Improve your Vocabulary: 29 ways to express anger in English

Welcome to www.engvid.com , I'm Adam.

به www.engvid.com خوش آمدید، من آدام هستم.

In today's video, I want to talk to you about ways express anger.

در ویدیوی امروز می خواهم در مورد روش های ابراز خشم با شما صحبت کنم.

We have many ways to show that you're angry or that someone is angry about whatever situation

ما راه های زیادی برای نشان دادن اینکه شما عصبانی هستید یا اینکه شخصی از هر موقعیت یا شخصی عصبانی است، داریم

or person.

.

And surprisingly, we have a lot of ways to show that we're angry.

و با کمال تعجب، ما راه های زیادی برای نشان دادن عصبانیت خود داریم.

A lot of words we can use, and expressions we can use to show anger.

کلمات زیادی که می توانیم استفاده کنیم و عباراتی که می توانیم برای نشان دادن خشم استفاده کنیم.

We must be very angry people, because we have so many words, but that's what it is.

ما باید خیلی عصبانی باشیم، چون کلمات زیادی داریم، اما همین است.

So, we're going to start with the every day, simple anger words, which are upset, angry,

بنابراین، ما می‌خواهیم با کلمات ساده خشم هر روز شروع کنیم ، که ناراحت، عصبانی

and mad, okay?

و دیوانه هستند، خب؟

Now, some people will say that "mad" shouldn't be used, because mad means more like, crazy.

حالا عده ای خواهند گفت که «مجنون» نباید استفاده شود، زیرا دیوانه بیشتر به معنای دیوانه است.

But people use "mad" all the time to mean angry.

اما مردم همیشه از "دیوانه" به معنای عصبانی استفاده می کنند.

So, it's fine.

بنابراین، خوب است.

Notice also, we can use different prepositions.

همچنین توجه داشته باشید که ما می توانیم از حروف اضافه مختلف استفاده کنیم.

At, with, or about.

در، با، یا در مورد.

Now, we can't use all of them with all of these words, right?

حالا، ما نمی توانیم همه آنها را با همه این کلمات استفاده کنیم، درست است؟

We can be upset about something.

ممکن است از چیزی ناراحت باشیم.

We can be upset with someone.

ممکن است از دست کسی ناراحت باشیم.

We can be mad at someone or something, but usually just about a person.

ما ممکن است از کسی یا چیزی عصبانی باشیم، اما معمولاً فقط درباره یک شخص.

We can be mad about something, but we can be angry at, with, or about.

ما ممکن است در مورد چیزی عصبانی باشیم، اما می توانیم از آن، با یا درباره آن عصبانی باشیم.

Now, what's the difference between them?

حالا فرقشون چیه؟

Let's say we're going to go with angry.

فرض کنید با عصبانیت می رویم.

If you're angry at something, it means you're basically directing your anger towards that

اگر از چیزی عصبانی هستید، به این معنی است که اساساً خشم خود را به سمت آن

thing or that person, right?

چیز یا آن شخص هدایت می کنید، درست است؟

So, I'm angry at the president for the bad choices he's made, for example.

بنابراین، من از رئیس جمهور به خاطر انتخاب های بدی که مثلاً انجام داده عصبانی هستم.

You're angry with someone, it shows a little bit more of a personal relationship.

شما با کسی عصبانی هستید، این کمی بیشتر یک رابطه شخصی را نشان می دهد.

You know this person.

شما این شخص را می شناسید.

Maybe it's a friend who did something bad, or a coworker, so you're angry with this person.

شاید دوستی باشد که کار بدی انجام داده یا یکی از همکارانش، بنابراین شما با این شخص عصبانی هستید.

It has a bit more of that close connection.

کمی بیشتر از آن ارتباط نزدیک دارد.

And if you're angry about something, then that something is just a cause for your anger.

و اگر از چیزی عصبانی هستید، آن چیزی فقط دلیلی برای عصبانیت شماست.

You have no relationship with this thing.

تو هیچ رابطه ای با این موضوع نداری

So, you're angry about the government's decision to change their policy about whatever.

بنابراین، شما از تصمیم دولت برای تغییر سیاست خود در مورد هر چیزی عصبانی هستید.

Nothing you can do about it.

شما نمی توانید چیزی را درباره ی آن انجام بدهید.

Nobody you can be angry at, so you're just angry about the situation.

هیچ کس نمی تواند از او عصبانی باشد، بنابراین شما فقط از موقعیت عصبانی هستید.

You're angry at the government.

شما از دولت عصبانی هستید.

You're angry about their decision, and you're angry with your local politician who you voted

شما از تصمیم آنها عصبانی هستید، و از سیاستمدار محلی خود که به او رای داده اید عصبانی

for, okay?

هستید، خوب؟

Because maybe you have a bit more of a direct connection with that person.

زیرا شاید شما ارتباط مستقیم بیشتری با آن شخص دارید.

So, these are the every day words that we use.

بنابراین، اینها کلمات روزمره ای هستند که ما استفاده می کنیم.

Now, if you want to show that you're very angry, you have lots of words and expressions

حالا، اگر می خواهید نشان دهید که خیلی عصبانی هستید، کلمات و عبارات

to use to do that, okay?

زیادی برای انجام این کار دارید، خوب است؟

It's a very creative language when it comes to anger.

وقتی صحبت از عصبانیت به میان می آید، زبان بسیار خلاقانه ای است .

So, first of all, you can be pissed off, okay?

بنابراین، اول از همه، شما می توانید عصبانی شوید، باشه؟

That just basically means you're very angry.

این فقط به این معنی است که شما بسیار عصبانی هستید.

But some people think that "pissed off" is a bit of a rude word, almost like a swear

اما برخی از مردم فکر می کنند که "ناراحت" یک کلمه بی ادبانه است، تقریباً مانند یک

word, so they will use "ticked off".

فحش، بنابراین از "تیک آف" استفاده می کنند.

Ticked off and pissed off mean the same thing.

تیک زدن و عصبانی شدن به همین معنی است.

Ticked off is a little bit more polite, a little bit more gentle than pissed off.

تیک آف کمی مودبانه تر، کمی ملایم تر از عصبانی شدن است.

Now, you can be mad as hell, so this is more of a - gives you a bit of an imagery idea.

اکنون، شما می توانید دیوانه باشید، بنابراین این بیشتر یک ایده است - کمی ایده تصویری به شما می دهد.

Hell is a very angry place, very hot and the devil lives there, so very angry.

جهنم مکانی بسیار عصبانی است، بسیار گرم است و شیطان در آنجا زندگی می کند، بنابراین بسیار عصبانی است.

So, you're mad as hell.

پس تو دیوانه ای

And people sometimes say "madder n' hell", madder than hell.

و مردم گاهی می گویند "madder n' hell" دیوانه تر از جهنم.

So mad as hell.

خیلی دیوانه مثل جهنم

Hell, your anger, same.

جهنم، خشم تو، همینطور.

If you're madder than hell, you're even more angry than hell itself, okay?

اگر از جهنم دیوانه تر هستید، از خود جهنم هم عصبانی تر هستید، باشه؟

And we use the - reduce the "than" to just "n".

و ما از - کاهش می دهیم "than" فقط به "n".

Madder n' hell, madder n' hell.

دیوانه و جهنم دیوانه نیست.

Now, and idiom we use is "seeing red".

حال، و اصطلاحی که ما استفاده می‌کنیم «دیدن قرمز» است.

If you're so angry you don't see anything except red, that's how angry you are, because

اگر آنقدر عصبانی هستید که جز قرمز چیزی نمی بینید ، اینقدر عصبانی هستید، زیرا

all the blood is rushing to your head.

تمام خون به سر شما می ریزد.

You don't see anything but red, okay?

تو چیزی جز قرمز نمی بینی، باشه؟

Now, we have other words, adjectives.

در حال حاضر، ما کلمات دیگر، صفت.

Furious, livid, incensed, and enraged.

خشمگین، عصبانی، خشمگین و خشمگین.

Now, keep in mind, if you're going to use any of these words, these are very, very strong

حالا، به خاطر داشته باشید، اگر می خواهید از هر یک از این کلمات استفاده کنید، اینها احساسات بسیار بسیار قوی هستند

emotions, okay?

، خوب؟

If you're angry that your little brother took your ice cream, you're probably not going

اگر از اینکه برادر کوچکتان بستنی شما را گرفته عصبانی هستید، احتمالاً عصبانی

to be livid, okay?

نخواهید شد، باشه؟

You're just going to be mad, you're going be angry, you're going to be upset.

تو فقط داری عصبانی میشی ، عصبانی میشی، ناراحت میشی.

If you're livid, it's like that's all that's occupying your mind.

اگر عصبانی هستید، مثل این است که تمام چیزی که ذهن شما را درگیر کرده است.

You're like shaking almost, right?

انگار تقریباً می لرزید، درست است؟

Which will come to the next set of expressions, but very, very strong words.

که به مجموعه عبارات بعدی می آید، اما کلمات بسیار بسیار قوی.

Be very careful about using them, because you're expressing a very strong emotion and

در مورد استفاده از آنها بسیار مراقب باشید، زیرا احساسات بسیار قوی را ابراز می کنید و

some people might get the wrong meaning from that as well.

ممکن است برخی از افراد نیز معنای اشتباهی از آن دریافت کنند.

So, if you're livid, furious, or incensed, you might even have a fit.

بنابراین، اگر عصبانی، عصبانی یا خشمگین هستید، حتی ممکن است دچار تنش شوید.

When you have a fit, you're so angry that you're shaking.

وقتی دچار تناسب می شوید، آنقدر عصبانی هستید که می لرزید.

So, that shaking is a fit, okay?

بنابراین، آن تکان دادن مناسب است، خوب؟

It's not fit like you go to the gym and you're fit and you have a good shaped body.

مثل اینکه به باشگاه می روید و تناسب اندام دارید و اندام خوش فرمی دارید مناسب نیست.

Fit means like, shaking.

فیت یعنی مثل، تکان دادن.

It's a convulsion, if you want another word.

تشنج است، اگر حرف دیگری می خواهید.

You can't control your body; it's just shaking from anger.

شما نمی توانید بدن خود را کنترل کنید. فقط از عصبانیت می لرزد

If you're throwing a tantrum, usually we say this about children.

اگر عصبانی هستید، معمولاً این را در مورد کودکان می گوییم.

Children throw a tantrum.

بچه ها عصبانی می شوند.

So, you go to the mall and you see like, a child, maybe four or five years old and he

بنابراین، به مرکز خرید می روید و می بینید که یک کودک، شاید چهار یا پنج ساله،

says to his parents, "Oh, I want an ice cream."

به پدر و مادرش می گوید: "اوه، من یک بستنی می خواهم."

And they say, "No, you can't have any."

و آنها می گویند: "نه، شما نمی توانید داشته باشید."

And he starts screaming and he lies down on the ground and arms and legs kicking everyone.

و شروع به جیغ زدن می کند و روی زمین دراز می کشد و دست و پا به همه لگد می زند.

That's throwing a tantrum, okay?

این یک عصبانیت است، خوب؟

Again, usually for kids.

باز هم معمولا برای بچه ها.

If you're saying it about an adult, that adult has some problems and maybe is acting very

اگر شما آن را در مورد یک بزرگسال می گویید، آن بزرگسال مشکلاتی دارد و شاید بسیار

childish.

کودکانه رفتار می کند.

So, go ballistic, and usually you go ballistic on someone.

بنابراین، بالستیک شوید، و معمولاً روی کسی بالستیک می شوید.

So, some of you might recognize this word "ballistic" from ballistic missile, right?

بنابراین، برخی از شما ممکن است این کلمه "بالستیکی" را از موشک بالستیک تشخیص دهید، درست است؟

So, a missile explodes.

بنابراین، یک موشک منفجر می شود.

So, if you go ballistic on someone, you just blow up, okay?

بنابراین، اگر کسی را بالستیک کنید، فقط منفجر می‌شوید، باشه؟

Same idea, you blow up on them, you lose control, you start yelling and shouting and sometimes

همین فکر، روی آن‌ها منفجر می‌شوید، کنترل خود را از دست می‌دهید، شروع به داد و فریاد می‌کنید و گاهی اوقات

you can get a bit violent, but it happens.

ممکن است کمی خشن شوید، اما این اتفاق می‌افتد.

Try not to do it.

سعی کنید این کار را نکنید.

But, that's a very good expression and saying "blow up" on someone.

اما، این یک تعبیر بسیار خوب و گفتن "منفجر کردن" به کسی است.

So, the most common situation you'll hear that is in a company.

بنابراین، رایج ترین وضعیتی که می شنوید در یک شرکت است.

The boss went ballistic on his staff.

رئیس روی ستاد خود بالستیک شد.

He started yelling at people, maybe he fired some people, maybe demoted some people.

او شروع کرد به داد زدن بر سر مردم، شاید عده ای را اخراج کرد، شاید برخی را تنزل رتبه داد.

He went a little bit crazy.

او کمی دیوانه شد.

Now, similar to "seeing red" is to be in a blind rage.

حال، شبیه «قرمز دیدن» در خشم کور بودن است.

Rage basically means anger.

خشم در اصل به معنای خشم است.

It's a noun.

این یک اسم است.

If you're in a blind rage, you're so angry that you can't see anything except the object

اگر شما در یک خشم کور هستید، آنقدر عصبانی هستید که نمی توانید چیزی جز

of your anger, okay?

موضوع خشم خود را ببینید، باشه؟

If you're in a blind rage, there's that thing that's making you angry and nothing else exists.

اگر در خشم کور هستید، چیزی وجود دارد که شما را عصبانی می کند و هیچ چیز دیگری وجود ندارد.

You're blind to anything else except that thing.

تو نسبت به چیز دیگری کوری جز آن چیز.

You want, maybe, to blow up on that thing or that person.

شما می خواهید، شاید، آن چیز یا آن شخص را منفجر کنید.

Now, we can also say that something is an outrage or an action is an outrage.

حال می‌توانیم بگوییم که فلانی ظلم است یا عملی ظلم است.

So, notice that it's "an", so this is a noun.

بنابراین، توجه کنید که "an" است، بنابراین این یک اسم است.

Enraged, that's your emotion, that's an adjective, and outrage is a noun.

خشمگین، این احساس توست، این یک صفت است، و خشم یک اسم است.

Now, usually you'll hear this on the news, you'll hear politicians using this word.

اکنون، معمولاً این را در اخبار می‌شنوید، می‌شنوید که سیاستمداران از این کلمه استفاده می‌کنند.

Somebody on the other - on the opposition did something that the other guys thought

یکی از طرف دیگر - از طرف اپوزیسیون کاری کرد که بقیه فکر می کردند

was not correct, and this - oh, this is an outrage!

درست نیست، و این - اوه، این یک خشم است!

This is making us angry because this shouldn't happen, right?

این ما را عصبانی می کند زیرا این اتفاق نباید بیفتد، درست است؟

There's something very, very bad.

یه چیز خیلی خیلی بد هست

But, all of these words are, again, you're going to hear them on a daily basis, okay?

اما، همه این کلمات، دوباره، شما قرار است آنها را به صورت روزانه بشنوید، خوب؟

Different ones.

متفاوت.

You have your choice of which ones to use.

شما انتخاب خود را دارید که از کدام یک استفاده کنید.

But you have to be very careful, especially in business.

اما شما باید بسیار مراقب باشید، به خصوص در تجارت.

Especially if you're in school.

به خصوص اگر در مدرسه هستید.

If you have some sort of relationship with someone, you might not want to use any of

اگر نوعی رابطه با کسی دارید، ممکن است نخواهید هیچ یک از

these words, because again, they might give the wrong impression to someone.

این کلمات را به کار ببرید، زیرا باز هم ممکن است تصور نادرستی برای کسی ایجاد کنند.

If you're telling someone, "Oh, what was his reaction to this situation?"

اگر به کسی بگویید "اوه، واکنش او به این وضعیت چه بود؟"

"Oh, he was livid."

"اوه، او عصبانی بود."

But maybe you don't want to express such strong emotions.

اما شاید شما نمی خواهید چنین احساسات شدیدی را ابراز کنید .

You want to use a little bit more subdued, a little bit more gentle words, but still

شما می‌خواهید کمی ملایم‌تر و کمی ملایم‌تر از کلمات استفاده کنید، اما همچنان

give the idea that the person is angry, then you're going to use some diplomatic words.

به این فکر کنید که فرد عصبانی است، سپس از برخی کلمات دیپلماتیک استفاده می‌کنید.

Let's look at some of those.

بیایید به برخی از آنها نگاه کنیم.

Okay, so now, we're going to look at some softer ways to show, let's say, to talk about

خوب، پس اکنون، ما به چند روش ملایم تر برای نشان دادن، مثلاً صحبت کردن در مورد

someone being angry.

عصبانی بودن کسی نگاه می کنیم.

And here, I wrote "diplomatic".

و اینجا نوشتم "دیپلماتیک".

Now, a lot of you think of diplomats or diplomatic being like, politicians from different countries

اکنون، بسیاری از شما به دیپلمات‌ها یا دیپلمات‌ها فکر می‌کنید ، سیاستمدارانی از کشورهای مختلف

working together, trying to negotiate deals or whatnot.

که با هم کار می‌کنند، تلاش می‌کنند تا معاملات یا هر چیز دیگری را مذاکره کنند.

But, being diplomatic basically means getting to a point where you can have - establish

اما، دیپلماتیک بودن اساساً به معنای رسیدن به نقطه ای است که می توانید برقرار کنید -

a good relationship with other people, right?

رابطه خوبی با افراد دیگر برقرار کنید، درست است؟

And in this case, in language, we just basically mean it's polite, right?

و در این مورد، در زبان، ما اساساً به معنای مؤدبانه است، درست است؟

Because you don't want to offend someone.

چون نمیخوای به کسی توهین کنی

So, let's say I have two friends and they're very angry with each other and I'm the go-between.

بنابراین، فرض کنید من دو دوست دارم و آنها از دست همدیگر عصبانی هستند و من بین آنها هستم.

One person, oh, tell her this, tell her that.

یک نفر، اوه، این را به او بگو، آن را به او بگو.

And I'm between, passing along messages.

و من بین این دو هستم و پیام هایی را منتقل می کنم.

So, if she says, "Yeah, I'm furious with her", and I want to make them friends again, I'm

بنابراین، اگر او بگوید "آره، من از دست او عصبانی هستم" و من می خواهم دوباره آنها را دوست کنم،

not going to go tell this other person "Yeah, she's furious".

نمی خواهم به این شخص دیگر بگویم "آره، او عصبانی است".

What I'm going to say is, "Well, you know, she's a little bit displeased with what you

چیزی که می خواهم بگویم این است: "خب، می دانید، او کمی از کاری که شما انجام دادید ناراضی است

did."

."

So, I'm softening it, but just enough so the other person knows there's anger, but it's

بنابراین، من آن را ملایم می‌کنم، اما به اندازه‌ای که طرف مقابل بداند خشم وجود دارد، اما این

not crazy anger and doesn't make her angry even more, okay?

عصبانیت دیوانه‌کننده نیست و او را بیشتر عصبانی نمی‌کند ، باشه؟

I hope that's a little bit clear.

امیدوارم کمی واضح باشد.

So, instead of saying, "She's furious", I would say, "She's a little bit displeased".

بنابراین، به جای اینکه بگویم "او عصبانی است"، می گویم: "او کمی ناراضی است".

Displeased means, again, not pleased.

ناراضی یعنی باز هم راضی نیستم.

You have the dis- here, and the dis- here.

شما دی- اینجا و دی- اینجا را دارید.

Basically means not.

در اصل یعنی نه.

Not pleased means she's not happy about something you did.

راضی نبودن به این معنی است که او از کاری که شما انجام داده اید خوشحال نیست.

It suggests angry without expressing anger and therefore making the situation worse.

بیانگر عصبانیت بدون ابراز خشم و در نتیجه بدتر شدن وضعیت است.

And the same with disappointed.

و همینطور با نا امیدی.

If you're disappointed with someone, you're a little bit upset by what happened and you

اگر از کسی ناامید شده اید، کمی از اتفاقی که افتاده ناراحت هستید و

expect better.

انتظار بهتری دارید.

This is a word that parents often use with their kids.

این کلمه ای است که والدین اغلب با فرزندان خود استفاده می کنند.

So, for example, if my parents told me, "We're very disappointed with you."

بنابراین، برای مثال، اگر والدینم به من بگویند: "ما از تو بسیار ناامید شدیم."

That sometimes is actually worse than saying, "Oh, I'm angry with you".

این گاهی اوقات در واقع بدتر از گفتن است: "اوه، من با تو عصبانی هستم".

I'd rather just be angry.

ترجیح میدم فقط عصبانی باشم

If you're disappointed, it means I've done something even worse than what I did, right?

اگر ناامید شده اید، به این معنی است که من کاری حتی بدتر از کاری که انجام داده ام انجام داده ام، درست است؟

But it's softer, but it gets the point across.

اما نرم تر است، اما موضوع را متوجه می شود.

Now, you can say "somewhat".

اکنون می توانید بگویید "تا حدودی".

You can say, "Oh, she's somewhat disappointed with you".

می توانید بگویید: "اوه، او تا حدودی از شما ناامید است".

She's somewhat angry, she's somewhat upset.

او تا حدودی عصبانی است، او تا حدودی ناراحت است.

This somewhat means a little bit, but not really.

این تا حدودی معنی دارد، اما نه واقعا.

If someone says, "She's somewhat angry", it means she's angry, or he's angry or whatever

اگر کسی بگوید: "او تا حدودی عصبانی است"، به این معنی است که او عصبانی است، یا او عصبانی است یا

the situation.

هر موقعیتی که باشد.

But you will hear this as a way to soften but still express the anger.

اما شما این را به عنوان راهی برای تسکین اما همچنان ابراز خشم خواهید شنید.

Okay?

باشه؟

Not very happy.

خیلی خوشحال نیست

Not very pleased.

خیلی راضی نیست

Not very thrilled, or not too happy.

خیلی هیجان زده نیستم یا خیلی خوشحال نیستم.

So, the boss is not too happy with your performance this month.

بنابراین، رئیس از عملکرد شما در این ماه راضی نیست.

It doesn't mean that he's - I'm happy.

این به این معنی نیست که او - من خوشحالم.

It means he's a little bit angry.

یعنی کمی عصبانی است.

He wants you to do better, right?

او از شما می خواهد که بهتر عمل کنید، درست است؟

So again, without saying the boss is angry, it makes you feel bad, well, you know, the

پس باز هم بدون اینکه بگویی رئیس عصبانی است ، باعث می شود احساس بدی داشته باشی، خوب، می دانی،

boss is not too happy with this sales performance.

رئیس از این عملکرد فروش چندان راضی نیست.

Could you try to pick it up a little bit?

ممکن است سعی کنید کمی آن را بردارید؟

So understand that the boss is upset, but giving you a chance to fix the situation.

بنابراین درک کنید که رئیس ناراحت است، اما به شما فرصت می دهد تا وضعیت را اصلاح کنید.

So, not too happy, not too pleased, not too thrilled, or not very, etc.

بنابراین، نه خیلی خوشحال، نه خیلی خوشحال، نه خیلی هیجان زده، یا نه خیلی، و غیره.

We also have an idiom.

ما یک اصطلاح هم داریم.

If somebody comes into the office and he or she is like, you know a little bit angry at

اگر کسی وارد دفتر شد و او مثل این است که می‌دانید کمی از دست همه عصبانی است

everybody and snapping and saying things like, a little bit not nicely, we could say that

و جملاتی را به هم می‌زند و می‌گوید ، کمی زیبا، می‌توانیم بگوییم

he or she got up on the wrong side of the bed.

که او در سمت اشتباهی از تخت بلند شده است. .

So, if somebody says to you, "Did you get up on the wrong side of the bed today?"

بنابراین، اگر کسی به شما بگوید: " امروز در سمت اشتباهی از تخت بلند شدی؟"

It means that you're acting a little bit angerly, a little bit not nicely, and they're just

این بدان معناست که شما کمی با عصبانیت رفتار می کنید ، کمی نه خوب، و آنها فقط می

saying you seem angry.

گویند شما عصبانی به نظر می رسید.

So, somebody got up on the wrong side of the bed, they're not having a very good day.

بنابراین، یک نفر در سمت اشتباه تخت بلند شد، آنها روز خیلی خوبی را سپری نمی کنند.

They're probably a little cranky.

آنها احتمالا کمی بداخلاق هستند.

So, for example.

بنابراین، برای مثال.

I'll take myself as an example.

من خودم را مثال می زنم.

I like to eat.

دوست دارم بخورم.

If I don't eat for a long time, I get very cranky.

اگر برای مدت طولانی غذا نخورم، خیلی بداخلاق می شوم .

So, if you talk to me and I haven't eaten for a long time, I might be a little bit rude.

بنابراین، اگر شما با من صحبت کنید و من برای مدت طولانی غذا نخورده باشم، ممکن است کمی بی ادب باشم.

I might be a little bit angry with you.

شاید کمی از دست شما عصبانی باشم.

I'm not angry with you, I'm angry at the fact that my stomach is empty, but I'm a little

من از دست شما عصبانی نیستم، از این که شکمم خالی است عصبانی هستم، اما

bit cranky or a little bit grumpy, okay?

کمی بداخلاق یا کمی بداخلاق هستم، باشه؟

So, another thing about me, I'm not a morning person.

بنابراین، یک چیز دیگر در مورد من این است که من آدم صبحگاهی نیستم .

I'm a night person.

من یک آدم شب هستم.

I go to sleep late; I don't like to wake up early in the morning.

دیر می خوابم؛ دوست ندارم صبح زود از خواب بیدار شوم .

So, if I have to wake up early in the morning, don't talk to me.

بنابراین، اگر مجبور شدم صبح زود از خواب بیدار شوم، با من صحبت نکنید.

I'm very grumpy in the morning.

من صبح خیلی بداخلاق هستم.

I'm not very nice in the morning, okay?

من صبح خیلی خوب نیستم، باشه؟

So, make sure you wait until like, 11:00.

پس حتما تا ساعت 11 صبر کنید.

By 11:00, I'm okay.

تا ساعت 11:00 خوبم.

So, these are, you know, soft words, but they still convey the meaning of anger.

بنابراین، می دانید، اینها کلمات ملایمی هستند، اما هنوز هم معنای خشم را می رسانند.

Now, it's very important to have an understanding of diplomatic language, okay?

حالا، درک زبان دیپلماتیک بسیار مهم است، خوب؟

And I'm going to make another video just about diplomatic language, because it's useful in

و من قصد دارم یک ویدیوی دیگر را فقط در مورد زبان دیپلماتیک بسازم، زیرا در

many situations, especially business, with your coworkers, with people you have relationships

بسیاری از موقعیت ها، به ویژه تجارت، با همکارانتان، با افرادی که با آنها رابطه دارید، مفید

with.

است.

Sometimes, you have to be very careful with the words you use.

گاهی اوقات، شما باید بسیار مراقب کلماتی که استفاده می کنید باشید.

If you don't want to offend someone, if you don't want to make a situation worse than

اگر نمی‌خواهید به کسی توهین کنید، اگر نمی‌خواهید وضعیتی را بدتر

it already is, you're going to soften your language, and I'll show you in that video

کنید، زبانتان را نرم می‌کنید ، و من در آن ویدیو به شما نشان خواهم داد که

how to do that.

چگونه این کار را انجام دهید.

So, make sure you subscribe to my channel and check back once in awhile until you see

بنابراین، حتماً در کانال من مشترک شوید و هر چند وقت یکبار آن را بررسی کنید تا

that video.

آن ویدیو را ببینید.

In the meantime, you can go to www.engvid.com and there's a quiz for this lesson that you

در ضمن، می توانید به www.engvid.com بروید و یک آزمون برای این درس وجود دارد که می

can take.

توانید در آن شرکت کنید.

There's also a comment section where you can ask me any questions.

همچنین یک بخش نظرات وجود دارد که می توانید هر سوالی را از من بپرسید.

Don't forget to subscribe to my YouTube channel again, and I'll see you again very soon with

فراموش نکنید که دوباره در کانال یوتیوب من مشترک شوید و به زودی با درس بعدی شما را دوباره می بینم

the next lesson.

.

See you then.

بعدا می بینمت.

Bye!

خدا حافظ!