Understand more in English: Expressions from pop culture

Hi.

سلام.

Welcome to engVid.

به engVid خوش آمدید.

I'm Adam.

من آدام هستم.

In today's video I want to talk to you about how to improve your listening.

در ویدیوی امروز می‌خواهم در مورد چگونگی بهبود شنیدن با شما صحبت کنم .

Now, there're a few things I'm going to talk about.

اکنون، چند مورد وجود دارد که در مورد آنها صحبت خواهم کرد.

And, again, this is all from my own personal experience having taught for nearly 20 years.

و باز هم، این همه از تجربه شخصی من است که برای نزدیک به 20 سال تدریس کرده ام.

And I've taught people from all over the world, and there's one aspect of listening to English

و من به مردم از سراسر جهان آموزش داده ام، و یک جنبه از گوش دادن به زبان انگلیسی وجود دارد

that I think is very troublesome for a lot of people.

که فکر می کنم برای بسیاری از مردم بسیار دردسرساز است .

And it doesn't really even have to do much with English itself; not with the language.

و واقعاً ربطی به خود زبان انگلیسی هم ندارد. نه با زبان

Okay?

باشه؟

It has to do with culture.

به فرهنگ ربط دارد.

Now, a lot of people who are studying English are using textbooks; they're only studying

اکنون، بسیاری از افرادی که در حال مطالعه زبان انگلیسی هستند، از کتاب های درسی استفاده می کنند. آنها فقط

from textbooks to improve their listening and improve their vocabulary, their grammar, etc.

از روی کتاب های درسی مطالعه می کنند تا شنیداری خود را بهبود بخشند و دایره لغات، دستور زبان خود و غیره را بهبود بخشند

The problem with textbooks is that they are very limited in terms of the exposure you're

. مشکل کتاب های درسی این است که آنها از نظر میزان مواجهه با زبان بسیار محدود هستند

getting to the language.

.

Now, "exposure" means what you're basically coming in contact with; what you're seeing,

در حال حاضر، "در معرض قرار گرفتن" به معنای چیزی است که شما اساساً با آن در تماس هستید. آنچه می بینید،

what you're hearing, what you're reading.

آنچه می شنوید، آنچه می خوانید.

So, if you're only looking at textbooks, you're getting very simple English, even if you're

بنابراین، اگر فقط به کتاب‌های درسی نگاه می‌کنید، زبان انگلیسی بسیار ساده‌ای را دریافت می‌کنید، حتی اگر در

doing high-level...

سطح بالا کار می‌کنید...

Like, advanced-level textbooks, they're still very focus on very specific contexts that

مانند کتاب‌های درسی سطح پیشرفته، آن‌ها هنوز هم بر زمینه‌های بسیار خاصی تمرکز

they want you to study.

دارند. ازت میخوام درس بخونی

And another thing they're not doing is they're not putting a lot of informal language into

و کار دیگری که آنها انجام نمی دهند این است که زبان غیر رسمی زیادی در

these books.

این کتاب ها وارد نمی کنند.

Okay?

باشه؟

So, now, that's why we're going to look at culture.

بنابراین، اکنون، به همین دلیل است که ما به فرهنگ نگاه می کنیم.

Now, the thing to remember about language, and again, this is not only English; this

اکنون، چیزی که باید در مورد زبان به خاطر بسپاریم، و دوباره، این فقط انگلیسی نیست. این

is...

است...

This is any language that you might want to study.

این هر زبانی است که ممکن است بخواهید مطالعه کنید.

Language is a living thing.

زبان یک موجود زنده است.

It evolves.

تکامل می یابد.

Okay?

باشه؟

Language evolves - means it changes over time.

زبان تکامل می یابد - یعنی در طول زمان تغییر می کند.

But it has a memory.

ولی خاطره داره

Okay?

باشه؟

And this is the problem because you have to keep up with the new language, plus you have

و این مشکل است زیرا شما باید با زبان جدید همگام باشید، به علاوه

to understand the references to the old language or to the old points of reference.

باید ارجاعات به زبان قدیمی یا نقاط مرجع قدیمی را درک کنید.

Okay?

باشه؟

And that's what we're talking about, here: Lack of reference.

و این چیزی است که ما در مورد آن صحبت می کنیم، در اینجا: عدم مراجعه.

So, you might be watching a movie or even a TV show, or you're speaking to some people

بنابراین، ممکن است در حال تماشای یک فیلم یا حتی یک برنامه تلویزیونی باشید، یا در حال صحبت با برخی افراد

in...

در...

Local people in the place where you're speaking English, and they might say something.

مردم محلی در محلی که انگلیسی صحبت می کنید، ممکن است چیزی بگویند.

They may say a joke, for example, or they may talk about a situation, like politics

آنها ممکن است مثلاً یک جوک بگویند، یا ممکن است در مورد یک موقعیت، مانند سیاست

or anything like that, and they're making a reference to something.

یا هر چیز دیگری صحبت کنند، و به چیزی اشاره کنند.

Now, you heard it correctly, you heard the words, but you have no idea what they're talking

حالا، شما آن را درست شنیدید، کلمات را شنیدید ، اما نمی دانید در مورد چه چیزی صحبت می

about.

کنند.

Okay?

باشه؟

And the problem, here, again: It's not the language; it's the fact that the thing that

و مشکل، دوباره اینجاست: این زبان نیست. این واقعیت است که چیزی که

they referred to, you just don't know what that...

آنها به آن اشاره کردند، شما فقط نمی دانید آن

What they're talking about.

چیست ... آنها در مورد چه چیزی صحبت می کنند.

Okay?

باشه؟

So, for example: Sports, literature, movies - these are major points of reference for

بنابراین، به عنوان مثال: ورزش، ادبیات، فیلم - اینها نقاط مرجع اصلی

a lot of people.

برای بسیاری از مردم هستند.

Okay?

باشه؟

And think about, again, where you're going to be studying...

و دوباره به این فکر کنید که قرار است کجا تحصیل کنید...

Where you're going to be speaking English.

جایی که قرار است انگلیسی صحبت کنید.

If you're planning to go to the US and you're studying American English, but then you come

اگر قصد دارید به ایالات متحده بروید و انگلیسی آمریکایی می‌خوانید، اما بعد

to the States and you have no idea what anybody's talking about half the time - again, some

به ایالات متحده می‌آیید و نمی‌دانید کسی در مورد چه چیزی صحبت می‌کند - باز هم، برخی

of it is just the language, but a lot of it is the cultural references.

از آن‌ها فقط زبان هستند، اما بسیاری از آن مراجع فرهنگی است.

So, let's talk about sports as an example.

بنابراین، اجازه دهید به عنوان مثال در مورد ورزش صحبت کنیم.

Americans love sports, and sports is such a big part of everyday life in the US that

آمریکایی ها ورزش را دوست دارند و ورزش آنقدر بخش بزرگی از زندگی روزمره در ایالات متحده است

a lot of the language from sports makes its way into everyday speech.

که بسیاری از زبان های ورزش به گفتار روزمره راه پیدا می کند.

Okay?

باشه؟

So, if somebody says: "Okay, well, the ball's in your court."

بنابراین، اگر کسی بگوید: "باشه، خوب، توپ در زمین شماست."

They're talking about a situation: "I've done everything I can."

آنها در مورد یک موقعیت صحبت می کنند: "من هر کاری از دستم بر بیاید انجام داده ام."

Like, my friend and...

مثل دوست من و ...

My friend and his girlfriend had a fight.

دوستم و دوست دخترش دعوا کردند.

And he apologized and he bought her some flowers, and he did everything he could.

و عذرخواهی کرد و برایش گل خرید و هر کاری از دستش برمی آمد انجام داد.

Now the ball's in her court.

حالا توپ در زمین اوست.

And you're thinking there, like: "Ball?

و شما در آنجا به این فکر می کنید که: "توپ؟ مثلاً

Like, what does 'ball' have to do with anything?

"توپ" چه ربطی به هر چیزی دارد؟

What does 'court' have to do with a girlfriend/boyfriend fight?"

"زمین" چه ربطی به دعوای دوست دختر/دوست پسر دارد ؟"

What this means: "The ball is in your court"...

این به چه معناست: "توپ در زمین شماست"...

So, think about basketball.

پس به بسکتبال فکر کنید.

You have a basketball court.

شما یک زمین بسکتبال دارید.

When the ball is in my court, when I have the possession of the ball, it means I'm in

وقتی توپ در زمین من است، وقتی توپ را در اختیار دارم، به این معنی است که

control of the ball.

کنترل توپ را در اختیار دارم.

So, I control the play; I decide to go this way, this way, up the middle, up the sides,

بنابراین، من بازی را کنترل می کنم. تصمیم گرفتم از این طرف، از این طرف، از وسط، بالا، از طرفین،

slow, fast; I control the tempo, I control the direction.

آهسته، سریع بروم. من سرعت را کنترل می کنم، من جهت را کنترل می کنم.

So, to say: "The ball's in your court" means that you have the control...

بنابراین، گفتن: "توپ در زمین شماست" به این معنی است که شما کنترل را در اختیار دارید

The decision on how to proceed is now yours.

... تصمیم در مورد نحوه ادامه کار اکنون با شماست.

So, if his girlfriend...

بنابراین، اگر دوست دخترش...

If the ball's in his girlfriend's court, he did everything he can, now she must decide

اگر توپ در زمین دوست دخترش است، او هر کاری از دستش بر می‌آمد انجام می‌داد، حالا او باید تصمیم بگیرد

and continue the process.

و این روند را ادامه دهد.

Okay?

باشه؟

That's from basketball.

اونم از بسکتبال

So, there was a business meeting-okay?-and we sent one of our company's representatives

بنابراین، یک جلسه کاری برگزار شد - باشه؟ - و ما یکی از نمایندگان

to the client's office to try to convince them not to leave; not to go to the competitor.

شرکتمان را به دفتر مشتری فرستادیم تا آنها را متقاعد کنیم که ترک نکنند. به سمت رقیب نرود

And the guy came back and I say: -"So, how did the...?

و آن مرد برگشت و من می گویم: -خب، چطور شد؟

How did his meeting go?"

ملاقاتش چطور پیش رفت؟

-"Totally dropped the ball."

-"به طور کامل توپ را رها کرد."

And you're listening, and you're going: "Ball again?

و داری گوش میدی و میری: "بازم توپ ؟

What's with this ball?

این توپ چیه؟

Everybody's holding a ball?

همه یه توپ نگه میدارن؟

Like, was it juggling?

مثل اینکه شعبده

Are they playing basketball here, too?"

بازی بود؟ اینجا هم بسکتبال بازی میکنن؟"

No.

نه.

Here, they're using football analogy.

در اینجا، آنها از قیاس فوتبال استفاده می کنند.

American football.

فوتبال آمریکایی.

So, the player catches the ball and he's running down the field, and he gets tackled.

بنابراین، بازیکن توپ را می گیرد و او در زمین می دود، و او تکل می خورد.

If he drops the ball...

اگر توپ را رها کند...

Now, they also call it "fumble".

حالا به آن می گویند «فمبل».

You could say: "Oh, he totally fumbled it."

می توانید بگویید: "اوه، او کاملاً آن را اشتباه زد."

Or: "He...

یا: "او...

He dropped the ball."

او توپ را رها کرد."

Same meaning.

همان معنا.

If the ball drops, the other team can pick it up and run the opposite direction, and

اگر توپ بیفتد، تیم دیگر می تواند آن را برداشته و در جهت مخالف بدود و

score and you're going to lose the game.

گل بزند و شما بازی را باخته اید.

So: "If somebody dropped the ball" means he did a very bad job; he made a big mistake,

بنابراین: "اگر کسی توپ را رها کرد" یعنی او کار بسیار بدی انجام داده است. او یک اشتباه بزرگ مرتکب شد

and there's going to be negative consequences.

و عواقب منفی در پی خواهد داشت.

But if you know nothing about football and you don't know any of the language about football...

اما اگر شما چیزی در مورد فوتبال نمی دانید و هیچ یک از زبان های فوتبال را نمی دانید...

And Americans love football, and they're going to use the football language all the time.

و آمریکایی ها عاشق فوتبال هستند و همیشه از زبان فوتبال استفاده می کنند.

In fact, I'm going to make a video about sports expressions in everyday conversation to help

در واقع، من قصد دارم ویدیویی در مورد عبارات ورزشی در مکالمات روزمره بسازم تا به

you guys out; but for now, an example.

شما کمک کنم. اما در حال حاضر یک مثال

Sports, if you're going to the States: Learn about football, learn about baseball, learn

ورزش، اگر به ایالات متحده می‌روید: درباره فوتبال بیاموزید، درباره بیسبال بیاموزید،

about basketball because these words are going to be used in everyday conversation.

درباره بسکتبال بیاموزید زیرا این کلمات در مکالمات روزمره استفاده می‌شوند.

In literature.

در ادبیات.

Catch-22 is a famous novel by Joseph Heller.

Catch-22 رمان معروفی از جوزف هلر است.

And "catch-22" is an everyday expression; it means either way you look at a situation,

و "catch-22" یک عبارت روزمره است. به این معنی است که در هر صورت به یک موقعیت نگاه کنید،

it's a bad outcome.

نتیجه بدی است.

For example, in the common...

مثلاً در مشترک ...

The most common example of a catch-22: When you graduate high...

رایج ترین مثال catch-22: وقتی فارغ التحصیل شدید ...

University, you want to find a job.

دانشگاه می خواهید کار پیدا کنید.

Most companies want you to have job experience.

اکثر شرکت ها از شما می خواهند که تجربه کاری داشته باشید.

But if you...

اما اگر شما ...

If you need job experience to get a job, then you can't get the job to get the experience.

اگر برای به دست آوردن شغل نیاز به تجربه شغلی دارید، نمی توانید شغلی را برای به دست آوردن تجربه بدست آورید.

Right?

درست؟

So, it's a catch-22; either way, you can't do anything.

بنابراین، آن را گرفتن-22 است. در هر صورت، شما نمی توانید کاری انجام دهید.

And this came from the novel.

و این از رمان آمده است.

But it doesn't mean that everybody has read this novel, but everybody knows this expression

اما به این معنی نیست که همه این رمان را خوانده‌اند، بلکه همه این عبارت را می‌دانند

made famous by this novel.

که با این رمان معروف شده است.

Or: "A rose by any other name".

یا: "گل رز به هر نام دیگر".

Now, this is a line from Shakespeare, and a lot of Shakespeare's language is used in

اکنون این خطی از شکسپیر است و بسیاری از زبان شکسپیر در

everyday conversation.

مکالمات روزمره استفاده می شود.

Most people don't realize it's from Shakespeare, but they know the expression.

اکثر مردم متوجه نمی شوند که این از شکسپیر است، اما آنها بیان را می دانند.

"A rose by any other name is still a rose."

"رز با هر نام دیگری هنوز یک گل رز است."

So, you can look at something, and you can call it something else; you don't change the

بنابراین، شما می توانید به چیزی نگاه کنید، و می توانید آن را چیز دیگری بنامید. شما واقعیت وضعیت را تغییر نمی دهید

fact of what the situation is.

.

So, if you can look at a...

بنابراین، اگر می توانید به یک ... نگاه کنید،

Let's say politics.

بیایید بگوییم سیاست.

You look at a particular situation: The president did this, but he called it something else

شما به یک موقعیت خاص نگاه می کنید: رئیس جمهور این کار را انجام داد، اما او آن را چیز دیگری نامید

that sounds good.

که به نظر خوب می رسد.

He did something bad, he called it, like, philanthropy - it's still something bad.

او کار بدی انجام داد، اسمش را گذاشت، مثلاً بشردوستی - هنوز هم چیز بدی است.

You can change the name; you can't change the fact.

می توانید نام را تغییر دهید؛ شما نمی توانید واقعیت را تغییر دهید

But...

اما...

And another thing to keep in mind: Remember I said: "A rose by any other name is still

و نکته دیگری که باید در نظر داشته باشید: یادتان هست که گفتم: "گل رز با هر نام دیگری هنوز

a rose"?

یک رز است"؟

People who are familiar with these expressions - they're going to use half the expression;

افرادی که با این عبارات آشنا هستند - از نیمی از عبارت استفاده می کنند.

they're not going to use the full expression because saying half is enough.

آنها نمی خواهند از عبارت کامل استفاده کنند زیرا گفتن نیمی از آن کافی است.

Everybody understands the ending; they don't need to say it.

همه پایان را می فهمند؛ آنها نیازی به گفتن آن ندارند

Okay.

باشه.

So, you need to read a lot of stuff.

بنابراین، شما باید مطالب زیادی بخوانید.

Movies.

فیلم ها.

And both of these two come from the same movie, actually.

و هر دوی این دو در واقع از یک فیلم می آیند .

Very famous movie.

فیلم بسیار معروف

"I don't think we're in Kansas anymore."

فکر نمی کنم دیگر در کانزاس باشیم.

I forgot the "anymore".

"دیگر" را فراموش کردم.

"I don't think we're in Kansas anymore" means we're in a very strange situation; we don't

«فکر نمی‌کنم دیگر در کانزاس باشیم» یعنی در وضعیت بسیار عجیبی هستیم. ما نمی

know what to do because everything is not like the way it's supposed to be.

دانیم چه کنیم زیرا همه چیز آنطور که باید باشد نیست.

Or: "Well, he saw what's behind the curtain and he lost all hope", or faith, or whatever.

یا: «خوب دید پشت پرده چه چیزی هست و امیدش را از دست داد» یا ایمان یا هر چیز دیگری.

Both of these expressions come from the movie The Wizard of Oz.

هر دوی این عبارات از فیلم جادوگر شهر اوز آمده است.

Dorothy says to her dog Toto, when they wake up after the tornado...

دوروتی به سگش توتو می گوید، وقتی بعد از گردباد از خواب بیدار می شوند...

They're looking around.

دارند به اطراف نگاه می کنند.

You got, like, a yellow-brick road, you got little munchkins running around, and a witch.

شما مثلاً یک جاده آجری زرد دارید، خرچنگ های کوچکی دارید که در اطراف می دوند و یک جادوگر.

A good witch, a bad witch, and everything: "Oh, what...?

یک جادوگر خوب، یک جادوگر بد، و همه چیز: "اوه، چی...؟

What's going on?

چه خبر است؟

I'm a little confused.

من کمی گیج

I don't think...

هستم. فکر نمی کنم...

Toto, I don't think we're in Kansas anymore" means we're in a strange situation; we have

توتو، فکر نمی کنم در کانزاس باشیم. دیگر» یعنی ما در موقعیت عجیبی هستیم.

to adjust.

باید تنظیم کنیم

"To see what's behind the curtain".

"برای دیدن آنچه در پشت پرده است".

So, Oz was this great and powerful wizard, but then Toto went and pulled back a curtain,

بنابراین، اوز این جادوگر بزرگ و قدرتمند بود، اما پس از آن توتو رفت و پرده‌ای را کنار زد

and they could see a little, old man using some machines.

و آنها می‌توانستند پیرمرد کوچکی را ببینند که از چند دستگاه استفاده می‌کند.

So, when you see what's behind the curtain, you see that there's no real secret to it;

بنابراین، وقتی می‌بینید چه چیزی پشت پرده است، می‌بینید که هیچ رازی واقعی برای آن وجود ندارد.

there's no great power to something.

هیچ قدرت بزرگی برای چیزی وجود ندارد

It's a very simple thing made to look like something else.

این یک چیز بسیار ساده است که شبیه چیز دیگری است.

But, again, if you've never heard of the movie, The Wizard of Oz, and somebody uses this expression,

اما، باز هم، اگر تا به حال نام فیلم جادوگر شهر اوز را نشنیده باشید و کسی از این عبارت استفاده کند،

you're not going to understand.

متوجه نخواهید شد.

You heard: -"I don't think..."

شنیدی: -"فکر نمی کنم..."

-"Okay.

-"باشه.

'I don't think', I know this."

"فکر نمی کنم"، من این را می دانم.

-"...we are in Kansas."

-"...ما در کانزاس هستیم."

-"'we are', okay.

-"ما هستیم"، باشه.

I think Kansas is a state in the US.

من فکر می کنم کانزاس یک ایالت در ایالات متحده است.

We're not in Kansas.

ما در کانزاس نیستیم.

No, we're in New York.

نه، ما در نیویورک هستیم.

What does Kansas have to do with it?"

کانزاس چه ربطی به آن دارد؟

So, you don't know because that's not what it actually means; it means something else.

بنابراین، شما نمی دانید زیرا این معنای واقعی آن نیست. معنی چیز دیگری است

Okay?

باشه؟

"Show me the money" from the movie Jerry Maguire - Tom Cruise: "You show me the money.

"پول را به من نشان بده" از فیلم جری مگوایر - تام کروز: "پول را به من نشان بده. پول را به

Show me the money."

من نشان بده."

Right?

درست؟

It's a good movie, by the way; you should watch it.

اتفاقاً فیلم خوبی است. شما باید آن را تماشا کنید

But what does this mean now?

اما این الان به چه معناست؟

"Show me the money" means: Prove it.

«پول را به من نشان بده» یعنی: ثابت کن.

Talk - cheap.

صحبت - ارزان.

I don't care about what you have to say; show me something, do something to convince me.

برای من مهم نیست که شما چه می گویید. چیزی به من نشان بده، کاری بکن تا من را متقاعد کند.

Now, great.

حالا عالیه

All of these things...

همه این چیزها ...

You know all the words, you heard all the words, but you don't understand them, so how

شما همه کلمات را می دانید، همه کلمات را شنیده اید ، اما آنها را درک نمی کنید، پس

are you going to fix this situation?

چگونه می خواهید این وضعیت را درست کنید؟

You have to engage the culture of the country you're going to, or the country you want to

شما باید فرهنگ کشوری را که به آن می‌روید، یا کشوری که می‌خواهید

learn about.

درباره آن بیاموزید، درگیر کنید.

If you want to learn about the States, watch sports, watch Hollywood movies.

اگر می خواهید در مورد ایالات متحده بدانید ، ورزش تماشا کنید، فیلم های هالیوود را تماشا کنید.

You want to go to England, watch whatever sports they play, like soccer, or rugby, or

شما می خواهید به انگلستان بروید، ورزش هایی را که آنها بازی می کنند تماشا کنید، مانند فوتبال، راگبی،

lacrosse, or cricket, or whatever.

لاکراس، کریکت، یا هر چیز دیگری.

Learn those languages...

آن زبان ها را

Learn those words and expressions.

یاد بگیرید... آن کلمات و عبارات را یاد بگیرید.

Figure out what is popular in the culture.

دریابید که چه چیزی در فرهنگ رایج است.

And again, there's a reason it's called "pop culture".

و باز هم دلیلی وجود دارد که آن را " فرهنگ پاپ" می نامند.

And if you're not sure what "pop culture" means - "pop" means popular.

و اگر مطمئن نیستید که "فرهنگ پاپ" به چه معناست - "پاپ" به معنای محبوب است.

Find out what is popular in the culture, because these things will be referred to.

ببینید چه چیزی در فرهنگ رایج است، زیرا به این موارد اشاره خواهد شد.

And especially learn a little bit about the history of the nation.

و به خصوص کمی در مورد تاریخ ملت بیاموزید.

Right?

درست؟

Americans and British, they always make references to historical characters, or historical situations

آمریکایی ها و بریتانیایی ها همیشه به شخصیت های تاریخی یا موقعیت ها

or events in modern contexts.

یا رویدادهای تاریخی در زمینه های مدرن اشاره می کنند.

Okay?

باشه؟

Everybody knows Napoleon, and Napoleon is always brought up in whatever contexts today

ناپلئون را همه می شناسند، و ناپلئون همیشه در هر زمینه ای حتی امروز تربیت می شود

even.

.

Now, how are you going to do this?

حال، چگونه می خواهید این کار را انجام دهید؟

Read newspapers.

روزنامه بخوانید.

You all have an internet connection; you're watching this on the internet.

همه شما به اینترنت متصل هستید. شما این را در اینترنت تماشا می کنید

Start reading local newspapers, start reading the national newspapers-okay?-from the country

شروع به خواندن روزنامه های محلی کنید، شروع به خواندن روزنامه های ملی - خوب؟ - از کشوری

you're going to, and look at the expressions they're using.

که می خواهید بروید، و به عباراتی که آنها استفاده می کنند نگاه کنید.

If you come across something and you understand the words, but you don't understand the sentence

اگر به چیزی برخورد کردید و کلمات را فهمیدید، اما جمله را متوجه نشدید

- look it up; figure out what you can...

- آن را جستجو کنید. بفهمید که چه چیزی می توانید...

What it means.

یعنی چه.

An...

One place to do this, you can Google this: Look for an urban dictionary.

یک مکان برای انجام این کار، می توانید این را در گوگل جستجو کنید: به دنبال یک فرهنگ لغت شهری باشید.

An urban dictionary is the dictionary not like Merriam-Webster's or an Oxford dictionary.

فرهنگ لغت شهری فرهنگ لغتی است که مانند مریام وبستر یا فرهنگ لغت آکسفورد نیست.

It will tell you the meanings of certain words and expressions as they are used in pop culture.

معانی کلمات و عبارات خاصی را همانطور که در فرهنگ پاپ استفاده می شود به شما می گوید.

Right?

درست؟

An urban dictionary can be very useful.

دیکشنری شهری می تواند بسیار مفید باشد.

Don't learn grammar from it; don't study it for your IELTS, TOEFL, CAE, whatever exam

گرامر را از آن یاد نگیرید. آن را برای آیلتس، تافل، CAE، هر امتحانی

you're taking.

که شرکت می کنید، مطالعه نکنید.

Use it to learn how to speak to everyday people on the street.

از آن برای یادگیری نحوه صحبت کردن با مردم عادی در خیابان استفاده کنید.

Watch TV shows from the area you're going to.

برنامه‌های تلویزیونی را از منطقه‌ای که می‌روید تماشا کنید.

Watch movies made from the area you're going to.

فیلم های ساخته شده از منطقه ای را که می خواهید ببینید تماشا کنید.

Now, if you want to pick up on the slang and a bit more of the pop culture-and this might

حالا، اگر می‌خواهید به زبان عامیانه و کمی بیشتر فرهنگ پاپ بپردازید - و این ممکن

sound a little bit weird-watch YouTube videos created by young people in the area you're

است کمی عجیب به نظر برسد، ویدیوهای YouTube را تماشا کنید که توسط جوانان در منطقه‌ای که

going to.

می‌روید ایجاد شده‌اند.

Now, I'm not too young.

حالا من خیلی جوان نیستم.

I'm not that old, but I'm not that young either.

من آنقدرها هم پیر نیستم، اما آنقدرها هم جوان نیستم.

There are...

وجود دارد...

There's a lot of slang that people use these days that I don't even know what they mean.

این روزها عامیانه زیادی وجود دارد که من حتی نمی دانم منظورشان چیست.

I can guess because of the context and I can guess because some of the references, but

من می توانم به دلیل زمینه و می توانم به دلیل برخی از مراجع حدس بزنم، اما

for somebody learning English, this will sound like complete jibberish.

برای کسی که زبان انگلیسی را یاد می گیرد، این یک جنجال کامل به نظر می رسد.

Now, it's still pretty popular, but if you talk about a person who's a "trainwreck",

در حال حاضر، هنوز هم بسیار محبوب است، اما اگر در مورد شخصی صحبت کنید که "قطار شکسته" است،

okay?

خوب است؟

So, especially when you're talking about, like, Hollywood actors or actresses: "Oh,

بنابراین، به خصوص وقتی در مورد بازیگران یا هنرپیشه های هالیوود صحبت می کنید: "اوه،

she...

او...

Like, I think Lindsay Lohan"...

مثل، فکر می کنم لیندسی لوهان"...

I don't know if everybody knows Lindsay Lohan: "She was a total trainwreck."

من نمی دانم که آیا همه لیندسی لوهان را می شناسند یا نه: "او کاملاً بود غرق قطار."

Now, if you think about a train, you have one train going this way, another train going

حالا، اگر به قطاری فکر می‌کنید، یک قطار دارید که به این طرف می‌رود، قطار دیگری از

this way - it's a big mess.

این طرف می‌رود - این یک آشفتگی بزرگ است.

And when you say someone is a trainwreck - means that...

و وقتی می گویید کسی قطار غرق شده است - به این معنی است که ...

That person's life is a complete mess; it's a disaster.

زندگی آن شخص یک آشفتگی کامل است. این یک فاجعه است.

They destroyed everything that they had, and now they're, like, basically nothing.

آنها همه چیزهایی را که داشتند نابود کردند و حالا اساساً هیچ نیستند.

Okay?

باشه؟

Now, on the other hand...

حالا، از طرف دیگر...

And we're...

و ما...

I'm still going to go on the motif of trains.

من همچنان روی موتیف قطارها می روم.

I don't know if this is still popular, but it was popular for a little while.

نمی‌دانم این هنوز هم محبوب است یا نه، اما برای مدتی محبوب بود.

"Off the rails".

"خارج از ریل".

Again, when we're talking about "off the rails", you have your train tracks - those are called

دوباره، وقتی در مورد "خارج از ریل" صحبت می کنیم، شما ریل قطار خود را دارید - که به آنها

rails.

ریل می گویند.

So, these guys are the rails.

بنابراین، این بچه ها ریل هستند.

If it's off the rails, it means it's, like, lost control.

اگر خارج از ریل باشد، به این معنی است که کنترل خود را از دست داده است.

But this is actually a good thing.

اما این در واقع چیز خوبی است.

If you go to the party and: -"How's the party?"

اگر به مهمانی بروید و: -" مهمانی چطور است؟"

-"Oh, it's off the rails", or whatever.

-"اوه، از ریل است" یا هر چیز دیگری.

It's really good.

واقعا خوبه.

It's so out of control that it's really good.

آنقدر خارج از کنترل است که واقعاً خوب است.

But at the same time, "off the rails" can also be very bad.

اما در عین حال، "خارج از ریل" نیز می تواند بسیار بد باشد.

Right?

درست؟

So: "The meeting went off the rails" means we lost control and the whole thing fell apart,

بنابراین: "جلسه از ریل خارج شد" یعنی ما کنترل خود را از دست دادیم و همه چیز به هم ریخت

and the whole meeting was a terrible failure.

و کل جلسه یک شکست وحشتناک بود.

Now, if you're going to hear this...

حالا، اگر قرار است این را بشنوید...

People are going to use this in everyday speech.

مردم از آن در گفتار روزمره استفاده خواهند کرد.

This is not so common in writing because it's too casual, but in everyday speech you're

این در نوشتن چندان رایج نیست زیرا خیلی معمولی است، اما در گفتار روزمره شما

going to hear these words all the time.

همیشه این کلمات را می شنوید.

Now, if you understand what a train is and you understand what a wreck is, it doesn't

حالا، اگر شما بفهمید قطار چیست و بفهمید که خرابکاری چیست، به این معنی نیست

mean you're going to understand what the people are talking about because you don't have the

که می‌خواهید بفهمید مردم درباره چه چیزی صحبت می‌کنند، زیرا

cultural connection; you're not connected to the culture of the place.

ارتباط فرهنگی ندارید. شما به فرهنگ آن مکان مرتبط نیستید.

So, the bottom line here: Get out of the text books, at least a little bit, and learn real

بنابراین، نکته اصلی اینجاست: حداقل کمی از کتاب های درسی خارج شوید و انگلیسی واقعی را یاد بگیرید

English.

.

But do it as a complement.

اما این کار را به عنوان مکمل انجام دهید.

Complement your textbook studies with real studies; books, newspapers, magazines, online

مطالعات کتاب درسی خود را با مطالعات واقعی تکمیل کنید . کتاب، روزنامه، مجلات،

articles, TV shows, movies, YouTube channels.

مقالات آنلاین، برنامه های تلویزیونی، فیلم ها، کانال های یوتیوب.

Now, I'm personally shocked by just how many channels there are on YouTube now and how

اکنون، من شخصاً از تعداد کانال‌هایی که اکنون در YouTube وجود دارد و

many different ways you can learn to put on makeup, or how many different ways you can

روش‌های مختلفی که می‌توانید آرایش کردن را یاد بگیرید ، یا روش‌های مختلفی که می‌توانید

learn DIY.

DIY را یاد بگیرید، شوکه شده‌ام.

Everything these days is DIY: Do It Yourself.

این روزها همه چیز DIY است: خودتان انجامش دهید.

DIY decorating, DIY this, DIY that.

تزئینات DIY، این را خودتان انجام دهید، آن را خودتان انجام دهید.

Or: "lifehacks", this is another buzzword.

یا: "lifehacks"، این هم یکی دیگر از کلمات رایج است.

And I've watched some of these lifehack videos, and I...

و من برخی از این ویدیوهای لایف هک را تماشا کرده ام، و من...

I mean, kind of...

یعنی نوعی...

Some of them are a bit ridiculous; some of them are, like, kind of funny; some of them

برخی از آنها کمی مسخره هستند. برخی از آنها به نوعی خنده دار هستند. برخی از آنها

are actually pretty useful.

در واقع بسیار مفید هستند.

But for you, these are all very good videos because you're going to hear real people without

اما برای شما، اینها همه ویدیوهای بسیار خوبی هستند زیرا می‌توانید افراد واقعی را

a script just talking, talking like they would to their friends because they view their audience

بدون فیلمنامه بشنوید که فقط صحبت می‌کنند، همانطور که با دوستان خود صحبت می‌کنند زیرا مخاطبان

as their friends.

خود را دوستان خود می‌دانند.

Listen to your friends.

به دوستان خود گوش دهید.

Let your friends talk to you.

اجازه دهید دوستانتان با شما صحبت کنند.

Join the comment section.

به بخش نظرات بپیوندید.

Get into the comments, start, you know, getting involved in dialogues.

وارد نظرات شوید، شروع کنید، می دانید، درگیر دیالوگ ها شوید.

Some of them get a little bit mean, and rude, and nasty - stay away from those ones; but,

برخی از آنها کمی بد، و بی ادب، و زشت می شوند - از آن ها دوری کنید. اما،

you know, the good dialogues in the comment section, get in there, start talking sort

می دانید، دیالوگ های خوب در بخش نظرات ، وارد آن شوید، شروع به صحبت کنید

of, but: Listen, listen, listen.

، اما: گوش کن، گوش کن، گوش کن.

It's not all about textbooks.

همه چیز مربوط به کتاب های درسی نیست.

Okay?

باشه؟

Learn the textbooks for the tests; learn real English for real English.

کتاب های درسی آزمون ها را بیاموزید. انگلیسی واقعی را برای انگلیسی واقعی یاد بگیرید.

And, again: Practice what you're learning.

و دوباره: آنچه را که یاد می گیرید تمرین کنید.

Find someone to speak with.

کسی را پیدا کنید که با او صحبت کنید.

Use these expressions in everyday life, and your listening will just improve, and improve,

از این عبارات در زندگی روزمره استفاده کنید، و گوش دادن شما فقط بهبود می یابد، بهبود می یابد

and improve.

و بهبود می یابد.

Okay?

باشه؟

So, these are just some tips.

بنابراین، اینها فقط چند نکته هستند.

There are other sources; sports, literature, movies, history - lots of different sources.

منابع دیگری نیز وجود دارد؛ ورزش، ادبیات، فیلم، تاریخ - بسیاری از منابع مختلف.

Figure them out, learn from them, improve your listening skills, and your speaking skills

آنها را کشف کنید، از آنها بیاموزید، مهارت های شنیداری و مهارت های صحبت کردن خود را در حین

as you go.

حرکت بهبود بخشید.

So, if you have any questions about this, please go to www.engvid.com and join the forum,

بنابراین، اگر در این مورد سؤالی دارید، لطفاً به www.engvid.com بروید و به انجمن بپیوندید

and you can ask me questions about anything you learned in this video.

و می توانید در مورد هر چیزی که در این ویدیو یاد گرفتید از من سؤال بپرسید.

There's also a bit of a review quiz you can take there to review what we talked about

همچنین کمی آزمون بررسی وجود دارد که می توانید برای مرور آنچه در اینجا در مورد آن صحبت کردیم، در

here.

آنجا شرکت کنید.

And if you like my channel, please subscribe to it on YouTube and come back for more good

و اگر کانال من را دوست دارید، لطفاً در YouTube مشترک شوید و برای نکات خوب بیشتر

tips to improve your English.

برای بهبود زبان انگلیسی خود بازگردید.

Bye.

خدا حافظ.