Small Talk Success: A Simple Trick to Go From Awkward 😬 To Brilliant 😎

Let's talk about small talk.

بیایید در مورد صحبت های کوچک صحبت کنیم.

If you're the kind of person who starts sweating, as soon as the Zoom call starts

اگر از آن دسته افرادی هستید که شروع به عرق کردن می کنید، به محض اینکه تماس زوم شروع می شود

and not everyone has joined just yet, and you need to make a little bit of a

و هنوز همه به آن ملحق نشده اند، و باید کمی مکالمه داشته باشید

conversation and that stresses you out.

و این شما را تحت فشار قرار می دهد.

"So, Jane, my manager, will join us in a sec.

"پس، جین، مدیر من، در یک ثانیه به ما می‌پیوندد.

Okay?"

باشه؟"

Or if you are at an event, and the moment they give you a break, you run outside to

یا اگر در یک رویداد هستید و لحظه‌ای که به شما استراحت می‌دهند، برای

buy coffee, trying not to bump into anyone so you wouldn't have to talk to them.

خرید قهوه به بیرون می‌دوید و سعی می‌کنید با کسی برخورد نکنید تا مجبور نباشید با او صحبت کنید.

Then this, my friend, is for you.

پس این دوست من برای توست.

Before you even begin let me know in the comments below, how

حتی قبل از شروع، در نظرات زیر به من اطلاع دهید، چه

do you feel about small talk?

احساسی در مورد صحبت های کوچک دارید؟

So, let's use a scale.

بنابراین، بیایید از یک مقیاس استفاده کنیم.

Put a number between 1 to 10 in the comments, where 1 is 'I hate small talk.

یک عدد بین 1 تا 10 را در نظرات قرار دهید ، جایی که 1 عبارت است از "من از صحبت های کوچک متنفرم".

It's horrible.

این وحشتناک است.

It's a horrible experience for me'.

این یک تجربه وحشتناک برای من است.

And 10 is 'I'm a small talk master.

و 10 این است که "من یک استاد حرفهای کوچک هستم."

Yeah, baby!' So, let me know, put your number down, and let's

آره عزیزم! بنابراین، به من اطلاع دهید، شماره خود را بگذارید و بیایید

get started with the video.

با ویدیو شروع کنیم.

If you are new to my channel, welcome!

اگر تازه وارد کانال من هستید، خوش آمدید!

And this is a place for you if you want to speak English with

و اگر می خواهید انگلیسی را با

confidence, fluency, and freedom.

اعتماد به نفس، روان و آزادی صحبت کنید، این مکانی برای شماست.

And if you like this video, consider subscribing.

و اگر این ویدیو را دوست دارید، عضو شوید.

Back to small talk.

بازگشت به بحث کوچک.

Now, why is small talk so freaking scary?

حالا، چرا صحبت های کوچک اینقدر ترسناک هستند؟

As a speaker of English as a second language, you probably experience

به عنوان یک سخنران انگلیسی به عنوان زبان دوم، احتمالاً

some sort of self judgment anyway when speaking English, and that has to do

هنگام صحبت کردن به زبان انگلیسی، نوعی خود قضاوتی را تجربه می کنید، و این

with the fact that you simply don't feel like you can express yourself in

به این واقعیت مربوط می شود که شما به سادگی احساس نمی کنید می توانید خود را به

English the same way you can express yourself in your native language.

زبان انگلیسی به همان شیوه ای که می توانید بیان کنید. خود را به زبان مادری خود بیان کنید

And you feel that gap when communicating with people, especially with new people.

و هنگام برقراری ارتباط با افراد، به خصوص با افراد جدید، این شکاف را احساس می کنید.

When there is this new interaction with another human being, we are afraid of

وقتی این تعامل جدید با یک انسان دیگر وجود دارد، از

being judged and we want to be okay.

قضاوت شدن می ترسیم و می خواهیم خوب باشیم.

And sometimes you don't know exactly what to say and how to interact, and

و گاهی اوقات شما دقیقا نمی دانید چه باید بگویید و چگونه تعامل کنید، و

we're afraid of those silent moments.

ما از آن لحظات خاموش می ترسیم.

And we're afraid of making mistakes, and that people are not going to get who we

و ما از اشتباه کردن می ترسیم و اینکه مردم به آنچه که هستیم نخواهند رسید

are because we wouldn't be able to express ourselves fully because of English.

زیرا به دلیل انگلیسی نمی توانیم خودمان را به طور کامل بیان کنیم.

Now, even native speakers, or even small talk in your native

در حال حاضر، حتی زبان مادری، یا حتی صحبت های کوچک به زبان مادری شما

language might be intimidating.

ممکن است ترسناک باشد.

So, I believe that it's that initial interaction that we know is

بنابراین، من معتقدم که این همان تعامل اولیه است که می دانیم

important and we have to do it, but we don't know exactly how to do it

مهم است و باید آن را انجام دهیم، اما دقیقاً نمی دانیم چگونه آن را با

successfully, especially if you're an introvert and all you want to

موفقیت انجام دهیم، به خصوص اگر درونگرا هستید و تنها کاری که می خواهید

do is just speak to your computer.

انجام دهید این است که فقط صحبت کنید. به کامپیوتر شما

"I just felt so incredibly alone.

"من فقط به طرز باورنکردنی احساس تنهایی می کردم.

You were right there next to me.

تو دقیقاً کنار من بودی.

And you didn't say a word.

و هیچ کلمه ای نگفتی.

Nothing!"

هیچی!"

Also, in American English and American culture, small talk is really valued.

همچنین در فرهنگ آمریکایی انگلیسی و آمریکایی ، صحبت های کوچک واقعاً ارزشمند است.

And for people who don't share the same cultural values, it might seem

و برای افرادی که ارزش های فرهنگی یکسانی ندارند، ممکن است

a little weird to talk about the weather or the commute when we're

کمی عجیب به نظر برسد که در مورد آب و هوا یا رفت و آمد زمانی که ما

here to talk about something else.

اینجا هستیم تا در مورد چیز دیگری صحبت کنیم، صحبت کنیم.

And if you don't share the same culture, small talk might come across as a burden.

و اگر فرهنگ مشابهی نداشته باشید، صحبت های کوچک ممکن است به عنوان یک بار به نظر برسد.

Not necessarily because of English, but because you don't see the point in it.

نه لزوماً به خاطر انگلیسی، بلکه به این دلیل که شما نکته ای را در آن نمی بینید.

So when we want to talk about small talk and how to become better at

بنابراین، وقتی می‌خواهیم در مورد صحبت‌های کوچک و چگونگی بهتر شدن در

small talk, it's important to discuss it within the cultural context.

صحبت‌های کوچک صحبت کنیم، مهم است که آن را در چارچوب فرهنگی مورد بحث قرار دهیم.

In American culture, small talk, which is this informal back and forth conversation

در فرهنگ آمریکایی، گفتگوی کوچک، که این مکالمه غیررسمی و پشت سر هم

about something that is not related to anything specific, especially if you're

در مورد چیزی است که به چیز خاصی مربوط نمی شود، به خصوص اگر

about to start a meeting, so it's not related to the content of the meeting,

قرار است جلسه ای را شروع کنید، بنابراین به محتوای جلسه مرتبط نیست،

is really important to establish trust and to start building a relationship.

واقعا مهم است. برای ایجاد اعتماد و شروع به ایجاد رابطه.

And this is why it is important to understand how to manage it and

و به همین دلیل مهم است که بدانید چگونه آن را مدیریت کنید و

how to master it even if you don't passionately feel that it's important

چگونه بر آن مسلط شوید، حتی اگر با شور و شوق احساس نکنید که

for connection and communication.

برای ارتباط و ارتباط مهم است.

Now, if you are afraid speaking English, then let me tell you this.

حالا، اگر از صحبت کردن به زبان انگلیسی می ترسید، بگذارید این را به شما بگویم.

When you interact with someone, be it a native speaker or a non

وقتی با کسی ارتباط برقرار می کنید، خواه یک زبان مادری یا غیر

native speaker, people are usually not obsessed or they usually don't

بومی باشد، مردم معمولاً وسواس ندارند یا معمولاً

pay attention with what you say.

به آنچه می گویید توجه نمی کنند.

Especially when you're first meeting with them and you're

به خصوص زمانی که برای اولین بار با آنها ملاقات می کنید و

having this initial interaction.

این تعامل اولیه را دارید.

Because people want to have a healthy conversation and usually, what

از آنجا که مردم می خواهند یک گفتگوی سالم داشته باشند و معمولاً چیزی که

they're concerned about is themselves.

نگران آن هستند خودشان هستند.

So, usually, what goes inside a person's head is not.

بنابراین، معمولاً چیزی که درون سر انسان می رود، نیست.

"Ooh, they used 'have worked' instead of 'worked', but "Okay.

"اوه، آنها به جای "کار کرده" از " کار کرده اند" استفاده کردند، اما "خوب.

So what can I answer her or him so the conversation will

پس من چه پاسخی می‌توانم به او یا او بدهم تا گفتگو ادامه پیدا کند

keep on flowing and rolling?"

؟»

Now, if you want to become more successful at small talk, then here are

حالا، اگر می‌خواهید در صحبت‌های کوچک موفق‌تر شوید، در اینجا

a few tips that are definitely going to help you do that as of this moment.

چند نکته وجود دارد که قطعاً به شما کمک می‌کند تا این کار را انجام دهید.

The one thing that has incredibly helped me overcome my fear of small talk was

تنها چیزی که به طور باورنکردنی به من کمک کرد بر ترسم از صحبت های کوچک غلبه کنم این بود

to make it about the other person.

که آن را در مورد طرف مقابل بسازم.

This is the best advice that I can give you.

این بهترین توصیه ای است که می توانم به شما بدهم.

It is not about you.

این به شما مربوط نیست.

Again, it is not about your mistakes, it is not about your English, it

باز هم به اشتباهات شما مربوط نمی شود. این به زبان انگلیسی شما نیست، به این

is not about how smart you are.

نیست که چقدر باهوش هستید،

It is about the other person.

بلکه به دیگری مربوط می شود.

And the one value that will keep you in the right direction is curiosity.

و تنها ارزشی که شما را در مسیر درست نگه می دارد کنجکاوی است.

Be genuinely curious about the other person.

واقعاً در مورد طرف مقابل کنجکاو باشید.

A lot of times people think that 'Ooh, smalltalk is so

مواقعی که مردم فکر می کنند "اوه، حرف های کوچک خیلی

superficial and artificial'.

سطحی و مصنوعی است".

Not, if you make it about them, and not if you're genuinely

نه، اگر در مورد آنها صحبت کنید، و نه اگر واقعاً

curious about the other person.

در مورد طرف مقابل کنجکاو باشید.

And in a second, I'm going to give you a few tips on how exactly to do

و در یک ثانیه، من به شما یک پیشنهاد می دهم. چند نکته در مورد نحوه دقیق انجام

that, and a few very technical, simple tips that you are going to love.

آن، و چند نکته بسیار فنی و ساده که شما دوست خواهید داشت.

I guarantee.

من تضمین می کنم.

So first of all, when you make it about the other person, you have less

o اول از همه، وقتی در مورد طرف مقابل صحبت می کنید،

self judgment, which is very freeing.

قضاوت کمتری نسبت به خود دارید، که بسیار آزاد کننده است.

And when you have less self judgment than your more fluent.

و زمانی که نسبت به خود قضاوتی کمتری دارید .

Because judgment takes up a lot of space in our head.

چون قضاوت فضای زیادی در سر ما می گیرد.

And that prevents the words from becoming available and clear.

و این مانع از در دسترس و واضح شدن کلمات می شود.

And everything is less smooth and more stuck, which we don't want.

و همه چیز کمتر صاف و بیشتر گیر می کند، که ما نمی خواهیم.

So let go of self judgment, make it about them.

پس قضاوت خود را کنار بگذارید، درباره آنها تصمیم بگیرید.

Also, approach the other person with respect, respect for their privacy.

همچنین با احترام و احترام به حریم شخصی خود به طرف مقابل نزدیک شوید.

So no weird questions like "How much do you make?"

بنابراین هیچ سوال عجیب و غریبی مانند "چقدر درآمد دارید؟"

or "How much rent do you pay here?"

یا "در اینجا چقدر اجاره پرداخت می کنید؟"

Or "Do you have any kids?"

یا "آیا بچه ای داری؟"

And yes, when people come from a culture where family is one of the

و بله، وقتی مردم از فرهنگی می آیند که خانواده یکی از

cultural values, it sounds strange not to talk about family or, or children.

ارزش های فرهنگی است، صحبت نکردن در مورد خانواده یا فرزندان عجیب به نظر می رسد.

But in some cultures it is less appropriate.

اما در برخی از فرهنگ ها کمتر مناسب است.

People are more personal, individual, and they don't want to talk about

مردم بیشتر شخصی هستند، فردی هستند و نمی خواهند در مورد

whether or not they have kids, and maybe justify their choice

بچه دار شدن یا نداشتن صحبت کنند و شاید انتخاب خود را برای

whether or not to have kids at all.

داشتن یا نداشتن اصلاً توجیه کنند.

Right?

درست؟ زمانی که به تازگی به کسی معرفی می‌شوید،

This is not a good topic or a great situation to be in when you

این موضوع خوب یا موقعیت خوبی برای قرار گرفتن در آن نیست

are just introduced to someone.

.

And also, I would avoid controversial topics: religion, politics, sex.

و همچنین، من از موضوعات بحث برانگیز اجتناب می کنم : دین، سیاست، جنسیت.

Like, keep it for later, okay?

مثلا نگهش دارم برای بعد، باشه؟

I'm all about talking about controversial topics, especially

من تماماً در مورد موضوعات بحث برانگیز، به ویژه

politics, but not at the beginning.

سیاسی صحبت می کنم، اما نه در ابتدا.

Because you don't know who the other person is, you don't know they might get

چون نمی‌دانید طرف مقابل کیست، نمی‌دانید که ممکن است

offended by something that you may say.

از چیزی که شما بگویید آزرده خاطر شود.

So you want to be respectful of their privacy and have their

بنابراین شما می خواهید به حریم خصوصی آنها احترام بگذارید و از

freedom to lead the conversation.

آزادی آنها برای رهبری گفتگو برخوردار باشید.

Now, let's get practical with a few tips on what you can do to make your

اکنون، بیایید با چند نکته در مورد آنچه که می توانید انجام دهید تا

conversation very, very successful.

مکالمه خود را بسیار بسیار موفق کنید، عملی شویم.

First, be the leader of the conversation rather than the follower.

اول، رهبر مکالمه باشید تا دنبال کننده.

When you lead the conversation, you have more confidence and your entire

وقتی مکالمه را رهبری می کنید، اعتماد به نفس بیشتری دارید و تمام

goal is to get the other person to talk.

هدف شما این است که طرف مقابل را به صحبت وادار کنید.

Again, making it about them.

باز هم، ساختن آن در مورد آنها.

And how do you do that?

و چگونه انجامش میدهی؟

By asking simple questions that have an open answer.

با پرسیدن سوالات ساده که پاسخی باز دارند.

So try to avoid yes/no questions.

بنابراین سعی کنید از سوالات بله/خیر خودداری کنید.

"Was your flight here okay?

"پرواز شما به اینجا خوب بود؟

Aha.

آها.

Great".

عالی".

But instead, ask open questions that are simple.

اما در عوض، سوالات باز و ساده بپرسید.

"So is this your first time here?

"پس این اولین بار است که اینجا هستید؟

No, actually I've been here before."

نه، در واقع من قبلاً اینجا بوده ام."

And then you have an opportunity to ask a follow-up question.

و سپس فرصتی دارید که یک سوال بعدی بپرسید.

You get an answer that is more than just yes or no.

شما پاسخی فراتر از بله یا خیر دریافت می کنید.

And then you ask something, you take one word or an idea that was presented in the

و بعد چیزی می‌پرسید، یک کلمه یا ایده‌ای را که در پاسخ ارائه شده است

answer, and you ask a question about that.

، می‌گیرید و در مورد آن سؤال می‌پرسید.

"Oh, cool!

And how do you like it?

"اوه، باحال!

و شما چطور آن را دوست دارید؟

I love it.

من آن را دوست دارم.

I mean, the beaches here are beautiful".

منظورم این است که سواحل اینجا زیبا هستند".

Again, an opportunity to take the answer and turn it into a question.

باز هم فرصتی برای گرفتن پاسخ و تبدیل آن به سوال.

"Oh, really?

"اوه، واقعا؟

See I haven't been to the beaches here just yet.

ببین من هنوز به سواحل اینجا نرفته ام.

Which one's your favorite?"

کدام یک را مورد علاقه شماست؟"

So I'm responding and coming up with a follow-up question.

بنابراین من پاسخ می‌دهم و یک سوال بعدی مطرح می‌کنم.

Now, if you get asked a question, even if you get asked a yes/no question,

حالا، اگر از شما سوالی پرسیده شود، حتی اگر یک سوال بله/خیر از شما پرسیده شود،

and that is because they haven't watched my video, then you might

و این به این دلیل است که آنها ویدیوی من را ندیده اند، ممکن است

want to elaborate a little more.

بخواهید کمی بیشتر توضیح دهید.

For example: "Was your flight here okay?

به عنوان مثال: "پرواز شما به اینجا خوب بود؟

Yeah, actually it was pretty good.

بله، در واقع خیلی خوب بود.

I mean, they haven't lost my luggage, which is what they did last time.

منظورم این است که آنها چمدان من را گم نکرده اند، کاری که دفعه قبل انجام دادند.

So, I think it was okay."

بنابراین، فکر می کنم خوب بود."

Right?

So, even if you get asked a question that you can answer with a simple yes

درست؟

بنابراین، حتی اگر سوالی از شما پرسیده شد که می توانید با یک بله

or no, try to make it interesting and turn it into another conversation topic.

یا خیر ساده به آن پاسخ دهید، سعی کنید آن را جالب کنید و آن را به موضوع گفتگوی دیگری تبدیل کنید.

If the person in front of you is sensitive, they will take what you

اگر طرف مقابل شما حساس باشد، حرف شما را می گیرد

said and continue the conversation, asking a question about that.

و به گفتگو ادامه می دهد و در این مورد سوال می پرسد.

One more trick that I'm going to share with you is something that I've learned

یک ترفند دیگر که می خواهم با شما به اشتراک بگذارم چیزی است که

from Chris Voss, from his masterclass 'Teaching the art of negotiation'.

از کریس ووس، از استاد کلاس او "آموزش هنر مذاکره" آموخته ام.

Now, he talks about it in the context of negotiation, but I find it exceptionally

اکنون، او در مورد آن در چارچوب مذاکره صحبت می کند، اما به نظر من

useful when used in small talk.

وقتی در گفتگوهای کوچک استفاده می شود، بسیار مفید است.

The first thing is mirroring.

اولین چیز آینه سازی است.

Mirroring is basically the act of you taking the last part of what

آینه کاری اساساً عملی است که شما آخرین قسمت از آنچه را که

the other person has just said and repeating it in a form of a question.

طرف مقابل گفته است می گیرید و آن را به شکل یک سوال تکرار می کنید.

For example.

مثلا.

"So is this your first time here?

"پس این اولین بار است که اینجا هستید؟

No, actually I've been here before.

نه، در واقع من قبلاً اینجا بوده ام.

You've been here before?"

شما قبلاً اینجا بوده اید؟"

See what I did?

I took the last part and turned it into a question.

ببین چیکار کردم؟

قسمت آخر رو گرفتم و تبدیلش کردم به سوال.

"Yeah, I was at another conference about three years ago.

"آره، من حدود سه سال پیش در کنفرانس دیگری بودم.

Another conference?

کنفرانس دیگری

Yeah.

It was a conference for female football fans.

And we discussed the misogyny that women experience in the industry.

In the industry?"

؟

Well, you see where this is going.

خوب، می بینید که این به کجا می رود.

So the cool thing about it is that the other person usually doesn't notice it

بنابراین نکته جالب در مورد آن این است که طرف مقابل معمولاً متوجه آن نمی شود

because it's part of the conversation.

زیرا بخشی از گفتگو است.

So you didn't have to come up with anything here.

پس لازم نبود اینجا چیزی به ذهنت برسه.

You didn't have to think of new words or what questions to ask.

نیازی نبود به کلمات جدید فکر کنید یا چه سؤالاتی بپرسید.

You simply take the last part and turn them into a question.

شما به سادگی قسمت آخر را بردارید و آنها را به یک سوال تبدیل کنید.

The other person is going to think that you're super interesting,

طرف مقابل فکر می کند که شما فوق العاده جالب،

compassionate, and they're going to want to keep on talking to you.

دلسوز هستید و او می خواهد به صحبت کردن با شما ادامه دهد. یکی

Another thing that Chris Voss discusses is labeling.

دیگر از مواردی که کریس ووس در مورد آن صحبت می کند برچسب زدن است.

Labeling is naming an emotion that someone in front of you is experiencing.

برچسب زدن به معنای نامگذاری احساسی است که شخصی مقابل شما تجربه می کند.

And the reason why he says it's important to do that is because when

و دلیل اینکه او می گوید انجام این کار مهم است این است که وقتی به

you label a negative emotion, it automatically reduces the levels of

یک احساس منفی برچسب می زنید، به طور خودکار سطوح

stress simply by naming the emotion that the other person is experiencing.

استرس را صرفاً با نام بردن از احساساتی که طرف مقابل تجربه می کند کاهش می دهد.

Now, to label an emotion is basically to say "It seems to

حالا، برچسب زدن به یک احساس اساساً این است که بگوییم "به نظر

me that you're very upset."

من شما خیلی ناراحت هستید."

"It feels like you're really frustrated".

"به نظر می رسد شما واقعا ناامید هستید".

He is not suggesting that you should say something like "You are frustrated"

او به شما پیشنهاد نمی کند که چیزی مانند "شما ناامید هستید"

or "You are upset" or "You are angry", but the way you experience it: "it

یا "شما ناراحت هستید" یا "عصبانی هستید"، بلکه به شیوه ای که آن را تجربه می کنید: "به

seems to me...", "it feels that..."

نظر من ..."، "این احساس را می کند. .."

Okay.

باشه.

Now, instead of labeling an emotion, cause this was probably something that

اکنون، به جای برچسب زدن به یک احساس، احتمالاً این چیزی است که

you wouldn't want to do in a conversation.

شما نمی خواهید در یک مکالمه انجام دهید.

Oh my God.

I love how sunny it is.

اوه خدای من.

من عاشق این هستم که چقدر آفتابی است. به

It seems to me that the sun triggers some negative emotions, maybe something

نظرم می رسد که خورشید برخی از احساسات منفی را تحریک می کند، شاید چیزی

that had to do with your childhood..."

که به دوران کودکی شما مربوط می شود..."

Unless it's a positive emotion: "you seem very happy to be here".

مگر اینکه این یک احساس مثبت باشد: "به نظر می رسد از بودن در اینجا بسیار خوشحال هستید".

Right?

درست است؟

But you could say something about the other person.

اما می توانید چیزی در مورد آن بگویید. شخص دیگری.

For example, going back to the original conversation.

برای مثال، بازگشت به مکالمه اصلی.

"So is this your first time here?

"پس این اولین بار است که اینجا هستید؟

No, actually, I've been here before.

نه، در واقع من قبلاً اینجا بوده ام.

Oh, cool.

اوه چقدر باحال.

And how do you like it?

و چگونه آن را دوست دارید؟

I love it.

عاشقشم.

I mean, the beaches here are beautiful.

منظورم این است که سواحل اینجا زیباست.

Oh, really?

اوه، واقعا؟

See I haven't been to the beaches here just yet.

ببینید من هنوز به سواحل اینجا نرفته ام.

Which one's your favorite?

کدام یک مورد علاقه شماست؟

You got to go check out the Southern shore.

شما باید به ساحل جنوبی بروید.

I mean, it is so beautiful, and usually there is no one there.

یعنی خیلی زیباست و معمولاً کسی آنجا نیست.

Okay, maybe I'll check it out.

باشه شاید بررسیش کنم به

It seems to me like you're a summer person".

نظر من تو یک آدم تابستانی هستی.»

So I put a label on this person's experience.

پس من به تجربه این شخص برچسب زدم .

Now, whether I'm right or not, it doesn't really matter.

حالا راست می گویم یا نه، واقعاً مهم نیست.

As long as they keep it positive and fun, it will encourage the other

تا زمانی که آن را مثبت و سرگرم کننده نگه دارند، طرف مقابل را تشویق می کند که

person to speak a little bit more and to get into the conversation.

کمی بیشتر صحبت کند و وارد گفتگو شود

Whether it would be, "I'm a totally summer person.

.

I mean, for me, vacation is lying on the beach, drinking margaritas".

منظورم این است که برای من تعطیلات دراز کشیدن در ساحل، نوشیدن مارگاریتاست.»

Or "No, no, no, no, no.

یا «نه، نه، نه، نه، نه.

I'm a winter person.

من یک آدم زمستانی هستم.

I mean, I was born in Alaska, right.

منظورم این است که من در آلاسکا به دنیا آمدم، درست است.

For me, snow is life."

برای من، برف زندگی است."

Again, a trigger to continue the conversation.

باز هم، محرکی برای ادامه گفتگو.

Okay.

بسیار خوب. همین

That's it for today.

امروز است.

I mean, there's plenty more we can talk about, but for now I think

منظورم این است که چیزهای زیادی وجود دارد که می توانیم در مورد آنها صحبت کنیم، اما در حال حاضر فکر می کنم

that is more than enough for you to get started and start having these

برای شروع کافی است. و شروع به انجام این

awesome conversations out there.

مکالمات عالی در آنجا کنید.

Now, I have two questions for you and I'd love for you to answer them in the

اکنون دو سوال از شما دارم و دوست دارم در نظرات به آنها پاسخ دهید

comments so we can start a conversation.

تا بتوانیم گفتگو را شروع کنیم.

The first is, what has helped you so far in small talk and informal conversations?

و مکالمات غیررسمی؟

If you had to overcome a challenge, share it with us, and share

اگر مجبور شدید بر چالشی غلبه کنید، آن را با ما به اشتراک بگذارید و

with us what has helped you.

آنچه به شما کمک کرده است را با ما

And the second one, what is one thing that you're going

to take from this conversation and put it to use as of today?

به اشتراک بگذارید. از امروز؟

If you liked this video, and you'd like to learn more and understand how

اگر این ویدیو را دوست داشتید و دوست دارید بیشتر بدانید و بدانید که چگونه می

you too can become confident and clear when speaking English, I invite you

توانید هنگام صحبت کردن به زبان انگلیسی اعتماد به نفس و شفافیت داشته باشید، از شما دعوت می کنم

to come on over to my website because it has a lot of great resources for

به وب سایت من بیایید زیرا منابع بسیار خوبی دارد. برای

you for free that you can put to use.

شما به صورت رایگان که می توانید از آن استفاده کنید.

It's very practical and it will help you get results immediately.

بسیار کاربردی است و به شما کمک می کند فوراً نتیجه بگیرید تلویزیونی

Also, come on over to Instagram because that's where I get more personal and share

همچنین، به اینستاگرام بیایید زیرا در اینجا شخصی‌تر می‌شوم و

with you stuff that I only share there.

چیزهایی را که فقط در آنجا به اشتراک می‌گذارم با شما به اشتراک می‌گذارم.

Have a beautiful, beautiful week, and I will see you next week in the next video.

هفته ای زیبا و زیبا داشته باشید و هفته آینده در ویدیوی بعدی شما را خواهم دید.

Bye.

خدا حافظ.