Polite & Professional English: How to soften your language

Hi. Welcome to www.engvid.com. I'm Adam. In today's video, I want to talk to you about

سلام. به www.engvid.com خوش آمدید. من آدام هستم. در ویدیوی امروز، می‌خواهم در مورد

ways to be diplomatic when speaking. Now, this is especially important in more formal

راه‌های دیپلماتیک بودن در هنگام صحبت با شما صحبت کنم. اکنون، این امر به ویژه در

situations like business, or when you're working with a teacher, or in school, for example,

موقعیت‌های رسمی‌تری مانند تجارت، یا زمانی که با یک معلم کار می‌کنید، یا در مدرسه، برای مثال،

coworkers, actual business between companies, all these things. You want to be diplomatic

همکاران، تجارت واقعی بین شرکت‌ها، همه این چیزها مهم است. میخوای دیپلمات

so that you don't offend anyone, okay? It's very easy to offend people, and a lot of this

باشی تا به کسی توهین نکنی، باشه؟ توهین به مردم بسیار آسان است، و بسیاری از

has to do with cultural norms, or things that are normal in one culture might not be so

اینها به هنجارهای فرهنگی مربوط می شود، یا چیزهایی که در یک فرهنگ عادی هستند ممکن است در فرهنگ دیگر چندان

normal in another culture. Now, I've had... I've been teaching for a long time, and I've

عادی نباشند. الان داشتم... خیلی وقته که تدریس می کنم و

had students from all over the world, and I know that some of them like to be very direct

از سرتاسر دنیا شاگرد دارم و می دونم که بعضی ها دوست دارن خیلی

in their speech. But I also understand that in some countries, that direct speech can

رو راست صحبت کنن. اما من همچنین می‌دانم که در برخی از کشورها، آن سخنرانی مستقیم می‌تواند

be a little bit, you know, off-putting or a little bit offensive to the locals, right?

برای مردم محلی کمی توهین‌آمیز یا کمی توهین‌آمیز باشد، درست است؟

Canadians, for example, are very polite. A little bit too polite, some people might say.

برای مثال کانادایی ها بسیار مودب هستند. ممکن است برخی بگویند کمی بیش از حد مؤدبانه.

And when somebody speaks to them very directly, very straightforward, they're a little bit,

و وقتی کسی خیلی مستقیم، خیلی رک با آنها صحبت می‌کند، آنها کمی

you know, they're not sure what's going on, sometimes they get offended. So, they're a

می‌دانند، مطمئن نیستند که چه اتفاقی می‌افتد، گاهی اوقات آزرده می‌شوند. بنابراین، آنها

little bit too sensitive, but just in case, you should know how to speak diplomatically.

کمی بیش از حد حساس هستند، اما در هر صورت، شما باید بدانید که چگونه دیپلماتیک صحبت کنید.

"Diplomatically" basically means saying something in a more polite way, in a softer way, okay?

"از نظر دیپلماتیک" اساساً به معنای گفتن چیزی به شیوه ای مؤدبانه تر، به شیوه ای ملایم تر است، خوب؟

So that's the first thing we want to learn how to do. We want to soften the language

بنابراین این اولین چیزی است که می خواهیم یاد بگیریم چگونه انجام دهیم. ما می خواهیم زبانی را

we use. So, instead of saying, "This isn't good", so somebody comes to you with a proposal

که استفاده می کنیم نرم کنیم. بنابراین، به جای اینکه بگویید «این خوب نیست»، یک نفر با یک پیشنهاد

or they come to you with a design or whatever, and you say, "This isn't good", that statement,

به شما می‌آید یا با طرحی یا هر چیز دیگری پیش شما می‌آید، و شما می‌گویید «این خوب نیست»، آن جمله،

this very straightforward, very correct, I mean, you're not wasting time, you're just

همین صریح، بسیار درست، منظورم این است که شما زمان را تلف نمی کنید، فقط

telling them what you think, but a lot of people will be, like, offended. They'll think...

به آنها می گویید که چه فکر می کنید، اما بسیاری از مردم، مثلاً، آزرده خاطر خواهند شد. آنها فکر می کنند... به

They'll be insulted or they'll think they did something bad, so you don't want to make

آنها توهین می شود یا فکر می کنند کار بدی انجام داده اند، بنابراین شما نمی خواهید

them feel bad, right? So, what you can do is you can soften the language. Now, one way

احساس بدی در آنها ایجاد کنید، درست است؟ بنابراین، کاری که می توانید انجام دهید این است که بتوانید زبان را نرم کنید. حال، یکی از

to do that is just to turn the statement of fact into an opinion. "I think this could

راه‌های انجام این کار، تبدیل بیان واقعیت به نظر است. "من فکر می کنم این می

be improved." Now, as soon as you put "I think", basically what you're saying is here's an

تواند بهبود یابد." حالا، به محض اینکه شما «فکر می‌کنم» را گذاشتید، اساساً چیزی که می‌گویید یک

opinion, and opinions are much easier to accept than statements. Now, why? Because you're

نظر است، و پذیرش نظرات بسیار آسان‌تر از اظهارات است. حالا چرا؟ چون

allowed to have your opinion, you're allowed to have your opinion, everybody has an opinion.

اجازه دارید نظر خود را داشته باشید، اجازه دارید نظر خود را داشته باشید، هرکسی نظری دارد.

When you give an opinion, you're opening the door to a discussion, to a dialogue, right?

وقتی نظری می دهید، در را به روی یک بحث و گفتگو باز می کنید، درست است؟

And that's the whole point of diplomacy, dialogue, having a discussion about something. So, when

و این تمام هدف دیپلماسی، گفتگو ، بحث در مورد چیزی است. بنابراین، وقتی

you say, "I think something", then you're softening it and it's much easier to get into

می گویید "من به چیزی فکر می کنم"، آن را نرم می کنید و ورود

a discussion and see how to fix it.

به بحث و دیدن چگونگی رفع آن بسیار آسان تر است.

Another thing you can do, always offer an alternative. If you're just saying it's bad,

کار دیگری که می توانید انجام دهید، همیشه یک جایگزین ارائه دهید . اگر فقط می گویید بد است،

well, okay, end of discussion, nothing left to talk about, that person walks away feeling

خوب، خوب، پایان بحث، چیزی برای صحبت باقی نمانده است ، آن شخص با احساس بدی کنار می رود

bad, you go on doing whatever you do. So, soften it, offer improvement... Offer alternatives.

، شما به انجام هر کاری که می کنید ادامه دهید. بنابراین، آن را نرم کنید، بهبود را ارائه دهید... جایگزین ارائه دهید.

And use modal verbs. "Might", "may", "could", "would", etc., right? So, I used here, "It

و از افعال معین استفاده کنید. «ممکن است»، «ممکن است»، «می‌تواند»، «می‌خواهد» و غیره، درست است؟ بنابراین، من در اینجا از "

could be improved." I didn't say, "I think this needs to be improved", or "This needs

می توان آن را بهبود بخشید" استفاده کردم. من نگفتم، "فکر می کنم این باید بهبود یابد"، یا "این نیاز به

improvement", or whatever. That's, again, a statement. "This could be improved" means, again, I'm offering

بهبود دارد" یا هر چیز دیگری. این، دوباره، یک بیانیه است. "این می تواند بهبود یابد" به این معنی است که، دوباره، من

a possibility, and possibilities open the door to discussion. I'm not saying it needs

یک امکان را ارائه می کنم، و احتمالات در را برای بحث باز می کنند. من نمی گویم نیاز

to be improved, you have to improve it, which are kind of modals, but I'm talking about

به بهبود دارد، شما باید آن را بهبود ببخشید که نوعی مدال هستند، اما من در مورد

softening modals. What you're doing is you're opening the door for discussion.

مدال های نرم کننده صحبت می کنم. کاری که شما انجام می دهید این است که در را برای بحث باز می کنید.

Another thing you can do is use negative questions, okay? Instead of saying, "This isn't good",

کار دیگری که می توانید انجام دهید این است که از سوالات منفی استفاده کنید، خوب؟ به جای اینکه بگویید "این خوب نیست"،

well, "Why don't we make some changes?" "Why don't we" basically means I'm offering you

خوب، "چرا ما تغییراتی ایجاد نمی کنیم؟" " چرا نمی کنیم" اساساً به این معنی است که من به

the opportunity or the possibility to make some changes. I'm not saying you have to,

شما فرصت یا امکان ایجاد برخی تغییرات را ارائه می دهم. من نمی گویم مجبوری،

but when I ask you a question like this, "Why don't we make some changes to this?" Automatically,

اما وقتی از شما سوالی مانند این می پرسم، " چرا ما تغییراتی در این مورد ایجاد نمی کنیم؟" به طور خودکار،

you understand that it's not good as it is, but, okay, let's talk about what kind of changes

می فهمی که آنطور که هست خوب نیست، اما، خوب، بیایید در مورد اینکه چه نوع تغییراتی

we can make, how can we make this better, and then you start a dialogue and you're engaged

می توانیم ایجاد کنیم، چگونه می توانیم این را بهتر کنیم، صحبت کنیم و بعد شما یک دیالوگ را شروع کنید و

in diplomacy, okay? Wouldn't this be better if, right? So, again, you're going to offer

درگیر دیپلماسی شوید، خوب؟ آیا این بهتر نیست اگر، درست است؟ بنابراین، دوباره، شما

an alternative, you're going to offer a different way to do something, and you're going to present

یک جایگزین ارائه می‌دهید، روشی متفاوت برای انجام کاری ارائه می‌دهید، و

it with a modal and a negative question, right? It makes the language softer, again, opens

آن را با یک سوال معین و منفی ارائه می‌کنید، درست است؟ این زبان را نرم‌تر می‌کند، دوباره

the door to discussion, and the person who brought you the whatever, the plan or the

در را برای بحث باز می‌کند، و شخصی که هر چیزی، طرح یا طرح را برای شما آورده است،

design feels that you're open to listening to different ideas, you're going to offer

احساس می‌کند که شما برای گوش دادن به ایده‌های مختلف باز هستید

ideas, you're going to listen to ideas, and eventually, you guys, the two people together

، ایده‌هایی را ارائه خواهید کرد، شما. قرار است به ایده‌ها گوش دهید، و در نهایت، شما بچه‌ها، این دو نفر با هم

will reach some sort of agreement, okay? But, with all these in mind, there are also certain

به نوعی توافق خواهند رسید، خوب؟ اما، با در نظر گرفتن همه اینها، عبارات خاصی نیز وجود دارد

expressions that you should know that are much easier to accept than direct statements,

که باید بدانید که پذیرفتن آنها بسیار ساده تر از عبارات مستقیم است،

so we're going to look at those next.

بنابراین ما در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.

Okay, now, we also have a few expressions, like set expressions that you can use in many

خوب، حالا، ما چند عبارت هم داریم، مثل عبارات set که می توانید در بسیاری از

situations, instead of very direct expressions, right? If somebody offers you some food, you

موقعیت ها به جای عبارات بسیار مستقیم استفاده کنید، درست است؟ اگر کسی به شما غذا پیشنهاد دهد،

go to somebody's house and they offer you some tuna, okay? Some people don't like tuna,

به خانه کسی می روید و او به شما ماهی تن پیشنهاد می کند، باشه؟ برخی از مردم تن ماهی را دوست ندارند،

that's fine. Instead of saying, "I don't like it", the person who's offering it to you will

این خوب است. به جای گفتن "من آن را دوست ندارم"، شخصی که آن را به شما پیشنهاد می دهد

feel right away... Will feel bad, might even feel offended or insulted, so you don't...

بلافاصله احساس می کند... احساس بدی خواهد داشت، حتی ممکن است احساس توهین یا توهین کند، بنابراین شما این کار را نکنید...

You don't want to make them feel bad, right? So, there are other ways. You can say, "Well,

می خواهید به آنها احساس بدی بدهید، درست است؟ بنابراین، راه های دیگری نیز وجود دارد. می توانید بگویید: "خب،

I'm not a big fan of tuna." Okay, that's fine. You don't have to like it, but again, it's

من طرفدار زیادی ماهی تن نیستم." باشه، خوبه لازم نیست آن را دوست داشته باشید، اما باز هم، مهم این

not about whether you like it or not, it's about how you say you don't like it. So, if

نیست که آن را دوست دارید یا نه، مهم این است که چگونه می گویید آن را دوست ندارید. بنابراین،

you say, "I'm not a big fan of", okay, understood. Not everybody likes it, you don't have to

اگر بگویید، "من طرفدار زیادی نیستم"، خوب، فهمیده می شود. همه آن را دوست ندارند، لازم نیست آن را

have it. I'll bring you some mac and cheese or whatever, right?

داشته باشید. من برایت ماک و پنیر یا هر چیز دیگری می آورم، درست است؟

Same meaning, "I'm not too keen on". "Too keen"... "Not keen on" means don't really like something,

به همان معنی، "من خیلی مشتاق نیستم". "بیش از حد مشتاق"... "نه مشتاق" به این معنی است که واقعاً چیزی را دوست ندارم،

or you could say, "I don't really love it", same idea. "Well, I don't really love tuna."

یا می توانید بگویید "من واقعاً آن را دوست ندارم". "خب، من واقعا ماهی تن را دوست ندارم."

If you don't love tuna, it means you don't like it, you dislike it, right? It's the same

اگر ماهی تن را دوست ندارید، یعنی آن را دوست ندارید، دوست ندارید، درست است؟ همین

idea, more polite. "Well, tuna isn't really to my taste." So, "not really to my taste"

فکر است، مؤدبانه تر. "خب، ماهی تن واقعاً به ذائقه من نیست." بنابراین، "واقعاً به سلیقه من نیست"

means I don't like it, essentially, right? I don't have the taste for it, it doesn't

یعنی اساساً آن را دوست ندارم، درست است؟ من ذائقه اش را ندارم،

taste good to me, but again, very soft way. "Tuna isn't really my cup of tea." This is

مزه اش را ندارم، اما باز هم خیلی نرم. ماهی تن واقعا فنجان چای من نیست. این

an idiom and very common, like, British use, but "not my cup of tea" means I prefer something

یک اصطلاح است و بسیار رایج است، مانند استفاده بریتانیایی، اما «نه من فنجان چای» یعنی من چیز دیگری را ترجیح می دهم

else, right? Or it's just not my favourite. Even if it's not... If it's not your favourite,

، درست است؟ یا فقط مورد علاقه من نیست. حتی اگر اینطور نباشد... اگر مورد علاقه شما نیست،

you can still like it, but the idea is if it's not your favourite, you just don't like

باز هم می توانید آن را دوست داشته باشید، اما ایده این است که اگر مورد علاقه شما نیست، فقط آن را

it and you don't want it. So, there's no need to say, "I don't like it." It's very harsh,

دوست ندارید و نمی خواهید. بنابراین، نیازی به گفتن "من آن را دوست ندارم" وجود ندارد. خیلی خشن است،

right? The way when you say it, it sounds to the person very harsh, very... Like a little

درست است؟ روشی که شما آن را می گویید، برای شخص بسیار خشن به نظر می رسد، خیلی... مثل

bit of a punch in the gut, they don't like that, right?

یک مشت زدن به روده، آنها این را دوست ندارند، درست است؟

Somebody states an opinion or states an argument about something, you say, "You're wrong." Again,

کسی در مورد چیزی نظر می دهد یا استدلال می کند، شما می گویید "اشتباه می کنید". باز هم،

nobody likes to be told that they're wrong, so you can basically suggest it without actually

هیچ کس دوست ندارد به او گفته شود که اشتباه می کند، بنابراین شما اساساً می توانید آن را بدون

saying it. "I'm not... I'm not sure that's entirely accurate." "Accurate" means like

گفتن آن پیشنهاد دهید. "من ... من مطمئن نیستم که کاملا دقیق است." «دقیق» یعنی مثل

very correct, like very exact. So, I'm not sure that's entirely accurate. When something's

خیلی درست، مثل خیلی دقیق. بنابراین، من مطمئن نیستم که کاملاً دقیق باشد. وقتی چیزی

not accurate, it's just not right, right? So, basically you're saying the same thing

دقیق نیست، درست نیست، درست است؟ بنابراین، اساساً شما همان چیزی

as you're wrong, but in a particular way that opens the door to go give them the correct

را می گویید که اشتباه می کنید، اما به روشی خاص که در را باز می کند تا اطلاعات صحیح را به آنها بدهید

information, right? And they... They're able to accept it more easily because you didn't

، درست است؟ و آنها... آنها راحت تر می توانند آن را بپذیرند زیرا شما

tell them they're wrong. They're not wrong, they're just not exactly right, but it's the

به آنها نگفته اید که اشتباه می کنند. آنها اشتباه نمی کنند، فقط درست نمی گویند، اما این

same idea.

همان ایده است.

"I'm not sure that works." Okay? So, I'm not sure that argument works, or I'm not sure

"من مطمئن نیستم که کار کند." باشه؟ بنابراین، من مطمئن نیستم که استدلال کار می کند، یا مطمئن نیستم

that plan works, or I'm not sure something. Again, as soon as you say, "I'm not sure",

که طرح کار می کند، یا مطمئن نیستم چیزی. باز هم به محض اینکه می گویید "مطمئن نیستم"

you're presenting it as an opinion, and therefore you open the door to discussion, right?

آن را به عنوان یک نظر مطرح می کنید و بنابراین در را برای بحث باز می کنید، درست است؟

"Well, yes and no." Now, as soon as you say "yes" and "no", it's really "no" with a little

"خب، بله و نه." حالا به محض اینکه «بله» و «نه» می گویید، با کمی «بله» واقعاً «نه

bit of "yes", right? But if you're going to say "yes" and "no", make sure you say something

» است، درست است؟ اما اگر می‌خواهید «بله» و «نه» بگویید، مطمئن شوید که چیزی

positive, but then say why you think it's wrong. And again, anything you say you have

مثبت می‌گویید، اما بعد بگویید چرا فکر می‌کنید اشتباه است. و دوباره، هر چیزی که می گویید

to support, you have to back up. If you're going to tell somebody their opinion is wrong,

باید حمایت کنید، باید پشتیبان بگیرید. اگر می‌خواهید به کسی بگویید که نظرش اشتباه است،

or their process is wrong, or whatever is wrong, make sure that you tell them what you

یا روند او اشتباه است، یا هر چیز دیگری اشتباه است، مطمئن شوید که آنچه را که

think is actually right, and that way, again, open to discussion and diplomacy.

فکر می‌کنید واقعا درست است، به او بگویید، و از این طریق ، دوباره برای بحث و دیپلماسی باز است.

Somebody brings you a project, or brings you a proposal, or brings you something, and you

یکی برای شما پروژه ای می آورد یا برای شما پیشنهاد می آورد یا چیزی برای شما می آورد و شما

say, "Well, I'm not really satisfied with this aspect of it", or "I'm not really satisfied

می گویید "خب، من واقعاً از این جنبه آن راضی نیستم" یا "من واقعاً از

with your project". Again, "I'm not satisfied with" is a little bit softer than "I don't

پروژه شما راضی نیستم". باز هم «راضی نیستم » کمی ملایمتر از «

like it", but again, the "not satisfied", you still have a negative here. "Not satisfied"

دوست ندارم» است، اما باز هم «راضی نیستم»، باز هم اینجا منفی دارید. "راضی نیستم

is still a little bit not nice to hear. So, you can say, "Well, this isn't exactly what

" هنوز هم شنیدن کمی خوشایند نیست. بنابراین، می‌توانید بگویید، "خب، این دقیقاً آن چیزی نیست که

I had in mind. In my mind, I had something like this. This isn't exactly the same." So,

من در ذهن داشتم. در ذهنم، من چیزی شبیه به این داشتم. این دقیقاً یکسان نیست." بنابراین،

again, not bad, but I wanted something different, right? And if I wanted something different,

دوباره، بد نیست، اما من چیزی متفاوت می خواستم، درست است؟ و اگر چیز متفاوتی می خواستم

that's fine. Obviously, I can't read another person's mind. I'm not going to give it exactly,

، خوب است. بدیهی است که من نمی توانم ذهن شخص دیگری را بخوانم . من دقیقاً آن را ارائه نمی دهم،

so now we start talking. Okay, what is in your mind? Okay, I'll make some changes and

بنابراین اکنون شروع به صحبت می کنیم. خوب، در ذهن شما چیست؟ بسیار خوب، من تغییراتی ایجاد

I'll bring it back to you. Well, I have some reservations about, right? Now, "some reservations"

می کنم و آن را به شما باز می گردانم. خوب، من کمی در مورد آن رزرو دارم، درست است؟ حالا «برخی رزروها»

means, like, some concerns, some things... Some parts of it that I don't really like

یعنی بعضی نگرانی‌ها، بعضی چیزها... بعضی قسمت‌های آن را که واقعاً دوست

and that might need some changes, right? So, again, all of these things lead to discussion,

ندارم و ممکن است نیاز به تغییراتی داشته باشد، درست است؟ پس باز هم همه این موارد منجر به بحث

compromise, and a final agreement on something. I got a few more for you. One second.

، سازش و توافق نهایی در مورد چیزی می شود. چند تا دیگه برات گرفتم یک ثانیه.

Okay, finally, we have the one-word answer. People don't like one-word answers, especially

خوب، در نهایت، ما پاسخ یک کلمه ای داریم. مردم پاسخ های یک کلمه ای را دوست ندارند، به خصوص

when that one word is "no". Okay? "Would you like to go out for a drink?" "No." "Would

وقتی که آن یک کلمه "نه" باشد. باشه؟ "دوست داری برای نوشیدنی بیرون بروی؟" "نه." "

you like to come over for a party?" "No." "Would you like to do anything?" "No." That

دوست داری برای مهمونی بیایی؟" "نه." "دوست داری کاری بکنی؟" "نه." آن

word "no", people hate this word. Right? It's very final, it's very negative, obviously,

کلمه "نه"، مردم از این کلمه متنفرند. درست؟ این خیلی نهایی است، واضح است که بسیار منفی است

and it doesn't give any opportunity for further discussion. So, try not to answer people with

و فرصتی برای بحث بیشتر نمی دهد . پس سعی کنید با

a one-word "no" answer, even if the answer is "no". Okay? Again, sometimes people are

پاسخ یک کلمه ای «نه» به افراد پاسخ ندهید، حتی اگر پاسخ «نه» باشد. باشه؟ باز هم، گاهی اوقات

a little bit pushy, and the only answer that they will understand and finally stop is "no",

مردم کمی زورگو هستند و تنها پاسخی که می‌فهمند و در نهایت متوقف می‌شوند، «نه» است،

but again, they're not being diplomatic, you don't need to be either. If somebody's being

اما باز هم، آنها دیپلماتیک نیستند، شما هم لازم نیست باشید. اگر کسی

polite to you, be polite back. "Would you like to go out for a drink?" "I'm afraid I

با شما مودب رفتار می کند، مودب باشید. "دوست داری برای نوشیدنی بیرون بروی؟" "میترسم

can't at the moment." Okay? "I'm afraid" already softens... Softens the whole thing, and then

فعلا نتوانم." باشه؟ "من می ترسم" قبلاً نرم می شود ... همه چیز را نرم می کند و

give a reason why right away. "I'm sorry, I can't at the moment. I have to", whatever,

بعد فوراً دلیل بیاورید. "متاسفم، فعلا نمی توانم. مجبورم"، هر چه باشد،

finish a project. Ideally, always give an excuse or give a reason, but don't say "no".

یک پروژه را تمام کنم. در حالت ایده آل، همیشه بهانه بیاورید یا دلیل بیاورید، اما «نه» نگویید.

"I just can't at the moment. I'm busy", whatever. "Actually, I need to do something else." Right?

"در حال حاضر نمی توانم. من سرم شلوغ است". "در واقع، من باید کار دیگری انجام دهم." درست؟

So I can't do whatever it is you'd like me to do. Better than saying "no". Same with

بنابراین من نمی توانم هر کاری که شما می خواهید انجام دهم. بهتر از "نه" گفتن است. همان

"Can I speak to you?" "No." "Okay. Bye." Right? That's... That's the kind of feeling people

"می توانم با تو صحبت کنم؟" "نه." "باشه خداحافظ." درست؟ این همان احساسی است که

have when you say "no". So, "I'm a bit busy right now. You know, maybe later." Or, "Could

مردم هنگام «نه» گفتن دارند. بنابراین، "در حال حاضر کمی سرم شلوغ است . می دانید، شاید بعدا." یا "

you give me a minute?" Okay. "Can you give me five minutes?" Basically, I'll come talk

میشه یک دقیقه به من فرصت بدی؟" باشه. " میشه پنج دقیقه به من فرصت بدی؟" اساساً، بعداً با شما صحبت

to you later, but not right at this particular moment. It basically means "No, I'm not...

خواهم کرد، اما نه در این لحظه خاص. این اساساً به معنای "نه، من نیستم...

I can't talk to you now, but I'm not closing the door on doing it later."

من نمی توانم با شما صحبت کنم، اما در را برای انجام آن بعداً نمی بندم."

But, when all else fails and you forget these expressions and you're not sure what to say,

اما، وقتی همه چیز شکست خورد و این عبارات را فراموش کردید و مطمئن نیستید که چه

say whatever you... Whatever the question is, whatever the suggestion is, whatever the offer

بگویید، هر چه که می‌خواهید بگویید...

is, say "Oh, okay, that's a good idea", or "That's not a bad idea, but..." Now, again,

ایده خوبی است، یا «این ایده بدی نیست، اما...» حالا، دوباره،

for native English speakers, as soon as we hear that word "but", we already know the

برای انگلیسی زبانان بومی، به محض شنیدن کلمه «اما»، از قبل می‌دانیم که

answer is "no" or we already know that the... The answer that we want is not coming to us.

پاسخ «نه» است یا از قبل می‌دانیم. پاسخی که ما می خواهیم به ما نمی رسد.

Right? "But we're not too upset about it." Okay? That's a different kind of "but". "But"

درست؟ "اما ما خیلی از این موضوع ناراحت نیستیم." باشه؟ این یک نوع متفاوت از "اما" است. "اما"

fixes everything. It's... You're going to give a positive, "but", and then the negative

همه چیز را درست می کند. این است... شما قرار است یک "اما" مثبت بدهید و بعد

is already understood, you don't even have to say it. The listener will understand it.

منفی از قبل فهمیده شده است، حتی لازم نیست آن را بگویید. شنونده آن را درک خواهد کرد.

But if you're not sure of something else, you can always just give an alternative. "Okay,

اما اگر از چیز دیگری مطمئن نیستید، همیشه می توانید یک جایگزین ارائه دهید. "باشه،

how about..." and then give a different suggestion. Right? "Would you like to go somewhere?" "Well,

چطور..." و سپس پیشنهاد دیگری بدهید. درست؟ "دوست داری بری جایی؟" "خب،

how about we do it next week?" or "How about I call somebody else to join us because I

هفته آینده چطور این کار را انجام دهیم؟" یا "چطور است که من با شخص دیگری تماس بگیرم که به ما بپیوندد زیرا

don't really want to be alone with you?" Right? Obviously you're not going to say that part,

واقعاً نمی خواهم با شما تنها باشم؟" درست؟ بدیهی است که قرار نیست آن قسمت را بگویید،

but that's what you mean. So, "How about", a different suggestion, "Oh, I'd love to go

اما منظور شما همین است. بنابراین، "چطور است"، یک پیشنهاد متفاوت، "اوه، من دوست

out right now for a drink with you." "But", and then you go on to the excuse why you can't.

دارم همین الان برای نوشیدنی با شما بیرون بروم." "اما" و سپس به بهانه اینکه چرا نمی توانید ادامه دهید.

Okay? Again, many ways to be diplomatic. And the thing you need to understand, if you're

باشه؟ باز هم راه های زیادی برای دیپلماتیک بودن. و چیزی که باید درک کنید،

new to a culture and you're saying... Speaking to somebody in a certain way, always pay attention

اگر در یک فرهنگ تازه کار هستید و می گویید... صحبت کردن با کسی به روشی خاص، همیشه

to reaction, pay attention to the facial gesture. If somebody asks you a question and you say

به واکنش توجه کنید، به ژست صورت توجه کنید. اگر کسی از شما سوالی بپرسد و شما بگویید

"no", for you it's just a straight answer. Right? But if they... If they pull back a

"نه"، برای شما این فقط یک پاسخ مستقیم است. درست؟ اما اگر آنها... اگر کمی عقب نشینی

little bit or if they give you, like, a weird expression, that means you've offended them

کنند یا مثلاً تعبیر عجیبی به شما بدهند ، به این معنی است که شما کمی آنها را آزرده کرده

a little bit. Right away, try to give something else to soften that "no" answer. Right? That's

اید. فوراً سعی کنید چیز دیگری بدهید تا پاسخ «نه» را ملایم کنید. درست؟ این

being diplomatic. Okay.

دیپلماتیک بودن است. باشه.

Now, if you have any questions about this, please go to www.engvid.com. You can ask me

حال اگر در این مورد سوالی دارید به www.engvid.com مراجعه کنید. می توانید

in the comments section there. There's also a quiz at www.engvid.com that you can test

در قسمت نظرات آنجا از من بپرسید. همچنین یک آزمون در www.engvid.com وجود دارد که می توانید

your use of these words. And if you like the video, please subscribe to my channel on YouTube

استفاده خود از این کلمات را آزمایش کنید. و اگر از ویدیو خوشتان آمد لطفا کانال من در یوتیوب را سابسکرایب کنید

and come back. I'll give you some more good English lessons to help you guys improve your

و برگردید. من چند درس انگلیسی خوب دیگر به شما خواهم داد تا به شما کمک کنم مهارت های زبان خود را بهبود ببخشید

language skills. Okay? I'll see you then. Bye.

. باشه؟ اونوقت میبینمت خدا حافظ.