English Anxiety? How to Overcome the Fear of Speaking

Hey everyone, it's Hadar.

سلام به همه، این هادر است.

Thank you for joining me.

از این که من را همراهی میکنید متشکرم.

Today I want to share with you a question I received from one of my followers on Instagram.

امروز می خواهم سوالی را که از یکی از فالوورهایم در اینستاگرام دریافت کردم با شما در میان بگذارم.

Her name is Nadia, and she's been struggling with anxiety around having

نام او نادیا است و با اضطراب در مورد

conversation in English.

مکالمه به زبان انگلیسی دست و پنجه نرم می کند.

And this is what your rights.

و این همان حقوق شماست.

She says, "I always get anxious at work with my coworkers and director, especially

او می گوید: "من همیشه در کار با همکاران و کارگردانم مضطرب می شوم، به خصوص

if I want to provide new ideas or explain something.

اگر بخواهم ایده های جدیدی ارائه دهم یا چیزی را توضیح دهم.

I always think that they, they're gonna judge me and pretty much make fun of my accent.

همیشه فکر می کنم که آنها مرا قضاوت می کنند و لهجه من را تا حد زیادی مسخره می کنند. می

I know I'm not supposed to think this way.

دانم که قرار نیست اینطور فکر کنم.اما

But this feeling is pressuring me.

این احساس مرا تحت فشار قرار می دهد.به

I need your advice, especially since I applied for a management position, and I

راهنمایی شما نیاز دارم مخصوصاً که برای یک پست مدیریتی درخواست دادم و

want to be confident to talk and express my abilities.

می خواهم با اعتماد به نفس صحبت کنم و توانایی هایم را بیان کنم.

I know I have a lot to offer, but I just stumble over my words when I'm nervous and

چیزهای زیادی برای ارائه می‌دهم، اما وقتی عصبی هستم و

always feel stuck when I start a conversation with people I work with.

همیشه وقتی با افرادی که با آن‌ها کار می‌کنم شروع می‌کنم احساس می‌کنم به حرف‌هایم دست می‌زنم.

I want to talk and interact, but I always fail".

می‌خواهم صحبت کنم و تعامل داشته باشم، اما همیشه شکست می‌خورم."

So first of all, Nadia, I wanted to thank you for sharing this with me.

بنابراین اول از همه، نادیا، می‌خواهم از شما برای به اشتراک گذاشتن این مطلب با من تشکر کنم. می‌دانم

I know it's not easy to be vulnerable and to express these emotions, but I think

آسیب‌پذیر بودن و ابراز این احساسات آسان نیست، اما فکر می‌کنم

it's so valuable because it can actually help so many other people.

بسیار ارزشمند است، زیرا در واقع می‌تواند به بسیاری از افراد دیگر کمک کند.

In fact, the same week I received this message, I received two other messages

در واقع، همان هفته ای که این پیام را دریافت کردم ، دو پیام دیگر دریافت کردم

- one on Facebook, one an email - sharing exactly the same struggle.

- یکی در فیس بوک، یکی یک ایمیل - دقیقاً همان مبارزه را به اشتراک می گذاشتند.

Which means what you're sharing and what you're experiencing, many other non-native

این بدان معناست که شما چه چیزی را به اشتراک می گذارید و چه چیزی را تجربه می کنید، بسیاری از سخنرانان غیر بومی دیگر نیز همین مبارزات را به

speakers share and experience the very same struggles.

اشتراک می گذارند و تجربه می کنند .

I'm not saying this to undermine or belittle your experience, not at all.

من این را برای تضعیف یا تحقیر تجربه شما نمی گویم، به هیچ وجه.

I'm saying this to show you that if a lot of other people experience the same thing,

من این را می گویم تا به شما نشان دهم که اگر بسیاری از افراد دیگر همچین چیزی را تجربه کنند،

then these are just patterns, human patterns,

پس اینها فقط الگوهایی هستند، الگوهای انسانی،

which we can resolve with the right tools.

که ما می توانیم با ابزارهای مناسب آنها را حل کنیم.

So what you're experiencing is the fear of authority.

بنابراین آنچه شما تجربه می کنید ترس از اقتدار است.

You get anxious and nervous around people who are ranked higher than you.

در اطراف افرادی که در رتبه های بالاتر از شما قرار دارند، مضطرب و عصبی می شوید.

So for example, you mentioned your director, your boss, who is constantly

به عنوان مثال، به کارگردان خود، رئیس خود، که مدام

looking at your performance.

به عملکرد شما نگاه می کند، اشاره کردید.

And according to that, deciding whether or not you're a good fit for the company.

و بر اساس آن، تصمیم بگیرید که آیا برای شرکت مناسب هستید یا نه.

But you also mentioned fear and anxiety around native speakers.

اما شما همچنین به ترس و اضطراب در اطراف افراد بومی صحبت کردید.

When it comes to non-native speakers, it can also be the authoritative voice of the

وقتی صحبت از افراد غیر بومی صحبت می شود، می تواند صدای معتبر

native speaker.

زبان مادری نیز باشد.

Now, let me explain.

حالا بذار توضیح بدم

When we learn a second language, we always try to reach a certain level, the level of

وقتی زبان دوم را یاد می گیریم، همیشه سعی می کنیم به سطح خاصی برسیم، به سطح

the native speaker, right?

زبان مادری، درست است؟

And that level is so high up, so people at that level seem to us intimidating and

و این سطح بسیار بالاست، بنابراین افراد در آن سطح به نظر ما ترسناک می‌رسند و

perform as the authority.

به عنوان مرجع عمل می‌کنند.

As if the language belongs to them, and anything that is less than what they do is

گویا زبان به آنها تعلق دارد و هر کاری کمتر از آنچه انجام می دهند به اندازه

just not good enough.

کافی خوب نیست.

And all you need to do all your life is to reach that level.

و تنها کاری که باید در تمام عمر خود انجام دهید رسیدن به آن سطح است.

Now, this experience and this perception is very, very inhibiting.

حالا این تجربه و این برداشت بسیار بسیار بازدارنده است.

So, the native speaker was born into the language.

بنابراین، زبان مادری در زبان متولد شد.

That's just circumstances.

این فقط شرایط است.

You learn the language, you learn it as a second language, which means that you're

شما زبان را یاد می گیرید، آن را به عنوان زبان دوم یاد می گیرید، به این معنی که

going to have an accent and a few mistakes, but that's just about it.

لهجه و چند اشتباه خواهید داشت ، اما این فقط در مورد آن است.

It doesn't change who you are, what you have to say, how smart you are, how

این که چه کسی هستید، چه چیزی برای گفتن دارید، چقدر باهوش هستید، چقدر

intelligent you are, how creative you are, has nothing to do with that.

باهوش هستید، چقدر خلاق هستید، هیچ ربطی به این موضوع ندارد.

It's just limiting your form of expression, but it doesn't limit your

این فقط شکل بیان شما را محدود می کند ، اما حضور شما را محدود نمی کند

presence and it shouldn't limit what you bring to the table.

و نباید چیزی را که به میز می آورید محدود کند.

And you know what?

میدونی چیه؟

In fact, most native speakers don't even see it as if they're better than you in English.

در واقع، اکثر زبان‌های بومی حتی آن را طوری نمی‌بینند که انگار در انگلیسی از شما بهتر هستند.

They just recognize that you speak another language, which is amazing.

آنها فقط تشخیص می دهند که شما به زبان دیگری صحبت می کنید ، که شگفت انگیز است.

I mean, most native speakers of English don't even speak a second language.

منظورم این است که اکثر افراد بومی انگلیسی حتی به زبان دوم هم صحبت نمی کنند.

So it is something admirable.

پس چیزی قابل تحسین است.

And I'm saying most native speakers, because yes, there are some native

و من می گویم اکثر افراد بومی زبان، زیرا بله، برخی از

speakers who feel entitled and believe that the way they speak English is the

زبان های بومی هستند که احساس حق و حقوق می کنند و معتقدند که نحوه صحبت آنها به انگلیسی

only way to speak English.

تنها راه برای صحبت کردن به انگلیسی است.

And if you want proof, you can just look at some of the comments below my videos.

و اگر مدرک می خواهید، می توانید فقط به برخی از نظرات زیر ویدیوهای من نگاه کنید.

"Why are you teaching people how to speak incorrectly?"

"چرا به مردم یاد می دهید که چگونه اشتباه صحبت کنند؟"

"Oh, Americans, why do you butcher the language so?"

"اوه آمریکایی ها، چرا اینقدر زبان را قصاب می کنید؟"

"Wow, you advise your students to mispronounce the word just because

"وای، شما به دانش آموزان خود توصیه می کنید که کلمه را اشتباه تلفظ کنند، فقط به این دلیل که

'even native speakers do that'?".

"حتی افراد بومی این کار را انجام می دهند"؟

But I really don't care [whispering].

اما من واقعاً اهمیتی نمی دهم [زمزمه کردن].

So today I'm going to give you a few tips that will help you overcome this anxiety,

بنابراین امروز قصد دارم چند نکته را به شما ارائه کنم که به شما در غلبه بر این اضطراب کمک می کند

and that will stop letting English be an obstacle on your way to achieving your goals.

و اجازه نمی دهد زبان انگلیسی مانعی در راه دستیابی به اهدافتان باشد.

Now, the first thing you need to do is to change the record in your head.

اکنون، اولین کاری که باید انجام دهید این است که رکورد را در ذهن خود تغییر دهید.

The last sentence you wrote to me is, "I want to talk and interact, but I always fail".

آخرین جمله ای که برای من نوشتی این است: "من می خواهم صحبت کنم و تعامل داشته باشم، اما همیشه شکست می خورم".

Now, when you have these thoughts about yourself and beliefs about yourself, this

اکنون، وقتی این افکار را در مورد خود و باورهای خود دارید، این

is going to be your reality.

واقعیت شما خواهد بود.

When you go into a conversation knowing that you're going to fail, you will fail,

وقتی وارد یک مکالمه می شوید که می دانید شکست خواهید خورد، شکست خواهید خورد،

okay?

خوب؟

Besides, what is fail, anyway?

علاوه بر این، به هر حال شکست چیست؟

So when you think that you're failing in a conversation, what, are you spilling water

پس وقتی فکر می کنید که در یک مکالمه شکست می خورید، چه چیزی، آیا آب را

all over the other person?

سرتاسر طرف مقابل می ریزید؟

Do you keep stepping on their foot?

آیا مدام پا به پای آنها می گذارید؟ آیا

Do you spit all over their face when you speak?

وقتی صحبت می کنید به تمام صورت آنها تف می اندازید؟

I mean, I guess this would be considered as a failed conversation.

منظورم این است که حدس می‌زنم این یک مکالمه شکست خورده در نظر گرفته شود.

But feeling a little awkward, feeling nervous, maybe not finding the right

اما احساس کمی بی دست و پا، احساس عصبی بودن، شاید پیدا نکردن

words, getting stuck a little bit - that's not failing in a conversation.

کلمات مناسب، کمی گیر افتادن - این شکست در مکالمه نیست.

That's just going through a conversation.

این فقط از طریق یک مکالمه است.

It happens to native speakers as well.

برای افراد بومی زبان نیز اتفاق می افتد.

What do you think, native speakers don't experience anxiety around other people?

شما چه فکر می کنید، بومی زبانان اضطراب در اطراف افراد دیگر را تجربه نمی کنند؟

Maybe that they don't know how to talk to or they don't know what to say?

شاید این که بلد نیستن باهاش ​​حرف بزنن یا نمیدونن چی بگن؟

Introverts that feel just shy and awkward when they speak to other people?

درونگراهایی که وقتی با افراد دیگر صحبت می کنند احساس خجالتی و ناخوشایندی می کنند؟

I mean, come on.

منظورم این است که بی خیال.

This is something that we all experience as humans.

این چیزی است که همه ما به عنوان انسان تجربه می کنیم.

It's not about your English.

این در مورد انگلیسی شما نیست.

I mean, I don't believe that you are failing in a conversation.

یعنی من باور نمی کنم که شما در یک مکالمه شکست می خورید.

That's how you see it.

شما آن را اینگونه می بینید.

I'm sure that your conversation partners, your colleagues,

من مطمئن هستم که شرکای مکالمه شما، همکاران شما،

your friends don't see it the same way.

دوستان شما به این موضوع نگاه نمی کنند.

I'm sure that you don't feel the same way when you speak to other non-native speakers.

من مطمئن هستم که وقتی با افراد غیر بومی دیگر صحبت می کنید، چنین احساسی ندارید.

I'm sure that with close friends, you feel a lot more comfortable and expressive, so

من مطمئن هستم که با دوستان صمیمی، شما احساس راحتی و بیان بیشتری می کنید، بنابراین

it's not about the English.

در مورد انگلیسی ها نیست. از

Don't use English as an excuse to stop yourself from putting yourself out there

زبان انگلیسی به عنوان بهانه ای استفاده نکنید تا جلوی خود را بگیرید که خودتان را بیرون نگذارید

and getting into a conversation.

و وارد مکالمه شوید.

Now, when you say to yourself that you're a failure, you will feel like a failure,

حالا، وقتی به خود می گویید شکست خورده اید،

no matter what objectively happens in the situation.

مهم نیست که به طور عینی در موقعیت چه اتفاقی بیفتد، احساس شکست می کنید.

Because thoughts create feelings.

زیرا افکار باعث ایجاد احساسات می شوند.

So, instead, what I'm suggesting is the change the record in your head.

بنابراین، در عوض، آنچه من پیشنهاد می کنم تغییر رکورد در ذهن شماست.

And instead of saying, "I'm a failure", start saying, "I'm smart, I'm interesting,

و به جای گفتن «من یک شکست خورده هستم»، شروع کنید به گفتن: «من باهوشم، جالب هستم،

I have a lot to say, and I'm an awesome conversationalist".

چیزهای زیادی برای گفتن دارم، و یک گفتگوگر عالی هستم».

"I'm smart, I'm interesting, I have a lot to say,

"من باهوش هستم، جالب هستم، چیزهای زیادی برای گفتن دارم،

and I'm an awesome conversationalist".

و یک گفتگوگر عالی هستم."

Because once you start thinking it, even if it's artificial, even if you force

چون وقتی شروع به فکر کردن کردی، حتی اگر تصنعی باشد، حتی اگر خودت را مجبور کنی

yourself, even if you cringe when you hear that and you're like, "No, no, that's not true",

، حتی اگر با شنیدن آن بغض کنی و بگویی «نه، نه، این درست نیست»،

you will start believing in it.

شروع به باور آن می‌کنی.

Cause that's just how we work.

چون کار ما اینگونه است.

And if you don't believe me, just give it a try.

و اگر من را باور ندارید ، فقط آن را امتحان کنید.

You start thinking those bad thoughts, you turn them around and you start inserting

شما شروع به فکر کردن به آن افکار بد می کنید، آنها را برمی گردانید و شروع به وارد کردن

to your brain the good thoughts.

افکار خوب به مغز خود می کنید.

So when you let the fear of people judging you and ridiculing you, and probably it

بنابراین وقتی اجازه می‌دهید ترس از قضاوت و تمسخر دیگران شما را بپذیرد، و احتمالاً این اتفاق

doesn't even happen, it's all in your head, but that doesn't matter.

هم نمی‌افتد، همه چیز در ذهن شماست، اما این مهم نیست.

Let's say that you really think these bad things about you, so you are choosing

بیایید بگوییم که شما واقعاً به این چیزهای بد در مورد خود فکر می کنید، بنابراین

their judgment over you.

قضاوت آنها را بر خود انتخاب می کنید.

So that means that everything you have to say and share and impact the world and

بنابراین این بدان معناست که هر چیزی که باید بگویید و به اشتراک بگذارید و بر جهان تأثیر بگذارد و

share your gifts with the world, and all of these things don't matter cause they're

هدایای خود را با جهان به اشتراک بگذارید، و همه این چیزها مهم نیستند زیرا

not as important as what they think about your freaking accent.

به اندازه آنچه در مورد لهجه عجیب شما فکر می کنند مهم نیستند.

Okay?

باشه؟

Yeah. Because that really is more important than changing things in the company, in, in, in

آره زیرا این واقعا مهمتر از تغییر چیزها در شرکت، در، در

people's minds, in the team, right?

ذهن مردم، در تیم است، درست است؟ می

You know, 50 years from today when you're going to look back at your life, you are

دانی، 50 سال بعد از امروز که می خواهی به زندگی خود نگاه کنی،

not going to remember those things that you were afraid of, what they're gonna

چیزهایی را که از آنها می ترسیدی به یاد نمی آوری، آنها در

think about you.

مورد تو چه فکری می کنند.

You're not even gonna remember their names.

شما حتی نام آنها را به خاطر نمی آورید.

But what you will remember is every choice that you've made, the path that you took,

اما آنچه به یاد خواهید آورد هر انتخابی است که انجام داده اید، مسیری که طی کرده اید،

the people you've impacted.

افرادی که بر آنها تأثیر گذاشته اید.

Remember that having a foreign accent is not a bad thing.

به یاد داشته باشید که داشتن لهجه خارجی چیز بدی نیست.

You should cherish it and acknowledge it.

شما باید آن را گرامی بدارید و آن را تصدیق کنید.

What you bring to the table as a non-native speaker makes you unique and

چیزی که به عنوان یک زبان غیر بومی روی میز می آورید، شما را منحصر به فرد و خاص می کند

special, right?

، درست است؟

The challenges that you faced - moving to a different country, starting over

چالش‌هایی که با آن‌ها روبه‌رو شده‌اید - نقل مکان به کشوری دیگر، شروع از

learning a new language, finding yourself, succeeding, reaching the place that you've

یادگیری زبان جدید، یافتن خود، موفقیت، رسیدن به جایی که به آن

reached - that's what makes you so qualified to handle other situations.

رسیده‌اید - این چیزی است که شما را واجد شرایط می‌کند تا در موقعیت‌های دیگر مدیریت کنید.

So, that obstacle that you think you have or that disadvantage is actually your advantage.

بنابراین، آن مانعی که فکر می کنید دارید یا آن نقطه ضعف در واقع مزیت شماست.

Because you know things about the world, about people, about struggles that other

از آنجا که شما چیزهایی در مورد جهان، در مورد مردم، در مورد مبارزات می دانید که

people don't, which makes you super qualified and competent to do any job that you want.

دیگران نمی دانند، که باعث می شود برای انجام هر کاری که می خواهید فوق العاده واجد شرایط و صلاحیت باشید.

So instead of thinking of your accent and your English, that is an English of a

بنابراین به جای اینکه به لهجه خود و انگلیسی خود فکر کنید، که انگلیسی زبان

non-native speaker as a source of shame, wear it proudly.

غیر بومی مایه شرمساری است، آن را با افتخار بپوشید.

Acknowledge your journey and your worth.

سفر و ارزش خود را تصدیق کنید.

Now, while you need to work on your mindset, first and foremost, here are a

اکنون، در حالی که باید روی طرز فکر خود کار کنید، قبل از هر چیز، در اینجا

few things that you can do starting of today, that will help you feel more

چند کار وجود دارد که می توانید از امروز انجام دهید، که به شما کمک می کند هنگام صحبت کردن انگلیسی،

prepared and confident when you speak English.

آمادگی و اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید .

The first thing is always come over prepared.

اولین چیز این است که همیشه آماده باشید.

Even if it's a simple meeting, even if it's a conversation with colleagues over dinner.

حتی اگر یک جلسه ساده باشد، حتی اگر یک گفتگو با همکاران در هنگام شام باشد.

Think about the things that you want to talk about.

به چیزهایی فکر کنید که می خواهید در مورد آنها صحبت کنید.

Say them out loud maybe a few times.

شاید چند بار آنها را با صدای بلند بگویید.

If you feel that you get stuck somewhere, then look for the word and say it again

اگر احساس می کنید که در جایی گیر کرده اید، به دنبال کلمه بگردید و

over and over again.

بارها و بارها آن را تکرار کنید.

If you need to share a new idea, then say it to yourself out loud a few times, until

اگر می خواهید ایده جدیدی را به اشتراک بگذارید، آن را چند بار با صدای بلند با خود بگویید، تا زمانی که

you get comfortable with your voice, with how you sound.

با صدای خود و نحوه صدای خود راحت شوید.

With how you sound seeing this specific thing, then you can tweak it, you know.

با دیدن این چیز خاص چگونه به نظر می رسد ، می توانید آن را تغییر دهید، می دانید.

Sometimes when I try to explain a complex idea, I have to say it like five- six

گاهی وقتی می‌خواهم یک ایده پیچیده را توضیح دهم ، باید آن را پنج تا شش

times until I know how exactly I want to say it.

بار بگویم تا زمانی که بدانم دقیقاً چگونه می‌خواهم آن را بیان کنم.

So I believe that it's not enough to think about it.

بنابراین معتقدم که فکر کردن به آن کافی نیست.

It's not even enough to write it.

حتی نوشتنش هم کافی نیست.

You have to say it out loud a few times, especially if it's an important meeting or an interview.

شما باید چند بار آن را با صدای بلند بگویید، به خصوص اگر یک جلسه مهم یا یک مصاحبه باشد.

So always come really, really prepared.

پس همیشه واقعاً آماده بیایید.

With bullet points, with clarity about what you're going to say.

با نقاط گلوله، با وضوح در مورد آنچه که می خواهید بگویید.

And if it's a complex argument or idea or opinion, then even structure it for yourself.

و اگر یک استدلال یا ایده یا نظر پیچیده است، حتی آن را برای خودتان ساختار دهید.

And of course, say it out loud many, many times.

و البته بارها و بارها با صدای بلند بگویید.

Always come focused and concentrated, right?

همیشه متمرکز و متمرکز بیایید، درست است؟

When we are preoccupied, when we're distracted, it definitely affects our English.

زمانی که ما مشغول هستیم، وقتی حواسمان پرت می شود، قطعاً بر زبان انگلیسی ما تأثیر می گذارد.

So know that if this is a situation where you feel completely confused and tired,

پس بدانید که اگر این موقعیتی است که شما کاملاً گیج و خسته هستید،

then maybe it's not a good time to go into a conversation.

شاید زمان مناسبی برای وارد شدن به گفتگو نباشد.

And if you have to go into the conversation or the meeting, then maybe

و اگر مجبورید وارد مکالمه یا جلسه شوید، ممکن است قبل از اینکه وارد گفتگو شوید،

meditate or sit with yourself for a few minutes before you go into a conversation

مراقبه کنید یا چند دقیقه با خود بنشینید

and bring in all the baggage with you.

و تمام وسایل را با خود بیاورید.

Remember that the more you do it, the better you become at it.

به یاد داشته باشید که هر چه بیشتر این کار را انجام دهید ، در آن بهتر می شوید.

The things that are terrifying right now, are not going to be that scary when you

چیزهایی که در حال حاضر وحشتناک هستند، وقتی

actually do it every single day, a few times a day on a regular basis.

واقعاً هر روز، چند بار در روز به طور منظم این کار را انجام دهید، چندان ترسناک نیستند.

So if you need to ask someone something and you can write them an email, but you

بنابراین اگر لازم است از کسی چیزی بپرسید و می توانید برای او ایمیل بنویسید، اما می

can also walk to their desk and ask them, go and ask the question, okay?

توانید به سمت میز او بروید و از او بپرسید، بروید و سؤال را بپرسید، خوب است؟

If you see a bunch of people gathering around and you're like, your first

اگر می بینید که افراد زیادی دور هم جمع شده اند و دوست دارید، اولین

instinct is to go the other direction, go into that group of people and put yourself

غریزه شما این است که به سمت دیگری بروید، وارد آن گروه از افراد شوید و خودتان را

out there and start having conversation.

بیرون بگذارید و شروع به گفتگو کنید.

Remember that it's all about the other people.

به یاد داشته باشید که همه چیز مربوط به افراد دیگر است.

It's not about you and they're not looking to see you fail, okay?

این به شما مربوط نیست و آنها به دنبال شکست شما نیستند، باشه؟

They just want to connect and they just want to talk and pass a few minutes

آنها فقط می خواهند ارتباط برقرار کنند و فقط می خواهند صحبت کنند و چند دقیقه

between emails.

بین ایمیل ها رد شوند.

Now, if you objectively struggle with clarity because you feel that people just

حال، اگر به طور عینی با وضوح مبارزه می کنید زیرا احساس می کنید که مردم فقط

don't understand you, or if you struggle and feel self-conscious about certain

شما را درک نمی کنند، یا اگر در مورد صداهای خاصی مبارزه می کنید و احساس خودآگاهی دارید،

sounds, let's say the R, and you find yourself avoiding words, avoiding using

بیایید R را بگوییم، و متوجه می شوید که از کلمات اجتناب می کنید، و از استفاده از

words that have the R sound, then there is a problem.

کلماتی که صدای R، پس یک مشکل وجود دارد.

And then you can resolve it.

و سپس می توانید آن را حل کنید.

All you need to do is decide that you're focusing on that one element of your

تنها کاری که باید انجام دهید این است که تصمیم بگیرید که روی آن یک عنصر از سخنرانی خود تمرکز کنید

speech because you know you can improve that.

زیرا می دانید که می توانید آن را بهبود بخشید.

So, for example, if the R is a struggle, then make a point of blocking out time,

بنابراین، به عنوان مثال، اگر R یک مبارزه است، پس یک نقطه از زمان را مسدود کنید،

learning how to pronounce it correctly, drilling a lot of words, practicing it,

یاد بگیرید چگونه آن را به درستی تلفظ کنید، کلمات زیادی را مته کنید، آن را تمرین کنید،

recording yourself.

خودتان را ضبط کنید.

I mean, I have tons of videos explaining how to improve your pronunciation.

منظورم این است که من تعداد زیادی ویدیو دارم که نحوه بهبود تلفظ را توضیح می دهد.

You can just go ahead and learn from that.

شما فقط می توانید جلو بروید و از آن درس بگیرید.

But you need to commit that you are going to improve that, and you're going to

اما باید متعهد شوید که می‌خواهید آن را بهبود ببخشید، و

invest time and energy in doing that.

برای انجام آن زمان و انرژی صرف خواهید کرد.

Because once you get that out of the way, it will boost your confidence and your clarity. Okay.

زیرا هنگامی که آن را از سر راه بردارید، اعتماد به نفس و وضوح شما را افزایش می دهد. باشه.

And ultimately that's what we want.

و در نهایت این چیزی است که ما می خواهیم.

So of course, most of the work is on your mindset and how you perceive yourself, but

بنابراین مطمئناً، بیشتر کار بر روی طرز فکر شما و درک شما از خود است، اما در

you can actually do some specific things to help you feel better about how you sound.

واقع می توانید کارهای خاصی را انجام دهید تا به شما کمک کند احساس بهتری نسبت به صدای خود داشته باشید.

Okay. That's it.

باشه. خودشه.

Nadia, thank you so much for sharing with me this question.

نادیا، از اینکه این سوال را با من در میان گذاشتی بسیار متشکرم .

I'm sure that a lot of people benefited from it.

من مطمئن هستم که افراد زیادی از آن سود برده اند.

And actually, you know, share it with us now, everyone out there.

و در واقع، می دانید، اکنون آن را با ما به اشتراک بگذارید. آیا

Have you ever struggled with anxiety or this feeling of being a failure when

تا به حال با اضطراب یا این احساس شکست خوردن در هنگام

interacting with native speakers?

تعامل با زبان مادری دست و پنجه نرم کرده اید؟

And if you have, what have you done to overcome this anxiety or to overcome the struggle?

و اگر دارید، برای غلبه بر این اضطراب یا غلبه بر مبارزه چه کرده اید؟

Okay?

What are the tactics and tips and tricks that you use in order to become a more

باشه؟

تاکتیک ها و نکات و ترفندهایی را که برای تبدیل شدن به یک

confident and fluent speaker?

سخنران با اعتماد به نفس و روان تر استفاده می کنید چیست؟

Okay. That's it.

Thank you so much for staying till the end.

باشه. خودشه.

خیلی ممنون که تا آخر ماندی

If you enjoy this video, consider subscribing and share it with your friends

اگر از این ویدیو لذت می برید، مشترک شوید و آن را با دوستان

and colleagues and family, so we can all benefit from confident English.

، همکاران و خانواده خود به اشتراک بگذارید تا همه ما از زبان انگلیسی مطمئن بهره مند شویم.

Have a wonderful week and I'll see you next week in the next video.

هفته فوق العاده ای داشته باشید و هفته آینده در ویدیوی بعدی شما را می بینم.

Bye.

خدا حافظ.