phrase. And yes, it gives a bit of a visual; it gives a description, but

. و بله، کمی جلوه بصری می دهد. توضیحی می دهد، اما

more: It's used to identify which man. There are a lot of people in the room.

بیشتر: برای شناسایی کدام مرد استفاده می شود. افراد زیادی در اتاق هستند.

So, "The man in the hat stood up to leave". Okay, so you're giving me

بنابراین، "مرد کلاهدار ایستاد تا برود". باشه پس تو به من

information. I know there's a man. I know he's wearing a hat. I know he stood

اطلاعات میدی میدونم یه مرد هست میدونم کلاه سرش هست می دانم که

up; looks like he's about to leave. But that doesn't give me very much

ایستاد. به نظر می رسد او در شرف رفتن است اما این اطلاعات چندانی به من

information, as a reader. I can't really visualize the situation. So, look at

به عنوان یک خواننده نمی دهد. من واقعا نمی توانم شرایط را تجسم کنم. بنابراین، به

what I did: "The elderly gentleman in a fedora hat". So, first of all, I changed

آنچه من کردم نگاه کنید: "آقای سالخورده با کلاه فدورا". پس اول از همه

"man" to "gentleman". "Gentleman" is still... it's still a man, but I'm

«مرد» را به «آقا» تغییر دادم. "جنتلمن" هنوز... هنوز مرد است، اما من

adding the adjective, here: "gentle" — just making a different sort of

صفت را در اینجا اضافه می کنم: "مهربان" - فقط معنای متفاوتی دارد

connotation; a different subtle difference in meaning. "Elderly". Now,

. تفاوت ظریف متفاوت در معنا "مسن". اکنون،

basically what this does is it give you a different impression of this man. He's

اساساً کاری که این کار انجام می دهد این است که تصور متفاوتی از این مرد به شما می دهد.

not a young man; he's not a middle-aged man — he's a little bit older. So, older

او یک مرد جوان نیست. او یک مرد میانسال نیست - او کمی بزرگتر است. بنابراین،

people have a different approach to them; a different view of them. Right?

افراد مسن رویکرد متفاوتی نسبت به آنها دارند. نگاهی متفاوت به آنها درست؟

"...in the fedora hat". Now, a "fedora hat" is basically a... has a rim; a

"...در کلاه فدورا". در حال حاضر، یک " کلاه فدورا" اساسا یک ... دارای یک لبه است. یک

brim. It's like a... in the top, and then it's a little bit tucked in. You

لبه مانند یک... در بالاست، و سپس کمی در آن فرو رفته است.

don't need to know, but it gives you a general idea. It's not, like, a baseball

لازم نیست بدانید، اما یک ایده کلی به شما می دهد . این کلاه بیسبال نیست

cap. Right? It's an... it's a hat that an elderly gentleman would wear, for

. درست؟ این یک کلاه است که مثلاً یک آقا مسن از آن استفاده می

example. So, "The elderly gentleman in a fedora hat". Plus, we also have a

کند. بنابراین، "آقای سالخورده با کلاه فدورا". بعلاوه، ما همچنین

different impression of "elderly men in hats" than we do of "young men in

تصور متفاوتی از "مردان مسن کلاه دار" نسبت به "مردان جوان با

baseball caps". Right? So, right away, I'm giving you a more detailed visual; a

کلاه بیسبال" داریم. درست؟ بنابراین، فوراً، من به شما تصویری دقیق‌تر می‌دهم.

better description of this person. And your impression of the situation has to

توصیف بهتری از این شخص و برداشت شما از موقعیت باید به

change because of it. Right? "...stood up in a huff". (exhales) That's called a

دلیل آن تغییر کند. درست؟ "... با صدای بلند بلند شد". (بازدم) اساساً به آن

"huff", basically. So, "he stood up in a huff", so he stood up a little bit

"هف" گفته می شود. پس « هَفَقَقَاْ أَسْتَعْنَهُ» پس کمی

angrily. He's not... he's not very pleased with what's going on in the

با عصبانیت برخاست. او نه... او از آنچه در

conference or the presentation. So, he stood up a little bit angrily, intending

کنفرانس یا ارائه می گذرد چندان راضی نیست. پس با عصبانیت کمی بلند شد و

to leave. So, it's... obviously he's going to leave. But right away, I have a

قصد رفتن داشت. بنابراین، معلوم است که او می رود. اما بلافاصله، من

very different image in this sentence than I do in this sentence just because

تصویر بسیار متفاوتی در این جمله نسبت به این جمله

I gave more details. And notice here: "in a huff" — this is a prepositional

دارم، فقط به این دلیل که جزئیات بیشتری ارائه کردم. و به اینجا توجه کنید: "in a huff" - این یک عبارت اضافه است

phrase. It's telling you how he stood up, so it's an adverb. So, prepositional

. این به شما می گوید که او چگونه ایستاده است ، بنابراین یک قید است. بنابراین،

phrases as adverbs or adjectives, or just simple adverbs and adjectives. Now,

عبارات اضافه به عنوان قید یا صفت، یا فقط قید و صفت ساده. حالا،

number one, this goes very clearly directly with number two: Appeal to the

شماره یک، این به وضوح مستقیماً با شماره دو مطابقت دارد: توسل به

senses. Sight, smell, sound, taste, and touch — the five senses. Make sure that

حواس. بینایی، بویایی، صدا، چشایی و لامسه - حواس پنجگانه. مطمئن شوید که

you're appealing to the reader's senses. Why? That way the reader can engage with

برای حواس خواننده جذاب هستید. چرا؟ به این ترتیب خواننده می تواند

the situation; with the topic; with the character; with the people being... he

با موقعیت درگیر شود. با موضوع؛ با شخصیت؛ با مردمی که

or she is reading about. Right? It creates a mental picture, and it allows

... او در حال خواندن است. درست؟ این یک تصویر ذهنی ایجاد می کند و به خواننده اجازه می دهد

the reader to relate.

تا ارتباط برقرار کند.

So, "The suspect's clothes were dirty, suggesting he slept outside or in the

بنابراین، "لباس‌های مظنون کثیف بود و نشان می‌داد که شب قبل بیرون یا در خیابان‌ها خوابیده است

streets the night before." So, okay. The suspect's clothes were dirty. Dirty,

." پس باشه لباس های مظنون کثیف بود. کثیف،

okay. You think maybe he spilled some coffee on himself. "...suggesting he

باشه فکر می کنید شاید مقداری قهوه روی خودش ریخته است. "...پیشنهاد می کنند که او

slept outside the night before or on the streets the night before" doesn't

شب قبل بیرون خوابیده یا شب قبل در خیابان" واقعاً اینطور

really... you can't really relate that. So, we want to give you a more visual,

نیست... شما واقعاً نمی توانید آن را ربط دهید. بنابراین، ما می‌خواهیم تصویر بصری‌تری به شما بدهیم

and we want to appeal to your senses. "The suspect's clothes were covered in

و می‌خواهیم حواس شما را جلب کنیم. لباس‌های مظنون پوشیده از

brown stains and dust. They had ragged holes throughout and gave off a pungent

لکه‌های قهوه‌ای و گرد و غبار بود. آنها سوراخ‌های ناهمواری داشتند و

odour of old sweat and garbage." So, not just dirty, but stains; brown stains,

بوی تند عرق و زباله‌های کهنه می‌دادند.» بنابراین، نه فقط کثیف، بلکه لکه ها. لکه های قهوه ای،

and no. We can guess where brown stains came from; they can come from anything.

و نه. ما می توانیم حدس بزنیم که لکه های قهوه ای از کجا آمده اند. آنها می توانند از هر چیزی بیایند.

"He was full of dust". Okay? "There were holes all over his clothes", not just

«او پر از خاک بود». باشه؟ " روی لباسش سوراخ بود" نه فقط

hole, like this; but a ragged hole. So, the "ragged" gives you a sense of touch;

سوراخ، مثل این. اما یک سوراخ پاره پاره بنابراین ، "پاره" به شما حس لامسه می دهد.

like, a little bit of texture as well. Okay? Means, like, maybe he got caught

مانند، کمی بافت نیز. باشه؟ یعنی شاید

in something and it ripped. Okay? And he... "ragged holes". "...gave off a

در چیزی گیر کرده و پاره شده است. باشه؟ و او ... "حفره های پاره پاره". «...

pungent odor". A "pungent" means a very strong smell. "Pungent odour" — strong,

بوی تند می داد». "تند" به معنای بوی بسیار قوی است. "بوی تند" - بوی قوی و

sharp smell; not good one. Right? "Pungent" is not good. "...of old sweat"

تند؛ خوب نیست درست؟ "Pungent" خوب نیست. «...از عرق کهنه»

means he hasn't showered in a while or bathed. "...and garbage" means he was

یعنی مدتی است که دوش نگرفته یا حمام نکرده است . «... و الزغال» یعنی

covered in maybe food; maybe somebody's garbage. Maybe he slept in a dumpster.

در شاید طعام پوشیده بود; شاید زباله های کسی شاید در سطل زباله خوابیده است.

And then: "suggesting that he had spent the night on the street". So, this

و آن گاه: «پیشنهاد این که شب را در کوچه گذرانده است». بنابراین، این

description — the visual description makes the conclusion that he slept in

توصیف - توصیف بصری این نتیجه را می دهد که او

the streets, first of all, much easier to accept as a reader and more obvious.

در خیابان ها خوابیده است، اول از همه، پذیرفتن به عنوان یک خواننده بسیار آسان تر و واضح تر است.

And you're looking at him; you have a very different impression of him. He's

و تو به او نگاه می کنی. شما برداشت بسیار متفاوتی از او دارید. او

no longer a suspect. A "suspect", you think criminal. Okay? This guy, you have

دیگر مظنون نیست یک "مظنون"، به نظر شما جنایتکار. باشه؟ این یارو

to feel a little bit sorry for, or... either you feel sorry for him or he's a

باید یه ذره متاسف باشی یا... یا براش متاسف باشی یا

little bit pathetic. Right? So, you don't know if you feel bad for him, or

یه ذره رقت انگیز. درست؟ بنابراین، نمی دانید که آیا احساس بدی نسبت به او دارید یا اینکه

some people will actually feel even worse and needs more punishment,

برخی افراد واقعاً احساس بدتری خواهند داشت و نیاز به تنبیه بیشتر و

etcetera. It doesn't matter, but you're creating an impression by appealing to

غیره دارند. فرقی نمی کند، اما شما با توسل به حواس خواننده، تأثیری ایجاد می کنید

the reader's senses. Okay? So, that's two. Let's look at a couple more.

. باشه؟ بنابراین، این دو است. بیایید به چند مورد دیگر نگاه کنیم.

Okay. So, now, we're going to look at three more tools; and these are actually

باشه. بنابراین، اکنون سه ابزار دیگر را بررسی می کنیم. و به نظر من اینها در واقع

quite underused, I find. People don't use them enough because a lot of people

کاملاً کم استفاده هستند. مردم به اندازه کافی از آنها استفاده نمی کنند زیرا بسیاری از مردم

are afraid to use them. Okay? Don't be; they're very good tools for description.

از استفاده از آنها می ترسند. باشه؟ نباش. آنها ابزار بسیار خوبی برای توصیف هستند.

We're looking at simile, metaphor, and analogy. Now, good writers or

ما به تشبیه، استعاره و قیاس نگاه می کنیم. در حال حاضر، نویسندگان خوب یا

professional writers use these all the time because it's very easy for a reader

نویسندگان حرفه ای همیشه از اینها استفاده می کنند زیرا برای یک خواننده بسیار آسان است

to understand something by looking at something else. Okay? If something is a

که با نگاه کردن به چیز دیگری چیزی را بفهمد. باشه؟ اگر چیزی

little bit complicated, give them something else that's... they can make

کمی پیچیده است، چیز دیگری به آنها بدهید که ... آنها می

the relay... the relationship between them, basically. They can connect the

توانند رله ... رابطه بین آنها را اساساً بسازند. آنها می توانند این دو چیز را به هم وصل

two things and get an understanding. So, when we use simile, we're comparing

کنند و درک کنند. بنابراین، وقتی از تشبیه استفاده می کنیم،

something to something unrelated. They don't have to be similar things; they

چیزی را با چیزی غیر مرتبط مقایسه می کنیم. آنها نباید چیزهای مشابهی باشند. آنها

could be completely different, but you're comparing them because they have

می توانند کاملاً متفاوت باشند، اما شما آنها را با هم مقایسه می کنید زیرا

the same effect on the reader's understanding. And we... with simile, we

تأثیر یکسانی بر درک خواننده دارند . و ما... با تشبیه

use: "as" or "like". So, for example, if I want to describe Jim — okay? — Jim's a

از: «عنوان» یا «مثل» استفاده می کنیم. بنابراین، برای مثال، اگر بخواهم جیم را توصیف کنم - باشه؟ - جیم

very big guy. Like, he's very tall, very wide; and when he walks, if... if he

پسر بسیار بزرگی است. مانند، او بسیار بلند، بسیار پهن است. و وقتی راه می‌رود، اگر... اگر

hits somebody, even by accident, he will knock them over; maybe even hurt them.

به کسی، حتی تصادفی، بزند، او را به زمین می‌اندازد. شاید حتی به آنها صدمه بزند

So, "Jim looks like a human wrecking ball". Now, if you're not sure what a

بنابراین، "جیم به نظر می رسد مانند یک توپ ویرانگر انسان ". حالا، اگر مطمئن نیستید که یک

human... like, what a "wrecking ball" is, like, you have a chain on a... like,

انسان ... چه چیزی است، یک "توپ ویرانگر" چیست، مثلاً یک زنجیر روی یک ... مانند

a truck, whatever, with a huge metal ball that they use to... if they want to

یک کامیون، هر چیزی دارید، با یک توپ فلزی بزرگ که آنها استفاده می کنند. به... اگر بخواهند

destroy a building or break down some walls, the ball goes up, they drop it,

ساختمانی را خراب کنند یا چند دیوار را بشکنند، توپ بالا می رود، آن را رها می کنند،

it goes: "Boom" — the whole building kind of destructs. Jim looks like this.

می رود: "بوم" - کل ساختمان به نوعی خراب می شود. جیم شبیه این است

Does he really look like that? Of course not. But you create an image; you create

آیا او واقعاً اینگونه به نظر می رسد؟ البته که نه. اما شما یک تصویر ایجاد می کنید. شما یک تصور ایجاد می کنید

an impression — a very big, very strong, very dangerous to walk into. Now, a

- بسیار بزرگ، بسیار قوی، بسیار خطرناک است. حال، یک

metaphor is very similar. We can look at two completely different things, and use

استعاره بسیار شبیه است. ما می‌توانیم به دو چیز کاملاً متفاوت نگاه کنیم و از

them as an... as a way to connect ideas for the reader. Right? So, basically,

آنها به‌عنوان راهی برای پیوند ایده‌ها برای خواننده استفاده کنیم. درست؟ بنابراین، اساسا،

we're using something to mean something else. Now, the difference is that we

ما از چیزی برای معنای دیگری استفاده می کنیم . حال، تفاوت این است که

state it as a fact. So, I say: "Jim is a human wrecking ball". Of course, he's

ما آن را به عنوان یک واقعیت بیان می کنیم. بنابراین، من می گویم: "جیم یک توپ ویرانگر انسان است". البته او

not. But by saying it like that, we give the impression of what kind of...

نیست. اما با اینطور گفتن این تصور را ایجاد می کنیم

physically, what kind of person Jim is. He's big, he's strong, he's dangerous.

که جیم از نظر جسمی چه جور آدمی است. او بزرگ است، او قوی است، او خطرناک است.

Okay? And we have analogy. Now, analogy is similar to both of these, but we use

باشه؟ و ما قیاس داریم. حال، قیاس شبیه به هر دوی این موارد است، اما ما از

analogy to explain something that's complicated by explaining something

قیاس برای توضیح چیزی که پیچیده است با توضیح چیزی

that's more simple. Okay? And, usually, it's much more developed than a simile

که ساده تر است، استفاده می کنیم. باشه؟ و معمولاً بسیار توسعه یافته تر از تشبیه

or a metaphor. Okay? So, we're explaining something by explaining

یا استعاره است. باشه؟ بنابراین، ما چیزی را با توضیح چیز دیگری توضیح می

something else. So, if I want to explain why it's dangerous to walk in front of

دهیم. بنابراین، اگر بخواهم توضیح دهم که چرا راه رفتن جلوی جیم خطرناک است

Jim — well, he's really big. Well, think of it like this: "You know how a

- خوب، او واقعاً بزرگ است. خوب، اینگونه فکر کنید: "می دانید که چگونه از یک

wrecking ball is used to bring down a building because it's so big and strong?

توپ ویرانگر برای خراب کردن ساختمان استفاده می شود، زیرا بسیار بزرگ و محکم است؟

And when it hits the building walls, the walls collapse and the whole building

و وقتی به دیوارهای ساختمان برخورد می کند، دیوارها فرو می ریزند و کل ساختمان

comes down? Well, Jim is like that." Okay? And that's the analogy. Here's a

پایین می آید؟ خوب، جیم شبیه آن است." باشه؟ و این قیاس است. در اینجا یک

little situation. Here's Jim. Jim is similar to this, and that's where we

وضعیت کوچک است. اینجا جیم است. جیم شبیه این است و اینجاست که

have the analogy. Okay? So, very important tools. Now, I'm going to show

ما تشبیه را داریم. باشه؟ بنابراین، ابزار بسیار مهم است. اکنون، من قصد دارم

you some more examples, so you'll have a better understanding of these.

چند نمونه دیگر را به شما نشان دهم تا درک بهتری از این موارد داشته باشید.

Okay. So, let's look at some examples of similes, metaphor... simile, metaphor,

باشه. پس چند نمونه از تشبیه و استعاره... تشبیه و استعاره

and analogy. Now, again, similes are the easiest to identify because you have

و قیاس را بررسی می کنیم. در حال حاضر، دوباره، تشبیه ها ساده ترین شناسایی هستند زیرا شما

"as" or "like". "Janet sings beautifully. Her voice is like an

"مانند" یا "مانند" دارید. "جانت زیبا می خواند . صدای او مانند یک

angel's". So, again, I'm comparing her voice, an angel's voice — you can have

فرشته است". بنابراین، دوباره، من صدای او را مقایسه می‌کنم ، صدای یک فرشته - شما می‌توانید

that imagery together, and she obviously.... again, you imagine an

این تصویر را با هم داشته باشید، و او بدیهی است... دوباره، تصور می‌کنید

angel's voice is very beautiful and clear — that's what Janet's voice is

صدای یک فرشته بسیار زیبا و واضح است - صدای جانت اینگونه است

like. Okay? And that's why it's very simple with a "like". Remember: "like"

. باشه؟ و به همین دلیل است که با یک "لایک" بسیار ساده است. به یاد داشته باشید: "مانند" به

followed by a noun; "as" followed by a clause — if you're wondering the

دنبال یک اسم. "as" به دنبال یک بند - اگر از تفاوت آن می‌پرسید

difference. Now, conspiracy theorists would like us to believe that the Earth

. اکنون، نظریه پردازان توطئه دوست دارند که ما باور کنیم که

is flat. Obviously, they don't want us to believe the Earth is flat, or the

زمین صاف است. بدیهی است که آنها نمی‌خواهند ما باور کنیم که زمین مسطح است یا

Earth is not flat, but they want us to believe that we shouldn't believe

زمین صاف نیست، اما می‌خواهند ما باور کنیم که نباید

everything we're told by scientists, or everything we're told by experts, or

هر چیزی را که دانشمندان به ما می‌گویند، یا هر چیزی را که کارشناسان به ما می‌گویند باور کنیم. ، یا

whatever. Right? Everybody wants you to go out... the conspiracy theorists want

هر چیز دیگری درست؟ همه از شما می خواهند بیرون بروید... نظریه پردازان توطئه می خواهند

you to go out and find out for yourself: "What is going on?" Get all the

شما بیرون بروید و خودتان بفهمید: "چه خبر است؟" دریافت تمام

information; don't believe everything you're told. Okay? And everything is

اطلاعات؛ هر چیزی را که به شما می گویند باور نکنید باشه؟ و همه چیز در

actually quite simple. The Earth is flat — think, like, the old days. Now, if you

واقع بسیار ساده است. زمین مسطح است - مانند روزهای قدیم فکر کنید. حالا اگر

want to know some more famous examples of a metaphor: "All the world's a stage,

می‌خواهید چند مثال معروف دیگر از یک استعاره را بدانید: «همه دنیا یک صحنه هستند

and all the men and women merely players". If you're not sure where this

و همه مردان و زنان فقط بازیکن هستند». اگر مطمئن نیستید که

came from, it's Shakespeare. Okay? "All the world's a stage" means life, or

این از کجا آمده است، شکسپیر است. باشه؟ " همه دنیا یک صحنه است" یعنی زندگی

the... the whole world we live on is a theatre stage, and all of us are just

یا... تمام دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم یک صحنه تئاتر است و همه ما فقط

players. So, he's comparing life to a play. Okay? That's a direct metaphor.

بازیکن هستیم. بنابراین، او زندگی را با یک نمایش مقایسه می کند. باشه؟ این یک استعاره مستقیم است.

And remember: "All the world's a stage" — this is a "be" verb "is", stated like

و به یاد داشته باشید: "همه جهان یک مرحله هستند" - این یک فعل "بودن" است که مانند

a fact. "The world is a stage" — nothing more. "We are just actors". We come on;

یک واقعیت بیان شده است. "دنیا یک صحنه است" - نه بیشتر. "ما فقط بازیگریم" می آییم؛

we get off. That's life. We were... we're born, we die, we do... we act our

پیاده می شویم زندگی همینه ما بودیم... به دنیا می‌آییم، می‌میریم، انجام می‌دهیم... ما نقش خود را

part throughout. Okay? And analogy. Expressing an idea clearly in writing is

در تمام طول انجام می‌دهیم. باشه؟ و قیاس. بیان یک ایده به وضوح در نوشتار

difficult. Now, how are you going to explain to someone why expressing an

دشوار است. حال، چگونه می خواهید به کسی توضیح دهید که چرا بیان یک

idea in writing is difficult? It's a very abstract idea. It's very difficult

ایده به صورت نوشتاری دشوار است؟ این یک ایده بسیار انتزاعی است. توضیح آن بسیار دشوار

to explain that. So, you're going to use an analogy. Okay? Let me just erase this

است. بنابراین، شما می خواهید از یک قیاس استفاده کنید. باشه؟ بگذارید فقط این را پاک کنم

and put a period; start a new sentence. "It's like trying to copy a photo in the

و یک نقطه بگذارم. شروع یک جمله جدید "این مانند تلاش برای کپی کردن یک عکس در

writer's mind, and pasting it in the reader's". So, I think everybody knows

ذهن نویسنده و چسباندن آن در ذهن خواننده است." بنابراین، من فکر می کنم همه

copy and paste. Everybody uses computers; everybody cuts and pastes

کپی و پیست را می دانند. همه از کامپیوتر استفاده می کنند. همه چیزها را همه جا برش می زنند و می چسبانند

things all over the place. So, I'm comparing writing to copying and

. بنابراین، من نوشتن را با کپی و

pasting. It's very difficult to be a writer to express ideas clearly, because

چسباندن مقایسه می کنم. نویسنده بودن برای بیان واضح ایده ها بسیار دشوار است، زیرا

we're trying to get... the writer is trying to get his or her mental picture

ما سعی می کنیم ... نویسنده در تلاش است تا تصویر ذهنی

or ideas into the reader's head, which is very difficult to do. It's like copy

یا ایده های خود را به ذهن خواننده برساند، که انجام این کار بسیار دشوار است. مثل کپی

and paste. But that's not a very easy thing to do because we're not computers.

و پیست است. اما این کار خیلی آسانی نیست زیرا ما کامپیوتر نیستیم.

Right? We're human beings; we have our own ideas. The reader has his or her own

درست؟ ما انسان هستیم. ما ایده های خودمان را داریم خواننده ذهن خود را

mind; the writer has his or her own mind. But I can... I can express to you

دارد. نویسنده ذهن خودش را دارد. اما من می‌توانم... می‌توانم

how difficult it is by giving you something easier to understand, like,

با ارائه چیزی برای درک آسان‌تر، مانند

copying and pasting. Okay?

کپی و چسباندن، به شما بگویم که چقدر دشوار است. باشه؟

So, these are the tools you're going to use in writing. Use them a lot. Now,

بنابراین، اینها ابزارهایی هستند که می خواهید در نوشتن استفاده کنید. از آنها زیاد استفاده کنید. اکنون،

especially those of you taking tests, like IELTS, TOEFL, SAT, ACE, CAE —

به ویژه آنهایی که در آزمون‌هایی مانند آیلتس، تافل، SAT، ACE، CAE شرکت می‌کنید -

whatever. All these... all the writing sections can use this; especially for

هر چه باشد. همه اینها... همه بخش های نوشتاری می توانند از این استفاده کنند. مخصوصاً برای

descriptive essays, but even other essays. When you want to make a point

مقالات تشریحی، اما حتی مقالات دیگر. وقتی می‌خواهید نکته‌ای را

very clear, compare it to something simpler, or easier for a reader to

خیلی واضح بیان کنید، آن را با چیز ساده‌تر یا درک آن برای خواننده مقایسه

understand. Use adjectives and adverbs, prepositions, prepositional phrases,

کنید. از صفت ها و قیدها، حروف اضافه، عبارات اضافه استفاده کنید،

make sure you appeal to the senses, and the reader will be... will have a much

مطمئن شوید که به حواس خود متوسل می شوید، و خواننده می تواند ... خیلی

easier time getting your ideas. Okay? Now, if you have any questions or

راحت تر ایده های شما را دریافت کند. باشه؟ اکنون اگر سوال یا

comments, please go to www.engvid.com; there's a comment section — you can ask

نظری دارید، لطفا به www.engvid.com مراجعه کنید. یک بخش نظرات وجود دارد - می توانید

me questions there. There's also a quiz, if you can... I'll give you some

در آنجا از من سؤال بپرسید. یک مسابقه هم هست، اگر می توانید... من چند

examples of metaphors and similes, analogies, etcetera that you can

نمونه از استعاره ها و تشبیهات، تشبیهات، و غیره برایتان می زنم که می توانید

practice with. Please go to my YouTube channel and subscribe. And come back for

با آنها تمرین کنید. لطفا به کانال یوتیوب من بروید و مشترک شوید. و

more helpful lessons, I hope. I'll see you then. Bye.

امیدوارم برای درس های مفیدتر برگردید. اونوقت میبینمت خدا حافظ.