How to Deal with Criticism in English

Hey everyone, it's Hadar.

سلام به همه، این هادر است.

Thank you so much for joining me.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم

Today I want to talk about receiving criticism.

امروز می خواهم در مورد دریافت انتقاد صحبت کنم.

Criticism is one of the hardest things to handle.

انتقاد یکی از سخت ترین کارهاست.

Because we want to be liked, we want to be accepted.

چون می خواهیم مورد پسند واقع شویم، می خواهیم پذیرفته شویم.

We want to be loved.

ما میخواهیم که دوستمان داشته باشند.

We want to please people.

ما می خواهیم مردم را راضی کنیم.

And we don't like to feel like we are not good enough.

و ما دوست نداریم احساس کنیم که به اندازه کافی خوب نیستیم.

And usually, when we receive criticism - and it doesn't matter if there is a

و معمولاً، وقتی انتقادی دریافت می‌کنیم - و مهم نیست که

source of truth in it or not - a lot of times it hits us deep in a place

منبعی از حقیقت در آن وجود داشته باشد یا نه - اغلب اوقات در جایی عمیق به ما برخورد می‌کند

that sort of confirms our preconceived notion of us not being good enough.

که به نوعی تصور قبلی ما را از خوب نبودن ما تأیید می‌کند. .

Now I'm not saying that it is true.

حالا من نمی گویم که درست است.

This is a psychological pattern that hits most of the population

این یک الگوی روان‌شناختی است که بیشتر مردم را تحت تأثیر قرار می‌دهد که به آن

called the impostor syndrome.

سندروم فریبنده می‌گویند.

In fact, I talk a lot about the imposter syndrome on my podcast, and

در واقع، من در پادکست خود در مورد سندروم فریبنده صحبت می کنم، و

I'm going to link to the episode below if you want to hear more about that.

اگر می خواهید بیشتر در مورد آن بشنوید، به قسمت زیر لینک خواهم داد.

So when we receive criticism, instead of just objectively considering it and

بنابراین وقتی انتقادی دریافت می کنیم، به جای اینکه به طور عینی آن را در نظر بگیریم و

thinking whether or not it's right or what can you learn from it, it immediately

فکر کنیم که آیا درست است یا نه یا چه چیزی می توانید از آن بیاموزید، بلافاصله

confirms our deepest fears and thoughts and feelings about not being good enough.

عمیق ترین ترس ها و افکار و احساسات ما را در مورد خوب نبودن تایید می کند.

And especially when it comes to English, we're feeling like anyway our English

و به خصوص وقتی صحبت از انگلیسی می شود، احساس می کنیم به هر حال انگلیسی ما به اندازه

is not good enough cause we always compare it to our native language.

کافی خوب نیست زیرا همیشه آن را با زبان مادری خود مقایسه می کنیم.

And of course, it's not going to feel good enough if you compare

و البته، اگر

it to your first language.

آن را با زبان اول خود مقایسه کنید، به اندازه کافی احساس خوبی نخواهد داشت.

Because you know, for most people, the first language is, you know,

زیرا می‌دانید، برای اکثر مردم، زبان اول

so deeply rooted in them, and it's a part of their personality and

آنقدر عمیق در آنها ریشه دارد، و این بخشی از شخصیت و

being that the second language will never be able to live up to it.

وجود آنهاست که زبان دوم هرگز نمی‌تواند به آن عمل کند.

And that is okay.

و این اشکالی ندارد.

We don't need it to be, we need to create new space for the second language,

ما نیازی به آن نداریم، باید فضای جدیدی برای زبان دوم ایجاد کنیم

and appreciate it for what it is.

و قدر آن را بدانیم که هست.

Now, I decided to make this video because a few days ago one of my students

حالا تصمیم گرفتم این ویدیو را بسازم چون چند روز پیش یکی از شاگردانم اتفاقی را

shared something that happened to her.

که برایش افتاده به اشتراک گذاشت.

And I wanted to share it with you, and what I said to her, one piece of advice.

و من می خواستم آن را با شما به اشتراک بگذارم، و آنچه به او گفتم، یک نصیحت بود.

I said a lot of things, but one thing that I said to her and to

من چیزهای زیادی گفتم، اما یک چیزی که به او و

other students, and I think a really great way to handle such situations.

سایر دانش‌آموزان گفتم، و فکر می‌کنم راه بسیار خوبی برای مدیریت چنین موقعیت‌هایی است.

So, what happened was that she received a comment from a native speaker, telling

بنابراین، اتفاقی که افتاد این بود که او نظری از زبان مادری دریافت کرد که به او می‌گفت

her that based on the amount of work that she's investing in her English and

بر اساس میزان کاری که روی انگلیسی‌اش سرمایه‌گذاری می‌کند و

the time she has lived in the US, she should sound or speak better by now.

مدتی که در ایالات متحده زندگی کرده است، باید تا به حال بهتر صدا کند یا صحبت کند.

First of all, I categorize it as microaggression and a mild case

اول از همه، من آن را به عنوان تهاجم خرد و یک مورد خفیف

of discrimination and even racism.

تبعیض و حتی نژادپرستی دسته بندی می کنم.

Because, you know, when you don't understand someone's journey and where

چون می‌دانی، وقتی سفر کسی را نمی‌فهمی و

they come from, and you compare them to yourself - where you are the person

از کجا آمده، و او را با خود مقایسه می‌کنی - جایی که فرد

in power and you have the privilege of being born into English - and

صاحب قدرت هستی و این امتیاز را داری که به زبان انگلیسی متولد شوی - و

you expect something from someone without having the experience of

از کسی انتظاری داری. بدون اینکه

having it yourself, I think it's very much detached and discriminatory.

خودتان تجربه داشتن آن را داشته باشید، فکر می‌کنم بسیار جدا و تبعیض آمیز است.

Because you don't understand that people have different experiences,

چون درک نمی کنید که مردم تجربیات مختلف،

different sounds, different Englishes, different colors, different

صداهای مختلف، انگلیسی های مختلف، رنگ های مختلف،

backgrounds, different cultures.

پس زمینه های مختلف، فرهنگ های متفاوت دارند.

Not everyone is like you and not everyone needs to be and sound like you.

همه مثل شما نیستند و نیازی نیست که همه شبیه شما باشند.

So that comment is irrelevant and insensitive.

پس آن نظر بی ربط و بی احساس است.

And again, people with privilege don't know what it's like for people to learn a

و باز هم، افراد ممتاز نمی‌دانند یادگیری

second language, and to immerse themselves in a culture and in a language and in

زبان دوم، و غوطه‌ور شدن در فرهنگ، زبان و

a country that they weren't born into.

کشوری که در آن متولد نشده‌اند، برای مردم چگونه است.

So let's begin with the fact that if you haven't mastered a second language

پس بیایید با این واقعیت شروع کنیم که اگر شما به زبان دوم تسلط ندارید

and you're able to speak fluently in that language and clearly, you have

و می‌توانید به آن زبان روان و واضح صحبت کنید،

no right to criticize or comment on someone else's accent, pronunciation,

حق ندارید درباره لهجه، تلفظ،

fluency, or level of English or whatever language they're speaking.

تسلط یا سطح زبان دیگران انتقاد کنید یا نظر بدهید. انگلیسی یا هر زبانی که صحبت می کنند.

Now, let's assume it happens.

حال، فرض کنیم این اتفاق می افتد.

Because there are insensitive, entitled, rude people who will always have something

زیرا افرادی بی احساس، حق شناس و بی ادب هستند که همیشه

to say about other people's performance, especially people who they feel are not

در مورد عملکرد دیگران حرفی برای گفتن خواهند داشت، به ویژه افرادی که احساس می کنند

as good as they are in certain areas.

در برخی زمینه ها به خوبی خود نیستند.

Like what happened with my student and many other students of mine.

مثل اتفاقی که برای شاگردم و خیلی از شاگردان دیگرم افتاد.

All right?

خیلی خوب؟

So this is not an invented situation.

بنابراین این یک وضعیت اختراعی نیست.

Let's assume this happens.

بیایید فرض کنیم این اتفاق می افتد.

We can't control other people's actions, but we can control our reaction, our

ما نمی‌توانیم اعمال دیگران را کنترل کنیم، اما می‌توانیم واکنش،

emotional response, and our interpretation of what it is that they're saying.

واکنش عاطفی و تفسیر خود را از آنچه آنها می‌گویند کنترل کنیم.

Here's the problem with criticism and imposter syndrome.

مشکل انتقاد و سندروم فریبنده اینجاست.

When someone says something negative about something that you are so afraid

وقتی کسی در مورد چیزی که شما خیلی

of and you believe that about yourself, what will end up happening is that

از آن می ترسید چیزی منفی می گوید و شما آن را در مورد خودتان باور دارید، آنچه در نهایت اتفاق می افتد این است که

you will use it as a confirmation to prove to yourself that what you think

از آن به عنوان تاییدیه ای استفاده می کنید تا به خودتان ثابت کنید که آنچه در مورد خودتان فکر می کنید

about yourself, your inner critic, the darkest part in you, is true.

، منتقد درونی خود، تاریک ترین قسمت تو درسته

Instead of saying, "That's not true" or "That's impossible" or "What is she

به جای اینکه بگویید "این درست نیست" یا "این غیرممکن است" یا "او در مورد چه چیزی

talking about?", you will say, "Oh, here.

صحبت می کند؟" خواهید گفت: "اوه، اینجا.

This is proof that I'm not good enough, that my pronunciation is not good

این نشان می دهد که من به اندازه کافی خوب نیستم، تلفظ من خوب نیست.

enough, that I shouldn't be living here, or I don't deserve to live here

بس که نباید اینجا زندگی کنم، یا لیاقت این را ندارم که اینجا زندگی کنم

or to speak, and I don't belong."

یا حرف بزنم، و به آن تعلق ندارم.»

So, one, you need to remember that how you respond to it is very much subjective.

بنابراین، اول، باید به خاطر داشته باشید که نحوه پاسخ شما به آن بسیار ذهنی است.

And you can respond to it different.

و شما می توانید متفاوت به آن پاسخ دهید.

So what I would encourage you to do is to decide that you have, one - your

بنابراین چیزی که من شما را تشویق می کنم انجام دهید این است که تصمیم بگیرید که یک نفر دارید -

inner critic that will agree with, you know, feedback and criticism,

منتقد درونی شما که با بازخورد و انتقاد،

negative feedback and criticism, unhelpful feedback and criticism.

بازخورد و انتقاد منفی، بازخورد و انتقاد غیر مفید موافق است.

But don't forget that inside of you, you also have your

اما فراموش نکنید که در درون خود

guardian, or your supporter.

نگهبان یا حامی خود را نیز دارید.

And your guardian is going to do whatever is possible in their power to protect you.

و قیم شما هر کاری که در توان دارد برای محافظت از شما انجام می دهد.

You can also think of it as your protector.

شما همچنین می توانید آن را به عنوان محافظ خود در نظر بگیرید.

And when something happens that challenges you, you can choose who you want to hear

و وقتی اتفاقی می‌افتد که شما را به چالش می‌کشد ، می‌توانید انتخاب کنید که چه کسی می‌خواهید

their voice - your inner critic that will agree with it, or your guardian

صدای آن‌ها را بشنوید - منتقد درونی‌تان که با آن موافق است، یا نگهبانتان

that will deflect it and fight it.

که آن را منحرف می‌کند و با آن مبارزه می‌کند.

And it's up to you.

و این به شما بستگی دارد.

Because again, we can't change them, and it's not our job to change them,

چون باز هم ما نمی توانیم آنها را تغییر دهیم و وظیفه ما نیست که آنها را تغییر دهیم،

they need to do their own work.

آنها باید کار خودشان را انجام دهند.

But it's your job to decide how you are going to respond to things, so

اما این وظیفه شماست که تصمیم بگیرید چگونه به چیزها واکنش نشان دهید تا

that you will keep on the right track and the right path to success, and not

در مسیر درست و مسیر درست موفقیت پیش بروید و

deviate from it or stop or regress.

از آن منحرف نشوید یا متوقف شوید یا پسرفت نکنید.

Because here's the thing.

چون موضوع اینجاست.

When you receive feedback and you say, "Yes, it's true", and you

وقتی بازخورد دریافت می کنید و می گویید "بله، درست است" و

internalize it and you feel bad about it, you're actually agreeing with it.

آن را درونی می کنید و نسبت به آن احساس بدی پیدا می کنید ، در واقع با آن موافق هستید.

But how about this?

اما در مورد این چطور؟

Let's assume someone says, "How long have you lived here?

بیایید فرض کنیم یکی می گوید: "چند سال است که اینجا زندگی می کنی؟

Four years?

چهار سال است؟

Oh, your English should be better by now."

اوه، انگلیسی شما باید تا الان بهتر شده باشد."

Or, "Based on all the hard work that you're doing, I don't know why you don't

یا، "بر اساس تمام کارهای سختی که انجام می دهید، نمی دانم چرا

sound like a native speaker just yet."

هنوز مانند یک زبان مادری به نظر نمی رسید."

So, option one: "That is so true.

بنابراین، گزینه یک: "این خیلی درست است.

I can't believe it."

من نمی توانم آن را باور کنم."

And then from that feeling, you will feel defeated and you would want to quit.

و سپس از این احساس، شما احساس شکست خواهید کرد و می خواهید ترک کنید.

Instead, what if you fight back, and what if you deflect that criticism?

درعوض، چه می‌شود اگر به مقابله بپردازید، و اگر آن انتقاد را منحرف کنید، چه؟

And what if you let your guardians step up and do the work?

و اگر به نگهبانان خود اجازه دهید قدم بردارند و کار را انجام دهند چه؟

And instead of saying, "Yes, you're right", say, "Who do you

و به جای گفتن "بله، درست می گویی"، بگویید: "فکر می کنی به چه کسی

think you are telling me this?

این را به من می گویی؟

You have no right commenting on my English.

حق نداری در مورد انگلیسی من نظر بدهی.

My English is none of business."

انگلیسی من ربطی ندارد."

So, that way, instead of internalizing it, you're fighting it.

بنابراین، به این ترتیب، به جای اینکه آن را درونی کنید، با آن مبارزه می کنید.

Instead of agreeing with it, you're rejecting it.

به جای اینکه با آن موافق باشید، آن را رد می کنید.

Instead of letting it stop you or hold you back, you're using it as fuel to

به جای اینکه اجازه دهید شما را متوقف کند یا شما را عقب نگه دارد، از آن به عنوان سوخت استفاده می کنید تا

motivate you to do it despite or they think, to prove them wrong, to prove

انگیزه شما برای انجام آن باشد، علیرغم اینکه فکر می کنند یا آنها فکر می کنند، برای اینکه به آنها ثابت کنید اشتباه می کنند، تا

to yourself that you are capable of doing anything you put your mind to.

به خودتان ثابت کنید که قادر به انجام هر کاری هستید که در ذهن خود دارید. .

And that you are good enough, wherever you're at.

و اینکه شما در هر کجا که هستید به اندازه کافی خوب هستید.

Your English is good enough.

انگلیسی شما به اندازه کافی خوب است.

This is the job of your guardian that is inside of you.

این وظیفه نگهبان شماست که در درون شماست.

You just need to give it more space, instead of giving more

فقط باید به جای دادن فضای بیشتر

space to the inner critic.

به منتقد درونی، فضای بیشتری به آن بدهید.

That is the best way to deflect criticism.

این بهترین راه برای منحرف کردن انتقاد است.

And I'm not saying that you have to respond on the spot, but you

و من نمی گویم که شما باید در محل پاسخ دهید، اما

could, like saying something like, "Oh, tell me how you did it.

می توانید مانند این بگویید: "اوه، به من بگو چگونه این کار را کردی. به

What other language do you speak, remind me?

چه زبان دیگری صحبت می کنی، به من یادآوری کن؟

How did you do it that you got so fluent in...

چگونه این کار را انجام دادی؟ تو خیلی مسلط بودی...

what was that?

این چی بود؟

What's the second language that you're learning?

زبان دومی که یاد میگیری چیه؟

I'd be happy to learn from you."

خوشحال میشم ازت یاد بگیرم."

Okay.

باشه.

Usually, and this is why I'm saying that this is a legit response,

معمولا، و به همین دلیل است که می گویم این یک پاسخ قانونی است،

people who comment on your English and criticize your English - they

افرادی که در مورد انگلیسی شما نظر می دهند و از انگلیسی شما انتقاد می کنند - آنها

have no idea what it's like.

نمی دانند چگونه است.

Otherwise, they wouldn't be criticizing.

وگرنه انتقاد نمی کردند.

Now, yes, I know.

حالا، بله، می دانم.

You might say, "No, but fellow non-native speakers might say that",

ممکن است بگویید: "نه، اما ممکن است دوستان غیر بومی این را بگویند"

or "People from my own country, they always criticize each other."

یا "مردم کشور من همیشه از یکدیگر انتقاد می کنند."

I know that sometimes this is a trend.

من می دانم که گاهی اوقات این یک روند است.

And here I would categorize it as 'people who gain power by

و در اینجا من آن را به عنوان "افرادی که با

making other people feel crappy'.

ایجاد احساس نادانی در دیگران به قدرت می رسند" دسته بندی می کنم.

But again, the response should be the same.

اما باز هم پاسخ باید یکسان باشد.

Who do you think you are?

فکر میکنی کی هستی؟

Who are you to tell me how I'm supposed or not supposed to sound like?

تو کی هستی که به من بگی من چطوری قراره یا نه؟

Who are you to tell me who do I need to sound like?

تو کی هستی که به من بگی من باید شبیه کی باشم؟

Become a fighter.

مبارز شوید.

Reject, deflect, and move forward.

رد کنید، منحرف شوید و به جلو بروید.

And that is my advice to you on how to deal with criticism and

و این توصیه من به شما در مورد نحوه برخورد با انتقادات و

comments about your English.

نظرات در مورد انگلیسی خود است.

What is your piece of advice for people who struggle with criticism,

توصیه شما به افرادی که با انتقاد دست و پنجه نرم می کنند،

who get comments on their English or pronunciation or intonation or a voice?

در مورد انگلیسی یا تلفظ یا لحن یا صدای خود نظر می گیرند چیست؟

So I would love to hear from you.

بنابراین من دوست دارم از شما بشنوم. اگر جملات خاصی دارید که به مردم می‌گویید،

Put it in the comments and give us more ideas as to ways to deal with

آن را در نظرات قرار دهید و در مورد راه‌های مقابله ذهنی و فنی با آن ایده‌های بیشتری به ما بدهید

it mentally, technically, if you have specific sentences that you say to people.

.

Because I think we can definitely all learn from each other.

چون فکر می کنم قطعا همه ما می توانیم از یکدیگر یاد بگیریم.

When it comes to me, and you know I often get criticism, I have learned

وقتی نوبت به من می‌رسد، و می‌دانید که اغلب مورد انتقاد قرار می‌گیرم، یاد گرفته‌ام

to deflect that and to reject that.

که آن را منحرف کنم و آن را رد کنم.

And I usually make a joke about the comment, this is my way of handling it.

و من معمولاً در مورد کامنت شوخی می کنم ، این روش من برای رسیدگی به آن است.

I use humor because I have already taught myself to or trained myself to use the

من از طنز استفاده می کنم زیرا قبلاً به خودم یاد داده ام یا به خودم آموزش داده ام که از

'who do you think you are?' pattern, thinking pattern, whenever I get feedback.

"فکر می کنی تو کی هستی؟" الگو، الگوی تفکر، هر زمان که بازخورد دریافت کنم.

And no matter who that person is, right?

و مهم نیست آن شخص کیست، درست است؟

Native speakers, not native speakers, teachers, non-teachers - I don't care.

زبان مادری، نه بومی زبان، معلمان، غیر معلمان - من اهمیتی نمی دهم.

You can't tell me how I should sound or what I should sound like.

شما نمی توانید به من بگویید که چگونه باید صدا کنم یا چگونه باید صدا کنم.

And I hope that you got that from this episode.

و امیدوارم از این قسمت به این نتیجه رسیده باشید.

All right.

خیلی خوب.

So thank you so, so much.

پس خیلی ممنونم

And I hope that discussion in the comments is going to be fruitful.

و امیدوارم که بحث در نظرات مثمر ثمر باشد.

And as I said, I've added a bunch of useful videos in links to my

و همانطور که گفتم، من یک سری ویدیوهای مفید را در پیوندهایی به

podcast and other YouTube videos where I talk about similar things.

پادکست خود و سایر ویدیوهای YouTube اضافه کرده ام که در آنها در مورد موارد مشابه صحبت می کنم.

So, if you want to build up your confidence and your resilience as an

بنابراین، اگر می خواهید اعتماد به نفس و انعطاف پذیری خود را به عنوان یک

English speaker as a second language, then make sure to check those out.

انگلیسی زبان به عنوان زبان دوم تقویت کنید، حتماً آن ها را بررسی کنید.

And if you haven't subscribed to my channel just yet,

و اگر هنوز در کانال من مشترک نشده اید،

what are you waiting for?

منتظر چه چیزی هستید؟ روی

Click 'subscribe' and hit the bell to get notifications

'subscribe' کلیک کنید و زنگ را فشار دهید تا هر

whenever I release a new video.

زمان که ویدیو جدیدی منتشر می‌کنم اعلان دریافت کنید.

Thank you so much for being here.

از اینکه اینجایی نهایت تشکر رو دارم.

And I'll catch you next time.

و دفعه بعد تو رو میگیرم