11 common English words with slang meanings you can’t guess!

Hi. Welcome to www.engvid.com. I'm Adam. In today's video, I have a bit of a treat for

سلام. به www.engvid.com خوش آمدید. من آدام هستم. در ویدیوی امروز کمی برای

you. Okay? I'm going to teach you some new words. Okay? First, before I get into it,

شما لذت دارم. باشه؟ من قصد دارم چند کلمه جدید به شما آموزش دهم . باشه؟ اول، قبل از اینکه وارد آن

let me just show you these words. "Vegetable", "beef", "dead", "beat", "crash", "axe", "can",

شوم، اجازه دهید فقط این کلمات را به شما نشان دهم. «سبزیجات»، «گوساله»، «مرده»، «ضربه»، «تصادف»، «تبر»، «قطو»،

"dirt", "trash", "sick", and "bust". Now, you're probably sitting there going, "Yeah,

«کثیف»، «سطل زباله»، «بیمار» و «بیست». حالا، احتمالاً آنجا نشسته‌اید و می‌گویید: «آره،

these are kind of basic everyday words", right? Like I said, everyday words. But I'm going

این‌ها یک جور کلمات اساسی روزمره هستند، درست است؟ همانطور که گفتم، کلمات روزمره. اما من قصد دارم

to show you the slang uses of these words. I'm going to show you how these words mean

کاربردهای عامیانه این کلمات را به شما نشان دهم. من قصد دارم به شما نشان دهم که چگونه این کلمات

something completely different than the meanings you're probably associating with them. So,

معنایی کاملاً متفاوت با معانی دارند که احتمالاً با آنها مرتبط می شوید. بنابراین،

for example, "vegetable", I think everybody knows this word, "vegetable". It's something

به عنوان مثال، "سبزیجات"، فکر می کنم همه این کلمه "سبزی" را می دانند. این چیزی است که

you eat, right? Like fruits and vegetables. So, you have, like, a lettuce, for example,

می خورید، درست است؟ مانند میوه ها و سبزیجات. بنابراین، شما مثلاً یک کاهو

as a vegetable, or a cucumber. But, did you know that "vegetable" can also mean, when

به عنوان سبزی یا خیار دارید. اما، آیا می‌دانستید که «سبزیجات» می‌تواند به این معنا هم باشد، وقتی

we talk about something being in a vegetative state, when a person, for example, let's say

در مورد چیزی در حالت نباتی صحبت می‌کنیم ، مثلاً مثلاً

someone got into a car accident and hit his or her head, and they're in the hospital and

یک نفر تصادف کرد و به سرش ضربه زد ، و آنها در بیمارستان و

they're in a state of a coma, they're in a vegetative state, there's not much brain frequency,

آنها در حالت کما هستند، آنها در حالت نباتی هستند، فرکانس مغزی زیادی

there's not much brain activity. So, we say this person is vegetative, this person is

وجود ندارد، فعالیت مغزی زیادی وجود ندارد. بنابراین، ما می گوییم این شخص نباتی است، این شخص

like a vegetable, just lying there, not moving. Right? So, alive, but not moving. So, we call

مانند یک سبزی است، فقط آنجا دراز می کشد، حرکت نمی کند. درست؟ بنابراین، زنده است، اما حرکت نمی کند. بنابراین، ما به

this person in slang, we say he or she is a vegetable. So, when we talk about somebody,

این شخص در زبان عامیانه می گوییم، می گوییم سبزی است. بنابراین، وقتی در مورد کسی صحبت می کنیم،

when we say, you know, he's not that smart, he's like he's a vegetable. He's alive, but

وقتی می گوییم، می دانید، او آنقدرها هم باهوش نیست ، مثل یک سبزی است. او زنده است، اما

that's it. He's a body with no brain. But, and another way to use it, to "veg out". Okay?

همین. او یک بدن بدون مغز است. اما، و راه دیگری برای استفاده از آن، "سبزی گیری". باشه؟

As a verb, and we use "veg" like it sounds like a "j", to "veg out" means to relax and

به عنوان یک فعل، و ما از "وگ" استفاده می کنیم، مانند "j"، "گیاه برداری" به معنای آرام کردن و

do nothing. "What are you doing this weekend?" "Oh, I think I'm going to veg out at home."

انجام هیچ کاری است. "آخر این هفته چه کار می کنی؟" "اوه، فکر می کنم می خواهم در خانه سبزی کنم."

Okay, so as a non-native English speaker, you're thinking, "Veg, veg, I don't know this

خوب، به عنوان یک انگلیسی زبان غیر بومی، شما فکر می کنید، "Veg، Veg، من این کلمه را نمی دانم

word. What does'veg' mean?" "Oh, you know, like vegetable." "You're going to go home

. 'veg" به چه معناست؟ "اوه، می دانید، مانند سبزیجات." "

and eat vegetables all weekend?" "No, I'm going to lie on my couch like a vegetable,

میخوای آخر هفته بری خونه و سبزیجات بخوری؟" "نه، من مثل یک سبزی روی مبل خود دراز می کشم،

doing nothing, relaxing." Okay? So, to "veg out" from "vegetable", or if someone is a

هیچ کاری انجام نمی دهم، استراحت می کنم." باشه؟ بنابراین، "سبزیجات " را از "سبزیجات" خارج کنید، یا اگر کسی

vegetable, not doing anything or not too much brain power there.

سبزی است، کاری انجام نمی دهد یا قدرت مغز زیادی در آنجا ندارد.

"Beef", and again you're thinking, okay, again, food, you eat beef, you know, cow, cooked

"گوساله" و دوباره به این فکر می کنی، باشه، دوباره غذا، گوشت گاو می خوری، می دانی، گاو،

beef. "Beef" can also mean "complaint" or "problem". So, you go to your boss and you

گوشت گاو پخته. "بیف" می تواند به معنای "شکایت" یا "مشکل" نیز باشد. بنابراین، شما به رئیس خود می روید و می

say, you know, "I have a beef with you. I have a beef with you." It means I have a problem

گویید، می دانید، "من با شما یک گوشت گاو دارم. من یک گوشت گاو با شما دارم." یعنی من

with you, I have a complaint about you. And the boss says, "Well, take your beef to HR."

با شما مشکل دارم، از شما شکایت دارم. و رئیس می گوید: "خب، گوشت گاو خود را به HR ببرید."

It means I don't want to hear your beef, I don't want to hear your complaint. Take your

یعنی من نمی خواهم گوشت گاو شما را بشنوم، نمی خواهم شکایت شما را بشنوم.

beef to HR. So, very commonly used, what's your beef? I have a beef with you. Take your

گوشت گاو خود را به HR ببرید. بنابراین، بسیار رایج استفاده می شود، گوشت گاو شما چیست؟ من یک گوشت گاو با شما دارم. گوشت گاو خود را به

beef elsewhere. Take your complaints, take your problem somewhere else. Okay?

جای دیگری ببرید. شکایت خود را بگیرید ، مشکل خود را به جای دیگری ببرید. باشه؟

"Dead". "Dead" means dead, not alive, but we use it not only for living things, we use

"مرده". مرده به معنای مرده است نه زنده، اما ما آن را نه تنها برای موجودات زنده،

it for places. Okay? It basically means empty or quiet. So, you go to a club and you're

بلکه برای مکان ها به کار می بریم. باشه؟ در اصل به معنای خالی یا ساکت است. بنابراین، شما به یک باشگاه می روید و

at the club and your friend calls you, you say, "How is it there?" "Oh, it's dead." What

در باشگاه هستید و دوستتان با شما تماس می گیرد، می گویید "آنجا چطور است؟" "اوه، مرده است."

does that mean? It means that there's not many people and there's not much activity

معنی آن چیست؟ یعنی جمعیت زیاد نیست و فعالیت زیاد نیست

and it's very quiet. It usually means boring. Right? If you go to a restaurant, "How was

و خیلی ساکت است. معمولاً به معنای خسته کننده است. درست؟ اگر به رستوران رفتید، "رستوران چطور

the restaurant?" "Oh, it was dead. We left." Okay? So, anything... Any place you go to,

بود؟" "اوه، مرده بود. ما رفتیم." باشه؟ بنابراین، هر چیزی... هر جایی که می روید

there's not much action, not much activity, you say it's dead or not many people, you

، عمل زیادی وجود ندارد، فعالیت زیادی وجود ندارد، می گویید مرده است یا افراد زیادی نیستند، می

say it's dead and you move on.

گویید مرده است و ادامه می دهید.

"Beat". Now, "beat" can mean, like, to beat somebody. Okay? But it can also mean very,

"ضرب و شتم". حال، "کتک زدن" می تواند به معنای کتک زدن کسی باشد. باشه؟ اما همچنین می تواند به معنای بسیار

very tired. Okay? So, you come home and your friend or your roommate says, "How do you

بسیار خسته باشد. باشه؟ بنابراین، شما به خانه می آیید و دوست یا هم اتاقی شما می گوید: "چه

feel?" "I'm beat." "I'm beat" as an adjective means I'm very, very tired, I want to go to

احساسی داری؟" "من کتک خورده ام." "من کتک خورده ام" به عنوان یک صفت به معنای بسیار بسیار خسته هستم، می خواهم

sleep. So, then your friend says, "Well, why don't you just crash?" "Crash" means go to

بخوابم. بنابراین، سپس دوست شما می گوید، "خب، چرا شما فقط تصادف نمی کنید؟" «تصادف» یعنی

sleep. Or, "sleep over at someone's house". So, my apartment, for example, my apartment

بخواب. یا «در خانه کسی بخواب». بنابراین، آپارتمان من، به عنوان مثال، آپارتمان من

for some reason has lots of cockroaches. Somebody left some garbage in the hallway and cockroaches

به دلایلی تعداد زیادی سوسک دارد. یک نفر مقداری زباله در راهرو گذاشت و سوسک ها

came in and they came under my door, now my apartment is full of cockroaches. So, I called

وارد شدند و زیر در من آمدند، اکنون آپارتمان من پر از سوسک است. بنابراین، من با

the company to come clean it up, but they're going to put, like, some poison fume to kill

شرکت تماس گرفتم تا بیایم آن را تمیز کنیم، اما آنها قصد دارند، مثلاً، مقداری دود سمی بگذارند تا

them all. So, I call my friend and say, "I can't stay in my apartment tonight, can I

همه آنها را بکشد. بنابراین، به دوستم زنگ می زنم و می گویم: " امشب نمی توانم در آپارتمانم بمانم، آیا می توانم

crash at your house?" So, "crash". But when you think about the everyday use of "crash",

در خانه شما تصادف کنم؟" بنابراین، "تصادف". اما وقتی به استفاده روزمره از "تصادف" فکر می کنید،

like a car, crash. That's why it's called a car crash. But "crash" means to sleep, I'm

مانند یک ماشین، تصادف می کند. به همین دلیل به آن تصادف اتومبیل می گویند. اما «تصادف» یعنی خوابیدن،

going to crash. Or, "can I crash", to sleep over at somebody's house. So, "beat", very

تصادف می کنم. یا "میتونم تصادف کنم" تو خونه کسی بخوابم. بنابراین، "ضربه"، بسیار

tired. "Crash", sleep. Okay? "Axe". Now, "axe" is a tool, it's like a long stick with a metal

خسته است. "تصادف"، بخواب. باشه؟ "تبر". حالا «تبر » یک وسیله است، مثل یک چوب بلند است که یک قطعه فلزی دارد

piece, very sharp on one side, and you use it to cut trees. Okay? Again, I'm not a very

، یک طرفش خیلی تیز است و از آن برای بریدن درختان استفاده می‌کنید. باشه؟ باز هم می گویم که من

good artist. Oh, that's not so bad, actually. That's an axe, you use it to cut down a tree.

هنرمند خوبی نیستم. اوه، این خیلی بد نیست، در واقع. این یک تبر است، شما از آن برای قطع کردن یک درخت استفاده می کنید.

But it also means to fire someone. So, to fire someone. So, the boss is going to axe...

اما به معنای اخراج کردن هم هست. بنابراین، برای اخراج کسی. بنابراین، رئیس می خواهد تبر کند...

Or the company is going to axe 1,000 jobs. "Axe" means to fire, to let somebody go. Okay?

یا شرکت می خواهد 1000 شغل را از بین ببرد. تبر به معنای شلیک کردن، رها کردن کسی است. باشه؟

Somebody got axed. Got axed or got the axe. It means somebody or somebody lost his or

یک نفر تیشه زد تبر زدم یا تبر را گرفتم. به این معنی است که کسی یا کسی شغل خود را از دست داده است

her job. You actually hear this quite a bit in sports. The team is doing very badly and

. شما در واقع این را کمی در ورزش می شنوید. تیم خیلی بد کار می کند و

finally the coach got axed. Okay?

در نهایت مربی تیشه زد. باشه؟

Now, "can". "Can" has so many uses. I can swim, I can do this, I can do that. I have

اکنون، "می توان". "Can" کاربردهای بسیار زیادی دارد. من می توانم شنا کنم، من می توانم این کار را انجام دهم، من می توانم آن را انجام دهم. من

a can of Coke that I'm going to drink. All kinds of different meanings for "can". But

یک قوطی کوکاکولا دارم که می خواهم آن را بنوشم. انواع معانی مختلف برای "می توان". اما

do you know that "can" also means to fire someone? So, somebody got canned. Now, this

آیا می دانید که «می تواند» به معنای اخراج کردن هم هست؟ بنابراین، یک نفر کنسرو شد. حالا

is very slang. When you say someone got canned, it means they lost their job, they got fired.

این خیلی عامیانه است. وقتی می گویید یک نفر کنسرو شده ، یعنی کارش را از دست داده، اخراج شده است.

To can somebody, to fire somebody. Again, same as "axe", very completely different word.

به کسی می توانم، کسی را اخراج کردن. باز هم همان "تبر" کلمه کاملاً متفاوت.

Right?

درست؟

"Dirt". Now, again, you're thinking dirt on the ground, you have to sweep it, you have

"خاک". حالا بازم فکر میکنی خاک روی زمین باید

to wash it, or you have some dirt on yourself, you go take a shower, it's gone. "Dirt" can

جاروش کنی باید بشور یا خاکی روی خودت داری برو دوش بگیر دیگه رفته. "خاک" می تواند به

also mean information, but usually when you have dirt on someone... When you have dirt

معنای اطلاعات نیز باشد، اما معمولاً وقتی روی کسی خاک می خورید... وقتی روی کسی خاک می خورید

on someone, you have secret information, and it's information usually that can hurt this

، اطلاعات سری دارید و معمولاً این اطلاعات است که می تواند به این شخص آسیب برساند

person. So, if you're a politician, for example, and you have some good dirt on your opponent,

. بنابراین، برای مثال، اگر شما یک سیاستمدار هستید و مقداری کثیفی روی رقیب خود

you can embarrass him or her in the media and win your election. So, if someone has

دارید، می توانید او را در رسانه ها شرمنده کنید و در انتخابات خود پیروز شوید. بنابراین، اگر کسی

dirt on you, you should be very worried. If you get dirt on someone else, you have a little

روی شما کثیفی دارد، باید بسیار نگران باشید. اگر به شخص دیگری کثیف شوید،

bit of power over them. Okay? So, you can get dirt on someone.

اندکی بر او قدرت دارید. باشه؟ بنابراین، شما می توانید خاک را به کسی وارد کنید.

"Trash". So, again, you know trash, garbage, rubbish, you take it outside or you have a

"زباله ها". بنابراین، دوباره، شما زباله، زباله، زباله را می شناسید، آنها را به بیرون می برید یا

trash bin, but to "trash" can also mean to destroy or to damage. So, my friends went

سطل زباله دارید، اما "سطل زباله" می تواند به معنای تخریب یا آسیب رساندن نیز باشد. بنابراین، دوستان من

to Las Vegas and they got a little bit, you know, too excited and too happy and too drunk,

به لاس وگاس رفتند و آنها کمی هیجان زده، خوشحال و مست شدند

and they went back to their hotel room and they just trashed it. "They trashed it" means...

و به اتاق هتل خود برگشتند و آن را سطل زباله انداختند. «آنها را سطل زباله انداختند» یعنی...

You can think of it like they turned it into garbage, if that helps you remember, but basically

شما می توانید به آن فکر کنید که آن را به زباله تبدیل کرده اند ، اگر این به شما کمک می کند به خاطر بسپارید، اما اساساً

means they destroyed it, they caused a lot of damage. So, if someone trashed a place,

به این معنی است که آنها آن را نابود کردند، آنها خسارت زیادی به بار آوردند. بنابراین، اگر کسی مکانی را سطل زباله کند

they did a lot of damage. But you can also trash someone's reputation. You can talk...

، آسیب زیادی وارد کرده است. اما شما همچنین می توانید آبروی یک نفر را نیز از بین ببرید. شما می توانید صحبت کنید...

Say very negative things about someone and hurt his or her reputation, and their reputation

در مورد یک نفر چیزهای بسیار منفی بگویید و آبروی او را لطمه بزنید و

is now in the trash. So, you basically destroyed or damaged their reputation.

آبروی او اکنون در سطل زباله است. بنابراین، شما اساساً شهرت آنها را از بین بردید یا به آنها آسیب رساندید.

"Sick". "Sick" is a little bit more of a modern slang. It hasn't been around very long, but

"بیمار". "بیمار" کمی بیشتر یک زبان عامیانه مدرن است. مدت زیادی نیست که وجود داشته باشد، اما

now it's just a part of common speech. It means amazing. Amazing, or awesome, or very

اکنون فقط بخشی از سخنرانی رایج است. یعنی شگفت انگیز شگفت انگیز، یا عالی، یا بسیار

good. Right?

خوب. درست؟

"How was the movie?" "Oh, it was sick." So, if somebody says something was sick and they

"فیلم چطور بود؟" "اوه، مریض بود." بنابراین، اگر کسی بگوید فلان چیز مریض بود و

say it like that, "Oh, it was sick", it means, "Oh, it was so amazing, it was so good." Something

اینطور گفت: "اوه، مریض بود"، یعنی "اوه، خیلی شگفت انگیز بود، خیلی خوب بود." چیزی

very spectacular, like a band or a movie, or something creative, something you see or

بسیار دیدنی، مانند یک گروه موسیقی یا یک فیلم، یا چیز خلاقانه، چیزی که می بینید یا

do or a person you meet, etc.

انجام می دهید یا شخصی که ملاقات می کنید، و

"Bust". A "bust" can have two meanings. When you talk about sculpture, like when you have

غیره. "نشته" می تواند دو معنی داشته باشد. وقتی در مورد مجسمه سازی صحبت می کنید، مانند زمانی که

a little sculpture of a person's head, somebody famous, somebody made a sculpture of their

یک مجسمه کوچک از سر یک فرد دارید، یک فرد مشهور، یک نفر مجسمه ای از

head, that's called a "bust" of the head. "Bust" also means "break". So, if you have

سر او ساخته است، به این می گویند "تنه" سر. "Bust" به معنای "شکستن" نیز می باشد. بنابراین، اگر

a vase of flowers and you dropped it, it busts, it breaks. But "bust" can also mean "to catch".

یک گلدان گل داشته باشید و آن را رها کنید، می شکند، می شکند. اما "تنه" می تواند به معنای "گرفتن" نیز باشد.

To catch someone doing something they shouldn't be doing. And the more common use is "busted".

گرفتن کسی در حال انجام کاری که نباید انجام می داد. و استفاده متداول تر "خراش" است.

Right? I was busted by my parents when I was... When I tried to borrow the car and I told

درست؟ وقتی که بودم توسط پدر و مادرم دستگیر شدم... وقتی خواستم ماشین را قرض بگیرم و به

them I was sleeping at a friend's house. Or somebody... Some kids are smoking cigarettes

آنها گفتم که در خانه یکی از دوستانم می خوابم. یا یکی... بعضی از بچه‌ها

in the washroom at school, and the principal comes in and he catches them doing this action,

در دستشویی مدرسه سیگار می‌کشند، مدیر وارد می‌شود و آنها را در حال انجام این کار می‌گیرد،

they are busted. The principal busted them. Okay? So, to catch somebody doing something

آنها را می‌کشند. مدیر مدرسه آنها را متلاشی کرد. باشه؟ بنابراین، برای گرفتن کسی که کار بدی انجام می دهد

bad. Okay?

. باشه؟

So, again, this is the... This is the interesting thing about English. You can think... You

بنابراین، دوباره، این است... این نکته جالب در مورد انگلیسی است. شما می توانید فکر کنید ...

think you know all these words, and then you hear them used in a completely unknown way

فکر می کنید که همه این کلمات را می دانید و سپس می شنوید که آنها به روشی کاملاً ناشناخته

to you. Again, it's up to you to basically expose yourself to everyday English as much

برای شما استفاده می شوند. باز هم، این به شما بستگی دارد که اساساً تا حد امکان خود را در معرض انگلیسی روزمره قرار دهید

as possible. These sorts of meanings, you're not going to see them in textbooks very much.

. این گونه معانی، شما آنها را زیاد در کتاب های درسی نخواهید دید.

You're going to see them in movies, you're going to see them on YouTube, you're going

قرار است آنها را در فیلم ها ببینید، آنها را در یوتیوب

to see them in TV shows, you're going to see them in books. Get... Engage. Engage. Engage

ببینید، آنها را در برنامه های تلویزیونی ببینید، آنها را در کتاب ها ببینید. بگیر... نامزد کن. مشغول کردن.

the language. The more you come into contact with this kind of language, the quicker your

زبان را درگیر کنید. هرچه بیشتر با این نوع زبان در تماس باشید، زبان انگلیسی شما سریعتر

English will improve all around. Okay?

در همه جا بهبود می یابد. باشه؟

But if you have any questions about any of these words, please go to www.engvid.com.

اما اگر در مورد هر یک از این کلمات سؤالی دارید، لطفاً به www.engvid.com مراجعه کنید.

You can join the forum there, and you can ask me a question, and I'll be happy to answer.

شما می توانید در آنجا به انجمن بپیوندید و می توانید یک سوال از من بپرسید و من خوشحال می شوم پاسخ دهم.

There's also a quiz to make sure that you know how to use these words in context. I'll

همچنین یک مسابقه برای اطمینان از اینکه می دانید چگونه از این کلمات در متن استفاده کنید وجود دارد.

give you good sentences. And I hope you liked this lesson. Please subscribe to my YouTube

جملات خوبی بهت میزنم و امیدوارم این درس را دوست داشته باشید . لطفاً اگر مشترک

channel if you did, and come back for more good lessons with real, everyday English to

بودید، در کانال YouTube من مشترک شوید، و برای درس‌های خوب بیشتر با زبان انگلیسی واقعی و روزمره بازگردید تا

help you guys improve. Okay? I'll see you again soon. Bye.

به شما کمک کند پیشرفت کنید. باشه؟ به زودی دوباره می بینمت خدا حافظ.