10 common English Idioms & Expressions from Education

Hi.

سلام.

Welcome to engVid.

به engVid خوش آمدید.

I'm Adam.

من آدام هستم.

In today's lesson I want to teach you eight idioms that come from education.

در درس امروز می خواهم هشت اصطلاحی را که از آموزش و پرورش می آید را به شما آموزش دهم.

Actually, I have 10 of them, a couple of them are just expressions, though, so I can add

در واقع، من 10 مورد از آنها را دارم، هر چند که یکی از آنها فقط عبارات هستند، بنابراین می توانم

them to the other ones.

آنها را به بقیه اضافه کنم.

Eight idioms.

هشت اصطلاح.

All of these come from education, but now we use them to talk about other things that

همه اینها از آموزش و پرورش می آیند، اما اکنون از آنها برای صحبت در مورد چیزهای دیگری استفاده می کنیم که

might not be related to education at all.

ممکن است اصلاً به آموزش ربطی نداشته باشد.

Okay?

باشه؟

So, as you know, idioms are groups of words, they're expressions whose individual words,

بنابراین، همانطور که می‌دانید، اصطلاحات گروه‌هایی از کلمات هستند، آن‌ها عباراتی هستند که تک تک کلمات

when they're put together might not mean the exact same thing as the words themselves.

آن‌ها وقتی در کنار هم قرار می‌گیرند ممکن است دقیقاً معنای خود کلمات را نداشته باشند.

They can have completely unrelated meanings, and we're going to see some examples of these.

آنها می توانند معانی کاملا نامرتبط داشته باشند، و ما نمونه هایی از آنها را خواهیم دید.

So we're going...

بنابراین ما می رویم...

We have a lot of ground to cover, so we're going to go slowly but surely through it all.

ما زمین های زیادی برای پوشش داریم، بنابراین به آرامی اما مطمئناً از همه آن ها عبور خواهیم کرد.

So, what does it mean "to cover a lot of ground" or "have a lot of ground to cover"?

بنابراین، "پوشاندن زمین زیاد" یا "زمین زیادی برای پوشاندن" به چه معناست؟

It means to have a lot of material or a lot of information to get through, and understand,

این به این معنی است که مطالب زیادی داشته باشید یا اطلاعات زیادی داشته باشید تا از طریق آنها عبور کنید و بفهمید

and make sure everybody gets.

و مطمئن شوید که همه به دست می آورند.

Right?

درست؟

When we cover a lot of ground, technically it comes from the ground, and you cover ground

وقتی زمین زیادی را می پوشانیم، از نظر فنی از زمین می آید و شما زمین را می پوشانید

means you move, you travel.

یعنی حرکت می کنید، سفر می کنید.

But we use "ground" as information, and "cover" means go over.

اما ما از "زمین" به عنوان اطلاعات استفاده می کنیم و "پوشش" به معنای عبور از آن است.

So: "cover a lot of ground", get through a lot of information.

بنابراین: «زمین زیادی را بپوشانید»، از اطلاعات زیادی عبور کنید.

Also, we "can't teach an old dog new tricks".

همچنین، ما "نمی توانیم به سگ پیر ترفندهای جدیدی بیاموزیم".

So what does it mean, you can't teach an old dogs a new trick?

پس یعنی چه، شما نمی توانید یک ترفند جدید به سگ های پیر بیاموزید؟

So imagine your grandfather, okay?

پس پدربزرگت را تصور کن ، باشه؟

You are moving to another country because you're studying English, you want to immigrate

شما به دلیل تحصیل زبان انگلیسی به کشور دیگری مهاجرت می کنید، می خواهید

to another country.

به کشور دیگری مهاجرت کنید.

You get to that country and you want to continue speaking with your grandfather in your home country.

شما به آن کشور می روید و می خواهید با پدربزرگ خود در کشور خود صحبت کنید.

So you're trying to teach him Skype or you're trying to teach him, like, a mobile app, messenger, whatever.

بنابراین شما سعی می کنید اسکایپ را به او آموزش دهید یا می خواهید به او آموزش دهید، مثلاً یک برنامه تلفن همراه، یک پیام رسان، هر چیز دیگری.

But your grandfather is trying, trying, trying, he just doesn't get it.

اما پدربزرگ شما تلاش می کند، تلاش می کند، تلاش می کند، فقط آن را نمی گیرد.

And then finally he says: "You know what?

و بالاخره میگه: میدونی

I don't care.

چیه؟ برام مهم نیست

We'll call each other on the telephone once in a while."

هر چند وقت یکبار با هم تلفنی تماس میگیریم.

So finally you give up, you say: "You know what?

بنابراین در نهایت تسلیم می شوید، می گویید: "می دانی چیست؟

You can't teach an old dog new tricks.

نمی توانی به سگ پیر ترفندهای جدیدی یاد بدهی.

We'll just call on the phone."

ما فقط با تلفن تماس می گیریم."

It means as people get older, it's very difficult to change their habits.

این بدان معناست که با افزایش سن افراد، تغییر عادات آنها بسیار دشوار است.

Okay?

باشه؟

We're not calling old people old dogs, it's just an expression, but basically old people

ما افراد مسن را سگ های پیر نمی نامیم، این فقط یک بیان است، اما اساسا افراد مسن

don't change habits very easily.

عادت ها را به راحتی تغییر نمی دهند.

You can't teach them, so that's where the education comes in.

شما نمی توانید به آنها آموزش دهید، بنابراین آموزش در

Now, something or someone is "old school" or he or she belongs to an "old school of

اینجاست. حالا، فلان یا کسی "مکتب قدیمی" است یا به یک "مکتب

thought" or to a particular school of thought.

فکری قدیمی" یا به یک مکتب فکری خاص تعلق دارد.

So, if somebody is old school, he or she likes something that is a little bit old-fashioned,

بنابراین، اگر فردی مدرسه قدیمی است، کاری را دوست دارد که کمی قدیمی است،

likes to do something a little bit old-fashioned, something that's probably outdated, not modern.

دوست دارد کاری کمی قدیمی انجام دهد، کاری که احتمالاً قدیمی است، نه مدرن.

Okay?

باشه؟

Now, it doesn't have to be about a person.

در حال حاضر، آن را در مورد یک شخص نیست.

It could be a thing.

ممکن است یک چیز باشد.

So, for example, if you...

پس مثلاً اگر شما...

For example, if you go to Cuba...

مثلاً اگر به کوبا بروید...

Okay.

باشه.

Cuba has a lot of old cars from the 1950s. Okay?

کوبا ماشین های قدیمی زیادی از دهه 1950 دارد. باشه؟

Like Chevys, and Fords, and whatnot.

مانند Chevys، و Fords، و هر چیز دیگری.

We can say: "Oh, wow, that's a really old-school car."

می توانیم بگوییم: "اوه، وای، این یک ماشین واقعا قدیمی است."

It has the old engines, nothing computerized.

موتورهای قدیمی را دارد، هیچ چیز کامپیوتری نیست.

It's all carburetor and all kinds of pipes all over the place.

همه جا کاربراتوری و انواع لوله است.

It's very old school.

خیلی مدرسه قدیمیه

It's very cool, but it's not modern. Okay?

خیلی باحاله ولی مدرن نیست. باشه؟

So it's something that's old school.

بنابراین این چیزی است که مدرسه قدیمی است.

When we talk about a school of thought, it means it's a particular way of viewing something

وقتی در مورد یک مکتب فکری صحبت می کنیم، به این معنی است که این یک روش خاص برای مشاهده چیزی

or thinking about something.

یا تفکر در مورد چیزی است.

We especially use it to talk about, like, philosophy.

ما مخصوصاً از آن برای صحبت در مورد فلسفه استفاده می کنیم.

Okay?

باشه؟

But even in science there are certain scientists who basically subscribe to this particular

اما حتی در علم نیز دانشمندان خاصی وجود دارند که اساساً از این

school of thought.

مکتب فکری خاص پیروی می کنند.

So, we use the word "subscribe", means they believe in doing it this way.

بنابراین، ما از کلمه "اشتراک" استفاده می کنیم، یعنی آنها معتقدند که این کار را انجام دهند.

Other scientists subscribe to this school of thought.

دانشمندان دیگر نیز به این مکتب فکری علاقه دارند.

So, the...

بنابراین،

There was a scientist who said: "This is the way we should do it."

... دانشمندی بود که گفت: "این راهی است که ما باید انجام دهیم."

There was another scientist who said: "This is the way we should do it."

دانشمند دیگری هم بود که گفت: ما باید این کار را انجام دهیم.

All the people who follow this way created a school or a viewpoint, they created their

همه افرادی که این راه را دنبال می کنند یک مکتب یا یک دیدگاه ایجاد کردند، آنها دیدگاه خود را ایجاد کردند

own viewpoint.

.

So different schools of thought.

بنابراین مکاتب فکری متفاوت است.

So, if we're talking about how to discipline children, okay?

بنابراین، اگر ما در مورد نحوه تربیت کودکان صحبت می کنیم ، خوب است؟

Some people like to sit their children down and talk, talk, talk for hours to try to teach

بعضی ها دوست دارند بچه هایشان را بنشینند و ساعت ها صحبت کنند، صحبت کنند، صحبت کنند تا سعی

them something. Other...

کنند چیزی به آنها بیاموزند. دیگر...

In other cultures they just slap them on the bum, the kid understands, never does it again.

در فرهنگ‌های دیگر، بچه‌ها می‌فهمند، دیگر این کار را نمی‌کنند.

The slapping thing is a little bit old school, we don't really do that anymore, but it comes

موضوع سیلی زدن کمی مکتب قدیمی است، ما واقعاً دیگر این کار را نمی کنیم، اما

from an old school of thought where punishment creates discipline.

از یک مکتب فکری قدیمی می آید که در آن تنبیه باعث ایجاد نظم و انضباط می شود.

That's...

این

I'm not getting involved in the actual question, that's up to you.

... من درگیر سوال واقعی نیستم، این به شما بستگی دارد.

I'm just telling you the expressions.

من فقط عبارات را به شما می گویم.

"Learn the ropes".

"طناب ها را بیاموز".

Okay?

باشه؟

So, if somebody needs to learn the ropes, they need to learn how to do something.

بنابراین، اگر کسی نیاز به یادگیری طناب دارد، باید یاد بگیرد که چگونه کاری را انجام دهد.

So when you join a company for the first time, at the beginning you don't know where the

بنابراین وقتی برای اولین بار به یک شرکت ملحق می شوید، در ابتدا نمی دانید

copy machine is, you don't know where the fax machine is, you don't know how to do things

دستگاه کپی کجاست، نمی دانید دستگاه فکس کجاست، نمی دانید چگونه کارهای

around the office, so at the beginning you have to learn the ropes, learn how everything

اطراف دفتر را انجام دهید، بنابراین در ابتدا باید طناب ها را یاد بگیرید، یاد بگیرید که همه چیز چگونه

works, and then you become adjusted.

کار می کند، و سپس تنظیم می شوید.

I think it actually comes from sailing, I'm not sure.

من فکر می کنم در واقع از قایقرانی ناشی می شود ، مطمئن نیستم.

All kinds of different ropes you need to learn how to use them to sail your boat, but basically

انواع طناب های مختلف شما نیاز دارید تا یاد بگیرید چگونه از آنها برای بادبانی کردن قایق خود استفاده کنید، اما اساساً

it means adjust to a new situation, get to know it, move on.

به معنای سازگاری با یک موقعیت جدید ، شناخت آن، ادامه دادن است.

Now, if you're going to "teach someone a lesson", it means you're going to punish them.

حالا اگر قرار است به کسی «درسی بیاموزید » به این معنی است که او را مجازات خواهید کرد.

Okay?

باشه؟

"I'm going to teach you a lesson you won't forget."

"من به شما درسی خواهم داد که فراموش نخواهید کرد."

Right?

درست؟

So somebody did something bad to me, and I want to get revenge, I want to teach them

پس یکی با من کار بدی کرد و من می خواهم انتقام بگیرم، می خواهم به آنها درسی بدهم

a lesson.

.

I want to punish them so they understand that what they did to me was bad and I'm going

من می خواهم آنها را مجازات کنم تا بفهمند کاری که با من کردند بد بود و من

to do something worse for them.

کار بدتری برای آنها انجام خواهم داد.

Now, the other side: "to learn a lesson".

حالا طرف مقابل: «عبرت گرفتن».

Of course, you go to school, your teacher teaches you and you learn the lessons, but

البته، شما به مدرسه می روید، معلمتان به شما یاد می دهد و شما درس ها را یاد می گیرید، اما

when we say: "Oh yeah, I really learned a lesson from that experience", it means you

وقتی می گوییم: "اوه بله، من واقعاً از آن تجربه درسی گرفتم"، به این معنی است که

went through a bad experience, usually, and you learned from it so you will not repeat

شما معمولاً تجربه بدی را پشت سر گذاشته اید و شما از آن یاد گرفتید تا دیگر

it again.

آن را تکرار نکنید.

So it's not necessarily punishment, but it was a bad experience that you will avoid.

بنابراین لزوماً تنبیه نیست، اما تجربه بدی بود که از آن اجتناب خواهید کرد.

To teach someone, somebody did something bad to you and you will get revenge, you will

برای اینکه به کسی بیاموزی، یک نفر با تو بدی کرده و تو انتقام می گیری، او

punish them for it.

را به خاطر آن مجازات می کنی.

"To school someone", now, realistically you can interpret this as to teach someone something.

"به مدرسه کسی"، اکنون، به طور واقع بینانه می توانید این را اینگونه تعبیر کنید که به کسی چیزی یاد دهید.

Right?

درست؟

To school someone in etiquette, means to teach them etiquette or to teach them behaviour, etc.

مدرسه دادن به کسی در آداب معاشرت، به معنای آموزش دادن آداب معاشرت یا آموزش رفتار و غیره است

These days it's used as a slang term, it means to embarrass somebody.

.

So if I'm playing basketball with a friend of mine and, you know, I'm trying to do all

بنابراین، اگر من با یکی از دوستانم بسکتبال بازی می کنم و می دانید، سعی می کنم همه

these things and then suddenly he just steals the ball and he goes and does a 360 slam dunk,

این کارها را انجام دهم و ناگهان او فقط توپ را بدزدد و او برود و یک اسلم دانک 360 انجام دهد،

he schooled me.

او به من آموزش داد.

He showed me how real basketball players play and I am nothing.

او به من نشان داد که بسکتبالیست های واقعی چگونه بازی می کنند و من هیچ هستم.

So he embarrassed me, he schooled me in basketball or any situation.

بنابراین او مرا شرمنده کرد، او مرا در رشته بسکتبال یا هر موقعیتی آموزش داد.

Okay?

باشه؟

"'A' for effort", good job, nice try, but sorry, you're not hired.

"A" برای تلاش، کار خوب، تلاش خوب، اما متاسفم، شما استخدام نشدید.

You failed.

رد شدید.

You didn't do the work properly.

شما کار را به درستی انجام ندادید.

So if somebody says: "You get an 'A' for effort", it means: "I really appreciate that you tried

بنابراین اگر کسی بگوید: "شما برای تلاش "الف" دریافت می کنید، به این معنی است: "من واقعاً از اینکه این همه تلاش کردید متشکرم

so hard, but it's not very good.

، اما خیلی خوب

You didn't really succeed. Sorry. Bye." Right?

نیست. واقعاً موفق نشدید. متاسفم. خداحافظ." درست؟

"A" for effort, "B" or "C" or "D" or "F" for actual accomplishment.

"A" برای تلاش، "B" یا "C" یا "D" یا "F" برای موفقیت واقعی.

Now, "to make the grade".

در حال حاضر، "برای ایجاد نمره".

If somebody makes the grade, it means they reached a certain quality or a certain level.

اگر کسی نمره را بگیرد، به این معنی است که به یک کیفیت یا سطح خاصی رسیده است.

Right?

درست؟

So, if you think about the army and you...

بنابراین، اگر به ارتش و شما

I'm sure all of you have seen enough Hollywood movies that you know what Navy Seals are.

فکر می کنید... مطمئنم که همه شما به اندازه کافی فیلم های هالیوودی دیده اید که بدانید مهر دریایی چیست.

So, Navy Seals are, like, Special Forces, they're very tough, very strong, very hardworking soldiers.

بنابراین، نیروی دریایی، مانند نیروهای ویژه، سربازانی بسیار سخت، بسیار قوی و بسیار سخت کوش هستند.

Not everybody can be a Navy Seal.

همه نمی توانند مهر دریایی باشند.

Many soldiers try, but only a few make the grade.

بسیاری از سربازان تلاش می کنند، اما تنها تعداد کمی از آنها به این نمره می رسند.

They reach that level of ability that they can join the Navy Seals.

آنها به آن سطح از توانایی می رسند که می توانند به نیروی دریایی ملحق شوند.

Right?

درست؟

So, "make the grade" also comes from school.

پس «نمره ساز» هم از مدرسه می آید.

To get into university, you need a 3.4 GPA, for example.

برای ورود به دانشگاه ، به عنوان مثال، به معدل 3.4 نیاز دارید.

If you don't make that grade, 3.4, you don't get into university.

اگر به آن نمره 3.4 نرسید، وارد دانشگاه نمی شوید.

But now we use this expression for all kinds of things about reaching a certain minimal

اما در حال حاضر ما از این عبارت برای انواع چیزها در مورد رسیدن به یک

level quality, ability, etc.

سطح حداقلی با کیفیت، توانایی و غیره استفاده می کنیم.

So, if you have any questions about these, please go to www.engvid.com and ask me in

بنابراین، اگر در این مورد سؤالی دارید، لطفاً به www.engvid.com بروید و در انجمن آنجا از من بپرسید

the forum there.

.

There's also a quiz you can take to practice your understanding of these idioms.

همچنین یک مسابقه برای تمرین درک خود از این اصطلاحات وجود دارد.

Like my video and subscribe to my channel.

ویدیوی من را لایک کنید و کانال من را سابسکرایب کنید.

And come back soon, I'll give you some more good tips for English. See you then.

و به زودی برگرد، من چند نکته خوب دیگر برای انگلیسی به شما خواهم داد. بعدا می بینمت.